باند جاعل و
دروغپرداز رجوی که بیش از 30 سال است در وارونه جلوه
دادن حقایق بصورت حرفه ای عمل کرده و ید طولانی در
زمینه های مختلف دارد، در یک اقدام فرافکنانه دست به
چند فقره جعل و درغپردازی مجدد در باره حکم دادگاه
ایوبونه زد.تا به این وسیله بتواند برای تغذیه داخلی
اعضا و هواداران خود که به زبان فرانسه آشنایی ندارند
صورت خود را با سیلی سرخ و به آنان روحیه بدهد.بدین
وسیله پیشنهاد می شود همان متن را که به زبان فارسی
منتشر شده به زبان فرانسه نیز در سایت خود منتشر
نمایند تا از پیروزی شگرف آنان دوستان فرانسوی شان و
بطور خاص ایوبونه نیز بهره مند گردند!
روز گذشته سایت های زنجیره ای باند تبهکار رجوی که در
مخدوش کردن چهره ایران و ایرانی از تمامی ابزارهای
بازار دروغپردازی و شیادی بهره می برند پس از چشیدن
مزه تلخ شکست یک پروژه 2 ساله مدعی شدند که پنج تن از
شاکیان ایوبونه در 2 دادگاه محکوم شده اند.و ایو بونه
پیروز میدان این زورآزمایی بوده است.
بزودی حکم اصلی دادگاه پاریس ، ترجمه فارسی آن و شکست
قاطع ایوبونه در برابر شاکیان خصوصی از همین سایت
منتشر خواهد شد.تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!
فیلم ها و مصاحبه هایی در دست تهیه است که چهره مافیای
جاعل و دروغپرداز رجوی در مورد دادگاه ایوبونه را بیش
از گذشته افشا خواهد نمود.به باند شیاد رجوی پیشنهاد
می شود متن های پیروزی دادگاه ایوبونه را به زبان
فرانسه نیز منتشر نمایند!
حکم قطعی
دادگاه استیناف پاریس در مورد پرونده احسان نراقی و
دیگر عوامل اطلاعات رژیم و اثبات حقانیت افشاگری ایو
بونه
آقای ایو بونه
رئیس سازمان ضد جاسوسی فرانسه در زمان ریاستجمهوری
فرانسوا میتران، در کتاب بسیار موثر خود که ضربه
کمرشکنی بر شبکه اطلاعات آخوندها و مزدوران و پخش
کنندگان و بازگو کنندگان اطلاعات گمراه کننده و
لجنپراکنیهای رژیم آخوندها وارد کرد، به افشای شماری
از این قبیل افراد از جمله احسان نراقی، جهانگیر
شادانلو، منوچهر شلالی، هورکاد و آزاده کیان تیبو
مبادرت کرده بود.
متقابلاً رژیم آخوندی برای جبران بخشی از ضربه خرد
کنندهیی که دریافت کرده بود، عوامل و پخش کنندگان و
بازگو کنندگان اطلاعات گمراه کننده و لجنپراکنیها را
با هزینه کلان به شکایتهای زنجیرهای از رئیس سابق ضد
جاسوسی فرانسه وادار کرد.
یکی از شکایت
کنندگانی که بهعنوان بازگو کننده اتهامات رژیم علیه
مجاهدین و مقاومت ایران در کتاب ایوبونه معرفی شده
بود، فردی بهنام آزاده کیان تیبو بود.
دادگاه استیناف ورسای در حکم خود که در روز چهارم
می۲۰۱۱صادر شده است، بدون اینکه در این مورد نیازی
به ورود به محتوای دعوا ببیند، شکایت مزبور را مشمول
مرور زمان شناخت و مردود اعلام کرد. علاوه بر این
دادگاه آزاده کیان تیبو را به پرداخت ۱۲۰۰ یورو جریمه
به آقای ایوبونه و پرداختن هزینه دادگاه استیناف محکوم
کرد.
از این پیشتر، دادگاه، شکایت هورکاد را هم مردود
شناخته بود و به این ترتیب حقانیت افشاگریهای دقیق
رئیس پیشین سازمان ضد جاسوسی فرانسه درباره شبکه عوامل
رژیم ایران در این کشور به اثبات رسید.
روز پنجشنبه ۵خرداد (۲۶ می ۲۰۱۱) دادگاه استیناف پاریس
حکم قطعی خود را در مورد پرونده عوامل وزارت اطلاعات
رژیم آخوندها، احسان نراقی و جهانگیر شادانلو، صادر
کرد.
۶ مورد از ۷ مورد افشاگری ایوبونه رئیس پیشین سازمان
ضد جاسوسی فرانسه که در کتاب «واواک در خدمت
آیتاللهها» شبکه اطلاعات رژیم در فرانسه را فاش کرده
بود، به اثبات رسید و ۶ مورد از ۷ فقره شکایت مزدوران
مردود اعلام شد.
دادگاه استیناف پاریس در حکم خود پیرامون شکایتهای
شبکه اطلاعات آخوندی از افشا و انتشار اسامی مزدوران
با صراحت اعلام کرد: این برای ایوبونه یک متخصص و
کارشناس امور اطلاعاتی مشروع و برحق بوده است کتابی را
منتشر کند که موضوع آن به تاریخچه و فعالیتهای
دستگاههای اطلاعاتی رژیم ایران مربوط است. موضوعی که
مورد توجه همگان است بهویژه کسانی که علاقمند به
تحولات رژیمی هستند که از تروریسم بینالمللی پشتیبانی
میکند.
(کشتار اکراد بی دفاع عراقی از جرائم علیه
بشریت است)
اسناد درخواست
و دریافت مبالغ کلان برای شکایت و لجنپراکنی علیه
مجاهدین به خط و امضای مزدور احسان نراقی خطاب به
احمدینژاد رئیسجمهور رژیم ولایتفقیه به دادگاه
ارائه و ضمیمه پرونده شد.
اسناد بهدست آمده از دفتر احمدینژاد نشان داد که
نراقی حقالوکاله وکیل خود وهزینههای دادگاه را از
«ریاست محترم دبیرخانه ریاست جمهوری» مطالبه کرده بود.
طبق حکم دادگاه، شرکت احسان نراقی در شکنجه روانی
زندانیان سیاسی ایران به اثبات رسید.
در حکم دادگاه، بهشهادتهای زندانیان سیاسی که در
زندانهای اوین وقزلحصار شاهد مستقیم شرکت احسان نراقی
در شکنجه روانی زندانیان بودهاند استناد شده است.
دادگاه جمعبندی میکند: «این دادهها، در کنار مسیر طی
شده توسط احسان نراقی که سابقاً در خدمت شاه بوده و
بعد، از نزدیکان رژیم جدید شده است، ایوبونه را مجاز
میکند بنویسدکه احسان نراقی «در شکنجه روانی زندانیان
سیاسی با گذاشتن کلاسهای اجباری برای آنها شرکت کرده
است».
در حکم دادگاه، تصریح میشود، همچنانکه ایو بونه
نوشته است، احسان نراقی از فتوای قتل سلمان رشدی حمایت
و شکنجه علیه زندانیان سیاسی را تأیید کرده است.
دادگاه استیناف مجدداً ، شکایت مهره شناخته شده ساواک
شاه و خدمتگزار اطلاعات رژیم ولایتفقیه را در مورد
اینکه وی عامل اطلاعات آخوندی شناخته شده است افترا
ندانست و رد کرد.
دادگاه، بار دیگر انکار احسان نراقی را در مورد اینکه
عضو ساواک رژیم شاه نبوده است، مردود شناخت و رد کرد.
دادگاه، همچنین شکایت و انکار احسان نراقی را در مورد
اینکه به توصیه رژیم آخوندی به خدمت یونسکو درآمده
است، مردود شناخت و رد کرد.
(به مسلخ فرستادن عمدی بدون تعلیمات نظامی
جنایت جنگی است)
شکایت و
درخواست استیناف مزدور جهانگیر شادانلو در دادگاه، از
اساس مردود شناخته شد. و ثابت شد آنچه ایو بونه در
کتاب خود فاش کرده است صحت دارد و جهانگیر شادانلو یک
مأمور وزارت اطلاعات ایران است که یک انجمن پوششی برای
مأموریتهای وزارت اطلاعات بهراه انداخته است.
۳ مزدور پیشانی سیاه رژیم آخوندها: احسان نراقی،
جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی که در این فاصله به
ایران رفته و در جزیره کیش سکته کرد و مرد، در
شکایتهای زنجیرهای خود، به خیال اینکه مزدوری آنان
بهلحاظ قضایی مسجل نخواهد شد، در مجموع ۳۴۵هزار یورو
درخواست خسارت کرده بودند.
دادگاه با تأیید این حقیقت که مدارک نشاندهنده منفعتی
است که احسان نراقی در معرفی مأموران اطلاعات تحت
عنوان اعضای سابق مجاهدین به دستگاه قضایی فرانسه در
پرونده ۱۷ژوئن داشته است، از زیر سؤال بردن دستگاه
قضایی خودداری کرد و تنها در همین مورد در حکم خود
خاطرنشان کرد: «اگر چه بعضی اسناد ارائه شده نشان
میدهد که احسان نراقی به تحقیقات قضایی انجام شده در
پاریس توسط بخش ضدتروریستی و نیز درباره فعالیتهای
مجاهدین خلق که او مخالف سیاسی آنها است، علاقه نشان
میدهد، اگرچه این شیوهها بطوررایج توسط سرویسهای
ویژه در این کشور مورد استفاده قرار میگیرند»
با اینحال نمیتوان گفت که قضات دادگاه اول که در این
مورد بهخصوص علیه قضاییه فرانسه به آقای ایو بونه حق
حسننیت ندادهاند، کاری نادرست کردهاند! دادگاه به
همین خاطر از آقای ایوبونه و ناشر کتاب «واواک در خدمت
آیتاللهها» خواست هر یک مبلغ ۵۰۰ یورو به احسان
نراقی بدهند و همین نکته درباره قضاییه فرانسه را هم
در روزنامه آگهی کنند تا سیستم قضایی فرانسه، از
آلودگی به رژیم ملایان در پرونده ۱۷ژوئن شسته شود. هر
چند که قضات تحقیق دادستانی ضدتروریسم فرانسه به تازگی
در قرار منع تعقیب، بساط پرونده ۱۰ساله ۱۷ژوئن و
شهادتهای دروغین عوامل اطلاعات ملایان در آن را از
اساس برچیده و منتفی شناختند.
بخشهایی از:
حکم دادگاه استیناف پاریس
۲۶ مه ۲۰۱۱-۵خرداد۹۰
در آوریل ۲۰۰۹ مؤسسه انتشاراتی تیمه کتابی را بقلم
ایوبونه، رئیس سابق د اس ت، منتشر کرد تحت عنوان واواک
در خدمت آیتاللهها. در صفحه چهارم جلد (پشت جلد) آن
آمده است:
«درسال ۱۹۷۷ سی سال پیش، خمینی سقوط سلطنت را اعلام
کرده و جمهوری اسلامی را برقرار میکند. کلمهای که
امید بر میانگیخت، ولی انقلابی که توسط مذهبیها غصب
شد. ایرانیها نه تنها به آزادی نرسیدند بلکه ایرانیها
تحویل وزارت اطلاعات وامنیت ملی ایران، یعنی وواک
وحشتناک، داده شدند».
ایو بونه کارشناس برجسته جهان عرب و اسلامی به بررسی
تاریخچه جنجال برانگیز سرویس اطلاعاتی ایران
میپردازد، ترور مداخله، شکنجه، مصونیت... ...
درحالیکه غرب چشمان خو د را بر روی سازمانی که خود به
ظهور ان کمک کرده است میبندد، واواک دمی از تلاش برای
نابودی اپوزیسیون سیاسی باز نمیایستد.
یک نوشته آموزنده که موضوع جایگاه ایران در قرن
بیستویکم را مطرح میکند».
همچنین یادآوری میشود که ایوبونه استاندار، رئیس
پیشین د.اس.ت در سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵ بوده است و چندین
اثر دیگر نوشته است.
احسان نراقی که خود را بهعنوان روشنفکری معرفی میکند
که «ضمن حفظ کامل استقلال خود با تمامی رژیمهای متوالی
کشورش گفتگو کرده است» و اظهار میدارد که سازمان
مجاهدین خلق ایران را ناراحت میکند.
۱. درباره اولین فراز مورد شکایت
مدعی خصوصی [احسان نراقی] اشتباه میکند که میگوید
فراز اول مورد شکایت واقع شده او را بهعنوان مأمور
سرویسهای ایرانی معرفی میکند که شخصاً در حذف فیزیکی
مخالفان، در عملیات تروریستی در خارج، و در فعالیتهای
شانتاژ و اشاعه بنیادگرایی شرکت داشته است؛ زیرا در
واقع این اتهامات خاص مسئول واواک در پاریس و معاونان
اوست، یعنی کسانی که احسان نراقی در بین آنها به چشم
نمیخورد، یعنی کسیکه با تعدادی دیگر تنها از آنها
بهعنوان مأمور نام برده شده و یادآوری شده است که نقش
آنها «متعاقباً » مطرح خواهد شد.
همانطور که قبلاً توسط دادگاه گفته شده، این اولین
فراز، افترا علیه شاکی خصوصی [احسان نراقی] محسوب
نمیشود.
۲. درباره فراز دوم شکایت
با یادآوری اپورتونیسم احسان نراقی که، بعد از خدمت به
سرویسهای مخفی شاه ایران، اکنون به خدمت رژیم جدید
درآمده است، این قسمت مدعی خصوصی را متهم میکند که
«در شکنجه روانی رفقای سابق خود از طریق اجرای کلاسهای
اجباری برای زندانیان که مقاومت بیشتری در برابر شکنجه
فیزیکی از خودشان نشان میدادند شرکت داشته است».
۳. درباره فراز
سوم اتهام در عوض این افترا آمیز نیست که نوشته شود
«ابتکارات متعددی برای بیثبات کردن شورای ملی مقاومت
ایران (ارگانی که مخالفان رژیم را گردهم آورده است)
صورت گرفت» زیرا این حرف به هیچ فاکت مشخصی مرتبط نشده
است. بعکس اظهاراتی از مدعی خصوصی نقل کرده است که
گویا وی در نوشتههایش از «فتوایی» علیه سلمان رشدی
اظهار خوشحالی کرده است. یعنی نویسنده کتاب آیات
شیطانی که روح الله خمینی بهخاطر حرفهایی که اهانت
آمیز تلقی شده بود دستور قتل سریع وخودسرانه او را
توسط همه مسلمانان صادر کرد.
۴. درباره فراز چهارم شکایت
این همچنین افترا محسوب میشود که گفته شود شکنجه «صد
درصد موجه» شمرده شده است، بهوضوح این اتهام مغایر با
حیثیت و اعتبار است
درباره فرازهای پنجم وششم شکایت
مطالب عنوان شده در این قسمتها هیچ فاکتی که جنبه
افترا آمیز داشته باشد ندارد اتهامات مبنی بر اینکه
از یک طرف احسان نراقی توسط جمهوری اسلامی وارد یونسکو
شده، هر چند او میگوید قبل از رژیم جدید در این پست
بوده است، و از طرف دیگر تحت یک نام مستعار کتاب
انتقادی علیه مجاهدین نوشته است خدشهای نه به حیثیت و
نه به اعتبار او وارد نمیسازد.
۷. درباره فراز هفتم شکایت
اما برای آخرین فراز شکایت شده این طور نیست. یعنی
قسمتی که به احسان نراقی نسبت میدهد مقامات فرانسوی و
بهویژه د.اس.ت و دستگاه قضایی ضدتروریستی را گمراه
کرده است و بهمنظور نفوذ، افرادی را بهعنوان
«مجاهدین نادم» معرفی کرده درحالیکه آنها در واقع
ماموان واواک بودهاند، اتهامی که به فاکت مشخص اشاره
دارد و مغایر با حیثیت و اعتبار مدعی خصوصی بوده است،
که به این ترتیب به خباثت نسبت به نهادهای جمهوری متهم
میشود.
به این ترتیب ارزیابیهای قضات قبلی درباره اینکه
قسمتهای شکایت شده جنبه افترا آمیز دارند یا ندارند،
توسط این دادگاه مورد تأیید قرار میگیرد.
درباره حسن
نیت.
اگرچه اتهامات افترا آمیز معمولاً بهمنظور رساندن
زیان مطرح میشود اما افراد تحت پیگیرد با نشاندادن
اینکه هدف مشروعی را دنبال میکردهاندکه فاقد هرگونه
دشمنی شخصی بوده است میتوانند خود را از این ظن مبرا
سازند،
این دو شرط که برای اثبات حسننیت ضروری هستند باید
همراه باشند با بیانی احتیاط آمیز و سنجیده که روی
دادههای جدی و از پیش گردآوری شده، تکیه داشته باشند.
این برای ایو بونه، یک متخصص امور اطلاعاتی که هیچ چیز
نشان نمیدهد او دشمن شخص خاصی با مدعی خصوصی داشته
است، مشروع بوده است کتابی را منتشر کند که موضوع آن
مربوط است به تاریخ و فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی
ایرانی. موضوعی که مورد توجه عام است بهویژه برای
کسانی که علاقهمند به تحولات کشوری هستند که به گفته
بسیاری از ناظران، از تروریسم بینالمللی پشتیبانی
میکند.
دیگر معیارهای حسننیت بهطور جداگانه درباره هر یک از
چهار مورد اتهامی که طبق شیوه دادگاه اول افترا آمیز
بر آورد شدهاند مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
اظهارات مطرح شده در فراز دوم شکایت
اگرچه مدعی خصوصی [احسان نراقی] از دادگاه درخواست
کرده است تصمیم قضات قبلی را تأیید کند و دادن امتیاز
حسننیت به متهمین درباره اتهام اینکه او در «شکنجه
روانی رفقای سابق خود شرکت داشته است» را رد کند، اما
ایو بونه و کریستوف بارژ مطالب زیر را در دفاع از خود
ارائه دادهاند:
- یک گواهی از مهدی ژورک، کارگردان وسناریو نویس، در
زمانی که در سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ در زندان اوین محبوس
بوده است شرایطی را بازگو میکند که طی آن حرفهای
خصوصی یک زندانی دیگر را شنیده که میگفته همراه با
احسان نراقی «به بازجوها و به رؤسای بخش شیوههای علمی
و تکنیکی و برخورد لازم برای شکستن متهم را آموزش
میدادهاند».
- یک نامه از
محمد صادقی، که به ضمیمه آن فتوکپی کارت پناهندگی وی
در برابر دادگاه ارائه شده است. وی در این نامه
میگوید نامبرده درحالیکه زندانی بوده شاهد بوده برخی
از زندانیان «باتوجه به شرایط بسیار سخت زندان،
بهویژه اعدامها و شکنجهها، به جای مقاومت کردن شروع
به همکاری با سرویسهای اطلاعاتی، بازجوها و شکنجهگران
کردند و یا» نظیر احسان نراقی «اقدام به شرکت در
فعالیتهای تبلیغاتی به نفع رژیم کردند». مدعی خصوصی
[احسان نراقی] «ازطریق تلویزیون مداربسته» در این
فعالیتها شرکت داشته و با اقدام به «موعظه برای به
زانو در آؤردن زندانیان» عمل میکرده است.
- وین گریفیث نماینده پارلمان انگلستان، در شهادت
نامهیی که ضمیمه پرونده شده فاش میسازد که بعد از
بازدید از زندان اوین در سال ۲۰۰۴ او با احسان نراقی
ملاقات کرده است؛ کسیکه «جهت دادن ظاهری احترام آمیز
برای رژیم آنجا بود». گریفیث اظهار میدارد «محتمل
است» که مدعی خصوصی [احسان نراقی] بهمنظور وادار کردن
زندانیان به «تغییر عقیده و همکاری با رژیم در تکنیک
رژیم معروف به بازی باز وکبوتر شرکت کرده باشد».
بهطور خاص از شهادت در برابر دادگاه توسط عباس حسینی،
یک پناهنده سیاسی در هلند، بر میآید که هنگامی که او
در ایران زندانی بوده مجبور به «تماشای ویدیو های
اجباری» بوده است که در آن احسان نراقی از «تجارب» خود
صحبت میکرده و میگفته است بهزودی آزاد خواهد شد. او
به زندانیان میگفته است که «در زندان باقی خواهند
ماند و همانجا خواهند مرد». او به آنها میگفته است
باید یاد بگیرند با رژیم دشمنی نورزند و هدف او «شکستن
مقاومت در زندانها بود».
این دادهها، در کنار مسیر طی شده توسط احسان نراقی که
سابقاً در خدمت شاه بوده و بعد از نزدیکان رژیم جدید
شده است، امری که تکذیب نمیکند، به ایوبونه اجازه
میدهد بنویسد، در عین حال که طرف احتیاط را نگه
میدارد، که مدعی خصوصی «در شکنجه روانی رفقای سابق
خود با ارائه کلاسهای اجباری برای زندانیان شرکت کرده
است».
این چنین، دادگاه در محدوده صلاحیتش، رأی قبلی را روی
این نکته تغییر میدهد.
۲-مطالب مندرج
در فراز سوم مورد شکایت.
در پاسخ به این سؤال که «نظر کلی شما درباره فتوای
خمینی علیه سلمان رشدی چه میباشد؟» احسان نراقی جواب
میدهد: «همانطور که درنوشتههایم گفتهام وقتی خبر
مربوط به فتوی را شنیدم خوشحال شدم».
اگرچه او اظهار تأسف میکند که «دوستانش تلاشی برای
روشن شدن قضیه نکردهاند» او کمی بعد میافزاید: «خدا
میداند که این فتوی باید اجرا شود» و میگوید «در
آغاز این گفتگو من مطرح کردم که از صدور این فتوی
خوشحال شدم، اما مسأله این است که این فتوی امروز
تبدیل به یک مسأله بینالمللی شده است».
به این ترتیب این سند که بهوسیله یک مترجم متخصص مورد
تأیید دیوان عالی کشور فرانسه ترجمه شده است، به ایو
بونه اجازه میدهد همانطور که نوشته است اظهار عقیده
کند و موجه میسازد که دادگاه امتیاز حسننیت را برای
افرادتحت پیگرد بدهد.
-مطالب فراز چهارم شکایت
چندین شاهد که بعد از سوگند توسط دادگاه شنیده شدند
اظهار داشتند که احسان نراقی از شکنجه حمایت میکرده و
میگفته «الزاما چیز بدی نیست» و همچنین از «قصاب
تهران» [اسدالله لاجوری] که شکنجه اعمال میکرده است
به نیکی یاد میکرده است. مدعی خصوصی خود در این باره
در برابر قضات قبلی اذعان داشته است که میتوان «روی
افرادی که در حال انجام کارهای وخیم هستند فشار آورد،
اگر این کار با ملاحظه انسانی انجام شود».
رضا غفاری، شاهدی که بهوسیله دادگاه شنیده شد اعلام
کرد در ۱۲نوامبر ۱۹۹۹ درحالیکه او در استودیوی
تلویزیون بوده است، احسان نراقی در برنامه تلویزیون
صدای آمریکا خود را بهعنوان «مقام یونسکو» معرفی کرده
است و در پاسخ به این سؤال که «آیا معتقد هستید شکنجه
ضرورت داشته باشد؟» گفت: «بعضی وقتها موجه است و افزود
که این شیوه «حتی در انگلستان» هم استفاده میشود.
در اینجا نیز این دادهها به ایو بونه اجازه میدهد با
واژههای غیرافراطی بنویسد، و به کریستف بارژ اجازه
میدهد منتشر میکند آنچه را که توسط مدعی خصوصی در
فراز چهارم شکایت به آنها ایراد گرفته شده است...
درباره اسناد و مدارک مربوط به پرداخت پول و هزینههای
مزدوران توسط رژیم آخوندی، برای لجنپراکنی علیه
مجاهدین و مقاومت ایران، توجه شمارا به گزارشی که در
نخستین دادگاه احسان نراقی در روز بیستویکم بهمن در
سال ۸۸ در همین خصوص در مجله کانارآنشنه چاپ پاریس درج
شد، جلب میکنیم:
هفتهنامه کانار آنشنه، از مشهورترین و پرتیراژترین
نشریات فرانسه، در مطلبی با عنوان «الو احمدینژاد؟»،
نوشت:
در کتابی علیه سرویسهای مخفی رژیم ایران تحت عنوان
«واواک در خدمت آیتاللهها» (منتشر شده توسط انتشارات
تیمه)، استاندار ایو بونه، رئیس سابق ضدجاسوسی فرانسه،
د.اس.ت، آشکارا احسان نراقی را که بهعنوان یک
جامعهشناس ایرانی در یونسکو منصوب بوده است، متهم
میکند که «مأمور» رژیم ایران است.
بهنظر میرسد این سلطنتطلب سابق را، مقامات رژیم
ایران طی اقامتش در زندان مخوف اوین در ابتدای سالهای
دهه ۸۰ میلادی (۱۳۵۸ شمسی) عضوگیری کرده و چرخانده و
سپس بهوسیله یک حکم عفو اسرارآمیز از جانب شخص
خمینی، آزاد ساختهاند…
نراقی در ژوئن گذشته، ایو بونه را به طرح اتهام افترا
مورد شکایت قرار داد. حال آنکه در دادگاهی که در
۱۷دسامبر (۲۶آذر ۸۸) برگزار شد یک چرخش غافلگیرکننده
به وجود آمد: وکیل مدافع ایو بونه در دادگاه، آقای
تیری لوی، نامهیی به فارسی رو میکند که نراقی به شخص
احمدینژاد، رئیسجمهور اسلامی نوشته است!
در این نامه بلند، که مورخ ۲۷ مه گذشته است، نراقی
یادآوری میکند که از تاریخ ۱۹۹۹، در زمان
ریاستجمهوری خاتمی، تلاش کرده است علیه مخالفان
ایرانی از جمله مجاهدین خلق در فرانسه مبارزه کند و
حتی در میان خدماتش، به لابی کردن نزد میشل روکار
اشاره میکند. نراقی در نامهاش به احمدینژاد اضافه
میکند برای شکایتی که در دادگاه بهراه انداخته است
مخارجی کرده است و فاکتورهای بسیار کلان وکیل
پاریسیاش، آتجیان را که ضمیمه میکند.
ظاهراً رژیم تهران در پاسخ دادن تأخیر میکند، نراقی
در دسامبر مجدداً نزد دفتر ریاستجمهوری رژیم ایران
قضیه را مطرح میکند، و این بار مشخصات بانکی فرانسوی
خود را نیز ضمیمه میکند!
و اما در دادگاه، نراقی نهتنها این کار را تکذیب
نمیکند، بلکه قبول میکند که این نامه را فرستاده است
و درهمان حال در مقابل قضات خشمگین میشود، از استفاده
از شکنجه و از فتوایی که (توسط خمینی) در سال ۱۹۸۹
علیه سلمان رشدی صادر شده نیز دفاع میکند.
نراقی حتی تکذیب نکرد که در یک مکالمه با یک مقام رسمی
در تهران شخصاً شاهدانی را علیه مجاهدین خلق در اختیار
دستگاه دادسرای ضدتروریستی فرانسه قرار داده است.
کانار آنشنه در پایان نوشت: با این وضعیت درخشنده
خدمات (نراقی)، عجیب خواهد بود که رژیم تهران
فاکتورهایش را نپردازد!
محکومیت شدید ایوبونه و ناشر کتاب جعلی او در دادگاه
سیته پاریس
دادگاه دوم مربوط به 10 مارس 2011 که حکم آن در 26 می
2011 صادر شد
.
... در حکم جدید از
شاکیان خصوصی اعاده حیثیت شد. و به این ترتیب مشخص شد
که شامورتی بازی و یاوه سرایی های بی سروته مجاهدین
نسبت به منتقدین و دگر اندیشان خریداری نداشته ،قانون
و عدالت در فرانسه تخطئی به حریم خصوصی افراد را از
طرف هر کسی که باشد اجازه نخواهد داد. سازمان مجاهدین
خلق با تمام قوا ، سران و شاهدان دروغین خود در این
دادگاه به کمک گماشته فرانسوی خود ایوبونه آمد اما
شکست خورده،زبون و سرافکنده بازگشت.یک هیئت 7 نفره از
وکلای مجاهدین که هزینه سرسام آور آن را نیز می
پرداختند از ایوبونه و کریستف بارژ به نیابت از طرف
رهبری مجاهدین دفاع کردند.اما نتیجه مطلوب شکست و
سرافکندگی در برابر عدالت و قانون فرانسه بود ...
دادگاه سیته پاریس روز
پنجشنبه 5 خرداد 1390 برابر با 26 می 2011 «ایوبونه» و
«کریستف بارژ» رئیس انتشارات تیمه را برای بار دوم طی
2 سال گذشته به شدت محکوم کرد.
«ایوبونه» رئیس سابق سازمان
ضد جاسوسی فرانسه،از حامیان و همکاران فرانسوی مجاهدین
و «کریستف بارژ» ناشر کتاب ایوبونه و رئیس «انتشارات
تیمه» به جرم دروغپردازی ،افترا ، انتشار و توزیع کتاب
جعلی "واواک در خدمت آیت الله ها" که توسط سازمان
مجاهدین خلق بر علیه ایرانیان آزاده ساکن فرانسه و
اروپا تهیه شده بود، روز 26 می 2011 در دادگاه سیته
پاریس برای بار دوم بشدت محکوم شده و این پرونده به
نفع شاکیان خصوصی ایوبونه بسته شد.
پیشینه:
ساعت 2 بعد ازظهرروز پنجشنبه 19 اسفند 1389 شمسی برابر
با 10 مارس 2011 میلادی، دادگاه سیته پاریس برای دومین
بار "ایوبونه" رئیس سابق سازمان ضد جاسوسی فرانسه را
پای میز محاکمه کشید.این دادگاه که مرحله اول آن در 17
و 18 دسامبر 2009 در همین محل برگزار شده بود منجر به
محکومیت شدید ایوبونه ، و رئیس انتشاراتی "تیمه"شد.
در پی انتشار کتاب جعلی "واواک در خدمت آیت الله ها"
که توسط سازمان مجاهدین گردآوری شده و بنام"ایوبونه"
ثبت نموده و توسط انتشارات "تیمه" نشر و توزیع گردیده
بود،سه تن از ایرانیان آزاده ساکن پاریس به شکایت از
آنها برخاستند.که در دور اول دادگاه ، "ایوبونه " و
شرکت انتشاراتی"تیمه "محکوم شده و علاوه بر آن به
شاکیان جزای نقدی پرداخت گردید.در پی اعلام حکم
دادگاه،محکومین خواستار استیناف شده تا حکم صادر شده
لغو شود.از طرف دیگر شاکیان نیز استیناف خواستند چرا
که از نظر آنان میزان محکومیت کم بوده و دادگاه پاریس
می بایست شدیدتر محکوم می کرد.
مرحله دوم این دادگاه روز پنجشنبه 19 اسفند1389 شمسی
برگزار شد که حکم نهایی این دادگاه روز 26 می 2011
صادر گردیده و منجر به محکومیت شدید ایوبونه و رئیس
انتشارات تیمه گردید.
حکم صادر شده از طرف دادگاه
-حکم دادگاه 17 و 18 دسامبر 2009 از طرف دادگاه جدید
تایید شده و استیناف مورد تقاضای ایوبونه رد شد.
-دادگاه حکم قبلی مبنی بر محکومیت ایوبونه و کریستف
بارژ رئیس انتشارات تیمه را وارد دانسته و مجددا
محکومیت آنان را با حضور وکلای او به ایوبونه و ناشر
کتاب تفهیم کرد.
-در حکم جدید که از سوی دادگاه 10 مارس 2011 صادر شده،
ایوبونه به دروغپردازی،افترا و توطئه بر علیه ایرانیان
آزاده ساکن فرانسه و اروپا محکوم شد.
-در حکم جدید ایوبونه و انتشارات تیمه محکوم و ملزم به
پرداخت جریمه نقدی علاوه بر پرداخت های حکم قبلی و
خسارات وارده به شاکیان خصوصی و دادگاه شدند.
-در حکم جدید که روز 26 می 2011 از طرف دادگاه پاریس
صادر شد، ایوبونه و انتشارات تیمه می بایست در 3
روزنامه کثیر الانتشار فرانسه متنی را که دادگاه تعیین
کرده است منتشر نمایند.تا عامه مردم و آژانس های خبری
مطلع شوند که ایشان جرم و محکومیت را پذیرفته و دیگر
دست به چنین اقداماتی نخواهد زد.
-در حکم جدید آمده است که در صورت تکرار اقدام مشابه
با محکومین برخورد قانونی و جدی تری صورت خواهد گرفت.
-از انتشار و توزیع مجدد کتاب جعلی و سراسر کذب «واواک
در خدمت آیت الله ها»که رونوشت یاوه های سازمان
مجاهدین بر علیه ایرانیان آزاده ساکن فرانسه و اروپا
است جلوگیری بعمل می آید.
-در حکم جدید از شاکیان خصوصی اعاده حیثیت شد.
و به این ترتیب مشخص شد که شامورتی بازی و یاوه سرایی
های بی سروته مجاهدین نسبت به منتقدین و دگر اندیشان
خریداری نداشته ،قانون و عدالت در فرانسه تخطئی به
حریم خصوصی افراد را از طرف هر کسی که باشد اجازه
نخواهد داد.
سازمان مجاهدین خلق با تمام قوا ، سران و شاهدان
دروغین خود در این دادگاه به کمک گماشته فرانسوی خود
ایوبونه آمد اما شکست خورده،زبون و سرافکنده بازگشت.یک
هیئت 7 نفره از وکلای مجاهدین که هزینه سرسام آور آن
را نیز می پرداختند از ایوبونه و کریستف بارژ به نیابت
از طرف رهبری مجاهدین دفاع کردند.اما نتیجه مطلوب شکست
و سرافکندگی در برابر عدالت و قانون فرانسه بود.
این پیروزی به ایرانیان آزاده ساکن فرانسه و اروپا
مبارک باد.
دادگاه پاریس ایوبونه و سران باند رجوی را برای بار
دوم بشدت محکوم کرد
.
... در پی انتشار
کتاب جعلی "واواک در خدمت آیت الله ها" که توسط سازمان
مجاهدین گردآوری شده و بنام"ایوبونه" ثبت نموده و توسط
انتشارات "تیمه" نشر و توزیع گردیده بود،سه تن از
ایرانیان آزاده ساکن پاریس به شکایت از آنها
برخاستند.که در دور اول دادگاه ، "ایوبونه " و شرکت
انتشاراتی"تیمه "محکوم شده و علاوه بر آن به شاکیان
جزای نقدی پرداخت گردید.در پی اعلام حکم
دادگاه،محکومین خواستار استیناف شده تا حکم صادر شده
لغو شود. مرحله دوم این دادگاه از ساعت 1400 عصر روز
پنجشنبه 19 اسفند شروع شده و در ساعت 2200 شب به پایان
رسید.نتیجه این محاکمه امروز عصر 26 می 2011 از طرف
دادگاه اعلام گردید ه و ایوبونه را به جرم دروغپردازی
بر علیه ایرانیان ساکن اروپا محکوم کرد.اخبار بعدی
متعاقبا به اطلاع خواهد رسید ...
ایوبونه و سران باند رجوی به
جرم دروغپردازی و انتشار کتاب جعلی "واواک در خدمت آیت
الله ها" که بر علیه ایرانیان آزاده ساکن فرانسه و
اروپا تهیه شده بود، امروز 26 می 2011 در دادگاه سیته
پاریس برای بار دوم بشدت محکوم شدند.
دادگاه دوم ایوبونه روز
پنجشنبه 19 اسفند 1389 شمسی برابر با 10 مارس 2011
میلادی، در سیته پاریس تشکیل شده و او را پای میز
محاکمه کشید.این دادگاه که مرحله اول آن در 17 و 18
دسامبر 2009 در همین محل برگزار شده بود منجر به
محکومیت شدید ایوبونه ، سران سازمان مجاهدین و رئیس
انتشاراتی "تیمه"شد.
در پی انتشار کتاب جعلی "واواک در خدمت آیت الله ها"
که توسط سازمان مجاهدین گردآوری شده و بنام"ایوبونه"
ثبت نموده و توسط انتشارات "تیمه" نشر و توزیع گردیده
بود،سه تن از ایرانیان آزاده ساکن پاریس به شکایت از
آنها برخاستند.که در دور اول دادگاه ، "ایوبونه " و
شرکت انتشاراتی"تیمه "محکوم شده و علاوه بر آن به
شاکیان جزای نقدی پرداخت گردید.در پی اعلام حکم
دادگاه،محکومین خواستار استیناف شده تا حکم صادر شده
لغو شود.از طرف دیگر شاکیان نیز استیناف خواستند چرا
که از نظر آنان میزان محکومیت کم بوده و دادگاه پاریس
می بایست شدیدتر محکوم می کرد.
مرحله دوم این دادگاه از ساعت 1400 عصر روز پنجشنبه 19
اسفند شروع شده و در ساعت 2200 شب به پایان رسید.نتیجه
این محاکمه امروز عصر 26 می 2011 از طرف دادگاه اعلام
گردید ه و ایوبونه را به جرم دروغپردازی بر علیه
ایرانیان ساکن اروپا محکوم کرد.اخبار بعدی متعاقبا به
اطلاع خواهد رسید.
این پیروزی به ایرانیان آزاده ساکن اروپا مبارک باد.
روز
بیست و پنجم می، مریم رجوی ، بعنوان میهمان در
سمپوزیومی در پارلمان اروپا! اخطاریه تهدید آمیز جدیدی
را علیه سازمانهای حقوق بشری و دولت منتخب عراق صادر
کرد.
وی گفت: "هر گونه سعی در جابجایی اجباری در عراق منجر
به قتل عام ساکنین اشرف خواهد شد. من به جامعه بین
المللی و ایالات متحده امریکا اخطار می کنم که مسئولیت
عواقب این کشتار نیز بر عهده آنها خواهد بود".
این روزها که ما شاهد نابودی تشکیلات جهنمی رجوی ها
هستیم،و تیک؛ تیک های اخرعمرش را حکایت میکند رجوی ها
به هر خار و خاشاکی دست میزنند،برای همین این بار هم
مثل دفعات قبل از جان اسیران دربند مایه میگذارند،و
پیشاپیش این زمینه را اماده میکند برای کشتار جدید در
اسارتگاه،که شاید چند صباحی به زندگی خفیف و خائنانه
خودشان ادامه بدهند و مسئولیت این کشتار را به گردن
جامعه بین المللی و امریکا و دولت عراق انداخته است.
ما که طی سالیان و ماهای اخیر شاهد به کشتن دادن
تعدادی از انان به دستور سران فرقه بودیم ،و اینک بر
این مسئله اشراف کامل داریم بایستی به هر شکل ممکنی که
شده جلوی این خونریزی جدید را گرفت ،چرا که انسانهای
فریب خورده ای دراین میان کشته میشوند و هر بار رجوی
بهره سیاسی ان را میبرد و انها را در بوق و کرنا میکند
تا بیگناهی خودش را ثابت کند،این در حالی است که
مسئولیت کشتار و جان این افراد بیگناه و فریب خورده
تماما بر عهده رجوی است و بایستی روزی پاسخگوی این
مسئله باشند.
سوالی که در ذهن هر خواننده ای مطرح میشود این است چرا
مریم رجوی به جای اینکه اطلاعیه صادر کند و سمپوزیومی
شرکت کند و به جامعه بین المللی و ایالات متحده امریکا
و دولت منتخب عراق اخطار بدهد که مسئولیت کشتار بر
عهده شماها میباشد،چرا به جای این کار دست به اقدام
عملی نمیزند و بر خواسته دولت منتخب عراق همانا اخراج
مجاهدین تا پایان سال جاری میلادی است احترام نمیگذارد
و درب اسارتگاه را باز نمیکند از چه موضوعی ترس دارد
ایا مریم رجوی براین مسئله اشراف ندارد ؟
برای ما که سالیان طعم ان تشکیلات جهنمی را چشیده ایم
و ان را از نزدیک لمس کرده ایم کاملا روشن و واضح
است،مخصوصا الان در دنیای ازاد هستیم،رجوی تمام تلاش
خودش را بکارمیبرد که حتی یک خبر از دنیای بیرون به
گوش اعضا فریب خورده نرسد و از طریق تشکیلات جهنمی اش
شب و روز در حال مغز شویی افراد میباشد،چرا که حتی
برای ساعاتی درب اسارتگاه باز شود و افراد واقعیت های
جامعه را ببینند و بفهمند بیرون اسارتگاه اشرف هم میشه
زندگی کرد و اعضا بفهمند دنیای دیگری وجود دارد خارج
از تشکیلات جهنمی رجوی به جرئت میگم بیش از 90درصد از
افراد انجا را ترک میکنند و دنبال زندگی خودشان میروند
و در این میان ترس رجوی هم برای همین است که تشکیلات
انها تخته میشود.
برای همین به هیچ وجه اجازه نمیدهد درب استارتگاه باز
شود و تمام تلاش خودش را برای این بکار گرفته به هر
فریبی که شده این اسارتگاه را حفظ کند این بار هم با
اخطار دادن به جامعه بین المللی و دولت ایالات متحده
امریکا با این کار مریم رجوی داره دست پیش را میگیره
که پس نیفته ولی چه عرض کنم که این بازی ها دیگر تمام
شده و دست شما برای تمام دنیا رو شده است.
من از سازمانهای بین المللی و حقوق بشری خواستارم که
بر این موضوع نظارت داشته باشند و بر این مسئله اشراف
داشته باشند خونریزی جدیدی به فرمان تشکیلات رجوی در
حال اجرا است برای جلوگیری از تکرار فاجعه دیگر و
ریختن خون انسانهای بیگناه خواهش دارم وارد عمل شوید و
این موضوع را حل و فصل نمائید.
چند وقت پیش که خبر فرار جسورانه سه تن از یاران
اسیرمان در اشرف را شنیدم، خاطرات تلخ و شیرین بسیاری
برایم تداعی شد. به یاد روزهای آخری که در زندان اشرف
بودم افتادم و فشارهای همه جانبه ای که آن روزها برایم
وجود داشت. یادم است که هر روز باید به اتاق جواد
خراسان که آن زمان فرمانده مرکزمان بود می رفتم و تا
نزدیک ظهر، بحث های بی منطق و تکراری او و فرماندهان
دیگری که برای صحبت با من می آورده را تحمل می کردم که
سعی داشتند به زعم خودشان من را از جداشدن بترسانند و
پشیمانم کنند. بعد هم برای این که با بقیه بچه ها و
دوستانم برخوردی نداشته باشم، باید همانجا غذا می
خوردم و باز دوباره بحث ها و سردردها شروع می شد. بعد
هم دوباره نشست و نشست که تمامی نداشت. هیچ طوری هم
کوتاه نمی آمدند. حتی یک بار که دیگر واقعاً از تکرار
همه روزه این وضعیت خسته شده بودم، با جواد حرفم شد و
پا شدم که از اتاق بیرون بروم ولی چند تا از آدم هایش
که آنجا بودند من را گرفتند و درب را قفل کردند و از
آن به بعد نشست ها پشت درب های بسته ادامه پیدا کرد و
هر وقت نیاز ضروری پیش می آمد، درب را باز می کردند که
این وضعیت چند هفته طول کشید تا نقطه ای که دیدند من
هم کوتاه نمی آیم که دیگر یک نشست 100ـ 150 نفره برایم
گذاشتند که نزدیک 12 ساعت طول کشید که خودش داستان
دیگری است. خلاصه یک دفعه تمام آن روزهای سیاه، جلوی
چشمم آمد و آن همه فشار ذهنی که با ناامیدی و نگرانی
از آینده خارج از حصارهای اشرف، همراه بود. می دانستم
دیگر نمی توانم بودن در این زندان تنگ را تحمل کنم،
اما نمی دانستم بیرون از آنجا چه آینده ای در انتظارم
است. آن قدر سازمان در تمام آن سال ها ما را از زندگی
بیرون ترسانده بود که هر چند ته دلم می دانستم این طور
نیست، اما این نگرانی و ابهام همیشه وجود داشت تا این
که بالاخره تصمیمم را گرفتم و با کلی طرح و برنامه، یک
شب اقدام به فرار کردم. تا لحظه ای که سیاج اشرف را رد
نکرده بودم، هیچ تصوری از احساسم بعد از آزادی نداشتم.
خیلی به آن فکر کرده بودم، ولی نمی توانستم در آن فضا
آن طور که باید تصورش کنم. اما لحظه ای که پایم به
زمین بیرون قرارگاه رسید، حتی با این که باز نمی
دانستم بعد از آن چه اتفاقی می افتد، ولی شیرینی آن
احساس آزادی برای یک لحظه تمام خستگی و تمام نگرانی ام
را از میان برد. هیچ وقت آن لحظه را فراموش نخواهم کرد
و هین طور که کارهایم به لطف خدا یکی بعد از دیگری به
سرانجام می رسید، ولی همیشه لحظه ای که خودم را آزاد و
رها از تشکیلات جهنمی رجوی در بیرون از حصار تنگ زندان
اشرف دیدم، جلوی چشمم بود و به من آرامش می داد. غرض
این که هر وقت خبر آزادی دوستی را می شنوم، دوباره این
احساس در من زنده می شود و به همان اندازه خوشحال می
شوم، این بار هم خبر آزادی دوستانم، بهانه ای شد برای
مرور آن خاطرات.
صمیمانه برایشان آرزوی سلامت و موفقیت در کارهایشان را
دارم و آرزویم این است که روزی خبر فروپاشی کامل قلعه
اشرف و آزادی تمام اسیران را بشنوم. این را هم از
دوستان تازه از بند رسته ام، صمیمانه می خواهم که تمام
تلاش شان را بکنند که بتوانیم شرایط آزادی بقیه یاران
اسیرمان را هم هر چه زودتر فراهم کنیم. تا این احساس
شیرین آزادی را آنها نیز با تمام وجودشان حس کنند و آن
طور که می خواهند و هر جا که می خواهند، آزادانه زندگی
کنند.
همانطور که می دانید در شرایط کنونی سران فرقه و بطور
خاص شخص رجوی در بن بست لاعلاجی گرفتار گشته است و این
بن بست لاعلاج با شروع تحصن دلیرانه و شجاعانه خانواده
های سالخورده و محترم قربانیان گرفتار در چنگال فرقه
که در جلوی درب اسارتگاه انجام دادند و هنوز هم ادامه
دارد به اوج خودش رسید و اکنون هم که با اولتیماتومی
که دولت عراق تا پایان امسال برای خروج فرقه داده
و تیک تیک زمان بر علیه سران فرقه و شخص رجوی هست.
لذا
رجوی صدای ناقوس مرگ خودش و اندیشه پوشالی فرقه
گرایانه اش را شنیده وحسابی احساس خطر می کند.
به همین خاطر دست به تلاشهای مذبوحانه برای خروج از
این بن بست لاعلاج می زند که این تلاشهای مذبوحانه نه
تنها دردی را دوا نمی کنند بلکه فرقه را به پایانش
نزدیکتر کرده و نابودیش را تسریع میکنند.
اکنون
با این مقدمه ای که گفتم در زیر به چند نمونه از
تلاشهای مذبوحانه و بی نتیجه سران فرقه و رجوی می
پردازم
.
یکم:
دروغپردازی سران فرقه و شخص رجوی علیه خانواده های
متحصن و مقامات عراقی بطور مثال یکی از دروغهای شاخدار
رجوی که گفته بود آب و برق و دارو و سوخت را مقامات
دولتی عراق قطع کرده اند و نفرات در کمپ گرسنه و تشنه
هستند که اخیرا این دروغ شاخدار رجوی توسط آقای هوشیار
زیباری وزیر امور خارجه دولت عراق بر ملا شد وی در طی
دیدارش با سفرای اروپائی در عراق گفت که دست اندرکاران
ذیربط در امور کمپ کلیه مایحتاج انسانی و معمول همچون
بهداشت وغذای کافی در اختیارشان قرار می دهند.
دوم:
جست وخیزهای مریم خانم رئیس جمهور ترشیده و مادام
العمر به این طرف و آنطرف مثل پارلمان اروپا که نه
تنها هیچ نتیجه مثبتی به همراه نداشته بلکه نتایج عکس
بهمراه داشته است که بطور مثال اخیرا ما شاهد این
بودیم که جمعی از قانونگذاران پارلمان اروپا که از
جناحهای مختلف بودند خواهان محاکمه پنجاه تن از سران
فرقه به اتهام جنایت علیه بشریت شدند که این اقدام
سران فرقه را دچار شوک کرده است.
سوم:
تلاشهای مذبوحانه از طریق لابی های فرقه در آمریکا و
جست و خیزهای میمون وار مریم عضدانلو در پاریس با
ترتیب دادن جلسه با جمعی از بازنشستگان دولت بوش هزینه
های کلان و طرح دولت آمریکا برای کمک به این فرقه در
خروج از این بن بست لاعلاجی که در شرایط کنونی سران
فرقه در آن قرار گرفته اند نه تنها مفید هیچ فایده ای
نگردیده است بلکه نتیجه عکس داده است و ما در خبرها
مطلع شدیم که جمع کثیری از قانونگذاران عراقی طرح دولت
آمریکا را برای کمک به ماندن فرقه در عراق دانسته و
آنرا رد کرده اند و خواهان خروج فرقه از عراق گشته اند
و دولت عراق هم اعلام کرده است که تحت هیچ شرایطی از
تصمیم خودش مبنی بر خروج فرقه تا پایان امسال عقب
نشینی نخواهد کرد ولذا تا پایان سال جاری میلادی
بایستی عراق از لوث وجود فرقه پاک گردد و بساط فرقه
گری رجوی در عراق بر چیده شود.
چهارم:
ترتیب دادن مصاحبه هائی از زبان نفرات معلوم الحالی
تحت عنوان اعضای به اصطلاح شورای ملی مقاومت و وادار
کردن آنان به دروغپردازی وحمایت از سران فرقه و
چاپلوسی چندش آور از رجوی که در این زمینه می بینیم که
حاضر میشوند با تلویزیون بخش فارسی بی بی سی که رئیسش
را که آقای صادق صبا هست قبول ندارند و بارها علیه او
در تلویزیون فرقه لجن پراکنی کرده اند مصاحبه کنند و
اخیرا در این رابطه ما شاهد شرکت کریم قصیم در برنامه
به عبارتی دیگر تلویزیون بخش فارسی بی بی سی بودیم که
چطوری سران فرقه او را وادار به دروغپردازی و گفتن
دروغهای شاخدار در آن برنامه نموده بودند وی در طی
اراجیف خنده دار و مضحکش کاملا همانند سران فرقه و خود
رجوی به وارونه گوئی و فرافکنی پرداخت اراجیفی
نظیر:شهر اشرف نامیدن پادگان نظامی اشرف یا ورود به
سازمان سخته و خروج آسان که همگان میدانند که کاملا بر
عکس هست یا اینکه بالاترین حجم استفاده از اینترنت در
اشرف هست در صورتی که در آنجا افراد حق داشتن رادیو و
گوش کردن به اخباری غیر از اخبار سیمای به اصطلاح
آزادی که گردانندگان آن ذره ای بوئی از آزادی نبرده
اند را ندارند که اینگونه اراجیف مضحک و خنده دار که
مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد و مطمئنا هیچ
شنونده ای را نمی فریبد و کسی آنرا باور نمی کند و نه
تنها دردی از بن بست لاعلاجی که سران فرقه و شخص رجوی
در آن گرفتار گشته دوا نخواهد کرد بلکه همگان به
دروغپردازی فرقه بیشتر پی میبرند وبه نابودی اندیشه
پوشالی فرقه گرایانه رجوی سرعت می بخشد
.
پنجم:
پیروزی نمائی های کاذب سران فرقه برای فریب نیروها و
فرار از واقعیت اجتناب ناپذیری که در شرایط کنونی با
آن مواجه هستند یعنی همان بن بست لاعلاجی که درش
گرفتار شده اند که اینگونه پیروزی نمائی ها در فرقه
تازگی ندارد و همگان با آنها آشنائی دارند و بطور مثال
به تازه ترین آن می پردازیم
.
چندی پیش در خبرها آمده بود که دادگاهی در پاریس
تعدادی از افراد فرقه را از اتهام پولشوئی تبرئه کرده
است که سران فرقه چنان با آب و تاب این خبر بی اهمیت
را در سیمای نفاق خودشان با بوق کرنا هر روز تبلیغ می
کنند که انگار همه چیز تمام شده و به پیروزی چشمگیری
دست یافته اند و دیگر در بن بست نیستند
.
در پایان باید عرض کنم اینگونه تلاشهای مذبوحانه رجوی
نه تنها اورا از این بن بست لاعلاجی که در آن قرار
گرفته خلاص نخواهد کرد بلکه نابودی خودش و اندیشه
پوشالی فرقه گرایانه اش و تشکیلات تار عنکبوتی و
استالینی فرسوده و پوسیده اش را سرعت بیشتری می بخشد و
زمان با سرعت وصف نا پذیری بر علیه سران فرقه و شخص
رجوی به پیش می رود و ما بزودی شاهد بر چیده شدن بساط
فرقه گری رجوی نابودیش در عراق خواهیم شد و با اینکار
همچنین ما شاهد رهائی همه اسیران که در اسارتگاه قلعه
اشرف در چنگال سران فرقه گرفتار هستند خواهیم گشت و
مطمئنا این امر بزودی محقق خواهد گردید وآنروز دیر
نیست.
دیدار و گفتگوی پژوهشگر سوییسی با آخرین دسته نجات
یافتگان از فرقه رجوی
23.05.2011
تحریریه ایران قلم
به ابتکار
کانون ایران قلم و با دعوت از پژوهشگر و کارشناس
سوییسی آقای آنتوان گسلر نویسنده و محقق در امور
تروریسم و فرقه ها، همچنین سرکار خانم بتول سلطانی و
آقایان علی جهانی ، مهرداد ساغرچی، روح الله تاجبخش و
کریم غلامی از آخرین دسته از جدا شدگان فرقه رجوی
سمینار پژوهشی در روزهای سیزدهم و چهاردهم می در شهر
کلن آلمان برگزار گردید. در این جلسه همچنین فعالان
حقوق بشری آقایان مهدی خوشحال ، میلاد آریایی و محمد
حسین سبحانی حضور داشتند.
در این
سمینار پژوهشی که بشکل پرسش و پاسخ برگزار میگردید،
آقای گسلر در مقام پژوهشگر سؤالات متعددی را از آخرین
دسته از نجات یافتگانی که بشکلی معجزه آسا به اروپا
رسیده بودند مطرح کرده و افراد مورد نظر به آن پاسخ
میدادند.
ابتدا
سرکار خانم بتول سلطانی با ذکر وقایعی تکان دهنده
زوایای پنهان زندگی سراسر آلوده رهبر این سازمان مسعود
رجوی را برای حاضران توضیح داد و ایشان که از اعضای
سابق و عضو شورای رهبری این سازمان بودند پرده از سوء
استفاده های جنسی مسعود رجوی که با انواع توجیهات
تئوریک و ایدئولوژیک ارائه میشد پرداخت و در همین
ارتباط به حرامسرایی از زنان برهنه که عنوان « رقص
رهایی» نام داشت، اشاره کرد . این توضیحات باعث حیرت
و تاسف عمیق سایر اعضاء و بویژه آقای گسلر گردید ولی
ایشان در مقابل خاطرات ویران شده خانم سلطانی این که
حرفی زده و از او دلجویی کرده باشد به شوخی گفت، خب یک
شب رویایی یک زن با رهبرش چه اشکالی می تواند داشته
باشد، خانم سلطانی در پاسخ گفت، شکست و دگرگونی من از
همین نقطه آغاز شد، چرا این که من و سایر زنان مجاهد
برای مبارزه به سازمان رفته بودیم و نه برای گرم کردن
حرمسرای خصوصی آقای رجوی.
در ادامه
این سمینار پژوهشی یک عضو قدیمی دیگرسازمان آقای کریم
غلامی به عنوان مجروح جنگی بیش از 20سال عمر خود را بر روی صندلی چرخ دار
سپری کرده ضمن اشاره به نحوه ارتباط با سازمان مجاهدین
و شکارشدن توسط انان به چگونگی مجروح شدن خود پرداخت
وبه انواع فشارهایی که سازمان برای پذیرش نظرات خود
روی این افراد اعمال میکرد بخشی دیگری از صحبتهای
ایشان را تشکیل میداد.
آقای کریم
غلامی به تأکید با دلایل فنی و تخصصی اثبات میکرد که
شخص رجوی در عراق بوده و در مرکز پادگان اشرف مخفی شده
است و افراد حاضر دراین پادگان گروگانهایی هستند که
شخص رجوی برای حفظ جان خود آنها را به مثابه گوشت دم
توپ مورد سواستفاده و استقثمار مضاعف قرار میدهد.
دیگر شرکت
کننده دراین سمینار پژوهشی آقای مهرداد ساغرچی از
اعضای قدیمی سازمان بود که با بیش از 20سال تجربه در این سازمان و شناخت و
ماهیت ارتجاعی این جریان ضد ملی اکنون کمر همت به
افشای چهره چند گانه این سازمان بسته است ایشان به
دلایل خروج خود از تشکیلاتی که 20سال را در آن سپری کرده بود و همچنین
به شیوههای دخالت در امور کشور عراق توسط سازمان
مجاهدین و سرمایهگذاری روی احزاب و افراد دست ساز و
دست آموز سازمان اشاره داشت
شیوههای
مغز شویی و متد بکار گرفته شده توسط سازمان و کار روی
اعضا برای مهار آنان بخش دیگری از صحبتهای ایشان را
تشکیل میداد.
آقای روح الله تاجبخش نیز به
روش ها مغزشویی در درون سازمان مجاهدین اشاره کرد و
توضیح داد که این مغزشویی چنان است که فرد ابتدا باید
برای جدایی خود از این فرقه ابتدا حصارهای ذهنی خود را
بشکند و سپس بعد از آن تازه متوجه می شود در یک حصار
فیزیکی قرار دارد که گریز از آن نیاز به یک اراده قوی
و پولادین دارد که این امری شدنی است چرا که من کردم و
دیگران کردند پس افرادی باقی مانده و اسیر در قرارگاه
اشرف نیز می توانند خود را نجات دهند.
یعنی با وجود همه سرکوب و اختناق و فشار که در همه
مسیر تاریخ در هیچ کدام از احزاب و سازمان های سیاسی
سابقه نداشته ، اما رها شدن و آزاد شدن از این گروه
ممکن و میسر است. وی تاکید کرد که اگر فرد بتواند فکر
کند و به یاد آورد که روزگاری و هنگام ورود به سازمان
چه اهدافی را دنبال می کرده و حالا در کدام نقطه
ایستاده است ، دیوارهای ذهنی و فیزیکی فرد خواهند ریخت
بدون تردید دیوارهای فرقه کوتاه تر از آن هستند که
بتوانند قربانیان اسیر در قلعه اشرف را همچنان در
اسارت نگهدارند.
آقای علی
جهانی که یکی دیگر از اعضای قدیمی این فرقه که توانسته
خود را از زندان اشرف نجات دهد به روشهای پول شویی و
سواستفاده های مالی از شهروندان اروپایی اشاره کرد و
تجربیات خود را در کشورهای مختلف اروپایی برای حضار
توضیح داد وی بطور مشخص اشاره کرد که دادگاه عالی
آلمان در سال 2001 بعد از تحقیقات گسترده ای که در
مورد فعالیت های مالی مجاهدین داشت، گزارش مستندی را
در این مورد منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که:
" بعد از
دو سال تحقیق، دادگاه عالی آلمان در 21 دسامبر 2001،
بعد از پیدا کردن شواهدی مبنی بر سوء استفاده از امنیت
اجتماعی و تقلب، دفاتر مجاهدین - 25 خانه و پایگاه-
تعطیل شدند. متاسفانه، مجاهدین از فرزندان اعضاء که در
جریان جنگ خلیج فارس در 1991 از عراق تخلیه شده بودند
استفاده کرده بودند. این کودکان، در حالی که در پایگاه
های مجاهدین در آلمان زندگی می کردند، ملزم به کار در
پایگاه و شرکت درفعالیت های جمع آوری پول در خیابان ها
بودند. در همین حال، مجاهدین از راه های احتمالی امنیت
اجتماعی در آلمان برای کسب منافع برای این کودکان سوء
استفاده می کردند. اسناد در آلمان نشان دادند که ده تا
دوازده میلیون مارک توسط مجاهدین برای خرید سلاح
استفاده شده است. با در نظر گرفتن ادعای "امنیت
اجتماعی" مبنی بر این که هر کودک 130تا 260 مارک می
تواند در روز دربیاورد، این رقم محافظه کارانه ای از
مقداری است که مجاهدین توسط کودکان توانستند جمع
کنند."
من کریم غلامی
هستم دو سال پیش از این جهنمی که شما الان در آن اسیر
هستید نجات یافتم و الان در اروپا آزادانه زندگی میکنم
ولی هرگز یاد و خاطره شما را فراموش نکردم و همیشه
برایتان دعا کردم که سالم و تن درست باشید و دست خدا
همیشه بالای سرتان باشد.
خطاب من به
دوستان، خواهرانم و برادرانم که مجروح و بیمار هستند
ما برای آزادی و رهایی مبارزه کردیم پس خودتان را اسیر
و در بند ظلم و ستم رجوی ها نگه ندارید ما انسانهای
آزاده ای هستیم و شعار ما آزادی است چرا پس در بند
باشیم.
دوستان عزیزم که
تک به تک منو میشناسید
مراد رمضانی، ایرج
پورشاهی، فریدون زارع، طاهر
احمد خان بیگی، محمد حسینی، احمد، قاسم و همه شما که
تک به تک منو میشناسید در دنیای آزاد همیشه برای ما
امکان درمان و بهبودی وجود داشته ولی طی همه این
سالیان ما را در اسارت نگه داشتند و از نعمت سلامتی و
درمان و آزاد زندگی کردن محروممان کردند ولی خود رجوی
ها مثل پادشاه زندگی میکنند همه آن چیزهایی که ما را
از آن محروم کرده اند بوفور استفاده میکنند.
عباس را به یاد
بیاورید فرهاد را به یاد بیاورید چگونه در سکوت و
بیماری جان دادند در حالی که میشد همه آنها را درمان
کرد ولی رجوی های جنایت کار حتی به آنها هم رحم نکردند
و گذاشتند تا آنها در درد و رنج و بیماری جان بدهند
آیا این حق ما نیست که بهبودی خودمان را به دست
بیاوریم و آزادانه زندگی بکنیم.
ای دوستان و ای
خواهران و ای برادران عزیزم آزاد زندگی کردن حق همه ما
است، پس خودتان را اول از همه از قید و بند و اسارت
مشکلات و زنجیرهای ذهنی و ترس رها کنید همه چیز فقط یک
تصمیم است حرکت کنید و خودتان را از آن جهنمی که رجوی
های جنایتکار برایتان ساخته اند نجات دهید. نگذارید که
آنها بخاطر حفظ زندگی کثیفشان خون بیشتری را از شما به
زمین بریزد لحظه ای که از آن اسارتگاه و جهنم پا به
بیرون بگذارید طعم شیرین آزادی را خواهید چشید و
خواهید دید که آزادی و آزاد زندگی کردن چه نعمتی است
که رجوی های جنایتکار ما را از آن محروم کرده بودند.
یکبار به لیست
شهدای اخیر که در درگیری فروردین جان دادند نگاه کنید
چرا چرا چرا هرگاه به عکسهای این شهدا نگاه میکنم تمام
وجودم مملو از درد و اندوه میشود آخر چرا، وقتی به یاد
سعید و مجید می افتم قلبم افسرده و به درد می آید و
بهمن عتیقی که به درستی پدرش به دادخواهی برخواسته سال
2005 وقتی بهمن عتیقی به یکان ما آمد یادم می آید او
میخواست از زندان اشرف برود ولی با فشارها و تهدید او
را نگه داشته بودند تقریبا سوژه همه نشستها بود یکبار
یادم است در یکی از نشستهای درون تشکیلاتی بهمن را
بزور پای میکروفون آوردند و برای همه واضح بود حرفهایی
که میزند مال خودش نیست و به اجبار حرف میزند به یاری
خدا مقاله ای در این باره مینوسم و بطور کامل این
جنایت را افشاء خواهم کرد. باید از این رجوی های
جنایتکار و ترسو و بزدل پرسید بجای این همه روضه
خواندن و به کشتن دادن عزیزانمان به فکر نجات آنها
باشید و نگذارید خون بیشتری از عزیزانمان به زمین
ریخته شود، باید از مریم رجوی پرسید چرا وقتی دیدی
اوضاع در عراق به هم ریخته و خطر ناک شده به فرانسه
فرار کردی و جان خودت را نجات دادی و مسعود رجوی تو
چرا در سوراخ موش قایم شدی، وای بر شما باد که این
چنین ستمگر و جبار هستید، تازه روضه هم میخوانید که
کاش پیش شما بودم سئوال این است که چرا نیستی چرا خودت
در صف مقدم نیستی مگر همه اینها خیانت و جنایت و ترسو
و بزدل بودن شما را نشان نمیدهد.
دوستان، خواهران و
برادران عزیزم
زندگی در دنیایی
آزاد و رها حق همه ما است خودتان را از آن زندان بزرگ
که شما را به اسارت نگه داشته اند نجات دهید همه چیز
فقط به یک اراده و تصمیم شما بستگی دارد لحظه ای که
اراده کنید پایان همه دردها و رنج ها است به دروغ هایی
که به شما گفته میشود باور نکنید پشت آن حصار که دور
شما را گرفته دنیای دیگری وجود دارد پس همین حالا
تصمیم بگیرید و اراده کنید تا رها شوید.
در مقاله ای که خانم مریم
سنجابی در جواب به اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت
نوشته بودند متوجه موضع گیری سخیفانه این ارگان دست
ساخته مسعود رجوی خائن شدم. راستی این ارگان چیست؟ این
ارگان در سال 1981 توسط مسعود رجوی خائن پایه ریزی شده
و برای اینکه به آن اعتباری بدهد تعدادی از روشنفکران
ایران را با خود همراه کرد ولی طی سالهای اول خیلی از
اعضای اصلی آن به دلیل اختلاف نظر با مسعود رجوی که
خود را مسئول شورا میداند از این ارگان جدا شدند کسانی
مثل آقایان بنی صدر و متین دفتری یا جبهه دمکراتیک ملی
ایران یا حزب دمکرات کردستان ایران این جدای ها نشان
میدهد که این ارگان هم بخشی از سازمان مجاهدین است
چنان که سال 1993 تعداد اعضای این ارگان به بیش از 500
عضو رسید که همه آنها اعضای سازمان مجاهدین بودند بیش
از نصف این رقم را زنان تشکیل میدهند که همگی اعضای
شورای رهبری مجاهدین هستند، پس بسادگی میتوان فهمید که
این یک ارگان مستقل نیست بخش توجیح گر کثافت کاریهای
مسعود رجوی خائن است. راستی این چه شورای است که مسئول
آن هرگز عوض نمیشود و هیچ انتخاباتی برای مسئول آن
وجود ندارد آیا این بجز این است که قدرت طلبی و جاح
طلبی رجوی خائن میرساند که خواهان سلطنت بر همه چیز
است. از اعضای جدید این ارگان که همگی عضو سازمان
مجاهدین هستند و مجبورند تا خط و گفته های رجوی های
خائن را پیش ببرند و اعضای قدیمی این ارگان هم بخاطر
منافع مالی سنگ زندان اشرف را به سینه میزنند و دایه
مهربانتر از مادر شده اند.
حال اینبار به صحنه آمده و در
پی اطلاعیه های پی در پی مدافع اسیران در اشرف شده است
ولی هر انسان شریفی میداند که هر تلاشی برای ادامه
اسارت اسیران در زندان اشرف خیانت به همان اسیران است
و تلاش برای رهایی آنها عملی پسندیده و انسانی است ولی
متاسفانه اعضای شورا بخاطر منافع مالی چشم بر انسانیت
خود بسته اند و در جنایت هم کاسه با مسعود رجوی خائن
شده اند. در اطلاعیه شماره 70 که بخشی از آن را در زیر
می آورم بخوبی نشان میدهد که این ارگان تا چه حد تحت
کنترل رجوی های خائن است.
"سه شنبه شب 30فروردين، پس از
افشاي اسناد به كلي سري حمله به اشرف در پايتختهاي
مختلف در صبح همين روز ، محمد العسكري، سخنگوي مالكي
در وزارت دفاع عراق، سه مزدور جديد الورود از ايران را
ناشيانه و شتابان با خود به تلويزيون عراق آورد تا با
همان برچسب ها و الگوهاي رسواي رژيم آخوندها، به شستن
و ليسيدن دستهاي خونين مالكي و توجيه قتل عام در اشرف
بپردازند. معلوم نبود كه وزارت دفاع عراق و سخنگوي آن
چه ربطي با «اعضاي سابق» يا «خانواده مجاهدين» دارد"!
از ادعای مسخره افشای اسناد به
کلی سری! که هر خواننده ای را به خنده می اندازد،
استفاده از کلمه مزدور برای این سه قهرمان که شجاعانه
از زندان اشرف گریخته اند بسیار تنفر انگیز است. اگر
من خانم مریم سنجابی و آقایان لطیف شاردری و برات
کیخائی را از نزدیک نمیشناختم شاید جای برای سئوال بود
روزی که آقای لطیف شاردری وارد خاک عراق شد را هنوز
بخاطر دارم و یا زمانی که با خانم مریم سنجابی همکار
بودیم و همچنین آقای برات کیخائی حال چه شده که بعد از
25 سال این سه فرمانده مجاهدین و از اعضای قدیمی و
بخصوص که خانم مریم سنجابی عضو شورای رهبری و عضو
شورای ملی مقاومت هم بودند. حال که این سه شجاعانه از
زندان اشرف گریخته اند و دستگاه پوسیده و از هم پاشیده
تشکیلات جهنمی رجوی های خائن را به نمایش گذاشته اند
سخیفانه مارک مزدور خورده اند باید گفت که مزدور خائن
خود مسعود رجوی است که برای بدست آوردن قدرت هر کثافت
کاری را میکند و این فرار به جلوهای سخیفانه فقط برای
پنهان کردن همان چهره کثیف پشت این نقاب است.
برای اطلاع هم میهنان عزیزم
باید بگویم بعد سال 2003 که ارتش آمریکا عراق را به
اشغال درآورد و سازمان مجاهدین که به عنوان یک سازمان
تروریستی در لیست سیاه قرار گرفته بود اشرف را تحت
محاصره نیروهای خود قرار داد زیر سازمان مجاهدین یک
ارگان نظامی بود و باید تحت کنترل یک ارگان نظامی قرار
میگرفت، بعد از سال 2009 که عراق استقلال خود را بدست
گرفت تمامی سایتهای تحت کنترل ارتش آمریکا تحت کنترل
ارتش عراق قرار گرفت که یکی از این سایتها زندان اشرف
بود. بنابر این تمامی افراد و امورات اشرف تحت کنترل
ارتش عراق است و حضور محمد العسکری سخنگوی مالکی در
وزارت دفاع در این مصاحبه جای از تعجب ندارد زیرا
مسئولیت حفاظت این افراد با این ارگان است.
این روش همیشگی رجوی های خائن
است که هر صدای مخالفی را مزدور، وابسته به رژیم،
مامور وزارت اطلاعات، عضو سپاه پاسداران و .... بخواند
تا آن چهره کثیف و خون آشامش را بزک کند و البته دیگر
این ترفندهای کثیف او تاثیر ندارد. خورشید حقیقت چنان
عیان است که رجوی های خائن هر چه بخواهند با دهان
کثیفشان آن را خاموش کنند هرگز نتوانند.
بار دیگر عمل شجاعانه خانم مریم
سنجابی و آقاین لطیف شاردری و برات کیخائی را به آنها
تبریک میگویم و پشتیبانی خودم را از آنها اعلام میکنم.
با کمال تاسف خبر درگیری ارتش
عراق و مجاهدین در اشرف و کشته و مجروح شدن تعداد
زیادی از آنها را در اخبار دیدم. با ابراز همدردی با
خانواده های کشته شد در زندان اشرف و با دعای شفا برای
مجروحین این واقع دردناک.
باید به این واقعیت اشاره بکنم
که تمامی این درگیریها و کشته شدن اسیران اشرف خواسته
و طراحی مسعود رجوی خائن و بزدل بیش نیست، این
استراتژی مسعود رجوی خائن است که با ایجاد بحران و
ریخته شدن خون اسیران اشرف توجهات سیاسی و بین المللی
را به خودش جلب کند تا چند صباحی به این عمر ننگین
خودش ادامه بدهد و اسیران در اشرف را بیشتر و بیشتر در
اسارت و بندگی خودش نگه دارد. مسعود رجوی خائن با اسیر
کردن اسیران اشرف در عراق، این تشکیلات فرسوده و
فروپاشیده را نگه دارد ولی بهای آن خون فرزندان ایرانی
است که در اشرف ریخته مشود.
راستی چرا مژگان پارسایی و
اشخاص دیگری مثل او در درگیریها نیستند و حتی یک نفر
از مسئولین این فرقه در بین مجروحین و کشته شده ها
نیست. کمی به گذشته میروم و ریشه شکل گیری این وقایع
دردناک را یادآوری میکنم ژانویه سال 2009 دولت عراق
استقلال کشور عراق را جشن گرفت و خروج نیروهای
آمریکایی از عراق شروع شد سران خائن مجاهدین که از سال
2003 تا سال 2009 تحت هژمونی آمریکا هر خیانت و جنایتی
که میتوانستند میکردند ولی از سال 2009 دولت عراق
اجازه این خیانت ها را به سران مجاهدین نداد و برای
کسانی که خواستار خروج از زندان اشرف بودند کمک و یاری
میرساند. مسعود رجوی خائن با ایجاد درگیری و تضاد کار
کردن با دولت عراق میخواست این تنگه را بشکند شروع آن
از فبروار سال 2009 از منطقه ای به نام مصلحی
شروع شد و تابستان همان سال اولین درگیری را بوجود
آوردند با سنگ پرانی به سوی نیروهای عراقی و فحاشی و
... ارتش عراق را مجبور به درگیری میکردند.
گزارش نشست درونی مجاهدین با
مسعود رجوی خائن بعد از اولین درگیری در تابستان سال
2009 خوب نشان میدهد که چگونه از یک ماه قبل زمینه
چینی ها برای این درگیری و کشته شدن تعدادی را فراهم
کرده بودن مثل مانور و ساختن بمبهای دستی موانع فلزی
سلاح های سرد و کارگذاری دوربین برای فیلم برداری. در
همین نشست درونی بود که مسعود رجوی خائن از فهیمه
اروانی بخاطر ادیت کردن فیلم ها و پخش آن به شکلی که
فقط ارتش عراق را مقصر بداند تقدیر کرد. و میدانم که
الان مسعود رجوی خائن از کشته شدن اسیران اشرف شادی
میکند چرا که طرح خائنانه خودش را پیش برده است.
از اینجا به همه اسیران در اشرف
میگویم که همه شما خوب میدانید که مسعود رجوی یک خائن
است و حفظ زندان اشرف فقط برای بقای عمر کثیف و
خائنانه خودش است من سالیان کنار شما زندگی کردم و خوب
میدانم که همه شما اینها را خوب میدانید پس نگذارید که
آن خائن کثیف با ریختن خون شما به عمر ننگین خودش
ادامه بدهد از آن زندان خارج شوید و بدانید که دولت
عراق دشمن شما نیست آنها به شما کمک خواهند کرد که از
آن زندان خارج شده و یک زندگی جدیدی را شروع کنید راه
نجات باز است از آن جهنم خارج شوید عمر و خون خود را
بیهوده تباه نکنید. مجاهدین گذشته شان خائنانه و ننگین
بار بوده و آینده شان هم خائنانه تر و ننگین بارتر
خواهد بود خود را نجات دهید زیرا که میتوان و باید
نجات یافت با آرزوی رهایی تک به تک اسیران از زندان
اشرف.
باید این نکته را به بعضی از
ایرانی های که در کشورهای مختلف برای حمایت از مجاهدین
تحصن میکنند بگویم که کار آنها نه تنها کمک به اشرفی
ها نیست بلکه تیز کردن خنجر مسعود رجوی خائن است تا
خون بیشتری از اسیران اشرف بریزد. تحصن کار درستی است
ولی برای نجات جان اسیران اشرف و خارج کردن آنها از آن
جهنم و از همه آنها میخواهم که ناخواسته وارد بازی
خیانت بار مسعود رجوی خائن نشوند.
همزمان با حمله
نیروهای محاهدین به نیروهای عراقی در اشرف که منجر به
کشته شدن تعدادی از اعضای تحریک شده این فرقه گردیده
فرقه بجای مداوای این مجروحان سعی می کند آنها را با
آن حالت زار ونزار و درد و خون ریزی جلو دوربین بیاورد
تا مظلوم نمائی کند و مسبب اصلی کشته شدن این بدبختها
را، نه مجاهدین که دولت عراق نشان دهد.
علی القاعده در
چنین مواقعی باید هم و غم مجاهدین معطوف به حل وفصل و
تدبیری برای حلو گیری از تلف شدن جان انسانها باشد اما
فرقه در این گیرو دار و شلوغی آمده یکی از مراکز اتمی
ایران را به اصطلاح افشاء کرده که مستقیم به امریکا
بگوید حالا که ما جاسوسان و مزدورانی به این خوبی
هستیم بیا و جلو دولت عراق را بگیر که وارد اشرف نشود
و ما را بحال خود بگذارد تا بیشتر مغز بچه را بخوریم و
عمر آنها ها را در بیابانهای اشرف تلف کنیم.
ایا کشته شدن هرچه بیشتر انسانهای بیگناه و تحریک شده
بنفع رجوی نیست؟
ایا رجوی ذره ای دلش بحال این مجروحین و کشته شدگان می
سوزد؟
یا مانند کشته شدگان عملیات دروغ جاویدان که فراموش
شده اند، پس از مدتی فراموش خواهند شد و رجوی نان این
خونها رادر معاملات سیاسی خواهد خورد.
خدایا جهل و نا آگاهی و سوء استفاده از خون مردم را از
این بلاد پاک کن.
کشته شدن شماری از
ساکنان اردوگاه اشرف در
تیراندازی نیروهای عراقی
09.04.2011
رادیو بی بی
سی
در مورد
تلفات حمله
نیروهای
عراقی به
اردوگاه اشرف
گزارشهای
متفاوتی
انتشار یافته
است
تیراندازی نیروهای
امنیتی عراق به اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران در اردوگاه
اشرف در عراق، شماری
کشته و زخمی بر جای
گذاشته است.
در ساعات اولیه
بامداد جمعه، 19
فروردین (8 آوریل)،
نیروهای امنیتی عراق
به اردوگاه اشرف، محل
اقامت شماری از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران، حمله کردند و
براساس گزارش های
رسیده، بین آنان و
ساکنان این اردوگاه
درگیری هایی روی داد.
در مورد تلفات این
درگیری گزارش های
متفاوتی مخابره شده
است.
خبرگزاری
آسوشیتدپرس به نقل از
منابع بیمارستانی در
بعقوبه، مرکز استان
دیاله، گزارش کرده
است که در این
درگیری، سه نفر کشته
و سیزده تن، از جمله
چند نظامی عراقی،
زخمی شده اند در حالی
که سایت سازمان
مجاهدین خلق، با متهم
کردن نیروهای عراقی
به اقدامات خشونت
آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد
قربانیان این واقعه
را بیش از سی نفر ذکر
کرده و گفته است که
حال تعدادی از زخمی
های این واقعه وخیم
است.
یکی از فرماندهان
عراقی به خبرگزاری
آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به
اردوگاه اشرف پس از
دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به
سوی سربازان عراقی،
که در نزدیکی این محل
مستقر شده بودند و
اقدام آنان در
انداختن خود در برابر
خودروهای نظامی صادر
شد.
همزمان، علی
الدباغ، سخنگوی دولت
عراق، استفاده
نیروهای دولتی از
اسلحه در عملیات
سحرگاه جمعه و بروز
تلفات در عملیات ورود
نظامیان به اردوگاه
اشرف را تکذیب کرده و
گفته است که پس از
چند ساعت، آرامش در
این محل برقرار شد.
این مقام عراقی
گفته است هدف از این
عملیات، استقرار
نفرات دولتی در داخل
و اطراف اردوگاه اشرف
بوده است. وی علیه هر
اقدامی در "نقض
قوانین عراق در این
محل" هشدار داد.
از این عملیات چند
فیلم ویدیوئی، با
نشان سازمان مجاهدین
خلق، در شبکه یوتیوب
منتشر شده که گروهی
از نظامیان مسلح را
هنگام ورود به
اردوگاه اشرف نشان می
دهد در حالی که
شعارهای ساکنان و
صدای شلیک به گوش می
رسد هر چند مشخص نیست
که آیا این صدا مربوط
به شلیک گاز اشک آور
است یا گلوله.
سایت مجاهدین خلق
نیز فیلم هایی در
باره این حمله منتشر
کرده که در آنها،
انتقال افراد زخمی و
اجساد کسانی به عنوان
کشته شدگان این حمله
نشان داده شده است.
در پی انتشار خبر
درگیری در اردوگاه
اشرف، رابرت گیتس،
وزیر دفاع آمریکا که
از عراق دیدن می کند،
ضمن ابراز نگرانی در
مورد تلفات این
واقعه، از دولت عراق
خواست تا از خود
"خویشتنداری" نشان
دهد.
اردوگاه
اشرف
در جریان جنگ
ایران و عراق در دهه
1980 میلادی، گروهی
از اعضای سازمان
مجاهدین خلق و رهبران
این سازمان به عراق
پناهنده شدند تا به
فعالیت مسلحانه علیه
جمهوری اسلامی مبادرت
کنند اما پس از حمله
نیروهای خارجی و سقوط
حکومت صدام حسین،
رئیس جمهوری عراق در
سال 2003، ساکنان این
اردوگاه به عنوان
خارجیان مسلح غیر
متخاصم، تحت حفاظت
نیروهای آمریکایی
قرار گرفتند و بعدا
خلع سلاح شدند.
برخی از
اعضای سازمان
مجاهدین خلق
سالهاست در
اردوگاه اشرف
سکونت داشته
اند
در سال 2009،
مسئولیت حفاظت از این
اردوگاه به دولت عراق
واگذار و این کشور
متعهد شد با ساکنان
آن طبق قوانین عراق
رفتار کند و از اقدام
به استرداد اجباری
اعضای سازمان مجاهدین
خلق به ایران، که
ممکن است جان آنان را
به مخاطره اندازد،
خودداری ورزد.
اردوگاه اشرف
همچنان محل سکونت بیش
از سه هزار تن از
اعضای سازمان مجاهدین
خلق ایران است. دولت
نوری المالکی، نخست
وزیر عراق، تحت فشار
جمهوری اسلامی قرار
داشته است تا اردوگاه
را تعطیل و ساکنان آن
را اخراج کند یا به
ایران تحویل دهد اما
از آنجا که این افراد
در صورت استرداد به
ایران، احتمالا با
خطر مرگ مواجه می
شوند، فشارهای بین
المللی مانع از آن
شده است که دولت عراق
به چنین اقدامی دست
بزند.
جمهوری اسلامی چند
نفر از کسانی را که
در ارتباط با
اعتراضات به نتیجه
انتخابات دهمین دوره
ریاست جمهوری بازداشت
کرده بود به اتهام
سفر به عراق و تماس
با ساکنان اردوگاه
اشرف به اعدام محکوم
کرده است.
در عین حال، مساله
انتقال امن این
افراد، که بعضی از
آنان در همین اردوگاه
به میانسالی رسیده
اند، به کشورهای دیگر
هنوز حل و فصل نشده
است و پیشنهاد دولت
عراق برای منتقل کردن
ساکنان اردوگاه به
محل دیگری نیز مورد
قبول آنان قرار
نگرفته است.
این نخستین بار
نیست که گزارشی از
برخورد نیروهای دولتی
عراق با ساکنان
اردوگاه اشرف مخابره
می شود.
در ژوئیه سال
2009، گزارش هایی از
حمله نیروهای دولتی
به اردوگاه اشرف و
زخمی شدن و بازداشت
گروهی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
منتشر شد، در ماه
دسامبر سال بعد نیز،
خبرهای مشابهی منتشر
شد و اوایل سال جاری
هم گفته شد که افراد
ناشناس به ساکنان این
اردوگاه هجوم برده و
به ضرب و شتم آنان
پرداخته اند.
گزارش جدیدترین
مورد حمله به اردوگاه
اشرف یک روز پس از آن
انتشار می یابد که
یکی از سخنگویان
مجاهدین خلق در
آمریکا در یک مصاحبه
مطبوعاتی اظهار داشت
که مدارکی در اختیار
این سازمان قرار دارد
که نشان می دهد دولت
ایران یک تاسیسات
مخفی تولید قطعات
سانتریفیوژ را در
نزدیکی تهران به کار
انداخته است.
سانتریفیوژها در
غنی سازی اورانیوم به
کار می روند. قطعنامه
های شورای امنیت
سازمان ملل فعالیت
جمهوری اسلامی در این
زمینه را ممنوع کرده
است.
جلسه مشترک نمایندگان انجمن های پیام رهایی و ایران
قلم برای تدوین فعالیت های سال آینده
29.03.2011
پیام رهایی ـ ایران قلم
روز
یکشنبه 27 ماه مارس سال 2011، نمایندگان انجمن های
پیام رهایی و ایران قلم در کشور هلند دیدار کردند و
فعالیت های سال گذشته و همچنین فعالیت های حقوق بشری
سال آینده را مورد بحث و بررسی قرار دادند. درابتدای
دیدار بمناسبت ایام نوروز شاد باش و تبریک سال نو
تجلیل از آقای هادی شمس حائری برگزار گردید و سپس
نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی رهایی و ایران قلم به
دستور کار و تدوین برنامه های سال آینده دو انجمن در
این جلسه پرداختند.
در این
جلسه دو انجمن یاد شده، پس از بررسی راهی که طی سال
قبل پیموده بودند و تشکر از کلیه عزیزانی که در سال
گذشته یار و یاور فعالین حقوق بشر برای آزادی اسیران
فرقه رجوی بوده اند، به بررسی انتقادی و اشکالات کاری
خود پرداخته تا برای سال جدید شمسی راهکار های تازه ای
بیابند. دوستان حاضر در این جلسه که متشکل از آقایان
هادی شمس حائری، مهدی خوشحال ، مسعود جابانی و محمد
حسین سبحانی بودند، تاکید کردند که هر چند طی یک
سال گذشته بیش
از 30 نفر از اسیران فرقه مجاهدین خلق از اسارتگاه
اشرف رهایی یافته اند و تعداد زیادی از آنها توانسته
اند خود را به کشورهای اروپایی برسانند و زندگی آزاد
و خارج از حصار فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی را تجربه
کنند ، اما همچنان باید تلاش بیشتری کرد تا رهایی
اعضای در بند سرعت بیشتری یابد.
نمایندگان
انجمن های پیام رهایی و ایران قلم شفاف سازی فعالیت
های سیاسی ـ فرهنگی و دموکراتیزه کردن مناسبات خود را
مورد توجه و بررسی مجدد قرار داده و در انتها برای
حمایت مؤثر تر از خانواده های متحصن در مقابل پادگان
اشرف و رهایی اسیران در قلعه اشرف برنامه ها و فعالیت
هایی را تدوین کردند تا بهتر و بیشتر بتوان به اعضای
دربند و گرفتار فرقه مجاهدین کمک رساند.
دو انجمن
نامبرده، ضمن شادباش نوروز سال 1390 به مردم ایران،
برای نجات اسیران در بند در قرارگاه اشرف عهد و پیمان
بستند که بیش از گذشته برای رهایی آنان تلاش کنند و از
خداوند بزرگ آزادی شان را خواستار شدند.