_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

چرا من به جمع "اپوزيسيون" ، اخبار گويان و تحليل گران خارج از کشوری نمي پيوندم؟

 

سایت دکتر مسعود بنی صدر

07.01.2007

 

آقای دکتربنی صدر بادرودی گرم..... بنده بعنوان یک محقق وپژوهشگر مشغول بررسی نقش گروه ها و احزاب سیاسی ازسال 57 به بعددرایران هستم. وبعنوان یک شاهدزنده موضع گیریها و عملکردهای سازمان مجاهدین و چریک های فدایی خلق رابگونه ای مستند گرد آورده ام تا بتوانم از این آرشیو کتابی تحقیقی دزباره این دوتشکیلات بنویسم من ازاین سایت تاکنون مطالب قابل توجهی دانش بدست آورده ام که می توانند برایم مفیدباشند . آنچه برای من طی مدت آشنایی با مطالب این وبسایت بصورت سئوال باقی مانده اینست که آیا شما ودیگردوستانی اینست که مرزبندی شما بعنوان افراد سابق این فرقه تروریستی با رژیم مذهبی - تروریستی حاکم برایران درکجاست؟؟ آنچه من کم تر دراین سایت ها مشاهده می کنم موضع گیری شما ودوستانتان درباره رژیم مذهبی حاکم برایران است و بنابراین دوستانه ازشما می خواهم بصورت پیام (عمومی ویا خصوصی) مرا آگاه نمائید...... باتشکرفراوان ازشما ياشار

 

آقای ياشار، با سلام و تشکر از پيام شما، و خوشحالي از اينکه مطالب اين وب سايت مورد استفاده و توجه شما قرار گرفته است و با آرزوی موفقيت  برای شما  در امر تحقيقي که در دست انجام داريد.  

من فکر کنم در مطالب مختلف و بخصوص در پاسخ به دوستي که با من از  کمپ تيپف تماس گرفته بود و دوست ديگر از هواداران سابق مجاهدين، موضع خود درقبال سئوال شما را مشخص کرده باشم. اما اگر توضيح بيشتر خواسته باشيد بايد چند مطلب را بقرار زير توضيح دهم:

1- من معتقدم  که فقط در قبال حکومتها و تشکيلات مطلقه و منسجم وتک محوری ميتوان با قاطعيت نسبي، آنهم نه به سليقه شخصي و تحليل فردی، بلکه عمدتا" بدليل مطلقيتي که خود اين تشکيلات و حکومتها برای خود برگزيده اند، قضاوت نسبتا" مطلق کرده و به آنها مارک مشخص زد.

2- اگر من حکومت  شاه را  ديکتاتوری و مستبد و يا رايش سوم در آلمان را فاشيستي و نژاد پرست و فرقه گونه و يا سازمان مجاهدين را فرقه ای ميخوانم بدليل انسجام دروني آنها، مطلقيت و بي تناقض و تضاد و دوگانگي رهبرانشان و انطباق دقيق آنها با صفت داده شده به آنان، بر اساس فاکتها و علائم مشخصي است که از خود نشان داده و بر آن استوار بوده اند.

3- من حکومت  ايران را حکومتي يکدست و همگون، با  علائم مشخص و ثابت نمي بينم که بتوانم بر آن مارک مشخصي بزنم. آنرا بطور روزانه در حال تغيير و تحول بسمت مثبت و يا منفي ميبينم. آنرا در حال حاضرنه ديکتاتوری و نه در شرايط دهه شصت ميبينم  و فکرميکنم حکومت ايران نسبت به دوران انقلاب بالغ تر شده و گوئي مسيری را طی کرده که بسياری از انقلابهای ديگر و انقلابيون کشورهای ديگرطي کرده اند و دير يا زود بايد بپذيرد، که مردم حاکم واقعي هستند و حق جمهوريت مردم را نه در حرف، بلکه در عمل پذيرا شود. تمامي اين بمعني آن نيست که من حکومت را دموکراتيک ميدانم، چه  با معيارهای غربي، و چه با معيارهای ايراني – اسلامي که به اعتقاد من خيلي پيشرفته تر و واقعي تر از نوع غربي آن ميباشد. اگر بخواهم نوعي اسم بر حکومت فعلي در شرايط حاضر بگذارم، آنرا با اغماض نوعي اوليگارشي و يا اريستوکراسي مينامم که مثل تمامي اوليگارشي ها نا پايداربوده و دير يا زود بايد يا تبديل به نوعي ديکتاتوری منسجم و يکپارچه  فردی و يا جمعي شود، (في المثل از طريق نوعي کودتا و حذف شرکا  در حکومت توسط يک فرد و يا يک جناح کاملا" متحد و منسجم) و يا مثل بسياری از اوليگارشي های اروپائي در قرن هجدهم ميلادی تبديل به نوعي دموکراسي شود.

4- بهمين دليل من نه درست ميدانم و نه واقعي که حکومت را در تماميتش، تائيد و يا نفي و رد کنم و مثل هر ايراني ديگر، منتقد و مخالف بعضي از کارکردها و تصميم گيريهای آنان و مشوق بعضي از حرکات مردمي و ملي و ميهني آنها هستم.  من همچون ساير هموطنانم در داخل کشور اگر موضعي داشته باشم نسبت به حرکت خاص و يا موضوع خاصي درباره حکومت است. في المثل درباره قانون  اساسي که شورای نگهبان در آن  بنوعي بدنبال محدود کردن حق جمهوريت  مردم و نقض حق انتخاب شدن آنان برای کسب مقامهای  مملکتي است، نقض حقوق زنان، حقوق کودکان، آزادی مطبوعات، قانون اخيری که در حال  تصويب است و قصد دارد وب نويسان را هم بکنترل بکشد، و خيلي موارد ديگر ميباشد که جابجا در نامه ها و يا مطالب من در صورت ضرورت آمده است. من همچون هر ايراني ديگر، چه از بابت حفظ و دفاع از حق خود و چه روشنگری جهت آگاه کردن ساير هموطنانم در جهت شناخت و کسب حقشان، وظيفه خود ميدانم که با امکانات  محدودم حتي اگر درحد دعا باشد خواهان طي طريق کشور بسمت دموکراسي و آزادی شده که حق به حقدار يعني مردم (و نه وکلاي خود وکيل شده آنان در خارج از کشور) برسد.

5- من بر خلاف گذشته و شايد بر خلاف خيلي از هموطنان ديگر در خارج از کشور در بررسي تحولات و تغييرات داخل کشور چشمم به پائين و نه به بالاست. من معتقدم  که  اگر قرار است دموکراسي، حقوق بشرو آزادی درکشور بمعني واقعي آن و نه نوع مسخ شده و واژگون گشته اش در غرب حاکم گردد، مردم بايد به  يک سطح مشخص از ثروت مالي و فکری برسند و حداقل تشخيص دهند که حکومت حق آنان است و دولت هر که ميخواهد باشد، خدمتگزار و حقوق بگير آنها و نه ارباب و حاکم بر آنانست. در اينصورت آنها احتياج به هيچ وکيل و وصي ای چه  بشکل "نيروی انقلابي" و يا "آلترناتيو" دموکراتيک و غير دموکراتيک و ديگر سخنگويان اين چنينيني ندارند و خود در صورت لزوم ميتوانند رهبر خود، حتي برای نوعي انقلاب مخملين و يا حتي سرخ را پيدا کرده و حق خود را به صلح و يا به زوربگيرند و با تمام وجود محافظ آن باشند. درنتيجه من در نگاهم بيشتر بدنبال يافتن شواهدی مبني بر تغيير در پائين هستم تا تحولات در بالا، و اگر هم تغييری در بالا را مثل انتخابات  اخيرا خبرگان و شوراهای شهر را متن نظر قرار ميدهم با اعتقاد به پائين و عکس العمل حکومت  نسبت به تحولات پائين است و نه درجهت مارک زني مثبت و منفي به بالا.

6-  من با  نگاه به پائين، برخلاف بسياری در خارج از کشور، نسبت به آينده  مردم و کشورمان، خيلي خوشبين بوده  و رسيدن به دموکراسي واقعي متکي به مردم را در آينده نزديک، نه به نزديکي فردا و نه به دوری خارج از عمر نسل ما، عملي ميبينم، دمرکراسي و آزادی ای که  نوع ايراني و اسلامي آنست و نه ديکته شده از خارج و حاکم شده از بالا. اميدوارم درآينده  طي مطلبي بتوانم  بطور مفصل نشان دهم، که دموکراسي در چه شرايطي بطور واقعي حاکم ميشود و چرا من مردم کشورمان را نزديکتر به آن شرايط نسبت به ساير ملتهای منطقه و کشورهای مسلمان ميبينم. در نتيجه من بجای تنها ديدن سياهي ها و ضعفها در داخل کشور، بيشتر بدنبال قوتها و پيشرفتها هستم، چرا که اين قوتها و پيشرفتها، حتي در حد بردن يک جايزه فيلم و يا خودکفا شدن کشور درتامين بخشي از نيازهای کشاورزيش است که نهايتا" در اينکه مردم کي و چگونه به  دموکراسي واقعي ميرسند، تعيين کننده ميباشد، و نه پيراهن عثمان کردن خطاها، اشکالات و کمبودها، رجز خواني برای حکومت از خارج و يا شعار  نويسي در پشت ديواری دورافتاده در داخل، جهت تبليغات گروهي و يا فردی در خارج از کشور.

7- همانطورکه در داخل کشور موانعي جدی در مقابل آزاديهای سياسي و بيان آزاد عقايد مخالف و شکل گيری تجمعات اعتراضي وجود دارد، در خارج از کشور هم نقض آزادی بنوعي ديگر جاری است، في المثل کافي است به وب سايتهای ايراني وبخصوص مجاهدين مراجعه کنيد وببينيد که آنها چگونه با افتخار بهم زدن، مخدوش و تعطيل کردن جلسات بحث آزاد و ابراز عقايد مخالف را، به نام ايرانيان خارج از کشور شرح و توضيح داده اند. درجمع غالب "سياسيون" و "روشنفکران" خارج از کشور انتقاد از حکومت  و حتي فحاشي و بزرگنمائي و پيراهن عثمان کردن اشکالات در  داخل، نه تنها روال عادی و جاری و حاکم است بلکه جايزه مقبوليت و افتخار هم دارد. بر نقاره دميدن از دور و رستم کشور با فاصله چند هزار کيلومتری از وطن شدن نه تنها کار بي خطری است بلکه پرصرفه و با جاذبه، بخصوص برای رضايت کشورهای خارجي و دشمنان استقلال و سربلندی کشورهم هست.  اما در نقطه مقابل صحبت از هر  مثبتي نسبت به  داخل، حتي مثبتي که لزوما" به حکومت برنگردد  و ازمردم باشد، از آنجهت که ممکن است گوشه ای از آن تعريفي از حکومت باشد، مردود و منفور است و گوينده بلافاصله از جانب مدعيان پهلوان پنبه خارج از کشور، متهم به همکاری و مزدوری حکومت ميشود.

8-  در نتيجه من هيچ احتياجي نميبينم که برای هم آواز  شدن با بقيه و يا شايد بقول بعضي از دوستان بالانس کردن و رد اتهام از خود، هراز چند گاه به درست و يا بغلط ، به حق و يا به زياده گوئي از بد حکومت و کشور و آنچه که در آن ميگذرد، سخن گويم. مطمئنم برای  کسي که بخواهد در باره اين چيزها بخواند و بداند، آنچه که  کم نيست گوينده و نويسنده در خارج است، بخصوص پس از تعيين بودجه های چند ميليوني توسط آمريکا برای  تشويق چنين نوشتارها و برنامه های راديوئي و تلويزيوني. من گفتن با هدف دفاع از خود  را گزافه و بيهوده ميدانم، چرا که آنکس که ميخواهد مرا طرفدار و يا «مزدور» حکومت  خطاب کند، اگر من صد ها هم بگويم باز متهم به همين اتهامات هستم و گفتارم هم به طنز، بحساب « رد گم کردن» گذاشته ميشود. و آنکه  ميخواهد ارزش به حرف و حق بودن و نبودن آن بدهد، پرونده من روشن است و آشکار و احتياجي به بالانس کردن و سياه کردن صفحه کتاب و يا وبسايت صرفا" بخاظر رضايت اين و آن نيست. درواقع من مخالف موضع گيری و بيان مطلبي صرفا" جهت خوش آمد اين و آن و يا توجيه و دفاع و تبرئه خود هستم. من ادعائي سياسي، رهبر گونه و يا  حتي اپوزيسيون نمايانه در قبال هموطنانم ندارم که بخواهم بدنبال آن و يا مدافع آن بوده و موضع سياسي مشخصي داشته باشم. من مخالف ايده، اول تحليل، بعد گوش فرادادن و يا خواندن که امروزه متداوله خارج از کشور است، ميباشم. اگر حرفي ميزنم و چيزی مينويسم، شاهد صحت و سقم آن درمنطق و عقلاني بودن خود حرف است و نه در تحليل شنونده و خواننده از من. اگر تحليلي حق است، پس از خواندن و شنيدن است و نه قبل از آن و يا بر اساس نگفته ها.  من درجائي حرفي ميزنم که احساس ميکنم ممکن است مفيد فايده ای باشد و يا در جائي که سئوالي و يا حرفي دارم و بدنبال پاسخي و هم آوازی ميگردم..پس درواقع اگر من روزی تصميم بگيرم که به جمع بيشمار و زياده از نياز، تحليل کنندگان سياسي اتفاقات داخل کشور درخارج بپيوندم، حتي از جهت ايجاد توازن و دادن اطلاعات درست و متعادل به هموطنان خارج از کشور و آگاه شدن واقعي و متوازن آنان از آنچه که در داخل ميگذرد، حتما" به شرح و بحث و توضيح مثبتات داخل خواهم پرداخت، تا تکرار و رونويسي هزار يک باره آنچه  که صفحات نگاشته شده و برنامه های پخش گرديده خارج از کشوری را پر نموده است.

اميدوارم مطالب فوق پاسخ دهنده سئوال  شما باشد، حتي اگر خوش آيندتان نبوده و بر طبق نرم و روال متداوله در خارج از کشور نباشد.

با اميد موفقيت برای شما مسعود

 

 سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد