_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

بنام خدا بستن اشرف، ضرورتها و پیامدها

 

 

ابولفضل فریدونی، بغداد، چهاردهم نوابر 2011

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=11096

 

قبل از هر چیز لازم است نگاهی گذرا به وضعیت و موقعیت سیاسی-اجتماعی سازمان مجاهدین ، بخصوص وضعیت و موقعیت اشرف داشته باشیم.

امروزکمتر کسی پیدا می شود که ماهیت واقعی سازمان مجاهدین را نشناسد و بر فرقه ای بودن تشکیلات آن اذعان نکند . در درون سازمان نیز ، جز درصدی از اعضاء که هنوز هم گرفتار حصار ذهنی خود هستند وتاکنون نتوانستند از بند القائات ایدئولوژیک و سیاسی فرقه رهایی یابند ، همگان بر این واقعیت آگاهی و اشراف دارند که این سازمان فرقه ای فناتیک و متکی بر شخص رجوی میباشد که برای بهره کشی هر چه بیشتر از اعضاء و نیروهایش دست به اعمال پست وغیر انسانی میزند و انواع فشارها و محدودیتها را برای آنها ایجاد می کند ، و حتی مانع برقراری هر نوع ارتباط اجتماعی و عاطفی آنها با دنیای خارج از سازمان می شود ، این امر حتی شامل افراد مستقر در اورسورواز هم که در قلب اروپا هستند ، می گردد . در حال حاضر تعداد بسیاری از اعضاء از عملکرد رهبری سازمان و فرماندهان اشرف ناراضی هستند و تنها بخاطر ناامیدی و ترس از فضای بیرون درسازمان ماندند و یا با زور واجبار نگه داشته شدند و چه بسا بسیاری ازآنها منتظر فروپاشی و انحلال تشکیلات سازمان هستند تا راه کم ریسکتری برای خلاصی و خروجشان باز گردد.

درگیری 19 فروردین امسال در اشرف ، پافشاری دولت عراق بر خروج سازمان مجاهدین از خاک عراق و همچنین موضع گیریهای اخیردولتمردان آمریکا بخصوص پیشنهاد آنها برای انحلال اشرف و مصاحبه یونامی با تک تک اعضاء ، رعشه بر اندام رجوی انداخته و او را در محافظت از تشکیلات فرقه اش در تنگنا و شرایط بسا بحرانی قرار داده است . قطعأ با این همه تحولات و چرخشهای سیاسی ، چشم و گوش نیروهای داخل اشرف نیز به جنبش در آمده و آنها هم در یک فضای ترس و انتظار ، همراه با امید قرار گرفته اند .

شاید در اینجا بیان موقعیت سازمان مجاهدین ، بخصوص اشرف ، بصورت چکیده و تیترشده ، برای ارائه یک تصویر کلی و نیز برای سمت دادن به هدفمان از این نوشتار ، کمک کننده باشد:

1- بعد از سقوط صدام حسین و اشغال عراق توسط آمریکا ، سازمان قویأ بدنبال یافتن یک پدر خوانده جایگزین بوده است تا در زیر سایه آن به حیات نکبتبار خود ادامه دهد.

2- بعد از عدم موفقیت سازمان درتحقق مورد فوق الذکر ، ماندن درعراق برای سازمان بعنوان تنها گزینه موجود بوده است، بهمین دلیل عراق به ظرف استراتژیک سازمان مجاهدین تبدیل گردید که باید به هر قیمتی آنرا حفظ میکرد.

3- بعد از سقوط صدام با سختتر شدن شرایط ، سازمان شکل کاملأ فرقه ای بخود گرفته و افراد را زیر حداکثر فشار ایدئولوژيكي- تشكيلاتي خود قرار داد.

4- بعد از خلع سلاح سازمان و بازداشت تمام اعضاء آن توسط آمریکاییها در قرارگاه اشرف ، این قرارگاه تبدیل به تنها ظرف ایدئولوژیک سازمان گردید ، در صورت بستن اشرف و انتقال اعضاء، و گرفتن این ظرف ایدئولوژیک از سازمان ، محتوای ایدئولوژیک آن از هم خواهد پاشید .

5- فقط اشرف امکان حفظ کامل ماهیت فرقه ای را به سازمان میدهد ، با گرفتن این امکان از دست سازمان ، فرقه رجوی شدیدأ دچار مشکل خواهد شد و دیگر براحتی نمیتواند با دست باز اهداف خود را ساری و جاری کند.

6- اشرف بقول رجوی :(کانون استراتژیک نبرد! است ). یعنی اشرف خط مقدم رجوی است و عقبه آن اورسورواز میباشد . با بستن اشرف ، اورسورواز هم نقش و کارآرایی خود را تا حد بسیار زیادی از دست خواهد داد .

7- سازمان همه تلاش خود را در این سالها معطوف جلب نظرغرب و آمریکا برای حفط اشرف کرده است ، با موضع گیریهای اخیر آمریکاییها ( گزارش وزارت خارجه ، گزارش FBI ، موضع گیری سفیر آمریکا در عراق ، تصمیم بر لغو ارتباط و ترددات هفتگی نیروهای آمریکایی به اشرف ) تقریبأ همه تلاشها ی سازمان به هدر رفته است.

8- سازمان جایگاه اجتماعی و سیاسی در ایران ندارد . خود سازمان نیز از خیلی وقت پیش قید حمایت مردم داخل ایران را زده و دیگر روی مردم ایران حساب نمیکند .

9- بسیاری ازهواداران سازمان در سالهای اخیر، چه در خارجه و چه در داخله ، ریزش کردند وبسیاری از همان اندکشان در خارجه بخاطر شرایط و یا نیازهای مالی ساز همراهی با سازمان را میزنند . لابیهای سازمان هم که در محافل و مجامع بین المللی برای این سازمان سینه چاک می کنند بخاطر پولهایی است که سازمان خرج میکند نه چیز دیگر.

10- جایگاه کاریزماتیک ، ستایش شونده و خاص الخاص مسعود رجوی در بین لایه های متوسط به بالای سازمان ، کمرنگ شده است. و این جایگاه در بین لایه های فوقانی به بیرنگی میل می کند و افراد بیشتر تطاهر به سر سپردگی می کنند .

11- جمهوری اسلامی از چند سال پیش به بدنه سازمان عفوداده است ، بنابراین بازگشت به ایران برای این افراد خطری ندارد و میتوانند با خیال راحت به ایران باز گردنند ، البته بدلیل القائات سران فرقه و وجود یک تشکیلات سفت و سخت ، اعضاء قدرت تصمیم گیری برای خروج را ندارند ، تنها پس از انحلال سازمان و بستن اشرف است که می توانند آزادانه تصمیم بگیرند .

12- سازمان الآن در ضعیفترین و ضربه پذیرترین نقطه خودش قرار دارد .

13- میانگین سن اعضاء سازمان بالای پنجاه سال است و بسیاری از افراد نیز بیمار و از کار افتاده هستند .

14- سران فرقه به هیج وجه خواهان راه حل مسالمت آمیز برای خروج از عراق نیستند و از اشرف تا آخرین لحظه دست نمی کشند و قطعأ در واپسین فرصتها ، درگیری و جنگ براه خواهند انداخت تا با استفاده از تاکتیک شهید سازی و مظلوم نمایی ، امتیازاتی را بگیرند و یا حداقل جان خود را سالم در ببرند .

آنچه امروزباید بعنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر و یک فرصت حیاتی ازطرف همه دست اندر کاران و طرفهای درگیربا کیس اشرف ، غنیمت شمرده شود ، گذاشتن نقطه پایان بر دفتر شوم و سیاه فرقه رجوی است . اگر رجوی از این بحرانی که گریبانگیرش شده ، جان سالم در ببرد و از این محاصره سیاسی و اجتماعی که بنیاد و تشکیلاتش را نشانه رفته خارج شود، دیگر به این سادگیها نمی شود او و فرقه اش را جاکن کرد . او همیشه می گوید : (اگر ضربه کشنده نباشد تقویت کننده و احیاء کننده است). بنابراین ضربه باید کاری و نابود کننده باشد، باید با اندیشه و طرح درست و البته بدون دستپاچگی ، تردید و حساب و کتابهای وسواس آلود و با استفاده از همه امکانات کار را یکسره کرد . باید به عوامل تعیین کننده موقعیت کنونی سازمان و اشرف ، همانگونه که در بالا برشمردیم ، توجه کامل کرد و از آنها بعنوان کاتالیزورهای مهم بهره کافی رابرد .

اگر بخواهیم به پیشنهاد شیوه های برخورد با این موضوع فکر کنیم و آنها را اولویت بندی کنم و پیامدهایشان را برشماریم ، باید بگوییم :

الف - انجام مصاحبه آزاد از طرف صلیب و کمیساریای عالی پناهندگان با تک تک نفرات اشرف . قطعأ اگر این مصاحبه در یک فضای آزاد و بدون دخالت و فشار فرماندهان سازمان انجام شود ، بیش از بیست درصد از نفرات در مرحله اول از اشرف خارج خواهند شد . بدیهی است موفقیت خروج این تعداد و به سلامت رسیدن آنها به مقصد مورد نظرشان ، مراحل بعدی برای خروج خیلیهای دیگر، که از دنیای خارج از اشرف می ترسند و به کسی اعتماد نمی کنند ، را تسهیل می کند .

ب - انتقال ساکنان اشرف به چند اردوگاه کوچک در نقاط مختلف عراق با رعایت اصل تفکیک سر از بدنه . در اینصورت حتمأ باید تفکیک لایه ای صورت گیرد یعنی هر لایه بطور جدا به مکانی منتقل شود به نحوی که امکان ارتباط تشکیلاتی بین آنها وجود نداشته باشد . تمام قدرت سازمان در تشکیلات و سلسله مراتب تشکیلاتی آن است و با بهره گیری ازهمین ابزار هست که به توانمندیهای تبلیغاتی ، سازماندهی و بسیح نیروهای مختلف دست پیدا میکند . پس باید آنرا هدف قرار داد . باید تا آنجا که می شود هرم تشکیلاتی سازمان را تخت کرد و از طرفی ارتباط اجتماعی و عاطفی افراد را با دنیای بیرون ، از طریق تلفن ، اینترنت و... برقرار نمود. باید جهان آزاد را به آنان نشان داد . در این صورت با گذشت مدتی نه چندان طولانی ، تمام القائات ذهنی سران فرقه در افراد رنگ خواهند باخت و همه آماده ورود به دنیای آزاد خواهند شد .

ج - انتقال افراد به سایر کشورها . در این روش باید کشورهایی افراد را بپذیرند ، بدیهی است این کار هم زمان زیادی میبرد و هم این امکان را به سازمان میدهد تا با مانع تراشیهای مختلف و کند کردن پروسه خروج افراد، برای خودش زمان بخرد و خط و خطوط خودش را پیش ببرد و یا حتی اقدام به ایجاد مراکزی مثل اورسورواز در سایر کشورها نموده و دست به سازماندهی و بکارگیری حداقل افرادی که حاضر به ادامه همکاری هستند و یا برای زندگی در خارجه نیاز به حمایت و پول دارند ، بزند . درست است که میگوییم اشرف ظرف تشکیلاتی و ایدئولوزیکی سازمان است و امکان حفظ ماهیت فرقه ای را به رجوی میدهد و با بستن آن دیگر امکان بازسازی تشکیلات و فرقه برای رجوی وجود نخواهد داشت . اما نباید فراموش کنیم که این سازمان از برخی امکانات ، پشتیبانیها و تجارب برخوردار است که به آن توان حداقل بازسازی را میدهد و نیز نباید انتظار داشت که با بستن اشرف تمامیت سازمان از بین می رود و مسعود و مریم به دست عدالت سپرده می شوند ، جنگ هر چند هم خیلی به نفع رجوی نباشد ، تا زمانیکه ته مانده های فرقه او از جای جای جهان جمع نشوند، ادامه خواهد داشت .

د - ورود نیروهای عراقی به داخل قرارگاه اشرف. (این همان گزینه ای است که سران سازمان نیز بدلایل گفته شده از آن استقبال خواهند کرد ) این کار باید در صورتی انجام شود که خروج مسالمت آمیز سازمان از عراق به بن بست رسیده باشد ، البته باید برای این اقدام زمینه سازیهای لازم انجام گیرد و مشروعیت سیاسی و اجتماعی مناسب فراهم گردد . طبیعی است هیچ کس خواهان کشتار اشرفیان ، خصوصأ نیروهای بدنه نیست به همین خاطر باید حساسیتهای کار بخوبی سنجیده شود وبرای مراحل پس از ورود نیروهای عرافی نیز طرح و برنامه دقیقی تهیه گردد . این گزینه علیرغم اینکه آخرین گزینه برای عمل میباشد ، خود میتواند زمینه ای برای سایر گزینه ها باشد و هر یک از آنها را بدنبال داشته باشد .

در این نوشته سعی گردید اصل دست کم نگرفتن دشمن رعایت گردد، وگرنه روشن است که فرقه رجوی در جهان سیاست امروز عددی بشمار نمی آید و در دنیای مبارزه وانقلابیگری نیز از هیچ وزن واعتبار واقعی و پراتیکی برخوردار نیست ، این فرقه جز خود فروشی سیاسی کاری نمیکند و بدلیل ماهیت ذاتی رهبرانش سالهاست که به مزدوری برخی دولتهای معلوم الحال روی آورده و در حقیقت بدلیل انحراف از اصول و مشئ مبارزه انقلابی، از همان سالهای قبل از انقلاب ضد سلطنتی ، راهی بجزخیانت ، جاسوسی ، وطن فروشی ، ترور و تخریب در پیش پایش باقی نمانده بود ، راهی که در این سالهای حیات خفت بارش همچنان ادامه داده است

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرنوشت پادگان عراق جدید (اشرف سابق)

 

 

حسن پیرانسر، فریاد آزادی، پاریس، دوازدهم نوامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/
Sarnevesht%20Padegan%20Araghe%20Jadid.HTM

 

اینروزها بحث تعطیلی پادگان عراق جدید (اشرف سابق) بسیار در محافل و در مقالات اعضای سابق و منتقدین فرقه به چشم میخورد که همگی حاکی از یک نگرانی و تشویش میباشد که نکند بدلیل سهل انگاری و تصمیمات غلط رهبری فرقه مجددا خون و خونریزی در این پادگان بوجود آید. ولی واقعا چه اتفاقی روی خواهد داد؟ آیا این پادگان در پایان سال 2011 یعنی کمتر از 2 ماه برچیده خواهد شد؟

چیزی که مشخص است ضرب الاجل دولت مردمی عراق مبنی بر اخراج این فرقه از خاک عراق بسیار جدی میباشد. ولی تکلیف 3400 زن و مرد ساکن این پادگان چه خواهد شد ؟

تا کنون که هیچ کشور اروپایی وارد این موضوع بطور جدی نشده است و فعلا فقط بحث و گفتگو است وتا کنون هیچ اقدام عملی جهت پذیرش ساکنین این پادگان توسط کشورهای اروپایی صورت نگرفته است.

از طرفی راهبران این فرقه هم مستمرا پیام فاجعه خونین وخشونت وکشتار و .... سر می دهند و حاضر به ترک پادگان عراق جدید و جابجا شدن و انتقال به محل دیگری در خاک عراق جهت استارت مصاحبه های کمیساریای عالی پناهندگی نیستند.

واقعیت اینست که این مسئله بغرنج فقط از طریق برخورد صحیح با آن قابل حل است و اگر دو طرف معادله یعنی رهبری فرقه رجوی و دولت عراق همکاریهای لازم را با یکدیگر جهت حل این مشکل انجام ندهند احتمال درگیری مجدد در پایان سال می باشد.

چیزی که معلوم است و رهبری فرقه باید به آن احترام بگذارد پایان اقامت فرقه مزبور در خاک عراق است و اینکه دوران بعد از سرنگونی صدام حسین عوض شده است و دولت کنونی عراق خواستار خروج فرقه رجوی از خاک خود میباشد. رهبری فرقه باید بجای تهمت و فحش و اهانت به مقامات سیاسی و شخص نخست وزیر عراق که نه تنها باعث حل هیچ مشکلی نمیشود بلکه فقط باعث وخیم تر کردن مشکل و مسئله روی میز می شود، بایددر شرایط جدید دنبال راه حل مناسب جهت خروج نیروهای خود از خاک عراق باشد و از حالت گارد گرفتن و طراحی وتحریک برای درگیری مجدد با نیروهای عراقی خوداری ورزد.

البته سران فرقه رجوی متاسفانه در طی سالیان نشان داده اند که اساسا جان آن انسانها که هر کدام عمر و جوانی خود را در آن پادگان و پادگانهای دیگر فرقه سپری کرده اند، پشیزی ارزش ندارد و بهمین دلیل تا کنون نیز هیچ اقدام عملی جهت خروج نیروهای خود از خاک عراق نکرده است و بلعکس تمام انرژی و قوای خود را جهت بدوبیراه گفتن و تهمت زدن به شخص نخست وزیر عراق و سایر شخصیتهای دولت عراق بسیج کرده است. فرقه ای که سیاستش لجنمال کردن شخصیت و حیثیت مخالفینش یا همان ترور شخصیت می باشد و تاکنون هیچ انتقادی به خود و استراتژی به گل نشسته اش نکرده است و در خارج کشور نیز با منتقدین و افراد جداشده از فرقه برخوردهای آنتاگونیستی و خشونت آمیزو تهدیدآمیز میکند، نشاندهنده اینست که میخواهد در عراق باقی بماند و با ایجاد بحران در پادگان مزبور و مایه گذاشتن از جان آن انسانها و عمر آنها برای رهبران فراری و مخفی شده خود وجهه سیاسی کسب کند و مبارزه علیه دولت عراق را برای خود به عنوان مبارزه قلمداد کند!!

از اینروست که جداشدگان و افرادی که سالیان سال در همین پادگان بوده اند ابراز نگرانی میکنند چون کاملا با فرهنگ و سیاستهای این فرقه و رهبران آن آشنایی کامل دارند . بهمین دلیل وظیفه هر ایرانی انساندوست است که با مراجعه به سازمانهای حقوق بشری وسیاستمداران کشورهای اروپایی و آمریکایی ضمن افشای سیاستهای خشونت آمیز رهبران فرقه رجوی، از آنها بخواهند که جهت خروج نیروهای اسیر در فرقه رجوی اقدام عملی انجام دهند ونگذارند باز جان انسانها در آن پادگان عراقی و صدامی بخاطر سیاستهای غلط و خشونت آمیز رهبران فرقه به خطر بیفتد.

حسن پیرانسر/ پاریس
12 نوامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای حفاظت از جان خانم بتول سلطانی از دست تروریستهای مریم عضدانلو

 

 

همایون کهزادی - پاریس

10.11.2011

 

خطاب به دفتر سازمان ملل, صلیب سرخ, مجامع بین لمللی حقوق بشر وکمیساریای عالی پناهندگان:

به نظر میرسد این مسئولیت شماست که به مریم قجر عضدانلو ومسعود رجوی دستور دهید تا  دست از سر منتقدان و ناراضیان این سازمان بردارند و در جهان آزاد بگذارید به زندگی خارج و فارغ از تفکرات وتهدیدات تروریستی بپردازند.

اگر چه آینده این سازمان با مرگ و نیستی رقم خورده است باید خاطر نشان کرد که با عمل‌کرد خشونت طلبانه و تروریستی خود قادر نیستند آب به جوی رفته را بازگردانند و با تهدید وارعاب باعث سکوت ناراضیان این سازمان شوند.

 

لازم به ذکر است که بار دیگر چماقداران وتروریستهای رجوی به  به محل سکونت سرکار خانم بتول سلطانی عضو سابق و ناراضی شورای رهبری این سازمان تروریستی یورش برده واورا مورد تهدید واذیت و آزار قرار داده اند و در این رابطه سازمان مجاهدین و شورای ملی دست ساز انان باید جوابگوی این یورش باشند که چرا در کشوری که مهد ازادی ودموکراتیک است به جانیان وچماقداران وتروریستهای دست پروده شان  با دست باز اجازه هرفریب و نیرنگی  را میدهند .

 

واقعیت این است این بار برای بارچندم است که یک عضو ناراضی ولی فعال و شجاع آنهم به عنوان یک زن ، در کشوری غریب موردحمله قرار میگیرد این نه تنها در مورد خانم سلطانی بلکه در مورد همه جدا شدگان صدق میکند چرا که همین جدا شده گان هستند که  دستان آلوده به خون  تروریست ها وجانیان وقاتلان جوانان ایران را رو میکنند . از این رو من شخصاً با تمام قوا این یورش ننگین را محکوم واز تمامی ارگانهای بین لمللی میخواهم که مریم وتروریستهای جانی این گروه تروریستی  را به دادگاه بکشانند.

 

ایا شما به جانیان حق میدهید که در دنیای آزاد اجازه هر کاری را داشته باشند و در خیابان‌های اروپا خواهان برقراری مناسبات چماقدارانه خود همچون عراق باشند ؟ قطعاً هرگز و بایست هر چه سریع‌تر جلوی تروریستهای رجوی را گرفت و نگذاشت که فضای کشورهای دموکراتیک ومهد ازادی باترور وچماقداری وخشونت آنان خدشه دار گردد.

 

 بار دیگر این عمل ننگین را شدیدا محکوم وخواستار کشاندن انها به پای میز محاکمه هستیم.

 

همــــــــــایون کـــــــــهزادی

 10/11/2011 پاریـــــــــــس

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کانون ایران قلم تهدید و تعرض به خانم بتول سلطانی را محکوم می کند

مسئولیت هر گونه اقدام تروریستی علیه خانم بتول سلطانی بر عهده رهبری فرقه مجاهدین است

 

03.11.2011

ایران قلم

 

مطلع شدیم که تشکیلات مافیایی فرقه مجاهدین که زبانی جز خشونت و ترور نمی شناسد، در برابر افشاگری های خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری این فرقه طاقت از دست داده است و با اعزام چماقدار تروریست بر جلوی درب محل استقرار ایشان قصد تعرض و تهدید و حمله به ایشان را داشته است که با اقدام به موقع و هوشیارانه خانم سلطانی نقشه این فرقه نقش برآب شده است.

همانطور که در گزارش خانم سلطانی آمده است، گزارش دقیق این اقدام تروریستی به اداره های مسئول در این مورد داده شده است و باید گماشته ، چماقداران این فرقه برای توضیحات آماده شوند.

همچنین رهبری فرقه مجاهدین که  در برابر افشاگری های خانم سلطانی  هیچ حرف و پاسخی نداشته  و در برابر حجم عظیمی از حقایق بازگو شده تنها به سکوت خفیفانه بسنده کرده با فرستادن نامه هائی با محتوای دروغین بر علیه خانم سلطانی به اداره های مختلف سعی می کند تا مانع ادامه افشاگریها و موضع گیریهای خانم بتول سلطانی بر علیه این تشکیلات گردد که با واکنش شجاعانه خانم بتول سلطانی مواجه شده است و حتی برخی از ا داره های مذکور نامه را که بصورت ایمیل ناشناس به این اداره ها ارسال شده است به خانم بتول سلطانی ارجاء داده اند و طرحهای مزورانه این تشکیلات در بکار گیری همسایگان و یا افراد دیگر کاملا شناخته شده و لو رفته است و دیگر حنای ا ینگونه نامه ها و ایمیلها و خرابکاریها برای ارگانهای مربوطه رنگی ندارد و باعث بی آبروئی بیشتر این تشکیلات و گماشتگان آن شده است. اگر چه چگونکی اعمال این تهدیدات و مشخصات چماقدار تروریست این فرقه به اطلاع مقامات پلیس و مقامات حقوقی کشور مربوطه رسیده و آنان را درجریان این امر قرار گرفته اند، اما کانون ایران قلم بر اساس مسئولیت انسانی خود توجه افکار عمومی بویژه ایرانیان خارج از کشور را به شیوه های حذف فیزیکی و تهدیدات مجاهدین در قبال منتقدان و ناراضیان خود جلب میکند .

کانون ایران قلم همچنین تاکید میکند مسئولیت هر گونه سوء قصد و یا هر گونه مزاحمت، ضرب و شتم جسمی و ایجاد فشار روحی و روانی در مورد سرکار خانم بتول سلطانی عضو ناراضی شورای رهبری این سازمان قبل از هر کس بر عهده مسعود رجوی و مریم رجوی مستقر در اورسوآواز فرانسه خواهد بود.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تهدیدات چماقدار، تروریست های رجوی علیه خانم بتول سلطانی

شتر در خواب بیند پنبه دانه که من سکوت کنم

 

03.11.2011

بتول سلطانی

 

مدتی است بعد از افشاگریها و واقعیتهائی که من بازگو کردم تشکیلات سازمان مجاهدین که زبانی جز خشونت و سلاح و وحشیگری نمی شناسد و در برابر این افشاگری ها هیچ حرف و پاسخی ندارد تلاش می کند تا با اعزام گماشتگان تشکیلاتی اش  به خانه من باعث اذیت و آزار روحی و روانی من بشوند صبح روز  دوم نوامبر ساعت 07.15 صبح دو گماشته، چماقدار تروریست این سازمان درب خانه من را زدند که وقتی درب را باز کردم یکی از آنها جلو آمده و گفت که ببین مزدوراگر یک لجن پراکنی کنی دیگر بر علیه سازمان و خون شهدا بکنی فلانت می کنیم که من به محظ شنیدن این جمله فریاد زدم که تروریست! تروریست و همسایه ترک زبان را با فریاد صدا می کردم و به طرف داخل دویدم تا تلفن را بردارم که به پلیس زنگ بزنم که وی فرار کرد و من به دنبال او تا 5 متری ماشینش که در خیابان مقابل ساختمان پارک بود تعقیب کردم و بعد او زبونانه  سوار ماشین سفید رنگ شد و به سرعت گریخت و رفت مشخصات و نام این دو مزدور بهمراه مزدور فریب خورده ای  بنام ح.ص که با آنها در رابطه با جمع آوری ا طلاعات در مورد من همکاری می کند تماما به اداره پلیس با جزئیات کامل تحویل داده ام این فرد مدتی است به استخدام این تشکیلات در آمده است و در تظاهرات پاریس این سازمان شرکت کرده و غیر قانونی از محل خود به پاریس و محل گردهم آئی مریم رجوی رفت و با این فرقه نخ نما شده رفت و آمد می کند وی همینطور با فرستادن نامه هائی بر علیه من به اداره های مربوط به کار یا اقامتم به این ترتیب سعی می کنند تا مانع تراشی و اشکال در کار و زندگی من ایجاد کنند و هدف آن که توسط سازمان دنبال می شود این است که مانع ادامه افشاگریها و موضع گیریهای من بر علیه این تشکیلات بشوند که همگی این تلاشهای مذبوحانه خوشبختانه با شکست مواجه شده است و حتی برخی از ا داره های مذکور نامه را که بصورت ایمیل ناشناس ارسال کرده اند با بعضا از آنها خواسته اند که نامی از آنها نبرند را به من تحویل داده اند و گفته اند که ما می دانیم شما از این گروه فرار کرده اید  و طرحهای مزورانه این تشکیلات در بکار گیری همسایگان و یا افراد دیگر کاملا شناخته شده و لو رفته است و دیگر حنای ا ینگونه نامه ها و ایمیلها و خرابکاریها برای ارگانهای مربوطه رنگی ندارد و باعث بی آبروئی بیشتر این تشکیلات و گماشتگان آن شده است.و این تشکیلات فرومانده هرگز نباید اروپا را با قرارگاه اهدائی صدام حسین و اسارت یک عمر افراد اشتباه بگیرد اما ما بر اساس مسئولیت انسانی خودم توجه افکار عمومی بویژه ایرانیان خارج از کشور را به شیوه های حذف فیزیکی و تهدیدات مجاهدین در قبال منتقدان و ناراضیان خود جلب میکنم . دوم اینکه به کسانی که بخاطر ترس و یا با وعده های تو خالی یا پول تن به همکاری با این تشکیلات می دهند هشدار می دهم که بخاطر هیچ و پوچ خود را بی آبرو نکنند و از باتلاق این تشکیلات فاصله بگیرند چرا که هر کمک و کاری باعث فرو رفتن بیشتر در باتلاق است. در آخر هم از همین الان می گویم که هر گونه سوء قصد و یا هر گونه مزاحمت، ضرب و شتم جسمی و ایجاد فشار روحی و روانی من قبل از هر کس بر عهده مسعود رجوی و مریم رجوی مستقر در اورسوآواز فرانسه خواهد بود.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محکومیت حمله به منتقدان تشکیلات رجوی در ژنو

 

 

بتول سلطانی

03.10.2011

 

باز هم مانند گذشته تشکیلات بی آبرو و درمانده رجوی در ژنو دست به کار احمقانه و برخواسته از ماهیت خشونت و ترور و دیکتاتوری تشکیلات دست زد آنهم در قلب کشور پناهندگان حقوق بشر متأسفانه من نتوانستم در این گردهمائی شرکت کنم و جائی بسی شرم برای این گروه دارد که حتی حاضر نیست صدای منتقدان خود را بشنود و در حسرت این است که کاش آنها را هم به گونه ای سر به نیست می کرد وگرنه چگونه اینها در یک کشور آزاد و اروپائی همچون سوئیس دست به چنین کاری می زنند.

جالب توجه افکار عمومی و دیدبان حقوق بشر است که سرکوب آزادی بیان توسط تشکیلات این فرقه در اروپا و حضور فرقه ای این گروه سابقه ای طولانی دارد.

سال گذشته هم در پاریس این تشکیلات دست به اقدام مشابهی زد و با حمله فیزیکی به منتقدان خودش همچون آقای محمد حسین سبحانی و محمدکرمی آنها را مضروب و مصدوم کرد. 

سوزش این فرقه که تاب تحمل را از آنان ربود و منجر به باز هم حمله فیزیکی به منتقدان خود شد از این ناحیه است که دست آنها رو شده و آنها نمی توانند کماکان به فریب افکار عمومی بپردازند

در اینجا لازم است با تشکر از همه حاضرین در این اکسیون و بخصوص از حضور و فعالیت سرکارخانم بتول ملکی بعنوان کسی که خسته ناپذیر از همه اتهامات و اقدامات مذبوحانه آشکار و نهان این تشکیلات باز هم به انتقاد و فعالیت خودش شجاعانه ادامه می دهد تشکر و قدردانی می کنم و من این حرکت زشت و ضد دمکراسی و آزادی عقیده را توسط سرسپردگان این فرقه را محکوم می کنم و باز هم به نوبه خودم به آنها هشدار می دهم که مراقب اعمال ضد آزادی و عقیده خودشان باشند

بتول سلطانی

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد