_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

مجروح شدن آقای حسن زاده

خانواده ها همچنان به تحصن و مقاومت قهرمانه خود ادامه میدهند

 

 

بنیاد خانواده سحر، شهرک آزادی، کمپ عراق جدید (اشرف)، عراق، بیست و چهارم اکتبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1644

 

بیش از یکسال و نیم است که خانواده های اعضای اسیر در پادگان فرقه ای اشرف دست به تحصنی پایدار و حماسی در برابر دروازه این پادگان زده اند. آنان در سخت ترین شرایط در محل مربوطه اقامت گزیده اند و چیزی به غیر از دیدار آزادانه با عزیزان خود نمیخواهند. آنها صرفا میخواهند مطمئن شوند که بستگانشان به میل و اراده خود در اشرف هستند چرا که تمامی شواهد دال بر آنست که برای حفظ نیروها در اشرف از تمامی تکنیک های کنترل روانی و فیزیکی استفاده میشود. اشرف جائی است که مستمرا افراد با ریسک جان خود از آن فرار میکنند. ساکنان اشرف سالهای سال است که هیچ ارتباطی با دنیای خارج نداشته و کمترین اطلاعات به آنان نرسیده است.

 


کمپ اشرف، ژوئن 2011


گزارشات فراوانی خصوصا از افرادی که موفق به فرار شده اند در دست است که ساکنان اشرف از کمترین حق فردی و انسانی که حتی در شدیدترین دیکتاتوریها هم به رسمیت شناخته میشود برخوردار نیستند. نقض پایه ای ترین حقوق بشر در اشرف به طور سیستماتیک اعمال میشود و متأسفانه برخی منافع سیاسی مانع از دخالت سازمان ها و ارگان های بین المللی میگردد.

جعفر حسن زاده از گیلان به اتفاق خواهرش، در میان ما در شهرک آزادی در عراق است. آنان در اینجا متحصن شده اند تا شاید بتوانند برادرشان رضا حس زاده را بعد از 24 سال دوری و بی خبری ملاقات کنند. این خواسته تاکنون از جانب رهبران فرقه رجوی بی پاسخ مانده است. اخیرا عناصر مغزشوئی شده فرقه، با پرتاب سنگ با استفاده از سنگ قلاب و تیر و کمان کشی سرش را شکستند.

آقای حسن زاده در خصوص برادرش رضا میگوید: "او برای دفاع از وطنش در مقابل تجاوز خارجی به جبهه رفته بود که مجروح و توسط نیروهای صدام حسین اسیر شد. سپس سازمان مجاهدین خلق به بهانه اینکه میخواهد او را برای رسیدگی به جراحاتش نزد صلیب سرخ ببرد او را از اردوگاه اسرای عراقی خارج کرد و به اسارتگاه اشرف منتقل نمود. تا کنون حتی به وی اجازه نداده اند که یک تماس تلفنی ظرف این 24 سال با خانواده اش داشته باشد. افرادی که توانسته اند از پادگان فرار کنند اطلاعاتی در خصوص وی و نحوه گرفتار شدنش داده و مشخص کرده اند که او هنوز در داخل پادگان اسیر است".

 

 

مبارزه رزمندگان آزادی: عناصر مغزشوئی شده فرقه، به فرمان رهبر مسعود رجوی، فعلا خانواده ها را تضاد اصلی مبارزه مسلحانه خویش برای رسیدن به آزادی یافته و الاحق از هیچ کوششی علیه آنان فروگذار نمیکنند.

 

 

هدف مبارزه رزمندگان: آقای حسن زاده در جمع خانواده های متحصن که مورد اصابت پرتاب سنگ از جانب عناصر فرقه، به عنوان پاسخی به مهر برادر که از نظر فرقه گناهی نابخشودنی است، قرار گرفته است.

 

 

زهرا حسینی آخرین قربانی رجوی: او بعد از دو دهه دوری از فرزند و خانواده وفات یافت. رهبران فرقه به دلیل اینکه اطمینان لازم را نسبت به وضعیت تشکیلاتی او نداشتند مانع از خروج او از پادگان شدند و زمانی این اجازه را دادند که میدانستند دیگر خیلی دیر شده و او ماندنی نیست.

 

 

دل نوشته مادر: مادری که دردهای دوری اش را خطاب به فرزندش می نویسد و آنرا از پشت بلندگوها میخواند، شاید به این طریق بتواند حداقل بطور یکجانبه صدای خود را به گوش او برساند و فریاد زند که عمیقا دوستش دارد.

 

 

کابوس رجوی: مادری که با سلاح عشق و ایمان به پشت حصارهای قلعه اشرف آمده و عزم جزم کرده که دیو تنوره کش آنجا را علیرغم تمامی حمایت های بین المللی به زانو در آورد.

بنیاد خانواده سحر
بغداد – 23 اکتبر 2011

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خاطره ای از ثریا عبداللهی

(درگذشت زهرا حسینی در غربت بازداشتگاه اشرف)

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، نوزدهم اکتبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1643

 

خانم عبداللهی معرف حضور تمامی خوانندگان سایت سحر علاوه بر خانواده های مستقر در مقابل دروازه پادگان فرقه ای اشرف هست. او به مصاف دیو تنوره کش قلعه اشرف رفته که از تمامی شگردهای روانی کنترل ذهن علاوه بر امکانات گسترده بین المللی سیاسی و مالی برای به اسارت نگاه داشتن عزیز او استفاده می نماید.

پایان این ماجرا قطعا عبرت آموز خواهد بود که کدام یک پیروز میشوند. مادری که هیچ چیز جز عشق به فرزند در دست ندارد و رجوی که همه چیز برای به زانو در آوردن او دارد.

در زیر خاطره ای از ایشان را با هم مرور میکنیم:

بخاطر بیماری قلبی ام چند روزی بود که به بیمارستان درب اسد (دروازه اصلی در غرب پادگان) مراجعه می کردم. در یکی از این روزها یک آمبولانس در مقابل درب اسد ایستاده بود که دو خانم از اعضای سازمان در آن بودند. یکی بیمار و دومی به اصطلاح نفرهمراه (بخوانید مراقب یا زندانبان) بود.

به آرامی و با احترام به آنها نزدیک شدم و در نهایت محبت و افتادگی سلام کردم و سر صحبت را باز نمودم. به خانم بیمار بعد از احوالپرسی گفتم که در ایران و یا در خارج از کشور بهترمی تواند بیماریش را معالجه کند. از او خواستم تا از ماشین پیاده شده و همراه من بیاید و گفتم که خانواده ها به او کمک می کنند و لازم نیست نگران باشد و از چیزی بترسد.

وی چهره ای معصوم داشت و بدون اینکه سخنی بگوید با حالت رضایت که از چهره و چشمانش هویدا بود سکوت کرد و به من خیره شد. نگاهش معنی دار بود و مشخص بود که دلی پر از سخن و ماجرا دارد که میخواهد بازگو کند. اما زندان بان یا همان نفر همراه که از مسئولین بالای سازمان بود با دیدن این صحنه فورا وارد شد و با حالت عصبی شروع به توهین کردن به من و تف انداختن به صورتم کرد. او اساسا برای همین منظور همراه بیمار شده بود تا مراقب باشد اسیر مربوطه ارتباطی با دنیای خارج برقرار ننماید.

من اما بدون اینکه خم به ابرو بیاورم به او گفتم که ناراحت نشده ام و می دانم که او هم خود گرفتارست و می دانم آنها را از بیرون آمدن از سازمان ترسانده اند. به او گفتم که نگران نباشد و کافی است خودش را رها کند و بعد متوجه خواهد شد که موضوع از چه قرار است و آنگاه افسوس خواهد خورد که چرا زودتر این کار را نکرده است.

مجوز رفتن آمبولانس آنان صادر شد و در حالیکه ماشین حرکت می کرد نگاهم از آنها بخصوص بیمار قطع نمی شد و برای سلامتی او دعا کردم. به بیمارستان مراجعه کردم و آنجا متوجه شدم اسم آن بیمار خانم زهرا حسینی است. زهرا حسینی همسر آقای مهدی خوشحال است که سالها قبل با داشتن یک پسر خردسال از سازمان جدا شد و به آلمان رفت. پسر الان در آلمان بزرگ شده و تحصیلات عالیه دارد و ازدواج کرده است. آقای خوشحال مدت ها در عراق همراه با خانواده همسرش به دنبال دیداری با مادر فرزندش بود که رجوی نهایتا چنین اجازه ای را نداد.

اشک در چشمانم حلقه زد چرا که تا چند ماه پیش دو تن از خواهران خانم حسینی از گیلان برای ملاقات با وی در جمع خانواده ها بودند و عکس وی هم اکنون هنوز در درب اسد نصب می باشد. چند روز بعد متاسفانه خبر فوت وی را شنیدیم. تمام خانواده های حاضر در شهرک آزادی از این بابت متأثر و متأسف شدند و مراسم مختصری در درب اسد برای خواهر از دست رفته برپا کردیم.

آری هر چند جسم این خواهرعزیز و مادر سوخته دل در خاک اسارتگاه اشرف باقی ماند اما روحش پروازکرد و آزاد شد. زهرا بدون اینکه بتواند پسرش و خانواده اش را بعد از بیش از دو دهه فراق ببیند و در آغوش بگیرد از دنیا رفت. روحش شاد.

مایلم بدینوسیله ازطرف خود و دیگرخانواده های متحصن در برابر پادگان اشرف به خانواده محترم خانم حسینی و تمامی دوستانش و خصوصا آقای خوشحال و پسرشان تسلیت عرض کنم و امیدوارم اسیران دربند در فرقه رجوی هر چه زودتر آزاد شده و به دیدار عزیزان خود نایل شوند.

ثریا عبداللهی
عراق - شهرک آزادی
23مهر 90

 

خانم عبداللهی، درب ورودی کمپ عراق جدید (سابقا اشرف)

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آخرین تیر ترکش مجاهدین خلق سازمان ملل دقت کند. مسعود رجوی نماینده هیچ کس نیست

 

 

مسعود خدابنده، ایرانیان دات کام، هفدهم اکتبر 2011
http://www.iranian.com/main/blog/massoud-khodabandeh-1

 

لینک به متن انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=10929

 

اگر چه سازمان مجاهدین خلق در کمپ اشرف عراق با سختی ولی بصورتی مثبت و آرام به سوی تسلیم شدن در قبال قوانین بین المللی و کشوری عراق هدایت می شود ولی متخصصین فرقه ها به نیروهای درگیر در حل این مسئله هشدار می دهند که سران گروه میخواهند به هر قیمت چیرگی خود بر سه هزار و چهار صد ایرانی محبوس در کمپ را حفظ کند و بنابر این نباید از نیرنگها و فریبکاری های سران فرقه غفلت کرد.

متاسفانه تلاش های آقای لورنس باتلر سفیر امریکا در عراق برای مجاب کردن سران مجاهدین و مشخصا مسعود رجوی به این واقعیت که راهی جز قبول ضرب العجل دولت عراق تا پایان سال 2011 برایش باقی نمانده نتوانست پیشرفت چندانی بدنبال داشته باشد و نهایتا فرماندهان مجاهدین هنوز اجازه مصاحبه های تک به تک بین مامورین سازمان ملل و ساکنین کمپ بدون حضور سران فرقه را نمی دهند.

در اواخر سپتامبر اما آقای وینسنت کاکتل نماینده کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل در واشنگتن گزارش داد که توافقی با نمایندگان قانونی سازمان مجاهدین در لندن حاصل گردیده که بر طبق آن امکان مصاحبه با تک تک افراد و بررسی درخواست پناهندگی آنها توسط سازمان ملل میسر گردیده است. وی همچنین گفت که محلی در نزدیکی کمپ اشرف در نظر گرفته می شود تا این پروسه مصاحبه های تک به تک در این مکان آغاز گردد.

ولی مریم رجوی بسرعت این مسئله را در پیامی به زبان فارسی از مرکز فعالیتش در حومه پاریس تصحیح کرد و گفت: "… ما ا جازه نمیدهیم خط مالکی وبارزانی مزدور تحت عنوان مصاحبه با تک تک افراد، یعنی خط حکومت ایران پیش برود ...." و در ادامه گفت که" . کلیه افراد مجاهدین می بایست با هلیکوپتربرای مصاحبه برده شوند..."و طبعا این بدین مفهوم است که وی انتظار دارد تا نیروهای امریکایی برای مصاحبه گرفتاران در کمپ حدود هفت هزار سورتی پرواز هلیکوپتر انجام دهند.

طبعا این گونه اطلاعیه های مضحک جدی گرفته نمی شوند و نباید تصور کرد که مسعود و مریم رجوی انتظار واکنش مثبت داشته باشند ولی باید دقت کرد که هدف آنها قبل از هر چیز مصرف داخلی است و سپس ابزاری برای اتلاف وقت بیشتر. این نوع دوگانه گویی های مجاهدین یاد آور زمانی است که وکلای مجاهدین در لندن به انگلیسی اطلاعیه میدادند که گروه مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته تا بتواند از لیست تروریستی انگلستان و اروپا خارج شود ولی همزمان رجوی به زبان فارسی پیام میداد که همینکه مجاهدین از لیست خارج شدند، امریکایی ها ما را مجددا مسلح خواهند کرد و میتوانیم به روند خشونت بار سابق خود باز گردیم.

آخرین تیر ترکش مجاهدین خلق در استفاده از دروغ و دغل و نیرنگ امروز بدین صورت نمایان شد که اطلاعیه داده اند که انگار بیش از هفتاد نماینده مجلس عراق از کمیساریای پناهندگی سازمان ملل خواسته اند تا دفتری در داخل اشرف برقرارکرده، کنترل کمپ را از دست دولت عراق خارج سازد!. البته این درست همزمان است با اخبار منعکس شده در السومریه مبنی بر شروع مذاکرات لندن بین هیئت پارلمانی عراق به رهبری آقای اسامه النجیفی و هیئت پارلمانی بریتانیا به رهبری بارونس نیکلسون تا راه حلی برای دسترسی به داخل کمپ اشرف پیدا کنند. السومریه گزارش داد که آقای النجیفی رئیس پارلمان مجددا تاکید کرد که کل پارلمان عراق پشتیبان دولت عراق در اخراج مجاهدین از کشور هستند.

سران فرقه مجاهدین بظاهر به سازمان ملل اجازه ورود به کمپ را داده اند و این می تواند بعنوان قدمی مثبت و شروع همکاری آنها جلوه کند ولی با در نظر گرفتن سابقه مجاهدین خلق باید به دست اندرکاران حل و فصل مسئله کمپ اشرف هشدار داد تا تمامی حرکت های اخیر را با دیده تردید بنگرند. ما در کتاب منتشر شده اخیر "کمپ اشرف - مجاهدین خلق قربانیان اربابانی بی شمار"، از انتشارات ایران اینترلینک در ماه سپتامبر 2011 هشدار داده ایم که "فدائیان مجاهدین خلق با تمام توان خود سعی خواهند کرد تا با وارد کردن عنصر خشونت جلوی هر گونه دخالت خارجی در حل مسائل داخلی کمپ اشرف را بگیرند... مجاهدین خلق مسلح به زرادخانه ای از نیرنگ و دغل مانع ورود به کمپ خواهد شد. واضح ترین این دغلکاری ها طبعا شروع خشونت و درگیری و زد و خورد و حتی خودکشی های فردی و جمعی در قبال هر گونه سعی در ورود به داخل کمپ است ولی این تنها راه نیست. سازمان مجاهدین خلق نشان داده که از استفاده از هر گونه نیروگ و دغل دیگری نیز ابا ندارد و این را سربازان امریکایی در سال 2003 بوضوح تجربه کرده اند. مسلما در یک حرکت صلح آمیز موفق برای ورود به کمپ، دست اندرکاران هم به تبحر متخصصین و فرقه شناس های با تجربه نیازمندند و هم به کسانی که توانسته اند اخیرا از این کمپ فرار کرده و جان سالم بدر برند. ترکیبی از این متخصصین و نجات یافتگان می توانند براحتی نیرنگ های سران فرقه را شناسایی کرده راه حل ارائه دهند. بدون استفاده از تخصص متخصصین و اطلاعات دقیق جداشدگان اخیر باید گفت که تهدید کلاه برداری فرقه از نیروهایی که سعی در حل مسالمت آمیز مسئله را دارند بسیار بالا است".

دولت عراق بوضوح میداند که در حال رسیدگی به وضعیت یک پدیده خطرناک و فرقه ای با توانایی کنترل فکری بالا است. دولت عراق بوضوح میداند که سران فرقه مجاهدین خلق از روش های التصاق روانشناسانه استفاده می کنند. ولی متاسفانه بنظر نمی رسد که مراجع درگیر غربی شناختی کافی و موثر از بنیادهای وجودی این گروه داشته باشند و بنابراین هر روز به نوعی در چاله های جدید تر رهبران مجاهدین می افتند و گرفتار و درگیر خواسته های غیر منطقی و غیر قابل دسترس ولی بدیع تر آنها می گردند. باعث تاسف است اگر کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل طی رسیدگی به وضعیت افراد این کمپ به این واقعیت ساده توجه ننماید که "مسعود رجوی در کمپ اشرف نماینده هیچ کس جز شخص خودش و منافع خودش نیست".

متخصصین فرقه ها اخطار می دهند که درخواست سران مجاهدین از سازمان ملل متحد برای باز کردن دفتر در داخل کمپ اشرف، بجای رسیدگی و مصاحبه تک به تک و آزاد با نفرات گرفتار و خارج کردن آنها از وضعیت و موقعیت اسفناک موجود، جز نیرنگی دیگر نیست. امید نهایی سران فرقه از ترفند جدید این است که سازمان ملل به هر دلیلی دست به برافراشتن پرچم خود در کنار پرچم کنونی عراق و یا بجای آن در داخل کمپ بزند.

برافراشتن پرچم سازمان ملل در داخل کمپ اشرف که خود نیروهای کشور عراق هنوز دسترسی کامل به آن را ندارند توسط هر کس که باشد اشتباهی بزرگ و طبعا بسیار تحریک آمیز خواهد بود و مستقیما حکومت قانون در کشور عراق را زیر سوال برده می تواند به راحتی به رودررویی ناخواسته نیروهای انتظامی عراق با طرف های درگیر بیانجامد. این البته همان خواسته نهایی و سناریوی مورد نظر سران مجاهدین خلق است و اساسا همه سناریو برای چنین نتیجه ای دنبال شده است. طبعا امید رجوی این است که با چنین ترفندی سازمان مجاهدین خلق خواهد توانست در سایه این چنین درگیری هایی بدون حسابرسی و قانون تا مدتی دیگر به اسارت گروگانهای خود در داخل کمپ ادامه دهد.

هدف نهایی مجاهدین خلق بوجود آوردن در گیری به هر صورت و به هر قیمتی است تا وضعیت موجودشان حفظ گردد. اگر کسی در این مسئل شک دارد باید دقت بیشتری داشته باشد و بخصوص در نظر بگیرد که همزمان با این تحرکات، فرماندهان مجاهدین دستگاههای جدیدی ساخته اند که با ریختن سنگ در آن بصورت مسلسل به بیرون و بخصوص خانواده هایی که در اطراف کمپ مستقر شده اند سنگ پرت می کنند تا از نزدیک شدن به اطراف کمپ خودداری کنند و فاصله بگیرند

 

>>> English Translation

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آنانی که در بلوچستان زندگی می کنند بلوچ نیستند!

 

 

محمود سپاهی - پاریس

17.10.2011

 

خوب شد که به این آگاهی رسیدیم که در بلوچستان بلوچ زندگی نمیکند وهرکسی که در بلوچستان هست، بلوچ نیست. به خدا راست میگویم. این یک کشف بزرگ از استاد دروغ و دغل اقای رجوی است!

در سایت مسخره و پر از دروغ گروهک رجوی، یک برنامه ای دیدم که تعدادی بلوچ را به زور به پای مصاحبه  علیه خانواده های موجود در جلوی درب ورودی زندان اشرف کشیده بودند که علیه آنها فحاشی از مدل رجوی بکنند .

نکته ای که خیلی برایم جالب بود این بود که این افراد میگفتند اینهایی که دنبال فرزندان خود از بلوچستان آمدند بلوچ نیستند  انگار بلوچ بودن یک امتیاز خاص هست که الان رجوی کشف کرده و او میگوید چه کسانی بلوچ هستند وچه کسانی نیستند ودر ادامه این افراد فریب خورده گفتند که بلوچهای واقعی آنانی هستند که در اشرف اند و آنهایی هستند که از اشرف دفاع میکنند ,باشد ما این را ملاک قرار داده و به مطلب خود ادامه میدهیم .

قبل از سقوط ارباب مجاهدین، این گروهک دست به یک اقدام خیلی کثیفی زد و آن این بود که افراد غیر ایرانی(پاکستانی از بلوچستان پاکستان) را که در ایران(بلوچستان) مشغول به کار بودند را با وعده اروپا و پول به عراق کشاند و آنها را برای عملیاتهای تروریستی تربیت میکرد. این افراد کسانی بودند که گاها بعضی از این افراد فارسی هم بلد نبودند.  در آن زمان مسئولین گروهک ازمظلومیت این افراد سوء استفاده کامل را میکرد واین افراد را نگه داشته بود و تا فرد میگفت من میخواهم بروم، سریع به او میگفتند ای بابا تو بلوپ هستی و با دیگران فرق داری، خدا تو را برای مبارزه آفریده، تو با سلاح بزرگ شدی و با این حرفها طرف را .... میکردند .

ولی این روند زیاد عمر نکرد و با سقوط صدام و از میان برداشته شدن سلاح افراد گروهک دیگر بهانه ای نداشتند و دست به یک اقدام کثیف دیگری زدند. در زندان اشرف محلی درست کردند به اسم اف ام 8 واکقر بلوچها را در آن محل سازماندهی کردند و چند ماهی به این شکل آنها را که اکثرا با هم متهد بودند را نگه داشتند و باید در اینجا بگویم که یکی از افراد را که میتوان گفت تقریبا حرفش پیش بلوچها زور داشت و حرفش میرفت را هم گروهک به بهانه مریضی کشت (جاوید بلوچ )دریکی از شبها که فکر کنم رجوی و افرادش این شب را هرگز فراموش نخواهند کرد، همه بلوچهای اف ام 8 که 27 نفر بودند دست به یکی شده و جلوی چشم همه مسئولین گروهک با یک خودروی نظامی خود را به کمپ امریکاییها رساندند .

فردای آن روز تمامی بلوچهایی که در قرارگاه های مختلف بودیم را در سالنی بزرگ درزندان اشرف جمع کردند. چون خدای مجاهدین خشم کرده بود (مسعود ) آقا پیام داده که چرا این اتفاق افتاده وچرا اکثر بلوچها فرار کرده اند ؟

والان من باید بگویم که دروغ گو کم حافظه میشود. چگونه هست که با فرار بلوچ از زندان اشرف از بلوچهای باقیمانده حسابرسی میشود، ولی خانواده بلوچ نیست ؟

به نظر من این مهم نیست که افراد از کجای ایران برای شکستن زندان اشرف به عراق میروند. مهم این است که همه بک نظر هستند وهمه خواستار شکسته شدن این زندان هستند. حال رجوی هرچه میخواهد بگوید و پارس بکند. همه میدانند که این زوزه ها از سر ترس هست و برای شخصی مثل مسعود این حرکات طبیعی هست.

در رابطه با شریف نجاریان که در سایت مجاهدین مصاحبه کرد، او در سال 2001 وارد عراق شد به او وعده اروپا داده بودند و او را از امارات به اشرف کشانده بودند. ظرف مدت کوتاهی او را شستشوی مغزی دادند و او را وادار کردند که بگوید شیعه شده و از اهل تسنن دست کشیده است.  او خیلی زود مخلص مجاهدین شد .به طوری که هیچ بلوچی در زندان اشرف با او رابطه دوستانه ای نداشت و همه از او متنفر بودند. ولی با تمام این حرفها او هم یک قربانی هست و برای نجاتش باید اقدام کرد، چون تمام افراد در اشرف، همه قربانی افکار ارتجاعی رجوی هستند.

 

به امید آزادی همه اسرای اردوگاه اشرف، محمود سپاهی، پاریس  

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام آقای نادر نادری به گروگانهای گرفتار در کمپ بد نام اشرف (عراق جدید)

 

 

نادر نادری، وبلاگ آیندگان، فرانسه، دوازدهم اکتبر 2011
http://www.saba1963.blogfa.com/post-15.aspx

لینک به فایل صوتی پیام
 

میدانید که رجوی همواره سعی کرده تا جلوی پناهندگی شما را بگیرد. در زمان صدام هم همینطور بود که نخواست پناهندگی شما حل شود والا که اکنون به این مشکلات دچار نمی شدید. رجوی همیشه از این که اعضا پناهندگی دریافت کنند وحشت داشت. چرا؟ الان هم تمام دستگاه خارج از کشور و حتی خود مریم رجوی با تمام قوا  بسیج شده اند تا جلوی پناهندگی شما را بگیرند. مریم رجوی در آخرین صحبت هایش آن را خط مالکی و خامنه ای خوانده تا شاید با این ترفند از ارائه این استاتو به شما جلوگیری کند... مریم رجوی و سران سازمان فقط و فقط برای ادامه زندگی اشرافی خود در قصر اور سور اواز بسیج شده اند تا جلوی پناهندگی شما را بگیرند و میخواهند از کشته شدن شما برای ادامه زندگی اشرافی خودشان استفاده کنند

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیا اپوزسیون جمهوری اسلامی بازیچه دست مجاهدین خلق قرار خواهد گرفت

 

 

بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، دهم اکتبر 2011
http://www.cibloggers.com/?p=7528

 

سازمان مجاهدین خلق بعد از سالها ترویج ترور و خشونت و کوبیدن بر طبل مبارزه مسلحانه ، بعد از سالها همدستی با دشمن ایران و ایرانی و بعد از سالیان سال پروراندن رویای قدرت در سر؛ امروزه به دلیل بی آیندگی ناشی از غلط بودن خط و خطوط استراتژیکش به مخصمه افتاده است ، این سازمان در حالی که حامی اصلیش یعنی صدام حسین را از دست داده و توسط ارتش آمریکا نیز خلغ سلاح شده ، امروز قرارگاه و محل امن فرقه سازی اش را نیز از دست رفته میبیند ، به دلیل تنفر عمومی مردم ایران نه دیگر توان ادامه مبارزه چریکی و یا حتی ایذایی در داخل خاک ایران را داردو نه توان نفوذ از هیچ مرزی را ، نشان دادن تانک و توپ های از دست رفته اش در تلویزیون ماهواره ای و نیز مراسم و جشن برای سالگردهای خشونت بار گذشته هم کمکی به این سازمان نکرده و حتی در تلاش برای سبز نمایی وغصب تلاش و توان سبزها هم ناموفق بوده .

در چنین شرایطی و با پذیرش انحلال ارتش آزادیبخش ملی یعنی اصلی ترین خط استراتژیک سازمان و پذیرش پناهندگی تک به تک اعضایش ؛ حالا سازمان مجاهدین این همیانهَ تنفرزای مملو از نفرت و خشونت ،راهکار دیگری را در سر دارد ؛ اینبار نیز مثل همیشه سازمان با استفاده از لولوی جمهوری اسلامی میخواهد بچه ها را بترساند و به خدمت در آورد اما اینبار بچه ها نه اعضای دربند که گروهها و دستجات مختلف اپوزسیون هستند ، سازمان مطرح میکند که جمهوری اسلامی پول و انرژی زیادی برای تفرقه و شکل نگرفتن یک تشکل بزرگ از اپوزسیون حاضر خرج میکند ، سازمان میگوید که همه تلاشها برای تفرقه بین گروهها کار جمهوری اسلامی است و صد البته نمیگوید که چرا تا به امروز با تهمت به بقیه و فحاشی و تنگ نظری مصرانه خط جمهوری اسلامی را دنبال میکرده ؟

سازمان خطاب به اپوزسیون میگوید که خواست جمهوری اسلامی این است که آنها همان مبارزه مسلحانه را دنبال کنند و بقیه هم به آنها فحاشی کنند تا اینهمه توان تشکیلاتی و مادی آنها هرز برود ، این همه برای است که مجاهدین خلق بعنوان یک گروه سیاسی اپوزسیون پذیرفته شده و با ویژگیهایی که برای خودش قائل است رهبری و با پوزش و از زبان نشستهای درونی شان “افسار” اپوزسیون خُردِ جمهوری اسلامی را در دست گرفته و همه را به ارابه بزرگ سازمان ببندد تا به تاخت به سوی آرزوی دیرینه اش “قدرت ” بتازد. در این راه البته پول باد آورده سازمان هم علاوه بر استدلال سازمان بسیار مجاب کننده است ، گروههایی که یک نشریه یا یک کانال ماهواره ای یا حتی یک سایت برایشان چندان مقدور نبوده ، این پولها دلیل خوبی بر نقش محوری مجاهدین خلق در اپوزسیون جمهوری اسلامی میتواند باشد.

باید دید تا کجا اپوزسیون به حقارت دست نشاندگی مجاهدین تن خواهد داد ، راهی که از پذیرش آنها بعنوان اپوزسیون آغاز میشود و البته اضافه کنم که مشکلی در ترک مبارزه مسلحانه و روی آوردن مجاهدین خلق به کار و فعالیت سیاسی نیست و این هم مبارک است و هم خواست دیرین من ، اما بعنوان یک ترفند بلکه با نقد گذشته شان از طرف مسئولین و بخصوص شخص مسعود و مریم رجوی و اعلام انزجار از عملکردهایشان در جلسات و نشست های حضوری و یا تلویزیونی با امکان گفتگوی آزاد و اعلام تغییر مشی و رفتار سازمان بطور رسمی . البته سازمان از همان زمان شاه به بهانه حضور دستگاه امنیتی ساواک و خطرتهدید جان افراد و شرایط پلیسی و نظامی همواره از هر گونه توضیحی در باره عملکردش و هر گونه پاسخگویی سر باز زده است و همواره هم سعی داشته که با تشدید این فضای امنیتی و پلیسی و نظامی دستش برای هر گونه توضیح ندانی پُر باشد ، اما آیا در شرایط فعلی لااقل در خارج کشور که شاهد شدیدترین انتقادها به مسئولین دیگر اپوزسیونها و نیز سبزها همراه با حضور و پاسخگویی آنها بوده ایم و هستیم این خواست زیادی از مجاهدین خلق است ؟ بدیهی است که حمایت از این سازمان قبل از تحقق این خواسته را باید همان تطمیع مالی تلقی کرد.

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد