_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
شرکت نمایندگان انجمن ایران سبز در جلسه گفتکو در باره فاجعه تروریستی11 سپتامبر در شهر کلن آلمان
انجمن ایران سبز، آلمان، دوازدهم
سپتامبر 2011
روز یکشنبه 11.09.2011 ساعت 10.30
تا 12 ظهر در شهر کلن جلسه ای در رابطه با فاجعه تروریستی 11 سپتامبر
برگزار گردید. این جلسه که به میزبانی یکی از انجمن های حقوق بشری شهر کلن
آلمان برگزارشد، با سخنرانی آقای آندریاس سوماخAndreas zumach متخصص حقوق
بشر شروع شد و با پرسش و پاسخ حاضران در مورد مبارزه با پدیده شوم تروریست
پایان یافت.
همچنین ....... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجاهدین، طبل های تو خالی
رضا اسدی، ایران اینترلینک - نهم سپتامبر 2011 http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=10674
وا اسفا به زمانی که انسان نا آگاه باشد. آن وقت است که یک شیر بی یال و دم اشکم را " سلطان جنگل" می بیند. این ضرب المثل دقیقاٌ حکایت ما ، مجاهدین خلق و مسعود رجوی در دوران انقلاب و چند سالی بعد از آن بود. عدم آگاهی امثال من از جریاناتی که خود را در پوشش ایدیولوژی های به ظاهر مترقی و در باطن ضد انسانی مخفی نموده بودند، تاثیراتی مخرب وغیر قابل جبران بر روی جامعه ایران و زندگی خصوصی اکثر ایرانیان گذاشته است. از جمله اینکه: ضدیت با محمد رضا شاه پهلوی و رژیم سلطنتی و کشته شدن چند نفر از بنیان گزاران سازمان مجاهدین ، چنان قهرمانانی از آن افراد در ذهن و ضمیر امثال اینجانب بوجود آورده بود که بدون بررسی به زوایای پنهان این ایدیولوژی ها ی نو ظهور، و همچنین عدم توجه به محتوای مغزهای بسته ، منجمد و خشونت طلب آن بنیان گزاران، خودمان را اسیر افکارشان نمودیم. و اختلاف عقیده با حکومت اسلامی باعث شد که با چشمی بسته خود را اسیر افکار واپسگرای روباهی به نام مسعود رجوی کنیم که خودش را وارث آن اشخاص، و شیر غرٌان بیشه مبارزه با ارتجاع و بنیان گزار جامعه بی طبقه توحیدی مینامید. ایشان میخواست طوفانی در کوهستان ها بپا کند و این درصورتی است که خودش زاییده همان طرز فکر فرسوده و کهنه بود. در عمل نیز مشخص شد که نه تنها برپا کننده طوفان در کوهستان ها نیست بلکه به مانند بید مجنون و با وزش مختصر نسیمی بخود میلرزد و راه گریز از ورود به هر گردنه نا همواری را در پیش می گیرد. برخلاف تصور بعضی ها: نه مسعود رجوی تافته جدا بافته ای از آن ایدیولوژی ضد انسانی و بنیان گزاران سازمان مجاهدین است و نه آن افراد- در صورت زنده ماندنشان - با آن تفکرات خشونت گرا و عقب مانده، تافته جدا بافته ای از مسعود رجوی بودند . با یک تحلیل مختصر میتوان فهمید که از کوزه مجاهدین منزوی شده از خلق ، همان تراود که در اوست. بوضوح نیز مشخص شد که اندیشه مجاهدینی از همان ابتدا فرقه گرایانه ، خشونت طلب و ضد انسانی بوده و است. و به تجربه ثابت شده است که از کوزه مجاهدین بجز خیانت به ایران و ایرانی چیزی بیرون نتراویده و نخواهد تراوید. دروغ گویی، شانتاژ، رذالت ، عدم صداقت و شارلاتان بازی خصلت تمامی رهبران فرقه ها و از جمله رهبری فرقه مجاهدین خلق بوده و است. و به یقین اگر مسعود رجوی به اندازه یگ گرم صداقت داشت هیچگاه قادر به ایجاد قلعه ای به نام اشرف نبود و محبوس نمودن جسم و مسخ نمودن روح سه هزار و چهارصد نفر، بدور از ریاکاری در توان هیچ کس نیست. اگر مسعود رجوی فقط یک بار صداقت به خرج بدهد و تنها یک جمله صادقانه به اشرفیان بگوید، آن برج و باروی رهبریش به یکباره فرو خواهد ریخت و همان اشرفیان بلایی بر سر خودش و مریم بی مهر و عاری از عاطفه اش بیآورند که گوششان به عنوان بزرگترین تکه جسمشان باقی خواهد ماند. مطمئنا این دو نفر در مرحله اول از ترس پس دادن تقاص به همان اشرفی ها است که فرار را بر قرار در اشرف ترجیح داده و یا در سوراخ ها مخفی گشتند. و اگر مریم رجوی برای یکبار چهره اش را بدون ماسک و عمل جراحی نشان بدهد و بدنش را با لباس های رنگارنگ و مخملین نپوشاند چهره پلید و تهوع آورش بر همگان آشکار خواهد گردید. فریبکاری این رهبران حیله گر زمانی بر من آشکار شد که ابتدا خودم را در سال یک هزار و سیصد و شصت و یک شمسی با دوز و کلک آلوده سازمان بدور از عشق و صفای انسانیشان نموده و سپس از ایران فراری دادند. و پس از انجام یک مصاحبه مطبوعاتی به دروغ در نشریه مجاهد نوشتند که اینجانب "نماینده پرسنل ارتش میباشم که برای ارایه گزارش از وضعیت ارتش به برادر مجاهد مسعود رجوی" به مجاهدین پیوستم. و این در صورتی بود که من در آن زمان ستوان یکم نیروی هوایی بودم و هیچ فرد و سازمانی را نمایندگی نمیکردم و ماموریتی از طرف هچ کسی نداشتم. بر تنفرم از مجاهدین زمانی افزوده گردید که میخواستند من را به عنوان نماینده پرسنل نظامی ایران در شورای دست پخت خودشان بنام" شورای ملی مقاومت" شرکت دهند. انتخاب بقیه افراد عضو شورا هم به همین ترتیب باسمه ای و بدور از واقعیت بود. مثلا کسی که توان اداره یک بقالی را نداشت ، نماینده اصناف و بازاریان میخواندند و آن دیگری که در طول عمرش یک روز هم کار نکرده بود نماینده کارگران ایران نامیده میشد. سرهنگ معزی که هواپیمای سوخت رسان ایران را از جبهه جنگ با عراق به سرقت برده و مسعود رجوی را به فرانسه فراری داده بود "مجاهد قهرمان" مینامیدند. چند صباحی طول نکشید و دیدیم آن اعضایی که سرشان به تنشان می ارزید و فریب مجاهدین را خورده بودند از آنها دوری، از شورا جدا و از این قوم تبری جستند. در عوض حرافان، چاپلوسان، منزویان و درماندگان اجتماعی و سیاسی از نوع کریم قصیم و مهدی سامع در آن شورا باقی ماندند و آنها هستند که هر از گاهی به مانند "طبل های تو خالی" در این و یا آن رسانه ظاهر شده و سعی بر توجیه چهره کریه و در گل مانده رهبران مجاهدین می نمایند. رهبران مجاهدین به مدت سی سال بر این طبل های تو خالی کوبیدند و ثمری بجز آبرو ریزی ندیدند و غار اشرف آخرین طبل باقی مانده برای فریب جناح جنگ طلب آمریکا و انگلیس است که آنها بر آن می کوبند. بدون شک این آخرین طبل هم در حال ترکیدن است و بزودی خواهیم دید که در اذهان ایرانیان از مجاهدین بحز ننگ و نفرت و خیانت به وطن چیزی باقی نخواهد ماند.
Camp Ashraf, Mojahedin Khalq MKO MEK Rajavi cult Jan.2011
Camp Ashraf.March 2011 (Mojahedin Khalq Rajavi cult)
همچنین ....... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انتخاب زهره اخیانی به عنوان مسئول اول فرقۀ رجوی
جعفر ابراهیمی، فریاد آزادی، پاریس،
هشتم سپتامبر 2011
فرقۀ رجوی با آب و تاب بسیار از
«انتخاب» زهرۀ اخیانی به عنوان مسئول اول مجاهدین طی «سه شور» پیاپی نوشته
است! اما برای هموطنانی که از مناسبات درونی این فرقه اطلاع چندانی ندارند
جالب است که بدانند انتخاب یک فرد به عنوان مسئول اول مجاهدین چگونه است و
چه مراحلی دارد:
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |