_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

سوزش رهبران مجاهدین از افشاگریها

 

 

حامد صرافپور، فریاد آزادی، پاریس، بیست و دوم نوامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Suzesh
%20Rahbaran%20Mo%20Az%20Efshagari.HTM

 

در پی افشای پی در پی ترفندها و سیاستها و اهداف شیطانی رهبری فرقۀ مجاهدین در جهت به کشتن دادن هزاران زن و مرد اسیر در اشرف و یا تمدید اسارت آنان برای سالیان دیگر، سایت رسمی مجاهدین به سوز و گداز افتاده و اقدام به نوشتن مطالبی علیه اینجانب (حامد صرافپور) نموده است:
http://www.iran-efshagari.com/index.php?option=com_content&view=
article&id=3843:infoir-efshagaricom&catid=8:2010-12-28-06-13-15&Itemid=7

 

گردانندگان سایت ایران افشاگر که حتا در این مقالۀ بشدت ضعیف و سرشار از اشتباهات نگارشی و املایی هم نتوانسته اند (از شدت هراس) به افشاگریهای اینجانب که طی دو هفتۀ گذشته بدان پرداخته ام کوچکترین اشاره ای بکنند، حقیرانه به موضوعات سه سال پیش پرداخته اند که در سایت «ایران باستان، آیندۀ درخشان» منتشر شده بوده است!. از گردانندگان این سایت باید پرسید که چرا بعد از سه سال یادتان آمده است که نگارنده فلان مباحثی را ذکر نموده ام؟ آیا واقعاً مشکل شما سخنانی است که سه سال پیش توسط اینجانب بیان شده است؟

سوآل اساسی اینجاست که چه چیزی باعث شده دست اندرکاران اینگونه سایتهای رسمی متعلق به فرقه به فغان آمده و به یاد سالیان پیش بیفتند؟ پاسخ را می توان در مطالب موجود در لینکهای زیر جستجو نمود که طی چند روز پشت سر هم در فیسبوک و چندین سایت دیگر انتشار یافت و پتۀ اینهمه داد و فغان خانم مریم عضدانلو را بر آب ریخت و نشان داد که در پس اینهمه گریه و زاری و اشک تمساح برای اسیران اشرف ریختن، چیزی نیست جز نگرانی ایشان برای حفظ جان همسر (و رهبر عقیدتی) ایشان که هم اکنون مانند بسیاری دیگر از دیکتاتورهای مادام العمر در سوراخ گیر کرده و بدنبال راهی برای گریز می گردد:

لینک مقالۀ «گذری بر نه سال پایفشاری مریم عضدانلو بر ماندگاری اشرف»:
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/
PayFeshari%20Maryam.HTM

لینک مقالۀ «و اما درخواست پناهندگی مسعود رجوی!»:
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Va%20Ama
%20Panahandegi%20Rajavi.HTM

لینک مقالۀ «پاسخ به آقای علی ناظر»:
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Pasokh%20Be%20Ali%20Nazer.HTM

آری، آنچه موجب شده که گردانندگان سایت ایران افشاگر به یاد سالهای گذشته بیفتند چیزی نیست جز برآب دادن پتۀ ترفندهای ریاکارانۀ مریم عضدانلو در ارتباط با اسیران اشرف که هیچ نیست جز دل نگرانی ایشان از «در خطر بودن» جان شوهرش و مهمتر از آن به محاکمه کشیده شدن وی به خاطر دهها سال جنایت و خیانت علیه مردم و حتا اعضای ایدئولوژیک خودش در درون اشرف.

در همینجا باید یکبار دیگر از خواهر گرامی مان مریم سنجابی سپاسگزاری کنم که با افشای واقعیتهای پشت پرده و با استناد به مجموعه فاکتهای زنده و غیرقابل تردید و انکار از درون اشرف، به زیباترین شکل ممکن بر توطئه ها و ترفندهای رنگارنگ مریم قجرعضدانلو تأکید نموده و اثبات کرده است که ایشان هرگز دلش بحال زنان و مردان اسیر اشرفی نسوخته و تنها و تنها نگران حال شوهر و رهبر خویش است و جان آن بی گناهان برایش پشیزی ارزش ندارد:

لینک به مقالۀ «رجوی کجاست؟» از خانم مریم سنجابی:
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Rajavi%20Kojast.HTM

لینک به مقالۀ «سراب آزادی زنان در فرقۀ رجوی» از خانم مریم سنجابی:
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Sarab%20
Azadi%20Zanan%20Dar%20Fergheh%20Rajavi.HTM

بله، راز و رمز مطالبی که سایت افشاگر بعد از سه سال به یاد آورده است چیزی جز این نیست که مطالب فوق بشدت ایشان را دچار لرزه و نگرانی کرده است. ولی باید به ایشان بگویم که حقایق را نمی توان برای همیشه در پس پرده نگه داشت و بالاخره این مسائل روزی آشکار می شد کما اینکه بسیاری چیزها هست که هنگام محاکمۀ شخص رجوی و دیگر سران مجاهدین افشا خواهد شد که امروز ما از آن خبر نداریم... باش تا شام دولتت برسد... هرچند که مدتهاست این شام فرا رسیده است و امروز آثار آنرا مشاهده می کنیم.

در رابطه با مطالب مندرج در سایت ایران افشاگر چند نکته لازم به ذکر است:

1-مقاله به نوشته هایی از من اشاره نموده و چنین گفته است:

((مأمور صرافپور وظیفه دارد كه در دفاع از آخوندها، می نویسد:«تحریمها فقط مردمی را تحت فشار قرار داده که شما مدعی آزادی آنها هستید و مدام برایشان اشک تمساح می ریزید؟))

جیره خواران سایت مجاهدین گویی هرگز از سخنان رهبر خود نیز اطلاعی ندارند که بارها در خود اشرف در نشستهای عمومی می گفت که: «تحریمهای وارد شده بر عراق تنها جان مردم را به خطر انداخته است و دهها هزار کودک عراقی را به کشتن داده است»... و گویا اساساً نمی دانند که در همان 12 سال تحریم همه جانبۀ کشور عراق، هرگز فشار جدی بر دولت و فرماندهان نظامی وارد نمی شد و آسیبها تنها مردم کوچه خیابان را هدف قرار داده بود که کودکانشان از شیرخشک نیز محروم بودند و بیمارانشان از داروهای بیهوشی هم محروم شده بودند که خود رجوی از این مسئله در فغان بود و اشک تمساح می ریخت و توی سر ما می کوبید که: «شما از همۀ امکانات پزشکی برخوردار هستید و مردم عراق حتا داروی بیهوشی ندارند»...

حالا چگونه و چرا مرا متهم می کنید که رجوی را بخاطر دفاع از تحریمها مورد نقد قرار داده ام؟ مگر خود رجوی تحریمها را در مورد عراق مورد نقد قرار نمی داد؟ آیا مردم ایران با مردم عراق متفاوت اند؟ آیا کودکان ایرانی انسان نیستند و با کودکان عراقی تفاوت دارند؟ آیا پدران و مادران و خواهران و برادران ما در ایران بخاطر به قدرت رسیدن شما بایستی زجر بکشند و با انواع تحریمهایی که هیچ گزندی به دارایی های نجومی دولتمردان نمی زند، به فلاکت کشیده شوند؟ شرم کنید ای مدعیان «خدا و خلق».

بله، من همچنان در دفاع از ملت بزرگی که در همین دوسال اخیر به زیباترین وجه استراتژی جنگ و خشونت و برادر و خواهر کشی شما را برای همیشه نفی نمود و به دنیا نشان داد که شما هیچ پایگاهی در میان مردم ایران ندارید، با افتخار می گویم که هرگونه جنگ و تحریم به زیان ملت ایران و به زیان تحقق دمکراسی در ایران است. حکومتی که با تحریم و جنگ بخواهد سرنگون شود، هرگز و هرگز به دمکراسی و به آزادی و به برابری و به استقلال سیاسی نخواهد انجامید و حکومت بعدی جز تحت نفوذ قدرتهای بزرگ قرار نخواهد گرفت، همچنانکه دیدیم بعد از سه دهه مبارزۀ مسلحانۀ مجاهدین، نهایتاً دست به دامان آمریکا و اسرائیل شده اند تا همچون چلبی و کرزای آنان را به قدرت برسانند...

2-این مقاله همچنان سخنان همیشگی خود را که سه سال پیش هم بارها در سایتهای مجاهدین تکرار شده بود اشاره نموده و گفته است:

((حامد صرافپور یكی از این مأموران اطلاعات بدنام آخوندی، فردی است كه در نیمه دوم سال 87 با دستور العملها و توجیهات جدید به فرانسه اعزام شد و به گردانندگان شعبه وزارت در فرانسه به نام«ایران باستان آینده درخشان» اضافه گردید. نامبرده به همراه سایر مأموران گشتاپوی ملایان در خارج كشور به‌عنوان یك مأمور وزارت اطلاعات دست‌ اندركار توطئه علیه مجاهدین و زمینه‌ سازی برای حمله و هجوم و كشتار ساكنان بی دفاع اشرف است. وی طی این سالها تلاش نموده كه با ارائه دروغهای ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات، هدفهای رژیم آخوندی را برآورده نماید.))

به یاوه گویان دست آموز رجوی باید گفت: این سخنان را بارها و بارها تکرار کردید و پاسخ خود را با فرار پی در پی دهها تن از اشرف نشینان دریافت کردید، از زمرۀ این رها شدگان می توان به چندین تن از اعضای شورای رهبری مجاهدین اشاره نمود و همچنان هم ادامه دارد. مرا مأمور فلان وزارتخانه خوانده اید...، با جویبار جداشدگانی که هر روز از سوی اشرف به بیرون جاری می شوند چکار می کنید؟ طی نه سال بعد از اشغال عراق حدود 900 تن از همان مجاهدین از رجوی جداشده و یا با فرار خود را به بیرون رسانیده اند، الان جز چندتن که بخاطر منافع مالی و بخاطر دریافت هزینۀ انتقال به اروپا مدافع شما شدند که وضعیت آنان هم مشخص است، چه کسانی از آن 900 نفر مزدور و مأمور وزارت اطلاعات نیستند؟ تمامی فرماندهان مجرب نظامی پیشین شما که روزگاری خودتان آنان را در اشرف حلوا حلوا می کردید، بناگاه پس از فرار از اشرف مزدور و نفوذی از آب درآمدند!؟ آیا مردم جهان را می خواهید بفریبید؟ آیا مزدور بودن و مأمور بودن کسانی چون من می تواند واقعیتهای زشت و ضدانسانی و خیانتبار و جنایتبار رجوی را بپوشاند؟

قبلاً هم به شما اعلام کرده بود و دوباره یادآوری می کنم: لطف کنید و از شما تمنا دارم یک لیست از مزدوران و نفوذیان و مأموران و کارمندان وزارت اطلاعات که هم اکنون در اشرف زندگی می کنند را منتشر نمایید تا مردم ایران هم بدانند چه تعداد نفوذی و یا پادو و یا کارمند وزارت اطلاعات رژیم ایران هم اکنون در اشرف هستند، که بعد از فرارشان به حرفهای آنان گوش نکنند و همه را دروغهای وزارت اطلاعات محسوب کنند... فکر می کنم اینطور خیال خودتان هم راحت خواهد شد وگرنه مثل همیشه مضحکۀ دست مردم خواهید شد که چرا هرکس از اشرف فرار می کند و یا به افشاگری دست می زند مارک وزارت اطلاعات به او چسبانیده می شود؟...

اما مهم نیست، مرا صدبار دیگر مأمور وزارت اطلاعات بخوانید، اصلاً من یک مأمور بلندپایۀ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی.... شما هرچه بگویید من هستم، یک عمر لقب منافق گرفتم، از غرب هم لقب تروریست گرفتم، و حالا هم مأمور وزارت اطلاعات... اما لطف کنید بگویید شما چه کسی هستید؟ مسعود و مریم رجوی چه کسی هستند؟

ای شیخ، هرآنچه گویی هستم/// تو آنچه می نمایی هستی؟

مسعود رجوی یک عمر در خدمت صدام بود و به گفتۀ خودش استخبارات عراق را مبدل به پتکی بر سر معترضان نموده بود و به صراحت می گفت: از این پس سیاست مشت آهنین را با معترضین در پیش خواهیم گرفت (برای اولین بار در نشست موسوم به حوض در پادگان شهری بهارستان، همان مجلس به اصطلاح شورای ملی مقاومت که جیره خوارانی چون کریم قصیم و مهدی سامع ووو در آنجا به دیدار مسعود نایل می گشتند!، این جمله را اعلام نمود)... و بعد هم چنین کرد و معترضان خود را به دست استخبارات عراق سپرد تا در ابوغریب مورد شکنجه و سختی قرار گیرند و نهایتاً به جمهوری اسلامی استرداد گردند (اسامی تعدادی از این افراد موجود است).... تفو بر تو ای چرخ گردون تفو! چه کسی به جمهوری اسلامی خدمت کرد طی این سالیان؟

بله این رهبری شما بود که یک عمر اطلاعات نظامی مملکت خویش را به صدام فروخت و دلار تحویل گرفت (و این در حالی بود که رسماً در نشست عمومی به ما گفته بود هرگز اطلاعات نظامی کشور خود را در اختیار عراق قرار نمی دهیم!) و همین شخص خیانتکار وقتی هواپیمای مسافربری نظامی به همراه تعدادی از فرماندهان نظامی در حال پرواز بودند، اطلاعات آنرا به عراقیان داده بود که در هوا مورد اصابت قرار دهند و بعد با شور و شعف در نشست عمومی مطرح نمود که ما این اطلاعات را به عراق داده ایم!!! مزدوری و خیانت تا به چند؟ بله مسعود رجوی اطلاعات مربوط به یک هواپیمای مسافربری نظامی را به استخبارات عراق داد تا فرماندهان نظامی جنگ (همان فرزندان این آب و خاک که خوب یا بد به دفاع از میهن خود برخاسته بودند و در جبهه ها سینه سپر کرده بودند تا خاکشان در امان بماند) را در هوا با موشک بزنند... این را خیانت و مزدوری می نامند یا اقدامات افشاگرانۀ ما را؟

راستی این رهبر شما نگفت اطلاعات مربوط به پروژه های اتمی ایران را چه کسی در اختیارشان گذاشته بود تا افشا کنند؟ آیا جز موساد بود؟ بعد از سقوط صدام، رجوی در خدمت چه کسانی قرار گرفت؟ جز موساد و پنتاگون و جناح جنگ افروز نئوکانهای آمریکایی؟ اطلاعات ایران را از آن پس به چه کسانی فروخت؟ ای خیانتکاران وطنفروش، مرا مأمور وزارت اطلاعات می خوانید؟ کدام عمل از نظر ملت های جهان خیانتبار است؟ آیا خدمت به وزارت اطلاعات کشور خودی را خیانت می نامند یا در خدمت سرویسهای اطلاعاتی بیگانه بودن و اطلاعات کشور را فروختن و فرزندان آب و خاک خود را به کشتن دادن؟ گیریم که من کارمند وزارت اطلاعات ایران، شما کارمندان کدام سرویسهای اطلاعاتی بوده اید؟ جز عراق و اسرائیل و آمریکا؟

3-مقاله همچنین با اشاره به یک قاچاقچی مواد مخدر که چندین بار به جرم داشتن مواد زندانی شده است، و به گفتۀ سران سازمان از نفوذی های رژیم در درون مجاهدین بوده است، تلاش نموده تا ارتباط مرا با وزارت اطلاعات مورد تأیید قرار دهد:

((در تاریخ 9اردیبهشت 88، علی پاك در نامۀ افشاگرانه یی در مورد شبكه وزارت اطلاعات در فرانسه به عفوبین الملل نوشت ، بدنبال قطع رابطه با مأموران اطلاعات آخوندها؛ با تهدید ازسوی سرگردگان شبكه وزارت اطلاعات در فرانسه والمان مواجه شد. وی در این نامه سرگشاده به تشریح جزئیات شبكه اطلاعات آخوندی در كشورهای اروپایی و عملكرد آنها علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران پرداخت و نوشت:«شبكه مزدوران توسط شعبه اطلاعات آخوندها در سفارت ایران در فرانسه اداره و تأمین مالی میشود. لجن پراكنی و جنگ روانی علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران نخستین اولویت ابلاغ شده از سوی وزارت اطلاعات آخوندهاست كه بر اساس آن بایستی با ایجاد یك تصویر ترسناك از اور سورواز، مردم ومقامات فرانسوی را ترساند» علی پاك نوشت:«مسؤلیت عناصر وابسته به رژیم در فرانسه برعهده كریم حقی (مقیم هلند) و جواد فیروزمند(مقیم فرانسه) است كه هر دو آنها به همان مإمور وزارت اطلاعات رژیم درفرانسه به نام علی وصل هستند و علی خطوطی را كه باید به پیش ببرند به آنها ابلاغ كرده و هزینه های ماهیانه آنها را می پردازد. وی با افشای نفراتی كه به كریم حقی وصل هستند از حامد صرافپور نیز نام برده بود كه دریك انجمن پوششی وزارت اطلاعات به نام ”ایران باستان – راه درخشان” فعالیت میكنند».))

به نظر می رسد اجیر شدگان سایتهای رجوی چیزی بیشتر این شخص معتاد را در چنته نداشته اند تا از او مأمور کا گ ب و جیمز باند تولید کنند و بعد از سه سال همچنان ناچارند اعتبار سخنان خود را از معتادان و قاچاقچیان و خلافکاران بدست آورند و گرنه وقتی کسی از ابتدای نوجوانی تا 42 سالگی در مناسبات و تشکیلات رجوی و در اشرف بسر برده باشد بایستی انبوه پرونده های مختلف «اخلاقی! و امنیتی!» در درون فرقه به جای گذاشته باشد و در نتیجه نیازی به اسناد و مدارک محرمانۀ یک خلافکار نباید باشد!. کافی است به گزارش نشریۀ مجاهد شماره 902 نگاهی بیفکنید تا کوته فکری و درماندگی سران فرقه را به خوبی درک نمایید:

در نشریۀ فوق که به تاریخ چهارشنبه 28 فروردین 1387 منتشر شده، می توان به خوبی از هویت شخص ذکر شده اطلاع پیدا نمود. در پایین تصویر عکسی از همین شخص نیز چاپ گردیده است. فکر می کنم شرح دیگری برای آن نیاز نباشد.

4-مقاله در مراحل پایانی اشاره نموده به اینکه:

((نتیجه عینی و مضمون و هدف سیاسی، فعالیت مزدوران وزارت اطلاعات از جمله حامد صرافپور، سرپا نگهداشتن رژیم ضدمردمی و ضدمیهنی و ضد اسلامی آخوندها و پوشاندن شكنجه ها و اعدام ها و سركوب ضدبشری مردم ایران است كه در شعار «مجاهدین از آخوندها بدترند» متبلور می شود. به همین دلیل مأمور حامد صرافپور وقیحانه و بر اثر شدت روشنگری و پیشرویهای مجاهدین در صحنه داخلی و بین المللی می نویسد:« گذشت زمان اینرا برایم اثبات نموده است که شما [مجاهدین] به حق جنایتکارتر و بنیادگراتر[از رژیم خمینی] هستید».))

البته وقتی جریان خیانتکار و جنایتکاری به انتهای استراتژی خشونتبار خود رسیده و شاهد شکستهای پی در پی باشد بایستی چنین مطالبی را هم بیان کند و انتظار دیگری نیست... اما به نظر می رسد سران فرقه همچنان در توّهم مبارزه با رژیم هستند و خود را محور مبارزه با این رژیم تلقی می کنند! فرقه ای که تا 15 سال پیش توان بسیج دهها هزار نفری ایرانیان خارج را داشت، در چند سال گذشته به دلیل افشاگری صدها جداشده، توان بسیج حتا 100 ایرانی را هم نداشته است و به ناچار با خرجهای نجومی خود، افراد بی خانمان و دیگر ملیتها را به تجمعات خود می کشاند... و در حالی که میلیونها نفر در ایران وارد تظاهراتهای مسالمت آمیز شده بودند، حتا ده نفر را نتوانست جهت انجام اعمال خشونت آمیز همیشگی خود در ایران بسیج کند... حالا اینگونه وانمود می کند که محور مبارزات مردم ایران است و ما جداشدگان با افشاگری های خود، این محور مبارزات!!! را تضعیف می کنیم و این موجب سرپانگهداشتن رژیم می شود!. توّهم بی پایان و عاری از هرگونه شرم و سرشار از پر رویی رهبری عقیدتی! را ملاحظه نمایید...

از رهبری مجاهدین باید پرسید که آیا تعدادی جداشده که آهی در بساط ندارند (و تنها اقدام آنان نوشتن خاطرات از درون اشرف است) و تمام زندگی خود به همراه سلامتی و جوانی خود را در طبق اخلاص در دستهای شما گذاشتند (تا به خیال واهی خود، آزادی و برابری و دمکراسی را به ایران بیاورید)، تا به این حد قدرتمند هستند که می توانند رژیم جمهوری اسلامی را «سرپا» نگهدارند؟ پس حتماً قدرت زیادی داریم که چنین می کنیم و در اینصورت چرا جداشده ها را با چنین قدرتی «وابسته و مأمور» وزارت اطلاعات می خوانید؟

و اما در مورد جملاتی که من در رابطه با جنایتکارتر بودن و بنیادگراتر بودن رهبری مجاهدین در قیاس با حکومت ایران نوشته ام، باید خدمت شما عرض کنم که متأسفانه این یکی دیگر نظر من نیست بلکه نظر تمام مردمانی است است که نوشته های ما را می خوانند و می شنوند و از حیرت انگشت بر دهان می گیرند. بله، هر ایرانی شرافتمند (و هر خارجی) که خاطرات و گفته ها و شهادتهای ما را شنید بشدت شگفت زده شد. و جای شگفتی هم دارد چرا که:

-جریانی که هر روز علیه جداسازی های جنسیتی رژیم شعار می داد، خود بزرگترین و شگفت آورترین جداسازی ها را در اشرف برقرار نموده است: پارک و موزه و بیمارستان و اتوبوس و خودروی سواری و مزار کشته شدگان و پمپ بنزین و هر چیزی که بتوان متصور شد...

-جریانی که از فشارها و محدودیتهای پوششی زنان در ایران سخن بر زبان می آورد، خود بزرگترین محدودیت را بر زنان اشرف تحمیل نموده است و رهبری آن به صراحت در نشست عمومی می گوید: «زن مجاهد اگر 90 ساله هم شود اجازه ندارد روسری خود را بردارد!».

-جریانی که شعار دفاع از کارگران می داد و مدعی بود رژیم کودکان را بکارهای سنگین وامی دارد، خود در قرارگاههایش کودکان زیر دهسال را به کارهای سخت و سنگین وادار می کند.

-جریانی که مدعی بود در ایران دمکراسی و آزادی وجود ندارد، خود بزرگترین نقض آزادی های فردی و جمعی را مرتکب شده است و هزاران نفر با بدون خواست خود وارد نشستهای ایدئولوژیک به عناوین مختلف «نشست عملیات جاری، نشست دیگ و دیگچه، نشتهای طعمه و سگ دعوا و شرم، نشست های غسل هفتگی» و امثال آن نموده و در آن به تمامی کرامات انسانی اشخاص تجاوز نموده است.

-جریانی که در بیرون مدعی سکولاریزم بود در درون مناسبات خود به اجبار انسانها را به طلاق ایدئولوژیک وادار می کند و به زور و تحمیل از آنها می خواهد تا در نمازهای جمعی شرکت کنند و از آنان گزارش نماز جماعت می گیرد! و از همگان می خواهد ولو در حال مرگ باشند در نشستهای ایدئولوژیک شرکت کنند و حتا در بیمارستان نیز نشست عملیات جاری برای بیماران می گذارد (نمونه زندۀ آن نگارنده می باشد که سه روز بعد از عمل جراحی دیسک کمر با وجود درد شدید به نشستی که توسط «خانم دکتر نفیسه» برگزار شده بود برده شدم که وسط نشست به دلیل لرزه های شدید دوباره به تخت بیمارستان بازگشتم...).

-جریانی که مدعی راه حل سوم و دمکراتیک است و 9 سال است اعلام می کند مبارزۀ مسلحانه را کنار گذاشته است، در درون مناسبات خود به افراد لباسهای نظامی می پوشاند و مدام تمرینات نظامی برگزار می کند و نوید می دهد که دوباره سلاحهای ما را بازخواهند گردانید....

می بینید در این رابطه که گفته ام فرقۀ رجوی جنایتکارتر و بنیادگراتر است اگر کم نگفته باشم زیاد نگفته ام و «رجوی حقیقتاً در جنایت و رذالت و خیانت گوی سبقت از همگان ربوده است». اما این تنها نظر شخصی من نیست بلکه نظر تمامی کسانی است که فقط یکساعت با آنها در مورد مناسبات فرقۀ رجوی صحبت شده باشد... پس، زیاد به خود زحمت ندهید که مرا به خاطر چنین سختی توبیخ کنید که در اینصورت بایستی تمامیت مردم ایران را توبیخ نمایید. اینجانب با هر جوان ایرانی در فضای مجازی و فضای حقیقی صحبت کردم و بخش اندکی از مناسبات درونی مجاهدین را برایش باز نمودم بشدت برانگیخته شد و به صراحت گفت که اینها از خمینی و طالبان هم بدتر کرده اند... رجوی به قدرت نرسید و چنین کرد، وای به روزی که به قدرت هم می رسید... آری این واقعیت درونی شماست و شما هم از افشای همین واقعیتها سوخته اید.

5-نکته ای دیگر هم ترجیح می دهم بیان کنم و آن چیزی نیست جز عکسهایی که گردانندگان سایتها و نشریات و تلویزیونهای مجاهدین از مخالفان و منتقدین خود در نشریات درج می کنند و از جمله همین عکسی که از من منتشر شده است. کمی با دقت بنگرید!

همینجا به گردانندگان اینگونه سایتها می گویم که: عکسهای بدتر از این هم برای تمسخر و برای بیان احساسات درونی خود می توانستید پیدا کنید، قبلاً هم چنین تصاویری از دیگر جداشده ها انتشار داده بودید تا به خیال خودتان، «خودِ عکس» حالتی تحقیرآمیز داشته باشد و دیگران به آن بخندند!... اما در مقابل، اینجانب تاکنون برخلاف شیوۀ شما عمل کرده و همیشه تلاش کرده ام عکسهایی با ظاهر کاملاً آراسته و شیک از مریم و مسعود به نمایش بگذارم، آیا می دانید چرا؟

به این دلیل کاملاً واضح که من برای نشان دادن چهرۀ زشت و فساد این اشخاص نیازی به توهین و تحقیرِ نام و عکس آنها ندارم... اصلاً ایدئولوژی من با شما 180 درجه متفاوت است. شما چون قدرت آنرا ندارید که به محتوای سخنان من گیر بدهید و به نقد آن بپردازید، و چون توان آنرا ندارید که در بحث و گفتگو من و دیگر جداشدگان را شکست دهید و یا تحقیر کنید و مورد اتهام قرار دهید، تنها کاری که می توانید بکنید انتشار تصاویری (به زعم خودتان) تحقیر آمیز از جداشدگان است (همانطور که به فرماندهان آمریکایی هم در مورد ما می گفتید که اینها اراذل و اوباش جنگ طلب هستند که به دلیل کنار گذاشتن مبارزۀ مسلحانه توسط ما! و به دلیل مخالفتشان با اشغال عراق توسط شما!، از فرقه جدا شده و به نزد شما آمده اند)، غافل از آنکه ابراز چنین مسائلی باز هم بیش از پیش هویت خود شما را زیر سوآل می برد که اگر اینها افرادی بی سر و پا و بی مقدار و از زمرۀ اراذل و اوباش هستند و بوده اند، اینهمه سال در بین شما چکار می کرده اند؟ و چرا آنان را گوهرهای بی بدیل خطاب می کردید؟

شما با انتخاب دلخواه عکسها و دفورمه نشان دادن آنها می خواهید ما را تحقیر کنید!... اما اینجانب دقیقاً بهترین عکسهای ظاهری مسعود و مریم را مورد استفاده قرار می دهم، چرا که در کنارش به روشن ترین وجه خوی زشت و غیرانسانی شما و ایدئولوژی خشن و نفرتبار و کینه توزانۀ متعفن شما را به نمایش می گذارم تا مردم هموطنم هرچه بیشتر با دورویی و ریاکاری و پلیدی افکار و خصلت شما و رهبری تبهکار شما آشنا شوند.

بله، من در کنار عکسهای آراستۀ مسعود رجوی و مریم عضدانلو (که طبق اخبار موثق دوستان جداشده، لباسهای خود را بر اساس الگوهایی از لباسهای شهبانو فرح طراحی می کرده است)، اندیشه های زشت ضدبشری و سرشار از کینه و نفرت آنها را به نمایش گذاشته و خواهم گذاشت تا بیش از پیش تعفن فکری آنان بر همگان آشکار شود. بله، نیازی به تمسخر شمایان با عکسهایتان ندارم، چون ایدئولوژی من با شما متفاوت است. آن عکس موجود در سایت شما نیز جز تفکر حقیر و متعفن شخص مسعود (که در کنارش دیده می شود) را به سخره نکشیده است.

6-بارها گفته ام و باز هم می گویم: اگر ظرفیت و توان آنرا دارید و اگر ذره ای حقانیت در وجود شما هست، یک بخش کوچک از سایتها و تلویزیون خود را به جداشده ها اختصاص دهید تا آنان نیز حرف های خود را بیان کنند و مردم خود قضاوت کنند که چه کسانی مزدور و دروغگو و ریاکار و خائن و جنایتکار هستند....

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هراس رجوی از معترضان عراقی مقابل اشرف

 

 

پویا افراسیابی، آریا ایران، بیست و یکم نوامبر 2011
http://ariairan.com/fa/?mod=view&id=11934

 

حضور معترضان عراقی در برابر پادگان اشرف و تاکید آنان بر تعطیلی اردوگاه،خواب طلایی رجوی برای ماندگاری در عراق را آشفته ساخت.اخبار گزارش شده توسط رسانه ها حاکی است، روز جمعه 18 نوامبر 2011 چند هزار عراقی زخم خورده از گروه رجوی در برابر پادگان اشرف دست به تظاهرات زده و خواستار اخراج و محاکمه سران و اعضای سازمان مجاهدین خلق شده اند.

در این تظاهرات همراه با قربانیان عراقی رجوی،تعدادی از خانواده های ایرانی که فرزندانشان در اسارتگاه اشرف بسر می برند نیز شرکت داشتند.خانواده هایی که بیش از دو سال است در برابر پادگان تجمع کرده و رجوی اجازه ملاقات با فرزندانشان را نمی دهد و آنان را مزدور می نامد!

در همین رابطه گروه تروریستی رجوی از پاریس گزارش کرد که این اعتراضات فرمایشی، وابسته به حکومت ایران بوده و عمدا بنام عراقی ها صورت گرفته است تا در اثر تحریکات آنان حمام خون جدیدی راه بیافتد.همین گروه چند ساعت بعد مدعی شد که طرح اعتراضی شکست خورده و فقط چند صد نفر شرکت داشته اند. پس از آن از زبان گروه های مستعار مجاهدین در عراق مدعی شد که همه عراقی ها به این تظاهرات اعتراض نموده و اینگونه تحرکات را محکوم کرده اند.و این در شرایطی است که اطلاعیه گروه های جعلی و مجهول الهویه ظاهرا عربی از پایگاه مجاهدین در اورسوراواز نوشته می شود!

هذیان گویی آشکار رجوی و هراس او از تجمع عراقی ها در مقابل پادگان اشرف،نشان می دهد که روزهای تاریک اسارتگاه مخوف این تشکیلات در عراق رو به پایان است.تیک تاک عقربه های ساعت و روزشمار پایانی عمر مجاهدین در عراق، ضربه مهلکی بر آنان وارد ساخته و بزودی قربانیان عراقی و ایرانی را از دست آنان نجات خواهد داد

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیا سکوت و بی عملی وظیفۀ احزاب و شخصیت های سیاسی ایرانی در مقابل فاجعه ای است که بزودی در پیش است؟

 

 

نادر نادری، فریاد آزادی، هجدهم نوامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Sokoot%20O%20Bi%20Amali.HTM

 

آیا سکوت و بی عملی وظیفۀ احزاب و شخصیت های سیاسی ایرانی در مقابل فاجعه ای است که بزودی در پیش است؟

پاسخ فاجعه ای که توسط مریم و مسعود رجوی از پیش طراحی شده و رقم می خورد، آیا سکوت و بی عملی است؟

با احترامی که برای تمام احزاب و شخصیت های سیاسی ایرانی قائلم، اما با درک عمق فاجعه ای که در پیش رو است و وظیفه انسانی به من حکم می کند که به هر جای و هر کسی که امیدی هست که از این فاجعه جلوگیری کند دست به دامن شوم و با شناختی هم که از ماهیت و اندیشه رجوی ها دارم بدلیل بیست سال عضویت در آن سازمان، نمی توانم در مقابل این فاجعه بی تفاوت باشم و سکوت کنم که رجوی و بازی های سیاسی او دوستانم را به مسلخ ببرد.

دوستان، بدنبال ضرب الاجل دولت عراق و تصویب آن در دولت عراق برای تخلیه اشرف که با حمایت زیادی در خود دولت عراق برخوردار است، رجوی ها برای فرار از پاسخ گوئی و بر ملا نشدن خیانت ها و جنایت هایش در مقابل دولت عراق ایستاده و در مصاحبه هایشان در این روز ها در صورت عملی شدن ضرب الاجل دولت عراق دنیا را تهدید به راه اندازی حمام خون می کنند و فرمان خودکشی دسته جمعی همچون فرقه های مذهبی را برای اعضای باقی مانده در عراق را صادر می کنند، مثل فرقه خلخا یا دیوید کورش در امریکا که دنیا با یک فاجعه دردناک روبرو شد خودکشی دسته جمعی که این طبیعت فرقه های مذهبی است که رهبران برای بقای خود این کار را می کنند.

دوستان، تا الآن هم رجوی کم از فرزندان ایران زمین را فدای کیش شخصیت خود نکرده و از آن خونها تا الآن ارتزاق کرده است.

دوستان، فکر نکنم نیازی به شفاف سازی ماهیت رجوی ها باشد چون در این سالیان به اندازه کافی شناخت دارید، بهتر از هر کس دیگری. تا این جا ابهامی برای آینده نداریم.

دوستان عزیز، آیا سکوت شما بر اساس یک وظیفه است؟ آیا منطبق با اصول مترقی خواهانه و دمکراتیک وحقوق بشر شما است؟ آیا در آینده ایران جوابی برای این سکوت و بی عملی هست؟

دوستان عزیز، تا آنجا که به دولت عراق بر می گردد چه واقعی باشد چه غیر واقعی بعنوان یک کشور یک سری مجوزها و قوانین دارد که هر اقدامی برای تخلیه اشرف و هر برخوردی را موجه می کند تا الان هم هیچ کشوری چه اروپائی چه امریکائی قوانین ومجوزهای دولت عراق را رد نکرده چون منطبق با حق حاکمیت ملی آن کشور می دانند.

اما در طرف مقابل، یعنی رجوی ها هم از این فاجعه استقبال و روز شماری می کنند. اگر به مصاحبه های تلویزیونی نگاه کنید این روز ها صحبت از این است که درگیری با نیروهای عراقی را یک نعمت می دانند و شعار روزشان این است خطاب به دولت و نیروهای عراقی: بیا بیا بیا...

دوستان، بله نمی توان به دولت عراق برای صرف نظر کردن فشار آورد اما می شود که جلوی رجوی ایستاد که از طرح از پیش طراحی شده این فاجعه دست بکشد.

دوستان عزیز، آیا در صورت واقع شدن این فاجعه در آینده از شما نخواهند پرسید که چرا جلوی این فاجعه را نگرفتید؟ بله خواهند پرسید: شما که بعنوان شخصیت های سیاسی با نفوذ در خارج کشور می توانستید با ملاقات ها و موضعگیری ها و با شکستن سکوتتان خانم رجوی خالق این طرح خودکشی دسته جمعی را در تنگنا قرار دهید و جلوی این فاجعه را بگیرید، چرا این کار را نکردید؟

آقایون، آیا سکوت شما در مقابل این فاجعه ای که هم نزدیک است و هم حتمی، منطبق با اصول آزادیخواهانه و انسانی شما است؟

آیا پاسخی برای آینده دارید؟ آیا اصلا پاسخی برای آینده وجود دارد؟؟؟

هر کس می تواند در مقابل این فاجعه سکوت کند، اما چه بخواهیم چه نخواهیم با سکوتمان در این فاجعه با رجوی ها شریک خواهیم شد و باید پاسخ گو باشیم.

زنده باد ایران، زنده باد آزادی

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به عنوان یک ایرانی مخالف جنگ و جنگ طلبان هستم

 

 

میلاد آریایی

17.11.2011

 

این روزها باز هم ماشین تبلیغاتی جنگ طلبان براه افتاده و برای مسموم کردن فضای موجود صحبت از آغاز جنگی دیگر علیه ایران وایرانیان به میان آمده است و صحنه گردان این خیمه شب بازی تهوع آور شماری از رسانه‌های پلاک دار نشاندار غربی و منابع اسراییلی است.

از آن تهوع آور تر نقشی است که مزدوران فارسی زبان صدام حسین  یعنی مجاهدین به رهبری مسعود رجوی که نام ونشان شان ننگ هر ایرانی شرافتمند است ، اکنون در غالبی نو و جدید برای خود قایل می‌شوند و آرزو دارند صبح دمی رویایی از خواب برخیزند و« ارتش اسارت بخش ناتو» آنان را در بغل گیرد وبه پشتوانه سلاح های اسراییلی شاید بتوانند مردمان خود را آماج گلوله و بمب قرار دهند و در تهران بر مسند قدرت بنشینند. 

بواقع حماقت و شهوت قدرت تا کجا باید سراپای رجوی و همسر سوم اش را درربوده باشد که این چنین آشکارا رؤیاهای کودکانه خود را قرقره میکنند و آنرا به خورد نیروهای اسیر و گروگانهای شان میدهند.دم از بهار عربی میزنند و در چهارچوب پادگان 10در 10 کیلومتری اهدایی صدام حسین جز سرکوب اندیشه وعقیده و جز اختناق و مغز شویی چیزی در چنته برای همان نیروهای از جان گذشته‌شان ندارند.

سالیان گذشته و باز هم میگذرد و این تجربه تاریخی همچنان روشن و روشنتر خود را نشان میدهد که هیچ نیروی و قدرت قهر نظامی قادر نبوده و تاکنون نتوانسته دمکراسی رویایی را برای کشوری به ارمغان ببرد جنگ جویان و جنگ طلبان برای حفظ منافع حقیرخودشان است که با شیره مالیدن بر سر ملت‌ها منابع ونفت آنها را به یغما میبرند و در خلوت به ریش آنان میخندند.

کدام کشور بوده که توانسته به کمک قهرو نیروی سلاح روند دمکراسی در یک کشور را سمت و سو دهد از کوبا در آمریکای لاتین گرفته تا لیبی و عراق در خاور میانه ، مگر به نیروی سلاح به قدرت نرسیدند و روسای جمهور مادالعمر دقیقاً دراین کشورها نهادینه شده است ودقیقا درچنین سرزمین هایی بود که قدرت رنگ وبوی سلطنت را به خود گرفت و موروثی شد . 

رجوی هم مثل یکی دیگر از همین دیکتاتورها است البته از نوع کوتوله آن . او تصور میکند که قادر خواهد بود در قرن بیست ویکم و ارتباطات نوین مردمی چون مردم ایران را بفریبد و بر تخت سلطنت ناداشته تکیه زند.او فکر میکند دانشجویان و روشنفکران ایرانی معطل این مانده که کوتوله ای چون او که از قدرت تنها وابسته بودن را آموزش دیده است بیاید و برایش هورا بکشند غافل از اینکه یک پاپاسی هم برای افکار پریشان این مردک ارزش قایل نیستند و رد هر نوع وابستگی را اتفاقاً از رد خود او و افکار سرکوب گرانه اش شروع کرده اند.

او تنها میتواند درصحرای عراق آن هم به کمک دیکتاتوری چون صدام بر 3000 بخت برگشته حکم براند و آنان را مغزشویی کند و چون  دایی جان ناپلئون با شمشیر چوبی فرمان جنگ صد برابر صادر کند و اکنون همچون آن زبان‌بسته در گرداب عراق بدنبال راه نجاتی برای خود چاره بیندیشد  و فعلاً هم وغم اش این است که دولت عراق ضرب العجل اخراج آنان را عقب بیندازد تا شاید بتواند پس ازخروج کامل آمریکاییان خاکی بر سرش بریزد.

بنابراین سخن کوتاه کنم به عنوان یک ایرانی مخالف جنگ و جنگ طلبان هستم و هر مزدور فارسی زبانی که چون مجاهدین عادت دارند هر شب بغل یک قدرت خارجی شب را به صبح سر کنند تأکید و یادآوری کنم که تا حافظه تاریخی مردم ایران رؤیای ایرانی آزاد و آباد را درسر دارد  و  تا ایران و ایرانی برقرار و پایدار است،  آنان آب در هاون میکوبند و هرگزقادر نخواهند بود حتی بر یک دهات ایران حکم برانند ونقش کدخدای یک ده را نیز با خود به گور خواهند برد چه برسد که به کمک نیروی خارجی و ارتش ناتو قدرت را در ایران به دست بگیرند . این برداشت من از این جریان وابسته و ضد ملی است امیدوارم  تغییری غیرقابل تصور در تارو پود این جریان ضد ملی حاصل شود که عکس نظریه من ثابت شود .

 

میلاد آریایی

نوامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 تهدید تروریستی علیه جان خانم سلطانی را محکوم می کنم
 

 

علی جهانی

15.11.2011


در خبرها مطلع شدیم که چندی پیش چماقداران رجوی در آلمان جلوی خانه سرکار خانم بتول سلطانی او را تهدید کردند که دست از کارهای افشاگری ها و روشنگری ها و فعالیتهای حقوق بشری دست بردارد که خوشبختانه سرکار خانم بتول سلطانی با مقاومت شجاعانه خودشان جلوی چماقداران رجوی جواب دندان شکنی به آنان دادند.البته این کار چماقداران که مستقیما از مریم عضدانلو در اورسورواز دستور می گیرند تازگی ندارد و بارها جداشدگان از این سازمان را که در کشورهای مختلف اروپائی به فعالیتهای افشاگری و روشنگری علیه این فرقه و به فعالیتهای حقوق بشری اشتغال دارند مورد تعرض قرار دادند و این از دمکراسی خواهی از نوع فرقه گرایانه هست که تنها از اندیشه پوشالی فرقه گرایانه این گروه تروریستی بر می آید که هیچ اندیشه مخالف اندیشه خودش را نمی پذیرد
لذا می بینیم که علی رغم اینکه دم از دمکراسی خواهی و آزادی خواهی می زند و با ادعای دروغین می خواهد آزادی برای مردم ایران به ارمغان بیارد و علی رغم اینکه مدعی اینست که طرفدار رهائی زنان هست و زنان را در قلعه اشرف به صورت فرمالیستی در سطح فرمانده و شورای رهبری و حتی مسئول اول قرار داده ولی الان برای چندمین بار متوالی هست که به یک شیر زنی که با شجاعت از قعله اشرف فرار کرده و از قضا جزو شورای رهبری این فرقه بوده و حالا خودش را به دنیای آزاد رسانده و مشغول افشاگری و روشنگری علیه این فرقه مشغول هست تعرض می کند و این همان شورای رهبری کذائی و من درآوردی رجوی هاست که مریم خانوم ریئس جمهور ترشیده و مادام العمر می گفت می خواهد از شورای رهبری صفی تا تهران درست کند و حال که یکی از این صف سر از اروپا در آورده و دارد علیه جنایات این فرقه علیه زنان دست به افشاگری می زند  را تحمل نمی کند و مورد تعرض قرار می دهد ولی اینکه چرا در این شرایط سران فرقه دست به چنین اقداماتی می زنند به نظر من به چند دلیل می باشد
اولا اینکه این از ذات این فرقه بر می آید که تحمل هیچ اندیشه مخالفی را ندارد و در این شرایط هم از سر ضعف و استیصال مطلق دست به چنین اقدامات ابلهانه ای می زند که نه تنها سودی برای سران فرقه ندارد بلکه به ضررش هم تمام می شود دوما در شرایطی که سران فرقه با خرجهای کلان برای در آمدن از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا کیسه گشادی دوخته بودند ولی با افشاگری ها و روشنگری های جدا شدگان و فعالین حقوق بشری برای پانزدهمین سال متوالی در لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا باقی ماند و حالا می خواهد دق دلی خودش را سر جدا شدگان در بیاورد و لذا دست به چنین اعمال ضد بشری می زند
سوما در شرایطی که مدت کوتاهی به پایان مهلت دولت قانونی عراق مانده هست که گفته تا پایان سال جاری میلادی این گروه تروریستی باید از اشغال قسمتی از خاک عراق تحت نام اشرف که از زمان صدام دیکتاتور سابق عراق و پدر خوانده رجوی در دست داشته دست بکشد و تا پایان سال جاری میلادی خاک عراق را ترک کند و لذا سران فرقه در چنین شرایط بن بستی که در آن قرار گرفته اند برای روحیه دادن به نیروهای وارفته و روحیه باخته مستقر در قلعه اشرف که در چنگال سران فرقه گرفتار هستند دست به چنین اعمال ضد انسانی می زند
در پایان ضمن محکوم کردن این عمل ضد انسانی فرقه باید به رجوی متذکر شوم که دیگر زمان این عربده کشی ها به سر رسیده و باید به فکر این باشند که بعد از پایان مهلت دولت عراق دست از ادامه اشغال قسمتی از خاک عراق دست بردارند و بساط فرقه گری خود را از عراق جمع کنند و باید به فکر پاسخگوئی به خلق ایران و عراق باشند که در این سالیان چه جنایاتی علیه شان مرتکب شده اند
به امید آنروز و به امید روزی که همه اسیران در قلعه اشرف آزاد گردند
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باز هم قلدر بازی تشکیلات رجوی در اروپا

 

 

سعید ناصری - پاریس

12.11.2011

 

در خبرها مطلع شدم که چماقداران رجوی در اروپا در اوج استیصال و سر خوردگی تمام و از سر ضعف و بد بختی ،شاید هم برای دلخوشی به سران دل شکسته و خسته فرقه و شاید هم برای روحیه دادن به نیروهای فرسوده و اسیر در زندان اشرف (کمپ اشرف) به خانه سرکار خانم بتول سلطانی حمله کرده و با تهدید و ناسزاگویی ایشان را تهدید کرده اند که دست از افشاگری خود علیه سران فرقه بردارد،اما خوشبختانه خانم سلطانی با شجاعت تمام در مقابل انها ایستادگی و مقاومت کردند و انها را عقب راند و در همین زمینه دست به افشاگری گسترده ای زدند.

 

ضمن درود به سر کار خانم سلطانی و تحسین شجاعتشان به ایشان تبریک میگویم وآفرین بر شما خانم سلطانی که اگر به قول مسعود رجوی و همسر سوم اش مریم عضدانلو در پادگان اشرف برای روحیه دادن به نیروه اصطلاح شیر زن را استفاده میکردند، من میگویم اگر یک شیر زن واقعی باشد آن هم شما هستید که این را در کارهایتان و در مقابل تهدید قلدران و شارلاتانهای رجوی نشان دادید ،درود بر شما و شجاعتتان باد.

 

من هم به عنوان یک شخص مستقل و مدافع حقوق بشر این عمل و هر عمل خشونت آمیز دیگررا محکوم میکنم.

اما سوال اصلی اینجاست چرا سران فرقه در همچین شرایط خطیری و در این برهه از زمان دست به چنین اقداماتی میزنند،این اقدامات چه دردی از تشکیلات رو به اضمحلال را دوا میکند.

 

در این شرایط اگر بخواهم به شکل خلاصه به ان اشاره کنم سازمان مجاهدین بسیج گسترده ای راه انداخته بود تا در امریکا و اروپا و پول های کلانی خرج کرد تا برای اینکه از لیست سیاه تروریستی امریکا بیرون بیاد اما بدلیل عملکرد سازمان در سالهای گذشته و حال و اقدام به عملیات های تروریستی و کارهای خرابکارانه ، مجدداً در لیست گروههای تروریستی وزارت خارجه امریکا باقی ماند واسم این فرقه و همدستانش برای هفدهمین سال متوالی در لیست باقی ماند و سازمان مجاهدین مجددا پذیرای  ضربه مهلک بار دیگری گردید ،این در حالی بود که سازمان برای بیرون امدن از لیست کیسه ای بزرگی دوخته بود که چند صباحی سر نیروهای خود در اشرف  را گرم نگاه دارد که دقیقاً عکس خواسته و تحلیل رهبری فرقه عملی شد و ضربه ای به پوزه مسعود رجوی خورد که  به شدت احساس سوختگی میکنند و میخواهند دق دلی خود را سر کسان دیگری همچون خانم سلطانی و نفرات فعال حقوق بشری که در اروپا فعالیت دارند، خالی کنند .

 

نکته دیگر که قابل تامل میباشد ضرب العجل دولت عراق برای بیرون کردن این سازمان از خاک عراق تا پایان سال 2011 است که این ضربه میتواند به عمر تشکیلات مخوف رجوی پایان دهد و  رجوی به شدت بهم ریخته و گیج شده است از طرفی میخواهد به نفرات داخل کمپ روحیه بدهد و از طرفی هم میخواد مخالفین اش را از بین برذه که بایستی گفت اقای رجوی این بار داستان فرق میکند  و مثل گذشته نیست، این بار نه تنها بایستی به خواست مردم عراق و دولت عراق تن بدهی و تشکیلاتت را جمع کنی بلکه بایستی پاسخگو خیلی از مسائل دیگر هم باشی بهتر این که خودت را اماده کنی برای پاسخگویی که سالیان سال به مردم ایران به جوانان ایران و مردم منطقه خیانت کردی الان وقت جواب دادن است.

 

به امید ازاد شدن نفرات اسیر در پادگان اشرف.

درود بر خانواده های مقاوم که الان ماهها در گرما و سرما دست از تلاش بر نداشته و منتظر فرزندان خود میباشند.

به امید نابودی تشکیلات مخوف رجوی.

 

سعید ناصری پاریس

12.11.2011

 

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد