_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

آری ! میتوان و باید نجات یافت

اعلام جدایی رسمی آقای کریم غلامی از فرقه مجاهدین خلق

گفتگوی صمیمی آقایان مهدی خوشحال و میلاد آریایی با آقای کریم غلامی از معلولین عملیات مرزی مجاهدین

قسمت اول فیلم مصاحبه با آقای کریم غلامی

برای داونلود قسمت اول مصاحبه اینجا را  کلیک کنید

 

26.01.2011

ایران قلم

 

 برای داونلود قسمت اول مصاحبه اینجا را  کلیک کنید

 

برای داونلود قسمت دوم مصاحبه اینجا را  کلیک کنید

 

برای داونلود قسمت سوم مصاحبه اینجا را  کلیک کنید

 

 میلاد آریایی: 

 سلام عرض میکنم خدمت بینندگان عزیزمان در هر کجای دنیا که هستند خیلی خوشحالم که یکبار دیگردر خدمت شما هستیم با یکی دیگر از قربانیان سازمان مجاهدین، به این بابت خوشحالم که مطلع شدیم دوست گرامی مان آقای کریم غلامی به تازگی از این فرقه جهنمی نجات پیدا کردند و خرسندیم که در کنار ایشان هستیم ویکبار دیگر ایشان را می بینیم و یاد آور روزهایی هستیم که در واقع در جهنمی که مجاهدین در خاک عراق بوجود آوردند و قبل از همه برای اعضایشان، آلان در خاک اروپا ایشان میتوانند یک زندگی آزاد را داشته باشند و آنطور که خودشان میخواهند فکر کنند و آنطور که خودشان دوست دارند مبارزه شان را پیگیری کنند.

از آن بیشتر باز هم خوشحالیم که در کنارمان آقای مهدی خوشحال هم همراه ما هستند، نویسنده برجسته ای که بیش از پانزده سال است که در این رابطه قلم میزنند و از اصلی ترین وشاید بتوان گفت ازاولین کسانی هستند که جدا شدن شان از این فرقه را به قلم و تصویر کشیدند و توانستند با بیان خودشان و با نوشته های خودشان راهی را باز کنند که امروز من و آقای کریمی رهرو و پیرو آن هستیم که بتوانیم برای مردمان قبل از چیز بخشی از تاریخ معاصر میهن مان را بازگو کنیم و تجربه ای باشیم برای نسل های آینده مان . آقای خوشحال نظر شما چیست؟

 

 مهدی خوشحال:

با سلام و درود به بینندگان عزیز و همچنین خیر مقدم به آقای غلامی عزیز که به هر حال توانستند از آن فرقه یا از آن مردابی که شما ذکر کردید نجات پیدا کنند و به هر حال ما هم یک زمانی سرنوشت مثل اقای غلامی داشتیم در عراق و به هرحال در زمان ما تقریبا شرایط خروج آسان تر بود، در زمانی که ما آنجا بودیم ولی کم کم سخت تر شد آنجوری که ما از دورا دور شنیدیم. من هم به هر حال خیر مقدم میگویم ازاینکه توانستید با اینکه مجروح جنگی هم بودید توانستد از آن فرقه نجات پیدا کنید و امروز آزاد هستید و میتوانید انتخاب بکنید هر راهی را و هر نوع زندگی را و فرا روی شما باز هست. به هر حال آنچه که به خود من مربوط میشود ما هم دراین راه زحمت کشیدیم و از اینکه یک جایی می بینیم یکی از دوستان ما نجات پیدا کردند اگر چه خیلی از دوستان ما آنجا اسیرند وحتی خانواده ما ، ولی همین که یکی از آنجا آزاد میشود ما واقعا از صمیم قلب شاد میشویم و همینطور وقتی می بینیم یک بخش از فعالیت بچه ها به ثمر می نشیند باز هم خرسند میشویم و این یک نوع احساس رضایت به ما میدهد که بتوانیم این راه را با همکاری بقیه بچه ها ادامه بدهیم تا اینکه به هر حال موفق بشویم همه بچه هایی که آنجا هستند نجات پیدا بکنند .

فکر میکنم یکسال و اندی بشود که از آنجا خارج شدید و به هر حال تجاربی که شما دارید در این سالهایی که ما دورادور در جریان اش بودیم خیلی ملموس تر هست و خاطرات بیشتری دارید و بگویید چطور رفتید چطور ماندید و چطوربرگشتید با این سختی که ما می شنویم؟

 

 کریم غلامی:

بله قبل از هرچیزی اگر اجازه بدهید من هم سلام میکنم به بینندگان عزیز مان در هر کجای دنیا که هستند و باز هم اگر اجازه بدهید قبل از اینکه پاسخ سوال شما را بدهم به خانواده های ایرانی که هم آلان درکنار قرارگاه اشرف تحصن کردند و من میدانم که آلان یکسال است که آنجا هستند و شرایط سختی که آنجا وجود دارد من سالها آنجا بودم طوفان های خاک و سرما و گرما و انواع حشرات که زندگی دشواری وجود دارد ولی باز با این حال آنها این یک سال را ایستادند که بتوانند این قربانیانی که توی"اشرف" اسیر هستند بتوانند از آنجا آزاد بکنند عزیزان خودشان را فرزندان خودشان را و خواهران و برادارن خودشان را بتوانند از این واقعا یک زندان بزرگ خارج بکنند به همین خاطر من میخواهم برای اینکه بتوانم با آنها ابراز همدردی بکنم و از آنان پشتیبانی بکنم رسمااعلام جدایی خودم از سازمان مجاهدین را اینجا بگویم و پیش دوستان عزیزی که با هم بتوانیم پشتیبانی باشد برای خانواده های عزیزی که در آنجا تحصن کردند و درشرایط سختی هستند و دلگرمی برای آنان باشد.

البته باز هم اگر اجازه بدهید یک توضیحی در این رابطه بدهم که سازمان با خانواده ها چگونه تنظیم میکنند بخصوص بعد از سال 2003 که با موضوع آزادی کشور عراق روبرو بودیم و خانواده های ایرانی میتوانستند بیایند و بروند و مناسباتی که آنجا ایجاد کردند ، خانواده ها را یک جوری وانمود میکنند که انگاراز ماموران دولت ایران هستند از ماموران وزارت اطلاعات هستند آمدند آنجا مثلا ضد مقاومت و ضد مجاهدین کار میکنند. البته یک نکته اضافه کنم که مجاهدین از این دروغ ها زیاد میگویند بخصوص افراد مختلف مناسبات اجتماعی چه در رابطه با ایران و چه در رابطه با ایرانیانی که در خارج کشورهستند خیلی توضیحاتی میدهند که در واقع دروغ است بخصوص در این دو سال یا یک سال ونیم که گذشته من از آنجا خارج شدم و به چشم دیدم با ایرانیانی که رابطه داشتم ، تلویزیون آزاد توانستم داشته باشم و با اینترنت توانستم ارتباط برقرار بکنم ونظرات و حرف هایی که آنها زدند یک دنیای دیگر است با آن چیزی که در داخل مجاهدین و داخل اشرف میگویند .

 

میلاد آریایی: 

 آقای غلامی من فکر میکنم که خیلی خوبه بینندگان ما بدانند که شما که در سال 2009 از این جریان جدا شدید اصلا چطوری شد که شما آشنا شدید با این جریان سیاسی و از ابتدا بینندگان ما یک پروسه ای از زندگی شما را اگر بدانند واقعا می فهمند که من برای بینندگان مان توضیح خواهم داد که آقای غلامی کاری که کردند خیلی خیلی فراتراز آن هست که فرضا من 10سال پیش انجام دادم و من یک فرصتی به این نکته حتما اشاره خواهم کرد ولی بینندگان ما دوست دارند بدانند اصلا شما چطوری با این جریان آشنا شدید تا برسیم به این سوالات اساسی تر که واقعا باید موشکافی بشود.

 

مهدی خوشحال :

بله درست است

میلاد آریایی :

 کریم جان دوست دارم "کریم" صدایت کنم چون خودم هم راحت ترم بگو چطوری شد تو با جریانات سیاسی آشنا شدی؟

 

کریم غلامی :

 راست اش آشنایی خانواده من با سازمان مجاهدین از سال 1357 هست البته من آن موقع بچه بودم و هفت سالم بود هشت سالم بود زیاد ازچیزی سر در نمی آوردم با اسامی مجاهدین و چریک های فدایی و انقلاب واین چیزها زیاد به گوشم میخورد یا ارتباطی که آن موقع اعضای مجاهدین می آمدند یا همینطور هوادارانشان به خانه ما برای دریافت کمک مالی یا حتی بعد از سال 1360 کمک های بیشتری که خانواده من به مجاهدین میکردند و بخصوص برادر بزرگترم که اسم اش "باقر" هست ایشون البته این نکته را بگویم که در سال 1367 در عملیات فروغ جاویدان متاسفانه به شهادت رسید.

 

میلاد آریایی :

 در حمله ای که مجاهدین  به خاک ایران کردند. اهل کدام شهر هستی کریم؟

 

کریم غلامی:

من متولد مراغه هستم و آذربایجانی هستم ولی در شهر های مختلف بزرگ شدم بخصوص در تهران.

 

 قسمت دوم فیلم مصاحبه با آقای کریم غلامی

 

برای داونلود قسمت دوم مصاحبه اینجا را  کلیک کنید

مهدی خوشحال:

 سال 1367 شما در ایران بودید؟

 

کریم غلامی:

بله من آن موقع تا آنجایی که یادم می آید در تبریز بودم حال وهوای انقلاب . سال 67 را می گویید؟  من تهران بودم ... نه سال 67 من در مجاهدین بودم من سال 66 به مجاهدین پیوستم.

 

 مهدی خوشحال:

در  عملیات فروغ شرکت داشتی؟

 

 کریم : غلامینه در عملیات سال 67 شرکت نداشتم که الان توضیح میدم برادرم از طریق هواداران با مجاهدین ارتباط داشت و دو بار به زندان افتاد تا اینکه در سال 65 با گروه گذاشتن سند خونه آزاد شد آنموقع شرایط ایران راخودتان خوب می دانید جنگ و فضای اختناق بود من هم نمی خواستم در ایران بمانم و برادرم هم که زندانی سیاسی بود و مارک مجاهدین به او خورده بود وخودش این راه را انتخاب کرده بود لذا من با برادرم به ترکیه آمدم در آنجا ما با اکیبی که اعضای مجاهدین بودند آشنا شدیم بعد آنها ما را به خانه هائی بردند که پایگاه مجاهدین بود و در آنجا برای ما نوار و فیلم وتبلیغات سازمان را گذاشتند لذا من بدلیل حس وطن دوستی آزادی خواهی به آنها گرایش پیدا کردم من 16 سالم بود و نوجوان بودم  .

 

 میلاد آریایی :

 گفتی نوجوان بودی دقیقا چند ساله بودی؟

 

کریم غلامی:

16 ساله و فرصت فکر کردن وجود نداشت  و بعد از دو هفته از ترکیه اعزام شدم  بدون اینکه بتوانم تحقیق کنم.

 

 مهدی خوشحال: 

گفتی چند سالت بود که رفتی عراق؟

 

کریم غلامی:

16 سال  

 

 مهدی خوشحال: 

 برای من خیلی عجیب است 16 سال برای فردی که بخواهد انتخاب کند و کار نظامی بکند در دنیا مرسوم نیست و فقط مجاهدین هستند که چنین مسائلی رابه هر حال حکم کردند وقانونی اش کردند.

 

 میلاد آریایی :

 ضمن اینکه کلا آن دوران شور و شوق جوانی و دوران التهاب غرور جوانی یک واقعیتی هست که دقیقا همانطور که کریم میگه در رابطه با خود من هم بوده یعنی یک دوره خیلی ویژه ای هست که آدم احساس عصیانگری دارد و احساس می کند که برای جامعه اش ووطنش مثمر ثمر واقع بشه ولی متا سفانه خیلی جا ها به خطا میره مسیر و در واقع راه درسته ولی توی راه آدم گم میشه و همان بلایی که سر کریم آمده اتفاق می افته .

 

 مهدی خوشحال: 

 اینکه وسط حرف کریم اومدم می خواستم اینرا بگم که برای من خیلی جالب هست که در سن 16 سال که یک نوجوان هست که چطور می توان در یک حزب و یا توی سازمان نظامی بره  حالا شما جوان بودید و یا مسائل خانواده یا توی اجتماع بودید بهر حال اینطوری انتخاب کردید ولی سازمان مرزی نداشت در انتخاب افراد و چه سن و سالی می توانند بروند در حالی که سازمان نظامی بود و در سال 66 داشت کار نظامی میکرد.

 

 میلاد آریایی:

آقای غلامی آن لحظه ای که وارد سازمان شدید واقعا می خواهم آن لحظه احساس خود را بگویید با چه دید و با چه تصویری می اومدی توی جریانی که فکر می کردی بهرحال مثمر ثمر هست.

 

 کریم غلامی:

 اول اینکه یک نکته را بهتون بگم سن پدیده واقعی هست و 18 سال که در دنیا مشخص کرده اند یک امر واقعی هست که در این  سن  فرد به حدی می رسه که می تواند تشخیص بده و انتخاب کند  و موضوع مجاهدین در قدم اول برایم مهم نبود و نمی خواستم عضو آنها بشوم و ایدئولوژی آنها را بپذیرم مثلا نماز خواندن اجباری آنها وتفکرات آنها من آدم مذهبی مثل مجاهدین نبودم.

 

 میلاد آریایی:

 ولی به هر حال با یک دیدی وارد آنها شدی مثلا عدالت خواهی و آزادی اجتماعی این منظورم بیشتر بود.

 

 کریم غلامی:

بیشتر شور و شوق نوجوانی حس سرکوب در ایران وجود داشت و آزادی خواهی و کلمات زیبائی که وجود دارد و مجاهدین خیلی از آنها استفاده می کنند مثلا دمکراسی که حتی در مناسبات داخلی خودشان اصلا بوئی از آن نبرده اند تا چه برسد برای اجتماع و جای دیگر بکار ببرند و من با این انگیزه حس آزادی خواهی و شور و هیجان که وجود داشت و بطور خاص که ارتش آزادیبخش تازه تاسیس شده بود بعد عملیاتهائی که نشان می داد و مارش و عملیات نظامی و کارهای اینجوری خود بخود فرد را گرایش می داد که فکر می کرد خط درستی هست و اینکار جواب دارد وآدم می تونه بزودی به آزادی کشورش برسد به همین خاطر من هم مشتاق شدم و با برادرم وارد عراق شدم و یکی از چیزهائی که اولین تناقض که شما گفتید که اولین احساست را بگو ما با هواپیما وارد بغداد شدیم بعد از آنجا ما را بردند پایگاهی که در آنجا وجود داشت که بعدها اسمش را فهمیدم بیمارستان طباطبائی روبرویش پایگاه سیفی بود گفتم اینها در شهر بغداد چکار می کنند چون تصویری که از مجاهدین داشتم این بود که نیروی چریکی هستند و در مرزها و کوهها هستند و دارند عملیات نظامی می کنند ولی  در بغداد خانه و ساختمان داشته باشند برای من قابل قبول نبود و همانجا هم سئوال کردم ولی جواب ندادند.

 قسمت سوم فیلم مصاحبه با آقای کریم غلامی

 

برای داونلود قسمت سوم مصاحبه اینجا را  کلیک کنید

 میلاد آریایی: 

بعد از اینکه سال 66 وارد این جریان شدید من فکر می کنم دو لحظه در زندگی شما فراموش نا شدنی هست یک لحظه ای که مجروح شدید و لحظه دیگر اینکه آزاد شدید از این دستگاه و از این جریان بینندگان ما خیلی دوست دارند بدانند که چی شد که شما مجروح شدید و توضیح بدهید که به هر صورت آنقدر فداکاری داشتید که با این جریان کار بکنید که در اثر یک حادثه در واقع بعنوان مجروح جنگی تلقی بشوید این حادثه را توضیح دهید؟

 

 کریم غلامی:

یک خورده سخته واقعیت این است که من با افکار  یا چیزهائی در این مدت آشنا شدم بخصوص حس آزادی خواهی برای خودم گفته بودم یک سال تا دو سال آینده حکومت سرنگون می شه و ما می رویم در ایران زندگی می کنیم دیگه نمی خواهد با این شرایط بمانیم مناسبات آنها و فرهنگ آنها و ایدئولوژی آنها کپی آخونداست و زیاد فرقی نمی کند و برای من جذابیت نداشت ولی حس آزادی خواهی برای کشورم مرا وا می داشت که بیام از خودم در این رابطه مایه بگذارم که در عملیات چهل چراغ که توسط مجاهدین به شهر مهران حمله شد من راننده لودر بودم که قرار بود کار بکنیم که طرحش خیلی دوزاری بود که یک راننده لودر را بدون هیچ حمایتی می فرستند جلو و من همینکه وارد جاده شدم زیر آتشباری شدید قرار گرفتم و لودرم خورد و خودم هم مجروح شدم مدت کوتاهی به هوش بودم ولی بر اثر جراحاتی که روی شکم وسینه ام وپایم ونخاع وارد شده بود و بر اثر موج شدید انفجار بعد از مدت کوتاهی بی هوش شدم و وقتی چشم باز کردم دیدم در بیمارستان هستم و بعد یواش یواش متوجه شدم که ترکش به نخاع من اصابت کرده و فلج شدم.راستش  اگه بگید چه احساسی داری من یک نکته را قبلش بهتون بگم ممکن یکسری ها فکر کنند که این 25 سالی   که  من در مجاهدین بودم، اینکه می گویم 25 سال منظورم ربع قرن هست در این مدت که در اشرف بودم اینرا هدر شده نمی بینم چون خودم می گویم برای مردمم و برای آزادی کشورم گذاشتم آنچه که در توانم می آمد انجام دادم ولی این موضوع را باید از فرهنگ مجاهدین و از مناسباتشان و ایدئولوژی شان جدا کرد آره پیوستن به مجاهدین یک اشتباه بود البته ناخواسته و بعنوان یک پدیده ای که آدم نمی دونه و واقعا اطلاع کافی نداره آگاهی نسبت به آن پدیده نداره رفتم افتادم توش ولی حس آزادی خواهی و میهن پرستی ومن هنوزم به آن افتخار می کنم و خودم را فدای مردمم کردم و این چیزئیکه برای من بوده.

 

مهدی خوشحال: 

 یک مورد سئوال یک ذره پیچیده است و اگه می توانید جواب ندید مشکلی نیست من داشتم می گفتم شما با سن 16 سالگی وارد سازمان شدید سازمان مجاهدین ما می بینیم در رابطه با هر چیزی خط کشی ها و مرز بندیهای بسیار ظریف داره و محکمی داره و بسیار تند و تیزی داره چون سازمان بقول خودشان سازمان انقلابی و نظامی هستند و بویژه در رابطه با مخالفین خودشان خیلی خط کشی های تند و تیزی داره ببینید شما الان گفتید مذهبی مثل سازمان نبودید مثل آنها مثل شیعه و سنی نبودید ولی چه جوری می شه که سازمانی که خوب یکی از پایه هایش ایدئولوژی هست شما آنجا راحت بودید و شما را غیر خودی تلقی نمی کردند یا شما را بعنوان یک عضو حاشیه تلقی نمی کردند یا معذب نبودید بویژه در مورد مسایل شعایر که خیلی آنها هم اصرار دارند و اعضا را از این مسیر می خواهند چک بکنند؟

 کریم غلامی:

 البته می خواهم این موضوع را توضیح بدم خیلی طولانی هست چون بحث عضوگیری در مجاهدین خودش یک بحثی هست راستش آره می تونیم بگوئیم که اینها خط کشی زیاد دارند و نکته گذاری زیاد دارند چیزهائیکه همان خط کشی هائی که می گویند مرزهائی که می گویند به اصطلاح همان مرزهای سرخی که دارند آره تو بیان خیلی زیاده ولی سر عضوگیری اینها برایشان تعداد نیرو خیلی مهمه بخصوص نیروهائی که بعد از سال 67 به مجاهدین پیوستند و بخصوص چند ساله گذشته و سال 2003 به بعد حتی یک تعدادی از آدمها می آمدند آنجا و یا قبل از سال 2003 سال 90 تا سال 2003 اینها خیلی از آدمها را به فریب کار و کمک کردن برای اعزام به خارج کشور اینها را می آوردند آنجا و گیر می کردند اصلا اینها در این مورد هیچ مرزی ندارند هیچ نکته ای ندارند مثلا اگر فردی 16 سالش هست نباید آنجا وارد این کارها بشود الان همین الان آنجا بچه های کوچک هستند خانواده طرف آوردند اینها را بجای اینکه کمکشان کنند بچه های خانواده شهدای خود مجاهدین هستند اینها را آنجا نگه داشته اند به آنها آموزش می دهند که چی تعداد نیروهایشان را زیاد نشان بدهند تو این زمینه مرز سرخ ندارند البته شما یادتان می آید آن موقع مشکل زیادی با سازمان داشتم ولی سر بحث شعایر چون واقعا من قبول نداشتم من تا خود سال 74 عضو سازمان مجاهدین نبودم سال 72 بود که یک برگه آوردند جلوی من گذاشتند که آنموقع نمی دونم یادتان می آید بحث های شورای فلان و این چیزها پیش آمده بود من تو آن مجموعه ای که بودم تنها کسی بودم که نه دست بلند کردم و نه دست زدم برای آن چیزی که وجود داشت یادم میاد که افشین که اسم اصلی او عبدالوهاب فرجی است آن اومد با من صحبت کرد و گفتش که تو چرا دست بلند نکردی و دست نزدی  گفتم من این پدیده را قبول ندارم و به من ربطی ندارد یک مدت گذشت بعد مسئولین اومدند به من سر موضوعات مختلفی بخصوص سر شعایر به من گیر دادند که چرا شعایر تو رعایت نمی کنی  فلان و اینها بعد از چند روز یک برگه آوردند و جلوی من گذاشتند که این را پر کن که توش نام و نام خانوادگی سال تولد و شماره شناسنامه و فلان برگه عضویت توش بود و رده من هم نوشته بود اوی مثبت یعنی عضوی که با سابقه دار هست که من هم آنموقع الان اسم مسئولش دقیقا یادم نیست ولی اسم مستعارش فاطمه بود موضوع را مطرح کردم و من این ایدئولوژی را قبول ندارم بعنوان ایدئولوژی خود و بحثهای مختلفی شد که نهایتا پیامی که خود مسعود رجوی فرستاد که یک جنبه تهدید آمیز توش داشت ولی گفته بود که شرط عضویت تو اینه که باید شعایر را بپذیری و این موضوع دیگه گذشت من به یک نوعی تلویحا نه قبول کردم و نه رد کردم ولی سر اینکه تحت فشار واقعا زیاد قرار نگیرم چون می دونید که آنجا نفر را چطور تحت فشار قرار می دهند نشستهای جمعی طولانی مدت بعضا 24 ساعت و 34 ساعت و 48 ساعت برای نفر نشست می گذارند پشت هم آنقدر حرف می زنند برای طرف تا خسته بشه و بپذیره.

ادامه دارد

آقای کریم غلامی که به دلیل استراتژی مسلحانه  تروریستی فرقه رجوی از دوران نوجوانی و بیش از 23 سال است مجروح شده و بر روی ویلچر نشسته است

 

مطالب دیگر:

ــ دومین پیام صوتی میلاد آریایی ـ  حرف های خودمانی با قربانیان در اشرف و دوست از دست رفته  مهدی فتحی ( میلاد آریایی )

ــ فدا و صداقت ( مهدی خوشحال )

ــ من و « بانکا » های ایرانی ( جواد فیروزمند )

ــ فرار جسورانه جلیل عبدی بارنجی از حصارهای فرقه رجوی ( انجمن نجات )

ــ این فرقه خطرناک شمارا به یاد کدام گروه می اندازد؟ ( کانون وبلاگ نویسان )

ــ کانون ایران قلم عملیات خونین تروریست های اعزامی در چابهار را محکوم می کند ( ایران قلم )

ــ نامه سرگشاده خانم بتول ملکی به آقای نوری المالکی نخست وزیر محترم عراق ( بتول ملکی )

ــ ششمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به خانواده های قربانیان و خانم افسانه طاهریان ( بتول سلطانی )

ــ نامه سرگشاده مسعود خدابنده  به لیدی اشتون ( ایران اینترلینک )

ــ پنجمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به ناهید بلوچستانی، الهام و شهرام کیامنش ( بتول سلطانی )

ــ بازی با برگ سوخته مجاهدین ( میلاد آریایی )

ــ مصاحبه  با خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین، قسمت  سیزدهم بررسی قربانی  شدن احمد رازانی توسط  فرقه مجاهدین ( بتول سلطانی )

ــ راز مقاومت ( مهدی خوشحال )

ــ قتل زنده یاد احمد رازانی و  کابوس فروپاشی فرقه رجوی ( روح الله تاجبخش )

ــ  دیدار و گفتگوی خانم بتول سلطانی و دکتر فیروزه بنی صدر در پاریس ( ایران قلم )

ــ  در حاشیه دیدار و مصاحبه محمد حسین سبحانی با دکترابوالحسن بنی صدر ( میلاد آریایی )

ــ صدام حسین را از کجا پیدا کنم؟  ( مهدی خوشحال )

ــ اعتراف رجوی در ارتباط با آقای بنی صدر ( فرزاد فرزین فر )

ــ چگونه طارق عزیز مسعود رجوی را خرید؟ ( مزدا پارسی )

ــ پیام آقای هادی شمس حائری به فرزندانش در اشرف ( هادی شمس حائری )

ــ در حاشیه دیدار و مصاحبه با دکترابوالحسن بنی صدر ( میلاد آریایی )

ــ پیام صوتی آقای مهدی خوشحال به خانواده های قربانیان اسیر در قلعه اشرف ( مهدی خوشحال )

ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم )

ــ خاطرات الهه قوام پور ، آهای مردم ! پسرم را ندیدید؟ قسمت دوم  ( الهه قوام پور )

ــ پیام علی جهانی به خانواده های زجرکشیده و  محمد علیرضا علیپور یکی از اسیران قلعه اشرف ( علی جهانی )

ــ خاطرات  مهرداد ساغرچی یکی از قربانیان سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت  سوم ( مهرداد ساغر چی )

ــ پیام میلاد آریایی برای خانواده های دردمند و علی باقرزاده یکی از قربانیان اسیر در قلعه اشرف ( میلاد آریایی )

ــ خاطرات الهه قوام پور ، آهای مردم ! پسرم را ندیدید؟ قسمت اول  ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم )

ــ پنجمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به ناهید بلوچستانی، الهام و شهرام کیامنش ( بتول سلطانی )

ــ داستان سی زن ( مهدی خوشحال )

ــ نامه خانم بتول ملکی  به خانم هیلاری کلینتون وزیر محترم امور خارجه آمریکا ( بتول ملکی )

ــ نامه ای به خواهرم بتول سلطانی ( الهه قوام پور )

ــ مصاحبه محمد حسین سبحانی با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر ( ایران قلم )

ــ مصاحبه بنیاد خانواده سحر با آقای علیرضا عینکیان ( بنیاد سحر )

ــ  نامه آقای میلاد آریایی به آقای اد ملکرت نماینده سازمان ملل متحد در بغداد ( میلاد آریایی )

ــ نامه سرگشاده کانون ایران قلم به نماینده سازمان ملل متحد در بغداد ( ایران قلم )

ــ چهل تن دیگر به جمع خانواده های متحصن مقابل قلعه اشرف در عراق پیوستند ( بنیاد سحر )

ــ اعلام جدایی آقای روح الله تاجبخش از فرقه مجاهدین در همبستگی با خانواده های دردمند اسیران قلعه اشرف ( روح الله تاجبخش )

ــ  کتاب " پیکر زخمی " منتشر شد ( بتول ملکی )

ــ علیرضا عینکیان از فرقه مجاهدین فرار کرد، گریزی دیگر از پادگان فرقه ای اشرف ( بنیاد سحر )

ــ  نامه ای از زبان یک تیرباران شده سال 1350 به مسعود رجوی ( میلاد آریایی )

ــ آمدم،حلقه به در کوفتم و برگشتم ( آریا ایران )

ــ مجاهدین ، نافی آزادی آدمی ( آرش رضایی )

ــ نامه بنیاد خانواده سحر به دبیر کل ملل متحد ( بنیاد سحر )

ــ شعری برای زن دلاور ایرانی خانم بتول سلطانی عزیز ( فرزاد فرزین فر )

ــ ترجمه کتاب فرقه ها درمیان ما منتشر شد ( ابراهیم خدابنده )

ــ پیام خانم بتول سلطانی به قربانیان اسیر در قلعه اشرف در مورد تجاوز های جنسی ، ایدئولوژیک مسعود رجوی ( ایران قلم )

ــ شکست اخلاقی آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال تروریسم ( فرزاد فرزین فر )

ــ مجاهدین ، نافی آزادی آدمی - قسمت اول ( آرش رضایی )

ــ سوز و گداز  فرقه مجاهدین از روشنگری های فعالین حقوق بشر ( بتول سلطانی )

ــ خروج آمریکاییان از عراق و نگرانی رو به افزایش مجاهدین ( میلاد آریایی )

ــ خاطرات  مهرداد ساغرچی یکی از قربانیان سازمان مجاهدین خلق ـ قسمت دوم ( مهرداد ساغرچی )

ــ ذهن بیمار رجوی وانقلاب ایدئولوژی مجاهدین( علیرضا میرعسگری )

ــ کانون ایران قلم نسبت به تهدیدات تروریستی فرقه مجاهدین علیه خانم بتول سلطانی هشدار می دهد ( ایران قلم )

ــ غبار روبی از رای دادگاه کلمبیا در مورد سازمان مجاهدین ( بهار ایرانی )

ــ مجاهدین خلق از کجا تا به کجا؟ ( حامد صرافپور )

لینک به گزارش بیست و سوم سمینار پاریس ـ فیلم و متن مصاحبه با آقای مصطفی محمدی از کانادا  و رضا صادقی از فرانسه

لینک به گزارش بیست و دوم سمینار پاریس ـ فیلم و متن سخنرانی خانم نلی توماسینی فعال حقوق بشر از هلند

لینک به گزارش بیست و یکم سمینار پاریس ـ مصاحبه آقای بهزاد علیشاهی با آقای ایوب کردرستمی و خانم فریده براتی در حاشیه سمینار پاریس

لینک به گزارش بیستم سمینار پاریس ـ متن و فیلم مصاحبه با خانم حوریه محمدی  و آقایان بهادر خرمی و سعید حضرتی

لینک به گزارش نوزدهم سمینار پاریس ـ متن کامل سخنرانی خانم سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین  در مورد فساد جنسی مسعود رجوی  + بخشی از فیلم های سمینار برای داونلود

لینک به گزارش هجدهم سمینار پاریس ـ سخنرانی خانم بتول سلطانی  + تماس خانم عبداللهی مادر یکی از قربانیان از مقابل  قلعه اشرف با سمینار پاریس  

لینک به گزارش هفدهم سمینار پاریس ـ نامه کمیته برگزارکننده سمینار پاریس به دکتر نوری المالکی نخست وزیر عراق

لینک به گزارش شانزدهم سمینار پاریس ـ فیلم و متن مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم سعیده جابانی

لینک به گزارش پانزدهم سمینار پاریس ـ متن و فیلم سخنان آقای آنتوان گسلر نویسنده و پژوهشگر سوئیسی  در سمینار پاریس

لینک به گزارش چهاردهم سمینار پاریس ـ حضور هیئتی از شرکت کنندگان سمینار پاریس در دفتر سازمان دیدبان حقوق بشر در پاریس

لینک به گزارش سیزدهم سمینار پاریس ـ متن و فیلم سخنان آقایان مسعود جابانی و شمس حائری در سمینار پاریس

لینک به گزارش دوازدهم سمینار پاریس ـ نامه کمیته برگزار کننده سمینار پاریس به وزیر دادگستری فرانسه + اسامی 182 حمایت کننده

لینک به گزارش یازدهم سمینار پاریس ـ سری دوم از عکس های سمینار پاریس

لینک به گزارش دهم سمینار پاریس ـ نامه شرکت کنندگان در سمینار پاریس به سفیر آمریکا در فرانسه + اسامی 182 حمایت کننده

لینک به قسمت نهم سمینار پاریس ـ سری اول از عکس های سمینار پاریس

لینک به قسمت هشتم سمینار پاریس ـ فیلم  کوتاهی از  برگزاری گردهمایی پاریس در حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی در عراق

لینک به گزارش هفتم سمینار پاریس ـ ملاقات هیئتی از شرکت کنندگان در سمینار پاریس با آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر

لینک به گزارش ششم سمینار پاریس ـ نامه شرکت کنندگان در سمینار بزرگ پاریس به دبیر کل سازمان صلیب سرخ جهانی با اسامی 182 حمایت کننده

لینک به گزارش پنجم سمینار پاریس ـ هیئتی از شرکت کنندگان سمینار پاریس با نهادهای بین المللی دیدار خواهد کرد

لینک به گزارش چهارم سمینار پاریس ـ آکسیون اعتراضی در حمایت از قربانیان فرقه مجاهدین در شهر پاریس

لینک به گزارش سوم سمینار پاریس ـ قطعنامه شرکت کنندگان در حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی ، کمپ اشرف ـ عراق

لینک به گزارش دوم سمینار پاریس ـ فعالان حقوق بشر خارجی و ایرانی رهبری فرقه مجاهدین را متهم می کنند

لینک به گزارش اول سمینار پاریس ـ حمایت از خانواده های قربانیان قلعه رجوی ( کمپ اشرف ـ عراق

 

________________

قرائت قطعنامه سمینار پاریس  توسط آقای محمد حسین سبحانی

قسمت اول

http://www.youtube.com/watch?v=eErhoG7fmDQ

قسمت دوم

http://www.youtube.com/watch?v=6x5zTeg_t2Q

قسمت سوم

http://www.youtube.com/watch?v=6RWEnw8QbB4

_______________________________________________________________________

سخنرانی آقای مسعود خدابنده

http://www.youtube.com/watch?v=xqBmEt5yWQo

 

_____________________________________________________________________-

سخنرانی آقای مصطفی محمدی در سمینار پاریس

قسمت اول

http://www.youtube.com/watch?v=uB2rD5zSOlc

 

قسمت دوم

http://www.youtube.com/watch?v=B7VrWkWjfww

_____________________________________________________________________

 

سخنرانی خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین  در مورد فساد جنسی مسعود رجوی

 

برای مشاهده فیلم در یوتیوب بر روی دو آدرس زیر کلیک کنید ـ قسمت اول

 

http://www.youtube.com/watch?v=_zcWmc9uLGU

 

http://www.youtube.com/watch?v=XGTl4Y_lCd8

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد