قبل از اینکه
سخنم را با خانم مریم قجر عضدانلو ( رجوی) شروع کنم
ابتدا میخواهم این را بگویم که رئیس جمهور لقبی است که
در هر کشوری در دنیا به برنده انتخاباتی در یک رای
گیری سراسری و آزاد اطلاق میشود و فرد برنده بیشترین
رای را در آرای عمومی می آورد و اگر چنین ظرفی یعنی
انتخابات و رای مردم نباشد استفاده از این لقب و واژه
نه تنها هیچ معنا و ارزشی ندارد بلکه نشان دهنده این
است که آن فرد و یا آن حزب مزبورهیچ جایگاهی در بین
عموم مردم ندارد و فرد مزبور کاملا از روی استیصال
مطلق مجبور میشود که خودش را مثلا در کیس شما ،رئیس
جمهور دمکراتیک اسلامی ایران بخواند.
خانم مریم قجر
عضدانلو شما مطلع هستید که تقریبا 1000 نفر از نیروهای
شما که البته خود بنده نیز شامل آن هستم بعد از
سرنگونی دیکتاتور عراق از سازمان مجاهدین جدا شدند و
اکثر آنها به کمپ تحت الحمایه ایالات متحده آمریکا
رفتند. تعداد کثیری از این افراد جدا شده به ایران
برگشتند و تعدادی هم بعد از تعطیلی کمپ خودشان را به
اروپا و آمریکا و آمریکای شمالی رساندند. در کشورهای
آزاد اروپایی این منطق حاکم است که هر فرد در چارچوب
قانون و عفت کلام میتواند هر انتقاد و هر ایرادی را به
هر کسی بکند و به این اصطلاحا آزادی بیان و آزادی
عقیده میگویند. شما که در جایگاه رئیس جمهور خود را
گذاشته اید و مدعی و مدافع آزادی و دمکراسی هستید پس
باید اجازه دهید که منتقدین شما بخصوص آنهایی که
سالیان در قرارگاههای شما عمر خود را سپری کرده اند و
اکنون دیگر با سازمان شما نیستند انتقادات و اشکالات و
انحرافات تشکیلاتی، سیاسی ، نظامی، ایدئولوژیک سازمان
شما را براحتی نقد و مطرح کنند بدون اینکه مارک
مامورین وزارت ............ و پاسدار و مزدور وبریده و
......... را به آنها بچسبانید . مارک زدن و مزدور
خواندن منتقدین دقیقا سرکوب آزادی بیان و آزادی عقیده
میباشد و اینگونه مارک زدن و حتی تهاجم فیزیکی و ضرب و
شتم منتقدین ( ضرب و شتم آقای محمد کرمی در آکسیون
آزاد و قانونی سرجی و ...........) جواب سوالات و
انتقادات بحق آنها نیست بلکه به نظر بنده که 25 سال از
عمرم را در تشکیلات شما سپری کرده ام اینگونه مارک زدن
وضرب و شتم منتقدین از طرف هر کس و هر شخصیتی باشد
نشاندهنده پاسخگو نبودن و فرار از رویا رویی با
واقعیتهاست بخصوص اگر این انتقادات و ایرادات به شخص
رهبراین سازمان باشد. همانطور که خودتان کاملا به آن
آگاه هستید در درون سازمان شما اساسا انتقاد و بیان
اشکالات فقط مربوط به بدنه و اعضای ساده بوده و هست
یعنی دردرون سازمان شما هیچکس مجاز نبود و نیست که به
لایه رهبری یعنی شورای رهبری و راهبران عقیدتی سازمان
یعنی شما و آقای مسعود رجوی هیچگونه انتقادی بکند و
اگر یادتان باشد دستور مشخص تشکیلاتی هم در این زمینه
به همه افراد و اعضای سازمان شما از طرف اعضای شورای
رهبری داده شده بود که انتقاد رو به بالا یعنی به لایه
رهبری کاملا ممنوع است ولی رو به پایین در چارچوب
تشکیلات آزاد میباشد. و حتی اگر یادتان باشد آقای مهدی
ابریشمچی در نشست عمومی اعلام کردند که آقای رجوی به
هیچکس پاسخگو نیست به جز خدا و حتی در تشکیلات بارها
به اعضا آموزش داده میشد که مسعود چون به ائمه اعطار
وصل است و با آنها راز و نیاز میکند ،او از اینطریق به
خدا وصل است و خدا و ائمه اعطار کاملا در جریان کارهها
و تصمیمات ایشان هستند و بهمین دلیل دیگر هیچ نیازی به
انتقاد و خرده گیری از راهبر عقیدتی یعنی آقای مسعود
رجوی و شخص شما نیست. خانم مریم قجر عضدانلو آیا به
نظر شما این موضوع خودش دیکتاتوری نیست !؟
خانم مریم قجر
عضدانلو اگر یادتان باشد در مهیبترین بمباران قرن در
حمله نیروهای ائتلاف به عراق شما و آقای مسعود
نیروهایتان را در صحنه ترک کردید و شما که به فرانسه
فرار کردید و آقای رجوی هم که مخفی شد که تا کنون هم
ادامه دارد. برای خود من هیچوقت این ترک نیروی شما از
صحنه آنهم در آن شرایط قابل هضم نبوده است چون با
آموزشهای ایدئولوژیکی ، تشکیلاتی و نظامی که خودتان و
مسئولین سازمان در طی دهه ها به کله تک تک اعضا تلقین
کرده بودید کاملا مغایرت داشت حتما بحثهای صلیب و
........را فراموش نکرده اید و یا بحثهای کشاف
تشکیلاتی و نظامی که فرمانده آخرین نفری باید باشد که
صحنه را ترک میکند ، خوب واقعا این را چگونه برای خود
و تشکیلات خود توجیه میکنید آیا واژه فرار و گریختن از
مهلکه آنهم با معیارهای خود سازمان واژه درستی نیست؟
خانم مریم قجر
عضدانلو الان حدود 2 سال است که خانوادههای اعضای
سازمان شما در پشت درب پادگان اشرف تحصن کرده اند و
خواهان دیدار با فرزنداشان و عزیزانشان هستند ولی تا
به امروز حتی یک ملاقات هم صورت نگرفته است و بلعکس
شما و آقای مسعود رجوی این خانوادهها را سگهای زنجیری
و مزدور و وزارتی و.............. میخوانید واقعا
بسیار شرم آور است که سازمانی و رهبری که مدعی آزادی و
دمکراسی میباشد در مقابل بحقترین درخواست خانوادهها که
بسیاری از آنها پدران و مادران پیر و سالخورده هستند
چنین زنجیر پاره میکند و از چنین واژهایی که در قاموس
و منطق و وجدان هیچ انسانی نمی گنجد در مقابل خواسته
بحق ملاقات استفاده میکند و یا حتی پدران و مادران پیر
را با تیر وکمان و سنگ و شیشه و اجسام برنده مورد حمله
و تهاجم قرار میدهید. واقعا این برخورد با خانوادهها
را چطور در وجدان خود جواب میدهید؟ ملاقات خانوادهها
چه تهدیدی برای تشکیلات شما ایجاد میکند؟
خانم مریم قجر
عضدانلو چرا شما و آقای رجوی با مردم ایران و با
پارلمانترها و نخبگان سیاسی شفاف نیستید برای مثال
چراهیچوقت در برنامه های عمومی و یا حتی در سیمای
آزادی خود نام دولت آینده خود را اعلام نکرده اید
منظورم دولت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران است.چرا
واقعیتهای درونی خود را مخفی میکنید؟ آیا دلیلی دارد
که شما از اعلام نام دولت خود طفره میروید؟ آیا بدین
دلیل نیست که دروغ شما و آقای رجوی برملا میشود که شما
خواهان جدایی دین از دولت هستید؟ مگر در جمهوری
مکراتیک اسلامی ایران دین از دولت جداست!!؟ فکر میکنم
جواب کاملا مشخص است.
خانم مریم
عضدانلو با اینکه حدود 8 سال از سرنگونی صدام حسین و
دولت بعث میگذرد ولی تا کنون هیچ اطلاعیه ای از طرف
سازمان شما بخصوص از طرف شما و آقای مسعود رجوی در
دیکتاتور خواندن صدام حسین و محکوم کردن او به عنوان
دیکتاتور به بیرون درج نکرده است واقعا دلیل آن چیست؟
البته من جواب آنرا دارم چون یادتان نرود که بنده هم
25 سال در تشکیلات شما سپری کرده ام. بنظر من محکوم
کردن صدام حسین و دیکتاتور خواندن وی از طرف شما و
آقای رجوی این سوال و سوالات دیگر را برمی انگیزد که
پس اگر شما آقای رجوی و خانم عضدانلو میدانستید که
صدام حسین یک دیکتاتور خونریز بود پس چرا با وی همکاری
سیاسی ، نظامی داشتید و حتی با وی و دولت بعثی عراق
تبادلات اطلاعاتی داشتید و دلار دریافت میکردید( فیلم
های مستند آن در اینترنت موجود میباشد)؟ بله خوب اگر
تایید کنید که صدام حسین دیکتاتور بوده است در واقع
حضور خودتان و ارتش آزادیبخش خود را در خاک عراق را
چگونه میتوانید توجیه کنید؟ پس بهتر است اصلا روی این
موضوع باز نشود چون سوالات بیشتری مطرح خواهد شد که
جوابی برای آنها نیست.
خانم مریم
عضدانلو سخن و سوال حول این موضوع بیشمار است و میشود
روزها و ساعتها بدان پرداخت ولی اینرا بدانید که
سازمان مجاهدین از محتوی اولیه خود در زمان تاسیس
کاملا تهی شده و تبدیل به یک فرقه مذهبی شده است و روز
بروز هم این فرقه و فرقه گرایی در درون شما عمیق و
عمیق تر میشود و شما و سازمان شما منزوی ترو ایزوله تر
چه در ایران و چه در خارج از ایران خواهید شد. همانطور
که خودتان شاهد هستید دیگر اثری از حمایت از سازمان
شما نه در داخل ایران و نه در خارج ایران وجود ندارد.
مردم ایران بدنبال فرقه و فرقه گرایی نیستند .مردم
ایران بدلیل هوشیاری و آگاهی بسیار بالا در تظاهرات و
خیزش های اخیر خود مرز خود را با سازمان شما و دیگران
کاملا مشخص کرده اند . آیا در خیزش ها و تظاهراتهای
مردمی ایران اسمی ، شعاری در حمایت از سازمان شما بوده
است؟ خیر ، به آگاهی و هوشیاری مردم ایران باور
بیاورید ، دست شما و سازمان شما کاملا رو شده است و
مردم ایران دیگر گول هیچ ترفند و دروغ را نخواهند
خورد. آزادی و دمکراسی فقط واژه و کلمات شیک و بی
محتوی نیستند بلکه بسیار پر محتوی و قابل احترامند ولی
آزادی و دمکراسی را باید در عملکرد درونی و بیرونی هر
جریان و شخصیت دید که عملکرد شما چه در درون مناسبات و
چه در بیرون آن امتحان خودش را پس داده است و شما و
سازمان شما در این امتحان مردود شده اید.
این روزها که وضعیت زندان اشرف هر لحظه رو به وخامت
دارد و زمان روز به روز به زیان اهداف پلیذ رهبران
خائن مجاهدین سپری می شود و در حالی که در جای جای
اشرف صد پاره شده بوی الرحمن این فرقه ارتجاعی حس می
شود، جالب است که دستگاه تبلیغاتی سازمان در این
وانفسایی که تمامتشکیلا اخلخاری فقه زیر فشارهای
خردکننده همه جانبه استف فراخوان به شرکت در خیمه شب
بازی 17 ژوئن می دهد. آ« هم با چه با شعاری؟ سال
سرنوشت!؟؟
شاید برای کسی که با وقاحت سیاسی و اخلاقی رجوی
ناآشناست طبیعی باشد که یک گروهی که ادعای مبارزه دارد
، پیروزی را در چشم انداز ببینند اما کافیست نیم نگاهی
به شعارها و موضع گیری های گذشته سازمان بیندازیم تا
گوشه ای از دجالگری رجوی این خائن خودفروخته روشن تر
شود.
حتی نیاز نیست خیلی به عقب برگردیم در طی همین
چند سال گذشته هر سال برای رجوی سال پیروزی ، سال
سرنوشت و سال تعیین تکلیف بوده و هر بار دلقک وار وعده
دیدار سال بعد در تهران را داده است و باز سال بعد
نشخوار خزعبلاتی سال قبل و این البته حنایی است که
دیگر حتی نزد نیروهای خالص و مخلص خودفروخته به فرقه
که تعدادشان بسیار اندک است نیز رنگی ندارد و این بار
هم فراخوانی دیگر تا تریبونی باشد که مریم قجر چند
بیانیه و حمایت نمایندگان ساده لوحی که با حمایت لابی
های صهیونیستی سازمان جمع شده را با تفاخری مضحک به رخ
بکشد و با عقده ای که ریشه در ناکامی های سلسله وار
فرقه دارد دم از مطرح بودن در عرصه بین المللی بزند و
بعد با ژست های مصنوعی که بارها تمرینشان کرده با
مظلوم نمایی و خرج کردن از کیسه عذابی که اسیران
بلاتکلیف در زندان اشرف می کشند و خون هایی که ریخته
شد و سازمان مسئول اول و آخرش بوده ، باز هم هشدار
فاجعه انسانی بدهد و خواستار برپاماندن قلعه پوسیده
اشرف شود.
او بیشرمانه در پیام قیلی اش گفته بود که
"هر گونه جابجایی اجباری منجر به قتل عام ساکنین اشرف
خواهد شد" و مسئولیت این " کشتار " را به عهده جامعه
بین المللی انداخته بود. اما این هرزه سیاسی که به
همراه شوهر فراریش کمر به ریختن خون اسیران بی گناه در
بند بسته ایت باید بداند که این تلاش های مذبوحانه
سازمان را از بن بست لاعلاجی که گریبانگیرش شده خلاص
نخواهد کرد و سرنوشت محتومی که در چشم انداز نزدیک است
همانا فروپاشی کل دستگاه و نابودی این اندیشه فرقه
گرایانه ارتجاعی است.
اما آنچه دردناک است باز هم وضعیت اعضا ناراضی اسیر در
اشرف است. فشارهای تشکیلاتی مضاعفی که در این شرایط
روی اعضاست و خود برای غیر قابل تحمل کردن شرایط
سختشان کافی است از یک طرف و نگرانی از اقدامات سران
فرقه و به کشتی دادن تعداد دیگری از آنان از طرف دیگر
وضعیت را حساس تر می کند. هر چند فرارهای روزافزون ماه
های اخیر خود دلگرم کننده است اما واقعیت تلخ این است
که بسیاری دیگر از این اعضای اسیر در زندان اشرف از
آنجا که تصویر مبهمی از آینده خود و سرنوشتشان بعد از
خروج از اشرف دارند ، هر چند با تمام وجود تحمل کردن
شرایط فعلی برایشان دشوار است اما هنوز توان تصمیم
گیری قطعی برای فرار را پیدا نکرده اند لذا راهکارهای
مناسبی که امکان خروج راحت تر را برای ناراضیان فراهم
می کند می بایست پشتیبانی و تقویت شوند از جمله :
ـ تلاش برای جداسازی فرماندهان و مهره های سرکوبگر
تشکیلات از اعضا
ـ فراهم آوردن شرایط مصاحبه انفرادی اعضا با سازمان
های حقوق بشری جهت کمک به اخذ شناهندگی از کشورهای
اروپایی.
ـ و در نهایت مهمترین مسئله یعنی برچیدن بساط اشرف و
تشکیلات مافیایی رجوی.
دیدار و گفتگوی پژوهشگر سوییسی با آخرین دسته نجات
یافتگان از فرقه رجوی
23.05.2011
تحریریه ایران قلم
به ابتکار
کانون ایران قلم و با دعوت از پژوهشگر و کارشناس
سوییسی آقای آنتوان گسلر نویسنده و محقق در امور
تروریسم و فرقه ها، همچنین سرکار خانم بتول سلطانی و
آقایان علی جهانی ، مهرداد ساغرچی، روح الله تاجبخش و
کریم غلامی از آخرین دسته از جدا شدگان فرقه رجوی
سمینار پژوهشی در روزهای سیزدهم و چهاردهم می در شهر
کلن آلمان برگزار گردید. در این جلسه همچنین فعالان
حقوق بشری آقایان مهدی خوشحال ، میلاد آریایی و محمد
حسین سبحانی حضور داشتند.
در این
سمینار پژوهشی که بشکل پرسش و پاسخ برگزار میگردید،
آقای گسلر در مقام پژوهشگر سؤالات متعددی را از آخرین
دسته از نجات یافتگانی که بشکلی معجزه آسا به اروپا
رسیده بودند مطرح کرده و افراد مورد نظر به آن پاسخ
میدادند.
ابتدا
سرکار خانم بتول سلطانی با ذکر وقایعی تکان دهنده
زوایای پنهان زندگی سراسر آلوده رهبر این سازمان مسعود
رجوی را برای حاضران توضیح داد و ایشان که از اعضای
سابق و عضو شورای رهبری این سازمان بودند پرده از سوء
استفاده های جنسی مسعود رجوی که با انواع توجیهات
تئوریک و ایدئولوژیک ارائه میشد پرداخت و در همین
ارتباط به حرامسرایی از زنان برهنه که عنوان « رقص
رهایی» نام داشت، اشاره کرد . این توضیحات باعث حیرت
و تاسف عمیق سایر اعضاء و بویژه آقای گسلر گردید ولی
ایشان در مقابل خاطرات ویران شده خانم سلطانی این که
حرفی زده و از او دلجویی کرده باشد به شوخی گفت، خب یک
شب رویایی یک زن با رهبرش چه اشکالی می تواند داشته
باشد، خانم سلطانی در پاسخ گفت، شکست و دگرگونی من از
همین نقطه آغاز شد، چرا این که من و سایر زنان مجاهد
برای مبارزه به سازمان رفته بودیم و نه برای گرم کردن
حرمسرای خصوصی آقای رجوی.
در ادامه
این سمینار پژوهشی یک عضو قدیمی دیگرسازمان آقای کریم
غلامی به عنوان مجروح جنگی بیش از 20سال عمر خود را بر روی صندلی چرخ دار
سپری کرده ضمن اشاره به نحوه ارتباط با سازمان مجاهدین
و شکارشدن توسط انان به چگونگی مجروح شدن خود پرداخت
وبه انواع فشارهایی که سازمان برای پذیرش نظرات خود
روی این افراد اعمال میکرد بخشی دیگری از صحبتهای
ایشان را تشکیل میداد.
آقای کریم
غلامی به تأکید با دلایل فنی و تخصصی اثبات میکرد که
شخص رجوی در عراق بوده و در مرکز پادگان اشرف مخفی شده
است و افراد حاضر دراین پادگان گروگانهایی هستند که
شخص رجوی برای حفظ جان خود آنها را به مثابه گوشت دم
توپ مورد سواستفاده و استقثمار مضاعف قرار میدهد.
دیگر شرکت
کننده دراین سمینار پژوهشی آقای مهرداد ساغرچی از
اعضای قدیمی سازمان بود که با بیش از 20سال تجربه در این سازمان و شناخت و
ماهیت ارتجاعی این جریان ضد ملی اکنون کمر همت به
افشای چهره چند گانه این سازمان بسته است ایشان به
دلایل خروج خود از تشکیلاتی که 20سال را در آن سپری کرده بود و همچنین
به شیوههای دخالت در امور کشور عراق توسط سازمان
مجاهدین و سرمایهگذاری روی احزاب و افراد دست ساز و
دست آموز سازمان اشاره داشت
شیوههای
مغز شویی و متد بکار گرفته شده توسط سازمان و کار روی
اعضا برای مهار آنان بخش دیگری از صحبتهای ایشان را
تشکیل میداد.
آقای روح الله تاجبخش نیز به
روش ها مغزشویی در درون سازمان مجاهدین اشاره کرد و
توضیح داد که این مغزشویی چنان است که فرد ابتدا باید
برای جدایی خود از این فرقه ابتدا حصارهای ذهنی خود را
بشکند و سپس بعد از آن تازه متوجه می شود در یک حصار
فیزیکی قرار دارد که گریز از آن نیاز به یک اراده قوی
و پولادین دارد که این امری شدنی است چرا که من کردم و
دیگران کردند پس افرادی باقی مانده و اسیر در قرارگاه
اشرف نیز می توانند خود را نجات دهند.
یعنی با وجود همه سرکوب و اختناق و فشار که در همه
مسیر تاریخ در هیچ کدام از احزاب و سازمان های سیاسی
سابقه نداشته ، اما رها شدن و آزاد شدن از این گروه
ممکن و میسر است. وی تاکید کرد که اگر فرد بتواند فکر
کند و به یاد آورد که روزگاری و هنگام ورود به سازمان
چه اهدافی را دنبال می کرده و حالا در کدام نقطه
ایستاده است ، دیوارهای ذهنی و فیزیکی فرد خواهند ریخت
بدون تردید دیوارهای فرقه کوتاه تر از آن هستند که
بتوانند قربانیان اسیر در قلعه اشرف را همچنان در
اسارت نگهدارند.
آقای علی
جهانی که یکی دیگر از اعضای قدیمی این فرقه که توانسته
خود را از زندان اشرف نجات دهد به روشهای پول شویی و
سواستفاده های مالی از شهروندان اروپایی اشاره کرد و
تجربیات خود را در کشورهای مختلف اروپایی برای حضار
توضیح داد وی بطور مشخص اشاره کرد که دادگاه عالی
آلمان در سال 2001 بعد از تحقیقات گسترده ای که در
مورد فعالیت های مالی مجاهدین داشت، گزارش مستندی را
در این مورد منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که:
" بعد از
دو سال تحقیق، دادگاه عالی آلمان در 21 دسامبر 2001،
بعد از پیدا کردن شواهدی مبنی بر سوء استفاده از امنیت
اجتماعی و تقلب، دفاتر مجاهدین - 25 خانه و پایگاه-
تعطیل شدند. متاسفانه، مجاهدین از فرزندان اعضاء که در
جریان جنگ خلیج فارس در 1991 از عراق تخلیه شده بودند
استفاده کرده بودند. این کودکان، در حالی که در پایگاه
های مجاهدین در آلمان زندگی می کردند، ملزم به کار در
پایگاه و شرکت درفعالیت های جمع آوری پول در خیابان ها
بودند. در همین حال، مجاهدین از راه های احتمالی امنیت
اجتماعی در آلمان برای کسب منافع برای این کودکان سوء
استفاده می کردند. اسناد در آلمان نشان دادند که ده تا
دوازده میلیون مارک توسط مجاهدین برای خرید سلاح
استفاده شده است. با در نظر گرفتن ادعای "امنیت
اجتماعی" مبنی بر این که هر کودک 130تا 260 مارک می
تواند در روز دربیاورد، این رقم محافظه کارانه ای از
مقداری است که مجاهدین توسط کودکان توانستند جمع
کنند."
من کریم غلامی
هستم دو سال پیش از این جهنمی که شما الان در آن اسیر
هستید نجات یافتم و الان در اروپا آزادانه زندگی میکنم
ولی هرگز یاد و خاطره شما را فراموش نکردم و همیشه
برایتان دعا کردم که سالم و تن درست باشید و دست خدا
همیشه بالای سرتان باشد.
خطاب من به
دوستان، خواهرانم و برادرانم که مجروح و بیمار هستند
ما برای آزادی و رهایی مبارزه کردیم پس خودتان را اسیر
و در بند ظلم و ستم رجوی ها نگه ندارید ما انسانهای
آزاده ای هستیم و شعار ما آزادی است چرا پس در بند
باشیم.
دوستان عزیزم که
تک به تک منو میشناسید
مراد رمضانی، ایرج
پورشاهی، فریدون زارع، طاهر
احمد خان بیگی، محمد حسینی، احمد، قاسم و همه شما که
تک به تک منو میشناسید در دنیای آزاد همیشه برای ما
امکان درمان و بهبودی وجود داشته ولی طی همه این
سالیان ما را در اسارت نگه داشتند و از نعمت سلامتی و
درمان و آزاد زندگی کردن محروممان کردند ولی خود رجوی
ها مثل پادشاه زندگی میکنند همه آن چیزهایی که ما را
از آن محروم کرده اند بوفور استفاده میکنند.
عباس را به یاد
بیاورید فرهاد را به یاد بیاورید چگونه در سکوت و
بیماری جان دادند در حالی که میشد همه آنها را درمان
کرد ولی رجوی های جنایت کار حتی به آنها هم رحم نکردند
و گذاشتند تا آنها در درد و رنج و بیماری جان بدهند
آیا این حق ما نیست که بهبودی خودمان را به دست
بیاوریم و آزادانه زندگی بکنیم.
ای دوستان و ای
خواهران و ای برادران عزیزم آزاد زندگی کردن حق همه ما
است، پس خودتان را اول از همه از قید و بند و اسارت
مشکلات و زنجیرهای ذهنی و ترس رها کنید همه چیز فقط یک
تصمیم است حرکت کنید و خودتان را از آن جهنمی که رجوی
های جنایتکار برایتان ساخته اند نجات دهید. نگذارید که
آنها بخاطر حفظ زندگی کثیفشان خون بیشتری را از شما به
زمین بریزد لحظه ای که از آن اسارتگاه و جهنم پا به
بیرون بگذارید طعم شیرین آزادی را خواهید چشید و
خواهید دید که آزادی و آزاد زندگی کردن چه نعمتی است
که رجوی های جنایتکار ما را از آن محروم کرده بودند.
یکبار به لیست
شهدای اخیر که در درگیری فروردین جان دادند نگاه کنید
چرا چرا چرا هرگاه به عکسهای این شهدا نگاه میکنم تمام
وجودم مملو از درد و اندوه میشود آخر چرا، وقتی به یاد
سعید و مجید می افتم قلبم افسرده و به درد می آید و
بهمن عتیقی که به درستی پدرش به دادخواهی برخواسته سال
2005 وقتی بهمن عتیقی به یکان ما آمد یادم می آید او
میخواست از زندان اشرف برود ولی با فشارها و تهدید او
را نگه داشته بودند تقریبا سوژه همه نشستها بود یکبار
یادم است در یکی از نشستهای درون تشکیلاتی بهمن را
بزور پای میکروفون آوردند و برای همه واضح بود حرفهایی
که میزند مال خودش نیست و به اجبار حرف میزند به یاری
خدا مقاله ای در این باره مینوسم و بطور کامل این
جنایت را افشاء خواهم کرد. باید از این رجوی های
جنایتکار و ترسو و بزدل پرسید بجای این همه روضه
خواندن و به کشتن دادن عزیزانمان به فکر نجات آنها
باشید و نگذارید خون بیشتری از عزیزانمان به زمین
ریخته شود، باید از مریم رجوی پرسید چرا وقتی دیدی
اوضاع در عراق به هم ریخته و خطر ناک شده به فرانسه
فرار کردی و جان خودت را نجات دادی و مسعود رجوی تو
چرا در سوراخ موش قایم شدی، وای بر شما باد که این
چنین ستمگر و جبار هستید، تازه روضه هم میخوانید که
کاش پیش شما بودم سئوال این است که چرا نیستی چرا خودت
در صف مقدم نیستی مگر همه اینها خیانت و جنایت و ترسو
و بزدل بودن شما را نشان نمیدهد.
دوستان، خواهران و
برادران عزیزم
زندگی در دنیایی
آزاد و رها حق همه ما است خودتان را از آن زندان بزرگ
که شما را به اسارت نگه داشته اند نجات دهید همه چیز
فقط به یک اراده و تصمیم شما بستگی دارد لحظه ای که
اراده کنید پایان همه دردها و رنج ها است به دروغ هایی
که به شما گفته میشود باور نکنید پشت آن حصار که دور
شما را گرفته دنیای دیگری وجود دارد پس همین حالا
تصمیم بگیرید و اراده کنید تا رها شوید.
در مقاله ای که خانم مریم
سنجابی در جواب به اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت
نوشته بودند متوجه موضع گیری سخیفانه این ارگان دست
ساخته مسعود رجوی خائن شدم. راستی این ارگان چیست؟ این
ارگان در سال 1981 توسط مسعود رجوی خائن پایه ریزی شده
و برای اینکه به آن اعتباری بدهد تعدادی از روشنفکران
ایران را با خود همراه کرد ولی طی سالهای اول خیلی از
اعضای اصلی آن به دلیل اختلاف نظر با مسعود رجوی که
خود را مسئول شورا میداند از این ارگان جدا شدند کسانی
مثل آقایان بنی صدر و متین دفتری یا جبهه دمکراتیک ملی
ایران یا حزب دمکرات کردستان ایران این جدای ها نشان
میدهد که این ارگان هم بخشی از سازمان مجاهدین است
چنان که سال 1993 تعداد اعضای این ارگان به بیش از 500
عضو رسید که همه آنها اعضای سازمان مجاهدین بودند بیش
از نصف این رقم را زنان تشکیل میدهند که همگی اعضای
شورای رهبری مجاهدین هستند، پس بسادگی میتوان فهمید که
این یک ارگان مستقل نیست بخش توجیح گر کثافت کاریهای
مسعود رجوی خائن است. راستی این چه شورای است که مسئول
آن هرگز عوض نمیشود و هیچ انتخاباتی برای مسئول آن
وجود ندارد آیا این بجز این است که قدرت طلبی و جاح
طلبی رجوی خائن میرساند که خواهان سلطنت بر همه چیز
است. از اعضای جدید این ارگان که همگی عضو سازمان
مجاهدین هستند و مجبورند تا خط و گفته های رجوی های
خائن را پیش ببرند و اعضای قدیمی این ارگان هم بخاطر
منافع مالی سنگ زندان اشرف را به سینه میزنند و دایه
مهربانتر از مادر شده اند.
حال اینبار به صحنه آمده و در
پی اطلاعیه های پی در پی مدافع اسیران در اشرف شده است
ولی هر انسان شریفی میداند که هر تلاشی برای ادامه
اسارت اسیران در زندان اشرف خیانت به همان اسیران است
و تلاش برای رهایی آنها عملی پسندیده و انسانی است ولی
متاسفانه اعضای شورا بخاطر منافع مالی چشم بر انسانیت
خود بسته اند و در جنایت هم کاسه با مسعود رجوی خائن
شده اند. در اطلاعیه شماره 70 که بخشی از آن را در زیر
می آورم بخوبی نشان میدهد که این ارگان تا چه حد تحت
کنترل رجوی های خائن است.
"سه شنبه شب 30فروردين، پس از
افشاي اسناد به كلي سري حمله به اشرف در پايتختهاي
مختلف در صبح همين روز ، محمد العسكري، سخنگوي مالكي
در وزارت دفاع عراق، سه مزدور جديد الورود از ايران را
ناشيانه و شتابان با خود به تلويزيون عراق آورد تا با
همان برچسب ها و الگوهاي رسواي رژيم آخوندها، به شستن
و ليسيدن دستهاي خونين مالكي و توجيه قتل عام در اشرف
بپردازند. معلوم نبود كه وزارت دفاع عراق و سخنگوي آن
چه ربطي با «اعضاي سابق» يا «خانواده مجاهدين» دارد"!
از ادعای مسخره افشای اسناد به
کلی سری! که هر خواننده ای را به خنده می اندازد،
استفاده از کلمه مزدور برای این سه قهرمان که شجاعانه
از زندان اشرف گریخته اند بسیار تنفر انگیز است. اگر
من خانم مریم سنجابی و آقایان لطیف شاردری و برات
کیخائی را از نزدیک نمیشناختم شاید جای برای سئوال بود
روزی که آقای لطیف شاردری وارد خاک عراق شد را هنوز
بخاطر دارم و یا زمانی که با خانم مریم سنجابی همکار
بودیم و همچنین آقای برات کیخائی حال چه شده که بعد از
25 سال این سه فرمانده مجاهدین و از اعضای قدیمی و
بخصوص که خانم مریم سنجابی عضو شورای رهبری و عضو
شورای ملی مقاومت هم بودند. حال که این سه شجاعانه از
زندان اشرف گریخته اند و دستگاه پوسیده و از هم پاشیده
تشکیلات جهنمی رجوی های خائن را به نمایش گذاشته اند
سخیفانه مارک مزدور خورده اند باید گفت که مزدور خائن
خود مسعود رجوی است که برای بدست آوردن قدرت هر کثافت
کاری را میکند و این فرار به جلوهای سخیفانه فقط برای
پنهان کردن همان چهره کثیف پشت این نقاب است.
برای اطلاع هم میهنان عزیزم
باید بگویم بعد سال 2003 که ارتش آمریکا عراق را به
اشغال درآورد و سازمان مجاهدین که به عنوان یک سازمان
تروریستی در لیست سیاه قرار گرفته بود اشرف را تحت
محاصره نیروهای خود قرار داد زیر سازمان مجاهدین یک
ارگان نظامی بود و باید تحت کنترل یک ارگان نظامی قرار
میگرفت، بعد از سال 2009 که عراق استقلال خود را بدست
گرفت تمامی سایتهای تحت کنترل ارتش آمریکا تحت کنترل
ارتش عراق قرار گرفت که یکی از این سایتها زندان اشرف
بود. بنابر این تمامی افراد و امورات اشرف تحت کنترل
ارتش عراق است و حضور محمد العسکری سخنگوی مالکی در
وزارت دفاع در این مصاحبه جای از تعجب ندارد زیرا
مسئولیت حفاظت این افراد با این ارگان است.
این روش همیشگی رجوی های خائن
است که هر صدای مخالفی را مزدور، وابسته به رژیم،
مامور وزارت اطلاعات، عضو سپاه پاسداران و .... بخواند
تا آن چهره کثیف و خون آشامش را بزک کند و البته دیگر
این ترفندهای کثیف او تاثیر ندارد. خورشید حقیقت چنان
عیان است که رجوی های خائن هر چه بخواهند با دهان
کثیفشان آن را خاموش کنند هرگز نتوانند.
بار دیگر عمل شجاعانه خانم مریم
سنجابی و آقاین لطیف شاردری و برات کیخائی را به آنها
تبریک میگویم و پشتیبانی خودم را از آنها اعلام میکنم.
با کمال تاسف خبر درگیری ارتش
عراق و مجاهدین در اشرف و کشته و مجروح شدن تعداد
زیادی از آنها را در اخبار دیدم. با ابراز همدردی با
خانواده های کشته شد در زندان اشرف و با دعای شفا برای
مجروحین این واقع دردناک.
باید به این واقعیت اشاره بکنم
که تمامی این درگیریها و کشته شدن اسیران اشرف خواسته
و طراحی مسعود رجوی خائن و بزدل بیش نیست، این
استراتژی مسعود رجوی خائن است که با ایجاد بحران و
ریخته شدن خون اسیران اشرف توجهات سیاسی و بین المللی
را به خودش جلب کند تا چند صباحی به این عمر ننگین
خودش ادامه بدهد و اسیران در اشرف را بیشتر و بیشتر در
اسارت و بندگی خودش نگه دارد. مسعود رجوی خائن با اسیر
کردن اسیران اشرف در عراق، این تشکیلات فرسوده و
فروپاشیده را نگه دارد ولی بهای آن خون فرزندان ایرانی
است که در اشرف ریخته مشود.
راستی چرا مژگان پارسایی و
اشخاص دیگری مثل او در درگیریها نیستند و حتی یک نفر
از مسئولین این فرقه در بین مجروحین و کشته شده ها
نیست. کمی به گذشته میروم و ریشه شکل گیری این وقایع
دردناک را یادآوری میکنم ژانویه سال 2009 دولت عراق
استقلال کشور عراق را جشن گرفت و خروج نیروهای
آمریکایی از عراق شروع شد سران خائن مجاهدین که از سال
2003 تا سال 2009 تحت هژمونی آمریکا هر خیانت و جنایتی
که میتوانستند میکردند ولی از سال 2009 دولت عراق
اجازه این خیانت ها را به سران مجاهدین نداد و برای
کسانی که خواستار خروج از زندان اشرف بودند کمک و یاری
میرساند. مسعود رجوی خائن با ایجاد درگیری و تضاد کار
کردن با دولت عراق میخواست این تنگه را بشکند شروع آن
از فبروار سال 2009 از منطقه ای به نام مصلحی
شروع شد و تابستان همان سال اولین درگیری را بوجود
آوردند با سنگ پرانی به سوی نیروهای عراقی و فحاشی و
... ارتش عراق را مجبور به درگیری میکردند.
گزارش نشست درونی مجاهدین با
مسعود رجوی خائن بعد از اولین درگیری در تابستان سال
2009 خوب نشان میدهد که چگونه از یک ماه قبل زمینه
چینی ها برای این درگیری و کشته شدن تعدادی را فراهم
کرده بودن مثل مانور و ساختن بمبهای دستی موانع فلزی
سلاح های سرد و کارگذاری دوربین برای فیلم برداری. در
همین نشست درونی بود که مسعود رجوی خائن از فهیمه
اروانی بخاطر ادیت کردن فیلم ها و پخش آن به شکلی که
فقط ارتش عراق را مقصر بداند تقدیر کرد. و میدانم که
الان مسعود رجوی خائن از کشته شدن اسیران اشرف شادی
میکند چرا که طرح خائنانه خودش را پیش برده است.
از اینجا به همه اسیران در اشرف
میگویم که همه شما خوب میدانید که مسعود رجوی یک خائن
است و حفظ زندان اشرف فقط برای بقای عمر کثیف و
خائنانه خودش است من سالیان کنار شما زندگی کردم و خوب
میدانم که همه شما اینها را خوب میدانید پس نگذارید که
آن خائن کثیف با ریختن خون شما به عمر ننگین خودش
ادامه بدهد از آن زندان خارج شوید و بدانید که دولت
عراق دشمن شما نیست آنها به شما کمک خواهند کرد که از
آن زندان خارج شده و یک زندگی جدیدی را شروع کنید راه
نجات باز است از آن جهنم خارج شوید عمر و خون خود را
بیهوده تباه نکنید. مجاهدین گذشته شان خائنانه و ننگین
بار بوده و آینده شان هم خائنانه تر و ننگین بارتر
خواهد بود خود را نجات دهید زیرا که میتوان و باید
نجات یافت با آرزوی رهایی تک به تک اسیران از زندان
اشرف.
باید این نکته را به بعضی از
ایرانی های که در کشورهای مختلف برای حمایت از مجاهدین
تحصن میکنند بگویم که کار آنها نه تنها کمک به اشرفی
ها نیست بلکه تیز کردن خنجر مسعود رجوی خائن است تا
خون بیشتری از اسیران اشرف بریزد. تحصن کار درستی است
ولی برای نجات جان اسیران اشرف و خارج کردن آنها از آن
جهنم و از همه آنها میخواهم که ناخواسته وارد بازی
خیانت بار مسعود رجوی خائن نشوند.
همزمان با حمله
نیروهای محاهدین به نیروهای عراقی در اشرف که منجر به
کشته شدن تعدادی از اعضای تحریک شده این فرقه گردیده
فرقه بجای مداوای این مجروحان سعی می کند آنها را با
آن حالت زار ونزار و درد و خون ریزی جلو دوربین بیاورد
تا مظلوم نمائی کند و مسبب اصلی کشته شدن این بدبختها
را، نه مجاهدین که دولت عراق نشان دهد.
علی القاعده در
چنین مواقعی باید هم و غم مجاهدین معطوف به حل وفصل و
تدبیری برای حلو گیری از تلف شدن جان انسانها باشد اما
فرقه در این گیرو دار و شلوغی آمده یکی از مراکز اتمی
ایران را به اصطلاح افشاء کرده که مستقیم به امریکا
بگوید حالا که ما جاسوسان و مزدورانی به این خوبی
هستیم بیا و جلو دولت عراق را بگیر که وارد اشرف نشود
و ما را بحال خود بگذارد تا بیشتر مغز بچه را بخوریم و
عمر آنها ها را در بیابانهای اشرف تلف کنیم.
ایا کشته شدن هرچه بیشتر انسانهای بیگناه و تحریک شده
بنفع رجوی نیست؟
ایا رجوی ذره ای دلش بحال این مجروحین و کشته شدگان می
سوزد؟
یا مانند کشته شدگان عملیات دروغ جاویدان که فراموش
شده اند، پس از مدتی فراموش خواهند شد و رجوی نان این
خونها رادر معاملات سیاسی خواهد خورد.
خدایا جهل و نا آگاهی و سوء استفاده از خون مردم را از
این بلاد پاک کن.
کشته شدن شماری از
ساکنان اردوگاه اشرف در
تیراندازی نیروهای عراقی
09.04.2011
رادیو بی بی
سی
در مورد
تلفات حمله
نیروهای
عراقی به
اردوگاه اشرف
گزارشهای
متفاوتی
انتشار یافته
است
تیراندازی نیروهای
امنیتی عراق به اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران در اردوگاه
اشرف در عراق، شماری
کشته و زخمی بر جای
گذاشته است.
در ساعات اولیه
بامداد جمعه، 19
فروردین (8 آوریل)،
نیروهای امنیتی عراق
به اردوگاه اشرف، محل
اقامت شماری از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
ایران، حمله کردند و
براساس گزارش های
رسیده، بین آنان و
ساکنان این اردوگاه
درگیری هایی روی داد.
در مورد تلفات این
درگیری گزارش های
متفاوتی مخابره شده
است.
خبرگزاری
آسوشیتدپرس به نقل از
منابع بیمارستانی در
بعقوبه، مرکز استان
دیاله، گزارش کرده
است که در این
درگیری، سه نفر کشته
و سیزده تن، از جمله
چند نظامی عراقی،
زخمی شده اند در حالی
که سایت سازمان
مجاهدین خلق، با متهم
کردن نیروهای عراقی
به اقدامات خشونت
آمیز و دست زدن به
"کشتار"، تعداد
قربانیان این واقعه
را بیش از سی نفر ذکر
کرده و گفته است که
حال تعدادی از زخمی
های این واقعه وخیم
است.
یکی از فرماندهان
عراقی به خبرگزاری
آسوشیتدپرس گفته است
که دستور حمله به
اردوگاه اشرف پس از
دو روز سنگ پرانی
ساکنان این محل به
سوی سربازان عراقی،
که در نزدیکی این محل
مستقر شده بودند و
اقدام آنان در
انداختن خود در برابر
خودروهای نظامی صادر
شد.
همزمان، علی
الدباغ، سخنگوی دولت
عراق، استفاده
نیروهای دولتی از
اسلحه در عملیات
سحرگاه جمعه و بروز
تلفات در عملیات ورود
نظامیان به اردوگاه
اشرف را تکذیب کرده و
گفته است که پس از
چند ساعت، آرامش در
این محل برقرار شد.
این مقام عراقی
گفته است هدف از این
عملیات، استقرار
نفرات دولتی در داخل
و اطراف اردوگاه اشرف
بوده است. وی علیه هر
اقدامی در "نقض
قوانین عراق در این
محل" هشدار داد.
از این عملیات چند
فیلم ویدیوئی، با
نشان سازمان مجاهدین
خلق، در شبکه یوتیوب
منتشر شده که گروهی
از نظامیان مسلح را
هنگام ورود به
اردوگاه اشرف نشان می
دهد در حالی که
شعارهای ساکنان و
صدای شلیک به گوش می
رسد هر چند مشخص نیست
که آیا این صدا مربوط
به شلیک گاز اشک آور
است یا گلوله.
سایت مجاهدین خلق
نیز فیلم هایی در
باره این حمله منتشر
کرده که در آنها،
انتقال افراد زخمی و
اجساد کسانی به عنوان
کشته شدگان این حمله
نشان داده شده است.
در پی انتشار خبر
درگیری در اردوگاه
اشرف، رابرت گیتس،
وزیر دفاع آمریکا که
از عراق دیدن می کند،
ضمن ابراز نگرانی در
مورد تلفات این
واقعه، از دولت عراق
خواست تا از خود
"خویشتنداری" نشان
دهد.
اردوگاه
اشرف
در جریان جنگ
ایران و عراق در دهه
1980 میلادی، گروهی
از اعضای سازمان
مجاهدین خلق و رهبران
این سازمان به عراق
پناهنده شدند تا به
فعالیت مسلحانه علیه
جمهوری اسلامی مبادرت
کنند اما پس از حمله
نیروهای خارجی و سقوط
حکومت صدام حسین،
رئیس جمهوری عراق در
سال 2003، ساکنان این
اردوگاه به عنوان
خارجیان مسلح غیر
متخاصم، تحت حفاظت
نیروهای آمریکایی
قرار گرفتند و بعدا
خلع سلاح شدند.
برخی از
اعضای سازمان
مجاهدین خلق
سالهاست در
اردوگاه اشرف
سکونت داشته
اند
در سال 2009،
مسئولیت حفاظت از این
اردوگاه به دولت عراق
واگذار و این کشور
متعهد شد با ساکنان
آن طبق قوانین عراق
رفتار کند و از اقدام
به استرداد اجباری
اعضای سازمان مجاهدین
خلق به ایران، که
ممکن است جان آنان را
به مخاطره اندازد،
خودداری ورزد.
اردوگاه اشرف
همچنان محل سکونت بیش
از سه هزار تن از
اعضای سازمان مجاهدین
خلق ایران است. دولت
نوری المالکی، نخست
وزیر عراق، تحت فشار
جمهوری اسلامی قرار
داشته است تا اردوگاه
را تعطیل و ساکنان آن
را اخراج کند یا به
ایران تحویل دهد اما
از آنجا که این افراد
در صورت استرداد به
ایران، احتمالا با
خطر مرگ مواجه می
شوند، فشارهای بین
المللی مانع از آن
شده است که دولت عراق
به چنین اقدامی دست
بزند.
جمهوری اسلامی چند
نفر از کسانی را که
در ارتباط با
اعتراضات به نتیجه
انتخابات دهمین دوره
ریاست جمهوری بازداشت
کرده بود به اتهام
سفر به عراق و تماس
با ساکنان اردوگاه
اشرف به اعدام محکوم
کرده است.
در عین حال، مساله
انتقال امن این
افراد، که بعضی از
آنان در همین اردوگاه
به میانسالی رسیده
اند، به کشورهای دیگر
هنوز حل و فصل نشده
است و پیشنهاد دولت
عراق برای منتقل کردن
ساکنان اردوگاه به
محل دیگری نیز مورد
قبول آنان قرار
نگرفته است.
این نخستین بار
نیست که گزارشی از
برخورد نیروهای دولتی
عراق با ساکنان
اردوگاه اشرف مخابره
می شود.
در ژوئیه سال
2009، گزارش هایی از
حمله نیروهای دولتی
به اردوگاه اشرف و
زخمی شدن و بازداشت
گروهی از اعضای
سازمان مجاهدین خلق
منتشر شد، در ماه
دسامبر سال بعد نیز،
خبرهای مشابهی منتشر
شد و اوایل سال جاری
هم گفته شد که افراد
ناشناس به ساکنان این
اردوگاه هجوم برده و
به ضرب و شتم آنان
پرداخته اند.
گزارش جدیدترین
مورد حمله به اردوگاه
اشرف یک روز پس از آن
انتشار می یابد که
یکی از سخنگویان
مجاهدین خلق در
آمریکا در یک مصاحبه
مطبوعاتی اظهار داشت
که مدارکی در اختیار
این سازمان قرار دارد
که نشان می دهد دولت
ایران یک تاسیسات
مخفی تولید قطعات
سانتریفیوژ را در
نزدیکی تهران به کار
انداخته است.
سانتریفیوژها در
غنی سازی اورانیوم به
کار می روند. قطعنامه
های شورای امنیت
سازمان ملل فعالیت
جمهوری اسلامی در این
زمینه را ممنوع کرده
است.
جلسه مشترک نمایندگان انجمن های پیام رهایی و ایران
قلم برای تدوین فعالیت های سال آینده
29.03.2011
پیام رهایی ـ ایران قلم
روز
یکشنبه 27 ماه مارس سال 2011، نمایندگان انجمن های
پیام رهایی و ایران قلم در کشور هلند دیدار کردند و
فعالیت های سال گذشته و همچنین فعالیت های حقوق بشری
سال آینده را مورد بحث و بررسی قرار دادند. درابتدای
دیدار بمناسبت ایام نوروز شاد باش و تبریک سال نو
تجلیل از آقای هادی شمس حائری برگزار گردید و سپس
نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی رهایی و ایران قلم به
دستور کار و تدوین برنامه های سال آینده دو انجمن در
این جلسه پرداختند.
در این
جلسه دو انجمن یاد شده، پس از بررسی راهی که طی سال
قبل پیموده بودند و تشکر از کلیه عزیزانی که در سال
گذشته یار و یاور فعالین حقوق بشر برای آزادی اسیران
فرقه رجوی بوده اند، به بررسی انتقادی و اشکالات کاری
خود پرداخته تا برای سال جدید شمسی راهکار های تازه ای
بیابند. دوستان حاضر در این جلسه که متشکل از آقایان
هادی شمس حائری، مهدی خوشحال ، مسعود جابانی و محمد
حسین سبحانی بودند، تاکید کردند که هر چند طی یک
سال گذشته بیش
از 30 نفر از اسیران فرقه مجاهدین خلق از اسارتگاه
اشرف رهایی یافته اند و تعداد زیادی از آنها توانسته
اند خود را به کشورهای اروپایی برسانند و زندگی آزاد
و خارج از حصار فیزیکی و ذهنی فرقه رجوی را تجربه
کنند ، اما همچنان باید تلاش بیشتری کرد تا رهایی
اعضای در بند سرعت بیشتری یابد.
نمایندگان
انجمن های پیام رهایی و ایران قلم شفاف سازی فعالیت
های سیاسی ـ فرهنگی و دموکراتیزه کردن مناسبات خود را
مورد توجه و بررسی مجدد قرار داده و در انتها برای
حمایت مؤثر تر از خانواده های متحصن در مقابل پادگان
اشرف و رهایی اسیران در قلعه اشرف برنامه ها و فعالیت
هایی را تدوین کردند تا بهتر و بیشتر بتوان به اعضای
دربند و گرفتار فرقه مجاهدین کمک رساند.
دو انجمن
نامبرده، ضمن شادباش نوروز سال 1390 به مردم ایران،
برای نجات اسیران در بند در قرارگاه اشرف عهد و پیمان
بستند که بیش از گذشته برای رهایی آنان تلاش کنند و از
خداوند بزرگ آزادی شان را خواستار شدند.