_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

بنیاد گرائی واقعی چه کسی است : قسمت ششم

24.04.2010

محمد کرمی
http://mohamadkarami.wordpress.com/

زندان ها و شکنجه گاه های سازمان مجاهدین خلق ایران ؟

مگر سازمانی که ادعا دارد انقلابی ترین ، مترقی ترین سازمان موجود در زمان می باشد . که درنوک پیکان تکامل قرار دارد ! وتمامی اعضاء آن داوطلبانه و جان بر کف به آن پیوسته اند ، و هیچگونه حقوق ومزایائی هم دریافت نمی کنند . آیا نیاز به زندان و داغ و درفش دارد ؟ در این قسمت به این بحث می پردازم .

الف : زندانها
1 – زندان منصوری : پایگاه منصوری ، واقع در روستای کهریزک – استان سلیمانیه عراق .
2 – زندان مقدم : پایگاه محمد مقدم ،واقع در روستای ماوت – استان سلیمانیه .
3 – زندان جزئی در استان سلیمانیه ( محل زندانی کردن اسرای جنگی عملیاتهای فرقه بود ) .
4 – زندان دبس : پایگاه عسگری زاده ، کیلومتر 20 از کرکوک به سمت پالایشگاه نفت ( در سال 1366 راه اندازی شد که که تا سال 1369 محل نگهداری ارسرای جنگی عملیات های فرقه بود . از اواسط سال 1369 تبدیل به محل زندان اعضای معترض فرقه شد ) .
5 – زندان باقرزاده : در قرارگاه باقرزاده در سمت جنوب غربی آن آخرین قلعه که پس از پارکینک ها قرار داشت .

ب – زندان های داخل قرار گاه اشرف :
1 – زندان پی جی 11 در خیابان 100
2- زندان مجموعه اچ : آخر محموعه اسکان در ضلع شرقی قراگاه ( بعد از سقوط صدام و جمع آوری آن محل تمامی آثار آن را خراب کردند . کلاًَ خاک برداری شد و ساختمان های جانبی آن را تیدیل به انباز کردند و محوطه تبدیل به باغچه شد ) .
3 – زندان 49 : در ستاد سابق 49 بود ، در خیابان 400 روبروی شمع آب پس از آن تبدیل به مقر اف . ام – یک شد .
4 – زندان اصلی سال 1373 که پیش تر محل تیپ حسین ابر بود . بعد که زندان تمام شد مجدد تبدیل به محل مراکز شد ، که آخرین بارقرارگاه دوم در آنجا مستقر بود .محل این زندان در آخر خیابان 400 کنار دانشکده نیک پیمان قرار دارد .

- جدا از این زندانها در هر قرارگاه یا ستادی یک بنگال یا اتاقی برای زندانی کردن یا به اصطلاح فرقه بنگالی کردن نفرات وجود داشت .

– سابقه زندان در درون فرقه رجوی :
دراویل سال 1363اولین زندان فرقه دراستان سلیما نیه ، روستای کهریزک ، پایگاه منصوری در ساختمان اطلاعا ت و شناسائی تاسیس و شروع به کار کرد . این زندان تحت نطر مهدی افتخاری فرمانده اطلاعات آن زمان بود ، تعداد معدودی افراد را نگهداری می کردند . سه بار من به این دخمه گذرم افتاد یک بار برای کار تاسیساتی که در داخل آن می خواستند انجام بدهند . یک بار به خاطر فضولی در رابطه با زندان و مضوعی که نمی بایست به آن نزدیک می شدم . بار سوم به خاطر قدم نا میمون و نا مبارک شاهزاده خانم مریم قجر عضدانلو، (مریم رجوی ) به پست مسئول اولی فرقه (سازمان مجاهدین ) که همردیف خان ابله (مسعود رجوی ) منتصب شده بود . پس از آنکه در زمستان سال1363 سلطانه خانم به عنوان همردیف مسئول اول معرفی شد . در فرقه اعتراضات و مخالفت ها به صورت زمزمه و در محفل های چند نفره بیان می شد . وقتی که دیدند این مخالفت ها به صورت جریان در آمده نشست های مختلف برگزار کردند و نظر نفرات را می خواستند . پس از شنا خت نفرات از اوایل اسفند شروع به زندانی کردن نفرات کردند . پایگاه منصوری تماماً تبدیل به زندان شده بود و تعدادی انفرادی داشت و بیشتر سلول ها پنج شش نفره بود .

– پایگاه محمد مقدم در روستای ماوت . ساختمان ها ی آ و سی زندان عمومی بود و ساختمان بی محل دادگاه بود. در این دادگاه حدود 1000 نفر را محاکمه کردند که در این بین چند نفری هم کشته شدند ، که کسی خبر دارنشد چطور سر به نیست کردند . جمع آوری برای زندانی کردن نفرات به این شکل بود . تحت عنوان نشست توجیحی انفلاب افراد را از قبل دسته بندی کرده بودند که هرکس باید به کدام زندان برده شود . در این رابطه در پایگاه ها هم شایع کرده بودند که نفرات برای مدتی به نشست های انقلاب می روند . ماشین پیک می آمد نفرات را سوار می کرد یا به زندان مرکزی که زندان منصوری بود می برد ، یا زندان عمومی که زندان محمد مقدم بود برده می شد . تا وقتی که پا به داخل این شکنجه گاه ها گذاشته نمی شد کسی نمی دانست چه خبر است . – در یکی از روزهای سرد زمستان 1363 در پایگاه باباخانی که مرکز فرستنده رادیو بود . طبق معمول آماده شده بودم که برای اوردن نوارصدای محاهد ازکرکوک حرکت کنم . که فرمانده پایکاه مهندس علی نفیسی صدا زد گفت تو امروز برای نشست انقلاب می روی ماموریت نرو . پس از دو ساعت ماشین پیک آمد و من به بقیه افراد که از پایگاه های دیگر سوار کرده بود پیوستم . به سمت پایگاه منصوری حرکت کردیم ، تا وقتی که از ماشین پیاده نشده بودیم نمی داستم که داستان چی است . یک یکی ما را پیاده می کردند و به داخل ساختمان اطلاعات و شناسائی می بردند . همان لحظه اول نفری که بازرسی می کرد سوال کردم بازرسی برای چی است . چونکه برای اولین بار بود که با این مقوله در سازمان مواجه می شدم . که با تندروئی اعلام کرد می دانی اینجا کجا است ! اینجا زندان سازمان مجاهدین خلق ایران است ؟ توهم زندانی هستی حرفی نباشد هرچه می گویم باید اجرا کنی . در یک سلول انفرادی که محل بازرسی بود دستور دادند که تمامی لباس ها را درآورده و تحویل بدهم . حتی لباس زیر را سپس یک دست لباس زندانی که شامل یک پیراهن و یک شلوار و یک لباس زیر بود داده شد که استفاده کنم . این لباس ها چهارماه که در زندان مرکزی بودم برتن من بود .

توضیحی از وضعیت زندانها و سلول ها : از آنجای که یک سازمان انقلابی بودند . از تجربه تمامی زندان های شاه و جمهوری اسلامی تا ….. را استفاده کرده بودند . تمامی پنجره ها و روزنه ها ی ساختمان با بیرون را بسته بودند . تمامی سیستم ها ی برقی را به بیرون از سلول انتقال داده بودند . در روی هر درب یک دریچه کنترل قرار داده بودند . در طی شبانه روز در تمام مدت چراغ های داخل بند و سلول ها روشن بود . در بیست چهار ساعت سه بار برای دستشوئی و وضو درب سلول باز می شد ، به دلیل نداشتن سیستم تهویه از سیگار کشیدن محروم بودیم . به دلیل نداشتن ساعت و دیگر وسائل هیج کس نمی توانست تشخیص بدهد که به لحاظ زمانی چه موقع است . فقط از روی بازجوئی ها که برای چند ساعت قطع می شد حدس می زدیم که آخر های شب است آن هم منظم نبود . در طی چهار ماهی که گذشت حمامی وجود نداشت و بجز نور لامپ چیزی ندیدیم باز جوئی ها و شکنجه در زمانها ی مختلف انجام می شد .

تیم های بازجوئی سه یا چهار نفره بودند ، یک نفر صورت جلسه می کرد یک یا دو نفر در حالی که بازجوئی و سوال پیچ می کردند . به همراه آن با ضرباتی که می زدند از حال می بردند و گاهی اوقات بر اثر ضربات سر فرد ، میز می شکست . نفر چهارم که معمولا رئیس آنها بود نقش میانچیگری را بازی می کرد که می گفت ولش کنید خودش حرف می زند . تهدید می کرد که اگر حرف نزنی آنها دوباره می زنند و من دیگر دخالت نمی کنم . پس از سه چهار ساعت که این کار را می کردند رها می کردند و می گفتند که برو هرچه داری بنویس . پس از نوشتن رئیس آنها می آمد کاعذ ها را می گرفت دو دقیقه بعد می دیدی که دوباره دو – سه نفره می آمدند . به همراه فحش و کتک زدن کاعذ ها را پاره می کردند و می گفتند که چیزی ننوشتی دوباره بنویس . این ریل معمولا دو سه بار تکرار می شد که از این نوشته ها که کپی گرفته بودند برای بازجوی سری بعد سوال و تناقض در می آوردند . که در آن حالت در بازجوی بعدی مفصل می زدند که چرا حرف هایت دوتا شده و آن جا چیزی دیگر گفته ای . در عرض آن چهار ماه من سه بار این پروسه طی کردم که هر بار با صورت باد کرده خونی ، بدنی که تماما بر اثر ضربات درد می کرد در سلول رها می کردند .

در زندان شاه و جمهوری اسلامی من اعدام مصنوعی نشده بودم . اما از دولتی سر خان ابلهه برای من وشعبان که یکی دیگر ازبند هایم بود که با هم در یک سلول بودیم . اعدام مصنوعی هم اجرا کردند که شعبان روانی شد و معلوم نشد که چه بلائی بر سر وی آوردند . پس از آن زندان کسی دیگر شعبان را ندید . یا یکی دیگر از نفرا ت به نام احمد که از بچه های همدان بود ، بر اثز شکنجه های که شده بود قاطی کرده بود و روانی شده بود . با سازمان علنا دعوا داشت و از سازمان خارج شده بود که در روستای کهریزک وی را با همان بیماری رها کرده بودند . از سرنوشت واقعی احمد هیچ کس خبر دار نشد و آنها هم اعلام کردند که بر اثر خمپاره باران رژیم کشته شده ؟ پس از چهار ماه یک روز آمدند گفتند که مسله دیگر تمام شده است و شما آزاد می شوید . یعنی از آن سلول های بیرون آورده شدیم و همان محل را به صورت زندان عمومی درآوردند . و قوانین زندان حاکم بود که حدود دو الی سه هفته در آنجا نگهداری کردند . که در طی آن مدت از صبح تا عصر مشغول تغیر دادن زندان ها بودیم . یعنی دوباره سلول ها را تبدیل به اتاق کار و آسایشگاه کردند . پس از آن ما را به زندان عمومی که پایکاه مقدم بود انتقال دادند که در آنجا منتظر دادگاهی شدن بودیم . درآن مدت نشست های مختلف توسط مسولین درجه اول فرقه برگزار می شد که در هر نشست زیر هزاران سوال قرار می گرفتند . برای هیچ کدام هم جوابی نداشتند بدهند و به بعد از دادگاه احاله می داند .

در همان زندان عمومی صحنه های درد ناکی مشاهده می شود: مثلا تعدای از نفرات بر اثر شکنجه و شوکی که به آنها سر این جریان وارد شده بود روانی شده بودند . که به زور آمپول و قرص که توسط عباس شاکری ( دکتر فاضل) به آنها داده می شد ساکت می کردند مانند : سیروس – احمد – جواد – سیاوش – یعقوب و….. در تمام مدت زندان مرز سرخ وجود داشت یعنی افراد حق نداشتند به فاصله دو – سه متری دیوار نزدیک شوند . یا درزندان عمومی حق نداشتند از یک محدوده مشخص و یک راهرو مانند فاصله بگیرند . در این رابطه اعلام کرده بودند که نگهبان ها حق شلیک دارند . – زندان های سال 1373 همانند زندان های سال 1363بود وعلت آن هم مخالفت ها و اعتراضات به جریان انقلاب مریم قجر عضدانلو بود . در هرمقطع خان ابله می دید که دیگر مهار تشکیلات دارد از دستش خارج می شود زندانها راگسترش می داد . آنچه که من در باره زندانهای 73 از نفرات مختلف که خودشان درآن زمان زندانی بودند تعریف می کردند . به لحاظ شکنجه کردن و کشتن در زیر شکنجه آن سال بدتراز سال 63 بود . یک قلم به دنبال انقلاب درونی که زنان در جایگاه فرماندهی قرار گرفتند آموزش های شکنجه کردن را به طور خاص دیده بودند . که انگار سالیان آن کاره بودند و به خصوص که شیوه های شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی را هم جمع بندی کرده بودند . از آن تجارب هم به خوبی استفاده می کردند . مثلا : بهزاد – جمشید – محمد – مصطفی – حمید – رضا – از شیوه های شکنجه تعریف می کردند .

 – آقای بهزاد علی شاهی در خاطرات خود این طور بیان می کرد : – با دم پائی طوری می زدند که آثار زخم نمی ماند اما بر اثر ضربات وارده صورت به انداره یک با لش ورم می کرد و سوزش شدید ودرد زیادی داشته . – دست و پا بصورت قاپانی بسته وفرد را وارونه آویزان می کردند ، سر او در داخل کاسه توالت فرنگی پر آب قرار می دادند وقتی به مرز خفگی می رسیده اورا بالا می کشیدند . – دست و پا نفر بسته و به حا لت آویزان آنقدر میزدند که بعضا خون بالا می آوردند . – بر اثرفریادهای نفری که زیر شکنجه و ضرب و شتم بود دیگر نفرا ت را به لحاظ روانی شکنجه می کردند و آنقدر این شکنجه ادامه پیدا می کرده که فرد خاموش می شده است . – با پایه صندلی فلزی روی انگشتان پا فرد زندانی می زدند . – در روی صندلی دست و پای زندانی درحالی که بسته بوده با پوتین ضربات سنگین می زدند .

در شکنجه کردن نفرات دکتر های سرسپرده هم نقش فعال داشتند مثلا : سید جواد احمدی (دکتر وحید ) – حسین فرصت ( دکتر یحیی ) – ابراهیم جدی ( دکتر حمید ) روی دندان های آسیب دیده وشکسته شده در حین شکنجه ، بدون بی حس کردن کار می کردند . یا بدن های که بر اثر ضربات کابل و شلاق متلاشی شده بود در موقع رسیدگی به زخم زندانی که به اصطلاح می خواستند پانسمان کنند اشگ زندانی را در می آوردند . – دهان و حلق نفر بر اثر فروکردن چوب در دهان تماماَ زخم شده بوده که حتی مدت ها پس از زندان هم نمی توانست به راحت غذا بخورد . – افرادی که در زندان بودند پس از سالیان کماکان از شکنجه های که بر آنها وارد شده رنج می برند و اثار آن باقی است .

« اقای محمد رزاقی در خاطرات خودش از زندان ها فرقه رجوی چنین بیان می کند . زندانی کردن افراد در زمستان سال 1373 : رجوی برای جلو گیری از خروج نیروهای مخالف و زهر چشم گرفتن از منتقدان . دراول زمستان سال 1373 با زندانی کردن افرادی که مخالف سیاست های رجوی بودند دست به تصفیه هی خونینی زد . افراد را تحت عنوان چک امنیتی در داخل اشرف با کمک نیرو های امنیتی عراق در 3 قسمت زندانی کرد .

1 – زندان ضلع شرق قرارگاه فرقه که معرف به مجموعه اچ اسکان بود . این محل یکی از شکنجه گاهای فرقه بود و دارای سلول انفرادی بود که بعد از سقوط صدام حسین آن محل را به طور کامل خراب کردند تا آثاری باقی نماند .

2 – زندان معروف به مروارید که درضلع شمالی قرارگاه نزدیک پمپاژ آب کشاورزی قرار داشت . در حدود 200 الی 250 زندانی مخالف را در خود جای داده بود ، یک قسمت از این زندان مربوط به زنان مخالف فرقه بود .

3- زندان قلعه یا همان مرکز آموزشی که در ضلع جنوب غربی قرارگاه کنار تعمیرگاه جدید عراقی ها بود . که بزرگترین زندان فرقه رجوی بود و حدود 500نفر از مخالفان و منتقدان مناسبات رجوی در این زندان بودند . این زندان دارای دو شکنجه گاه ویژه هم بود یکی در ضلع شرقی که یک زاغه مهمات زیر زمینی بود . که تبدیل به شکنجه گاه شده بود و محل دوم مجموعه ای در داخل قلعه ، که قبلا بعنوان مرکز تحقیق واحد شهدا در اختیار پرسنلی ارتش بوده که دارای سه اتاق برای بازجوئی و شکنجه بوده است .

تعدادی از اعضاء جداشده که در اروپا زندگی می کنند شاهدین زنده ای هستند که شاهد کشته شدن افرادی مانند : قربانعلی ترابی – پرویز احمدی – جلیل بزرگمهرکه در زیر شکنجه در شکنجه گاه های فرقه رجوی جان خود را از دست دادند . خود آنها هم در این زندان ها بطور وحشیانه مورد شکنجه ها ی روحی و روانی قرار گرفتند و شاهد شکنجه شدن دیگران بودند . » « جمشید تعریف می کرد که مجید عالمی و حسن عزتی ( نریمان ) مختار جنت صادقی آمدند به چشمان قربانعلی چشم بند زدند و بردند . چند ساعت بعد در حالی که قربانعلی غرق در خون بود مانند یک تکه گوشت آوردند داخل سلول رها کردند . در حالی که داشتند به زخم های او رسیدگی می کردند در توی دستان جمشید قربانعلی تمام می کند . هرچه آنها درب می زدند که کمکی بگیرند کسی جواب نمی داده که پس از دو ساعت که می آیند . می گویند چه خبرتان بود که با جسم بی جان قربانعلی مواجه می شوند که مختار و مجید جسم قربانعلی را بیرون می برند . »

ادامه دارد محمد کرمی
 
oyanyoldash@zahoo.com

لینک به قسمت اول:
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=7678

لینک به قسمت دوم:
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=7698

لینک به قسمت سوم:
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=7709

لینک به قسمت چهارم:
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=7812

لینک به قسمت پنجم:
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=7887

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطالب در ارتباط:

پیام خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین به خانواده ها و قربانیان اسیر در قلعه اشرف

20.04.2010

 پیام صوتی خانم سلطانی خطاب به خانواده های رنج دیده ه که با موی سپید و قلب بیمار و چشمان گریان در مقابل درب قرارگاه اشرف متحصن شده اند

  متن پیاده شده پیام خانم بتول سلطانی خطاب به  قربانیان اسیر در اشرف و خانواده های رنجدیده آنها در مقابل درب قرارگاه اشرف :

سلام به شما خانواده ها مادران و پدرانی که بعضا بیمار  یا سالخورده از ایران یا کشورهای مختلف در انتظار دیدار فرزندانتان جلوی درب قرارگاه اشرف دقیقه شماری می کنید،  و سلام به شما خواهران و برادران گرفتارم در تشکیلات رجوی .

من بتول سلطانی عضو شورای رهبری شما بودم و مثل همین الان شما ، من هم فکر می کردم که بیرون از این تشکیلات همه چیز خراب و در بن بست است و دنیا همین چهاردیواری اشرف است و نمی توانم در بیرون دوام بیاورم ، چرا که سازمان همه چیزم را از من گرفته بود، از اسناد و مدارک گرفته تا حتی فکر اینکه بیرون چگونه مسائلم را حل کنم، می ترسیدم و به همه چیز بد بین بودم و البته که علت همه اینها تلقیناتی بود که از جانب تشکیلات شبانه روز در گوشمان تکرار می شد. من کسی بودم که خودم فرمانهای تشکیلاتی را به شما می دادم و در این راه یعنی راه سازمان از همسرم جدا شدم و دو طفل معصومم را هم از دست دادم با عذر تقصیر خواهی از خدا.

می دانم که خیلی از شما از سر استیصال مانده اید و برخی در یک رودر بایستی با سازمان و هم اینکه از دنیای بیرون شما را ترسانده اند به اطلاع شما برسانم که اکثر بچه های تیف به اروپا رسیده اند و هر کسی زندگیش را خودش انتخاب کرده است. من به خوبی واقفم که با چه شیوه هائی صبح تا شب شما را کنترل می کنند تا شما جدا نشوید و نمی گذارند صدای ما به شما برسد مثل همین اقدام مذبوحانه هفته گذشته اواخر فروردین که اقدام به پخش موزیک برای اینکه صدای بیرون به شما نرسد، می کنند و می خواهند شما را اسیر نگهدارند و سپر بلای خودشان بکنند.

مگر این سازمان مدعی آزادی و دمکراسی نیست پس از چه می ترسد که نمی گذارد صدائی جز صدای سلسله مراتب تشکیلاتی خودش و تلویزیون خودشان چیز دیگری به گوش شما برسد ؟

 آیا شما به این فکر کرده اید که چرا مسعود رجوی 30 سال است که هر سال می گوید امسال سال آخر است امسال سال سرنگونی است و مثال چوپان دروغگو شده است؟

 همانطور که گفتم او می خواهد که شما را اسیر و سپر بلای خودش و اهداف شومش کندف اما می خوام بگویم که در این قرارگاه و به کمک همین خانواده ها برای همگی شما بشارت آزادی از چنگ او را نوید می دهم.  او که برای خودش همه چیز را مجاز می داند از قبیل داشتن همسر و همه امکانات اما چرا برای شما حرام کرده است به چه حقی ؟ حتی پیامبر هم نعوذ بالله این حق را به خودش نداده بود که زنان و مردان را از همدیگر جدا کند و او به چه حقی همه چیز ما را گرفته است؟

 از روزی که پا به دنیای آزاد در اینطرف مرزهای تشکیلاتی گذاشتم فهمیدم که زمین تا آسمان آنچه می گوید با جامعه و بیرون فرق دارد و یک دروغگوی بزرگ است. آنچه که می خواهم به شما پند و اندرز و توصیه بکنم این است که از خواب تشکیلاتی و غفلت بیدار شوید. تا به حال فریب خوردیم متأسفانه بیدار شوید و مثل کسانی که همین روزهای اخیر همچون ایمان یگانه که همین روزها جدا شد خود را آزاد کنید و بیائید زندگی تان را در کمال استقلال و آزادی خودتان انتخاب کنید .  لازمه زندگی انسانی ابتدا آزادیهای اجتماعی و فردی است، قبلا یادم هست وقتی آنجا بودم چقدر به شما در مورد خرابی وضعیت تیف می گفتیم و حالا فهمیدم که همه اینها که به ما دستور داده می شد به شما بگوئیم فقط برای این بوده  که کسی جدا نشود و حتی شده یک نفر را هم نگهداریم بهتر است و حالا هم ذهن شما را راجع به پلیس عراق و خانواده ها و جامعه بیرون در مجموع خراب می کنند. از شما می خواهم و پیشنهادم این است و توصیه می کنم که حتی نیاز به گفتن به سلسله مراتب تشکیلاتی نیست و بی خبر و ناگهانی خودتان رأسا اقدام به جدائی کنید چرا که اگر به تشکیلات و مسئولین  بگوئید صد تا نوشته و فیلم و سند از شما می گیرند که بعدا به شما ضربه بزنند و شما را وادار به سکوت کنند بنابر مثل من از هیچ چیز نترسید و فرار کنید.

بیشتر از همه شما افرادی مثل من و شورای رهبری تحت کنترل هستند ولی همانطور که من توانستم فرار کنم بنابر این شما هم می توانید بدون دادن سند دست آنها از آنجا فرار کنید.

مگر ما یک روزی نمی خواستیم خلق خود را آزاد کنیم؟ مگر این خانواده ها برادرها و خواهرها و مادرو پدرهای ما نیستند؟ آیا اینها جزو خلق نیستند؟ رجوی از چه می ترسد که اجازه دیدار نمی دهد و آنها را مزدور می نامد ؟ این چیزی نیست جز اینکه از جدا شدن شما می ترسد همین و بس.  شما را جلوی ماشین های عراقی می اندازند تا کشته شوید، شما را تشویق می کند تا جلو بروید و با پلیس درگیر شوید و خشونت بیافرینید. ببینید به شما می گویم که سران سازمان در همان 49 و همان سیمرغ و در اروپا چه امکاناتی دارند همانجا من دیده ام و در فرانسه و اروپا هم می بینم که چه امکاناتی دارند.

باید در اینجا برای روشن شدن افکار بگویم که علت اینهمه هیاهوی تبلیغات سازمان بر علیه خانواده ها و مزدور نامیدن آنها برای این است که رجوی جان شما را گروگان اهداف خود گرفته است، و دیدار خانوادگی و رسید ن هر صدای مستقیم از بیرون به شما تیر خلاص این هدف شوم است.  بنابر این او تمام توان و دود و دم تبلیغاتی خودش را بکار می گیرد تا مانع از این شود مانع آن شود که خانواده ها به اشرف بیایند مانع آن شود که صدای بیرون به شما برسد جز کسانی که اجیر خودش هستند و دستورات تشکیلاتی را مو به مو اجرا ء می کنند در غیر اینصورت هر که باشد مزدور است. این چه دمکراسی و چه آزادی است؟ سوال دیگر آیا عراق جای ماندن است به کدامین دلیل اینهمه اصرار بر حفظ این تکه زمین می کند و چرا نمی گذارد شما با خانواده ها یتان دیدار کنند؟ از چه می ترسد؟ چرا اجازه نمی دهد تا بیائید  در خارج از سلطه تشکیلاتی ملاقات با خانواده داشته باشد؟ چرا اسرار می کند که خانواده ها را به درون اشرف بکشاند؟  مسلما برای این است که روی آنها کار کند و اهداف خودش را پیش ببرد وگرنه یک دیدار خانوادگی که این چیزها را نیاز ندارد. آیا بیست سال تغذیه و تلقین فکری کافی نیست تا واقعا آن کس که می خواهد دوباره به مناسبات تشکیلات رجوی برگردد؟ و آن کس که نمی خواهد اگر با این دیدارها می رود بنابر این بگذارد برود. بهتر است این سازمان که اینهمه داعیه حقوق بشر دارد بگوید که چرا مانع این دیدار می شود بگوید که آیا عراق جای نگهداری افراد است.

من منبر نوروزی که رجوی برای شما پیام داده بود را کامل گوش کردم واقعا که او خودش یک دجال است و به دروغ می گوید که پای هیچکس به اروپا نرسیده در حالیکه بیشتر نفرات تیف به اروپا رسیدند مگر کسی که به خواست خودش به ایران رفت و هیچ اجباری در کار نیست.

اکنون من به هشدار می دهم که رجوی برای شماها نقشه شومی دارد او قتل عامی را در سر برای حفاظت از تشکیلاتش در اشرف می پروراند.او به دروغ گفت که برای من صاحب سلاح بیشتر از خود سلاح ارزش دارد ولی او دروغگو است و صاحب سلاح هیچ ارزشی برایش دارد و آنچه برایش مهم است فقط و فقط تشکیلات است که آنهم حفاظ خودش است یعنی همه چیز به خودش ختم می شود و بخاطر این است که شما در حفاظت خودش باقی بمانید.

اقدام به کار گذاشتن بلند گو ها توسط این تشکیلات در صد متری درب ورودی و سایر اقدامات ایذائی آنها برای این است که شاید بتوانند واکنش خانواده ها را که در پشت درب هستند را برانگیزند و کار را به خشونت بکشند و با به کشتن دادن اعضا یعنی شما ها کاسه کوزه را بر سر خانواده ها خراب کنند و آنها را دور کنند تاراحت به کارشان مبنی بر بیگاری کشیدن شبانه روز از شما و اسارت شما و ادامه نشستهای تفتیش عقاید و عملیات جاری و غسل و هزار مزخرفات دیگرادامه دهند این اقدامات رذیلانه آنها برای کنترل بیشتر شما است که صدای خانواده ها و کسی از بیرون به شما نرسد و همانند گذشته و همانند دوران خوشی که به کمک استخبارات عراق و دستگاه صدام به کار خودش مبنی بر ادامه اسارت اعضا انجام می داد الان هم ادامه دهد.

من تشکر صمیمانه و قلبی خودم را از این خانواده ها ابراز می دارم و خدا به آنها صبر بدهد که تا پایان راه به شما کمک کنند. و من هم هر کمکی از دستم بربیاید به آنها می کنم. بخصوص خوشحالم که شنیدم خانواده های دیگر هم از سراسر دنیا در راه هستند. آنها مصمم هستند تا آزادی شماها فرزندان خلق تحصن جلوی درب قرارگاه را ادامه دهند من و سایر افراد جدا شده هم به همکاری آنها خواهیم شتافت. ها بخصوص که آنها می بینند ما توانستیم از این قلعه فرار کنیم و به جامعه آزاد برویم و دور از کنترل تشکیلاتی و نفر مراقب هنگام تماس با خانواده با خانواده هایمان ارتباط برقرار کنیم این خانواده ها که روزانه تماس هم با من دارند بیشتر انگیزه گرفته اند که برای آزادی شما تلاش کنند.

پیروز باشید

 

ایران اینترلینک، درب ورودی کمپ، عراق، آوریل 2010
لینک به انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=7975

فیلم ها نشانگر واکنش خشونت آمیز مجاهدین خلق (فرقه رجوی) در مقابل خانواده ها است. خانواده ها خواستار دیدار فرزندان اسیریشان که توسط رجوی در داخل این کمپ به گروگان گرفته شده اند می باشند.

 

(لینک به فایل ویدئویی، قسمت اول، صد مگا بایت)

(لینک به فایل ویدئویی، قسمت اول، صد مگا بایت)
 

*   *   *

(لینک به فایل ویدئویی، قسمت دوم، صد مگا بایت)

(لینک به فایل ویدئویی، قسمت دوم، صد مگا بایت)

 

گزارش حمله مجاهدین خلق (فرقه رجوی) به خانواده ها

شب چهاردهم آوریل 2010

جلوی درب کمپ عراق جدید (اشرف سابق)

17.04.2010

ایران اینترلینک، درب کمپ، هفدهم آوریل 2010
لینک به متن اصلی (انگلیسی)
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=7973

این گزارشی است کوتاه و منطقی در رابطه با انبوهی از بیانیه هایی که سازمان تروریستی مجاهدین خلق در روز های اخیر در خروجی های غربی خود بیرون داده است. انتشار این گزارش در جهت آگاهی علاقه مندان به این موضوع بوده و ماوقع را بصورت خلاصه تشریح می کند.

چه چیز باعث گردید ماموران سازمان مجاهدین خلق به خانواده ها حمله ور گردند؟

فاکت اولیه و پایه ای که بیش از هر دلیل دیگری خود نمایی می کند این است که رهبران سازمان مجاهدین خلق بعد از 66 روز بست نشستن خانواده ها هنوز در مقابل ملاقات خانواده ها با جگرگوشگانشان مقاومت می کنند. رهبران مجاهدین خلق تا کنون اجازه نداده اند که خانواده ها حتی برای دقایقی چند فرزندان خود را ملاقات کنند.

شواهد و مدارک غیر قابل انکار نشان می دهند که سازمان مجاهدین خلق شروع کننده خشونت بوده این خشونت با برنامه ریزی قبلی و هماهنگی های گسترده انجام گرفته است و تمامی سیستم های مجاهدین خلق برای اجرای نقش خود در این برنامه در آمادگی کامل بسر می برده اند. این آمادگی بخصوص در قسمت تبلیغات و دروغ پراکنی معروف فرقه بشدت بالا بوده است که نتیجه آن انبوهی اطلاعیه و دروغ پردازی بوده که بزور پول و تبلیغات بیرون داده شده است.

خانواده ها در آغاز هفته ها را به امید دیدار با فرزندانشان در جلوی درب قرارگاه سپری نمودند ولی رهبران فرقه مجاهدین خلق به هیچ وجه اجازه چنین ملاقات هایی را به این پدران و مادران ندادند. خانواده ها که مستاصل شده بودند و طاقت دوری بیشتر را نداشتند شروع به استفاده از بلندگوهایی نمودند تا شاید بتوانند نظر افراد مستقر در داخل کمپ اشرف را جلب کنند. آنها امیدوار بودند که فرزندانشان از حضور آنها در جلوی درب قرارگاه اشرف مطلع گردند.

هفته گذشته خانواده ها تصمیم گرفتند تا در ضمن درخواستهایشان به افشاگری بر علیه فرقه و رهبران آن نیز بپردازند. آنها در پشت بلند گو شروع به خواندن و پخش مصاحبه های خانم بتول سلطانی (عضو جدا شده از شورای رهبری فرقه مجاهدین خلق) کردند. رهبران فرقه با اعتراض به این مسئله به نیروهای عراقی مسئول کمپ شکایت بردند و اظهار نمودند که خانواده ها در پشت بلند گو به آنها فحاشی می کنند. آنها پخش مصاحبه های خانم سلطانی را بعنوان دلیل مطرح نمودند. رئیس نیروهای مسئول کمپ اشرف از خانواده ها توضیح خواست که آنها متن ترجمه شده عربی مصاحبه های خانم سلطانی را در اختیارش قرار دادند.

مجاهدین خلق یک باصطلاح بیمارستان درست در جلوی درب قرارگاه تاسیس کرده اند و نام آن را "بیمارستان شماره دو" گذاشته اند. فقط افراد مورد اعتماد در بین رهبری و اعضای بالا فرقه می توانند به این محل تردد کنند. با این وجود پخش سخنان خانم سلطانی از پشت بلندگو باعث گردید که افرادی که به این محل تردد داشتند تحت تاثیر قرار گیرند. تاثیرات به حدی بود که برخی از این افراد شروع به ارتباط برقرار کردن با خانواده ها از راه دور و با استفاده از علائم و دست و غیره بنمایند. برخی حتی بصورت علنی خانواده ها را تشویق نموده و خواستار ادامه تحصن آنها شده و اشاره می کردند که مایوس و تسلیم نشوند.

خانواده ها در یک حرکت خود جوش و جالب تصمیم گرفتند در مقطعی صدای خنده یک بچه دو ساله را از طریق بلندگو به افراد داخل کمپ اشرف برسانند. میدانید که افراد داخل کمپ اشرف چندین دهه است که چنین صدایی را نشنیده اند. این مسئله تاثیر زیادی روی افرادی از فرقه که نزدیک تر به درب بودند گذاشت بطوری که برخی لبخند به لب آوردند و چهره هایشان باز شد. این البته مورد توجه سران مجاهدین خلق هم قرار گرفت و باعث گردید که بشدت بر خود بلرزند.

سه روز قبل آقای ایمان یگانه خراسانی از مشهد بعد از بیست و دو سال با کامیونی که بخاطر مسئولیت کاری در اختیار داشت به سمت درب قرارگاه آمد و خود را تسلیم نیروهای عراقی نمود. وی بعدا به جمع خانواده ها پیوسته با آنها گفتگو نمود.

ایمان به ایران اینترلینک گفت: "چندی قبل از نوروز رهبر قسمت اول شروع به فحاشی بر علیه خانواده ها نمودند. من از او سوال کردم که چرا به خانواده ها ناسزا می گوید؟ وی جواب داد که آنها توسط رژیم ایران فرستاده شده اند. من گفتم حتی اگر چنین باشد شما حق ندارید به مردمی که برای دیدار فرزندشان آمده اند ناسزا بگویید و اضافه کردم که آیا اگر خانواده من هم بیایند شما میخواهید همین حرف ها را به خواهر و مادر من هم بزنید؟ در این لحظه دیگر صبرم تمام شد و به آنها گفتم که بیش از این اینجا نخواهم ماند".

ایمان اضافه کرد: "آنها شروع به گذاشتن جلسات مغزشویی کردند ولی بعد از مدتی برایشان مشخص شد که من دیگر نمی مانم. آنها به من گفتند که تا نوروز بمان چون همه تعهد داده ایم که تا نوروز بمانیم و تو باید روی حرفت بایستی."

"چند روز قبل از فرا رسیدن نوروز آنها مجددا شروع به تعهد گیری نمودند که همه باید تا نوروز سال دیگر هم در کمپ بمانند و تعهد بدهند که می مانند. من دیگر چاره ای نداشتم بجز این که از کمپ به صورتی فرار کنم. ولی رهبران مجاهدین خلق اکنون هر گونه حرکت یا کار و یا راه رفتن تنها در سطح کمپ اشرف را ممنوع کرده اند. هیچ کس حق ندارد به تنهایی به جایی برود یا کاری انجام دهد".

وی چگونگی فرارش را اینطور توضیح داد: "دیروز من در کامیون نشسته و منتظر بودم تا نفر دوم بیاید که با هم به سر کار برویم. وی چند دقیقه ای تاخیر کرد. من از این فرصت استفاده کردم و با کامیون خود را به نیروهای عراق رساندم و از آنها تقاضای حفاظت و پناهندگی نمودم".

ایمان به ایران اینترلینک گفت: "رهبران مجاهدین خلق اعضای فرقه را بر علیه نیروهای عراقی شستشوی مغزی داده اند. بنابراین اعضا بشدت از افسران عراقی وحشت دارند. در آن لحظه من ترجیح دادم بدست نیروهای عراقی کشته شوم ولی یک روز دیگر در زندان رجوی نمانم. البته وقتی که متوجه رفتار مودبانه و انسانی عراقی ها شدم از خودم خجالت کشیدم".

از زمان فرار ایمان، مجاهدین خلق دیگر به اعضای عادی خود اجازه انجام کارهای خدماتی را نمی دهند. رهبران خودشان این کارها را انجام می دهند. مثلا رهبران هر قسمت شب ها خودشان معابر را جارو می کنند.

مجاهدین خلق برای کنترل افراد کمپ با مشکل جدی روبرو شده است. آنها برای جلوگیری از رسیدن صدای خانواده ها به افراد کمپ و جلوگیری از فرار افراد دست به هر کاری می زنند.

بعد از فرار ایمان، رهبران مجاهدین خلق تعداد پست های خود در داخل کمپ را زیاد تر کرده و قوانین شدید تری را برای جلوگیری از فرار افراد به اجرا در آورده اند.

رهبران مجاهدین خلق اکنون می دانند که دیگر قادر به کنترل انبوهی از افرادی که خواستار خارج شدن می باشند نیستند و اکنون میدانند که خانواده ها به هیچ وجه قصد ترک محل خود در جلوی درب کمپ را ندارند.

این بن بست است که اکنون رهبران مجاهدین خلق را وادار نموده تا سناریویی مشابه ژوئیه 2009 را تدارک ببینند و البته این بار گناه را به گردن خانواده ها بیاندازند.

صبح روز پنج شنبه گذشته افراد مجاهدین بصورت مخفی شروع به کار گذاشتن بلند گو هایی در صد متری درب ورودی کمپ نموده و در ساعت ده و نیم شب با آوردن حدود دویست تن از اعضا شروع به فحاشی همزمان بر علیه خانواده ها نمودند. آنها در این سناریوی خود از بلندگوهایی قوی که صبح همان روز کار گذاشته بودند استفاده می کردند. مجاهدین سپس بیشترین سعی خود را کردند تا شاید بتوانند واکنش خانواده ها را که در پشت درب های بسته بودند برانگیخته و کار را به خشونت بکشند.

برای همگان واضح بود که این نوع حمله بر علیه یازده نفر اعضای خانواده ها که در جلوی کمپ نشسته بودند بیشتر برای این برنامه ریزی شده بود که بتوانند نیروهای عراق را وادار به دخالت کرده و با به خشونت کشاند کار باز با مظلوم نمایی مسائل را مخدوش نمایند. یعنی اگر دقیق تر بگوییم سه هزار و پانصد نفر قربانیان یازده نفر از خانواده های بست نشسته معرفی گردند.

حدود ساعتی یک و نیم صبح خانواده ها با توصیه رئیس نیروهای عراقی مسئول کمپ به محلی رفتند تا به نوبت استراحت کنند. ولی دو زن از فرقه مجاهدین خلق بدون هیچ مقدمه ای یکباره ظاهر شده و با چاقو به خانواده ها حمله ور گردیدند. خوشبختانه نیروهای عراقی با هوشیاری و دخالت سریع خود توانستند تا از یک واقعه خشونت آمیز جدی و یک سوقصد با سلاح توسط مجاهدین خلق جلوگیری کنند.

مجاهدین خلق تا ساعت سه صبح آن روز به فحاشی های خود از پشت بلند گو ادامه دادند و بعد یک نوار سرود نظامی "پیروزی" پخش کردند و بعد هم اعلام نمودند که در صورتی که خانواده ها درب کمپ را ترک نکنند به این کار خود ادامه داده و دست به اعمال شدید تری بر علیه خانواده ها خواهند زد.
روز جمعه صبح خانواده ها مجددا با روحیه ای بسیار خوب و سرحال در جلوی درب کمپ جمع شدند. آن شب آنها جلوی درب کمپ را چراغانی کردند و "پیروزی" رهبران مجاهدین در شب قبل را جشن گرفتند. آنها شعار میدادند که "جنگ و پیروزی با شما، جشن و سرور و استقامت تا رسیدن به خواسته هایمان از ما".

البته همانطور که انتظار می رفت مجاهدین مدعی شدند که نیروهای عراقی و خانواده ها به آنها حمله کرده اند. جالب است که بدانید در صورتی که سران مجاهدین تمامی لحظات این روزها و شب ها را ضبط کرده اند ولی تا کنون حتی یک مدرک و دلیل برای اثبات ادعای خودشان ارائه ننموده اند. البته ایران اینترلینک هم صحنه هایی را از این روزها ضبط نموده است که در آینده پخش خواهد کرد. فیلم ها در اختیار نمایندگی سازمان ملل در عراق قرار خواهد گرفت و به دستگاه قضایی دولت عراق تسلیم خواهد شد و کپی آنها به سازمان های حقوق بشری ارسال خواهد گردید. زن مجاهد خلق چاقوکش هم شناسایی شده است و خانواده ها در پی شکایت رسمی بر علیه وی در دادگاههای عراق هستند.

خانواده ها می گویند از این که رهبر مجاهدین مریم رجوی به سازمان ملل نامه نوشته است بسیار خوشحال هستند. آنها بی صبرانه منتظر هستند تا ببینند سازمان ملل چه برنامه ای برای مقابله با گروگانگیری رهبر یک گروه تروریستی دارد و چه اقدامی خواهد کرد. سازمان تروریستی ای که علنی از طرف قاتلینی در امریکا و اسرائیل حمایت می گردند.

خانواده ها یک پیام واضح و روشن هم دارند. آنها می گویند بدون فرزندانشان این مکان را ترک نخواهند کرد. آنها همچنین هشدار می دهند که بسیاری خانواده های دیگر گروگانهای فرقه در راهند و بزودی خواهند رسید.

خانواده ها همچنین خواستند تا از طرف آنها از همه کسانی که در هر کجای جهان از آنها حمایت کرده و به آنها قوت قلب داده اند تشکر کنیم.

مطالب در ارتباط:

ــ نامه خانم بتول ملکی به دکتر آکسل برگ سفیر دولت آلمان فدرال در سوئیس  ( بتول ملکی )

 ــ مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت هشتم، ازدواج های اجباری آن روی سکه طلاق های اجباری  ( سایت ایران قلم )

ــ انتخابات عراق هیچ تغییری در موقعیت گروه تروریستی مجاهدین خلق ایجاد نمی کند ( مسعود خدابنده )

ــ نگاهی به روش های اخاذی مالی  مجاهدین خلق در اروپا ـ قسمت چهارم ( علی جهانی )

ــ وحشت مجاهدین از خانواده های اسیران در اشرف ( بتول ملکی )

ــ مجاهدین، زن و آزادی ( امید پویا )

ــ سفر خانم قجر به فنلاند ( الهه قوام پور )

ــ نامه سرگشاده آقای رضا صادقی به آقای ویدال کوادرس ( رضا صادقی )

ــ مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت هفتم، زنان و استثمار مضاعف، بمناسبت 8 مارس روز جهانی زن ( سایت ایران قلم )

ــ نخستین اتهام او چیست؟ بمناسبت 8 مارس روز جهانی زن ( الهه قوام پور )

ــ گزارشگران تقلبی در داخل اشرف (امید پویا )

ــ حقوق زنان یا طعمه ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم بتول ملکی و محمد حسین سبحانی  ( میلاد آریایی )

ــ حمایت مجاهدین از بقایای صدام، رویکرد اصولی یا فرصت طلبانه ( بهار ایرانی )

ــ  نگاهی به دستگیری عبدالمالک ریگی ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه با قربانیان نقض حقوق بشر در مجاهدین خلق در شهر ژنو(مصاحبه با مادر رضوان و خانم سهیلا نوروزی )

ــ چرا رجوی مانع دیدار خانواده ها با فرزندانشان در قلعه اشرف  می شود؟ ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت ششم آنچه در دل اوست، یک نکته بیش نیست ( سایت ایران قلم )

ــ مصاحبه سایت ایران قلم با آقای مصطفی محمدی، درب  ورودی قرارگاه اشرف ـ عراق ( ایران قلم )

ــ اشک شوق دیدار ( مسعود جابانی )

ــ سید یوسف جرفی و قادر استادی با جدایی از گروه تروریستی مجاهدین به خانواده ها پیوستند ( ایران اینترلینک )

ــ نامه ای به لئون ( مهدی خوشحال )

ــ فرار به جلو مفتضحانه فرقه رجوی برای جلوگیری از دیدار خانواده ها با فرزندانشان    ( بتول سلطانی )

ــ حضور قربانیان مجاهدین خلق در کنسولگری فرانسه در شهر ژنو ( ایران قلم )

ــ همراه با  محمدی ودیگرخانواده اسیران فرقه رجوی پژواک صدای این هستی باختگان باشیم ( الف مینو سپهر )

ــ تقاضا از مقامات عراقی برای کمک به خانواده قربانیان در کمپ اشرف ( ایران اینترلینک )

ــ مصاحبه با قربانیان نقض حقوق بشر در مجاهدین خلق در شهر ژنو  ( ایران قلم )

ــ نامه ای برای سمیه  ( الهام قوام زاده )

ــ ملاقات قربانیان مجاهدین خلق با نهاد های مدافع حقوق بشر در ژنو ( ایران قلم )

ــ حمله مجاهدین به خانواده های ایرانی اسیران در پادگان اشرف ( العالم )

ــ حضور گسترده قربانیان در"اجلاس حقوق بشر سازمان ملل" در ژنو ( ایران سبز )

ــ حضور فعال زنان مدافع حقوق بشر در   ژنو ـ سوئیس ( ایران قلم )

ــ شروع رسیدگی قوه قضاییه عراق به جرایم جنایی مجاهدین خلق ( ایران اینترلینک )

ــ چه كسی مجاهدین را نقد می كند؟ ( مزدا پارسی )

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت پنجم ـ برای " ناکرده " هایتان ( از من ) پوزش بطلبید ( سایت ایران قلم )

ــ نامه ای به زهرا ( مهدی خوشحال )

ــ آقای رجوی می خواهند صورت مسئله اصلی را پاک کنند ( بهار ایرانی )

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت چهارم ـ نگاهی به پیام سی دی ماه 1388 مسعود رجوی   ( ایران قلم )

ــ خانواده اسیران فرقه تروریستی رجوی _ مزدور اطلاعاتی ! و یا قربانی ؟( الف مینو سپهر )

ــ نگاهی به روش های اخاذی مالی  مجاهدین خلق در اروپا ـ قسمت دوم ( علی جهانی )

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت سوم ـ نگاهی دیگر به کودکان خاکستری  ( ایران قلم )

ــ مدالی برای یک تروریست در فرانسه ( انجمن عدالت )

ــ نگاهی به روش های اخاذی مالی  مجاهدین خلق در اروپا ( علی جهانی )

ــ شیوه های جمع آوری صدقه و کمک مالی توسط سازمان مجاهدین – بخش اول  ( کانون آوا )

ــ این شهر همیشه شهر بازی بوده است ( حسن زبل )

ــ نگاهی به پیدا و پنهان فرقه رجوی در دنیای مجازی ( مینو سپهر )

ــ پشت پرده پیام تسلیت مریم رجوی به مردم هائیتی ( ایران اینترلینک )

ــ نامه آقای جواد فیروزمند و پاسخ خانم بتول سلطانی ( ایران قلم )

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت دوم ـ وقتی صاحب سلاح باشد، سلاح هم هست ( ایران قلم )

ــ نامه انجمن ایران باستان به آقاینیکلاس سارکوزی رئیس جمهور  فرانسه (ایران باستان )

ــ نامه سرگشاده مسعود خدابنده به نخست وزیر بریتانیا، گوردن براون ( سی ان بی سی )

ــ مصاحبه سایت ایران قلم با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین خلق، قسمت اول ( ایران قلم )

ــ فرار جمعی راه حل فرضی رجوی در جریان انتقال و جابجایی ( بهار ایرانی )

ــ گزارش دادگاه ایوبونه در پاریس ـ قسمت اول  ( آریا ایران )

ــ ورود خانم بتول سلطانی عضوگریخته شورای رهبری به اروپا و پیامدهای سازنده آن درجمع شدن پایگاه اوور ( مینو سپهر )

ــ مصاحبه با خانم  بتول سلطانی وآقای رضا صادقی در پارلمان اروپا،قسمت دوم ( ایران قلم )

ــ نگاهی به حضور خانم بتول سلطانی در پارلمان اروپا و تصمیم دولت عراق برای جابجایی اعضای مجاهدین  ( علی جهانی )

ــ دادگاه پاریس ،"ایوبونه" و شکست مفتضحانه مجاهدین در پای میز محاکمه ( آریا ایران )

ــ نامه تشکر کانون ایران قلم به آقای دکتر برنارد کوشنر وزیر خارجه فرانسه ( ایران قلم )

ــ عراق به جولانگاه تروریست ها و مجاهدین خلق تبدیل نخواهد شد ( ترجمه از ایران اینترلینک )

ــ جمع شدن اشرف گامی مهم درراه مبارزه باتروریسم ( مینو سپهر )

ــ مصاحبه با خانم بتول سلطانی وآقای رضا صادقی در پارلمان اروپا، قسمت اول ( ایران قلم )

ــ متن سخنرانی خانم بتول سلطانی در پارلمان اروپا ( بتول سلطانی )

ــ جنگجویان سابق در قبال دستور پلیس عراق برای ترک کمپ اشرف مقاومت می کنند ( خبرگزاری فرانسه ـ ترجمه از ایران اینترلینک )

ــ حضور خانم بتول سلطانی در پارلمان اروپا، یک پیروزی دیگر ( ادوارد ترمادو )

ــ پاسخ برنارد کوشنر وزیر امور خارجه فرانسه به سئوال کتبي سناتور ژان پیرشونمان  در مورد قرارگاه اشرف در عراق  ( ترجمه از کانون آوا )

ــ راه حل واقع بینانه دولت عراق برای انتقال فرقه مجاهدین به بغداد یا نقره السلطان ( ایران قلم )

ــ نامه انجمن ایران باستان به آقای گونار ویگو لوند سفیر محترم کشورسوئد در فرانسه ( ایران باستان،آینده درخشان )

ــ خوش آمدگویی به ورود خانم بتول سلطانی به اروپا ( پیام رهایی )

ــ سفر به اعماق " نقره السلطان" ( جواد فیروزمند )

ــ درحالیکه دانشجویان ایرانی به دولت خود اعتراض می کنند، نقشه های سازمان مجاهدین خلق علیه مردم عراق با شکست مواجه میگردد ( آن سینگلتون )

 ــ حضور خانم بتول سلطانی و آقای رضا صادقی در پارلمان اروپا ( بتول سلطانی ـ رضا صادقی )

ــ نامه کانون ایران قلم به آقای گونار ویگو لوند سفیر سوئد در فرانسه ( ایران قلم )

ــ ای رهبر چماقداران جاسوس! اسم و شماره قطار من را فراموش کردی  ( بتول ملکی )

ــ خطر تروریست ها در اوورسورواز برای مردم فرانسه ( علی جهانی )

ــ  مصاحبه آقای بهزاد علیشاهی با آقای محمد حسین سبحانی در محل آکسیون ضد فرقه گرایانه ایرانیان در شهر سرژی فرانسه ( ایران قلم )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد