بالاخره
بعد از سالیان سال انتظار، تحمل تشکیلات جهنمی مجاهدین
ان روز فرا رسید که تصمیمی که سالیان در سر داشتم ان
را عملی کنم.
فرار از اسارتگاه و قدم گذاشتن به دنیای ازاد،لحظه ای
که پایم از ان جهنم بیرون گذاشتم در حالیکه هیچ تصویری
از اینده نداشتم ،ولی احساس تولد جدیدی داشتم احساس
میکردم که به دنیای دیگری پا گذاشتم با فرهنگ مختلف با
صحبتهای گوناگون با ازادی های بیشتر،دیگر قیافه ها
برام تکراری نبود اسم ها برام تکراری نبود همچنین
صحبتها برنامه ها و...اصلا تشکیلاتی جهنمی وجود نداشت
این بر خلاف صحبتهای مجاهدین بود که میگفتند اگر از
درب اشرف پایت را بیرون بگذاری همه ادم ها مزدور و
رژیمی هستند.
این تصمیم را سالیان در ذهن داشتم که به هر شکل ممکن
بایستی از این تشکیلات جهنمی بیرون بروم ،منتها با
کمال بیشرمی و بی ابرویی سران مجاهدین فضای در ذهن من
و دیگر افراد ساخته و پرداخته کرده بودند که انگاری
تمام دنیا اشرف(اردوگاه یا اسارتگاه اشرف)است و بس
،طوری وانمود کرده بودند که در بیرون اشرف هیچ مکانی
برای زندگی وجود ندارد هر چی هست همین اسارتگاه است و
لاغیر ،برای همین من سالیان سال در ذهنم بالا پایین
میکردم خدایا اگر من از این جهنم رجوی برم بیرون ایا
میتوانم ازاد باشم یا خیر و این مسئله در ذهن من خیلی
سنگینی میکرد و به قول مجاهدین همین حائل و مانع من
شده بود همینطور نفرات دیگری که الان در اشرف هستند و
این رجوی حرام زاده حقا که خیلی حرفه ای عمل کرد بطوری
که الان سالیان سال هنوز که هنوزه نفراتی یا به عبارت
دیگر اسیرانی را در اشرف نگه داشته است.
بالاخره روز عمل فرا رسید در ان لحظات نمیدانید چقدر
دلهره داشتم هر ثانیه ای که میگذشت انگاری یک ساعت
است،هر لحظه به ساعتم نگاه میکردم تا اینکه هوا مقداری
تاریک بشه و نگهبانان قلعه روی من دید نداشته باشند تا
نقشه ای که کشیده بودم ان را به مرحله اجرا بگذارم
تیک؛ تیک ضربان قلبم با تیک؛ تیک ثانیه ها روی هم
افتاده بود در یک محدوده بین سالن و اسایشگاه قدم
میزدم و سیگار میکشیدم تا اینکه بلاخره هوا تاریک
شد،خوب مشکلات دیگر را حالا چکار کنم چطوری نگهبانی ها
را عبور کنم چطوری خودم را به سیاج برسانم چطوری از
سیاج عبور کنم اگر وسط راه مرا دیدند و دنبال کردند
چکار کنم،خیلی از مشکلات دیگر در ذهنم می امد ولی من
تصمیم گرفته بودم بایستی هر جوری که می شد فرار کنم
،بالاخره راه افتادم با مشکلات فراوان نگهبانی اول را
رد کردم نفسی ارامی کشیدم ولی هنوز ضربان قلبم مثل تیک
تیک ساعت صدا میداد راه افتادم با تجربه ای که داشتم و
درسهای نظامی که بلد بودم خودم را به سیاج رساندم و از
ان عبور کردم،لحظاتی که ان طرف سیاج بودم باورم نمی شد
که بیرون امدم، ناخدا گاه دادی کشیدم ازادی ،ان لحظات
قابل بیان نیست تا زمانی که انسانی ان را تجربه نکند
ان لحظه مرا نمیفهمد احساس سبکی میکردم. بالاخره خودم
را به نیروهای عراقی مستقر در بیرون اسارتگاه اشرف
معرفی کردم و مهمان نوازی گرمی از من داشتند که من به
سهم خودم تشکر دارم از انها و دیگر مراحل را طی کردم
تا اینکه الان در اروپا هستم و در ازادی کامل استارت
زندگی جدیدی زده ام و کاملا راضی هستم و خدا را شکر
میکنم که در دنیای ازاد هستم ولی هر بار که یاد دوستان
دیگرم در اسارتگاه میافتم که چه سختی هایی را تحمل
میکنند رجوی ها را لعنت و نفرین میفرستم و بایستی بگم
که رجوی ها با هیچ کلمه ای با هیچ جمله ای قابل توصیف
نیستند که انها را توصیف کرد انها دزد بزرگ قرن حاضر
هستند چرا که 15سال از بهترین عمر جوانی مرا دزدیدند.
در اینجا از این فرصت استفاده میکنم به خانواده های که
در درب قلعه اشرف هستند درود میفرستم و براشان ارزوی
صبر و استقامت بیشتر دارم و بایستی این واقعیت را به
شماها عزیزان بگم که همین صبر و استقامت و پایداری شما
بوده که ماها و نفرات دیگر انگیزه پیدا کردند پایشان
را از اسارتگاه بگذارند بیرون و بایستی دست و پای تک
تک شما عزیزان را بوسید و شما مجاهد حقیقی هستید نه
انانی که داخل سیاج هستند.
هفته گذشته گروه مافیایی مجاهدین خبر برگزاری مراسمی
به تاریخ 18ژوئن
2011در فرانسه را اعلام بیرونی کرد
با توجه به تجربیات گذشته ومسیری که این گروه در
سالهای گذشته سپری کرده است شک و تردیدی نیست که
برگزاری این مراسم قیل از اینکه برای ایرانیان باشد
برای رخ نشان دادن طرف حسابهای خارجی صورت میگیرد که
از این طریق بتوانند برای یکسال آینده هزینه و کردیت
و اعتبارلازم برای ایفای نقش مورد نظر این کشورها ،به
حساب مخصوص آنها واریز شود.
البته ایفای این نقش از سالیان قبل در زمانی که پدر
خواننده آنان «صدام حسین» زنده بود اجرا میشد و این
شیوه پر سود برای مسعود رجوی آنقدر شیرین و جاذب بوده
وهست که هرسال این خیمه شب بازی را ادامه دهد.
باری به هرجهت بازهم تلاش میشود که با فریب و نیرنگ
دانشجویان لهستانی و مجارستانی را به اسم سفر چند روزه
به پاریس فریب داده شده و راهی این شهر شوند، افغانی
ها و ترک ها و عربهای پناهنده و ناچار از گذران زندگی
به دروغ ایرانی و حامی این سازمان جا زده شوند ،
سیاهپوستان فرانسوی و گاهی اوقات عرب تبار و درمانده
یک لقمه نان با هزینه سنگین حتی بدون داشتن مجوز سفر
از کمپ های کشورهای گوناگون به آنجا برده شوند و ته خط
!عدد 30000
!و 70000
!هزار را به کانالهای خبری یک جوری سر بدهند تا
بتوانند به ازای هر نفر پول لازم را از طرفهای مربوطه
که بیشک اسراییلی نیز در میان آنها یافت میشود وصول
کنند . اگر چه رد پای کشورهای عرب و بویژه تجار و
شاهزادگان عربستان سعودی که دشمنی دیرینه با نفوذ
ایران در خاور میانه دارد گاه وبی گاه در این امر و
حمایت های مالی دامنه دارآنان دیده شده است.
اما همه تلاش و تقلاها برای چیست ؟ این ها دست و پا
زدنهای جریان ضد ملی است که قبل از هرچیز برای بقا و
نفس کشیدن چون ماهی دور افتاده از آب پرپر میزند و
اکنون برای گمراه کردن اذهان عمومی و مهمتر از آن برای
پر کردن حفره ها و چالش های بزرگ خود که بی پاسخ
مانده است، سعی میکند به این شکل بر بحران های خود
سرپوش گذاشته واز پیامد های آن که فرسایش زا گریبان
مسعود و مریم رجوی را رها نمیسازد، فرار کند.
از جمله مهمترین و برجستهترین این بحران ها میتوان
فهرست وار به موارد زیر اشاره کرد:
1.
عدم پایگاه اجتماعی و نفرت عمومی بخصوص بعد از ورود
این سازمان به خاک عراق
2.
شکست استراتژی تمام عیارآنان در خاک عراق
3.
شکست ایدئولوژیکی انان در برابر مردم ایران
4.
بی آیندگی و بی سرانجامی تاکتیکهای بکار گرفته شده
آنان برای بسیج و سواستفاده از جنبش سبز و عدم توجه و
نفرت عمومی در برابر این سازمان هم در داخل و هم در
خارج ایران
5.
بروز موج نارضایتی عمومی و مخالفت با تصمیمات این
سازمان در درون تشکیلات و از سوی دیگر سرکوب سیستماتیک
مخالفان با انواع شیوههای ضد انسانی از طرف مسعود و
مریم رجوی برای مهار این بحران
6.
شرایط جدید جهانی وپایان انقلاباتی با شور وحال
لحظهای و افول جریانات خشونت طلب و بالعکس شروع دوران
جدیدی از مبارزات مسالمت آمیز و حرکت پایهای برای
برقراری مناسبات نوین و زیر ساخت های اجتماعی برای
دمکراسی پایدار در کشورها
این مجموعه از مهمترین بحران هایی است که مسعود رجوی
در سالهای پایانی عمر خود با آن درگیر بوده و این چنین
است که فرعون وار تمامی گناهان را به گردن جدایی طلبان
و ناراضیان این سازمان انداخته و خود را مبرا از هر
اشتباهی دانسته و این چنین تاوان شکست مزدوری و چاکر
منشی در برابر صدام حسین را از هواداران واعضایی که
فکر میکردند برای آزادی و عدالت اجتماعی
مبارزه میکنند ولی همچون بردگانی صغیر زیر پای صدام
حسین قربانی و فروخته شدند ولی با این همه وی
نتوانسته از گندم ری بخورد . بر کرسی قدرت در ایران
تکیه بزند.
پس این چنین است که پای وصیت و وصیت نویسی رجوی که
میرسد ابتدا فرمان قتل ناراضیان سازمانی و سپس فرمان
قتل مخالفان غیرسازمانی از مالکی رئیس دولت وقت عراق
گرفته تا فرخ نگهدار فدایی دیرین و اصلاح طلب امروز را
صادر میکند.
اینها البته نشانههای بیماری مردی است که در زندگی
سلطنت گونه اش جز فریب و دجالیت و خون نتیجهای برای
هواخواهانش نداشته و سازمانی که زمانی میتوانست منشع
حرکات و تحرکات اجتماعی باشد را به باند مافیایی بزرگی
ازجنایت و خیانت بدل کرده است.
آری
مسعود رجوی است که در سالهای پایانی عمر خود با مدیریت
و ابتکار ملکه دربارش مریم قجر عضدانلو مبتکر ایجاد
حرمسراهای عهد قاجاریه در قرن بیست و یکم است و در این
میان پایه زندگی دخترکان و زنانی که بیش از همه
استثمار شدند را به کام نیستی کشانده است و اکنون
اوست که برای خالی نماندن صحنه شمشیر چوبی خود را
بالای سربرده وآنرا به نشانه ادامه مبارزه مسلحانه!!
و برگزاری سالروز سی امین سالگردش در پاریس دور سرش
میچرخاند . حرکتی که پیش از هر چیز باعث مضحکه سیاسیون
واقعی این منطقه از جهان میشود و اگر این کار را هم
نکند چگونه باقیمانده نیروهای خود را همچنان فریب داده
و چون هیزمی برای فروکش کردن آتش هوس های قدرت طلبانه
خود به کام نیستی بکشد؟
سالیان خواهد گذشت همچنان که تا کنون گذشته است و مردم
ایران بیشتر از هر کس و هر چیز به نیکی درخواهند یافت
که غم خواران این ملت چه کسانی بودند و چه کسانی سعی
کردند با مزدوری و چاکر منشی به زیر قبای دیکتاتورترین
مرد عرب خزیده و سرمایه بزرگی برای تغییر را از جیب
جوانان این میهن به کام مردان عرب و سازمانهای جاسوسی
غرب به تاراج دهد و در همان حال مخالفان خود و این
سازمان را برای وادار کردن به سکوت متهم به مزدوری و
جاسوسی کند .
سند تاریخی از یک بی شرف سیاسی درباره مافیائی ترین
سازمان تاریخ ایران
04.06.2011
مهرداد ساغرچی
تا بحال مقاله و مصاحبه و نوشته و خبر درباره
سازمان مجاهدین خیلی منتشر شده و در هر حال ابعاد آن
زیاد است اما درباره شیوه های برخورد با نیروها و
مسائل درونی سازمان حرف ها و بحث هائی که شده
ودر واقع افشاگریهای زیاد انجام شده ولی ما باید همیشه
از زبان خود جریان در یک فضای باز بشنویم بهمین دلیل
من بعد از مصاحبه برنامه بی بی سی بخش فارسی با
کریم قصیم بسیار خوشحال شدم چون باید هموندان و هم وطن
های عزیز معنی دموکراسی و نحوه برخورد این شخص با
خبرنگار میدیدند تا مصاحبه چند سال پیش رابرت موگابه
را یادشان بیاید..
خبرنگار:
چرا رهبری مجاهدین، طی این 7 یا 8 سال گذشته، تلاشی
برای خارج کردن اعضایش از عراق نکرده است؟
به این سوال جواب نمیده که
آخه چه اصراری دارید در عراق بمانید بازهم این کشتار
تکرار میشود.....
گوش کنید: قصیم>
شهر اشرف، من ترجیح می دهم شهر اشرف [را بکار ببرم]،
برای اینکه دیگر آنجا اردوگاه نظامی نیست، بلکه از 8
سال پیش مبارزان بی سلاح آنجا زندگی می کنند، و از 25
سال پیش که در عراق هستند ازجمله در این قرارگاه سابق
و شهر کنونی -چون الان توسط اشرفی ها بصورت یک شهر
مصفا و بسیار زیبایی تغییر یافته و ساخته شده است- از
قوانین متعدد بین المللی و......................
خبرنگار:
ولی آقای قصیم، ببخشید من حرفتان را قطع می کنم، شما
قبول دارید که این اولین بار نبود این اتفاق افتاد،
درست است
به این سوال جواب نمیده که
؟
آخه چه اصراری دارید در عراق بمانید بازهم این کشتار
تکرار میشود
قصیم: قانونی نیست
خبرنگار:
من نمی دانم قانونی است یا نیست، ولی نظامی که بر عراق
حاکم است نمی خواهد که سازمان مجاهدین در آنجا باشد و
می خواهد که آنها از کشورش خارج بشوند. درنتیجه این
اتفاق ممکن است که باز هم بیافتد
بازهم به این سوال جواب نمی ده
آخه چه اصراری دارید در عراق بمانید بازهم این کشتار
تکرار میشود.....
سوال مشخص من این بود که چرا رهبری مجاهدین تا حالا
تلاشی برای خارج کردن این افراد نکرده است؟
قصیم:شما نام پرفسور داوید را شنیدید...هرگامی
مجاهدین برداشته اند با آنها مشورت کرده اند..
خبرنگار:
ولی با وجود این سرکوب شده اند، آقای قصیم.
قصیم :اجازه بدهید. باید بروید سراغ دولتی که قرار بود
دولت دمکراتیکی باشد و ایالات متحده که سیستم قبلی را
سرنگون کردند برای اینکه یک دمکراسی، در گیومه البته،
سرکار بیاورند
حالا ببیند علنا بخودشان اجازه میدهند در هر چیزی و هر
جائی دخالت کنند حالا هم از رفتن ارباب سابق صدام
بسیار شاکی است که دموکراسی سابق برای جولان دادن
مجاهدین نیست
اتفاقا، آقای قصیم، این موضوع این استدلال را به مراتب
محکم تر می کند که بایستی اعضای مجاهدین خارج شوند؟
شما خودتان گفتید که آنها قصدشان این بود که تمام
اردوگاه را با خاک یکسان کنند و همه 3500 نفر را بکشند...
قصیم:بله همینطور است. ولی چرا نتوانستند؟ بخاطر
مقاومتی که با دست خالی در مقابل این شد
پس رهبری مجاهدین درقبال جان آنها مسئول است؟
به هیچوجه. جانی مسئول یک جنایت است، نه مقتول و نه
کشته شده.
.قصیم:
ولی
اگر آنها را دم توپ نگه دارند، آماده نگه شان دارند که
بیایند و
آنها را بکشند، چه کسی مسئول جان آنهاست؟
اینجاست که من بعنوان یک اسیر سابق مجاهدین گفتم ایول
که همه
جفتک پرانی قصیم در باب سیاست بازی را خنثی کرد جهت
اطلاع همه بخصوص شبکه بی بی سی در درون فرقه بارها
گفته میشه که ما بقدری در زمینه سیاسی دستمان پر است
که هیچ شبکه جدی جرات ندارد با رودرو شود بخصوص بی بی
سی و رجوی بارها این را گفته است حالا آقای فانی
بعنوان یک خبرنگار حرفه ای چنان دست انها را خالی کرد
که دیگر هیچ جای سوال نگذاشت اما از بابت اینکه مردم
ببیند با اعضا پشت درهای بسته چه میشود خوب است تازه
قصیم یک هوادار است که دارد از این طریق نان میخورد و
چقدر ما را بعنوان انتقاد واشکال وانحراف مورد آزار
واذیت روحی وروانی میگذاشتند و خودتان ببینید به
خبرنگار هم اجازه سوال نمیده
....
خبرنگار:
در محوطه ای که در محاصره نظامی است، آنها چه نوع
مبارزه ای می توانند علیه جمهوری اسلامی ایران از پیش
ببرند
قصیم:بعد از خواندن شاهنامه
: ..زمزمه
آزادیخواهی و دمکراسی طلبی و جدایی دین از دولت که از
طرف این شهر در میان کل جامعه عراق پخش می شود
حالا ربط زمزمه ازادیخواهی در عراق دم
خروس دخالت هایشان که بیرون میزنه از طرفی هم ببیند
دجالیت تا کجا بازهم جواب نمیده.....
بازهم
خبرنگار کوتاه نمیاد:
شما فکر نمی کنید، آقای قصیم، که اگر این افراد از
عراق خارج بشوند، در کشورهای اروپایی یا جاهای دیگر
حداقلش این است که می توانند بطور خیلی علنی تر و راحت
تر و آزادتر فعالیت سیاسی بکنند تا اینکه در کمپی
بمانند که محاصره شده است؟
آنها از استرالیا تا ایران هستند، و همه جا همه نوع
سختی را به تن خریده اند.....
میبنید اصلا 3400 نفر زندانی در ذهنش هیچ نیست و راجع
به اونها جواب نمیده....
حالا خبرنگار بعد از اینکه همه جا گیرش انداخته و یک
مرتبه از درون مناسبات فوق فوق سوپر دمکرات مجاهدین
میپرسد و بشنوید با چه خرمردرندی جواب میده........
بسیار خوب، آقای قصیم، شما می توانید بگویید که اعضای
سازمان مجاهدین و تمام کسانی که در اردوگاه اشرف، یا
شهرک اشرف، هستند، آنها مثل هر جای دیگری کاملا آزاد
هستند و دسترسی به اینترنت و ماهواره دارند و مثل هر
جای دیگر آزادانه عمل می کنند
قصیم
یکی از بزرگترین مراکز اینترنت و کامپیوتر کل
اپوزیسیون ایران، شاید بزرگترینش، در اشرف است.
حالا من میپرسم>:
آقای قصیم شما از کدام قسمت این مرکز بازدید کردید؟
چه مدت در اشرف زندگی کردید ؟
بجز بازدیدهایکه انهم هر چند سال یک بار یک برای یک
هفته در بهترین پذیرائی از کجا خبر دارید؟
آیا تا بحال فکر کردید در قبال گفته هایتان مسول هستید
؟
در آینده از شما سوال خواهدشد؟ آیا ان اسرا که شما
دارید از بابت اسارت انها وتوجیه این اسارت پول
میگیرید روزی از شما سوال خواهند کرد که چرا؟؟؟؟
کدام عضو معمول سازمان میداند اینترنت چیست؟ من دوسال
است آزاد شدم هنوز برایم خیلی چیزها غریب
وجدید
است....از موبایل تا اینترنت و
.......
خبرنگار:
آنها آزادانه هر موقع که اراده بکنند می توانند
پاسپورتشان را بردارند و خارج بشوند؟
نخیر، بخاطر اینکه عراقی ها نمی گذارند....آقای
قصیم یکی از شرایط داخل شدن در مجاهدین تحویل پاسپورت
در بدو ورود میباشد و آنراسازمان از بین میبرد تحت
عنوان "بریدن نخل وصل با بورژوازی" تا اینکه دیگه کسی
جرات خروج نداشته باشه والان بجز چند مسول بالای
سازمان کسی پاسپورت ندارد کارت ندارد شناسنامه نداردو.....
حالا که خبرنگار پرروئی طرف را میبند سوال تند وصریح
را میپرسد
ولی سازمان مجاهدین مزاحم آنها نمی شود؟
ببینید که این دیگه آخرشه گوش کنید"
سازمان مجاهدین، وارد شدن به آن سخت است، خروج از آن
بسیار آسان است
آقای قصیم واقعا توجیه خیانت جنایت است آخه ما جوانی و
هر چه داشتیم گذاشتیم با بدبختی به اروپا رسیدیم چرا
زخمهای مارا واسرای اشرف را نمک میریزی...چرا خبر
نداری حرف میزنی یا اگه خبر داری ودروغ میگی نفرین بر
نامردی و بی مرامی..
خبرنگار بازهم ولش نمیکند"
بله، دقیقا. آنها تمام سختی هایی که در سازمان مجاهدین
خلق کشیده اند حتی بسیاری از آنها صحبت از این می کنند
که در زندان بوده اند به دلیل اینکه با رهبر سازمان
مجاهدین خلق مخالفت کرده اند
قصیم":
بهتر است آدم برود و از کسانی که اندکی بی طرفی می
توانند داشته باشند بپرسد
میبیند چقدر این شخص بی طرف است
اصلا مشکل در ایشان نیست معاشرت با باند رجوی اتومات
هر کس که برخلاف حرفی بزند میگوید مغرض است و دشمن است
و طرف بی بی سی است
و کلا میگن هر از ما نیست بر ماست..
ای کاش میشد با این آقا به اتفاق چند نفر ازکسانی که
توانستیم فرار کنیم در بی بی سی میبودیم که ببینیم چند
مرده حلاجه....
خبرنگار بازهم ولش نمیکند"
ولی انتقادی هم که به سازمان مجاهدین می شود برای
اصرارش برای ماندن در اشرف
اصراری نیست. اصلا کلمه اش را خانم رجوی بکار می برد
که ما اصراری نداریم، اصراری نداریم که در آنجا
بمانیم. سه امکان دادی
بازهم دروغ خودشان در زمستان 1387 یعنی دو ماه قبل
ژانویه 2009 گفتند
ما در عراق میمانیم و شعار ماندن و مردن در اشرف فرمان
شخص رجوی و از زبان خودش گفته شد و بعد هم مریم در
درون سازمان آنرا جا انداخت
پس این هم یک فقره دیگه از قلب واقعیت است که و
همینطور اپورتونیسم سیاسی و خطی که در درون چیزی میگن
و در بیرون چیزدیگر...حالا هر چی مارک که به دیگران می
زنند لایق خودشان است
...
اما از قرار معلوم آقای فانی هم فرصت بدست آمده را از
دست نمیده و سوال جالب دیگه ای را که باز هم دست اونها
رو میکنه میپرسه؟
و در واقع درد بی درمان فرقه را یادآوری میکنه؟؟؟
فکر نمی کنید مجاهدین خلق نگران هستند که این تشکیلات
به این شکل منسجمش که الان وجود دارد از هم بپاشد؟
قصیم:
بزرگترین بخش تشکیلات مجاهدین در خارج از کشور است، از
استرالیا تا ایالات متحده آمریکا، حتی شنیده ام که
اخیرا در آلاسکا هم رفت و آمد می کنند
واقعا"
رو
"را
ببینید..آخه در خارج کشور کل اعضا به 100نفر هم نمیرسه
بعد این چی میگه ...بعد با ملق داستان هویج فروش را
وسط میکشه در حالی که از آلاسکا حرف میزنه به سوال هم
جواب نمیده اصلا بگو ببینم چند ایرانی مقیم خارج کشور
در آلاسکا زندگی میکنه..
بسیار خوب، آقای قصیم، حالا وزیر دادگستری عراق اعلام
کرده است که تا پایان سال سازمان مجاهدین باید از عراق
خارج بشود. برنامه سازمان مجاهدین برای یک سال آینده
چیست، می خواهد چه کار بکند؟ حالا فرض کنیم که تلاش
هایی برای ماندنش هست
حالا بعد از یک سخنرانی اندر باب قوانین که از حوصله
همه خارج است ببینید که واسه دولت عراق هم خط ونشان
میکشد.واصرار برماندن وکشتن اعضا را تاکید میکند
اگر دولت مالکی همکاری کند، اگر به چهارراه قانون و
مسالمت برگردد شانس و بخت زیادی وجود دارد. ولی اگر
برنگردد یک نکته را باید بگویم که مجاهدین ذلت نمی
پذیرند، همان حرف رستم را می گویند "که گوید برو دست
رستم ببند
/
نبندد مرا دست چرخ بلند
من از اینکه این مطلب رانوشتم چون واقعا از صحبتها
بعنوان یک ناظر وکسی که در صحنه بودم ناراحت بودم
مسولیتم را انجام ندم و از طرفی هم این متن و مصاحبه
واقعا روشنگر از بابت شناختی عمیق تر از جریانی
انحرافی که در هر جا و هر زمانی نان به نرخ روز میخورد
از شبکه بی بی سی هم درخواست دارم یک میز گرد با حضور
ما جداشده های زخم خورده و نمایندگان فرقه بگذارد تا
ما هم بتوانیم صدای انهای باشیم که
در اسارت فرقه هستند.
روز
بیست و پنجم می، مریم رجوی ، بعنوان میهمان در
سمپوزیومی در پارلمان اروپا! اخطاریه تهدید آمیز جدیدی
را علیه سازمانهای حقوق بشری و دولت منتخب عراق صادر
کرد.
وی گفت: "هر گونه سعی در جابجایی اجباری در عراق منجر
به قتل عام ساکنین اشرف خواهد شد. من به جامعه بین
المللی و ایالات متحده امریکا اخطار می کنم که مسئولیت
عواقب این کشتار نیز بر عهده آنها خواهد بود".
این روزها که ما شاهد نابودی تشکیلات جهنمی رجوی ها
هستیم،و تیک؛ تیک های اخرعمرش را حکایت میکند رجوی ها
به هر خار و خاشاکی دست میزنند،برای همین این بار هم
مثل دفعات قبل از جان اسیران دربند مایه میگذارند،و
پیشاپیش این زمینه را اماده میکند برای کشتار جدید در
اسارتگاه،که شاید چند صباحی به زندگی خفیف و خائنانه
خودشان ادامه بدهند و مسئولیت این کشتار را به گردن
جامعه بین المللی و امریکا و دولت عراق انداخته است.
ما که طی سالیان و ماهای اخیر شاهد به کشتن دادن
تعدادی از انان به دستور سران فرقه بودیم ،و اینک بر
این مسئله اشراف کامل داریم بایستی به هر شکل ممکنی که
شده جلوی این خونریزی جدید را گرفت ،چرا که انسانهای
فریب خورده ای دراین میان کشته میشوند و هر بار رجوی
بهره سیاسی ان را میبرد و انها را در بوق و کرنا میکند
تا بیگناهی خودش را ثابت کند،این در حالی است که
مسئولیت کشتار و جان این افراد بیگناه و فریب خورده
تماما بر عهده رجوی است و بایستی روزی پاسخگوی این
مسئله باشند.
سوالی که در ذهن هر خواننده ای مطرح میشود این است چرا
مریم رجوی به جای اینکه اطلاعیه صادر کند و سمپوزیومی
شرکت کند و به جامعه بین المللی و ایالات متحده امریکا
و دولت منتخب عراق اخطار بدهد که مسئولیت کشتار بر
عهده شماها میباشد،چرا به جای این کار دست به اقدام
عملی نمیزند و بر خواسته دولت منتخب عراق همانا اخراج
مجاهدین تا پایان سال جاری میلادی است احترام نمیگذارد
و درب اسارتگاه را باز نمیکند از چه موضوعی ترس دارد
ایا مریم رجوی براین مسئله اشراف ندارد ؟
برای ما که سالیان طعم ان تشکیلات جهنمی را چشیده ایم
و ان را از نزدیک لمس کرده ایم کاملا روشن و واضح
است،مخصوصا الان در دنیای ازاد هستیم،رجوی تمام تلاش
خودش را بکارمیبرد که حتی یک خبر از دنیای بیرون به
گوش اعضا فریب خورده نرسد و از طریق تشکیلات جهنمی اش
شب و روز در حال مغز شویی افراد میباشد،چرا که حتی
برای ساعاتی درب اسارتگاه باز شود و افراد واقعیت های
جامعه را ببینند و بفهمند بیرون اسارتگاه اشرف هم میشه
زندگی کرد و اعضا بفهمند دنیای دیگری وجود دارد خارج
از تشکیلات جهنمی رجوی به جرئت میگم بیش از 90درصد از
افراد انجا را ترک میکنند و دنبال زندگی خودشان میروند
و در این میان ترس رجوی هم برای همین است که تشکیلات
انها تخته میشود.
برای همین به هیچ وجه اجازه نمیدهد درب استارتگاه باز
شود و تمام تلاش خودش را برای این بکار گرفته به هر
فریبی که شده این اسارتگاه را حفظ کند این بار هم با
اخطار دادن به جامعه بین المللی و دولت ایالات متحده
امریکا با این کار مریم رجوی داره دست پیش را میگیره
که پس نیفته ولی چه عرض کنم که این بازی ها دیگر تمام
شده و دست شما برای تمام دنیا رو شده است.
من از سازمانهای بین المللی و حقوق بشری خواستارم که
بر این موضوع نظارت داشته باشند و بر این مسئله اشراف
داشته باشند خونریزی جدیدی به فرمان تشکیلات رجوی در
حال اجرا است برای جلوگیری از تکرار فاجعه دیگر و
ریختن خون انسانهای بیگناه خواهش دارم وارد عمل شوید و
این موضوع را حل و فصل نمائید.
چند وقت پیش که خبر فرار جسورانه سه تن از یاران
اسیرمان در اشرف را شنیدم، خاطرات تلخ و شیرین بسیاری
برایم تداعی شد. به یاد روزهای آخری که در زندان اشرف
بودم افتادم و فشارهای همه جانبه ای که آن روزها برایم
وجود داشت. یادم است که هر روز باید به اتاق جواد
خراسان که آن زمان فرمانده مرکزمان بود می رفتم و تا
نزدیک ظهر، بحث های بی منطق و تکراری او و فرماندهان
دیگری که برای صحبت با من می آورده را تحمل می کردم که
سعی داشتند به زعم خودشان من را از جداشدن بترسانند و
پشیمانم کنند. بعد هم برای این که با بقیه بچه ها و
دوستانم برخوردی نداشته باشم، باید همانجا غذا می
خوردم و باز دوباره بحث ها و سردردها شروع می شد. بعد
هم دوباره نشست و نشست که تمامی نداشت. هیچ طوری هم
کوتاه نمی آمدند. حتی یک بار که دیگر واقعاً از تکرار
همه روزه این وضعیت خسته شده بودم، با جواد حرفم شد و
پا شدم که از اتاق بیرون بروم ولی چند تا از آدم هایش
که آنجا بودند من را گرفتند و درب را قفل کردند و از
آن به بعد نشست ها پشت درب های بسته ادامه پیدا کرد و
هر وقت نیاز ضروری پیش می آمد، درب را باز می کردند که
این وضعیت چند هفته طول کشید تا نقطه ای که دیدند من
هم کوتاه نمی آیم که دیگر یک نشست 100ـ 150 نفره برایم
گذاشتند که نزدیک 12 ساعت طول کشید که خودش داستان
دیگری است. خلاصه یک دفعه تمام آن روزهای سیاه، جلوی
چشمم آمد و آن همه فشار ذهنی که با ناامیدی و نگرانی
از آینده خارج از حصارهای اشرف، همراه بود. می دانستم
دیگر نمی توانم بودن در این زندان تنگ را تحمل کنم،
اما نمی دانستم بیرون از آنجا چه آینده ای در انتظارم
است. آن قدر سازمان در تمام آن سال ها ما را از زندگی
بیرون ترسانده بود که هر چند ته دلم می دانستم این طور
نیست، اما این نگرانی و ابهام همیشه وجود داشت تا این
که بالاخره تصمیمم را گرفتم و با کلی طرح و برنامه، یک
شب اقدام به فرار کردم. تا لحظه ای که سیاج اشرف را رد
نکرده بودم، هیچ تصوری از احساسم بعد از آزادی نداشتم.
خیلی به آن فکر کرده بودم، ولی نمی توانستم در آن فضا
آن طور که باید تصورش کنم. اما لحظه ای که پایم به
زمین بیرون قرارگاه رسید، حتی با این که باز نمی
دانستم بعد از آن چه اتفاقی می افتد، ولی شیرینی آن
احساس آزادی برای یک لحظه تمام خستگی و تمام نگرانی ام
را از میان برد. هیچ وقت آن لحظه را فراموش نخواهم کرد
و هین طور که کارهایم به لطف خدا یکی بعد از دیگری به
سرانجام می رسید، ولی همیشه لحظه ای که خودم را آزاد و
رها از تشکیلات جهنمی رجوی در بیرون از حصار تنگ زندان
اشرف دیدم، جلوی چشمم بود و به من آرامش می داد. غرض
این که هر وقت خبر آزادی دوستی را می شنوم، دوباره این
احساس در من زنده می شود و به همان اندازه خوشحال می
شوم، این بار هم خبر آزادی دوستانم، بهانه ای شد برای
مرور آن خاطرات.
صمیمانه برایشان آرزوی سلامت و موفقیت در کارهایشان را
دارم و آرزویم این است که روزی خبر فروپاشی کامل قلعه
اشرف و آزادی تمام اسیران را بشنوم. این را هم از
دوستان تازه از بند رسته ام، صمیمانه می خواهم که تمام
تلاش شان را بکنند که بتوانیم شرایط آزادی بقیه یاران
اسیرمان را هم هر چه زودتر فراهم کنیم. تا این احساس
شیرین آزادی را آنها نیز با تمام وجودشان حس کنند و آن
طور که می خواهند و هر جا که می خواهند، آزادانه زندگی
کنند.
همانطور که می دانید در شرایط کنونی سران فرقه و بطور
خاص شخص رجوی در بن بست لاعلاجی گرفتار گشته است و این
بن بست لاعلاج با شروع تحصن دلیرانه و شجاعانه خانواده
های سالخورده و محترم قربانیان گرفتار در چنگال فرقه
که در جلوی درب اسارتگاه انجام دادند و هنوز هم ادامه
دارد به اوج خودش رسید و اکنون هم که با اولتیماتومی
که دولت عراق تا پایان امسال برای خروج فرقه داده
و تیک تیک زمان بر علیه سران فرقه و شخص رجوی هست.
لذا
رجوی صدای ناقوس مرگ خودش و اندیشه پوشالی فرقه
گرایانه اش را شنیده وحسابی احساس خطر می کند.
به همین خاطر دست به تلاشهای مذبوحانه برای خروج از
این بن بست لاعلاج می زند که این تلاشهای مذبوحانه نه
تنها دردی را دوا نمی کنند بلکه فرقه را به پایانش
نزدیکتر کرده و نابودیش را تسریع میکنند.
اکنون
با این مقدمه ای که گفتم در زیر به چند نمونه از
تلاشهای مذبوحانه و بی نتیجه سران فرقه و رجوی می
پردازم
.
یکم:
دروغپردازی سران فرقه و شخص رجوی علیه خانواده های
متحصن و مقامات عراقی بطور مثال یکی از دروغهای شاخدار
رجوی که گفته بود آب و برق و دارو و سوخت را مقامات
دولتی عراق قطع کرده اند و نفرات در کمپ گرسنه و تشنه
هستند که اخیرا این دروغ شاخدار رجوی توسط آقای هوشیار
زیباری وزیر امور خارجه دولت عراق بر ملا شد وی در طی
دیدارش با سفرای اروپائی در عراق گفت که دست اندرکاران
ذیربط در امور کمپ کلیه مایحتاج انسانی و معمول همچون
بهداشت وغذای کافی در اختیارشان قرار می دهند.
دوم:
جست وخیزهای مریم خانم رئیس جمهور ترشیده و مادام
العمر به این طرف و آنطرف مثل پارلمان اروپا که نه
تنها هیچ نتیجه مثبتی به همراه نداشته بلکه نتایج عکس
بهمراه داشته است که بطور مثال اخیرا ما شاهد این
بودیم که جمعی از قانونگذاران پارلمان اروپا که از
جناحهای مختلف بودند خواهان محاکمه پنجاه تن از سران
فرقه به اتهام جنایت علیه بشریت شدند که این اقدام
سران فرقه را دچار شوک کرده است.
سوم:
تلاشهای مذبوحانه از طریق لابی های فرقه در آمریکا و
جست و خیزهای میمون وار مریم عضدانلو در پاریس با
ترتیب دادن جلسه با جمعی از بازنشستگان دولت بوش هزینه
های کلان و طرح دولت آمریکا برای کمک به این فرقه در
خروج از این بن بست لاعلاجی که در شرایط کنونی سران
فرقه در آن قرار گرفته اند نه تنها مفید هیچ فایده ای
نگردیده است بلکه نتیجه عکس داده است و ما در خبرها
مطلع شدیم که جمع کثیری از قانونگذاران عراقی طرح دولت
آمریکا را برای کمک به ماندن فرقه در عراق دانسته و
آنرا رد کرده اند و خواهان خروج فرقه از عراق گشته اند
و دولت عراق هم اعلام کرده است که تحت هیچ شرایطی از
تصمیم خودش مبنی بر خروج فرقه تا پایان امسال عقب
نشینی نخواهد کرد ولذا تا پایان سال جاری میلادی
بایستی عراق از لوث وجود فرقه پاک گردد و بساط فرقه
گری رجوی در عراق بر چیده شود.
چهارم:
ترتیب دادن مصاحبه هائی از زبان نفرات معلوم الحالی
تحت عنوان اعضای به اصطلاح شورای ملی مقاومت و وادار
کردن آنان به دروغپردازی وحمایت از سران فرقه و
چاپلوسی چندش آور از رجوی که در این زمینه می بینیم که
حاضر میشوند با تلویزیون بخش فارسی بی بی سی که رئیسش
را که آقای صادق صبا هست قبول ندارند و بارها علیه او
در تلویزیون فرقه لجن پراکنی کرده اند مصاحبه کنند و
اخیرا در این رابطه ما شاهد شرکت کریم قصیم در برنامه
به عبارتی دیگر تلویزیون بخش فارسی بی بی سی بودیم که
چطوری سران فرقه او را وادار به دروغپردازی و گفتن
دروغهای شاخدار در آن برنامه نموده بودند وی در طی
اراجیف خنده دار و مضحکش کاملا همانند سران فرقه و خود
رجوی به وارونه گوئی و فرافکنی پرداخت اراجیفی
نظیر:شهر اشرف نامیدن پادگان نظامی اشرف یا ورود به
سازمان سخته و خروج آسان که همگان میدانند که کاملا بر
عکس هست یا اینکه بالاترین حجم استفاده از اینترنت در
اشرف هست در صورتی که در آنجا افراد حق داشتن رادیو و
گوش کردن به اخباری غیر از اخبار سیمای به اصطلاح
آزادی که گردانندگان آن ذره ای بوئی از آزادی نبرده
اند را ندارند که اینگونه اراجیف مضحک و خنده دار که
مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد و مطمئنا هیچ
شنونده ای را نمی فریبد و کسی آنرا باور نمی کند و نه
تنها دردی از بن بست لاعلاجی که سران فرقه و شخص رجوی
در آن گرفتار گشته دوا نخواهد کرد بلکه همگان به
دروغپردازی فرقه بیشتر پی میبرند وبه نابودی اندیشه
پوشالی فرقه گرایانه رجوی سرعت می بخشد
.
پنجم:
پیروزی نمائی های کاذب سران فرقه برای فریب نیروها و
فرار از واقعیت اجتناب ناپذیری که در شرایط کنونی با
آن مواجه هستند یعنی همان بن بست لاعلاجی که درش
گرفتار شده اند که اینگونه پیروزی نمائی ها در فرقه
تازگی ندارد و همگان با آنها آشنائی دارند و بطور مثال
به تازه ترین آن می پردازیم
.
چندی پیش در خبرها آمده بود که دادگاهی در پاریس
تعدادی از افراد فرقه را از اتهام پولشوئی تبرئه کرده
است که سران فرقه چنان با آب و تاب این خبر بی اهمیت
را در سیمای نفاق خودشان با بوق کرنا هر روز تبلیغ می
کنند که انگار همه چیز تمام شده و به پیروزی چشمگیری
دست یافته اند و دیگر در بن بست نیستند
.
در پایان باید عرض کنم اینگونه تلاشهای مذبوحانه رجوی
نه تنها اورا از این بن بست لاعلاجی که در آن قرار
گرفته خلاص نخواهد کرد بلکه نابودی خودش و اندیشه
پوشالی فرقه گرایانه اش و تشکیلات تار عنکبوتی و
استالینی فرسوده و پوسیده اش را سرعت بیشتری می بخشد و
زمان با سرعت وصف نا پذیری بر علیه سران فرقه و شخص
رجوی به پیش می رود و ما بزودی شاهد بر چیده شدن بساط
فرقه گری رجوی نابودیش در عراق خواهیم شد و با اینکار
همچنین ما شاهد رهائی همه اسیران که در اسارتگاه قلعه
اشرف در چنگال سران فرقه گرفتار هستند خواهیم گشت و
مطمئنا این امر بزودی محقق خواهد گردید وآنروز دیر
نیست.
دیدار و گفتگوی پژوهشگر سوییسی با آخرین دسته نجات
یافتگان از فرقه رجوی
23.05.2011
تحریریه ایران قلم
به ابتکار
کانون ایران قلم و با دعوت از پژوهشگر و کارشناس
سوییسی آقای آنتوان گسلر نویسنده و محقق در امور
تروریسم و فرقه ها، همچنین سرکار خانم بتول سلطانی و
آقایان علی جهانی ، مهرداد ساغرچی، روح الله تاجبخش و
کریم غلامی از آخرین دسته از جدا شدگان فرقه رجوی
سمینار پژوهشی در روزهای سیزدهم و چهاردهم می در شهر
کلن آلمان برگزار گردید. در این جلسه همچنین فعالان
حقوق بشری آقایان مهدی خوشحال ، میلاد آریایی و محمد
حسین سبحانی حضور داشتند.
در این
سمینار پژوهشی که بشکل پرسش و پاسخ برگزار میگردید،
آقای گسلر در مقام پژوهشگر سؤالات متعددی را از آخرین
دسته از نجات یافتگانی که بشکلی معجزه آسا به اروپا
رسیده بودند مطرح کرده و افراد مورد نظر به آن پاسخ
میدادند.
ابتدا
سرکار خانم بتول سلطانی با ذکر وقایعی تکان دهنده
زوایای پنهان زندگی سراسر آلوده رهبر این سازمان مسعود
رجوی را برای حاضران توضیح داد و ایشان که از اعضای
سابق و عضو شورای رهبری این سازمان بودند پرده از سوء
استفاده های جنسی مسعود رجوی که با انواع توجیهات
تئوریک و ایدئولوژیک ارائه میشد پرداخت و در همین
ارتباط به حرامسرایی از زنان برهنه که عنوان « رقص
رهایی» نام داشت، اشاره کرد . این توضیحات باعث حیرت
و تاسف عمیق سایر اعضاء و بویژه آقای گسلر گردید ولی
ایشان در مقابل خاطرات ویران شده خانم سلطانی این که
حرفی زده و از او دلجویی کرده باشد به شوخی گفت، خب یک
شب رویایی یک زن با رهبرش چه اشکالی می تواند داشته
باشد، خانم سلطانی در پاسخ گفت، شکست و دگرگونی من از
همین نقطه آغاز شد، چرا این که من و سایر زنان مجاهد
برای مبارزه به سازمان رفته بودیم و نه برای گرم کردن
حرمسرای خصوصی آقای رجوی.
در ادامه
این سمینار پژوهشی یک عضو قدیمی دیگرسازمان آقای کریم
غلامی به عنوان مجروح جنگی بیش از 20سال عمر خود را بر روی صندلی چرخ دار
سپری کرده ضمن اشاره به نحوه ارتباط با سازمان مجاهدین
و شکارشدن توسط انان به چگونگی مجروح شدن خود پرداخت
وبه انواع فشارهایی که سازمان برای پذیرش نظرات خود
روی این افراد اعمال میکرد بخشی دیگری از صحبتهای
ایشان را تشکیل میداد.
آقای کریم
غلامی به تأکید با دلایل فنی و تخصصی اثبات میکرد که
شخص رجوی در عراق بوده و در مرکز پادگان اشرف مخفی شده
است و افراد حاضر دراین پادگان گروگانهایی هستند که
شخص رجوی برای حفظ جان خود آنها را به مثابه گوشت دم
توپ مورد سواستفاده و استقثمار مضاعف قرار میدهد.
دیگر شرکت
کننده دراین سمینار پژوهشی آقای مهرداد ساغرچی از
اعضای قدیمی سازمان بود که با بیش از 20سال تجربه در این سازمان و شناخت و
ماهیت ارتجاعی این جریان ضد ملی اکنون کمر همت به
افشای چهره چند گانه این سازمان بسته است ایشان به
دلایل خروج خود از تشکیلاتی که 20سال را در آن سپری کرده بود و همچنین
به شیوههای دخالت در امور کشور عراق توسط سازمان
مجاهدین و سرمایهگذاری روی احزاب و افراد دست ساز و
دست آموز سازمان اشاره داشت
شیوههای
مغز شویی و متد بکار گرفته شده توسط سازمان و کار روی
اعضا برای مهار آنان بخش دیگری از صحبتهای ایشان را
تشکیل میداد.
آقای روح الله تاجبخش نیز به
روش ها مغزشویی در درون سازمان مجاهدین اشاره کرد و
توضیح داد که این مغزشویی چنان است که فرد ابتدا باید
برای جدایی خود از این فرقه ابتدا حصارهای ذهنی خود را
بشکند و سپس بعد از آن تازه متوجه می شود در یک حصار
فیزیکی قرار دارد که گریز از آن نیاز به یک اراده قوی
و پولادین دارد که این امری شدنی است چرا که من کردم و
دیگران کردند پس افرادی باقی مانده و اسیر در قرارگاه
اشرف نیز می توانند خود را نجات دهند.
یعنی با وجود همه سرکوب و اختناق و فشار که در همه
مسیر تاریخ در هیچ کدام از احزاب و سازمان های سیاسی
سابقه نداشته ، اما رها شدن و آزاد شدن از این گروه
ممکن و میسر است. وی تاکید کرد که اگر فرد بتواند فکر
کند و به یاد آورد که روزگاری و هنگام ورود به سازمان
چه اهدافی را دنبال می کرده و حالا در کدام نقطه
ایستاده است ، دیوارهای ذهنی و فیزیکی فرد خواهند ریخت
بدون تردید دیوارهای فرقه کوتاه تر از آن هستند که
بتوانند قربانیان اسیر در قلعه اشرف را همچنان در
اسارت نگهدارند.
آقای علی
جهانی که یکی دیگر از اعضای قدیمی این فرقه که توانسته
خود را از زندان اشرف نجات دهد به روشهای پول شویی و
سواستفاده های مالی از شهروندان اروپایی اشاره کرد و
تجربیات خود را در کشورهای مختلف اروپایی برای حضار
توضیح داد وی بطور مشخص اشاره کرد که دادگاه عالی
آلمان در سال 2001 بعد از تحقیقات گسترده ای که در
مورد فعالیت های مالی مجاهدین داشت، گزارش مستندی را
در این مورد منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که:
" بعد از
دو سال تحقیق، دادگاه عالی آلمان در 21 دسامبر 2001،
بعد از پیدا کردن شواهدی مبنی بر سوء استفاده از امنیت
اجتماعی و تقلب، دفاتر مجاهدین - 25 خانه و پایگاه-
تعطیل شدند. متاسفانه، مجاهدین از فرزندان اعضاء که در
جریان جنگ خلیج فارس در 1991 از عراق تخلیه شده بودند
استفاده کرده بودند. این کودکان، در حالی که در پایگاه
های مجاهدین در آلمان زندگی می کردند، ملزم به کار در
پایگاه و شرکت درفعالیت های جمع آوری پول در خیابان ها
بودند. در همین حال، مجاهدین از راه های احتمالی امنیت
اجتماعی در آلمان برای کسب منافع برای این کودکان سوء
استفاده می کردند. اسناد در آلمان نشان دادند که ده تا
دوازده میلیون مارک توسط مجاهدین برای خرید سلاح
استفاده شده است. با در نظر گرفتن ادعای "امنیت
اجتماعی" مبنی بر این که هر کودک 130تا 260 مارک می
تواند در روز دربیاورد، این رقم محافظه کارانه ای از
مقداری است که مجاهدین توسط کودکان توانستند جمع
کنند."
من کریم غلامی
هستم دو سال پیش از این جهنمی که شما الان در آن اسیر
هستید نجات یافتم و الان در اروپا آزادانه زندگی میکنم
ولی هرگز یاد و خاطره شما را فراموش نکردم و همیشه
برایتان دعا کردم که سالم و تن درست باشید و دست خدا
همیشه بالای سرتان باشد.
خطاب من به
دوستان، خواهرانم و برادرانم که مجروح و بیمار هستند
ما برای آزادی و رهایی مبارزه کردیم پس خودتان را اسیر
و در بند ظلم و ستم رجوی ها نگه ندارید ما انسانهای
آزاده ای هستیم و شعار ما آزادی است چرا پس در بند
باشیم.
دوستان عزیزم که
تک به تک منو میشناسید
مراد رمضانی، ایرج
پورشاهی، فریدون زارع، طاهر
احمد خان بیگی، محمد حسینی، احمد، قاسم و همه شما که
تک به تک منو میشناسید در دنیای آزاد همیشه برای ما
امکان درمان و بهبودی وجود داشته ولی طی همه این
سالیان ما را در اسارت نگه داشتند و از نعمت سلامتی و
درمان و آزاد زندگی کردن محروممان کردند ولی خود رجوی
ها مثل پادشاه زندگی میکنند همه آن چیزهایی که ما را
از آن محروم کرده اند بوفور استفاده میکنند.
عباس را به یاد
بیاورید فرهاد را به یاد بیاورید چگونه در سکوت و
بیماری جان دادند در حالی که میشد همه آنها را درمان
کرد ولی رجوی های جنایت کار حتی به آنها هم رحم نکردند
و گذاشتند تا آنها در درد و رنج و بیماری جان بدهند
آیا این حق ما نیست که بهبودی خودمان را به دست
بیاوریم و آزادانه زندگی بکنیم.
ای دوستان و ای
خواهران و ای برادران عزیزم آزاد زندگی کردن حق همه ما
است، پس خودتان را اول از همه از قید و بند و اسارت
مشکلات و زنجیرهای ذهنی و ترس رها کنید همه چیز فقط یک
تصمیم است حرکت کنید و خودتان را از آن جهنمی که رجوی
های جنایتکار برایتان ساخته اند نجات دهید. نگذارید که
آنها بخاطر حفظ زندگی کثیفشان خون بیشتری را از شما به
زمین بریزد لحظه ای که از آن اسارتگاه و جهنم پا به
بیرون بگذارید طعم شیرین آزادی را خواهید چشید و
خواهید دید که آزادی و آزاد زندگی کردن چه نعمتی است
که رجوی های جنایتکار ما را از آن محروم کرده بودند.
یکبار به لیست
شهدای اخیر که در درگیری فروردین جان دادند نگاه کنید
چرا چرا چرا هرگاه به عکسهای این شهدا نگاه میکنم تمام
وجودم مملو از درد و اندوه میشود آخر چرا، وقتی به یاد
سعید و مجید می افتم قلبم افسرده و به درد می آید و
بهمن عتیقی که به درستی پدرش به دادخواهی برخواسته سال
2005 وقتی بهمن عتیقی به یکان ما آمد یادم می آید او
میخواست از زندان اشرف برود ولی با فشارها و تهدید او
را نگه داشته بودند تقریبا سوژه همه نشستها بود یکبار
یادم است در یکی از نشستهای درون تشکیلاتی بهمن را
بزور پای میکروفون آوردند و برای همه واضح بود حرفهایی
که میزند مال خودش نیست و به اجبار حرف میزند به یاری
خدا مقاله ای در این باره مینوسم و بطور کامل این
جنایت را افشاء خواهم کرد. باید از این رجوی های
جنایتکار و ترسو و بزدل پرسید بجای این همه روضه
خواندن و به کشتن دادن عزیزانمان به فکر نجات آنها
باشید و نگذارید خون بیشتری از عزیزانمان به زمین
ریخته شود، باید از مریم رجوی پرسید چرا وقتی دیدی
اوضاع در عراق به هم ریخته و خطر ناک شده به فرانسه
فرار کردی و جان خودت را نجات دادی و مسعود رجوی تو
چرا در سوراخ موش قایم شدی، وای بر شما باد که این
چنین ستمگر و جبار هستید، تازه روضه هم میخوانید که
کاش پیش شما بودم سئوال این است که چرا نیستی چرا خودت
در صف مقدم نیستی مگر همه اینها خیانت و جنایت و ترسو
و بزدل بودن شما را نشان نمیدهد.
دوستان، خواهران و
برادران عزیزم
زندگی در دنیایی
آزاد و رها حق همه ما است خودتان را از آن زندان بزرگ
که شما را به اسارت نگه داشته اند نجات دهید همه چیز
فقط به یک اراده و تصمیم شما بستگی دارد لحظه ای که
اراده کنید پایان همه دردها و رنج ها است به دروغ هایی
که به شما گفته میشود باور نکنید پشت آن حصار که دور
شما را گرفته دنیای دیگری وجود دارد پس همین حالا
تصمیم بگیرید و اراده کنید تا رها شوید.
در مقاله ای که خانم مریم
سنجابی در جواب به اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت
نوشته بودند متوجه موضع گیری سخیفانه این ارگان دست
ساخته مسعود رجوی خائن شدم. راستی این ارگان چیست؟ این
ارگان در سال 1981 توسط مسعود رجوی خائن پایه ریزی شده
و برای اینکه به آن اعتباری بدهد تعدادی از روشنفکران
ایران را با خود همراه کرد ولی طی سالهای اول خیلی از
اعضای اصلی آن به دلیل اختلاف نظر با مسعود رجوی که
خود را مسئول شورا میداند از این ارگان جدا شدند کسانی
مثل آقایان بنی صدر و متین دفتری یا جبهه دمکراتیک ملی
ایران یا حزب دمکرات کردستان ایران این جدای ها نشان
میدهد که این ارگان هم بخشی از سازمان مجاهدین است
چنان که سال 1993 تعداد اعضای این ارگان به بیش از 500
عضو رسید که همه آنها اعضای سازمان مجاهدین بودند بیش
از نصف این رقم را زنان تشکیل میدهند که همگی اعضای
شورای رهبری مجاهدین هستند، پس بسادگی میتوان فهمید که
این یک ارگان مستقل نیست بخش توجیح گر کثافت کاریهای
مسعود رجوی خائن است. راستی این چه شورای است که مسئول
آن هرگز عوض نمیشود و هیچ انتخاباتی برای مسئول آن
وجود ندارد آیا این بجز این است که قدرت طلبی و جاح
طلبی رجوی خائن میرساند که خواهان سلطنت بر همه چیز
است. از اعضای جدید این ارگان که همگی عضو سازمان
مجاهدین هستند و مجبورند تا خط و گفته های رجوی های
خائن را پیش ببرند و اعضای قدیمی این ارگان هم بخاطر
منافع مالی سنگ زندان اشرف را به سینه میزنند و دایه
مهربانتر از مادر شده اند.
حال اینبار به صحنه آمده و در
پی اطلاعیه های پی در پی مدافع اسیران در اشرف شده است
ولی هر انسان شریفی میداند که هر تلاشی برای ادامه
اسارت اسیران در زندان اشرف خیانت به همان اسیران است
و تلاش برای رهایی آنها عملی پسندیده و انسانی است ولی
متاسفانه اعضای شورا بخاطر منافع مالی چشم بر انسانیت
خود بسته اند و در جنایت هم کاسه با مسعود رجوی خائن
شده اند. در اطلاعیه شماره 70 که بخشی از آن را در زیر
می آورم بخوبی نشان میدهد که این ارگان تا چه حد تحت
کنترل رجوی های خائن است.
"سه شنبه شب 30فروردين، پس از
افشاي اسناد به كلي سري حمله به اشرف در پايتختهاي
مختلف در صبح همين روز ، محمد العسكري، سخنگوي مالكي
در وزارت دفاع عراق، سه مزدور جديد الورود از ايران را
ناشيانه و شتابان با خود به تلويزيون عراق آورد تا با
همان برچسب ها و الگوهاي رسواي رژيم آخوندها، به شستن
و ليسيدن دستهاي خونين مالكي و توجيه قتل عام در اشرف
بپردازند. معلوم نبود كه وزارت دفاع عراق و سخنگوي آن
چه ربطي با «اعضاي سابق» يا «خانواده مجاهدين» دارد"!
از ادعای مسخره افشای اسناد به
کلی سری! که هر خواننده ای را به خنده می اندازد،
استفاده از کلمه مزدور برای این سه قهرمان که شجاعانه
از زندان اشرف گریخته اند بسیار تنفر انگیز است. اگر
من خانم مریم سنجابی و آقایان لطیف شاردری و برات
کیخائی را از نزدیک نمیشناختم شاید جای برای سئوال بود
روزی که آقای لطیف شاردری وارد خاک عراق شد را هنوز
بخاطر دارم و یا زمانی که با خانم مریم سنجابی همکار
بودیم و همچنین آقای برات کیخائی حال چه شده که بعد از
25 سال این سه فرمانده مجاهدین و از اعضای قدیمی و
بخصوص که خانم مریم سنجابی عضو شورای رهبری و عضو
شورای ملی مقاومت هم بودند. حال که این سه شجاعانه از
زندان اشرف گریخته اند و دستگاه پوسیده و از هم پاشیده
تشکیلات جهنمی رجوی های خائن را به نمایش گذاشته اند
سخیفانه مارک مزدور خورده اند باید گفت که مزدور خائن
خود مسعود رجوی است که برای بدست آوردن قدرت هر کثافت
کاری را میکند و این فرار به جلوهای سخیفانه فقط برای
پنهان کردن همان چهره کثیف پشت این نقاب است.
برای اطلاع هم میهنان عزیزم
باید بگویم بعد سال 2003 که ارتش آمریکا عراق را به
اشغال درآورد و سازمان مجاهدین که به عنوان یک سازمان
تروریستی در لیست سیاه قرار گرفته بود اشرف را تحت
محاصره نیروهای خود قرار داد زیر سازمان مجاهدین یک
ارگان نظامی بود و باید تحت کنترل یک ارگان نظامی قرار
میگرفت، بعد از سال 2009 که عراق استقلال خود را بدست
گرفت تمامی سایتهای تحت کنترل ارتش آمریکا تحت کنترل
ارتش عراق قرار گرفت که یکی از این سایتها زندان اشرف
بود. بنابر این تمامی افراد و امورات اشرف تحت کنترل
ارتش عراق است و حضور محمد العسکری سخنگوی مالکی در
وزارت دفاع در این مصاحبه جای از تعجب ندارد زیرا
مسئولیت حفاظت این افراد با این ارگان است.
این روش همیشگی رجوی های خائن
است که هر صدای مخالفی را مزدور، وابسته به رژیم،
مامور وزارت اطلاعات، عضو سپاه پاسداران و .... بخواند
تا آن چهره کثیف و خون آشامش را بزک کند و البته دیگر
این ترفندهای کثیف او تاثیر ندارد. خورشید حقیقت چنان
عیان است که رجوی های خائن هر چه بخواهند با دهان
کثیفشان آن را خاموش کنند هرگز نتوانند.
بار دیگر عمل شجاعانه خانم مریم
سنجابی و آقاین لطیف شاردری و برات کیخائی را به آنها
تبریک میگویم و پشتیبانی خودم را از آنها اعلام میکنم.
با کمال تاسف خبر درگیری ارتش
عراق و مجاهدین در اشرف و کشته و مجروح شدن تعداد
زیادی از آنها را در اخبار دیدم. با ابراز همدردی با
خانواده های کشته شد در زندان اشرف و با دعای شفا برای
مجروحین این واقع دردناک.
باید به این واقعیت اشاره بکنم
که تمامی این درگیریها و کشته شدن اسیران اشرف خواسته
و طراحی مسعود رجوی خائن و بزدل بیش نیست، این
استراتژی مسعود رجوی خائن است که با ایجاد بحران و
ریخته شدن خون اسیران اشرف توجهات سیاسی و بین المللی
را به خودش جلب کند تا چند صباحی به این عمر ننگین
خودش ادامه بدهد و اسیران در اشرف را بیشتر و بیشتر در
اسارت و بندگی خودش نگه دارد. مسعود رجوی خائن با اسیر
کردن اسیران اشرف در عراق، این تشکیلات فرسوده و
فروپاشیده را نگه دارد ولی بهای آن خون فرزندان ایرانی
است که در اشرف ریخته مشود.
راستی چرا مژگان پارسایی و
اشخاص دیگری مثل او در درگیریها نیستند و حتی یک نفر
از مسئولین این فرقه در بین مجروحین و کشته شده ها
نیست. کمی به گذشته میروم و ریشه شکل گیری این وقایع
دردناک را یادآوری میکنم ژانویه سال 2009 دولت عراق
استقلال کشور عراق را جشن گرفت و خروج نیروهای
آمریکایی از عراق شروع شد سران خائن مجاهدین که از سال
2003 تا سال 2009 تحت هژمونی آمریکا هر خیانت و جنایتی
که میتوانستند میکردند ولی از سال 2009 دولت عراق
اجازه این خیانت ها را به سران مجاهدین نداد و برای
کسانی که خواستار خروج از زندان اشرف بودند کمک و یاری
میرساند. مسعود رجوی خائن با ایجاد درگیری و تضاد کار
کردن با دولت عراق میخواست این تنگه را بشکند شروع آن
از فبروار سال 2009 از منطقه ای به نام مصلحی
شروع شد و تابستان همان سال اولین درگیری را بوجود
آوردند با سنگ پرانی به سوی نیروهای عراقی و فحاشی و
... ارتش عراق را مجبور به درگیری میکردند.
گزارش نشست درونی مجاهدین با
مسعود رجوی خائن بعد از اولین درگیری در تابستان سال
2009 خوب نشان میدهد که چگونه از یک ماه قبل زمینه
چینی ها برای این درگیری و کشته شدن تعدادی را فراهم
کرده بودن مثل مانور و ساختن بمبهای دستی موانع فلزی
سلاح های سرد و کارگذاری دوربین برای فیلم برداری. در
همین نشست درونی بود که مسعود رجوی خائن از فهیمه
اروانی بخاطر ادیت کردن فیلم ها و پخش آن به شکلی که
فقط ارتش عراق را مقصر بداند تقدیر کرد. و میدانم که
الان مسعود رجوی خائن از کشته شدن اسیران اشرف شادی
میکند چرا که طرح خائنانه خودش را پیش برده است.
از اینجا به همه اسیران در اشرف
میگویم که همه شما خوب میدانید که مسعود رجوی یک خائن
است و حفظ زندان اشرف فقط برای بقای عمر کثیف و
خائنانه خودش است من سالیان کنار شما زندگی کردم و خوب
میدانم که همه شما اینها را خوب میدانید پس نگذارید که
آن خائن کثیف با ریختن خون شما به عمر ننگین خودش
ادامه بدهد از آن زندان خارج شوید و بدانید که دولت
عراق دشمن شما نیست آنها به شما کمک خواهند کرد که از
آن زندان خارج شده و یک زندگی جدیدی را شروع کنید راه
نجات باز است از آن جهنم خارج شوید عمر و خون خود را
بیهوده تباه نکنید. مجاهدین گذشته شان خائنانه و ننگین
بار بوده و آینده شان هم خائنانه تر و ننگین بارتر
خواهد بود خود را نجات دهید زیرا که میتوان و باید
نجات یافت با آرزوی رهایی تک به تک اسیران از زندان
اشرف.
باید این نکته را به بعضی از
ایرانی های که در کشورهای مختلف برای حمایت از مجاهدین
تحصن میکنند بگویم که کار آنها نه تنها کمک به اشرفی
ها نیست بلکه تیز کردن خنجر مسعود رجوی خائن است تا
خون بیشتری از اسیران اشرف بریزد. تحصن کار درستی است
ولی برای نجات جان اسیران اشرف و خارج کردن آنها از آن
جهنم و از همه آنها میخواهم که ناخواسته وارد بازی
خیانت بار مسعود رجوی خائن نشوند.
همزمان با حمله
نیروهای محاهدین به نیروهای عراقی در اشرف که منجر به
کشته شدن تعدادی از اعضای تحریک شده این فرقه گردیده
فرقه بجای مداوای این مجروحان سعی می کند آنها را با
آن حالت زار ونزار و درد و خون ریزی جلو دوربین بیاورد
تا مظلوم نمائی کند و مسبب اصلی کشته شدن این بدبختها
را، نه مجاهدین که دولت عراق نشان دهد.
علی القاعده در
چنین مواقعی باید هم و غم مجاهدین معطوف به حل وفصل و
تدبیری برای حلو گیری از تلف شدن جان انسانها باشد اما
فرقه در این گیرو دار و شلوغی آمده یکی از مراکز اتمی
ایران را به اصطلاح افشاء کرده که مستقیم به امریکا
بگوید حالا که ما جاسوسان و مزدورانی به این خوبی
هستیم بیا و جلو دولت عراق را بگیر که وارد اشرف نشود
و ما را بحال خود بگذارد تا بیشتر مغز بچه را بخوریم و
عمر آنها ها را در بیابانهای اشرف تلف کنیم.
ایا کشته شدن هرچه بیشتر انسانهای بیگناه و تحریک شده
بنفع رجوی نیست؟
ایا رجوی ذره ای دلش بحال این مجروحین و کشته شدگان می
سوزد؟
یا مانند کشته شدگان عملیات دروغ جاویدان که فراموش
شده اند، پس از مدتی فراموش خواهند شد و رجوی نان این
خونها رادر معاملات سیاسی خواهد خورد.
خدایا جهل و نا آگاهی و سوء استفاده از خون مردم را از
این بلاد پاک کن.
کشته شدن شماری از
ساکنان اردوگاه اشرف در
تیراندازی نیروهای عراقی
09.04.2011
رادیو بی بی
سی
در مورد
تلفات حمله
نیروهای
عراقی به
اردوگاه اشرف
گزارشهای
متفاوتی
انتشار یافته
است
تیراندازی نیروهای
امنیتی عراق به اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران در اردوگاه
اشرف در عراق، شماری
کشته و زخمی بر جای
گذاشته است.
در ساعات اولیه
بامداد جمعه، 19
فروردین (8 آوریل)،
نیروهای امنیتی عراق
به اردوگاه اشرف، محل
اقامت شماری از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران، حمله کردند و
براساس گزارش های
رسیده، بین آنان و
ساکنان این اردوگاه
درگیری هایی روی داد.
در مورد تلفات این
درگیری گزارش های
متفاوتی مخابره شده
است.
خبرگزاری
آسوشیتدپرس به نقل از
منابع بیمارستانی در
بعقوبه، مرکز استان
دیاله، گزارش کرده
است که در این
درگیری، سه نفر کشته
و سیزده تن، از جمله
چند نظامی عراقی،
زخمی شده اند در حالی
که سایت سازمان
مجاهدین خلق، با متهم
کردن نیروهای عراقی
به اقدامات خشونت
آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد
قربانیان این واقعه
را بیش از سی نفر ذکر
کرده و گفته است که
حال تعدادی از زخمی
های این واقعه وخیم
است.
یکی از فرماندهان
عراقی به خبرگزاری
آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به
اردوگاه اشرف پس از
دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به
سوی سربازان عراقی،
که در نزدیکی این محل
مستقر شده بودند و
اقدام آنان در
انداختن خود در برابر
خودروهای نظامی صادر
شد.
همزمان، علی
الدباغ، سخنگوی دولت
عراق، استفاده
نیروهای دولتی از
اسلحه در عملیات
سحرگاه جمعه و بروز
تلفات در عملیات ورود
نظامیان به اردوگاه
اشرف را تکذیب کرده و
گفته است که پس از
چند ساعت، آرامش در
این محل برقرار شد.
این مقام عراقی
گفته است هدف از این
عملیات، استقرار
نفرات دولتی در داخل
و اطراف اردوگاه اشرف
بوده است. وی علیه هر
اقدامی در "نقض
قوانین عراق در این
محل" هشدار داد.
از این عملیات چند
فیلم ویدیوئی، با
نشان سازمان مجاهدین
خلق، در شبکه یوتیوب
منتشر شده که گروهی
از نظامیان مسلح را
هنگام ورود به
اردوگاه اشرف نشان می
دهد در حالی که
شعارهای ساکنان و
صدای شلیک به گوش می
رسد هر چند مشخص نیست
که آیا این صدا مربوط
به شلیک گاز اشک آور
است یا گلوله.
سایت مجاهدین خلق
نیز فیلم هایی در
باره این حمله منتشر
کرده که در آنها،
انتقال افراد زخمی و
اجساد کسانی به عنوان
کشته شدگان این حمله
نشان داده شده است.
در پی انتشار خبر
درگیری در اردوگاه
اشرف، رابرت گیتس،
وزیر دفاع آمریکا که
از عراق دیدن می کند،
ضمن ابراز نگرانی در
مورد تلفات این
واقعه، از دولت عراق
خواست تا از خود
"خویشتنداری" نشان
دهد.
اردوگاه
اشرف
در جریان جنگ
ایران و عراق در دهه
1980 میلادی، گروهی
از اعضای سازمان
مجاهدین خلق و رهبران
این سازمان به عراق
پناهنده شدند تا به
فعالیت مسلحانه علیه
جمهوری اسلامی مبادرت
کنند اما پس از حمله
نیروهای خارجی و سقوط
حکومت صدام حسین،
رئیس جمهوری عراق در
سال 2003، ساکنان این
اردوگاه به عنوان
خارجیان مسلح غیر
متخاصم، تحت حفاظت
نیروهای آمریکایی
قرار گرفتند و بعدا
خلع سلاح شدند.
برخی از
اعضای سازمان
مجاهدین خلق
سالهاست در
اردوگاه اشرف
سکونت داشته
اند
در سال 2009،
مسئولیت حفاظت از این
اردوگاه به دولت عراق
واگذار و این کشور
متعهد شد با ساکنان
آن طبق قوانین عراق
رفتار کند و از اقدام
به استرداد اجباری
اعضای سازمان مجاهدین
خلق به ایران، که
ممکن است جان آنان را
به مخاطره اندازد،
خودداری ورزد.
اردوگاه اشرف
همچنان محل سکونت بیش
از سه هزار تن از
اعضای سازمان مجاهدین
خلق ایران است. دولت
نوری المالکی، نخست
وزیر عراق، تحت فشار
جمهوری اسلامی قرار
داشته است تا اردوگاه
را تعطیل و ساکنان آن
را اخراج کند یا به
ایران تحویل دهد اما
از آنجا که این افراد
در صورت استرداد به
ایران، احتمالا با
خطر مرگ مواجه می
شوند، فشارهای بین
المللی مانع از آن
شده است که دولت عراق
به چنین اقدامی دست
بزند.
جمهوری اسلامی چند
نفر از کسانی را که
در ارتباط با
اعتراضات به نتیجه
انتخابات دهمین دوره
ریاست جمهوری بازداشت
کرده بود به اتهام
سفر به عراق و تماس
با ساکنان اردوگاه
اشرف به اعدام محکوم
کرده است.
در عین حال، مساله
انتقال امن این
افراد، که بعضی از
آنان در همین اردوگاه
به میانسالی رسیده
اند، به کشورهای دیگر
هنوز حل و فصل نشده
است و پیشنهاد دولت
عراق برای منتقل کردن
ساکنان اردوگاه به
محل دیگری نیز مورد
قبول آنان قرار
نگرفته است.
این نخستین بار
نیست که گزارشی از
برخورد نیروهای دولتی
عراق با ساکنان
اردوگاه اشرف مخابره
می شود.
در ژوئیه سال
2009، گزارش هایی از
حمله نیروهای دولتی
به اردوگاه اشرف و
زخمی شدن و بازداشت
گروهی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
منتشر شد، در ماه
دسامبر سال بعد نیز،
خبرهای مشابهی منتشر
شد و اوایل سال جاری
هم گفته شد که افراد
ناشناس به ساکنان این
اردوگاه هجوم برده و
به ضرب و شتم آنان
پرداخته اند.
گزارش جدیدترین
مورد حمله به اردوگاه
اشرف یک روز پس از آن
انتشار می یابد که
یکی از سخنگویان
مجاهدین خلق در
آمریکا در یک مصاحبه
مطبوعاتی اظهار داشت
که مدارکی در اختیار
این سازمان قرار دارد
که نشان می دهد دولت
ایران یک تاسیسات
مخفی تولید قطعات
سانتریفیوژ را در
نزدیکی تهران به کار
انداخته است.
سانتریفیوژها در
غنی سازی اورانیوم به
کار می روند. قطعنامه
های شورای امنیت
سازمان ملل فعالیت
جمهوری اسلامی در این
زمینه را ممنوع کرده
است.
جلسه مشترک نمایندگان انجمن های پیام رهایی و ایران
قلم برای تدوین فعالیت های سال آینده
29.03.2011
پیام رهایی ـ ایران قلم
روز
یکشنبه 27 ماه مارس سال 2011، نمایندگان انجمن های
پیام رهایی و ایران قلم در کشور هلند دیدار کردند و
فعالیت های سال گذشته و همچنین فعالیت های حقوق بشری
سال آینده را مورد بحث و بررسی قرار دادند. درابتدای
دیدار بمناسبت ایام نوروز شاد باش و تبریک سال نو
تجلیل از آقای هادی شمس حائری برگزار گردید و سپس
نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی رهایی و ایران قلم به
دستور کار و تدوین برنامه های سال آینده دو انجمن در
این جلسه پرداختند.
در این
جلسه دو انجمن یاد شده، پس از بررسی راهی که طی سال
قبل پیموده بودند و تشکر از کلیه عزیزانی که در سال
گذشته یار و یاور فعالین حقوق بشر برای آزادی اسیران
فرقه رجوی بوده اند، به بررسی انتقادی و اشکالات کاری
خود پرداخته تا برای سال جدید شمسی راهکار های تازه ای
بیابند. دوستان حاضر در این جلسه که متشکل از آقایان
هادی شمس حائری، مهدی خوشحال ، مسعود جابانی و محمد
حسین سبحانی بودند، تاکید کردند که هر چند طی یک
سال گذشته بیش
از 30 نفر از اسیران فرقه مجاهدین خلق از اسارتگاه
اشرف رهایی یافته اند و تعداد زیادی از آنها توانسته
اند خود را به کشورهای اروپایی برسانند و زندگی آزاد
و خارج از حصار فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی را تجربه
کنند ، اما همچنان باید تلاش بیشتری کرد تا رهایی
اعضای در بند سرعت بیشتری یابد.
نمایندگان
انجمن های پیام رهایی و ایران قلم شفاف سازی فعالیت
های سیاسی ـ فرهنگی و دموکراتیزه کردن مناسبات خود را
مورد توجه و بررسی مجدد قرار داده و در انتها برای
حمایت مؤثر تر از خانواده های متحصن در مقابل پادگان
اشرف و رهایی اسیران در قلعه اشرف برنامه ها و فعالیت
هایی را تدوین کردند تا بهتر و بیشتر بتوان به اعضای
دربند و گرفتار فرقه مجاهدین کمک رساند.
دو انجمن
نامبرده، ضمن شادباش نوروز سال 1390 به مردم ایران،
برای نجات اسیران در بند در قرارگاه اشرف عهد و پیمان
بستند که بیش از گذشته برای رهایی آنان تلاش کنند و از
خداوند بزرگ آزادی شان را خواستار شدند.