فرقۀ رجوی و به
طور خاص خانم مریم عضدانلو که به طرز معناداری در مورد
درگذشت مبارز و آزادیخواه بزرگ کشورمان آقای عزت الله
سحابی سکوت پیشه کرده بودند، روز گذشته پس از فاجعۀ
مرگ غیرطبیعی و دردآور بانوی سبز و صلح میهنمان هالۀ
سحابی، برای گریز از عواقب سیاسی این سکوت گویا و
حقارت بار، بالاخره ناچار شدند بخاطر سوءاستفاده از
این جریان به نفع خود و نیز جلوگیری از آبروریزی بیشتر
سیاسی در این رابطه که چرا مجاهدین حتا یک کلمه در
برابر چنین حوادث پراهمیتی سخن نگفتند، چند جمله بی
رنگ و کم ارزش در سایتهای خود درج نمایند تا به زعم
ایشان قضیه بیش از این لوث نشود. در حد فاصل درگذشت
آقای سحابی تا مرگ دردآور و پرشبهۀ بانو هاله (31 می
تا 1 ژوئن)، هیچ پیام و اطلاعیه و سخنی از آقا و خانم
رجوی (که در ادامه خواهم گفت تا چه حد از این جریان
خوشحال هستند) در هیچکدام از سایتهای فرعی و اصلی
مجاهدین منتشر نشده بود، در حالی که برای هیچ شخصیت
سیاسی پنهان نیست که خبر درگذشت یکی از بزرگان مردان
سیاست ایران در دو رژیم شاه و جمهوری اسلامی موضوع بی
اهمیتی نیست که مجاهدین از آن بی تفاوت عبور کنند.
مردی که همانند بنیانگزار سازمان مجاهدین، محمد حنیف
نژاد، از هم جبهه های دکتر مصدق و نهضت آزادی بود و در
طی 60 سال گذشته در عرصه سیاسی ایران نقش آفرینی می
کرد و تا آخرین لحظات عمرش را در زندان گذراند، کسی
نبود که بشود براحتی از مرگ وی عبور نمود. سایتها و
رسانه های مجاهدین مسائلی بسیار کم اهمیت را که به
گونه ای به خودشان ربط داشته باشد در عرض یکساعت با
بزرگنمایی درج می کنند (لازم به ذکر است که مجاهدین
علاوه بر سایت رسمی خود به اسم «مجاهدین دات ارگ»،
چندین سایت فرعی دیگر به نامهای: سیمای آزادی، همبستگی
ملی، پاسارگاد سیتی، ایران افشاگر، شورای ملی مقاومت و
سایت مریم رجوی…. در اختیار دارند که هرکدام وظیفۀ
خاصی را بر دوش دارد). بلافاصله پس از مرگ جانسوز هاله
سحابی، یکی از سایتهای فرعی این فرقۀ فرصت طلب به اسم
همبستگی ملی، مطلب کوتاهی منتشر نمود با عنوان زیر:
««مریم رجوی قتل آشکار زندانی سیاسی هاله سحابی در
مراسم تشییع پدرش را قویاً محکوم می کند»» همانطور که
در عکس پایین نیز مشاهده می شود، نه تنها در عنوان خبر
بلکه در متن خبر نیز به تنها چیزی که اشاره نشده بود
تسلیت به مردم ایران و یا خانودۀ این دو انسان بزرگوار
دنیای سیاست ایران بود، و این درحالی است که سایت اصلی
مجاهدین (مجاهدین دات ارگ) و دیگر سایتهای فرعی این
فرقه همین یک جمله را هم درج ننموده بودند که این خبر
بزرگ، از یک طرف پیروزیهای کاذب خودشان را تحت شعاع
قرار ندهد، و از طرف دیگر برای مجموعه هواداران خارج
کشوری شان بزرگ جلوه نکند! در واقع 24 ساعت پس از آنکه
تمامی خبرگزاریهای مهم جهان چنین خبری را درج نموده و
تمامی شخصیتهای مهم سیاسی ایران چه در داخل و چه خارج
واکنش نشان داده بودند، یک سایت فرعی مجاهدین از
«قول!!!» خانم مریم عضدانلو (به عنوان رئیس جمهور
مادام العمر برگزیده شدۀ مقاومت ایران!)، تنها به «قتل
هاله سحابی» معترض می شود و آنرا محکوم می کند! و
همچنان خبری از «تسلیت» به خانواده سحابی نیست. درست
بعد از اینکه خبر درگذشت خانم هاله سحابی (به خاطر شوک
ناشی از اقدامات غیرانسانی نیروهای امنیتی جمهوری
اسلامی نسبت به خودش و جنازۀ پدرش) در همه جا فراگیر
می شود، شورای ملی مقاومت که هرگز نمی تواند مستقل از
خواست رجوی اطلاعیه داده و واکنش نشان دهد، با اشاره
به «پیام شفاهی!!!» مریم عضدانلو، (آنهم از قول!!!
ایشان) در یک جمله بسیار کوتاه به خانواده سحابی تسلیت
می گوید: ««خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت
ایران، این جنایت آشکار را که در برابر دیدگان عموم
صورت گرفته است، قویاً محکوم کرد و به خانواده سحابی
تسلیت گفت. خانم رجوی افزود: جنایت تکاندهنده امروز
درباره یک زندانی سیاسی، درونمایه پلید و شقاوت بیحد
وحصر و بربریت رژیمی را بازتاب میکند که تحمل یک
تشییع جنازه را هم ندارد و یک روز بدون قتل و کشتار و
شکنجه و اعدام قادر به ادامه حیات نیست.»» بعد از
انتشار چنین اطلاعیه ای است که به ناگهان تمامی
سایتهای مجاهدین با آب و تاب از خانم مریم عضدانلو و
پیام ایشان (البته پیامی که صرفاً به صورت شفاهی بیان
شده و در هیچ کجا ثبت نشده و مشخص نیست در کجا و چگونه
آنرا ابلاغ نموده است) سخن می گویند! عکسهای بعدی
نشانگر این سفسطه بازیهای سیاسی است که سران مجاهدین
همیشه به آن دست می زنند. همانطور که در عکس ها مشاهده
می شود، سایت همبستگی ملی خبر قبلی خود را بکلی از
داخل سایت حذف کرده تا تناقضات آن آشکار نشود، و به
جای آن با آب و تاب خبر اطلاعیۀ شورای ملی مقاومت را
(البته با عکسی از مریم) منتشر نموده است! نکته مضحک
اینجاست که در تمامی این سایتها در کنار این اطلاعیه
که توسط شورای ملی مقاومت صادر گردیده عکس مریم رجوی
برجسته شده که این نیز خود شگرد فریبکارانه ای است
برای اینکه اولاً خود مریم بنا به نفرت و کینۀ شخصی
نسبت به خانوادۀ سحابی هیچ دستنوشته ای در این رابطه
نداشته باشد و به اسم شورای ملی مقاومت ثبت شده باشد،
و دوم اینکه در همین اطلاعیه هم شخص مریم برجسته باشد
تا ایشان مدافع حقوق زنان و حقوق بشر جلوه داده شود و
بعداً گفته نشود که چرا ایشان شخصاً اطلاعیه ای صادر
نکرد. عوامفریبی و سیاست بازی مزوّرانه را مشاهده می
کنید؟ اما لازم است در مورد خود اطلاعیه که از زبان
مریم رجوی ولی با صدور اطلاعیه از طرف شورای ملی
مقاومت انتشار یافته، نکاتی را برجسته کنم تا سران
فرقه تصور نداشته باشند مردم ایران را می توان با
ریاکاری همیشگی فریب داد و از مسائل و وقایع سوء
استفاده سیاسی نمود: 1-همانطور که در بیانیه ملاحظه می
شود، اطلاعیه ای به اسم و امضای خانم عضدانلو تا این
لحظه منتشر نشده و این خبر تنها نقل قولی از ایشان
است. مشخص نیست خانم عضدانلو در کجا و چگونه این سخن
را مطرح نموده است و به این ترتیب می توان در صورت
نیاز این خبر را تغییر داد و به شکل دیگری بیان نمود!
2-همانطور که در عنوان اولین خبر مشاهده می شود، ابتدا
خبری از تسلیت گفتن نیست، اما روز بعد که اطلاعیۀ شورا
در سایتهای مختلف مجاهدین درج می شود، عنوان اول حذف
شده و در جملات جدید ضمن ایجاد تغییراتی، جملۀ تسلیت
گفتن هم اضافه شده است!!! روز اول: ««مریم رجوی قتل
آشکار زندانی سیاسی هاله سحابی در مراسم تشییع پدرش را
قویاً محکوم می کند»» روز دوم: ««خانم مریم رجوی،
رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، این جنایت آشکار را
که در برابر دیدگان عموم صورت گرفته است، قویاً محکوم
کرد و به خانواده سحابی تسلیت گفت.ِ»» 3-در این خبر از
قول خانم عضدانلو، از هاله سحابی (که یک فعال سیاسی و
از اعضای فعال جنبش زنان و نیز از اعضای گروه مادران
صلح بود)، به عنوان «زندانی سیاسی» نام برده می شود.
این توصیف البته در نگاه اول معمولی جلوه می کند، اما
خانم عضدانلو بسیار حساب شده این کلمه را بکار می برد
و هدف او کم اهمیت جلوه دادن نقش چنین زنانی در جامعه
امروز ایران است. زنانی که بر خلاف خواسته ها و تصورات
رجوی مسیری مستقل و بدور از خشونت را به بهترین شکل در
ایران پیش برده و در طی چند دهه نشان داده اند که نه
تنها به استراتژی خشونت بار و ویرانگر رجوی پشت پا زده
اند، بلکه بدون اتکا به کسانی چون او به عنوان «رهبری
عقیدتی!» و بدون «انقلاب ایدئولوژیک! مریم» توانسته
اند در عرصۀ سیاسی-اجتماعی و فرهنگی کشور، راه رسیدن
به برابری و دمکراسی و آزادی را هر روز بیش از گذشته
هموار ساخته و در این راستا تمامی اندیشه های کهنه و
فروپاشیدۀ مریم و مسعودها را پشت سر بگذارند. اینگونه
است که مریم رجوی برای کوچک نشان دادن مبارزات مستقل
زنان در داخل و برای اینکه اعضای بکلی در حصار قرار
گرفتۀ فرقه در داخل اشرف (که هیچ خبری از وضعیت زنان
در داخل ایران ندارند) دچار تناقض نشوند که چرا و
چگونه زنان در داخل ایران بدون انقلاب مریم توانسته
اند اینگونه در عرصه های مختلف بدرخشند؟… از هاله
سحابی تنها با صفت «زندانی سیاسی» نام می برد…. 4-باز
هم همانگونه که در اطلاعیه مشاهده می شود، ابراز تأسف
خانم عضدانلو از کشته شدن هاله و پدر مبارز ایشان
نیست، بلکه تنها برای پیشبرد خط خود و نشان دادن حضورش
در عرصۀ سیاسی ایران به عنوان «رئیس جمهور برگزیدۀ
مقاومت!» به محکومیت عمل انجام شده بسنده می کند. در
واقع ایشان در اعماق دل از اینکه خونی ریخته شده و یکی
از رقیبان ایشان در عرصۀ سیاسی ایران کشته شده بشدت
خوشحال است و ناراحتی از این مسئله ندارد. این مورد
چهارم را شاید کسانی تنها یک تفسیر و شاید هم تفسیری
بدون سند دلیل و یا ناشی از مخالفت من با استراتژی
ایشان برداشت نمایند، اما به هیچوجه چنین نیست و این
گفته برآمده از تجارب چند دهه حضورم در کنار ایشان و
شنیدن سخنان و واکنشهای ایشان در قبال قتلهای مختلف
مخالفان جمهوری اسلامی است. من در همینجا به چند نمونه
آن اشاره می کنم تا عمق این حقایق بیشتر آشکار گردد:
اول از همه در ارتباط با مرگ مهندس بازرگان بود که
مشخصاً در اشرف به ما گفته شد: ایشان قرار بود به
آلمان رفته و در آنجا علیه ما (مجاهدین) سخنرانی کند و
خداوند به او فرصت نداد و در همان هواپیما سکته کرد…..
این موضوع را خود مسعود رجوی در نشست عمومی به ما
گوشزد نمود. در واقع از مرگ بازرگان خوشحال بود و این
را موهبتی از جانب خدا می دانست که نگذاشته آقای
بازرگان علیه رجوی سخنرانی نماید. دوم در مورد شهادت
پروانه و داریوش فروهر که درست در یکی از نشستهای
عمومی مسعود رجوی در قرارگاه باقرزاده خبر به وی رسید.
به محض اینکه متن خبر که بر روی کاغذی کپی شده بود به
دست او رسید و شروع به خواندن نمود، ناگهان با خوشحالی
از جا پرید و گفت: «بالاخره تصفیه حسابها شروع شد».
این نحوۀ برخورد با خبر قتل دو تن از مبارزان و
آزادیخواهان صاحب نام و خوشحالی وی، حکایت از کینه
هایی می کرد که در دل مسعود رجوی از این نیروهای
لیبرال مذهبی وجود داشت. موارد مشابه اینچنینی در مورد
کشته شدن رهبران حزب دمکرات کردستان و همچنین کنار
گذاشتن آیت الله منتظری از جانشینی خمینی، از سوی
مسعود رجوی وجود داشت که هر کدام حکایتی دیگر است. اما
به طور خاص برخورد او با خبر کشته شدن و یا مرگ
آزادیخواهان لیبرال مذهبی به گونه ای بود که می شد از
آن براحتی یک آرامش درونی و یک حس خنک شدن دل مسعود را
مشاهده و حس نمود. جالب اینجاست که چهرۀ بیرونی مسعود
رجوی دقیقاً عکس این موضوع را نشان می داد. یعنی مثلاً
در عین حال که از منتظری به اسم «آیت الله منتظری و
آقای منتظری» نام می برد، در داخل مناسبات شرح می داد
که هدف از این کار، دامن زدن به اختلافات بین منتظری و
خمینی است و برای همان منتظری نمایشهای طنز و تمسخر
آمیز می ساخت. نمونه دیگر در هنگام انفجار برجهای
دوقلو در عین حال که در قرارگاه باقرزاده جشن برپا و
شیرینی پخش می کرد و رجزخوانی می نمود، در عرصۀ سیاسی
علیه این اقدام موضعگیری می کرد. نمونه های قتل داریوش
و پروانه فروهر و همچنین مهندس بازرگان هم نمونه هایی
از این قبیل نقاب بر چهره زدن هاست. این نوع برخوردها
شگرد همیشگی رجوی بوده که برای شناخت آن یا بایستی
هوشیاری بسیار عمیق سیاسی داشت (که متأسفانه در وجود
بسیاری از مدعیان سیاست مشاهده نمی شود و اگر هم
اختلافی بین آنها و مجاهدین هست صرفاً نسبت به
عملکردها و قدرت طلبی و انحصارطلبی اوست نه به دوگانگی
ها و ریاکاریهایش) و یا اینکه باید درون خود مجاهدین
بود و خارج شد تا دو چهرۀ متفاوت رجوی به خوبی مشاهده
شود.
روز
بیست و پنجم می، مریم رجوی ، بعنوان میهمان در
سمپوزیومی در پارلمان اروپا! اخطاریه تهدید آمیز جدیدی
را علیه سازمانهای حقوق بشری و دولت منتخب عراق صادر
کرد.
وی گفت: "هر گونه سعی در جابجایی اجباری در عراق منجر
به قتل عام ساکنین اشرف خواهد شد. من به جامعه بین
المللی و ایالات متحده امریکا اخطار می کنم که مسئولیت
عواقب این کشتار نیز بر عهده آنها خواهد بود".
این روزها که ما شاهد نابودی تشکیلات جهنمی رجوی ها
هستیم،و تیک؛ تیک های اخرعمرش را حکایت میکند رجوی ها
به هر خار و خاشاکی دست میزنند،برای همین این بار هم
مثل دفعات قبل از جان اسیران دربند مایه میگذارند،و
پیشاپیش این زمینه را اماده میکند برای کشتار جدید در
اسارتگاه،که شاید چند صباحی به زندگی خفیف و خائنانه
خودشان ادامه بدهند و مسئولیت این کشتار را به گردن
جامعه بین المللی و امریکا و دولت عراق انداخته است.
ما که طی سالیان و ماهای اخیر شاهد به کشتن دادن
تعدادی از انان به دستور سران فرقه بودیم ،و اینک بر
این مسئله اشراف کامل داریم بایستی به هر شکل ممکنی که
شده جلوی این خونریزی جدید را گرفت ،چرا که انسانهای
فریب خورده ای دراین میان کشته میشوند و هر بار رجوی
بهره سیاسی ان را میبرد و انها را در بوق و کرنا میکند
تا بیگناهی خودش را ثابت کند،این در حالی است که
مسئولیت کشتار و جان این افراد بیگناه و فریب خورده
تماما بر عهده رجوی است و بایستی روزی پاسخگوی این
مسئله باشند.
سوالی که در ذهن هر خواننده ای مطرح میشود این است چرا
مریم رجوی به جای اینکه اطلاعیه صادر کند و سمپوزیومی
شرکت کند و به جامعه بین المللی و ایالات متحده امریکا
و دولت منتخب عراق اخطار بدهد که مسئولیت کشتار بر
عهده شماها میباشد،چرا به جای این کار دست به اقدام
عملی نمیزند و بر خواسته دولت منتخب عراق همانا اخراج
مجاهدین تا پایان سال جاری میلادی است احترام نمیگذارد
و درب اسارتگاه را باز نمیکند از چه موضوعی ترس دارد
ایا مریم رجوی براین مسئله اشراف ندارد ؟
برای ما که سالیان طعم ان تشکیلات جهنمی را چشیده ایم
و ان را از نزدیک لمس کرده ایم کاملا روشن و واضح
است،مخصوصا الان در دنیای ازاد هستیم،رجوی تمام تلاش
خودش را بکارمیبرد که حتی یک خبر از دنیای بیرون به
گوش اعضا فریب خورده نرسد و از طریق تشکیلات جهنمی اش
شب و روز در حال مغز شویی افراد میباشد،چرا که حتی
برای ساعاتی درب اسارتگاه باز شود و افراد واقعیت های
جامعه را ببینند و بفهمند بیرون اسارتگاه اشرف هم میشه
زندگی کرد و اعضا بفهمند دنیای دیگری وجود دارد خارج
از تشکیلات جهنمی رجوی به جرئت میگم بیش از 90درصد از
افراد انجا را ترک میکنند و دنبال زندگی خودشان میروند
و در این میان ترس رجوی هم برای همین است که تشکیلات
انها تخته میشود.
برای همین به هیچ وجه اجازه نمیدهد درب استارتگاه باز
شود و تمام تلاش خودش را برای این بکار گرفته به هر
فریبی که شده این اسارتگاه را حفظ کند این بار هم با
اخطار دادن به جامعه بین المللی و دولت ایالات متحده
امریکا با این کار مریم رجوی داره دست پیش را میگیره
که پس نیفته ولی چه عرض کنم که این بازی ها دیگر تمام
شده و دست شما برای تمام دنیا رو شده است.
من از سازمانهای بین المللی و حقوق بشری خواستارم که
بر این موضوع نظارت داشته باشند و بر این مسئله اشراف
داشته باشند خونریزی جدیدی به فرمان تشکیلات رجوی در
حال اجرا است برای جلوگیری از تکرار فاجعه دیگر و
ریختن خون انسانهای بیگناه خواهش دارم وارد عمل شوید و
این موضوع را حل و فصل نمائید.
چند وقت پیش که خبر فرار جسورانه سه تن از یاران
اسیرمان در اشرف را شنیدم، خاطرات تلخ و شیرین بسیاری
برایم تداعی شد. به یاد روزهای آخری که در زندان اشرف
بودم افتادم و فشارهای همه جانبه ای که آن روزها برایم
وجود داشت. یادم است که هر روز باید به اتاق جواد
خراسان که آن زمان فرمانده مرکزمان بود می رفتم و تا
نزدیک ظهر، بحث های بی منطق و تکراری او و فرماندهان
دیگری که برای صحبت با من می آورده را تحمل می کردم که
سعی داشتند به زعم خودشان من را از جداشدن بترسانند و
پشیمانم کنند. بعد هم برای این که با بقیه بچه ها و
دوستانم برخوردی نداشته باشم، باید همانجا غذا می
خوردم و باز دوباره بحث ها و سردردها شروع می شد. بعد
هم دوباره نشست و نشست که تمامی نداشت. هیچ طوری هم
کوتاه نمی آمدند. حتی یک بار که دیگر واقعاً از تکرار
همه روزه این وضعیت خسته شده بودم، با جواد حرفم شد و
پا شدم که از اتاق بیرون بروم ولی چند تا از آدم هایش
که آنجا بودند من را گرفتند و درب را قفل کردند و از
آن به بعد نشست ها پشت درب های بسته ادامه پیدا کرد و
هر وقت نیاز ضروری پیش می آمد، درب را باز می کردند که
این وضعیت چند هفته طول کشید تا نقطه ای که دیدند من
هم کوتاه نمی آیم که دیگر یک نشست 100ـ 150 نفره برایم
گذاشتند که نزدیک 12 ساعت طول کشید که خودش داستان
دیگری است. خلاصه یک دفعه تمام آن روزهای سیاه، جلوی
چشمم آمد و آن همه فشار ذهنی که با ناامیدی و نگرانی
از آینده خارج از حصارهای اشرف، همراه بود. می دانستم
دیگر نمی توانم بودن در این زندان تنگ را تحمل کنم،
اما نمی دانستم بیرون از آنجا چه آینده ای در انتظارم
است. آن قدر سازمان در تمام آن سال ها ما را از زندگی
بیرون ترسانده بود که هر چند ته دلم می دانستم این طور
نیست، اما این نگرانی و ابهام همیشه وجود داشت تا این
که بالاخره تصمیمم را گرفتم و با کلی طرح و برنامه، یک
شب اقدام به فرار کردم. تا لحظه ای که سیاج اشرف را رد
نکرده بودم، هیچ تصوری از احساسم بعد از آزادی نداشتم.
خیلی به آن فکر کرده بودم، ولی نمی توانستم در آن فضا
آن طور که باید تصورش کنم. اما لحظه ای که پایم به
زمین بیرون قرارگاه رسید، حتی با این که باز نمی
دانستم بعد از آن چه اتفاقی می افتد، ولی شیرینی آن
احساس آزادی برای یک لحظه تمام خستگی و تمام نگرانی ام
را از میان برد. هیچ وقت آن لحظه را فراموش نخواهم کرد
و هین طور که کارهایم به لطف خدا یکی بعد از دیگری به
سرانجام می رسید، ولی همیشه لحظه ای که خودم را آزاد و
رها از تشکیلات جهنمی رجوی در بیرون از حصار تنگ زندان
اشرف دیدم، جلوی چشمم بود و به من آرامش می داد. غرض
این که هر وقت خبر آزادی دوستی را می شنوم، دوباره این
احساس در من زنده می شود و به همان اندازه خوشحال می
شوم، این بار هم خبر آزادی دوستانم، بهانه ای شد برای
مرور آن خاطرات.
صمیمانه برایشان آرزوی سلامت و موفقیت در کارهایشان را
دارم و آرزویم این است که روزی خبر فروپاشی کامل قلعه
اشرف و آزادی تمام اسیران را بشنوم. این را هم از
دوستان تازه از بند رسته ام، صمیمانه می خواهم که تمام
تلاش شان را بکنند که بتوانیم شرایط آزادی بقیه یاران
اسیرمان را هم هر چه زودتر فراهم کنیم. تا این احساس
شیرین آزادی را آنها نیز با تمام وجودشان حس کنند و آن
طور که می خواهند و هر جا که می خواهند، آزادانه زندگی
کنند.
همانطور که می دانید در شرایط کنونی سران فرقه و بطور
خاص شخص رجوی در بن بست لاعلاجی گرفتار گشته است و این
بن بست لاعلاج با شروع تحصن دلیرانه و شجاعانه خانواده
های سالخورده و محترم قربانیان گرفتار در چنگال فرقه
که در جلوی درب اسارتگاه انجام دادند و هنوز هم ادامه
دارد به اوج خودش رسید و اکنون هم که با اولتیماتومی
که دولت عراق تا پایان امسال برای خروج فرقه داده
و تیک تیک زمان بر علیه سران فرقه و شخص رجوی هست.
لذا
رجوی صدای ناقوس مرگ خودش و اندیشه پوشالی فرقه
گرایانه اش را شنیده وحسابی احساس خطر می کند.
به همین خاطر دست به تلاشهای مذبوحانه برای خروج از
این بن بست لاعلاج می زند که این تلاشهای مذبوحانه نه
تنها دردی را دوا نمی کنند بلکه فرقه را به پایانش
نزدیکتر کرده و نابودیش را تسریع میکنند.
اکنون
با این مقدمه ای که گفتم در زیر به چند نمونه از
تلاشهای مذبوحانه و بی نتیجه سران فرقه و رجوی می
پردازم
.
یکم:
دروغپردازی سران فرقه و شخص رجوی علیه خانواده های
متحصن و مقامات عراقی بطور مثال یکی از دروغهای شاخدار
رجوی که گفته بود آب و برق و دارو و سوخت را مقامات
دولتی عراق قطع کرده اند و نفرات در کمپ گرسنه و تشنه
هستند که اخیرا این دروغ شاخدار رجوی توسط آقای هوشیار
زیباری وزیر امور خارجه دولت عراق بر ملا شد وی در طی
دیدارش با سفرای اروپائی در عراق گفت که دست اندرکاران
ذیربط در امور کمپ کلیه مایحتاج انسانی و معمول همچون
بهداشت وغذای کافی در اختیارشان قرار می دهند.
دوم:
جست وخیزهای مریم خانم رئیس جمهور ترشیده و مادام
العمر به این طرف و آنطرف مثل پارلمان اروپا که نه
تنها هیچ نتیجه مثبتی به همراه نداشته بلکه نتایج عکس
بهمراه داشته است که بطور مثال اخیرا ما شاهد این
بودیم که جمعی از قانونگذاران پارلمان اروپا که از
جناحهای مختلف بودند خواهان محاکمه پنجاه تن از سران
فرقه به اتهام جنایت علیه بشریت شدند که این اقدام
سران فرقه را دچار شوک کرده است.
سوم:
تلاشهای مذبوحانه از طریق لابی های فرقه در آمریکا و
جست و خیزهای میمون وار مریم عضدانلو در پاریس با
ترتیب دادن جلسه با جمعی از بازنشستگان دولت بوش هزینه
های کلان و طرح دولت آمریکا برای کمک به این فرقه در
خروج از این بن بست لاعلاجی که در شرایط کنونی سران
فرقه در آن قرار گرفته اند نه تنها مفید هیچ فایده ای
نگردیده است بلکه نتیجه عکس داده است و ما در خبرها
مطلع شدیم که جمع کثیری از قانونگذاران عراقی طرح دولت
آمریکا را برای کمک به ماندن فرقه در عراق دانسته و
آنرا رد کرده اند و خواهان خروج فرقه از عراق گشته اند
و دولت عراق هم اعلام کرده است که تحت هیچ شرایطی از
تصمیم خودش مبنی بر خروج فرقه تا پایان امسال عقب
نشینی نخواهد کرد ولذا تا پایان سال جاری میلادی
بایستی عراق از لوث وجود فرقه پاک گردد و بساط فرقه
گری رجوی در عراق بر چیده شود.
چهارم:
ترتیب دادن مصاحبه هائی از زبان نفرات معلوم الحالی
تحت عنوان اعضای به اصطلاح شورای ملی مقاومت و وادار
کردن آنان به دروغپردازی وحمایت از سران فرقه و
چاپلوسی چندش آور از رجوی که در این زمینه می بینیم که
حاضر میشوند با تلویزیون بخش فارسی بی بی سی که رئیسش
را که آقای صادق صبا هست قبول ندارند و بارها علیه او
در تلویزیون فرقه لجن پراکنی کرده اند مصاحبه کنند و
اخیرا در این رابطه ما شاهد شرکت کریم قصیم در برنامه
به عبارتی دیگر تلویزیون بخش فارسی بی بی سی بودیم که
چطوری سران فرقه او را وادار به دروغپردازی و گفتن
دروغهای شاخدار در آن برنامه نموده بودند وی در طی
اراجیف خنده دار و مضحکش کاملا همانند سران فرقه و خود
رجوی به وارونه گوئی و فرافکنی پرداخت اراجیفی
نظیر:شهر اشرف نامیدن پادگان نظامی اشرف یا ورود به
سازمان سخته و خروج آسان که همگان میدانند که کاملا بر
عکس هست یا اینکه بالاترین حجم استفاده از اینترنت در
اشرف هست در صورتی که در آنجا افراد حق داشتن رادیو و
گوش کردن به اخباری غیر از اخبار سیمای به اصطلاح
آزادی که گردانندگان آن ذره ای بوئی از آزادی نبرده
اند را ندارند که اینگونه اراجیف مضحک و خنده دار که
مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد و مطمئنا هیچ
شنونده ای را نمی فریبد و کسی آنرا باور نمی کند و نه
تنها دردی از بن بست لاعلاجی که سران فرقه و شخص رجوی
در آن گرفتار گشته دوا نخواهد کرد بلکه همگان به
دروغپردازی فرقه بیشتر پی میبرند وبه نابودی اندیشه
پوشالی فرقه گرایانه رجوی سرعت می بخشد
.
پنجم:
پیروزی نمائی های کاذب سران فرقه برای فریب نیروها و
فرار از واقعیت اجتناب ناپذیری که در شرایط کنونی با
آن مواجه هستند یعنی همان بن بست لاعلاجی که درش
گرفتار شده اند که اینگونه پیروزی نمائی ها در فرقه
تازگی ندارد و همگان با آنها آشنائی دارند و بطور مثال
به تازه ترین آن می پردازیم
.
چندی پیش در خبرها آمده بود که دادگاهی در پاریس
تعدادی از افراد فرقه را از اتهام پولشوئی تبرئه کرده
است که سران فرقه چنان با آب و تاب این خبر بی اهمیت
را در سیمای نفاق خودشان با بوق کرنا هر روز تبلیغ می
کنند که انگار همه چیز تمام شده و به پیروزی چشمگیری
دست یافته اند و دیگر در بن بست نیستند
.
در پایان باید عرض کنم اینگونه تلاشهای مذبوحانه رجوی
نه تنها اورا از این بن بست لاعلاجی که در آن قرار
گرفته خلاص نخواهد کرد بلکه نابودی خودش و اندیشه
پوشالی فرقه گرایانه اش و تشکیلات تار عنکبوتی و
استالینی فرسوده و پوسیده اش را سرعت بیشتری می بخشد و
زمان با سرعت وصف نا پذیری بر علیه سران فرقه و شخص
رجوی به پیش می رود و ما بزودی شاهد بر چیده شدن بساط
فرقه گری رجوی نابودیش در عراق خواهیم شد و با اینکار
همچنین ما شاهد رهائی همه اسیران که در اسارتگاه قلعه
اشرف در چنگال سران فرقه گرفتار هستند خواهیم گشت و
مطمئنا این امر بزودی محقق خواهد گردید وآنروز دیر
نیست.
دیدار و گفتگوی پژوهشگر سوییسی با آخرین دسته نجات
یافتگان از فرقه رجوی
23.05.2011
تحریریه ایران قلم
به ابتکار
کانون ایران قلم و با دعوت از پژوهشگر و کارشناس
سوییسی آقای آنتوان گسلر نویسنده و محقق در امور
تروریسم و فرقه ها، همچنین سرکار خانم بتول سلطانی و
آقایان علی جهانی ، مهرداد ساغرچی، روح الله تاجبخش و
کریم غلامی از آخرین دسته از جدا شدگان فرقه رجوی
سمینار پژوهشی در روزهای سیزدهم و چهاردهم می در شهر
کلن آلمان برگزار گردید. در این جلسه همچنین فعالان
حقوق بشری آقایان مهدی خوشحال ، میلاد آریایی و محمد
حسین سبحانی حضور داشتند.
در این
سمینار پژوهشی که بشکل پرسش و پاسخ برگزار میگردید،
آقای گسلر در مقام پژوهشگر سؤالات متعددی را از آخرین
دسته از نجات یافتگانی که بشکلی معجزه آسا به اروپا
رسیده بودند مطرح کرده و افراد مورد نظر به آن پاسخ
میدادند.
ابتدا
سرکار خانم بتول سلطانی با ذکر وقایعی تکان دهنده
زوایای پنهان زندگی سراسر آلوده رهبر این سازمان مسعود
رجوی را برای حاضران توضیح داد و ایشان که از اعضای
سابق و عضو شورای رهبری این سازمان بودند پرده از سوء
استفاده های جنسی مسعود رجوی که با انواع توجیهات
تئوریک و ایدئولوژیک ارائه میشد پرداخت و در همین
ارتباط به حرامسرایی از زنان برهنه که عنوان « رقص
رهایی» نام داشت، اشاره کرد . این توضیحات باعث حیرت
و تاسف عمیق سایر اعضاء و بویژه آقای گسلر گردید ولی
ایشان در مقابل خاطرات ویران شده خانم سلطانی این که
حرفی زده و از او دلجویی کرده باشد به شوخی گفت، خب یک
شب رویایی یک زن با رهبرش چه اشکالی می تواند داشته
باشد، خانم سلطانی در پاسخ گفت، شکست و دگرگونی من از
همین نقطه آغاز شد، چرا این که من و سایر زنان مجاهد
برای مبارزه به سازمان رفته بودیم و نه برای گرم کردن
حرمسرای خصوصی آقای رجوی.
در ادامه
این سمینار پژوهشی یک عضو قدیمی دیگرسازمان آقای کریم
غلامی به عنوان مجروح جنگی بیش از 20سال عمر خود را بر روی صندلی چرخ دار
سپری کرده ضمن اشاره به نحوه ارتباط با سازمان مجاهدین
و شکارشدن توسط انان به چگونگی مجروح شدن خود پرداخت
وبه انواع فشارهایی که سازمان برای پذیرش نظرات خود
روی این افراد اعمال میکرد بخشی دیگری از صحبتهای
ایشان را تشکیل میداد.
آقای کریم
غلامی به تأکید با دلایل فنی و تخصصی اثبات میکرد که
شخص رجوی در عراق بوده و در مرکز پادگان اشرف مخفی شده
است و افراد حاضر دراین پادگان گروگانهایی هستند که
شخص رجوی برای حفظ جان خود آنها را به مثابه گوشت دم
توپ مورد سواستفاده و استقثمار مضاعف قرار میدهد.
دیگر شرکت
کننده دراین سمینار پژوهشی آقای مهرداد ساغرچی از
اعضای قدیمی سازمان بود که با بیش از 20سال تجربه در این سازمان و شناخت و
ماهیت ارتجاعی این جریان ضد ملی اکنون کمر همت به
افشای چهره چند گانه این سازمان بسته است ایشان به
دلایل خروج خود از تشکیلاتی که 20سال را در آن سپری کرده بود و همچنین
به شیوههای دخالت در امور کشور عراق توسط سازمان
مجاهدین و سرمایهگذاری روی احزاب و افراد دست ساز و
دست آموز سازمان اشاره داشت
شیوههای
مغز شویی و متد بکار گرفته شده توسط سازمان و کار روی
اعضا برای مهار آنان بخش دیگری از صحبتهای ایشان را
تشکیل میداد.
آقای روح الله تاجبخش نیز به
روش ها مغزشویی در درون سازمان مجاهدین اشاره کرد و
توضیح داد که این مغزشویی چنان است که فرد ابتدا باید
برای جدایی خود از این فرقه ابتدا حصارهای ذهنی خود را
بشکند و سپس بعد از آن تازه متوجه می شود در یک حصار
فیزیکی قرار دارد که گریز از آن نیاز به یک اراده قوی
و پولادین دارد که این امری شدنی است چرا که من کردم و
دیگران کردند پس افرادی باقی مانده و اسیر در قرارگاه
اشرف نیز می توانند خود را نجات دهند.
یعنی با وجود همه سرکوب و اختناق و فشار که در همه
مسیر تاریخ در هیچ کدام از احزاب و سازمان های سیاسی
سابقه نداشته ، اما رها شدن و آزاد شدن از این گروه
ممکن و میسر است. وی تاکید کرد که اگر فرد بتواند فکر
کند و به یاد آورد که روزگاری و هنگام ورود به سازمان
چه اهدافی را دنبال می کرده و حالا در کدام نقطه
ایستاده است ، دیوارهای ذهنی و فیزیکی فرد خواهند ریخت
بدون تردید دیوارهای فرقه کوتاه تر از آن هستند که
بتوانند قربانیان اسیر در قلعه اشرف را همچنان در
اسارت نگهدارند.
آقای علی
جهانی که یکی دیگر از اعضای قدیمی این فرقه که توانسته
خود را از زندان اشرف نجات دهد به روشهای پول شویی و
سواستفاده های مالی از شهروندان اروپایی اشاره کرد و
تجربیات خود را در کشورهای مختلف اروپایی برای حضار
توضیح داد وی بطور مشخص اشاره کرد که دادگاه عالی
آلمان در سال 2001 بعد از تحقیقات گسترده ای که در
مورد فعالیت های مالی مجاهدین داشت، گزارش مستندی را
در این مورد منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که:
" بعد از
دو سال تحقیق، دادگاه عالی آلمان در 21 دسامبر 2001،
بعد از پیدا کردن شواهدی مبنی بر سوء استفاده از امنیت
اجتماعی و تقلب، دفاتر مجاهدین - 25 خانه و پایگاه-
تعطیل شدند. متاسفانه، مجاهدین از فرزندان اعضاء که در
جریان جنگ خلیج فارس در 1991 از عراق تخلیه شده بودند
استفاده کرده بودند. این کودکان، در حالی که در پایگاه
های مجاهدین در آلمان زندگی می کردند، ملزم به کار در
پایگاه و شرکت درفعالیت های جمع آوری پول در خیابان ها
بودند. در همین حال، مجاهدین از راه های احتمالی امنیت
اجتماعی در آلمان برای کسب منافع برای این کودکان سوء
استفاده می کردند. اسناد در آلمان نشان دادند که ده تا
دوازده میلیون مارک توسط مجاهدین برای خرید سلاح
استفاده شده است. با در نظر گرفتن ادعای "امنیت
اجتماعی" مبنی بر این که هر کودک 130تا 260 مارک می
تواند در روز دربیاورد، این رقم محافظه کارانه ای از
مقداری است که مجاهدین توسط کودکان توانستند جمع
کنند."
من کریم غلامی
هستم دو سال پیش از این جهنمی که شما الان در آن اسیر
هستید نجات یافتم و الان در اروپا آزادانه زندگی میکنم
ولی هرگز یاد و خاطره شما را فراموش نکردم و همیشه
برایتان دعا کردم که سالم و تن درست باشید و دست خدا
همیشه بالای سرتان باشد.
خطاب من به
دوستان، خواهرانم و برادرانم که مجروح و بیمار هستند
ما برای آزادی و رهایی مبارزه کردیم پس خودتان را اسیر
و در بند ظلم و ستم رجوی ها نگه ندارید ما انسانهای
آزاده ای هستیم و شعار ما آزادی است چرا پس در بند
باشیم.
دوستان عزیزم که
تک به تک منو میشناسید
مراد رمضانی، ایرج
پورشاهی، فریدون زارع، طاهر
احمد خان بیگی، محمد حسینی، احمد، قاسم و همه شما که
تک به تک منو میشناسید در دنیای آزاد همیشه برای ما
امکان درمان و بهبودی وجود داشته ولی طی همه این
سالیان ما را در اسارت نگه داشتند و از نعمت سلامتی و
درمان و آزاد زندگی کردن محروممان کردند ولی خود رجوی
ها مثل پادشاه زندگی میکنند همه آن چیزهایی که ما را
از آن محروم کرده اند بوفور استفاده میکنند.
عباس را به یاد
بیاورید فرهاد را به یاد بیاورید چگونه در سکوت و
بیماری جان دادند در حالی که میشد همه آنها را درمان
کرد ولی رجوی های جنایت کار حتی به آنها هم رحم نکردند
و گذاشتند تا آنها در درد و رنج و بیماری جان بدهند
آیا این حق ما نیست که بهبودی خودمان را به دست
بیاوریم و آزادانه زندگی بکنیم.
ای دوستان و ای
خواهران و ای برادران عزیزم آزاد زندگی کردن حق همه ما
است، پس خودتان را اول از همه از قید و بند و اسارت
مشکلات و زنجیرهای ذهنی و ترس رها کنید همه چیز فقط یک
تصمیم است حرکت کنید و خودتان را از آن جهنمی که رجوی
های جنایتکار برایتان ساخته اند نجات دهید. نگذارید که
آنها بخاطر حفظ زندگی کثیفشان خون بیشتری را از شما به
زمین بریزد لحظه ای که از آن اسارتگاه و جهنم پا به
بیرون بگذارید طعم شیرین آزادی را خواهید چشید و
خواهید دید که آزادی و آزاد زندگی کردن چه نعمتی است
که رجوی های جنایتکار ما را از آن محروم کرده بودند.
یکبار به لیست
شهدای اخیر که در درگیری فروردین جان دادند نگاه کنید
چرا چرا چرا هرگاه به عکسهای این شهدا نگاه میکنم تمام
وجودم مملو از درد و اندوه میشود آخر چرا، وقتی به یاد
سعید و مجید می افتم قلبم افسرده و به درد می آید و
بهمن عتیقی که به درستی پدرش به دادخواهی برخواسته سال
2005 وقتی بهمن عتیقی به یکان ما آمد یادم می آید او
میخواست از زندان اشرف برود ولی با فشارها و تهدید او
را نگه داشته بودند تقریبا سوژه همه نشستها بود یکبار
یادم است در یکی از نشستهای درون تشکیلاتی بهمن را
بزور پای میکروفون آوردند و برای همه واضح بود حرفهایی
که میزند مال خودش نیست و به اجبار حرف میزند به یاری
خدا مقاله ای در این باره مینوسم و بطور کامل این
جنایت را افشاء خواهم کرد. باید از این رجوی های
جنایتکار و ترسو و بزدل پرسید بجای این همه روضه
خواندن و به کشتن دادن عزیزانمان به فکر نجات آنها
باشید و نگذارید خون بیشتری از عزیزانمان به زمین
ریخته شود، باید از مریم رجوی پرسید چرا وقتی دیدی
اوضاع در عراق به هم ریخته و خطر ناک شده به فرانسه
فرار کردی و جان خودت را نجات دادی و مسعود رجوی تو
چرا در سوراخ موش قایم شدی، وای بر شما باد که این
چنین ستمگر و جبار هستید، تازه روضه هم میخوانید که
کاش پیش شما بودم سئوال این است که چرا نیستی چرا خودت
در صف مقدم نیستی مگر همه اینها خیانت و جنایت و ترسو
و بزدل بودن شما را نشان نمیدهد.
دوستان، خواهران و
برادران عزیزم
زندگی در دنیایی
آزاد و رها حق همه ما است خودتان را از آن زندان بزرگ
که شما را به اسارت نگه داشته اند نجات دهید همه چیز
فقط به یک اراده و تصمیم شما بستگی دارد لحظه ای که
اراده کنید پایان همه دردها و رنج ها است به دروغ هایی
که به شما گفته میشود باور نکنید پشت آن حصار که دور
شما را گرفته دنیای دیگری وجود دارد پس همین حالا
تصمیم بگیرید و اراده کنید تا رها شوید.
در مقاله ای که خانم مریم
سنجابی در جواب به اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت
نوشته بودند متوجه موضع گیری سخیفانه این ارگان دست
ساخته مسعود رجوی خائن شدم. راستی این ارگان چیست؟ این
ارگان در سال 1981 توسط مسعود رجوی خائن پایه ریزی شده
و برای اینکه به آن اعتباری بدهد تعدادی از روشنفکران
ایران را با خود همراه کرد ولی طی سالهای اول خیلی از
اعضای اصلی آن به دلیل اختلاف نظر با مسعود رجوی که
خود را مسئول شورا میداند از این ارگان جدا شدند کسانی
مثل آقایان بنی صدر و متین دفتری یا جبهه دمکراتیک ملی
ایران یا حزب دمکرات کردستان ایران این جدای ها نشان
میدهد که این ارگان هم بخشی از سازمان مجاهدین است
چنان که سال 1993 تعداد اعضای این ارگان به بیش از 500
عضو رسید که همه آنها اعضای سازمان مجاهدین بودند بیش
از نصف این رقم را زنان تشکیل میدهند که همگی اعضای
شورای رهبری مجاهدین هستند، پس بسادگی میتوان فهمید که
این یک ارگان مستقل نیست بخش توجیح گر کثافت کاریهای
مسعود رجوی خائن است. راستی این چه شورای است که مسئول
آن هرگز عوض نمیشود و هیچ انتخاباتی برای مسئول آن
وجود ندارد آیا این بجز این است که قدرت طلبی و جاح
طلبی رجوی خائن میرساند که خواهان سلطنت بر همه چیز
است. از اعضای جدید این ارگان که همگی عضو سازمان
مجاهدین هستند و مجبورند تا خط و گفته های رجوی های
خائن را پیش ببرند و اعضای قدیمی این ارگان هم بخاطر
منافع مالی سنگ زندان اشرف را به سینه میزنند و دایه
مهربانتر از مادر شده اند.
حال اینبار به صحنه آمده و در
پی اطلاعیه های پی در پی مدافع اسیران در اشرف شده است
ولی هر انسان شریفی میداند که هر تلاشی برای ادامه
اسارت اسیران در زندان اشرف خیانت به همان اسیران است
و تلاش برای رهایی آنها عملی پسندیده و انسانی است ولی
متاسفانه اعضای شورا بخاطر منافع مالی چشم بر انسانیت
خود بسته اند و در جنایت هم کاسه با مسعود رجوی خائن
شده اند. در اطلاعیه شماره 70 که بخشی از آن را در زیر
می آورم بخوبی نشان میدهد که این ارگان تا چه حد تحت
کنترل رجوی های خائن است.
"سه شنبه شب 30فروردين، پس از
افشاي اسناد به كلي سري حمله به اشرف در پايتختهاي
مختلف در صبح همين روز ، محمد العسكري، سخنگوي مالكي
در وزارت دفاع عراق، سه مزدور جديد الورود از ايران را
ناشيانه و شتابان با خود به تلويزيون عراق آورد تا با
همان برچسب ها و الگوهاي رسواي رژيم آخوندها، به شستن
و ليسيدن دستهاي خونين مالكي و توجيه قتل عام در اشرف
بپردازند. معلوم نبود كه وزارت دفاع عراق و سخنگوي آن
چه ربطي با «اعضاي سابق» يا «خانواده مجاهدين» دارد"!
از ادعای مسخره افشای اسناد به
کلی سری! که هر خواننده ای را به خنده می اندازد،
استفاده از کلمه مزدور برای این سه قهرمان که شجاعانه
از زندان اشرف گریخته اند بسیار تنفر انگیز است. اگر
من خانم مریم سنجابی و آقایان لطیف شاردری و برات
کیخائی را از نزدیک نمیشناختم شاید جای برای سئوال بود
روزی که آقای لطیف شاردری وارد خاک عراق شد را هنوز
بخاطر دارم و یا زمانی که با خانم مریم سنجابی همکار
بودیم و همچنین آقای برات کیخائی حال چه شده که بعد از
25 سال این سه فرمانده مجاهدین و از اعضای قدیمی و
بخصوص که خانم مریم سنجابی عضو شورای رهبری و عضو
شورای ملی مقاومت هم بودند. حال که این سه شجاعانه از
زندان اشرف گریخته اند و دستگاه پوسیده و از هم پاشیده
تشکیلات جهنمی رجوی های خائن را به نمایش گذاشته اند
سخیفانه مارک مزدور خورده اند باید گفت که مزدور خائن
خود مسعود رجوی است که برای بدست آوردن قدرت هر کثافت
کاری را میکند و این فرار به جلوهای سخیفانه فقط برای
پنهان کردن همان چهره کثیف پشت این نقاب است.
برای اطلاع هم میهنان عزیزم
باید بگویم بعد سال 2003 که ارتش آمریکا عراق را به
اشغال درآورد و سازمان مجاهدین که به عنوان یک سازمان
تروریستی در لیست سیاه قرار گرفته بود اشرف را تحت
محاصره نیروهای خود قرار داد زیر سازمان مجاهدین یک
ارگان نظامی بود و باید تحت کنترل یک ارگان نظامی قرار
میگرفت، بعد از سال 2009 که عراق استقلال خود را بدست
گرفت تمامی سایتهای تحت کنترل ارتش آمریکا تحت کنترل
ارتش عراق قرار گرفت که یکی از این سایتها زندان اشرف
بود. بنابر این تمامی افراد و امورات اشرف تحت کنترل
ارتش عراق است و حضور محمد العسکری سخنگوی مالکی در
وزارت دفاع در این مصاحبه جای از تعجب ندارد زیرا
مسئولیت حفاظت این افراد با این ارگان است.
این روش همیشگی رجوی های خائن
است که هر صدای مخالفی را مزدور، وابسته به رژیم،
مامور وزارت اطلاعات، عضو سپاه پاسداران و .... بخواند
تا آن چهره کثیف و خون آشامش را بزک کند و البته دیگر
این ترفندهای کثیف او تاثیر ندارد. خورشید حقیقت چنان
عیان است که رجوی های خائن هر چه بخواهند با دهان
کثیفشان آن را خاموش کنند هرگز نتوانند.
بار دیگر عمل شجاعانه خانم مریم
سنجابی و آقاین لطیف شاردری و برات کیخائی را به آنها
تبریک میگویم و پشتیبانی خودم را از آنها اعلام میکنم.
با کمال تاسف خبر درگیری ارتش
عراق و مجاهدین در اشرف و کشته و مجروح شدن تعداد
زیادی از آنها را در اخبار دیدم. با ابراز همدردی با
خانواده های کشته شد در زندان اشرف و با دعای شفا برای
مجروحین این واقع دردناک.
باید به این واقعیت اشاره بکنم
که تمامی این درگیریها و کشته شدن اسیران اشرف خواسته
و طراحی مسعود رجوی خائن و بزدل بیش نیست، این
استراتژی مسعود رجوی خائن است که با ایجاد بحران و
ریخته شدن خون اسیران اشرف توجهات سیاسی و بین المللی
را به خودش جلب کند تا چند صباحی به این عمر ننگین
خودش ادامه بدهد و اسیران در اشرف را بیشتر و بیشتر در
اسارت و بندگی خودش نگه دارد. مسعود رجوی خائن با اسیر
کردن اسیران اشرف در عراق، این تشکیلات فرسوده و
فروپاشیده را نگه دارد ولی بهای آن خون فرزندان ایرانی
است که در اشرف ریخته مشود.
راستی چرا مژگان پارسایی و
اشخاص دیگری مثل او در درگیریها نیستند و حتی یک نفر
از مسئولین این فرقه در بین مجروحین و کشته شده ها
نیست. کمی به گذشته میروم و ریشه شکل گیری این وقایع
دردناک را یادآوری میکنم ژانویه سال 2009 دولت عراق
استقلال کشور عراق را جشن گرفت و خروج نیروهای
آمریکایی از عراق شروع شد سران خائن مجاهدین که از سال
2003 تا سال 2009 تحت هژمونی آمریکا هر خیانت و جنایتی
که میتوانستند میکردند ولی از سال 2009 دولت عراق
اجازه این خیانت ها را به سران مجاهدین نداد و برای
کسانی که خواستار خروج از زندان اشرف بودند کمک و یاری
میرساند. مسعود رجوی خائن با ایجاد درگیری و تضاد کار
کردن با دولت عراق میخواست این تنگه را بشکند شروع آن
از فبروار سال 2009 از منطقه ای به نام مصلحی
شروع شد و تابستان همان سال اولین درگیری را بوجود
آوردند با سنگ پرانی به سوی نیروهای عراقی و فحاشی و
... ارتش عراق را مجبور به درگیری میکردند.
گزارش نشست درونی مجاهدین با
مسعود رجوی خائن بعد از اولین درگیری در تابستان سال
2009 خوب نشان میدهد که چگونه از یک ماه قبل زمینه
چینی ها برای این درگیری و کشته شدن تعدادی را فراهم
کرده بودن مثل مانور و ساختن بمبهای دستی موانع فلزی
سلاح های سرد و کارگذاری دوربین برای فیلم برداری. در
همین نشست درونی بود که مسعود رجوی خائن از فهیمه
اروانی بخاطر ادیت کردن فیلم ها و پخش آن به شکلی که
فقط ارتش عراق را مقصر بداند تقدیر کرد. و میدانم که
الان مسعود رجوی خائن از کشته شدن اسیران اشرف شادی
میکند چرا که طرح خائنانه خودش را پیش برده است.
از اینجا به همه اسیران در اشرف
میگویم که همه شما خوب میدانید که مسعود رجوی یک خائن
است و حفظ زندان اشرف فقط برای بقای عمر کثیف و
خائنانه خودش است من سالیان کنار شما زندگی کردم و خوب
میدانم که همه شما اینها را خوب میدانید پس نگذارید که
آن خائن کثیف با ریختن خون شما به عمر ننگین خودش
ادامه بدهد از آن زندان خارج شوید و بدانید که دولت
عراق دشمن شما نیست آنها به شما کمک خواهند کرد که از
آن زندان خارج شده و یک زندگی جدیدی را شروع کنید راه
نجات باز است از آن جهنم خارج شوید عمر و خون خود را
بیهوده تباه نکنید. مجاهدین گذشته شان خائنانه و ننگین
بار بوده و آینده شان هم خائنانه تر و ننگین بارتر
خواهد بود خود را نجات دهید زیرا که میتوان و باید
نجات یافت با آرزوی رهایی تک به تک اسیران از زندان
اشرف.
باید این نکته را به بعضی از
ایرانی های که در کشورهای مختلف برای حمایت از مجاهدین
تحصن میکنند بگویم که کار آنها نه تنها کمک به اشرفی
ها نیست بلکه تیز کردن خنجر مسعود رجوی خائن است تا
خون بیشتری از اسیران اشرف بریزد. تحصن کار درستی است
ولی برای نجات جان اسیران اشرف و خارج کردن آنها از آن
جهنم و از همه آنها میخواهم که ناخواسته وارد بازی
خیانت بار مسعود رجوی خائن نشوند.
همزمان با حمله
نیروهای محاهدین به نیروهای عراقی در اشرف که منجر به
کشته شدن تعدادی از اعضای تحریک شده این فرقه گردیده
فرقه بجای مداوای این مجروحان سعی می کند آنها را با
آن حالت زار ونزار و درد و خون ریزی جلو دوربین بیاورد
تا مظلوم نمائی کند و مسبب اصلی کشته شدن این بدبختها
را، نه مجاهدین که دولت عراق نشان دهد.
علی القاعده در
چنین مواقعی باید هم و غم مجاهدین معطوف به حل وفصل و
تدبیری برای حلو گیری از تلف شدن جان انسانها باشد اما
فرقه در این گیرو دار و شلوغی آمده یکی از مراکز اتمی
ایران را به اصطلاح افشاء کرده که مستقیم به امریکا
بگوید حالا که ما جاسوسان و مزدورانی به این خوبی
هستیم بیا و جلو دولت عراق را بگیر که وارد اشرف نشود
و ما را بحال خود بگذارد تا بیشتر مغز بچه را بخوریم و
عمر آنها ها را در بیابانهای اشرف تلف کنیم.
ایا کشته شدن هرچه بیشتر انسانهای بیگناه و تحریک شده
بنفع رجوی نیست؟
ایا رجوی ذره ای دلش بحال این مجروحین و کشته شدگان می
سوزد؟
یا مانند کشته شدگان عملیات دروغ جاویدان که فراموش
شده اند، پس از مدتی فراموش خواهند شد و رجوی نان این
خونها رادر معاملات سیاسی خواهد خورد.
خدایا جهل و نا آگاهی و سوء استفاده از خون مردم را از
این بلاد پاک کن.
کشته شدن شماری از
ساکنان اردوگاه اشرف در
تیراندازی نیروهای عراقی
09.04.2011
رادیو بی بی
سی
در مورد
تلفات حمله
نیروهای
عراقی به
اردوگاه اشرف
گزارشهای
متفاوتی
انتشار یافته
است
تیراندازی نیروهای
امنیتی عراق به اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران در اردوگاه
اشرف در عراق، شماری
کشته و زخمی بر جای
گذاشته است.
در ساعات اولیه
بامداد جمعه، 19
فروردین (8 آوریل)،
نیروهای امنیتی عراق
به اردوگاه اشرف، محل
اقامت شماری از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران، حمله کردند و
براساس گزارش های
رسیده، بین آنان و
ساکنان این اردوگاه
درگیری هایی روی داد.
در مورد تلفات این
درگیری گزارش های
متفاوتی مخابره شده
است.
خبرگزاری
آسوشیتدپرس به نقل از
منابع بیمارستانی در
بعقوبه، مرکز استان
دیاله، گزارش کرده
است که در این
درگیری، سه نفر کشته
و سیزده تن، از جمله
چند نظامی عراقی،
زخمی شده اند در حالی
که سایت سازمان
مجاهدین خلق، با متهم
کردن نیروهای عراقی
به اقدامات خشونت
آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد
قربانیان این واقعه
را بیش از سی نفر ذکر
کرده و گفته است که
حال تعدادی از زخمی
های این واقعه وخیم
است.
یکی از فرماندهان
عراقی به خبرگزاری
آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به
اردوگاه اشرف پس از
دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به
سوی سربازان عراقی،
که در نزدیکی این محل
مستقر شده بودند و
اقدام آنان در
انداختن خود در برابر
خودروهای نظامی صادر
شد.
همزمان، علی
الدباغ، سخنگوی دولت
عراق، استفاده
نیروهای دولتی از
اسلحه در عملیات
سحرگاه جمعه و بروز
تلفات در عملیات ورود
نظامیان به اردوگاه
اشرف را تکذیب کرده و
گفته است که پس از
چند ساعت، آرامش در
این محل برقرار شد.
این مقام عراقی
گفته است هدف از این
عملیات، استقرار
نفرات دولتی در داخل
و اطراف اردوگاه اشرف
بوده است. وی علیه هر
اقدامی در "نقض
قوانین عراق در این
محل" هشدار داد.
از این عملیات چند
فیلم ویدیوئی، با
نشان سازمان مجاهدین
خلق، در شبکه یوتیوب
منتشر شده که گروهی
از نظامیان مسلح را
هنگام ورود به
اردوگاه اشرف نشان می
دهد در حالی که
شعارهای ساکنان و
صدای شلیک به گوش می
رسد هر چند مشخص نیست
که آیا این صدا مربوط
به شلیک گاز اشک آور
است یا گلوله.
سایت مجاهدین خلق
نیز فیلم هایی در
باره این حمله منتشر
کرده که در آنها،
انتقال افراد زخمی و
اجساد کسانی به عنوان
کشته شدگان این حمله
نشان داده شده است.
در پی انتشار خبر
درگیری در اردوگاه
اشرف، رابرت گیتس،
وزیر دفاع آمریکا که
از عراق دیدن می کند،
ضمن ابراز نگرانی در
مورد تلفات این
واقعه، از دولت عراق
خواست تا از خود
"خویشتنداری" نشان
دهد.
اردوگاه
اشرف
در جریان جنگ
ایران و عراق در دهه
1980 میلادی، گروهی
از اعضای سازمان
مجاهدین خلق و رهبران
این سازمان به عراق
پناهنده شدند تا به
فعالیت مسلحانه علیه
جمهوری اسلامی مبادرت
کنند اما پس از حمله
نیروهای خارجی و سقوط
حکومت صدام حسین،
رئیس جمهوری عراق در
سال 2003، ساکنان این
اردوگاه به عنوان
خارجیان مسلح غیر
متخاصم، تحت حفاظت
نیروهای آمریکایی
قرار گرفتند و بعدا
خلع سلاح شدند.
برخی از
اعضای سازمان
مجاهدین خلق
سالهاست در
اردوگاه اشرف
سکونت داشته
اند
در سال 2009،
مسئولیت حفاظت از این
اردوگاه به دولت عراق
واگذار و این کشور
متعهد شد با ساکنان
آن طبق قوانین عراق
رفتار کند و از اقدام
به استرداد اجباری
اعضای سازمان مجاهدین
خلق به ایران، که
ممکن است جان آنان را
به مخاطره اندازد،
خودداری ورزد.
اردوگاه اشرف
همچنان محل سکونت بیش
از سه هزار تن از
اعضای سازمان مجاهدین
خلق ایران است. دولت
نوری المالکی، نخست
وزیر عراق، تحت فشار
جمهوری اسلامی قرار
داشته است تا اردوگاه
را تعطیل و ساکنان آن
را اخراج کند یا به
ایران تحویل دهد اما
از آنجا که این افراد
در صورت استرداد به
ایران، احتمالا با
خطر مرگ مواجه می
شوند، فشارهای بین
المللی مانع از آن
شده است که دولت عراق
به چنین اقدامی دست
بزند.
جمهوری اسلامی چند
نفر از کسانی را که
در ارتباط با
اعتراضات به نتیجه
انتخابات دهمین دوره
ریاست جمهوری بازداشت
کرده بود به اتهام
سفر به عراق و تماس
با ساکنان اردوگاه
اشرف به اعدام محکوم
کرده است.
در عین حال، مساله
انتقال امن این
افراد، که بعضی از
آنان در همین اردوگاه
به میانسالی رسیده
اند، به کشورهای دیگر
هنوز حل و فصل نشده
است و پیشنهاد دولت
عراق برای منتقل کردن
ساکنان اردوگاه به
محل دیگری نیز مورد
قبول آنان قرار
نگرفته است.
این نخستین بار
نیست که گزارشی از
برخورد نیروهای دولتی
عراق با ساکنان
اردوگاه اشرف مخابره
می شود.
در ژوئیه سال
2009، گزارش هایی از
حمله نیروهای دولتی
به اردوگاه اشرف و
زخمی شدن و بازداشت
گروهی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
منتشر شد، در ماه
دسامبر سال بعد نیز،
خبرهای مشابهی منتشر
شد و اوایل سال جاری
هم گفته شد که افراد
ناشناس به ساکنان این
اردوگاه هجوم برده و
به ضرب و شتم آنان
پرداخته اند.
گزارش جدیدترین
مورد حمله به اردوگاه
اشرف یک روز پس از آن
انتشار می یابد که
یکی از سخنگویان
مجاهدین خلق در
آمریکا در یک مصاحبه
مطبوعاتی اظهار داشت
که مدارکی در اختیار
این سازمان قرار دارد
که نشان می دهد دولت
ایران یک تاسیسات
مخفی تولید قطعات
سانتریفیوژ را در
نزدیکی تهران به کار
انداخته است.
سانتریفیوژها در
غنی سازی اورانیوم به
کار می روند. قطعنامه
های شورای امنیت
سازمان ملل فعالیت
جمهوری اسلامی در این
زمینه را ممنوع کرده
است.
جلسه مشترک نمایندگان انجمن های پیام رهایی و ایران
قلم برای تدوین فعالیت های سال آینده
29.03.2011
پیام رهایی ـ ایران قلم
روز
یکشنبه 27 ماه مارس سال 2011، نمایندگان انجمن های
پیام رهایی و ایران قلم در کشور هلند دیدار کردند و
فعالیت های سال گذشته و همچنین فعالیت های حقوق بشری
سال آینده را مورد بحث و بررسی قرار دادند. درابتدای
دیدار بمناسبت ایام نوروز شاد باش و تبریک سال نو
تجلیل از آقای هادی شمس حائری برگزار گردید و سپس
نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی رهایی و ایران قلم به
دستور کار و تدوین برنامه های سال آینده دو انجمن در
این جلسه پرداختند.
در این
جلسه دو انجمن یاد شده، پس از بررسی راهی که طی سال
قبل پیموده بودند و تشکر از کلیه عزیزانی که در سال
گذشته یار و یاور فعالین حقوق بشر برای آزادی اسیران
فرقه رجوی بوده اند، به بررسی انتقادی و اشکالات کاری
خود پرداخته تا برای سال جدید شمسی راهکار های تازه ای
بیابند. دوستان حاضر در این جلسه که متشکل از آقایان
هادی شمس حائری، مهدی خوشحال ، مسعود جابانی و محمد
حسین سبحانی بودند، تاکید کردند که هر چند طی یک
سال گذشته بیش
از 30 نفر از اسیران فرقه مجاهدین خلق از اسارتگاه
اشرف رهایی یافته اند و تعداد زیادی از آنها توانسته
اند خود را به کشورهای اروپایی برسانند و زندگی آزاد
و خارج از حصار فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی را تجربه
کنند ، اما همچنان باید تلاش بیشتری کرد تا رهایی
اعضای در بند سرعت بیشتری یابد.
نمایندگان
انجمن های پیام رهایی و ایران قلم شفاف سازی فعالیت
های سیاسی ـ فرهنگی و دموکراتیزه کردن مناسبات خود را
مورد توجه و بررسی مجدد قرار داده و در انتها برای
حمایت مؤثر تر از خانواده های متحصن در مقابل پادگان
اشرف و رهایی اسیران در قلعه اشرف برنامه ها و فعالیت
هایی را تدوین کردند تا بهتر و بیشتر بتوان به اعضای
دربند و گرفتار فرقه مجاهدین کمک رساند.
دو انجمن
نامبرده، ضمن شادباش نوروز سال 1390 به مردم ایران،
برای نجات اسیران در بند در قرارگاه اشرف عهد و پیمان
بستند که بیش از گذشته برای رهایی آنان تلاش کنند و از
خداوند بزرگ آزادی شان را خواستار شدند.