_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
بخاطر یك مشت دلار! ابعاد تازه ای از تظاهرات اتوبوسی بی خانمانهای آمریكا در دفاع از تروریستهای ایرانی
ادوارد ترمادو، ایران سبز، آلمان،
پنجم سپتامبر 2011
در حالی كه با انتشار فهرست تازه گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریكا و باقی ماندن نام گروهك تروریستی مجاهدین خلق، تلاشها و پول خرج كردن های این گروه ناكام مانده، انتشار اطلاعاتی از به اصطلاح تظاهرات! حمایتی از این گروه در واشنگتن، رسوایی تازه ای را برای آنها به بار آورده است.
در تازه ترین این تلاشها روز جمعه ۲۶ آگوست (۴ شهریور) تجمعی چند صد نفره در حمایت از این گروه در جلوی ساختمان وزارت خارجه آمریكا شكل گرفت. طبق معمول، سایت های وابسته به این سازمان تروریستی اقدام به پوشش خبری گسترده این تجمع تحت عنوان “تظاهرات بزرگ ایرانیان آزاده در واشنگتن”! نمودند. پس از این اتفاق كنجكاو شدم ببینم واقعا افراد شركت كننده در این تجمع ها چه كسانی هستند. پس از مدتی جستجو در اینترنت و مطالعه مقاله های خارجی و تماشای ویدئو مصاحبه با عده ای از شركت كنندگان متوجه شدم كه اساسا عده كثیری از افراد شركت كننده در این تجمعها آمریكاییان بازنشسته، از كار افتاده، فقیر یا بی خانمانی هستند كه اصلا نمیدانند سازمان مجاهدین خلق چیست، از چه كسانی تشكیل شده یا اینكه چه سابقه خشونت بار و تروریستی دارد
این افراد با خرج مجاهدین از مسافت
های طولانی برخی مثلا از كالیفرنیا به واشنگتن آورده شده، اسكان داده شده و
سپس به این تجمع آورده شده بوده اند. به این افراد تنها گفته شده بوده است
كه مجاهدین مخالف رژیم جمهوری اسلامی و به دنبال برقراری حكومتی پایبند به
حقوق بشر و دموكراسی در ایران است. به آنها گفته شده بوده كه ماندن مجاهدین
در لیست، به معنای مرگ ۳۴۰۰ نفر انسان مستقر در كمپ اشرف خواهد بود. این
عده هم از روی دلسوزی! و نیز از آنجایی كه مخارج سفرشان تمام و كمال پرداخت
میشده است به واشنگتن آمده اند! در زیر خلاصه مقاله افشاگرانه منتشر شده در
یكی از سایت آمریكایی در این ارتباط ارائه میشود.
او میگوید: “برخی از شركت كنندگان با اتوبوس به محل آورده شده بوده اند. هزینه تردد، خوراك و اسكان آنها پرداخت شده بوده است.”
یكی از شركت كنندگان ملوین
سانتیاگو، فرد بی خانمان ۲۳ ساله ای است كه در پناهگاه بی خانمان ها در
جزیره استاتن نیویورك زندگی میكند. او به گزارشگر گفته است كه روز قبل از
تجمع دوستش پلاكاردی در این ارتباط را در محل كلیسایی كه همه روزه برای
دریافت غذای مجانی به آنجا میرفته، دیده است. از آنجاییكه هزینه رفت و آمد
و غذای آنها تمام و كمال پرداخت میشده است، تصمیم گرفته اند كه به همراه
۱۰۰ نفر دیگر به وسیله چهار اتوبوس اجاره ای به محل تجمع بروند. ملوین در
مصاحبه با خبرنگار اذعان میكند كه فرصت كافی در مورد كسب اطلاع در مورد
مجاهدین نداشته و فكر میكرده اسم گروه “اشرف” هست و كارش حمایت از افراد
مستقر در كمپ اشرف میباشد.
همانطور كه از این مصاحبه و جواب
های شركت كنندگان آمریكایی از همه جا بی خبر حاضر در این تجمع برمی آید،
عناصر گروه تروریستی مجاهدین خلق از اعتماد و خوش قلبی این افراد سوء
استفاده و از آنها برای رسیدن به اهداف سازمانی خود، استفاده ابزاری نموده
است. به احتمال زیاد حتی این افراد هم اگر از سابقه مجاهدین در ترور
آمریكایی ها و دست زدن به عملیات های متعدد خرابكاری و مشاركت در قتل عام
كردها و شیعیان توسط صدام در اویل دهه ۹۰ آگاه بودند، هرگز در چنین تجمعاتی
حاضر نمیشدند. به گفته او، حتی با كنارگذاشتن تمامی این موارد، یك نكته بسیار مهم مربوط به آیین دادرسی نیز در این جریان دارای اهمیت است. با در نظر گرفتن این مورد خاص حمایت از این گروه بازهم جای مخالفت دارد. تصمیم وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریكا برای حذف مجاهدین خلق ـ كه تمامی این تلاشها در راستای تحت تاثیر قرار دادن آن هستند ـ یك تصمیمگیری فردی در راستای تعیین سیاست خارجی دولت آمریكا نیست. این تصمیمگیری در حقیقت بازتاب و استفاده كامل از اصول مندرج در قانون مبارزه با تروریسم و مجازات اعدام مصوب سال 1996 است كه بر اساس آن فهرست سازمان های تروریستی تهیه میشود. پاول پیار معتقد است: روند مربوط به قرار دادن یك گروه تروریستی در این فهرست و یا تایید مجدد آن نه تنها مربوط به وارت امور خارجه است بلكه به طور كامل با وزارت دادگستری و جامعه اطلاعاتی نیز درگیر است. این كار یك روند حقوقی و اجرایی طولانی است و من به عنوان فردی كه در تهیه اولین فهرست سازمانهای تروریستی نقش داشتهام میتوانم این نكته مهم را تایید كنم. معیارهای مهم در این راستا، دخالت در فعالیتهای تروریستی و تاثیر بر منافع آمریكاست (این معیار معادل انجام حملات تروریستی علیه اهداف آمریكایی نیست). انجام یك حمله تروریستی ضد آمریكایی معیار قرار گرفته شدن در این فهرست نیست. وی در پایان مینویسد: با این حال وزیر امور خارجه نباید به آن چه كه "ملوین سنتیگو "و دیگر بیخانمانهای گرسنهای كه در مقابل دفتر او فریاد میزنند و یا گفتههای سخنرانان اجارهیی كه پولهای كلانی را دریافت كردهاند، توجه كند. او حتی به گفته من نیز نباید توجه كند بلكه كافی است پنجرههای دفتر كار خود را ببندد و تنها براساس قانون و آن چه كه مقامات وزارتی و آژانسهای اطلاعاتی به وی میگویند، تصمیمگیری كند
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی بوی ننگ یک فرقه بیشتر ازرایحهَ خوشخدمتی آن است
بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان
مستقل ایرانی، اول سپتامبر 2011
کارمند وزارت خارجه آمریکا در عراق
که ما را برای مصاحبه صدا زده بود میگفت علیرغم همه آنچه که از سازمان
میدانیم اما کار با سازمان لذت بخش است ، مثل این است که با یک ریموت کنترل
در حال کار هستیم ، فقط کافی است یک دگمه را بزنیم تا کانال مورد علاقه مان
را شاهد باشیم.البته که سازمانی که همه چیزش در اختیار یک رهبر خداگونه
قرار داده و رهبری خداگونه هم حاضر است به گفته خودش دامن بپوشد، ابزار
خوبی است برای آمریکا. چرا که برای هرکاری لازم نیست سه هزار و پانصد نفری
که در اشرف هستند و یا باقی هواداران را قانع کرد،کافی است به رهبری دستور
داد تا بقیه هم همان کار را انجام دهند .رهبری سازمان هم تاکنون از جان
اعضایش در پیش برد این خوش خدمتی دریغ نداشته است .
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بحث دو سال، و دروغهای ننگ آور رجوی
01.09.2011
زمانی که یکی دو ارگان از ایالات متحده آمریکا به رهبران فرقه ابلاغ کرده بودند که تصمیم دارند با تمام نفرات موجود در اسارتگاه اشرف مصاحبه به عمل بیاوردند، من بخوبی به یاد دارم که سران تشکیلات به چه هراسی افتاده بودند. ترس از اینکه کسی از مناسبات آنان خارج نشود، بماند که در همان زمان تمام اعضا به خوبی به یاد دارند بیش از 700نفر به بخش تیف، نزد نیروهای آمریکایی رفتند و بعدش در مرحله بعدی به دنبال زندگی آزاد خود رفتند. سران فرقه برای اینکه پیشاپیش جلوی این موضوع را بگیرند که نکند یک وقتی کسی از مناسبات آنان خارج شود، دست به سلسله نشست ها و جلساتی زدند که معروف بود به نشست های دوسال و بحث تعیین تکلیف، که سران تشکیلات این نشستها را برای تمام لایه ها میگذاشتند و روزهای متمادی به آن میپرداختند و انرژی زیادی به این کار اختصاص میدادند. اسم نشستهایی که میگذاشتند، بحث دوسال بود. مضمون این نشستها این بود که رژیم ایران تا دو سال دیگر سرنگون میشود و خیال ما هم راحت میشود. بطوری وانمود کرده و صحنه سازی کرده بودند و با جدیت تمام بحث میکردند که تعدادی از نفرات باور داشتند. سران تشکیلات میگفتند که هر جوری شده، شماها یعنی اعضاء بایستی تحمل بکنید، تمام سختی ها را به جان بخرید تا پایان دو سال و بعد از دو سال هر کسی دنبال کار خودش میرود و در ادامه این بحث تکراری و طولانی و طاقت فرسا یک متنی از مسعود رجوی رهبری فرقه، برای تمام اعضاء دیکته میکردند و تمام اعضا مجبور بودند آن را روی کاغذهایی که داده بودند، بنویسند و زیر آن را امضا بکنند و به فرماندهان خودشان بدهند. هر کسی که این کار را انجام نمیداد، برخورد تشکیلاتی با وی میشد. من خودم یکی از آن نفرات بودم که در مرحله اول با نوشتن این موضوع کاملا مخالف بودم که تعدادی از فرماندهان مرا صدا زده و شروع به تهدید کردند که تو جلوی خط برادر ایستادی و این جرم است و.....بماند که چه برخوردهایی با من و امثال من داشتند که تماما لایق و شایسته رهبری فرقه شکست خورده بوده و خواهد بود. خلاصه ماهها این موضوع ادامه داشت تا اینکه مصاحبه با نیروهای آمریکایی شروع شد و خیلی از نفرات دنبال زندگی آزاد خود رفتند و این داستان ادامه داشت تا اینکه دوسال تشکیلات شالاتان رجوی به این شکل دروغ دوام آورد و سر نفرات به نحوی سر خودشان کلاه گذاشتند و به این شکل اعضاء را مهار کردند. زمانی که دو سال تمام شد، رهبری فرقه، مسعود رجوی نشستی گذاشت با تمام نفرات در اسارتگاه اشرف و با شوخی و همان شیوه چرب زبانی خودش زیر آب بحث دو سال را زد. بطوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب، به این شکل، در آن زمان، مسئول اول تشکیلات مژگان پارسایی بود. بحث دو سال را مژگان پارسایی به اعضاء ابلاغ کرده بود، که مسعود رجوی در نشست عمومی رو به تمام اعضاء گفت که خواهر مژگان تان بحث دو سال را به شما خوب و آنچنان که من میخواستم، ابلاغ نکرده. برای همین به این خواهر مجاهد انتقاد وارد است و شما بحث را درست نفهمیده اید. قرار نیست که الان دو سال تمام شده ما جایی برویم، چونکه اشرف برای ما و شما مرز سرخ میباشد، خلاصه رهبری فرقه با دجالگری تمام، بحث دیگری را در ذهن اعضای فریب خورده جا انداخت و ماهها نیز این موضوع ادامه داشت. در واقع این نمونه از صدها نمونه دجالگری و فریب کاری تشکیلات ننگین رجوی بود که برای شما عزیزان بطور خلاصه مطرح کردم. امیدوارم که در زمان و فرصت دیگری که بدست آوردم، بیشتر بنویسم تا اینکه چهره واقعی مسعود رجوی را بهتر بشناسید.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رجوی شکست خورد و دست از پا درازتر جلو وزارت خارجه امریکا را ترک کرد
محمد رزاقی، وبلاگ رزاقی، پاریس، سی
ام اوت 2011
بار دیگر نام فرقه تروریستی و
جنایتکار رجوی در لیست تروریستی وزارت خارجه امریکا ثبت شد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اينهمه خرج، آخرسر هيچ!!!
محمد بازیارپور، بیست و نهم اوت 2011 http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=10615
چندين ماه است كه دارودسته رجوي داد و فرياد راه انداخته اند و ميليونها دلار خرج ميكنند كه از ليست وزارت خارجه آمريكا خارج شوند و بقول رجوي «بچه خوبي باشند». اما وقتي ليست وزارت خارجه آمريكا منتشر شد، رجوي با بهت و حيرت ديد كه نامش همچنان در ليست تروريستهاي عالم قيد شده و همه اسامي و القاب پرطمتراقش از جمله «شوراي ملي مقاومت»، «ارتش آزاديبخش ملي ايران»، «انجمن ايرانيان آمريكا» و غيره همه در ليست آمده كه محكم كاري شده باشد و از هيچ اسم و لقب پوشالي نتوانند استفاده كنند. اما در سايتهاي مجاهدين كه نگاه ميكني اصلا اسمي از انتشار ليست تروريستي وزارت خارجه آمريكا نيامده كه مبادا خبر جايي درز كرده و به گوشه «اشرفيان» برسد. آخه بيچاره اشرفيها چشم اميد دوخته بودند به ليست وزارت خارجه آمريكا كه شايد فرجي حاصل شده و از اين ورطه خطرناكي كه در آن گير ا فتاده اند جوري نجات پيدا كنند. راستي جا دارد كه به رجوي بايد گفت ديدي كه بازهم بور شدي؟ ديدي كه اينهمه تلاش و تقلا راه به جايي نبرد؟ ديدي كه هرچه سعي كردي صورت جنايتكار و كثيف خود را با رنگ لعاب سياسي و ضد تروريستي بپوشاني ولي نشد؟ تظاهرات با رنگهاي روشن و كفتر به هوا پر دادن و بادكنكهاي مختلف هم راه به جايي نبرد. چون همه عالم و از جمله آمريكاييهاي تصميم گيرنده بخوبي مي دانند كه سود و زيانشان چيست؟ سودشان هرچه باشد كارت سوخته و از دور خارج شده اي مثل فرقه رجوي نيست، كارت سوخته اي كه اكنون در گوشه اي از عراق گير افتاده و نه راه پيش دارد و نه راه پس. راستي «راه حل سوم» چه شد؟ مريم قجر به مصداق پيرمردي كه باروت را زير دماغ او منفجر كردند و باز حاضر نشد قبول كند بارش باروت است و همچنان مي گفت من سياهدانه حمل ميكنم، همچنان اصرار دارد كه «تنها راه دمكراتيك» آنها هستند. عجب دمكراتيكي!! اگر راست ميگويي اول دمكراتيك را براي 3400 عضو خود در عراق اجرا كن. بگذار به تلفن دست رسي داشته باشند، بگذار به اينترنت وصل شوند، بگذار با خانواده شان تماس بگيرند، بگذار بعد از اينهمه سال يك روزنامه يا يك تلويزيون به اختيار خودشان ببينند و مطالعه كنند... ... بگذريم، بالاخره جاروجنجال فرقه رجوي باز به جايي نرسيد، اينهمه سناتور و وزير و وكيل بازنشسته و پير و فرتوت هم نتوانستند كاري كنند و براي يك سال ديگر در ته ليست قرار گرفتند.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجاهدین، هتاکان به حرمت و شکنندگان حریم خانواده
رضا اسدی 28.08.2011 http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=10608
Camp Ashraf.March 2011 (Mojahedin Khalq Rajavi cult)
رضا اسدی، بیست و هشتم اوت 2011 حفظ حرمت خانوادگی در فرهنگ ، سنت ، کنش و واکنش اجتماعی ما ایرانیان جایگاهی بس عظیم دارد. هر فرد که در خانواده اصیل ایرانی پرورش یافته باشد میداند که حفظ حرمت خانوادگی، رکن اصلی و اساسی یک خانواده و از مهمترین پایه های فرهنگ واصالت ایرانیان است. شکستن این حرمت و بی احترامی به این سنت هرگز از نظر آنها بخشودنی نخواهد بود. تلاش بر استحکام خانواده ، در انسجام جامعه و برقراری محیطی سالم برای زیستن انسانها ضروری و انکار ناپذیر است. و سعی در برقراری ارتباطات خانوادگی حق طبیعی هر انسان و از وظایف تمامی افراد بشر است. باعث تاسف است که رهبران مجاهدین خلق از جمله معدود کسانی هستند که به مدت بیش از بیست و پنج سال با انواع ترفندها به حریم مقدس خانواده تجاوز نموده و حرمت ها را با شنیع ترین روش های غیر انسانی هتک نموده اند. آنها نه تنها در این مدت راه هرگونه ارتباط را بروی خانواده های افراد محصور در قلعه اشرف بسته اند بلکه با بکار گرفتن و توصل به ناجوانمردانه ترین و غیر انسانی ترین شیوه ها سعی بر ایجاد تنفر در بین اعضای این کانون عشق و محبت نموده و مینمایند. یکی از ترفند ها که در تمام سالیان گذشته مورد استفاده رهبران مجاهدین در سمت و سوی متلاشی نمودن کانون خانوادگی قرار گرفته است، به تلویزیون کشاندن اعضای محصور در اشرف و به نمایش گذاشتن مصاحبه های ساختگی ، مجازی و آنچنانی در جهت تبری جستن آنها از پدر، مادر و دیگر اعضای خانوادشان بوده. این رهبران بدور از ادب و نزاکت، از زبان این دربندیان، رکیک ترین، زشت ترین، لمپنی ترین، چاله میدانی ترین دشنام ها و فحش هایی را نثار والدین آنها میکنند که یک نمونه اش " ننگ من،ننگ من، فامیل الدنگ من" میباشد. البته از این نمونه ها بسیار است که صاحب این قلم از درج آنها شرم دارد. رهبران مجاهدین به مانند تمام دیکتاتور های ضد بشر و دیگر ناقضان حقوق طبیعی انسان ها، این چنین ترفند هایی را برای رسیدن به دو هدف بکار می برند: اول اینکه آن فرد را خجلت زده نموده و راه برگشت به دنیای آزاد و کانون خانواده را برویش مسدود نموده و وادارش نمایند تا در همان قلعه اشرف بسوزد ، بسازد و نقش هیزم این آتش بیاران بی غیرت برای جنگ طلبان و آدم کشان مذور و حقه باز را به عهده بگیرند. و دوم اینکه به خیال خودشان به مردم ایران وجهان خارج از آن غار عقیدتی اشرف وانمود کنند که آن فرد با میل ، رغبت و انتخاب خودش در آنجا مانده است. این رهبران بقدری جاهل ، از جامعه وامانده و عقب افتاده هستند که اولاٌ مفهوم و عضمت جایگاه خانوادگی در اجتماع برایشان غیر قابل فهم است و در ثانی به اعجازات در آگاهی های مردمی و ارتباطات جهان کنونی بی اعتناء ، بی اعتقاد، و فاقد درک کافی از میزان فهم و اند یشه توده ها هستند. علاوه بر اینکه رهبران مجاهدین درب قلعه اشرف را بطور کامل بروی خانواده ها مسدود و راه هرگونه ارتباط با خارج را بروی اعضای محصور در این حصار فرقه گرایی بسته اند ، امکان ملاقات به خانواده هایی هم که بیش از یک سال در پشت سیم های خاردار و خاکریز های بلند به انتظار دیدار فرزندانشان نشسته اند را نمیدهند. آنها میگویند که این خانواده ها و هرکس دیگری که بخواهد با اعضای خانواده اش در اشرف دیدار کند مزدور حکومت و فرستاده سازمان اطلاعات ایران می باشد. اگر هم چنین است میتواند دلیل محکمی باشد بر اینکه چرا مردم ایران وجود همین حاکمیت را به جایگزینی آن با امثال فرقه مجاهدین ترجیح میدهند. و تمامی اعمال زشت و غیر انسانی رهبران مجاهدین شاهدی است بر فاصله گرفتن ایرانیان از آنها و در انزوا قرار گرفتنشان در جامعه داخل و خارج از کشور است. و پیام اینجانب به رهبران مجاهدین و گردانندگان قلعه اشرف این است که: ما ایرانیان حرمت خانوادگی را با بذل شرف و آبرو بدست آوردیم و فرزندانمان را از بازار نخریدیم و از رودخانه هم نگرفتیم که به شما اجازه فروش و به تاراج گذاشتنشان در بازار جهانی و در جهت در یوزگی های سیاسی از آدمکشان و جنگ طلبان آمریکایی و انگلیسی را بدهیم. چنانچه شما با افکار و اندیشه های فرقه گرایانه تلاش بر شکستن حرمت خانوادگی را دارید باید مطمئن باشید که جامعه ایرانی و امثال ما این فرصت و اجازه را به شما نخواهد داد. به یقین دیدید و خواهید دید که با شکستن حرمت خانوادگی و هتاکی به خانواده هایی که در تلاش برای دیدار فرزندانشان میباشند ، حرمتتان بطور بی نهایت در نزد مردم ایران و خانواده های افراد مستقر در قلعه اشرف شکسته شده و بیش از پیش هم خواهد شد. و توصیه میکنم که با دست برداشتن از این ترفند ها و شیوه های دیکتاتور معابانه و تهوع آور، خودتان را بیش از اینها منفور ، مسخره و مضحکه خاص و عام ننمایید. بدون شک غربی ها این بی پرنسیپی های شما را به حساب بقیه ایرانی ها هم خواهند گذاشت. و این شمایید که در آینده ای نه چندان دور، در قبال تمامی این ظلم ها، خیانت ها ، بی عدالتی ها و نقض حقوق انسانها راه گریزی برایتان باقی نخواهد ماند و در دادگاه های مردمی مجبور به پاسخگویی خواهید شد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سوال های بی پاسخ و مسعود رجوی
جعفر ابراهیمی، فریاد آزادی، پاریس،
بیست و سوم اوت 2011
با براه انداختن بحث پر سر و صدای
انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و جدا کردن بچه های بی گناه و بی پناه از
پدر و مادر و طلاق اجباری و علی الدوام... حرف اصلی مسعود برای این جنایت
عظیم ضد انسانی این بود که: «ما پشتیبانی ابرقدرت (آمریکا) نمی خواهیم، ناو
جنگی نمی خواهیم، جنگنده و پول نمی خواهیم... و به جای آن انقلاب مریم را
دارید برای سرنگونی جمهوری اسلامی....»
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواب های گران
22.08.2011 همــــایون کـــهزادی - پاریس
از قدیم گفته شده اگر دنیا را آب
ببرد شما را خواب می برد. این در باره مسعود رجوی و مریم عضدانلو، خیلی صدق
میکند. دیروز در چندین خبر از آمریکا وعراق و ایران و...خواندم که سازمان
تروریستی رجوی باید از روی زمین برچیده شود. در ایران بیش از1000000 میلیون
تراکت واعلامیه علیه مسعود و مریم در 12 استان به صورت گسترده پخش و ضبط
شده، آنهم با عکسهای اینگونه، نگاه کنید: خبری از عراق. ما ومردم ما نمی
خواهند در کشورشان جزام و تروریست باشند. رجوی دست از سر عراق خون چکان و
زخمی بردار یک مقام امریکایی گفت، هیچ کشوری فرقه رجوی را نمی خواهد و مردم
عراق هم تصمیم گرفته اند که آنها را اخراج کنند یا با رضایت خود یا با سلاح
و زور. این فرقه از روز اول برای عراق و مردم عراق بد بیاری آورده، ما دیگر
تحملمان تمام شده است.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |