_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

گردهمائی بزرگ در بغداد

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و ششم نوامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1659

 

لینک به گزارش انگلیسی پرس تی وی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=11078

 

لینک به فایل ویدئویی

Link to the Video file

 

دیروز (جمعه 25 نوامبر 2011 – 4 آذر 1390) صدها تن از شخصیت ها و مقامات عراقی و نمایندگان رسانه ها و همچنین تعدادی از جداشدگان و خانواده های مجاهدین خلق از کشورهای مختلف بعلاوه چند تن از کسانی که اخیرا توانسته اند از پادگان فرقه ای اشرف فرار کنند در سالن حکیم دانشگاه بغداد به میزبانی دکتر عیسی نافع، فعال حقوق بشر و رئیس کمیته حمایت از خانواده های متحصن، گرد آمدند.

همگی سخنرانان، چه شخصیت های عراقی و چه جداشدگان و خانواده ها، بر ضرورت تعیین تکلیف پادگان اشرف و آزاد شدن گروگان های اسیر در داخل آن تا پایان سال جاری میلادی تأکید ورزیدند.

اطلاعات تکمیلی این اجتماع بزرگ متعاقبا به اطلاع رسانده خواهد شد.

در زیر متن سخنرانی خانم عبداللهی به نمایندگی از خانواده های دردمند و رنج کشیده متحصن در مقابل دروازده پادگان اشرف همراه با تعدادی تصاویر این گردهمائی آورده میشود:

بنیاد خانواده سحر

متن سخنرانی خانم عبدالهی

بنام خدا

قبل از شروع سخنم تشکر می کنم از ملت و دولت عراق و مسئولین و نیروهای نظامی عراق که در طی دو سال اخیرهر روزه مزاحمشان بوده ایم و هر روز از میهمان نوازی شان بهره مند بوده ایم و اگر نبود بخاطر این ویژگی مردم عراق، مسلما ما همچون گذشته حتی از رساندن همین فریاد دادخواهی هم محروم می ماندیم.
الان دقیقا دو سال است که با مشکلات زیادی، همچون سختی رفت و آمد و سکونت در بیرون شهر و در بیابان و غیره، دست و پنجه نرم می کنیم.

تا کنون 1650 عضو خانواده برای دیدار با عزیزانشان به درب پادگان اشرف در خالص آمده اند و این علیرغم اینست که بعضی از اعضای خانواده ها مسن و مریض هستند و به این ترتیب مشکلاتشان دو برابر می شود.

برخی از خانواده ها تا بحال چندین بار به پشت دربهای قلعه اشرف آمده اند و هر بار هفته ها منتظر نشسته اند ولی نتیجه تمامی این زحمات بجزء فحاشی، پرتاب سنگ و تهمت توسط عده ای اجیر شده نبوده است.

واقعیت این است که این واکنش ها هنوز برای ما قابل درک و هضم نمی باشد.

آقایان و خانم ها

چرا باید برای یک دیدار و ملاقات ساده با چنین پیچیدگی ازسوی رهبرمجاهدین خلق مواجه شویم. هنوزهم برخی از مردم عراق که داستان ما را می شنوند برایشان غیر واقعی است و حتی باورش برایشان سخت است.

به هر حال روزها و شب ها گذشت و آرام آرام متوجه شدیم که جریان چیست.
ی
ک مادر میخواهد عزیزش را ببیند، چرا باید با این شرایط روبرو شود. این چه منطقی است؟ این چه رفتاری است؟ مگر ما از روز اول چه خواستیم؟مگر ما امروز چه می خواهیم؟

امروز بعد از دو سال دیگر برایمان مسلم شده است که فرزندانمان نه در یک کمپ یا قرارگاه نظامی و یا حتی زندانی مانند ابوغریب صدام حسین، بلکه در یک قلعه مخوف گروگان هستند که صاحبان آن قلعه آدم نماهائی به نامهای مسعود و مریم رجوی می باشند، کسانی که پنجه انداخته و فرزندان ما را گرفته اند و با مکیدن خون عزیزان ما روزگار سپری می کنند.

آقایان و خانم ها

با روشنگری های ده ها تن کسانی که توانسته اند طی این سالها، و بخصوص طی این دو سالی که ما شاهد بودیم، از این اسارتگاه فرارکنند، که تعدادی از آنها هم اکنون دربین ما حضوردارند، ما دریافتیم بچه هایمان در سخت ترین شرایط قرار دارند. آنان هیچ گونه اطلاعی از دنیا بیرون ندارند. ما طی این دو سال به چشم خود شاهد حرکات سران این گروه تروریستی وگروگانگیرهای فرزندانمان بوده ایم. ما در این دو سال بارها به سراغ سازمان ملل متحد، صلیب سرخ جهانی، وزارت حقوق بشر و دادگاه های عراق رفته ایم. ما بارها تقاضای کمک کرده ایم. الان هم از دولت و ملت عراق عاجزانه درخواست می کنیم که فرزندانمان را نجات بدهید.

ما امروز بعنوان نماینده خانواده ها بار دیگر از آقای جلال طالبانی رئیس جمهور، آقای دکتر نوری المالکی نخست وزیر، مجلس عراق، سازمان ملل متحد، صلیب سرخ جهانی، و تمامی سازمانهای حقوق بشری تقاضای عاجزانه داریم تا به این مسئله رسیدگی کرده و خانواده ها را از نگرانی خارج کنند.

همه میدانیم که رجوی هر زمان ممکن است دستور قتل عام عزیزان ما را مانند 19 فروردین کند. تقاضای ما شکستن قفل این قلعه و آزادی فرزندانمان می باشد. ما از تصمیم دولت عراق برای خروج قطعی سازمان تروریستی مجاهدین خلق از عراق تا پایان سال 2011 حمایت میکنیم چرا که نوید بخش آزادی قریب الوقوع فرزندان اسیر و رنجدیده ما می باشد.

آقایان وخانم ها

من یک مادرم
می خواهم فرزندم را بعد از سالها ببینم / نمی گذارند
من یک پدرم
آرزو دارم فرزندم را در آغوش بگیرم / نمی گذارند
من یک فرزندم
پدرم را می خواهم تا مرا نوازش کند / نمی گذارند
دختران وپسران جوانی که آرزودارند
برای اولین بار پدرشان را ببیند
خانم هایی که همسرانشان در جنگ ایران و عراق اسیر شدند
صدام آنها را به رجوی هدیه داد
چشم انتظار همسر خود هستند
رجوی و رجوی ها بدانند
ما خانواده ها تا آخرایستاده ایم
مرگ بر رجوی، مرگ بر رجوی

 

 

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفر اعضای سابق مجاهدین به عراق ـ قلعه اشرف

مزار اشرف یا دکان شهید سازی!!؟

 

 

ایران قلم

26.11.2011

 

Benachrichtigungssymbol
Zum Ansehen dieses Videos benötigst du den Adobe Flash Player.
Player von Adobe herunterladen

 

محمد حسین سبحانی:

سلام به بینندگان عزیز ، ما از اروپا امده ایم به اتفاق دوستان عزیز آقایان قشقاوی ، آقای خوشحال آقای عزیزی و همینطور دوست عزیزمون آقای صادقی نژاد. خب هدف اولمون از مسافرت به عراق این بود که بیاییم خانواده ها رو ببینیم به خانواده هایی که پشت درب قرارگاه اشرف تحصن کرده اند کمک کنیم و در چند جلسه این کمک ومشاوره و همفکری رو باهاشون کردیم.

از یک طرف قرارهایی داریم که با نهادهای بین المللی بتوانیم این موضوع را بیشتر دنبال کنیم که این موضوع تسریع بشود. صبح هم همایشی بود که بخشی از مردم عراق امده بودند دم درب قرارگاه اشرف و اعتراض داشتند به حضور سآزمان مجاهدین خلق توی خاک خودشون . در همین اثنا و فرصتی که وجود داشت ما گفتیم که سری بزنیم به محلی که سازمان مجاهدین مزار اشرف نام گذاشته و در واقع قبرستانی است که افرادی مثل خود ماها قربانی شده و در اینجا به خاک سپرده شده اند.

توی مسیر که داشتیم می امدیم اقای مهدی خوشحال خاطره بسیار نکته اموزی راگفتند که من میخواهم خودشون توضیح بدهند، بفرمایید.

 

 

مهدی خوشحال:

باسلام خدمت دوستان اخرین باری که ینجا امدم تقریبا ۲۰ سال قبل بود زمانی که بعد از انقلاب ایدئولوژیک رذالت بار مسعود رجوی که قصد ماندن در پادگان اشرف را نداشتم، یکی از روزها مسئولم من را اینجا اورد و البته ان موقع درختان زیتون و گل و سبزه به این صورت نبود و خیلی ساختش تازه بود و خلاصه آورد اینجا و بعد از کار توضیحی که انگیزه بگیری از این قبرستانی که جدیدالتاسیس بود و به من تاکید کرد که هر موقع مشکلی داشتی کمبودی داشتی و یا انگیزه ات کم شد میتوانی مجددا به اینجا سر بزنی واز این اینجا انگیزه بگیری.

از آنجا بود که من با تامل به این موضوع پرداختم خب من در مورد قبرستان یک تعریف عمومی داشتم فکر میکردم خب جایی است که ادمها بعد از مرگ انجا دفن میشوند اما بعد از ان فهمیدم که قبرستان در سازمان مجاهدین دکانی هست که زنده ها را تبدیل به مرده میکند و مرده ها را به گروگان میگیرد که بتواند از زنده های جدید بهره برداری کند و انها را مجاب به ماندن در فرقه کند ، بعد بدل به همین دستگاه شهید سازی خودش بکند و النهایه همه جا را تبدیل به مزار شهدای خودش بکند که به کارنامه شیطانی خودش بیفزاید و بتواند به مردم القا کند که این مزار و شهید و اینها نتیجه مبارزات بر حق ماست . در صورتی که شهید تلفاتی بوده ضایعاتی بوده و خساراتی بوده که این میداده ولی معکوس جلوه می داده مقدس جلوه می داده و از این دکان و دستگاه برای فریب زنده ها استفاده شایان می کرده است.

محمد حسین سبحانی :

آقای عزیزی داشتیم با خانواده ها صحبت میکردید نقل قول میکردند چه بخشی از خودشان و چه بخشی از خانواده های که از استانهای دیگر آمده بودند در واقع بعضی ها اسیر دارند و بعضی ها هم بچه هایشان کشته شده من خودم چندین بار خانواده نوروزی از ما خواستند تا به مجامع بین المللی برویم و بگویید که بچه ما را کشتید حالا جسدش را میخواهیم.  به نظر شما در واقع آن خانواده حداقل باید جسد فرزندشان را داشته باشد ؟ آیا شما فکر میکنید در آینده که سازمان مجاهدین باید اینجا و خاک عراق را ترک کند .

برنامه ای که صبح دولت عراق داشت شما مشاهده کردید آیا اجساد این قبرستان حق پدر مادرها و خواهر و برادرهایشان نیست؟  هر صورت عراق کشور ایران نیست. عراق یک کشور بیگانه است. آیا باید این اجساد منتقل بشود؟

 

 

حسن عزیزی :

سلام عرض میکنم و فکر میکنم همانطور که شما اشاره کردید این اجساد یا این کشته شده ها اصلا متعلق به رجوی نیست رجوی صاحب اینها نیست اینها کسانی هستند که گروگان بودند همانند ما به نوعی کشته شدند بخاطر مطامع قدرت طلبانه رجوی کشته شده اند.  خوب همین قسمتی که من وایستادم قبل از این که خروج بکنم جریان کرد کشی بود اینجا با نام جنگ مروارید اکثر بچه هایی که اینجا میبینید کشته های سال 70 هستند مثلا ماه اول 70 هستند همه در این جریان کشته شده اند اصلا ربطی به مردم ایران نداشت اصلا هیچ ربطی به آزادی مردم ایران نداشت و فقط بخاطر مطامع و قدرت خواهی رجوی که با صدام در واقع یکی بود اینها کشته شده اند . خود من کسی بودم که اینجا حفاظت این قرارگاه بودم آن موقع خود من خیلی از اینها اجساد را خودم دفن کردم مسلما اینها خانواده های دارند که صاحب اصلی این اجساد هستند.  و واقعا یک روزی امیدوارم که این اجساد انتفال پیدا بکند به خاک خودمون و واقعا خانواده ها بتوانند سر قبور بچه هاشون برن . ولی رجوی هیچ حقی در این رابطه نداره این اجساد را به عنوان شهید به خودش منتصب بکند بگه اینها مال من هستند نه تو قاتل اینها هستی و باید روزی جواب بدهی.

مهدی خوشحال:

به نظر من همچنین اینجا یک نمایشگاه رجوی بود برای ارباب خودش (صدام حسین) که این پولهای  که شما به ما میدید و هدف شما ریختن خون ایرانی هست حال چه ایرانی،  چه اینطرفی چه آنطرفی ما نمونه ای از او خونهای ایرانی را الان در معرض تماشا در نمایشگاه خود شما آوردیم و تماشا کنید و لذت ببرید و قیمت بیشتری بدهید.

محمد سبحانی:

شما آقای قشقاوی نظرتان چیست شما با خانواده های دیگر در این زمینه صحبت میکنید؟

علی قشقاوی:

بله همانطور که دوستان گفتند ، طبق تجربه خود من هم همینطور بوده همیشه سازمان سعی میکرد که از این مکان از این قبرستان به عنوان یک مکان و یک فضایی برای انگیزه دادن افرادی که واقعا نمیخواستند اینجا بمانند و معترض بودند از جمله خودم. بارها معترض بودم بعد از برخوردی که با من میکردند از مسئولین سازمان از جمله همین ابراهیم ذاکری که عکسش اینجا هست از مسئولین این سازمان بود همیشه به ما میگفتند که ما خون دادیم و تو میخواهی از روی خون این بچه ها عبور کنی و بری دنبال زندگی شخصی ات ما هم صحبت ها و اعتراضات خودمان را داشتیم.

محمد سبحانی:

ولی الان حضور شما نشان میدهد که دنبال زندگی شخصی خودت نبودی زندگی شخصیت را الان ول کردی از آلمان کارت را ول کردی و آمده ای به این خانواده ها کمک بکنی .

 

 

قشقاوی:

دقیقا این که وظیفه هر جدا شده ای است که چه به قول معروف دنبال زندگی شخصی باشی یا نباشی این حس احساس مسئولیت هست این افراد خیلیهایشان به خاطر اعتراضشان به سازمان مجاهدین داشتند اینجا کشته شده اند خیلی ها را آگاهانه سازمان میفرستاد عملیات کشته بشوند که از اسمشان استفاده هایی ببرد بلحاظ سیاسی در حالی که کسی انجا نیست که خودش داوطلبانه کشته بشود . اساسآ سازمان کارش این بود که اول افرادی که معترض هستند به شکلی به کشتن بدهد خیلی ها هستند از جمله همین یک بنای اینجا هست که از جمله اون ستاره های که زنده اند روی آن دیوار خودم شاهد بودم فردی به نام احمد پهلوان از هم یگانی های ما بود چون او موقع میفرستادند اینها را به عملیات نامنظم کسانی را میشناختم که راضی نبودند بروند میرفتند کشته میشدند و بعضی از جنازه ها را می آوردند بعضی از جنازه ها میماند از جمله احمد پهلوان که خودش بعدا رفت کشته شد بعد از اینکه این پیشنهاد به مسئولین ملک محمدی فرمانده مرکز بود ما باید یک بنایی درست بکنیم برای بچه هایی که میروند کشته میشوند این خودش هم جز آنهای بود که بعد از یکسال رفت کشته شد و جنازه اش را نیاوردند بعضی ها را می آوردند همینجوری دفن میکردند و بعضا برای خیلی از جنازه ها را شبانه دفن میکردند مخفیانه دفن میکردند  ما بعدها متوجه میشدیم که دفن شده اند اینها معلوم بود که یک اشکالی در کار است یا خودکشی کرده بخاطر اعتراض یا کشتنش واقعا ما با شناختی که نصب به بچه ها داشتیم بیشترین اینها یا خودکشی میکردند یا میکشتندشان.  اگر فردی که زیاد اعتراض میکرد و مقاومت میکرد و درگیر میشد میکشتندش . به هر حال این مکان را هم از این طریق برای خودشان به قول دوستان یک دکانی باز کرده بودند و ازش استفاده سیاسی میکردند.

محمد حسین سبحانی:

خوشبختانه ولی مطلع شدیم که دولت عراق به شکلی میخواهد این دکان را از آن صورت و موضوعیتش  بیندازد و افرادی که جدیدا به دلایل مختلف فوت میکنند و یا تحت فشارهای روانی آسیب های روانی و جمسی که در این فرقه دیدند در سنین خیلی کم فوت میکنند . شنیدم که دولت عراق اجازه نمیدهد که افراد را بدون اینکه به پزشک قانونی ارجاء بشود جسد . در هر صورت روال قانونی طی شود.  از یک طرف میگویند ما شهر هستیم و از یک طرف قوانین را رعایت نمیکنند . آقای عباس صادقی نظر شما چیست؟

عباس صادقی:

با عرض سلام خدمت بیننرگان عزیز اجازه بدهید قبل از پرداختن به این سئوال شما من به خانواده ها تبریک بگویم که امروز به صورت نمادین مزاری را که رجوی مدتهای مدید به عنوان ارتزاق کننده ایدئولوژیک اسفتاده میکرد به تسخیر خودشان در آوردند از چنگ خودشان در آوردند به این معنا است که امروز جنازه ها را از دست رجوی در آوردیم و فردا زنده هامون را از دست رجوی درخواهیم آورد.

در رابطه با موضوعاتی که فرمودید در رابطه با مسائل قانونی تا قبل از این همانطور که شما فرمودید حتی بعد از اینکه صدام سقوط کرد خیلی از افراد ناراضی کشته شدند و سازمان اعلام کرد که اینها سکته کرده اند یا خود زنی کرده اند یا حتی یا مورد خود سوزی را سازمان ربطش میداد اعتراض به آمریکا یا هر کس دیگر.  هیچ منبع و مرجعی وجود نداشت که اثبات بکند که این به چه دلیل کشته شده و یا خودکشی کرده که این را باید یک پزشک قانونی تایید بکند تا قبل از این اتفاق افتاد و خیلی از افرادی که شما در اینجا میبینید جزء همین افراد هستند.  کسانی بودند یا سازمان به نحوی سربه نیست کرد شبانه دفن شد و هیچ کس با خبر نشد روی سنگ قبر مزارهایشان دیگر هیچ چیزی نمینوشتند انا لله و انا الیه راجعون  فقط همین این شاخص افرادی بود که سازمان به نحوی یا با اینها مشکل داشت یا به نحوی خودش سربنیست شان کرده بود بعد از اینکه دولت عراق بطور نسبی مستقر شد در اینجا همزمان با تحویل و تحول نیروهای آمریکایی و عراقی این سمت گیری به سمت قانون گرایی در عراق از جمله تحت قانون قرار دادن کارکردهای سازمان مجاهدین قرار گرفت . به این صفت که هر اتفاقی که در قرارگاه اشرف می افتد از این به بعد رجوی به راحتی دیروز نمیتواند روی آن سرپوش بگذارد افراد ناراضی را نمیتواند به راحتی سربنیست بکند به هر حال موانع بسیار زیادی سر راهش قرار گرفته است و این آن چیزی که شما میگویید خودشان میگویند اینجا شهر است ولی البته خنده دار است چون هیچ آثاری از شهر وجود ندارد در این مکان، در این حصار در این فرقه ای که به افراد خودش حتی اجازه نمیدهد که به خانواده های که به درب قرارگاه آمده اند ، چیز زیادی هم نمیخواهند میخواهند فقط فرزندمان را ببینیم در آغوش بگیریم و بعد اگر خواست برگرده پیش شما.  این حرف حرف بسیار کاملا قانونی است وقتی چنین مینی موم هایی رضایت نمیدهد قطعا رضایت دادن به ماکزیمم های قانونی برایش خیلی سخت و دشوار است طبعا در مسیر درست قرار گرفته و دولت عراق حق دارد که بخواهد هر جنازه ای را ابتدا باید به ثبت برساند دلیل خودش را دارد مثل همجای دنیا مثل همه شهرها بعد به خاک بسپارند خوشبختانه این مکان به قول معروف رجوی سالیان سال ازش به عنوان دکان شهید سازی استفاده میکرد امروز به دست مادران بسته شد و به دست مادران و خانواده ها افتاده و انشاءالله امیدواریم در روزهای آینده و بزودی افراد زنده این خانواده ها به نزد خانواده ها برگردند .

محمد حسین سبحانی:

با تشکر از شما عزیزان

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وحشت فرقه مجاهدین از حضور اعضای سابق و منتقد این سازمان در مقابل قلعه اشرف در عراق

 

 

هیأت تحریریه انجمن ایران قلم

23 نوامبر 20

 

بدنبال تصمیم دولت عراق مبنی بر خروج سازمان مجاهدین از این کشور تا پایان سال 2011 و سراسیمگی این سازمان که در لیست گروههای تروریستی جهانی طبقه بندی شده است با جدی ترین مساله در طول حضور خود درعراق که با حمایت صدام حسین در این کشور به مدد جاسوسی علیه ایران و اجرای ترورهایی که از طرف ژنرال های عراقی دستورش صادر میشد،  روبرو شده است.

 

مسعود رجوی رهبر مادام العمر سازمان مجاهدین بوضوح پایان خط وابستگی و در خدمت دیکتاتورترین مرد عرب صدام حسین را به چشم می‌بیند او بود که می‌گفت صلح طناب دار رژیم است ولی عملاً صلح طناب دار ارتشی شد که از سر تا پا همه سلاح ها وادوات اش اهدایی صدام حسین بود.

 

آنچه محاسبات این سازمان را زیر ورو کرده است ابتدا خروج کامل آمریکاییان از عراق تا پایان سال 2011 و همزمان عدم خروج  نام این سازمان از لیست گروههای تروریستی و شکست تمام‌عیار رشوه دهی میلیونی به سیاست مداران آمریکایی بود و این هر دو شکست که بطور همزمان اتفاق افتاده است رهبری این جریان ضد ملی و وابسته را دچار تنش‌های بی پایان و بی تعادلی وحشتناک کرده بطوری که راه چاره را تنها درخونریزی و قربانی گرفتن از گروگانهایش می‌بیند که هزینه زنده ماندن  مسعود رجوی در خاک اشرف از خون انان بایست پرداخت شود و این استراتژی جدید آنان را ترسیم میکند.

 

ازسوی دیگر اعضای سابق این سازمان با شناخت از ماهیت وتصمیم مسعود رجوی با پذیرش خطرات احتمالی برای پشتیبانی ازخانواده ها و حمایت از تصمیم دولت عراق و آزاد سازی دوستان در بندشان از کشورهای مختلف اروپایی به عراق سفر کردند تا در این شرایط بحرانی کمک کار یاران شان باشند از جمله‌ این افراد میتوان از آقای حسن عزیزی از هلند، آقای مسعود خدابنده از انگلستان  و همچنین آقایان محمد حسین سبحانی ، عباس صادقی ، علی قشقاوی و مهدی خوشحال از آلمان اشاره کرد.

 

صرف حضور اعضای سابق مجاهدین در مقابل پادگان اشرف که از کشورهای مختلف اروپایی از جمله آلمان – انگلیس و هلند که به دعوت دولت و سازمانهای غیر دولتی به عراق سفر کرده بودند خبر از یک چرخش اساسی در وضعیت سازمان مجاهدین در عراق میدهد.

 

سراسیمگی و سوزش سازمان مجاهدین ازسفر اعضای سابق سازمان به عراق در حمایت از خانواده‌ها  بعد دیگری از وحشت رهبری این جریان که روزه‌های پایانی خود در عراق را سپری میکند به نمایش گذاشت . پخش لجن پراکنی های  این سازمان ابداً چیز جدیدی نیست گوشه از بیان همین حقیقت انکار ناپذیر است .

 

حضور اعضای منتقد سازمان که در خاک اروپا با مجامع حقوق بشری در ارتباط منظم هستند و  دعوت سازمانهای غیر دولتی از این افراد  در خاک عراق ، بسیار پر بار و معنی دار بوده و طی مدتی که درعراق حضوردارند با برگزاری سمینارها  وانجام  مصاحبه‌های متعدد  با رسانه‌های مختلف به تنویر افکار عمومی وروشنگری پیرامون دسیسه های رهبری این سازمان  با هدف  ادامه حضور این فرقه در عراق و ادامه اسارت اعضای قربانی پرداختند .

  

فعالین حقوق بشر و اعضای سابق سازمان مجاهدین در طول مسافرت خود در عراق قعالیت های مختلفی انجام دادند که لازم است از زحمات و برنامه‌ریزی دقیق بنیاد خانواده سحر و حمایت  خانواده‌های اسیران در فرقه مجاهدین و سرکار خانم مریم سنجابی قدردانی ویژه کرد و به امید روزی که شاهد  آزادی فرزندان ایران زمین از دست فرقه مجاهدین باشیم.

 

هیأت تحریریه انجمن ایران قلم

23 نوامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ما خانواده ها تا آخر ایستاده ایم: گردهمائی در شهرک آزادی در مقابل پادگان اشرف

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و یکم نوامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1655

روز جمعه 18 نوامبر 2011، صدها تن از سران عشایر و مقامات و شخصیت های حقوقی و سیاسی عراقی، به حمایت از خانواده های متحصن در برابر پادگان فرقه ای اشرف که یکسال و نه ماه است چشم انتظار دیدار عزیزان خود هستند، به محل استقرار آنان آمدند.





تعدادی از اعضای سابق فرقه رجوی که توانسته بودند طی این سالیان از پادگان اشرف فرار کرده و خود را به اروپا برسانند نیز به منظور همدردی با خانواده های رنج کشیده و رساندن پیام خود به رفقای گرفتارشان و برای شرکت در این گردهمائی به عراق و شهرک آزادی آمده بودند.





افرادی که به تازگی توانسته بودند علیرغم تمامی مشکلات و خطرات از قلعه مخوف اشرف فرار کنند نیز در جمع خانواده ها بودند.

تعدادی از خبرنگاران رسانه های عراقی و بین المللی در این گردهمائی حضور بهم رسانده و به تهیه عکس و خبر پرداختند.

در این گردهمائی آخرین شماره های نشریه سحر به زبان عربی و بروشورهائی که به همین منظور تهیه شده بود در میان شرکت کنندگان عراقی توزیع گردید.

در همین حال طبق معمول تعدادی از قربانیان کنترل ذهن فرقه رجوی در پشت حصارهای تودرتوی پادگان اشرف حاضر شده و شروع به فحاشی و توهین نسبت به خانواده ها و حتی مقامات عراقی نموده و به پرتاب سنگ مبادرت ورزیدند. البته آنان زمانی که خبرنگاران را در حال تهیه عکس و فیلم دیدند از استفاده از سلاح مخفی و پیشرفته شان که لابد از آخرین ابداعات و اختراعات رهبری است (یعنی همان فلاخن) منصرف شدند.

خانواده ها در مقابل آنان مستمرا شعار "ملاقات، ملاقات، حق مسلم ماست" را تکرار میکردند که شعار دادن یک لحظه هم قطع نمیشد.

تصاویر زیادی از این گردهمائی توسط بنیاد خانواده سحر تهیه شده که به مرور و پس از تأیید کسانی که در عکس ها دیده میشوند منتشر خواهند شد.

اعضای سابق رها شده از فرقه رجوی که از کشورهای مختلف به عراق آمده بودند از مقر استقرار خانواده ها در شهرک آزادی دیدار کردند و از خانواده ها به خاطر پایداری و استقامت 21 ماهه شان تشکر و قدردانی نمودند.

روز بعد از این گردهمائی نفراتی که از خارج از کشور آمده بودند علاقه نشان دادند تا به مزار اشرف بروند و فاتحه ای برای بستگان و رفقای خود بخوانند. خانواده های متحصن هم اظهار تمایل کردند که همراه آنان باشند. لازم به ذکر است که مزار اشرف در شمال خیابان صد از 8 آوریل امسال تحت کنترل نیروهای عراقی می باشد.

در میان خانواده ها سرکار خانم زهرا جهان تاب اهل مازندران که به اتفاق همسرشان جناب آقای رفیعی آمده بودند نیز دیده میشدند.

خانواده ها و اعضای سابق فرقه رجوی در حال فاتحه خواندن بودند که ناگهان فریاد خانم جهان تاب نظر همگان را جلب کرد. آنان متوجه شدند که خانم جهان تاب خود را بر روی یکی از قبرها انداخته و به شدت گریه میکند و با زاری میگوید: "برادرم، برادر عزیزم".

روی این سنگ قبر نوشته شده بود: "احمد جهان تاب سال وفات 1384"

لازم به ذکر است که خانواده جهان تاب تاکنون 4 بار به عراق آمده اند و هر بار که به دلیل مشکلات ویزا و غیره مجبور به بازگشت بوده اند مجددا به فاصله کوتاهی برگشته اند. همچنین تاکنون تعداد 7 نفر از خانواده جهان تاب به کرات در جمع خانواده ها حضور داشته اند.

سران فرقه رجوی طی این سالها خبر فوت وی که به مدت 24 سال تمام در فرقه اسیر بود را منتشر نکرده و به کسی هم اطلاع نداده اند. حتی وقتی مسئولین پادگان اشرف مطلع شدند که خانواده وی در مقابل دروازه اشرف هستند هم از گفتن حقیقت به آنان خودداری نمودند.

بنیاد خانواده سحر مصیبت وارده را به خانواده محترم جهان تاب تسلیت میگوید. متأسفانه هنوز علت و نحوه فوت مرحوم احمد جهان تاب مشخص نیست.

بنیاد خانواده سحر – بغداد
21 نوامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آخرین تصاویر از خانواده ها

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، هفدهم نوامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1654

 

ده ها تن از اعضای خانواده های دردمند و رنج کشیده قربانیان گرفتار در پادگان فرقه ای اشرف بیش از یکسال و نیم است که در مقابل این پادگان دست به تحصن زده و تنها خواسته آنان دیدار آزاد و مستقل با عزیزانشان می باشد، خواسته ای که نه تنها از جانب رهبر فرقه یعنی مسعود رجوی نادیده گرفته شده بلکه سازمان های جهانی و حقوق بشری هم بنا بر مصالح سیاسی بین المللی توجهی به آن ندارند.

اما این خانواده های مقاوم مصمم هستند که تا رسیدن به مقصود پایداری کنند و درسی به رجوی بدهند که برای همگان روشن شود که نیروی عشق و عاطفه مادر و خانواده است که اصالت دارد و این نیرو فراتر از هر نیروی دیگری در جهان عمل خواهد کرد.

در زیر برخی تصاویر خانواده ها به درخواست و با کسب اجازه از خودشان آورده میشود.

خواهر رضا حسن زاده که از پشت حصارها و سیم های خاردار با زاری و التماس برادر اسیر خود در اسارتگاه مخوف اشرف را طلب میکند:

علی قلی زاده برادر خانمها زهرا، شهربانو و فاطمه قلی زاده که به همراه دیگر خواهرانش برای دیدار با سه خواهر گرفتار در فرقه رجوی آمده و همچنان به انتظار نشسته اند:

مادر رنج کشیده خسرو سلیقه دار در حال دادن پیام به فرزند اسیر خود در پادگان رجوی در عراق:

پدر و مادر احمد و امین تلاوتی از اسرای پادگان فرقه ای اشرف در عراق:

پدر دردمند داوود زاده اسماعیلی در حال دادن پیام به فرزند اسیرش در زندان اشرف:

شهرک آزادی در مجاورت پادگان اشرف محل استقرار خانواده های متحصن:

دو عکس زیر خود گویای بسیاری از واقعیت های پادگان فرقه ای اشرف است.

رزمندگان و گوهرهای بی بدیل رجوی در حال مبارزه با خانواده های چشم انتظار خود در کنار سیم های خاردار و حصارها:



 

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ملاقات نماینده انجمن ایران پیوند با اقای " دنیس د یونگ" نماینده پارلمان اروپا

 

 

انجمن پیوند، پانزدهم نوامبر 2011

آقای کریم حقی به نمایندگی از طرف انجمن ایران پیوند با اقای " دنیس د یونگ" نماینده پارلمان اروپا از حزب سوسیالیست هلند دیدار و گفتگو کردند.

 

 

آقای " دنیس د یونگ" نماینده پارلمان اروپا از کشور هلند می باشد و عضو کمیسیون " بازار داخلی" و حمایت از مصرف کنندگان و همچنین عضو هیئت پارلمانی کشورهای جنوب شرق آسیا " پیمان آسه آن" بوده و عضو علی البدل کمیسون بودجه و کمیسیون آزادیهای اجتماعی؛ دادگستری و امور داخله می باشند.

آقای " دنیس د یونگ" دکتری حقوق؛ اقتصاد؛ و حقوق بین الملل هستند.

در طی این ملاقات آقای کریم حقی به طور مشروح تاریخچه و وضعیت کنونی اردوگاه اشرف را تشریح نمودند.

آقای حقی تاکید نمودند که بن بست کنونی ماحصل اصرار رهبری فرقه مجاهدین به ادامه اسارت نفرات اسیر در اردوگاه و حمایت لابی های جنگ طلب و نئوکنسرواتیو از این فرقه منحط و خشونت طلب می باشد.

آقای حقی اسناد و مدارک حمایت های مشکوک و جهت دار تعدادی از نمایندگان پارلمان اروپا از فرقه رجوی را در اختیار آقای " دنیس د یونگ"قرار دادند. حمایتهایی که تنها در جهت منافع رهبری فرقه رجوی و کشورهایی با منافع خاص می باشد. همین لابی ذکر شده در روزهای اخیر همنوا با رهبری فرقه تلاش فراوانی در به تعویق انداختن تعطیلی اردوگاه اشرف به راه انداخته اند در صورتیکه هر گونه اصرار و تلاش برای به تعویق انداختن تخته شدن درب اردوگاه اشرف بر خلاف منافع انسانی و حقوق اولیه ساکنان اردوگاه اشرف می باشد.

آقای حقی افزودند که سانسور؛ اختناق و بیخبری از دنیای بیرون و قطع ارتباط کامل با خانواده از عوامل اصلی زمین گیر شدن اعضای گرفتار در اردوگاه اشرف هستند.

افرادی که اخیرا توانسته اند با فرار از اردوگاه خود را به دنیای آزاد برسانند موارد مشابهی را عنوان نموده اند.

اصولا چرا و از کجا فرار می کنند؟ اگر در اردوگاه اشرف واقعا آزادی وجود دارد چرا ظرف دو سال گذشته قریب به چهل تن از اعضای سابق با پذیرش ریسک بالا اقدام به فرار نموده اند. همین فرار ها بیانگر این مسئله است که افراد در اشرف آزاد نیستند و به اجبار نگه داشته شده اند.

آقای حقی از آقای " دنیس د یونگ" خواهش نمودند تا اسناد و مدارک تحویلی را در اختیار سایر نمایندگان پارلمان اروپا قرار دهند. و اضافه نمودند که حس انسانی به ما حکم می کند تا به اسرای اردوگاه اشرف یاری برسانیم؛ نه اینکه با مایه گذاری از عمر و زندگی برباد رفته انسانهایی اسیر خط سیاسی و منافع استراتژیک و منطقه ای خودمان را دنبال کنیم.

سران کشورهای اسرائیل و عربستان که از حامیان کنونی فرقه رجوی هستند تنها و تنها به دنبال حل و فصل مشکلات خود با جمهوری اسلامی و تحکیم موقعیت و سلطه منطقه ای خود هستند. و زندگی و جان و سرنوشت اعضای اسیر فاقد هر گونه ارزشی برای آنان میباشد. این دولتها معامله بزرگ را با رهبری فرقه انجام داده اند

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بنام خدا بستن اشرف، ضرورتها و پیامدها

 

 

ابولفضل فریدونی، بغداد، چهاردهم نوابر 2011

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=11096

 

قبل از هر چیز لازم است نگاهی گذرا به وضعیت و موقعیت سیاسی-اجتماعی سازمان مجاهدین ، بخصوص وضعیت و موقعیت اشرف داشته باشیم.

امروزکمتر کسی پیدا می شود که ماهیت واقعی سازمان مجاهدین را نشناسد و بر فرقه ای بودن تشکیلات آن اذعان نکند . در درون سازمان نیز ، جز درصدی از اعضاء که هنوز هم گرفتار حصار ذهنی خود هستند وتاکنون نتوانستند از بند القائات ایدئولوژیک و سیاسی فرقه رهایی یابند ، همگان بر این واقعیت آگاهی و اشراف دارند که این سازمان فرقه ای فناتیک و متکی بر شخص رجوی میباشد که برای بهره کشی هر چه بیشتر از اعضاء و نیروهایش دست به اعمال پست وغیر انسانی میزند و انواع فشارها و محدودیتها را برای آنها ایجاد می کند ، و حتی مانع برقراری هر نوع ارتباط اجتماعی و عاطفی آنها با دنیای خارج از سازمان می شود ، این امر حتی شامل افراد مستقر در اورسورواز هم که در قلب اروپا هستند ، می گردد . در حال حاضر تعداد بسیاری از اعضاء از عملکرد رهبری سازمان و فرماندهان اشرف ناراضی هستند و تنها بخاطر ناامیدی و ترس از فضای بیرون درسازمان ماندند و یا با زور واجبار نگه داشته شدند و چه بسا بسیاری ازآنها منتظر فروپاشی و انحلال تشکیلات سازمان هستند تا راه کم ریسکتری برای خلاصی و خروجشان باز گردد.

درگیری 19 فروردین امسال در اشرف ، پافشاری دولت عراق بر خروج سازمان مجاهدین از خاک عراق و همچنین موضع گیریهای اخیردولتمردان آمریکا بخصوص پیشنهاد آنها برای انحلال اشرف و مصاحبه یونامی با تک تک اعضاء ، رعشه بر اندام رجوی انداخته و او را در محافظت از تشکیلات فرقه اش در تنگنا و شرایط بسا بحرانی قرار داده است . قطعأ با این همه تحولات و چرخشهای سیاسی ، چشم و گوش نیروهای داخل اشرف نیز به جنبش در آمده و آنها هم در یک فضای ترس و انتظار ، همراه با امید قرار گرفته اند .

شاید در اینجا بیان موقعیت سازمان مجاهدین ، بخصوص اشرف ، بصورت چکیده و تیترشده ، برای ارائه یک تصویر کلی و نیز برای سمت دادن به هدفمان از این نوشتار ، کمک کننده باشد:

1- بعد از سقوط صدام حسین و اشغال عراق توسط آمریکا ، سازمان قویأ بدنبال یافتن یک پدر خوانده جایگزین بوده است تا در زیر سایه آن به حیات نکبتبار خود ادامه دهد.

2- بعد از عدم موفقیت سازمان درتحقق مورد فوق الذکر ، ماندن درعراق برای سازمان بعنوان تنها گزینه موجود بوده است، بهمین دلیل عراق به ظرف استراتژیک سازمان مجاهدین تبدیل گردید که باید به هر قیمتی آنرا حفظ میکرد.

3- بعد از سقوط صدام با سختتر شدن شرایط ، سازمان شکل کاملأ فرقه ای بخود گرفته و افراد را زیر حداکثر فشار ایدئولوژيكي- تشكيلاتي خود قرار داد.

4- بعد از خلع سلاح سازمان و بازداشت تمام اعضاء آن توسط آمریکاییها در قرارگاه اشرف ، این قرارگاه تبدیل به تنها ظرف ایدئولوژیک سازمان گردید ، در صورت بستن اشرف و انتقال اعضاء، و گرفتن این ظرف ایدئولوژیک از سازمان ، محتوای ایدئولوژیک آن از هم خواهد پاشید .

5- فقط اشرف امکان حفظ کامل ماهیت فرقه ای را به سازمان میدهد ، با گرفتن این امکان از دست سازمان ، فرقه رجوی شدیدأ دچار مشکل خواهد شد و دیگر براحتی نمیتواند با دست باز اهداف خود را ساری و جاری کند.

6- اشرف بقول رجوی :(کانون استراتژیک نبرد! است ). یعنی اشرف خط مقدم رجوی است و عقبه آن اورسورواز میباشد . با بستن اشرف ، اورسورواز هم نقش و کارآرایی خود را تا حد بسیار زیادی از دست خواهد داد .

7- سازمان همه تلاش خود را در این سالها معطوف جلب نظرغرب و آمریکا برای حفط اشرف کرده است ، با موضع گیریهای اخیر آمریکاییها ( گزارش وزارت خارجه ، گزارش FBI ، موضع گیری سفیر آمریکا در عراق ، تصمیم بر لغو ارتباط و ترددات هفتگی نیروهای آمریکایی به اشرف ) تقریبأ همه تلاشها ی سازمان به هدر رفته است.

8- سازمان جایگاه اجتماعی و سیاسی در ایران ندارد . خود سازمان نیز از خیلی وقت پیش قید حمایت مردم داخل ایران را زده و دیگر روی مردم ایران حساب نمیکند .

9- بسیاری ازهواداران سازمان در سالهای اخیر، چه در خارجه و چه در داخله ، ریزش کردند وبسیاری از همان اندکشان در خارجه بخاطر شرایط و یا نیازهای مالی ساز همراهی با سازمان را میزنند . لابیهای سازمان هم که در محافل و مجامع بین المللی برای این سازمان سینه چاک می کنند بخاطر پولهایی است که سازمان خرج میکند نه چیز دیگر.

10- جایگاه کاریزماتیک ، ستایش شونده و خاص الخاص مسعود رجوی در بین لایه های متوسط به بالای سازمان ، کمرنگ شده است. و این جایگاه در بین لایه های فوقانی به بیرنگی میل می کند و افراد بیشتر تطاهر به سر سپردگی می کنند .

11- جمهوری اسلامی از چند سال پیش به بدنه سازمان عفوداده است ، بنابراین بازگشت به ایران برای این افراد خطری ندارد و میتوانند با خیال راحت به ایران باز گردنند ، البته بدلیل القائات سران فرقه و وجود یک تشکیلات سفت و سخت ، اعضاء قدرت تصمیم گیری برای خروج را ندارند ، تنها پس از انحلال سازمان و بستن اشرف است که می توانند آزادانه تصمیم بگیرند .

12- سازمان الآن در ضعیفترین و ضربه پذیرترین نقطه خودش قرار دارد .

13- میانگین سن اعضاء سازمان بالای پنجاه سال است و بسیاری از افراد نیز بیمار و از کار افتاده هستند .

14- سران فرقه به هیج وجه خواهان راه حل مسالمت آمیز برای خروج از عراق نیستند و از اشرف تا آخرین لحظه دست نمی کشند و قطعأ در واپسین فرصتها ، درگیری و جنگ براه خواهند انداخت تا با استفاده از تاکتیک شهید سازی و مظلوم نمایی ، امتیازاتی را بگیرند و یا حداقل جان خود را سالم در ببرند .

آنچه امروزباید بعنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر و یک فرصت حیاتی ازطرف همه دست اندر کاران و طرفهای درگیربا کیس اشرف ، غنیمت شمرده شود ، گذاشتن نقطه پایان بر دفتر شوم و سیاه فرقه رجوی است . اگر رجوی از این بحرانی که گریبانگیرش شده ، جان سالم در ببرد و از این محاصره سیاسی و اجتماعی که بنیاد و تشکیلاتش را نشانه رفته خارج شود، دیگر به این سادگیها نمی شود او و فرقه اش را جاکن کرد . او همیشه می گوید : (اگر ضربه کشنده نباشد تقویت کننده و احیاء کننده است). بنابراین ضربه باید کاری و نابود کننده باشد، باید با اندیشه و طرح درست و البته بدون دستپاچگی ، تردید و حساب و کتابهای وسواس آلود و با استفاده از همه امکانات کار را یکسره کرد . باید به عوامل تعیین کننده موقعیت کنونی سازمان و اشرف ، همانگونه که در بالا برشمردیم ، توجه کامل کرد و از آنها بعنوان کاتالیزورهای مهم بهره کافی رابرد .

اگر بخواهیم به پیشنهاد شیوه های برخورد با این موضوع فکر کنیم و آنها را اولویت بندی کنم و پیامدهایشان را برشماریم ، باید بگوییم :

الف - انجام مصاحبه آزاد از طرف صلیب و کمیساریای عالی پناهندگان با تک تک نفرات اشرف . قطعأ اگر این مصاحبه در یک فضای آزاد و بدون دخالت و فشار فرماندهان سازمان انجام شود ، بیش از بیست درصد از نفرات در مرحله اول از اشرف خارج خواهند شد . بدیهی است موفقیت خروج این تعداد و به سلامت رسیدن آنها به مقصد مورد نظرشان ، مراحل بعدی برای خروج خیلیهای دیگر، که از دنیای خارج از اشرف می ترسند و به کسی اعتماد نمی کنند ، را تسهیل می کند .

ب - انتقال ساکنان اشرف به چند اردوگاه کوچک در نقاط مختلف عراق با رعایت اصل تفکیک سر از بدنه . در اینصورت حتمأ باید تفکیک لایه ای صورت گیرد یعنی هر لایه بطور جدا به مکانی منتقل شود به نحوی که امکان ارتباط تشکیلاتی بین آنها وجود نداشته باشد . تمام قدرت سازمان در تشکیلات و سلسله مراتب تشکیلاتی آن است و با بهره گیری ازهمین ابزار هست که به توانمندیهای تبلیغاتی ، سازماندهی و بسیح نیروهای مختلف دست پیدا میکند . پس باید آنرا هدف قرار داد . باید تا آنجا که می شود هرم تشکیلاتی سازمان را تخت کرد و از طرفی ارتباط اجتماعی و عاطفی افراد را با دنیای بیرون ، از طریق تلفن ، اینترنت و... برقرار نمود. باید جهان آزاد را به آنان نشان داد . در این صورت با گذشت مدتی نه چندان طولانی ، تمام القائات ذهنی سران فرقه در افراد رنگ خواهند باخت و همه آماده ورود به دنیای آزاد خواهند شد .

ج - انتقال افراد به سایر کشورها . در این روش باید کشورهایی افراد را بپذیرند ، بدیهی است این کار هم زمان زیادی میبرد و هم این امکان را به سازمان میدهد تا با مانع تراشیهای مختلف و کند کردن پروسه خروج افراد، برای خودش زمان بخرد و خط و خطوط خودش را پیش ببرد و یا حتی اقدام به ایجاد مراکزی مثل اورسورواز در سایر کشورها نموده و دست به سازماندهی و بکارگیری حداقل افرادی که حاضر به ادامه همکاری هستند و یا برای زندگی در خارجه نیاز به حمایت و پول دارند ، بزند . درست است که میگوییم اشرف ظرف تشکیلاتی و ایدئولوزیکی سازمان است و امکان حفظ ماهیت فرقه ای را به رجوی میدهد و با بستن آن دیگر امکان بازسازی تشکیلات و فرقه برای رجوی وجود نخواهد داشت . اما نباید فراموش کنیم که این سازمان از برخی امکانات ، پشتیبانیها و تجارب برخوردار است که به آن توان حداقل بازسازی را میدهد و نیز نباید انتظار داشت که با بستن اشرف تمامیت سازمان از بین می رود و مسعود و مریم به دست عدالت سپرده می شوند ، جنگ هر چند هم خیلی به نفع رجوی نباشد ، تا زمانیکه ته مانده های فرقه او از جای جای جهان جمع نشوند، ادامه خواهد داشت .

د - ورود نیروهای عراقی به داخل قرارگاه اشرف. (این همان گزینه ای است که سران سازمان نیز بدلایل گفته شده از آن استقبال خواهند کرد ) این کار باید در صورتی انجام شود که خروج مسالمت آمیز سازمان از عراق به بن بست رسیده باشد ، البته باید برای این اقدام زمینه سازیهای لازم انجام گیرد و مشروعیت سیاسی و اجتماعی مناسب فراهم گردد . طبیعی است هیچ کس خواهان کشتار اشرفیان ، خصوصأ نیروهای بدنه نیست به همین خاطر باید حساسیتهای کار بخوبی سنجیده شود وبرای مراحل پس از ورود نیروهای عرافی نیز طرح و برنامه دقیقی تهیه گردد . این گزینه علیرغم اینکه آخرین گزینه برای عمل میباشد ، خود میتواند زمینه ای برای سایر گزینه ها باشد و هر یک از آنها را بدنبال داشته باشد .

در این نوشته سعی گردید اصل دست کم نگرفتن دشمن رعایت گردد، وگرنه روشن است که فرقه رجوی در جهان سیاست امروز عددی بشمار نمی آید و در دنیای مبارزه وانقلابیگری نیز از هیچ وزن واعتبار واقعی و پراتیکی برخوردار نیست ، این فرقه جز خود فروشی سیاسی کاری نمیکند و بدلیل ماهیت ذاتی رهبرانش سالهاست که به مزدوری برخی دولتهای معلوم الحال روی آورده و در حقیقت بدلیل انحراف از اصول و مشئ مبارزه انقلابی، از همان سالهای قبل از انقلاب ضد سلطنتی ، راهی بجزخیانت ، جاسوسی ، وطن فروشی ، ترور و تخریب در پیش پایش باقی نمانده بود ، راهی که در این سالهای حیات خفت بارش همچنان ادامه داده است

 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد