_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

به شما چه که کجاست!

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل، هفتم اوت 2011
http://hasanzebel.blogfa.com/post-822.aspx

"هفت دلیل قاطع برای بیمورد بودن سئوال مسعود رجوی کجاست "

اولأ که رهبرعقیدتی خاص الخاص ما مجاهدین است شما چرا میپرسید کجاست ؟اگر لازم باشد واجازه بدهند خودمان میپرسیم.

دومأ همه جا عکس و فیلمش هست اگر دلتان برایش تنگ شده بروید نگاه کنید دیگر چرا میپرسید کجاست ؟

سومأ توی اشرف جانشین دارد برای مردم ایران هم که رئیس جمهور انتخاب کرده اگر کاری دارید میتوانید به آنها مراجعه کنیددیگر سئوال کجاست بی معنی است .

چهارمأ هرکس رفت قایم شد لابد دلیلی دارد هی نمیپرسند که کجاست , لااقل میپرسند چرا قایم شده .

پنجمأ مگر خودبرادر مسعود تو نشست صاحب الزمان نگفت که همون امام زمان است که هی و حاضر است خوب حالا غایب شده کسی از امام زمان میپرسد کجاست ؟

ششمـأ مگر تا حالا بوده که حالا میپرسید کجاست ؟ اصلا برادر مسعود عادت دارد غایب باشد و این دیگر پرسیدن ندارد , توی زندان شاه وقتی که رهبران مجاهدین اعدام شدند غایب بود وقتی زن اولش و موسی خیابانی توی خانه تیمی بودند و کشته شدند غایب بود , عملیات های مجاهدین بر علیه سربازان ایرانی غایب بود , جنگ آمریکا در عراق غایب بود , دستگیری زن سومش در فرانسه غایب بود, حالا هم طبق عادت غایب است و دیگر سئوال ندارد.

,هفتمأ حاضر باشد که چه ؟ بگذارید ما اشرفی ها هم کمی نفس بکشیم هی نشست و تعهد و گزارش دریافت از نشست و دیدن نوار نشست اگه میخواین اول بیاین اشرف بعد بپرسید کجاست ؟

پی نوشت : البته برادر مسعود همیشه غایب نبوده بعضی جاها کاملا حاضر بوده مثلا وقتی فکر میکرد به قدرت میرسد و دائم میگفت امام خمینی یا مثلا در ملاقات با صدام و یا زن گرفتن و خیلی جاهای دیگر فکر میکنم پول و قدرت و زن باعث ظهور برادر میشود البته این که گفتم باعث نشود که دشمنان از اینها بعنوان تله برای پیدا کردن برادر مسعود استفاده کنند گفته باشم!

همچنین ........

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مسعود رجوی «کجا» است؟

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، سی و یکم ژوئیه 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1616

 

کسانی که به تازگی توانسته اند از پادگان فرقه ای اشرف فرار کرده و به دنیای آزاد قدم بگذارند می گویند که طرح سؤال "مسعود رجوی کجاست؟" در مناسبات فرقه رجوی مرز سرخ عبور ناپذیر محسوب شده و هر کس در هر سطحی چنین سؤالی بنماید قبل از اینکه پاسخی دریافت کند فورا به عامل نفوذی رژیم ایران متهم شده و زیر تیغ توهین و افترا خواهد رفت. فرقه رجوی عمدا فضا را به گونه ای ساخته است که کسی جرأت طرح این سؤال را به خود راه ندهد.

افراد جدا شده از فرقه میگویند که "رجوی کجاست" در ذهن تمامی افراد یک سؤال جدی است ولی اینکه فرقه رجوی از طرح این سؤال فوق العاده ساده و طبیعی حتی در بالاترین سطوح سازمان این چنین وحشت دارد سؤال مهمتری است که جای بحث دارد.

واقعیت اینست که مقدمتا سازمان پاسخی به این سؤال ندارد که بدهد. مثلا آیا میتواند رسما اعلام کند که به دلایل امنیتی از دادن پاسخ به این سؤال معذور است و خیال خود و دیگران را راحت کند؟ چرا اینکار را نمیکند و خود طرح سؤال را تابو کرده است؟

گزارشات رسیده از داخل پادگان اشرف و همچنین طیف هواداری سازمان در خارج از کشور حاکی از آنست که طرح این سؤال از جانب نیروهای سازمان علیرغم حساسیت بالائی که روی آن وجود دارد روز به روز بیشتر و گسترده تر میشود و به مشکلی اساسی برای مسئولین فرقه تبدیل شده که بعضا آنها را در برایر عنوان نمودن چنین سؤالی یا مشابه آن به شدت ناراحت میکند بطوری که واکنش های کاملا عصبی از خود بروز میدهند.

برای ما – و شاید خیلی های دیگر چه در درون و چه در بیرون سازمان – دانستن آدرس محل اقامت مسعود رجوی اصلا حائز اهمیت نیست چون تفاوت چندانی نمیکند که او در حال حاضر کجا زندگی میکند. مهم اینست که او چقدر در حال حاضر در روند قضایای سازمان تأثیر گذار است و معنی واقعی غیبت او چیست. برخی میگویند که او در سنگرهای ضد اتمی داخل پادگان اشرف که با چندین ردیف خاکریز و سیم خاردار محصور شده مستقر است و نیروهای آمریکائی باقی مانده در داخل اشرف صرفا به منظور حفاظت از او (البته ابتدا در برابر نیروهای خودش) حضور دارند. عده ای معتقدند که او همچون مابقی صدامی ها به اردن رفته و در کنار آنان در آنجا مستقر می باشد. تعدادی هم چنین ارزیابی میکنند که او به نقطه ای در اروپا یا هر جای دیگر نقل مکان کرده و کلا زیاد هم در امور سازمان مجاهدین خلق نقش بازی نمی نماید و با ثروت های هنگفتی که طی این سالیان جمع کرده مشغول زندگی خودش است.

او در هر کجا که اقامت گزیده باشد مهم نیست. مهم اینست که فرقه او فعلا در حال متلاشی شدن است و او در چنین موقعیت خطیری از صحنه غایب بوده و خود را پنهان کرده است. برخی میگویند که او منتظر است تا نام سازمان از لیست تروریستی آمریکا خارج شود تا خود را نشان دهد. در آن صورت البته می بایست جواب سی سال جنایت و خیانت خود را هم بدهد. در آن صورت او در قبال سؤالاتی قرار میگیرد که جواب به آنها بسا مشکل تر از پاسخ به "رجوی کجاست" می باشد و اگر مسئولین سازمان نتوانسته اند جلوی افراد را برای طرح این سؤال بگیرند قطعا نخواهند توانست جلوی آنها را در برابر هر سؤال دیگری هم بگیرند.

راستی رجوی نه به لحاظ فیزیکی بلکه به لحاظ سیاسی و به قول خودش مبارزاتی در حال حاضر در چه نقطه ای قرار گرفته و از حرفهای اولیه خود و فرقه اش چقدر فاصله دارد. هر کس در درون تشکیلات بپرسد که "رجوی کجاست"، در قدم بعدی حتما سؤال خواهد کرد که سازمان مجاهدین خلق در صحنه سیاسی ایران و منطقه کجاست و در کنار چه کسانی و در مقابل چه کسانی قرار گرفته و این چقدر با شعارهای اولیه سازمان که موجب جذب بسیاری از اعضای فعلی و گرفتار شدن آنان در دام یک فرقه مخرب کنترل ذهن شد فاصله دارد. علت اصلی تابو کردن سؤال "رجوی کجاست" دقیقا اینست که مایل نیستند سر سؤالات بعدی باز شود و سازمان مجبور به پاسخگوئی باشد. وارد شدن سازمان به پاسخ به این سؤال قطعا راه را برای طرح سؤالات بیشمار بعدی در خصوص رجوی باز خواهد کرد و سؤال از رجوی یا در خصوص رجوی مرزی است که فرقه باید آنرا مطلقا عبورناپذیر نماید.

واقعیت اینست که مسعود رجوی، به عنوان رهبر عقیدتی سازمان مجاهدین خلق، در خطیرترین نقطه تاریخی این سازمان همچون سرفصل های گذشته غایب بوده و فرار کرده است. اگر 30 سال قبل یعنی در 30 خرداد 1360 رجوی نیروهایش را مقابل تیغ فرستاد و خود فرار کرد، حالا به لحاظ سیاسی و فیزیکی پادگان اشرف را در معرض نابودی رها کرده و خود فرار را بر قرار ترجیح داده است و دیگر از آن شعارها و باد به غبغب انداختن های زمان صدام حسین خبری نیست.

رجوی در 30 خرداد 60 با دست به سلاح بردن و آغاز مبارزه تروریستی، مشروعیت سیاسی خود را از دست داد. او در خرداد 1365 با رفتن به عراق و تبدیل شدن به مزدور صدام حسین، مشروعیت اجتماعی خود را نیز از دست داد و منفور خاص و عام شد. و اما در سال 1382 با سرنگون شدن تنها حامی دولتی اش یعنی صدام حسین، روند از دست دادن حیات فیزیکی فرقه اش نیز شروع شد او همه چیز را از دست داد و فرقه او در حال حاضر حتی به عنوان یک نیزوی مزدور هم جائی نداشته و ندارد. در چنین شرایطی آیا بهترین کار مخفی شدن و پاسخگو نبودن نیست؟

بهرحال در پایان مقاله بد نیست برای حسن ختام مطلبی از قول آقای داوود باقروند از مسئولین سازمان مجاهدین خلق که سالها قبل توانست از پادگان اشرف فرار کند بیاوریم که در زیر مشاهده میکنید:

بنیاد خانواده سحر
27 ژوئیه 2011

همچنین ........

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برادر مسعود و خواهر مریم منقول هستند یا غیرمنقول

06.05.2011

حسن زبل، وبلاگ حسن زبل
http://hasanzebel.blogfa.com/post-808.aspx

شورای وزیران عراق گفته که ما یعنی مجاهدین مستقر در اشرف باید تا آخر سال اینجا را ترک کنیم و برویم به کشورخودمان یا هر جای دیگری که شد , خواهر مریم هم گفته که اگرجمهوری اسلامی همه را عفو کند و مصونیت بدهد که تعقیب و زندان و اعدام نمیکند و دولت عراق هم اجازه بدهد ما اموال غیر منقول خود را بفروشیم و اموال منقول را با خود ببریم ما هم حاضریم به ایران برویم .جمهوری اسلامی هم گفته که همه را بخشیده بجز چند ده تایی که خوب آنها میتوانند در عراق بمانند . در نشست امروز هم که پیام برادر مسعود پخش میشد شعار دادیم " امروز اشرف فردا تهران" که احتمالا فردا پس فردا در تهران خواهیم بود . اموال غیر منقول ما را که فکر نکنم کسی بخرد مثلا مشعل بزرگی ساخته ایم وسط یک میدان که فکر نکنم به درد عراقی ها بخورد و یا مردم عراق یک مشعل وسط بیابان را حاضر باشند بخرند ؛از این مشعل ها و منشورها و جایگاهها زیاد داریم که فروش نخواهد رفت ,لااقل اگربجای مشعل شمشیر میساختیم و بجای سیمرغ , عقاب درست کرده بودیم ممکن بود با سلیقه عراقیها جور در بیاد و بخرند . سوله ها و ساختمانها را هم که مال صدام است و به درد فروش نمیخورد ؛ خیابانها هم که خودمان ساخته ایم فکر نکنم پول خوبی بکند چون وقتی خیابانی قرار نیست به جایی برسد حتما مشتری هم نخواهد داشت کسی یک کیلومتر خیابان صاف وسط بیابان به دردش نمیخورد ؛ این از اموال غیر منقول میماند اموال منقول که خواهر مریم گفتند دولت عراق باید اجازه بدهد آنها را با خودمان ببریم و فروشی نیست ؛ فکر میکنم چه به اروپا برویم چه به ایران؛ این نفربرهای روسی آیفا به دردمان نمیخورد ؛ همچنین اینهمه تابلو و عکس خواهر مریم و برادر مسعود و لباس رژه و این چیزهایی که داریم هم فکر نمیکنم در تهران به کارمان بیاید؛ از آنجا که خواهر مریم گفته اند که دولت جمهوری اسلامی باید به ما اجازه تظاهرات مسالمت آمیز را بدهد پس این قلماسنگ و تیرکمان و تفنگ بادیهایی که ساخته ایم را هم نباید با خود ببریم . با همه این حساب و کتابها من که لباس زیر و کفش ورزشی خودم را جمع کرده ام و آماده رفتن به تهران هستم اما چند تا سئوال هم دارم مثلا اینکه خواهر مریم نگفته وقتی ما به ایران میرویم و قرار است تظاهرات مسالمت آمیزو طبق قانون بکنیم آیا قوانین جمهوری اسلامی را باید قبول کنیم یا نه ؟ آیا خانواده خود را ببینیم یا نه خانواده اصلی ما همچنان برادر مسعود و خواهر مریم خواهد بود و ما باید در کوچه و خیابان سکنی بگزینیم ؟ آیا خواهر مریم و برادر مسعود هم همراه ما میایند یا نه درهمان فرانسه و مخفیگاه خودشان میمانند کلا آیا برادر مسعود و خواهر مریم منقول هستند یا غیر منقول یعنی ما باید آنها را بفروشیم یا ببریم یا حکم دیگری دارند ؟و سئوال دیگر اینکه وقتی به تهران رفتیم بازهم شعار بیا بیا بدهیم یا شعار را با شعار آمدم آمدم عوض کنیم ؟ و......


پاورقی :
اینهم بند ششم پاسخ خواهر مریم به شورای وزیران عراقی که عین آن کپی شده مبادا فکر کنید از خودم درآورده ام

درباره بازگشت مجاهدين به ايران نيز، همچنانكه قبل از حمله 6 و 7مرداد در سال88 اعلام كرديم همه ساكنان اشرف بلادرنگ براي آن آمادگي دارند. مشروط به اينكه ولي فقيه رژيم ملايان با تضمين و نظارت ملل متحد و سازمانهاي بين المللي اعلام كند از دستگيري و تعقيب و شكنجه و اعدام مصون هستند و از حق آزادي بيان و تظاهرات مسالمت آميز بدون هيچ قيد و شرط برخوردارند. دولت عراق نيز بايد اعلام كند ساكنان اشرف مي‌توانند اموال غيرمنقول خود را بفروشند و اموال منقولشان را با خود ببرند

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد