_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

نامه سرگشاده علیرضا میرعسگری به بارونس نیکلسون

 

 

علیرضامیرعسگری، کانون آوا، هجدهم اکتبر 2011
http://www.iran-aawa.com/index.php?option=com_content&view=
article&id=2238:1390-07-26-09-38-42&catid=66:1388-10-16-13-16-55

 

اینجانب علیرضا میرعسگری از اعضای سابق سازمان مجاهدین هستم که در مخالفت با اعمال تروریستی و نقض ابتدایی ترین حقوق انسانی توسط مریم و مسعود رجوی تحت نام انقلاب ایدئولوژی از این سازمان جدا شده و هم اکنون در کشور آلمان اقامت دارم.

خانم نیکلسون

با خبر شدم گروه پارلمانی بریتانیا به ریاست شما خواستار دیدار از کمپ عراق جدید( اشرف سابق) شده است.

همانطور که مستحضر هستید نخست وزیر عراق آقای نوری المالکی در بیانیه مطبوعاتی در روز دوازدهم اکتبر اعلام نموده که دولت عراق فرصت کافی تا آخر سال جاری را به مجاهدین خلق داده است تا خاک کشور را ترک کنند و بعد از سر رسید این تاریخ کشور عراق آزاد است تا تصمیم بر خاتمه حضور این گروه در خاک کشور را بطوری که صلاح میداند به اجرا در آورد.

همکاری سازمان مجاهدین با دیکتاتور سابق عراق ( صدام حسین ) در سرکوب قیام مردم عراق در سال 1991 و ارتکاب اعمال تروریستی از خاک عراق علیه ایران جای هیچگونه تعاملی از جانب دولتمردان و مردم عراق برای حضور این فرقه تروریستی در خاک عراق باقی نمی گذارد.

خانم نیکلسون

تا کنون گروه ها و سازمان های مختلف با راه کار های مسالمت آمیز سعی در حل مسئله کمپ عراق جدید و اعضای مستقر در آن شدند ولیکن رهبران سازمان مجاهدین با ایجاد موانع مختلف راه حل های مختلف را به چالش کشیده اند .

مسعود رجوی رهبر این گروه؛ اعضا خود را به سرکشی و خشونت در مقابل عامرین قانون در دولت عراق فرا می خواند و دولت رسمی عراق را به رسمیت نمی شناسد.

همچنین رهبران سازمان مجاهدین با به رسمیت نشناختن دولت عراق و به چالش کشیدن قوانین این کشور راه را برای حل مسالمت آمیز این مسئله بسته اند.

خانم نیکلسون

به عنوان یک فرد رنج کشیده که سختی پروسه جدایی از سازمان مجاهدین را با تک تک سلولهای خود حس کرده ام معتقدم که تنها راه خلاص شدن از روابط ضد انسانی درون فرقه مجاهدین ارتباط فعال با خانواده و بستگان می باشد که شخص را به زندگی و آینده امیدوار کرده و راه را برای یک خودکشی دسته جمعی که خواسته رهبران سازمان مجاهدین است می بندد.

متاسفانه دیدار اعضا مستقر در کمپ عراق جدید ( کمپ اشرف سابق ) با خانواده ها که امری کاملا طبیعی است تا کنون به دلیل ممانعت رهبران سازمان مجاهدین میسر نشده است . مسعود رجوی در کتاب خود تحت نام" خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع" با توهین به خانواده های اعضای ناراضی در درون سازمان مجاهدین ؛ آنان را عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نامیده است .

اعضای مستقر در کمپ عراق جدید سالیان است که به شکل سیستماتیک از رابطه با خانواده های خود قطع شده اند.

خانم نیکلسون

حل مسالمت آمیز کمپ عراق جدید خوشایند سران سازمان مجاهدین خلق بخصوص آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی نیست.

امیدوارم دیدار شما و همکارانتان در پارلمان انگلیس از کمپ عراق جدید راه را برای حل مسالمت آمیز و پیش رفت پروژه مصاحبه و جابجائی افراد مستقر در این کمپ هموار کند.

با کمال احترام
علیرضا میرعسگری
کانون آوا - 18 اکتبر

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گردنبند و رقص رهایی!

 

 

حامد صرافپور، سایت فریاد آزادی، هفدهم اکتبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/
GardanBand%20&%20Raghse%20Rahaie.HTM

 

داستان رقص رهایی را پیشتر از این جداشدگان از فرقۀ رجوی شرح مفصل داده بودند. در این میان نقش خانم بتول سلطانی عضو پیشین شورای رهبری مجاهدین در افشای چهرۀ فاسد مسعود رجوی بسیار ارزشمند و قابل تقدیر بوده است.

رقص رهایی زنان شورای رهبری مجاهدین، چیزی نبود جز یک رقص عریان در برابر شخص مسعود و با خواست مستقیم مریم در راستای «یگانگی کامل ایدئولوژیک» با رهبری عقیدتی شان و به ازدواج رسمی او درآمدن برای همیشه!...

و البته همزمان نیز برادران مجاهد بایستی طلاق علی الدّوام همسران خود (و یا آنچه در ذهن داشتند) را در حضور مسعود و مریم به امضاء می رساندند و برای همیشه اندیشۀ همسر«داری» را به گور می سپردند و )به قول مسعود( او را به «وی» هدیه می کردند! البته تا جایی که به تک تک مجاهدین برمی گشت عملاً در ذهن خود به این حساب که مسعود چنین عملی را صرفاً ایدئولوژیک و پسیکولوژیک به حساب آورده است پذیرفته بودند، اما هرگز تصور نمی کردند و نمی کردیم که «زوج» رجوی افکار دیگری در سر می پرورانند و آن همبستری مستقیم و بی پرده تمامی این زنان با شخص مسعود است! آنهم در مواردی به شکل سکس گروهی! بگذریم که به گفتۀ خود مسعود، مردان نیز بایستی به ازدواج او در می آمدند، البته با تأکید بر اینکه بحث جنسی مد نظر نیست!

در هرحال بعد از طی مراحل تئوریک بحث ایدئولوژیکی طلاق و ازدواج نوبت به پراتیک (عمل) رسیده بود. اواخر سال 1376 فرصت مناسبی برای چنین عملی بود تا استارت آن توسط مریم به عنوان محرّک و پیشنهاد دهنده و مشروع کنندۀ اصلی این قضایا زده شود. و او نیز طی مراسمی باشکوه، عقد بخش عمده ای از این زنان را با مسعود رقم زد. البته چنان که از گزارش خانم بتول سلطانی نیز مشهود است، پیش از این حرکت عمومی، بخش دیگری از اعضای اصلی شورای رهبری (مدارهای 1 و 2 و احتمالاً 3 این شورا)، دست به چنین اقدامی زده بودند که راه برای بقیه باز شده بود، چرا که مسعود بی مهابا وارد مسائل ریسک دار نمی شد و ابتدا از رأس آغاز و گام به گام با حل تضادهای ابتدایی وارد مراحل پیچیده تر می شد. و چنان که می نماید، برخی از اعضای شورای رهبری پیشین، همچون مسئول اول و معاونین حال و پیشین سازمان مجاهدین در آن مراسم نقش گرداننده و چک کننده و کنترل را داشته و خود از بیرون تماشاگر بوده اند.

لهذا، وارد کردن بخش گسترده تری از خانمها در دستور قرار گرفته بود و هرچند در این رابطه که مسعود چه هدفی را دنبال می کرده است من در تاریخچۀ انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین شرح داده ام، اما به طور یقین هدف اصلی مسعود یک عمل جنسی برای لذت بردن نبوده است و اینرا می توان در مراحل سه و چهار قرار داد. هدف اصلی بی تردید ایجاد یک سد محکمتر در پیرامون خود برای تضمین سلامت مدارهای حفاظتی خود در برابر هرشکاف ممکن که در آینده ممکن بود برایش پیش بیاید بوده است. در اینصورت زنانی که به طور مستقیم به عقد و ازدواج او در می آمدند و مهمتر از همه با او همبستر می شدند، امکان جداشدن آنها از سازمان بشدت کمتر و گاه به صفر می رسید چرا که یک چنین زنی که عمر خود را صرف مبارزه کرده و در پشت خود ایدئولوژی «تشیع اسلام انقلابی!» را هم یدک می کشد و خانواده اش او را با اعتمادی کامل به سازمان سپرده بودند (چه خانوادۀ شوهر و چه خانوادۀ خودش)، اینک نمی توانست در حالیکه رهبری عقیدتی اش به او تجاوز جنسی نموده، در جامعه ای که چنین چیزی را تابو و ننگ می داند ظاهر شود و لاجرم از همان لحظه اسیر و کنیز مسعود رجوی می گردید. این اولین هدف رجوی برای اسیر نگه داشتن زنان پیرامون خودش به نظر می آید. هدف دوم (و شاید هم اول) این بود که زنان مجاهد بعد از چنین ازدواجی، خود را به او نزدیکتر حس کنند و پیوند عمیقتری با او داشته باشند که ناخودآگاه باعث استحکام قدم این زنان می گردید.

با توجه به نکات فوق، طبعاً هدف مهمتر از لذت جنسی را مسعود دنبال می نمود که تا حد بسیار زیادی هم موفق گردیده بود اگرچه اشغال عراق و سقوط صدام بیشتر برآوردهای او را به طور راهبردی برهم زد...

در هرحال، در مراسم «رقص رهایی» که با اصرار مریم قجرعضدانلو و خواست مسعود رجوی در قرارگاه بدیع زادگان و در سالنی به اسم سالن ایکس (سالنی پیش ساخته، از جنس پنل، با طراحی به شکل حرف انگلیسی ایکس) برگزار گردیده بود، مسعود و مریم با سناریویی از پیش تعیین شده از همۀ زنان حاضر خواسته بودند تا جلوی آنها (در اساس جلوی شخص مسعود رجوی) برهنه شده و به رقص مشغول گردند. رقصی که «رقص رهایی» نام گرفت. در همین مراسم، تک تک زنان در کنار مسعود رجوی روی مبل نشسته و مسعود برایشان خطبۀ عقد خوانده و یک گردنبند طلا را بر گردن آنها می آویخت و ادامۀ ماجرا...

و البته شب زفّاف این زنان به نوبت توسط مریم قجرعضدانلو مشخص می گردید و آنها از موهبت هماغوشی با رهبر عقیدتی خود برخوردار می گشتند! و به اینگونه به قول رجوی از خطر افتادن به دام خمینی هرچه بیشتر دور می شدند! عبث نبود که مسعود رجوی هنگام انتخاب مریم به عنوان مسئول اول مجاهدین، به او گفت: «تبارک الله احسن الخالقین». نمونه گردنبندی که به زنان مجاهد تعلق می گرفت در زیر آورده شده است که یکی از زنان مجاهد آنرا در معرض تماشا قرار داده است:

 

 

آری، همانطور که مشاهده می شود، عکسی از جوانی مسعود رجوی بر این گردنبند نقش بسته است. کسی که خود را در هر نشستی سمبل رهایی از «ج» و «ف» (جنسیت و فردیت) و یا به زبان دیگر «عاری از هرگونه خودپرستی و افکار فساد جنسی» می خواند، در درون «حرمسرای» خود، گردنبندی با نگارۀ «خود» را به همسرانش هدیه می کرد! یعنی دقیقاً بر تمامی آنچه مدعی آن بود مهر باطل می زد: رهبری که عاری از فردیت است و بر همه جا نقش خود را عرضه می کند... رهبری که عاری از جنسیت است و حرمسرا تشکیل می دهد!

هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان!

ایوان مدائن را سرلوحۀ عبرت دان!

حامد صرافپور. پاریس
17 اکتبر 2011

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ترس سران فرقه مافیایی رجوی از پناهندگی اعضاء اسیر به کشورهای آزاد دنیا

 

 

 

محمد رزاقی، وبلاگ رزاقی، پاریس، شانزدهم اکتبر 2011
http://www.razaghi13.blogfa.com/post-215.aspx

 

مدتها بود مریم قجر و جیره خواران ایرانی و اروپائی فرقه مافیایی رجوی در صدد این بودند که افراد اسیر در چنگال فرقه خود را بعنوان پناهنده معرفی بکنند و تمام تلاش سران فرقه این بود که در هر تجمع عروسی و عزا و شوئی که مریم قجر ان را به پا میکرد اعضاء اسیر را پناهنده اعلام کنند .

اما مدت زمان زیادی طول نکشید که سازمانهای بین المللی اعلام کردند که افراد اسیر در اشرف پناهنده نیستند و واقعیت هم همین بود چون رجوی در نشستهای مختلف اعلام میکرد که کشور عراق پناهنده پذیر نیست و به همین خاطر طرف حساب سران فرقه نزد دیکتاتور ملعون صدام هستند.

از این گذشته پدر خوانده فرقه در نشست معروف موسوم به سیتی زنی در قرارگاه اهدایی پدر معنویش صدام با برگزاری ساعتها نشست برای افرادی که در اروپا و امریکا موقعیت پناهندگی یا سیتی زنی داشتند ابلاغ کرد که همه شما باید به ان پاسپورتها تف کنید و سیتی زن اشرف شوید !

بدین شیوه سران فرقه از افرادی که دارای موقعیت پناهندگی بودند دست خطی گرفتند مبنی بر اینکه دیگر خواهان ادامه موقعیت پناهندگی یا سیتی زنی نیستند !

البته این روند برای سران فرقه نبود و رجوی می خواست با این شیوه راه خروج افراد را سفت تر از قبل ببندد تا کسی نتواند از قلعه مخوف و زندان رجوی پا به دنیای ازاد بگذارد.

سران فرقه در سالیان گذشته خیلی سعی کردند پای کسی به اروپا نرسد از جمله در یک ضدو بند کثیف با امریکاییها درزندان تیف شرایطی بوجود اوردند که همان زندان که فرقه رجوی از ان بنام خروجی سازمان نام می برد برای خیلی ها قابل تحمل نباشد و همچنین سران فرقه به امریکاییها گفته بودند که همه این افراد را به ایران بفرستید !

سران فرقه در اوج بی شرمی و شیادی به تمام معنا در زمان مذاکرات بین ایران ؛عراق و امریکا در بغداد به جنایتکاران پنتاگون در اشرف مستقر بودند پیشنهاد داده بودند یکی از برگه هایی که امریکاییها می توانند استفاده کنند تحویل دادن جدا شده ها از فرقه رجوی مستقر در زندان تیف به رژیم ایران تا بدین شکل حسن نیت خودشان را به ایران نشان بدهند البته در ظاهر در این رابطه مژگان پارسایی ؛ زهره اخیانی ؛ فهیمه اروانی از زنان رجوی به همراه عباس داوری و مهدی برائی با نام مستعار احمد واقف چندین ملاقات با امریکاییها برگزار می کنند که یکی از امریکاییها که مسئولیت حقوقی را بر عهده داشته با این موضوع تحویل دادن مستقیم مخالفت می کند اما قول می دهد که شرایط زندان تیف را انچنان سخت کند که جدا شده ها خودشان در خواست رفتن به ایران را بدهند البته باید گفت سران فرقه تا حدودی هم موفق شدند اما نه کامل بلکه همین لابی با امریکاییها و درست کردن شرایط طاقت فرسا در زندان تیف باعث شد عده زیادی به ایران برگردند .

اما اینبار هم سران فرقه بعد از چند ماه جیغ رنگی کشیدن و اویزان شدن به لابی های امریکایی و انگلیسی و اسرائیلی نامه ای از کمیساریای عالی پناهندگی گرفتند که در ان نامه براستاتو فردی هر فرد تاکید شده که سران فرقه در وحشت از گرفتن موقعیت پناهندگی اعضاء اسیردر یک حرکت شیادانه دیگر موقعیت پناهندگی اسیران در چنگال خود را به درخواست حفاظت از انها در اسارتگاه خود چرخانده اند !

این همان نقطه ای هست سران فرقه بطور خاص پدر خوانده فرقه مسعود رجوی از ان به وحشت افتاده و ان را طرح بارزانی ؛مالکی ؛ ایران قلمداد می کنند !

حال که ترس و شیادی سران فرقه عیان شده و می خواهند با دوز و کلک از پایان اسارت اعضاء در اردوگاه اشرف جلو گیری کنند بهترین زمان هست که با تمام توان برای استاتو پناهندگی اسیران تلاش کنیم و با ملاقات و نوشتن نامه و به هر طریق ممکن خواهان موقعیت پناهندگی برای دوستان اسیر خود شویم تا با امدن انها به دنیای بیرون و ازاد ابعاد جنایتهای رجوی هر چه بشتر بر مردم ایران و اروپا و همه ازادیخواهان دنیا مشخص شود.

مطمئن هستم که با فروپاشی فرقه رجوی زمان جواب دادن سران فرقه در دادگاههای بین المللی و مردم دنیا فرا خواهد رسید و رجوی را از ان گریزی نیست این حکم خدا ؛ تاریخ و طبیعت است.  

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام آقای نادر نادری به گروگانهای گرفتار در کمپ بد نام اشرف (عراق جدید)

 

 

نادر نادری، وبلاگ آیندگان، فرانسه، دوازدهم اکتبر 2011
http://www.saba1963.blogfa.com/post-15.aspx

لینک به فایل صوتی پیام
 

میدانید که رجوی همواره سعی کرده تا جلوی پناهندگی شما را بگیرد. در زمان صدام هم همینطور بود که نخواست پناهندگی شما حل شود والا که اکنون به این مشکلات دچار نمی شدید. رجوی همیشه از این که اعضا پناهندگی دریافت کنند وحشت داشت. چرا؟ الان هم تمام دستگاه خارج از کشور و حتی خود مریم رجوی با تمام قوا  بسیج شده اند تا جلوی پناهندگی شما را بگیرند. مریم رجوی در آخرین صحبت هایش آن را خط مالکی و خامنه ای خوانده تا شاید با این ترفند از ارائه این استاتو به شما جلوگیری کند... مریم رجوی و سران سازمان فقط و فقط برای ادامه زندگی اشرافی خود در قصر اور سور اواز بسیج شده اند تا جلوی پناهندگی شما را بگیرند و میخواهند از کشته شدن شما برای ادامه زندگی اشرافی خودشان استفاده کنند

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیا اپوزسیون جمهوری اسلامی بازیچه دست مجاهدین خلق قرار خواهد گرفت

 

 

بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، دهم اکتبر 2011
http://www.cibloggers.com/?p=7528

 

سازمان مجاهدین خلق بعد از سالها ترویج ترور و خشونت و کوبیدن بر طبل مبارزه مسلحانه ، بعد از سالها همدستی با دشمن ایران و ایرانی و بعد از سالیان سال پروراندن رویای قدرت در سر؛ امروزه به دلیل بی آیندگی ناشی از غلط بودن خط و خطوط استراتژیکش به مخصمه افتاده است ، این سازمان در حالی که حامی اصلیش یعنی صدام حسین را از دست داده و توسط ارتش آمریکا نیز خلغ سلاح شده ، امروز قرارگاه و محل امن فرقه سازی اش را نیز از دست رفته میبیند ، به دلیل تنفر عمومی مردم ایران نه دیگر توان ادامه مبارزه چریکی و یا حتی ایذایی در داخل خاک ایران را داردو نه توان نفوذ از هیچ مرزی را ، نشان دادن تانک و توپ های از دست رفته اش در تلویزیون ماهواره ای و نیز مراسم و جشن برای سالگردهای خشونت بار گذشته هم کمکی به این سازمان نکرده و حتی در تلاش برای سبز نمایی وغصب تلاش و توان سبزها هم ناموفق بوده .

در چنین شرایطی و با پذیرش انحلال ارتش آزادیبخش ملی یعنی اصلی ترین خط استراتژیک سازمان و پذیرش پناهندگی تک به تک اعضایش ؛ حالا سازمان مجاهدین این همیانهَ تنفرزای مملو از نفرت و خشونت ،راهکار دیگری را در سر دارد ؛ اینبار نیز مثل همیشه سازمان با استفاده از لولوی جمهوری اسلامی میخواهد بچه ها را بترساند و به خدمت در آورد اما اینبار بچه ها نه اعضای دربند که گروهها و دستجات مختلف اپوزسیون هستند ، سازمان مطرح میکند که جمهوری اسلامی پول و انرژی زیادی برای تفرقه و شکل نگرفتن یک تشکل بزرگ از اپوزسیون حاضر خرج میکند ، سازمان میگوید که همه تلاشها برای تفرقه بین گروهها کار جمهوری اسلامی است و صد البته نمیگوید که چرا تا به امروز با تهمت به بقیه و فحاشی و تنگ نظری مصرانه خط جمهوری اسلامی را دنبال میکرده ؟

سازمان خطاب به اپوزسیون میگوید که خواست جمهوری اسلامی این است که آنها همان مبارزه مسلحانه را دنبال کنند و بقیه هم به آنها فحاشی کنند تا اینهمه توان تشکیلاتی و مادی آنها هرز برود ، این همه برای است که مجاهدین خلق بعنوان یک گروه سیاسی اپوزسیون پذیرفته شده و با ویژگیهایی که برای خودش قائل است رهبری و با پوزش و از زبان نشستهای درونی شان “افسار” اپوزسیون خُردِ جمهوری اسلامی را در دست گرفته و همه را به ارابه بزرگ سازمان ببندد تا به تاخت به سوی آرزوی دیرینه اش “قدرت ” بتازد. در این راه البته پول باد آورده سازمان هم علاوه بر استدلال سازمان بسیار مجاب کننده است ، گروههایی که یک نشریه یا یک کانال ماهواره ای یا حتی یک سایت برایشان چندان مقدور نبوده ، این پولها دلیل خوبی بر نقش محوری مجاهدین خلق در اپوزسیون جمهوری اسلامی میتواند باشد.

باید دید تا کجا اپوزسیون به حقارت دست نشاندگی مجاهدین تن خواهد داد ، راهی که از پذیرش آنها بعنوان اپوزسیون آغاز میشود و البته اضافه کنم که مشکلی در ترک مبارزه مسلحانه و روی آوردن مجاهدین خلق به کار و فعالیت سیاسی نیست و این هم مبارک است و هم خواست دیرین من ، اما بعنوان یک ترفند بلکه با نقد گذشته شان از طرف مسئولین و بخصوص شخص مسعود و مریم رجوی و اعلام انزجار از عملکردهایشان در جلسات و نشست های حضوری و یا تلویزیونی با امکان گفتگوی آزاد و اعلام تغییر مشی و رفتار سازمان بطور رسمی . البته سازمان از همان زمان شاه به بهانه حضور دستگاه امنیتی ساواک و خطرتهدید جان افراد و شرایط پلیسی و نظامی همواره از هر گونه توضیحی در باره عملکردش و هر گونه پاسخگویی سر باز زده است و همواره هم سعی داشته که با تشدید این فضای امنیتی و پلیسی و نظامی دستش برای هر گونه توضیح ندانی پُر باشد ، اما آیا در شرایط فعلی لااقل در خارج کشور که شاهد شدیدترین انتقادها به مسئولین دیگر اپوزسیونها و نیز سبزها همراه با حضور و پاسخگویی آنها بوده ایم و هستیم این خواست زیادی از مجاهدین خلق است ؟ بدیهی است که حمایت از این سازمان قبل از تحقق این خواسته را باید همان تطمیع مالی تلقی کرد.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر پایداری در اشرف، شرف است مریم رجوی که بیشتر از همه نیاز به شرف دارد

(چرا همه سینه چاکان قرارگاه اشرف خودشان فرار کرده اند؟)

 

 

مجید روحی، وبلاگ روحی، ششم اکتبر 2011
http://www.rohi13.blogfa.com/post-3345.aspx

 

این روزها تمام خبرهای سایتها و خبرگزاریهای را که نگاه می کنیم وگوش می دهیم همه در رابطه با بسته شدن درب زندان و اسارتگاه اشرف است

وقتی خبرها را می خواندم یاد نشست عمومی در باقر زاده افتادم که گردانده آن مریم رجوی بود که در نشست رو به عکس مسعود رجوی کرد و زد زیر گریه ( اشک تمسا بود که می ریخت ) بعد به تمام نفرات اسارتگاه اشرف گفت همه شما در فرقه رجوی سیاهی لشگر هستید 20 نفر در فرقه رجوی بماند کافی است مسعود رجوی با بیست نفر خطش را پیش میبرد بقیه نفرات در فرقه رجوی اضافه هستید و دخلتان به خرجتان نمی ارزد

باید از مریم رجوی سوال کرد اگر نفرات گروگان در اسارتگاه اشرف سیاهی لشگر هستن و دخلشان به خرجشان نمی ارزد چرا نفرات را گروگان گرفتید در زندان و اسارتگاه اشرف نگه داشتید

وقتی مریم رجوی درمورد سیاهی لشگر که از سر ناچاری دراشرف مانده اند ادعا می کند که آنها همانند ستار خان و باقرخان هستند و حاضرند از برگ درختان و حتی علف نیز تغذیه کنند و تا پای جان در مقابل دشمنان این فرقه که به زعم آنها نظام جمهوری اسلامی ایران است ایستادگی کنند!

کافی است این روزها سری به حال و هوای اسارتگاه اشرف بزنیم تا مشخص شود سیاهی لشگری که قرار است در زمره ستار خان و باقر خان قرار گیرند از دسترس ترین حقوق انسانی یعنی حق آزادی بیان محروم هستند :

" وقتی سازمان ملل اعلام میکند سیاهی لشگرهای فرقه رجوی انفرادی حق پناهندگی دارند مریم رجوی در اقدامي ضد حقوق بشر اجازه بررسي نظرات سیاهی لشگر اسارتگاه اشرف را در انتخاب سفر به كشوري ثالث را نمي‌دهد.

و البته این یعنی اینکه سیاهی لشگرهای مسعود و مریم رجوی که باید همانند ستار خان و باقر خان باشند نمی توانند حتی حرف هایی که در درون دل خویش دارند را بر زبان بیاورند ، چه برسد به اینکه بخواهند از مردم ایران! دفاع کنند .

البته برای مقاومتی که مریم رجوی می گوید همانند ستار خان و باقرخان – درمقابل فروپاشی اشرف – انجام می دهیم ، باید از مریم رجوی پرسید چرا به اشرف بازنمی گردد و به جای غذاهای آنچنانی که هر روز در اور می خورد خود را برای علف خوردن آماده نمی کند که حقیقتا حال و روز سیاهی لشگرها در اسارتگاه اشرف نه از بی آب و نانی ، که از تشنجات شدید فکری و فشارهای عصبی و روحی شدید در آستانه از خود بی خودی و حتی خوردن علف – بدون اختیار و اراده – است . و برای چند روز هم که شده به جای "میک آپ " کردن و حضور در مجالس همپیمانان اروپایی ، با همان صورت چروکیده به اشرف بیاید و از اشرف پیام بدهد و بیانیه صادر کند و طعم خوش علف را نه از اور که از اشرف بچشد

جالب اینجاست تمام کسانی که قرار است از اشرف دفاع کنند و همانند مدافعان این قلعه عمل کنند ، زمانی که از این قلعه پای خود را بیرون می گذارند یکی از منتقدان سرسخت سلب آزادی سیاهی لشگران موجود در اشرف می شوند :

راستی چرا اگر پایداری در اشرف، شرف است مریم رجوی که بیشتر از همه نیاز به شرف دارد چرا عزیز دور دونه مریم رجوی حضور ندارند. چرا مریم رجوی در قصرهای مجلل و اشرافی زندگی میکند

برای تمام سیاهی لشگرهای اسارتگاه اشرف مسلم است که طبق شاهد و مثال هایی که مسعود رجوی آورده است، اگر جریان علف خوردن به جایی نرسد ، قرار نیست آزادگی سیاهی لشرهای موجود در اشرف حفظ شود و باید فاز بعد از علف خوردن راهم طبق خواست مسعود رجوی برده وار اطاعت کنند :

سوال اینجاست که چرا مریم رجوی آزاد مردی ستارخان و باقر خان را با سیاهی لشگرهای خود مقایسه می کند:

"سیاهی لشگرها در اسارتگاه اشرف مثل ستارخان و یارانش که در حماسه امیر خیز در تبریز علفهای بیابان را خوردند و ایستادگی کردند… از برگها و ریشه درختان تغذیه کنند و هر سختی را بپذیرند، تردیدی نیست که سیاهی لشگرها فرقه رجوی به عهد خود وفا می کنند"

مریم رجوی که تا قبل از سقوط صدام زیر پرچم صدام حسین بودید بعد از آن هم زیر پرچم بیگانگان. حالا هم مستقیم وغیر مستقیم و با عجز و التماس میخواهید پرچم آمریکا بالای سرتان باشد. آیا شما سنخیتی با ستارخان دارید؟

مریم رجوی ستارخان کجا از بیگانگان پول و سلاح و… گرفت در صورتیکه رسوایی گرفتن پول و سلاح و تجهیزات شما زبانزد خاص و عام شده.

مریم رجوی "ستار خان کجا یاران خودش را زندانی وشکنجه کرد؟ در صورتیکه شکنجه گران سیاه چالهای فرقه شما روی شکنجه گران اوین را سفید کردند! اگر منکرش هستید من و دوستانم حاضر هستیم در هر دادگاه و ارگانی بر وجود سیاهچال و شکنجه و… شهادت بدهیم، با ذکر اسامی شکنجه گران فرقه مافیایی رجوی".

مریم رجوی ستارخان کجا در خانه اش میلیونها دلار پول مزدوری و وطن فروشی جمع کرده بود!

"مریم رجوی ستارخان کجا یاران خودش را به دشمن تحویل داد؟ در صورتیکه شما بهترین فرزندان این میهن را یا در میدان مین های بین ایران وعراق رها کردید یا تحویل زندان بد نام ابوغریب دادید

مریم رجوی ستارخان کجا فرمان سر به نیست کردن اعضا خودش را به شكلها و سناریوهای مختلف صادر می کرد

مریم رجوی ستارخان کجا در وطن فروشی از همه سبقت گرفته بود و به وطن فروشی خودش افتخار میکرد

مریم رجوی ستارخان کجا برای ملاقات خانواده های زندانهای ایران اشک تمساح می ریخت و خودش اجازه ملاقات به خانواده های که یک سال و چند ماه است پشست درب اسارتگاه اشرف در انتظار دیدار جگرگوشه هایشان هستن را نمیداد و ممنوع کرده بود

مریم رجوی ستارخان کجا برای بزرگ نمای و خود نمای خودش پناهنده های بی گناه افغانی و پاکستانی و سومالیای و .... را با کلک به متینگ میکشاند تا بگوید هوادار دارم و آمار دروغ به ثبت برساند

راستی این مسعود رجوی افعی و مریم رجوی لاشخور تا کی می خواهند از کشتار و خوردن گوشت و خون این سیاهی لشگر نگونبخت درعراق سیراب شوند و چرا این سیاهی لشگر نگونبخت را به حال خودشان رها نمی کنند؟

مسعود و مریم رجوی برای ایجاد تنش و بهره برداری سیاسی سیاهی لشگر نگونبخت اسارتگاه اشرف که از همه جا بی خبرند برای درگیری فرا می خوانند و آتش زیر خاکستر را شعله ور میکنند، و این درحالیست که این سیاهی لشگر نمی دانند در واقع فقط خوراک تبلیغاتی و رسانه ای و سیاسی فرقه رجوی هستند، و در واقع به بهای جان آنها از آنها سوءِ استفاده می شود و این تحریکات مسعود و مریم رجوی به فاجعه انسانی می انجامد و سیاهی لشگر اسارتگاه اشرف را به کشتن میدهند .

عملکرد مسعود و مریم رجوی است که خود، آگاه هستند که به دلیل عملکرد غیر صحیح و غیر اصولی همه پل های پشت سر خود و فرقه خود را خراب کرده اند و جایی و روزنه ی امیدی برای خود در منطقه باقی نگذاشته اند، پس بنابراین به دنبال ادامه راه و استراتژی غیر اصولی خود سعی شان بر این خواهد بود که با تهدید مقامات حقوق بشری به خودکشی و یا خودسوزی قضیه را هرچه پیچیده تر کنند .

مسعود و مریم رجوی برای هیچکس ارزش انسانی قائل نیستند و در مرام و ایدئولوژیشان جایگاهی برای انسان وجود ندارد چه برسد به حقوق انسان!

در یک کلام می گوییم که مسعود و مریم رجوی دروغگو هستند، بی جرأت هستند، عوامفریبی و فریبکاری، خیانت و جنایت و وطن فروشی و خود فروشی ذات و ماهیت و هویت مسعود و مریم رجوی همین ها هستن.شیطانهای مجسم، هزارچهره های مکار، روباه های حیله گری هستند.

مسعود و مریم رجوی کلیله و دمنه یا روباه و شغالهای قرن معاصرند. مسعود و مریم رجوی مکار این بار قرآن را بر سر نیزه کرده اند تا به فریبکاری شان ادامه دهند، خودشان از مهلکه گریخته اند و سیاهی لشگر اسیر در اسارتگاه اشرف را هیزم معرکه اشرف کرده اند. راستی اینهمه كینه توزی را در قاموس كدام انسان می توانید پیدا كنید؟

مسعود و مریم رجوی هستند دشمن تاریخی سیاهی لشگران اسارتگاه اشرف و مردم خلق قهرمان ایران.

مسعود و مریم رجوی مرتجعان پست و خونخوار انقلابی ؟! ایران هستند.

مسعود و مریم رجوی دجالان و خونریزان و خون آشامان و فرزند نا خلف صدام هستند.

مسعود و مریم رجوی صد و پنجاه رحم خارج کردند از جسم زنان سیاهی لشگر بی گناه اسیر در اسارتگاه اشرف

مسعود و مریم رجوی دیدید انقلاب ایدئولوژیک تان بود تجاوز جنسی و شکنجه و کشتار سیاهی لشگر اسیر در اسارتگاه اشرف

آخرش مسعود رجوی تجاوز جنسی کردی به زن سیاهی لشگر موحد مجاهد خلق شورای رهبری مریم نشانت.

مسعود و مریم رجوی اگر جرات دارید بیاید به میدان ای ضد انسانها.

حال مسعود و مریم رجوی در باتلاق عراق و بن بست آمریکا و سراب اور در فرانسه گرفتار شده اند، و شاید دیگر آرزو و امیدی برایشان نمانده که روی آن سرمایه گذاری کنند و یا به آن دل ببندند. و این در حالیست که در ایران هیچ نوع مشروعیتی در میان مردم برایشان باقی نمانده و فقط تعداد معدودی آنها را می شناسند و همه دستاورد های آنها مانند کف روی آب از بین رفته و پراکنده شده است و در حال حاضر بعنوان فسیل های سیاسی و محتضرهای ایدئولوژیک فقط اسمی از آنها در اپوزیسیون ضد رژیم موجود است، و شاید دیگر رژیم ایران برخلاف گذشته حتی از آنها استفاده می کند و در واقع فرقه رجوی مانند" زن روسپی" که خود را در اختیار همه قرار می دهد و فقط به دنبال کسب درآمد است، هرکس که قیمت بیشتری بدهد خود را به او می فروشد، حال اگر امپریالیزم باشد یا صهیونیسم یا سران مرتجع عرب و یا... .

مجید روحی قربانی فرقه رجوی

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد