ضمن محکوم کردن حمله ارتش عراق به قرارگاه اشرف که با
همکاری رژیم حاکم بر مملکتمون اتفاق افتاده،من این
حمله رو محکوم میکنم و از سازمان های حقوق بشری و
سازمانهایی که از حقوق انسانی دفاع میکنن میخواییم که
به این مسئله رسیدگی کنند...در هر صورت حمله و کشتار
انسان های بی دفاع با هر عقیده سیاسی و ایدئولوژی
مذهبی که باشند از نظر ما محکوم است.و این مسئله باید
از طرف سازمان های بین المللی رسیدگی شود...
در ضمن چرا این سازمان حاضر نیست این افراد رو از
اونجا بیرون بیاورد؟
من بدلیل آشنایی با بسیاری از افراد جداشده و بحث و
گفتگو راجع مسئله مجاهدین به این نتیجه رسیدم که این
سازمان مجاهدین خلق است که افراد خود را بالجبار نگه
داشته و نمی خواهد آنها را از آنجا بیرون بیاورد...
من مخالف استراتژی و سیاست مجاهدین در عراق هستم.بدلیل
کشتاری که بر علیه شیعیان و کردهای عراق داشته
است.آنان دل خونی از مجاهدین دارند و بارها اعلام کرده
اند که مجاهدین باید از عراق بیرون بروند.و این رهبری
سازمان مجاهدین است که نمی خواهد از عراق بیرون بیاید
که البته دلایل سیاسی خودش را دارد.
رهبری مجاهدین می خواهد از این نوع کشتارها به نفع خود
استفاده کند.حتی اگر تمامی افراد کمپ از بین بروند
برای رهبری سازمان هیچ مشکلی نیست.
اما دلیل اصلی این است که رهبری مجاهدین از ریزش افراد
خود می ترسد.
ما و کسانیکه در سازمان بودند و از آنان جداشده اند
مطمئن هستیم بدلیل اعمال و جنایت هایی که مجاهدین بر
علیه افراد خودشان در کمپ اشرف انجام داده اند اگر از
کمپ بیرون بیایند با آنان نخواهند بود.
اوایل تعدادی از خانواده هایی که به کمپ اشرف مراجعه
میکردند موفق به دیدار با فرندانشان شدند.اما پس از آن
وقتی مجاهدین مشاهده کردند ملاقات های خانوادگی موجب
ریزش سریع نیروهایشان می شوند دیگر اجازه ملاقات
ندادند....اگر به این خانواده ها اجازه ملاقات می
دادند و اعضای مجاهدین انتخاب آزاد داشتند مطمئنا این
جنایت پیش نمی آمد.بنظر من مجاهدین باید درب کمپ اشرف
را باز کنند و اجازه دهند که آنان از هر نظر آزاد
باشند و هر جا که دلشان خواست بروند...
بنظر من رهبری سازمان در این جنایت دست داره و بی
تاثیر نیست.و من به خانواده ها و بازماندگان افراد
کشته شده تسلیت می گویم.
حال در حادثۀ اشرف
(کمپ عراق جدید) چه کسی مقصر اصلی کشته شدن افراد است؟
خود افرادی که جان باخته اند، یا موضوعات حاشیه ای
نبود خبرنگار و زمین و دارو و غیره؟
اگر این سوآل از
من بشود، با توجه به اینکه سالها در درون این مناسبات
بوده ام و به اندازه کافی از نزدیک با این پدیده آشنا
بوده ام، قطعاً هیچکدام از موارد بالا را مقصر نمی
دانم و به حادثۀ بوجود آمده ریشه ای تر نگاه می کنم و
ابتدا سوآلات ذیل را از خود و بقیه می پرسم:
1-علت ماندنم در
اشرف چیست وقتی که صاحبخانه را قبول ندارم و وقتی جنگ
مسلحانه را (به قول رجوی) کنار گذاشته ام و وقتی
سلاحهایم را گرفته اند؟
2-به قول خودم یا
خودتان پادگان اشرف به شهر اشرف تغییر اسم داده است (و
اگر به این گفته صحّه می گذاریم) کدام شهر را در دنیا
می شناسید که در خاک دولت دیگری باشد با افرادی
غیربومی و از کشوری دیگر و خودش مستقل عمل کند؟ کدام
شهر هست که هیچکدام از ادارات دولتی اعم از شهرداری،
پلیس، سینما، پارک، تلفنخانه و پست و غیره را نداشته
باشد و نپذیرد که در آن تأسیس شود و اساساً قبول
نداشته باشد؟
3-وقتی امریکا
حفاظت اشرف را برعهده داشت اگر یادتان نرفته باشد
میزان نیروی آن بمراتب بیش از نیروی عراقی در داخل و
خارج از اشرف بود، چرا آن موقع به نیروها گفته نشد که
آمریکا خاک اشرف را اشغال کرده تا عملی مشابه انجام
دهند؟ و برعکس به طور مستمر ضیافت شام و نهار برپا
کرده و جشن برپا می نمودند؟ البته واضح است چون لااقل
نمی توانستند بگویند اینها رژیمی هستند و خیلی خنده
دار می شد. آن موقع البته مسعود رجوی مثال دامن زنانه
پوشیدن لنین را پیش کشید و گفت اگر لازم باشد در شرایط
فعلی دامن هم می پوشیم. و در خارج هم کنسرتهای مصطفی
صندل را براه می انداخت.
اگر واقعاً در این
حوادث دنبال جنایتکار می گردید، کسی جز خود مسعود رجوی
جانی و خائن نیست. در یوتوب فیلمی از شاهدان حادثه
موجود است که کلیپ آنرا خود سازمان مجاهدین گذاشته
است، در آن یکی از نفرات می گوید ما در جاده خبرنگاری
بودیم و حفاظت آنجا را برعهده داشتیم که به ما خبر
رسید و به ما مأموریت داده شد که خودمان را به محل
برسانیم…
حالا باید پرسید
چه کسی به این قربانیان مأموریت می دهد تا با دست خالی
به جنگ بروند و کشته شوند؟ مگر گفته نمی شود منطقۀ
غیرنظامی، پس مأموریت به کجا؟
البته نمی توان
براحتی از این مسئله انسانی عبور کرد و اقدامات خشونت
آمیز دولت عراق را محکوم نکرد، اما دوسال پیش هم چنین
فاجعه ای پیش آمده بود و طی یکسال و نیم گذشته هم
هشدارهای دولت عراق نشانگر پایان نیافتن مسئله بود،
اما کسی به عمق ماجرا نرفت و باز هم ریخته شدن خون
باعث احساساتی شدن عدۀ زیادی شد و کسی از مریم و مسعود
رجوی نپرسید چرا اصرار به ماندن در اشرف دارید؟ وقت آن
رسیده تا به این حادثه از زوایای مختلف بنگریم و
براحتی از آن عبور نکنیم. چون سرسری رد شدن از این
مسئله می تواند خونهای بیشتری را بخاطر سیاستهای ضد
انسانی و قدرت طلبانه مسعود رجوی و مریم رجوی بر زمین
بریزد.
پس از کشته و
زخمی شدن صدها انسان بیگناه که دهها سال است قربانی
سیاستها و استراتژی مرگبار و شهید پرور رجوی شده اند،
خانم مریم عضدانلو که سالهاست گوشۀ عافیت گزیده و جز
در پی کسب قدرت برای همسرش و حفظ جان او به بهای خون
تمامی مردم ایران نبوده است، باز هم در پیامی که به
مناسبت بزرگداشت کشته شدگان حوادث اخیر فرستاد، با
ریختن اشک تمساح برای اسیران اشرف، مدعی گردید:
«« اول اجازه بدهید چند کلامی با اشرفیها صحبت کنم، با
دختران و خواهران نازنین و شهیدم: صبا و شهناز و مهدیه
و آسیه و فائزه و نسترن و مرضیه و فاطمه.
کاش در کنارتان بودم تا شما را با آن فرقها و قلبهای
شکافته در آغوش می کشیدم.»»
خانم عضدانلو که گویا فراموش کرده 8 سال پیش قرار بود
به همراه همین خواهران و برادران عزیز و نازنین خود
عاشوراگونه به سوی ایران رفته و اولین کسی باشد که به
«صلیب» کشیده شود! (برای هموطنانی که جریان «صلیب» را
نمی دانند مختصر اشاره کنم به دوران جنگ کویت و زمانی
که مسعود و مریم رجوی در سالن کوچک ستاد اعلام نمودند:
دولت عراق قرار است ما را وجه المصالحه قرار داده و
تحول رژیم دهد و رژیم نیز تمامی مجاهدین را به «صلیب»
خواهد کشید و اولین نفر که به صلیب کشیده می شود مریم
خواهد بود و بعد تک تک شما را از مرز خسروی تا به
تهران مصلوب کرده و آنگاه مرا از کنار شما عبور داده و
در تهران به صلیب خواهند کشید!!). اما هنوز جنگ آمریکا
با عراق شدت نگرفته بود که ایشان تمامی عزیزان و
نازنینها و جگرگوشه های خود را تنها گذاشته و به همراه
چند صدتن از نیروهای نزدیک خود به اروپا فراری شدند.
البته این مسئله را از چشم همه تا مدتها بعد از اشغال
عراق پنهان کرده بودند و عجیب است که مسعود رجوی با
دجالگری همیشگی خود همان زمان برای ما پیام فرستاد که
هواپیماهای انگلیسی دفتر خواهر مریم شما را با موشک
زده اند!!! و ما نیز از همه جا بی خبر دچار خشم شدیم
که هیهات اگر ما زنده باشیم و مادر عقیدتی ما خراشی
برداشته باشد! دو ماه بعد از اشغال عراق به ناگاه روی
تابلو اعلانات سالن مشاهده نمودیم رجوی برای دولت
فرانسه پیام فرستاده که مسئول حفظ جان مریم عضدانلو
است! برای ما هنوز شبهه برانگیز بود، چرا که تصور نمی
کردیم خانم عضدانلو در فرانسه باشد چون قرار بود با ما
در جنگ و اولین شهید عاشورای مجاهدین باشد! آخر مسعود
چندی پیش از آن برای برانگیختن احساسات ما گفته بود
دفتر ایشان هدف قرار گرفته است.
اینک بعد از 8 سال ایشان باز هم به فکر عزیزان افتاده
و آرزو می کند پیش شهیدان باشد! ریاکاری را ملاحظه می
کنید؟
خانم عضدانلو در این پیام طولانی به نکتۀ دیگری اشاره
می کند که ذکر آن برای تأمل بیشتر ضروری است:
«« و درود بر گوهران بی بدیل، حنیف کفایی، علی اکبر
مددزاده، مسعود حاجی لویی، غلام تلغری، مرتضی بهشتی و
زهیر، زهیر ذاکری را می گویم، پسر دلیر کاک صالح،
ابراهیم ذاکری، نسل سوم از شهدای خانواده ذاکری. کاک
صالح و مادرش و حالا هم پسر قهرمانش…
وقتی در جنگ کویت بچهها را به خارجه می فرستادیم…
هرکار که کردیم او نرفت. آن زمان ۱۴-۱۵ سال داشت… چون
قرار بود همه بچه ها بروند تا کسی در معرض بمبارانهای
شبانه روزی در بغداد نباشد، پدرش مثل بقیه رفته بود با
او خداحافظی کند. اما زهیر سوار اتوبوس نشده و با پدرش
بحث و جدل کرده بود و گفت نمی روم هر کاری بکنی، نمی
روم… اصرارهای پدرش فایده نکرد. شب در زیر بمبارانها
نشست داشتیم… کاک صالح هم آمد. در وسط بمباران، مسعود
از مسئولان کار پرسید بچهها چه شدند؟ آنها را
فرستادید؟
گفتند بله، بچه های خردسال و شیرخوار رفتند. البته در
مسیر آنان خطرات زیادی وجود داشت. کاک صالح هم گفت هر
کار کردم زهیر نرفت، فردا باید بروم و با او دعوا کنم…
مسعود گفت هیچ نیازی به این کار نیست، وقتی خودش نمی
خواهد برود چرا می خواهی او را مجبور کنی، بعد سلاح
کمری خودش را باز کرد و به کاک صالح داد که به زهیر
بدهد و گفت پیشانی او را از طرف من ببوس و در آغوش
بگیر و کمری مرا هم به او بده.
وقتی مجاهدین می گویند گوهر بی بدیل، همینها را می
گویند؛ نسلی از گوهران بی بدیل.»»
عجیب است که باز هم خانم مریم عضدانلو از گوهرهای بی
بدیل یاد می کند! به یاد می آورم زمانی که مسعود رجوی
در نشستی عمومی به همه ما گفت: خمینی نیروهای خود را
هم دوست ندارد و اگر نیروهای خود را دوست داشت اینطور
به کام مرگ نمی فرستاد!
رجوی راست می گفت، کسی که نیروهای وفادار خود را هم
دوست نداشته باشد (که طبعاً دیگران را دوست نخواهد
داشت)، آنان را براحتی برای حفظ جان خودش صدتا صدتا و
هزارتا هزارتا به کام مرگ خواهد فرستاد تا سپربلای او
شوند و با ریختن خونشان بحرانی جدید خلق کنند و نامش
را حماسه گذاشته و جار و جنجال بپا نمایند. امروز رجوی
با ریختن این خونهای بیگناه به حق نشان داد که سخن اش
در مورد خمینی دقیقاً همان چیزی است که خود بیش از او
بدان آغشته است.
اما مریم قجرعضدانلو در این بخش از سخنانش (ضمن اینکه
تلاش می کند «زیربمباران!» بودن خودش را برجسته نمایند
که تنها یک ریاکاری و بزرگنمایی است) به نکتۀ مهمی
اشاره نموده که جز به جرم او و همسرش نمی افزاید. وی
به جوانی اشاره می کند که من نیز از نزدیک او را می
شناختم. کسی که حقیقتاً دوستش داشتم و همیشه از دیدن
چهرۀ آرام و معصوم و لبخندهایی که به من می زد شاد می
شدم. این شخص کسی جز زهیر ذاکری نیست. او را هنگامی که
مدرسه می رفت می شناختم و با او آشنا شدم. خودم نیز 21
سال بیشتر نداشتم. نوجوانی آرام و مودب که پدرش
ابراهیم ذاکری از فرماندهان بالای مجاهدین که چندسال
پیش فوت نمود و مادرش در اشرف عذرا علوی طالقانی
جانشین فرمانده کل ارتش مسعود رجوی بود.
اگر به گفته های مریم عضدانلو خوب دقت کنید در مورد وی
گفته است وی در سن 14 سالگی باید به خارج فرستاده می
شد اما با اصرار خودش از اشرف خارج نمی شود (که طبعاً
برایش سخت بود پدر و مادر خود را در زیر بمباران رها
کند و به خارج برود)، آنگاه مسعود رجوی شخصاً به پدرش
می گوید لازم نیست اصرار کنید و ضمناً کلت کمری خود را
هم برای او می فرستد تا نمادی باشد برای تشویق این
نوجوان به جنگیدن و در جبهه ماند!
یادآوری می کنم که رجوی در طی دهها سال مدام خمینی را
به فرستادن نوجوانان به جبهه و به کشتن دادن آنان متهم
می کرد و در اینجا مریم با آوردن چنین نمونه ای، مسعود
رجوی را ناخواسته مورد اتهام قرار می دهد. از خانم
عضدانلو باید پرسید اگر چنین است که شما یک نوجوان 14
ساله را آگاهانه در شرایط جنگی نگه داشته و با دادن
سلاح او را تشویق می کنید که وارد جنگ شود (که نمونه
های آن زیاد است و پیش از آن هم انبوهی میلیشیا را در
کوچه و خیابان و از مدارس روانۀ جنگهای مسلحانه نموده
بود)، به چه علت خمینی را محکوم به چنین اعمال ناپسند
می کردید؟ چرا نوجوانانی که باید تحصیل می کردند را به
جنگ کشانده و از آنها در کارهای نظامی استفاده می
کردید؟
وی در ادامه سخن می گوید:
««خانواده های شهیدان که از داخل و خارج ایران در ۲-۳
روز گذشته تماس گرفته اند، به واقع ما را سرشار غرور
و افتخار می کنند. من تا به حال حتی یک مورد عزا و
ماتم زدگی نشنیده ام.
می گویند که لحظه به لحظه خبرها را دنبال می کنند
و هر کاری و هر کمکی از دستشان بیاید خواهند کرد.
می گویند که اشرفیان مایه افتخار و سربلندی ما هستند.
می گویند که فکر می کردیم مجاهدین را شناختیم ولی
تازه مجاهدین را داریم می شناسیم. صحنه ها سراسر
حماسه است.
می گویند که صحنههای جنگ امام حسین در کربلا برای
آنها تداعی می شود؛ با نفراتی که زره و نیزه هم
ندارند و جانشان را در کف دستشان گذاشته و با زرهی و
لودر و بولدوزر و هاموی و هامر چنگ در چنگ می شوند.
می گویند که فیلم کارزار بچه ها و مخصوصاً مراسم
سوگند آنها را دوباره نشان بدهید.
می گویند به ما تسلیت نگویید، راه امام حسین تسلیت
ندارد. به خود من می گویند حق نداری عزا بگیری و سیاه
بپوشی و گریه کنی.
می گویند که این اسوه و الگوی مقاومت و پایداری اشرف
نشان در خیابانهای تهران و حتی در زندانهاست.
می گویند که در برابر مجاهدان اشرف سر تعظیم و تکریم
فرود می آورند و می خواهند عقاید و آرمانهای شهیدان
و اشرفیان و مجاهدین بیشتر پخش شود تا همه در جریان
قرار بگیرند که اینها برای چه می جنگند و چطور اینقدر
پایدار و استوارند.
می گویند که جنایتکاران باید در برابر عدالت قرار
بگیرند.
می گویند که اینها علامت ضعف و استیصال رژیم و
سرانجام علامت آزادی ایران و جمع شدن همگی ایرانیان در
تهران و در میدان آزادی است.»»
عجبا که دهها تن از خانواده های مجاهدین به مدت یکسال
است در برابر اشرف به بست نشسته اند تا فرزندان خود را
ببینند و مسئولین اشرف اجازه نمی دهند و ایشان مدعی
شده خانواده های شهیدان از داخل ایران تماس گرفته و از
این کشتار حمایت کرده و افتخار می کنند!!! براستی که
رجوی در دجالگری روی هر کس دیگری را سپید نموده است.
چطور است که خانم عضدانلو فریادها و گریه و زاری
مادران و پدران پیر مجاهدین و دختران پدر ندیدۀ این
مجاهدین را در کنار دروازۀ اشرف نمی شنود ولی مدعی است
صدای خانوادۀ شهدا را از داخل ایران شنیده است؟ بقیه
صحبتها جای شرح ندارد و خود گویای همه چیز می باشد که
چطور ایشان با فریبکاری و سفسطه و مغلطه و ریاکاری
نابخردانۀ خود می خواهد احساسات خشم آلود مردم ایران
نسبت به رجوی که فرزندانشان را اسیر سیاستهای ضدانسانی
خود نموده است را بپوشاند.
و شگفتا که باز هم ایشان می خواهد با برجسته نمودن
حماسۀ عاشورا، به کشتارگاه فرستادن نیروهای خود را
توجیه نمایند و گویا ایشان فراموش کرده در آخرین جنگ
نیز به اسم عاشورا همه را به کام مرگ فرستاد و خودش به
اروپا فرار نمود. و گویا ایشان اصلا درک ننموده که
امام حسین برای جنگ به کربلا نرفت بلکه می رفت تا از
جنگی ناخواسته جلوگیری نماید. و باز هم عجیب اینکه می
گوید خانواده ها به من گفته اند تاکنون مجاهدین را
نشناخته بودیم و تازه داریم می شناسیم!!! گویا مردم طی
سی سال گذشته، بویژه زمانی که مجاهدین در تمامی شهرهای
ایران و یا زندانها حضور داشتند و یا در اروپا قدرت
بزرگی محسوب می شدند، ایشان را نشناخته و حالا که سران
آن در اوج منفوریت هستند و خودشان درون اشرف محصور شده
اند تازه به شناخت ایشان نائل آمده اند!
خانم عضدانلو همچنین برای لاپوشانی کردن جبر و تحمیل
تشکیلاتی خود بر مجاهدین نسبت به ماندن آنها در اشرف
اشاره می کند:
««شنیدم که مسعود قبل و بعد از عید، در ابتدای سال
سرنوشت، ابلاغیه داده و 3 گزینه را در مقابل یکایک شما
قرار داده بود تا اگر می خواهید، می توانید بروید و
اگر می رزمید و می جنگید، جانانه بجنگید. و شما همگی
به گزینه تسلیم در برابر دشمن ضدبشری تف کرده و برای
دهمین و صدمین بار در یک اتمام حجت تاریخی و
ایدئولوژیکی هیهات گفتید. درود بر همه شما.»»
منظور ایشان از گزینه، همان برگه های اجباری تعهدنامه
است که از بیست سال قبل هر از چندی جلوی ما می گذاشتند
تا آنرا امضا کنیم و اگر کسی امضا نمی کرد به مدت
طولانی وی را تحت فشارهای روحی می گذاشتند تا ناچار به
امضا شود. و البته در زمان صدام حسین گریز از آن راحت
نبود که نمونه ای از آن تنها چند ماه قبل از اشغال
عراق برای مجاهدی به نام خدام گل محمدی پیش آمد که
بشدت مورد تهاجم قرار گرفت تا درخواست جدایی خود را پس
گرفته و توبه نماید، اما او دو روز بعد خودسوزی نمود و
کشته شد. اینچنین است که مریم تعهدنامه های اجباری را
مورد اشاره قرار می دهد و به گونه ای می نمایاند که
گویی مجاهدین با دل و جان آنرا امضا می کنند.
مریم در ادامه پیام می گوید:
««خامنه ای و مالکی یک سوم زمینها، زمینهای خالی در
شمال اشرف و تأسیسات و محلهای استقرار مجاهدین در این
نقاط را تحت عنوان کشاورزی، گرفتند و خاکریز کشیدند و
جدا کردند. یک نوع کشاورزی از نوع خمینی و خامنه ای و
مالکی که بذر آن سرها و دلهای مجاهدین است و با خون
مجاهدین هم آبیاری می شود. حالا صبر کنید تا ببینیم
ثمره و محصول این کشاورزی، چه چیزی جز سرنگونی
دیکتاتور عراق جدید و سرنگونی دیکتاتور ایران قدیم می
تواند باشد؟!»»
به این ترتیب، خانم عضدانلو ناخواسته ولی به صراحت
گفته های پیشین خود را مبنی بر حمله به اشرف نفی می
کند و به روشنی اشاره می کند به اینکه ارتش عراق نه به
مناطق مسکونی اشرف بلکه به بخش کاملاً بیابانی اشرف که
خالی از سکنه و به گفته خودش زمینهای خالی بوده است
نقل مکان کرده بوده اند و این رجوی بوده که نیروها را
به آن محل گسیل می دارد تا با ریخته شدن خونشان هیاهوی
جدیدی خلق کرده و خود را در عرصۀ جهانی مطرح نماید.
(البته فیلمهای موجود که خود مجاهدین با عجله در یوتوب
گذاشته اند نیز در نقاط مختلفی پر از قافهای اینگونه
می باشد که نمونه های آنرا در فیسبوک می گذارم و در آن
اشارۀ صریح به این مسئله شده است که نفرات طبق فرمان
تشکیلاتی مأموریت یافته اند به بخش شمالی رفته و با
نیروهای عراقی درگیر شوند!
و اما نکته ای بسیار جالبتر که در سخنان مریم رجوی به
چشم می خورد ادعای خریدن زمینهای اشرف است در خاک
عراق!! گویا ایشان از نحوۀ اشغال فلسطین توسط اسرائیل
درس گرفته اند تا با خرید بخشی از زمینهای خاک عراق،
آن قسمت را به عنوان یک منطقۀ محرمه برای خود حفظ کرده
و حکومت استبدادی کوچک خود را در آن محل حفظ نمایند:
««در مورد زمینهای کشاورزی مورد ادعای خامنه ای و
مالکی هم، هرچند یک دروغ آشکار است و ما صدها سند و
مدرک و نامه در این باره به قضاییه عراق و سفارت
آمریکا و ملل متحد ارائه کرده ایم، با این همه ۲روز
قبل از حمله، باز هم مسئولان ما به سازمان ملل و دولت
آمریکا اطلاع دادند و ثبت هم شده است که گفتیم:
اولاً ـ اگر کسی به واقع ادعای حقوقی زمین دارد و ریگی
به کفش ندارد و پای خامنه ای و اطلاعات و نیروی
تروریستی قدس در کار نیست، راه متمدنانه آن دادگاه است
و نه تیغکشی و چوب و چماق و توپ و تانک و گردان زرهی.
ثانیاً ـ بااینحال، ما حاضریم زمین را با حکمیت
سازمان ملل، بخریم و سند آن را هم به نام دفتر سازمان
ملل ثبت کنیم که متعلق به خودمان نباشد.
این پیشنهاد بسیار مورد استقبال سازمان ملل و
نمایندگان آمریکا قرار گرفت و گفتند بسیار پراتیک و
سهل و آسان و واقع بینانه و نشاندهنده تفاهم است.
اما گوش مالکی به این چیزها بدهکار نیست و هدفش کشتن و
قتلعام بود.
در مورد اینکه رژیم و دم و دنبالچههای آن ایراد می
گیرند که چرا مجاهدین برخلاف خواست دولت دست نشانده
عراق در آنجا مانده اند و این نقض حاکمیت این دولت
است، باید در این باره هم بگویم که:
اولاً ـ این حرف سرپوش سرقت حاکمیت عراق توسط رژیم
آخوندهاست
ثانیاً ـ طبق قوانین و کنوانسیونهای بین المللی و
حقوقبشر، طبق قطعنامههای پارلمان اروپا و بیانیههای
پارلمانهای 35 کشور، طبق بیانیهها و گزارشهای سازمان
ملل و یونامی و دبیرکل و حقوقدانان و طبق نامه ها و
موضعگیریهای دولت آمریکا و دولت انگلیس و نروژ و
اتحادیه اروپا و پارلمانترهای ۳۵کشور دنیا و همه
سازمانهای بین المللی، حقوق ساکنان اشرف انکارناپذیر
است و نمیتوان آن را زیرپا گذاشت، مگر کسی بخواهد
فرزندان مردم ایران را به خاطر خوشآمدن دیکتاتورها
قربانی کند.»»
و بدین گونه، خانم مریم عضدانلو (و شوهرش) که روزگاری
مدعی مبارزه با حکومت آخوندی و خود را ضد امپریالیسم
جا می زد و شوهرش نیز انقلاب ایدئولوژیک او را یک
انقلاب ضد بورژوازی و مریم را یک سلاح ضد بورژوازی
معرفی می نمود که خاطر مبارزه با بورژوازی به سنگر
مقدم فرنگ فرستاده شده است، اینکه مبارزه با رژیم را
فراموش نموده و تمام انرژی خود را معطوف به مبارزه با
حکومت عراق نموده است و آنهم البته در هماهنگی و اتحاد
با کشورهایی که تا چند سال پیش خود را پیشتاز مبارزه
با آنان می دانست، یعنی آمریکا و اسرائیل. اما آخرین
گفته ایشان نیز خالی از فلسفه نیست که گفته است:
««ثالثاً ـ با این همه، از روز اول در اشرف به جانشین
نیروهای چندملیتی و نمایندگان دولت و سفارت آمریکا
گفتند 2 روز قبل از حمله هم به سازمان ملل و
آمریکاییها گفتند؛ که ما اصراری در ماندن در عراق
نداریم و همین الآن میتواند هواپیما بیاورد و همه
ساکنان اشرف را به آمریکا که سلاحهایشان را گرفته و یا
به اروپا بیاورند. هزینه هواپیما را هم خودمان می
دهیم. اما تا همین الآن حتی یک بیمار را هم نتوانسته
اند منتقل کند.
این را هم که قبلاً گفتیم و خود من اعلام کردم که قبل
از هرکجا حاضریم و ترجیح می دهیم به وطن خودمان یعنی
ایران برویم، به شرط امنیت و آزادی بیان و فعالیت
سیاسی و تضمین آن از جانب شورای امنیت و ارگانها بین
المللی و قبول و اعلام این امر از جانب ولیفقیه
ارتجاع با اسم و امضای خودش»»
به خانم عضدانلو باید گفت اگر چنین اصراری دارید که
براحتی اشرف را ترک نمایید، پس علت طرح شعار «اشرف حفظ
شرف» چیست که از 7 سال قبل در بین مجاهدین رواج دادید؟
پس چرا به تک تک مجاهدین در ملاقاتهایی که با وزارت
خارجه آمریکا و بقیه داشتند می سپردید که بگویند ما می
خواهیم در اشرف بمانیم؟ و اگر قرار بود بروید چرا
تاکنون هیچ اقدامی نکردید و تنها به این مسئله
پرداختید که اشرف برای شما حفظ شود؟ چرا اینهمه
انسانهای بیگناه را به جلوی توپ و تانک فرستادید تا
جان ببازند و شما با خونهای ریخته شدۀ آنان به زد و
بند سیاسی بپردازید و توجه ها را به خود جلب کنید؟ اگر
اصراری به ماندن نداشتید چرا از همان ابتدا نگذاشتید
کارمندان سازمان ملل با تک تک مجاهدین به طور مستقل و
دور از هژمونی شما به گفتگو بنشینند و نظرات آنها را
بشنوند و نیروهای اسیر شده تان به طور مستقل تصمیم
بگیرند که کجا بروند؟ اگر مدعی هستید که نیروهای عراقی
زمینهای خالی شمالی را تحت اختیار گرفته اند پس علت
اینهمه هیاهو برای حمله به اشرف چیست و چرا به نیروهای
خود مأموریت دادید که با دست خالی به شمال اشرف رفته و
به عراقیهایی که (به گفتۀ شاهدان عینی خودتان در
کلیپهایی که موجود است، در آنجا مستقر بوده و روی
خاکریزها نشسته بودند) هجوم برده و درگیر شوند؟
خانم عضدانلو، اگر جان باختن و ایستادگی در اشرف شرف و
افتخار دارد چرا شما در اوج بمباران نیروهای ائتلاف به
فرنگ فرار کرده و نیروهای خود را تنها گذاشتید؟ و چرا
اعضای شورای رهبری درجه اول و دوم و سوم و چهارم شما و
دیگر برادران مسئول! پیشقدم در این امر خیر نیستند؟
خانم عضدانلو، هرچند تمامی جنایتهای امثال مالکی محکوم
است و باید پاسخگوی اعمال وحشیانۀ خود باشند، و هرچند
گلوله ها از تفنگ سربازان عراقی خارج شده است و طبعاً
خود و آمرانشان مسئول این اعمال ضدانسانی می باشند،
اما این مسئله نقش شما و مسعود رجوی را در جنایتها
کمرنگ نمی کند و شما در هر حال پاسخگوی خونهای ریخته
شده هستید و برای ما کاملاً روشن است که هدف اصلی شما
از به خاک و خون کشاندن این اسیران بیگناه، چیزی جز
فراری دادن سران جنایتکار فرقه تان نیست که در قلب
اشرف مخفی شده اند و هیچکدام قدم جلو نمی گذارند. شما
با ایجاد این هیاهوها می خواهید راهی برای انتقال بی
دردسر آنها پیدا کنید که برای رسیدن به این خواستۀ
شوم، حاضرید تمامی اشرفیان را قربانی نمایید.
...
رجوي معتقد بود كه طلاق انقلابي، به زنان و مردان عضو
سازمان كمك ميكند كه از قيدوبندها هرگونه وابستگي
رهايي يابند و به همين دليل به همه اعضاء دستور ميداد
كه هر روز گزارشهايي از وضعيت جنسي خود و تمام افكاري
كه به ذهن آنها خطور ميكرد، بنويسند و به رهبران
گروهك ارائه كنند تا از اين راه همواره پاك بمانند.
اما در اين پروسه وقتي فردي تناقضات جنسي خود را مطرح
ميكرد، در واقع از درون تحقير خرد ميشد و رهبري
سازمان هم دقيقا به دنبال همين بود. اين رهبر جدا شده
از گروهك منافقين تصريح كرد: رجوي ميخواست به تمام
سوالاتي كه از سوي اعضاء درباره دوگانگي در عملكرد
سازمان مبني بر داشتن رابطه با صدام يا انتقال به عراق
مطرح ميشد با مشكلات جنسي مربوط به اعضاي گروهك توجيه
كند ...
خبرگزاري فارس:
يكي از رهبران جداشده از گروهك منافقين كه تنها به
دليل اعتراض به طلاقهاي اجباري، 8 سال در اردوگاه
اشرف زنداني شده است گفت اعضاي اين گروهك هر روز بايد
گزارشي از وضعيت جنسي خود ارائه دهند.
به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري "الجوار "، "محمد
حسين سبحاني " يكي از رهبران جدا شده از گروهك
تروريستي منافقين اعلام كرد كه از سوي مسعود و مريم
رجوي در اردوگاه اشرف بازداشت شده بود زيرا وي از
مجبور كردن زوجهاي عضو سازمان به طلاق موسوم به "طلاق
انقلابي " انتقاد كرده بود.
سبحاني كه اكنون در آلمان اقامت دارد در گفتوگو با
"پرستيوي " اظهار داشت كه وي برغم اينكه داراي
پستهاي عالي در بخش اطلاعات اين گروهك بوده است اما
تا قبل از بازداشتش در اشرف، از وجود سلولهاي انفرادي
در اين اردوگاه اطلاعي نداشت.
سبحاني كه پس از تحمل نزديك به 8 سال زندان در اردوگاه
اشرف موفق به رهايي از اين اردوگاه شده است اكنون در
آلمان در جستجوي دخترش است. وي نزديك به دو سال نيز در
ابوغريب زنداني بوده است.
وي افزود: رجوي معتقد بود كه طلاق انقلابي، به زنان و
مردان عضو سازمان كمك ميكند كه از قيدوبندها هرگونه
وابستگي رهايي يابند و به همين دليل به همه اعضاء
دستور ميداد كه هر روز گزارشهايي از وضعيت جنسي خود
و تمام افكاري كه به ذهن آنها خطور ميكرد، بنويسند و
به رهبران گروهك ارائه كنند تا از اين راه همواره پاك
بمانند. اما در اين پروسه وقتي فردي تناقضات جنسي خود
را مطرح ميكرد، در واقع از درون تحقير خرد ميشد و
رهبري سازمان هم دقيقا به دنبال همين بود.
اين رهبر جدا شده از گروهك منافقين تصريح كرد: رجوي
ميخواست به تمام سوالاتي كه از سوي اعضاء درباره
دوگانگي در عملكرد سازمان مبني بر داشتن رابطه با صدام
يا انتقال به عراق مطرح ميشد با مشكلات جنسي مربوط به
اعضاي گروهك توجيه كند.
او در واقع ميخواست با روش طرح تضادهاي جنسي، مسائل
شخصي و تناقضات جنسي، با تضادهاي سياسي، تشيكلاتي و
راهبردي كه اعضا و رهبري سازمان داشتند و در نشستها
مطرح ميكردند، مقابله كند.
وي افزود: يك عضو اگر روزي در ذهنش پيش مي آمد كه چرا
اهداف سازمان عملي نشدهاند، گزارشي از مسائل جنسي وي
كه خود نوشته بود، جلويش گذاشته ميشد كه تو چرا چنين
كارهاي زشتي را مرتكب شدهاي؟
قيادي
منشق عن منظمة خلق.. الأعضاء يرفعون تقارير عن حالاتهم
الجنسية في أشرف يومياً
الجوار: أكد قيادي منشق عن زمرة
مجاهدين خلق الأرهابية على أنه أعتقل من قبل مسعود
ومريم رجوي في معسكر أشرف لأنه انتقد إرغام الأزواج
على الطلاق الثوري في المنظمة.
وقال محمد حسين سبحاني المقيم حاليا في ألمانيا في
حديث له مع برس تي وي أنه ورغم مناصبه العليا في القسم
المخابرات التابع للمنظمة ما كان يعلم شيئاً عن وجود
سجون إنفرادية في معسكر أشرف حتى لحظة إعتقاله.
وأشار سبحاني الذي استطاع أن ينجو من معسكر أشرف بعدما
سجن قرابة ثمانية سنوات ويبحث حالياً عن إبنته في
ألمانيا إلى أنه نقل إلى سجن أبوغريب قبل سقوط الطاغية
صدام.
وتابع سبحاني أن رجوي كان يعتقد بأن الطلاق الثوري
يساعد الرجال والنساء في المنظمة لأن يتحررو من
القيود، وكان يأمر الأعضاء أن يكتبوا ما يمر على
أذهانهم من أفكار جنسية كتقارير يرفعوها إلى القيادات
في المنظمة لكي يبقوا نزيهين.
وقال سبحاني أن رجوي كان يريد أن يقابل الأسئلة التي
كانت تطرح بقوة لدى الأعضاء عن التناقضات السياسية
المتعلقة بالعلاقة مع صدام والإنتقال إلى العراق وما
شابه بمشاكل الأعضاء الجنسية.
وأضاف: يوما من الأيام شكك أحد الأعضاء في أهداف
المنظمة وقال لماذا لم تتحقق هذه الأهداف، فقابله
أعوان مسعود بتقرير قد عن بعض أحواله الجنسية وقالوا
له لماذا فعلت مثل هذه الأعمال البذيئة
نگاهی به درگیری خشونت آمیز مجاهدین خلق و نظامیان
عراقی
یادداشت روز ـ
تحریریه ایران قلم
بنابر گزارش رسانه های خبری، دیروز جمعه برابر با 19
فروردین ( 8 آپریل 2011 ) ما بین پرسنل نظامی
عراق و نیروهای مجاهدین خلق واقع در قرارگاه اشرف،
درگیری پیش آمد که بدنبال آن تعدادی از اعضای مجاهدین
کشته و زخمی شدند.
رادیو بی بی سی چنین گزارش کرده است :
خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که در این درگیری، ده
نفر نفر کشته و شانزده نفر زخمی شدهاند. به گفته این
مقام، پنج سرباز و یک پلیس عراق هم در بین زخمیها
هستند.
در حالی که سایت سازمان مجاهدین خلق، با متهم کردن
نیروهای عراقی به اقدامات خشونت آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد قربانیان این واقعه را بیش از سی نفر
ذکر کرده و گفته است که حال تعدادی از زخمی های این
واقعه وخیم است.
یکی
از فرماندهان عراقی به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به اردوگاه اشرف پس از دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به سوی سربازان عراقی، که در نزدیکی
این محل مستقر شده بودند و اقدام آنان در انداختن خود
در برابر خودروهای نظامی صادر شد.
سایت های وابسته به رهبری مجاهدین خلق نیز نوشته اند:
شمار شهیدان حمله
جنایتکارانه مالکی به اشرف به ۳۲تن رسید.
" همچنانکه مقاومت
ایران از صبح روز جمعه بارها اعلام کرده است بخش زیادی
از ۳۰۰ مجاهد مجروح با وضعیت وخیمی مواجهند و در صورتی
که به بیمارستان نیروهای آمریکایی منتقل نشوند, در
معرض شهادت قرار دارند، چیزی که مسئولیت آن متوجه
آمریکا است، به خاطر تعهداتی که در قبال حفاظت ساکنان
اشرف بر عهده دارد."
در پی این حادثه، وزارت دفاع آمریکا و بعضی از شخصیت
های طرفدار سلطنت و لابی های مجاهدین، حادثه فوق را
بدون پرداختن به ماهیت درگیری، محکوم کرده و آن را جزو
مصادیق نقض حقوق اعضای مجاهدین بر شمرده اند!
البته تحریریه ایران قلم هم در شرایط فعلی و هم در
گذشته بکارگیری هر گونه خشونت ، چه از جانب مجاهدین و
چه از جانب دولت عراق را محکوم کرده و می کند ، اما
لازم است نکاتی را یادآوری کرد.
بدون تردید محکوم کردن و نقض حقوق بشر خواندن حوادث
دلخراشی از این دست ، بسیار مثبت است ، اما اگر تحلیلی
درست و یک ریشه یابی دقیق از این گونه وقایع صورت
نگیرد، نتیجه منفی و نگران کننده ای بدنبال خواهد
داشت، چونکه به ادامه درگیری های فعلی کمک خواهد کرد.
محکومیت این گونه وقایع بدون ریشه یابی آن ،
صرفا به ابزاری برای یک بازی و یارگیری سیاسی بدل می
شود که در آن جان انسان ها و قربانیان بمثابه وسیله
برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده می شود.
جان کلام این است، قبل از اینکه اعضای مجاهدین در این
درگیری ها کشته شوند یا خود را به دست رهبری مجاهدین
به کشتن بدهند و حقوقشان پایمال شود، در بی حقوقی کامل
می زیسته اند و بسیاری از محکوم کنندگان و روضه خوانان
امروز، در اصل، ناقضان حقوق، آزادی و رهایی آنان بوده
اند.
مثلا
چرا این پرسش در انتهای بیانیه های محکومیت این دسته
از گروه ها نمی آید که اساسا 3400 نفر ایرانی در دشمنی
با دولت عراق در این کشور چه می کنند؟
چرا مسعود رجوی و مریم رجوی اجازه خروج این افراد از
عراق را بعد از گذشت هشت سال از سرنگونی صدام حسین نمی
دهد؟
منافع رهبری مجاهدین از حضور این افراد در عراق چیست؟
چرا بیش از 800 نفر از این 3400 نفر که پاسپورت
شهروندی کشورهای اروپایی و آمریکایی را دارا هستند،
همچنان به دستور رهبری مجاهدین اجازه خروج از عراق را
ندارند؟
چرا رهبری فرقه مجاهدین اجازه نمی دهد حتی بیماران
برای معالجه از عراق و قرارگاه اشرف خارج شوند ؟ و ده
ها پرسش دیگر.
اگر محکومیت این درگیری ها همراه با طرح این پرسش ها
باشد و رهبری سازمان مجاهدین را ملزم به پاسخگویی به
این پرسش ها بکند، می توان به صداقت سیاسی محکوم
کنندگان صحه گذاشت. در غیر این صورت، این نوع محکومیت
ها می تواند به اسارت بیشتر اعضای مجاهدین در بیایان
های عراق منجر شود.
بنابراین، لابی های خارجی مجاهدین و افرادی از این
قبیل که در مقابل این پرسش ها، سکوت و با انگیزه
یارگیری سیاسی به بهای اسارت اعضای مجاهدین در قلعه
اشرف از طرح آن گریزان هستند، در اصل اعضای مجاهدین را
در اسارت فیزیکی و ذهنی رهبری مجاهدین باقی نگاه می
دارند و بدون تردید، آنها به مراتب بیشتر از ارتش
عراق، گناهکار و ناقض حقوق اعضای مجاهدین باقی مانده
در پادگان اشرف هستند.
تحریریه ایران قلم
____________________________________________
خنجر مسعود
رجوی را تیز نکنید
کریم غلامی
09.04.2011
با کمال تاسف خبر درگیری ارتش
عراق و مجاهدین در اشرف و کشته و مجروح شدن تعداد
زیادی از آنها را در اخبار دیدم. با ابراز همدردی با
خانواده های کشته شد در زندان اشرف و با دعای شفا برای
مجروحین این واقع دردناک.
باید به این واقعیت اشاره بکنم
که تمامی این درگیریها و کشته شدن اسیران اشرف خواسته
و طراحی مسعود رجوی خائن و بزدل بیش نیست، این
استراتژی مسعود رجوی خائن است که با ایجاد بحران و
ریخته شدن خون اسیران اشرف توجهات سیاسی و بین المللی
را به خودش جلب کند تا چند صباحی به این عمر ننگین
خودش ادامه بدهد و اسیران در اشرف را بیشتر و بیشتر در
اسارت و بندگی خودش نگه دارد. مسعود رجوی خائن با اسیر
کردن اسیران اشرف در عراق، این تشکیلات فرسوده و
فروپاشیده را نگه دارد ولی بهای آن خون فرزندان ایرانی
است که در اشرف ریخته مشود.
راستی چرا مژگان پارسایی و
اشخاص دیگری مثل او در درگیریها نیستند و حتی یک نفر
از مسئولین این فرقه در بین مجروحین و کشته شده ها
نیست. کمی به گذشته میروم و ریشه شکل گیری این وقایع
دردناک را یادآوری میکنم ژانویه سال 2009 دولت عراق
استقلال کشور عراق را جشن گرفت و خروج نیروهای
آمریکایی از عراق شروع شد سران خائن مجاهدین که از سال
2003 تا سال 2009 تحت هژمونی آمریکا هر خیانت و جنایتی
که میتوانستند میکردند ولی از سال 2009 دولت عراق
اجازه این خیانت ها را به سران مجاهدین نداد و برای
کسانی که خواستار خروج از زندان اشرف بودند کمک و یاری
میرساند. مسعود رجوی خائن با ایجاد درگیری و تضاد کار
کردن با دولت عراق میخواست این تنگه را بشکند شروع آن
از فبروار سال 2009 از منطقه ای به نام مصلحی
شروع شد و تابستان همان سال اولین درگیری را بوجود
آوردند با سنگ پرانی به سوی نیروهای عراقی و فحاشی و
... ارتش عراق را مجبور به درگیری میکردند.
گزارش نشست درونی مجاهدین با
مسعود رجوی خائن بعد از اولین درگیری در تابستان سال
2009 خوب نشان میدهد که چگونه از یک ماه قبل زمینه
چینی ها برای این درگیری و کشته شدن تعدادی را فراهم
کرده بودن مثل مانور و ساختن بمبهای دستی موانع فلزی
سلاح های سرد و کارگذاری دوربین برای فیلم برداری. در
همین نشست درونی بود که مسعود رجوی خائن از فهیمه
اروانی بخاطر ادیت کردن فیلم ها و پخش آن به شکلی که
فقط ارتش عراق را مقصر بداند تقدیر کرد. و میدانم که
الان مسعود رجوی خائن از کشته شدن اسیران اشرف شادی
میکند چرا که طرح خائنانه خودش را پیش برده است.
از اینجا به همه اسیران در اشرف
میگویم که همه شما خوب میدانید که مسعود رجوی یک خائن
است و حفظ زندان اشرف فقط برای بقای عمر کثیف و
خائنانه خودش است من سالیان کنار شما زندگی کردم و خوب
میدانم که همه شما اینها را خوب میدانید پس نگذارید که
آن خائن کثیف با ریختن خون شما به عمر ننگین خودش
ادامه بدهد از آن زندان خارج شوید و بدانید که دولت
عراق دشمن شما نیست آنها به شما کمک خواهند کرد که از
آن زندان خارج شده و یک زندگی جدیدی را شروع کنید راه
نجات باز است از آن جهنم خارج شوید عمر و خون خود را
بیهوده تباه نکنید. مجاهدین گذشته شان خائنانه و ننگین
بار بوده و آینده شان هم خائنانه تر و ننگین بارتر
خواهد بود خود را نجات دهید زیرا که میتوان و باید
نجات یافت با آرزوی رهایی تک به تک اسیران از زندان
اشرف.
باید این نکته را به بعضی از
ایرانی های که در کشورهای مختلف برای حمایت از مجاهدین
تحصن میکنند بگویم که کار آنها نه تنها کمک به اشرفی
ها نیست بلکه تیز کردن خنجر مسعود رجوی خائن است تا
خون بیشتری از اسیران اشرف بریزد. تحصن کار درستی است
ولی برای نجات جان اسیران اشرف و خارج کردن آنها از آن
جهنم و از همه آنها میخواهم که ناخواسته وارد بازی
خیانت بار مسعود رجوی خائن نشوند.
همزمان با حمله
نیروهای محاهدین به نیروهای عراقی در اشرف که منجر به
کشته شدن تعدادی از اعضای تحریک شده این فرقه گردیده
فرقه بجای مداوای این مجروحان سعی می کند آنها را با
آن حالت زار ونزار و درد و خون ریزی جلو دوربین بیاورد
تا مظلوم نمائی کند و مسبب اصلی کشته شدن این بدبختها
را، نه مجاهدین که دولت عراق نشان دهد.
علی القاعده در
چنین مواقعی باید هم و غم مجاهدین معطوف به حل وفصل و
تدبیری برای حلو گیری از تلف شدن جان انسانها باشد اما
فرقه در این گیرو دار و شلوغی آمده یکی از مراکز اتمی
ایران را به اصطلاح افشاء کرده که مستقیم به امریکا
بگوید حالا که ما جاسوسان و مزدورانی به این خوبی
هستیم بیا و جلو دولت عراق را بگیر که وارد اشرف نشود
و ما را بحال خود بگذارد تا بیشتر مغز بچه را بخوریم و
عمر آنها ها را در بیابانهای اشرف تلف کنیم.
ایا کشته شدن هرچه بیشتر انسانهای بیگناه و تحریک شده
بنفع رجوی نیست؟
ایا رجوی ذره ای دلش بحال این مجروحین و کشته شدگان می
سوزد؟
یا مانند کشته شدگان عملیات دروغ جاویدان که فراموش
شده اند، پس از مدتی فراموش خواهند شد و رجوی نان این
خونها رادر معاملات سیاسی خواهد خورد.
خدایا جهل و نا آگاهی و سوء استفاده از خون مردم را از
این بلاد پاک کن.
کشته شدن شماری از
ساکنان اردوگاه اشرف در
تیراندازی نیروهای عراقی
09.04.2011
رادیو بی بی
سی
در مورد
تلفات حمله
نیروهای
عراقی به
اردوگاه اشرف
گزارشهای
متفاوتی
انتشار یافته
است
تیراندازی نیروهای
امنیتی عراق به اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران در اردوگاه
اشرف در عراق، شماری
کشته و زخمی بر جای
گذاشته است.
در ساعات اولیه
بامداد جمعه، 19
فروردین (8 آوریل)،
نیروهای امنیتی عراق
به اردوگاه اشرف، محل
اقامت شماری از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران، حمله کردند و
براساس گزارش های
رسیده، بین آنان و
ساکنان این اردوگاه
درگیری هایی روی داد.
در مورد تلفات این
درگیری گزارش های
متفاوتی مخابره شده
است.
خبرگزاری
آسوشیتدپرس به نقل از
منابع بیمارستانی در
بعقوبه، مرکز استان
دیاله، گزارش کرده
است که در این
درگیری، سه نفر کشته
و سیزده تن، از جمله
چند نظامی عراقی،
زخمی شده اند در حالی
که سایت سازمان
مجاهدین خلق، با متهم
کردن نیروهای عراقی
به اقدامات خشونت
آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد
قربانیان این واقعه
را بیش از سی نفر ذکر
کرده و گفته است که
حال تعدادی از زخمی
های این واقعه وخیم
است.
یکی از فرماندهان
عراقی به خبرگزاری
آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به
اردوگاه اشرف پس از
دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به
سوی سربازان عراقی،
که در نزدیکی این محل
مستقر شده بودند و
اقدام آنان در
انداختن خود در برابر
خودروهای نظامی صادر
شد.
همزمان، علی
الدباغ، سخنگوی دولت
عراق، استفاده
نیروهای دولتی از
اسلحه در عملیات
سحرگاه جمعه و بروز
تلفات در عملیات ورود
نظامیان به اردوگاه
اشرف را تکذیب کرده و
گفته است که پس از
چند ساعت، آرامش در
این محل برقرار شد.
این مقام عراقی
گفته است هدف از این
عملیات، استقرار
نفرات دولتی در داخل
و اطراف اردوگاه اشرف
بوده است. وی علیه هر
اقدامی در "نقض
قوانین عراق در این
محل" هشدار داد.
از این عملیات چند
فیلم ویدیوئی، با
نشان سازمان مجاهدین
خلق، در شبکه یوتیوب
منتشر شده که گروهی
از نظامیان مسلح را
هنگام ورود به
اردوگاه اشرف نشان می
دهد در حالی که
شعارهای ساکنان و
صدای شلیک به گوش می
رسد هر چند مشخص نیست
که آیا این صدا مربوط
به شلیک گاز اشک آور
است یا گلوله.
سایت مجاهدین خلق
نیز فیلم هایی در
باره این حمله منتشر
کرده که در آنها،
انتقال افراد زخمی و
اجساد کسانی به عنوان
کشته شدگان این حمله
نشان داده شده است.
در پی انتشار خبر
درگیری در اردوگاه
اشرف، رابرت گیتس،
وزیر دفاع آمریکا که
از عراق دیدن می کند،
ضمن ابراز نگرانی در
مورد تلفات این
واقعه، از دولت عراق
خواست تا از خود
"خویشتنداری" نشان
دهد.
اردوگاه
اشرف
در جریان جنگ
ایران و عراق در دهه
1980 میلادی، گروهی
از اعضای سازمان
مجاهدین خلق و رهبران
این سازمان به عراق
پناهنده شدند تا به
فعالیت مسلحانه علیه
جمهوری اسلامی مبادرت
کنند اما پس از حمله
نیروهای خارجی و سقوط
حکومت صدام حسین،
رئیس جمهوری عراق در
سال 2003، ساکنان این
اردوگاه به عنوان
خارجیان مسلح غیر
متخاصم، تحت حفاظت
نیروهای آمریکایی
قرار گرفتند و بعدا
خلع سلاح شدند.
برخی از
اعضای سازمان
مجاهدین خلق
سالهاست در
اردوگاه اشرف
سکونت داشته
اند
در سال 2009،
مسئولیت حفاظت از این
اردوگاه به دولت عراق
واگذار و این کشور
متعهد شد با ساکنان
آن طبق قوانین عراق
رفتار کند و از اقدام
به استرداد اجباری
اعضای سازمان مجاهدین
خلق به ایران، که
ممکن است جان آنان را
به مخاطره اندازد،
خودداری ورزد.
اردوگاه اشرف
همچنان محل سکونت بیش
از سه هزار تن از
اعضای سازمان مجاهدین
خلق ایران است. دولت
نوری المالکی، نخست
وزیر عراق، تحت فشار
جمهوری اسلامی قرار
داشته است تا اردوگاه
را تعطیل و ساکنان آن
را اخراج کند یا به
ایران تحویل دهد اما
از آنجا که این افراد
در صورت استرداد به
ایران، احتمالا با
خطر مرگ مواجه می
شوند، فشارهای بین
المللی مانع از آن
شده است که دولت عراق
به چنین اقدامی دست
بزند.
جمهوری اسلامی چند
نفر از کسانی را که
در ارتباط با
اعتراضات به نتیجه
انتخابات دهمین دوره
ریاست جمهوری بازداشت
کرده بود به اتهام
سفر به عراق و تماس
با ساکنان اردوگاه
اشرف به اعدام محکوم
کرده است.
در عین حال، مساله
انتقال امن این
افراد، که بعضی از
آنان در همین اردوگاه
به میانسالی رسیده
اند، به کشورهای دیگر
هنوز حل و فصل نشده
است و پیشنهاد دولت
عراق برای منتقل کردن
ساکنان اردوگاه به
محل دیگری نیز مورد
قبول آنان قرار
نگرفته است.
این نخستین بار
نیست که گزارشی از
برخورد نیروهای دولتی
عراق با ساکنان
اردوگاه اشرف مخابره
می شود.
در ژوئیه سال
2009، گزارش هایی از
حمله نیروهای دولتی
به اردوگاه اشرف و
زخمی شدن و بازداشت
گروهی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
منتشر شد، در ماه
دسامبر سال بعد نیز،
خبرهای مشابهی منتشر
شد و اوایل سال جاری
هم گفته شد که افراد
ناشناس به ساکنان این
اردوگاه هجوم برده و
به ضرب و شتم آنان
پرداخته اند.
گزارش جدیدترین
مورد حمله به اردوگاه
اشرف یک روز پس از آن
انتشار می یابد که
یکی از سخنگویان
مجاهدین خلق در
آمریکا در یک مصاحبه
مطبوعاتی اظهار داشت
که مدارکی در اختیار
این سازمان قرار دارد
که نشان می دهد دولت
ایران یک تاسیسات
مخفی تولید قطعات
سانتریفیوژ را در
نزدیکی تهران به کار
انداخته است.
سانتریفیوژها در
غنی سازی اورانیوم به
کار می روند. قطعنامه
های شورای امنیت
سازمان ملل فعالیت
جمهوری اسلامی در این
زمینه را ممنوع کرده
است.
جلسه مشترک نمایندگان انجمن های پیام رهایی و ایران
قلم برای تدوین فعالیت های سال آینده
29.03.2011
پیام رهایی ـ ایران قلم
روز
یکشنبه 27 ماه مارس سال 2011، نمایندگان انجمن های
پیام رهایی و ایران قلم در کشور هلند دیدار کردند و
فعالیت های سال گذشته و همچنین فعالیت های حقوق بشری
سال آینده را مورد بحث و بررسی قرار دادند. درابتدای
دیدار بمناسبت ایام نوروز شاد باش و تبریک سال نو
تجلیل از آقای هادی شمس حائری برگزار گردید و سپس
نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی رهایی و ایران قلم به
دستور کار و تدوین برنامه های سال آینده دو انجمن در
این جلسه پرداختند.
در این
جلسه دو انجمن یاد شده، پس از بررسی راهی که طی سال
قبل پیموده بودند و تشکر از کلیه عزیزانی که در سال
گذشته یار و یاور فعالین حقوق بشر برای آزادی اسیران
فرقه رجوی بوده اند، به بررسی انتقادی و اشکالات کاری
خود پرداخته تا برای سال جدید شمسی راهکار های تازه ای
بیابند. دوستان حاضر در این جلسه که متشکل از آقایان
هادی شمس حائری، مهدی خوشحال ، مسعود جابانی و محمد
حسین سبحانی بودند، تاکید کردند که هر چند طی یک
سال گذشته بیش
از 30 نفر از اسیران فرقه مجاهدین خلق از اسارتگاه
اشرف رهایی یافته اند و تعداد زیادی از آنها توانسته
اند خود را به کشورهای اروپایی برسانند و زندگی آزاد
و خارج از حصار فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی را تجربه
کنند ، اما همچنان باید تلاش بیشتری کرد تا رهایی
اعضای در بند سرعت بیشتری یابد.
نمایندگان
انجمن های پیام رهایی و ایران قلم شفاف سازی فعالیت
های سیاسی ـ فرهنگی و دموکراتیزه کردن مناسبات خود را
مورد توجه و بررسی مجدد قرار داده و در انتها برای
حمایت مؤثر تر از خانواده های متحصن در مقابل پادگان
اشرف و رهایی اسیران در قلعه اشرف برنامه ها و فعالیت
هایی را تدوین کردند تا بهتر و بیشتر بتوان به اعضای
دربند و گرفتار فرقه مجاهدین کمک رساند.
دو انجمن
نامبرده، ضمن شادباش نوروز سال 1390 به مردم ایران،
برای نجات اسیران در بند در قرارگاه اشرف عهد و پیمان
بستند که بیش از گذشته برای رهایی آنان تلاش کنند و از
خداوند بزرگ آزادی شان را خواستار شدند.