_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

بخاطر یك مشت دلار!

ابعاد تازه ای از تظاهرات اتوبوسی بی خانمانهای آمریكا در دفاع از تروریستهای ایرانی

 

 

 

ادوارد ترمادو، ایران سبز، آلمان، پنجم سپتامبر 2011
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2011/septamber/05.HTM

 

در حالی كه با انتشار فهرست تازه گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریكا و باقی ماندن نام گروهك تروریستی مجاهدین خلق، تلاشها و پول خرج كردن های این گروه ناكام مانده، انتشار اطلاعاتی از به اصطلاح تظاهرات! حمایتی از این گروه در واشنگتن، رسوایی تازه ای را برای آنها به بار آورده است.



به گزارش خبرنگار «آینده»، در حالی كه این گروه به كمك چند رسانه بعثی و عربی تلاش كرده اند این برنامه را "تظاهرات بزرگ ایرانیان آزاده"! جلوه دهند، بررسیهای خبرنگاران آمریكایی نشان داد اكثر شركت كنندگان در این برنامه، افراد بازنشسته، بی بضاعت یا بی خانمان بوده اند كه با دریافت هزینه سفر به واشنگتن و غذای مجانی، حاضر شده اند لباس و پلاكارد گروهی را كه اصلا نمی دانند چیست را استفاده كرده و برای آن شعار دادند.

البته این روش معمول این سازمان است كه قبلا هم در شهرهای دیگر اروپایی به كار گرفته شده بود.

وبلاگ آلفرد در این زمینه نوشت: مجاهدین خلق در ماههای اخیر تلاش زیادی كرده اند تا به روش های مختلف از لابیگری در میان مقام های سابق آمریكا و كنگره این كشور گرفته تا با پرداخت پولهای كلان به شخصیت های سیاسی و برگزاری همایش و تجمع، به وزارت خارجه آمریكا فشار وارد كرده و آن را وادار به خروج نام آنها از لیست سازمانهای تروریستی خارجی دولت آمریكا بنمایند.

 

 

در تازه ترین این تلاشها روز جمعه ۲۶ آگوست (۴ شهریور) تجمعی چند صد نفره در حمایت از این گروه در جلوی ساختمان وزارت خارجه آمریكا شكل گرفت. طبق معمول، سایت های وابسته به این سازمان تروریستی اقدام به پوشش خبری گسترده این تجمع تحت عنوان “تظاهرات بزرگ ایرانیان آزاده در واشنگتن”! نمودند. پس از این اتفاق كنجكاو شدم ببینم واقعا افراد شركت كننده در این تجمع ها چه كسانی هستند. پس از مدتی جستجو در اینترنت و مطالعه مقاله های خارجی و تماشای ویدئو مصاحبه با عده ای از شركت كنندگان متوجه شدم كه اساسا عده كثیری از افراد شركت كننده در این تجمعها آمریكاییان بازنشسته، از كار افتاده، فقیر یا بی خانمانی هستند كه اصلا نمیدانند سازمان مجاهدین خلق چیست، از چه كسانی تشكیل شده یا اینكه چه سابقه خشونت بار و تروریستی دارد

 


ایرانیان؟! شركت كننده در تجمع حمایتی از مجاهدین در جلوی ساختمان وزارت خارجه آمریكا

 

این افراد با خرج مجاهدین از مسافت های طولانی برخی مثلا از كالیفرنیا به واشنگتن آورده شده، اسكان داده شده و سپس به این تجمع آورده شده بوده اند. به این افراد تنها گفته شده بوده است كه مجاهدین مخالف رژیم جمهوری اسلامی و به دنبال برقراری حكومتی پایبند به حقوق بشر و دموكراسی در ایران است. به آنها گفته شده بوده كه ماندن مجاهدین در لیست، به معنای مرگ ۳۴۰۰ نفر انسان مستقر در كمپ اشرف خواهد بود. این عده هم از روی دلسوزی! و نیز از آنجایی كه مخارج سفرشان تمام و كمال پرداخت میشده است به واشنگتن آمده اند! در زیر خلاصه مقاله افشاگرانه منتشر شده در یكی از سایت آمریكایی در این ارتباط ارائه میشود. 

 زید جیلانی خبرنگار این سایت به میان تجمع كنندگان رفته و به مصاحبه با آنها پرداخته است كه فیلم مصاحبه را پایینتر میتوانید مشاهده كنید. وی مینویسد: “در میان جمعیت عده زیادی غیر ایرانی حضور داشتند كه لباس، پیشانی بند یا حتی جلیقه های زرد رنگ منقوش به پرچم و آرم سازمان مجاهدین خلق و تصاویر رهبران آنها یعنی مریم و مسعود رجوی را پوشیده بودند. این گروه اطلاعات بسیار اندكی راجع به ماهیت مجاهدین خلق داشتند و در حین مصاحبه هنگامی كه علت حضور آنها در این تجمع را میپرسیدم به من تنها جوابهایی كلیشه ای میدادند و میگفتند كه برای حمایت از حقوق بشر و دموكراسی به آنجا آمده بوده اند. برخی از آنها حتی نام ام ای كی [مخفف نام مجاهدین خلق به انگلیسی] را هم اشتباه تلفظ میكردند!”

 

او میگوید: “برخی از شركت كنندگان با اتوبوس به محل آورده شده بوده اند. هزینه تردد، خوراك و اسكان آنها پرداخت شده بوده است.”

یكی از شركت كنندگان ملوین سانتیاگو، فرد بی خانمان ۲۳ ساله ای است كه در پناهگاه بی خانمان ها در جزیره استاتن نیویورك زندگی میكند. او به گزارشگر گفته است كه روز قبل از تجمع دوستش پلاكاردی در این ارتباط را در محل كلیسایی كه همه روزه برای دریافت غذای مجانی به آنجا میرفته، دیده است. از آنجاییكه هزینه رفت و آمد و غذای آنها تمام و كمال پرداخت میشده است، تصمیم گرفته اند كه به همراه ۱۰۰ نفر دیگر به وسیله چهار اتوبوس اجاره ای به محل تجمع بروند. ملوین در مصاحبه با خبرنگار اذعان میكند كه فرصت كافی در مورد كسب اطلاع در مورد مجاهدین نداشته و فكر میكرده اسم گروه “اشرف” هست و كارش حمایت از افراد مستقر در كمپ اشرف میباشد.

دو نفر دیگر از شركت كنندگان آمریكایی، همراه با دوست ایرانی خود از آركانزاس به واشنگتن آمده اند. یكی دیگر از شركت كنندگان در تجمع، بازیكن آمریكایی سابق تیم صبا باتری است كه هدف خود از شركت در تجمع را حمایت از حقوق بشر در ایران اعلام میكند. او میگوید از طریق كلیسایی كه برای عبادت به آنجا میرود، از برگزاری این برنامه مطلع شده است.او اذعان میكند كه اصلا نمیداند ام ای كی (سازمن مجاهدین خلق) چیست.

همانطور كه از این مصاحبه و جواب های شركت كنندگان آمریكایی از همه جا بی خبر حاضر در این تجمع برمی آید، عناصر گروه تروریستی مجاهدین خلق از اعتماد و خوش قلبی این افراد سوء استفاده و از آنها برای رسیدن به اهداف سازمانی خود، استفاده ابزاری نموده است. به احتمال زیاد حتی این افراد هم اگر از سابقه مجاهدین در ترور آمریكایی ها و دست زدن به عملیات های متعدد خرابكاری و مشاركت در قتل عام كردها و شیعیان توسط صدام در اویل دهه ۹۰ آگاه بودند، هرگز در چنین تجمعاتی حاضر نمیشدند.

در این حال اول پیلار ـ مدیر تحصیلات تكمیلی برنامه مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون و افسر اطلاعاتی و امنیتی پیشین در امور خاور نزدیك و جنوب آسیا ـ در مقاله‌ای نوشت: " افرادی كه حمایت خود را به گرفتن پول و چك می‌فروشند واقعا مستحق شرمساری هستند اما آن‌هایی نیز كه این كار را برای یك یا دو وعده غذا انجام می‌دهند شاید سزاوار ترحم و دلسوزی ما باشند. آن دسته نیز كه بر اساس این باور غلط كه ایران دشمن است و دشمن دشمن من، دوست من است وارد این بازی شده‌اند، باید بدانند كه این كه كسی دشمن دشمن شما باشد لزوما به این معنی نیست كه دوست شما است.

به گفته او، حتی با كنارگذاشتن تمامی این موارد، یك نكته بسیار مهم مربوط به آیین دادرسی نیز در این جریان دارای اهمیت است. با در نظر گرفتن این مورد خاص حمایت از این گروه بازهم جای مخالفت دارد. تصمیم وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریكا برای حذف مجاهدین خلق ـ كه تمامی این تلاش‌ها در راستای تحت تاثیر قرار دادن آن هستند ـ یك تصمیم‌گیری فردی در راستای تعیین سیاست خارجی دولت آمریكا نیست. این تصمیم‌گیری در حقیقت بازتاب و استفاده كامل از اصول مندرج در قانون مبارزه با تروریسم و مجازات اعدام مصوب سال 1996 است كه بر اساس آن فهرست سازمان های تروریستی تهیه می‌شود.

پاول پیار معتقد است: روند مربوط به قرار دادن یك گروه تروریستی در این فهرست و یا تایید مجدد آن نه تنها مربوط به وارت امور خارجه است بلكه به طور كامل با وزارت دادگستری و جامعه اطلاعاتی نیز درگیر است. این كار یك روند حقوقی و اجرایی طولانی است و من به عنوان فردی كه در تهیه اولین فهرست سازمان‌های تروریستی نقش داشته‌ام می‌توانم این نكته مهم را تایید كنم. معیارهای مهم در این راستا، دخالت در فعالیت‌های تروریستی و تاثیر بر منافع آمریكاست (این معیار معادل انجام حملات تروریستی علیه اهداف آمریكایی نیست). انجام یك حمله تروریستی ضد آمریكایی معیار قرار گرفته شدن در این فهرست نیست.

وی در پایان می‌نویسد: با این حال وزیر امور خارجه نباید به آن چه كه "ملوین سنتیگو "و دیگر بی‌خانمان‌های گرسنه‌ای كه در مقابل دفتر او فریاد می‌زنند و یا گفته‌های سخنرانان اجاره‌یی كه پول‌های كلانی را دریافت كرده‌اند، توجه كند. او حتی به گفته من نیز نباید توجه كند بلكه كافی است پنجره‌های دفتر كار خود را ببندد و تنها براساس قانون و آن چه كه مقامات وزارتی و آژانس‌های اطلاعاتی به وی می‌گویند، تصمیم‌گیری كند

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتی بوی ننگ یک فرقه بیشتر ازرایحهَ خوشخدمتی آن است

 

 

 

بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، اول سپتامبر 2011
http://www.cibloggers.com/?p=6881

 

کارمند وزارت خارجه آمریکا در عراق که ما را برای مصاحبه صدا زده بود میگفت علیرغم همه آنچه که از سازمان میدانیم اما کار با سازمان لذت بخش است ، مثل این است که با یک ریموت کنترل در حال کار هستیم ، فقط کافی است یک دگمه را بزنیم تا کانال مورد علاقه مان را شاهد باشیم.البته که سازمانی که همه چیزش در اختیار یک رهبر خداگونه قرار داده و رهبری خداگونه هم حاضر است به گفته خودش دامن بپوشد، ابزار خوبی است برای آمریکا. چرا که برای هرکاری لازم نیست سه هزار و پانصد نفری که در اشرف هستند و یا باقی هواداران را قانع کرد،کافی است به رهبری دستور داد تا بقیه هم همان کار را انجام دهند .رهبری سازمان هم تاکنون از جان اعضایش در پیش برد این خوش خدمتی دریغ نداشته است .

سازمان مجاهدین حاضر است برای خوش‌آمد آمریکا و اسرائیل و خلاصه هرکس که میتواند به ایران حمله کند و یا بمبی در ایران منفجر کند، هرکاری انجام دهد ، گذشته خودش را زیر پا بگذارد ، تنفر مردم را به جان بخرد و حتی اصول خودش را هم زیر پا بگذارد.آمریکا که جای خود دارد صدام و ریگی و حتی دزد مسلح و قاتل هم حمایت این سازمان را برمی انگیزد.

سازمان مجاهدین به اندازه کافی پول دارد رادیو و تلویزیون و امکانات تبلیغی و حمایت دارد؛این سازمان میتواند هزارها نفر از ملیت های مختلف را در اروپا گرد هم بیاورد .

دیپلماسی سازمان مجاهدین حاضر است به هر حمایتی امتیاز بدهد ، رهبری سازمان حتی حاضر است به کسی که در به قدرت رسیدن کمکش کند تمام منابع و خاک ایران را تسلیم کند . این سازمان براحتی در قبال کمک ناچیز عربستان از نام خلیج فارس چشم میپوشد.

سازمان به شدت منضبط است و تشکیلات منسجمی دارد و راحت نفراتش را میتواند محصور و مجبور کند و تهدید انشعاب ندارد.

سازمان با ارائه اطلاعات از منابع وطن خودش به صدام و آمریکا و اسرائیل نشان داده که جاسوس خوبی هم هست .

سازمان با به کشتن دادن اعضایش و ترتیب دستگیری هوادارانش در ایران خودش را مطرح کرده که شهید و زندانی هم دارد.

سازمان با ارعاب و سرکوب و تهدید بسیاری از مخالفانش را وادار به سکوت کرده و برخی از مخالفان سست عنصرش را با همین تهدید و ارعاب و مقداری پول نه سکوت که وادار به حمایت هم کرده است .

سازمان سرودهای گذشته اش و نشریات و موضعگیریهای گذشته اش و عکسهای تاریخی گذشته اش را که ممکن است برای حامیان امروزی اش خوش آیند نباشد را از بین برده و یا کتمان کرده .

این سازمان و رهبری آن با این همه خصوصیت مثبت و باب طبع سلطه گران برای راحت تر مورد استفاده قرار گرفتن از طرف آنها میبایست از لیست تروریستی خارج میشد. اما نشد و آمریکا این کار را نکرد چرا؟

من فکر میکنم سیاست اخیر آمریکا برای کسب آبرو در منطقه مانع از این کار شده است ، آمریکایی که برای نشان دادن یک چهره خوب حمایت سالیانش از حسنی مبارک را قطع کرد به همین دلیل حاضر به حمایت از مجاهدین خلق هم نشد ،چرا که ننگ مجاهدین و تنفر مردم از این فرقه برای آمریکایی که از نزدیک ساماندهی فرقه را در عراق دیده وپای صحبت اعضای دربند نشسته قابل درک است .

ماندن مجاهدین در لیست البته مانع کمک های آتی آمریکا به این گروه و خوش خدمتی های آتی این گروه برای آمریکا نخواهد شد ؛ فقط مدار این رابطه ازرابطه آشکار یک گروه اپوزسیون ایرانی با دولت آمریکا به رابطه پنهانی یک گروه تروریستی با بخش جنگ طلب آمریکا تنزل پیدا خواهد کرد.

مجاهدین از لیست بیرون نیامدند اما در جریان تلاش برای خروج از لیست گذشته خود را انکار کردند مبارزه مسلحانه را طرد کردند و درحالی که فکر میکردند خروجشان حتمی است نهادهای تصمیم گیری آمریکا را صالح و برحق خواندند .حالا علاوه بر اینکه بور و کور و مطرود نمیدانند چه موضعی بگیرند ، نمیدانند چه سیاستی هم اتخاذ کنند چرا که استراتژی نبرد مسلحانه و ارتش آزادیبخش آنها با رفتن صدام و انکار خودشان در هم شکسته است و استراتژی جنگ خارجی هم با ماندن آنها در لیست از بین رفته است.

حال که سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا باقی مانده است باید پرسید چرا آمریکا به نجات اسیران این فرقه تروریستی در اشرف کمک نمیکند؟ چرا باید دولت عراق حضور یک فرقه تروریست درخاکش را ادامه دهد؟ چرا جناح جنگ طلب در آمریکا بخاطر حمایت از این تروریست ها مورد سئوال قرار نمیگیرند؟ چراوبسایت های تروریست ها در سرورهای آمریکا بسته نمیشوند؟ چرا صدای آمریکا و بقیه رسانه های آمریکایی هنوز مهره های تروریست این فرقه را به بازی میگیرند ؟چرا رهبر این فرقه مسعود رجوی که خالق و مروج خشونت و ترور و تنفر در ایران بوده و هست را تحت تعقیب غیابی قرار نمیدهند؟

به امید روزرهایی اسیران فرقه و درهم شکستن حصارهای ذهنی و عینی از دست و پا و ذهن اعضا و هواداران آن و محو کامل خشونت و ترور از صحنه سیاسی ایران همراه با محو این آخرین باقیمانده اش.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بحث دو سال، و دروغهای ننگ آور رجوی

 

 

سعید ناصری ـ  پاریس

01.09.2011

 

زمانی که یکی دو ارگان از ایالات متحده آمریکا به رهبران فرقه ابلاغ کرده بودند که تصمیم دارند با تمام نفرات موجود در اسارتگاه اشرف مصاحبه به عمل بیاوردند، من بخوبی به یاد دارم که سران تشکیلات به چه هراسی افتاده بودند. ترس از اینکه کسی از مناسبات آنان خارج نشود، بماند که در همان زمان  تمام اعضا به خوبی به یاد دارند بیش از 700نفر به بخش تیف، نزد نیروهای آمریکایی رفتند و بعدش در مرحله بعدی به دنبال زندگی آزاد خود رفتند.

سران فرقه برای اینکه پیشاپیش جلوی این موضوع را بگیرند که نکند یک وقتی کسی از مناسبات آنان خارج شود، دست به سلسله نشست ها و جلساتی زدند که معروف بود به نشست های دوسال و بحث تعیین تکلیف، که سران تشکیلات این نشستها را برای تمام لایه ها میگذاشتند و روزهای متمادی به آن میپرداختند و انرژی زیادی به این کار اختصاص میدادند. اسم نشستهایی که میگذاشتند، بحث دوسال بود. مضمون این نشستها این بود که رژیم ایران تا دو سال دیگر سرنگون میشود و خیال ما هم راحت میشود. بطوری وانمود کرده و صحنه سازی کرده بودند و با جدیت تمام بحث میکردند که تعدادی از نفرات باور داشتند.

سران تشکیلات میگفتند که هر جوری شده، شماها یعنی اعضاء بایستی تحمل بکنید، تمام سختی ها را به جان بخرید تا پایان دو سال و بعد از دو سال هر کسی دنبال کار خودش میرود و در ادامه این بحث تکراری و طولانی و طاقت فرسا یک متنی از مسعود رجوی رهبری فرقه، برای تمام اعضاء دیکته میکردند و تمام اعضا مجبور بودند آن را روی کاغذهایی که داده بودند، بنویسند و زیر آن را امضا بکنند و به فرماندهان خودشان بدهند. هر کسی که این کار را انجام نمیداد، برخورد تشکیلاتی با وی میشد.

من خودم یکی از آن نفرات بودم که در مرحله اول با نوشتن این موضوع کاملا مخالف بودم که تعدادی از فرماندهان مرا صدا زده و شروع به تهدید کردند که تو جلوی خط برادر ایستادی و این جرم است و.....بماند که چه برخوردهایی با من و امثال من داشتند که تماما لایق و شایسته رهبری فرقه شکست خورده بوده و خواهد بود.

خلاصه ماهها این موضوع ادامه داشت تا اینکه مصاحبه با نیروهای آمریکایی شروع شد و خیلی از نفرات دنبال زندگی آزاد خود رفتند و این داستان ادامه داشت تا اینکه دوسال تشکیلات شالاتان رجوی به این شکل دروغ دوام آورد و سر نفرات به نحوی سر خودشان کلاه گذاشتند و به این شکل اعضاء را مهار کردند.

زمانی که دو سال تمام شد، رهبری فرقه، مسعود رجوی نشستی گذاشت با تمام نفرات در اسارتگاه اشرف و با شوخی و همان شیوه چرب زبانی خودش زیر آب بحث دو سال را زد. بطوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب، به این شکل، در آن زمان، مسئول اول تشکیلات مژگان پارسایی بود. بحث دو سال را مژگان پارسایی به اعضاء ابلاغ کرده بود، که مسعود رجوی در نشست عمومی رو به تمام اعضاء گفت که خواهر مژگان تان بحث دو سال را به شما خوب و آنچنان که من میخواستم، ابلاغ نکرده. برای همین به این خواهر مجاهد انتقاد وارد است و شما بحث را درست نفهمیده اید. قرار نیست که الان دو سال تمام شده ما جایی برویم، چونکه اشرف برای ما و شما مرز سرخ میباشد، خلاصه رهبری فرقه با دجالگری تمام، بحث دیگری را در ذهن اعضای فریب خورده جا انداخت و ماهها نیز این موضوع ادامه داشت.

در واقع این نمونه از صدها نمونه دجالگری و فریب کاری تشکیلات ننگین رجوی بود که برای شما عزیزان بطور خلاصه مطرح کردم. امیدوارم که در زمان و فرصت دیگری که بدست آوردم، بیشتر بنویسم تا اینکه چهره واقعی مسعود رجوی را بهتر بشناسید.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رجوی شکست خورد و دست از پا درازتر جلو وزارت خارجه امریکا را ترک کرد

 

 

محمد رزاقی، وبلاگ رزاقی، پاریس، سی ام اوت 2011
http://www.razaghi13.blogfa.com/post-205.aspx

بار دیگر نام فرقه تروریستی و جنایتکار رجوی در لیست تروریستی وزارت خارجه امریکا ثبت شد.

سران فرقه رجوی با خرج ملیونها دلار به لابی های جنگ طلب تحت نام حامیان این فرقه و گسیل جیره خواران ایرانی و خارجی و با جمع کردن یک مشت بی خانمان با هزار دوزو کلک به نام طرفداران فرقه مافیایی رجوی رو بروی وزارت خارجه امریکا باز نتوانست به اهداف پلید خود برسد.

سران فرقه رجوی برای ادامه حیات ننگین خود دراروپا و نگه داشتن اعضاء اسیر دراسارتگاه اشرف نیاز داشت به هر طریق ممکن نام سازمان تروریستی خودش را از لیست سیاه امریکا خارج کند ؛ پرداخت پولهای کلان به سخنرانان از امریکا و اروپا؛ برگزاری شوهای مختلف در اروپا و امریکا ؛ نوشتن نامه از طرف جیره خواران ریز درشت ایرانی یا خارجی ؛ غلط کردم گوئی سران فرقه در پشت درهای بسته مبنی بر اینکه دیگر هیچ سلاحی ندارند !

از همه مهمتر بزک ؛دوزک کردن مریم قجر در هر یک از این برنامه ها و توپ در کردن برای ورود مادام تروریست ؛ اروپا گردی مریم قجر و دلقک بازی و ادا ؛ اطورارهای بوزینه وار سران فرقه و جیره خوارانشان در رادیو تلویزیونها هم دردی از رجوی دوا نکرد که نکرد.

باید به سران فرقه بگویم که این پاسخ دندان شکن خدا؛ تاریخ وطبیعت ؛ ناله ان مادران و پدران و بچه هایی هست که با چشم گریان ماههاست پشت درب اسارتگاه تو چشم به در دوخته اند تا عزیزانشان را ببینند اما شما این حق را از انها گرفته اید و حال اینطور باید تاوان پس بدهید .

در مطلب پیش گفته بودم ماندن فرقه رجوی در لیست تروریستی امریکا منجر به ازادی اسیران فرقه در پادگان اشرف خواهد شد و یقین دارم که با قرار گرفتن نام فرقه رجوی در لیست تروریستی سرعت فروپاشی اسارتگاه اشرف شتاب بیشتری خواهد گرفت .

اما چند نکته مهم را بگویم و حتما هم باید جدی به ان توجه شود از گفتار و رفتار و گسیل جاسوسان خود برای تعقیب مخالفان و جدا شدگان که در چند روز گذشته از طرف فرقه اجرا می شود ؛ سران فرقه 2 سناریو را به طور یقین در اروپا و عراق اجرا خواهند کرد .

یکم : سران فرقه با قرار گرفتن در لیست تروریستی توطعه و ترور شخصیتی و فیزیکی علیه مخالفان و منتقدان و جدا شدگان و افشا ء کنندگان ماهیت این سازمان و سران ان را شدت خواهند داد و به همین منظور ارگانهای ذی صلاح در اروپا بطور خاص دولت فرانسه باید مراقب تحرکات سران واعضاء این فرقه مستقر در اوور پاریس و نفوذی های این فرقه تروریستی با اسامی های جعلی در دیگر کشورهای اروپایی باشند .

دوم : با قرار گرفتن نام فرقه تروریستی رجوی در لیست سیاه امریکا سران فرقه به هر شکل ممکن در صدد بوجود اوردن فاجعه انسانی در اردوگاه اشرف هستند تا بتوانند جلو فروپاشی تشکیلات فرقه گرایانه خودشان را بگیرند به همین خاطر سعی خواهند کرد اعضاء اسیر در عراق را با ارتش و پلیس عراق به بهانه های مختلف درگیر کنند تا شکستهای خودشان را لا پوشانی کنند لازم هست دولت محترم عراق و مسئولین دست اندر کار در این پرونده با هوشیاری کامل نقسه های شوم سران فرقه را با برخورد اصولی بر سر سران فرقه خراب کنند.

ضمن تشکر از خانم هلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا و تمام دست اندرکاران که بدرستی تصمیم به ابقاء نام فرقه تروریستی در لیست سیاه را گرفتند و همچنین از همه افرادی که با گفتار خود و افشاء فرقه رجوی تلاش کردند که واقعیت فرقه تروریستی رجوی را بیا ن کنند تشکر قدردانی بکنم و از همین جا به مادران و پدران و خواهران چشم انتظار در پشت دربهای بسته اسارتگاه اشرف بگویم که یقین داشته باشید ازادی عزیزانتان نزدیک است شما با اشک چشمهایتان و سینه های پر دردتان با ناله ها و مرثیه هایتان رجوی و جیره خواران ایرانی و اروپایی ؛ امریکایی فرقه را شکست دادید .

این پیروزی بر شما پدران و مادران ؛ خواهران ؛برادرانی که درپشت دربهای اشرف در حسرت دیدار چند دقیقه ای عزیزانتان هستید و یا در هر کجا چشم به انتظار ازادی عزیزانتان از چنگال فرقه رجوی هستید مبارک باد .

پیروزی نهایی نزدیک هست یقین داشته باشید که درب اسارتگاه فرقه رجوی به زودی باز خواهد شد و شما همانجا شاهد ازادی عزیزانتان خواهید شد به امید ان روز که دیر نیست .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اينهمه خرج، آخرسر هيچ!!!

 

محمد بازیارپور، بیست و نهم اوت 2011

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=10615

 

چندين ماه است كه دارودسته رجوي داد و فرياد راه انداخته اند و ميليونها دلار خرج ميكنند كه از ليست وزارت خارجه آمريكا خارج شوند و بقول رجوي «بچه خوبي باشند». اما وقتي ليست وزارت خارجه آمريكا منتشر شد، رجوي با بهت و حيرت ديد كه نامش همچنان در ليست تروريستهاي عالم قيد شده و همه اسامي و القاب پرطمتراقش از جمله «شوراي ملي مقاومت»، «ارتش آزاديبخش ملي ايران»، «انجمن ايرانيان آمريكا» و غيره همه در ليست آمده كه محكم كاري شده باشد و از هيچ اسم و لقب پوشالي نتوانند استفاده كنند.

اما در سايتهاي مجاهدين كه نگاه ميكني اصلا اسمي از انتشار ليست تروريستي وزارت خارجه آمريكا نيامده كه مبادا خبر جايي درز كرده و به گوشه «اشرفيان» برسد. آخه بيچاره اشرفيها چشم اميد دوخته بودند به ليست وزارت خارجه آمريكا كه شايد فرجي حاصل شده و از اين ورطه خطرناكي كه در آن گير ا فتاده اند جوري نجات پيدا كنند.

راستي جا دارد كه به رجوي بايد گفت ديدي كه بازهم بور شدي؟ ديدي كه اينهمه تلاش و تقلا راه به جايي نبرد؟ ديدي كه هرچه سعي كردي صورت جنايتكار و كثيف خود را با رنگ لعاب سياسي و ضد تروريستي بپوشاني ولي نشد؟ تظاهرات با رنگهاي روشن و كفتر به هوا پر دادن و بادكنكهاي مختلف هم راه به جايي نبرد. چون همه عالم و از جمله آمريكاييهاي تصميم گيرنده بخوبي مي دانند كه سود و زيانشان چيست؟ سودشان هرچه باشد كارت سوخته و از دور خارج شده اي مثل فرقه رجوي نيست، كارت سوخته اي كه اكنون در گوشه اي از عراق گير افتاده و نه راه پيش دارد و نه راه پس.

راستي «راه حل سوم» چه شد؟ مريم قجر به مصداق پيرمردي كه باروت را زير دماغ او منفجر كردند و باز حاضر نشد قبول كند بارش باروت است و همچنان مي گفت من سياهدانه حمل ميكنم، همچنان اصرار دارد كه «تنها راه دمكراتيك» آنها هستند. عجب دمكراتيكي!! اگر راست ميگويي اول دمكراتيك را براي 3400 عضو خود در عراق اجرا كن. بگذار به تلفن دست رسي داشته باشند، بگذار به اينترنت وصل شوند، بگذار با خانواده شان تماس بگيرند، بگذار بعد از اينهمه سال يك روزنامه يا يك تلويزيون به اختيار خودشان ببينند و مطالعه كنند...

... بگذريم، بالاخره جاروجنجال فرقه رجوي باز به جايي نرسيد، اينهمه سناتور و وزير و وكيل بازنشسته و پير و فرتوت هم نتوانستند كاري كنند و براي يك سال ديگر در ته ليست قرار گرفتند.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین، هتاکان به حرمت و شکنندگان حریم خانواده

 

 

رضا اسدی

28.08.2011

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=10608

 

 

 

 

 

 

Camp Ashraf.March 2011

(Mojahedin Khalq Rajavi cult)

 

رضا اسدی، بیست و هشتم اوت 2011

حفظ حرمت خانوادگی در فرهنگ ، سنت ، کنش و واکنش اجتماعی ما ایرانیان جایگاهی بس عظیم دارد. هر فرد که در خانواده اصیل ایرانی پرورش یافته باشد میداند که حفظ حرمت خانوادگی، رکن اصلی و اساسی یک خانواده و از مهمترین پایه های فرهنگ واصالت ایرانیان است. شکستن این حرمت و بی احترامی به این سنت هرگز از نظر آنها بخشودنی نخواهد بود.

تلاش بر استحکام خانواده ، در انسجام جامعه و برقراری محیطی سالم برای زیستن انسانها ضروری و انکار ناپذیر است. و سعی در برقراری ارتباطات خانوادگی حق طبیعی هر انسان و از وظایف تمامی افراد بشر است.

باعث تاسف است که رهبران مجاهدین خلق از جمله معدود کسانی هستند که به مدت بیش از بیست و پنج سال با انواع ترفندها به حریم مقدس خانواده تجاوز نموده و حرمت ها را با شنیع ترین روش های غیر انسانی هتک نموده اند. آنها نه تنها در این مدت راه هرگونه ارتباط را بروی خانواده های افراد محصور در قلعه اشرف بسته اند بلکه با بکار گرفتن و توصل به ناجوانمردانه ترین و غیر انسانی ترین شیوه ها سعی بر ایجاد تنفر در بین اعضای این کانون عشق و محبت نموده و مینمایند.

یکی از ترفند ها که در تمام سالیان گذشته مورد استفاده رهبران مجاهدین در سمت و سوی متلاشی نمودن کانون خانوادگی قرار گرفته است، به تلویزیون کشاندن اعضای محصور در اشرف و به نمایش گذاشتن مصاحبه های ساختگی ، مجازی و آنچنانی در جهت تبری جستن آنها از پدر، مادر و دیگر اعضای خانوادشان بوده. این رهبران بدور از ادب و نزاکت، از زبان این دربندیان، رکیک ترین، زشت ترین، لمپنی ترین، چاله میدانی ترین دشنام ها و فحش هایی را نثار والدین آنها میکنند که یک نمونه اش " ننگ من،ننگ من، فامیل الدنگ من" میباشد.

البته از این نمونه ها بسیار است که صاحب این قلم از درج آنها شرم دارد.

رهبران مجاهدین به مانند تمام دیکتاتور های ضد بشر و دیگر ناقضان حقوق طبیعی انسان ها، این چنین ترفند هایی را برای رسیدن به دو هدف بکار می برند:

اول اینکه آن فرد را خجلت زده نموده و راه برگشت به دنیای آزاد و کانون خانواده را برویش مسدود نموده و وادارش نمایند تا در همان قلعه اشرف بسوزد ، بسازد و نقش هیزم این آتش بیاران بی غیرت برای جنگ طلبان و آدم کشان مذور و حقه باز را به عهده بگیرند.

و دوم اینکه به خیال خودشان به مردم ایران وجهان خارج از آن غار عقیدتی اشرف وانمود کنند که آن فرد با میل ، رغبت و انتخاب خودش در آنجا مانده است.

این رهبران بقدری جاهل ، از جامعه وامانده و عقب افتاده هستند که اولاٌ مفهوم و عضمت جایگاه خانوادگی در اجتماع برایشان غیر قابل فهم است و در ثانی به اعجازات در آگاهی های مردمی و ارتباطات جهان کنونی بی اعتناء ، بی اعتقاد، و فاقد درک کافی از میزان فهم و اند یشه توده ها هستند.

علاوه بر اینکه رهبران مجاهدین درب قلعه اشرف را بطور کامل بروی خانواده ها مسدود و راه هرگونه ارتباط با خارج را بروی اعضای محصور در این حصار فرقه گرایی بسته اند ، امکان ملاقات به خانواده هایی هم که بیش از یک سال در پشت سیم های خاردار و خاکریز های بلند به انتظار دیدار فرزندانشان نشسته اند را نمیدهند. آنها میگویند که این خانواده ها و هرکس دیگری که بخواهد با اعضای خانواده اش در اشرف دیدار کند مزدور حکومت و فرستاده سازمان اطلاعات ایران می باشد. اگر هم چنین است میتواند دلیل محکمی باشد بر اینکه چرا مردم ایران وجود همین حاکمیت را به جایگزینی آن با امثال فرقه مجاهدین ترجیح میدهند. و تمامی اعمال زشت و غیر انسانی رهبران مجاهدین شاهدی است بر فاصله گرفتن ایرانیان از آنها و در انزوا قرار گرفتنشان در جامعه داخل و خارج از کشور است.

و پیام اینجانب به رهبران مجاهدین و گردانندگان قلعه اشرف این است که: ما ایرانیان حرمت خانوادگی را با بذل شرف و آبرو بدست آوردیم و فرزندانمان را از بازار نخریدیم و از رودخانه هم نگرفتیم که به شما اجازه فروش و به تاراج گذاشتنشان در بازار جهانی و در جهت در یوزگی های سیاسی از آدمکشان و جنگ طلبان آمریکایی و انگلیسی را بدهیم. چنانچه شما با افکار و اندیشه های فرقه گرایانه تلاش بر شکستن حرمت خانوادگی را دارید باید مطمئن باشید که جامعه ایرانی و امثال ما این فرصت و اجازه را به شما نخواهد داد.

به یقین دیدید و خواهید دید که با شکستن حرمت خانوادگی و هتاکی به خانواده هایی که در تلاش برای دیدار فرزندانشان میباشند ، حرمتتان بطور بی نهایت در نزد مردم ایران و خانواده های افراد مستقر در قلعه اشرف شکسته شده و بیش از پیش هم خواهد شد. و توصیه میکنم که با دست برداشتن از این ترفند ها و شیوه های دیکتاتور معابانه و تهوع آور، خودتان را بیش از اینها منفور ، مسخره و مضحکه خاص و عام ننمایید. بدون شک غربی ها این بی پرنسیپی های شما را به حساب بقیه ایرانی ها هم خواهند گذاشت. و این شمایید که در آینده ای نه چندان دور، در قبال تمامی این ظلم ها، خیانت ها ، بی عدالتی ها و نقض حقوق انسانها راه گریزی برایتان باقی نخواهد ماند و در دادگاه های مردمی مجبور به پاسخگویی خواهید شد.

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سوال های بی پاسخ و مسعود رجوی

 

 

 

جعفر ابراهیمی، فریاد آزادی، پاریس، بیست و سوم اوت 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Soalat%20Bi%20Pasokh.HTM

 

با براه انداختن بحث پر سر و صدای انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و جدا کردن بچه های بی گناه و بی پناه از پدر و مادر و طلاق اجباری و علی الدوام... حرف اصلی مسعود برای این جنایت عظیم ضد انسانی این بود که: «ما پشتیبانی ابرقدرت (آمریکا) نمی خواهیم، ناو جنگی نمی خواهیم، جنگنده و پول نمی خواهیم... و به جای آن انقلاب مریم را دارید برای سرنگونی جمهوری اسلامی....»

این شعار و جنایتها تا زمان سقوط صدام با بندهای مختلف انقلاب سالها در مغز افراد تزریق شد. بعد از سقوط صدام و عوض شدن شرایط برای رجوی، و از آنجا که تکیه گاه او صدام حسین دیگر وجود نداشت، باید به آمریکا و اسرائیل پناه می برد تا شاید از این ستون به آن ستون فرجی حاصل شود. غافل از آنکه بذری که خودش کاشته بود زیادی بزرگ شده و جلوی خودش سبز می شود.

در دوران ریاست جمهوری بوش و در سالهای 1384 – 1385 که بحث جنگ با ایران داغ شده بود و بسیاری تصور می کردند بعد از عراق نوبت به ایران خواهد رسید، پیامها و نشستهای متعددی در درون اشرف برگزار می شد و به موازات آن طرحهای گسترده ای برای تشدید تضاد بین آمریکا و ایران در دستور کار سران مجاهدین قرار داشت تا از فرصت بدست آمده نهایت استفاده را ببرند.

در این میان در بین نفرات مختلف سازمان تناقضات زیادی بوجود می آمد که گاه و بیگاه گوشه هایی از آن بیرون می زد. در طی این سالیان که تب جنگ بالا گرفته بود و در نشستهای مختلف سوآلات زیادی از سوی افراد طرح می گردید که البته به صورت نوشتن تناقضات بود و نه مثل تمامی احزاب سیاسی در جلسات پرسش و پاسخ...

برای نمونه می توان به سوآلات زیر اشاره نمود که توسط نفرات مختلف و در نشستهای مختلف مطرح می گردید:

-آیا ما باید منتظر باشیم تا آمریکا به ایران حمله کند و بعد از سرنگونی رژیم ما به ایران برویم؟

پاسخ به اینچنین سوآلی در مجموعه پیامهای کوتاه و بلند رجوی خلاصه می شد و کسی پاسخگوی آن نبود. جوابی که مژگان پارسایی و صدیقه حسینی به عنوان مسئولین سازمان مجاهدین به افراد می دادند این بود که: «ما از هر اقدامی که به جمهوری اسلامی ضربه وارد کند استقبال می کنیم و چه بهتر که با کت و شلوار و کراوات وارد ایران شویم!!!»

-ما در این جنگ احتمالی چه نقشی داریم؟

پاسخ به چنین سوآلاتی این بود که مثل گروههای کردی و شیعه و دیگر گروههای مخالف صدام، همراه با نیروهای آمریکایی وارد ایران خواهیم شد....

-انقلاب ایدئولوژیک برای سرنگونی جمهور اسلامی به دست ارتش آزادیبخش ملی بود بدون حمایت ابرقدرتها، در این صورت اگر آمریکا به ایران حمله کند، ما برای چه انقلاب کردیم؟

به این گونه سوآلات پاسخی داده نمی شد و فقط با طرح تهمتهایی مثل بریدگی از مبارزه و انقلاب، و نسبت دادن چنین سوآلاتی به «اضداد»، به طور حساب شده ای کاری می کردند که دیگر کسی جرأت طرح چنین سوآلاتی به خود راه ندهد.

امروزه هم شاهد دست به دامان شدن مجاهدین به لابی های آمریکایی و اسرائیلی برای خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی می باشیم، اکنون سوآلی پیش می آید و آن اینکه:

-قرار بود با خارج شدن از لیست تروریستی اروپا، قفل و زنجیر از دست و پای مجاهدین برداشته شود تا به طریقی دیگر جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، حال با خارج شدن از این لیست تروریستی در اروپا چه کاری جز کشته شدن دهها نفر از اعضای مجاهدین در اشرف انجام گرفت؟

-و با خارج شدن از لیست تروریستی آمریکا چه کاری قرار است مجاهدین انجام دهند؟

آیا غیر از این است که رهبران مجاهدین می خواهند برای خودشان (یعنی مریم و مسعود و بخشی دیگر از سران این فرقه) در غرب جای راحت تری دست و پا کنند و بقیه را در همان اشرف اسیر و گام به گام به کشتن دهند؟

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خواب های گران

 

22.08.2011

همــــایون کـــهزادی  - پاریس

 

 

 

از قدیم گفته شده اگر دنیا را آب ببرد شما را خواب می برد. این در باره مسعود رجوی و مریم عضدانلو، خیلی صدق میکند. دیروز در چندین خبر از آمریکا وعراق و ایران و...خواندم که سازمان تروریستی رجوی باید از روی زمین برچیده شود. در ایران بیش از1000000 میلیون تراکت واعلامیه علیه مسعود و مریم در 12 استان به صورت گسترده پخش و ضبط شده، آنهم با عکسهای اینگونه، نگاه کنید: خبری از عراق. ما ومردم ما نمی خواهند در کشورشان جزام و تروریست باشند. رجوی دست از سر عراق خون چکان و زخمی بردار یک مقام امریکایی گفت، هیچ کشوری فرقه رجوی را نمی خواهد و مردم عراق هم تصمیم گرفته اند که آنها را اخراج کنند یا با رضایت خود یا با سلاح و زور. این فرقه از روز اول برای عراق و مردم عراق بد بیاری آورده، ما دیگر تحملمان تمام شده است.
حال توجه فرمایید. مسعود بخاطر منافع شوم خودش هنوزهم با توجه و شناخت به این مساله دست از سر ناراضیان در قلعه بر نمی دارد. خودش در سوراخ موش و مریم خانم هم در فرانسه عشق و حال خودش را میکند. اما ناراضیان هر روز وهر لحظه باید با زور سران، خود را زیر خودروهای عراقی بندازند و برایشان مهم نیست که چرا. مسعود در خواب خرگوشی و خیالات خود، مریم با حیله و چرب زبانی هنوز هم فکر میکنند که بله برای خلق قهرمان ایران
مبارزه میکنند. اولا، مبارزه خبری نیست، چون همه در سوراخ موش تشریف دارن. دوما، مردم ایران اصلا چشم دیدن شماها را ندارند. چطور برای آنها مبارزه میکنید. سوما. اگر راست میگویید، مسعود و مریم چرا خودشان در اشرف تشریف ندارند. بقول خود مسعود در ندامت صادقانه سیر میکند. نه بابا از این خبرها نیست. بار و بندیل خود را جمع کرده و راهی گورستان شوید. چون اتمام کار شماست و مرگتان فرا رسیده. حتی ناراضیان در اشرف هم در یک تدارک سنگین برای شما هستند. همین روزهاست که در درون آن قلعه، ببینید چه بر سرتان خواهد آمد. مژگان هم دارد زیرو زبر مساله خودش را با دولت آمریکا حل و فصل میکند. اما مریم عضدانلو و مسعود با دادن وعده های توخالی، اسیران دربند خودشان را فریب می دهند. البته ناگفته نماند اسیران همه میدانند که آنها جز مشتی کشک و یاوه نیست. ولی سران فرقه با زور و نشستهای خرد کننده و تحریک آمیز، ناراضیان را به سکوت کشانده اند. باشد تا خروش ناراضیان در آن قلعه فوران کند و ریشه رجوی را با دست همان ناراضیان به قول مسعود، جگر گوشه های مریم، برچیده و کنده شود.

به امید آزادی اسیران دربند فرقه تروریستی رجوی خون آشام

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد