_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

"فرمانده فتح الله": خاطره ای از ابوالفضل فریدونی، همراه با معرفی نامه و اعلام جدائی

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، هشتم نوامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1652

 

ابوالفضل فریدونی چند ماهی است که از پادگان فرقه ای اشرف فرار کرده و بیرون آمده است. او در شهرک آزادی در عراق علاوه بر انجام وظایف محوله در یاری رساندن به خانواده ها، دستی هم به قلم میبرد و مطالب زیادی نوشته و به بنیاد خانواده سحر تحویل داده است.

اولین نوشته او مربوط به معرفی و اعلام جدائی خودش از سازمان می باشد (حدود سه ماه قبل) که در زیر ملاحظه می نمائید. در ادامه خاطره ای از وی تحت عنوان "فرمانده فتح الله" آورده میشود:

اعلام جدائی ابوالفضل فریدونی به قلم خودش
2011 05 20

اینجانب ابوالفضل فریدونی، عضوسابق سازمان مجاهدین خلق، که اخیرأ موفق به فرار از قلعه اشرف شده ام، بدینوسیله رسمأ جدایی خود را از این سازمان اعلام می کنم.

من در بهمن سال 1382 به سازمان مجاهدین خلق پیوستم و از آن زمان تا موقع فرارم در قلعه اشرف محبوس بودم. یعنی قریب به هشت سال از عمرم را بطور شبانه روزی و تمام وقت در قلعه اشرف سپری کردم.

اواخر سال 88 تصمیم به خروج از اشرف گرفته بودم و فکر میکردم که می توانم با درخواست رسمی از مسئولین و اعلام این موضوع که دیگر مایل به ماندن در اشرف نیستم از اشرف خارج شوم. به همین خاطر دو بار درخواست کتبی برای خروج دادم که شدیدأ مورد مخالفت مسئولین قرار گرفتم و نیز با برگزاری نشستها و بحثهای فراوان برای من، مانع خروجم شدند. از طرف دیگر به شدت مرا تحت مراقبت و کنترل قرار دادند، تا اینکه سرانجام توانستم با برنامه ریزی و استفاده از فرصتی مناسب از اشرف فرار کنم و خودم را نجات بدهم.

من مجبور به فرار از مکانی شدم که هشت سال پیش با اشتیاق و امید به آنجا وارد شده بودم. براستی که سرابی بیش نبود. سرابی که جز گذر بیهوده عمر و ملالت و خستگی و یأس و ناامیدی و سرخوردگی چیزی عایدم نکرد، البته به غیر از اینکه چهره زشت و کریه رهبر سازمان مجاهدین خلق یعنی مسعود رجوی را شناختم.
من توانستم در پس آن چهره های آراسته و بزک کرده، تجسمی از شیطان را ببینم. شیطانی که نقاب صالحین و صدیقین را به صورت داشت. چه بسیار انسانهای درمانده ای که در قربانگاه آز و طمع و قدرت طلبی و شهوت این شیاطین قربانی شدند. دختران و پسران جوان اما پژمرده ای که چون شمع سوختند و آب شدند. پیوندهایی که گسسته گشتند. حصارهایی که یکی پس از دیگری قد برافراشتند و افراد را در اسارت فرو بردند.

در قلعه اشرف، در حیطه و سیطره حکومت مسعود رجوی، جز دروغ و دغل و دورویی و ریاء چیزی نیست، جز قید و بند و حصار و دیوار برای جدا کردن انسانها از دنیای آزاد بیرون خبری نیست، جز ممنوعیت برای آزادی و آزاد بودن کاری نیست، و جز فحش و ناسزا و تهمت و تحقیر نسیبی نیست.
مسعود رجوی همانند شاهی سرمست از داشتن شاه بانویی چون مریم و جایگاهی چون رهبری سازمان مجاهدین خلق، چنان خویش را قدر قدرت و قوی شوکت و عقل کل میداند که دیگر برای هیچ چیز و هیچ کس ارزشی قايل نيست. همه اعضاء و حتی هواداران و خانواده های اعضای مجاهدین خلق باید از او اطاعت محض داشته باشند - اطاعتی بی چون و چرا. او با کشیدن دیواری زنانه به گرد خود، از زنان بخت برگشته ای که شورای رهبری خوانده می شوند، مسیر دستیابی سایر رقیبان به جایگاه رهبری را مسدود نموده و خود را رهبر مادام العمر و مطلق سازمان مجاهدین خلق معرفی کرده است. رهبری که وانمود میکند که آزادی خلق قهرمان ایران و سایر نقاط جهان فقط در دستان اوست.

من بدرستی می دانم که بعد از خروجم از اشرف و نیز بعد از نوشتن این مطالب، همانند سایر دوستانم که قبلا این مسیر را پیموده اند، بریده، خائن، مزدور رژیم، نفوذی وزارت اطلاعات و ... خوانده میشوم، چرا که این سنت و قانون سازمان مجاهدین خلق و فرمان قاطع مسعود رجوی است (هر کس که با ما نیست پس بر ماست). او حتی خانواده های محترمی که برای دیدار فرزندانشان پشت دربهای اشرف حاضر شدند را «فامیل الدنگ» می نامد. بگذار هر چه می خواهد بگوید، ما را چه باک از یاوه هایی که می بافد و خواهد بافت.

در اینجا مایلم از خانواده های عزیزی که در پانزده ماه گذشته با فداکاری و تحمل سختیهای فراوان، همچنان بر خواسته های بر حق خود، که همانا دیدار با عزیزان اسیرشان در قلعه اشرف می باشد و بر این خواسته پای می فشارند و از آن کوتاه نمی آیند، تشکر و قدردانی کنم. باشد که بزودی زود به آرزوی قبلی شان که اینقدر بخاطر آن مقاومت کردند برسند.

در پایان می خواهم توجه همه نهادها و سازمانهای حقوق بشری، کمیساریای عالی پناهندگان، و صلیب سرخ جهانی را به غم انگیز ترین و دردناکترین و در عین حال شرم آورترین فاجعه انسانی در سازمان مجاهدین خلق، خصوصأ در اشرف جلب نمایم. در عصری که عصر ارتباطات نامیده می شود و جهان بخاطر وسعت، سرعت و سهولت ارتباطات، به دهکده ای کوچک تشبیه می گردد، ساکنان اشرف از کمترین امکانات ارتباطی و نیز از پیش پا افتاده ترین آزادیهای فردی و مدنی بی بهره اند. آنها حق استفاده از وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجله، . . . و اینترنت را ندارند. آنها حق ندارند با هیچ کس تماس تلفنی داشته باشند. آ نها حتی دسترسی به تلفن و موبایل هم ندارند. حق ندارند با دوستانشان که در کنارشان هستند صحبت خصوصی داشته باشند. حق ندارند با خانواده هایشان دیدار داشته باشند. حق ندارند تشکیل خانواده (که اصلی ترین نهاد جامعه بشری است) بدهند. اینها همه قوانینی هستند که توسط مسعود رجوی وضع شده و توسط فرماندهان قلعه اشرف مو به مو اجراء می شوند.

آیا واقعا نهادها و سازمانهای حقوق بشری از این همه نقض حقوق بشر که در فرقه مسعود رجوی صورت می گیرد بی اطلاع هستند؟ آیا خبر ندارند که در اشرف چه می گذرد؟ براستی این نهادها و سازمانها چگونه می خواهند در آینده پاسخگوی سهل انگاری و بی عملی خود باشند؟ در آینده ای که قطعأ چهره واقعی مسعود و مریم رجوی و فرقه مخوف و وحشتناکشان برملا خواهد شد.
ف
ریاد من بعنوان کسیکه از زندان رجوی خلاص شده، پژواک فریاد کسانی است که در قلعه اشرف اسیر و محروم ازهرگونه آزادی هستند. انسانهایی که بحق باید آنان را بردگان نوین قرن بیست ویکم نامید.

ای آنانیکه این فریاد را می شنوید. بر شماست که برخیزید و قدمی بردارید. همین امروز کاری انجام دهید، چرا که فردا خیلی دیر خواهد بود.


خاطره ای از ابوالفضل فریدونی
"فرمانده فتح الله"

چند ماهی بود که سازماندهیم تغییر کرده بود و از مقر دوازده به مقر پنج منتقل شده بودم. یک روز در تجمع یکان به مسئولم گفتم که دنبال کتابی هستم که اگر ممکن است هماهنگ شود تا بروم و از کتابخانه بگیرم. گفت مشکلی نیست و میتوانم به رابط کتابخانه یعنی برادر مهدی افتحاری مراجعه کنم و اسم کتاب را بدهم و او خودش از کتابخانه برایم می آورد. گفتم من این برادر مهدی افتخاری را نمیشناسم . با تعجب نگاهم کرد و گفت: "تو چند ماه است به این یکان آمده ای و هنوز مهدی افتخاری را نمیشناسی، او فرد مهمی است، خودم او را به تو نشان میدهم."

آنروز که برای اولین بار مهدی افتخاری را دیدم فکر کردم که مسئولم مرا دست انداخته است، چون مردی را که میدیدم اصلا به سوابقی که در خصوص او گفته میشد نمیخورد. پیرمردی زار و نحیف و ژولیده می دیدم با قدی خمیده و صورتی زرد و تکیده. موهای کم پشت و سفید و شانه نکرده اش بد جوری توی ذوق میزد. لباسهای اتو نکرده ای به تن داشت و کمربندش انگار روی کمرش بند نبود و شلوارش کمی پایین افتاده بود. گوشه پیراهنش هم از شوارش بیرون زده بود. پاشنه کفش رنگ و رو رفته اش را هم خوابانده بود. نمیتوانستم باور کنم که چنین فرد مهم و سرشناسی چنین حال و روزی داشته باشد. حتی با آدمهای معمولی مسئله دار اشرف هم جور در نمی آمد. انگار از دنیای دیگری آمده بود. بالاخره با تردید و بی رغبتی جلو رفتم و سلام کردم و موضوع کتاب را گفتم. با چشمهای گود رفته اش نگاهی به من کرد و جواب سلامم را داد و گفت که برایم می گیرد.

شب که به آسایشگاه رفتم دیدم کتابی را که خواسته بودم روی تختم گذاشته است. کتاب را برایم آورده بود، اما یک سئوال در ذهنم به جا گذاشته بود. یک جور حس کنجکاوی سر این موضوع در دلم مانده بود. بالاخره نتوانستم طاقت بیاورم. به ذهنم زد سراغ یکی از بچه ها که فکر می کردم میتوانم از او سئوال کنم بروم (به اصطلاح خودمان می توانستم با خیال راحت با او محفل بزنم). یک گوشه خلوت او را پیدا کردم و از او در خصوص مهدی افتخاری پرسیدم و سؤال کردم که چرا وضعیتش به آن شکل است. او گفت که چرا دنبال دردسر میگردم. گفتم فقط میخواستم قضیه را بدانم. گفت داستانش قشنگ نیست و خیلی هم بودار است و بهتر است خودم را درگیر نکنم. اما وقتی اصرارم را دید گفت:

"مهدی افتخاری یکی از بالاترین فرماندهان سازمان و همچنین طراح و فرمانده اصلی فرار مسعود رجوی و بنی صدر از تهران در سال 1360 بود. او فرمانده تیپ مهندسی رزمی ارتش آزادیبخش ملی در عملیات چلچراغ و فرمانده یکی از محورهای عملیات در عملیات فروغ جاویدان بود که سه تیپ رزمی را فرماندهی می کرد. او نقش بسیار مؤثری در سازمان و تشکیل ارتش داشت. در مجموع فرمانده بزرگی بود. خود مسعود رجوی از او همیشه با عنوان "فرمانده فتح الله" نام می برد."
از او پرسیدم: "پس چرا اینطوری شده است؟ آیا مریض شده؟ بلایی به سرش آمده؟"

گفت: "در یک کلام او پای بحثهای انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی نیامد و اصلا انقلاب ایدئولوژیک و مریم رجوی را قبول نداشت و خلاصه به مسعود نه گفت و دقیقا بهمین خاطر مورد خشم و غضب مسعود رجوی قرار گرفت. بعضی از مسئولین می گفتند که مسعود در نشستها بشدت به او تهاجم و توهین میکرد و گاه این فرمانده بزرگ را بطور هیستریک مورد بی حرمتی و حتی فحاشی جنسی قرار می داد. مسعود یکبار به وی گفت که او هیچ ارزشی برایش ندارد و اصلا چیزی به حساب نمی آید. او هم در جواب مسعود ساکت بود وفقط نگاهش می کرد. شاید خودش را تنها می دید. شاید هم مسعود رجوی را به سخره گرفته بود و در دل به او میخندید و او را بی ارزشتر از آن میدید که جوابش را بدهد و یا شاید هم اصلا بی خیالش شده بود، نمی دانم. او کلا بی خیال زندگی شده و اعتراضش را به صورتی که مشاهده کردی بیاد میکند. اما شک ندارم که مسعود رجوی خیلی دلش میخواهد سر او را هم مثل خیلی های دیگر زیر آب کند. همانطور که سر علی زرکش و دیگرانی که با کارهایش مخالف بودند را زیر آب کرد. معلوم نیست. شاید رجوی گذاشته تا سر یک فرصت مناسب کار او را بسازد. الان هم که خودت می بینی مهدی افتخاری را دور انداخته و او را بلحاظ شخصیتی و تشکیلاتی با فشارهای روحی و جسمی کشته و از بین برده است. او الان هیچ جایگاهی در سازمان ندارد. در این سالها هم یا در مزرعه کشاورزی می کرد و یا کارهای پیش پا افتاده ای که به او می دادند را انجام میداد. الان هم بخاطر بیماریش نمیتواند کار کند و برای همین هم رابط کتابخانه شده است که یعنی عملا هیچ کاری ندارد تا انجام دهد چون مگر کسی فرصت کتاب خواندن دارد. اینهم از داستان مهدی افتخاری که میخواستی بدانی. هر چه میدانستم گفتم و امیدوارم جائی لو ندهی که سر مرا هم بباد بدهی."

تازه داشتم میفهمیدم که چرا این آقای مهدی افتخاری فرد مهمی است. بله او مهم بود چون جلوی مسعود رجوی ایستاده بود و بد جوری چرت او را پاره کرده و عصبانی اش نموده بود. فرد مهمی بود چون رجوی می خواست به هر نحو شده سرش را زیر آب کند. آخر او تابویی را شکسته بود که جرمش حداقل مرگ است. او زیر بار به اصطلاح انفلاب مریم و شهوترانی مسعود نرفته بود و نخواسته بود به این موضوع اذعان کند که مریم قجر عضدانلو یک شبه رهبر شده و این موضوع هم اصلا هیچ بوی گندی نمیدهد بلکه فقط یک جور انقلاب است، یک انقلاب ایدئولوژیک، یک انقلاب رهاییبخش، انقلابی که با آن همه زنها به رهایی میرسند و با آزادی کامل میتوانند زیرآب خانواده و همسر و فرزند را بزنند و خود را دربست در اختیار رجوی بگذارند. حتی باید اسمش را هم "رهایی زن ایرانی" گذاشت و شوهر قبلی هم البته نباید خم به ابرو بیاورد و تازه باید بلند شود و از این موضع دفاع کند و بدهکار هم باشد رهبر چنین لطفی در حق او کرده است.
تازه فهمیده بودم که آقای مهدی افتخاری بد جوری با رهایی زنهای ایران و شاید جهان مخالفت کرده و لذا صرفا داشت تاوان مخالفتش را میداد. او داشت تاوان مخالفتی را میداد که در واقع باید همه اعضای سازمان پایش می ایستادند و جلوی رجوی را میگرفتند. او یکه و تنها جلوی دیو تنوره کش اشرف ایستاد و نهایتا جانش را هم ذره ذره پای این موضوع داد.

این اواخر مهدی افتخاری را کمتر در مقر میدیدم. ظاهرأ حالش خوب نبود و در امداد بستری بود. یادم است چند روز قبل از فرارم از اشرف یک روز او را در مقر دیدم. بشدت لاغر و ضعیف شده بود. لاغرتر و ضعیف تر از روز اول که او را دیده بودم. بالاخره دکترهای آلت دست رجوی او را به تدریج زجرکش کردند.

به هیچ وجه قصد ندارم از مهدی افتخاری یک قهرمان بسازم. او قهرمان داستان من نیست. او قهرمان هیچ داستانی نیست. داستان من اصلا قهرمان ندارد و اگر بخواهم دقیقتر بگویم این اصلا داستان نیست که قهرمان داشته یا نداشته باشد. من داستان نمی گویم. این فقط یک جور واگویه است. این بیان یه درد است. نشان دادن یه غده و دمل چرکیست که روی تن زخمی و ریش ریش تاریخمان حک شده و برای نسل های آینده به ارث گذاشته میشود. مهدی افتخاری قهرمان نیست. او حتی دیگر مهم هم نیست. فرمانده فتح الله مرد. آنهم با فلاکت و بدبختی و درماندگی و یقینا در منتهای پشیمانی از اینکه یک عمر فریب مسعود رجوی را خورده و براش هر کاری کرده بود - مثل خیلیهای دیگر در سازمان که الان راه پس و پیش ندارند. اما اگر نخواهم از حق بگذرم. باید به افتخاری و زرکش و چند نفر دیگری که جلوی مسعود رجوی ایستادند و بهای سنگینی هم برایش پرداختند تبریک بگویم که کاری که کردند از خیلیهای دیگر بر نمی آمد و جرأتش را نداشتند. خیلی ها با اینکه خوب میدانستند که انقلاب ایدئولوژیک فریبی بیش نیست و فقط کلاه گشادی است که مسعود اول بر سر مریم و بعد بر سر همه اعضای سازمان گذاشته است صدایشان در نیامد. مسعود در حال حاضر نیز با شارلاتان بازی و بذل و بخششها و ریخت و پاشهای بی حساب و کتاب در خارجه و به قیمت خون نزدیک ترین یارنش سر پا مانده است.

چیزی که میخواهم ارائه دهم نمایی از درون سازمان و فرقه مخوف و وحشتناک مسعود رجوی به مردم ایران و نهادها و سازمانهای حقوق بشری بین المللی است. میخواهم واقعیتهای موجود را بگویم تا بلایی که بر سر مهدی افتخاری و زرکش و رازانی و دیگران آوردند سر بقیه بچه های اسیر در اشرف نیاورند. میخواهم بگویم که جایی بر روی کره خاکی هست که ارزشهای انسانی به شنیع ترین شکل ممکن به سخره گرفته شده و کسی هم به فریادشان نمیرسد. امیال پست حیوانی را بجای ارزشهای والای انقلابی و انسانی قالب کردند و صدای هیچ کس در نمیآد. هزاران کانون گرم خانواده را بنام انقلاب ایدئولوژیک از هم دریدند و کسی معترض نشد. صدها زن و دختر جوان را در منتهای پستی به اسم حوض شورای رهبری و رقص رهایی با مسعود به قربانگاه هوی و هوس و شهوت رانی او بردند، غیرت هیچ کس بجوش نیامد. سر هر مخالفی را براحتی زیر آب کردند، کسی خبردار هم نشد. انسان ها را بیش از دو دهه در حصار و بیخبری نگاه داشته و تا توانسته اند استثمار کرده اند، سازمان های حقوق بشری گوشه چشمی هم نشان ندادند. با تحریک دولت و ارتش عراق جنگ درست کردند و از تن و بدن فرزندان مردم دیوار گوشتی ساختند و آنها را به کشتن دادند تا نانش را بخورند و رجوی به حیات خفیف و خائنانه اش با دریوزگی به پیشگاه غربی ها ادامه دهد، از هیچ کس فریادی بلند نمیشود.

من فقط میخواهم فریاد بزنم و بگویم: "آهای آدمها، آهای کسانی که صلیب خونین مسیح را به دوش میکشید و خودتان را صلیب سرخ می نامید، آهای کسانی که پرچم انسانیت را بلند کرده اید و سنگ حقوق بشر را به سینه می زنید، آهای کسانی که در سازمان ملل نشسته اید و ادعا میکنید که برای یاری مردمی که تحت ظلم و ستم قرار دارند هیچ مرز و مانعی نمیشناسید، آهای کسانی که این نوشته را میخوانید و این فریاد رو می شوید، بی شک به ندای وجدانتان گوش میدهید وبرای شرافت خود و جامعه بشری ارزش قائلید بدانید که در سازمان مجاهدین خلق به اسم مبارزه و به اسم تحقق جامعه بی طبقه توحیدی و به اسم آزادی، انسانها را به صلیب می کشند و شرافت انسانی رو ذبح می کنند، در اشرف حقوق و آزادیهای فردی و انسانی را به سخره می گیرند. مسعود رجوی بخاطر به بازی گرفتن سرنوشت انسانهای بیچاه ای که در دامش گرفتار شده اند و نیز بخاطر بازی دادن نهادها و سازمانهای حقوق بشری دارد به ریش همه می خندد و بیشتر از همه به ریش خانواده هائی میخندد که فرزندانشان را با فریب و نیرنگ اسیر کرده است. اما او غافل از این است که هنوز وجدانهای بسیاری بیدارند، هنوز شرافت و غیرت نمرده است. انگار مسعود رجوی ندیده یا یادش رفته که عاقبت جنایتکاران چیست و چگونه تاوان همه اعمال زشت و جنایتکارانه شان رو میدهند و به سزای کردارشان میرسند. این قانون تکامل است، این منطق تاریخ است، و این مشیت خدشه ناپذیر الهی است و استثنا هم ندارد. براستی آیا روز مسعود رجوی نزدیک نیست؟
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مارتین کوپلر _ آخرین تلاش برای پیداکردن راه حل مسالمت آمیز جهت سرانجام اشرف _ موانع وراهکارها

 

 

الف. مینو سپهر، وبلاگ زنان در اسارت فرقه رجوی، هشتم نوامبر 2011
http://www.banafsheh707.blogfa.com/

 

تنها 53 روز به جمع شدن اسارتگاه عراق جدید ( اشرف ) وتبدیل شدن آن به شهربازی مردم استان دیالی باقی مانده است

مارتین کوپلر مسئول دفتر همیاری سازمان ملل در جمع گروهی از نمایندگان کشورهای اروپایی وسازمان های مدافع حقوق بشر وهمچنین مسئولینی از دولت که جهت رسیدگی به آخرین تحولات پیرامون جمع شدن اسارتگاه اشرف دردفتر نخست وزیری دولت عراق برگزارشده بود به دونکته بسیار مهم اشاره کرد که می تواند آخرین تلاش برای حل مسالمت آمیز اسارتگاه اشرف محسوب گردد... این دومسئله عبارت بودن از :

1- تاکید برحق حاکمیت دولت عراق بعنوان تصمیم گیرنده اصلی درحل این معضل بجامانده از دوران صدام

2- پیدا کردن یک راه حل فوری و مسالمت آمیز با کمک دولت عراق و سازمانهای بین المللی ودولت های اروپایی

چنانچه مشاهده می شود در سخنان اقای کوپلر نه تنها هیچ رد ونشانی از تقاضا تمدید تاریخ اسارتگاه اشرف وجود ندارد بلکه نامبرده از تلاش برای حل این معضل طی زمان بجامانده ( 54 روز آینده ) خبر داد _ تاکید مجدد مارتین کوپلر بر حق حاکمیت دولت عراق نشان از این واقعیت دارد که هیچ راه حلی بدون درنظر گرفتن تصمیم دولت عراق قابلیت اجرایی ندارد

مشاور آقای دکتر نوری المالکی که دراین گرد همایی شرکت داشت یک بار دیگر درکنار تکرارتصمیم غیرقابل تجدید نظر دولت عراق مبنی بر جمع شدن این اردوگاه تروریستی درمدت باقی مانده به یک نکته مهم نیز اشاره کرد وآن اینکه تاکنون ( 5 نوامبر2011) هیچ گونه اقدام عملی توسط سران اینگروه _ سازمان های بین المللی ودولت های اروپایی درمورد رفع این معضل انجام نگرفته است.....

چنین آگاهی رسانی توسط دولت عراق نشان می دهد بااینکه بیش از یک ماه از ارائه درخواست پناهندگی 3200 نفرازاین افراد مستقر دراین اسارتگاه به کمیساریای سازمان درامورپنا هندگان سپری شده است است ولی تاکنون هیچ اقدامی دراین راه ازجانب این کمیساریا وکشورهاب اروپایی انجام نگرفته است _!

درواقع بااینکه دولت عراق شش ماه پیش رسما وکتبا به سازمان ملل _ دول اروپایی وسازمان های کمک رسانی بین المللی اعلام نموده که تا پایان سال 2011 اسارتگاه اشرف را با رعایت حقوق انسانی افراد مستقر درآن تعطیل خواهد کرد وطی این مدت بارها بر غیرقابل تغییر بودن این تصمیم تاکید کرده است چرا هیچ اقدام موثری دراین مورد توسط جامعه جهانی انجام نگرفته است ؟ طی آخرین خبر دریافتی از عراق درتاریخ 7 نوامبر سران فرقه رجوی دریک نامه رسمی که به دفتر سازمان ملل درعراق اعلام نموده اند که حاضر به ترک عراق هستند !

براستی مشکلات وموانع برای پیداکردن یک راه حل مناسب کدام هستند؟

یکم _ پافشاری بی نتیجه سران فرقه رجوی جهت بقا ووقت کشی وعدم همکاری سازنده با دولت عراق ودیگر ارگان ها

دوم _ حمایت وپشتیبانی کامل وتنظیم رابطه امریکا با سران این این فرقه تروریستی طی سال 2003/2008

سوم _صدور تصمیم دیر هنگام دولت عراق مبنی جمع شدن این اردوگاه ( این ضرب العجل باید درابتدای سال 2009 صورت می گرفت ) که درچنین صورتی بدون تردید این مشکل طی سه ساله اخیر دریک فرایند مناسب حل شده بود

چهارم _ تلاش امریکا برای همچنان باقی نگاهداشتن نیروهای خود درعراق بعد از سال 2011 _که البته این تلاش با هشیاری دولت عراق مبنی برعدم پذیرش حق استعماری " مصونیت قضایی" برای این نیروها باشکست کامل مواجه گردید

بنظر می رسد که امریکایی ها به نوعی اطمینان داشتند که بعد از سال 2011همچنان درعراق ماندگارخواهند بود! وبهمین دلیل سرانجام خود را بنوعی با ماندگاری این اردوگاه تروریستی پیوند زده بودند.

پنجم _ عدم واکنش مثبت دولت های جهان به قبول وپذیرش افراد این گروه درکشورهای خود بعنوان یک گروه خطرناک تروریستی که قابلیت های خشونت گرایی خود ا همچنان حفظ کرده است...

ششم _ جدی نگرفتن تصمیم قاطع دولت عراق توسط سازمان های بین المللی مبنی بر جمع کردن این اسارتگاه بردگی درراس مورد مقرر .....

راه حل مناسب وغیرخشونت وفوری که مارتین کوپلر آمیز درپی آنست مشخصاتی باید داشته باشد ؟

اول _ انحلال تشکیلات فرقه ای

اعلام انحلال رسمی تشکیلات فرقه تروریستی رجوی ونفی خشونت وتروریسم از طرف همه افراد اینگروه

مارتین کوپلر ودیگر کوششگران باید توجه کنند که انحلال این تشکیلات خطر ناک تروریستی ونفی خشونت وجدایی افراد از اینگروه اولین گام مثبت وکلید اصلی حل مسالمت آمیز این مشکل است ودرصورتیکه این مهم انجام نگیرد نمی توان به حل مسالمت این قضیه دلخوش وامیدوار بود _ چنین تحول سازنده ای دست کمیساریا ودولت های اروپایی رابرای اقدامات بعدی بازخواهد نمود.......

مسکوت ماندن حل این مشکل بدین جهت است که کمیساریای سازمان ملل ونه دولت هایی اروپایی حاضر نیستند به درخواست های پناهندگی یک گروه سازمان یافته وخطرناک تروریستی قبل از ازهم گسیختگی تشکیلاتی پاسخ مثبت دهند واگر این مهم انجام نگیرد این ماجرا همچنان بدون راه حل باقی خواهد ماند.....

دوم _ جابجایی افراد متقاضی پناهندگی

درنظر گرفتن اردوگاه های موقت درسطع کشورعراق جهت اسکان افراد جداشته ومتقاضیان پناهندگی تحت نظر دولت عراق وکمیساریای سازمان ملل تا زمان خروج کامل همه این افراد از کشور وانتقال به کشورهای دیگر.

بنابراین بدون انحلال وجابجایی حل مسالمت آمیز این معضل تقریبا غیرممکن است .

سوم _ دستگیری سران ترور

دستگیری سران تحت تعقیب حاضردرصحنه این فرقه ومحاکمه آنها در دادگاه های عراق نکته مهم دیگر حال این مشکل است چراکه این افراد تحت پیگرد قانونی دولت های عراق وایران وهمچنین پلیس بین الملل قراردارند.

چهارم _ استفاد از عنصرمهم نقش خانواده ها دراین تحول

نزدیک به دوسال است ده ها تن از اعضای خانواده های اسیروگروگان فرقه رجوی درجلوی درب این اسارتگاه مخوف بادرخواست دیدار فرزندانشان خارج از اردوگاه تحصن کرده اند _ متاسفانه این درخواست حداقلی نه تنها از طرف سران این فرقه مورد موافقت قرارنگرفته بلکه فرقه رجوی مبارزه !با خانواده ها را درپیش گرفته است وبا توهین و سنگ پراکنی با آنها مورد تهاجم تروریستی قرار داده است _ دراثراین بست نشینی قابل تحسین تاکنون 61 نفر از این اسیران موفق به فرار از این اردوگاه گردیده وبه آغوش خانواده ها وجامعه متمدن بشری بازگشته اند _ متاسفانه سازمان های بین المللی وحقوق بشری نه تنها اقدامی جهت حمایت ازدرخواست این خانواده ها انجام نداده اند بلکه آنرا منعکس نیز ننموده اند ! سازمان عفو بین الملل که همه دروغگویی های دستگاه تبلیغی این فرقه را فورا منتشر وبرای این گروه بیانیه سیاسی صادر می کند ! دراین مورد به خفقان وسکوت روی آورده است _ به نظر می رسد سازمان عفو بین الملل هم از دلارهای اهدایی صدام که دراختیار فرقه رجوی است بهره می برد چراکه سکوت درمقابل حتما باید دلایلی ازجمله مادی داشته باشد !

رسانه هایی چون رادیو فرداد وصدای امریکا نیز به علت حضور فرد ویا افرادی از این گروه تروریستی دربخش های مدیریتی وخبری خود کوچکترین خبری دراین مورد تاکنون منتشر نکرده اند! علت این عدم انعکاس ونادید گرفتن این رویداد از طرف این دورسانه می تواند درکنار عوامل فشار این فرقه جنبه مادی هم داشته باشد _ یکی از دلائل خراج جمشید چالنگی از صدای امریکا فقط بخاطر دریافت مقرری ماهیانه از این گروه وحمایت تام وتمام از این فرقه بوده است _ دررادیو فردا نیز فردی بنام شاهین بشیری ازطرفداران این گروه تروریستی جاخوش کرده وبه نفع این فرقه منفور تبلیغ می نماید _ شاهین بشیری از سرانجام جمشید چالنگی درس بگیرد

حال باید از مسئولین سازمان عفو بین الملل ورادیو فردار وصدای امریکا پرسید : مگر این یک خبر ویک رخداد نیست؟ چرا آنرا تاکنون پوشش نداده اید ؟ آیا ازاین تحصن بی خبر هستید؟ ویا نه مواجب گرفته ومی گیرید که چشم خودرا براین تحصن نزدیک به دوساله ببندید ؟

منتظر جواب می مانم واگر واکنشی ندیدم پاسخ به این سئوال را درآینده با مستندات کامل ازحضور اعضای این گروه منفور تروریستی دراین دو رسانه واین سازمان غیرمستقل حقوق بشری (عفوبین الملل ) خواهم داد.

بهرصورت حمایت از درخواست خانواده ها وایجاد امکاناتی درخارج از این اسارتگاه وبدون حضور ماموران سرکوبگر فرقه جهت دیدار با فرزندانشان باید بعنوان یک راه حل مورد توجه آقای مارتین کوپلرقرارگیرد _ فراهم آوردن شرایط اینگونه ملاقات ها به تنهایی باعث فرار صدها تن از اعضای اسیر درتشکیلات ضد انسانی این فرقه خواهد گردید

همیاری سازمان ملل درعراق موظف است که صدای این خانواده ها رابشنود وبه سران این فرقه منفور بعنوان یک شرط فشار آورد تاموجبات این ملاقات ها را درخارج از اردوگاه فراهم آورند که این یک امربسیار مهم وسازنده می باشد

درصورتیکه این چهار اصل مهم مورد انجام گیرد آنموقع دولت عراق باید این افراد جداشده ومتقاضی پناهندگی را دراردوگاه های جدید اسکان و امنیت آنها را تا اخراج کامل از خاک خود بعهده گیرد.

بنابر این دولت عراق باید مسئله تخلیه اشرف ورعایت حقوق متقاضیان پناهندگی را همچنان دومسئله کاملا از هم جدا دسته بندی نموده وضمن تاکید برتصمیم غیرقابل بازگشت بون تصمیم خود اقدامات لازم را برای بستن این اسارتگاه باکمک نیروهای امریکایی وتحت نظر سازمان های بین المللی آغاز نماید........

طبیعی است که سران اینفرقه باید دشمنی و چموشی ولگد پراکنی درمقابل تصمیم قانونی دولت عراق راکنار گذاشه وجهت حل این مشکل از راه متمدنانه با مسئولین دولت عراق همکاری نمایند تا این روند سرانجام خوشی داشته باشد.

اعلام آمادگی برای خروج از عراق ! و ارائه تقاضای پناهندگی به تنهایی هیچ ارزشی ندارد و برای این کار همانگونه که مسئولین دولت عراق و مارتین کوپلر اعلام کرده اند باید این اقدامات دریک پروسه مشخص عملی خود را نشان دهد.

بهرصورت اگر آقای مارتین کوپلن واقعا خواهان پایان مسالمت آمیز برای جمع شدن اشرف است باید به این درخواست ها توجه کافی بنماید .......

سخنی هم با سران منفور وفراری این فرقه تروریستی

قبلا هم اشاره کردم که اینجا نقطه پایان است _ سرانجام بیش از سی سال جنایت وخیانت ومزدوری وشما راهی به جز زانوزدن درمقابل تصمیمات دولت عراق ندارید _ باید حتی کفش آقای نوری المالکی را هم واکس بزنید واز او تشکر کنید که سه سال است باشما مدارا کرده است _ زمان مداراگری تمام شد و اکنون زمان عمل است _ اکر همچنان چموشی کنید و لگد بیاندازید همانهایی که 5 سال شمارا تحت حضانت وسرپرستی قراردادند به کمک دولت عراق خواهند شتافت تا این غده سرطانی طی چند هفته آینده از بدن کشور عراق را خارج نمایند..... به شکست خود اعتراف کنید واین اسیران درمانده وهستی باخته وفریب خورده را آزاد کنید تا شاید بتوانند بقیه عمر خود را درهوا ودنیای آزاد سپری نمایند.

سرانجام شما نیز روشن است _ دستگیر ومحاکمه خواهید شد تا پاسخگوی بیش از دودهه جنایت وخیانت خود باشید _ دیروزود دارد ولی سوخت وسوز ندارد........

نتیجه = سران فرقه رجوی هیچ چاره ای جزتسلیم دربرابر خواست دولت ومردم عراق ندارند ومجبورند که درمقابل این دولت تمکین کنند _ به جنجال سازی های تبلیغی آنها نباید وقعی نهاد که فریادقبل از غرق شدن است _ دست وپایشان برای به کشتن دادن تعداد بیشتری از اسیران هم بسته است چون امریکا قول داده است که اگر چموشی نکنند و تسلیم شده وانحلال رسمی تشکیلات خود رارسما اعلام نماین ممکنست نام دیگر آنها یعنی " شورای مقاومت ! ازلیست تروریستی خط بزند!

سحر نزدیک ونزدیک شده است...... بردستهای مادران وپدرانی باید بوسه زد که نوید رسیدن سپیده را بشارت دادند.

الف .مینو سپهر نویسنده و پژوهشگر و تلاشگر حقوق بشر وزنان 2011/11/08

کدشناسه متن

PSCODE.IBN.NR:445724/11/2011/A385AF

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به میترا یوسفی و بتول سلطانی

دو عزیزی که زبان گویای زنان استثمار شده مجاهدین هستند

 

 

کریم حقی، انجمن پیوند، ششم نوامبر 2011

 

خبر حضور گمشتگان رجوی بر در منزل خانم بتول سلطانی و توهین و تهدید وی؛ چند روزی است که منتشر شده است. اولین بار نیست که رجوی به سلاح خشونت و تهدید در مواجه با مخالفین خود متوسل می شود و آخرین بار هم نخواهد بود.

دوستان و همرزمان بسیاری قربانی خشونت تشکیلاتی و سازمانیافته رجوی در اروپا شده اند.

آقایان پرویز یعقوبی؛ سعید شاهسوندی و همسر محترمشان؛ علی رضوانی؛ مادر ربابه شاهرخی؛ هادی شمس حائری؛ محمد حسین سبحانی؛ علی اکبر راستگو؛ محمد کرمی؛ محمد رزاقی؛ بهزاد علیشاهی؛ از اعضای پیشین مجاهدین به دفعات مورد تهاجم فیزیکی گزمکان رجوی قرار گرفتند و یا تهدید به مرگ شدند.

تصاویر خون آلود محمد کرمی؛ علی اکبر راستگو و محمد حسین سبحانی را براحتی در میتوان در اینترنت جستجو کرد.

و این لیست هنوز تمامی نفرات را در بر نمی گیرد.

و از مخالفین غیر مجاهد؛ رجوی می توان به آقای علی رضا نوری زاده اشارت کرد که جلسه سخنرانی اش با هجوم عوامل رجوی به هم ریخت و خود وی با دماغ شکسته و صورت خونین به بیمارستان منتقل شد. طرفه اینکه؛ همزمان و از مدتی قبل دلقکی مفلوک و خبرچین بنام " محمود ترنه" با جعل عنوان خبرنگاری و نویسنده گی خود را به اقای نوری زاده چسبانده بود و شب حادثه از یک طرف نقش دایه مهربانتر از مادر را برای دکتر نوری زاده بازی می کرد و از طرف دیگر گزارش لحظه به لحظه حادثه را به مقر اجیر شده گان راپورت می کرد.

و هنوز همگان خوب به خاطر دارند که در گذشته ای نه چندان دور ؛ افتخار مجاهدین به این بود که تجمعات مخالفین خود را بر هم بریزند و مانع از شکل گیری جریاناتی که شیوه هایی مسالمت آمیز در مبارزه با جمهوری اسلامی را تمرین و ترویج می کردند.

رجوی فکر می کند و بلکه امید دارد با دهن دریده گی؛ لات بازی؛ شانتاژ و حرفهای گنده تر از دهان زدن بتواند مخالفین خود را به سکوت بکشاند. هر چند این ترفند فرسوده و از کار افتاده بارها و بارها عدم کارآیی خود را نشان داده است؛ اما دیکتاتورها راه و روش دیگری به جز سرکوب و اختناق بلد نیستند. رجوی پیرو راهی است که استادانش صدام حسین و معمر قذافی بودند.

خواهر عزیز و گرامیم سرکار خانم میترا یوسفی؛ با قلم شیوا و متین و دانش بیکرانش در مطلب" بتول در آئینه" دین و وظیفه تمامی اعضای پیشین مجاهدین را در قبال خانم سلطانی ادا کرده است. و من چه می توانم بگویم و بنویسم بیشتر و بهتر و رساتر از آن چه؛ که میترای گرامی نوشته است.

میترا خانم یوسفی جزو اولین زنان جدا شده از طلسم رجویها بودند که توان و جرات حرف زدن و فاش گویی بر علیه فرقه را به خود داد. و از این بابت تمامی جدا شده مدیون و شکر گزار وی هستند و خواهند بود.

خانم بتول سلطانی؛ آن زمان که شهامت به خرج داد و راز حرمسراهای رجوی و استثمار جنسی زنان نگون بخت مجاهد را برملا نمود؛ طاق بالا بلندتری از عزم و اراده و صداقت را ترسیم نمود.

زمانی که بتول خانم سلطانی اراده کرد تا از حصارهای اردوگاه اشرف بگریزد؛ آن زمانی که بتول گرامی و عزیز خواست که حرفها و رازهای فرو خورده دهها زن استثمار شده مجاهد را بر زبان آورد؛ قطعا تمامی این رنج ها و سختی ها را پیش بینی نموده و خود را برای بدترین شرایط مهیا کرده بود.

به خانم بتول سلطانی دست مریزاد می گویم. و می دانم که بیدی نیستنذ که از این بادهای مسموم و تعفن آور بلرزند.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کانون ایران قلم تهدید و تعرض به خانم بتول سلطانی را محکوم می کند

مسئولیت هر گونه اقدام تروریستی علیه خانم بتول سلطانی بر عهده رهبری فرقه مجاهدین است

 

03.11.2011

ایران قلم

 

مطلع شدیم که تشکیلات مافیایی فرقه مجاهدین که زبانی جز خشونت و ترور نمی شناسد، در برابر افشاگری های خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری این فرقه طاقت از دست داده است و با اعزام چماقدار تروریست بر جلوی درب محل استقرار ایشان قصد تعرض و تهدید و حمله به ایشان را داشته است که با اقدام به موقع و هوشیارانه خانم سلطانی نقشه این فرقه نقش برآب شده است.

همانطور که در گزارش خانم سلطانی آمده است، گزارش دقیق این اقدام تروریستی به اداره های مسئول در این مورد داده شده است و باید گماشته ، چماقداران این فرقه برای توضیحات آماده شوند.

همچنین رهبری فرقه مجاهدین که  در برابر افشاگری های خانم سلطانی  هیچ حرف و پاسخی نداشته  و در برابر حجم عظیمی از حقایق بازگو شده تنها به سکوت خفیفانه بسنده کرده با فرستادن نامه هائی با محتوای دروغین بر علیه خانم سلطانی به اداره های مختلف سعی می کند تا مانع ادامه افشاگریها و موضع گیریهای خانم بتول سلطانی بر علیه این تشکیلات گردد که با واکنش شجاعانه خانم بتول سلطانی مواجه شده است و حتی برخی از ا داره های مذکور نامه را که بصورت ایمیل ناشناس به این اداره ها ارسال شده است به خانم بتول سلطانی ارجاء داده اند و طرحهای مزورانه این تشکیلات در بکار گیری همسایگان و یا افراد دیگر کاملا شناخته شده و لو رفته است و دیگر حنای ا ینگونه نامه ها و ایمیلها و خرابکاریها برای ارگانهای مربوطه رنگی ندارد و باعث بی آبروئی بیشتر این تشکیلات و گماشتگان آن شده است. اگر چه چگونکی اعمال این تهدیدات و مشخصات چماقدار تروریست این فرقه به اطلاع مقامات پلیس و مقامات حقوقی کشور مربوطه رسیده و آنان را درجریان این امر قرار گرفته اند، اما کانون ایران قلم بر اساس مسئولیت انسانی خود توجه افکار عمومی بویژه ایرانیان خارج از کشور را به شیوه های حذف فیزیکی و تهدیدات مجاهدین در قبال منتقدان و ناراضیان خود جلب میکند .

کانون ایران قلم همچنین تاکید میکند مسئولیت هر گونه سوء قصد و یا هر گونه مزاحمت، ضرب و شتم جسمی و ایجاد فشار روحی و روانی در مورد سرکار خانم بتول سلطانی عضو ناراضی شورای رهبری این سازمان قبل از هر کس بر عهده مسعود رجوی و مریم رجوی مستقر در اورسوآواز فرانسه خواهد بود.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تهدیدات چماقدار، تروریست های رجوی علیه خانم بتول سلطانی

شتر در خواب بیند پنبه دانه که من سکوت کنم

 

03.11.2011

بتول سلطانی

 

مدتی است بعد از افشاگریها و واقعیتهائی که من بازگو کردم تشکیلات سازمان مجاهدین که زبانی جز خشونت و سلاح و وحشیگری نمی شناسد و در برابر این افشاگری ها هیچ حرف و پاسخی ندارد تلاش می کند تا با اعزام گماشتگان تشکیلاتی اش  به خانه من باعث اذیت و آزار روحی و روانی من بشوند صبح روز  دوم نوامبر ساعت 07.15 صبح دو گماشته، چماقدار تروریست این سازمان درب خانه من را زدند که وقتی درب را باز کردم یکی از آنها جلو آمده و گفت که ببین مزدوراگر یک لجن پراکنی کنی دیگر بر علیه سازمان و خون شهدا بکنی فلانت می کنیم که من به محظ شنیدن این جمله فریاد زدم که تروریست! تروریست و همسایه ترک زبان را با فریاد صدا می کردم و به طرف داخل دویدم تا تلفن را بردارم که به پلیس زنگ بزنم که وی فرار کرد و من به دنبال او تا 5 متری ماشینش که در خیابان مقابل ساختمان پارک بود تعقیب کردم و بعد او زبونانه  سوار ماشین سفید رنگ شد و به سرعت گریخت و رفت مشخصات و نام این دو مزدور بهمراه مزدور فریب خورده ای  بنام ح.ص که با آنها در رابطه با جمع آوری ا طلاعات در مورد من همکاری می کند تماما به اداره پلیس با جزئیات کامل تحویل داده ام این فرد مدتی است به استخدام این تشکیلات در آمده است و در تظاهرات پاریس این سازمان شرکت کرده و غیر قانونی از محل خود به پاریس و محل گردهم آئی مریم رجوی رفت و با این فرقه نخ نما شده رفت و آمد می کند وی همینطور با فرستادن نامه هائی بر علیه من به اداره های مربوط به کار یا اقامتم به این ترتیب سعی می کنند تا مانع تراشی و اشکال در کار و زندگی من ایجاد کنند و هدف آن که توسط سازمان دنبال می شود این است که مانع ادامه افشاگریها و موضع گیریهای من بر علیه این تشکیلات بشوند که همگی این تلاشهای مذبوحانه خوشبختانه با شکست مواجه شده است و حتی برخی از ا داره های مذکور نامه را که بصورت ایمیل ناشناس ارسال کرده اند با بعضا از آنها خواسته اند که نامی از آنها نبرند را به من تحویل داده اند و گفته اند که ما می دانیم شما از این گروه فرار کرده اید  و طرحهای مزورانه این تشکیلات در بکار گیری همسایگان و یا افراد دیگر کاملا شناخته شده و لو رفته است و دیگر حنای ا ینگونه نامه ها و ایمیلها و خرابکاریها برای ارگانهای مربوطه رنگی ندارد و باعث بی آبروئی بیشتر این تشکیلات و گماشتگان آن شده است.و این تشکیلات فرومانده هرگز نباید اروپا را با قرارگاه اهدائی صدام حسین و اسارت یک عمر افراد اشتباه بگیرد اما ما بر اساس مسئولیت انسانی خودم توجه افکار عمومی بویژه ایرانیان خارج از کشور را به شیوه های حذف فیزیکی و تهدیدات مجاهدین در قبال منتقدان و ناراضیان خود جلب میکنم . دوم اینکه به کسانی که بخاطر ترس و یا با وعده های تو خالی یا پول تن به همکاری با این تشکیلات می دهند هشدار می دهم که بخاطر هیچ و پوچ خود را بی آبرو نکنند و از باتلاق این تشکیلات فاصله بگیرند چرا که هر کمک و کاری باعث فرو رفتن بیشتر در باتلاق است. در آخر هم از همین الان می گویم که هر گونه سوء قصد و یا هر گونه مزاحمت، ضرب و شتم جسمی و ایجاد فشار روحی و روانی من قبل از هر کس بر عهده مسعود رجوی و مریم رجوی مستقر در اورسوآواز فرانسه خواهد بود.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محکومیت حمله به منتقدان تشکیلات رجوی در ژنو

 

 

بتول سلطانی

03.10.2011

 

باز هم مانند گذشته تشکیلات بی آبرو و درمانده رجوی در ژنو دست به کار احمقانه و برخواسته از ماهیت خشونت و ترور و دیکتاتوری تشکیلات دست زد آنهم در قلب کشور پناهندگان حقوق بشر متأسفانه من نتوانستم در این گردهمائی شرکت کنم و جائی بسی شرم برای این گروه دارد که حتی حاضر نیست صدای منتقدان خود را بشنود و در حسرت این است که کاش آنها را هم به گونه ای سر به نیست می کرد وگرنه چگونه اینها در یک کشور آزاد و اروپائی همچون سوئیس دست به چنین کاری می زنند.

جالب توجه افکار عمومی و دیدبان حقوق بشر است که سرکوب آزادی بیان توسط تشکیلات این فرقه در اروپا و حضور فرقه ای این گروه سابقه ای طولانی دارد.

سال گذشته هم در پاریس این تشکیلات دست به اقدام مشابهی زد و با حمله فیزیکی به منتقدان خودش همچون آقای محمد حسین سبحانی و محمدکرمی آنها را مضروب و مصدوم کرد. 

سوزش این فرقه که تاب تحمل را از آنان ربود و منجر به باز هم حمله فیزیکی به منتقدان خود شد از این ناحیه است که دست آنها رو شده و آنها نمی توانند کماکان به فریب افکار عمومی بپردازند

در اینجا لازم است با تشکر از همه حاضرین در این اکسیون و بخصوص از حضور و فعالیت سرکارخانم بتول ملکی بعنوان کسی که خسته ناپذیر از همه اتهامات و اقدامات مذبوحانه آشکار و نهان این تشکیلات باز هم به انتقاد و فعالیت خودش شجاعانه ادامه می دهد تشکر و قدردانی می کنم و من این حرکت زشت و ضد دمکراسی و آزادی عقیده را توسط سرسپردگان این فرقه را محکوم می کنم و باز هم به نوبه خودم به آنها هشدار می دهم که مراقب اعمال ضد آزادی و عقیده خودشان باشند

بتول سلطانی

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرانسه و اروپا میدان تاخت و تاز تروریست های مجاهدین خلق

نامه رسمی آریا ایران به مقامات دولت فرانسه و آمریکا

 

 

آریا ایران، پاریس، سی ام سپتامبر 2011
http://ariairan.com/fa/?mod=view&id=11820

 

مجاهدین خلق ایران با کارنامه 30 سال فعالیت تروریستی و داشتن پرونده هایی در عراق،ایران،فرانسه،کانادا،آمریکا و برخی کشورهای دیگر،و علیرغم فعالیت برای خروج از لیست تروریستی آمریکا، خشونت طلبی خود را ترک نکرده اند.
این گروه ترد شده از ایران که در 18 اوت 2011 برای پانزدهمین سال متوالی در لیست تروریسم آمریکا جای گرفته است1*،فرانسه و برخی کشورهای اروپایی را میدانی برای تاخت و تاز بر علیه دگراندیشان تعیین کرده اند.

بر اساس آخرین اخبار رسیده گروه هایی از اعضای مجاهدین که در اورسوراواز سکونت دارند، به تعدادی از جداشدگان در فرانسه،آلمان،هلند و سوئیس حمله ور شده و مانع از فعالیت افشاگرانه آنان گردیده اند. توطئه ، یورش و ضرب و شتم اعضای جداشده که در مسیر حقوق بشر و افشای اعمال تروریستی این گروه فعالیت میکنند،سابقه دار است.

آنان در سال 2003 در پاسخگویی به حمله پلیس فرانسه خودسوزی گروهی راه انداختند.در ژوئن 2007 با بیش از 50 عضو تروریست خود به جلسه انجمن آریا در فیاپ یورش برده نزدیک به ده تن را زخمی نمودند.در سال های 2008 ،2009 و 2010 به اجتماعات جداشدگان در پاریس و سرژی تهاجم کرده و تعدادی را مجروح نمودند.در سالهای 2010 و 2011 با پلیس دولت عراق در پادگان اشرف درگیر شدند.علاوه براین با یک توطئه حساب شده برای شیطان سازی از سال 2005 میلادی دست به تهیه و انتشار یک کتاب جعلی با رئیس سابق سازمان ضد جاسوسی فرانسه زدند که سالهای 2010 و 2011 در دادگاه پاریس بشدت محکوم شدند. 2*

آخرین مورد از این گونه اعمال تروریستی یورش گروهی از اعضای مجاهدین خلق به رهبری "بهزاد نظیری" عضو ارشد مجاهدین و مترجم مریم رجوی در اورسوراواز است که تعدادی از جداشدگان فعال در ژنو را مورد ضرب و شتم قرار داده اند.بهزاد نظیری بین سالهای 1990 الی 1994 در پادگان اشرف جزو فرماندهان واحد های نظامی مجاهدین خلق بود که مستقیما در کشتار کردها و شیعیان عراقی فعالانه شرکت داشت. 3 *

با نزدیک شدن به زمان اخراج تشکیلات رجوی از عراق، فعالیت های خشونت بار آنان در اروپا بر علیه دگر اندیشان شدت یافته است.تهاجم به تجمعات حقوق بشری و افراد جداشده در مسیر فعال کردن چهره تروریستی رجوی و تغییر میدان عمل از عراق به فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی است.زنگ خطری برای دموکراسی و نقض قوانین مدنی که بیش از پیش باید جدی گرفت و راه کارهای مقابله با آن را بکار بست.

درچند سال گذشته هشدارها و راهکارهای لازم در برخورد با گسترش تروریزم مجاهدین را ارائه کرده ایم.رهبری تروریست مجاهدین خلق می خواهد میدان دشمنی خود با مردم عراق ، ایران و دگراندیشان را در فرانسه و کشورهای اروپایی بازگشایی کند.میدانی که بیشترین ضرر کننده آن مردم فرانسه و اروپا خواهند بود.

نگذارید یک گروه تروریست ایرانی که در سیستم قضایی فرانسه پرونده تبهکاری و تروریسم دارد، برهم زننده صلح و آرامش مردم شود!

30 سپتامبر 2011 – آریا ایران

3-2-1*اسناد و مدارک لازم در این رابطه ضمیمه است.

رونوشت به
وزارت دادگستری فرانسه
دفتر ریاست جمهوری فرانسه
وزارت کشور فرانسه
وزارت امورخارجه فرانسه
دیدبان حقوق بشر فرانسه
اتحادیه اروپا
وزارت امورخارجه آمریکا

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مشروح گزارش اقدام خشونت طلبانه و تروریستی فرقه تروریستی مجاهدین علیه فعالین حقوق بشر در ژنو

 

 

 

29,09,2011 

 

گزارش شماره 2

 

همانطور که در گزارش شماره 1 که به تاریخ 28 سپتامبر منتشر شد همزمان با اجلاس سالانه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد گروهی از فعالین حقوق بشر و منتقدین فرقه تروریستی مجاهدین خلق از جمله سرکار خانم بتول ملکی و آقایان مهرداد ساغرچی، روح الله تاجبخش، علی قشقاوی، امیر موثقی، میلاد آریایی، علی اکبر راستگو، علی جهانی و محمدحسین سبحانی در تاریخ 27 سپتامبر 2011 در شهر ژنو حضور یافتند و در حمایت از نجات اسرا و قربانیان این فرقه خشونت طلب در کمپ عراق جدید (اشرف سابق) به روشنگری پرداختند.

 

اما بدلیل عدم تحمل هر گونه دیگراندیشی و صدای مخالف توسط رهبران خشونت طلب این فرقه تروریستی وهمچنین بدلیل وجود جو سرکوب و خشونت نهادینه شده در این جریان ضد ملی گروهی از چماقداران اعزامی این فرقه با حمله ور شدن و توهین و گرفتن عکس و فیلمبرداری از منتقدان این سازمان برای سازماندهی حملات احتمالی اقدام به موارد زیر نمودند:

 



 

پش از اجرای موفقیت آمیز آکسیون روشنگرانه فعالین حقوق بشری که در غالب انجمن‌های متعدد سازمان داده شده بود و به مدت سه ساعت به طول انجامید باعث خشم وغضب مسئولان این جریان گردید که بطور مشخص تروریست بهزاد نظیری نماینده و سرکرده این جریان تروریستی پس از دیدن این فعالیتها با تماس تلفنی اقدام به اعزام این تروریست ها به محل اجرای آکسیون اعتراضی در مقابل مقر اروپایی سازمان ملل در شهر ژنونمود.

 

سپس دقایقی بعد یکی از اعضای شورای رهبری فرقه با روسری وحجاب فرقه پسند به همراه یک نفر دیگرهمراه با یک خودروی  در محل حاضر شده و از درون ماشین مشغول فیلمبرداری وعکسبرداری از آکسیون مزبور شدند.

 

 

لحطاتی بعد تیم های اعزامی که پیوسته با تلفن همراه مشغول گرفتن خط وخطوط از فرماندهان پشت صحنه خود بودند در میان آکسیون آمده و آنان نیز در حالیکه بشدت ترسیده ورنگ پریده بودند از فاصله نزدیک 3-4 متری از افراد فیلم تهیه میکردند و در همین رابطه یک تیم چند نفره از چماقداران فرقه همزمان با تهدید و فحاشی به خانم ملکی و آقای سبحانی و آقای ساغرچی و علی جهانی خود را برای حمله فیزیکی به فعالین حقوق بشر آماده می کردند که لازم است در اینجا از شجاعت و جسارت سرکار خانم بتول ملکی در این تهاجم فرقه تروریستی به فعالین حقوق بشر تشکر ویژه داشته باشیم. در ادامه یک تیم دو نفره دیگر فرقه تروریستی به تیم های قبلی این فرقه اضافه شدند که عکس های بعضی از آنها در این گزارش مشاهده می کنید.

 

فعالین حقوق بشر با توجه به اینکه اساساً برای فعالیت‌های افشاگرانه و تبلیغی و برای نجات اسیران و گروگانهای این فرقه در عراق تلاش میکردند و قصد داشتند روشنفکران جامعه جهانی را با اهداف خود آشنا سازنند بلافاصله با پلیس شهر ژنو تماس گرفته و درخواست کمک کردند و همزمان  اعضای جدا شده از مجاهدین همزمان با خونسردی و متانت اقدام به ادامه فعالیتهای روشنگرانه خود نموده  و با پخش بیانیه و اطلاعیه های متعدد و نشریات انگلیسی و فرانسوی و همچنین ترجمه نامه سرگشاده به آقای اد مرکلت نماینده ویژه سازمان ملل در عراق و …..  و همچنین  توضیح و تشریح آن برای فعالین حقوق  بشرو مراجعه کنندگان به مقرسازمان ملل در ژنو وکمیسیون حقوق بشرخواستاراین شدند که  جامعه جهانی و مجامع حقوق بشری برای نجات و آزادی قربانیان ازبند فرقه، تلاش کنند.

 

پر واضح است  فیلم‌برداری چماقداران این فرقه برای آن صورت میگیرد که در شرایط احتمالی ودرسرکمینگاه های مورد نظر اقدام به تروراعضای ناراضی در اروپا کنند اما لازم به یادآوری است که تمامی فعالیت‌های آنان توسط پلیس کشورها مانیتورینگ می‌شود و با توجه به سابقه سیاه و طولانی این گروه و حضور پانزده سالانه در لیست گروههای تروریستی تاکنون موفق به انجام اهداف پلید خود نگردیده و منتقدین این سازمان با توجه به حفاظت از جانب مسئولان امنیتی کشورها به کارشان همچنان مصمم و پرشور ادامه خواهند داد.

 لازم به یادآوری است که هفته گذشته پس از انتشار بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان فعالین حقوق بشر  منتقدین این سازمان هشدار داده بودند که مجاهدین به هر وسیله ممکن و با سنگ اندازی مانع اجرای بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان میشوند ومریم رجوی سرکرده این فرقه در فرانسه باتمام وقاحت گفت:

 

 

"…  ما ا جازه نمیدهیم خط مالکی وبارزانی مزدورپیش برود که تحت عنوان مصاحبه با تک تک افراد خط حکومت ایران پیش را ببرد...." و در ادامه این تلاش‌های مزبوحانه  میگوید" ….کلیه افراد مجاهدین می بایست با هلیکوپتربرای مصاحبه برده شوند..."و این به این مفهوم است که برای مصاحبه اسیران در بند این سازمان حداقل 7هزار سورتی پرواز برای رفت و برگشت و انجام مصاحبه‌ها صورت گیرد وهمه این ها بخشی از موانع و مشکلاتی است که برای عدم اجرای طرح کمیساریای عالی پناهندگان توسط بالاترین مراجع این سازمان بوجود می آید .

 

تأکید میکنیم که این بیانات یک شارلاتان سیاسی است که تلاش میکند برای بازمانده بقای خود راه خروجی اندیشیده و بیش از هر چیز از به خطر افتادن جان  سرکرده این جریان یعنی  مسعود رجوی به هول و ولا افتاده  وبی ربط نیست که بگوئیم که حضور بلا تردید  مسعود رجوی در این قلعه باعث بیان وطرح این خزعبلات سیاسی میشود وگرنه همه میدانند این فرقه برای جان اعضای خود هیچ اهمیتی قائل نیست و ازسویی دیگر از آنجا که میداند چنین هزینه وامکانی برای کمیساریای عالی پناهندگان ممکن نیست این فرار به جلو را پر شتاب و بی دنده و ترمزانجام میدهد.

 

بار دیگر ضمن تشکر از همه دست اندرکاران و حاضر شدگان در آکسیون اعتراضی در گزارش های بعدی سایر فعالیت های صورت گرفته حقوق بشری در شهر ژنو به اطلاع علاقمندان خواهد رسید.

 

عکسهای از سایر چماقداران در حمله به آکسیون های قبلی

 

 

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد