_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

 لالي امبلي gouli@noavar.com                                                            

        درود بر گردآوران ادبيات مردم !

 

هردر؛ اديب يا فيلسوف ؟

از ادبيات و فرهنگ عاميانه تا  فلسفه زبان .

صداي خلق ها - در ادبيات فولكلوريك !.

Herder , Johann Gottfried 1744 – 1803                  

 هردر ، نويسنده ، فيلسوف زبان و تاريخ درآلمان، با عشق به گردآوري :ادبيات شفاهي، عاميانه،مردمي، و فرهنگ فولكلوري، ميگفت كه جاي ادبيات، همچون آثار جاوداني هومر، در كتابخانه و كتابفروشي نيست، بلكه در قلب و گوش مردم است. اوفرهنگ فولكلوري شفاهي را “صداي مردم در ادبيات“ ناميد و خواهان يك جهانوطني ميهن پرستانه دمكراتيك در كوششهاي روشنگرانه شد. نظرات او پيرامون: زبان،طبيعت، و تاريخ، بعدها تعثير مهمي روي افكار جنبش رمانتيك ازخودبجاگذاشتند. اويكي از نظريه پردازان جنبش “ توفان  و خشم“؛ يعني جنبش شورش ادبي جوانان، در ادبيات كلاسيك آلمان بود.

  وي با عشق به جمع آوري سيستماتيك ادبيات و فرهنگ درزمان خود، ميگفت كه كيفيت آنان بدتر از ادبيات مدرن نيست . و براي نخستين  بار به انتشار “گلچيني ازادبيات خلقها و جهان“ پرداخت، ادبيات شفاهي كه قرن ها درسايه ادبيات كلاسيك و “عروضي“ قرارگرفته بودند. هردر، بين ادبيات هنري و ادبيات طبيعي ،فرق قائل شد. ادبيات طبيعي درنظر او آينه احساسات خلق و ادبيات هنري، محصول قوانين بوطيقايي اهل ادب هستند. و بااشاره به حقيقت بودن ترانه هاي مردمي،آنان را بخشي از حقيقت فرهنگي دانست. وي ميگفت روشنفكر و خواننده بايد صفات خاص فرهنگ هر خلقي را با احترام بپذيرد.

   هردر با اشاره به سنت عصر روشنگري، روشنفكر را معلم خلق ميدانست وبا انتقاد و تسويه حساب با تئوري هاي كلاسيك يونان باستان، خلاف سليقه محافل فرهنگي حاكمان و دربار، وارد فعاليت هاي اجتماعي گرديد. و ميگفت كه انسان از نظر طبيعي با كمك زبان به موجودي انديشمند تبديل شده است و با كمك زبان: احساس، معني، و عقل انساني، به وحدتي برادرانه ميرسند. اوزبان را تنها رسانه شناخت جهان براي انسان دانست. اين ادعاي او موجب آغاز تحقيق زبان در قرن 19 گرديد . ودرقرن بيست، فلسفه تجزيه و تحليل وفلسفه ساختارگرايي، فلسفه زبان هردر را براي شناخت جهان مورد مركز توجهات خودقرار دادند. هردر ميگفت كه فيلسوف نبايد بلندگوي قشرحاكم، بلكه نماينده فرهنگي و فكري قشر روشنفكران باشد. براي او ديگر تحسين و تشويق اشراف مهم نبود بلكه نظر انتقادي همفكران درجامعه فرهنگي كه محدود به قشر و گروهي نبودند، مهم بود. او ايده تحولات تاريخي رادرادبيات مي جست و نقش منتقدين ادبي را مهمترين نقش ميان ساير روشنگران دانست . او، عقلگرايي انسان را به سبب قوانين منطقي طبيعت ميدانست، چون انسان نيز در نظر او بخشي از طبيعت است .

  هردر ازطريق كانت با روسو كه گفته بود تمام انسانها ازنظرطبيعي قادر به دسترسي به شناخت هستند، آشنا شد. غير از روسو، كانت، هامام، لسينگ ، نيز روي روشنگري او تعثير گذاشتند . وي درفرانسه شخصا با ديدرو و محفل دائرت المعارف نويسان آشنا شده بود.ازنظر ادبي او زير تعثير لسينگ و نينكلمن است و با اشاره به گوته ،گفته بود كه بايد در ارزش گذاري نسبت به آثار شكسپير تجديد نظر نمود. فلسفه تاريخ هردر باتكيه بر اسپينوزا، گرچه داراي عناصر ماده گرايي و جدلي است ولي درنهايت ايده آليستي بجا ماند. او ضد فلسفه ذهني فيشته و استتيك فرماليسم كانت گرديد.انتقاد او ازكانت باعث شد كه درميان روشنفكران آنزمان طرد و تنها گردد و چون نظراتش نتوانستند درفلسفه سيستماتيك جايي بيابند، او اغلب به تكرار افكار فلسفي پيشين خود مي پرداخت. او تئوري شناخت عيني و ذهني كانت را بي اساس دانسته و به طرح آندو در يك “مفهوم طبيعي“ پرداخت. ازاين طريق او يكي از پايه گذاران رمانتيك نيز بشمار مي آيد؛ رمانتيكي كه بر ايده آليسم آلماني بناشده بود.

    هردر، تاريخ بشر را جريان و پروسه اي زنده ميدانست، پروسه اي كه در طول آن، انسان به بلوغ فكري ميرسد. يكي از كشف هاي مهم عصر روشنگري اين بود كه سير تاريخ را محكوم به پيشرفت وترقي بحساب مي آورد. تصور هردر ازترقي انسان، نه تنها درماهيت ماترياليستي است، بلكه روشنگرانه نيز ميباشد، گرچه او مثل غالب روشنفكران آلماني زمان خود، مرحله راديكال انقلاب فرانسه را رد مي نمود. وبا تكيه بر ايده آلهاي يونان باستان، مهمترين معيار انسان بودن را، انسانيت او دانست. هردر، غير از تقاضاي پيشرفت اجتماعي، صلح را براي نسل بشر غيرقابل اجتناب ميدانست. مورخين چپ مينويسند كه “هردر“ گرچه متفكري است مذهبي، ولي وي از موضع ضد جامعه فئودالي و ضد نارسايي هاي سياسي، دست به افشاگري زد. او نه تنها خواهان حق تعيين سرنوشت خلقهاي مختلف جامعه بود، بلكه درصورت نياز، جنبش انقلابي را قانوني بحساب مي آورد. هردر پايه گذار اصول فلسفه تاريخ بشر نيز است. بعدها تاريخ گرايي رمانتيك و علاقه به سدههاي ميانه، با كمك نظرات او رونق گرفت . و هگل و ماركس مجبور شدند با رمانتيك هاي هوادار او به مبارزه بپردازند.

   از جمله آثار هردر: پيرامون ادبيات جديد آلمان. جنگل هاي انتقادي،  بحثي پيرامون آغاز زبان، صداي خلق ها در ترانه هاي مردمي، ايدههايي پيرامون تاريخ انسانيت، درباره اشعار خلقهاي قديم، پيرامون ادب و هنر آلماني، نظراتي درباره فلسفه و تاريخ بشر، نامه هايي براي تقاضاي انساندوستي، سيد يا بازتوليد حماسه قرون وسطايي از اسپانيا. مجموعه آثار 45 جلدي هردر بين سالهاي 1803 و 1744 درآلمان منتشر شدند.

پيرامون بيوگرافي او ميتوان گفت كه يوهان گاتفريد هردر- بين سالهاي 1744 تا 1803 درآلمان زندگي نمود . او غير از ادبيات كلاسيك يونان كهن و ادبيات جديد آنزمان آلمان ،در دانشگاه به تحصيل : ادبيات، فلسفه، و الاهيات پرداخت و در شهر فرهنگي وايمار در شرق آلمان، با كمك گوته شغلي در دربار حاكم آنزمان يافت . امروزه هردر را يكي از فيلسوفان زبان در اروپا بشمار مي آورند.

 

 

 سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد