_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

نامه جمعی از حامیان حقوق بشر وجدا شده ها به کمیساریای عالی پناهندگان در پاریس

 

 

20.10.2011

 

 

با سلام، ما امضاء کنندگان زیر خواهان رسیدگی به وضعیت طاقت فرسای اسیران و ناراضیان در کمپ اشرف هستیم. ما نگران وضعیت این جوانان و ناراضیان در زندانهای رجوی هستیم، زیرا هیچ کدام از افرادی که در کمپ اشرف هستند، ذره ای با اختیار و رضایت خود در آنجا نمانده وهمه را به زور و نیرنگ و با سرکوب و تهدید، وادار به ماندن در قلعه اشرف کرده اند. از آنجایی که ما اطلاع کامل از این کمپ داریم و با توجه به شناختی که از دوستانمان داریم، هیج کدام از آنها نخواسته و نمی خواهند در زندانهای رجوی باقی بمانند. زیرا از سالهای پیش این افراد در این تلاش هستند تا جان خود را از چنگالهای این خونخواران نجات دهند. اما هر بار با نشستهای سرکوب و تهدیدهای جانی آنها را خاموش میکنند. نکته قابل توجه این است که این اسیران صدایشان به هیچ جایی نمی رسد واگر ادامه دهند با جان خود بازی کرده اند، زیرا تعداد زیادی از دوستانمان به همین سرنوشت دچار شدند وهیچ کس از آنها اطلاعی ندارد و معلوم نیست که جلادان چه بلایی برسرشان آورده و در کدامین سیاه چال کشته و یا در بند هستند. لذا از تمامی سازمانهای بین المللی، مجامع حقوق بشر، کمیساریای عالی پناهندگان، صلیب سرخ و انسانهای بشر دوست میخواهیم که شخصا به این کمپ رفته و دور از حضور سران فرقه با تک به تک آنها گفتگو نمایند و به کمک آنها بشتاند. زیرا سران فرقه هرگز اجازه خروج و یا دور از سران فرقه یعنی بصورت جدا و دور از  حضور فرماندهان، نمی دهند و اسیران به خاطر عواقب بعدی مجبورند تا سکوت پیشه کنند.

 حال ما امضاءکنندگان به صورت انفرادی و یا گروهی، حاضریم که با شما به کمپ اشرف آمده وتک به تک افرادی که ناراضی و اسیر این فرقه هستند را به شما ها معرفی نماییم.

با احترام مجدد:

 

غفور فتاحیان

محمود سپاهی

سعید ناصری

همایون کهزادی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رهبران جنگی و پیروان غیر جنگی

 

تحریریه ایران فانوس

18.10.2011

http://iran-fanous.de/middle/285-Fanus-Rahbaran-18,10,2011.htm

 

آخرین سخنرانی مسعود رجوی که چند هفته قبل و به دنبال طرح عقب نشینی نیروهایش از خاک عراق به پشت جبهه، اتفاق افتاد، او این بار نیز مانند دفعات قبل، به جز سر دادن شعارهای تکراری، معکوس گویی های همیشگی، روحیه دادن های کاذب، تحلیلهای دروغ و دست پیش گرفتن برای نیروهایش، چیز تازه ای بر زبان نیاورد.

او با زرنگی خاص خود عقب نشینی نیروهایش را مانند شکست عملیات فروغ جاویدان|مرصاد، توصیف کرد و مانند جمع بندی آن عملیات، تحلیلهای حق به جانب خود را به آنان گوشزد کرد.

اگر یادمان باشد، او پس از 12 روز از شکست عملیات فروغ جاویدان|مرصاد که در تابستان سال 1367 اتفاق افتاد، در نشستی برای نیروهای باقیمانده، شکست خورده و زخمی اش، قبل از روحیه دادن به آنان، به دنبال رفع تقصیر از خودش برآمد و صراحتاً نیروهایش را شکست خورده و خود را فاتح آن عملیات برشمرد و علت اصلی شکست نیروهایش را چنین اذعان کرد که آنان در حین جنگ به فکر منافع رهبری نبوده، بلکه به فکر زن و فرزند خود بوده اند، آنها ایدئولوژیک نجنگیده، بلکه تعادل قوایی و کلاسیک جنگیدند! و در این میان یعنی از ابتدا تا انتهای گفتار یک جانبه اش، کسی نبود تا از وی سئوال کند، در عملیاتی که 7000 تن نیروی مجاهد حضور داشتند و 1400 کشته و 900 تن زخمی شده اند، اگر آن جنگ نبود، پس جنگ به چه معناست و شما لطف کنید یک بار جلو بیفتید تا دیگران از شما شجاعت و جنگیدن را یاد بگیرند! ولی از آنجا که در مرام و ایدئولوژی رهبری سازمان، نه جنگیدن او "جنگ" و جنگیدن نیروهایش "نه جنگ" نامیده می شود، او این بار نیز مانند جمع بندی عملیات فروغ جاویدان|مرصاد، نیروهایش را به "نه جنگیدن" متهم کرد که مثلاً رهبری سازمان همه شرایط جنگ و پیروزی را در عراق مهیا کرده بود، ولی نیروها از این همه موهبت و فرصت استفاده نکرده و سرانجام ناچار شدند تا از خاک عراق عقب نشینی کنند.

او سرانجام برای روحیه دادن و حفظ تتمه نیروهایش، اضافه کرد، طی این ایام هر جا که پیشروی داشتیم از موهبت "جنگ" بوده و هر جا که عقب نشینی داشتیم، به خاطر "نه جنگ" بوده است!

درجمع بندی سخنرانی اش، عقب نشینی نیروهایش از خاک عراق، به خاطر نه جنگیدن بود و از آنجا که به رسم و سیاق قبل، جرقه جنگ به پای رهبران و هنر جنگیدن به پای پیروان بوده است، بنابراین، پیروانش از این پس نباید از رهبری سازمان طلبکار باشند و طرح و برنامه و تحلیلهای او را در عراق به زیر سئوال ببرند، بلکه مانند عملیات فروغ جاویدان|مرصاد، هم اکنون نیزمی باید خود را مسئول شکست و عقب نشینی از خاک عراق بدانند. در این جا نیز مانند آن عملیات، رهبری سازمان فاتح، اما پیروان به خاطر نه جنگیدن در عراق، شکست خورده و بدهکارند.

اما رهبری سازمان در سخنرانی اخیرش، جهت حفظ نیروهای شکست خورده، نتیجه گرفت که شما هر کجا که رفتید، روحیه جنگی را با خود ببرید. جنگ و داشتن روحیه جنگی، یعنی این که کما فی السابق، رهبران امروز سازمان همچنان می بایست رهبران آینده باقی بمانند. چون که رهبران کنونی، تنها در فضای عاری از عقل و منطق و دموکراسی، و برعکس تنها در فضای ایدئولوژیک و جنگی، می توانند همچنان و مانند سابق بر گرده پیروان شان باقی بمانند.

این جا نیز کسی نبود تا از رهبرش سئوال کند، عراق صدام حسین که بزرگترین ظرف جنگ و با حداکثر سلاح و خون و نیرو، نتوانست کاری از پیش ببرد، اروپا که ظرفی تماماً سیاسی و عقلانی است، چگونه می تواند جرقه و جنگ و پیروزی را بر روی تابلو به تصویر بکشد و همچنان به نیروهایش امیدواری کاذب بدهد.

واقعیت امر این است که خاک عراق، ظرف مناسب جنگ و پیروزی برای نیروهای مجاهدین نبود، بلکه ظرف مناسب برای پیروزی رهبران مجاهد و حفظ موقعیت آنان در راس هرم قدرت سازمانی بوده است.

"پایان"

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خشونت، چتر نجات رهبران مجاهدین خلق

 

 

تحریریه ایران فانوس - 07.10.2011

http://iran-fanous.de/middle/270-Fanus-Khoshonat-07,10,2011.htm

 

 

طی روزها و هفته های اخیر، مواردی از نوشته ها و مقالات و شکایات، از جانب قربانیان ترور و خشونت، بر روی سایت های اینترنتی، دیده و شنیده شد مبنی بر تهدید جدیدی از جانب چماقداران سازمان مجاهدین.

واقعیت امر این است، سازمان مجاهدین همان گونه که از اسمش پیداست، یعنی سازمانی منظبط، جهادگر و تروریستی. به ویژه اگر کارنامه رهبران این سازمان، بخصوص شخص مسعود رجوی را دقت کنیم، درمی یابیم که آنان به جز خشونت، حرف دیگری و به جز تهدید و ترور، حرف تازه ای برای گفتن ندارند. آنان نه در مصاف با دشمن، بلکه در ارتباط با مردم و اعضای راضی و ناراضی خود نیز به روش مختلف با همین زبان یعنی زور و زور عریان، استفاده می کنند.

گذری به زندگی سیاسی مسعود رجوی در مواجه با حکومت هایی که او با آنها سر جنگ و دعوا داشت و زندان و حذف رقبایش در زندان و سرانجام به دست آوردن موقعیتی ابدی در سازمانش، همه و همه گویای کاربرد خشونت در همه پهنه ها و امور بوده است. او نه تنها زاده خشونت و زندان و تحقیر و توبه و تشکیلات و سازمان و فرقه و ارتش آزادیبخش و ترور و تهدید و پنهانکاری و خاک دشمن و غیره است، در ادامه همین راه و روش، بدون خشونت قادر به حفظ جایگاه خود در راس سازمانش، نبوده و نخواهد بود.

اسامه بن لادن، که شخصی خشونت طلب و در راس سازمانی تماماً خشونت طلب بوده و با همه دنیا و بالاخص با مردم افغانستان سر جنگ داشته، او تنها می توانست از طریق خشونت و هراس، نام و آوازه خود را در دنیا بگستراند و ضمناً اتوریته خود را بر سازمان و هوادارانش محفوظ بدارد. شخصی که از خشونت زاده شد، با خشونت کور زندگی کرد و سرانجام با همان روش خشونت و توسط اربابانش، از دنیا رفت.

خشونت این گونه رهبران و سازمان شان شباهت زیادی به یک کارخانه اسلحه سازی دارد. رهبران و کارگران یک کارخانه اسلحه سازی اگر چه ادا و اطوار دموکرات ها را درآورند و بدور از خشونت و جنجال زندگی کنند، اما همواره بقاء و خواست و نیات شان، بر ایجاد آشوب و جنگ و خشونت است، چرا این که آنان بدون خشونت و جنگ، ناچارند درب کارخانه شان را گل بگیرند. رهبران همین دستگاه ها و کارخانه ها، وقتی در بالا و خفاء و به دور از دید دیگران، می نشینند و گپ می زنند، از قضا خشونت و سلاح های ساخته شده را برای دفاع و تهاجم و کنترل جمعیت و مابقی دستاوردهایی که لابد خودشان به نفع مردم و مثبت می خوانند، توجیه می کنند و به تولید سلاح و سلاح های پیشرفته اصرار می ورزند.

درنتیجه، رهبران مجاهدین خلق که عمری را با خشونت اجین بوده و نانش را خورده اند، دست از خشونت به ویژه خشونت علیه افراد آسیب پذیر جامعه بر نخواهند داشت. چرا این که خشونت، موتور محرکه و سوخت آنان و اعضاء و هواداران شان به ویژه در سر فصل های عقب نشینی و سرخوردگی است. معهذا، آنچه را که خاک عراق نام دارد و آنان آن را طی سه دهه اخیر به عنوان ظرف مناسب خشونت به کار بردند و طی ماههای آینده چنین ظرف حیاتی را از دست خواهند داد، بدون شک خشونت را به عنوان سوخت موتور محرکه خود و هواداران شان از دست نخواهند داد و بر آن همچنان اصرار خواهند ورزید.

سخنرانی رهبری سازمان که روز 26 شهریور امسال و به دنبال طرح عقب نشینی از خاک عراق و روحیه دادن به نیروهایش انجام گرفت، او با غیظ  و عصبانیت تمام این بار نیز صدها بار واژه گان خشونت از جمله جنگ و شمشیر انقلاب مریم و غیره را بر زبان آورد و در این رابطه نتیجه معکوس گرفت و هر جا که در مسیرش عقب نشینی و شکست بود، از فواید "جنگ" دانست و هر جا که راه هموار بود آن را نیز معکوس وار به خاطر معضل" نه جنگ" ارزیابی کرد!

با این وصف، رهبری سازمان مجاهدین در حال حاضر و پس از این نیز به مثابه خلبانی می ماند که در اثر حادثه، هواپیمایش در حال سقوط است اما او خود را از هواپیما به بیرون پرتاب کرده و ناچار است برای زنده ماندن چتر نجاتش را که همان خشونت بوده و خواهد بود را باز کند تا به مابقی عمرش ادامه دهد. وگرنه، او بدون خشونت و با چتر بسته، با سقوط آزاد به زمین واقعیت خواهد رسید، که در آن روز و آن لحظه، نه از خودش و نه از سازمانش، اثری باقی نخواهد ماند.

"پایان"

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ملاقات نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس با کارکنان کنسولگری عراق در شهر فرانکفورت

 

 

ایران فانوس - آلمان 05 اکتبر 2011

http://iran-fanous.de/middle/266-Fanus-Molagat-05,10,2011.htm

 

 

روز سه شنبه به تاریخ 4 ماه اکتبر 2011، دو تن از نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس، با چند تن از کارکنان کنسولگری عراق در شهر فرانکفورت آلمان، برگزار کردند.

در این ملاقات صمیمی که آقایان مهرداد ساغرچی و مهدی خوشحال به نمایندگی از جانب انجمن ایران فانوس، حضور داشتند، با کارکنان این سازمان در موارد نقض حقوق افراد باقیمانده در کمپ اشرف که از جانب سران مجاهدین اعمال می گردد و هم چنین سوء استفاده های دیگری که از اعضای اسیر می شود، گفتگو کرده و نامه ای را که اخیراً در باب اعضای اسیر مجاهدین در اردوگاه عراق نوشته شده و به امضای قریب به اتفاق جداشدگان از این گروه نیز رسیده است، حضوراً به دست مقامات مسئول کنسولگری عراق سپرده و ایضاً نسخه ای از نامه را برای نهادهای دیگر به ویژه سازمان حقوق بشری امنستی که مرکزش در برلین واقع است، ارسال داشتند.

در این گفتگو همچنین از بیانیه اخیر کمیساریای عالی پناهندگان یاد شد که تمام مفاد بیانیه در مورد اعضای اسیر و گرفتار در کمپ مجاهدین رعایت گردد. در اینجا همچنین به بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان که در زیر می آید به مقامات کنسولگری تذکر داده شد تا چنین شرایط انسانی برای اعضای اسیر که به بازسازی زندگی ویران شده آنان منجر خواهد شد، در نظر گرفته شود.

بیاینه کمیساریای پناهندگان سازمان ملل در 13 سپتامبر سال 2011 برابر با 22 شهریور منتشر شده است که بطور مشخص بر این اصول زیر تأکید دارد.

 

1 ـ کمیساریای عالی پناهندگان اعلام کرد که درخواست تک تک افراد برای درخواست پناهندگی از سازمان ملل را دریافت کرده است. در حالیکه سازمان مجاهدین مایل به گرفتن حق پناهندگی جمعی به صفت سازمانی و گروهی بوده است.

 

2 ـ کمیساریای پناهندگان ساکنان کمپ عراق جدید را به عنوان  پناهجو( و نه پناهنده ) در عراق میشناسد. یعنی افراد هم اکنون پناهنده محسوب نمی شوند و باید مراحل قانونی پناهندگی را طی کنند.

 

3 ـ  در این بیانیه  بطور مشخص نام قرارگاه اشرف برسمیت شناخته نشده و همانطور که بارها دولت عراق تأکید داشته نام این پادگانی که هدیه صدام حسین به رجوی بود با نام جدید آن ( عراق جدید) به رسمیت شناخته شده است که این موضوع  برای رهبری سازمان مجاهدین بسیار گران آمده و به همین دلیل آن را باج دادن کمیساریای عالی پناهندگان به مزدور مالکی ( دکتر ماللکی نخست وزیر منتخب و قانونی دولت عراق ) دانسته است.

 

4ـ کمیساریای عالی پناهندگان به صراحت تأکید میکند به رسمیت شناختن پناهندگی گروهی و سازمانی را مناسب تشخیص نمیدهد.

این اساسی‌ترین و مهمترین نکته این بیانیه تاریخی است که سازمان مجاهدین قادر نخواهد بود تشکیلات  خود را به اسم پناهندگی و پناهندگان به دنیای بیرون معرفی کند و در این رابطه کارشناسان سازمان ملل متحد بسیار هوشیارانه عمل کرده اند.

 

5 ـ کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل  تأکید میکند که پناهندگی گروهی را با عمل‌کرد و راهنمای عمل سازمان ملل متحد منطبق نمیشناسد و اشاره میکند که آنرا در مورد گروه هایی که سابقه فعالیت مسلحانه داشته باشند، به اجرا میگذارد .

      

6 ـ کمیساریای پناهندگان سازمان ملل در بیانیه خود اشاره می کند که تلاش میکند همراه با دولت عراق، یونامی و طرف‌های ذیربط (ساکنان عراق جدید ـ  اشرف)  راه حلی برای این مشکل پیدا کند و در این قسمت بطور مشخص  هیچ نامی از سازمان مجاهدین نیاورده است و هیچ مذاکره یا مصاحبه با تشکیلات این سازمان را برسمیت نمیشناسد وتنها برای افراد شخصیت حقوقی قائل شده است.

 

7 ـ  در همین رابطه کمیساریای پناهندگی اعلام میکند که برای مصاحبه شخصی و محرمانه با تک تک افراد در محلی مطمئن و امن و بی‌طرف بدور از نمایندگان سازمان مجاهدین برنامه‌ریزی میکند و به این ترتیب امکان و فرصتی که سالیان جدا شدگان از این سازمان خواستار آن بودند مهیا و عملی گردیده است.

 

8 ـ  در این بیانیه تأکید می‌شود که افرادی که مرتکب جرایم حقوقی یا جنایی شده باشند طبق کنوانسیون 1951 ژنو درخواست پناهندگی آنان بطور دقیق مورد بررسی قرار خواهد گرفت و پیش‌بینی می‌شود که به این ترتیب بخش بزرگی از رهبران مجاهدین که آنان نیز احتمالا تک به تک درخواست پناهندگی داده‌اند، پناهندگی آنها  برسمیت شناخته نشود.

 

9 ـ مفهوم حقوقی و قانونی این قسمت از بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان این است که پرونده افرادی که تقاضای پناهندگی فردی داده اند را مورد بررسی قرار می دهد ، یعنی اگر بخشی از مسئولین ارشد این فرقه به امید واهی رهبری فرقه هنوز از دادن پناهندگی انفرادی خودداری کرده باشند، طبعا از این مرحله به بعد حضور غیرقانونی در عراق خواهند داشت.

 

10 ـ در پایان سازمان کمیساریای عالی پناهندگان تأکید میکند که درخواست پناهندگی ساکنان کمپ عراق جدید بر اساس محتوای درخواست و قانون بین الملل مورد قضاوت قرار خواهد گرفت و برای پیدا کردن محل جدیدی که امنیت آن‌ها حفظ شود پیگیری میکند.

 

انجمن سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس از بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان حمایت کرده و همچنین خواستار اجرای همه مفاد بیانیه در مورد اعضایی است که هنوز در قرارگاههای مجاهدین به سر می برند.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا باید از طرح دولت عراق برای بستن اردوگاه اشرف حمایت کرد؟

 

 

کریم غلامی - آلمان - ایران فانوس

03.10.2011

http://iran-fanous.de/middle/261-Gholami-TarheDolateIrag-03,10,2011.htm

 

در این رابطه چند سرفصل را بطور خلاصه یادآوری میکنم:

1.       سال1391 (1370) مسعود رجوی، انقلاب ایدئولوژیک را در درون فرقه عمومی کرد. این تاریخ مصادف بود با حمله آمریکا به عراق برای بازپسگیری کویت از صدام حسین. در این تاریخ، برای همه کاملا عیان بود که مسعود رجوی از حیث استراتژیک و سیاست و ایدئولوژی، کاملا شکست خورده است. ولی مسعود رجوی با راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیک و نشستهای مغزشویی که همراه با تهدید و زندانی کردن نفرات ناراضی بود، مانع از آن شد تا بسیاری از تصمیمشان برای خروج از فرقه صرف نظر بکنند. البته کسانی بودند که شهامت ایستادن در مقابل این فرقه را داشتند و از زندان اشرف رهایی پیدا کردند. به عنوان مثال میتوان به کتاب شبهای تارک بغداد به قلم آقای محمدحسین صبحانی استناد کرد. البته به دو نام دیگر اشاره میکنم. آقای مهدی افتخاری خار چشم مسعود رجوی درون تشکیلات مجاهدین بود. او علناً انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی را رد کرد و نهایتاً تابستان 2011 در اثر بیماری فوت کرد و یا مانند "حمید" که از فرمانده هان عملیاتی فرقه بود، به دلیل رد کردن انقلاب ایدئولوژیک، او را به عنوان یک فرد روانی، درون تشکیلات معرفی شد.

2.       سال 1995 (1374) مجموعه نشستهای مغزشویی به نام "حوض" در این سال که سازمان به شدت ضعیف بود و رو به ازهم پاشیدن، مسعود رجوی این خیمه شب بازی را راه انداخت تا هر صدای اعتراضی را خاموش کند. سه راه پیش پای نفرات گذاشت. راه اول، قبول انقلاب ایدئولوژیک و نشستهای مغزشویی روزانه به نام "عملیات جاری" بود، راه دوم، بازگشت به ایران بطور"داوطلبانه!" یعنی فرد را میبردند دم مرز و تحویل نیروهای نظامی ایرانی میداند، راه سوم، تحویل به دولت عراق. یعنی فرد به عنوان یک نفوذی به عراق و درون فرقه محصوب میشد. نتیجه آن، زندانی شدن در زندان ابوغریب بغداد به مدت سالیان طولانی و حتی سر حد مرگ.

3.       سال 2001 (1380) در این سال تمام تئوریهای مسعود رجوی به شکست انجامیده بود. مثل توهم ازهم پاشیدن دولت ایران با نام "استحاله و شقه درونی" که با ریاست جمهوری مجدد آقای خاتمی و حمایت خامنه ای از او، این موضوع تمام تحلیلهای مسعود رجوی را پنبه کرد و موشکباران اردوگاه های فرقه در سراسر مرز عراق که هیچ واکنشی نه از طرف دولت عراق و نه جامعه جهانی صورت نگرفت و این شکست استراتژی مسعود رجوی به نام "راهگشایی" بود. این استراتژی، مبتنی بر ضربه زدن مستمر به نیروهای نظامی و انتظامی ایرانی بود که نهایتاً موجب ضعف و از هم پاشیدن نیروهای نظامی میشد. ولی با موشکباران اردوگاه های این فرقه نشان داد که در دولت ایران و نیروهای نظامی آن، یکپارچگی وجود دارد و نمیتوان آن را از هم پاشاند. به همین دلیل، نشستهای مغزشویی همراه با زندان و شکنجه نفرات ناراضی و معترض شروع شد. نام این نشستها"طعمه" بود و هر کس که ناراضی بود و ایستادگی می کرد، مدتی در زندانهای اردوگاه اشرف باید سپری می کرد و بعد تحویل دولت عراق می شد. این افراد مدتهای طولانی در زندان ابوغریب بغداد به سر بردند.

4.       سال 2003 (1382) در این سال ارتش آمریکا عراق را اشغال کرد و مریم رجوی به پاریس گریخت و مسعود رجوی قایم شد و مجاهدین کاملا خلع سلاح شدند. تمامی چشم اندازها و امیدهایی که وجود داشت، با خیانت مسعود و مریم رجوی به نیروهایش کاملا از بین رفت. تشکیلات مجاهدین بطور کامل از هم پاشید. طی سال 2003 تا سال 2005، 600 نفر از اردوگاه اشرف گریختند. ولی به یکباره این فرارها متوقف شد. مسعود رجوی با خیمه شب بازی جدید به نام "اپورتونیزم" و خبرهای ضد و نقیض در رابطه با کمپ "تیف" مانع ادامه فرار افراد شد.

5.       ژانویه سال 2009 (1388) دولت عراق به ریاست آقای مالکی اعلام کرد که اردوگاه اشرف را خواهد بست و در این رابطه برای کمک به اسیران در زندان اشرف، با تک به تک نفرات بطور خصوصی مصاحبه خواهد شد که هر فردی داوطلبانه خواهان خروج از زندان اشرف بشود، به او کمک خواهد شد. از این روز به بعد ماشین تبلیغاتی فرقه شروع شد. از خراب کردن چهره آقای مالکی تا آقای موفق الربیع و اینکه آنها ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هستند!

چند روز بیشتر از مصاحبه ها نگذشته بود، در این روز تعدادی از نفراتی که از زندان اشرف گریخته بودند با تلویزیون عراق مصاحبه کردند. تعداد کسانی که فرار میکردند رو به گسترش بود، مسعود رجوی از ترس گسترش فرارها یک پیام فرستاد که هر کس که میخواهد برود، به تشکیلات فرقه اطلاع بدهد تا آنها خودشان او را بفرستند و اینکه هر کسی که به مصاحبه میرود، باید اشرفی باشد. بلافاصله بعد از این پیام نشست های یکانی برای مغزشویی افراد گذاشته شد و بعد از خواندن پیام فضایی ایجاد کردند که همه را مجبور به دادن تعهد برای 2 سال دیگر کردند. بخوبی بیاد دارم در مقری که من بودم، نصف نفرات مقرمان میخواستیم در جریان مصاحبه ها فرار کنیم. ولی همین کارها باعث شد که همه بترسند و از تصمیمشان صرف نظر بکنند. برای همین تنها کسی که از آن مقر نجات پیدا کرد، فقط من بودم.

 

موارد فوق، به خوبی نشان میدهد که این فرقه در داخل دیوارهای زندان اشرف، چنان فضای رعب و وحشتی ایجاد کرده اند که افراد شجاعت زیادی به خرج میدهند تا بتوانند از آنجا فرار بکنند، برای همین بایستی این زندان درهم بشکند و افراد بتوانند آزادانه و بطور فردی به مسائل فکر بکنند و تصمیم بگیرند. برای همین، بایستی از کمیساریای عالی پناهندگی برای مصاحبه فردی و به دور از زندان اشرف، حمایت کرد تا اسیران زندان اشرف بتوانند احساس امنیت بکنند و آزادانه و به دور از هرگونه فشار و شانتاژهای این فرقه، برای زندگیشان تصمیم بگیرند. باید از تصمیم دولت عراق برای برچیدن زندان اشرف حمایت کرد. زیرا با بسته شدن این زندان، تشکیلات جهنمی این فرقه تروریستی برای همیشه از هم می پاشد و همه کسانی که در اسارت این فرقه هستند، آزاد میشوند و زندگی نوینی را شروع میکنند و آن روز، روزی است که سران این فرقه باید پاسخگوی عدالت باشند.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سر گشاده به خانم کاترین اشتون رئیس هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا

(دعای خیر ما و خانواده ها بدرقه راهتان)

 

 

نادر نادری، وبلاگ آیندگان، پاریس، بیست و نهم سپتامبر 2011
http://www.saba1963.blogfa.com/post-14.aspx

 

با سلام و درود های فراوان.

خانم اشتون از تصمیم شما برای فرستادن یک سفیر ویژه به اشرف مطلع شدم . علی رغم ابهاماتی که در این رابطه دارم چشمم را نسبت به این ابهامات می بندم فعلا که از آن نیت خیری پیدا کنیم.

خانم اشتون وقتی در تشکلی . سازمانی . حتی جامعه ای آزادی وجود ندارد آیا باید از کجا فهمید؟ وشاخص های آن چیست ؟ غیر از اینکه فرار از آن جامعه .تشکل. سازمان.بدلیل عدم آزادی و اختیار و انتخاب افراد. در صورتی که علاقه مند به دانستن واقعیت سازمان تروریستی مجاهدین باشید نگاهی به اخبار در رابطه به این سازمان بیندازید می بینید که پدیده فرار در این سازمان به چه حد و نرخ های استانداردی می باشد .آنوقت می توانید بهتر سفیر خود را توجیح کرده و راهی این ماموریت کرد که اگر بی طرفانه باشد نشان دهنده انساندوستی و حقوق بشر می باشد غیر از این اسمی جز بازی سیاسی آن هم از کیسه مردم ایران و فرزندان اسیرشان نمی شود روی آن گذاشت.

خانم اشتون در این تابلو اشرف فقط یک طرف ندارد یعنی منافع سران این سازمان وشخص خانم رجوی و سازمان فرقه ای که زمان دستگیری خانم رجوی از بین اعضای بالا ومورد اعتمادشان نفرعملیات انتحاری برای ضربه زدن به دولت و مردم فرانسه داوطلب می خواستند که در صورت لزوم عمل کنند. تابلو اشرف طرف های دیگری هم دارد که بیش از یک سال است در مقابل درب اشرف آرزوی دیدن فرزندانشان را دارند حتی بعضی از آنها این آرزو را به خود به گور بردن آن هم بدلیل ممانعت همین سازمان و سران آن. پدران و مادران پیری که سالها بیش از دو دهه از دیدن عزیزانشان محروم بودن حتی بعضی از آنها از زنده بودن فرزندانشان بی اطلاع هستند یا در عملیات های محوله از طرف سازمان کشته شدن یا بخاطر نارضایتی از رجوی و سازمانش سر به نیست شدن توسط این سازمان به دستور خانم رجوی که مسئول اصلی به اصطلاع حفاظت و امنیت سازمان بود. پدران ومادران سالخورده وحتی فرزندانی که سالها از دیدن پدران و مادران محروم بودن طرف دیگر اشرف هستند . که هر روز مورد اذیت آزار سران سازمان قرار می گیرندو از دیدن عزیزانشان جلوگیری می کنند و فرزندانشان را وادار می کنند که در مصاحبه های تلویزیونی به خانواده های خودشان فحاشی کنند که نشان دهند که به این سازمان وفادار هستند.

خانم اشتون آیا حقوق این خانواده ها را در نظر گرفتن انسانی تر است یا منافع سران این سازمان که از ابتدای ترین حق انسانی یعنی دیدار خانواده ها با فرزندانشان ممانعت می کند انسانی تر است و آیا باید کدام را دفاع از حقوق بشر باید تلقی کرد؟؟؟؟

خانم اشتون مردم ایران زمانی ابتکار شما را انسانی می بینند که در این ماموریت شما به سفیر تان از این سازمان بخواهد که خانواده مستقر در کنار اشرف با فرزندانشان ملاقات داشته باشند وشما می توانید بعنوان شاخصی برای اثبات صداقت و دمکراسی حاکم بر این سازمان طبق گفته خانم رجوی تلقی شود .

خانم اشتون فشار شما به این سازمان برای اجازه دادن ملاقات خانواده ها با فرزندانشان مطمئن باشید دعای خیر این خانواده ها را برای شما بدنبال دارد و اثبات بی طرفی شما را بیانگر است.

با تقدیم احترامات فراوان . نادر نادری فرانسه. 2011/9/29

متن فرانسوی آن در زیر می باشد.

 

Lettre ouverte à Mme Catherine Ashton, coordinateur de l'UE étrangers chef de la politique pour l'Europe

Bonjour et salutations nombreuses

. Décision de Mme Ashton de vous envoyer un ambassadeur spécial au camp que j'ai appris. Malgré la confusion dans ma relation à mes yeux, maintenant que les incertitudes sont Bndm bonne foi de trouver.

Lorsque la formation de Mme Ashton. Organisation. Il ya même une société libre où j'ai besoin de savoir? Vshakhs il est? Volatile que celle de la communauté. Association. Organisation. En raison du manque de liberté et de choix individuels.

Si vous pourriez être intéressés de connaître la vérité Mujahideen organisation terroriste pourrait être regarder pour voir des nouvelles de ce phénomène d'échappement dans l'organisation et dans quelle mesure le taux normal. Ensuite, vous pouvez mieux justifier son ambassadeur et sa mission de montrer qu'il est impartial humanitaire et des droits humains En dehors de ces jeux politiques qui sont nominalement partie du peuple iranien et leur sac et laissé Shvdrvy pas Asyrshan

Mme Ashton n'est pas le seul à qui profite les leaders dans ce tableau pour Achraf Radjavi Vshkhs Mme et l'organisation qui sectaires L'arrestation de Mme Radjavi des membres de haut de kamikazes pour frapper s. Nfrmlyat confiance au gouvernement et le peuple français a voulu faire du bénévolat L'acte si nécessaire.

Achraf est le conseil autre que le désir de voir leurs enfants en face du camp Certains d'entre eux souhaitent même avoir leurs tombes due à l'inhibition L'organisation et ses dirigeants.

Les parents vieillissants qui voient leurs proches pendant des années, plus de deux décennies de se voir refuser

Certains enfants ne connaissent pas encore être en vie , Ou tués dans les opérations assignées par l'organisation ou en raison du mécontentement des Radjavi et son organisation ne doit pas être

Mme Radjavi a commandé par l'organisation qui a été responsable de la protection et la sécurité Astla.. Pères, mères et enfants, même âgés de voir que de nombreux parents se voient refuser le camp.

Organisation des dirigeants sont harcelés chaque jour Gyrndv abus de voir leurs proches afin d'éviter

Et leurs enfants, les forçant à la calomnie de leurs familles dans une interview à la télévision C'est qu'ils sont fidèles à l'organisation.

La famille de Mme Ashton se demander si les droits humains ou les intérêts des dirigeants de cette organisation est

Ou les intérêts de la tête de la plupart des droit humain à visiter les familles avec des enfants Qu'est-ce que je dois faire plus humain et les droits humains doivent être pris en considération?

Initiative de Mme Ashton l'Iran quand vous voyez que l'homme dans la mission de votre organisation veut que vous l'Ambassadeur La famille s'installe dans le camp de rencontrer leurs enfants peuvent avoir Vshma Comme un indicateur d'ouverture et de démocratie qui régissent l'organisation, selon Mme Radjavi être envisagée.

Mme Ashton pression pour permettre l'organisation pour répondre aux familles avec des enfants, assurez-vous

Après c'est une bénédiction pour ces familles et suggère que vous êtes neutre

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پایان 2011 پایان دکان دمکراسی و آزادی خواهی دروغین و مجازی رجوی

 

 

حسن پیرانسر، بیست و نهم سپتامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Payan%20Dokan%20Demokrasi.HTM

 

 

ضرب العجل دولت عراق مبنی برتعطیلی پادگان صدامی اشرف تا 3 ماه دیگر دکان رجوی را برای همیشه تخته خواهد کرد دکانی که مریم رجوی بواسطه آن خود را رئیس جمهور !!! میخواند و یکسری هم در کنار رودخانه زیبای سن بواسطه این پادگان و خون قربانیان محصور ایدئولوژی فرقه ای، هرزگاهی از روی بیکاری اطلاعیه و مقاله ای بنام شورای ملی مقاومت !! در کنار رودخانه سن و در کنار دریای زیبای دوویل بیرون میدهند و از خون آن اسیران و قربانیان محصور ایدئولوژی فرقه ای رجوی در فرانسه زیبا ارتزاق میکنند .

ظاهرا مریم رجوی بالاخره از خر شیطان پایین آمده و به کمیساریای عالی پناهندگی اجازه برگزاری مصاحبه انفرادی را البته با شرط و شروط هایی داده است که خود این مسئله راهگشایی بزرگی در امر آزادی آن 3400 تن زن و مردی است که دهه هاست طعم آزادی واقعی را نچشیده اند. حالا این سوال به ذهن می آید که باید از این خانم رئیس جمهور فرانسه نشین !!!پرسید که پس آنهمه داد و فریاد و رجز خوانی سر پادگان اشرف چه شد؟ شما که معتقد بودید اشرف شهر شرف و نقطه اتکا خلق قهرمان ایران در خیزشهای اخیر است و بواسطه این تز خونین دهها تن از اسیران را جلوی گلوله و خودرو انداختید که از خاک اشرف دفاع کنید خوب حالا تز جدید را چگونه جایگزیین تز قبلی کردید و در وجدان خود مرگ ان اسیران را چگونه با این تز جدید که عقب نشینی واضح شما از مواضع قبلی اتان است را پاسخ میدهید ؟ آیا نمی توانستید این فردیت و نه ایستادن سر مواضع انقلابی را کمی قبلتر کنار میگذاشتید و امروز ان اسیران ،زن و مرد کشته شده ،زنده و حاضر بودند؟ آیا واقعا اینهمه خونریزی ارزشش را داشت ؟ شما که عقب نشینی کردید و از مواضع خود کوتاه آمدید خوب این فتوی را مدتی قبل میدادید .

خوب این کاملا واضح و آشکار است که جان انسانها در پادگان اشرف مانند مهره های شطرنج است که توسط انگشتان شما در صفحه عراق جابجا میشوند و بر اثر تاکتیکهای غلط مهره ها یکی پس از دیگری کشته و از صحنه دنیا و هستی حذف میشوند و خانواده ای را به عزا مینشانند، انگار نه انگار که اینها انسان بودند و هر کدام دارای اسم ورسم و خانواده بودند وعلایق هاداشتند. واقعا برای ما یک علامت سوال بزرگ است که چطور این تناقضات را در خلوت و وجدان و ضمیر خود پاسخ میدهید؟

باور کنید این سوالاتی است که هم اکنون در تک تک اذهان آن اشرف نشینان برجسته شده است آنها از خود سوال میکنند این چه سازمانی است که رهبر عقیدتی اش بیش از 8 سال است از ترس جانش!! و از ترس حسابرسی مخفی شده است و نیروهایش را در صحنه ترک گفته است . این چه سازمانی است که به اسم دفاع از خاک اشرف تعدادی را جلوی گلوله میفرستد و حالا میگوید مصاحبه و کمیساریای پناهندگی!!!

این چه سازمانی است که بعد از تقریبا 40 و اندی سال قدمت باید با دلارهای صدامی برای خود لابی و سخنران پیدا کند آیا واقعا جریان و یک نیروی انقلابی آنهم بعد از 40 سال مبارزه نمیتواند محبوبیتی در بین مردم خودش و دولتهای بزرگ بدون پرداخت دلار و هزینه های سنگین داشته باشد؟ این برای خودتان سوال نشده است که مشکل افول و سیر قهقرایی سازمان مجاهدین بعد از 40 سال چه بوده است؟ لطفا کله خود را از برف بیرون بکشید و به هزاران سوال و ابهام حول وحوش خود جواب دهید و به جای مارک زدن بچگانه و ترور شخصیت انسانها و تهدیدات فیزیکی و ضرب و شتم آنان به خود آیید و به وجدان و ضمیر خود رجوع کنید آنوقت خواهید دید که خانه از پای بست ویران است. راستی آیا وجدانی باقی مانده است؟!!!

حسن پیرانسر/ پاریس
28 سپتامبر 2011
 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد