_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

مصاحبه آقای ساغرچی با آقای میلاد آریایی عضو هیئت تحریریه ایران قلم

( در حاشیه اجلاس سالانه شورای حقوق بشر در ژنو)

 

 

 

مهردادساغرچی: با تشکر از شما می‌خواستم از شما بپرسم با توجه به بیانیه کمیساریای عالی پناهندگی و پذیرش  ساکنان اشرف به عنوان پناهجو، آیا رهبران سازمان مجاهدین با چنین خواستی موافقت خواهند کرد؟

 

میلاد آریایی : واقعیت اینکه سازمان مجاهدین در خاک عراق زمین گیر شده و از سوی دیگر دولت مردان این کشور هرگز خواستار ادامه حضور آنان در خاک عراق نیست و به هر قیمت ممکن خواستار اخراج باقیمانده این سکت مذهبی و خشونت طلب از عراق میباشد. از طرف دیگر مسعود رجوی و همینطور مریم رجوی با این اسیران همچون گروگانهایی که باید  هستی و نیستی شان  فقط برای حفظ جان مسعود رجوی بکار گرفته شود، برخورد میکنند و هرگزچیزی که اصلاً برای رهبران این سازمان اهمیتی ندارد جان افراد  و اعضایشان میباشد و موضوع مبارزه با جمهوری اسلامی هم پوش و زرورقی است که مجاهدین برای اینکه این خواست شیطانی شان پنهان بماند ساخته و پرداخته اند. و گرنه مجاهدین چه مبارزه‌ای علیه رژیم میکنند الا اینکه تنها برای بقای خود و تشکیلات شان در یک دهه گذشته فقط وفقط دروغ گفته‌اند و افراد را سر کار گذاشته و عمرشان را فدای حفظ جان رهبران این جریان کرده‌اند هر جا هم که لازم بوده مثل حوادث مرداد ماه گذشته از آنان به عنوان گوشت دم توپ و ملاط مظلوم نمایی بهره برداری کرده و میکنند پس بنابراین:

پر واضح است که با هر نوع پروسه پیگیری و ثبت این افراد به عنوان پناهچو و خواهان پناهندگی در دیگر کشورها مخالفت کرده و موانع جدی بر سر مصاحبه‌های اختصاصی کمیساریای عالی با این افراد در محیطی امن و بدور از حصار رعب و وحشت این سازمان ایجاد خواهد کرد.

 

مهرداد ساغرچی: شما در ژنو برای نجات جان این اسیران و گروگانها و شناخت موقعیت آنان برای جامعه جهانی تلاش میکنید  صبح امروز هم چماقداران مجاهدین سعی در جلوگیری از این کار و روشنگری ها داشتند به نظر شما دلیل این خشونت و ایجاد خفقان هزاران کیلومتر دورتر از حصار های تشکیلاتی این سازمان برای چیست؟

 

میلاد آریایی :دیکتاتوری و دیکتاتور پروری در مناسبات مجاهدین امری نهادینه شده است  آنان رهبری عقیدتی تولید میکنند که پرستش شود ، رئیس جمهور مادام العمر و در عین حال پوشالی بزک میکنند تا ستایش گردد و برایش شعر ها و سرودها به سبک پادشاهان قاجار سروده شود و از این رهگذر عقده‌های درونی و پاسخ نگرفته خود را التیام بخشند . بنابراین در خاک اروپا و آن هم در ژنو جلوی مقر اروپایی سازمان ملل که افشا می‌شوند و آبروی نداشته شان پخش زمین میگردد دیگر فرقی نمیکند «آنان  میگویند آب که از سر ما گذشته است چه یک نی چه صد نی » پس این عکس‌العمل‌ها را بایست بازتاب سوزش راهبرانی دانست که همچون آن حیوان نجیب در گل مانده اند و تقصیرات این در گل ماندنگی را هم اعضای سابق خودش میپندارد که به هر قیمت بایست از سر راه برداشته شوند ولی امکان‌پذیر نیست چون قرن حاضر قرن ارتباطات و آگاهی هاست و مجاهدین دیگر هرگز قادر نخواهند بوده چهره خودشان را بزک کرده و گندم نمای جو فروش باشند.

 

مهرداد ساغرچی: به نظر شما اینکه آمریکا برای پانزدهمین بار آنان را در لیست گروههای تروریستی سابقه دار ابقا کرد رابطه‌ای با خشونت طلبی این سازمان در اروپا و آمریکا و اندیشه و راهکارهای رهبری این سازمان برای حذف مخالفانش دارد؟

 

میلاد آریایی :قطعاً همینطور است آمریکا شناخت خیلی واقعی و درستی از این جریان و رهبرانش دارد آن‌ها به درستی میدانند که تمامی نمایش‌های مجاهدین برای کنار گذاشتن خشونت یک تئاتر سراسری است و محتوای درونی انان هیچ تغییری نکرده است .

در صورتی که شکل و ساختار دیکتاتور پروری در این سازمان تغییر میکند که قبل از آن محتوا و درون مایه این سازمان دچار تحول و تغییر گردد و درگام بعد مطمئن باشید رهبری مادام العمر این سازمان که شخص مسعود ومریم رجوی هستند تغییر میکند و در آن صورت مناسبات این سازمان رنگ وبوی دیگری میگیرد و شاید در آن صورت توسط جامعه جهانی پذیرفته شوند .

 

مهرداد ساغرچی : چه آینده‌ای برای این جریان پیش‌بینی میکنید؟

 

میلاد آریایی : این جریان با خشونت متولد شده و پا به عرصه وجود گذاشته است و با خشونت نیز از بین خواهد رفت  برای این جریان هیچ تحول و تغییری در چشم انداز متصور نمی بیینم چون حیات اش با مرگ و نیستی و جنگ و خونریزی عجین و تعریف می‌شود و از تأمل و گفتگو و مسالمت با دنیای بیرون از چهارچوب خودش بیگانه است . دنیا را آنگونه می‌بیند که خود ش تصور میکند و دوست دارد که ببیند پس آنان از تمدن امروز یک دوره تاریخی عقب هستند و فقدان این دوره تاریخی  در روند رشد آنان بصورت عقد ه های  خود بزرگ بینی  - خود محور بینی و خود شیفتگی رهبران شان بروز کرده که در پیکره مسعود رجوی متجلی و تبلور یافته است .

این جریان تلاش خواهد کرد هر چه بیشتر از نیروهایش قربانی بگیرد تا حقانیت نداشته رهبرانش را به اثبات برساند و در دود و مرگ و خشونت باقیمانده عمر خود را سپری کرده و مراحل پایانی تلاشی خود را طی میکند . در بهترین شکل تشکیلات این سازمان در عراق دفن خواهد گردید و آنچه که در اروپا میماند کاریکاتوری از مبارزه در ابعاد بسیار بسیار کوچکتر خواهد بود .

 

مهرداد ساغرچی : با سپاس از شما و به امید روزهای بهتر

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا باید از طرح دولت عراق برای بستن اردوگاه اشرف حمایت کرد؟

 

 

کریم غلامی - آلمان - ایران فانوس

03.10.2011

http://iran-fanous.de/middle/261-Gholami-TarheDolateIrag-03,10,2011.htm

 

در این رابطه چند سرفصل را بطور خلاصه یادآوری میکنم:

1.       سال1391 (1370) مسعود رجوی، انقلاب ایدئولوژیک را در درون فرقه عمومی کرد. این تاریخ مصادف بود با حمله آمریکا به عراق برای بازپسگیری کویت از صدام حسین. در این تاریخ، برای همه کاملا عیان بود که مسعود رجوی از حیث استراتژیک و سیاست و ایدئولوژی، کاملا شکست خورده است. ولی مسعود رجوی با راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیک و نشستهای مغزشویی که همراه با تهدید و زندانی کردن نفرات ناراضی بود، مانع از آن شد تا بسیاری از تصمیمشان برای خروج از فرقه صرف نظر بکنند. البته کسانی بودند که شهامت ایستادن در مقابل این فرقه را داشتند و از زندان اشرف رهایی پیدا کردند. به عنوان مثال میتوان به کتاب شبهای تارک بغداد به قلم آقای محمدحسین صبحانی استناد کرد. البته به دو نام دیگر اشاره میکنم. آقای مهدی افتخاری خار چشم مسعود رجوی درون تشکیلات مجاهدین بود. او علناً انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی را رد کرد و نهایتاً تابستان 2011 در اثر بیماری فوت کرد و یا مانند "حمید" که از فرمانده هان عملیاتی فرقه بود، به دلیل رد کردن انقلاب ایدئولوژیک، او را به عنوان یک فرد روانی، درون تشکیلات معرفی شد.

2.       سال 1995 (1374) مجموعه نشستهای مغزشویی به نام "حوض" در این سال که سازمان به شدت ضعیف بود و رو به ازهم پاشیدن، مسعود رجوی این خیمه شب بازی را راه انداخت تا هر صدای اعتراضی را خاموش کند. سه راه پیش پای نفرات گذاشت. راه اول، قبول انقلاب ایدئولوژیک و نشستهای مغزشویی روزانه به نام "عملیات جاری" بود، راه دوم، بازگشت به ایران بطور"داوطلبانه!" یعنی فرد را میبردند دم مرز و تحویل نیروهای نظامی ایرانی میداند، راه سوم، تحویل به دولت عراق. یعنی فرد به عنوان یک نفوذی به عراق و درون فرقه محصوب میشد. نتیجه آن، زندانی شدن در زندان ابوغریب بغداد به مدت سالیان طولانی و حتی سر حد مرگ.

3.       سال 2001 (1380) در این سال تمام تئوریهای مسعود رجوی به شکست انجامیده بود. مثل توهم ازهم پاشیدن دولت ایران با نام "استحاله و شقه درونی" که با ریاست جمهوری مجدد آقای خاتمی و حمایت خامنه ای از او، این موضوع تمام تحلیلهای مسعود رجوی را پنبه کرد و موشکباران اردوگاه های فرقه در سراسر مرز عراق که هیچ واکنشی نه از طرف دولت عراق و نه جامعه جهانی صورت نگرفت و این شکست استراتژی مسعود رجوی به نام "راهگشایی" بود. این استراتژی، مبتنی بر ضربه زدن مستمر به نیروهای نظامی و انتظامی ایرانی بود که نهایتاً موجب ضعف و از هم پاشیدن نیروهای نظامی میشد. ولی با موشکباران اردوگاه های این فرقه نشان داد که در دولت ایران و نیروهای نظامی آن، یکپارچگی وجود دارد و نمیتوان آن را از هم پاشاند. به همین دلیل، نشستهای مغزشویی همراه با زندان و شکنجه نفرات ناراضی و معترض شروع شد. نام این نشستها"طعمه" بود و هر کس که ناراضی بود و ایستادگی می کرد، مدتی در زندانهای اردوگاه اشرف باید سپری می کرد و بعد تحویل دولت عراق می شد. این افراد مدتهای طولانی در زندان ابوغریب بغداد به سر بردند.

4.       سال 2003 (1382) در این سال ارتش آمریکا عراق را اشغال کرد و مریم رجوی به پاریس گریخت و مسعود رجوی قایم شد و مجاهدین کاملا خلع سلاح شدند. تمامی چشم اندازها و امیدهایی که وجود داشت، با خیانت مسعود و مریم رجوی به نیروهایش کاملا از بین رفت. تشکیلات مجاهدین بطور کامل از هم پاشید. طی سال 2003 تا سال 2005، 600 نفر از اردوگاه اشرف گریختند. ولی به یکباره این فرارها متوقف شد. مسعود رجوی با خیمه شب بازی جدید به نام "اپورتونیزم" و خبرهای ضد و نقیض در رابطه با کمپ "تیف" مانع ادامه فرار افراد شد.

5.       ژانویه سال 2009 (1388) دولت عراق به ریاست آقای مالکی اعلام کرد که اردوگاه اشرف را خواهد بست و در این رابطه برای کمک به اسیران در زندان اشرف، با تک به تک نفرات بطور خصوصی مصاحبه خواهد شد که هر فردی داوطلبانه خواهان خروج از زندان اشرف بشود، به او کمک خواهد شد. از این روز به بعد ماشین تبلیغاتی فرقه شروع شد. از خراب کردن چهره آقای مالکی تا آقای موفق الربیع و اینکه آنها ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هستند!

چند روز بیشتر از مصاحبه ها نگذشته بود، در این روز تعدادی از نفراتی که از زندان اشرف گریخته بودند با تلویزیون عراق مصاحبه کردند. تعداد کسانی که فرار میکردند رو به گسترش بود، مسعود رجوی از ترس گسترش فرارها یک پیام فرستاد که هر کس که میخواهد برود، به تشکیلات فرقه اطلاع بدهد تا آنها خودشان او را بفرستند و اینکه هر کسی که به مصاحبه میرود، باید اشرفی باشد. بلافاصله بعد از این پیام نشست های یکانی برای مغزشویی افراد گذاشته شد و بعد از خواندن پیام فضایی ایجاد کردند که همه را مجبور به دادن تعهد برای 2 سال دیگر کردند. بخوبی بیاد دارم در مقری که من بودم، نصف نفرات مقرمان میخواستیم در جریان مصاحبه ها فرار کنیم. ولی همین کارها باعث شد که همه بترسند و از تصمیمشان صرف نظر بکنند. برای همین تنها کسی که از آن مقر نجات پیدا کرد، فقط من بودم.

 

موارد فوق، به خوبی نشان میدهد که این فرقه در داخل دیوارهای زندان اشرف، چنان فضای رعب و وحشتی ایجاد کرده اند که افراد شجاعت زیادی به خرج میدهند تا بتوانند از آنجا فرار بکنند، برای همین بایستی این زندان درهم بشکند و افراد بتوانند آزادانه و بطور فردی به مسائل فکر بکنند و تصمیم بگیرند. برای همین، بایستی از کمیساریای عالی پناهندگی برای مصاحبه فردی و به دور از زندان اشرف، حمایت کرد تا اسیران زندان اشرف بتوانند احساس امنیت بکنند و آزادانه و به دور از هرگونه فشار و شانتاژهای این فرقه، برای زندگیشان تصمیم بگیرند. باید از تصمیم دولت عراق برای برچیدن زندان اشرف حمایت کرد. زیرا با بسته شدن این زندان، تشکیلات جهنمی این فرقه تروریستی برای همیشه از هم می پاشد و همه کسانی که در اسارت این فرقه هستند، آزاد میشوند و زندگی نوینی را شروع میکنند و آن روز، روزی است که سران این فرقه باید پاسخگوی عدالت باشند.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سر گشاده به خانم کاترین اشتون رئیس هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا

(دعای خیر ما و خانواده ها بدرقه راهتان)

 

 

نادر نادری، وبلاگ آیندگان، پاریس، بیست و نهم سپتامبر 2011
http://www.saba1963.blogfa.com/post-14.aspx

 

با سلام و درود های فراوان.

خانم اشتون از تصمیم شما برای فرستادن یک سفیر ویژه به اشرف مطلع شدم . علی رغم ابهاماتی که در این رابطه دارم چشمم را نسبت به این ابهامات می بندم فعلا که از آن نیت خیری پیدا کنیم.

خانم اشتون وقتی در تشکلی . سازمانی . حتی جامعه ای آزادی وجود ندارد آیا باید از کجا فهمید؟ وشاخص های آن چیست ؟ غیر از اینکه فرار از آن جامعه .تشکل. سازمان.بدلیل عدم آزادی و اختیار و انتخاب افراد. در صورتی که علاقه مند به دانستن واقعیت سازمان تروریستی مجاهدین باشید نگاهی به اخبار در رابطه به این سازمان بیندازید می بینید که پدیده فرار در این سازمان به چه حد و نرخ های استانداردی می باشد .آنوقت می توانید بهتر سفیر خود را توجیح کرده و راهی این ماموریت کرد که اگر بی طرفانه باشد نشان دهنده انساندوستی و حقوق بشر می باشد غیر از این اسمی جز بازی سیاسی آن هم از کیسه مردم ایران و فرزندان اسیرشان نمی شود روی آن گذاشت.

خانم اشتون در این تابلو اشرف فقط یک طرف ندارد یعنی منافع سران این سازمان وشخص خانم رجوی و سازمان فرقه ای که زمان دستگیری خانم رجوی از بین اعضای بالا ومورد اعتمادشان نفرعملیات انتحاری برای ضربه زدن به دولت و مردم فرانسه داوطلب می خواستند که در صورت لزوم عمل کنند. تابلو اشرف طرف های دیگری هم دارد که بیش از یک سال است در مقابل درب اشرف آرزوی دیدن فرزندانشان را دارند حتی بعضی از آنها این آرزو را به خود به گور بردن آن هم بدلیل ممانعت همین سازمان و سران آن. پدران و مادران پیری که سالها بیش از دو دهه از دیدن عزیزانشان محروم بودن حتی بعضی از آنها از زنده بودن فرزندانشان بی اطلاع هستند یا در عملیات های محوله از طرف سازمان کشته شدن یا بخاطر نارضایتی از رجوی و سازمانش سر به نیست شدن توسط این سازمان به دستور خانم رجوی که مسئول اصلی به اصطلاع حفاظت و امنیت سازمان بود. پدران ومادران سالخورده وحتی فرزندانی که سالها از دیدن پدران و مادران محروم بودن طرف دیگر اشرف هستند . که هر روز مورد اذیت آزار سران سازمان قرار می گیرندو از دیدن عزیزانشان جلوگیری می کنند و فرزندانشان را وادار می کنند که در مصاحبه های تلویزیونی به خانواده های خودشان فحاشی کنند که نشان دهند که به این سازمان وفادار هستند.

خانم اشتون آیا حقوق این خانواده ها را در نظر گرفتن انسانی تر است یا منافع سران این سازمان که از ابتدای ترین حق انسانی یعنی دیدار خانواده ها با فرزندانشان ممانعت می کند انسانی تر است و آیا باید کدام را دفاع از حقوق بشر باید تلقی کرد؟؟؟؟

خانم اشتون مردم ایران زمانی ابتکار شما را انسانی می بینند که در این ماموریت شما به سفیر تان از این سازمان بخواهد که خانواده مستقر در کنار اشرف با فرزندانشان ملاقات داشته باشند وشما می توانید بعنوان شاخصی برای اثبات صداقت و دمکراسی حاکم بر این سازمان طبق گفته خانم رجوی تلقی شود .

خانم اشتون فشار شما به این سازمان برای اجازه دادن ملاقات خانواده ها با فرزندانشان مطمئن باشید دعای خیر این خانواده ها را برای شما بدنبال دارد و اثبات بی طرفی شما را بیانگر است.

با تقدیم احترامات فراوان . نادر نادری فرانسه. 2011/9/29

متن فرانسوی آن در زیر می باشد.

 

Lettre ouverte à Mme Catherine Ashton, coordinateur de l'UE étrangers chef de la politique pour l'Europe

Bonjour et salutations nombreuses

. Décision de Mme Ashton de vous envoyer un ambassadeur spécial au camp que j'ai appris. Malgré la confusion dans ma relation à mes yeux, maintenant que les incertitudes sont Bndm bonne foi de trouver.

Lorsque la formation de Mme Ashton. Organisation. Il ya même une société libre où j'ai besoin de savoir? Vshakhs il est? Volatile que celle de la communauté. Association. Organisation. En raison du manque de liberté et de choix individuels.

Si vous pourriez être intéressés de connaître la vérité Mujahideen organisation terroriste pourrait être regarder pour voir des nouvelles de ce phénomène d'échappement dans l'organisation et dans quelle mesure le taux normal. Ensuite, vous pouvez mieux justifier son ambassadeur et sa mission de montrer qu'il est impartial humanitaire et des droits humains En dehors de ces jeux politiques qui sont nominalement partie du peuple iranien et leur sac et laissé Shvdrvy pas Asyrshan

Mme Ashton n'est pas le seul à qui profite les leaders dans ce tableau pour Achraf Radjavi Vshkhs Mme et l'organisation qui sectaires L'arrestation de Mme Radjavi des membres de haut de kamikazes pour frapper s. Nfrmlyat confiance au gouvernement et le peuple français a voulu faire du bénévolat L'acte si nécessaire.

Achraf est le conseil autre que le désir de voir leurs enfants en face du camp Certains d'entre eux souhaitent même avoir leurs tombes due à l'inhibition L'organisation et ses dirigeants.

Les parents vieillissants qui voient leurs proches pendant des années, plus de deux décennies de se voir refuser

Certains enfants ne connaissent pas encore être en vie , Ou tués dans les opérations assignées par l'organisation ou en raison du mécontentement des Radjavi et son organisation ne doit pas être

Mme Radjavi a commandé par l'organisation qui a été responsable de la protection et la sécurité Astla.. Pères, mères et enfants, même âgés de voir que de nombreux parents se voient refuser le camp.

Organisation des dirigeants sont harcelés chaque jour Gyrndv abus de voir leurs proches afin d'éviter

Et leurs enfants, les forçant à la calomnie de leurs familles dans une interview à la télévision C'est qu'ils sont fidèles à l'organisation.

La famille de Mme Ashton se demander si les droits humains ou les intérêts des dirigeants de cette organisation est

Ou les intérêts de la tête de la plupart des droit humain à visiter les familles avec des enfants Qu'est-ce que je dois faire plus humain et les droits humains doivent être pris en considération?

Initiative de Mme Ashton l'Iran quand vous voyez que l'homme dans la mission de votre organisation veut que vous l'Ambassadeur La famille s'installe dans le camp de rencontrer leurs enfants peuvent avoir Vshma Comme un indicateur d'ouverture et de démocratie qui régissent l'organisation, selon Mme Radjavi être envisagée.

Mme Ashton pression pour permettre l'organisation pour répondre aux familles avec des enfants, assurez-vous

Après c'est une bénédiction pour ces familles et suggère que vous êtes neutre

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پایان 2011 پایان دکان دمکراسی و آزادی خواهی دروغین و مجازی رجوی

 

 

حسن پیرانسر، بیست و نهم سپتامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Payan%20Dokan%20Demokrasi.HTM

 

 

ضرب العجل دولت عراق مبنی برتعطیلی پادگان صدامی اشرف تا 3 ماه دیگر دکان رجوی را برای همیشه تخته خواهد کرد دکانی که مریم رجوی بواسطه آن خود را رئیس جمهور !!! میخواند و یکسری هم در کنار رودخانه زیبای سن بواسطه این پادگان و خون قربانیان محصور ایدئولوژی فرقه ای، هرزگاهی از روی بیکاری اطلاعیه و مقاله ای بنام شورای ملی مقاومت !! در کنار رودخانه سن و در کنار دریای زیبای دوویل بیرون میدهند و از خون آن اسیران و قربانیان محصور ایدئولوژی فرقه ای رجوی در فرانسه زیبا ارتزاق میکنند .

ظاهرا مریم رجوی بالاخره از خر شیطان پایین آمده و به کمیساریای عالی پناهندگی اجازه برگزاری مصاحبه انفرادی را البته با شرط و شروط هایی داده است که خود این مسئله راهگشایی بزرگی در امر آزادی آن 3400 تن زن و مردی است که دهه هاست طعم آزادی واقعی را نچشیده اند. حالا این سوال به ذهن می آید که باید از این خانم رئیس جمهور فرانسه نشین !!!پرسید که پس آنهمه داد و فریاد و رجز خوانی سر پادگان اشرف چه شد؟ شما که معتقد بودید اشرف شهر شرف و نقطه اتکا خلق قهرمان ایران در خیزشهای اخیر است و بواسطه این تز خونین دهها تن از اسیران را جلوی گلوله و خودرو انداختید که از خاک اشرف دفاع کنید خوب حالا تز جدید را چگونه جایگزیین تز قبلی کردید و در وجدان خود مرگ ان اسیران را چگونه با این تز جدید که عقب نشینی واضح شما از مواضع قبلی اتان است را پاسخ میدهید ؟ آیا نمی توانستید این فردیت و نه ایستادن سر مواضع انقلابی را کمی قبلتر کنار میگذاشتید و امروز ان اسیران ،زن و مرد کشته شده ،زنده و حاضر بودند؟ آیا واقعا اینهمه خونریزی ارزشش را داشت ؟ شما که عقب نشینی کردید و از مواضع خود کوتاه آمدید خوب این فتوی را مدتی قبل میدادید .

خوب این کاملا واضح و آشکار است که جان انسانها در پادگان اشرف مانند مهره های شطرنج است که توسط انگشتان شما در صفحه عراق جابجا میشوند و بر اثر تاکتیکهای غلط مهره ها یکی پس از دیگری کشته و از صحنه دنیا و هستی حذف میشوند و خانواده ای را به عزا مینشانند، انگار نه انگار که اینها انسان بودند و هر کدام دارای اسم ورسم و خانواده بودند وعلایق هاداشتند. واقعا برای ما یک علامت سوال بزرگ است که چطور این تناقضات را در خلوت و وجدان و ضمیر خود پاسخ میدهید؟

باور کنید این سوالاتی است که هم اکنون در تک تک اذهان آن اشرف نشینان برجسته شده است آنها از خود سوال میکنند این چه سازمانی است که رهبر عقیدتی اش بیش از 8 سال است از ترس جانش!! و از ترس حسابرسی مخفی شده است و نیروهایش را در صحنه ترک گفته است . این چه سازمانی است که به اسم دفاع از خاک اشرف تعدادی را جلوی گلوله میفرستد و حالا میگوید مصاحبه و کمیساریای پناهندگی!!!

این چه سازمانی است که بعد از تقریبا 40 و اندی سال قدمت باید با دلارهای صدامی برای خود لابی و سخنران پیدا کند آیا واقعا جریان و یک نیروی انقلابی آنهم بعد از 40 سال مبارزه نمیتواند محبوبیتی در بین مردم خودش و دولتهای بزرگ بدون پرداخت دلار و هزینه های سنگین داشته باشد؟ این برای خودتان سوال نشده است که مشکل افول و سیر قهقرایی سازمان مجاهدین بعد از 40 سال چه بوده است؟ لطفا کله خود را از برف بیرون بکشید و به هزاران سوال و ابهام حول وحوش خود جواب دهید و به جای مارک زدن بچگانه و ترور شخصیت انسانها و تهدیدات فیزیکی و ضرب و شتم آنان به خود آیید و به وجدان و ضمیر خود رجوع کنید آنوقت خواهید دید که خانه از پای بست ویران است. راستی آیا وجدانی باقی مانده است؟!!!

حسن پیرانسر/ پاریس
28 سپتامبر 2011
 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد