دادگاه پاریس ایوبونه و سران باند رجوی را برای بار
دوم بشدت محکوم کرد
27.05.2011
آریا ایران
http://ariairan.com/fa/?mod=view&id=11500
ایوبونه و سران باند رجوی به جرم دروغپردازی و انتشار
کتاب جعلی "واواک در خدمت آیت الله ها" که بر علیه
ایرانیان آزاده ساکن فرانسه و اروپا تهیه شده بود،
امروز 26 می 2011 در دادگاه سیته پاریس برای بار دوم
بشدت محکوم شدند.
دادگاه دوم ایوبونه روز پنجشنبه 19 اسفند 1389 شمسی
برابر با 10 مارس 2011 میلادی، در سیته پاریس تشکیل
شده و او را پای میز محاکمه کشید.این دادگاه که مرحله
اول آن در 17 و 18 دسامبر 2009 در همین محل برگزار شده
بود منجر به محکومیت شدید ایوبونه ، سران سازمان
مجاهدین و رئیس انتشاراتی "تیمه"شد.
در پی انتشار کتاب جعلی "واواک در خدمت آیت الله ها"
که توسط سازمان مجاهدین گردآوری شده و بنام"ایوبونه"
ثبت نموده و توسط انتشارات "تیمه" نشر و توزیع گردیده
بود،سه تن از ایرانیان آزاده ساکن پاریس به شکایت از
آنها برخاستند.که در دور اول دادگاه ، "ایوبونه " و
شرکت انتشاراتی"تیمه "محکوم شده و علاوه بر آن به
شاکیان جزای نقدی پرداخت گردید.در پی اعلام حکم
دادگاه،محکومین خواستار استیناف شده تا حکم صادر شده
لغو شود.از طرف دیگر شاکیان نیز استیناف خواستند چرا
که از نظر آنان میزان محکومیت کم بوده و دادگاه پاریس
می بایست شدیدتر محکوم می کرد.
مرحله دوم این دادگاه از ساعت 1400 عصر روز پنجشنبه 19
اسفند شروع شده و در ساعت 2200 شب به پایان رسید.نتیجه
این محاکمه امروز عصر 26 می 2011 از طرف دادگاه اعلام
گردید ه و ایوبونه را به جرم دروغپردازی بر علیه
ایرانیان ساکن اروپا محکوم کرد.اخبار بعدی متعاقبا به
اطلاع خواهد رسید.
این پیروزی به ایرانیان آزاده ساکن اروپا
مبارک باد.
محاکمه « ایو بونه » و سران باند رجوی در دادگاه پاریس
-3
شاهدین جعلی
از بدبختی های جدیدی که در محاکمه "ایوبونه" گریبانگیر
باند تروریستی رجوی گردیده و رسوایی هر چه بیشتر آنان
را موجب شد،نداشتن حتی یک "شاهد" محکمه پسند
بود.شاهدینی که رجوی برای "ایوبونه" چفت و جور کرده
بود هر کدام بنوعی قلابی و جعلی از آب در می آمدند.یا
اسم و رسم طرف جعلی بود یا اطلاعاتی که میخواست بخورد
دادگاه بدهد!و جالب تر اینکه جناب "ایوبونه" با اکثر
شاهدین خود آشنایی قبلی نداشته و برای اولین بار در
صحن دادگاه با حضرات روبرو می شد.
البته بودند اندکی از آنان که آشنایی قدیمی داشته و
رفیق و شریک قافله "بونه" در معامله با صدام بودند.یکی
از این جاعلان بزرگ "مهدی ابریشمچی " نفر دوم دستگاه
رجوی است که در دادگاه قبلی بنفع ایشان شهادت داد.او
در حالیکه دستش را بالا برده و در برابر قاضی سوگند
راستگویی یاد می کرد خود را "بهمن تهرانی" معرفی
نمود.در خلال دادگاه وقتی دستش رو شد توضیح
داد؛"زمانیکه میخواست از ایران بگریزد، به اداره ثبت و
احوال مراجعه کرده و بدلیل علاقه ای که به شهر تهران
در بهمن ماه داشته ، قانونا نامش را به "بهمن تهرانی"
تغییر داده است."
او به قاضی دادگاه گفت سال 1361 از ایران خارج شده و
مستقیما به فرانسه آمده است.و برای اثبات این ادعا
تاکید داشت که با همین نام شناسنامه ایرانی دارد و
دادگاه می تواند از اداره ثبت و احوال ایران پرس و جو
کند.با این توضیحات معلوم شد خرمردرندی هم شغل شریفی
است.چرا که اگر پس از 19 بهمن سال 1360 زمانیکه آنروز
در برابر خانه تیمی "اشرف ربیعی و موسی خیابانی" نظاره
گر درگیری و جان کندن رفقایش بود و در آن ایام می
توانست قانونا به اداره ثبت و احوال مراجعه کند، چه
لزومی داشت از ایران فرار کند؟ثانیا اگر ایشان با نام
"بهمن تهرانی" از تهران به فرانسه رسیده اند ، کسی که
در اسفند سال 1360 با قاطر دموکرات ها در کردستان عراق
پیاده شد احتمالا باید فرد دیگری بنام "مهدی ابریشمچی
" باشد.کسی که "بهمن تهرانی" نیست و پس از مدتی یلللی
تللی در عراق با قاچاقچی های حرفه ای سازمان به فرانسه
اعزام شد.
از این گونه اطلاعات غلط ومحمل بافی های سران واعضای
مجاهدین در دادگاه کم نبود.بعبارتی نشان می داد که راس
تا ذیل باند رجوی جاعلان و دروغگویانی بیشرم هستند که
هیچ فرصتی را برای دروغبافی از دست نمی دهند.
یکی از شاهدینی که قرار بود در جلسه اخیر دادگاه حاضر
شود "فریدون ژورک"(شوهر مرجان خواننده) نام داشت.اما
بدلیل گنده کاری های باند رجوی از حضور در دادگاه خود
داری کرد.از همه عوامل که بگذریم او هم قرار بود با
نام جعلی در دادگاه حاضر شود که بدلیل عدم حضور در
دادگاه از نام بردن آن خود داری می کنیم.
از شاهدی که خود را "عباس حسینی" معرفی کرده و از هلند
تشریف فرما شده بود،وقتی سئوال شد که "شادانلو" را می
شناسد گفت خیر!اما توضیح داد که چند سالی در بند 6
زندان اوین بوده است و ....وقتی وکیل شاکیان پرسید،
بند 6 کجاست؟ او گفت که نه در بند 6 نبوده و در بندی
بوده که 7 طبقه زیر زمین زندان اوین قرار داشته است.جل
الخالق برای ما اوین رفته ها که تا آنروز نمی دانستیم
زندان اوین 7 طبقه شکنجه گاه در زیر زمین هم دارد!
از همه جالب تر حضور "حسن حبیبی" جاسوس و چماقدار فرقه
رجوی در پاریس بعنوان مترجم شاهدین در هر 2 مرحله از
دادگاه بود.او که خود را حقوقدان می داند با علی اکبر
آرمیده که او نیز در دادگاه حضور داشت، دست اندر کار
تهاجم فیزیکی به جلسات جداشدگان در چند سال گذشته
پاریس است.او نیز که خود را "الکساندر"... معرفی می
کرد سوگند خورد راست می گوید ولی نگفت فردی با همین قد
و قامت که به "حسن حبیبی" شناخته می شود به شغل جاسوسی
و چماقداری بر علیه جداشدگان و ایرانیان آزاده مشغول
بوده است.
شاهد دیگری که او را از انگلستان با ویلچر به دادگاه
رسانیده بودند تا به نفع "ایوبونه" شهادت بدهد و ظاهرا
6 سال در زندان بوده و در سال 67 آزاد شده اظهار داشت
که شادانلو را نمی شناسد اما در زندان شاهد ارشادات
دکتر نراقی بوده است.این شاهد که "رضا غفاری" نام
داشته و خود را "توده ای" معرفی می کرد دارای یک کتاب
زندان نیز می باشد که سال ها پیش با همکاری رفقای
مجاهد در سوئد منتشر شده است.اما بخش های زیادی از
کتاب همین شخص توسط "ایرج مصداقی"تذکره نویس مجاهدین،
دروغبافی و جعلکاری عنوان شده است.
بگذریم که در سال 2010 نیز دادگاهی در پاریس بر علیه
"محمود اعمی قوچانی" عضو سابق دفتر سیاسی رجوی تشکیل
شد که در آن دادگاه با نام "محمود اعلامی" معرفی شده
بود.کسی که در سال 1991 فرمانده یک لشگر رجوی بوده و
بنابه نظر بسیاری از افراد جداشده مستقیما در کشتار
کردهای عراقی دست داشت.این حضرت نیز در مرحله اول
دادگاه قبلی به شغل ارعاب جداشدگان و چماقداری از ارزش
های فحاشی و تیغ کشی رجوی مفتخر بود.
همچنین "نادر ثانی" عضو تشکیلات جاسوسی و چماقداری
رجوی در آلمان و فدایی مریم رجوی که در 17 ژوئن 2003
در کنار ساختمان وزارت کشور فرانسه دست به خودسوزی زد
با نام "محمد وکیلی" به دادگاه پاریس معرفی گردیده
بود.
نمونه شنیع استفاده ابزاری رجوی از افراد خانواده
جهانگیر شادانلو بر علیه اش در همین دادگاه پسر دختر
برادر او بود."پیمان" خان برادر زاده که در سال 60
هوادار رجوی بوده و در درگیری های مسلحانه آنموقع شرکت
داشته و گلوله خورده و زخمی شده بود توسط جهانگیر
شادانلو نجات پیدا میکند.پس از آن دستگیر شده و 5 سال
زندان کشیده و آزاد می شود.پس از آزادی مجددا به باند
رجوی می پیوندد.و در این دادگاه آورده بودندش شهادت
بدهد که شادانلو مامور است.اما دلیل و مدرک او سایت
های مجاهدین و شورای رجوی بود که موجب خنده "ایوبونه"
و مورد مضحکه حاضرین قرار گرفت.
خلاصه هر کسی آمد یا اسم و رسم اش جعلی بود یا اخبار و
اطلاعات اش!خاصه اینکه هیچ کسی بجز نیروی به گل نشسته
رجوی به دادگاه نیامده و از ایوبونه دفاع نکرد.تجربه
ای عیان و درسی عبرت انگیز که نشان می دهد افرادی جاعل
با هویت قلابی در فرانسه ودیگر کشورهای اروپایی
پناهندگی گرفته و سالیان زیادی است که سر سرویس های
امنیتی و حقوق بشری دول اروپایی کلاه گذاشته اند!
..............
در
همین رابطه :
محاکمه « ایو بونه » و سران باند رجوی در دادگاه پاریس
-2
ساعت 2 بعد ازظهرروز پنجشنبه 19 اسفند 1389 شمسی برابر
با 10 مارس 2011 میلادی، دادگاه سیته پاریس برای دومین
بار "ایوبونه" رئیس سابق سازمان ضد جاسوسی فرانسه را
پای میز محاکمه کشید.این دادگاه که مرحله اول آن در 17
و 18 دسامبر 2009 در همین محل برگزار شده بود منجر به
محکومیت شدید ایوبونه ، سران سازمان مجاهدین و رئیس
انتشاراتی "تیمه"شد.
در پی انتشار کتاب جعلی "واواک در خدمت آیت الله ها"
که توسط سازمان مجاهدین گردآوری شده و بنام"ایوبونه"
ثبت نموده و توسط انتشارات "تیمه" نشر و توزیع گردیده
بود،سه تن از ایرانیان آزاده ساکن پاریس به شکایت از
آنها برخاستند.که در دور اول دادگاه ، "ایوبونه " و
شرکت انتشاراتی"تیمه "محکوم شده و علاوه بر آن به
شاکیان جزای نقدی پرداخت گردید.در پی اعلام حکم
دادگاه،محکومین خواستار استیناف شده تا حکم صادر شده
لغو شود.از طرف دیگر شاکیان نیز استیناف خواستند چرا
که از نظر آنان میزان محکومیت کم بوده و دادگاه پاریس
می بایست شدیدتر محکوم می کرد.
مرحله دوم این دادگاه از ساعت 1400 عصر روز پنجشنبه 19
اسفند شروع شده و در ساعت 2200 شب به پایان رسید.در
منطقه سیته پاریس و مقابل دادگاه ، توضیحات مختصری هست
از شاکی "ایوبونه" آقای مهندس جهانگیر شادانلو:
متن پیاده شده از ویدئو:
امروز 10 مارس 2011 است.ما اپل (استیناف) داده بودیم
برای دادگاه قبلی چون دادگاه به اندازه کافی توجیه
نشده نبود و رای که داده بودند بنظر ما قابل قبول
نبود.در کتابی(واواک در خدمت آیت الله ها) که آقای
"ایوبونه" نوشته بود،کتابی هست که درست 2 تا 3 سال
قبل، تمام آن در سایت های مجاهدین نوشته شده و توی
مجلات ،روزنامه ها و همه اینها هست.این رو برداشته
بودند کپی کرده بودند و آقای "ایوبونه" اسم اش رو
گذاشته بود روی این کتاب و پس از انتشار پخش کرده
بودند.
خب این کتاب مشکلات زیادی برای او ببار آورد.چون یک
شخص شناخته شده ای است که قبلا در سرویس اطلاعاتی
فرانسه کار می کرد.ما از طریق وکیلمون خواستیم که
اقدام بکنه و تقاضای این رو بکنه که دوباره به دادگاه
بریم و ایشان جواب قانع کننده ای(در برابر اتهامات
ناروایی که زده) به ما بدهد.
امروز خیلی کمتر ازدفعه قبل (17 دسامبر 2009 ) تقریبا
25 نفر از افراد مجاهدین آمده بودند.4 نفر هم گفته
بودند که شاهد می آوریم تا به نفع "ایوبونه " شهادت
بدهد.یکی از این شاهدین آقای "فریدون ژورک"(همسر مرجان
خواننده) غایب بودند و نیامدند.3 نفر دیگر یکی برادر
زاده خود من بود(پیمان)،که عضو سازمان مجاهدین است و 2
نفر دیگر یکی را از لندن آورده بودند(رضا غفاری) که
گفت من توده ای (عضو حزب توده ایران) هستم و یکی دیگر
هم از افراد خود مجاهدین بود.
در دادگاه علاوه بر صحبتی که وکلا و شاهدین داشتند من
هم صحبت کردم .من سئوالاتی از آقای "ایوبونه" کردم و
خواستم که جواب بدهد.که ایشان طبق نظر همه جواب درست و
حسابی نداشتند که بدهند.
سئوالات:
آقای ایوبونه شما تقریبا 25 سال است که از یک سازمان
تروریستی حمایت کرده و همراهشان هستید.چندین بار به
مقر آنها در کمپ اشرف رفتید و بر اساس فیلمی که وجود
دارد و صحبتی که با مجاهدین داشتید گفته اید که مریم و
مسعود از دوستان صمیمی و نزدیک من هستند.کار ما از
دوستی گذشته.یعنی خیلی نزدیک تریم.آیا شما با اینها
کار میکنید؟آیا حقوقی از آنها دریافت میکنید؟که ایشان
تکذیب کرد.ولی برای رفتنش به عراق اول گفت که یک بار
رفته ام .من گفتم نه چندین بار رفته ای و مدارک آن هم
وجود دارد و به دادگاه ارائه شده است."ایوبونه" در
اینجا رو به من کرده و گفت شما نسبت به آدم معمولی
خیلی اطلاعات دارید.جواب دادم بله من یک فرد سیاسی
هستم و سال ها است که دنبال میکنم این مسائل را و
اطلاع داریم که شما چکار میکنید!
بعد پرسیدم؛ به چه دلیل تمام شاهدین شما از سازمان
مجاهدین هستند؟این کتاب را هم که سازمان نوشته.شما هم
که پشتیبان اینها هستید.و چرا یک نفر از بقیه
اوپوزیسیون رژیم ایران نیامده اینجا؟نه از این کتاب
استفاده کرده و نه به این دادگاه آمده .که جوابی برای
این سئوال نداشت.
در قسمت بعدی پرسیدم از مسائلی که در این کتاب نوشتید
مثل موردی که گفتید 450 تا عملیات تروریستی انجام
شده.یک مورد از آن را شما نام ببرید با اسم که کجا
بوده و چه کاری من کرده ام؟که متاسفانه این را هم
نتوانست جواب بدهد.
در سئوال دیگر پرسیدم که آقای نراقی یک نامه برای آقای
احمدی نژاد فرستاده بوده و تلفنی هم به ایران زده بوده
.شما هر دوی اینها را در دادگاه قبلی(دسامبر2009) نشان
دادید.نامه را آوردید و آن نوار را هم ضبط کردید و
آوردید.چطور هست که شما هیچ نوع مدرکی از خودتان برای
گفته هایتان ندارید و فقط از آدم های مجاهدین استفاده
میکنید؟!آیا چیزی غیر از این هست که اینها ساخته و
پرداخته دست مجاهدین است؟و از آنجا ناشی میشه که من به
یکسری از افراد جداشده از مجاهدین کمک کردم.همین!این
همه هزینه چند سال گذشته و خرج و نوشتن و انتشار کتاب
و ... بر علیه من بخاطر این بوده که من به این افراد
کمک کرده ام.
در مورد اون 2 نفر هم که یکیشون برادرزاده خودم
بود.متاسفانه ایشان ازایران با سازمان مجاهدین
بود.مجروح شد(سال 60 در ایران) ،کمک اش کردم بعد
دستگیر شد و 5 سال زندانی شد و آمد بیرون.حالا آمده
بود و شهادت داده بود که من مامور هستم.دلیل اش رو ازش
پرسیدم که گفتند شما بدنبال جاه و مقام و پول هستی و
رفتی طرف اونها!گفتم مدرک.گفت همه فامیل میگن و همه جا
روی سایت های مجاهدین هست و شورای ملی مقاومت اعلام
کرده و من از آنجا فهمیدم.
یعنی تمام مطالب این 16 تا 17 نفری که در این 2 بار
آمدند برای شهادت ، دلایل شان از طرف سازمان مجاهدین و
نوشته های آنها است.و بنظر من مشخص شد برای قاضی
،دادستان و ... که این مسائل ساخته و پرداخته سازمان
مجاهدین است فقط به دلیل حضور"جداشده ها" در اینجا !و
اینکه کسی به این "جداشده ها"کمک نکنه و نزدیک آنها
نشه.و خب من که اینکار رو کرده بودم و خواستم کمکی به
اینها بکنم برای اقامت شان یا کارشان در پاریس، این
بلا را 3 سال است که سر من آورده اند.وکیل ما هم خیلی
خوب صحبت کرد.خیلی خوب دفاع کرد و ... بنظر من دادگاه
خیلی خوبی بود.برای نتیجه آن باید منتظر باشیم .فکر
کنم 16 آوریل 2011 نتیجه نهایی این دادگاه اعلام خواهد
شد.
..............
در همین رابطه
محاکمه « ایو بونه » و سران باند رجوی در دادگاه پاریس
-1
ساعت 1400 امروز پنجشنبه 19 اسفند 1389 شمسی برابر با
10 مارس 2011 محاکمه "ایوبونه" رئیس سابق سازمان ضد
جاسوسی فرانسه بدلیل انتشار کتاب جعلی "واواک در خدمت
آیت الله ها" در حمایت از باند تروریستی رجوی و نشر
اتهامات و اکاذیب بر علیه ایرانیان آزاده برگزار می
شود.
مرحله اول این دادگاه در تاریخ 17 و 18 دسامبر 2009
میلادی برگزار شده بود که طی آن محکومیت شدیدی متوجه
"ایوبونه " و ناشر کتاب او شده بود.دادگاه دسامبر 2009
"ایوبونه" رئیس سابق سازمان ضد جاسوسی فرانسه را ضمن
محکومیت شدید وادار به پرداخت جریمه نقدی و انتشار
نامه "غلط کردم" در پر تیراژ ترین روزنامه های فرانسه
نمود تا درس عبرتی باشد برای کارمندان با جیره رجوی که
دیگر چنین اکاذیبی را متوجه ایرانیان آزاده و شریف
نکنند.
مسعود و مریم رجوی که مستقیما وارد حمایت از "ایوبونه"
شده بودند با در اختیار گذاشتن هیئت وکلای خود، بیش از
600 تن از چماقداران تروریست خود را تحت عنوان ناظر و
شاهد وارد محوطه دادگاه کرده و با فحاشی و برخورد
فیزیکی قصد برهم زدن دادگاه و از میدان بدر کردن
شاکیان و تعدادی از افراد جداشده از مجاهدین را داشتند
که ناکام ماندند.
گزارشات این دادگاه متعاقبا به اطلاع خواهد رسید.
..............
در همین رابطه
شکست مفتضحانه رجوی و محکومیت شدید
"ایوبونه " در دادگاه پاریس
روز پنجشنبه 22 بهمن 1388 برابر
با 11 فوریه 2010 شعبه 17 دادگاه پاریس ، "ایوبونه "
نویسنده کتاب سراسر کذب "واواک در خدمت آیت الله ها" و
"کریستف بارژ" ناشر مجاهدین و رئیس انتشاراتی "تیمه"
را به جرم نشر اکاذیب و تهمت به ایرانیان آزاده با
قاطعیت محکوم کرده و مجرم شناخت.
در متن اصلی حکم نهایی دادگاه
که روز پنجشنبه 11 فوریه 2010 صادر شد ، رئیس دادگاه
تاکید کرده است که ؛
" به دنبال محکومیت همراه با
مجازات تعزیری و بر اساس ماده 29- 132 قانون کیفری
رئیس دادگاه بلافاصله به محکوم هشدار داد که در صورت
تکرارجرم، وی برای بار دوم محکوم و در این صورت اجرای
حکم اول و دوم قطعی خواهد شد و مجازات تکرار جرم در
مواد 29-132 تا 34-132قانون کیفری پیش بینی شده است."
شکست مفتضحانه رجوی- مجاهدین و
صدور حکم محکومیت شدید بر علیه "ایوبونه" و "ناشر
کتاب-کریستف بارژ" از سوی دادگاه ،حکم محکومیت مجاهدین
و سردمداران تروریست آنان در لجن پراکنی ،پرونده سازی
و پاپوش دوزی بر علیه ایرانیان آزاده و منتقدین در
فرانسه است.
دادگاه فرانسه با صدور چنین حکم
محکمی نشان داد که به رجوی و اعوان و انصار با جیره و
مواجب آنان باج نداده و رسوایی بیش از پیش سیاسی آنان
را فراهم نموده است.
این دادگاه که بنا به درخواست
دکتر احسان نراقی ، منوچهر شلالی و مهندس جهانگیر
شادانلو (مسئول انجمن آریا) روز های 17 و 18 دسامبر
2009 (26 و 27 آذر 1388 ) و با حضور گله وار تمام بدنه
مجاهدین و شورای ملی مقاومت (بیش از 600 چماقدار و
تروریست) بر علیه "ایو بونه " و انتشار کتاب دروغ و
سراسر کذب "واواک در خدمت آیت الله ها " در سیته پاریس
تشکیل شده بود ، با اعلام حکم قطعی و محکومیت شدید
"ایوبونه " و ناشر مجاهدین موجب سر افکندگی و ذلت بیش
از پیش رجوی و حامیان اروپایی با جیره و مواجب او شد.
این پیروزی بر منتقدین ، اعضاء
جدا شده از مجاهدین و ایرانیان آزاده ساکن اروپا مبارک
باد!
ترجمه متن حکم نهایی دادگاه و محکومیت "ایوبونه" و
ناشر مجاهدین از صفحه 11 حکم
بر اساس مواد 29-132 تا 34-132قانون کیفری و بر اساس
شرایط پیش بینی شده در این مواد اجرای این مجازات
کاملا تعزیری است.
به دنبال محکومیت همراه با مجازات تعزیری و بر اساس
ماده 29- 132 قانون کیفری رئیس دادگاه بلافاصله به
محکوم هشدار داد که در صورت تکرارجرم، وی برای بار دوم
محکوم و در این صورت اجرای حکم اول و دوم قطعی خواهد
شد و مجازات تکرار جرم در مواد 29-132 تا 34-132قانون
کیفری پیش بینی شده است.
قاضی "ایو بونه" را محکوم به پرداخت مبلغ 1000 یورو
وجه نقدی می کند
رئیس دادگاه به محکوم(ایو بونه) اعلام می کند از لحظه
ابلاغ این تصمیم 1 ماه فرصت دارد تا این مبلغ را
پرداخت کند.
رئیس دادگاه به محکوم (ایو بونه) اعلام می کند که علی
رغم پرداخت این جریمه حق اعتراض به حکم محفوظ می ماند.
دادگاه شکایت "احسان نراقی" را وارد می داند.
دادگاه همچنین "ایو بونه" و "کریستف بارژ" را هم زمان
محکوم به پرداخت یک یورو خسارت کرده و به علاوه بر
اساس ماده 1-475 قانون کیفری این دو نفر محکوم به
پرداخت 1500 یورو وجه نقد به احسان نراقی می باشند.
متن اطلاعیه زیر باید ظرف یک ماه بعد از صدور حکم
نهایی،در یکی از جراید منتخب شاکی به خرج محکومین (تا
سقف 3000 یورو) به چاپ برسد:
متن اطلاعیه: دادگاه پاریس بر اساس حکم صادره در
تاریخ 11 فوریه 2010 ،کریستف بارژ رئیس انتشارات
"تیمه" و ایو بونه نویسنده کتاب"واواک در
خدمت آیت الله ها" را به اتهام تهمت آشکار به احسان
نراقی در برخی از بخش های این کتاب که در آوریل 2009
منتشر شده، محکوم می کند.
بر اساس قانون مدنی، مؤسسه انتشارات تیمه مسئول این
جرم شناخته می شود.
به محکومین یاد آور شده است که اگر تا دو ماه بعد از
حکم نهایی دادگاه، خسارت شاکی را نپردازند مجاز به
اعتراض به حکم دادگاه نخواهند بود.
عکس صفحه 11 حکم صادر
شده به تاریخ 11 فوریه 2010 از طرف شعبه 17 دادگاه
پاریس
گفتگوی آقای جواد فیروزمند با دکتر احسان نراقی راجع
به نتیجه و حکم نهایی دادگاه
J’aimerais vous informer monsieur Yves
Bonnet, l’ancien patron de DST a été entendu dans le
tribunal de Paris, jeudi 17 et vendredi 18 décembre.
Suite à la publication d’un livre
mensonger sous le titre de ‘’Vevak au service des
Ayatollahs ‘’, les messieurs Jahangir Shadanlou et
Ehsan Naraghi ont déposés des plaintes contre lui.
La décision de tribunal sera annoncé au
cours de la première moiti é de mois de juillet
2010.
Les événements qui se sont passés au
cours et en marge de l’audience ont atteint à la
sécurité des citoyens français et ils ont bien
prouvé que le livre de monsieur Bonnet n’est pas le
fruit de ses propres réflexions mais il est un
ouvrage élaboré sous demande du conseil de la
résistance et l’organisation des moudjahiddines du
peuple d’Iran.
Moi, en tant qu’un dissident de l’OMPI
avec quelques autres repentis alors que nous
essayons à assister les séances du tribunal, étions
battus et menacés à mort .
L’OPMI et sa vitrine politique nommé ‘’
le conseil de la résistance iranienne’’ ont déployé
600 membres pour empêcher la présence de leurs
dissidents au tribunal.
La police s’est vu l’obligation
d’intervenir afin de protéger le palais de justice
de Paris car ces terroristes et leurs leaders ont
encerclé le lieu. Elle a également été témoin des
menaces que moi et mes amis, messieurs Ali
Ghashghavi et Mohammad Hossein Sobhani, avons reçu
de la part des représentants de l’OMPI. Les preuves
sont en possession de la police.
Les plaignants ont aussi été sous la
menace de ces derniers et ils ont été agressés
physiquement et moralement.
Madame le ministre
J’aimerais vous poser une question ;
comment est-il possible que l’Etat français
n’empêche pas le conseil de la résistance et
l’organisation des moudjahiddines du peuple d’Iran
de commettre la violence ?
Ce genre de réaction, en marge d’une
séance au tribunal de Paris, perturbe la sécurité
des français.
Cette organisation terroriste, basée en
Auvers-sur-Oise, n’a pas du tout changé de nature
depuis sa sortie de la liste européenne des groupes
terroristes. Par contre elle se voit devant une
meilleure occasion pour intensifier ses activités.
Le 28 novembre 2009, au cours d’un
rassemblement des dissidents, les membres
terroristes de l’OMPI ont agressé les manifestants
et monsieur Mohammad Karami a été blessé.
Le 17 juin 2007, la réunion des
dissidents de l’OMPI, ont été attaqués dans le salon
de FIAP par 50 membres de cette organisation qui ont
spécialement été envoyés pour cette fin.
Mahin ANJOMAN-ARA
Certainement vous vous souvenez des
auto-immolations par feu commises par les membres de
l’OMPI sur les trottoirs parisiens. Ces actions ont
été ordonnées par Maryam Rajavi. Jusqu’à présent, le
dossier de ces auto-immolations n’a pas pu voir un
résultat à la justice française.
Chère madame le ministre, je vous prie de
bien vouloir prendre les mesures nécessaires afin de
mieux assurer la sécurité des citoyens français et
de ne pas permettre à un groupe terroriste étranger
d’abuser de la démocratie de la France car elle est
sacrée et respectable.
همانطور که می دانید در شرایط کنونی سران فرقه و بطور
خاص شخص رجوی در بن بست لاعلاجی گرفتار گشته است و این
بن بست لاعلاج با شروع تحصن دلیرانه و شجاعانه خانواده
های سالخورده و محترم قربانیان گرفتار در چنگال فرقه
که در جلوی درب اسارتگاه انجام دادند و هنوز هم ادامه
دارد به اوج خودش رسید و اکنون هم که با اولتیماتومی
که دولت عراق تا پایان امسال برای خروج فرقه داده
و تیک تیک زمان بر علیه سران فرقه و شخص رجوی هست.
لذا
رجوی صدای ناقوس مرگ خودش و اندیشه پوشالی فرقه
گرایانه اش را شنیده وحسابی احساس خطر می کند.
به همین خاطر دست به تلاشهای مذبوحانه برای خروج از
این بن بست لاعلاج می زند که این تلاشهای مذبوحانه نه
تنها دردی را دوا نمی کنند بلکه فرقه را به پایانش
نزدیکتر کرده و نابودیش را تسریع میکنند.
اکنون
با این مقدمه ای که گفتم در زیر به چند نمونه از
تلاشهای مذبوحانه و بی نتیجه سران فرقه و رجوی می
پردازم
.
یکم:
دروغپردازی سران فرقه و شخص رجوی علیه خانواده های
متحصن و مقامات عراقی بطور مثال یکی از دروغهای شاخدار
رجوی که گفته بود آب و برق و دارو و سوخت را مقامات
دولتی عراق قطع کرده اند و نفرات در کمپ گرسنه و تشنه
هستند که اخیرا این دروغ شاخدار رجوی توسط آقای هوشیار
زیباری وزیر امور خارجه دولت عراق بر ملا شد وی در طی
دیدارش با سفرای اروپائی در عراق گفت که دست اندرکاران
ذیربط در امور کمپ کلیه مایحتاج انسانی و معمول همچون
بهداشت وغذای کافی در اختیارشان قرار می دهند.
دوم:
جست وخیزهای مریم خانم رئیس جمهور ترشیده و مادام
العمر به این طرف و آنطرف مثل پارلمان اروپا که نه
تنها هیچ نتیجه مثبتی به همراه نداشته بلکه نتایج عکس
بهمراه داشته است که بطور مثال اخیرا ما شاهد این
بودیم که جمعی از قانونگذاران پارلمان اروپا که از
جناحهای مختلف بودند خواهان محاکمه پنجاه تن از سران
فرقه به اتهام جنایت علیه بشریت شدند که این اقدام
سران فرقه را دچار شوک کرده است.
سوم:
تلاشهای مذبوحانه از طریق لابی های فرقه در آمریکا و
جست و خیزهای میمون وار مریم عضدانلو در پاریس با
ترتیب دادن جلسه با جمعی از بازنشستگان دولت بوش هزینه
های کلان و طرح دولت آمریکا برای کمک به این فرقه در
خروج از این بن بست لاعلاجی که در شرایط کنونی سران
فرقه در آن قرار گرفته اند نه تنها مفید هیچ فایده ای
نگردیده است بلکه نتیجه عکس داده است و ما در خبرها
مطلع شدیم که جمع کثیری از قانونگذاران عراقی طرح دولت
آمریکا را برای کمک به ماندن فرقه در عراق دانسته و
آنرا رد کرده اند و خواهان خروج فرقه از عراق گشته اند
و دولت عراق هم اعلام کرده است که تحت هیچ شرایطی از
تصمیم خودش مبنی بر خروج فرقه تا پایان امسال عقب
نشینی نخواهد کرد ولذا تا پایان سال جاری میلادی
بایستی عراق از لوث وجود فرقه پاک گردد و بساط فرقه
گری رجوی در عراق بر چیده شود.
چهارم:
ترتیب دادن مصاحبه هائی از زبان نفرات معلوم الحالی
تحت عنوان اعضای به اصطلاح شورای ملی مقاومت و وادار
کردن آنان به دروغپردازی وحمایت از سران فرقه و
چاپلوسی چندش آور از رجوی که در این زمینه می بینیم که
حاضر میشوند با تلویزیون بخش فارسی بی بی سی که رئیسش
را که آقای صادق صبا هست قبول ندارند و بارها علیه او
در تلویزیون فرقه لجن پراکنی کرده اند مصاحبه کنند و
اخیرا در این رابطه ما شاهد شرکت کریم قصیم در برنامه
به عبارتی دیگر تلویزیون بخش فارسی بی بی سی بودیم که
چطوری سران فرقه او را وادار به دروغپردازی و گفتن
دروغهای شاخدار در آن برنامه نموده بودند وی در طی
اراجیف خنده دار و مضحکش کاملا همانند سران فرقه و خود
رجوی به وارونه گوئی و فرافکنی پرداخت اراجیفی
نظیر:شهر اشرف نامیدن پادگان نظامی اشرف یا ورود به
سازمان سخته و خروج آسان که همگان میدانند که کاملا بر
عکس هست یا اینکه بالاترین حجم استفاده از اینترنت در
اشرف هست در صورتی که در آنجا افراد حق داشتن رادیو و
گوش کردن به اخباری غیر از اخبار سیمای به اصطلاح
آزادی که گردانندگان آن ذره ای بوئی از آزادی نبرده
اند را ندارند که اینگونه اراجیف مضحک و خنده دار که
مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد و مطمئنا هیچ
شنونده ای را نمی فریبد و کسی آنرا باور نمی کند و نه
تنها دردی از بن بست لاعلاجی که سران فرقه و شخص رجوی
در آن گرفتار گشته دوا نخواهد کرد بلکه همگان به
دروغپردازی فرقه بیشتر پی میبرند وبه نابودی اندیشه
پوشالی فرقه گرایانه رجوی سرعت می بخشد
.
پنجم:
پیروزی نمائی های کاذب سران فرقه برای فریب نیروها و
فرار از واقعیت اجتناب ناپذیری که در شرایط کنونی با
آن مواجه هستند یعنی همان بن بست لاعلاجی که درش
گرفتار شده اند که اینگونه پیروزی نمائی ها در فرقه
تازگی ندارد و همگان با آنها آشنائی دارند و بطور مثال
به تازه ترین آن می پردازیم
.
چندی پیش در خبرها آمده بود که دادگاهی در پاریس
تعدادی از افراد فرقه را از اتهام پولشوئی تبرئه کرده
است که سران فرقه چنان با آب و تاب این خبر بی اهمیت
را در سیمای نفاق خودشان با بوق کرنا هر روز تبلیغ می
کنند که انگار همه چیز تمام شده و به پیروزی چشمگیری
دست یافته اند و دیگر در بن بست نیستند
.
در پایان باید عرض کنم اینگونه تلاشهای مذبوحانه رجوی
نه تنها اورا از این بن بست لاعلاجی که در آن قرار
گرفته خلاص نخواهد کرد بلکه نابودی خودش و اندیشه
پوشالی فرقه گرایانه اش و تشکیلات تار عنکبوتی و
استالینی فرسوده و پوسیده اش را سرعت بیشتری می بخشد و
زمان با سرعت وصف نا پذیری بر علیه سران فرقه و شخص
رجوی به پیش می رود و ما بزودی شاهد بر چیده شدن بساط
فرقه گری رجوی نابودیش در عراق خواهیم شد و با اینکار
همچنین ما شاهد رهائی همه اسیران که در اسارتگاه قلعه
اشرف در چنگال سران فرقه گرفتار هستند خواهیم گشت و
مطمئنا این امر بزودی محقق خواهد گردید وآنروز دیر
نیست.
دیدار و گفتگوی پژوهشگر سوییسی با آخرین دسته نجات
یافتگان از فرقه رجوی
23.05.2011
تحریریه ایران قلم
به ابتکار
کانون ایران قلم و با دعوت از پژوهشگر و کارشناس
سوییسی آقای آنتوان گسلر نویسنده و محقق در امور
تروریسم و فرقه ها، همچنین سرکار خانم بتول سلطانی و
آقایان علی جهانی ، مهرداد ساغرچی، روح الله تاجبخش و
کریم غلامی از آخرین دسته از جدا شدگان فرقه رجوی
سمینار پژوهشی در روزهای سیزدهم و چهاردهم می در شهر
کلن آلمان برگزار گردید. در این جلسه همچنین فعالان
حقوق بشری آقایان مهدی خوشحال ، میلاد آریایی و محمد
حسین سبحانی حضور داشتند.
در این
سمینار پژوهشی که بشکل پرسش و پاسخ برگزار میگردید،
آقای گسلر در مقام پژوهشگر سؤالات متعددی را از آخرین
دسته از نجات یافتگانی که بشکلی معجزه آسا به اروپا
رسیده بودند مطرح کرده و افراد مورد نظر به آن پاسخ
میدادند.
ابتدا
سرکار خانم بتول سلطانی با ذکر وقایعی تکان دهنده
زوایای پنهان زندگی سراسر آلوده رهبر این سازمان مسعود
رجوی را برای حاضران توضیح داد و ایشان که از اعضای
سابق و عضو شورای رهبری این سازمان بودند پرده از سوء
استفاده های جنسی مسعود رجوی که با انواع توجیهات
تئوریک و ایدئولوژیک ارائه میشد پرداخت و در همین
ارتباط به حرامسرایی از زنان برهنه که عنوان « رقص
رهایی» نام داشت، اشاره کرد . این توضیحات باعث حیرت
و تاسف عمیق سایر اعضاء و بویژه آقای گسلر گردید ولی
ایشان در مقابل خاطرات ویران شده خانم سلطانی این که
حرفی زده و از او دلجویی کرده باشد به شوخی گفت، خب یک
شب رویایی یک زن با رهبرش چه اشکالی می تواند داشته
باشد، خانم سلطانی در پاسخ گفت، شکست و دگرگونی من از
همین نقطه آغاز شد، چرا این که من و سایر زنان مجاهد
برای مبارزه به سازمان رفته بودیم و نه برای گرم کردن
حرمسرای خصوصی آقای رجوی.
در ادامه
این سمینار پژوهشی یک عضو قدیمی دیگرسازمان آقای کریم
غلامی به عنوان مجروح جنگی بیش از 20سال عمر خود را بر روی صندلی چرخ دار
سپری کرده ضمن اشاره به نحوه ارتباط با سازمان مجاهدین
و شکارشدن توسط انان به چگونگی مجروح شدن خود پرداخت
وبه انواع فشارهایی که سازمان برای پذیرش نظرات خود
روی این افراد اعمال میکرد بخشی دیگری از صحبتهای
ایشان را تشکیل میداد.
آقای کریم
غلامی به تأکید با دلایل فنی و تخصصی اثبات میکرد که
شخص رجوی در عراق بوده و در مرکز پادگان اشرف مخفی شده
است و افراد حاضر دراین پادگان گروگانهایی هستند که
شخص رجوی برای حفظ جان خود آنها را به مثابه گوشت دم
توپ مورد سواستفاده و استقثمار مضاعف قرار میدهد.
دیگر شرکت
کننده دراین سمینار پژوهشی آقای مهرداد ساغرچی از
اعضای قدیمی سازمان بود که با بیش از 20سال تجربه در این سازمان و شناخت و
ماهیت ارتجاعی این جریان ضد ملی اکنون کمر همت به
افشای چهره چند گانه این سازمان بسته است ایشان به
دلایل خروج خود از تشکیلاتی که 20سال را در آن سپری کرده بود و همچنین
به شیوههای دخالت در امور کشور عراق توسط سازمان
مجاهدین و سرمایهگذاری روی احزاب و افراد دست ساز و
دست آموز سازمان اشاره داشت
شیوههای
مغز شویی و متد بکار گرفته شده توسط سازمان و کار روی
اعضا برای مهار آنان بخش دیگری از صحبتهای ایشان را
تشکیل میداد.
آقای روح الله تاجبخش نیز به
روش ها مغزشویی در درون سازمان مجاهدین اشاره کرد و
توضیح داد که این مغزشویی چنان است که فرد ابتدا باید
برای جدایی خود از این فرقه ابتدا حصارهای ذهنی خود را
بشکند و سپس بعد از آن تازه متوجه می شود در یک حصار
فیزیکی قرار دارد که گریز از آن نیاز به یک اراده قوی
و پولادین دارد که این امری شدنی است چرا که من کردم و
دیگران کردند پس افرادی باقی مانده و اسیر در قرارگاه
اشرف نیز می توانند خود را نجات دهند.
یعنی با وجود همه سرکوب و اختناق و فشار که در همه
مسیر تاریخ در هیچ کدام از احزاب و سازمان های سیاسی
سابقه نداشته ، اما رها شدن و آزاد شدن از این گروه
ممکن و میسر است. وی تاکید کرد که اگر فرد بتواند فکر
کند و به یاد آورد که روزگاری و هنگام ورود به سازمان
چه اهدافی را دنبال می کرده و حالا در کدام نقطه
ایستاده است ، دیوارهای ذهنی و فیزیکی فرد خواهند ریخت
بدون تردید دیوارهای فرقه کوتاه تر از آن هستند که
بتوانند قربانیان اسیر در قلعه اشرف را همچنان در
اسارت نگهدارند.
آقای علی
جهانی که یکی دیگر از اعضای قدیمی این فرقه که توانسته
خود را از زندان اشرف نجات دهد به روشهای پول شویی و
سواستفاده های مالی از شهروندان اروپایی اشاره کرد و
تجربیات خود را در کشورهای مختلف اروپایی برای حضار
توضیح داد وی بطور مشخص اشاره کرد که دادگاه عالی
آلمان در سال 2001 بعد از تحقیقات گسترده ای که در
مورد فعالیت های مالی مجاهدین داشت، گزارش مستندی را
در این مورد منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که:
" بعد از
دو سال تحقیق، دادگاه عالی آلمان در 21 دسامبر 2001،
بعد از پیدا کردن شواهدی مبنی بر سوء استفاده از امنیت
اجتماعی و تقلب، دفاتر مجاهدین - 25 خانه و پایگاه-
تعطیل شدند. متاسفانه، مجاهدین از فرزندان اعضاء که در
جریان جنگ خلیج فارس در 1991 از عراق تخلیه شده بودند
استفاده کرده بودند. این کودکان، در حالی که در پایگاه
های مجاهدین در آلمان زندگی می کردند، ملزم به کار در
پایگاه و شرکت درفعالیت های جمع آوری پول در خیابان ها
بودند. در همین حال، مجاهدین از راه های احتمالی امنیت
اجتماعی در آلمان برای کسب منافع برای این کودکان سوء
استفاده می کردند. اسناد در آلمان نشان دادند که ده تا
دوازده میلیون مارک توسط مجاهدین برای خرید سلاح
استفاده شده است. با در نظر گرفتن ادعای "امنیت
اجتماعی" مبنی بر این که هر کودک 130تا 260 مارک می
تواند در روز دربیاورد، این رقم محافظه کارانه ای از
مقداری است که مجاهدین توسط کودکان توانستند جمع
کنند."
من کریم غلامی
هستم دو سال پیش از این جهنمی که شما الان در آن اسیر
هستید نجات یافتم و الان در اروپا آزادانه زندگی میکنم
ولی هرگز یاد و خاطره شما را فراموش نکردم و همیشه
برایتان دعا کردم که سالم و تن درست باشید و دست خدا
همیشه بالای سرتان باشد.
خطاب من به
دوستان، خواهرانم و برادرانم که مجروح و بیمار هستند
ما برای آزادی و رهایی مبارزه کردیم پس خودتان را اسیر
و در بند ظلم و ستم رجوی ها نگه ندارید ما انسانهای
آزاده ای هستیم و شعار ما آزادی است چرا پس در بند
باشیم.
دوستان عزیزم که
تک به تک منو میشناسید
مراد رمضانی، ایرج
پورشاهی، فریدون زارع، طاهر
احمد خان بیگی، محمد حسینی، احمد، قاسم و همه شما که
تک به تک منو میشناسید در دنیای آزاد همیشه برای ما
امکان درمان و بهبودی وجود داشته ولی طی همه این
سالیان ما را در اسارت نگه داشتند و از نعمت سلامتی و
درمان و آزاد زندگی کردن محروممان کردند ولی خود رجوی
ها مثل پادشاه زندگی میکنند همه آن چیزهایی که ما را
از آن محروم کرده اند بوفور استفاده میکنند.
عباس را به یاد
بیاورید فرهاد را به یاد بیاورید چگونه در سکوت و
بیماری جان دادند در حالی که میشد همه آنها را درمان
کرد ولی رجوی های جنایت کار حتی به آنها هم رحم نکردند
و گذاشتند تا آنها در درد و رنج و بیماری جان بدهند
آیا این حق ما نیست که بهبودی خودمان را به دست
بیاوریم و آزادانه زندگی بکنیم.
ای دوستان و ای
خواهران و ای برادران عزیزم آزاد زندگی کردن حق همه ما
است، پس خودتان را اول از همه از قید و بند و اسارت
مشکلات و زنجیرهای ذهنی و ترس رها کنید همه چیز فقط یک
تصمیم است حرکت کنید و خودتان را از آن جهنمی که رجوی
های جنایتکار برایتان ساخته اند نجات دهید. نگذارید که
آنها بخاطر حفظ زندگی کثیفشان خون بیشتری را از شما به
زمین بریزد لحظه ای که از آن اسارتگاه و جهنم پا به
بیرون بگذارید طعم شیرین آزادی را خواهید چشید و
خواهید دید که آزادی و آزاد زندگی کردن چه نعمتی است
که رجوی های جنایتکار ما را از آن محروم کرده بودند.
یکبار به لیست
شهدای اخیر که در درگیری فروردین جان دادند نگاه کنید
چرا چرا چرا هرگاه به عکسهای این شهدا نگاه میکنم تمام
وجودم مملو از درد و اندوه میشود آخر چرا، وقتی به یاد
سعید و مجید می افتم قلبم افسرده و به درد می آید و
بهمن عتیقی که به درستی پدرش به دادخواهی برخواسته سال
2005 وقتی بهمن عتیقی به یکان ما آمد یادم می آید او
میخواست از زندان اشرف برود ولی با فشارها و تهدید او
را نگه داشته بودند تقریبا سوژه همه نشستها بود یکبار
یادم است در یکی از نشستهای درون تشکیلاتی بهمن را
بزور پای میکروفون آوردند و برای همه واضح بود حرفهایی
که میزند مال خودش نیست و به اجبار حرف میزند به یاری
خدا مقاله ای در این باره مینوسم و بطور کامل این
جنایت را افشاء خواهم کرد. باید از این رجوی های
جنایتکار و ترسو و بزدل پرسید بجای این همه روضه
خواندن و به کشتن دادن عزیزانمان به فکر نجات آنها
باشید و نگذارید خون بیشتری از عزیزانمان به زمین
ریخته شود، باید از مریم رجوی پرسید چرا وقتی دیدی
اوضاع در عراق به هم ریخته و خطر ناک شده به فرانسه
فرار کردی و جان خودت را نجات دادی و مسعود رجوی تو
چرا در سوراخ موش قایم شدی، وای بر شما باد که این
چنین ستمگر و جبار هستید، تازه روضه هم میخوانید که
کاش پیش شما بودم سئوال این است که چرا نیستی چرا خودت
در صف مقدم نیستی مگر همه اینها خیانت و جنایت و ترسو
و بزدل بودن شما را نشان نمیدهد.
دوستان، خواهران و
برادران عزیزم
زندگی در دنیایی
آزاد و رها حق همه ما است خودتان را از آن زندان بزرگ
که شما را به اسارت نگه داشته اند نجات دهید همه چیز
فقط به یک اراده و تصمیم شما بستگی دارد لحظه ای که
اراده کنید پایان همه دردها و رنج ها است به دروغ هایی
که به شما گفته میشود باور نکنید پشت آن حصار که دور
شما را گرفته دنیای دیگری وجود دارد پس همین حالا
تصمیم بگیرید و اراده کنید تا رها شوید.
در مقاله ای که خانم مریم
سنجابی در جواب به اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت
نوشته بودند متوجه موضع گیری سخیفانه این ارگان دست
ساخته مسعود رجوی خائن شدم. راستی این ارگان چیست؟ این
ارگان در سال 1981 توسط مسعود رجوی خائن پایه ریزی شده
و برای اینکه به آن اعتباری بدهد تعدادی از روشنفکران
ایران را با خود همراه کرد ولی طی سالهای اول خیلی از
اعضای اصلی آن به دلیل اختلاف نظر با مسعود رجوی که
خود را مسئول شورا میداند از این ارگان جدا شدند کسانی
مثل آقایان بنی صدر و متین دفتری یا جبهه دمکراتیک ملی
ایران یا حزب دمکرات کردستان ایران این جدای ها نشان
میدهد که این ارگان هم بخشی از سازمان مجاهدین است
چنان که سال 1993 تعداد اعضای این ارگان به بیش از 500
عضو رسید که همه آنها اعضای سازمان مجاهدین بودند بیش
از نصف این رقم را زنان تشکیل میدهند که همگی اعضای
شورای رهبری مجاهدین هستند، پس بسادگی میتوان فهمید که
این یک ارگان مستقل نیست بخش توجیح گر کثافت کاریهای
مسعود رجوی خائن است. راستی این چه شورای است که مسئول
آن هرگز عوض نمیشود و هیچ انتخاباتی برای مسئول آن
وجود ندارد آیا این بجز این است که قدرت طلبی و جاح
طلبی رجوی خائن میرساند که خواهان سلطنت بر همه چیز
است. از اعضای جدید این ارگان که همگی عضو سازمان
مجاهدین هستند و مجبورند تا خط و گفته های رجوی های
خائن را پیش ببرند و اعضای قدیمی این ارگان هم بخاطر
منافع مالی سنگ زندان اشرف را به سینه میزنند و دایه
مهربانتر از مادر شده اند.
حال اینبار به صحنه آمده و در
پی اطلاعیه های پی در پی مدافع اسیران در اشرف شده است
ولی هر انسان شریفی میداند که هر تلاشی برای ادامه
اسارت اسیران در زندان اشرف خیانت به همان اسیران است
و تلاش برای رهایی آنها عملی پسندیده و انسانی است ولی
متاسفانه اعضای شورا بخاطر منافع مالی چشم بر انسانیت
خود بسته اند و در جنایت هم کاسه با مسعود رجوی خائن
شده اند. در اطلاعیه شماره 70 که بخشی از آن را در زیر
می آورم بخوبی نشان میدهد که این ارگان تا چه حد تحت
کنترل رجوی های خائن است.
"سه شنبه شب 30فروردين، پس از
افشاي اسناد به كلي سري حمله به اشرف در پايتختهاي
مختلف در صبح همين روز ، محمد العسكري، سخنگوي مالكي
در وزارت دفاع عراق، سه مزدور جديد الورود از ايران را
ناشيانه و شتابان با خود به تلويزيون عراق آورد تا با
همان برچسب ها و الگوهاي رسواي رژيم آخوندها، به شستن
و ليسيدن دستهاي خونين مالكي و توجيه قتل عام در اشرف
بپردازند. معلوم نبود كه وزارت دفاع عراق و سخنگوي آن
چه ربطي با «اعضاي سابق» يا «خانواده مجاهدين» دارد"!
از ادعای مسخره افشای اسناد به
کلی سری! که هر خواننده ای را به خنده می اندازد،
استفاده از کلمه مزدور برای این سه قهرمان که شجاعانه
از زندان اشرف گریخته اند بسیار تنفر انگیز است. اگر
من خانم مریم سنجابی و آقایان لطیف شاردری و برات
کیخائی را از نزدیک نمیشناختم شاید جای برای سئوال بود
روزی که آقای لطیف شاردری وارد خاک عراق شد را هنوز
بخاطر دارم و یا زمانی که با خانم مریم سنجابی همکار
بودیم و همچنین آقای برات کیخائی حال چه شده که بعد از
25 سال این سه فرمانده مجاهدین و از اعضای قدیمی و
بخصوص که خانم مریم سنجابی عضو شورای رهبری و عضو
شورای ملی مقاومت هم بودند. حال که این سه شجاعانه از
زندان اشرف گریخته اند و دستگاه پوسیده و از هم پاشیده
تشکیلات جهنمی رجوی های خائن را به نمایش گذاشته اند
سخیفانه مارک مزدور خورده اند باید گفت که مزدور خائن
خود مسعود رجوی است که برای بدست آوردن قدرت هر کثافت
کاری را میکند و این فرار به جلوهای سخیفانه فقط برای
پنهان کردن همان چهره کثیف پشت این نقاب است.
برای اطلاع هم میهنان عزیزم
باید بگویم بعد سال 2003 که ارتش آمریکا عراق را به
اشغال درآورد و سازمان مجاهدین که به عنوان یک سازمان
تروریستی در لیست سیاه قرار گرفته بود اشرف را تحت
محاصره نیروهای خود قرار داد زیر سازمان مجاهدین یک
ارگان نظامی بود و باید تحت کنترل یک ارگان نظامی قرار
میگرفت، بعد از سال 2009 که عراق استقلال خود را بدست
گرفت تمامی سایتهای تحت کنترل ارتش آمریکا تحت کنترل
ارتش عراق قرار گرفت که یکی از این سایتها زندان اشرف
بود. بنابر این تمامی افراد و امورات اشرف تحت کنترل
ارتش عراق است و حضور محمد العسکری سخنگوی مالکی در
وزارت دفاع در این مصاحبه جای از تعجب ندارد زیرا
مسئولیت حفاظت این افراد با این ارگان است.
این روش همیشگی رجوی های خائن
است که هر صدای مخالفی را مزدور، وابسته به رژیم،
مامور وزارت اطلاعات، عضو سپاه پاسداران و .... بخواند
تا آن چهره کثیف و خون آشامش را بزک کند و البته دیگر
این ترفندهای کثیف او تاثیر ندارد. خورشید حقیقت چنان
عیان است که رجوی های خائن هر چه بخواهند با دهان
کثیفشان آن را خاموش کنند هرگز نتوانند.
بار دیگر عمل شجاعانه خانم مریم
سنجابی و آقاین لطیف شاردری و برات کیخائی را به آنها
تبریک میگویم و پشتیبانی خودم را از آنها اعلام میکنم.
با کمال تاسف خبر درگیری ارتش
عراق و مجاهدین در اشرف و کشته و مجروح شدن تعداد
زیادی از آنها را در اخبار دیدم. با ابراز همدردی با
خانواده های کشته شد در زندان اشرف و با دعای شفا برای
مجروحین این واقع دردناک.
باید به این واقعیت اشاره بکنم
که تمامی این درگیریها و کشته شدن اسیران اشرف خواسته
و طراحی مسعود رجوی خائن و بزدل بیش نیست، این
استراتژی مسعود رجوی خائن است که با ایجاد بحران و
ریخته شدن خون اسیران اشرف توجهات سیاسی و بین المللی
را به خودش جلب کند تا چند صباحی به این عمر ننگین
خودش ادامه بدهد و اسیران در اشرف را بیشتر و بیشتر در
اسارت و بندگی خودش نگه دارد. مسعود رجوی خائن با اسیر
کردن اسیران اشرف در عراق، این تشکیلات فرسوده و
فروپاشیده را نگه دارد ولی بهای آن خون فرزندان ایرانی
است که در اشرف ریخته مشود.
راستی چرا مژگان پارسایی و
اشخاص دیگری مثل او در درگیریها نیستند و حتی یک نفر
از مسئولین این فرقه در بین مجروحین و کشته شده ها
نیست. کمی به گذشته میروم و ریشه شکل گیری این وقایع
دردناک را یادآوری میکنم ژانویه سال 2009 دولت عراق
استقلال کشور عراق را جشن گرفت و خروج نیروهای
آمریکایی از عراق شروع شد سران خائن مجاهدین که از سال
2003 تا سال 2009 تحت هژمونی آمریکا هر خیانت و جنایتی
که میتوانستند میکردند ولی از سال 2009 دولت عراق
اجازه این خیانت ها را به سران مجاهدین نداد و برای
کسانی که خواستار خروج از زندان اشرف بودند کمک و یاری
میرساند. مسعود رجوی خائن با ایجاد درگیری و تضاد کار
کردن با دولت عراق میخواست این تنگه را بشکند شروع آن
از فبروار سال 2009 از منطقه ای به نام مصلحی
شروع شد و تابستان همان سال اولین درگیری را بوجود
آوردند با سنگ پرانی به سوی نیروهای عراقی و فحاشی و
... ارتش عراق را مجبور به درگیری میکردند.
گزارش نشست درونی مجاهدین با
مسعود رجوی خائن بعد از اولین درگیری در تابستان سال
2009 خوب نشان میدهد که چگونه از یک ماه قبل زمینه
چینی ها برای این درگیری و کشته شدن تعدادی را فراهم
کرده بودن مثل مانور و ساختن بمبهای دستی موانع فلزی
سلاح های سرد و کارگذاری دوربین برای فیلم برداری. در
همین نشست درونی بود که مسعود رجوی خائن از فهیمه
اروانی بخاطر ادیت کردن فیلم ها و پخش آن به شکلی که
فقط ارتش عراق را مقصر بداند تقدیر کرد. و میدانم که
الان مسعود رجوی خائن از کشته شدن اسیران اشرف شادی
میکند چرا که طرح خائنانه خودش را پیش برده است.
از اینجا به همه اسیران در اشرف
میگویم که همه شما خوب میدانید که مسعود رجوی یک خائن
است و حفظ زندان اشرف فقط برای بقای عمر کثیف و
خائنانه خودش است من سالیان کنار شما زندگی کردم و خوب
میدانم که همه شما اینها را خوب میدانید پس نگذارید که
آن خائن کثیف با ریختن خون شما به عمر ننگین خودش
ادامه بدهد از آن زندان خارج شوید و بدانید که دولت
عراق دشمن شما نیست آنها به شما کمک خواهند کرد که از
آن زندان خارج شده و یک زندگی جدیدی را شروع کنید راه
نجات باز است از آن جهنم خارج شوید عمر و خون خود را
بیهوده تباه نکنید. مجاهدین گذشته شان خائنانه و ننگین
بار بوده و آینده شان هم خائنانه تر و ننگین بارتر
خواهد بود خود را نجات دهید زیرا که میتوان و باید
نجات یافت با آرزوی رهایی تک به تک اسیران از زندان
اشرف.
باید این نکته را به بعضی از
ایرانی های که در کشورهای مختلف برای حمایت از مجاهدین
تحصن میکنند بگویم که کار آنها نه تنها کمک به اشرفی
ها نیست بلکه تیز کردن خنجر مسعود رجوی خائن است تا
خون بیشتری از اسیران اشرف بریزد. تحصن کار درستی است
ولی برای نجات جان اسیران اشرف و خارج کردن آنها از آن
جهنم و از همه آنها میخواهم که ناخواسته وارد بازی
خیانت بار مسعود رجوی خائن نشوند.
همزمان با حمله
نیروهای محاهدین به نیروهای عراقی در اشرف که منجر به
کشته شدن تعدادی از اعضای تحریک شده این فرقه گردیده
فرقه بجای مداوای این مجروحان سعی می کند آنها را با
آن حالت زار ونزار و درد و خون ریزی جلو دوربین بیاورد
تا مظلوم نمائی کند و مسبب اصلی کشته شدن این بدبختها
را، نه مجاهدین که دولت عراق نشان دهد.
علی القاعده در
چنین مواقعی باید هم و غم مجاهدین معطوف به حل وفصل و
تدبیری برای حلو گیری از تلف شدن جان انسانها باشد اما
فرقه در این گیرو دار و شلوغی آمده یکی از مراکز اتمی
ایران را به اصطلاح افشاء کرده که مستقیم به امریکا
بگوید حالا که ما جاسوسان و مزدورانی به این خوبی
هستیم بیا و جلو دولت عراق را بگیر که وارد اشرف نشود
و ما را بحال خود بگذارد تا بیشتر مغز بچه را بخوریم و
عمر آنها ها را در بیابانهای اشرف تلف کنیم.
ایا کشته شدن هرچه بیشتر انسانهای بیگناه و تحریک شده
بنفع رجوی نیست؟
ایا رجوی ذره ای دلش بحال این مجروحین و کشته شدگان می
سوزد؟
یا مانند کشته شدگان عملیات دروغ جاویدان که فراموش
شده اند، پس از مدتی فراموش خواهند شد و رجوی نان این
خونها رادر معاملات سیاسی خواهد خورد.
خدایا جهل و نا آگاهی و سوء استفاده از خون مردم را از
این بلاد پاک کن.
کشته شدن شماری از
ساکنان اردوگاه اشرف در
تیراندازی نیروهای عراقی
09.04.2011
رادیو بی بی
سی
در مورد
تلفات حمله
نیروهای
عراقی به
اردوگاه اشرف
گزارشهای
متفاوتی
انتشار یافته
است
تیراندازی نیروهای
امنیتی عراق به اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران در اردوگاه
اشرف در عراق، شماری
کشته و زخمی بر جای
گذاشته است.
در ساعات اولیه
بامداد جمعه، 19
فروردین (8 آوریل)،
نیروهای امنیتی عراق
به اردوگاه اشرف، محل
اقامت شماری از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران، حمله کردند و
براساس گزارش های
رسیده، بین آنان و
ساکنان این اردوگاه
درگیری هایی روی داد.
در مورد تلفات این
درگیری گزارش های
متفاوتی مخابره شده
است.
خبرگزاری
آسوشیتدپرس به نقل از
منابع بیمارستانی در
بعقوبه، مرکز استان
دیاله، گزارش کرده
است که در این
درگیری، سه نفر کشته
و سیزده تن، از جمله
چند نظامی عراقی،
زخمی شده اند در حالی
که سایت سازمان
مجاهدین خلق، با متهم
کردن نیروهای عراقی
به اقدامات خشونت
آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد
قربانیان این واقعه
را بیش از سی نفر ذکر
کرده و گفته است که
حال تعدادی از زخمی
های این واقعه وخیم
است.
یکی از فرماندهان
عراقی به خبرگزاری
آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به
اردوگاه اشرف پس از
دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به
سوی سربازان عراقی،
که در نزدیکی این محل
مستقر شده بودند و
اقدام آنان در
انداختن خود در برابر
خودروهای نظامی صادر
شد.
همزمان، علی
الدباغ، سخنگوی دولت
عراق، استفاده
نیروهای دولتی از
اسلحه در عملیات
سحرگاه جمعه و بروز
تلفات در عملیات ورود
نظامیان به اردوگاه
اشرف را تکذیب کرده و
گفته است که پس از
چند ساعت، آرامش در
این محل برقرار شد.
این مقام عراقی
گفته است هدف از این
عملیات، استقرار
نفرات دولتی در داخل
و اطراف اردوگاه اشرف
بوده است. وی علیه هر
اقدامی در "نقض
قوانین عراق در این
محل" هشدار داد.
از این عملیات چند
فیلم ویدیوئی، با
نشان سازمان مجاهدین
خلق، در شبکه یوتیوب
منتشر شده که گروهی
از نظامیان مسلح را
هنگام ورود به
اردوگاه اشرف نشان می
دهد در حالی که
شعارهای ساکنان و
صدای شلیک به گوش می
رسد هر چند مشخص نیست
که آیا این صدا مربوط
به شلیک گاز اشک آور
است یا گلوله.
سایت مجاهدین خلق
نیز فیلم هایی در
باره این حمله منتشر
کرده که در آنها،
انتقال افراد زخمی و
اجساد کسانی به عنوان
کشته شدگان این حمله
نشان داده شده است.
در پی انتشار خبر
درگیری در اردوگاه
اشرف، رابرت گیتس،
وزیر دفاع آمریکا که
از عراق دیدن می کند،
ضمن ابراز نگرانی در
مورد تلفات این
واقعه، از دولت عراق
خواست تا از خود
"خویشتنداری" نشان
دهد.
اردوگاه
اشرف
در جریان جنگ
ایران و عراق در دهه
1980 میلادی، گروهی
از اعضای سازمان
مجاهدین خلق و رهبران
این سازمان به عراق
پناهنده شدند تا به
فعالیت مسلحانه علیه
جمهوری اسلامی مبادرت
کنند اما پس از حمله
نیروهای خارجی و سقوط
حکومت صدام حسین،
رئیس جمهوری عراق در
سال 2003، ساکنان این
اردوگاه به عنوان
خارجیان مسلح غیر
متخاصم، تحت حفاظت
نیروهای آمریکایی
قرار گرفتند و بعدا
خلع سلاح شدند.
برخی از
اعضای سازمان
مجاهدین خلق
سالهاست در
اردوگاه اشرف
سکونت داشته
اند
در سال 2009،
مسئولیت حفاظت از این
اردوگاه به دولت عراق
واگذار و این کشور
متعهد شد با ساکنان
آن طبق قوانین عراق
رفتار کند و از اقدام
به استرداد اجباری
اعضای سازمان مجاهدین
خلق به ایران، که
ممکن است جان آنان را
به مخاطره اندازد،
خودداری ورزد.
اردوگاه اشرف
همچنان محل سکونت بیش
از سه هزار تن از
اعضای سازمان مجاهدین
خلق ایران است. دولت
نوری المالکی، نخست
وزیر عراق، تحت فشار
جمهوری اسلامی قرار
داشته است تا اردوگاه
را تعطیل و ساکنان آن
را اخراج کند یا به
ایران تحویل دهد اما
از آنجا که این افراد
در صورت استرداد به
ایران، احتمالا با
خطر مرگ مواجه می
شوند، فشارهای بین
المللی مانع از آن
شده است که دولت عراق
به چنین اقدامی دست
بزند.
جمهوری اسلامی چند
نفر از کسانی را که
در ارتباط با
اعتراضات به نتیجه
انتخابات دهمین دوره
ریاست جمهوری بازداشت
کرده بود به اتهام
سفر به عراق و تماس
با ساکنان اردوگاه
اشرف به اعدام محکوم
کرده است.
در عین حال، مساله
انتقال امن این
افراد، که بعضی از
آنان در همین اردوگاه
به میانسالی رسیده
اند، به کشورهای دیگر
هنوز حل و فصل نشده
است و پیشنهاد دولت
عراق برای منتقل کردن
ساکنان اردوگاه به
محل دیگری نیز مورد
قبول آنان قرار
نگرفته است.
این نخستین بار
نیست که گزارشی از
برخورد نیروهای دولتی
عراق با ساکنان
اردوگاه اشرف مخابره
می شود.
در ژوئیه سال
2009، گزارش هایی از
حمله نیروهای دولتی
به اردوگاه اشرف و
زخمی شدن و بازداشت
گروهی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
منتشر شد، در ماه
دسامبر سال بعد نیز،
خبرهای مشابهی منتشر
شد و اوایل سال جاری
هم گفته شد که افراد
ناشناس به ساکنان این
اردوگاه هجوم برده و
به ضرب و شتم آنان
پرداخته اند.
گزارش جدیدترین
مورد حمله به اردوگاه
اشرف یک روز پس از آن
انتشار می یابد که
یکی از سخنگویان
مجاهدین خلق در
آمریکا در یک مصاحبه
مطبوعاتی اظهار داشت
که مدارکی در اختیار
این سازمان قرار دارد
که نشان می دهد دولت
ایران یک تاسیسات
مخفی تولید قطعات
سانتریفیوژ را در
نزدیکی تهران به کار
انداخته است.
سانتریفیوژها در
غنی سازی اورانیوم به
کار می روند. قطعنامه
های شورای امنیت
سازمان ملل فعالیت
جمهوری اسلامی در این
زمینه را ممنوع کرده
است.
جلسه مشترک نمایندگان انجمن های پیام رهایی و ایران
قلم برای تدوین فعالیت های سال آینده
29.03.2011
پیام رهایی ـ ایران قلم
روز
یکشنبه 27 ماه مارس سال 2011، نمایندگان انجمن های
پیام رهایی و ایران قلم در کشور هلند دیدار کردند و
فعالیت های سال گذشته و همچنین فعالیت های حقوق بشری
سال آینده را مورد بحث و بررسی قرار دادند. درابتدای
دیدار بمناسبت ایام نوروز شاد باش و تبریک سال نو
تجلیل از آقای هادی شمس حائری برگزار گردید و سپس
نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی رهایی و ایران قلم به
دستور کار و تدوین برنامه های سال آینده دو انجمن در
این جلسه پرداختند.
در این
جلسه دو انجمن یاد شده، پس از بررسی راهی که طی سال
قبل پیموده بودند و تشکر از کلیه عزیزانی که در سال
گذشته یار و یاور فعالین حقوق بشر برای آزادی اسیران
فرقه رجوی بوده اند، به بررسی انتقادی و اشکالات کاری
خود پرداخته تا برای سال جدید شمسی راهکار های تازه ای
بیابند. دوستان حاضر در این جلسه که متشکل از آقایان
هادی شمس حائری، مهدی خوشحال ، مسعود جابانی و محمد
حسین سبحانی بودند، تاکید کردند که هر چند طی یک
سال گذشته بیش
از 30 نفر از اسیران فرقه مجاهدین خلق از اسارتگاه
اشرف رهایی یافته اند و تعداد زیادی از آنها توانسته
اند خود را به کشورهای اروپایی برسانند و زندگی آزاد
و خارج از حصار فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی را تجربه
کنند ، اما همچنان باید تلاش بیشتری کرد تا رهایی
اعضای در بند سرعت بیشتری یابد.
نمایندگان
انجمن های پیام رهایی و ایران قلم شفاف سازی فعالیت
های سیاسی ـ فرهنگی و دموکراتیزه کردن مناسبات خود را
مورد توجه و بررسی مجدد قرار داده و در انتها برای
حمایت مؤثر تر از خانواده های متحصن در مقابل پادگان
اشرف و رهایی اسیران در قلعه اشرف برنامه ها و فعالیت
هایی را تدوین کردند تا بهتر و بیشتر بتوان به اعضای
دربند و گرفتار فرقه مجاهدین کمک رساند.
دو انجمن
نامبرده، ضمن شادباش نوروز سال 1390 به مردم ایران،
برای نجات اسیران در بند در قرارگاه اشرف عهد و پیمان
بستند که بیش از گذشته برای رهایی آنان تلاش کنند و از
خداوند بزرگ آزادی شان را خواستار شدند.