_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

نامه ای به زهرا

 

04.02.2010

مهدی خوشحال

 

می دانم در یکی از دردناکترین و شرم آورترین دوران تاریخی، زمینی و زمانی روزگار می گذرانی. بر عکس آن چه که شاعر ایرانی سهراب سپهری گفته است، روزگارت بدِ بد است. نه امنیت، نه سرپناه و نه سری داری. نه گذشته، نه حال و نه آینده ای داری. روزگار تلخ و غریبی است.  

غم انگیزترین و سخت ترین شرایط را از حیث فیزیکی و روانی تحمل می کنی، شاید احساس کنی تنها نیستی و کسانی که آن جا هستند با تو اند! ولی نه، آن ها اگر با تو بودند، حال تو آن جا نبودی، آن ها که نزد تو نیستند، شاید با تو باشند چرا این که در این کوران سخت می توانند نباشند، ولی از دوران کودکی و در کلاس ابتدایی از قول شاعر ایرانی سعدی خواندیم، تو کز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی. بنابراین اگر بخواهیم آدم باشیم و آدم باقی بمانیم، ناچاریم  در غم و محنت دیگران شریک باشیم.

لابد در دلت می گویی، دل که نه، در خلوتی از خاطراتت، چه یار و یاور بی وفایی داشتی! جدایی، همه چیز را به باد فراموشی سپرده است. ولی این طور نیست. این دنیای شماست که می پندارد همه مشکلات جهان بندِ ج و ف است و دیگر هیچ. ولی جهان ما با همه مشکلات عدیده ای که دارد، یکی از مشکلات ما همین عدم فراموشی است. اگر در جهان شما، دوستی و مهر و محبت و عشق و انسانیت غدغن است و از این غدغن بودن به خود می بالند، جهان ما، عشق و محبت و دوستی غدغن نیست، اما کم کم دارد کمتر می شود. لابد چیزی که کمتر می شود، ارزش بیشتری دارد.

می خواهم متن نامه را آغاز کنم. می دانی که این ها حرف من است و حرف هیچ کس نیست. من دارم با تو حرف می زنم. برای تو و فقط برای تو می نویسم. حداقل طی این 20 سال اخیر فرصت کردم محض معرفت و اثبات چیزهایی که باید زنده بمانند، در این شرایط هولناک نامه ای برای تو بنویسم. شاید این نامه روزنه ای به سوی امید باشد. به هر حال جرقه اش از این جا به ذهنم خطور کرد.

 چندی پیش داشتم کتاب های کارلوس کاستاندا را می خواندم. خواندم و خواندم تا این که رسیدم به جایی که دیگر خواندن برایم سخت بود. رسیدم به جایی که دون خوان از شاگردش کارلوس، می خواهد تا برای سبک کردن شانه هایش او می بایست به کسانی که در طی عمرش بی مهری کرده بود، دلجویی کند و دوباره دل شان را به دست آورد وگرنه همه انرژی هایش آزاد نخواهد شد و لذا در کار ساحری موفق نخواهد شد. یکی از گناهان کارلوس کاستاندا این بود، زمانی که او جوان بود و هنوز به ساحری رو نیاورده بود،  نسبت به دو زن بدی و بی مهری کرده بود. بعداً بنا بر پیشنهاد دون خوان، رفت و رفت، هفته ها و ماه ها شهرهای مختلف آمریکا را گشت تا این که آن دو زن را پیدا کرد و بی مهری که نسبت به آن ها روا داشته بود را جبران کرد.

این جا را که خواندم به یاد تو افتادم. به یاد کسی که او را گذاشتم جایی که نباید، و خود آمدم به جایی که می باید. ما 8 سال با هم زندگی، تلاش و رزم کرده بودیم. طی همه این 8 سال من همیشه زبانم قاصر بود. من هیچ گاه قادر نبودم احساساتم را آن طور که باید ابراز دارم. انگار زبان در دهان نداشتم و بعضاً که کم می آوردم، با نقاشی حرف می زدم. اگر یادت باشد، پاییز سال 1370 بود و آخرین نقاشی ها که مختص تو کشیده و برایت فرستادم، در هر دو نقاشی، ماهیگیری بود که در میان طوفان و تاریکی گم شده و زنش فانوس به دست در ساحل امن، ایستاده و نگران همسرش بود تا به ساحل برسد.

حالا اگر بخواهم نقاشی کنم، لابد همان نقاشی را باید عکس کنم. نقاشی کنم که زنی در طوفان بلا اسیر و راه گم کرده است و مردی فانوس به دست و منتظر، سال ها و سال ها منتظر، تا آن زن راه بیابد و به ساحل امن برسد.

باور کن، طی 18 سال اخیر مداوم فانوسم را در دست داشتم. شهرها و کشورها را زیر پا گذاشتم و هم اکنون که این نامه را برایت می نویسم، ماوایی ندارم. به قول شاعر ایرانی مولانا که گفت، آوارگی به کوه و بیابانم آرزوست!

 تنها یادگار و امانتی که از تو داشتم، باور بکنی یا نه، 90% از زندگی 18 سال اخیرم را صرف او کردم تا این که بالاخره او هم توانست از آب و گل بیرون بیاید و بر دو پایش بیاستد. من اما دارم کم کم از پا می افتم، شاید هم نیم رمقی که هنوز در پاهایم باقی مانده است، برای حفظ و تحمل همین فانوسی است که بی تکان و بی صدا، به دستهایم آویخته است!

از کارلوس کاستاندا که انگیزه نوشتن این نامه را گرفتم، همچنین یاد گرفتم، چه خوب است آدم تا روزی که زنده است و مرده از این جهان نرفته است، آخرین وزنی که بر شانه هایش سنگینی می کند، بر دارد و بر زمین بگذارد. لاجرم هیچ مرگی تلخ تر از مردن با شانه های سنگین نیست.

در جهان کوچک شما آدم ها را مجبور کرده اند تا هیچ گناهی مرتکب نشوند! زیرا که شانه ای برایشان باقی نمانده است تا گناهانشان را بر شانه هایشان تحمل کنند. ولی در جهان بزرگ ما آدم ها می توانند گناه مرتکب شوند، همچنین این اجازه را دارند تا گناهانشان را از شانه هایشان سبک کنند. سبک کردن شانه ها ممکن است از نوشتن یک نامه آغاز شود.

جهان شما، جهان به غایت کوچک و قبیحی است. جهان ما هم جهان چندان پاک و زیبایی  نیست، اما به هر حال جهان ما فرصت چند صباح زندگی کردن را به آدم هایش می دهد. در جهان شما، آن روز که گفتند سکس غدغن، این یک فریب و پوشش بود، پوششی بود تا بگویند عشق غدغن؛ دوستی و وفا و انسانیت غدغن، حیات غدغن. ولی حال می فهمیم، گرچه خیلی دیر شده است. اما بالاخره فهمیدیم که در جهان حقیر شما، عشق و محبت و انسانیت غدغن بود. آن روز هم که گفتند، سخن غدغن؛ من که نمی توانستم سخن بگویم، زبانم قاصر بود از آن جو غدغن ها، دو عدد نقاشی کشیدم. هر دو نقاشی حکایت از ماهیگیر مضطرب و خسته ای داشت اسیر دست شب و طوفان، زنش اما در ساحل امن فانوسی را در دستش گرفته بود شاید که آن ماهیگیر راه بیابد. امروز اما نقاشی و شعر و سرودم، دقیقاً عکس آن روز است.

من به هر حال بد یا خوب پس از آن شب طولانی و طوفانی، راهم را پیدا کردم. آمدم و آمدم تا این که به این جا رسیدم. بالاخره قسمت من از این جهان همین بود. شاید هم این نبود، ولی همین شد. راضی نیستم، ولی کار دیگری از دستم بر نمی آید. من همه تلاشم را کردم. از جان و مال و زندگی مایه گذاشتم. شهرها و کشورها را زیر پا گذاشتم. از تاب و توان افتادم، اما از پا نیافتادم تا بتوانم فانوسم را همچنان در دست بگیرم و فروزانش نگهدارم.

  نامه ام را به پایان می برم گرچه می دانم این آخرین نخواهد بود و توجیه سرنوشت زشت من و تو و این جدایی ها هم نیست. برایت آرزوی صبر و تحمل بیشتر نمی کنم، بلکه آرزو می کنم تا چشمانت را باز کنی. چشمانت را باز کنی و به بلندترین نقطه زمین نگاه کنی، نگاه کنی و ببینی که همچنان فانوسی سو سو می زند که جز این فانوس دیگری در جهان برای تو روشن نیست.

برای چه، برای این که هیچ راه گم کرده ای بدون شاخص نجات نخواهد یافت و هیچ شبی جاودان نیست.

برای که! برای آنان چون تو که هنوز اسیر شب و طوفان بلایند.

با آرزوی پایان یافتن این شب طولانی و طوفانی. خدانگهدار!

"پایان"

 مطالبی در ارتباط:

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت چهارم ـ نگاهی به پیام 30 دی ماه 1388 مسعود رجوی   ( ایران قلم )

ــ خانواده اسیران فرقه تروریستی رجوی _ مزدور اطلاعاتی ! و یا قربانی ؟( الف مینو سپهر )

ــ نگاهی به روش های اخاذی مالی  مجاهدین خلق در اروپا ـ قسمت دوم ( علی جهانی )

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت سوم ـ نگاهی دیگر به کودکان خاکستری  ( ایران قلم )

ــ مدالی برای یک تروریست در فرانسه ( انجمن عدالت )

ــ نگاهی به روش های اخاذی مالی  مجاهدین خلق در اروپا ( علی جهانی )

ــ شیوه های جمع آوری صدقه و کمک مالی توسط سازمان مجاهدین – بخش اول  ( کانون آوا )

ــ این شهر همیشه شهر بازی بوده است ( حسن زبل )

ــ نگاهی به پیدا و پنهان فرقه رجوی در دنیای مجازی ( مینو سپهر )

ــ پشت پرده پیام تسلیت مریم رجوی به مردم هائیتی ( ایران اینترلینک )

ــ نامه آقای جواد فیروزمند و پاسخ خانم بتول سلطانی ( ایران قلم )

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت دوم ـ وقتی صاحب سلاح باشد، سلاح هم هست ( ایران قلم )

ــ نامه انجمن ایران باستان به آقاینیکلاس سارکوزی رئیس جمهور  فرانسه (ایران باستان )

ــ نامه سرگشاده مسعود خدابنده به نخست وزیر بریتانیا، گوردن براون ( سی ان بی سی )

ــ مصاحبه سایت ایران قلم با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین خلق، قسمت اول ( ایران قلم )

ــ فرار جمعی راه حل فرضی رجوی در جریان انتقال و جابجایی ( بهار ایرانی )

ــ گزارش دادگاه ایوبونه در پاریس ـ قسمت اول  ( آریا ایران )

ــ ورود خانم بتول سلطانی عضوگریخته شورای رهبری به اروپا و پیامدهای سازنده آن درجمع شدن پایگاه اوور ( مینو سپهر )

ــ مصاحبه با خانم  بتول سلطانی وآقای رضا صادقی در پارلمان اروپا،قسمت دوم ( ایران قلم )

ــ نگاهی به حضور خانم بتول سلطانی در پارلمان اروپا و تصمیم دولت عراق برای جابجایی اعضای مجاهدین  ( علی جهانی )

ــ دادگاه پاریس ،"ایوبونه" و شکست مفتضحانه مجاهدین در پای میز محاکمه ( آریا ایران )

ــ نامه تشکر کانون ایران قلم به آقای دکتر برنارد کوشنر وزیر خارجه فرانسه ( ایران قلم )

ــ عراق به جولانگاه تروریست ها و مجاهدین خلق تبدیل نخواهد شد ( ترجمه از ایران اینترلینک )

ــ جمع شدن اشرف گامی مهم درراه مبارزه باتروریسم ( مینو سپهر )

ــ مصاحبه با خانم بتول سلطانی وآقای رضا صادقی در پارلمان اروپا، قسمت اول ( ایران قلم )

ــ متن سخنرانی خانم بتول سلطانی در پارلمان اروپا ( بتول سلطانی )

ــ جنگجویان سابق در قبال دستور پلیس عراق برای ترک کمپ اشرف مقاومت می کنند ( خبرگزاری فرانسه ـ ترجمه از ایران اینترلینک )

ــ حضور خانم بتول سلطانی در پارلمان اروپا، یک پیروزی دیگر ( ادوارد ترمادو )

ــ پاسخ برنارد کوشنر وزیر امور خارجه فرانسه به سئوال کتبي سناتور ژان پیرشونمان  در مورد قرارگاه اشرف در عراق  ( ترجمه از کانون آوا )

ــ راه حل واقع بینانه دولت عراق برای انتقال فرقه مجاهدین به بغداد یا نقره السلطان ( ایران قلم )

ــ نامه انجمن ایران باستان به آقای گونار ویگو لوند سفیر محترم کشورسوئد در فرانسه ( ایران باستان،آینده درخشان )

ــ خوش آمدگویی به ورود خانم بتول سلطانی به اروپا ( پیام رهایی )

ــ سفر به اعماق " نقره السلطان" ( جواد فیروزمند )

ــ درحالیکه دانشجویان ایرانی به دولت خود اعتراض می کنند، نقشه های سازمان مجاهدین خلق علیه مردم عراق با شکست مواجه میگردد ( آن سینگلتون )

 ــ حضور خانم بتول سلطانی و آقای رضا صادقی در پارلمان اروپا ( بتول سلطانی ـ رضا صادقی )

ــ نامه کانون ایران قلم به آقای گونار ویگو لوند سفیر سوئد در فرانسه ( ایران قلم )

ــ ای رهبر چماقداران جاسوس! اسم و شماره قطار من را فراموش کردی  ( بتول ملکی )

ــ خطر تروریست ها در اوورسورواز برای مردم فرانسه ( علی جهانی )

ــ  مصاحبه آقای بهزاد علیشاهی با آقای محمد حسین سبحانی در محل آکسیون ضد فرقه گرایانه ایرانیان در شهر سرژی فرانسه ( ایران قلم )

ــ حمله فالانژها و فریب خوردگان فرقه رجوی به اکسیون افشاگرانه در شهر سرجی ( ایران باستان )

ــ نامه سرگشاده مسعود خدابنده به ریاست جمهوری فرانسه، آقای سارکوزی ( ایران اینترلینک )

ــ کانون ایران قلم حمله چماقداران فرقه تروریستی رجوی به تجمع ایرانیان در شهر سرژی فرانسه را محکوم می کند ( ایران قلم )

ــ صدها تظاهر کننده فرانسوی خواستار اخراج فرقه تروریستی رجوی شدند ( آریا ایران )

ــ  نامه قدردانی کانون ایران قلم به آقای  ژرژ مالبرونو روزنامه نگار برجسته فرانسوی  ( ایران قلم )

ــ شش سال پس از صدام حسین در عراق ( ایران پیوند )

ــ " عراق جدید " و اطلاعیه 13 آبان مسعود رجوی ( علی جهانی )

ــ راز شکنجه گر شدن چیست؟ به مناسبت مرگ نادر رفیعی نژاد سرشکنجه گر فرقه مجاهدین ( محمد حسین سبحانی)

ــ خيال پردازي هاي رجوي ؛ رهبر عقيدتي مجاهدين ( مزدا پارسی )

ــ پذیرش رجوی به خروج از عراق، عقب نشینی یا واقع بینی  (بهار ایرانی )

ــ مصاحبه سایت ایران قلم با محمد حسین سبحانی در مورد اطلاعیه 13 آبان مسعود رجوی ( محمد حسین سبحانی )

ــ پذیرش رجوی به خروج از عراق، عقب نشینی یا واقع بینی ( بهار ایرانی )

ــ مجاهدین خلق تحت فشار فرانسه - ایران (فیگارو ـ ترجمه از آریا ایران)

ــ حراج قرارگاه اشرف، آخر خط ظرف استراتژیک رجوی ( بهار ایرانی )

ــ ممانعت فرقه رجوی از ملاقات خانواده ها با فرزندان خود ( علی جهانی )

ــ ترس و برده داری در فرقه مجاهدین خلق ( آن سینگلتون )

ــ پیام تبریک انجمن ایران باستان به خانم برتا ماریا کابرال به مناسبت پیروزی در انتخابات شهرداری پانتا دلگادا ( ابران باستان )

ــ گزارش ایران اینترلیک از قرارگاه "عراق جدید" (اشرف) ( ایران اینترلینک )

ــ نامه سرگشاده کانون ایران قلم به آقای ویدال کوآدراس نایب رئیس پارلمان اروپا ( ایران قلم )

ــ چرا رجوی از ملاقات والدین سالخورده با فرزندان شان در اشرف وحشت دارد؟!! (بهار ایرانی )

ــ نامه تبریک خانم بتول ملکی به خانم برتا کابرال برای پیروزی انتخاباتی وی در برابر پائولوکازاکا ( بتول ملکی )

ــ حضور هئیتی از کانون ایران قلم در سفارت فرانسه در برلین ( ایران قلم )

ــ انتقال گروه رجوی به نزدیک مرز عربستان ( خبرگزاری مهر )

ــ نامه خانم بتول ملکی به خانم ژوئل بورگوا سفیر فرانسه در سوئیس ( ایران قلم )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد