_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین ـ قسمت سیزدهم

 

04.11.2010

حامد صرافپور ـ کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی

 

لینک به قسمت اول و دوم

لینک به قسمت سوم

لینک به قسمت چهارم

لینک به قسمت ششم و هفتم

لینک به قسمت هشتم

لینک به قسمت نهم و دهم

لینک به قسمت یازدهم

 

دیگ و دیگچه، ابزارهای تحمیل بند ف به مجاهدین:

نشستهای حوض مسعود رجوی زمینه ساز نشستهایی بود که در بخشهای مختلف سازمان چه در اشرف و چه در نقاط دیگر براه افتاد. این نشستها برخلاف نشستهای پیشین انقلاب که روابط عاطفی و عاشقانه و جنسی را هدف قرار داده بود، تیشه بر ریشۀ آن روی سکۀ غرایز، یعنی فردیت می نهاد. اینبار رجوی به قول خودش می خواست «فردیت» را از وجود مجاهدین برکند.

پیشتر از این، در مبحث بندهای اولیۀ انقلاب اشاره ای نموده بودم به موضوع جنسیت و اینکه بندهای «الف» تا «جیم» (و حتا بندهای تکمیلی آن یعنی بندهای «دال» و «شین» و «ر») آن بخش از غریره را هدف قرار داده بود که مربوط به جنسیت (مرد و زن بودن) می شد. در آن بحثها به قول رجوی هر یک از مجاهدین می بایستی غریزۀ جنسی خود را تحت کنترل درآورده و مسئله تاریخی استثمار جنسی را حل نمایند. در همین راستا، رجوی هستۀ اصلی و کانون استثمار جنسی «یعنی به قول خودش خانواده» را هدف قرار داده بود که در اولین گام با بحث طلاق آغاز شد، ولی این ختم ماجرا نبود بلکه پیامد آن برچیدن عشق و عواطف بین زن و مرد بود. وی تلاش کرد با ایجاد نفرت بین زن و شوهر، آنها را از هم دور ساخته و «به گفتۀ خودش» به رهبری عقیدتی وصل شان نماید!. بعد از آن برای هرچه مستحکم تر کردن این «پیوند»، تمامی زنان را در حریم و منطقه محرمۀ خویش خواند و بر دیگر مردان (ایجاد رابطه با زن را) حرام کرد (البته با نسبت دادن خود و خواسته هایش به آیات قرآن). در گامهای نهایی (یعنی دادن هژمونی به زنان و ایجاد شورای رهبری زنانه و در اوج آن ریاست جمهوری مریم…)، وی توانست «به قول خودش» غول جنسیت را وارد شیشه نموده و بر آن لگام زند!

هرچند رجوی برای پیشبرد خط خود بر یک واقعیت ملموس (که همانا مظلومیت زنان و تحت ستم قرار گرفتنشان در طول تاریخ بود) سوار شد، اما هدفی که دنبال کرد چیزی جز از بین بردن عشق و عواطف انسانی بین دو جنس زن و مرد نبود. در مرحلۀ بعدی، رجوی می خواست پایۀ دوم غرایز یعنی «فردیت» (حفظ خود یا حفظ سیانت ذات) را هدف قرار دهد. بی تردید باز هم وی ناچار بود بر واقعیتی بزرگ تاریخی سوار شود، واقعیتی که در طول تاریخ بخاطر آن انبوهی کشتار و جنایت و چپاول صورت گرفته بود. «فردیت و جنسیت» از هم جدا نیستند و هر موجود زنده ای به طور طبیعی و ذاتی دارای این دو پدیده در درون خود می باشد. غریزۀ تمامی موجودات زنده بر این دوپایه سوار شده و بدون آن ادامۀ حیات ممکن نیست. البته در طول تاریخ انسان، این پارامترها از حالت طبیعی خود خارج، و نقشی استثماری ایفا کرده است: زیاده خواهی، حرص و آز، و نیز افراط در بسیاری از نیازهای طبیعی و امثال آن، ارادۀ انسان را تسلیم و تحت انقیاد غرایز قرار می دهد. تمام جنایتهایی که در طول تاریخ اتفاق افتاده است جز به خاطر همین دو پارامتر طبیعی (جنسیت و فردیت) که از حالت نرمال خود خارج شده باشد نبوده است. در عرفان ایرانی از این دو پارامتر به عنوان «خشم و شهوت» نام برده شده است، خشم برآمده از عنصر فردیت و شهوت برآمده از عنصر جنسیت. مولانا در این رابطه می فرماید:

مهر و رقت وصف انسانی بود… خشم و شهوت وصف حیوانی بود

پیش از شرح قضیۀ دیگ و دیگچه، بدلیل اهمیت موضوع و بخاطر رابطۀ تنگاتنگی که بین فهم این نکته و شناخت بهتر ترفندهای مسعود رجوی وجود دارد، (و از آنجایی که باید ابتدا این نکته را خوب فهم کنیم تا برداشت درستی از استراتژی وی داشته باشیم)، ناچارم گذری بر یک بحث علمی-تاریخی داشته باشم. واقعیت این است که مسعود رجوی بر چیزهای غیرمعقول و یا غیرواقعی چنگ نمی انداخت، بلکه دقیقا روی مسائلی سوار می شد که واقعیت داشت و برای همه کس ملموس و قابل حس بود. حال ببینیم بحثهای انقلاب ایدئولوژیک بر چه پایه های علمی سوار شده بود:

به طور طبیعی در تمامی موجودات زنده «غریزه» نقش حیاتی ایفا می کند. غریزه بر دو پایۀ جنسیت (نر و ماده بودن) و فردیت (حفظ خود) بنا شده است. «جنسیت» در موجودات زنده موجب ادامۀ بقا و تولید مثل می شود که در صورت عدم وجود آن نسل موجودات زنده منقرض خواهد شد. «فردیت» نیز در هر موجود زنده، دفاعی برای حفظ خود در مقابل خطرات است و می تواند شامل واکنشهای مختلف در برابر عوامل محیطی و خارجی باشد. اگر چنین پدیده ای در وجود موجودات زنده نباشد مرگ و میر زیاد شده و باز هم موجب نابودی سریع حیات خواهد شد.

غریزه که متکی بر جهل و جبر است (بر تمامی موجودات زنده تحمیل است و اختیاری بر تغییر آن ندارند)، در موجودی به نام انسان به خاطر داشتن اراده که تکیه بر دو عنصر آگاهی و اختیار دارد (کارهایش از روی بینش و آزادی است)، می تواند کاملاً قابل کنترل و مهار شدنی باشد و می تواند ارادۀ خود را بر غریزه مسلط سازد. از آن سو، اگر انسان ارادۀ خود را به دست غریزه بسپارد می تواند تبدیل به خطرناکترین موجودات گردد. خطری که چنین انسانی بوجود می آورد در تیزترین شکل آن تحت استثمار قرار دادن همنوعان خودش است. به این شکل که بُعد«فردیت»اش می تواند از این موجود، شخصیتی مستبد و دیکتاتور و جبار بسازد که دیگر انسانها را با استفاده از زور و تزویر به بردگی کشانده و مورد بهره کشی خود قرار دهد، کما اینکه دورانهای برده داری و زمین داری و نیز سرمایه داری کنونی برخاسته از همین خصلت در انسانهایی است که اراده شان را تحت کنترل غریزه شان قرار داده اند. از آن طرف، بُعد«جنسیت»اش نیز می تواند از او، شخصیتی بیمار و هرزه و فاسد بسازد به گونه ای که جنس مخالف خود را به اشکال مختلف تحت تسلط درآورده و مورد استثمار جنسی خود قرار دهد که نمونۀ بارز آن تشکیل حرمسراهای گوناگون و یا پدیده های چند همسری بوده است (موارد استثناء را مدنظر ندارم). تشکیل حرمسرا طبعاً تنها توسط کسانی قابل انجام بوده که قدرت و ثروت کافی نیز داشته اند، در نتیجه آن روی فردیت افسارگسیخته که همان قدرت پرستی و استبداد است، موجبات تشکیل حرمسرا هم فراهم نموده است. این خصلت در دیگر اقشار مردم هم خود را به صورت تبعیض جنسی نشان می دهد که همانا تحت سلطه قرار دادن زن از درون خانه تا اجتماع را شامل می شده و می شود. یعنی مرد از یک سو زن را به عنوان نیمی از جامعه انسانی همانند کنیز تحت تسلط خود قرار داده و از سویی برای رفع نیازهای جنسی مبدل به آبریزگاه خود ساخته است و در این رابطه به یک همسر هم قانع نمی شود. البته جنسیت و فردیت در دو جنس زن و مرد شکل متفاوتی دارد و برای مثال اگر در مردان رقابتهای منفی وجود دارد، نقطه مقابل آن حسادت زنانه در بین زنان است. و یا اگر در مردان پدیده ای به نام غیرت در رابطه با زن خود را نشان می دهد، در زنان پدیده ای به نام ناموس برجسته می شود. (البته آنچه گفتم به این معنا نیست که به فرض رقابت داشتن و غیرت داشتن صفت بدی است. این صفتها در ابعاد منفی خود مدنظر است. برای مثال رقابت در کارهایی که ارزش انسانی دارد و در پیشرفت دانش و معرفت آموزی و… نقطه منفی انسانها نیست، و یا غیرتی بودن در دفاع از حقوق دیگران بویژه کسانی که در معرض آسیب هستند و غیرتی بودن در دفاع از زنان در برابر تجاوز به حقوقشان و… عین انسانیت و از نقاط مثبت است. همچنان که بسیاری دیگر از صفات خوب انسانی. به هرحال در این مبحث آنچه مورد نظر بود وجود این صفتها در دستگاه جنسیتی بود.)

مسعود رجوی با سوار شدن بر این واقعیت، انقلاب خود را گام به گام با توجیهاتی علمی-ایدئولوژیک به پیش برد. البته ظاهر امر یک انقلاب در ایدئولوژی و تفکرات افراد برای رها شدن از قید و بند غرایز بود. این وجه مثبت قضیه است. به هرحال هرکس بتواند به هر اندازه از استبداد تئوریک و پراتیک و از دیکتاتوری و خودرایی فاصله بگیرد، به همان اندازه توانسته است خود را به دنیای انسانی نزدیکتر کند. همچنین هرکسی بتواند به هر اندازه از استثمار جنسی فاصله بگیرد و به برابری نزدیکتر گردد، به همان اندازه توانسته است خود را از قید اجبار غریزه دور کند و به دنیای انسانی نزدیکتر گردد. اما مشکل از جایی آغاز می شود که استاد با هوشیاری تمام بخواهد از همین موضوع برای حفظ پایه های قدرت خود و برای تسلط بیشتر خود بر دیگران استفاده کند. بُعد مثبت قضیه این است که هزاران زن و مرد بخواهند خود را از نابرابری جنسی و از نابرابری اجتماعی برهانند و تکبر و قدرت پرستی و زن ستیزی و مردسالاری را در درون خود محو کرده و پاک شوند. اما بُعد منفی قضیه این است که استاد با ترفندهای مختلف، امور را به گونه ای سمت و سو دهد که کبر و غرور و شخصیت و… از تمامی افراد محو و بر روی خودش متمرکز گردد و از سوی دیگر در راستای محو تبعیض جنسی، بحثها را به گونه ای هدایت کند که زنان به جای طواف شوهر، گرداگرد او بچرخش درآیند و حول او شکل بگیرند… در نتیجه باید مراقب باشیم و بدانیم که اساس بحثها بر پایه ای سوار بود که برای نسل جدید بخوبی گیرایی دارد و پذیرفته شدنی است و اگر به عمق آن نرویم نسل های آینده نیز به سوی آن گرایش پیدا خواهند کرد بدون اینکه هدف اصلی استاد را بدانند و در نتیجه در دام کارتنک گرفتار خواهند شد. آنچه نیاز است بدانیم اینکه خواست درونی مدعی (مسعود رجوی) چه بود و چه هدفی را دنبال می کرد.

برمی گردم به بحث اصلی دیگ و دیگچه که نشستهای بند «ف» انقلاب مریم در آنجا به کمال می رسید. همانطور که گفتم تا پیش از بند «ف» بحث جنسیت و درهم شکستن آن بود. اما از این نقطه صورت مسئله تغییر می کرد و رجوی نیاز داشت برای تثبیت هرچه بیشتر قدرت مطلقۀ خود، شخصیت آدمها را بکلی در هم بشکند تا دیگر کسی نتواند در برابر شخصیت او قد علم نماید. اینبار نیز بر دستگاهی سوار بود که به نظر دارای جاذبه بود. رسیدن به نقطه ای که شخص زلال و بی رنگ شود و از کبر به سوی فروتنی جهش نماید. اما چگونه؟

مریم معتقد بود که مجاهدین تک به تک باید آن «منیّت و فردیت» خود را در هم بشکنند تا زلال و بی رنگ شده و در وجود رهبری خود حل گردند. برای رسیدن به این نقطه، هر مجاهد بایستی خود را در برابر جمع مجاهدین رسوا و روسیاه می کرد، تا در مقابل، رهبر خود را در برابر مردم روسفید گرداند!. وی همچنین معتقد بود که یکی دیگر از پاشنه آشیلها (چشم اسفندیار)های مجاهدین آن ابهت پوشالی است که در درون خودشان ساخته اند، به گونه ای که گویا خودشان از ابتدا انسان خوبی بوده و به همین خاطر به مجاهدین پیوسته اند، در حالی که چنین نیست و تک تک مجاهدین در فرهنگی که غرق در فساد و تباهی و سرشار از استثمار جنسی و طبقاتی بوده است رشد کرده اند. به این ترتیب تک تک مجاهدین در اعماق تفکرشان چیزی جز همانچه که خمینی شاخص آن بوده نداشته اند (وی خمینی را شاخص و الگوی خودپرستی و تکبر و آقای بنی صدر را نمونۀ بارز خودخواهی می خواند). در نتیجه از نظر او، تک تک مجاهدین به این دستگاه آلوده بوده و وجود سازمان و در رأس آن خود مسعود رجوی موجب شده که هر مجاهد خلق به همان نسبت از فردیت و خودپرستی فاصله گرفته و (به نسبت نزدیکی و حل شدگی اش در درون رهبری) زلال و پاک شود. بنابر این، وی می گفت در این بند از انقلاب، هرمجاهد می بایستی برای اثبات پاکی رهبر خودش، نقاط سیاه زندگی خود را در حضور جمع مطرح و با روسیاه کردن خودش در برابر جمع، از تمامی آلودگیهای دستگاه جنسیت و فردیت جدا و با رهبر خود یگانه شود.

اولین استارت نشستهای دیگ و دیگچه در کشاکش جشنهای نوروز سال 1374 و مدتی بعد از نشستهای حوض مسعود رجوی زده شد. حتا اجازه ندادند جشنها به پایان خود برسد و جالب اینکه برای اولین بار همه بعد از گذر از نشستهای سرکوب حوض، با بیشترین تلاش، امکانات فراوانی برای سرگرمی نوروز مهیا نموده بودند که از جمله ایجاد بازارچه و تونلهای وحشت و دیگر امکانات تفریحی مثل خیمه شب بازی عروسکی بود. البته در فاصلۀ این دو نشست (حوض تا دیگ)، رخدادهای دیگری نیز در درون مراکز به وقوع می پیوست که پس لرزه های نشست حوض بود. رجوی در نشست حوض دستورالعملهای مورد نیاز را به فرماندهان ستادها داده بود که رخت چرکهای خود را برای من نیاورید و خودتان در مراکز و ستادهایی که هستید با برگزاری نشستهای جمعی بایستی نفرات حلقه ضعیف را مورد حسابرسی قرار دهید.

همینجا لازم به یادآوری است، در نیمۀ اول سال 1374 شخص مسعود رجوی ابلاغیه ای به تمامی بخشهای ارتش صادر نمود که طی آن هیچ کس اجازه نداشت جز به مسئول خود به کس دیگری نامه یا گزارش بنویسد! تا پیش از آن هر مجاهد می توانست به راحتی برای رده های بالاتر تا خود رهبری به طور مستقیم نامه نگاری کند، اما ظاهراً (آنگونه که بعدها مسعود رجوی شرح داد)، بسیاری از نیروها وقتی که می خواستند از سازمان جدا شوند برای اینکه کسی متوجه نشود مستقیم به خود مسعود یا مسئولین بالا نامه می نوشتند و چیزهایی می گفتند که به مذاق وی سازگار نبود. حرفهایی که از نظر او (رجوی) مدعی شدن در برابر سازمان و رهبری آن به حساب می آمد. وی اشاره کرد که نفرات قدیمی که می خواهند از سازمان جدا شوند، علت جداشدن خود را نه بریدگی از مبارزه و ضعف و سستی و زندگی طلبی، بلکه به ضعف تشکیلات و استراتژی سازمان ربط داده و وقتی هم به خارج فرستاده می شوند، به عنوان یک مدعی جلوی سازمان می ایستند… در نتیجه وی (رجوی) ابلاغ کرد که از این پس مجاهدین هیچ نامۀ شخصی به رهبری و یا به مسئولین بالا نخواهند داشت و هر شخص بایستی مثل تمامی ادارات و احزاب دیگر فقط به مسئول خود نامه بنویسد! (البته رجوی هیچگاه اشاره نکرده که در هیچ حزب و سازمانی کسی را به زور وادار به انقلاب نمی کنند و جلوی تماس کسی با خانواده و بستگانش را نمی گیرند و هرگز ارتباطات تلفنی را حذف و منع نمی کنند، ضمن اینکه رابطه های شخص با مسئول سازمان و حزب هم ایدئولوژیک نیست بلکه تشکیلاتی است و دو طرف حق دارند به هم انتقاد کنند….). با این ابلاغیه رجوی راه را برای جداشدن غیر علنی بست و در نشست حوض هم رسماً اعلام کرد هرکس قصد جدا شدن دارد باید این مسئله را در نشستهای یکان خود مطرح کند تا جمع هم نظر خود را در مورد او بگوید. در مباحث بعدی نمونه ای از این جداشدن ها را ذکر خواهم کرد.

همانطور که اشاره کردم در فاصله نشستهای حوض تا نشستهای دیگ، مسائلی در مراکز رخ می داد که شرح نمونه هایی از آن می تواند به ادامۀ بحث کمک کند. با توجه به صحبت رجوی در مورد نیاوردن رخت چرک در نشستهای او (اصطلاحی که رجوی در مورد نفرات به قول خودش حلقه ضعیف و مشکل آفرین بکار می برد)، پس از بازگشت نیروها به مقرهای خودشان، برخی از نفرات که مشکلات تشکیلاتی داشته و از قبل سوژه بودند و همچنان هم حاضر نبودند هر فشاری را بپذیرند، مورد هجمۀ گروهی قرار گرفته و با آنها برخورد می شد. از آنجا که رجوی در نشست با توپ و تشر و مشت آهنین و زندان ابوغریب وارد شده بود، یک نوع دلهره در دل افراد افتاده بود و به همین جهت برای فرار از عواقب بعدی (که می ترسیدند بعداً گریبانگیر خودشان شود)، خود را همسو با خواست رجوی و مسئولین نشان داده و هرکجا سوژه ای معرفی می شد، مجموع نفرات تلاش می کردند اصطلاحاً دست او را گرفته و کمکش کنند! این کمک از یک نصیحت ساده تا فحاشی را شامل می شد و بندرت به کنشهای فیزیکی نیز می انجامید. نتیجه این بود که سوژه در میان دهها و صدها نفر از همرزمان خود، ساعتها تحت فشارهای شدید روحی ناشی از روضه خوانی و تهدید و توهین قرار می گرفت تا نقطه ای که در هم شکسته و از گذشتۀ خود ابراز پشیمانی نموده و اقرار کند مضر به حال سازمان بوده و از این پس می خواهد پا به پای رهبری در انقلاب حضور داشته باشد و خود را به مریم بسپارد! به این ترتیب سوژه از فشارهای روحی و هجمۀ گروهی خلاص می شد و به سر کار خود می رفت. من خود شاهد دو نمونه از این برخوردها تا قبل از نشستهای دیگ بودم. برای نفرات رده بالاتر تلاش می شد اینکار در حضور نفرات کمتر و مسئولتر انجام گیرد که باز خودم شاهد یک نمونه از آن تا قبل از نشستهای دیگ بودم.

(این سوژه ها یک جا مثل توی آسایشگاه می نشستند و دهها نفر پیرامون وی جمع شده و ابتدا با نصیحت از او درخواست می کردند تا به هرچه در تشکیلات از او خواسته می شود تن در دهد و شخصی حرف شنو و در مشت رهبری باشد. بعد که او حرفی نمی زد و می نشست و سر خود را به زیر می انداخت، کم کم هجمه و جملات خشن تر بکار گرفته می شد و هرکس تلاش می کرد او را متهم به خمینی گری و شخم زدن تشکیلات نماید و بعد هم واژه هایی چون کثافت و پفیوز و نامرد و آشغال و پاسدار و بسیجی و خونخوار و نمی گذاریم توی دهان خمینی بیفتی و به رهبری خیانت کنی و مفت خور و مدلهای مشابه به خورد سوژه داده می شد… حداقل سه ساعت طول می کشید تا فرد در برابر این هجوم نابرابر و خرد کنندۀ شخصیت متزلزل شده و برای نجات خودش از وضعیت نابسامان روحی، بگوید که انقلاب کرده و از این پس می خواهد در مناسبات با رهبری باشد….)

درست در گیر و دار آماده سازیهای عید یا سیزده بدر بودیم که نشستهای دیگ استارت خورد. البته ابتدا در سطوح بالاتر تست می شد و بعد به رده های پایین می رسید. معمولاً در رده های عضو به پایین فشارها به مراتب کمتر بود. واژۀ «دیگ و دیگچه» را برای اولین بار مسعود در همان سال 1374 و به طور تیز و مشخص در نشستهای موسوم به «حوض» بکار گرفت. علت این نامگذاری، جوشیدن آب و روغن در درون دیگ بود. وی معتقد بود که نشستهای توبیخ گروهی، مشابه دیگی است که در آن سوژه از فرط شرمساری (به خاطر یاد کردن از گناهان و خطاها و خاطرات زشت خود در برابر جمع)، مشابه آب یا روغن بجوش می آید و سرخ می شود و می سوزد. به این ترتیب نشستهای توبیخ جمعی را به نام دیگ لقب داد و نشستهای کوچکتر را دیگچه نامید. در نشستهای دیگ، مسئول نشست (که به طور عام رئیس ستاد یا فرماندۀ کل آن بخش بود)، سوژه هایی را از قبل تعیین نموده و در حضور دیگر هم رده های وی از آنان می خواست شرح دهند علت ایرادگیریها و اذیت کردن ها و بهانه جویی ها و یا حتا سست شدن در امر مبارزه (که گاه در برخی تا مرز درخواست جدایی هم رسیده بود) چه بوده است؟ سوژه ابتدا شرح مختصری از گذشته های خود می داد که مثلا در درون خانواده و یا مدرسه و یا جامعه که حضور داشته است فلان کار را انجام می داده و به برخی از فکتهای خود نیز اشاره می کرد که غیرجدی بودن و هرز بودن خودش را در آن دوران به نمایش بگذارد (اشاره کنم که فکتهای مورد اشاره چیزی نبود که در جامعه جرم بوده باشد بلکه رفتارهای عمومی جوانان را به نمایش می گذاشت در دوران فوران احساسات جوانی… برای نمونه یکی از سوژه ها می گفت من روستایی بودم که به تهران رفته و درس می خواندم. در آنجا به داشتن یک کیف سامسونت می بالیدم تا جلوی دخترها قیافه بگیرم… و یا سوژه دیگری اشاره می کرد که در نوجوانی موهایش شروع به ریزش می کند و تمام پولهای خود را خرج این کرده بود چرا که در برابر دختران شرمسار می شده است… و بعد همین مناسبات خود را به درون سازمان مجاهدین نیز آورده بوده اند… و سوژه دیگر می گفت که من بعد از طلاق از همسر سابقم باز هم به یاد او می افتادم و این مرا خیلی آزار می داد و در کارهایم تأثیر می گذاشت. البته اشاره کنم که چنین افرادی ناچار بودند از همسر سابق به عنوان «استفراغ خشک شده» یاد کنند چون حتا واژه همسر سابق نیز بد به حساب می آمد). در حین سخنان سوژه، مسئول نشست تلاش می کرد وی را به سویی بکشاند که به بدترین فکتهای خود که اساساً حول مسائل جنسی بود اشاره کند. در این رابطه اعضای دیگر نشست نیز برای اینکه بعدها به خاطر سکوت در نشست، مورد اتهام همکاری با سوژه قرار نگیرند، مواضع خود را بیان کرده و همچنین با بکارگیری واژه هایی توهین آمیز او را وادار می کردند حرفهایی بزند که شاید خودش مایل نبود و یا حتا هرگز با چنین نیتی کار بدی انجام نداده بود. برای زنان مجاهد نیز نشستهای مشابهی در ستادهای خودشان گذاشته می شد. آنها نیز بایستی از هرزگی و ضعیفگی و فساد و تباهی خودشان در جامعه مثال می زدند و اینکه رجوی و انقلاب مریم آنها را تبدیل به انسان نموده است و خارج از رهبری عقیدتی هیچ هویتی ندارند.

به هرحال این نشست برای هر سوژه ساعتها طول می کشید و سوژه زیر فشارهای روحی ناشی از هجوم چند ده نفر و توهین و تهمت هایی که نثارش می کردند، تسلیم می شد و تلاش می کرد حتا اگر شده به کذب فکتی غیر واقعی تولید و یا بزرگنمایی کند و بگوید تمام بهانه جویی ها و ایرادگیری ها و انتقادهایی که به سازمان داشته و یا هر کم کاری و سستی در کارها ناشی از گرایش او به مسائل جنسی بوده است. به زبان ساده تر، وادار میشد اقرار کند به خاطر نیازهای جنسی و حمل تناقضات جنسی و عاطفی و تمایلی که به زن داشته، در مناسبات تشکیلاتی خود سستی کرده و یا دست به اذیت و آزار رهبری زده است. وی به این ترتیب (و از آنجا که به دوران جوانی خود نیز اشاره می کرد)، نشان می داد که به ذات خود آدم هرزه و هزل و غیرجدی بوده ولی رجوی به او هویت انسانی و معنوی بخشیده است و هرگونه ایرادی هم از سازمان می گرفته و یا هرگونه انتقاد تشکیلاتی و استراتژیکی هم به سازمان داشته است ناشی از ول شدگی در مسائل جنسی و عدم پرداخت بهای کافی برای انتقال تناقضات خود به مسئولین بوده است.

به این ترتیب، سوژه در میان این دیگ جوشان، چهرۀ زشتی از خود بروز می داد تا شخصیت اش در هم بشکند و فردیت اش خرد شود و در میان جمع روسیاه گردد ولی در نقطه مقابل رهبرش روسفید گردد. چنین فردی تا مدتها نمی توانست جلوی جمع کوچکترین حالتی ناشی از سست بودن و ضعف و ایرادگیری و انتقادات تشکیلاتی و پرخاش به مسئول را به نمایش بگذارد چون اولا خودش اقرار کرده بود تمامی این حالتها ناشی از مسائل جنسی است، دوم اینکه احساس شرم می کرد از آنچه گفته بود و سوم هم می ترسید دوباره سوژه شود و مورد هجوم بدتر از آن قرار گیرد. این بود خلاصه ای از نشستهای دیگ و دیگچه که رجوی به زعم خود برای شکستن فردیت و زلال شدن نیروهایش برگزار می نمود. البته همانطور که شرح دادم، کارهای رجوی بر روی واقعیتها سوار شده بود اما هدف وی از این کار چیزی نبود جز اینکه بخواهد تمامی افراد را در هم بشکند تا دیگر کسی در برابر او قد علم نکند. تا پیش از این دورانها، تک تک اعضای مجاهدین به مسئولین خود با دیده ای عاشقانه و سرشار از دوستی و محبت نگاه می کردند و این برای رجوی یک خطر به حساب می آمد. با اینکار وی توانست چهره هایی کثیف و پلید و شیطانی از دیگران بسازد و در عوض نشان دهد که خودش در مقام رهبری توانسته این افراد هرز و هزل جامعه را به دستگاهی توحیدی بکشاند و در زیر چتر رهبری خود پاک و عاری از گناه نماید. در نتیجه هر فرد برای پاک ماندن باید همیشه به مقام رهبری عقیدتی او چنگ بیندازد و در غیر اینصورت یک گام آنطرفتر دوباره فساد و هرزگی در انتظار آنان خواهد بود.

مجموعه نشستهای دیگ چند ماهی به صورت مقطعی ادامه داشت و بعد از حجم آن کم شد ولی اگر سوژه ای یافت می شد برای همان شخص یک دیگ ایجاد می گردید.

مطالب در ارتباط:

 ــ خاطرات  مهرداد ساغرچی یکی از قربانیان سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت  سوم ( مهرداد ساغر چی )

ــ پیام میلاد آریایی برای خانواده های دردمند و علی باقرزاده یکی از قربانیان اسیر در قلعه اشرف ( میلاد آریایی )

ــ خاطرات الهه قوام پور ، آهای مردم ! پسرم را ندیدید؟ قسمت اول  ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم )

ــ پنجمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به ناهید بلوچستانی، الهام و شهرام کیامنش ( بتول سلطانی )

ــ داستان سی زن ( مهدی خوشحال )

ــ نامه خانم بتول ملکی  به خانم هیلاری کلینتون وزیر محترم امور خارجه آمریکا ( بتول ملکی )

ــ نامه ای به خواهرم بتول سلطانی ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم )

ــ مصاحبه بنیاد خانواده سحر با آقای علیرضا عینکیان ( بنیاد سحر )

ــ  نامه آقای میلاد آریایی به آقای اد ملکرت نماینده سازمان ملل متحد در بغداد ( میلاد آریایی )

ــ نامه سرگشاده کانون ایران قلم به نماینده سازمان ملل متحد در بغداد ( ایران قلم )

ــ چهل تن دیگر به جمع خانواده های متحصن مقابل قلعه اشرف در عراق پیوستند ( بنیاد سحر )

ــ اعلام جدایی آقای روح الله تاجبخش از فرقه مجاهدین در همبستگی با خانواده های دردمند اسیران قلعه اشرف ( روح الله تاجبخش )

ــ  کتاب " پیکر زخمی " منتشر شد ( بتول ملکی )

ــ علیرضا عینکیان از فرقه مجاهدین فرار کرد، گریزی دیگر از پادگان فرقه ای اشرف ( بنیاد سحر )

ــ  نامه ای از زبان یک تیرباران شده سال 1350 به مسعود رجوی ( میلاد آریایی )

ــ آمدم،حلقه به در کوفتم و برگشتم ( آریا ایران )

ــ مجاهدین ، نافی آزادی آدمی ( آرش رضایی )

ــ نامه بنیاد خانواده سحر به دبیر کل ملل متحد ( بنیاد سحر )

ــ شعری برای زن دلاور ایرانی خانم بتول سلطانی عزیز ( فرزاد فرزین فر )

ــ ترجمه کتاب فرقه ها درمیان ما منتشر شد ( ابراهیم خدابنده )

ــ پیام خانم بتول سلطانی به قربانیان اسیر در قلعه اشرف در مورد تجاوز های جنسی ، ایدئولوژیک مسعود رجوی ( ایران قلم )

ــ شکست اخلاقی آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال تروریسم ( فرزاد فرزین فر )

ــ مجاهدین ، نافی آزادی آدمی - قسمت اول ( آرش رضایی )

ــ سوز و گداز  فرقه مجاهدین از روشنگری های فعالین حقوق بشر ( بتول سلطانی )

ــ خروج آمریکاییان از عراق و نگرانی رو به افزایش مجاهدین ( میلاد آریایی )

ــ خاطرات  مهرداد ساغرچی یکی از قربانیان سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت دوم ( مهرداد ساغرچی )

ــ ذهن بیمار رجوی وانقلاب ایدئولوژی مجاهدین( علیرضا میرعسگری )

ــ کانون ایران قلم نسبت به تهدیدات تروریستی فرقه مجاهدین علیه خانم بتول سلطانی هشدار می دهد ( ایران قلم )

ــ غبار روبی از رای دادگاه کلمبیا در مورد سازمان مجاهدین ( بهار ایرانی )

ــ مجاهدین خلق از کجا تا به کجا؟ ( حامد صرافپور )

لینک به گزارش بیست و سوم سمینار پاریس ـ فیلم و متن مصاحبه با آقای مصطفی محمدی از کانادا  و رضا صادقی از فرانسه

لینک به گزارش بیست و دوم سمینار پاریس ـ فیلم و متن سخنرانی خانم نلی توماسینی فعال حقوق بشر از هلند

لینک به گزارش بیست و یکم سمینار پاریس ـ مصاحبه آقای بهزاد علیشاهی با آقای ایوب کردرستمی و خانم فریده براتی در حاشیه سمینار پاریس

لینک به گزارش بیستم سمینار پاریس ـ متن و فیلم مصاحبه با خانم حوریه محمدی  و آقایان بهادر خرمی و سعید حضرتی

لینک به گزارش نوزدهم سمینار پاریس ـ متن کامل سخنرانی خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین  در مورد فساد جنسی مسعود رجوی  + بخشی از فیلم های سمینار برای داونلود

لینک به گزارش هجدهم سمینار پاریس ـ سخنرانی خانم بتول سلطانی  + تماس خانم عبداللهی مادر یکی از قربانیان از مقابل  قلعه اشرف با سمینار پاریس  

لینک به گزارش هفدهم سمینار پاریس ـ نامه کمیته برگزارکننده سمینار پاریس به دکتر نوری المالکی نخست وزیر عراق

لینک به گزارش شانزدهم سمینار پاریس ـ فیلم و متن مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم سعیده جابانی

لینک به گزارش پانزدهم سمینار پاریس ـ متن و فیلم سخنان آقای آنتوان گسلر نویسنده و پژوهشگر سوئیسی  در سمینار پاریس

لینک به گزارش چهاردهم سمینار پاریس ـ حضور هیئتی از شرکت کنندگان سمینار پاریس در دفتر سازمان دیدبان حقوق بشر در پاریس

لینک به گزارش سیزدهم سمینار پاریس ـ متن و فیلم سخنان آقایان مسعود جابانی و شمس حائری در سمینار پاریس

لینک به گزارش دوازدهم سمینار پاریس ـ نامه کمیته برگزار کننده سمینار پاریس به وزیر دادگستری فرانسه + اسامی 182 حمایت کننده

لینک به گزارش یازدهم سمینار پاریس ـ سری دوم از عکس های سمینار پاریس

لینک به گزارش دهم سمینار پاریس ـ نامه شرکت کنندگان در سمینار پاریس به سفیر آمریکا در فرانسه + اسامی 182 حمایت کننده

لینک به قسمت نهم سمینار پاریس ـ سری اول از عکس های سمینار پاریس

لینک به قسمت هشتم سمینار پاریس ـ فیلم  کوتاهی از  برگزاری گردهمایی پاریس در حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی در عراق

لینک به گزارش هفتم سمینار پاریس ـ ملاقات هیئتی از شرکت کنندگان در سمینار پاریس با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر

لینک به گزارش ششم سمینار پاریس ـ نامه شرکت کنندگان در سمینار بزرگ پاریس به دبیر کل سازمان صلیب سرخ جهانی با اسامی 182 حمایت کننده

لینک به گزارش پنجم سمینار پاریس ـ هیئتی از شرکت کنندگان سمینار پاریس با نهادهای بین المللی دیدار خواهد کرد

لینک به گزارش چهارم سمینار پاریس ـ آکسیون اعتراضی در حمایت از قربانیان فرقه مجاهدین در شهر پاریس

لینک به گزارش سوم سمینار پاریس ـ قطعنامه شرکت کنندگان در حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی ، کمپ اشرف ـ عراق

لینک به گزارش دوم سمینار پاریس ـ فعالان حقوق بشر خارجی و ایرانی رهبری فرقه مجاهدین را متهم می کنند

لینک به گزارش اول سمینار پاریس ـ حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی ( کمپ اشرف ـ عراق

 

________________

قرائت قطعنامه سمینار پاریس  توسط آقای محمد حسین سبحانی

قسمت اول

http://www.youtube.com/watch?v=eErhoG7fmDQ

قسمت دوم

http://www.youtube.com/watch?v=6x5zTeg_t2Q

قسمت سوم

http://www.youtube.com/watch?v=6RWEnw8QbB4

_______________________________________________________________________

سخنرانی آقای مسعود خدابنده

http://www.youtube.com/watch?v=xqBmEt5yWQo

 

_____________________________________________________________________-

سخنرانی آقای مصطفی محمدی در سمینار پاریس

قسمت اول

http://www.youtube.com/watch?v=uB2rD5zSOlc

 

قسمت دوم

http://www.youtube.com/watch?v=B7VrWkWjfww

_____________________________________________________________________

 

سخنرانی خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین  در مورد فساد جنسی مسعود رجوی

 

برای مشاهده فیلم در یوتیوب بر روی دو آدرس زیر کلیک کنید ـ قسمت اول

 

http://www.youtube.com/watch?v=_zcWmc9uLGU

 

http://www.youtube.com/watch?v=XGTl4Y_lCd8

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد