_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

تصمیم رهبران فرقه رجوی: فاجعه انسانی یا رهایی اسیران دربند افکار و ایدئولوژی فرقه ای

 

 

حسن پیرانسر، فریاد آزادی، پاریس، هفتم نوامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Fajeah
%20Ensani%20Ya%20Rahaie%20Asiran.HTM

 

سال 2011 میلادی آخرین ماهها و روزهای خود را طی میکند و فقط کمتر از 2 ماه به پایان سال باقی مانده است. دولت مردمی عراق قصد دارد تا در پایان سال پادگان عراق جدید( کمپ اشرف) را که پادگان و زمین خودش میباشد را از فرقه رجوی پس بگیرد و درب این پادگان اهدایی صدام حسین به رجوی را برای همیشه ببندد. این موضوع یعنی تعطیلی این پادگان در زمان مطرح شده از ماهها قبل به مسئولین و گردانندگان اینفرقه اعلام شده است همچنین کلیه سازمانهای حقوق بشری از جمله صلیب سرخ ، کمیساریای عالی پناهندگی و..... نیز در جریان این اقدام دولت عراق میباشند . کمیساریای عالی پناهندگی نیز اعلام آمادگی کرده است که اعضای فرقه مزبور را بطور جداگانه و تک به تک مورد مصاحبه قرار دهد تا اقدامات بعدی خود را جهت انتقال افراد به کشورهای اروپایی و آمریکایی انجام دهد. پس بدین ترتیب هم با اعلام رسمی تعطیلی این پادگان توسط دولت عراق وهم با اعلام آمادگی کمیساریای عالی پناهندگی منطقا دیگر نباید شاهد هیچ درگیری و خونریزی در این پادگان باشیم.

پادگان اشرف همانند دهها پادگان دیگر این فرقه در خاک عراق که همگی اهدایی دیکتاتور سابق عراق به رجوی بود محل زندگی اعضا و آموزش نظامی آنها توسط افسران عالیرتبه عراقی و جنگ با دولت جمهوری اسلامی ایران از خاک عراق بود همچنین این پادگانها محل نگهداری جنگ افزارهای ارتش آزادیبخش ملی نیز بود. همه این پادگانها که زیر نظارت مستقیم دولت وقت عراق بود ،امنیت آن بلحاظ زمینی و هوایی توسط ارتش و گارد ریاست جمهوری عراق بطور شبانه روز تامین میشد.

بعد از سرنگونی صدام حسین حامی و پشتیبان مالی و تسلیحاتی فرقه رجوی و خلع سلاح شدن کامل این فرقه توسط نیروهای ائتلاف، ارتش فرقه رجوی نیز منحل شد، یعنی پایان اقدامات نظامی و مسلحانه از خاک عراق علیه جمهوری اسلامی .

با این اوصاف، بر طبق استراتژی رجوی مبنی بر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از طریق جنگ مسلحانه و ارتش آزادیبخش از خاک عراق، ماندن این نیروها در پادگان عراق جدید که حدود 3400 تن زن و مرد میباشند بعد از سرنگونی صدام حسین و خلع سلاح دیگر موضوعیتی نداشت چون استراتژی رجوی به گل نشست و خالق استراتژی خود نیز مخفی شد.

حال اگر این فرقه باز هم قصد ادامه مبارزه با دولت جمهوری اسلامی را داشت میتوانست این مبارزه خود را در کشورهای دیگر بصورت سیاسی انجام دهد و مانند سایر اپوزیسیون های ایرانی دیگر در کشورهای اروپایی و آمریکایی فعالیت خود را ادامه دهد . در صورتی که نه تنها استراتژی جنگ صد برابر رجوی به شکست انجامید بلکه این فرقه از مبارزه سیاسی در کشورهای دیگر نیز عقب افتاد وبرای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات رجوی، جان نیروهای خود را بی دلیل به خطر انداخته و خود را وقف درگیر شدن بی دلیل با نیروهای عراقی کرده است.

پس جان کلام اینست که مسئولین و گردانندگان این فرقه تنها کسانی هستند که میتوانند جلوی خونریزی مجدد را بگیرند و یا با تحریک نیروها باعث خونریزی دیگر شوند.

راه حل مسالمت آمیز و منطقی از طریق احترام به قوانین کمیساریای پناهندگی و احترام به صاحبخانه خود یعنی دولت کنونی عراق میسر میشود و امکانپذیر است .

با این اوصاف که زمینه برای حل و فصل منطقی و صلح آمیز میسر است اگر باز شاهد خونریزی دیگر در این پادگان باشیم مسئولین و گردانندگان این فرقه دیگر هیچ توجیهی نخواهند داشت و بار دیگر انگشت اتهام به سوی آنان دراز خواهد شد.

حسن پیرانسر/ پاریس

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بتول « در آینه »

 

 

میترا یوسفی، پنجم نوامبر 2011

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=11045

 

شاملو یادش بخیر، که « شاعرآزادی» اش نامیده اند، سرفراز و آزاد زیست ورفت و تعبیرات و ابیات ماندگار بیادگار گذاشت تا من تورا در « آینه » بیابم. آینه ی شفاف و درخشان بازگشت به خویشتن، یافتن خویشتن گمشده، رویارویی خویشتن انسانی! آینه یی روبروی اشرف مخلوقات و آگاه به راز اسماء!: آزادی، اختیار، رهایی! رحم، عشق، مروت! مودت، محبت، موهبت هایی که در دهلیزهای رجوی می گفتند کور شو و در خود نبین! دیوانه شو و از خود بریز، تا هیچ شوی، تا حقیرشوی، تنها، بی کس و بی حامی شوی! آنوقت هرچه می خواهند برسرت بیاورند وبه هشدارمولانا « صفت های زشت بر تو نهند».

هنوز پس از سال ها بیاد می آورم چه ها می گفتند. صدای بدآهنگ شان، اصطلاحات زشت و به غایت غریب شان، فقرعفت کلام، لات بازی وبد زبانی هاشان! واژه های غلط محاوره یی شان، گفتارورفتار مشمئزکننده و کریه، رقابت های بیمارگونه و به تبع آن جاسوسی و گزارش دادن های مستمر و از همه بدتر – کلید سرمنشاء گناهان = دروغ و دورویی که درچنگ می فشردند.

آری، در رده بندی ارتکاب انبوه گناهان شان، براستی فراتر از همه جنایات و خیانت ها، همانا نفاق و دورویی، پوشانیدن حقایق مخوف در زرورق براق و خوش صدای آزادیخواهی و دموکراسی که در اغراق بی دروپیکر و پا کشیده از حد ومرز تا به « جامعه ی بی طبقه توحیدی » می رسید. طعمه ی مسموم وخطرناکی جهت به مهلکه کشانیدن قربانی و اسیر!

اصل مخرب، ناشایست وسراپا – شرک - آنک «مریم را آینه کن»! یعنی خودت، خداگونه گی انسانی ات را از یاد ببر! اما تو آن آینه ی کدر از زنگار گناه وجنایت را شکستی، سیمای ملکوتی خود را نگریستی و از لانه ی خفاش پریدی! وه چه پرواز بلند بالایی! چون گذر سیمرغ از وادی های صعب وپرخطر، تا درنهایت بازیابی خود را درآینه ی خویشتن!

درانتهای انکار ناپذیر تضاد، « شهرزاد و دیگران»! حقیرانه به چشم می آیند. درحقیقت چندی بیش نمی گذرد که در صندوقچه! اینترنت کاوشگر شعر« بخوان بنام گل سرخ»گشتم و دمی، بدام تحمیل گری رسوای فرقه رجوی افتادم که همواره تمهیدهای شریرانه شان در تلاش به تحمیل فرقه رسواشان بر ملتی است که کمینه رغبتی هم به آن ندارد و برعکس!

باری، مذبوحانه می کوشند لاطائلات و دروغ های بی شرمانه شان را تحت عناوین بی محتوی، منافقانه و گمراه کننده به خورد کاوشگران ایرانی دهند. واین بار به جان « بخوان بنام گل سرخ» افتاده اند با آهنگی ناهمخوان در کام و صدای گوشخراش مرضیه به عارضه ی طبیعی کهولت سن وآن میزان لطافت که به همنشینی رجوی ها، لاجرم ازدست داده است. درآخرین گام های فروپاشی و التقاط افسارگسیخته، از طرفی درکسوت مشرکی به بساط رجوی، دست درازی بی طهارت وناشایست به اذان ! می برد وازطرف دیگر همکاری با « میرفطروس» که پیش تر از اینها تحت نام« ابوذر ورداسبی »، یکی از قربانیان رجوی برعلیه طرف در انتشارات رجوی ردیه های شدید و غلیظی منتشر می شد. مرضبه خواننده ی غیر مردمی که به این جهت و از دیرباز به خواننده درباری شهرت داشت، کارش رامشگری میهمانی متمولین ( نواری از اجرای ترانه ی رویاانگیز کار« شیدا » ، « امشب شب مهتابه » با اجرای بسیار نازل وخاص آن میهمانی های کذایی موجود است.) تنها خواننده ایرانی که توسط شخص سپهبد زاهدی برای عروسی پسرش اردشیرقرارداد بست و به خصلت تغییرناپذیر با سقوط دربار پهلوی، به دربار بی پشتوانه و روحوضی رجوی ها سر نهاد. ازآن ستون به این ستون پرید، بندبازی کرد. ما از ضعف های چشم پوشی ناپذیر او آگاه بودیم واما از افشاگری، خار در چشم و استخوان در گلو احتراز کردیم، تا مگر بخود آید و دریغا فرصتی چنان برقلب سنگین او ننشست ودرنهایت ُجبن و خواری به شهادت قطعه ویدیوی پخش شده در سایت رجوی ها به بستراحتضار، با حضورکفتارگونه وکرکس صفتی مریم عضدانلو بربالینش ، جهت آخرین چوب زدن ها، به جسم بی رمقش جان داد.

باری، در صف اول کنسرت رسوای رجوی ها، شهرزاد حاج سیدجوادی همراه تنی چند از مهره های تروریستی رجوی، مامور هیاهو وهورا کشیدن برای مسخ شعر به اجرای خارج ازخط مرضیه و دیگر خنیاگران خون وجنایت وخیانت، سردسته ی مطربان رجوی بودند. شهرزاد حاج سیدجوادی، زنی هنوز گرفتار طلسم آینه ی مریم ،هویت گم کرده یی سرگشته ی گردباد مرگبار یک فرقه. دریغا از خانواده یی روشنفکر و میهن دوست که متاسفانه وظیفه ی سوت کشی و هوچی گری، برای گرم کردن بساط پذیرایی از« بولتون» ،« جولیانی» و دیگردشمنان هار ایران و مسلمانی را به عهده دارد. وه چه انحرافی هولناک از راهی که سرنوشت برایش گشوده بود. نمودار ضعف و بی اختیاری! وعاقبت هولناک یک غفلت، وقتی ازمقاومت وشناخت قدر خویشتن دست برداشت، مثل یک غلطک آلوده، آلوده گی ها بیشتر تا به سقوط و سنگینی مطلق، بخود می گیرد.

چنین است که چون او، اسیر می ماند وچون تویی به اختیار و آزادگی اش اوج می گیرد و بازمی گردد.

ما رها شدگان دیروزی، از صمیم قلب برای تجربیات گرانبهایی که در طبق اخلاص نهاده یی، و آگاهی به وظیقه خطیری که بخصوص درمقام یک زن، به عهده گرفته ای احساس قدردانی می کنیم و به زبان می آوریم. زیرا آگاهیم که غلطک فرقه درسراشیب فروپاشی و از راه های آلوده یی که می گذرد سنگین تر از گناه، روزبروز صفات بدتری می گیرد و دست به اعمالی می زند که برای ما، مجربین پیشین هم، علیرغم سوء ظن بحقی که داریم، اسباب حیرت و انزجار بیشتر می شود.

حقیقت این که برای ما، از نظر فردی و خصیصه ذاتی صیانت نفس، اعتراف به ارتکاب اعمالی که رجوی وامی داشت، هرگز آسان نبوده است. مثل صفت دزدی که درحوضچه مصلحت گرایی فرقه، « انقلابی» کُر داده و استحاله شده بود. برای ما یادآوری و به خصوص بیان بازداشت در اعداد مشتی چاقوکش وجنایتکار ومجرمین حرفه یی جامعه آمریکایی، عذاب آوربود.

تا طلوع تو وهمرهانت به روشنگری آنچه در اعماق آلوده گی ها برتوگذشت. یادآوری هایی که حتی درتنهایی هم آزاردهنده است وغلظت حجم آن، باورش را مشکل می کند.

ما هرچه بود با کله شقی وانتقاد از رجوی وزنش در بتکده یی که خدایش بودند، توانستیم رها شویم. هرچند هنوز در اوان رهایی تحت تلقین های چندساله، گرفتار « مازوخیسم » مبتلا به خودآزاری بودیم که با همه احوال وتلخی ها، جبهه مقاومت را ترک کرده و تعهد به انقلاب را شکسته ایم! تا وقتی که حقایق انکارناپذیر خارج ازمکان و تعلیمات فرقه یی، معلم آموزش ها گردید. مثلا وقتی روشن می شود که « مهدی سامع» مدعی نمایندگی یک جریان کمونیستی، مزدور صدام حسین کمونیست کش می شود و برای نوکر صدام حسین درهمان خطه عراق ، قتلگاه کمونیست ها، می رقصد! فیلم رقصیدن اش موجود است. حالا چرا فیلم گرفتند؟ باید از رجوی بپرسد!

دوران رهایی تو و همرهانت نقطه یی بود که رجوی ازفرط فلاکت ودست بسته ازقتل های دوره ی صدام حسین بدنبال سرعت ریزش ها، همه ی منافذ و سوراخ های قلعه را مذبوحانه با انگشت مسدود می کرد. وحشت فرقه دار درمورد زنان گرفتار مضاعف می شد ازآنچه می دانست با آنان کرده است واز آنچه می دانیم بر زنان در فرقه ها می گذرد و فرقه ها ساختار عنکبوتی شان غالبا یکی و سراپا یک کرباس اند وازفضولات یکدیگر تغذیه می شوند.

در دوران بهره مندی ازتجارب دیگران آنهم سال ها پیش ودرموقعیت هنوز متفاوتی با ابتلائات سنگین تو و همرهانت، « مرجان ملک » مادری که فرزندانش را ازدامنش ربوده، شوهربیچاره اش را به جنایتگری برده وخودش هم قرار بود توسط رجوی تبدیل به جنایتکاری شود و اما رست، به سادگی ازانتخاب دختران وزنان با تیپ خاص ظاهرا باب سلیقه رجوی برای نشستن در ردیف های نخست گردهمایی ها توسط مریم رجوی می گفت. باید بگویم علی رغم شناختی که از عجایب او ورجوی داشتم، نمی فهمیدم چه می گوید. و او شاید خودش هم نمی دانست. صرفا واقعه یی را شرح می داد.

تا تو آمدی، با فرار پیچیده و بالاتر از خطرت، سد ها و بند ها و گودال های درونی وخطراتی که درخارج از قلعه، رجوی تصویر کرده بود. نمی دانستی بیرون چه ها درانتظار توست. اما شخصیت انسانی ات اجازه بیشتر ماندن در اندرون جهنمی را نمی داد. پدیدار شدی از میانه ی وهم و دود با زخم هایت! زخم هایی که عرف وعادت از تو می خواست پنهان کنی، ازشرم بسوزی و از شرم نگویی . اما شرف و انسانیت، زن بودن ات می گفت فریاد کن!

کسی مثل شهرزاد و دیگران از جبن وترس، پا برروی همه چیز می گذارند و دلاله ی مطرب خانه رجوی می شوند. دست های رجوی را از گناه می شویند مگر دژخیم قربانیان بیشتری به چنگ آورد وتو آواز می دهی « گنجشگک اشی مشی » را!

در سراسر این تلخکامی های عذاب آور، لطیفه ی سوزناکی هم هست، دستکم میراثی از اعقاب شاهانه برای « شازده گدایی » چون مریم قجرعذانلو رسید، وظیفه ی دلاله گی که « انیس الدوله» سوگلی اصلی حرم ناصرالدین شاه، در عقب ماندگی های تاریخی بعهده داشت!

خواهرم بتول! از نخستین لحظه ی پرواز بلند بالایت از آشیانه جغد و کرکس و کفتار، شوق خوشامدگویی و تحسین حضوری داشتم که متاسفانه به این سعادت نایل نشدم. اما درست وقت اتمام این سطور خبر یک سری تشبثات جدید رجوی ها رسید. می دانم که تو را باکی نیست ولی می خواهم اعتراف کنم که هرقدمی برعلیه رجوی و درراه این وظیفه انسانی برداشته ام، همواره همراه ترسی واقعی بوده است. ازیک فرقه تروریستی باید ترسید! ازطرفی خودداری انجام وظایف انسانی، شخصیت انسان را زایل می کند و وظیفه ما پایداری و غلبه برترس است.

خدا وحقیقت پشتیبان ما و همراهان باد!

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تهدیدات چماقدار، تروریست های رجوی علیه خانم بتول سلطانی

شتر در خواب بیند پنبه دانه که من سکوت کنم

 

03.11.2011

بتول سلطانی

 

مدتی است بعد از افشاگریها و واقعیتهائی که من بازگو کردم تشکیلات سازمان مجاهدین که زبانی جز خشونت و سلاح و وحشیگری نمی شناسد و در برابر این افشاگری ها هیچ حرف و پاسخی ندارد تلاش می کند تا با اعزام گماشتگان تشکیلاتی اش  به خانه من باعث اذیت و آزار روحی و روانی من بشوند صبح روز  دوم نوامبر ساعت 07.15 صبح دو گماشته، چماقدار تروریست این سازمان درب خانه من را زدند که وقتی درب را باز کردم یکی از آنها جلو آمده و گفت که ببین مزدوراگر یک لجن پراکنی کنی دیگر بر علیه سازمان و خون شهدا بکنی فلانت می کنیم که من به محظ شنیدن این جمله فریاد زدم که تروریست! تروریست و همسایه ترک زبان را با فریاد صدا می کردم و به طرف داخل دویدم تا تلفن را بردارم که به پلیس زنگ بزنم که وی فرار کرد و من به دنبال او تا 5 متری ماشینش که در خیابان مقابل ساختمان پارک بود تعقیب کردم و بعد او زبونانه  سوار ماشین سفید رنگ شد و به سرعت گریخت و رفت مشخصات و نام این دو مزدور بهمراه مزدور فریب خورده ای  بنام ح.ص که با آنها در رابطه با جمع آوری ا طلاعات در مورد من همکاری می کند تماما به اداره پلیس با جزئیات کامل تحویل داده ام این فرد مدتی است به استخدام این تشکیلات در آمده است و در تظاهرات پاریس این سازمان شرکت کرده و غیر قانونی از محل خود به پاریس و محل گردهم آئی مریم رجوی رفت و با این فرقه نخ نما شده رفت و آمد می کند وی همینطور با فرستادن نامه هائی بر علیه من به اداره های مربوط به کار یا اقامتم به این ترتیب سعی می کنند تا مانع تراشی و اشکال در کار و زندگی من ایجاد کنند و هدف آن که توسط سازمان دنبال می شود این است که مانع ادامه افشاگریها و موضع گیریهای من بر علیه این تشکیلات بشوند که همگی این تلاشهای مذبوحانه خوشبختانه با شکست مواجه شده است و حتی برخی از ا داره های مذکور نامه را که بصورت ایمیل ناشناس ارسال کرده اند با بعضا از آنها خواسته اند که نامی از آنها نبرند را به من تحویل داده اند و گفته اند که ما می دانیم شما از این گروه فرار کرده اید  و طرحهای مزورانه این تشکیلات در بکار گیری همسایگان و یا افراد دیگر کاملا شناخته شده و لو رفته است و دیگر حنای ا ینگونه نامه ها و ایمیلها و خرابکاریها برای ارگانهای مربوطه رنگی ندارد و باعث بی آبروئی بیشتر این تشکیلات و گماشتگان آن شده است.و این تشکیلات فرومانده هرگز نباید اروپا را با قرارگاه اهدائی صدام حسین و اسارت یک عمر افراد اشتباه بگیرد اما ما بر اساس مسئولیت انسانی خودم توجه افکار عمومی بویژه ایرانیان خارج از کشور را به شیوه های حذف فیزیکی و تهدیدات مجاهدین در قبال منتقدان و ناراضیان خود جلب میکنم . دوم اینکه به کسانی که بخاطر ترس و یا با وعده های تو خالی یا پول تن به همکاری با این تشکیلات می دهند هشدار می دهم که بخاطر هیچ و پوچ خود را بی آبرو نکنند و از باتلاق این تشکیلات فاصله بگیرند چرا که هر کمک و کاری باعث فرو رفتن بیشتر در باتلاق است. در آخر هم از همین الان می گویم که هر گونه سوء قصد و یا هر گونه مزاحمت، ضرب و شتم جسمی و ایجاد فشار روحی و روانی من قبل از هر کس بر عهده مسعود رجوی و مریم رجوی مستقر در اورسوآواز فرانسه خواهد بود.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد