_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

تسلیت به آقای رجوی

(تسریع انحلال کمپ بدنام اشرف با اعلام خروج زود هنگام نیروهای امریکایی)

 

 

نادر نادری، وبلاگ آیندگان، بیست و دوم اکتبر 2011
http://www.saba1963.blogfa.com/post-18.aspx

 

با خروج زود هنگام تمام نیروهای امریکائی و ضرب الاجل دولت عراق شمارش معکوس تعطیلی قلعه بدنام اشرف سرعت بیشتری بخود گرفت و ناقوس بد نامی رجوی ها و دژخیمانش هم بصدا در خواهد آمد

ضمن تسلیت به آقای رجوی بخاطر کشته شدن هم فکر وهم سلفش معمر قذافی باید درس عبرت می گرفتی از مولایت صدام اما دریغا که تمام کارکتر قذافی را یک جا داشتی تمام رفتار و منش و کیش شخصیت او را همه به ارث برده بودی .

با خبر امروز به نقل قول از آقای اوباما . عنوان خبر / تمام نیروهای امریکائی تا کریسمس از عراق خارج می شوند . به این فکر می کردم که این سرعت روند باطل شدن رجوی هم به خودش سرعت میگیرد اما مشکلا تی در پیش روی رجوی هست که آیا با این مشکلات چه خواهد کرد .جواب این همه دروغ دغل را چطور به نفرات اسیر در اشرف را طی این سالیان را میدهد با کمی تعمیق این مشکل در برابر خیانت ها وجنایت دیگرش کمرنگ تر است .

در طی این سالها چه بر سر افراد ناراضی و یا خواهان جدائی آورد و چه شکنجه ها توسط دژخیمانش بر خیلی از اعضا اعمال نکرد بارز ترین آن زندان و شکنجه ها و کشتار سال 1373 بود که هنوز خیلی از آن افراد در اشرف هستند وخیلی ها هم توانستند خارج شوند. این بزرگترین چالش در پیش روی رجوی است . اسناد زنده چه آنها که شکنجه شدن . چه شکنجه گرانی همچون نادر رفیعی .نریمان عزتی . اسدالله مثنی . امید برومند . فاضل سیگارودی . محمد دربندی سادات. لیلا سعادت نژاد.بتول رجائی . مهوش سپهری معروف به هند جگر خوار .حسن محصل معروف به خونخوار بخاطر اینکه در حین شکنجه وقتی خون فرد شکنجه شده روی لباسش یا بدنش می ریخت آن را با انگشت به دهانش می گذاشت در مناسبات و زندان های 73 به این اسم معروف شد مژگان پارسائی. حاکم شرع رجوی و صادر کننده حکم های سر به نیست کردن افراد . جنایت های که هنوز قطره ای از آن را جدا شده ها بیان کردن واین مشکل جدی رجوی است و تمام سعی که از عدم آزاد کردن این اسیران دارد ترس از همین روز است که با این اسناد زنده چکار کند و چهره ای که هم برای خودش . هم برای مریم قجر عضدانلو ساخته هم بر باد فنا خواهد رفت . پس چه بهتر اصرار به ماندن در اشرف و درگیر شدن با نیروهای عراقی برای او یک نعمت بزرگ است تا بتواند از دست یک سری اسناد زنده خلاصی یابد هر چه کمتر بهتر . راستی چرا اکثر کشته های در گیری با نیروهای عراقی اکثرا از افرادی هستند که از اعضای ناراضی ویا بچه های هستند که در زندان های سال 73 بودن چه رازی در کار است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا با این وقت تنگی رجوی با این ها چکار خواهد کرد آنچه از این ها یعنی مسعود و مریم بر می آید اقدام های مشابه قبل است یعنی در گیری تحمیلی با نیروهای عراقی است و این درگیری ها را سازمان به نیروهای عراقی تحمیل خواهد کرد. و از طرفی دژخیمان هم در صورتی از دست رجوی خلاص شوند که بعید است رجوی آنها را زنده بگذارد چون حامل اطلاعات غنی از جنایات رجوی هستند و احتمال وجدان درد یکی از این دژخیمان برای رجوی یک کابوس است . حتی در صورتی که از دست رجوی نجات پیدا کنند از دست عدالت گریزی نیست چون شاکیان زیادی دارند و پرونده این دژخیمان در جریان می باشد و آن موقع است کا آقا و خانم رجوی باید پاسخ گو باشند. دیگر حیله من نبودم دستم بود فایده ندارد همچنان که بعد از جدائی خانم شهره عین الیقین تمام جنایات را به او نسبت داد و گفت که او سر خود این اقدامات را انجام داده . اما تا انجا که به نفرات شکنجه شده بر می گردد اسامی آنها نزد سازمانهای حقوق بشری توسط جدا شده ها به ثبت رسیده و شکنجه گران و دژخیمان هم در دادگاه های اروپائی هم توسط شکایات به ثبت رسیده.

بله آقا خانم رجوی آن موقع خدائی میکردی دستور صادر می کردی فکر این روز ها را هم باید می کردی .خود کرده را .........

ای کاش ذره ای ایمان داشتی که ظلم دیکتاتوری پایدار نیست هم چنان هم فکری هایتان و هم سلفی هایتان را در بهار عربی می بینیید تازه ترین آن معمر قذافی است که تمام خصوصیات او را شما به ارث برده بودید اگر به این ایمان داشتید آنطور زیر لوای صدام این همه جنایت و وطن فروشی نمی کردید . به امید دیدار ما در دادگاه های بین المللی .

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده علیرضا میرعسگری به بارونس نیکلسون

 

 

علیرضامیرعسگری، کانون آوا، هجدهم اکتبر 2011
http://www.iran-aawa.com/index.php?option=com_content&view=
article&id=2238:1390-07-26-09-38-42&catid=66:1388-10-16-13-16-55

 

اینجانب علیرضا میرعسگری از اعضای سابق سازمان مجاهدین هستم که در مخالفت با اعمال تروریستی و نقض ابتدایی ترین حقوق انسانی توسط مریم و مسعود رجوی تحت نام انقلاب ایدئولوژی از این سازمان جدا شده و هم اکنون در کشور آلمان اقامت دارم.

خانم نیکلسون

با خبر شدم گروه پارلمانی بریتانیا به ریاست شما خواستار دیدار از کمپ عراق جدید( اشرف سابق) شده است.

همانطور که مستحضر هستید نخست وزیر عراق آقای نوری المالکی در بیانیه مطبوعاتی در روز دوازدهم اکتبر اعلام نموده که دولت عراق فرصت کافی تا آخر سال جاری را به مجاهدین خلق داده است تا خاک کشور را ترک کنند و بعد از سر رسید این تاریخ کشور عراق آزاد است تا تصمیم بر خاتمه حضور این گروه در خاک کشور را بطوری که صلاح میداند به اجرا در آورد.

همکاری سازمان مجاهدین با دیکتاتور سابق عراق ( صدام حسین ) در سرکوب قیام مردم عراق در سال 1991 و ارتکاب اعمال تروریستی از خاک عراق علیه ایران جای هیچگونه تعاملی از جانب دولتمردان و مردم عراق برای حضور این فرقه تروریستی در خاک عراق باقی نمی گذارد.

خانم نیکلسون

تا کنون گروه ها و سازمان های مختلف با راه کار های مسالمت آمیز سعی در حل مسئله کمپ عراق جدید و اعضای مستقر در آن شدند ولیکن رهبران سازمان مجاهدین با ایجاد موانع مختلف راه حل های مختلف را به چالش کشیده اند .

مسعود رجوی رهبر این گروه؛ اعضا خود را به سرکشی و خشونت در مقابل عامرین قانون در دولت عراق فرا می خواند و دولت رسمی عراق را به رسمیت نمی شناسد.

همچنین رهبران سازمان مجاهدین با به رسمیت نشناختن دولت عراق و به چالش کشیدن قوانین این کشور راه را برای حل مسالمت آمیز این مسئله بسته اند.

خانم نیکلسون

به عنوان یک فرد رنج کشیده که سختی پروسه جدایی از سازمان مجاهدین را با تک تک سلولهای خود حس کرده ام معتقدم که تنها راه خلاص شدن از روابط ضد انسانی درون فرقه مجاهدین ارتباط فعال با خانواده و بستگان می باشد که شخص را به زندگی و آینده امیدوار کرده و راه را برای یک خودکشی دسته جمعی که خواسته رهبران سازمان مجاهدین است می بندد.

متاسفانه دیدار اعضا مستقر در کمپ عراق جدید ( کمپ اشرف سابق ) با خانواده ها که امری کاملا طبیعی است تا کنون به دلیل ممانعت رهبران سازمان مجاهدین میسر نشده است . مسعود رجوی در کتاب خود تحت نام" خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع" با توهین به خانواده های اعضای ناراضی در درون سازمان مجاهدین ؛ آنان را عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نامیده است .

اعضای مستقر در کمپ عراق جدید سالیان است که به شکل سیستماتیک از رابطه با خانواده های خود قطع شده اند.

خانم نیکلسون

حل مسالمت آمیز کمپ عراق جدید خوشایند سران سازمان مجاهدین خلق بخصوص آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی نیست.

امیدوارم دیدار شما و همکارانتان در پارلمان انگلیس از کمپ عراق جدید راه را برای حل مسالمت آمیز و پیش رفت پروژه مصاحبه و جابجائی افراد مستقر در این کمپ هموار کند.

با کمال احترام
علیرضا میرعسگری
کانون آوا - 18 اکتبر

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گردنبند و رقص رهایی!

 

 

حامد صرافپور، سایت فریاد آزادی، هفدهم اکتبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/
GardanBand%20&%20Raghse%20Rahaie.HTM

 

داستان رقص رهایی را پیشتر از این جداشدگان از فرقۀ رجوی شرح مفصل داده بودند. در این میان نقش خانم بتول سلطانی عضو پیشین شورای رهبری مجاهدین در افشای چهرۀ فاسد مسعود رجوی بسیار ارزشمند و قابل تقدیر بوده است.

رقص رهایی زنان شورای رهبری مجاهدین، چیزی نبود جز یک رقص عریان در برابر شخص مسعود و با خواست مستقیم مریم در راستای «یگانگی کامل ایدئولوژیک» با رهبری عقیدتی شان و به ازدواج رسمی او درآمدن برای همیشه!...

و البته همزمان نیز برادران مجاهد بایستی طلاق علی الدّوام همسران خود (و یا آنچه در ذهن داشتند) را در حضور مسعود و مریم به امضاء می رساندند و برای همیشه اندیشۀ همسر«داری» را به گور می سپردند و )به قول مسعود( او را به «وی» هدیه می کردند! البته تا جایی که به تک تک مجاهدین برمی گشت عملاً در ذهن خود به این حساب که مسعود چنین عملی را صرفاً ایدئولوژیک و پسیکولوژیک به حساب آورده است پذیرفته بودند، اما هرگز تصور نمی کردند و نمی کردیم که «زوج» رجوی افکار دیگری در سر می پرورانند و آن همبستری مستقیم و بی پرده تمامی این زنان با شخص مسعود است! آنهم در مواردی به شکل سکس گروهی! بگذریم که به گفتۀ خود مسعود، مردان نیز بایستی به ازدواج او در می آمدند، البته با تأکید بر اینکه بحث جنسی مد نظر نیست!

در هرحال بعد از طی مراحل تئوریک بحث ایدئولوژیکی طلاق و ازدواج نوبت به پراتیک (عمل) رسیده بود. اواخر سال 1376 فرصت مناسبی برای چنین عملی بود تا استارت آن توسط مریم به عنوان محرّک و پیشنهاد دهنده و مشروع کنندۀ اصلی این قضایا زده شود. و او نیز طی مراسمی باشکوه، عقد بخش عمده ای از این زنان را با مسعود رقم زد. البته چنان که از گزارش خانم بتول سلطانی نیز مشهود است، پیش از این حرکت عمومی، بخش دیگری از اعضای اصلی شورای رهبری (مدارهای 1 و 2 و احتمالاً 3 این شورا)، دست به چنین اقدامی زده بودند که راه برای بقیه باز شده بود، چرا که مسعود بی مهابا وارد مسائل ریسک دار نمی شد و ابتدا از رأس آغاز و گام به گام با حل تضادهای ابتدایی وارد مراحل پیچیده تر می شد. و چنان که می نماید، برخی از اعضای شورای رهبری پیشین، همچون مسئول اول و معاونین حال و پیشین سازمان مجاهدین در آن مراسم نقش گرداننده و چک کننده و کنترل را داشته و خود از بیرون تماشاگر بوده اند.

لهذا، وارد کردن بخش گسترده تری از خانمها در دستور قرار گرفته بود و هرچند در این رابطه که مسعود چه هدفی را دنبال می کرده است من در تاریخچۀ انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین شرح داده ام، اما به طور یقین هدف اصلی مسعود یک عمل جنسی برای لذت بردن نبوده است و اینرا می توان در مراحل سه و چهار قرار داد. هدف اصلی بی تردید ایجاد یک سد محکمتر در پیرامون خود برای تضمین سلامت مدارهای حفاظتی خود در برابر هرشکاف ممکن که در آینده ممکن بود برایش پیش بیاید بوده است. در اینصورت زنانی که به طور مستقیم به عقد و ازدواج او در می آمدند و مهمتر از همه با او همبستر می شدند، امکان جداشدن آنها از سازمان بشدت کمتر و گاه به صفر می رسید چرا که یک چنین زنی که عمر خود را صرف مبارزه کرده و در پشت خود ایدئولوژی «تشیع اسلام انقلابی!» را هم یدک می کشد و خانواده اش او را با اعتمادی کامل به سازمان سپرده بودند (چه خانوادۀ شوهر و چه خانوادۀ خودش)، اینک نمی توانست در حالیکه رهبری عقیدتی اش به او تجاوز جنسی نموده، در جامعه ای که چنین چیزی را تابو و ننگ می داند ظاهر شود و لاجرم از همان لحظه اسیر و کنیز مسعود رجوی می گردید. این اولین هدف رجوی برای اسیر نگه داشتن زنان پیرامون خودش به نظر می آید. هدف دوم (و شاید هم اول) این بود که زنان مجاهد بعد از چنین ازدواجی، خود را به او نزدیکتر حس کنند و پیوند عمیقتری با او داشته باشند که ناخودآگاه باعث استحکام قدم این زنان می گردید.

با توجه به نکات فوق، طبعاً هدف مهمتر از لذت جنسی را مسعود دنبال می نمود که تا حد بسیار زیادی هم موفق گردیده بود اگرچه اشغال عراق و سقوط صدام بیشتر برآوردهای او را به طور راهبردی برهم زد...

در هرحال، در مراسم «رقص رهایی» که با اصرار مریم قجرعضدانلو و خواست مسعود رجوی در قرارگاه بدیع زادگان و در سالنی به اسم سالن ایکس (سالنی پیش ساخته، از جنس پنل، با طراحی به شکل حرف انگلیسی ایکس) برگزار گردیده بود، مسعود و مریم با سناریویی از پیش تعیین شده از همۀ زنان حاضر خواسته بودند تا جلوی آنها (در اساس جلوی شخص مسعود رجوی) برهنه شده و به رقص مشغول گردند. رقصی که «رقص رهایی» نام گرفت. در همین مراسم، تک تک زنان در کنار مسعود رجوی روی مبل نشسته و مسعود برایشان خطبۀ عقد خوانده و یک گردنبند طلا را بر گردن آنها می آویخت و ادامۀ ماجرا...

و البته شب زفّاف این زنان به نوبت توسط مریم قجرعضدانلو مشخص می گردید و آنها از موهبت هماغوشی با رهبر عقیدتی خود برخوردار می گشتند! و به اینگونه به قول رجوی از خطر افتادن به دام خمینی هرچه بیشتر دور می شدند! عبث نبود که مسعود رجوی هنگام انتخاب مریم به عنوان مسئول اول مجاهدین، به او گفت: «تبارک الله احسن الخالقین». نمونه گردنبندی که به زنان مجاهد تعلق می گرفت در زیر آورده شده است که یکی از زنان مجاهد آنرا در معرض تماشا قرار داده است:

 

 

آری، همانطور که مشاهده می شود، عکسی از جوانی مسعود رجوی بر این گردنبند نقش بسته است. کسی که خود را در هر نشستی سمبل رهایی از «ج» و «ف» (جنسیت و فردیت) و یا به زبان دیگر «عاری از هرگونه خودپرستی و افکار فساد جنسی» می خواند، در درون «حرمسرای» خود، گردنبندی با نگارۀ «خود» را به همسرانش هدیه می کرد! یعنی دقیقاً بر تمامی آنچه مدعی آن بود مهر باطل می زد: رهبری که عاری از فردیت است و بر همه جا نقش خود را عرضه می کند... رهبری که عاری از جنسیت است و حرمسرا تشکیل می دهد!

هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان!

ایوان مدائن را سرلوحۀ عبرت دان!

حامد صرافپور. پاریس
17 اکتبر 2011

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ترس سران فرقه مافیایی رجوی از پناهندگی اعضاء اسیر به کشورهای آزاد دنیا

 

 

 

محمد رزاقی، وبلاگ رزاقی، پاریس، شانزدهم اکتبر 2011
http://www.razaghi13.blogfa.com/post-215.aspx

 

مدتها بود مریم قجر و جیره خواران ایرانی و اروپائی فرقه مافیایی رجوی در صدد این بودند که افراد اسیر در چنگال فرقه خود را بعنوان پناهنده معرفی بکنند و تمام تلاش سران فرقه این بود که در هر تجمع عروسی و عزا و شوئی که مریم قجر ان را به پا میکرد اعضاء اسیر را پناهنده اعلام کنند .

اما مدت زمان زیادی طول نکشید که سازمانهای بین المللی اعلام کردند که افراد اسیر در اشرف پناهنده نیستند و واقعیت هم همین بود چون رجوی در نشستهای مختلف اعلام میکرد که کشور عراق پناهنده پذیر نیست و به همین خاطر طرف حساب سران فرقه نزد دیکتاتور ملعون صدام هستند.

از این گذشته پدر خوانده فرقه در نشست معروف موسوم به سیتی زنی در قرارگاه اهدایی پدر معنویش صدام با برگزاری ساعتها نشست برای افرادی که در اروپا و امریکا موقعیت پناهندگی یا سیتی زنی داشتند ابلاغ کرد که همه شما باید به ان پاسپورتها تف کنید و سیتی زن اشرف شوید !

بدین شیوه سران فرقه از افرادی که دارای موقعیت پناهندگی بودند دست خطی گرفتند مبنی بر اینکه دیگر خواهان ادامه موقعیت پناهندگی یا سیتی زنی نیستند !

البته این روند برای سران فرقه نبود و رجوی می خواست با این شیوه راه خروج افراد را سفت تر از قبل ببندد تا کسی نتواند از قلعه مخوف و زندان رجوی پا به دنیای ازاد بگذارد.

سران فرقه در سالیان گذشته خیلی سعی کردند پای کسی به اروپا نرسد از جمله در یک ضدو بند کثیف با امریکاییها درزندان تیف شرایطی بوجود اوردند که همان زندان که فرقه رجوی از ان بنام خروجی سازمان نام می برد برای خیلی ها قابل تحمل نباشد و همچنین سران فرقه به امریکاییها گفته بودند که همه این افراد را به ایران بفرستید !

سران فرقه در اوج بی شرمی و شیادی به تمام معنا در زمان مذاکرات بین ایران ؛عراق و امریکا در بغداد به جنایتکاران پنتاگون در اشرف مستقر بودند پیشنهاد داده بودند یکی از برگه هایی که امریکاییها می توانند استفاده کنند تحویل دادن جدا شده ها از فرقه رجوی مستقر در زندان تیف به رژیم ایران تا بدین شکل حسن نیت خودشان را به ایران نشان بدهند البته در ظاهر در این رابطه مژگان پارسایی ؛ زهره اخیانی ؛ فهیمه اروانی از زنان رجوی به همراه عباس داوری و مهدی برائی با نام مستعار احمد واقف چندین ملاقات با امریکاییها برگزار می کنند که یکی از امریکاییها که مسئولیت حقوقی را بر عهده داشته با این موضوع تحویل دادن مستقیم مخالفت می کند اما قول می دهد که شرایط زندان تیف را انچنان سخت کند که جدا شده ها خودشان در خواست رفتن به ایران را بدهند البته باید گفت سران فرقه تا حدودی هم موفق شدند اما نه کامل بلکه همین لابی با امریکاییها و درست کردن شرایط طاقت فرسا در زندان تیف باعث شد عده زیادی به ایران برگردند .

اما اینبار هم سران فرقه بعد از چند ماه جیغ رنگی کشیدن و اویزان شدن به لابی های امریکایی و انگلیسی و اسرائیلی نامه ای از کمیساریای عالی پناهندگی گرفتند که در ان نامه براستاتو فردی هر فرد تاکید شده که سران فرقه در وحشت از گرفتن موقعیت پناهندگی اعضاء اسیردر یک حرکت شیادانه دیگر موقعیت پناهندگی اسیران در چنگال خود را به درخواست حفاظت از انها در اسارتگاه خود چرخانده اند !

این همان نقطه ای هست سران فرقه بطور خاص پدر خوانده فرقه مسعود رجوی از ان به وحشت افتاده و ان را طرح بارزانی ؛مالکی ؛ ایران قلمداد می کنند !

حال که ترس و شیادی سران فرقه عیان شده و می خواهند با دوز و کلک از پایان اسارت اعضاء در اردوگاه اشرف جلو گیری کنند بهترین زمان هست که با تمام توان برای استاتو پناهندگی اسیران تلاش کنیم و با ملاقات و نوشتن نامه و به هر طریق ممکن خواهان موقعیت پناهندگی برای دوستان اسیر خود شویم تا با امدن انها به دنیای بیرون و ازاد ابعاد جنایتهای رجوی هر چه بشتر بر مردم ایران و اروپا و همه ازادیخواهان دنیا مشخص شود.

مطمئن هستم که با فروپاشی فرقه رجوی زمان جواب دادن سران فرقه در دادگاههای بین المللی و مردم دنیا فرا خواهد رسید و رجوی را از ان گریزی نیست این حکم خدا ؛ تاریخ و طبیعت است.  

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد