_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

شهیدان 19 فروردین اشرف دفن شدند، سوالها و حرفهایی که می ماند

 

 

ایرج شکری، وبلاگ درفش، نهم سپتامبر 2011
http://iradj-shokri.blogspot.com/2011/09/
normal-0-21-false-false-false-fr-x-none_08.html

 

سایت رسمی مجاهدین و سایت «همبستگی ملی»، روز 15 شهریور(6 سپتامبر) ویدئو مراسم خاکسپاری شهدای 19 فرودین را در اشرف در صفحه اول خود قرار دادند. البته شروع این ویدئوها در این دوسایت یکی نیست. آنچه در سایت همبستگی شروع می شود بخشی 13 دقیقه یی از این ویدئو است که همراه بخشهای دیگر در یوتیوب هم قرار دارد، اما ویدئو سایت مجاهدین 55 دقیقه یی است که قسمتی از آخر آن هم به مراسم خاکسپاری مجاهد شهید منصور حاجیان اختصاص دارد که از مجروهان آن رویداد بود و بعد از تحمل دو ماه جراحات ناشی از رویارویی با نیروهای عراقی، به علت عدم دسترسی به درمان جان باخت. در آغاز ویدئویی که در سایت مجاهدین قرار دارد، بعد از صحنه هایی همراه با اجرای سرود از مراسم، قسمتهایی کوتاه از سخنان جناب مسعود رجوی رهبر مجاهدین به مناسبت عید فطر(برابر با 9 شهریور) گنجانده شده است که در آن اشاره می کند که شهدای «فروغ اشرف» - اسمی که ایشان برای رویداد 19 فرودین برگزیده-، بعد از شهادتشان 40 روز هم با پیکرهاشان به پیکار ادامه دادند و در تصاویر مربوط به مراسم، یکی از خانمهای مجاهد که آغازگر مراسم است یاد آور می شود که شهدای 19 فروردین باید در قطعه مروارید و به خصوص در کنار شهدادی مرداد ماه 88 به خاک سپرده می شدند ولی به خاطر اشغال قطعه مروارید توسط جانیان، بعد از 38 روز مراسم خاکسپاری آنان برگزار می شود. سوال این است که 38 یا 40 روز بعد از شهادت آن 35 مجاهد، برابر است با یکی دو روز مانده به پایان اردیبهشت یا اول خرداد، کلیپ مراسم خاکسپاری روز دوشنبه 15 شهریور، در سایت مجاهدین و همبستگی ملی قرار گرفته است، علت این تاخیر بیش از سه ماهه یا علت این «پنهانکاری» چه بوده است؟ نگارنده در یکی دو مطلب از تصمیم عدم دفن شهدا در قطعه مروارید،با شرایط تعیین شده از سوی عراقیها -که شرکت اندکی از اشرفی ها و بدون پرچم و شعار بود-، و درخواست از آمریکا برای مداحله در این مورد از سوی خانم رجوی انتقاد کرده بودم، و علت آن هم مشکلات موجود در اشرف به خاطر کارشکنی های مالکی و مسائلی که نگهداری 35 جنازه در آن شرایط کمبود امکانات از یکسو و شدت گرمای هوا از یک سو می توانست سبب شود، بود. علاوه بر آن تاثیرات ناگوار روحی این مساله بر روی بازماندگان شهدا در ایران را هم یاد آور شده بودم و در مطلبی که در 13 تیر(4 ژوئیه) با عنوان «ضرورت توضیح واضحات» نوشتم، از خانم رجوی درخواست کرده بودم که دستور دفن آن شهدا را بدهد. اکنون معلوم می شود که دستگاه رهبری مجاهدین بعد از اعلام ممنوعیت دفن شهدا در اشرف که واکنش دولت جبّار و مرتجع عراق به تصمیم اعلام شده از سوی خانم رجوی بود، رهبری مجاهدین راه مصاف به آن را پیش گرفته و در گوشه دیگری از اشرف که در اختیارشان است، محلی برای دفن آن جان سوختگان آماده کرده و دست به کار تهیه مقدمات برای برگزاری مراسمی آنگونه که می خواستند شده اند که شامل تهیه تابوتها و یونیفورمهای ویژه برای این مراسم(آن یونیفورمهای سیاه با کمبربند سرخ و بدون کلاه قبلا در دیده نشده بود . احتمالا این تنها ارتش دنیا است که یونیفورم مخصوص مراسم تشیع جنازه دارد) ومحل موزه یادگارهای شهدا شده اند. به هر حال هیچگونه توضیحی در مورد این تاخیر در اطلاع رسانی، نه در ویدئو کلیپ و نه به صورت نوشتاری در سایتهای مربوطه داده نشده است. این بازهم نشان دهنده اشکالی است که کلا در دستگاه رهبری مجاهدین در شناخت و ارزشگذاری و ارتباط با مقوله یی به اسم افکار عمومی و مردم وجود دارد. حتی اگر خانواده های شهدا را از طریق ارتباط تلفنی و یا زنجیره روابط خانوادها از مساله انجام خاکسپاری مطلع کرده بوده باشند، این باز هم جبران اشکال ارتباط با افکار عمومی یا به عبارتی بی اعتنایی به افکار عمومی را نمی کند، به ویژه اگر در نظر بگیریم این بی اعتنایی از سوی کسانی صورت می گیرد که مدعی اند اشرف دژ استراتژیک مقاومت مردم ایران است، اشرف الگو است برای مردم (ادعایی که خانم رجوی در سخنان اخیرش به مناسبت انتخاب مسئول اول جدید سازمان مجاهدین می کند)، و... این مدعیان باید به این هم فکر می کردند که آن مردم لابد به یاد شهدای خود هستند و دفن نشدن جنازه شهدا مساله یی است که خاطر آنها را آزرده می کند. بعد از «انقلاب ایدئولوژیک» که دستگاه رهبری مجاهدین در اوج افلاک قرار گرفت و ارتباط معکوس با مردم را پیشه کرد، یعنی به جای تلاش برای مورد حمایت و تایید مردم بودن این رهبری بود که «چتر» حمایت و زعامت خود را بر سر مردم گسترده بود و مردم همه «باید» می آمدند زیر چتر ایشان، رهبری از تاریخ طلبکار شد و این را بی هیچ پرده پوشی در مالک الرقابی شعار ایران رجوی - رجوی ایران که مورد انزجار همه، حتی همپیمانان غیر مجاهد خودش بود، انعکاس می داد و هرکه بیرون از دایره مریدان و پیروان بود، دشمنان بالقوه یا بالفعل و یا بیهوده و بی مصرف شمرده شدند. رهبری به نحو تآسفباری به امر افکار عمومی بی اعتنا شد و مبارزه شان در مسیری با شیب تندی قرار گرفت که نگارنده آنرا مبارزه «خصوصی» برای حق رهبری و انحصار قدرت، حقی که به رهبر مجاهدین تعلق داشته و و آخوندها غصب کرده اند، می نامم. از طرف دیگر در عمل هم می دیدیم که مجاهدین اعلامیه های عملیات خود را به اسم شهدای خود و برای «انتقام خون» آنان منتشر می کردند، و این خط «انتقام گرفتن»، که سرچشمه آموزه های ایدئولوژیک آنان است، «آرمانگرایی ایدئولوژیک» آنان که را «گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته شده و انتقام ناگرفته حسین از یزیدیان زمان» است، شکل می دهد، که زبان رهبر و معلم عقیدتیشان بارها شنیده ایم. این «آرمان گرایی» البته هم استتار و هم حصاری مثل سیم خار دار برق دار است برای مصون نگه داشتن فردیت رهبری سازمان و جایگاه قدیسی آن ، از «خدشه دار شدن با انتقاد» است. جناب مسعود رجوی در همان بخش کوتاه سخنانش که در ویدئو کلیپ مراسم گنجانده شده است، شهدای 19 فروردین را هم هدیه یی به خاک پای امام حسین نام داد. به نظر می رسد که علت تاخیر سه ماه و نیمه اعلام خبر آن مراسم این بوده است که آن را با مراسم انتخاب مسئو اول سازمان مجاهدین همراه کنند که برای خودشان رویداد خ مهمی است تا به این ترتیب، تلخی ماجرای شهادت آن سی و پنج نفر در رویداد «پرشور» انتخاب مسئول اول سازمان حل شود.

نگاهی به پیام عید فطر

از تاک از تاکتیک و شگرد هایی که آقای رجوی بکار می گیرد که کسی در درستی و پیروزمند بودن سیاستهای بکار گرفته شده از سوی ایشان فکر تردید به خود راه ندهد، این است که سقف این دستاوردها را چنان بالا می گیرد که پیروان و همراهان در برابر «عظمت» ادعاهایی که در برابرشان قرار دارد، خود را کوچک تر از آن بیابد که با معمار آن ، به بحث و اما و اگر بپردازند و فکر چنین کاری که به خود راه نمی دهند. در سخنان و جمعبندی های ایشان همیشه دستاوردهای مجاهدین (که البته همه تحت رهبری و هدایت ایشان و تلاش مهرتابان آزادی صورت گرفته است)، جهش وار و «پیروزی های بزرگ» بوده است، هم چنان که در این پیام که کلا دست آورد مجاهدین را –که اکنون به نحو تلخ و دردناکی آینده سازمانی اش را ، تصمیم وزارت خارجه آمریکا در مورد ابقا یا خرج کردن نام آن از لیست تروریستی رقم می زند-«خرق عادت» و معجزه در سیاست دانسته و مجاهدین را به خاطر کیفیت و طول مبارزه، در «قله شرف بشریت قرن بیستم و بیست یکم» قرار داده که البته بازهم بر همه «واضح و مبرهن» است که این «خرق عادت» تحت رهبری خودشان صورت گرفته است و از کرامات خودشان است. از بنیانگذار سازمان یاد کرده که کاش بود و می دید که سازمانی که او آن را پی ریخت چه شاخه و برگی گسترده است. ولی این نکته را نمی بیند که اگر بنیانگذار سازمان زنده بود و شرایطی که اشرفی ها در آن قرار دارند و لیست اسامی سخنرانان و حامیان آمریکایی مجاهدین را که در کنفرانسها – که مطالبی در مورد پرداختهای قابل توّجه برای «حق القدم» و بالای منبر رفتن آنان در رسانه ها منتشر شده است-، می دید چه واکنشی نشان می داد و چه حالی می شد. من منکر این نیستم که مجاهدین سالهای طولانی در شرایط سخت و جانکاهی که با هزار توطئه از سوی رژیم و همدستان خارجی اش رو به رو بوده اند، به مبارزه با رژیم و مقاومت در برابر آن ادامه داده اند، اما سوال این است که هدف این مبارزه چه بوده و آیا مسیر درستی را پیموده و حاصل آن کدام است و در کجا متبلور می شود؟ آقای رجوی 8 بهمن سال قبل و در آستانه دهه فجر در پیامی به مردم آنان را به خروش و خیزش علیه رژیم در بهمن ماه دعوت کرد، اما خبری نشد، ولی کروبی و موسوی به بهانه حمایت از اعتراضات و قیام مردم مصر علیه حسنی مبارک دعوت به تظاهرات در 25 بهمن کردند و با وجود بسیج شدید پلیسی و با این که از فاصله دعوت تا روز موعود رژیم مبارک هم سقوط کرده بود، تظاهرات صورت گرفت. بالاخره نباید پرسید که آیا موفقیت را به نسبت دستیابی به هدف یا اهداف تعیین شده باید تعیین کرد یا به نسبت «کیفیت و مدت» ریاضت و زجر کشیدن و شهید دادنهای قابل اجتنابی که هیچ تاثیری بر پیشرفت و گسترش مبارزه مردم ندارد؟ اگر بعد از این همه سال و آن دستاوردهای مورد تاکید ایشان، پیام رهبری مجاهدین، فاقد انگیزش و تاثیر لازم برای به حرکت در آوردن مردم است، پس باید دید اشکال کار کجاست. مردم را که نمی شود محکوم کرد. مبارزه سیاسی یک حزب یا سازمان اعم از پیشرو یا ارتجاعی عبارت از سازمان دادن و به حرکت در آوردن مردم برای دستیابی به هدفهای تعیین شده از سوی حزب یا سازمانی است که آن اهداف را در برگیرنده منافع مردم و یا اهداف مورد نظر مردم یا به اندازه کافی مورد حمایت طبقه یی از جامعه و بخشی از مردم می داند. اگر حزب یا سازمان نتوانست حمایت مردم را برای دستیابی اهداف تعیین شده و در مواردی مثل آن چه ما می خواهیم، قبول خطر و پرداخت بها در این زمینه جلب کند، به هر حال اشکال در ارزیابیها و تعیین اهداف و اشکال در توانائیها و در ایجاد ارتباط با مردم از سوی حزب و سازمان است و نه مردم. حالا در این بحث خیلی جالب است که در نظر بگریم که رهبری سازمان مجاهدین، ماندن در عراق را با ادعا و اهدافی مثل، مبارزه با گسترش بنیاد گرایی و جلوگیری از بلعیده شدن عراق توسط رژیم، توجیه کرده است و آن که باید قدر دان این سیاست مجاهدین می شد، یعنی آمریکا، حالا کمر به متلاشی کردن تشکیلاتش بسته است «شد غلامی که آب جوی آرد/ آب جوی آمد و غلام ببرد». یک نکته خیلی تخیلّی و از مواردی که اصلا ارتباطی به مبارزات مردم ندارد، و من در این مورد از آقای رجوی استدعا می کنم که اصلا در این فکر و خیالها فرو نروند و فکرشان را روی ارتباط با مردم درون و بیرون مرز برای برچیدن رژیم آخوندی متمرکز بکنند این است که ایشان با تاکید بر این که «مجاهدین شکوهمند ترین حماسه پایداری به لحاظ کیفیت و طول و زمان در قرن بیستم و بیست ویکم را از خودشان کردند، بر بام شرف بشریت معاصر قرار گرفتند»، گفته اند که «شجره طیبه یی که اصل آن ثابت[ منطورشان اسلام است لابد] و حالا در سراسر عالم شاخه و برگ گسترده است». یک چنین تخیّلات و توّهمات واقعا پرت افتادن از مساله و موضوع مبارزه و از اساس گمراه کنند و خطرناک و نگران کننده است. من امیدوارم آقای رجوی زیاد مجذوب ارزیابی های کسانی مثل ژان زیگلر که گمان می کند برای جوانان مسلمان شمال افریقا که اکنون دستخوش انقلاب و تحول است و دنبال الگویی هستند، مجاهدین مستقر در اشرف بهترین الگو هستند و برچیدن اشرف فاجعه است، نشود، این کارشناس و جامعه شناسان غربی هم که البته «معصوم » نیستند،در ارزیابیهاشان از مسائل اجتماعی و سیاسی دچار اشتباه می شوند و پرت و پلا می گویند، چنان که چندی پیش الکساندر آدلر که موّرخ و صاحب نظر در مسائل سیاسی در فرانسه است در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ به سوالی در مورد ممکن بودن تحولاتی از توسط نیروهای مسلح در سوریه و ایران، او برخلاف سایر شرکت کنندگان در برنامه که آنها هم کارشناسان مسائل سیاسی بودند گفت قالیباف شهردار تهران که ژنرال سپاه است در اپوزیسیون است(!) و ممکن است در انتخابات آینده ریاست جمهوری او انتخاب شود. به هر حال بهتر است ما به ارتباط با مردم خودمان فکر کینم و خانه خود را آباد کنیم ومطمئن باشیم اگر در این کار موفق شویم، جویندگان الگو، اگر ما را مناسب گرایش و آمال خود،دیدند سرمشق قرار خواهند داد ضمن این که شاخ و برگ آن شجره طیبه در سراسر عالم، مثل آن امضاهای سه میلیون سُنی و دومیلیون شیعه عراقی، خاصیتی به اندازه نگاهی از گوشه چشم «هیلاری عزیز»، برای حل مساله اضطراری مهار کردن مالکی در مورد ضرب العجل تعیین شده و برای خارج شدن مجاهدین از عراق ندارد. من باز هم از جناب رجوی استدعا می کنم این نوع تفکرات عظمت طلبانه را که شباهت هایی به گرایشهای اسلامگرایانی که با جمبوجت در 12 بهمن 57 در ایران فرود آمدند و می خواستند حزب مستضعفین جهان را تشکیل بدهند، دارد و عواقبش را می دانیم از خود دور کنند و تمام فکر و توان خود را روی جلب حمایت هرچه بیشتر ایراینان و گرد آوری نیروی هرچه بیشتر در ائتلاف و اتحادی برای برقراری دمکراسی و تضمین حقوق شهروندی مردم ایران و راهها و سیاستهای لازم برای استقرار عدالت اجتماعی در کشور خودمان متمرکز کنند. نکته آخر این که ایشان فرموده اند که« اشرف اینک سرنهاده به پیمان در تلاطم توفان راه و رسم ستیزش، خون فشانی است». باید آروز کرد که مسأله اشرف به «لطف آمریکا» و با راه حل ارائه شده توسط جامعه اروپا و انتقال مجاهدین از عراق حل شود و آن «خون فشانیها» بی ثمر تکرار نشود.

حال بهتر است اشرفیها را سرگرم تدارک برگزاری جشنهای سالروز انتخاب مریم به ریاست جمهوری ایران که ده پانزده سالی است در روزهای پایانی مهر برگزار می شود در نظر بیاوریم. جشنی که جایگزین جشن مهرگان شد که بعد از آمدن خانم مریم رجوی از عراق به فرانسه ابتکار برگزاری آن همراه با انتشار هفته نامه ایران زمین پیدا شد اما بعد از بازگشت ایشان به عراق و آغاز «دوران راهگشایی برای ارتش آزادیبخش»، جشن مهرگان جای خود را به جشن سالگرد انتخاب مریم «توسط شورای ملی مقاومت» به ریاست جمهوری موقت بعد از سرنگونی رژیم داد که انشاء الله و تعالی لابد روزی تحقق خواهد یافت. شاید همین حذف جشن مهرگان که ریشه در فرهنگ و اساطیر ایران دارد، و جایگزین کردن آن با روز انتخاب مریم به عنوان رئیس جمهور برای دوران گذار بعد از سرنگون کردن رژیم، خود روشنگر مفهوم «مبارزه و جنگ خصوصی» مجاهدین با رژیم و فاصله عظیم بین رهبری مجاهدین با مردم و با مبارزات مردم باشد

منابع و توضیحات:

بخشی از سخنان مسعود رجوی در عید فطر که ضمیه کلیپ تدفین شهیدان 19 فروردین است:

« در نخستین عید در نخستین فطر گرامی می داریم یاد یاران خاموش، اما پرجوش را، اونهایی که با بدنهاشون هم چهل روز با پیکرهاشون، بعد از شهادت جنگیدند، و مرزهای جدیدی در صدق و فدا درنوردیدند. اشرف اینک سرنهاده به پیمان در تلاطم توفان، راه و رسم ستیزش، خون فشانی است. سی و شش مجاهد شهید در کارزار کبیر فروغ اشرف را به خاک پای سرور شهیدان، پیامبر جاودان آزادی امام حسین تقدیم می کنیم. با سلام به یکایک مجاهدانی که در آستان او فرود آمدند. فدیه رحمت و بشارت فتح و پیرزی به خلق قهرمان اما در زنجیر ایران ...

در آستانه چهل و هفتمین سال تأسیس سازمان هستیم به نظر من مکتب صدق و فدا، خرق عادت در دنیای سیاست، پیوند ناگسستنی با شرافت، شکوهمند ترین حماسه پایداری به لحاظ کیفیت و طول زمان در قرن بیستم و بیست و یکم را مجاهدین از خودشان کردند، بربام شرف و بشریت و دنیای معاصر جای گرفتند، شجره طیبه ای که اصل اون ثابت و حالا در سراسر عالم شاخه و برگ گسترده است. اکنون رویت نماید، آسمان آیینه در دست، آفتابخیزان است، اشرف خیزان است، خلق در زنجیر ایران آماده قیام و خیزان است».


لینک ویدئو کلیپ کامل خاکسپاری شهدا
http://www.mojahedin.org/pages/linksdetails.aspx?downloadfile=../links/other/9000612_ceesheesh.flv*5763
16 شهریور 1390 - 7 سپتامبر 2011  

 

 

همچنین ........

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمایش انتخابات « مسئول اول مجاهدین » ، تمرین دموکراسی یا شعار؟

 

محمد علوی، آریا ایران، پاریس، هفتم سپتامبر 2011
http://ariairan.com/fa/?mod=view&id=11757

 

مظاهر دموکراتیسم درونی مجاهدین

مجاهدین می گویند 11 شهریور 1390 و همزمان با آغاز چهل و هفتمین سالگرد تاسیس سازمان،زهره اخیانی را در یک رای گیری عمومی بعنوان «مسئول اول مجاهدین» انتخاب کرده اند!؛

" شایان ذکر است که طبق اساسنامه داخلی مجاهدین دبیرکل در سه مرحله انتخاب می‌شود. مرحله اول از اعضای شورای رهبری و در مرحله دوم از کلیه اعضا در بخشهای مختلف برای کاندیداها رأی‌گیری مخفی انجام می‌شود. مرحله سوم رأی‌گیری علنی در کنگره سراسری است.
در مرحله اول در ۵ اوت خانم اخیانی اکثریت نسبی آرای شورای رهبری را به دست آورد. سایر کاندیداها به ترتیب عبارت بودند از خانمها زهره قائمی، مژگان زمانی، رقیه عباسی، پروانه شهابی، معصومه ملک محمدی، فائزه محبت کار، مهناز گرامی، مرضیه حسینی، سمیرا شمس و فرزانه میدانشاهی. در مرحله دوم که روز ۳۰ اوت برگزار شد خانم زهره اخیانی با 5/67 درصد اکثریت آرا را کسب کرد. در مرحله سوم که رأی‌گیری علنی در کنگره سراسری بود رأی‌گیری با بلند کردن دست صورت گرفت که خانم اخیانی با اکثریت قاطع از سوی کنگره انتخاب شد. "

مریم رجوی در پیامی به همین مناسبت گفت؛"انتخاب مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران که یکی از روال‌های جاافتاده و نهادینه شده در مناسبات شماست، درعین‌حال از مظاهر دمکراتیسم درونی مجاهدین است. "

اما حرف و حدیث در مورد انتخاب یا انتصاب «مسئول اول مجاهدین» با آنچه که آنان می گویند بسیار متفاوت است.از سال 1364 شمسی و از زمانی که مریم رجوی در یک طلاق و ازدواج به همردیفی مسئول اول مجاهدین (یعنی همطراز بودن با مسعود رجوی) منصوب گردید،خبری از رای گیری یا انتخابات نبود.4 سال بعد یعنی در سال 1368 شمسی که مریم رجوی توسط مسعود رجوی به مسئول اولی سازمان برگزیده و منصوب گردید نیز خبری از "انتخابات نهادینه شده و مظهر دموکراتیسم درونی مجاهدین" وجود نداشت.او توسط مسعود رجوی در مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیک(در سال 1368 شمسی) به «مسئول اولی» مجاهدین منصوب گردید تا مسعود رجوی در جایگاه رهبری عقیدتی مجاهدین نهادینه گردد.مریم رجوی از سال 1368 تا 1372 شمسی مسئول اول سازمان مجاهدین بود.در این فاصله نیز هیچ گونه انتخاباتی در بین مجاهدین صورت نگرفت.رجوی معرفی کرد و دیگران آن را پذیرفتند!

در سال 1372 شمسی مسعود رجوی در نشست "شورای ملی مقاومت-بغداد"، مریم رجوی را بعنوان "ریاست جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران" منصوب و به اعضای شورا معرفی کرد.بگواهی نشریات،فیلم ها ،مقالات و گزارشات منتشره شده توسط سازمان مجاهدین،در آن هنگام نیز اثری از انتخابات درون گروهی دیده نمی شود.پس از این ماجرا "فهیمه اروانی" که نقش معاونت "مریم رجوی" را بعهده داشت از طرف مسعود و مریم رجوی در یک نشست عمومی بعنوان «مسئول اول مجاهدین» معرفی می گردد.در این برنامه نیز اثری از انتخابات درون گروهی دیده نمی شود.از آن پس نیز هر دو سال یک بار یکی از معاونین «مسئول اول مجاهدین» بعنوان «مسئول اول» بعدی برگزیده وبه حاضرین در نشست عمومی اعلام و معرفی می گردد.

در فیلم برگزیدن زهره اخیانی بعنوان «مسئول اول» جدید،صدیقه حسینی «مسئول اول» قبلی از حاضرین در نشست رای گیری می کند.موافق-همه دست ها بالا،مخالف-همه دست ها افتاده و ممتنع –هیچ دستی بالا نیست.این شیوه رای گیری که مریم رجوی آن را "مظهر دموکراسی نهادینه شده در درون مجاهدین" اعلام میکند،در دنیای رای و انتخابات خاص مجاهدین وشیوه بخصوص آنان برای معرفی یک برگزیده درون سازمانی است.

گزارشات افراد جداشده

اکثر افراد جداشده از مجاهدین که در مقاطع مختلف از حاضرین در جلسات برگزیدن «مسئول اول مجاهدین» بوده اند،به کرات گزارش کرده اند که هیچ مدلی از انتخابات در درون مجاهدین وجود ندارد.به گواهی تاریخ، تمامی "انتخاب" ها بر اساس یک نیمه از اصل مارکسیستی "سانترالیسم دموکراتیک"(یک اصل تشکیلاتی در سازمان مجاهدین) و از بالا به پایین اعمال می گردد.یعنی همانگونه که مریم رجوی در سال 1368 شمسی از طرف مسعود رجوی به مدت 4 سال در مسند «مسئول اول مجاهدین» نشست ،بقیه مسئولان اول نیز به همان ترتیب در این جایگاه قرار می گیرند.همه چیز در سازمان مجاهدین خلق انتصابی است و همه انتصاب ها از طرف رهبری سازمان مجاهدین(مسعود و مریم رجوی) اعمال می گردد.حاضرین در نشست یا "کنگره" نیز افراد تشکیلاتی هستند که رده تشکیلاتی آنان توسط رهبری سازمان تعیین می گردد.این افراد در رده های تشکیلاتی از بالا به پایین فرمانبردار و کاملا مطیع هستند.هر آنچه که تشکیلات و سازمان برای آنان تعیین و معرفی نماید،حکم اجرایی دارد و اگر غیر از این باشد فرد مورد نظر در همان سازمان خلع رده گردیده،مورد برخورد قرار گرفته و به مدت بسیار طولانی ایزوله می شود.این افراد در چنین مناسبت هایی مجبور هستند آنچه را که تشکیلات برایشان انتخاب کرده است را قبول کرده و بپذیرند.در غیر اینصورت با عواقب بسیار سخت و فشارهای سنگین تشکیلاتی مواجه می شوند.

با نگاهی به اینگونه اعترافات و گزارش ها که از محتوی توتالیتری سازمان مجاهدین خبر می دهد،چگونه می توان از یک انتخابات آزاد در پادگان اشرف خبر داد؟انتخاب یا انتخاباتی که نشان دهنده "دموکراتیسم درون مجاهدین" و مظهر آزاد اندیشی در بین اعضای مجاهدین باشد؟

چه کسانی می توانند «مسئول اول سازمان مجاهدین» باشند؟

پیش از انقلاب 22 بهمن تا سال 1368 شمسی مسعود رجوی «مسئول اول» سازمان مجاهدین بود.پس از آن نیز مریم رجوی تا سال 1372 شمسی این مسئولیت را بعهده داشت.چه کسی و در کجا به یاد دارد که شخص اول سازمان در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک به این سمت برگزیده شده باشد؟از سال 1357 تا سال 1360 شمسی سازمان مجاهدین در ایران حضور داشت.پس از آن نیز دور از دسترس ماموران جمهوری اسلامی در فرانسه و بطور خاص در عراق فعالیت داشتند.کدام انتخابات آزاد و کنگره سراسری همانند دیگر احزاب و سازمان های سیاسی در مجاهدین اجرا و گزارش شده است؟

در کنار مجاهدین بقیه سازمان ها و احزاب نیز فعالیت علنی داشتند.اکثر احزاب و سازمان های ایرانی بگواهی نشریاتشان هر چند ماه یک بار گزارشی از کنگره و هر سال یک بار مراسم انتخابات دبیرکلی خود را گزارش کرده اند.چرا این مسئله در زمانی که مسعود و مریم رجوی مسئول اول مجاهدین بودند موضوعیت نداشت؟از آنموقع تا سال 1382 شمسی چرا بحث انتخابات آزاد حول مسئول اول سازمان، به این شکل که امروز گزارش می شود تبلیغ نمی گردید؟

از مریم رجوی،فهیمه اروانی،شهرزاد صدر حاج سید جوادی،مهوش سپهری تا ... مژگان پارسایی،صدیقه حسینی و بالاخره زهره اخیانی در شهریور سال 1390 شمسی که تا کنون بعنوان «مسئول اول مجاهدین» معرفی شده اند از منتصبین مسعود رجوی در بالاترین رده تشکیلاتی مجاهدین می باشند.آنها از مجموعه زنانی هستند که وجود و حضور خود را مدیون "انقلاب ایدئولوژیک"و نفس خود را متعلق به " مریم رهایی" می دانند.از سال 1368 شمسی تا کنون مسئولیت و فرماندهی عملیات های مرزی،عملیات های ترور و بمب گذاری در داخل ایران با آنان است.بر اساس تعاریف درون گروهی از "انقلاب ایدئولوژیک"،رتبه این زنان در درون تشکیلات مجاهدین خلق رسما رتبه ندیمه و کلفت دومی است.یعنی این زنان براساس تعاریف درون تشکیلاتی "کلفت دوم" های مریم و مسعود رجوی هستند."کلفت دوم" های رهبری با سرسپاری مطلق در حریم مسعود رجوی و به انتخاب او تعیین می گردد.بعبارتی همه کارهای درون تشکیلاتی(غیر استراتژیک) سازمان مجاهدین و نحوه سرسپاری مطلق اعضا به رهبری توسط آنان تدوین و اجرا می گردد.هر یک از این زنان مستقیما در قتل صدها ایرانی دست داشته اند و از جنایتکارترین زنان تاریخ ایران می باشند.بنابر این چگونه می توان از دموکراسی،انتخاب و انتخابات آزاد در چنین جمعی حرف زد؟

از طرفی علیرغم اینکه تمام این زنان زمانی تحت مسئولیت مردان ارشد مجاهدین قرار داشتند،در این سالها آیا یک مرد از بین مجاهدین نیز در بین کاندیدا های سازمان وجود داشته است؟اگر آنطور که مریم رجوی می گوید"ارزش زن و مرد مجاهدین خلق برابر است"،چرا هیچ مردی تا کنون نه کاندید بوده و نه به این منصب برگزیده شده است؟کجای این مدل از انتخابات در سازمان "مظهر دموکراسی نهادینه شده در درون مجاهدین" است؟!آیا این مسئله بازی با کلمات و تکرار نمایشات گذشته در باره "دموکراسی از نوع مجاهدین" و پوشاندن جنایات آنان بر علیه مردم ایران نیست؟

به گزارش افراد جداشده از مجاهدین که در چنین "کنگره "هایی حضور داشته اند،"دموکراسی مدل مجاهدین" کاندید پذیر نیست.بالاترین عنصر تشکیلاتی سازمان که از طرف مسعود و مریم رجوی تعیین گردیده است،بعنوان تنها کاندید معرفی می شود تا دیگراعضا بعنوان یک دستور تشکیلاتی بپذیرند.نشان دادن چنین نمایشاتی از طرف سازمان مجاهدین اعلام پذیرش تشکیلاتی فرد معرفی شده است و نه انتخابات و رای گیری آزاد!در فضای بسته و محصور پادگان اشرف که هیچ کسی غیر از آنها نمی تواند شاهد برگزاری چنین جلساتی باشد،چگونه می توان از تعدد کاندیدا و برگزاری انتخابات آزاد حرف زد؟

یک نمایش متناقض

می گویند؛" زهره قائمی، مژگان زمانی، رقیه عباسی، پروانه شهابی، معصومه ملک محمدی، فائزه محبت کار، مهناز گرامی، مرضیه حسینی، سمیرا شمس و فرزانه میدانشاهی " از کاندیداهایی بودند که "در یک رقابت تنگاتنگ با زهره اخیانی " نتوانستند به دور دوم راه پیدا کنند.و به همین دلیل در "شور سوم" زهره اخیانی " با 5/67 درصد اکثریت آرا را کسب کرد".اما همین عدد و رقم با رای گیری حضوری صدیقه حسینی مسئول اول پیشین در تناقض است.اگر مجاهدین مدعی هستند که زهره اخیانی با " 5/67 " پیروز این انتخابات بوده ،چرا حتی یک مخالف یا ممتنع در رای گیری صدیقه حسینی نمایش داده نشد؟ اگر "5/32 درصد" افراد به زهره اخیانی رای نداده اند علت چه بوده است؟این افراد چه کسانی بوده اند و چرا با چنین افرادی حتی یک مصاحبه انجام نگرفته است؟

موضوع عدم وجود دموکراسی در نظام توتالیتری مجاهدین،از مواردی بود که در گزارش وزارت امورخارجه آمریکا در سال 2011 ، موسسه راند در سال 2009 و دیدبان حقوق بشر در سال 2005 میلادی به تفصیل با شکنجه و کشتار ناراضیان درون گروهی ذکر گردیده است.

علاوه بر این شخصیت ها و گروه های مستقل ایرانی در نامه نگاری به وزارت امورخارجه آمریکا برای ابقای این سازمان در لیست تروریستی آمریکا ،از محتوی و ساختار تشکیلات تروریستی و بشدت خشن آنان یاد نموده اند.که هیچ گونه از موازین دموکراسی را نه برای اعضای خود و نه در ارتباط با دیگر گروه ها و مردم ایران تا کنون رعایت نکرده اند.

مریم رجوی در واکنش به مسائلی که موجب ابقای آنان در لیست تروریستی سال 2011 شد،اقدام به این نمایش انتخاباتی نمود.تا با تبلیغات کاذب حول انتصاب مسئول اول، آن را از" مظاهر دموکراتیسم درونی مجاهدین" نشان دهد؛" برای ما بسیار روشن است که این حرف‌ها در اصل از رژیم آخوندها سرچشمه می‌گیرد و یک کار عمده وزارت اطلاعات رژیم تولید همین جعلیات است." و به این وسیله فعالیت دگر اندیشان ،حرف ها و مقالات آنان را "حرف رژیم و وزارت اطلاعات" قلمداد کند.تا در تلاش رذیلانه برای خروج از لیست تروریستی با هزینه های میلیارد دلاری و خرید شرکت های لابی آمریکایی ،اینطور وانمود نماید که مجاهدین خلق یک سازمان دموکرات و "زهره اخیانی" مظهر مولد دموکراسی برای جهان و ایران فردا است!

در سازمان مجاهدین خلق پس از سال 1368 شمسی،«مسئول اول» نه استراتژی تعیین میکند و نه توان تغییر در درون و بیرون را دارد.«مسئولان اول» مهره های تشکیلاتی مسعود و مریم رجوی در درون پادگان اشرف و مجریان اهداف رهبری سازمان در عراق هستند.که بدون نظر آنان حتی اجازه آب خوردن ندارند.فرماندهان و آمران اصلی این سازمان تروریستی،دگم و توتالیتر،رهبری آنان است که در فرانسه اقامت دارد.این سازمان و رهبرانشان یک ماه پیش برای پانزدهمین سال متوالی در کنار القائده و جندالله،در لیست تروریستی بین المللی جای گرفت.

 

همچنین ........

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ادیان، در اردوگاه اشرف

 

سعید ناصری - پاریس

06.09.2011

 

در اسارتگاه اشرف، نفرات مختلفی با ادیان و عقاید مختلفی به سر می بردند. برای مثال، آنجا اکثریت مسلمان بودند، اعم از شیعه و سنی، از طرفی هم مسیحی و از طرف دیگر لائیک و از سوئی هم اهل حق(علی اللهی).

خوب در قرن حاضر که ما زندگی میکنیم، ادیان مختلفی وجود دارند و همچنین عقاید مختلفی وجود دارند، بطوری که خیلی از آنها با همدیگر اختلاف دارند، ولی هر شخص تحصیل کرده یا به قول خودمانی دنیا دیده و صاحب تجربه فرد را موظف میسازد که برای هر دینی و هر مرامی و هر عقیده ای احترام قائل بشه، جدای از اینکه این شخص، مسلمان است یا مسیحی است یا...

من که خودم الان در دنیای آزاد زندگی میکنم، این شانس را داشتم به کشور اروپایی بیایم و با ادیان مختلف آشنا شوم و از نزدیک با آنها زندگی بکنم و در مقاطع مختلفی بوده که من این شانس را داشتم، دین و مذهب خودم را به آنها معرفی کنم که آنها نیز متقابلاً خیلی احترام برای من و دین من قائل شدند. چرا که مذهب من، دین من، اهل حق است و این جزو اقلیت مذهبی به حساب میاید. برای همین هم من یاد گرفتم به ادیان مختلف احترام بگذارم و حق هیچ گونه اهانتی به آنها ندارم و فکر میکنم که الان در قرن حاضر، مشکلی به این صورت وجود ندارد و این مسئله بقول معروف حل شده است برای تمام مردمان دنیا.

مقداری خلاصه گویی کردم و زمینه سازی کردم که بتوانم بشکل خلاصه هم که شده برای شما دوستان عزیز، توضیح بدهم که در اسارتگاه اشرف، مسعود و مریم رجوی با این مسئله دین چه تنظیم رابطه ای میکردند و رویکرد آنها نسبت به این مسئله(دین ) چه بوده؟

مسعود رجوی دیکتاتور قرن حاضر(امام زمان مجاهدین)، بارها و بارها در نشست های درونی که برگزار میکردند، میگفت که ما فقط یک دین بیشتر نداریم و همه بایستی تابع آن باشند و هر چه که من میگویم، باید همان اجرا شود. و هر کسی که با این مسئله مخالفت میکرد و دین وی شیعه نبود، کاری میکردند که مجبور بشود تغیر دین بدهد و چیزی که مسعود رجوی میخواست آن را انجام بدهد.

در آنجا( پادگان اشرف)فضایی درست کرده بودند که هیچ کسی حق نداشت در رابطه با دین صحبت بکند و در اذهان اعضای دربند جا انداخته بودند که یک دین بیشتر وجود ندارد و آن هم شیعه، با تعریفی که مسعود رجوی از آن داشت.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد