_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

تجلیل مردگان قبل از مرگ برای تجلیل از آنها بعد از مرگ

 

 

بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و نهم اکتبر 2011
http://www.cibloggers.com/?p=7850

 

بیماری به دلایل مختلف در بدنه و راس سازمان مجاهدین خلق شیوع فراوانی دارد , از بیماری خونی و تیروئید مزمنی که گریبان مریم رجوی را گرفته و او را مجبور به مصرف مستمر قرص کنترل خون و مزوتراپی و عمل و معالجه و درمانهای مختلف برای رفع پف کردگی زیر چشم ناشی از این بیماری نموده تا بیماری کهنه کمر و روده در مسعود رجوی و بسیاری بیماریهای روحی و عصبی وانواع سرطانها در بدنه سازمان و مسئولین رده پایین این فرقه که همه حاکی از یک بحران نهفته در این فرقه است , بحرانی که سازمان را بطور فیزیکی به سمت نابودی میکشاند ,بحرانی حادتر از ضرب العجل تعطیلی اشرف , این مشکلات در بدنه سازمان بخصوص بدنه مستقر در عراق دلایل مختلفی دارد , دلایلی مثل عصبیتها و استرس های ناشی از زندگی فرقه ای , نداشتن راه درست رابطه جنسی و در عوض مسائلی مثل خودارضایی و….. و محرومیتهای جسمی وکاری وفروخوردن خشم و حتی حرفهای این افراد بعلاوه کهولت سن و رسیدگی نکردن به روحیات شخصی و فردی هر کس به اسم انقلاب ایدئولوژیک و نبود فضای عاطفی و عشق و علاقه و دوستی.

در مسئولین بالاتر هم ناکامی های مستمر سیاسی و شکستهای ایدئولوژی و استراتژی ترس و بحران تشکیلاتی و بی آیندگی باز هم بعلاوه کهولت سن موجب این بیماری ها شده است .سازمان مجاهدین در قبال بیماری این دو دسته برخوردهای مختلف و متناقضی دارد , در یک سو رسیدگی پرهزینه و دائمی برای بیماری مریم رجوی و عمل های مکرر و پرهزینه پوست و دندان و زیبایی و عمل پرهزینه مهدی ابریشمچی با اجاره یک بیمارستان بطور کامل برای دیسک کمر و یک عمل ساده دیگر و از سوی دیگر اجازه ندادن به اعضای پایین تر در اشرف برای انتقال به خارج از اشرف برای درمان و سوق آنان به سوی مرگ برای مظلوم نمایی از اجساد آنها و کسب حمایت حقوق بشری.

در این میان مرگ مخالفان به دلیل همین شرایط برای سازمان ضربه سنگینی بود اجساد کسانی مثل مهدی افتخاری نه به درد مظلوم نمایی میخورد و نه باعث تحریک و تهییج اعضا میشد و حتی باعث سرخوردگی و سئوال در نیروها و مردم هم شد. این تجربه نشان داد که باید هرکس قبل از مرگ در سیمای فرقه حاضر شده و به تجلیل از سازمان بپردازد تا بتوان از جسدش سود برد و بعد از مرگ به تجلیلش پرداخت.

امروز بیماران جواب شده برای نمایشات اینچنینی و اعترافات تلویزیونی قبل از مرگ به صف شده اند ؛ هادی روشن روانی که با وجود بیماری و ضعف حواس با کمک پرومتر در برنامه ارتباط مستقیم حاضر شد نمونه بارز این سوء استفاده سازمان در خصوص بیماران است .

از دیر باز اضافه کردن آماربه اصطلاح شهدای سازمان یکی از دغدغه های اصلی این فرقه بوده است تا جایی که شخص مسعود رجوی در یکی از نشست ها در پاسخ به کسی که قصد خودکشی داشت گفت که کسی که کشته میشود حتی با انفجار آبگرمکن و یا در یک سانحه, شهید است چون برای مبارزه به صفوف مجاهدین پیوسته ولی اگر در اعتراض باشد و کسانی هم دیده باشند این مرده روی دست سازمان میماند و باعث ننگ سازمان است . همین طرز تفکر سازمان بود که باعث شد قتل بسیاری از مخالفان را به صورت سانحه یا در جنگ صحنه سازی کند تا هم مخالف را از بین برده باشد و هم شهیدی به آمارش اضافه کرده باشد. امروز هم سازمان بجای کم کردن تنش ها و قوانین فرقه ای بیماری زا وبجای اجازه رسیدگی های پزشکی قصد دارد از بیماران شهیدانی خوب و والا بسازد , شهیدانی که در فیلم یادبودشان خواهیم دید چطور چند روزی قبل از مرگ به دفاع جانانه از سازمان پرداخته اند .

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

التماس بی تاثیر رجوی به اشتون و غرب

رجوی زبان قدرت را بهتر می فهمد

 

 

محمد علوی، آریا ایران، پاریس، بیست و هفتم اکتبر 2011
http://ariairan.com/fa/?mod=view&id=11896

وقتی دخالت های فرصت طلبانه باند تروریستی رجوی در عراق نتیجه نداد تا دولت مالکی زمین بخورد،جبهه فعالیت آنان در مجامع بین المللی شدت گرفت.از فرانسه و سوئیس تا واشنگتن به استخدام لابی مشغول شدند تا با توزیع دلارهای بادآورده به مطرح کردن دارودسته خود بپردازند.و به این شکل فرصتی بیشتر برای باقی ماندن در عراق خریداری کنند.از طرف دیگر همزمان به ارعاب و تهدید پرداختند که اگر "راه حل مقاومت در باره اشرف" پذیرفته نشود آنجا حمام خون راه می افتد و فلان و فلان...

اما این رویکرد نتیجه ای جز بی آبرویی بیشتر نداشت .چون این موضوع زمانی می توانست اهمیت داشته باشد که سربازان رجوی به استخدام تمام عیار پنتاگون در آمده وغرب در پی رویارویی نظامی با ایران باشد.بر خلاف نظرات برخی تئوریسین ها،جمع شدن گربه همیشه برای پرش و تهاجم نیست. خروج نیروهای آمریکایی از عراق نشانه ای از عقب نشینی وحداقل تا دوره ای قابل ملاحظه جمع کردن میز جنگ با ایران است. متهم کردن ایران در توطئه برای ترور سفیر عربستان نیز زمینه چینی برای هشدار و شیپوری است که مابه ازاء زمین خالی شده عراق از واشنگتن نواخته می شود.تا حریف مقداری خودش را جمع و جور کرده و با ترس و لرز پا به فرار بگذارد.یعنی یک شگرد و بازی کودکانه برای پیشگیری وعدم نفوذ بیشتر به عراق وکشورهای میزبان «بهار عربی»!

در این میان سر رجوی برای هزارمین بار بی کلاه ماند.نه غرب به آنها توجه کرد و نه به راه حل آنان اهمیتی داده شد.لابی های آنان نیز کاری از پیش نبردند.به گفته خبرگزاری های بین المللی "جان بولتون" که فقط برای شرکت در یک برنامه حدود 100.000 دلار پول دریافت کرده بود،کنار گوش مریم رجوی در پاریس گفت ؛ "از دست ما کاری ساخته نیست.اشرف را خواهند بست و شما باید به آن تن بدهید."

با اینحال رجوی در پی یافتن فرصت ها ی دیگر،بازگشایی امکانات و چانه زنی بیشتر برای باقی نگه داشتن اعضای محصور خود در پادگان اشرف است.چرا که بخوبی می داند فروریختن حصارهای تشکیلاتی چه معنایی می تواند داشته باشد.از این رو هر روز در پی تولید هشدار،پیام و جلب حمایت در اروپا و آمریکا است.تا حداقل به شکلی آبرومندانه تر و با کمترین تلفات از عراق خارج شود.

در جدیدترین رویداد که به التماس رجوی با واسطه 120 مزدور اروپایی مشهوراست،از اشتون در خواست فشار آوردن به دولت مالکی وخواستار تاخیر در اخراج "ارتش خصوصی صدام" از عراق شده اند.آنها از"کاترین اشتون، اعضای جامعه اروپا، سازمان ملل متحد و آمریکا درخواست کرده اند که روی دولت عراق فشار بگذارند، تا از بستن اردوگاه اشرف تا پایان امسال خودداری کند. به اعتقاد امضا کنندگان تعطیل این اردوگاه می تواند به یک حمام خون مبدل گردد." یعنی تهدید ، ارعاب و پرداخت هزینه از جان کسانیکه کوچکترین ارزشی برای دستگاه رجوی ندارند.و برای غربی ها نیز از اهمیت افتاده اند.

با در نظر گرفتن رویکرد جدید آمریکا در منطقه، عراق و پانزدهمین سال ابقای باند رجوی در لیست تروریسم بین المل،می توان پیش بینی کرد که این نامه نیز همانند هزاران نامه ای که تا کنون نگاشته شده بی تاثیر بوده ، دولت های اروپایی و مجامع بین المللی را در حفاظت از تروریست ها به وجد نخواهد آورد.این مسئله نشان می دهد که حتی با میلیون ها دلاری که مجاهدین برای خرید لابی هزینه می کنند، جهان اهمیتی به تبلیغات سوء مشتی یاغی و تروریست نمی دهد!رویکرد جامعه جهانی با مردم ایران فارغ از غوغا سازی باند تروریستی رجوی بوده و به گفته خود آنان اگر نیاز به قربانی نمودن شان باشد دریغ نخواهند کرد! 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام صوتی آقای کهزادی به اسیران در زندان اشرف

 

 

همایون کهزادی - پاریس

26.10.2011

لینک به پیام صوتی آقای کهزادی

 

سلام به همه دوستانم در اسارتگاه رجوی؛

دوستان خوبم توجه کنید هرچند که خود به خوبی میدانید، اما من بعنوان دوست شما وظیفه خود میدانم که این نکته مهم را به شما برسانم. دوستان خوبم همگی شما یان خوب میدانید که زمان مهلت دولت عراق برای بستن اسارتگاه اشرف رو به پایان است و این را هم به خوبی میدانید که سران فرقه به هیچ عنوان حاضر نیستند حتی یک نفر از شما خارج شود و گزینه آنها قتل وعام همگی شماست تا بعدها بگویند که پرونده ما بخوبی بسته شد. به خدا سوگند سران فرقه ذره ای به فکر سلامتی شما نیستند ودجان شما یان برای آنها ارزشی ندارد. لذا از شما یان میخواهم با تمام قوا برای خروج از این قتلگاه اقدام نمایید، چه با فرار و چه با اعتراض و اعتصاب. زیرا شمارش معکوس شروع شده است. شاید دیگر چنین فرصتی هرگز پیش نیاید.

این یک واقعیتی است که ما در بیرون از آن قتلگاه میبینیم و شما یان از اتفاقات بیرون خبری ندارید.

پس تا دیر نشده خود را از قتلگاه اشرف بیرون بکشید.

قربان همگی شما، همایون کهزادی

24/10/2011   پاریس

 

لینک به پیام صوتی آقای کهزادی

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعضا مجاهدین حداقل کاری کنید که عاقبت به خیر باشید

 

 

سعید ناصری - پاریس

25.10.2011

 

در حالیکه مجاهدین به ساعت ها و روزهای آخر برچیده شدن کمپ شان نزدیک میشوند، نه تنها مسئولین به فکر چاره ای نیستند برای جان اعضای خود، بلکه به تشویق کردن اعضا میپردازد که با سنگ به جان خانواده ها بیفتند، خانواده هایی که از مسافت های طولانی برای دیدن جگرگوشگان شان آمدند، شاید بتوانند لحظاتی هم شده آنان را ملاقات نمایند و آنان را به آغوش گرم خانواده بکشند. ولی رجوی خائن نه تنها اجازه نمیدهد بلکه خانواده اعضا را با سنگ مورد هدف قرار میدهد و آنان را زخمی میکند، ننگ بر رجوی باد، باشد که در فردا بایستی جوابگوی این اعمال کثیف خود باشد.

در سایت ها دیدم که آقای حسن زاده از ایران روانه کشور عراق شده و تمامی ریسک ها و سختی ها را ایشان به جان خریده اند شاید لحظاتی بتوانند برادر خود را بعد از بیست و چهار سال دوری در آغوش بگیرند و از چنگال رجوی نجات بدهد، ولی متاسفانه توسط اعضای مجاهدین به فرمان مسئولین ایشان از ناحیه سر مجروح شدند، برای برادر عزیزمان آرزوی سلامتی دارم و باید گفت همین پایداری شما عزیزان بوده که به اعضای اسیر در داخل فرقه نیروی قلبی میدهد که تصمیم بگیرند خودشان را به دنیای آزاد برسانند و از شما عزیزان میخواهم که به پایداری خودتان ادامه بدهید.

در خبرها خواندم که وزیر خارجه آمریکا خانم هیلاری کلینتون و آقای باراک اوباما، اعلام رسمی کردند که تا پایان سال 2011تمام نیروهایش را از خاک عراق بیرون خواهند کشید و فقط تعداد انگشت شماری برای حفاظت از سفارت آمریکا در عراق باقی میمانند، از طرفی هم موضع رسمی دولت عراق را جویا شدیم که همچنان بر موضع خود است که تا پایان 2011بساط مجاهدین را جمع میکنند و این تصمیم قطعی دولت عراق میباشد.

در این میان، سوالی که میماند تصمیم مجاهدین چی است، آیا همچنان میخواهند به خشونت خود ادامه دهند، مثل سالیان گذشته یا اینکه مقداری عاقل شده اند حتی مقطعی تا ببینند شرایط چی میشود.

ولی متاسفانه خبرها حاکی از این است که این سازمان آدم بشو نیستند و همچنان به کارهای خشونت گرای خود ادامه میدهند. نمونه بارز آن، سنگ پرانی بر علیه خانواده های مقاوم در شهرک آزادی و زخمی کردن آنان، به رجوی باید گفت ادامه بده ببینیم تا کی میتوانی ادامه بدهی و استقامت بکنی، یاد داستان آن غریق افتادم که هنگام غرق شدن دست به هر چی خار و خاشاک میزد، ولی شما غرق شدیده اید خودتان نمیفهمید. به امید بر چیده شدن هر چه سریعتر کمپ بد نام اشرف و آزادی زندانیان در بند.

سعید ناصری ـ پاریس

25.10.2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جاسوسی به بهانه جاسوس یابی

 

مهدی خوشحال - آلمان

24.10.2011

http://iran-fanous.de/middle/295-Khoshhal-Jasosi-24,10,2011.htm

 

به تجربه به این دانش رسیده ام، دشمن تراشی و حفظ نیرو توسط سیاه نمایی علیه دشمن، تلاشی عظیم و پر هزینه از جانب فرقه مجاهدین بوده است. هزینه ای بسا سنگین که می توانسته همه نیروهای ناراضی و مخالفینش را از دور خارج کند. اعضای ناراضی و جداشده، آن طور که از کیفیت بعضی از آنان آگاهم، با هزار تن از آنان می شد کشوری را مدیریت کرد و در سازندگی جامعه ای کوشید. البته در سازندگی و نه در راستای نابود کردن جامعه و خود آن نیروها، به مثابه رفع خطر کردن از موقعیت رهبری.

طی ماه ها و سال های اخیر، خط سیاسی و تبلیغاتی فرقه مجاهدین علیه نیروهای جداشده و ناراضی، اندکی فرق کرده است. آنان بر خلاف گذشته که در هر جا و مکان و رسانه ای، علیه جداشدگان تبلیغ هیستریک می کردند و از این طریق سعی در ترساندن مردم و نیروهای خودی و بی اثر کردن تبلیغات مخالفین داشتند، پس از این که در بعضی جاها به اشتباه خود پی بردند، خطوط دیگری را علیه مخالفین اعمال کرده و می کنند و در این راستا به دستاورد جدیدی نیز رسیده اند. این متد و روش به موازات روش های قدیمی، بدین گونه است که با مراجعه به افرادی که از نزدیک اعضای جداشده را می شناسند و یا در معرض روشنگری آنان هستند، به آنان مراجعه کرده و با انواع تبلیغات دروغ و وعده های پوچ و هزینه های دیگر، آنان را آهسته آهسته به هوادار و جاسوس خود بدل می کنند.

 افراد فریب خورده قبل از این که جاسوس فرقه بشوند، بعضاً و در ابتدا از مخالفین سرسخت آنان و به ویژه رهبری آن بودند. ولی با تماس هایی که از جانب نیروهای ورزیده مجاهدین با آنان گرفته می شود، تغییر مسیر داده و اکثراً به جاسوس آنان بدل می شوند.

در یکی از این موارد، با یکی از آنان که همیشه از مخالفین سرسخت مجاهدین شمرده می شد، تماس گرفتند و از او خواستند که تو با این سوابق مبارزاتی و غیره، چرا با یک مزدور و جاسوس جمهوری اسلامی، در ارتباط هستی؟! معمولاً هم در اینجا و هر جای دیگر از واژه هایی که خودشان در آن غرق شده و به کار و هدف اصلی شان بدل شده است، استفاده می کنند. طرف مقابل که سال ها در غربت و سستی و انفعال و بی توجهی دیگران نسبت به خود، زندگی پریشانی داشته است، پس از گفتگویی کوتاه با کارشناس مجاهد، طاقت نیاورده و از او پرسید، آخر این آدمی که شما از او حرف می زنید و می ترسید، مگر چکاره است و چه خطری برای موقعیت شما دارد؟ فرد مجاهد جواب داد، تو هنوز نمی دانی که این دو نفر، چه خرابکاری هایی کرده اند(منظور فرد مجاهد از نفر دیگر کریم حقی بوده است).

آن دیگری که این قلم باشد، طی بیست سال اخیر به جز نوشتن، هیچ کار و تکلیف و مسئولیت دیگری نداشته و ندارد. لابد جاسوسی و مزدوری را به این خاطر مطرح می کنند تا مثل همیشه عیب و گناه خود را به دیگران نسبت داده و خود را روسپید و بری از این گناهان جلوه دهند و در پشت این نوع مبارزه خارج کشوری، تعدادی جاسوس را به نام هوادار تربیت کنند، جاسوس و هواداری که نه امروز و نه فردا، و نه به درد ایران و عراق، نخواهند خورد.

همچنین منظورم از تجربه فوق، هشدار دادن خط و و خطوط جدید رهبران مجاهدین به مردم است که از طرق تحمل هزینه های سنگین و حتی از میان مخالفین منفعل و سرخورده شان، به دنبال سیاه نمایی و تهدید جداشدگان فعال هستند، البته این بار در خفاء؛ تا به یمن این همه روشنگری و هشیاری مبارزاتی به قول خودشان، افراد فریب خورده را آرام آرام به جاسوس خود بدل کنند.

"پایان"

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رهبران جنگی و پیروان غیر جنگی

 

تحریریه ایران فانوس

18.10.2011

http://iran-fanous.de/middle/285-Fanus-Rahbaran-18,10,2011.htm

 

آخرین سخنرانی مسعود رجوی که چند هفته قبل و به دنبال طرح عقب نشینی نیروهایش از خاک عراق به پشت جبهه، اتفاق افتاد، او این بار نیز مانند دفعات قبل، به جز سر دادن شعارهای تکراری، معکوس گویی های همیشگی، روحیه دادن های کاذب، تحلیلهای دروغ و دست پیش گرفتن برای نیروهایش، چیز تازه ای بر زبان نیاورد.

او با زرنگی خاص خود عقب نشینی نیروهایش را مانند شکست عملیات فروغ جاویدان|مرصاد، توصیف کرد و مانند جمع بندی آن عملیات، تحلیلهای حق به جانب خود را به آنان گوشزد کرد.

اگر یادمان باشد، او پس از 12 روز از شکست عملیات فروغ جاویدان|مرصاد که در تابستان سال 1367 اتفاق افتاد، در نشستی برای نیروهای باقیمانده، شکست خورده و زخمی اش، قبل از روحیه دادن به آنان، به دنبال رفع تقصیر از خودش برآمد و صراحتاً نیروهایش را شکست خورده و خود را فاتح آن عملیات برشمرد و علت اصلی شکست نیروهایش را چنین اذعان کرد که آنان در حین جنگ به فکر منافع رهبری نبوده، بلکه به فکر زن و فرزند خود بوده اند، آنها ایدئولوژیک نجنگیده، بلکه تعادل قوایی و کلاسیک جنگیدند! و در این میان یعنی از ابتدا تا انتهای گفتار یک جانبه اش، کسی نبود تا از وی سئوال کند، در عملیاتی که 7000 تن نیروی مجاهد حضور داشتند و 1400 کشته و 900 تن زخمی شده اند، اگر آن جنگ نبود، پس جنگ به چه معناست و شما لطف کنید یک بار جلو بیفتید تا دیگران از شما شجاعت و جنگیدن را یاد بگیرند! ولی از آنجا که در مرام و ایدئولوژی رهبری سازمان، نه جنگیدن او "جنگ" و جنگیدن نیروهایش "نه جنگ" نامیده می شود، او این بار نیز مانند جمع بندی عملیات فروغ جاویدان|مرصاد، نیروهایش را به "نه جنگیدن" متهم کرد که مثلاً رهبری سازمان همه شرایط جنگ و پیروزی را در عراق مهیا کرده بود، ولی نیروها از این همه موهبت و فرصت استفاده نکرده و سرانجام ناچار شدند تا از خاک عراق عقب نشینی کنند.

او سرانجام برای روحیه دادن و حفظ تتمه نیروهایش، اضافه کرد، طی این ایام هر جا که پیشروی داشتیم از موهبت "جنگ" بوده و هر جا که عقب نشینی داشتیم، به خاطر "نه جنگ" بوده است!

درجمع بندی سخنرانی اش، عقب نشینی نیروهایش از خاک عراق، به خاطر نه جنگیدن بود و از آنجا که به رسم و سیاق قبل، جرقه جنگ به پای رهبران و هنر جنگیدن به پای پیروان بوده است، بنابراین، پیروانش از این پس نباید از رهبری سازمان طلبکار باشند و طرح و برنامه و تحلیلهای او را در عراق به زیر سئوال ببرند، بلکه مانند عملیات فروغ جاویدان|مرصاد، هم اکنون نیزمی باید خود را مسئول شکست و عقب نشینی از خاک عراق بدانند. در این جا نیز مانند آن عملیات، رهبری سازمان فاتح، اما پیروان به خاطر نه جنگیدن در عراق، شکست خورده و بدهکارند.

اما رهبری سازمان در سخنرانی اخیرش، جهت حفظ نیروهای شکست خورده، نتیجه گرفت که شما هر کجا که رفتید، روحیه جنگی را با خود ببرید. جنگ و داشتن روحیه جنگی، یعنی این که کما فی السابق، رهبران امروز سازمان همچنان می بایست رهبران آینده باقی بمانند. چون که رهبران کنونی، تنها در فضای عاری از عقل و منطق و دموکراسی، و برعکس تنها در فضای ایدئولوژیک و جنگی، می توانند همچنان و مانند سابق بر گرده پیروان شان باقی بمانند.

این جا نیز کسی نبود تا از رهبرش سئوال کند، عراق صدام حسین که بزرگترین ظرف جنگ و با حداکثر سلاح و خون و نیرو، نتوانست کاری از پیش ببرد، اروپا که ظرفی تماماً سیاسی و عقلانی است، چگونه می تواند جرقه و جنگ و پیروزی را بر روی تابلو به تصویر بکشد و همچنان به نیروهایش امیدواری کاذب بدهد.

واقعیت امر این است که خاک عراق، ظرف مناسب جنگ و پیروزی برای نیروهای مجاهدین نبود، بلکه ظرف مناسب برای پیروزی رهبران مجاهد و حفظ موقعیت آنان در راس هرم قدرت سازمانی بوده است.

"پایان"

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خشونت، چتر نجات رهبران مجاهدین خلق

 

 

تحریریه ایران فانوس - 07.10.2011

http://iran-fanous.de/middle/270-Fanus-Khoshonat-07,10,2011.htm

 

 

طی روزها و هفته های اخیر، مواردی از نوشته ها و مقالات و شکایات، از جانب قربانیان ترور و خشونت، بر روی سایت های اینترنتی، دیده و شنیده شد مبنی بر تهدید جدیدی از جانب چماقداران سازمان مجاهدین.

واقعیت امر این است، سازمان مجاهدین همان گونه که از اسمش پیداست، یعنی سازمانی منظبط، جهادگر و تروریستی. به ویژه اگر کارنامه رهبران این سازمان، بخصوص شخص مسعود رجوی را دقت کنیم، درمی یابیم که آنان به جز خشونت، حرف دیگری و به جز تهدید و ترور، حرف تازه ای برای گفتن ندارند. آنان نه در مصاف با دشمن، بلکه در ارتباط با مردم و اعضای راضی و ناراضی خود نیز به روش مختلف با همین زبان یعنی زور و زور عریان، استفاده می کنند.

گذری به زندگی سیاسی مسعود رجوی در مواجه با حکومت هایی که او با آنها سر جنگ و دعوا داشت و زندان و حذف رقبایش در زندان و سرانجام به دست آوردن موقعیتی ابدی در سازمانش، همه و همه گویای کاربرد خشونت در همه پهنه ها و امور بوده است. او نه تنها زاده خشونت و زندان و تحقیر و توبه و تشکیلات و سازمان و فرقه و ارتش آزادیبخش و ترور و تهدید و پنهانکاری و خاک دشمن و غیره است، در ادامه همین راه و روش، بدون خشونت قادر به حفظ جایگاه خود در راس سازمانش، نبوده و نخواهد بود.

اسامه بن لادن، که شخصی خشونت طلب و در راس سازمانی تماماً خشونت طلب بوده و با همه دنیا و بالاخص با مردم افغانستان سر جنگ داشته، او تنها می توانست از طریق خشونت و هراس، نام و آوازه خود را در دنیا بگستراند و ضمناً اتوریته خود را بر سازمان و هوادارانش محفوظ بدارد. شخصی که از خشونت زاده شد، با خشونت کور زندگی کرد و سرانجام با همان روش خشونت و توسط اربابانش، از دنیا رفت.

خشونت این گونه رهبران و سازمان شان شباهت زیادی به یک کارخانه اسلحه سازی دارد. رهبران و کارگران یک کارخانه اسلحه سازی اگر چه ادا و اطوار دموکرات ها را درآورند و بدور از خشونت و جنجال زندگی کنند، اما همواره بقاء و خواست و نیات شان، بر ایجاد آشوب و جنگ و خشونت است، چرا این که آنان بدون خشونت و جنگ، ناچارند درب کارخانه شان را گل بگیرند. رهبران همین دستگاه ها و کارخانه ها، وقتی در بالا و خفاء و به دور از دید دیگران، می نشینند و گپ می زنند، از قضا خشونت و سلاح های ساخته شده را برای دفاع و تهاجم و کنترل جمعیت و مابقی دستاوردهایی که لابد خودشان به نفع مردم و مثبت می خوانند، توجیه می کنند و به تولید سلاح و سلاح های پیشرفته اصرار می ورزند.

درنتیجه، رهبران مجاهدین خلق که عمری را با خشونت اجین بوده و نانش را خورده اند، دست از خشونت به ویژه خشونت علیه افراد آسیب پذیر جامعه بر نخواهند داشت. چرا این که خشونت، موتور محرکه و سوخت آنان و اعضاء و هواداران شان به ویژه در سر فصل های عقب نشینی و سرخوردگی است. معهذا، آنچه را که خاک عراق نام دارد و آنان آن را طی سه دهه اخیر به عنوان ظرف مناسب خشونت به کار بردند و طی ماههای آینده چنین ظرف حیاتی را از دست خواهند داد، بدون شک خشونت را به عنوان سوخت موتور محرکه خود و هواداران شان از دست نخواهند داد و بر آن همچنان اصرار خواهند ورزید.

سخنرانی رهبری سازمان که روز 26 شهریور امسال و به دنبال طرح عقب نشینی از خاک عراق و روحیه دادن به نیروهایش انجام گرفت، او با غیظ  و عصبانیت تمام این بار نیز صدها بار واژه گان خشونت از جمله جنگ و شمشیر انقلاب مریم و غیره را بر زبان آورد و در این رابطه نتیجه معکوس گرفت و هر جا که در مسیرش عقب نشینی و شکست بود، از فواید "جنگ" دانست و هر جا که راه هموار بود آن را نیز معکوس وار به خاطر معضل" نه جنگ" ارزیابی کرد!

با این وصف، رهبری سازمان مجاهدین در حال حاضر و پس از این نیز به مثابه خلبانی می ماند که در اثر حادثه، هواپیمایش در حال سقوط است اما او خود را از هواپیما به بیرون پرتاب کرده و ناچار است برای زنده ماندن چتر نجاتش را که همان خشونت بوده و خواهد بود را باز کند تا به مابقی عمرش ادامه دهد. وگرنه، او بدون خشونت و با چتر بسته، با سقوط آزاد به زمین واقعیت خواهد رسید، که در آن روز و آن لحظه، نه از خودش و نه از سازمانش، اثری باقی نخواهد ماند.

"پایان"

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ملاقات نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس با کارکنان کنسولگری عراق در شهر فرانکفورت

 

 

ایران فانوس - آلمان 05 اکتبر 2011

http://iran-fanous.de/middle/266-Fanus-Molagat-05,10,2011.htm

 

 

روز سه شنبه به تاریخ 4 ماه اکتبر 2011، دو تن از نمایندگان انجمن سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس، با چند تن از کارکنان کنسولگری عراق در شهر فرانکفورت آلمان، برگزار کردند.

در این ملاقات صمیمی که آقایان مهرداد ساغرچی و مهدی خوشحال به نمایندگی از جانب انجمن ایران فانوس، حضور داشتند، با کارکنان این سازمان در موارد نقض حقوق افراد باقیمانده در کمپ اشرف که از جانب سران مجاهدین اعمال می گردد و هم چنین سوء استفاده های دیگری که از اعضای اسیر می شود، گفتگو کرده و نامه ای را که اخیراً در باب اعضای اسیر مجاهدین در اردوگاه عراق نوشته شده و به امضای قریب به اتفاق جداشدگان از این گروه نیز رسیده است، حضوراً به دست مقامات مسئول کنسولگری عراق سپرده و ایضاً نسخه ای از نامه را برای نهادهای دیگر به ویژه سازمان حقوق بشری امنستی که مرکزش در برلین واقع است، ارسال داشتند.

در این گفتگو همچنین از بیانیه اخیر کمیساریای عالی پناهندگان یاد شد که تمام مفاد بیانیه در مورد اعضای اسیر و گرفتار در کمپ مجاهدین رعایت گردد. در اینجا همچنین به بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان که در زیر می آید به مقامات کنسولگری تذکر داده شد تا چنین شرایط انسانی برای اعضای اسیر که به بازسازی زندگی ویران شده آنان منجر خواهد شد، در نظر گرفته شود.

بیاینه کمیساریای پناهندگان سازمان ملل در 13 سپتامبر سال 2011 برابر با 22 شهریور منتشر شده است که بطور مشخص بر این اصول زیر تأکید دارد.

 

1 ـ کمیساریای عالی پناهندگان اعلام کرد که درخواست تک تک افراد برای درخواست پناهندگی از سازمان ملل را دریافت کرده است. در حالیکه سازمان مجاهدین مایل به گرفتن حق پناهندگی جمعی به صفت سازمانی و گروهی بوده است.

 

2 ـ کمیساریای پناهندگان ساکنان کمپ عراق جدید را به عنوان  پناهجو( و نه پناهنده ) در عراق میشناسد. یعنی افراد هم اکنون پناهنده محسوب نمی شوند و باید مراحل قانونی پناهندگی را طی کنند.

 

3 ـ  در این بیانیه  بطور مشخص نام قرارگاه اشرف برسمیت شناخته نشده و همانطور که بارها دولت عراق تأکید داشته نام این پادگانی که هدیه صدام حسین به رجوی بود با نام جدید آن ( عراق جدید) به رسمیت شناخته شده است که این موضوع  برای رهبری سازمان مجاهدین بسیار گران آمده و به همین دلیل آن را باج دادن کمیساریای عالی پناهندگان به مزدور مالکی ( دکتر ماللکی نخست وزیر منتخب و قانونی دولت عراق ) دانسته است.

 

4ـ کمیساریای عالی پناهندگان به صراحت تأکید میکند به رسمیت شناختن پناهندگی گروهی و سازمانی را مناسب تشخیص نمیدهد.

این اساسی‌ترین و مهمترین نکته این بیانیه تاریخی است که سازمان مجاهدین قادر نخواهد بود تشکیلات  خود را به اسم پناهندگی و پناهندگان به دنیای بیرون معرفی کند و در این رابطه کارشناسان سازمان ملل متحد بسیار هوشیارانه عمل کرده اند.

 

5 ـ کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل  تأکید میکند که پناهندگی گروهی را با عمل‌کرد و راهنمای عمل سازمان ملل متحد منطبق نمیشناسد و اشاره میکند که آنرا در مورد گروه هایی که سابقه فعالیت مسلحانه داشته باشند، به اجرا میگذارد .

      

6 ـ کمیساریای پناهندگان سازمان ملل در بیانیه خود اشاره می کند که تلاش میکند همراه با دولت عراق، یونامی و طرف‌های ذیربط (ساکنان عراق جدید ـ  اشرف)  راه حلی برای این مشکل پیدا کند و در این قسمت بطور مشخص  هیچ نامی از سازمان مجاهدین نیاورده است و هیچ مذاکره یا مصاحبه با تشکیلات این سازمان را برسمیت نمیشناسد وتنها برای افراد شخصیت حقوقی قائل شده است.

 

7 ـ  در همین رابطه کمیساریای پناهندگی اعلام میکند که برای مصاحبه شخصی و محرمانه با تک تک افراد در محلی مطمئن و امن و بی‌طرف بدور از نمایندگان سازمان مجاهدین برنامه‌ریزی میکند و به این ترتیب امکان و فرصتی که سالیان جدا شدگان از این سازمان خواستار آن بودند مهیا و عملی گردیده است.

 

8 ـ  در این بیانیه تأکید می‌شود که افرادی که مرتکب جرایم حقوقی یا جنایی شده باشند طبق کنوانسیون 1951 ژنو درخواست پناهندگی آنان بطور دقیق مورد بررسی قرار خواهد گرفت و پیش‌بینی می‌شود که به این ترتیب بخش بزرگی از رهبران مجاهدین که آنان نیز احتمالا تک به تک درخواست پناهندگی داده‌اند، پناهندگی آنها  برسمیت شناخته نشود.

 

9 ـ مفهوم حقوقی و قانونی این قسمت از بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان این است که پرونده افرادی که تقاضای پناهندگی فردی داده اند را مورد بررسی قرار می دهد ، یعنی اگر بخشی از مسئولین ارشد این فرقه به امید واهی رهبری فرقه هنوز از دادن پناهندگی انفرادی خودداری کرده باشند، طبعا از این مرحله به بعد حضور غیرقانونی در عراق خواهند داشت.

 

10 ـ در پایان سازمان کمیساریای عالی پناهندگان تأکید میکند که درخواست پناهندگی ساکنان کمپ عراق جدید بر اساس محتوای درخواست و قانون بین الملل مورد قضاوت قرار خواهد گرفت و برای پیدا کردن محل جدیدی که امنیت آن‌ها حفظ شود پیگیری میکند.

 

انجمن سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس از بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان حمایت کرده و همچنین خواستار اجرای همه مفاد بیانیه در مورد اعضایی است که هنوز در قرارگاههای مجاهدین به سر می برند.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد