_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

چماقداران فرقه رجوی را بشناسید

 

 

محمد رزاقی - پاریس

01.09.2011

 

 

 

محمد رزاقی، وبلاگ رزاقی، پاریس، اول سپتامبر 2011
http://www.razaghi13.blogfa.com/post-207.aspx

 

این افراد چماقداران شناخته شده فرقه مافیایی رجوی می باشند



۲ تا از جاسوسان فرقه رجوی از پناهندگان افغانی هستند که از انها برای تعقیب و شناسایی ایرانیان و در اوردن شماره تلفن و محل سکونتشان برای دادن به فرقه استفاده می شود .

اخبار موثق وجود دارد که رجوی بعد از شکست در بیرون امدن از لیست در صدد حمله به مخالفان ؛ منتقدان ؛ و جدا شده ها هست

دولتهای اروپا بطور خاص فرانسه باید حرکات و رفت امد اعضاء فرقه در این کشور هارا کنترل بکنند؛ همچنین رجوی سعی دارد با نفوذ دادن یکعده افراد اموزش دیده برای ترور؛ که قبلا تحت نام جدا شده ها به کشورهای مختلف فرستاده اما همگی انها بوسیله فرقه رجوی به اروپا اورده شده که ارگانهای ذی صلاح برای جلو گیری از ترور و خشونت این افراد را باید کنترل کنند

به غیر از این افرادی که عکسهایشان هست

ـ کرم اسلامزاده از سویس ؛؛تروریستی که امورشهای خاص بمب سازی و ترور و عملیات خرابکاری را از گارد صدام و فدائیان صدام اموزش دیده وی بارها حمله و ترور ؛ انفجار خط لوله نفتی ابادان؛ ایران را در سالهای ۷۲ و از ۷۵ تاسال ۸۰ انجام دهها حمله تروریستی با خمپاره در داخل ایران و یکی از فرماندهان تیمهای بمبگذاری و مین گذاری در جاده های مرزی ایران بوده ؛ کشتن چوپانهای مرزی ان هم با شلیک مستقیم به سر چو پانها کارنامه ادم کشی این فرد را بیشتر سنگین تر کرده این فرد در هر کشور باشد زنگ خطر را به صدا در می اورد چون هر لحظه با فرمان سران فرقه اقدامات تروریستی خودش را شروع خواهد کرد .

لذا بر دولت و مقامات ذی ربط سویس هست که مراقب این تروریست خطر ناک در کشورشان باشند و تمامی مخارج اعزام این تروریست جنایتکار از طرف سران فرقه رجوی پرداخت شده و تا حال هم حقوق بگیر این فرقه مانده .

افشاء این تروریستهای رجوی که تحت نام جدا شده ها خود را به مقامات و سازمانهای پناهنده پذیر معرفی کرده اند می تواند جلو فاجعه و ترور را پیشاپیش بگیرد.
به همین خاطر با توجه به حساسیت وضعیت فرقه لازم هست کسانی که هر اطلاع از افراد نفوذی فرقه را دارند در اختیار مقامات همان کشور و همچنین در سایتها قرار بدهند تا بدین شیوه و با این افشاگریها بتوانیم مانع فاجعه بشویم.

 

 

همچنین ........

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفری به قلعه اشرف

 

 

محمود سپاهی - پاریس

01.09.2011
 


فصل تابستان است و گرما بيداد مي‌كند. جاده آسفالت همچون ماري سياه در بيابان، چنبره زده ‌است و فقط سراب است كه نصيب چشم زندانیان این زندان مي‌شود؛ خیابانی كه مشهور است به خیابان 100، فقط هر چند صد متر يك بار از كنار يك ساختمان مي‌گذرم که معلوم نیست در آن چه میگذرد. چند پادگان كه با طرحهای کاملا نظامی در كنار هم بنا نهاده شده‌اند. دارای حصارهای آهنی بزرگ با سیم خاردارهای جدید آمریکایی از سال‌ها مزدوری و خود فروختگی خبر میدهند.
از كنار یکی از این ساختمانها باید که گذر کرد و به عمق جنایت پی برد. روي تابلوي كنار درب ورودی که دو نگهبان از آن نگهبانی می دهند، نوشته شده اف ام دهم . كمي ‌آن ‌طرف‌تر از اف ام، باز جای دیگری وجود دارد به اسم اف ام یکم و آنطرفتر باز و باز اف ام و...! صدها شکنجه گاه دیگر. وارد اف ام دهم میشویم، فرمانده ای بالای سر افرادی که درد و رنج سالیان در چهره های تک تکشان موج میزند، ایستاده و از افراد بیگاری میکشد. چهره ها همه آفتاب سوخته، بدنها ضعیف، چشمها انگار که در صورت جایی برای ماندن ندارند و دستان آه که از خستگی بی پایان دیگر دست نیستند و انگار این بدنهای به ظاهر زنده نمایندگی میکنند. درختان خشکیده ای را که هر لحظه به انتظار تبری تیز و بی رحم، ایستاده باشند! این چه سودایی است که برای خوردن آب هم باید اجازه گرفت و برای کشیدن سیگار هم باید مواظب بود که زنی از شورای رهبری حتی در صد متری حضور نداشته باشد!
به آنطرف تر برویم، آنجایی که میگویند( البته خودشان در تلویزیون و وبسایت هایشان میگویند) سالن غذا خوری است. بله واقعا سالن وجود دارد. حال به داخل این سالن برویم و ببینیم چه خبر است؟ در جلوی درب ورودی، مسئول سالن ایستاده، این فرد چه چیزی را نگهبانی میکند؟ معلوم نیست. چون در سالن هیچ چیزی قابل خوردن وجود نداشت و فقط در سالن به آن بزرگی دو عکس خیلی بزرگ از رهبران وجود داشت و چند میز و صندلی که معلوم است برای برگذاری نشست در آنجا بودند. سالن غذا خوری بود، ولی در آن غذایی وجود نداشت. در هر حال به دلیل کمبود زمان باید کمی آنطرف تر برویم به آنجایی که قبلا پارکینگ زرهی بوده، پارکینگ تانکهای صدام نشان، همان تانکهایی که مسعود رجوی سر گروهک، ادعا میکرد که خودم خریدم و.... بگذریم. در هر حال از پارکینگ چیزی بر جای نمانده است و بیشتر شباهت دارد به یک مخروبه که انگار صدها سال پیش قبرستانی بوده و جان هزاران انسان در آن به خاک سپرده شده باشد و یا شاید هم که باشد. در این اشرف، در این ویرانه و در این فرقه، از هیچ چیزی نمیتوان سر در آورد.
خدایا در این پریشان خانه چه میگذرد و انسان تا به کجا باید ضد انسان باشد! یکی که قریب به سی سال است که در اشرف است تنها حرفی که میزند، ما با انقلاب خواهر مریم و تشکیلات برادر مسعود، هر کاری را میکنیم، دنیا را عوض کرده و خداهر مریم را به تهران خواهیم برد! عجب و عجب و هزاران! که با این انقلاب چه میشود کرد، با انقلاب خواهر مریم و تشکیلات برادر. من مانده ام که با این همه قدرت چرا این سازمان هنوز در عراق است و هنوز آب برای خوردن ندارد و مثل قرون وسطا، هنوز قبیله ای زندگی میکنند و هنوز اعتقاد دارند به اینکه باید رهبر عقیدتی داشت و باید از یکی فرمان برد و جز این خیانت است و ندامت. بهتر است که از این پارکینگ زرهی به جای دیگری برویم.
از مسئولی میپرسیم که داستان مریم و مسعود چیست؟ آیا این دو با هم زن و شوهرند؟ آیا قبل از ازدواج، عاشق هم بودند؟ مگر مریم در آن سالها مجرد بود؟ نقش شریف ابریشمچی در این میان چیست؟ چرا در این اشرف، که میگویید شهر اشرف، حتی یک بچه وجود ندارد؟ چرا علامتی از دوست داشتن و عشق وجود ندارد؟ چرا همه از هم میترسند و...؟
در جواب، میشنوم ولی متوجه نمیشوم انقلاب خواهر مریم، باشد همه چیز درست میشود. اینها مارک است که به ما مجاهدین میزنند. ما خوب هستیم. رژیم ایران بد است. ما مبارز هستیم. برادر و خواهر مریم، با هم ازدواج ایده ئولوژیکی کرده اند.
فردی را میبینم که مریض احوال و پکر است. اما مجاهدین بي ‌اعتنا به آن همه درد و عذاب، او را وادار کردند که آنچه در ذهن دارد، بنویسد و در نشست جمعی بخواند تا خوب شود و میگویند که اگر ذهن، وصل به خواهر مریم باشد، مریضی دیگر موضوعیتی ندارد!
هوا گرم است و پنكۀ سقفي هرچه جان مي‌كند، حريف آن گرما نمي‌شود. نگاه‌ها معذب است كه چه باید کرد، عزم رفتن مي‌كنند نمیشود. مارک ندامت و مزدوری و خیانت و جهالت و... عذابشان میدهد و با این نوع کلمات بزرگ شده و میترسند.
من که از این جهنم رفتم برایم مهم نیست که چه مارکی خواهم خورد. من به امید لحظه دیدار با خانواده رفتم. من با امید از این زندان رفتم وهمه چیز را از نو برای خودم ساختم. دیگر نه هوا گرم است و نه بیگاری است. دیگر نه باید مرجع تقلید تقلبی خود را ستایش کنم و نه حسرت داشتن دوست دختر را در دل بالا و پایین کنم. آزادم و آزاد. میتوانم برای خودم فکر کنم. بدون اینکه کسی بفهمد در ذهنم چه میگذرد. دیگر انقلابی وجود ندارد که در توهم آن، خودم را هم فراموش کنم. در دل فقط میتوانم یک آرزو بکنم و آن رسیدن دوستانم به یک آزادی مثل خودم است. آزادی از اشرف و از دستان خون آلود رجوی. به امید آزادی تک تک دوستانم از زندان اشرف.

 

 

همچنین ........

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه  ای به مسعود رجوی

 

محمود سپاهی - پاریس

29.08.2011

 

مسعود رجوی، قطار وکشتی ات به گل نشستند، حد اقل بیا کشتی بگیریم! در روزگاران قدرت و خود نمایی، صدایت خیلی بلند بود و آلودگی صوتی بالایی داشتی.

 الان مدتی است که خبری ازتو نیست و شنیدم که خودت را به جای امام زمان جا زدی و برای خودت دم  و دستگاهی به راه انداختی و باز داری برای سر کار گذاشتن اعضاء بر نامه ریزی می کنی.  ننگت باد. شرمت باد.  ای موجود انسان نما. انسان هم نیستی که بفهمی و بفهمی که اشتباه کردی. تا به کجا خواهی رفت. بزرگ تو، اربابت صدام تمام شد. حالا ماندی تو با چند شکنجه گر در اشرف و تعدادی زن به عقد تو درآمده ات و تعدادی مرده خور امریکایی که چشم به پول  هات بستند. ما مردم ایران از تو و از مکتب پر از دروغ تو انتظاری نداریم و فقط میخواهیم که با زبان خوش، دست از آدم کشی برداری. دوستان و فرزندان ما را از زندان اشرف آزاد کنی.

ادعای مسلمانی داری. ادعای انقلابی گری داری. ادعای پیامبری و امامت هم که داری.  پس ترست چیست که هشت سال است در غار زندگی میکنی و خبری ازت نیست. اگر حرفت درست بود، خوب خودت را مخفی نمی کردی و در غار زندگی نمی کردی.

من امروز یک سئوال از تو دارم و آن این است که هدف تو از اشرف و مجاهدین چیست و این را میدانم که هدف تو سرنگونی رژیم ایران نیست و دروغ همیشگی ات را بهتر است تکرار نکنی که خیلی خنده دار است.  تو در سوراخ موش و مریم خانوم در خارجه، هر دو داد و بیداد سرنگونی دارید. آیا این نرمال نیست که ما سئوال کنیم تا به امروز از سال 2003 چه کردید؟ قبلش هم هرچه بود، به کمک و به فرمان صدام بود و از 2003 به بعد، اقدامی نکردید. خودتان را فقط به موش مردگی زدید و افراد اشرف را قربانی خود کردید. قربانی خود و خواسته های خود تان .

چندی پیش تعدادی مزدور از رده خارجشده  از ارباب جدید تان آمریکا، خریداری کردید که تا شاید بتوانید نام خود را از لیست سیاه پاک کنید. گیریم که نامتان هم پاک شد، بعدش چه و بعد چه خواهید کرد؟ آیا به کشتار نقطه پایانی خواهید زد؟ آیا افراد زندانی را آزاد خواهید کرد و یا نه، بیشتر و بد تر از قبل، به جنایات خود ادامه خواهید داد.

راستی میدانی تفاوت تو و ضحاک در چیست؟ این را بخوان و خودت قضاوت کن!          

             ضحاک پادشاهی بود ظالم که از مغز جوانان شهر تغذیه میکرد تا به پادشاهی ننگین خود ادامه دهد. بر شانه هایش دو مار دو اژدها روییده بود، چون شیطان بر شانه هایش بوسه زده بود. ولی ضحاک که تا ابد نماند و کاوه به پا خاست و کاوه شد و مطمئن باش که در ایران کاوه و کاوه های زیادی وجود دارند و روزی همه بر سرت خواهند ریخت و همچون ضحاک، باید رها کنی تخت و تاج پادشاهی را. ضحاک یک افسانه باور نکردنی است. ولی تو همه مردم ایران را به باور این رساندی که در قرن بیست و یکم هم میتوان ضحاک بود وهم میتوان برده دار. ولی نه، به نظر من دیگر آخر خط هستی. یعنی بودی و خودت خبر نداشتی. حال من این داستان ضحاک را در پرانتز گفتم که فکر نکنی کسی از زندان اشرف چیزی نمیداند و فکر نکنی که تا ابد هستی و فرمان می دهی. عمر فیزیکی ات به سر آمده، سازمانت هم که از هم پاشیده، آیا به نظر تو بهتر نیست که در این آخر عمری دست از این کثیف بازیها برداری و کمی به فکر جان افراد باشی.

در این سالیان هر کاری کردی بعد از مدت کوتاهی پشت پرده هایت رو شد. تو خودت بگو چه کاری کردی که در آن آدم کشی، رشوه دادن، باج گرفتن و ...نبود؟

من به عنوان کسی که ده سال در زندانهای تو بودم، به این اعتقاد دارم که روزی نه چندان دور باد عدالت و دریای حقیقت، پرده از جنایات تو بر خواهند داشت و آن روز دیر نیست که خدا و داد مادران و پدران چشم به انتظار، تو را خواهد گرفت. من در اول نامه به تو گفتم، بیا کشتی بگیریم، یعنی بیا و در صحنه بین المللی جواب مردم ایران را بده. جواب بده که به چه دلیل این همه خون ریخته شد و این همه جوان بی هیچ و پوچ کشته و ناپدید شدند. چرا هرگز درب این زندان اشرف باز نشد؟ تو از ترس پنهان شدی. از ترس جانت و از ترس کرده هایت و بدان که اگر مردم از تو بگذرند، خدا از تو نخواهد گذشت. به امید آزادی زندانیان در زندان اشرف.

 

 

همچنین ........

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تلاش بی نتیجه تروریست های مجاهد خلق در واشنگتن و سکوت دولت آمریکا

 

 

 

امیر حسین پناهی، آریا ایران، بیست و سوم اوت 2011
http://ariairan.com/fa/?mod=view&id=11714

 

مجاهدین با پرداخت میلیون ها دلار رشوه و تحمل هزینه های نجومی ،نتوانستند تغییری در اراده "وزارت امورخارجه آمریکا" بوجود آورده و از روز 18 اوت 2011 همچنان برای پانزدهمین سال پیاپی در لیست تروریستی بین المللی ابقا شدند.

همزمان با انتشار سالانه "گزارش های کشوری در زمینه تروریسم" که مجاهدین و ارگان های زیرمجموعه آن را تروریست می داند،قرار است روز جمعه 26 اوت، تظاهراتی از طرف این گروه در واشنگتن و در برابر وزارت امورخارجه آمریکا صورت گیرد.

مجاهدین از سه ماه پیش با بسیج گسترده و صرف میلیون ها دلار در پی اعزام اعضا و هواداران خود از کشورهای اروپایی به واشنگتن هستند.تا با ارائه آمار 50 هزار نفری، آنان را مردم و ایرانیان ساکن آمریکا جا زده و نمایش تبلیغاتی خود را به رخ دولت آمریکا بکشند.

اما در این میان باید از دولت آمریکا پرسید؛

چرا "بند 219 از قانون مهاجرت و ملیت" که شامل حال "القاعده" و سازمان های تروریستی خارجی است، در باره سازمان تروریستی مجاهدین خلق اجرا نمی شود؟

سازمان مجاهدین خلق طبق "بند 219 قانون ایالات متحده آمریکا و بند 212 (اف) (3) (ب) از اینا (شماره 8 از قانون ایالات متحده، بند 1182 (الف) (3) (ب)) در ردیف سازمان های تروریستی تعریف شده است . این سازمان، مطابق با تعریف بند 140 (د) (2) ازقانون اختیارات روابط خارجی، سال مالی 1988 و 1989 (شماره 22 از قانون ایالات متحده بند 2556ف(د)(2))" بعنوان یک سازمان تروریستی معرفی گردیده که قابلیت و قصد اشتغال به فعالیت های تروریستی را همچنان در سال 2011 حفظ کرده است.بنابر این چرا از ادامه فعالیت آنان در آمریکا جلوگیری نمی شود؟

بند های یاد شده از قوانین ایالات متحده آمریکا،فعالیت سازمان های تروریستی را در سراسر جهان متوقف و آنان را همچون "القاعده" تحریم نموده و قابل پیگرد قانونی می داند.حال چگونه است که این سازمان در اروپا مقر قانونی داشته و در آمریکا می تواند به فعالیت تبلیغی و تظاهرات بپردازد؟

آیا این مسئله رفتار دوگانه دولت آمریکا با موضوع واحد تروریسم بین المللی را نشان نمی دهد؟

دولت آمریکا همچنان که القاعده و سازمان مجاهدین خلق را در لیست واحد تروریسم بین المللی گنجانده است، باید تلاش کند از فعالیت این سازمان تروریستی در اروپا و آمریکا جلوگیری نماید.منابع مالی آنان را مشخص نموده و با پیگرد قانونی و تحریم همه جانبه ثابت کند که تفاوتی بین تروریست ها ی بین المللی قائل نیست!

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد