_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

مجاهدین، طبل های تو خالی

 

 

رضا اسدی، ایران اینترلینک - نهم سپتامبر 2011

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=10674

 

وا اسفا به زمانی که انسان نا آگاه باشد.

آن وقت است که یک شیر بی یال و دم اشکم را " سلطان جنگل" می بیند.

این ضرب المثل دقیقاٌ حکایت ما ، مجاهدین خلق و مسعود رجوی در دوران انقلاب و چند سالی بعد از آن بود. عدم آگاهی امثال من از جریاناتی که خود را در پوشش ایدیولوژی های به ظاهر مترقی و در باطن ضد انسانی مخفی نموده بودند، تاثیراتی مخرب وغیر قابل جبران بر روی جامعه ایران و زندگی خصوصی اکثر ایرانیان گذاشته است.

از جمله اینکه: ضدیت با محمد رضا شاه پهلوی و رژیم سلطنتی و کشته شدن چند نفر از بنیان گزاران سازمان مجاهدین ، چنان قهرمانانی از آن افراد در ذهن و ضمیر امثال اینجانب بوجود آورده بود که بدون بررسی به زوایای پنهان این ایدیولوژی ها ی نو ظهور، و همچنین عدم توجه به محتوای مغزهای بسته ، منجمد و خشونت طلب آن بنیان گزاران، خودمان را اسیر افکارشان نمودیم.

و اختلاف عقیده با حکومت اسلامی باعث شد که با چشمی بسته خود را اسیر افکار واپسگرای روباهی به نام مسعود رجوی کنیم که خودش را وارث آن اشخاص، و شیر غرٌان بیشه مبارزه با ارتجاع و بنیان گزار جامعه بی طبقه توحیدی مینامید. ایشان میخواست طوفانی در کوهستان ها بپا کند و این درصورتی است که خودش زاییده همان طرز فکر فرسوده و کهنه بود. در عمل نیز مشخص شد که نه تنها برپا کننده طوفان در کوهستان ها نیست بلکه به مانند بید مجنون و با وزش مختصر نسیمی بخود میلرزد و راه گریز از ورود به هر گردنه نا همواری را در پیش می گیرد.

برخلاف تصور بعضی ها: نه مسعود رجوی تافته جدا بافته ای از آن ایدیولوژی ضد انسانی و بنیان گزاران سازمان مجاهدین است و نه آن افراد- در صورت زنده ماندنشان - با آن تفکرات خشونت گرا و عقب مانده، تافته جدا بافته ای از مسعود رجوی بودند .

با یک تحلیل مختصر میتوان فهمید که از کوزه مجاهدین منزوی شده از خلق ، همان تراود که در اوست. بوضوح نیز مشخص شد که اندیشه مجاهدینی از همان ابتدا فرقه گرایانه ، خشونت طلب و ضد انسانی بوده و است. و به تجربه ثابت شده است که از کوزه مجاهدین بجز خیانت به ایران و ایرانی چیزی بیرون نتراویده و نخواهد تراوید.

دروغ گویی، شانتاژ، رذالت ، عدم صداقت و شارلاتان بازی خصلت تمامی رهبران فرقه ها و از جمله رهبری فرقه مجاهدین خلق بوده و است. و به یقین اگر مسعود رجوی به اندازه یگ گرم صداقت داشت هیچگاه قادر به ایجاد قلعه ای به نام اشرف نبود و محبوس نمودن جسم و مسخ نمودن روح سه هزار و چهارصد نفر، بدور از ریاکاری در توان هیچ کس نیست. اگر مسعود رجوی فقط یک بار صداقت به خرج بدهد و تنها یک جمله صادقانه به اشرفیان بگوید، آن برج و باروی رهبریش به یکباره فرو خواهد ریخت و همان اشرفیان بلایی بر سر خودش و مریم بی مهر و عاری از عاطفه اش بیآورند که گوششان به عنوان بزرگترین تکه جسمشان باقی خواهد ماند. مطمئنا این دو نفر در مرحله اول از ترس پس دادن تقاص به همان اشرفی ها است که فرار را بر قرار در اشرف ترجیح داده و یا در سوراخ ها مخفی گشتند. و اگر مریم رجوی برای یکبار چهره اش را بدون ماسک و عمل جراحی نشان بدهد و بدنش را با لباس های رنگارنگ و مخملین نپوشاند چهره پلید و تهوع آورش بر همگان آشکار خواهد گردید.

فریبکاری این رهبران حیله گر زمانی بر من آشکار شد که ابتدا خودم را در سال یک هزار و سیصد و شصت و یک شمسی با دوز و کلک آلوده سازمان بدور از عشق و صفای انسانیشان نموده و سپس از ایران فراری دادند. و پس از انجام یک مصاحبه مطبوعاتی به دروغ در نشریه مجاهد نوشتند که اینجانب "نماینده پرسنل ارتش میباشم که برای ارایه گزارش از وضعیت ارتش به برادر مجاهد مسعود رجوی" به مجاهدین پیوستم. و این در صورتی بود که من در آن زمان ستوان یکم نیروی هوایی بودم و هیچ فرد و سازمانی را نمایندگی نمیکردم و ماموریتی از طرف هچ کسی نداشتم.

بر تنفرم از مجاهدین زمانی افزوده گردید که میخواستند من را به عنوان نماینده پرسنل نظامی ایران در شورای دست پخت خودشان بنام" شورای ملی مقاومت" شرکت دهند.

انتخاب بقیه افراد عضو شورا هم به همین ترتیب باسمه ای و بدور از واقعیت بود. مثلا کسی که توان اداره یک بقالی را نداشت ، نماینده اصناف و بازاریان میخواندند و آن دیگری که در طول عمرش یک روز هم کار نکرده بود نماینده کارگران ایران نامیده میشد.

سرهنگ معزی که هواپیمای سوخت رسان ایران را از جبهه جنگ با عراق به سرقت برده و مسعود رجوی را به فرانسه فراری داده بود "مجاهد قهرمان" مینامیدند.

چند صباحی طول نکشید و دیدیم آن اعضایی که سرشان به تنشان می ارزید و فریب مجاهدین را خورده بودند از آنها دوری، از شورا جدا و از این قوم تبری جستند. در عوض حرافان، چاپلوسان، منزویان و درماندگان اجتماعی و سیاسی از نوع کریم قصیم و مهدی سامع در آن شورا باقی ماندند و آنها هستند که هر از گاهی به مانند "طبل های تو خالی" در این و یا آن رسانه ظاهر شده و سعی بر توجیه چهره کریه و در گل مانده رهبران مجاهدین می نمایند.

رهبران مجاهدین به مدت سی سال بر این طبل های تو خالی کوبیدند و ثمری بجز آبرو ریزی ندیدند و غار اشرف آخرین طبل باقی مانده برای فریب جناح جنگ طلب آمریکا و انگلیس است که آنها بر آن می کوبند.

بدون شک این آخرین طبل هم در حال ترکیدن است و بزودی خواهیم دید که در اذهان ایرانیان از مجاهدین بحز ننگ و نفرت و خیانت به وطن چیزی باقی نخواهد ماند.

 

Camp Ashraf, Mojahedin Khalq MKO MEK Rajavi cult Jan.2011

 

Camp Ashraf.March 2011 (Mojahedin Khalq Rajavi cult)

 

 

 

همچنین .......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

انتخاب زهره اخیانی به عنوان مسئول اول فرقۀ رجوی

 

 

جعفر ابراهیمی، فریاد آزادی، پاریس، هشتم سپتامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Zohreh%20Ekhyani.HTM

 

فرقۀ رجوی با آب و تاب بسیار از «انتخاب» زهرۀ اخیانی به عنوان مسئول اول مجاهدین طی «سه شور» پیاپی نوشته است! اما برای هموطنانی که از مناسبات درونی این فرقه اطلاع چندانی ندارند جالب است که بدانند انتخاب یک فرد به عنوان مسئول اول مجاهدین چگونه است و چه مراحلی دارد:

قطعاً مسئول اول از بین انگشت شماری از خانمهای شورای رهبری (مدار 1 این شورا) انتخاب می شود. اما در ابتدا شخص مسعود رجوی این فرد را انتخاب می کند که انتخاب چنین شخصی هم متناسب با شرایط سیاسی و یا شرایط داخلی مجاهدین است و کارآیی شکلی و فرمالیستی که چنین شخصی می تواند با توجه به سابقه اش برای خود سازمان داشته باشد. در این میان تنها چیزی که حائز اهمیت نیست توانمندی تشکیلاتی و اجرائی و مدیریتی چنین شخصی است چون در مجاهدین هرکسی به رجوی متعهدتر باشد و مطیع تر و بی سوادتر کارآیی بیشتری دارد چون بیشتر خود را به رجوی نیازمند می بیند.

پس از انتخاب چنین شخصی توسط مسعود رجوی با توافق مریم عضدانلو که در میان جمعی از همان مدار اول شورای رهبری و تعدادی از مسئولین درجۀ یک فرقه مثل عباس داوری و احمد واقف و مشابه آنها برگزار می شود و «شور اول» نام دارد، نشست دیگری شامل مدارهای دیگری از مسئولین و اعضای شورای رهبری و فرماندهان قسمتهای مختلف فرقه برگزار می گردد که همان لایه های اول که در نشست پیشین شرکت کرده اند با تعریف و تمجید صوری از شخص منتخب رجوی، به دیگران القا می کنند که او را به هر شکل بپذیرند... این مرحله نیز «شور دوم» نامگذاری می شود. در «شور سوم» کلیه افراد در یک نشست جمعی فراخوانده می شوند. در این نشست که همه چیز از قبل حساب شده و برنامه ریزی و سناریو نویسی شده است، ابتدا مقدمه ای چیده می شود و بعد بناگاه یکی از اعضای شورای رهبری مدار اول با هیجان و شور و غوغا مشغول اجرای نقش می گردد و گاه با گریه و زاری و گاه با تملق و چاپلوسی از شخص منتخب نام می برد و اینکه تاکنون او را نشناخته بوده اند و وی شخص حل شده ای در رهبری بوده و همه کارهایش را با اعجاز انجام می داده و شایستۀ نشستن بر کرسی مسئول اولی است!!!

با این سخنان اولین نفر از اعضای شورای رهبری فرقۀ رجوی، یکی دو نفر دیگر هم شروع می کنند و بعد نوبت اجرای نقش چند تن از مردان مسئول است که مسابقه را ادامه بدهند. پس از این مرحله ناگهان سیل نفرات پایین به سوی میکروفن ها هجوم می آورند تا به تعریف و تمجید از فرد منصوب شده توسط رجوی بپردازند که معمولاً شروع کننده هم نفراتی هستند که او مدتی نقش فرماندهی را برایشان بازی کرده باشد، یعنی بخشی از هم ستادی ها و یا نیروهای نظامی تحت مسئولیت ایشان.

در پایان مسئول برگزار کنندۀ نشست که قبلا شخص مسعود و مریم رجوی بودند و اینک شامل مسئول اول پیشین می شود سخنانی را آغاز می کند و از حاضرین در نشست می خواهد که هرکس وی را به عنوان مسئول اول می پذیرد دست بلند کند! در این هنگام کلیه افرادی که او را می شناسند و یا نمی شناسند دستهای خود را برای اینکه نامشان در لیست سیاه افراد مسئله دار ثبت نشود که در نشستهای جمعی مورد مواخذه قرار گیرند، به نشانۀ تأیید بالا می برند و به این ترتیب شخص به عنوان مسئول اول جدید فرقۀ با صد در صد آراء انتخاب! می گردد.

در واقع هیچ رقابتی نیست که انتخابی صورت بگیرد. شخص از همان ابتدا توسط رجوی معرفی می شود و بعد به شکلی که شرح داده شد مورد تأیید قرار می گیرد. سابقه نداشته که حتا یکبار دو نفر خود را کاندید کنند و بقیه به آنان رأی دهند. بعد از این نمایش، جشن و پایکوبی تا چند ساعت سالن را فرا می گیرد و افراد با شیرینی و میوه مورد پذیرایی قرار می گیرند و انتخابات دمکراتیک مجاهدین به پایان می رسد.

لازم به ذکر است این شیوه انتخابات از نظر مسئولین فرقه به عنوان انتخاباتی آزاد و دمکراتیک و پیشرفته به حساب می آید چون الگوی ایران فردای رجوی می باشد. اما این نمایش مسخره را لااقل باید با چند نفر انجام می دادند نه اینکه فقط یک نفر را مشخص کنند، و یا حداقل باید یک رأی گیری کتبی و مخفی انجام می دادند که نفرات بدون نگرانی بتوانند رأی مثبت و منفی بدهند ولی فرقه رجوی تحمل چنین حرکتی را هم در درون مناسبات خودش ندارد. در عین حال این شخص جاه طلب دم از آزادی بیان و حق و حقوق مردم می زند. چیزی که فرسنگها با اعمال درونی خودش فاصله دارد و کاملا از آن بیگانه است.

 

همچنین .......

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شوی به اصطلاح انتخاب مسئول اول فرقه مجاهدین

 

علی جهانی

08.09.2011

 

سران فرقه مجاهدین در رسانه های خبری خودشان اعلام کردند که به مناسبت چهل و هفتمین سال تاسیس سازمان زهره اخیانی را بعنوان مسئول اولی سازمان انتخاب کرده اند

جدا از این که این پست در سازمان یک پست فرمایشی هست چون همه کاره در سازمان خود مسعود خان تحت عنوان رهبر عقیدتی هست انتخابات هم در سازمان وجود ندارد و همه اش انتصاباتی هست که با نظر مسعود خان انجام می گیرد .حال قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم اجازه بدهید در این رابطه  مروری داشته باشیم به کارنامه سیاه سازمان بعد از انقلاب بیست و دو بهمن سال 57 که مسعود خان به عنوان مسئول اول این سازمان بود

بله مسعود خان قبل از انقلاب با بای دادن و لو دادن همرزمان خودش نه تنها اعدام نشد بلکه آزاد گردید و خودش را در فقدان کادر رهبری سازمان بعنوان مسئول اول سازمان معرفی کرد وبعد هم در سال 60 وقتی دید اوضاع بر وفق مراد نیست و احساس خطر کرد نیروهای سازمان را که در سالهای اول انقلاب با رشد بادکنکی زیاد شده بودند رها کرد و حتی زن و بچه خود را جا گذاشت و فرار را بر قرار ترجیح داد و رفت در کنار رود اور سورواز آرامید . این مسئول اول به اصطلاح انقلابی سازمان هنوز پایش به پاریس نرسیده بود که با دختر بنی صدر ازدواج کرد و گفت این یک ازدواج سیاسی هست جهت تقویت پیوند سیاسی با بنی صدر و وقتی هم که جناب آقای بنی صدر از ماهیت کثیف رجوی پی برد و از او کناره گیری کرد و دخترش هم از رجوی جدا شد این مسئول اولی که خودش خود را در این موضع انتصاب کرده بود آبروی خودش را در خطر دید و لذا این دفعه بجای ازدواج سیاسی به فکر ازدواج ایدئولوژیکی افتاد و چون عاشق مریم خانوم شده بود اورا از چنگ مهدی ابریشم چی در آورد وگفت همردیف من که مسئول اول هستم می شود و اسم اینکار خودش را گذاشت انقلاب ائدولوژیکی و بعد هم که با اعتراض دفتر سیاسی سازمان روبرو شد در یک اقدام خود سرانه دفتر سیاسی سازمان را منحل کرد و خودش را رهبر عقیدتی که همان اسم مستعار ولایت فقیه هست نامید که از این نقطه به بعد دیکتاتوری در سازمان به اوج خودش رسید و سازمان مجاهدین که توسط محمد حنیف نژاد در سال 1344  با هدف آزادی مردم ایران از زیر ستم رژیم شاه  تاسیس شده بود عملا تبدیل شد به سازمان مسعود و مریم که همه چیز درش 180 درجه عوض شد

بله مسعود خان که فردی هوس ران و خود کامه بود و به چیزی جز قدرت فکر نمی کرد. لذا در چنین اوضاع و احوالی آیا چیزی تحت عنوان انتخابات در سازمان

می تواند وجود خارجی داشته باشد قدر مسلم نه تنها چنین چیزی در سازمان وجود خارجی نداشت بلکه بسیار مضحک و خنده دار بود بطور خاص این نمایش سریال انتصابات مسئول اولی در سازمان که تحت عنوان انتخاب مسئول اول صورت می گرفت  دیگر خیلی مضحک و خنده دار بود که در سازمان همه اعضا مخالف در صحبت با هم آنرا به سخره می گرفتند و شده بود عامل خنده و جوک بطور خاص وقتی که مسعود می آمد و قبل از اجرای نمایش انتخابات می گفت مریم و من نطرمان اینست که مثلا فلان شخص مسئول اول بشود بعد هم فدائیان رجوی بدون اینکه هنوز انتخاباتی صورت بگیرد می گفتند مبارکه مبارکه در این میان تعدادی از بچه ها که در این مراسم به اصطلاح با شکوه انتخاباتی که در حضور رهبری برگزار می شد خواب بودند بیدار می شدند و از همدیگر می پرسیدند چی مبارکه مگر انتخاب شد و بعد هم رجوی با لحنی تند و خشن می گفت آیا مخالف داریم که کسی جرات نمی کرد دست بلند کند و بعد هم می گفت موافقین دست بلند کنند که همگی باید دستان خودرا بالا می بردند بله اینست انتخابات آزاد در سازمان رجوی ها

حال با این مقدمه می پردازیم به سریال انتصابات مسئول اولی در سازمان. مسعود خان ابتدا بعد از عملیات مرداد سال 67 که منجر به شکست نظامی سختی شد و تعداد زیادی از نیروهای سازمان بخاطر امیال شیطانی رجوی کشته و مجروح و مفقود شدند اعلام کرد که اگه خمینی بمیرد ما می رویم برای عملیات سرنگونی اما بعد فوت خمینی چنین نشد چون صدام دیکتاتور سابق عراق و پدر خوانده رجوی به او اجازه چنین کاری را نداد و رجوی بجای اینکه بیاید به نیروها جواب تحلیل های آبکی و دروغین خودش را  بدهد که چی شد تو که گفتی رژیم منحصر به فرد خمینی هست و اگه خمینی بمیرد ما هم می رویم ایران آمد گفت مریم مسئول اول و کسی هم حق سئوال کردن ندارد که چرا مریم مسئول اول شده هست .بله در اینجا بود که با انتصاب مریم به عنوان مسئول اول سازمان قسمت اول سریال مسئول اول در سازمان شروع شد وبعدش مریم  خانوم توسط رجوی به عنوان رئیس جمهور مادام العمر بر گزیده شد وسپس مریم خانوم هم  فهیمه اروانی را در سال 68 به عنوان مسئول اول  انتصاب کرد و گفت او اولین نفری هست که به انقلاب کذائی اش ایمان آورده است و مسعود هم می گفت چون او ترک هست می خواهد به وسیله او ترکها را جذب کند  و بعد مهوش سپهری را آوردند ورجوی گفت می خواهد بدینوسیله کردها را جذب کند چون مهوش سپهری کرد بود و بعدش هم بهشته شادرو را آوردند تا شمالی ها را بقول خودشان جذب کنند وبعد از جذب قومها وملیت های کرد و ترک و شمالی به خیال خام و ابلهانه رجوی دیگر نوبت رسید به مژگان پارسائی که چون خط رجوی را در به کشتن دادن مخالفین سازمان  در سال 70  تحت عنوان عملیات داخله نقش بسزائی داشت تا به عنوان مسئول اول انتصاب شود و بعد سرنگونی صدام هم صدیقه حسینی را که اصلا بلد نیست فارسی صحبت کند مسئول اول کردند وحال هم زهره اخیانی را انتصاب کرده اند

همانطور که در ابتدا به عرض رساندم این پست مسئول اولی در سازمان یک پست فرمایشی هست و همه کاره سازمان خود رجوی هست و از طرفی انتخاباتش هم بسیار فرمایشی و خنده دار می باشد که اولا در آن فقط زنان حق دارند مسئول اول شوند و مردان حق کاندید شدن و انتخاب شدن را ندارند و در ثانی اصلا انتخاباتی در کار نیست و همه چی از قبل توسط شخص رجوی مشخص می شود و نیروهاباید در یک نمایش مسخره آنرا با بالا بردن دستشان تائید کنند. ولی جدا از اینها چرا سران فرقه در این شرایط که دولت عراق اعلام کرده باید تا پایان سال جاری میلادی خاک عراق را ترک کنند و اکنون کمتر از چهار ماه از این مهلت دولت عراق مانده دست به چنین نمایش و خیمه شب بازی تحت عنوان انتخاب مسئول اول زده اند ؟

وچرا از بعد سقوط صدام تا بحال صدیقه حسینی طی این سالیان به عنوان مسئول اول بوده در حالی که به گفته خودشان دوران مسئول اولی در سازمان دو ساله هست سران فرقه به فکر تعویض مسئول اول نبوده اند و حالا یک مرتبه یادشان آمده که باید مسئول اول را عوض کنند؟

البته به نظر بنده بسیار واضح و روشن هست که سران فرقه و بطور خاص رجوی ها چرا در این شرایط دست به اجرای اینچنین شوی مسخره ای تحت عنوان نمایش انتخاب مسئول اول زده اند .اولا مصرف داخلی دارد و بدینوسیله رجوی ها می خواهند به نیروهای وارفته و افسرده که این افسردگی در چهره تک تک شان در تجمعی که اخیرا سران فرقه به مناسبت عید فطر در رسانه خود نشان دادند به روشنی روز به چشم می خورد روحیه بدهند و بگویند که سازمان فرونمی پاشد و ادامه دارد

وچنین وانمود کنند که حتی باقی ماندن سازمان در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا هم هیچ تاثیر منفی برای سازمان نداشته است. دوما یک دهن کجی آشکار به دولت عراق که اعلام کرده تا پایان سال جاری میلادی باید خاک عراق را ترک کنند و بدینوسیله می خواهد نیروهای عراقی را تحریک کنند تا به تکرار حوادث دلخراش اخیر دست بزنند تا بدینوسیله رجوی ها به مطامع کثیف سیاسی خودشان برسند که بهایش مثل همیشه ریخته شدن خون قربانیان

بی گناهی هست که در قلعه اشرف در چنگال سران فرقه گرفتارند.

لذا من به عنوان یک عضو جدا شده از این فرقه از تمامی سازمانهای حقوق بشری و مجامع بین المللی و مقامات دولت عراق می خواهم که مراقب مطامع شیطانی رجوی ها باشند و اجازه ندهند که حل مسئله خروج فرقه از عراق به خشونت که تنها خواسته رجوی ها می باشد بیانجامد بلکه از طریق مسالمت جویانه این مشکل حل گردد به امید روزی که با اخراج این فرقه از عراق هم مردم عراق نفس راحتی بکشند و هم قربانیان گرفتار در چنگال سران فرقه رهائی یابند و بدینوسیله موجبات خوشحالی خانواده هایی که اکنون بیش از یک سال هست که به امید دیدار با عزیزانشان در جلوی درب این قلعه تار عنکبوتی و استالینی که اکنون دیگر پوسیده و روزهای آخرش را سپری می کند در تحصن بسر می برند فراهم گردد

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد