_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

دل سوختگان بی پروا

 

 

31.01.2007

میترا یوسفی

.

شگفتا، داغ از دست دادن ها

 

جرقه های آتش مبارک روشنگری

 

به دل های تنگی می گردد، دربر گرفته هیمه های اندوه

 

شکسته های بلورین خاطره غلطیده در خون جگر

 

 نیافرید مگر جراتی که  بزک کرده دژخیم

 

                                                 هرگز گمان نبرد!

 

 تا... انفجار آتش راهنما در سرداب پیوسته به سرداب، بنایی

 

که اهریمن  را هوای ساختن در اندیشه ی پلید بود

 

تا عنکبوتی بتند تارهای وهم و گرفتاری

 

بر گوهر آگهی انسانی

 

باری،  به  آشکاری آنچه گذشت

 

شکست  سلسله کوه های یخ سکوت

 

وفروریخت بلندای جبال توطئه

 

به خاک پای کلام شان

 

 خمیده پشت مادری

 

خوشا عظم رمیم، استوارش می دارد

 

هر کلامش تیر آرش

 

در نوردیدن ابعاد فریب دو رویان

 

اندام نحیفش مجموعه ی یاس به رایحه ی ناگفتنی

 

 فراتر از صنوبر و سرو

 

رونده تا به آسمان

 

و جثه ی تکیده اش

 

پشت پهلوانان نامردی به یک اشاره به خاک می برد

 

 ضجه های مادری ش نواخته بر رباب قلب

 

آهنگ ازیاد نرفتنی

 

خروش زیبب کبری

 

غریو و شیون مادر عباس

 

نعره ی قلدران شبانه  می خواباند

 

نه با قمه، نه تیر و تنفگ

 

نه حیله و نیرنگ

 

بانوان رها و گسسته

 

به آذرخش حقیقت

 

کراهت کمین گرفته گان در چادرشب فریب و نفاق را

 

برهنه و عریان

 

هویدا و عیان اند

 

می تابند چون  شبرنگ نورانی ستاره و مهتاب

 

می وزند چون باد پرده در به آگهی

 

 

مرز به مرز

 

کاغذین جامه به تن

 

خواهران دلسوخته یی

 

که با چشم های آهووش ایرانی شان

 

بر رد پای غزال رمیده، باری  گریستند

 

و فریادشان

 

الهام بخش نرگس خمار،  لب های اسرارآمیز نگار

 

به  ساغر بدستی در مفهوم غزل ها ،

 

  گشودن اسرار!

 

و عطر نافه ی قلب آهوان پراکندند

 

بی پروا به همهمه و تهدید

 

 تهدیدی شدند خود برخاطر آشفته ی تهدید کنندگان!

 

فرود آدند،

 

زلزله یی بر مکر شعبده بازان جنایت

 

دریغ بر آنان که رفتند

 

پیش زانک آواز بانوان رها و گسسته، گوشواره ی رخشان کنند(1)

 

و یادباد  بانوان آزاده یی که « معصومه » رخت عمر بربستند (2)

 

خوشا روح پاک شان چیره و آگاه  از« خلوتگه خورشید »

 

بر مکافات عفریته ی زمینی

 

 

 

(1) بیاد « آبه پیر» که مشاوران یهودایی اش « حیثیت » اورا به ثمن بخس به مخاطره بردند و او را از دستیابی به گوهر حقیقت محروم داشتند. 

 

(2) بیاد « معصومه یگانه » که در گرماگرم نبرد به بیماری سرطان، رخت بربست.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد