وال استریت ژورنال : مجاهدین
بین ۲۵ هزار تا ۴۰ هزار دلار
برای هر سخنران پول می دهند
08.06.2011
رادیو آمریکا
سازمان مجاهدين خلق
ايران که نام آن در فهرست سازمان های تروريستی وزارت
امور خارجه ايالات متحده جای دارد با رايزنی در
واشنگتن تلاش می کند نام خود را از اين فهرست خارج
کند.
سازمان مجاهدين خلق
ايران در ادامه گردهمايی هايی برنامه ريزی شده اخير
خود روز پنجشنبه در واشنگتن جلسه ای را با حضور مقام
های بلند پايه پيشين ايالات متحده که به نمايندگی از
آن سازمان سخن گويند، تشکيل داد.
موضوع گردهمايی اين
بود که چگونه تغيير مشی آمريکا در خاورميانه می تواند
به جنبش آزادی خواهی در ايران کمک کند.
جان هيل، معاون
پيشين وزارت امور خارجه در امور سياسی- نظامی، گفت «يک
جنبش ايرانی قبل از خيزش جهان عرب وجود داشت. کمک،
حمايت، و الهام بخشيدن به اين نيرو ها بايد در مشی
ايالات متحده و اروپا گنجانده شود.»
نانسی سدربرگ، از
اعضا پيشين شورا ی امنيت ملی، گفت: «بهار عرب که در
بيشتر کشورهای جهان عرب روی داد بر شکست رژيم ايران در
ايجاد تغيير صحه می گذارد.»
پورتر گاس، رييس
پيشين سازمان مرکزی اطلاعات آمريکا-- سيا، نگران آن
است که خيزش جهان عرب مغلوب جاه طلبی های اتمی تهران
شود.
پورتر گاس می گويد:
«نگرانی ما از آنست که اگر ايران تسليحات اتمی بدست
آورد آيا خيزش جهان عرب به زمستان اتمی تبديل می شود؟»
تمامی سخنرانان در
اين نشست در اين اميد اشتراک داشتند که تغييرات جهان
عرب به تغييرمشابهی در ايران بيانجامد.
در همين حال سازمان
مجاهدين خلق ايران تلاش می کند در ايالات متحده خود را
به عنوان صدای اپوزيسيون خارج از کشور معرفی کند و
اخيرا حضور خود را افزايش داده است.
پورتر گاس اظهار
داشت اکنون شمار بيشتری در واشنگتن به منافع سازمان
مجاهدين خلق و اعضا آن در اردوگاه اشرف در عراق گوش
فرا می دهند.
پورتر گاس رييس
پيشين سازمان مرکزی اطلاعات آمريکا گفت: «ما تلاش می
کنيم به مردم بگوييم که مشکلی وجود دارد. نمايندگان
کنگره و وزارت امور خارجه به اين مسائل توجه می کنند و
کسانی هستند که به اين مشکلات می پردازند.»
سازمان مجاهدين خلق
سال هاست که در واشنگتن رايزنی می کند تا نام اين
سازمان از فهرست گروه های تروريستی وزرات امور خارجه
آمريکا خارج شود. اما فعاليت های اين سازمان در ماه
های اخير چشمگير تر و نشست های آن پرهزينه تر شده است.
به گزارش وال استريت
جورنال سازمان مجاهدين خلق کسانی را برای سخنرانی دعوت
کرده است که بين ۲۵ هزار تا ۴۰ هزار دلار برای هر
سخنرانی پول می گيرند.
مايکل ماکسی،
دادستان پيشين ايالات متحده، در پاسخ به هزينه سخنرانی
در اين گردهمايی ها گفت: «در اين جا افرادی از احزاب
مختلف با نظر های متفاوت در مورد مشی های دولتی ديده
می شوند. آن ها باور های خود را مطرح کردند چه پول
گرفته باشند يا نه.»
اميد به خيزش جهان
عرب ممکن است انرژی تازه ای به رايزنی های سازمان
مجاهدين خلق دميده باشد که با پول قابل خريداری نيست.
پی جی کراولی،
سخنگوی پبشين وزرات امور خارجه آمريکا، از جمله شخصيت
هايی است که به تغيير در ايران اميدوار است .
پی جی کراولی گفت:
«تغييراتی که ما در خاورميانه می بينيم قابل بازگشت
نيست و اين تغييرات دير يا زود به ايران خواهد رسيد.
تهران از آن چه ما در ميدان تحرير می بينيم مصون
نيست.»
وزارت امور خارجه
ايالات متحده در آينده طی گزارشی اعلام خواهد کرد که
آيا سازمان مجاهدين خلق در فهرست سازمان های تروريستی
باقی خواهد ماند يا نه انتظار می رود اين سازمان تا آن
زمان همچنان به رايزنی های خود در واشنگتن ادامه دهد.
وقتی که حرفهای مسعود رجوی خائن را سر شهدای اردیبهشت
ماه شنیدم یک سئوال ذهن مرا مشغول کرده بود چرا پیامش
با نام بهمن عتیقی بود بعضا به این فکر میکردم که شاید
مثل موارد قبلی دارد اسطوره سازی میکند ولی چرا بهمن
عتیقی در حالی که او یکی از نفرات مسئله دار بود و
هیچوقت نمیخواست در زندان اشرف بماند و طی این سالیان
با فشار و تهدید مانده بود و چرا از نام سعید چاوشی
برای اسطوره سازی استفاده نکرد. یک واقعیت بسیار تلخ و
درد ناکی در این میان است که مرا بسیار اندوهگین و
دردمند کرده است. هر بار یاد بچه های که در اشرف کشته
شدند می افتم اندوه و درد تمام وجودم را فرا میگیرد.
کاری که ارتش عراق کرده محکوم و زشت و نکوهیده است،
اما یکبار دقیق به لیست شهدا نگاه کنید شاید آن چیزی
که من میبینم شما هم بتوانید ببینید، بسیار از این بچه
ها را من از نزدیک میشناسم و همه ناراضی و مسئله دار
از سعید چاوشی گرفته تا مجید عبادیان و از بهمن عتیقی
تا حنیف کفایی.
راستی چرا این بچه ها باید جلوی گلوله های سربازان
عراقی می ایستادند تا کشته شوند، آیا سیاه کاری و
دسیسه ای پشت این داستان وجود ندارد تا این بچه ها در
معرض گلوله های سربازان عراقی قرار بگیرند. قبل از
اینکه من به موضوع تک به تک بچه های که میشناختم
بپردازم دو واقعه درگیری ارتش عراق با مجاهدین را
برایتان باز میکنم هر چند قبلا بطور مختصر به این
موارد اشاره کرده بودم ولی اینبار میخواهم بطور مشروح
به این مسئله بپردازم شاید برای خانواده این بچه ها
مثل پدر بهمن عتیقی، برای دادخواست خون فرزندانشان کمک
کار باشد.
آغاز درگیریهای مجاهدین با دولت عراق
اول ژانویه 2009 دولت عراق استقلال خودش را بطور کامل
بدست می آورد، از آن روز به بعد ارتش امریکا میبایست
تمامی اماکن اشغالی را به دولت عراق تحویل میداد از
جمله این موارد زندانها و اردوگاه های تحت کنترل ارتش
امریکا بود یکی از این سایتها زندان اشرف بود هر چند
سران مجاهدین سعی کردند که این کار اتفاق نیفتد ولی
کاری نتوانستند انجام بدهند. در همان اوایل سال 2009
بود که آقای موفق الربیعی معاون امنیت ملی مسئولیت
بستن زندان اشرف را به عهده گرفت و در یک کنفراس
مطبوعاتی خطاب به مجاهدین گفت که باید عراق را ترک
کنند و یک ملاقات با مسئولین مجاهدین مثل مژگان
پارسایی و عباس داوری و ... آقای موفق الربیعی حضورا
دستور رییس جمهور وقت آقای مالکی مبنی بر ترک عراق را
به آنها گفت همچنین بخش مصلحی را که متعلق به نیروهای
عراقی بود و بعد از سال 2003 مجاهدین آنجا را به اشغال
خود در آورده بودند را برای نیروهای عراقی که حافظت
زندان اشرف را داشتند خواسته بود که مجاهدین این قسمت
را تحویل بدهند. همان شب تعداد خیلی زیادی تختخواب و
سایر امکانات را به مصلحی بردند و تعداد زیادی از
مجاهدین هم در آن مستقر شدند. برای اطلاع خواننده گان
عزیز بگویم که منطقه مصلحی در غرب زندان اشرف قرار
دارد، تا قبل از سال 2003 این قسمت متعلق به نیروهای
عراقی بود که مسئولیت پدافند هوایی زندان اشرف را
داشتند بعد از سال 2003 و سرنگونی صدام و از هم پاشیدن
ارتش عراق مجاهدین این قسمت را به انظمام زندان اشرف
در آوردند و نام آن را مصلحی نهادند.
وقتی نیروهای عراقی وارد مصلحی شدند
با تعجب دیدند که همه واحدها پر از نفر میباشد و در
حالی که تا روز قبل هیچ کس در آن محل زندگی نمیکرد، از
آن روز به بعد در مقابل محل مصلحی مجاهدین به تحسن
نشستند و حتی یکبار بخاطر تحریکاتی که صورت میگرفت مثل
شعار دادن و فحاشی چیزی نمانده بود که کار به درگیری
بکشد، نهایتا سران مجاهدین مجبور شدند که مصلحی را
تحویل دولت نیروهای عراقی بدهند. مورد دوم در تاریخ
28/July/2009
اولین درگیری نیروهای عراقی که موجب شهید شدن 11 تن از
اسیران در اشرف شد، از دو هفته قبل دولت عراق به سران
مجاهدین اطلاع داده بود که دو موقیعت شامل تصفیه خانه
آب و نیروگاه برق را که متلعق به دولت عراق بود را
بازپس خواهد گرفت سران جنایتکار مجاهدین بدون اطلاع
دادن این موضوع به اسیران اشرف از همان روز اقدام به
آماده سازی برای درگیری با نیروهای عراقی کردند آماده
سازی هایی مثل کارگذاری دوربین برای فیلم برداری در
نقاط مختلف، انجام مانور های آمادگی، ساختن موانع
مختلف برای جلوگیری از حرکت خودروها، ساختن 6 پر های
فلزی برای پنچر کردن خودروهای نیروهای عراقی و انواع
سلاح سرد.
نهایت این شد که زندانیان در زنجیر اشرف بدون اطلاع به
محل رفتند و با ورود نیروهای عراقی به محل کار به
درگیری کشید و این فاجعه به کشته شدن 11 تن از اسیران
اشرف شد. مسعود رجوی خائن بزدل که خودش در سوراخ موش
قایم شده، با رندی همشگی اش و با واژه پردازیها مثل
"فروغ اشرف" جنایت خودش را میپوشاند و حتی در این نشست
ها بود که از فهیمه اروانی (مسئول سیمای آزادی تلوزیون
مجاهدین) بخاطر ادیت خوب فیلمها و نشان ندادن واقعیت
صحنه تشکر کرد. اما این بار این فاجعه رنگ دیگری دارد،
دم تیغ قراردادن ناراضی ها و افراد مسئله دار تا کشته
شوند، رجوی های خائن از این جنایت برای روضه خوانی و
تبلیغ و مظلوم نمایی استفاده میکنند و از طرفی هم
افراد ناراضی و مسئله دار را حذف میکنند. حال یک سئوال
پیام برای بهمن عتیقی جزء این نیست که با فرار به جلو
و "آی دزد آی دزد" گفتن میخواهد جنایت خودش را بپوشاند
و مقصر اصلی، دولت عراق را نشان بده؟
من اینجا به تک به تک بچه های که میشناختم و سوابق آن
میپردازم، شاید بتوانم ذره ای از مظلومیت و حقوقشان را
به همه نشان بدهم.
بهمن عتیقی
بعد
از سال 1996 (1375) سازمان پروژه ای به نام راهگشایی
راه انداخت و طرح سازمان این بود که با برقراری ارتباط
با خانواده هایی که در ایران بودند و عملیات های نظامی
در ایران فضایی را ایجاد بکند که جوانان را بتور
بیندازد و به عراق بیاورد و با دجالیت در درون تشکیلات
با اصطلاحاتی مثل آمادگی 77 و غیره خیلی ها را به داخل
ایران اعزام کرد و به کشتن دادند. در این پروژه که با
خرج پولهای کلان خیلی از جوانان ایرانی را که آگاهی
نصبت به ماهیت مجاهدین نداشتند با عنوان کار و تحصیل و
حتی اعزام به خارج کشور بتور خود انداختند، و از طریق
ترکیه به عراق آوردند، یکی از این جوانان بهمن عتیقی
بود.
بهمن عتیقی اهل جنوب بود و مثل همه مردم جنوب خوش قلب
و ساده بود و همیشه چهره ای خندان داشت. وقتی بهمن به
عراق آمد 24 سال بیشتر نداشت و هیچ وقت مجاهدین را به
چشم ندیده بود و از ماهیت ارتجاعی آنها هیچ اطلاعی
نداشت. برای همین گول مجاهدین را خورد و مثل همه ما به
آنها اعتماد کرد و به عراق آمد و در زندان بزرگ اشرف
اسیر و در زنجیر شد.
بهمن را من از سال 2005 که وارد مقر ما شد میشناسم، به
اصطلاح مسئولین بهمن یک قلوس بود. قلوس یعنی چسب
نداشتن یعنی کسی که با این مناسبات تشکیلاتی سازگاری
ندارد. بهمن از روزی که وارد مقر ما شد تقریبا سوژه
همه نشست ها بود و تحت فشار بود مسئولین او را مجبور
میکردند که برود پشت میکروفون و حرف بزند و هر کسی این
را میدید که حرف حرفهای خود بهمن نیست. بهمن همیشه
خواستار خروج از زندان اشرف بود ولی با تهدید و خروجی
و .... مانع او میشدند حتی به بهمن اجازه نمیدادند که
با خانواده خود ارتباط برقرار بکند. مجیدی که هرگز
آزارش به مورچه هم نرسیده و کسی که میخواهد از زندان
اشرف فرار بکند هرگز خودش را دم گلوله های سربازان
عراقی نمیگذارد، کشته شدن بهمن خیلی مشکوک است صحبتهای
پدر بهمن را گوش کنید که از مرگ مشکوک فرزندش خبر
میدهد و بیخود نیست که پیام مسعود رجوی خائن با نام
بهمن بود تا این رذالت خودش را لاپوشانی کند ولی حقیقت
پشت ابر نخواهد ماند، لذا من یکبار دیگر به پدر شجاع
بهمن عتیقی تسلیت میگویم و به او درود میفرستم که به
دادخواهی خون فرزند در بندش برخواسته، خدا به خانواده
بهمن صبر بدهد و در دادخواهی خون فرزندشان یاورشان
باشد.
سعید چاوشی
سعید چاوشی هم از نسل نوجوان سال 1357 بود که شور و
عشق به آزادی و دمکراسی او را به سمت مجاهدین که آن
زمان حرفهای مردم پسند میزدند کشاند، مثل همه جوانان
آن زمان. خاطراتی که خود سعید برایم تعریف کرده بود او
مدتی هم در زندان بود و از سال 1984 که از زندان آزاد
میشود سازمان او را به منطقه کردستان میفرستد. و تا
زمانی که در زندان اشرف بخاطر قدرت طلبی رجوی های خائن
و بخاطر هیچ کشته شد 27 سال از عمرش را در زندان بزرگ
مجاهدین گذراند. سعید بخاطر فرقی که داشت برای من خیلی
مهم است بجز این که دوست خوب و دلسوزی بود برای همه
تحت مسئولینش یک فرماندهی مهربان هم بود، خیلی ها
بخاطر فشار و هر چیز دیگر جنایت های رجوی های خائن را
توجیح میکردند ولی سعید نه. یادم است که وقتی یکی از
تحت مسئولینش در نشستی زیر فشار میرفت تنهایی با او
صحبت میکرد و سعی میکرد تا روحیه درهم شکسته او را به
او باز گرداند، در یکی از نشستهایی که نسرین (مهوش
سپهری) برای سعید گذاشته بود و به سعید فحش میداد و
میگفت تو بجای این که مسئول نفراتت باشی با آنها دوست
هستی و به آنها اعمال فشار نمیکنی و ..... ولی سعید
همه اینها را به جان میخرید.
سعید چاوشی را من از خیلی سالهای پیش میشناسم ولی از
سال 1998 (1377) از نزدیک با او کار کردم، او فرمانده
بسیاری از مانورها بود و یکی از مهمترین مانورهای که
او فرماندهی کرد مانوری بود به نام "شمشیر" در
تمرینهای کامپیوتری مانور شمشیر بود که اولین علامت
نارضایتی و مسئله دار بودن سعید را دیدم گوشه سالن
نشسته بود و خیلی ناراحت پیش سعید رفتم گفتم: برادر
سعید چی شده کاری هست که بتوانم انجام بدهم او گفت:
دیگر از این وضعیت خسته شدم اشتباه میکنی فحش میدهند
اشتباه نمیکنی باز هم فحش میدهند به این شکل که نمیشود
مبارزه کرد بجای انگیزه دادن به نیروها انگیزه هایشان
را میگیرند. در سال 2003 در جریان حمله آمریکا به عراق
در منطقه ای به نام سه راه امام ویس بودیم شبی که
فرمان آماده باش داده بودند و لغو شد سعید خیلی به هم
ریخته بود و میگفت: ما همه مان اینجا دفن خواهیم شد.
همه نفرات تحت فرمان سعید او را دوست داشتند چون
فشارهای که مسئولین بالای سازمان روی بچه ها می آوردند
او خود را سپر این فشارها میکرد، بیخود به بچه ها گیر
نمیداد حتی در نشست هایی مثل دیگ برعکس بقیه به کسی
توحین نمیکرد. بعد از سال 2003 زیاد کنار سعید نبودم
ولی میدیدم که او تحت فشارهای زیادی است و توی نشست ها
به اجبار موضع گیری میکند و یا پشت میکروفون که میرفت
همه میدانستند حرفهایی که میزند مال خودش نیست و تحت
فشار وادار به حرف زدن شده است.
در قسمت دوم این مطلب به مجید عبادیان و سایر قربانیان
فرقه مجاهدین می پردازم.
دیدار و گفتگوی پژوهشگر سوییسی با آخرین دسته نجات
یافتگان از فرقه رجوی
23.05.2011
تحریریه ایران قلم
به ابتکار
کانون ایران قلم و با دعوت از پژوهشگر و کارشناس
سوییسی آقای آنتوان گسلر نویسنده و محقق در امور
تروریسم و فرقه ها، همچنین سرکار خانم بتول سلطانی و
آقایان علی جهانی ، مهرداد ساغرچی، روح الله تاجبخش و
کریم غلامی از آخرین دسته از جدا شدگان فرقه رجوی
سمینار پژوهشی در روزهای سیزدهم و چهاردهم می در شهر
کلن آلمان برگزار گردید. در این جلسه همچنین فعالان
حقوق بشری آقایان مهدی خوشحال ، میلاد آریایی و محمد
حسین سبحانی حضور داشتند.
در این
سمینار پژوهشی که بشکل پرسش و پاسخ برگزار میگردید،
آقای گسلر در مقام پژوهشگر سؤالات متعددی را از آخرین
دسته از نجات یافتگانی که بشکلی معجزه آسا به اروپا
رسیده بودند مطرح کرده و افراد مورد نظر به آن پاسخ
میدادند.
ابتدا
سرکار خانم بتول سلطانی با ذکر وقایعی تکان دهنده
زوایای پنهان زندگی سراسر آلوده رهبر این سازمان مسعود
رجوی را برای حاضران توضیح داد و ایشان که از اعضای
سابق و عضو شورای رهبری این سازمان بودند پرده از سوء
استفاده های جنسی مسعود رجوی که با انواع توجیهات
تئوریک و ایدئولوژیک ارائه میشد پرداخت و در همین
ارتباط به حرامسرایی از زنان برهنه که عنوان « رقص
رهایی» نام داشت، اشاره کرد . این توضیحات باعث حیرت
و تاسف عمیق سایر اعضاء و بویژه آقای گسلر گردید ولی
ایشان در مقابل خاطرات ویران شده خانم سلطانی این که
حرفی زده و از او دلجویی کرده باشد به شوخی گفت، خب یک
شب رویایی یک زن با رهبرش چه اشکالی می تواند داشته
باشد، خانم سلطانی در پاسخ گفت، شکست و دگرگونی من از
همین نقطه آغاز شد، چرا این که من و سایر زنان مجاهد
برای مبارزه به سازمان رفته بودیم و نه برای گرم کردن
حرمسرای خصوصی آقای رجوی.
در ادامه
این سمینار پژوهشی یک عضو قدیمی دیگرسازمان آقای کریم
غلامی به عنوان مجروح جنگی بیش از 20سال عمر خود را بر روی صندلی چرخ دار
سپری کرده ضمن اشاره به نحوه ارتباط با سازمان مجاهدین
و شکارشدن توسط انان به چگونگی مجروح شدن خود پرداخت
وبه انواع فشارهایی که سازمان برای پذیرش نظرات خود
روی این افراد اعمال میکرد بخشی دیگری از صحبتهای
ایشان را تشکیل میداد.
آقای کریم
غلامی به تأکید با دلایل فنی و تخصصی اثبات میکرد که
شخص رجوی در عراق بوده و در مرکز پادگان اشرف مخفی شده
است و افراد حاضر دراین پادگان گروگانهایی هستند که
شخص رجوی برای حفظ جان خود آنها را به مثابه گوشت دم
توپ مورد سواستفاده و استقثمار مضاعف قرار میدهد.
دیگر شرکت
کننده دراین سمینار پژوهشی آقای مهرداد ساغرچی از
اعضای قدیمی سازمان بود که با بیش از 20سال تجربه در این سازمان و شناخت و
ماهیت ارتجاعی این جریان ضد ملی اکنون کمر همت به
افشای چهره چند گانه این سازمان بسته است ایشان به
دلایل خروج خود از تشکیلاتی که 20سال را در آن سپری کرده بود و همچنین
به شیوههای دخالت در امور کشور عراق توسط سازمان
مجاهدین و سرمایهگذاری روی احزاب و افراد دست ساز و
دست آموز سازمان اشاره داشت
شیوههای
مغز شویی و متد بکار گرفته شده توسط سازمان و کار روی
اعضا برای مهار آنان بخش دیگری از صحبتهای ایشان را
تشکیل میداد.
آقای روح الله تاجبخش نیز به
روش ها مغزشویی در درون سازمان مجاهدین اشاره کرد و
توضیح داد که این مغزشویی چنان است که فرد ابتدا باید
برای جدایی خود از این فرقه ابتدا حصارهای ذهنی خود را
بشکند و سپس بعد از آن تازه متوجه می شود در یک حصار
فیزیکی قرار دارد که گریز از آن نیاز به یک اراده قوی
و پولادین دارد که این امری شدنی است چرا که من کردم و
دیگران کردند پس افرادی باقی مانده و اسیر در قرارگاه
اشرف نیز می توانند خود را نجات دهند.
یعنی با وجود همه سرکوب و اختناق و فشار که در همه
مسیر تاریخ در هیچ کدام از احزاب و سازمان های سیاسی
سابقه نداشته ، اما رها شدن و آزاد شدن از این گروه
ممکن و میسر است. وی تاکید کرد که اگر فرد بتواند فکر
کند و به یاد آورد که روزگاری و هنگام ورود به سازمان
چه اهدافی را دنبال می کرده و حالا در کدام نقطه
ایستاده است ، دیوارهای ذهنی و فیزیکی فرد خواهند ریخت
بدون تردید دیوارهای فرقه کوتاه تر از آن هستند که
بتوانند قربانیان اسیر در قلعه اشرف را همچنان در
اسارت نگهدارند.
آقای علی
جهانی که یکی دیگر از اعضای قدیمی این فرقه که توانسته
خود را از زندان اشرف نجات دهد به روشهای پول شویی و
سواستفاده های مالی از شهروندان اروپایی اشاره کرد و
تجربیات خود را در کشورهای مختلف اروپایی برای حضار
توضیح داد وی بطور مشخص اشاره کرد که دادگاه عالی
آلمان در سال 2001 بعد از تحقیقات گسترده ای که در
مورد فعالیت های مالی مجاهدین داشت، گزارش مستندی را
در این مورد منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که:
" بعد از
دو سال تحقیق، دادگاه عالی آلمان در 21 دسامبر 2001،
بعد از پیدا کردن شواهدی مبنی بر سوء استفاده از امنیت
اجتماعی و تقلب، دفاتر مجاهدین - 25 خانه و پایگاه-
تعطیل شدند. متاسفانه، مجاهدین از فرزندان اعضاء که در
جریان جنگ خلیج فارس در 1991 از عراق تخلیه شده بودند
استفاده کرده بودند. این کودکان، در حالی که در پایگاه
های مجاهدین در آلمان زندگی می کردند، ملزم به کار در
پایگاه و شرکت درفعالیت های جمع آوری پول در خیابان ها
بودند. در همین حال، مجاهدین از راه های احتمالی امنیت
اجتماعی در آلمان برای کسب منافع برای این کودکان سوء
استفاده می کردند. اسناد در آلمان نشان دادند که ده تا
دوازده میلیون مارک توسط مجاهدین برای خرید سلاح
استفاده شده است. با در نظر گرفتن ادعای "امنیت
اجتماعی" مبنی بر این که هر کودک 130تا 260 مارک می
تواند در روز دربیاورد، این رقم محافظه کارانه ای از
مقداری است که مجاهدین توسط کودکان توانستند جمع
کنند."
من کریم غلامی
هستم دو سال پیش از این جهنمی که شما الان در آن اسیر
هستید نجات یافتم و الان در اروپا آزادانه زندگی میکنم
ولی هرگز یاد و خاطره شما را فراموش نکردم و همیشه
برایتان دعا کردم که سالم و تن درست باشید و دست خدا
همیشه بالای سرتان باشد.
خطاب من به
دوستان، خواهرانم و برادرانم که مجروح و بیمار هستند
ما برای آزادی و رهایی مبارزه کردیم پس خودتان را اسیر
و در بند ظلم و ستم رجوی ها نگه ندارید ما انسانهای
آزاده ای هستیم و شعار ما آزادی است چرا پس در بند
باشیم.
دوستان عزیزم که
تک به تک منو میشناسید
مراد رمضانی، ایرج
پورشاهی، فریدون زارع، طاهر
احمد خان بیگی، محمد حسینی، احمد، قاسم و همه شما که
تک به تک منو میشناسید در دنیای آزاد همیشه برای ما
امکان درمان و بهبودی وجود داشته ولی طی همه این
سالیان ما را در اسارت نگه داشتند و از نعمت سلامتی و
درمان و آزاد زندگی کردن محروممان کردند ولی خود رجوی
ها مثل پادشاه زندگی میکنند همه آن چیزهایی که ما را
از آن محروم کرده اند بوفور استفاده میکنند.
عباس را به یاد
بیاورید فرهاد را به یاد بیاورید چگونه در سکوت و
بیماری جان دادند در حالی که میشد همه آنها را درمان
کرد ولی رجوی های جنایت کار حتی به آنها هم رحم نکردند
و گذاشتند تا آنها در درد و رنج و بیماری جان بدهند
آیا این حق ما نیست که بهبودی خودمان را به دست
بیاوریم و آزادانه زندگی بکنیم.
ای دوستان و ای
خواهران و ای برادران عزیزم آزاد زندگی کردن حق همه ما
است، پس خودتان را اول از همه از قید و بند و اسارت
مشکلات و زنجیرهای ذهنی و ترس رها کنید همه چیز فقط یک
تصمیم است حرکت کنید و خودتان را از آن جهنمی که رجوی
های جنایتکار برایتان ساخته اند نجات دهید. نگذارید که
آنها بخاطر حفظ زندگی کثیفشان خون بیشتری را از شما به
زمین بریزد لحظه ای که از آن اسارتگاه و جهنم پا به
بیرون بگذارید طعم شیرین آزادی را خواهید چشید و
خواهید دید که آزادی و آزاد زندگی کردن چه نعمتی است
که رجوی های جنایتکار ما را از آن محروم کرده بودند.
یکبار به لیست
شهدای اخیر که در درگیری فروردین جان دادند نگاه کنید
چرا چرا چرا هرگاه به عکسهای این شهدا نگاه میکنم تمام
وجودم مملو از درد و اندوه میشود آخر چرا، وقتی به یاد
سعید و مجید می افتم قلبم افسرده و به درد می آید و
بهمن عتیقی که به درستی پدرش به دادخواهی برخواسته سال
2005 وقتی بهمن عتیقی به یکان ما آمد یادم می آید او
میخواست از زندان اشرف برود ولی با فشارها و تهدید او
را نگه داشته بودند تقریبا سوژه همه نشستها بود یکبار
یادم است در یکی از نشستهای درون تشکیلاتی بهمن را
بزور پای میکروفون آوردند و برای همه واضح بود حرفهایی
که میزند مال خودش نیست و به اجبار حرف میزند به یاری
خدا مقاله ای در این باره مینوسم و بطور کامل این
جنایت را افشاء خواهم کرد. باید از این رجوی های
جنایتکار و ترسو و بزدل پرسید بجای این همه روضه
خواندن و به کشتن دادن عزیزانمان به فکر نجات آنها
باشید و نگذارید خون بیشتری از عزیزانمان به زمین
ریخته شود، باید از مریم رجوی پرسید چرا وقتی دیدی
اوضاع در عراق به هم ریخته و خطر ناک شده به فرانسه
فرار کردی و جان خودت را نجات دادی و مسعود رجوی تو
چرا در سوراخ موش قایم شدی، وای بر شما باد که این
چنین ستمگر و جبار هستید، تازه روضه هم میخوانید که
کاش پیش شما بودم سئوال این است که چرا نیستی چرا خودت
در صف مقدم نیستی مگر همه اینها خیانت و جنایت و ترسو
و بزدل بودن شما را نشان نمیدهد.
دوستان، خواهران و
برادران عزیزم
زندگی در دنیایی
آزاد و رها حق همه ما است خودتان را از آن زندان بزرگ
که شما را به اسارت نگه داشته اند نجات دهید همه چیز
فقط به یک اراده و تصمیم شما بستگی دارد لحظه ای که
اراده کنید پایان همه دردها و رنج ها است به دروغ هایی
که به شما گفته میشود باور نکنید پشت آن حصار که دور
شما را گرفته دنیای دیگری وجود دارد پس همین حالا
تصمیم بگیرید و اراده کنید تا رها شوید.
در مقاله ای که خانم مریم
سنجابی در جواب به اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت
نوشته بودند متوجه موضع گیری سخیفانه این ارگان دست
ساخته مسعود رجوی خائن شدم. راستی این ارگان چیست؟ این
ارگان در سال 1981 توسط مسعود رجوی خائن پایه ریزی شده
و برای اینکه به آن اعتباری بدهد تعدادی از روشنفکران
ایران را با خود همراه کرد ولی طی سالهای اول خیلی از
اعضای اصلی آن به دلیل اختلاف نظر با مسعود رجوی که
خود را مسئول شورا میداند از این ارگان جدا شدند کسانی
مثل آقایان بنی صدر و متین دفتری یا جبهه دمکراتیک ملی
ایران یا حزب دمکرات کردستان ایران این جدای ها نشان
میدهد که این ارگان هم بخشی از سازمان مجاهدین است
چنان که سال 1993 تعداد اعضای این ارگان به بیش از 500
عضو رسید که همه آنها اعضای سازمان مجاهدین بودند بیش
از نصف این رقم را زنان تشکیل میدهند که همگی اعضای
شورای رهبری مجاهدین هستند، پس بسادگی میتوان فهمید که
این یک ارگان مستقل نیست بخش توجیح گر کثافت کاریهای
مسعود رجوی خائن است. راستی این چه شورای است که مسئول
آن هرگز عوض نمیشود و هیچ انتخاباتی برای مسئول آن
وجود ندارد آیا این بجز این است که قدرت طلبی و جاح
طلبی رجوی خائن میرساند که خواهان سلطنت بر همه چیز
است. از اعضای جدید این ارگان که همگی عضو سازمان
مجاهدین هستند و مجبورند تا خط و گفته های رجوی های
خائن را پیش ببرند و اعضای قدیمی این ارگان هم بخاطر
منافع مالی سنگ زندان اشرف را به سینه میزنند و دایه
مهربانتر از مادر شده اند.
حال اینبار به صحنه آمده و در
پی اطلاعیه های پی در پی مدافع اسیران در اشرف شده است
ولی هر انسان شریفی میداند که هر تلاشی برای ادامه
اسارت اسیران در زندان اشرف خیانت به همان اسیران است
و تلاش برای رهایی آنها عملی پسندیده و انسانی است ولی
متاسفانه اعضای شورا بخاطر منافع مالی چشم بر انسانیت
خود بسته اند و در جنایت هم کاسه با مسعود رجوی خائن
شده اند. در اطلاعیه شماره 70 که بخشی از آن را در زیر
می آورم بخوبی نشان میدهد که این ارگان تا چه حد تحت
کنترل رجوی های خائن است.
"سه شنبه شب 30فروردين، پس از
افشاي اسناد به كلي سري حمله به اشرف در پايتختهاي
مختلف در صبح همين روز ، محمد العسكري، سخنگوي مالكي
در وزارت دفاع عراق، سه مزدور جديد الورود از ايران را
ناشيانه و شتابان با خود به تلويزيون عراق آورد تا با
همان برچسب ها و الگوهاي رسواي رژيم آخوندها، به شستن
و ليسيدن دستهاي خونين مالكي و توجيه قتل عام در اشرف
بپردازند. معلوم نبود كه وزارت دفاع عراق و سخنگوي آن
چه ربطي با «اعضاي سابق» يا «خانواده مجاهدين» دارد"!
از ادعای مسخره افشای اسناد به
کلی سری! که هر خواننده ای را به خنده می اندازد،
استفاده از کلمه مزدور برای این سه قهرمان که شجاعانه
از زندان اشرف گریخته اند بسیار تنفر انگیز است. اگر
من خانم مریم سنجابی و آقایان لطیف شاردری و برات
کیخائی را از نزدیک نمیشناختم شاید جای برای سئوال بود
روزی که آقای لطیف شاردری وارد خاک عراق شد را هنوز
بخاطر دارم و یا زمانی که با خانم مریم سنجابی همکار
بودیم و همچنین آقای برات کیخائی حال چه شده که بعد از
25 سال این سه فرمانده مجاهدین و از اعضای قدیمی و
بخصوص که خانم مریم سنجابی عضو شورای رهبری و عضو
شورای ملی مقاومت هم بودند. حال که این سه شجاعانه از
زندان اشرف گریخته اند و دستگاه پوسیده و از هم پاشیده
تشکیلات جهنمی رجوی های خائن را به نمایش گذاشته اند
سخیفانه مارک مزدور خورده اند باید گفت که مزدور خائن
خود مسعود رجوی است که برای بدست آوردن قدرت هر کثافت
کاری را میکند و این فرار به جلوهای سخیفانه فقط برای
پنهان کردن همان چهره کثیف پشت این نقاب است.
برای اطلاع هم میهنان عزیزم
باید بگویم بعد سال 2003 که ارتش آمریکا عراق را به
اشغال درآورد و سازمان مجاهدین که به عنوان یک سازمان
تروریستی در لیست سیاه قرار گرفته بود اشرف را تحت
محاصره نیروهای خود قرار داد زیر سازمان مجاهدین یک
ارگان نظامی بود و باید تحت کنترل یک ارگان نظامی قرار
میگرفت، بعد از سال 2009 که عراق استقلال خود را بدست
گرفت تمامی سایتهای تحت کنترل ارتش آمریکا تحت کنترل
ارتش عراق قرار گرفت که یکی از این سایتها زندان اشرف
بود. بنابر این تمامی افراد و امورات اشرف تحت کنترل
ارتش عراق است و حضور محمد العسکری سخنگوی مالکی در
وزارت دفاع در این مصاحبه جای از تعجب ندارد زیرا
مسئولیت حفاظت این افراد با این ارگان است.
این روش همیشگی رجوی های خائن
است که هر صدای مخالفی را مزدور، وابسته به رژیم،
مامور وزارت اطلاعات، عضو سپاه پاسداران و .... بخواند
تا آن چهره کثیف و خون آشامش را بزک کند و البته دیگر
این ترفندهای کثیف او تاثیر ندارد. خورشید حقیقت چنان
عیان است که رجوی های خائن هر چه بخواهند با دهان
کثیفشان آن را خاموش کنند هرگز نتوانند.
بار دیگر عمل شجاعانه خانم مریم
سنجابی و آقاین لطیف شاردری و برات کیخائی را به آنها
تبریک میگویم و پشتیبانی خودم را از آنها اعلام میکنم.
با کمال تاسف خبر درگیری ارتش
عراق و مجاهدین در اشرف و کشته و مجروح شدن تعداد
زیادی از آنها را در اخبار دیدم. با ابراز همدردی با
خانواده های کشته شد در زندان اشرف و با دعای شفا برای
مجروحین این واقع دردناک.
باید به این واقعیت اشاره بکنم
که تمامی این درگیریها و کشته شدن اسیران اشرف خواسته
و طراحی مسعود رجوی خائن و بزدل بیش نیست، این
استراتژی مسعود رجوی خائن است که با ایجاد بحران و
ریخته شدن خون اسیران اشرف توجهات سیاسی و بین المللی
را به خودش جلب کند تا چند صباحی به این عمر ننگین
خودش ادامه بدهد و اسیران در اشرف را بیشتر و بیشتر در
اسارت و بندگی خودش نگه دارد. مسعود رجوی خائن با اسیر
کردن اسیران اشرف در عراق، این تشکیلات فرسوده و
فروپاشیده را نگه دارد ولی بهای آن خون فرزندان ایرانی
است که در اشرف ریخته مشود.
راستی چرا مژگان پارسایی و
اشخاص دیگری مثل او در درگیریها نیستند و حتی یک نفر
از مسئولین این فرقه در بین مجروحین و کشته شده ها
نیست. کمی به گذشته میروم و ریشه شکل گیری این وقایع
دردناک را یادآوری میکنم ژانویه سال 2009 دولت عراق
استقلال کشور عراق را جشن گرفت و خروج نیروهای
آمریکایی از عراق شروع شد سران خائن مجاهدین که از سال
2003 تا سال 2009 تحت هژمونی آمریکا هر خیانت و جنایتی
که میتوانستند میکردند ولی از سال 2009 دولت عراق
اجازه این خیانت ها را به سران مجاهدین نداد و برای
کسانی که خواستار خروج از زندان اشرف بودند کمک و یاری
میرساند. مسعود رجوی خائن با ایجاد درگیری و تضاد کار
کردن با دولت عراق میخواست این تنگه را بشکند شروع آن
از فبروار سال 2009 از منطقه ای به نام مصلحی
شروع شد و تابستان همان سال اولین درگیری را بوجود
آوردند با سنگ پرانی به سوی نیروهای عراقی و فحاشی و
... ارتش عراق را مجبور به درگیری میکردند.
گزارش نشست درونی مجاهدین با
مسعود رجوی خائن بعد از اولین درگیری در تابستان سال
2009 خوب نشان میدهد که چگونه از یک ماه قبل زمینه
چینی ها برای این درگیری و کشته شدن تعدادی را فراهم
کرده بودن مثل مانور و ساختن بمبهای دستی موانع فلزی
سلاح های سرد و کارگذاری دوربین برای فیلم برداری. در
همین نشست درونی بود که مسعود رجوی خائن از فهیمه
اروانی بخاطر ادیت کردن فیلم ها و پخش آن به شکلی که
فقط ارتش عراق را مقصر بداند تقدیر کرد. و میدانم که
الان مسعود رجوی خائن از کشته شدن اسیران اشرف شادی
میکند چرا که طرح خائنانه خودش را پیش برده است.
از اینجا به همه اسیران در اشرف
میگویم که همه شما خوب میدانید که مسعود رجوی یک خائن
است و حفظ زندان اشرف فقط برای بقای عمر کثیف و
خائنانه خودش است من سالیان کنار شما زندگی کردم و خوب
میدانم که همه شما اینها را خوب میدانید پس نگذارید که
آن خائن کثیف با ریختن خون شما به عمر ننگین خودش
ادامه بدهد از آن زندان خارج شوید و بدانید که دولت
عراق دشمن شما نیست آنها به شما کمک خواهند کرد که از
آن زندان خارج شده و یک زندگی جدیدی را شروع کنید راه
نجات باز است از آن جهنم خارج شوید عمر و خون خود را
بیهوده تباه نکنید. مجاهدین گذشته شان خائنانه و ننگین
بار بوده و آینده شان هم خائنانه تر و ننگین بارتر
خواهد بود خود را نجات دهید زیرا که میتوان و باید
نجات یافت با آرزوی رهایی تک به تک اسیران از زندان
اشرف.
باید این نکته را به بعضی از
ایرانی های که در کشورهای مختلف برای حمایت از مجاهدین
تحصن میکنند بگویم که کار آنها نه تنها کمک به اشرفی
ها نیست بلکه تیز کردن خنجر مسعود رجوی خائن است تا
خون بیشتری از اسیران اشرف بریزد. تحصن کار درستی است
ولی برای نجات جان اسیران اشرف و خارج کردن آنها از آن
جهنم و از همه آنها میخواهم که ناخواسته وارد بازی
خیانت بار مسعود رجوی خائن نشوند.
همزمان با حمله
نیروهای محاهدین به نیروهای عراقی در اشرف که منجر به
کشته شدن تعدادی از اعضای تحریک شده این فرقه گردیده
فرقه بجای مداوای این مجروحان سعی می کند آنها را با
آن حالت زار ونزار و درد و خون ریزی جلو دوربین بیاورد
تا مظلوم نمائی کند و مسبب اصلی کشته شدن این بدبختها
را، نه مجاهدین که دولت عراق نشان دهد.
علی القاعده در
چنین مواقعی باید هم و غم مجاهدین معطوف به حل وفصل و
تدبیری برای حلو گیری از تلف شدن جان انسانها باشد اما
فرقه در این گیرو دار و شلوغی آمده یکی از مراکز اتمی
ایران را به اصطلاح افشاء کرده که مستقیم به امریکا
بگوید حالا که ما جاسوسان و مزدورانی به این خوبی
هستیم بیا و جلو دولت عراق را بگیر که وارد اشرف نشود
و ما را بحال خود بگذارد تا بیشتر مغز بچه را بخوریم و
عمر آنها ها را در بیابانهای اشرف تلف کنیم.
ایا کشته شدن هرچه بیشتر انسانهای بیگناه و تحریک شده
بنفع رجوی نیست؟
ایا رجوی ذره ای دلش بحال این مجروحین و کشته شدگان می
سوزد؟
یا مانند کشته شدگان عملیات دروغ جاویدان که فراموش
شده اند، پس از مدتی فراموش خواهند شد و رجوی نان این
خونها رادر معاملات سیاسی خواهد خورد.
خدایا جهل و نا آگاهی و سوء استفاده از خون مردم را از
این بلاد پاک کن.
کشته شدن شماری از
ساکنان اردوگاه اشرف در
تیراندازی نیروهای عراقی
09.04.2011
رادیو بی بی
سی
در مورد
تلفات حمله
نیروهای
عراقی به
اردوگاه اشرف
گزارشهای
متفاوتی
انتشار یافته
است
تیراندازی نیروهای
امنیتی عراق به اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران در اردوگاه
اشرف در عراق، شماری
کشته و زخمی بر جای
گذاشته است.
در ساعات اولیه
بامداد جمعه، 19
فروردین (8 آوریل)،
نیروهای امنیتی عراق
به اردوگاه اشرف، محل
اقامت شماری از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران، حمله کردند و
براساس گزارش های
رسیده، بین آنان و
ساکنان این اردوگاه
درگیری هایی روی داد.
در مورد تلفات این
درگیری گزارش های
متفاوتی مخابره شده
است.
خبرگزاری
آسوشیتدپرس به نقل از
منابع بیمارستانی در
بعقوبه، مرکز استان
دیاله، گزارش کرده
است که در این
درگیری، سه نفر کشته
و سیزده تن، از جمله
چند نظامی عراقی،
زخمی شده اند در حالی
که سایت سازمان
مجاهدین خلق، با متهم
کردن نیروهای عراقی
به اقدامات خشونت
آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد
قربانیان این واقعه
را بیش از سی نفر ذکر
کرده و گفته است که
حال تعدادی از زخمی
های این واقعه وخیم
است.
یکی از فرماندهان
عراقی به خبرگزاری
آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به
اردوگاه اشرف پس از
دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به
سوی سربازان عراقی،
که در نزدیکی این محل
مستقر شده بودند و
اقدام آنان در
انداختن خود در برابر
خودروهای نظامی صادر
شد.
همزمان، علی
الدباغ، سخنگوی دولت
عراق، استفاده
نیروهای دولتی از
اسلحه در عملیات
سحرگاه جمعه و بروز
تلفات در عملیات ورود
نظامیان به اردوگاه
اشرف را تکذیب کرده و
گفته است که پس از
چند ساعت، آرامش در
این محل برقرار شد.
این مقام عراقی
گفته است هدف از این
عملیات، استقرار
نفرات دولتی در داخل
و اطراف اردوگاه اشرف
بوده است. وی علیه هر
اقدامی در "نقض
قوانین عراق در این
محل" هشدار داد.
از این عملیات چند
فیلم ویدیوئی، با
نشان سازمان مجاهدین
خلق، در شبکه یوتیوب
منتشر شده که گروهی
از نظامیان مسلح را
هنگام ورود به
اردوگاه اشرف نشان می
دهد در حالی که
شعارهای ساکنان و
صدای شلیک به گوش می
رسد هر چند مشخص نیست
که آیا این صدا مربوط
به شلیک گاز اشک آور
است یا گلوله.
سایت مجاهدین خلق
نیز فیلم هایی در
باره این حمله منتشر
کرده که در آنها،
انتقال افراد زخمی و
اجساد کسانی به عنوان
کشته شدگان این حمله
نشان داده شده است.
در پی انتشار خبر
درگیری در اردوگاه
اشرف، رابرت گیتس،
وزیر دفاع آمریکا که
از عراق دیدن می کند،
ضمن ابراز نگرانی در
مورد تلفات این
واقعه، از دولت عراق
خواست تا از خود
"خویشتنداری" نشان
دهد.
اردوگاه
اشرف
در جریان جنگ
ایران و عراق در دهه
1980 میلادی، گروهی
از اعضای سازمان
مجاهدین خلق و رهبران
این سازمان به عراق
پناهنده شدند تا به
فعالیت مسلحانه علیه
جمهوری اسلامی مبادرت
کنند اما پس از حمله
نیروهای خارجی و سقوط
حکومت صدام حسین،
رئیس جمهوری عراق در
سال 2003، ساکنان این
اردوگاه به عنوان
خارجیان مسلح غیر
متخاصم، تحت حفاظت
نیروهای آمریکایی
قرار گرفتند و بعدا
خلع سلاح شدند.
برخی از
اعضای سازمان
مجاهدین خلق
سالهاست در
اردوگاه اشرف
سکونت داشته
اند
در سال 2009،
مسئولیت حفاظت از این
اردوگاه به دولت عراق
واگذار و این کشور
متعهد شد با ساکنان
آن طبق قوانین عراق
رفتار کند و از اقدام
به استرداد اجباری
اعضای سازمان مجاهدین
خلق به ایران، که
ممکن است جان آنان را
به مخاطره اندازد،
خودداری ورزد.
اردوگاه اشرف
همچنان محل سکونت بیش
از سه هزار تن از
اعضای سازمان مجاهدین
خلق ایران است. دولت
نوری المالکی، نخست
وزیر عراق، تحت فشار
جمهوری اسلامی قرار
داشته است تا اردوگاه
را تعطیل و ساکنان آن
را اخراج کند یا به
ایران تحویل دهد اما
از آنجا که این افراد
در صورت استرداد به
ایران، احتمالا با
خطر مرگ مواجه می
شوند، فشارهای بین
المللی مانع از آن
شده است که دولت عراق
به چنین اقدامی دست
بزند.
جمهوری اسلامی چند
نفر از کسانی را که
در ارتباط با
اعتراضات به نتیجه
انتخابات دهمین دوره
ریاست جمهوری بازداشت
کرده بود به اتهام
سفر به عراق و تماس
با ساکنان اردوگاه
اشرف به اعدام محکوم
کرده است.
در عین حال، مساله
انتقال امن این
افراد، که بعضی از
آنان در همین اردوگاه
به میانسالی رسیده
اند، به کشورهای دیگر
هنوز حل و فصل نشده
است و پیشنهاد دولت
عراق برای منتقل کردن
ساکنان اردوگاه به
محل دیگری نیز مورد
قبول آنان قرار
نگرفته است.
این نخستین بار
نیست که گزارشی از
برخورد نیروهای دولتی
عراق با ساکنان
اردوگاه اشرف مخابره
می شود.
در ژوئیه سال
2009، گزارش هایی از
حمله نیروهای دولتی
به اردوگاه اشرف و
زخمی شدن و بازداشت
گروهی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
منتشر شد، در ماه
دسامبر سال بعد نیز،
خبرهای مشابهی منتشر
شد و اوایل سال جاری
هم گفته شد که افراد
ناشناس به ساکنان این
اردوگاه هجوم برده و
به ضرب و شتم آنان
پرداخته اند.
گزارش جدیدترین
مورد حمله به اردوگاه
اشرف یک روز پس از آن
انتشار می یابد که
یکی از سخنگویان
مجاهدین خلق در
آمریکا در یک مصاحبه
مطبوعاتی اظهار داشت
که مدارکی در اختیار
این سازمان قرار دارد
که نشان می دهد دولت
ایران یک تاسیسات
مخفی تولید قطعات
سانتریفیوژ را در
نزدیکی تهران به کار
انداخته است.
سانتریفیوژها در
غنی سازی اورانیوم به
کار می روند. قطعنامه
های شورای امنیت
سازمان ملل فعالیت
جمهوری اسلامی در این
زمینه را ممنوع کرده
است.
جلسه مشترک نمایندگان انجمن های پیام رهایی و ایران
قلم برای تدوین فعالیت های سال آینده
29.03.2011
پیام رهایی ـ ایران قلم
روز
یکشنبه 27 ماه مارس سال 2011، نمایندگان انجمن های
پیام رهایی و ایران قلم در کشور هلند دیدار کردند و
فعالیت های سال گذشته و همچنین فعالیت های حقوق بشری
سال آینده را مورد بحث و بررسی قرار دادند. درابتدای
دیدار بمناسبت ایام نوروز شاد باش و تبریک سال نو
تجلیل از آقای هادی شمس حائری برگزار گردید و سپس
نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی رهایی و ایران قلم به
دستور کار و تدوین برنامه های سال آینده دو انجمن در
این جلسه پرداختند.
در این
جلسه دو انجمن یاد شده، پس از بررسی راهی که طی سال
قبل پیموده بودند و تشکر از کلیه عزیزانی که در سال
گذشته یار و یاور فعالین حقوق بشر برای آزادی اسیران
فرقه رجوی بوده اند، به بررسی انتقادی و اشکالات کاری
خود پرداخته تا برای سال جدید شمسی راهکار های تازه ای
بیابند. دوستان حاضر در این جلسه که متشکل از آقایان
هادی شمس حائری، مهدی خوشحال ، مسعود جابانی و محمد
حسین سبحانی بودند، تاکید کردند که هر چند طی یک
سال گذشته بیش
از 30 نفر از اسیران فرقه مجاهدین خلق از اسارتگاه
اشرف رهایی یافته اند و تعداد زیادی از آنها توانسته
اند خود را به کشورهای اروپایی برسانند و زندگی آزاد
و خارج از حصار فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی را تجربه
کنند ، اما همچنان باید تلاش بیشتری کرد تا رهایی
اعضای در بند سرعت بیشتری یابد.
نمایندگان
انجمن های پیام رهایی و ایران قلم شفاف سازی فعالیت
های سیاسی ـ فرهنگی و دموکراتیزه کردن مناسبات خود را
مورد توجه و بررسی مجدد قرار داده و در انتها برای
حمایت مؤثر تر از خانواده های متحصن در مقابل پادگان
اشرف و رهایی اسیران در قلعه اشرف برنامه ها و فعالیت
هایی را تدوین کردند تا بهتر و بیشتر بتوان به اعضای
دربند و گرفتار فرقه مجاهدین کمک رساند.
دو انجمن
نامبرده، ضمن شادباش نوروز سال 1390 به مردم ایران،
برای نجات اسیران در بند در قرارگاه اشرف عهد و پیمان
بستند که بیش از گذشته برای رهایی آنان تلاش کنند و از
خداوند بزرگ آزادی شان را خواستار شدند.