_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

از ارتباطات مجاهدین خلق با شوروی و عراق تا راه آن در آینده

(مصاحبه با عباس میلانی)

 

 

شهران طبری، رادیو فردا، سی ام اوت 2011
http://www.radiofarda.com/content/f2_iran_pkk_mujaheddin_
khalq_rajavi_ussr_mogharabi_milani_shah_ashraf/24312772.html

 

لینک به نوشته عباس میلانی در نشنال اینترست (انگلیسی)
http://iran-interlink.org/index.php?mod=view&id=10557

 

عباس میلانی، نویسنده کتاب «شاه» و پیش از آن «معمای هویدا»، در مقاله‌ای در نشریه اینترنتی «نشنال اینترست» توصیه می‌کند سازمان مجاهدین خلق را فقط در صورتی باید از فهرست سازمان‌های تروریستی آمریکا خارج کرد که در عمل نشان دهد آن طور که ادعا می‌کند «سازمانی دموکراتیک شده و پیشینه تروریستی خود را کنار گذاشته است».

او اثبات این مدعا را برکناری رهبری کنونی سازمان مجاهدین و انتخابات آزاد درون‌سازمانی برای تعیین رهبری جدید می‌داند و در مقاله خود از ارتباط دوستانه سازمان مجاهدین خلق با شوروی سابق و حکومت صدام حسین علیه آمریکا صحبت می‌گوید.
 

لینک به فایل صوتی مصاحبه


عباس میلانی مهمان گفت‌و‌گوی ویژه این هفته رادیوفردا است.

رادیوفردا: آقای میلانی، شما در مقاله خود به دوره کوتاهی که مجاهدین مثل همه گروه‌های سیاسی مخالف شاه با آیت‌الله خمینی همگام بودند اشاره می‌کنید و می‌گویید در‌‌ همان موقع روابط نزدیکی با مسکو و به خصوص سازمان کا. گ. ب برقرار کردند. چه اسناد و مدارکی این ارتباط را ثابت می‌کند؟

عباس میلانی: دو نوع سند وجود دارد، یکی آن چه در دادگاه سعادتی مطرح و در مطبوعات ایران منعکس شد، چون آن موقع مطبوعات از آزادی نسبی برخوردار بودند و برخی از این مسائل را می‌توانستند منعکس کنند.

دوم خاطرات رئیس کا. گ. ب در تهران است که به این مسئله اشاره کرده و منبع سوم اسناد حزب کمونیست شوروی است که در آن به ارتباط با کا. گ. ب اشاره نمی‌کند، بلکه به نامه‌های مجاهدین خلق به حزب کمونیست شوروی و تقاضای پناهندگی برای برخی از اعضای سازمان مجاهدین و بالاخره تقاضای وام ۳۰۰ میلیون دلاری اشاره می‌کند. این اسناد هم در دانشگاه هاروارد وجود دارد و هم در دانشگاه استنفورد که نسخه کامل اسناد حزب کمونیست شوروی را در دوران بعد از سقوط ابتیاع کردند.

شما از فردی به نام سعادتی نام می‌برید که بعد‌ها اعدام شد و می‌گویید او در تماس با کا. گ. ب می‌خواست در ازای دریافت لیست ماموران سیا در ایران یک پرونده جاسوسی را که در حمله به ساواک به دست‌شان افتاده بود به آن‌ها بدهد. این پرونده چه بود؟

این پرونده مربوط به بازداشت تیمسار مقربی بود. تیمسار مقربی بالا‌ترین جاسوس کا. گ. ب در ایران بود و حدود سه سال قبل از انقلاب لو رفت و در یک عملیات گسترده از طرف ساواک دستگیر شد که من شرح مفصل آن را با تکیه به اسناد رئیس دفتر کا. گ. ب در ایران و برخی منابع دیگر هم در کتاب «شاه» آورده‌ام و هم در کتاب «نامداران ایران» که یک بخش به تیمسار مقربی اختصاص یافته است.

تیمسار مقربی بالا‌ترین جاسوس شوروی در ایران بود. مقام بسیار مهمی در ارتش داشت و تمام طرح‌های نیروهای مسلح ارتش ایران عملا از زیر دست او می‌گذشت. او به طور مرتب با جاسوسان کا. گ. ب در تهران که به عنوان دیپلمات کار می‌کردند تماس می‌گرفت و پرونده‌های محرمانه ایران را در اختیار آن‌ها قرار می‌داد.

برای شوروی خیلی مهم بود بداند قضیه از چه قرار است و به گفته رئیس کا. گ. ب خبردار شدند سازمان مجاهدین این پرونده را در اختیار دارد و قرار ملاقاتی با سعادتی گذاشته می‌شود. سه بار این قرار را تمرین می‌کنند برای این که اشتباه و لغزشی صورت نگیرد و تعقیب نشوند، ولی در آن روز‌ها یک شخصیت مرموز به اسم ماشاالله قصاب در لحظه بزنگاه ظهور کرد و این‌ها را دستگیر کردند. ماشاالله قصاب و همدستانش که معلوم نشد از کجا آمدند و به کجا رفتند و بعد از آن زیاد نشانی از آنان نبود، ولی در بزنگاه این مبادله سعادتی دستگیر شد.

تمام شواهد و آن چه در دادگاه گفته شد و بلایی که بر سر سعادتی آوردند و او را تیرباران کردند، حکایت از این داشت که مجاهدین بدون مشورت با رژیم داشتند این کار را انجام می‌دادند. دست‌کم روایت مسئول کا. گ. ب این طور است. بدون شک دولت جمهوری اسلامی ایران در آن زمان با آمریکا مراوداتی داشت حتی قبل از آمدن روی کار.

دیگر اظهرمن‌الشمس است که خود آیت‌الله خمینی در پاریس مراودات و مذاکرات گسترده‌ای با آمریکا کرده بود و اکنون اسناد این مذاکرات منتشر شده، یعنی فقط مجاهدین نبودند که با روس‌ها ارتباط داشتند، بلکه خود رژیم هم ارتباط داشت و از طریق کا. گ. ب و حزب توده کودتای نوژه را درهم شکست.

نکته مبهم دیگر این است که حزب توده با مجاهدین رابطه بدی داشت، ولی اگر از رابطه مجاهدین با شوروی باخبر بود، چرا با مجاهدین همکاری نمی‌کرد و با آن‌ها موافقت نداشت؟

شوروی در آن زمان با همه کسانی که حاضر بودند با آن همکاری کنند همکاری می‌کرد و عرصه را باز گذاشته بود، از فداییان خلق گرفته تا حزب توده و از مجاهدین خلق گرفته تا رژیم جمهوری اسلامی. شوروی از طریق حزب توده با رژیم جمهوری اسلامی ارتباط داشت. تازه این‌ها نکاتی است که تا به حال برملا شده است.

از منظر کا. گ. ب اگر نگاه کنیم، رژیم شاه سقوط کرده بود و دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا در ایران برچیده شده بود، واضح است که آن‌ها سعی می‌کردند در خلاء موجود با همه نیرو‌ها تماس برقرار کنند. من در مقاله‌ام نگفتم مجاهدین تنها کسانی بودند که با شوروی تماس داشتند.

شما به نامه‌ای اشاره می‌کنید که سازمان مجاهدین در هفت ژانویه ۱۹۸۶ به کمیته مرکزی حزب کمونیست نوشتند. آیا این نامه ضمن اسناد اخیر علنی شده است؟

این نامه جزء مجموعه اسنادی است که از طریق اسناد حزب کمونیست شوروی علنی شده و این اولین بار نیست که وجود چنین نامه‌ای برملا شده است. تا آنجایی که من می‌دانم یکی دو نفر هم قبلا به وجود چنین نامه‌ای اشاره کرده بودند. ولی من متن نامه را در آرشیو دانشگاه استنفورد پیدا کردم.

در واقع سه نامه وجود دارد، یک نامه که از طرف مجاهدین است که می‌گوید ما زیر ضرب هستیم، افراد ما از مرز فرار می‌کنند و شما به آن‌ها به طور موقت پناهندگی بدهید. نامه دوم از طرف دفتر سیاسی کمیته مرکزی [سازمان مجاهدین] است و تقاضای وام می‌کند. نامه سوم نامه‌ای است که از طرف رجوی به گورباچف نوشته شده و موید تقاضای وام ۳۰۰ میلیون دلاری است که می‌گوید ما برای مبارزه با رژیم خمینی به این کمک احتیاج داریم و شما به ما قرض دهید و در اولین فرصت پول را به شما پس خواهیم داد. حتی وعده می‌دهند شاید بتوانند بخشی از پول را قبل از موفقیت انقلاب پس دهند.

آقای میلانی، شما می‌گویید مجاهدین پس از حمله آمریکا به عراق با صدام حسین علیه آمریکا سازش کردند، اما از طرفی می‌دانیم مجاهدین با آمریکا همکاری هم کردند و اولین کسانی بودند که از پرونده هسته‌ای ایران خبر دادند. آیا آمریکا این مسئله را نمی‌دانست؟

آمریکا بعد‌ها این را می‌دانست و سند من برای این همکاری اسنادی است که ارتش آمریکا از گزارش‌های جاسوسی و اطلاعاتی وزارت دفاع عراق کشف و علنی کرد. در این جلسه به طور مشخص [مسعود] رجوی با مقام بلندپایه وزارت دفاع دیدار می‌کند و گزارش این دیدار مستقیما به عدی، پسر صدام، فرستاده می‌شود و در آنجا رجوی توصیه می‌کند واحدهای مجاهدین را در مقابله با نیروهای مخالف رژیم در داخل عراق استفاده کنند و از این طریق واحدهای سپاه ویژه صدام حسین آزاد خواهند بود با نیروهای آمریکا مقابله کنند.

نکته دیگری که باید در نظر گرفت حداقل در مورد این مقاله، این است که به گمان من به رغم این اشتباهات تاکتیکی و استراتژیک عظیمی که رهبری سازمان مجاهدین مرتکب شده، بدنه مجاهدین این طور نبودند.

از رهبری مجاهدین خلق بگذریم، اما فکر می‌کنید با ساکنان اردوگاه اشرف چه رفتاری باید کرد تا حقوق بشر آن‌ها زیر پا گذاشته نشود؟

به نظر من باید با آن‌ها با حفظ تمام حقوق بشر گروهی که در یک ماجرایی درگیر هستند و نیت‌شان خیر بوده رفتار شود. من فکر می‌کنم اکثریت قریب به اتفاق این افراد ایران‌دوست و آزادی‌خواه بوده و هستند و از سر نیت خیر به سازمان پیوستند، ولی در آن اردوگاه و شرایط فعلی مجاهدین فرصت بحث آزاد دموکراتیک در مورد رهبری را نداشتند.

این گروه باید مورد حمایت سازمان‌های بین‌المللی قرار گیرند و از گزند رژیم جمهوری اسلامی و رژیم عراق مصون باشند، ولی در عین حال باید از گزند استبداد درون‌سازمانی هم مصون باشند. من فکر می‌کنم منتقدین رهبری، کسانی که ادعاهایی در مورد رهبری دارند و خود رهبری، باید تحت حمایت و نظارت بین‌المللی فرصت یابند نظرات‌شان را مطرح کنند. یک بحث آزاد فارغ از فشار و خفقان و ترور به وجود آید و تنها بعد از یک بحث و انتخابات آزاد در بدنه سازمان، با این سازمان از نو ساخته شده به عنوان یک سازمان دموکراتیک برخورد شود.

یعنی باید این‌ها تجربه دموکراسی به طور علمی داشته باشند. شما نمی‌توانید بگویید ما یک سازمان دموکراتیک هستیم، ولی ۵۰ سال است رهبری سازمان دست‌نخورده است. این‌ها اشتباهات عظیم تاکتیکی در این دوران مرتکب شده‌اند و هزاران نفر از جوان‌های مجاهد در این راه کشته شدند. عملیات نظامی حمله به ایران با هر معیاری هم بسنجید عملیات ابلهانه‌ای بود و نوعی خودکشی. مسئولیت جان این‌ها را چه کسی به عهده می‌گیرد.

یعنی در هر نظام دموکراتیک وقتی رهبری اشتباه می‌کند باید کنار برود و انتخاباتی برای تعیین رهبری جدید صورت گیرد؟

بله، دقیقا همین طور است و این در مورد مجاهدین رخ نداده است. تلاش من در مقاله این بود که نشان دهم هم مخالفین مجاهدین که می‌گویند باید بر همه این سازمان خط بطلان کشید واقعیت این افرد و نیات خیر آن‌ها را نادیده می‌گیرند و هم آن‌ها که مدعی هستند این سازمان تجدید حیات کرده و دموکراتیک شده، ثبات به غایت غیر دموکراتیک رهبری را نادیده می‌گیرند.

اکنون مهم‌ترین مسئله برای ما و جامعه بین‌المللی چند هزار مجاهدی هستند که در شرایط غیر دموکراتیک و وضعیت غیرانسانی اردوگاه اشرف قرار دارند. باید این‌ها را مورد حفاظت بین‌المللی قرار داد، آن وقت رهبری جدیدی برخواهد آمد که سازمان جدیدی را که مناسب سنت مبارزات قدیم این سازمان است ایجاد می‌کند.

 

 

همچنین .......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تلاش بیهوده مجاهدین در ژنو و واشنگتن

 

 

انجمن ایران سبز، آلمان، سی ام اوت 2011
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2011/august/059.HTM

 

مجاهدین که خود به خوبی میدانند سرنوشت خود را چگونه رغم زده اند برای رد گم کردن و در آمدن از تاریک خانه فراموشی هر از گاهی دست به شو های خیابانی برای انحراف افکار عمومی میزنند. مضاف بر آن مسئله حضور مجاهدین در لیست سیاه تروریستی آمریکا مجاهدین را بر آن میدارد تا با مغلطه کاری سیاسی در پی جذب بعضی از شخصیت های که در حال حاضر سمت رسمی ندارند هستند. و با صرف هزینه های باد اورده و کلان و با هوا کردن باکنکهای رنگانگ که سمبل بی هویتی انها میباشد سعی در جذب و فریب دیگران هستند. نتیجه انچه که مجاهدین برای بیرون اوردن خود از انزوای سیاسی میکنند جز رسوایی بیشتر و سر شکستگی برای هوادران آنها ندارد. نمونه آنچه که مجاهدین برای بیرون آوردن خود از انزوای سیاسی میکنند را در این روز ها در ژنو و واشنگتن شاهد هستیم که چگونه مجاهدین به رغم همه هزینه ها ی سنگین کسی برای این شوهای خیابانی اعتنایی نکرد بلکه خوی ضد انسانی مجاهدین و انچه در گذشته اهم از همکاری با صدام و جنایاتی که در حق مردم ایران کردند برای عموم هر چه بیشتر شناخته و باعث یادآوری ننگی میشود که مجاهدین در گذشته مرتکب شدند ننگی که با این دست و پا زدنهای عوام فریبانه پاک نخواهد شد.

سالهاست مجاهدین به خاطر فعالیتهای خشونت آمیز و تروریستی و عدم اعتقاد به حقوق انسانها برای سیستم های امنیتی و دولتها بخصوص دولت های غرب بعنوان عناصر خراب کار و نامطلوب شناخته شده اند هرچند هرازگاهی توسط همین دولتها به بازی های سیاسی در جهت منافع آنها بکار گرفته میشوند تفاوتی در محتوای این شناخت ایجاد نمیشود و مجاهدین همچنان از دید این دولتها همان عناصری که دارای روحیه ضد انسانی و ضد دمکراتیک می باشند و گروهی میباشند به حقوق اولیه بشر هیچ احترامی قائل نیستند.

مجاهدین هنوز بر این باورند مشکلات سیاسی را باید با خشونت حل کرد و مخالفین و منتقدین خود را همانطور که بارها رهبری مجاهدین طی پیامهای از مخفی گاه خود گفته بود باید به هر طریق ممکن از میدان بدر کرد.

این منطق مجاهدین است مردم امروز این منطق را نمی پذیرند و دولتهای که به ازادی های انسانی اعتقاد دارند مجاهدین را برای همیشه تروریست میدانند هرچند که چند صباحی با آنها بازی سیاسی کنند.

با توجه به کارنامه مجاهدین، از نگاه انجمن ایران سبز این گروه یگ گروه ضد انسانی و خشونت گرا میباشد و با سرنگونی صدام حسین بلاجبار سلاح را از دستشان گرفته اند و کماکان به موضع تروریستی خود اعتقاد دارند و ان را برای اعضاء و هواداران سرخورده خود تبلیغ میکنند به همین دلیل مجاهدین تروریست هستند و در لیست سیاه تروریستی باقی خواهند ماند.

 

 

همچنین .......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نگاهی به آخرین پیام مسعود رجوی در مورد سرنگونی هم رزمش قذافی

 

 

 

26.08.2011

بتول سلطانی

 

 

یکشنبه شب مسعود رجوی از مخفیگاه خود پیام داد که لیبی شب قدر خود را باز یافت و اینکه جریان انقلاب لیبی را به نحوی در جیب خود ریخت و و با این شاخص دلداری شگرفی به باقیمانده هوادارانش داد او که سعی می کرد با القابی همچون ارتش آزادیبخش لیبی این انقلاب را به برکه ای همچون فرقه خودش نسبتی بدهد از طرفی هم سعی می کرد که پیوندی هم مابین سرهنگ قذافی و حاکمان ایران و حاکمان عراق ایجاد کند غافل از اینکه وی خود یک مستبد صد البته بدتر از قذافی است و او هنوز در مقام نبوده فرمان قتل و مرگ برای اعضای جداشده خودش صادر می کند چه برسد به اینکه بخواهد خدای ناکرده روزی در مسند قدرت قرار بگیرد آنوقت خواهیم دید که با مخالفان خودش چه خواهد کرد او حتی تحمل یک انتقاد را در به اصطلاح شورای ملی مقاومتش ندارد و النهایه به اخراج منتهی می گردد افردای همچون خانم مریم متین دفتری یا آقای دکتر بنی صدر نمونه های آن هستند.

آنچه که روشن به نظر می رسد آه و افسوس و حسرت از اینکه کاش رهبری جنبش لیبی داشت و بخصوص که می بیند علی رغم همه هزینه های بسیار سنگینی که طی سال گذشته انجام داد و خرید پارلمانترها و نماینده ها اما باز هم وی در لیست تروریستی آمریکا قرار دارد بیش از پیش وی را مأیوس و دلمرده کرده است تا بجای پرداختن و جواب داده به فاجعه های انسانی و لگد کوب کردن عواطف هزاران انسان سالیان سال در قلعه ای بنام اشرف وی با ترفند خاص خودش به انقلاب لیبی پرداخته است. انقلاب لیبی ریشه در توده ها داشت ولی رجوی سالهاست که با استراتژی خشونت و سلاح کشیدن بی هنگام و درست بعد از یک انقلاب جدید مسیر خود را از جامعه و مردم جدا کرد.

رجوی در بین سالهای جنگ ایران و عراق در کنار دشمن مردم ایران با سربازان ایرانی و با مردم که با متجاوزین صدامی بودند در یک جبهه ایستاد وی متهد صدام و به مثابه ارتش خصوصی وی سالیان خوش خدمتی می کرد گویا فراموش کرده که چه بوده و چه کرده است و حالا سعی می کند که تشکیلات در هم شکسته خود را با جریان انقلاب لیبی شبیه سازی کند.

باز هم باید بگویم که رجوی دچار اشتباه محاسبه است مثل همیشه و نمی خواهد از الاغ استراتژی ورشکسته و تاریخ گذشته اش پائین بیاید او باید بداند که مردم ایران با لیبی تفاوت دارند و این مراحل را گذرانده اند آنها دیگر دنبال خشونت و سلاح و آدمکشی نیستند و برای خواسته هایشان حاضرند کشته شوند اما دست به سلاح نمی برند مگر رجوی در دهه 60 دست به سلاح نبرد و کم کشت از مردم بیگناه کوچه و خیابان مردمی که تازه انقلاب کرده بودند. استراتژی خشونت و سلاح یک استراتژی ورشکسته است.   

یادم هست که روزی مریم رجوی در تمجید از مسعود می گفت که چیزی که 20 سال بعد قرار است اتفاق بیفتد و همان می شود رجوی الان می بیند و شما نمی دانید بنابر این بحث صلیب بود که صلیبها را به گردن بیندازید و دنبال او راه بیفتید.

الان که از آن روز بیش از 21 سال می گذرد اما مریم رجوی هم به روی خودش نمی آورد که مسیر سازمان مجاهدین و جنبش آزایخواهی را به باطلاقی بنام اشرف کشانده است و او همچون جغدی اما البته بسا دور از این مخروبه استراتژی به مسائل انحرافی همچون انقلاب لیبی می پردازد  بجای این شارلاتان بازیها بهتر است که وی و شوهرش رجوی کمی رو راست تر باشند و واقعیتها را بپذیرند.

 

 

 

همچنین .......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اطلاعیه کانون ایران قلم در مورد تصمیم آمریکا بر ابقای فرقه  مجاهدین در لیست گروههای تروریستی

 

تحریریه کانون ایران قلم

24.08.2011

 

به گزارش خبر گزاری ها بار دیگر نام سازمان مجاهدین در لیست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا ابقا گردید تصمیمی که از سال 1997 به این سو پیوسته تکرار گردیده است.

 

کانون ایران قلم ضمن قدردانی از کارشناسان وزارت امور خارجه آمریکا که فریب دروغ ها و شانتاژهای تبلیغاتی این فرقه  مبنی بر کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه و متوقف کردن اعمال خشونت آمیز نشده ، مایل است که تحلیل ونظریه کارشناسان این کانون را که متشکل از اعضای با سابقه این جریان ضد ملی بودند را در اختیار آگاهان سیاسی قرار دهد.

 

اهداف سازمان مجاهدین برای خروج فوری از لیست گروههای تروریستی

واقعیت اینکه سازمان مجاهدین پس از نزدیک به 15 سال ابقا در لیست گروههای تروریستی امسال با خرج میلیون‌ها دلار و تلاش‌های شبانه روزی و رشوه دهی های سرسام آور به نمایندگان سابق و لابی های اسراییلی به هر قیمت ممکن میخواست از این لیست خارج گردد چرا که قصد داشت به سه هدف عمده و محوری دست یابد .

 

هدف اول: به لحاظ بیرونی

از انجاییکه که سازمان مجاهدین بر اساس تاریخ 30 سال گذشته و بویژه  پس از فرار از ایران استراتژی « اتکا به بیگانگان » را به جای « تکیه بر اهرم توده ها و مردم » برگزیده و آنرا به عنوان اصلی‌ترین و تعیین کننده ترین عامل برای کسب قدرت سیاسی انتخاب کرده است  وهیچ ابایی هم از بیان آن هم آن ندارد ، بر این تصور بودند که  که این بار با خروج از لیست گروههای تروریستی قادر خواهند بود این مسیر خیانت بار را که 25 سال آنر در زیر قبای صدام حسین سپری کردند اکنون با وجهه قانونی ، سهل تر و آسانتر از گذشته اما این باربه زیرقبای جناحی از دولت مردان آمریکایی و جنگ طلبان کارکشته سپری کنند  و  بر اساس این دیدگاه  رجوی خواب‌های  پنبه دانه بسیار دیده بود.

 

هدف دوم : عمل‌کرد درونی و تأثیرات آن در مناسبات مجاهدین

سازمان مجاهدین  و شخص رجوی با تلاش‌های مستمر بر آن بود که پس از بیرون آمدن از لیست گروههای تروریستی آنرا به عنوان یک اهرم کار ساز در مقابل اسیران و گروگانهای پادگان اشرف قرار داده و با فریب صدباره آنان بگوید اکنون با خارج شدن ما از لیست گروه های تروریستی ، از  جانب آمریکا به رسمیت شناخته شده ایم.

رهبری فرقه مجاهدین خلق قصد داشت و دارد که این تحلیل را به خورد نیروهای اسیر در اشرف بدهد که ما ( فرقه مجاهدین )  پس از مذاکره به عنوان «راه حل اول » ، جنگ به عنوان « راه حل دوم » هم اکنون بعد از خروج از لیست گروه های تروریستی می توانیم مرحله سوم را آغاز کنیم. مرحله سوم نیز این است که  با بکارگیری مجاهدین و تسلیح مجدد آنان  به عنوان راه حل سوم به خورد اعضای ناآگاه و بی‌خبر از همه جا داده و با امید دادن های کاذب  سالیان بیشتری آنان را استثمار قرار داده و به عنوان گوشت دم توپ فدای سلامت و ادامه زندگی خودش گرداند .

براساس همین نظریه رجوی در افکار پریشان حال خود تا آنجا پیش رفته بود که به این ترتیب از جانب آمریکا به رسمیت شناخته شده و مجدداً سلاح های خود را که بر اساس گزارش وزارت امور خارجه آمریکا بالغ بر 2000 تانک و نفر بر و زرهی اهدایی صدام حسین را باز پس خواهند گرفت  .

 

هدف سوم و اصلی‌ترین هدف رجوی : آمدن  به شکل ناشناس  و ادامه زندگی در اروپا

اصلی‌ترین هدف رجوی برای خروج از لیست تروریستی بخصوص بعد از اینکه پایان سال 2011 ضرب العجل  دولت عراق نیز به پایان خواهد رسید آن بود که رجوی به شکل قانونی و بدور مسایل حقوقی وارد اروپا شده و به شکل ناشناس یه حیات خفیف و خائنانه خود ادامه دهد هدفی که سر آمد تمام رشوه دهی های میلیونی رجوی حفظ جان خودش بوده است و بس .

موضوع به همین سادگی است و او حاضر بوده و هست که برای بقای خودش  تمام سازمان دست سازش فنا شود و این رسم همه دیکتاتورهاست از صدام حسین تا قذافی و تا همه دیکتاتورهایی که عقده‌های درونی خود را در غالب سازمان های آزادیخواه !! ولی تا بن استخوان وابسته به خورد جوانان این میهن دادند.

 

از سویی دیگر رجوی با ورود به اروپا و فرار خموشانه از عراق همانطور که اشاره کردیم به شکل ناشناس از اصلی‌ترین سؤال تاریخی که بایست روزی به مردم و تاریخ ایران پاسخ دهد ، فرار کند .

او فرار خود از پاریس به عراق را « پرواز صلح و آزادی » لقب داد و برایش کتاب زر نگار چاپ کرد . او گفت ارتش واقعی مردم ایران ارتش آزادیبخش است و پیام میداد که سربازان و افسران و درجه داران به آن بپیوندند اما دیری نگذشت که به کمک توپخانه عراق همین سربازان و درجه دارن و افسران را به خاک وخون کشید .

آری دروغ بزرگ تشکیل نیروی رهایی بخش همانا آموزش و پرورش مزدوران فارسی زبانی بود که تمامی آنان با دخالت مستقیم افسران عراقی راهی جنگی نابرابر و بی بازگشت به اسم آزادی تهران میشدند و رجوی زبان نمی گشاید که شعارهای آن روز و فرار خائنانه امروزش از عراق را چگونه برای مردم و قربانیان این سازمان توضیح میدهد .

 

البته پاسخ تاریخی را مردم ایران مدت هاست به او و همسرش داده‌اند و سرنوشت رقت باری که او اکنون اسیرو دچارش گردیده است پاسخ اتو دینامیکی تاریخ و آه دل ماردان و پدرانی است که فرزندان آنان به دست و فکر او قربانی و اسیر این فرقه ضد ملی  شده‌اند .

 

در پایان کانون ایران قلم ضمن خرسندی از تصمیم اخیر آمریکا ،  لازم می داند برای آینده هم به دولت آمریکا و هم به اتحادیه اروپا این هشدار را بدهد که دولتمردان این کشورها باید بدانند فرقه مجاهدین خلق به مانند یک چاقوی دو لبه هست که ممکن است یک لبه آن به عنوان اهرم فشار بر روی حکومت اسلامی ایران موثر باشد ( که البته بسیاری از کارشناسان در کارایی این اهرم فشار تردید جدی دارند ) اما لبه دیگر آن که تیزتر و برنده تر می باشد ، برای خشونت و ترور استفاده خواهد شد، لبه تیزی که در گذشته زیر گلوی شهروندان و نظامیان آمریکایی و همچنین مردم ایران قرار گرفته است. بنابراین ما از هم اکنون توصیه می کنیم برای اینکه برای این فرقه امید واهی نماند بهتر است که هر چه زودتر پادگان اشرف به مثابه ظرف تروریسم و خشونت در عراق برچیده شود و همچنین اتحادیه اروپا و دولت فرانسه  به دقت گسترش و خانه خریدن های فرقه مجاهدین با مبالغ هنگفت در شهرک اوورسورواز را را با هدف درست کردن قلعه جدید در نزدیکی پاریس ـ فرانسه به عنوان جایگزین قلعه اشرف زیر نظر داشته باشند.

کانون ایران قلم امیدوار است که مردم ایران و جهان، دنیایی  به دور از خشونت ، ترور و فرقه گرایی روزگار بهتری را پیش رو داشته باشند و گروههایی که با روش‌های زورمدارانه با حذف دگراندیشان و ترور فیزیکی افراد سعی در غالب کردن خود به افکار عمومی ایران و جهان را دارند بیشتر و بیشتر مورد بازشناسی و محاکمه عادلانه قرار گیرند.

 

کانون ایران قلم

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد