_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

دموکراسی از نوع انگلیسی !

 (نامه سر گشاده  علیرضا میرعسگری به آقای  لرد کوربت )

 

 

علیرضا میرعسگری - کلن- آلمان

05.09.2011

 

با عرض احترام

جناب آقای لرد کوربت

مصاحبه اخیر شما با برنامه به عبارت دیگر  که متاسفانه سر شار از تناقض گویی و جواب های غیر مسئولانه بود مرا وا داشت که  به عنوان یک ایرانی  سوالاتی را از شما مطرح کنم.

شما بارها در مصاحبه خود مطرح کردید که خواهان برقراری دموکراسی درایران هستید و مسئله نقض حقوق بشر را همیشه دنبال می کنید.

در قسمتی از مصاحبه خود در رابطه با نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین و گزارش دیدبان حقوق بشر درسال 2005 با تناقض گویی آشکار مطرح کردید که :

"آن گزارش نادرستی بود. من به دیدبان حقوق بشر نامه نوشتم. خیلی علاقمند بودم که از نحوه تهیه گزارش مطلع شوم. اصلا جوابی از آنها نگرفتم. اینکه گزینش افراد برای مصاحبه چگونه صورت گرفت؟ هزینه مترجم را چه کسی پرداخت کرد؟ چطور صحت و سقم گفته ها را چک کردند؟ آیا ادعاهایی که می شد را چک کردند که ببینند حقیقت دارد یا فقط حرف آنها را پذیرفتند؟ آیا برای این مصاحبه ها به آنها پول دادند؟ سوال هایی که هر کس درمورد درستی این گزارش می خواهد بداند. هیچ جواب و توضیحی به من ندادند." ( به نقل از مصاحبه شما با برنامه به عبارتی دیگر).

جناب لرد کوربت

در سال 1994 من به همراه حدود 600 نفر از اعضای سازمان مجاهدین که با روشهای سازمان مجاهدین مخالف بودیم (عملیات های تروریستی با کمک دیکتاتور سابق عراق صدام حسین) به دستور شخص مریم و مسعود رجوی در درون زندانهای سازمان مجاهدین مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتیم .
در همان سال از نزدیک شاهد قتل پرویز احمدی یکی دیگر از مخالفان که به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود، توسط زندانبانان مجاهدین بودم .(گزارش دیده بان حقوق بشر تحت عنوان خروج ممنوع) .

 سازمان مجاهدین در نشریه مجاهد مورخه 2 مارس 1998 از پرویز احمدی به نام یکی از شهدای مجاهدین که توسط عوامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی کشته شده است یاد میکند.

درهمان سال در زندان شخص دیگری به نام قربانعلی ترابی در زیر شکنجه کشته شد که سازمان مجاهدین با تناقض گویی های مختلف به خانواده قربانعلی ترابی سعی در سرپوش گذاشتن بر این قتل بود که بعد از پی گیری های مختلف خانواده وی پرده از این قتل برداشته شد.

سوال من از شما این است؛ چرا سوال خود را از شاهدان این گزارش مطرح نکردید؟ اکثر این افراد در اروپا مستقر هستند و بارها آمادگی خود را برای پاسخگویی به هر سوالی مطرح کرده اند.

در قسمتی از مصاحبه خود در مورد شیوه اداره سازمان مجاهدین گفته اید:

عنایت فانی : انتقاد دیگری که به مجاهدین خلق می شود این است که در داخل خود این سازمان دمکراسی وجود ندارد. اعضای آن حق هیچ اظهار نظر و نفوذی ندارند و همه چیز توسط رهبری و شخص آقای رجوی دیکته می شود.
لرد کوربت : من این حرف ها را شنیده ام، این موضوع به خود سازمان مربوط است. من اصلا سروکاری با امور داخلی و ساختاری سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ندارم. این به خود آنها بستگی دارد که چطور سازمان را اداره می کنند.( بر گرفته از برنامه به عبارتی دیگر رادیو بی بی سی)

جناب لرد کوربت

شما از سازمانی حمایت می کنید که رهبرانش قبل از رسیدن به قدرت در درون قرارگاههای خود افراد ناراضی را تحت آزار و شکنجه قرار می دهند  و شما غیر مسئولانه این امر را مسئله درونی این سازمان می دانید .

آیا طرفداری شما از دمکراسی و حقوق بشرامری است سلیقه ایی که تنها منافع شما را در بر میگیرد یا باید غیر مغرضانه مورد بررسی قرار گیرد.

در همینجا  جا دارد که چند سوال اساسی را مطرح کنم هر چند که متاسفانه سوالات متعدد ما از شما  تا به حال بی پاسخ باقی مانده است.

آیا مید انید اعضای مستقر در کمپ عراق جدید سالیان است که به شکل سیستماتیک از رابطه با خانواده های خود قطع شده اند.

دیدار اعضا مستقر در کمپ عراق جدید ( پادگان اشرف سابق متعلق به سازمان مجاهدین ) با خانواده ها که امری کاملا طبیعی است تا کنون به دلیل ممانعت رهبران سازمان مجاهدین میسر نشده است . مسعود رجوی در آخرین کتاب خود تحت نام" خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع" با توهین به خانواده های اعضای ناراضی در درون سازمان مجاهدین ؛ آنان را عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نامیده است .

آیا با دوستی نزدیکی که با خانم مریم رجوی دارید می توانید در تحقق این امر که انساندوستانه و در راستای حقوق بشر است گام مثبت بردارید تا بی طرفی و احترام واقعی شما به حقوق بشر بر همگان روشن شود؟

لی همیلتون و ژنرال زینی فرمانده سابق ستاد مرکزی آمریکا در مصاحبه ایی اعلام کردند که از مجاهدین خلق مبلغ هنگفتی در قبال حمایتشان دریافت کرده اند.

آیا شما یا کمیته تحت سرپرستی شما یا حزبی که شما عضو آن هستید تا به حال مورد حمایت مالی سازمان مجاهدین قرار گرفته اند؟

و سوال آخر از شما ، از آنجا که شما تاکید زیادی بر حقوق بشر و آزادی کردید راستی چرا حاضر به شرکت در یک مناظره آزاد با شرکت خبرنگاران؛ مریم رجوی  و اعضاء سابق سازمان مجاهدین برای بررسی حقوق بشر در درون سازمان مجاهدین نیستید؟

متاسفانه عدم پاسخگوی دقیق به این سوالات باعث می شود که تمایل شدید شما به برقراری دموکراسی و حقوق بشر در ایران را با دیده شک و تردید نگاه کرد.

جناب لرد کوربت

در پایان جا دارد یاد آوری کنم که تحولات در ایران بدست مردم ایران و توسط نیروهای مترقی و شخصیت های اجتماعی و دانشجویان بطور مسالمت آمیز محقق می شود نه با  دموکراسی صادراتی و حمایت از نیروهای مزدور که برای رسیدن به قدرت حاضرند منافع ایران را فدای مصالح خود و رهبران خود کنند.

با احترام  

علیرضا میرعسگری / کلن- آلمان  

رونوشت :  وزارت خارجه کشور انگلستان

              احزاب بریتانیا

              پارلمان بریتانیا

              پارلمان اروپا 

 

 

 

 

 

 

همچنین .......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مساله «سازمان مجاهدین خلق»

 

 

روزبه میرابراهیمی، گویا نیوز، دوم سپتامبر 2011
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/09/127284.php

 

«سازمان مجاهدین خلق» یک واقعیت است اما واقعیتی که خود را بیش از آنچه هست «تاثیر گذار» و «ریشه دار» در جامعه ایران می پندارد ... اینک با تحولات نسلی و تعمیق ایده‌های مسالمت جویانه در نسل های جدید که اکثریت جامعه ایران را به خود اختصاص داده‌اند «محصولات» این سازمان خریدار چندانی ندارد، مگر اینکه تحولی شگرف در درون و برون این سازمان روی دهد.

اگر بخواهیم منصفانه به پهنه نیروهای فعال سیاسی مرتبط با ایران بنگریم نمی‌توانیم واقعیت «وجود» نیروی سیاسی با نام «سازمان مجاهدین خلق» را انکار کنیم. از دهه ها پیش سازمانی متشکل تحت این نام راه اندازی شده است و در فراز و فرودهای تحولات سیاسی ایران نیز نقش داشته است. گاه نقشی همراه با دیگر جریان های سیاسی برای تغییر و گاهی نیز نقشی مستقل و راهنمای راهی متفاوت. کارنامه این سازمان سیاسی «لکه» های سیاه زیادی را نیز بر خود دارد که مشی کادر رهبری آن عملاً این امکان را مهیا نکرده است تا فرصت واکاوی و تحقیق و بررسی همه جانبه ای از آن صورت گیرد. ساختار بشدت بسته و تک قطبی آن با تکیه بر تفسیری ایدیولوژیک و رادیکالیسم خشن حاکم بر آن، چه در ادبیات و چه در مشی سیاسی عملاً این سازمان را به «مساله» تبدیل کرده است. «مساله»ای برای بهره برداری های گاه و بی گاه «جمهوری اسلامی» و همچنین «مساله» برای نیروهای سیاسی و دموکراسی خواه خارج از حکومت.

در سال‌های گذشته زمان زیادی را صرف مطالعه برخی کتاب‌ها و اسناد مرتبط با این سازمان کرده‌ام، از کتاب‌هایی که برخی جداشدگان از این گروه در سال‌های اخیر به رشته تحریر درآورده‌اند گرفته تا برخی از نشریات سازمانی و کتاب‌های سازمانی رهبران این سازمان. زمان زیادی را نیز صرف مطالعه اسناد پیش از انقلاب ۵۷ این سازمان و مجموعه های مرتبط با آن کرده ام. پس از ظهور جنبش سبز نیز رویکرد و عمل‌کرد این سازمان را زیر نظر داشتم و کلیت رویکرد این سازمان در این زمینه که در کتابی تحت نام «استراتژی قیام و سرنگونی » به نام «مسعود رجوی» به تاریخ ۳۰ دی ۱۳۸۸ منتشر شده است را نیز به دقت خوانده ام.

در اینکه با مشی این سازمان و ساختار و اهدافش هیچ همراهی و همخوانی ندارم شکی نیست اما به عنوان یک روزنامه‌نگار علاقمند به تاریخ و مطالعات تاریخی از دانستن و مطالعه کردن در مورد هیچ فرد یا گروهی ابایی نداشته و ندارم.

با همه مخالفت ها و مرزبندی ها، «سازمان مجاهدین خلق» را یک واقعیت می‌دانم. با اطمینان کامل باور دارم این سازمان در ایران پایگاهی ندارد (هرچند در دوران انقلاب و سال‌های اولیه پس از انقلاب دارای پایگاه غیرقابل انکاری بود) و قادر به تاثیرگذاری کلان بر معادلات و تحولات داخلی نیست. این برداشت هم حاصل مطالعه است و هم حاصل زندگی در ایران.

بشدت به امکان تغییر افراد و گروه‌ها باور دارم و هرگز این راه را بسته نمی دانم. سال‌ها پیش در جریان حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام در یادداشتی که در اردی‌بهشت ۱۳۸۲ در روزنامه اعتماد منتشر کردم جزو اولین کسانی بودم که پیشنهاد تغییر مشی مبارزاتی این سازمان از مشی مسلحانه به مشی سیاسی را دادم. این یادداشت در کتاب مجموعه مقالاتم تحت عنوان «زیر هشت» هم منتشر شده است. آن روزها در روزنامه‌ای که سمتی نیز در آن داشتم این موضوع را پیگیری کردم و البته چه آن روز و چه امروز همچنان تفاوتی بین کادر رهبری این سازمان و بدنه باقی‌مانده آن قایل بوده و هستم.

چند ماه پیش نیز که دور جدید حملات نیروهای نظامی امنیتی دولت عراق به «کمپ اشرف» صورت گرفت یکی از امضا کنندگان نامه جمعی در دفاع از «حقوق انسانی» ساکنان این کمپ بودم. نامه‌ای که هرچند مورد بهره برداری رسانه‌های حکومتی برای ربط دادن فعالان جنبش سبز به سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت اما محتوای نامه سند قابل دفاعی بود که نشان از آن داشت که می‌توان در عین مرز داشتن با این سازمان از «حقوق انسانی» افراد نیز دفاع کرد.

اما این روزها موضوع در «لیست ترویستی» آمریکا، ماندن یا نماندن این سازمان مقوله ای شده برای مباحث رسانه ای و تبادل نظر در محافل سیاسی. صرف هزینه‌های میلیونی توسط این سازمان برای برگزاری کمپین های مختلف و فعال کردن لابی های متفاوت برای اقناع تصمیم گیران آمریکایی در جهت حذف نام این سازمان از لیست «گروه های تروریست»در نوع خود جالب توجه است.

یکی از نکات جالب، همین فعالیت گسترده این گروه تحت نام های مختلف در آمریکا است در شرایطی که این «سازمان» با توجه به بودن در «لیست» با محدودیت فعالیت رسمی در آمریکا روبرو است.

اما آیا بازی «لیست» و تمرکز بروی آن، بازی مورد علاقه کادر رهبری این سازمان نیست؟ توجه بیش از حد به مقوله در «لیست» بودن یا نبودن این سازمان آیا سبب انحراف از توجه به مقوله‌های با اهمیت‌تری نخواهد شد؟

اینکه «سازمان مجاهدین خلق» در لیست «تروریستی» آمریکا باشد یا نباشد چه تفاوتی در حال قربانیان «کمپ اشرف» دارد؟ از واژه «قربانیان» استفاده کردم چون گزارش ها و شواهد منتشر شده بسیار در این سال‌ها نشان دهنده حاکمیت شرایط «معمولی» در آن مکان نیست. آیا ماندن یا خارج شدن از «لیست» سبب خواهد شد که دیوارهای تنیده شده در اطراف تک تک اعضای باقی‌مانده این سازمان – بخصوص ساکنان کمپ اشرف - ترک بردارد؟ و چشم‌ها و گوش هایشان حرف و حدیثی جز آنچه تاکنون در همه این سال‌ها به آن‌ها «تزریق» شده است را ببیند و بشنود؟

آیا ساکنان «کمپ اشرف» می‌توانند بجز دیدن و شنیدن «سیما آزادی» دیگر رسانه‌ها را نیز آزادانه و مختارانه ببینند و بشنوند؟ در خبرها خوانده بودیم که آن‌ها دسترسی به اینترنت هم ندارند آیا تغییر در لیست به دسترسی آزادانه آن‌ها به اینترنت و دنیای بی مرز کنونی نیز خواهد انجامید؟

آیا روایت ها و گزارش هایی که برخی از جداشدگان در سال‌های اخیر از شیوه‌های «حکمرانی» و «رهبری» با دیگر جهانیان به اشتراک گذاشته‌اند با حضور نهادهای مستقل و بطور آزادانه قابلیت بررسی خواهند داشت؟

«سازمان مجاهدین خلق» مدعی است که مشی «مسلحانه» را کنار نهاده اما هنوز برای باورپذیر شدن این ادعا اقدام‌ها کافی را صورت نداده است. «شعار تغییر استراتژی» بیشتر به یک تاکتیک سیاسی می‌ماند تا یک تغییر واقعی و استراتژیک. حداقل بنده شخصاً در چند گفت و گویی که در دو سال اخیر با برخی از اعضا و هواداران این سازمان در مقاطع مختلف در نیویورک داشتم به این باور که آن‌ها همچنان «مشی مسلحانه» را خط مشی خود می‌دانند و تغییر مشی را باور ندارند راسخ تر شدم.

ساختار بسته و عمودی و غیردموکراتیک سازمان مجاهدین خلق و مونولوگ شدید حاکم بر مجموعه این سازمان و ادبیات حاکم بر رسانه‌ها و گفتمان این مجموعه برای من «شعارهای دموکراسی خواهانه» و «گفتارهای آزادایخواهانه » آن‌ها را غیرقابل باور می سازد.

حال در این بین بیش از اینکه بودن یا نبودن «سازمان مجاهدین خلق» در «لیست تروریستی» آمریکا از منظر یک ناظر سیاسی که دموکراسی و حقوق بشر از اولویت هایش است مهم باشد میزان تحقق ادعای «دموکرات» بودن و «آزادیخواه» بودن آن هم در وهله اول در درون یک سازمان سیاسی از اهمیت برخوردار است.

شفاف سازی از رویکردها و مکانیزم های رهبری و هدایت نیروهای «خودی» و روبرو شدن با «پرسش ها»ی واقعی در مورد کارنامه و عملکرد این سازمان در دهه های مختلف و بخصوص در برهه جنگ ایران و عراق … و ایجاد امکان دسترسی آزادانه نهادهای حقوق بشری به ساکنان کمپ اشرف و همچنین دسترسی آزادانه ساکنان این کمپ به دنیای بیرون و … گوشه‌ای از اقداماتی است که می‌تواند در اولویت این سازمان باشد.

آنچه در مورد همه، از جمله این سازمان سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد پرهیز از «سیاه و سفید» بینی است هرچند مشی و گفتمان و ادبیات این سازمان بی تردید مبتنی بر همین «سیاه و سفید» بینی در مورد دیگران است. اگر «سازمان مجاهدین خلق» خود را برحق می‌داند و رویکرد ها و مشی درون سازمانی اش را بی‌نقص می پندارد نباید از قدم بر داشتن در مسیر شفاف سازی واهمه ای داشته باشد.

اینکه یک گروه یا سازمان سیاسی در «لیست تروریستی» باشد یا نباشد تغییری در محتوا و واقعیت‌های حاکم بر تفکر و ساختار فکری آن سازمان ایجاد نمی‌کند بلکه برای انکار ادعای «دیگران» در مورد «سازمان» باید تغییرات اساسی در بدنه و روابط و رویکردهای این سازمان را شاهد بود.

«سازمان مجاهدین خلق» یک واقعیت است اما واقعیتی که خود را بیش از آنچه هست «تاثیر گذار» و «ریشه دار» در جامعه ایران می پندارد. اهداف ایده ها، آرمان ها، و ادبیات و مشی ای که این سازمان نمایندگی آن را برعهده دارد شاید ۳۰، ۴۰ سال پیش قادر به «یارگیری» در بدنه جامعه بود اما با تحولات نسلی و تعمیق ایده‌های مسالمت جویانه در نسل های جدید که اکثریت جامعه ایران را به خود اختصاص داده‌اند «محصولات» این سازمان خریدار چندانی ندارد، مگر اینکه تحولی شگرف در درون و برون این سازمان روی دهد

 

 

 

 

همچنین .......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعد از ابقای فرقه تروریستی رجوی درلیست تروریستی امریکا اکنون زمان آزادسازی اسیران اشرف است

 

 

الف .مینو سپهر، وبلاگ زنان در اسارت فرقه رجوی، سی ام اوت 2011
http://www.banafsheh707.blogfa.com/post-230.aspx

 

درتاریخ 18 اگوست 2011 فرقه تروریستی رجوی وکلیه نام های مستعارش در بازبینی لیست تروریستی وزارت امورخارجه ابقا گردیدند.
http://www.state.gov/s/ct/rls/crt/2010/170264.htm  

این خبر درروز 20 آگوست درجوامع مجازی منتشر ومورد استقبال قرارگرفت.
http://balatarin.com/permlink/2011/8/21/2674094  

دستگاه تبلیغی فرقه رجوی اما باانتشار این خبر دچار یاس ودرماندگی وسرخوردگی شدید قرارگرفت _ فرقه رجوی که تصور می کرد نام این گروه از لیست تروریستی خط خوادهد خورد قبلا برنامه ریزی کرهده بود که دروز 26 آگوست جمعی از طرفدران خود را درواشنگتن گر د هم آوده واین پیروزی را جشن بگیرد! اما باانتشار خبر ابقا درلیست تروریستی در18 اگوست درسایت وزارت امورخارجه همه توهم ها وهزینه کردن های فرقه رجوی برباد رفت بهمین دلیل جشن پیروزی تخیلی تبدیل به تجمع اعتراضی علیه ابقا درلیست تروریستی مبدل گردید_ این گردهمایی اعتراضی باشرکت حدود هزار نفر که ازبیکاران وبیکاران ایرانی وهمچنین بی خانمان های امریکایی که از بوسیله فرقه رجوی از شهرهای امریکا بااتوبوس به واشنگتن آورده شده بودند برگزار گردید.

http://balatarin.com/permlink/2011/8/29/2688169  

بخش فارسی صدای امریکا درروز شنبه 27 اگوست اما مجبور شد این خبر را بوسیله گزارشگرخودرزیتا ایراندوست مورد تائید قراردهد.....

http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=10614  

سکته ناقص انوشیروان گنگرلو عضوفرقه تروریستی رجوی درپخش خبر ابقای فرقه رجوی درلیست

نکته جالب درانعکاس این خبر درصدای امریکا عصبیت _ سرخوردگی و سانسور نمودن خبر از جانب انوشیروان کنگرلو عاشق مریم قجر تروریست دراین رسانه بود _ نگاه کنید به شکل وقیافه ونوع خبررسانی دردمندانه وتوام با سرخوردگی وحالت نزدیک به مرگ انوشیروان گنگرلو _ این فرد چنان ناراحت وعصبی وکلافه است که گویی می خواهد خبر مرگ مادرش را اعلام نماید !..... کنگرلو وجمشید چالنگی وعلی جوانمردی از جمله اعضا و وهواداران وعوامل نفوذی این فرقه تروریستی درصدای امریکا بوده وهستند.

هراس ووحشت ودرماندگی وعجز فرقه رجوی از این شکست سنگین

http://balatarin.com/permlink/2011/8/29/2688175  

چگونه ملیونها دلار بجامانده از مزدوری برای صدام بدون هیچ نتیجه به جیب امریکایی ها رفت؟

مرم قجر تروریست که خوب می دانست تمام تلاش های یک ساله اش برباد رفته دراین سخنرانی درخواست عاجزانه جهت خط زدن از لیست تروریستی راکنار نهاد و التماس خود رابر بگارگیری حظانت امریکا از اسیران اشرف متمرکز نمود _ اوج درماندگی زذالت _ شیادی _ دروغگویی وشکست در یاوه گوی های ابلهانه این تروریست قجر به درستی نمایان بود.

از روز 18 اگوست وانتشار لیست اروریستی سال 2011تمامی دستگاه تبلیغی فرقه رجوی به حالت کما رفته است _ طی یک سال اخیر فرقه رجوی درکنار هزینه کردن ملیونها دلار پول کثیف صدامی وخریدن سیاسمتداران از رده خارج امریکا سعی کرد برخی از نمایندگان کنگره امریکا را نیز برای اینکار اجاره کند _ درکنار آن تمامی قلم به مزدان پیدا وپنهان خود از جمله ایرج مصاقی _ علی ناظر _ بیژن نیابتی _ منصورامان _ حسن داعی ااسلام وپرویز سربی ( مسئول رسانه جدید فرقه رجوی تحت نام کانال مردم !)راهم روانه این کارزار بی سرانجام کرد ولی نتیجه برای این فرقه یک حواله بزرگ از طرف دولت امریکا به این تلاش های بی سرانجام بود.

امریکا به سران فرقه رجوی و طرفداران حرفه ای اش گفت : امسال نمایش تمام شد بروید سال دیگر بیائید.

مریم قجر تروریست دریاوه سرایی های خود درحضور بی خانمان ها و علاف ها وبیکارهای جمع شده در واشینگتن بار دیگر امریکا را از نهایت درماندگی تهدید نمود ودرخواست کرد که طرح جابجایی واخراج اسیران اشرف را کنار بگذارد_ این ملیجک بی عقل وشعور همچنان خود را پرت از ماجرا نشان داده وعلیرغم اینکه می داند امریکایی ها هیچ قدرتی درعراق ندارند ودرحال ترک آنجا هستند همچنان درخواست های عاجزانه وغیرقانونی وغیرحقوقی خود را تکرار می کند و التماس می نملید که امریکا همچنان سرپرستی اسیران اشرف را بعهده بگیرد!

ابقا درلیست تروریستی وسرانجام اسارتگاه اشرف.

هرچند درظاهر بین دوموضوع ابقاشدن درلیست ترور دولت امریکا و جمع شدن اسارتگاه اشرف تا آخرسال جاری ارتباطی نیست ولی دستگاه تبلیغی فرقه رجوی این دورا بهم ربط داد تا درکنار رویای شکست خورده خروج از لیست تروریستی مسئولیت اشرف راهم نیز به گردن امریکا بیاندازد.

ابقای فرقه تروریستی رجوی درلیست تروریستی سال 2011 گرچه می تواند به ده ها دلیل روشن از جمله پرونده سنگین این گروه منفور باشد ولی یکی از این دلایل راهم می توان 7 بار گفتگوهای بی نتیجه دیپلومات امریکایی لورنس باتلربا سران اینگروه درمورد طرح امریکا جهت جمع آری اسارتگاه اشرف تا پایان سال میلادی دانست.

خط ونشان کشیدن های دردمندانه وعاجزانه مریم قجر تروریست درسخنرانی برای بیکاران و بیخانمان های امریکا درروز 26 آگوست نشان می دهد که فرقه رجوی که درمسئله خروج از لیست ترور سال 2011 باشکست مواجه گردیده واینک مسئله باقی مانده چگونگی جمع آوری اسارتگاه اشرف است.

مریم قجر دراین یاوه سرایی بار دیگر زنجیرپاره کرد ومسئولیت هرگونه رخداد احتمالی درمورد جابجایی اسیران اشرف درخاک عراق را به دوش امریکا قرار داد.

اکنون هم امریکا وهم سران فرقه رجوی هردویکدیگر رامسئول رخداد های احتمالی آینده جهت جمع آوری اسارتگاه اشرف می دانتد واین درحالی است که تصمیم گیرنده درمورد جمع آوری اشرف دولت منتخب آقای نوری المالکی است که مصصم است این غده چرکین رابرای همیشه از بدنه خاک عراق بیرون آورد.

یک راه حل برای جمع آوری مسالمت آمیز اسارتگاه اشرف

به باور نویسنده تنها یک راه حل میانه برای حل این مسئله وجود دارد وآن اجرای حکم دادگاه عالی جنایی عراق درمورد تحت پیگرد قرارگرفتن ودستگیری 102 نفر از شکنجه گران و فرماندهان ترور مستقر دراسارتگاه اشرف می باشد _ بادستگیری این افراد تشکیلات فرقه ای ازهم خواهد پاشید و درآن صورت شرایط برای روند مسالمت میز اعلام جدایی و درخواست پناهندگی انفرادی بدنه تشکیلات فرقه رجوی ممکن خواهد گردید.

طبیعی است که با برهم خوردن تشکیلات فرقه ای این گروه تعداد بسیاری از این اسیران جداگردیده وخود رابه نیروهای عراقی معرفی خواهند نمود وچنین شروعی باعث فراهم آوردن شرایط دخالت سازمان صلیب سرخ وکمیساریای سازمان ملل درامور پناهندگان خواهد گردید.

توصیه من به دولت آقای نوری مالکی اینست که هرچه زودتر این احکام رابه اجرا گذارد و این افراد تحت تعقیب بین المللی را دستگیر ومحاکمه نماید واین کلید حل مسالمت آمیز این اسارتگاه است _ البته تعین تکلیف این افراد تا اخراج از عراق مدتی بطول خواهد انجامید و بجاست تا دولت عراق همچنان 8 سال گذشته وجود این اسارتگاه تا تعین تکلیف نهایی را تحمل نموده وبا افراد فریب خورده بدنه این گروه همچنان مدارا نماید.

نتیجه = ضمن استقبال از تصمیم دولت امریکا مبنی برابقای این گروه درلیست تروریستی سال 2011 بایستی به مسئولین دولت امریکا یاد آور شوم که هرنوع گفتگو با سران فرقه رجوی همانگونه که تجربه شما ودیگران نشان می دهد بیفایده می باشد ولذا درکنارتداوم گفتگو باید قاطعیت راهم بکار گیرید واز هرگونه مانع تراشی درمورد دستگیری سران این فرقه مستقر دراشرف وفرار کرده ها را کنار بگذارید ودولت عراق را دراین راه یاری نمائید تابتواند حاکمیت خود براین تکه خاک اشغالشده و خودمختار را اعمال نماید.

الف .مینو سپهر _ نویسنده _ پژوهشگر وتلاشگر حقوق بشر وزنان

کدشناسه متن
PSCODE.IBN.NR:445698/08/31/2011/A358AF

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد