_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
مجاهدین در کجای جنبش جهانی ایستاده اند؟
بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان
مستقل ایرانی، بیست و ششم اکتبر 2011
جنبش وال استریت را تسخیر کنید مدتی است به اروپا هم رسیده است , در آمستردام هفته دوم تجمع عظیم خیابانی به پایان رسید و وارد هفته سوم خود شد , همزمان در شهرهای دیگر هلند منجمله اترخت , دن هاخ و رتردام نیز این جنبش شکل گرفته و ادامه دارد.جنبش خودجوشی که بیان اعتراض به نابرابری اجتماعی و اقتصادی است , شعارها میگویند که ما نود و نه درصد هستیم اما بانکها , کارفرمایان ,پلیس ,قانون وخلاصه زور و قدرت و ثروت در کنترل یک درصدی هاست . میگویند بازی شروع شده و حالا نود و نه درصد در خیابان هستند .پلیس هم با اسب و خودرو خیابانهای اطراف را به شدت کنترل میکند . همه هستند از هر ملیت و هرکس که فکر میکند حق دارد زندگی کند , جوانان ژولیده با موهای بافته و گیتارهایشان مینوازند و همزمان دوستانشان فیلم میگیرند و روی اینترنت میگذارند , امکانات ساده ای مثل وب کم ها و لب تابها و تبلیت ها ارتباط این چند صد نفر در آمستردام را با شهرهای دیگر برقرار میکندو ساعاتی بعد یک ویدئو کنفرانس بزرگ با برخی شهرهای اروپا برقرار میشود. حالا دیگر به وضوح میشود دید که دنیا از کنترل رسانه های یک درصدی ها بیرون آمده . کنار دستی ام میگوید که به هیچ رسانه ای نمیشود اعتماد کرد من نه گوش میدهم و نه باور میکنم , میگوید نگاه کن صاحبان رسانه ها چه کسانی هستند صاحبان شرکت های موسیقی و بازیها و بانکها و میگوید که الان ما موزیک خودمان را داریم و رسانه خودمان را به موبایلش اشاره میکند .می گوید بجای اینکه با بمب به لیبی حمله کنند چرا با بسته های غذا به سومالی حمله نمیکنند مگر دیکتاتور از گرسنگی و قحطی بیشتر آدم میکشد ؟ و بلافاصله جواب میدهد سومالی نفت ندارد پس حقوق بشر برای آنها نیست . میگویم با این مفاهیم بیگانه نیستم من ازفرقه ای می آیم که به شدت رسانه را کنترل میکرد و فقط تک رسانه ای بود برای کمک به کنترل ذهن ما و ما هم در یک چهاردیواری محصور بودیم و از دنیا و اتفاقاتش بی خبر , همه چیز از موسیقی و بازی و برنامه روزانه و خبر تا احساسات و تفکرات و زندگی روزمره ما تحت کنترل بود , و این فرقه هنوز از بین نرفته و میخواهد مقرش را حفظ کند , از قضا همه اخبار دنیا را طبق خواست خودش تعبیر میکند و میبیند و گزارش میدهد و از این جنبش جهانی هم تاکنون هیچ خبری بروز نداده , چرا که میخواهد نظر موافق همان یک درصدی ها را برای بقای خودش کسب کند و حاضر است برای رسیدن به این خواسته حتی دست به سرکوب تجمعات اینچنینی هم بزند. مجاهدین همان چنان که به صدام دخیل بسته بود امروز به آمریکایی دخیل بسته که در حال خارج شدن از عراق است , آمریکایی که یخ نظم نوینش نگرفته و امروز این مردم جهان هستند که نظم نوین را فریاد میزنند.
عکسها و فیلمها از تظاهرات آمستردام
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نیازی به بهانه نیست: خاطره ای از یوسف جرفی (اشکان)
بنیاد خانواده سحر، شهرک آزادی،
دیالی، عراق، بیست و پنجم اکتبر 2011
سید یوسف جرفی (اشکان) سال گذشته
موفق شد از پادگان فرقه ای اشرف فرار کند. او سرگذشتی مانند بسیاری از
اسرای گرفتار در سازمان مجاهدین خلق در عراق را دارد. او اهل اهواز است و
ابتدا برای یافتن کار به ترکیه سفر کرده بود که در دام سازمان مجاهدین خلق
افتاد و نهایتا با فریب به عراق و به پادگان اشرف برده شد و نزدیک به 10
سال تمام بدون کوچکترین ارتباطی با دنیای خارج در آنجا بود. او موقعی که از
ایران به ترکیه رفته بود متأهل بود اما نمیدانست که همسرش باردار است.
و باز یکی دیگر از روزهای خسته
کننده و تکراری با دستورصبحگاهی حفیظ تقوی شروع شد: "امروز هم همه یکان
برای جمع آوری پوکه می رویم. بعد از ظهرهم با خواهربتول نشست داریم". حفیظ
دفترش را بست و گفت: "خوب همه بطرف ایفا (خودروی نیمه سنگین نفربر) بروید و
سوار شوید".
با این حرف ها بچه ها تهییج شدند و
سر منصور ریختند و او را زیر مشت و لگد گرفتند. صندلی بود که در هوا می
چرخید و به سر و صورت خون آلود او می خورد و نهایتا بحالت بیهوش روی زمین
افتاد. نشست بهم خورد و منصور را به زحمت از زیر دست تعدادی از بچه ها که
یکدفعه وحشی شده بودند و گوئی تمام خشم فروخورده این سالیان در اسارت را
میخواستند یکباره بر سر منصور بخت برگشته خالی کنند خلاص کردیم و او را به
گوشه ای در بیرون از سالن بردیم. بیچاره تمام سر و صورتش پر از خون شده
بود. زیرچشمانش کبود شده بود. از دهان و بینی اش خون بیرون میزد. لباسش
تماما پاره شده بود. در همین شلوغی ها نگاهش را حس می کردم که بدنبال یک
آشنا میگردد. مرا که دید سرش را تکان داد و پائین انداخت.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجروح شدن آقای حسن زاده خانواده ها همچنان به تحصن و مقاومت قهرمانه خود ادامه میدهند
بنیاد خانواده سحر، شهرک آزادی، کمپ
عراق جدید (اشرف)، عراق، بیست و چهارم اکتبر 2011
بیش از یکسال و نیم است که خانواده های اعضای اسیر در پادگان فرقه ای اشرف دست به تحصنی پایدار و حماسی در برابر دروازه این پادگان زده اند. آنان در سخت ترین شرایط در محل مربوطه اقامت گزیده اند و چیزی به غیر از دیدار آزادانه با عزیزان خود نمیخواهند. آنها صرفا میخواهند مطمئن شوند که بستگانشان به میل و اراده خود در اشرف هستند چرا که تمامی شواهد دال بر آنست که برای حفظ نیروها در اشرف از تمامی تکنیک های کنترل روانی و فیزیکی استفاده میشود. اشرف جائی است که مستمرا افراد با ریسک جان خود از آن فرار میکنند. ساکنان اشرف سالهای سال است که هیچ ارتباطی با دنیای خارج نداشته و کمترین اطلاعات به آنان نرسیده است.
مبارزه رزمندگان آزادی: عناصر مغزشوئی شده فرقه، به فرمان رهبر مسعود رجوی، فعلا خانواده ها را تضاد اصلی مبارزه مسلحانه خویش برای رسیدن به آزادی یافته و الاحق از هیچ کوششی علیه آنان فروگذار نمیکنند.
هدف مبارزه رزمندگان: آقای حسن زاده در جمع خانواده های متحصن که مورد اصابت پرتاب سنگ از جانب عناصر فرقه، به عنوان پاسخی به مهر برادر که از نظر فرقه گناهی نابخشودنی است، قرار گرفته است.
زهرا حسینی آخرین قربانی رجوی: او بعد از دو دهه دوری از فرزند و خانواده وفات یافت. رهبران فرقه به دلیل اینکه اطمینان لازم را نسبت به وضعیت تشکیلاتی او نداشتند مانع از خروج او از پادگان شدند و زمانی این اجازه را دادند که میدانستند دیگر خیلی دیر شده و او ماندنی نیست.
دل نوشته مادر: مادری که دردهای دوری اش را خطاب به فرزندش می نویسد و آنرا از پشت بلندگوها میخواند، شاید به این طریق بتواند حداقل بطور یکجانبه صدای خود را به گوش او برساند و فریاد زند که عمیقا دوستش دارد.
کابوس رجوی: مادری که با سلاح عشق و
ایمان به پشت حصارهای قلعه اشرف آمده و عزم جزم کرده که دیو تنوره کش آنجا
را علیرغم تمامی حمایت های بین المللی به زانو در آورد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاطره ای از ثریا عبداللهی (درگذشت زهرا حسینی در غربت بازداشتگاه اشرف)
بنیاد خانواده سحر، بغداد، نوزدهم
اکتبر 2011
خانم عبداللهی معرف حضور تمامی
خوانندگان سایت سحر علاوه بر خانواده های مستقر در مقابل دروازه پادگان
فرقه ای اشرف هست. او به مصاف دیو تنوره کش قلعه اشرف رفته که از تمامی
شگردهای روانی کنترل ذهن علاوه بر امکانات گسترده بین المللی سیاسی و مالی
برای به اسارت نگاه داشتن عزیز او استفاده می نماید.
بخاطر بیماری قلبی ام چند روزی بود
که به بیمارستان درب اسد (دروازه اصلی در غرب پادگان) مراجعه می کردم. در
یکی از این روزها یک آمبولانس در مقابل درب اسد ایستاده بود که دو خانم از
اعضای سازمان در آن بودند. یکی بیمار و دومی به اصطلاح نفرهمراه (بخوانید
مراقب یا زندانبان) بود.
خانم عبداللهی، درب ورودی کمپ عراق جدید (سابقا اشرف)
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آخرین تیر ترکش مجاهدین خلق سازمان ملل دقت کند. مسعود رجوی نماینده هیچ کس نیست
مسعود خدابنده، ایرانیان دات کام، هفدهم اکتبر 2011
لینک به متن انگلیسی
اگر چه سازمان مجاهدین خلق در کمپ
اشرف عراق با سختی ولی بصورتی مثبت و آرام به سوی تسلیم شدن در قبال قوانین
بین المللی و کشوری عراق هدایت می شود ولی متخصصین فرقه ها به نیروهای
درگیر در حل این مسئله هشدار می دهند که سران گروه میخواهند به هر قیمت
چیرگی خود بر سه هزار و چهار صد ایرانی محبوس در کمپ را حفظ کند و بنابر
این نباید از نیرنگها و فریبکاری های سران فرقه غفلت کرد.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آنانی که در بلوچستان زندگی می کنند بلوچ نیستند!
محمود سپاهی - پاریس 17.10.2011
خوب شد که به این آگاهی رسیدیم که در بلوچستان بلوچ زندگی نمیکند وهرکسی که در بلوچستان هست، بلوچ نیست. به خدا راست میگویم. این یک کشف بزرگ از استاد دروغ و دغل اقای رجوی است! در سایت مسخره و پر از دروغ گروهک رجوی، یک برنامه ای دیدم که تعدادی بلوچ را به زور به پای مصاحبه علیه خانواده های موجود در جلوی درب ورودی زندان اشرف کشیده بودند که علیه آنها فحاشی از مدل رجوی بکنند . نکته ای که خیلی برایم جالب بود این بود که این افراد میگفتند اینهایی که دنبال فرزندان خود از بلوچستان آمدند بلوچ نیستند انگار بلوچ بودن یک امتیاز خاص هست که الان رجوی کشف کرده و او میگوید چه کسانی بلوچ هستند وچه کسانی نیستند ودر ادامه این افراد فریب خورده گفتند که بلوچهای واقعی آنانی هستند که در اشرف اند و آنهایی هستند که از اشرف دفاع میکنند ,باشد ما این را ملاک قرار داده و به مطلب خود ادامه میدهیم . قبل از سقوط ارباب مجاهدین، این گروهک دست به یک اقدام خیلی کثیفی زد و آن این بود که افراد غیر ایرانی(پاکستانی از بلوچستان پاکستان) را که در ایران(بلوچستان) مشغول به کار بودند را با وعده اروپا و پول به عراق کشاند و آنها را برای عملیاتهای تروریستی تربیت میکرد. این افراد کسانی بودند که گاها بعضی از این افراد فارسی هم بلد نبودند. در آن زمان مسئولین گروهک ازمظلومیت این افراد سوء استفاده کامل را میکرد واین افراد را نگه داشته بود و تا فرد میگفت من میخواهم بروم، سریع به او میگفتند ای بابا تو بلوپ هستی و با دیگران فرق داری، خدا تو را برای مبارزه آفریده، تو با سلاح بزرگ شدی و با این حرفها طرف را .... میکردند . ولی این روند زیاد عمر نکرد و با سقوط صدام و از میان برداشته شدن سلاح افراد گروهک دیگر بهانه ای نداشتند و دست به یک اقدام کثیف دیگری زدند. در زندان اشرف محلی درست کردند به اسم اف ام 8 واکقر بلوچها را در آن محل سازماندهی کردند و چند ماهی به این شکل آنها را که اکثرا با هم متهد بودند را نگه داشتند و باید در اینجا بگویم که یکی از افراد را که میتوان گفت تقریبا حرفش پیش بلوچها زور داشت و حرفش میرفت را هم گروهک به بهانه مریضی کشت (جاوید بلوچ )دریکی از شبها که فکر کنم رجوی و افرادش این شب را هرگز فراموش نخواهند کرد، همه بلوچهای اف ام 8 که 27 نفر بودند دست به یکی شده و جلوی چشم همه مسئولین گروهک با یک خودروی نظامی خود را به کمپ امریکاییها رساندند . فردای آن روز تمامی بلوچهایی که در قرارگاه های مختلف بودیم را در سالنی بزرگ درزندان اشرف جمع کردند. چون خدای مجاهدین خشم کرده بود (مسعود ) آقا پیام داده که چرا این اتفاق افتاده وچرا اکثر بلوچها فرار کرده اند ؟ والان من باید بگویم که دروغ گو کم حافظه میشود. چگونه هست که با فرار بلوچ از زندان اشرف از بلوچهای باقیمانده حسابرسی میشود، ولی خانواده بلوچ نیست ؟ به نظر من این مهم نیست که افراد از کجای ایران برای شکستن زندان اشرف به عراق میروند. مهم این است که همه بک نظر هستند وهمه خواستار شکسته شدن این زندان هستند. حال رجوی هرچه میخواهد بگوید و پارس بکند. همه میدانند که این زوزه ها از سر ترس هست و برای شخصی مثل مسعود این حرکات طبیعی هست. در رابطه با شریف نجاریان که در سایت مجاهدین مصاحبه کرد، او در سال 2001 وارد عراق شد به او وعده اروپا داده بودند و او را از امارات به اشرف کشانده بودند. ظرف مدت کوتاهی او را شستشوی مغزی دادند و او را وادار کردند که بگوید شیعه شده و از اهل تسنن دست کشیده است. او خیلی زود مخلص مجاهدین شد .به طوری که هیچ بلوچی در زندان اشرف با او رابطه دوستانه ای نداشت و همه از او متنفر بودند. ولی با تمام این حرفها او هم یک قربانی هست و برای نجاتش باید اقدام کرد، چون تمام افراد در اشرف، همه قربانی افکار ارتجاعی رجوی هستند.
به امید آزادی همه اسرای اردوگاه اشرف، محمود سپاهی، پاریس
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پیام آقای نادر نادری به گروگانهای گرفتار در کمپ بد نام اشرف (عراق جدید)
نادر نادری، وبلاگ آیندگان،
فرانسه، دوازدهم اکتبر 2011 میدانید که رجوی همواره سعی کرده تا جلوی پناهندگی شما را بگیرد. در زمان صدام هم همینطور بود که نخواست پناهندگی شما حل شود والا که اکنون به این مشکلات دچار نمی شدید. رجوی همیشه از این که اعضا پناهندگی دریافت کنند وحشت داشت. چرا؟ الان هم تمام دستگاه خارج از کشور و حتی خود مریم رجوی با تمام قوا بسیج شده اند تا جلوی پناهندگی شما را بگیرند. مریم رجوی در آخرین صحبت هایش آن را خط مالکی و خامنه ای خوانده تا شاید با این ترفند از ارائه این استاتو به شما جلوگیری کند... مریم رجوی و سران سازمان فقط و فقط برای ادامه زندگی اشرافی خود در قصر اور سور اواز بسیج شده اند تا جلوی پناهندگی شما را بگیرند و میخواهند از کشته شدن شما برای ادامه زندگی اشرافی خودشان استفاده کنند
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آیا اپوزسیون جمهوری اسلامی بازیچه دست مجاهدین خلق قرار خواهد گرفت
بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان
مستقل ایرانی، دهم اکتبر 2011
سازمان مجاهدین خلق بعد از سالها ترویج ترور و خشونت و کوبیدن بر طبل مبارزه مسلحانه ، بعد از سالها همدستی با دشمن ایران و ایرانی و بعد از سالیان سال پروراندن رویای قدرت در سر؛ امروزه به دلیل بی آیندگی ناشی از غلط بودن خط و خطوط استراتژیکش به مخصمه افتاده است ، این سازمان در حالی که حامی اصلیش یعنی صدام حسین را از دست داده و توسط ارتش آمریکا نیز خلغ سلاح شده ، امروز قرارگاه و محل امن فرقه سازی اش را نیز از دست رفته میبیند ، به دلیل تنفر عمومی مردم ایران نه دیگر توان ادامه مبارزه چریکی و یا حتی ایذایی در داخل خاک ایران را داردو نه توان نفوذ از هیچ مرزی را ، نشان دادن تانک و توپ های از دست رفته اش در تلویزیون ماهواره ای و نیز مراسم و جشن برای سالگردهای خشونت بار گذشته هم کمکی به این سازمان نکرده و حتی در تلاش برای سبز نمایی وغصب تلاش و توان سبزها هم ناموفق بوده . در چنین شرایطی و با پذیرش انحلال ارتش آزادیبخش ملی یعنی اصلی ترین خط استراتژیک سازمان و پذیرش پناهندگی تک به تک اعضایش ؛ حالا سازمان مجاهدین این همیانهَ تنفرزای مملو از نفرت و خشونت ،راهکار دیگری را در سر دارد ؛ اینبار نیز مثل همیشه سازمان با استفاده از لولوی جمهوری اسلامی میخواهد بچه ها را بترساند و به خدمت در آورد اما اینبار بچه ها نه اعضای دربند که گروهها و دستجات مختلف اپوزسیون هستند ، سازمان مطرح میکند که جمهوری اسلامی پول و انرژی زیادی برای تفرقه و شکل نگرفتن یک تشکل بزرگ از اپوزسیون حاضر خرج میکند ، سازمان میگوید که همه تلاشها برای تفرقه بین گروهها کار جمهوری اسلامی است و صد البته نمیگوید که چرا تا به امروز با تهمت به بقیه و فحاشی و تنگ نظری مصرانه خط جمهوری اسلامی را دنبال میکرده ؟ سازمان خطاب به اپوزسیون میگوید که خواست جمهوری اسلامی این است که آنها همان مبارزه مسلحانه را دنبال کنند و بقیه هم به آنها فحاشی کنند تا اینهمه توان تشکیلاتی و مادی آنها هرز برود ، این همه برای است که مجاهدین خلق بعنوان یک گروه سیاسی اپوزسیون پذیرفته شده و با ویژگیهایی که برای خودش قائل است رهبری و با پوزش و از زبان نشستهای درونی شان “افسار” اپوزسیون خُردِ جمهوری اسلامی را در دست گرفته و همه را به ارابه بزرگ سازمان ببندد تا به تاخت به سوی آرزوی دیرینه اش “قدرت ” بتازد. در این راه البته پول باد آورده سازمان هم علاوه بر استدلال سازمان بسیار مجاب کننده است ، گروههایی که یک نشریه یا یک کانال ماهواره ای یا حتی یک سایت برایشان چندان مقدور نبوده ، این پولها دلیل خوبی بر نقش محوری مجاهدین خلق در اپوزسیون جمهوری اسلامی میتواند باشد. باید دید تا کجا اپوزسیون به حقارت دست نشاندگی مجاهدین تن خواهد داد ، راهی که از پذیرش آنها بعنوان اپوزسیون آغاز میشود و البته اضافه کنم که مشکلی در ترک مبارزه مسلحانه و روی آوردن مجاهدین خلق به کار و فعالیت سیاسی نیست و این هم مبارک است و هم خواست دیرین من ، اما بعنوان یک ترفند بلکه با نقد گذشته شان از طرف مسئولین و بخصوص شخص مسعود و مریم رجوی و اعلام انزجار از عملکردهایشان در جلسات و نشست های حضوری و یا تلویزیونی با امکان گفتگوی آزاد و اعلام تغییر مشی و رفتار سازمان بطور رسمی . البته سازمان از همان زمان شاه به بهانه حضور دستگاه امنیتی ساواک و خطرتهدید جان افراد و شرایط پلیسی و نظامی همواره از هر گونه توضیحی در باره عملکردش و هر گونه پاسخگویی سر باز زده است و همواره هم سعی داشته که با تشدید این فضای امنیتی و پلیسی و نظامی دستش برای هر گونه توضیح ندانی پُر باشد ، اما آیا در شرایط فعلی لااقل در خارج کشور که شاهد شدیدترین انتقادها به مسئولین دیگر اپوزسیونها و نیز سبزها همراه با حضور و پاسخگویی آنها بوده ایم و هستیم این خواست زیادی از مجاهدین خلق است ؟ بدیهی است که حمایت از این سازمان قبل از تحقق این خواسته را باید همان تطمیع مالی تلقی کرد.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |