_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

جوک آخر سال از زبان ژنرال شلتون

 

 

نادر نادری، فریاد آزادی، پاریس، دوم دسامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/
Jok%20Akhar%20Sal%20Az%20Shilton.HTM

 

آقای شلتون امیدوارم که به حق الزحمه شما از طرف مجاهدین لطمه ای نزنم

آقای ژنرال شما مدهی بودید که مجاهدین تنها نیروی واقعی مردم ایران است برای کنار زدن ملایان ایران . این ادعای شما بر اساس کدام نظر سنجی یا تحقیقات و مستنداتی است باور کنید به این گفته شما خود مجاهدین هم خنده اشان گرفته حال فکر کنید بیرون از خود مجاهدین چقدر خنده دار تر است

آقای ژنرال البته بعضی ها هم در همان امریکا با تنفر به این قبیل گفته ها نگاه می کنند به خاطر گذشته مجاهدین به خاطر جنایات ترورهای مجاهدین مجاهدینی که بالاترین افتخارشان ترور مستشاران و افسران امریکائی در ایران بود مجاهدینی که بیش از یک پنجم سرودهایشان نبرد و مبارزه با امریکا بود مجاهدینی که رهبرشان در جنایت 11 سپتامبر و کشته شدن شهروندان بی گناه کشورتان چهار شبانه روز جشن و پایکوبی برگزار کرد وشیرینی توزیع می کرد که در همان روز خود شخص مریم رجوی پا می کوبید و ریتم شادی می زد و بقیه را تحریک می کرد که بیشتر به رقص پایکوبی بپردازند!

مجاهدینی که به دستور رهبرانشان در جنگ اول خلیج با تانک به خانه مردم کرد عراق شلیک می کردند و با تانک از آن خانه ها عبور می کردند با آگاهی از اینکه می دانستند که در آن خانه کودکان بی گناه و زنان بی گناه در آن هستند و مجاهدینی که در جنگ دوم و اشغال عراق بعنوان نیروی باز دارنده ارتش عراق درمحور پیشروی نیروهای امریکای در منطقه کردستان عراق قرار داشت و به تمام نیروهایش دستور داده بود که هیچ اسیر امریکائی را زنده نمی خواهیم. مجاهدینی که اعضای ناراضی خود را با ضد انسانی ترین شکنجه ها شکنجه می کرد و در صورت عدم تسلیم سر به نیست می شد.

آقای ژنرال شلتون خود مسعود رجوی از عدم پشتیبانی مردم ایران می نالید و در چند مورد خود من و دیگران شاهد بودیم که بخاطر همین عدم حمایت مردم ایران از مجاهدین شخص مسعود رجوی و مریم رجوی مردم ایران را فحش میدادند از سوزش.

آقای شلتون در ایران مردم ایران وقتی می خواهند یک جنایتکار یا جانی یا قاتلی را تشبیه کنند مجاهدین را مثال می زنند و برای تفهیم هر جنایتی به مجاهدین تشبیه می کنند بخاطر تنفری که از این گروه دارند بخاطر جنایت های که مرتکب شدند. راستی در این 30 سال گذشته آیا مجاهدین توانسته اند یک تظاهرت 100 نفره در ایران به راه بیندازند؟ یا آیا در ایران یک تظاهرات بیست نفره در حمایت از مجاهدین در ایران بوده است؟ البته گفته های شما شاید بر اساس دروغ های مجاهدین برای فریب افرادی مثل شما زده شده باشد. اگر مجاهدین نیروی واقعی مردم ایران هستند یک تظاهرت 50 نفره در ایران بر پا کنند. آقای شلتون نیروی واقعی مردم نمونه های زیادی هست نمونه نیروی واقعی مردم تجمع های میدان تحریر مصر است در حمایت از جنبششان در ابعاد چند ده میلیونی. نیروی واقعی مردم تجمع های مردم تونس است و سوریه و لیبی و... حال آقای شلتون اگر مجاهدین همچین ادعای دارند یا شما به گفته خودتان ایمان دارید حتی شما و تمام دوستان شما لابی مجاهدین هم به آنها کمک کنید یک تظاهرت 50 نفره در ایران راه بیندازید به حمایت از مجاهدین.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر شجاعت و جسارت جدا شده گان نبود

 

 

کریم حقی، سی ام نوامبر 2011

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=11119

 

 

روزگارانی نه چندان دور دیو خوفناک خشونت؛ فحاشی, ترور شخصیتی؛ هتاکی و هرزه گی رجوی در اروپا و آمریکا تنوره می کشید. رجوی به زیر قبای صدام خزیده بود و در خیالات خود پیروزی را نزدیک و در دسترس می دید.

هیچ مرز و پرنسییبی برایش وجود نداشت؛ و خودش بارها و بارها در نشستهای داخلی گفته بود که: از طرف پیروز در جنگ؛چگونگی پیروز شدن را نمی پرسند.

و پیرو چنین تفکر و رویکردی بود که با سرعتی جنون آور در جاده مرگ و نابودی سیاسی؛ ایدئولوژیک و اجتماعی تاخت می کرد. هر شخصیت و صاحب تفکری که از روی خیر خواهی و اصلاح زبان به انتقاد و نقادی می گشود با سیل ویرانگر فحاشی و هرزه درایی پرورش یافتگان در مکتب رجوی مواجه می شد. دکتر ابوالحسن بنی صدر؛ استاد علی اصغر حاچ سید جوادی؛ مبارز خستگی ناپذیر مهدی خانبابا تهرانی؛ از جمله ی کسانی بودند که حسابگریهای سیاسی و شخصی را کنار گذاشتند و با شهامتی ستودنی رازها برملا کردند.

یادمان نرفته است که استاد علی اصغر حاج سید جوادی؛ اول کسی بود که در سال 1370 اول بار راز مخوف زندان و شکنجه گاههای رجوی در عراق را برملا نمود.

از مسئولین و اعضای سابق مجاهدین باید از آقایان پرویز یعقوبی و سعید شاهسوندی؛ علی رضوانی و هادی شمس حائری نام برد.

آقای پرویز یعقوبی دورانی یک تنه در مقابل انحرافات رجوی ایستاد و با قلم و دانش و تجربه خود نوشت و نوشت و نوشت.

آقای سعید شاهسوندی بعد از اسارتش در عملیات فروغ جاویدان و آزادیش از زندان؛ خیلی خون دلها خورد؛ خیلی زخم زبانها از دوست و دشمن شنید؛ مجاهد و غیر مجاهد بر وی تاختند؛ اما وی صبر پیشه نمود؛ گذاشت تا زمان بگذرد و آنگاه همگان خود را در آئینه زمان ینگرند.

آقای هادی شمس حائری با تدو.ین و انتشار کتاب " مرداب" که به شکل جامع و مستندی آخرین تحولات و دگردیسی های مجاهدین را به نقد کشیده بود کار بزرگ و سترگی به انجام رساند.

آقای علی رضوانی؛ هم جزو بزرگوارانی است که نباید از قلم بیفتد. او به نوبه خود به افشای فساد لانه کرده در تار و پود تشکیلات رجوی پرداخت. مصاحبه ها کرد. در آن دوران که خبری از اینترنت و تلویزیونهای ماهواره ای نبود تنها کانال موجود رادیو 24 ساعته لس آنجلس و هفته نامه نیمروز بود.علی رضوانی رنجها و مرارتهای فراوان برد تا مردم اروپا و آمریکا بدانند در عراق و در درون مناسبات مجاهدین چه می گذرد.

این روند ادامه داشت و در هر زمان و شرایطی سرداری قد علم می نمود تا پرچم مخالفت و عصیانگری در مقابل ماشین ترور و سرکوب رجوی را برافراشته نگاه دارد.

حضور تعدادی از اعضای جدا شده از مجاهدین در عراق و در کمپ اشرف طاق بالا بلندتری از این مجموعه را تشکیل می دهد.

دوست عزیزم حسن عزیزی در سال 1990 با چهار بچه قد و نیم قد از مرداب رجوی در عراق گریخت و خود را به کشور هلند رساند. با روح و روانی داغون و انواع و اقسام بیماریهای جسمی. همسرش فریده هنوز در چنگ اسارت و افسون رجوی گرفتار بود. فرزندان حسن که اکنون جوانانی برومند و رشید هستند در آن دوران کودکانی بودند که از رنج و شکنج حسن بیخبر بودند و نمی دانستند در درون حسن چه می گذرد. حسن رنج ها برد. اما همیشه پدری خوب برای فرزندانش ماند؛ ماند و تحمل کرد تا بالاخره توانست فریده را از چنگال رجوی به در آورد.

من هیچوقت قیافه مهدی خوشحال؛ را زمانی که برای اولین بار در یک جلسه سیاسی در شهر فرانکفورت وی را ملاقات کردم یادم نمی رود.

رجوی به زور همسر مهدی خوشحال را از وی ربود. مهدی با محمدش بعد از مدتها آوراه گی و دربدری خود را به آلمان رساند. از همان روزهای که در کمپ پناهندگی مسقتر بود مبارزه اش را با رجوی شروع نمود. حاصل این دوران کتاب " کنترل نیرو" بود. کتابی که جزو اولین تجارب مهدی در امر نویسندگی و تحقیق بود؛ اما شوک سهمگینی بود بر وجدان جمعی همه. مهدی یک تنه هم؛ برای محمد هم پدر شد و هم مادر. هر چند از درون داغون بود. حجم سنگین رذالت و نامردی رجوی برای مهدی که روحی لطیف و نازک داشت قابل فهم و درک نبود. مهدی خوشحال جزو ثابت قدم ترین و صبورترین بچه های جدا شده است. طی این مدت مهدی بالید و بالید و بالید؛ و اکنون در قامت یک تحلیل گر دقیق و نکته بین و یک نویسنده صاحب قلم؛ سرمایه ای باارزش برای تمامی جدا شده گان محسوب می شود.من مهدی خوشحال را همیشه و در همه حال بعنوان یک دوست و برادر دوست داشته ام. و در مقابل تمامی ارزشهای انسانی که در وجود مهدی جمع اند سر تعظیم فرود می آورم.

محمد حسین سبحانی را؛ زمانیکه اولین بار در شهر کلن آلمان دیدمش؛ به همراه مهدی خوشحال و احمد شمس.خسته بود و لاغر. کاپشن بزرگی به تنش بود اما در اعماق چشمانش می توانستی اراده و عزم مردی را ببینی که آمده است کاری بکند کارستان.

یک ریز از دخترش سارا می گفت. سارا به همراه صدها کودک و نوجوان دیگر در سال 1990 با تمهیداتی از والدین خود ربوده شده و به آوراه گی و یتیمی روانه اروپا و آمریکا شدند.

محمد حسین تنها و تنها چند ماه بعد از ماها؛ خواسته بود از سازمان رجوی کنار بکشد. و بهای همین چند ماه تاخیر 8سال زندان و شکنجه بود.

قبل از اینکه رجوی بگذار من از عراق خارج شوم؛ در آخرین جلسه ای که با مهدی ابریشمچی داشتیم؛ وی با لوده گی و سبکی همیشگی اش گفت شما برای سازمان خیلی هزینه ساز شدید. تو آخرین کسی هستی که داری می روی و از این به بعد نمی گذاریم این روند تکرار شود. و واقعا هم به این گفته خود عمل کردند. من و مهدی خوشحال در صحبتهایی که با هم داشتیم منطقا و به تجربه می دانستیم که تعداد زیادی مخالف خواهان خروج از سازمان هستند و از خود می پرسیدیم که پس کجایند و هیچ خبری ازشان نیست. و زمانیکه محمد حسین و یارانش بعد از 8 سال زندان تحویل زندان ابوغریب شدند تازه راز اشاره کوتاه مهدی ابریشمچی که گفته بود " نمی گذاریم از این به بعد کسی صدایش به خارج از عراق برسد" برایم آشکار شد.

محمد حسین شکنجه ها و سختی های فراوان دیده بود. تنهایی ها در سلول انفرادی و در محاصره انبوه چکمه پوشان و شکنجه گران رجوی. اما محمد مردانه و استوار از این رنج ها و سختی ها عبور کرد. شد فولاد آبدیده. سرمایه ای برای جدا شده گان. با نگرش استراتژیک و قدرت سازماندهی و برنامه ریزی.

محمد شاید آنگونه که در رویاهایش تصور می نمود نتوانست به سارا برسد. اما هم اکنون جهت نجات پدران و مادران سارا های دیگر خود را به کمپ اشرف رسانده است.

عباس صادقی؛ سالها در غم همسر و فرزندی که مسئولین رجوی گفته بودند از دست رفته اند غصه ها خورد. چون تصورش بر این بود که در دنیای خارج از کمپ اشرف کسی منتظرش نیست تحمل برایش آسانتر می نمود. تا اینکه بر اثر اتفاقی ساده فهمید که همه این سالها گرفتار سناریویی سیاه بوده است. همسرش صحیح و سالم است و دخترش به دهه دوم زندگیش پا گذاشته است. و تمامی این دروغ و دغل ها برای این بوده است که عباس در اشرف بماند.

همین کافی بود تا عباس عزم خود را جزم کند برای خروج از آن مناسبات جهنمی به هر قیمتی که باشد.

و موفق هم شد با پذیرش ریسک فراوان اشرف و تمامی رنج ها و تلخی ها را پشت سر بگذارد.

علی قشقاوی؛ جان به در برده ای از زندانهای فضیلیه و ابوغریب. زنده بیرون آمدن از زندان های فضیلیه و ابوغریب دوران صدام حسین کمتر از عبور از گولاب های دوران استالین نیست. علی قشقاوی سندی زنده از جنایت و شقاوت مشترک صدام حسین و رجوی میباشد.همچنان صبور و همچنان مقاوم. با امید به آزادی یاران دگر.

و نهایات دوست و برادر گرامی مسعود خان خدابنده.

هر چقدر از صفا و صمیمت مسعود بگویم کم گفته ام. برادری بزرگ برای تمامی جدا شده گان.

صفا و صمیمیت و صدق و وفای مسعود را کمتر جایی بشود سراغ گرفت. با دریایی از تجربه و دانش و فهم درست مناسبات فرقه ای رجوی. با آمیخته ای از صبوری و متانت. مسعود به دلیل موقعیت اش در مجاهدین از بسیاری از رازهای مگو در فرقه رجوی مطلع بود و تمامی پستوها و صندوق خانه ای تو در توی رجوی را بلد بود.

تمامی این دوستان؛ با این سوابق و با اینهه تجربه؛ زندگی راحت و آسان خود را در اروپا رها نموده و جهت کمک به یارانشان خود را به سیاج های کمپ اشرف رسانده اند؛ ذر اقادمی نمادین به همراه سایر خانواده " مزار شهدا" و یا همان دکان مظلوم نمایی و خون فروشی رجوی را تسخیر نمودند از پشت سیم های خاردار یاران در بند مانده خود را ندا می دهند که :

بیائید؛ نترسید از هول و خوف راه. دنیای ساختگی رجوی را بر هم بریزید. زنجیرهای اسارت و بردگی را دور بریزید. فقط کافی است بخواهید و اراده کنید. اینور سیم های خاردار ماها هستیم . ما منتظریم تا از شما استقبال کنیم. به همت و مردانگی جدا شده گان شرایط کنونی هزاران بار از قبل سهل تر است.

به همت و شجاعت تمامی دوستان درود می فرستم. اگر شجاعت و جسارت جدا شده گان نبود طلسم رجوی هنوز پابرجا بود.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حضور نماینده انجمن ایران پیوند در پارلمان اروپا

گزارش انجمن ایران پیوند از آخرین تحولات کمپ اشرف به نمایندگان پارلمان اروپا

 

 

انجمن پیوند، بروکسل، بیست و نهم نوامبر 2011

 

کمتر از یکماه به ضرب العجل دولت عراق جهت تخلیه کمپ اشرف نمانده است.

مقامات مختلف دولت عراق در هر امکان پیش آمده بر قطعی بودن ضرب العجل خود و برگشت نبودن تصمیم خود تاکید و اصرار داشته اند.

اما رهبری فرقه رجوی و حامیان پیشانی سفیدش که متشکل از راست ترین و جنگ طلب ترین و بدنام ترین جناح های سیاسی در اروپا و آمریکا را شامل می شوند همچنان به بازی موش و گربه خود ادامه داده؛ جهت به تعویق انداختن ساعت صفر تخته شدن درب اردوگاه جرم و جنایت اشرف هستند.

در این میانه تنها نکته مکتوم مانده سرنوشت و جان و زندگی 3400 اسیر بیگاه و دربند است.

انجمن ایران پیوند جهت تبیین آخرین وضعیت پیش رو با تهیه گزارشی مشروح و جامع که در برگیرنده خواست خانواده های اسیران و همچنین راه حل های پیشنهادی جدا شده گان از فرقه رجوی می باشد مبادرت نمود.

این گزارش شامل بخشهای زیر مباشد:

1- تاریخچه کمپ اشرف

2- مناسبات درونی و سلسله مراتب تشکیلاتی مجاهدین در کمپ اشزف

3- روش های کنترل نیرو و شستشوی مغزی اسیران

4- آیا نفرات به خواست خود در کمپ اشرف مانده اند؟

5- دلایل اصرار رجوی بر حفظ کمپ اشرف و مناسبات درونی آن

6- آیا عراق محل مناسیب جهت مبارزه سیاسی با حکومت ایران است؟

7- چرا نفرات ناراضی از کمپ اشرف فرار می کنند

8- چرا حامیان خارجی مجاهدین هزینه حفظ و بقای کمپ اشرف را از جیب دولت و مردم عراق پرداخت می کنند

9- کمپ اشرف بعنوان میراث شوم بجا مانده از حاکمیت صدام حسین می بایستی تعطیل شود و این حقیقتی است غیر قابل کتمان. اصرار کنندگان بر استمرار فیزیکی کمپ اشرف قوانین و معاهده های بین المللی را نقض می کنند.

10- تخلیه کمپ اشرف راه حل منطقی و مناسب دارد؛ به شرطی که طرف حساب کمیساریای پناهندگی تک تک اسیران باشند.

11- گزارش آخرین تحولات حول کمپ اشرف و حضور جدا شده گان از کشورهای اروپایی به همراه خانواده ها جهت کمک به برچیده شدن مسالمت آمیز و بدون خونریزی کمپ اشرف.

در بخش آخر این گزراش که به وضعیت کنونی و آخرین تحولات کمپ اشرف پرداخته شده است به طور مفصل به حضور خانواده ها و جدا شده گانی که از کشورهای اروپایی و با پذیرش خطرات و ریسک های فراوان خود را به کمپ اشرف رسانده اند اشاره شده است.

جدا شده گان از فرقه رجوی به طور شبانه روزی در حال روشنگری و ارائه راه حل جهت کمک به دوستان دربند خود هستند.

رفتن به خاک عراق و حضور در اطرف کمپ اشرف خطرات و هزینه های فراوانی را به آنان تحمیل می کند.

جدا شده گان از مجاهدین بر خلاف بسیاری از گروههای اپوزیسیون ایرانی و شخصیت ها و تشکل های ایرانی باصطلاح طرفدار حقوق بشر که در مورد حمایت از حقوق اسیران گرفتار در کمپ اشرف؛ حقوق انسانی و اجتماعی پدران و مادرانی که از حق اولیه ملاقات با فرزندان خود محروم اند و با گذشت قریب به دو سال هنوز با جنگ روانی و هیستریک رجوی مواجه هستند؛ سکته ناقص کرده اند و منتظرند تا دوباره چند نفری کشته شوند تا آنان بتوانند با صدور اطلاعیه های تکراری به محکوم کردن این و آن بپردازند؛ بدون اینکه بخواهند و یا بتوانند قدمی عملی و انسانی در راستای کمک به اسیران کمپ اشرف بکنند.

اینان از خود نمی پرسند که چگونه است که زندانیان زندان بدنام اوین مرخصی می روند؛ از هر گونه امکان تماس تلفنی و حضوری با خانواده خود بهره مندند و بعضا حتی در بند های امنیتی با تلفن موبیل به تهیه گزارش و فیلم از وضیت خود و دیگر زندانیان پرداخته و به این گزارشها را به خارج از زندان هم ارسال می کنند. اما مجاهدین! قهرمان! شهر اشرف! بعد از گذشت بیست سال هنوز نمی توانند با خانواده ای خود دیدار داشته باشند.

آقای کریم حقی به نمایندگی از انجمن ایران پیوند و با حضور در مقر پارلمان اروپا در شهر بروکسل نسخه هایی از گزارش مورد نظر را به دفاتر مطبوعاتی تعداد زیادی از نمایندگان پارلمان اروپا تحویل دادند.

انجمن ایران پیوند
دوشنبه 29 نوامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جلسه مشورتی مقامات دولت آلمان با نماینده کانون آوا

 

 

کانون آوا، آلمان، بیست و نهم نوامبر 2011
http://www.iran-aawa.com/index.php?option=com_content&
view=article&id=2389:1390-09-07-13-48-20&catid=65:1388-10-16-13-16-32

 

روز جمعه 25 نوامبر 2011 جلسه ای مشورتی با حضور تعدادی از مسئولین دولتی آلمان و نماینده کانون آوا در برلین برگزارشد.

آقای مهندس علی اکبر راستگو به نمایندگی از طرف کانون آوا در این جلسه مشورتی شرکت نمود.

موضوع جلسه، راهیابی در باره رسیدگی به مشکل کمپ اشرف در عراق، شرایط فعلی حاکم بر این اردوگاه و دلیل اصراررهبری فرقه رجوی برحفظ مناسبات غیرانسانی کنونی بود.

آقای مهندس راستگو در این جلسه شرح کاملی در مورد نقض حقوق بشر و قطع کامل ارتباطات انسانی در اردوگاه اشرف رابه استحضار مقامات مسئول آلمان رساند.

آقای مهندس راستگو ضمنا نگرانی عمیق خود را از پافشاری رهبری سازمان مجاهدین بر ادامه ماندن در کشور عراق و تبعات فاجعه آمیز آن به اطلاع حضاررساند.

درادامه جلسه، گزینه پیشنهادی کانون آوا مبنی بر امکان تماس ساکنان اشرف با خانواده هایشان و "جهان واقعی" خارج از سازمان بعنوان راه حلی انسانی به بحث گذاشته شد که مورد توجه خاص قرارگرفت.

موضوعات بحث شده در بالا در جلسه آتیه شورای وزرای امورخارجه اتحادیه اروپا که در تاریخ اول دسامبر 2011 در بروکسل برگزارمی شود، احتمالا مورد استفاده قرارخواهند گرفت.

طی این ملاقات اسناد و مدارک متعددی در اختیار حضارقرارداده شد.

کانون آوا
کلن – 28 نوامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ورود آمران ترور به اروپا ممنوع

 

 

علی اکبرراستگو، کانون آوا، بیست و هشتم  نوامبر 2011
http://www.iran-aawa.com/index.php?option=com
_content&view=article&id=2383:1390-09-06-18
-48-10&catid=65:1388-10-16-13-16-32

 

لینک به متن انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=11093

 

بسیاری از این افراد با تکنیکهای معمولی این زمان به روز نیستند. حتی از موبایل و اینترنت هم چیزی نشنیده اند. آیا می توان این افراد را از "جهان شان " به یکباره بیرون کشید و به عنوان پناهنده به یک کشور خارجی و دنیای نا آشنا پرت کرد؟ این باعث می شود که آنها بیشتر به سازمانشان بچسبند.

نامه سرگشاده به کاترین اشتون نماینده عالی سیاست خارجه و امنیت اروپا،
وزرای محترم امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا

سرکار خانم گرامی کاترین اشتون نماینده عالی سیاست خارجه و امنیت اروپا،
وزرای محترم امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا ،

بقراراطلاع در نشست شورای وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا که درتاریخ اول دسامبر 2011 در بروکسل برگذارمی شود، وضعیت سازمان مجاهدین خلق و پایگاه آن "اردوگاه اشرف" در عراق در دستورآن آن شورا قراردارد.

خانم اشتون بعد از درگیری های خشونت آمیز بین ساکنان اردوگاه اشرف و نیروهای امنیتی عراق، و همچنین خطر احتمالی خونریزی در اثر اجرای اقدامات ناشی از انحلال اردوگاه بعد از التیماتوم دولت عراق برای 31 دسامبر 2011، آقای ژان دوروت را به عنوان مشاور شخصی خود در امور مربوط به اشرف تعیین کرد.

بر اساس گزارش های مطبوعات قراراست در تاریخ اول دسامبر 2011 در بروکسل در مورد پذیرش پناهندگان قرارگاه اشرف در یک یک کشورهای عضو اتحادیه اروپا بحث شود.

ما دراینجا به صراحت به شما هشدار می دهیم در مورد قبول ساکنان اردوگاه اشرف بیگداربه آب نزنید!

ساکنان کمپ اشرف درسازمانی زندگی می کنند که از طرفی توسط ساختار قوی فرقه ای وازطرف دیگر حول کیش شخصیتی رهبران، مسعود و مریم رجوی، به بند کشیده شده اند. آنها ازده هاسال پیش تاکنون رابطه شان با دنیای خارج بخصوص با خانواده هایشان قطع شده است تا کاملا زندگیشان در خدمت سازمان باشد.

بسیاری از این افراد با تکنیکهای معمولی این زمان به روز نیستند. حتی از موبایل و اینترنت هم چیزی نشنیده اند. آیا می توان این افراد را از "جهان شان " به یکباره بیرون کشید و به عنوان پناهنده به یک کشور خارجی و دنیای نا آشنا پرت کرد؟ این باعث می شود که آنها بیشتر به سازمانشان بچسبند.

کمیساریای عالی سازمان ملل اخیرا اعلام کرده است که جهت انجام تعیین وضعیت پناهندگی افراد کمپ اشرف ، مصاحبه فردی در خارج از حوزه نفوذ سازمان مجاهدین با اعضای این سازمان انجام خواهد داد. حتی دولت عراق نیز حمایت خود را از این رویکرد نشان داد.

ما پیشنهادمی کنیم که در طول انجام این مصاحبه ها امکان تماس افراد با خانواده های شان فراهم شود.

با قبول این فرض که حدود 70 درصد از افراد مستقر در کمپ اشرف تنها به خاطر فشار وتحت نفوذ بودن توسط سازمان مجاهدین و برخی حتی برخلاف اراده شان در اردوگاه اشرف مجبور به سکونت هستند، توصیه پیشنهادی ما در مورد امکان تماس افراد با خانواده هایشان می تواند بخش بزرگی از مشکل را حل کند.

بخصوص اینکه این موضوع می تواند روی تبلیغات سازمان مجاهدین مبنی بر غیر ممکن بودن بازگشت به ایران اثربگذارد و گزیده ای باشد تا افراد از زیر نفوذ سازمانی بیرون آمده و نزد خانواده هایشان بازگردند.

صلیب سرخ جهانی در سال های اخیر امکان بازگشت صد ها نفر از جداشدگان را به ایران فراهم ساخت. تا کنون هیچ گزارشی ازاذیت و آزار این افراد توسط مقامات ایرانی منتشر نشده است.

فقط حدود 350 نفر از 3400 نفر ساکن قرارگاه اشرف مواجه با پیگرد قانونی توسط مقامات عراقی و یا ایران هستند. این افراد از اعضای فرمانده سازمان مجاهدین خلق و کادرهای متقاعد می با شند که در عملیات منجر به قتل در عراق وایران دست داشته اند.

شنیده می شود که سازمان مجاهدین خلق در در حال اقدام برای "تخلیه" این افراد از کمپ اشرف به طور غیرقانونی از طریق ترکیه به اتحادیه اروپا می باشد. بقیه اعضا در اشرف قراراست قربانی مبارزه بر علیه ارتش عراق بشوند تا سازمان بتواند شهیدنمایی کند.

برای جلوگیری از این خونریزی ها، به اعتقاد ما لازم است به ساکنان اشرف امکان تماس با خانواده هایشان و "جهان واقعی" خارج از سازمان و خارج از دروازه های اردوگاه اشرف داده شود و در نتیجه گزینه ای بجای یک جنگ خونین به ساکنان اردوگاه اشرف ارائه شود. بعلت تبلیغ و تلقینات شدید سازمانی بسیاری از افراد به احتمال زیاد از این موضوع آگاه نیستند.

ما می خواهیم که ساکنین قرارگاه اشرف این فرصت را درک کنند که آنها می توانند برای خود تصمیم بگیرند که آیا آنها می خواهند نزد خانواده های خود در میهن بازگردند، درخواست پناهندگی در کشورهای ثالث بکنند ویا بخواهند در اشرف همراه با سازمان باشند.

مطمئنا ضروری خواهد بود تعداد معینی از افراد در اتحادیه اروپا پذیرفته شوند، ما از تمام کشورهای عضو اتحادیه اروپا می خواهیم تا وظیفه انسانی خود را در پیداکردن راه حل انسان دوستانه برای این مشکل انجام بدهند، ولی برای اینکه نفوذ سازمان مجاهدین از روی ساکنان اشرف برداشته شود، لازمه آن اینست که آنها را به خانواده هایشان متصل کنند وبه آنها نشان بدهند که واقعیت ها جوردیگری هستند نه آن طوریکه سازمان در طول چندین ده سال به آنها ارائه داده است.

ازمدتها پیش شبکه ای از انجمن های جداشدگان ازمجاهدین، خانواده های ساکنان اشرف و سازمان های غیر دولتی مختلف، در همکاری با دولت عراق چند بار در گذشته به کسانی که خواستار جدایی از سازمان بودند و با ابتکار عمل خود از اردوگاه اشرف موفق به فرار شدند کمک کرده تا به خانواده های خود وصل شوند. این شبکه با کمیساریای سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا در تماس است تا این راه را برای همه افراد ساکن قرارگاه اشرف متصور کند.

بنابراین از شما تقاضا می کنیم که در جلسه شورای امور خارجه در تاریخ اول دسامبر 2011 این راه را به عنوان یک گزینه جدی و به عنوان پیش ماده برای پذیرش افراد در کشورهای ثالث به بحث بگذارید

بااحترام علی اکبرراستگو
کلن - 28 نوامبر

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چرا فرقه رجوی به چنین روزی افتاد؟

 

مهرداد ساغرچی - آلمان

26.11.2011

http://iran-fanous.de/middle/369-Sagarchi-FregeRajavi-26,11,2011.htm

 

برای اینکه موضوع زندگی 3400 نفر از کسانی که به مفهوم واقعی کلمه اسیر و زندانی خودخواهی و جاه طلبی و توهم و خود بزرگ بینی یک رهبری بی معرفت و بی مرام و بی پرنسیب شده اند برای بسیاری از جنبه انسانی و بسیاری از جنبه ملی و بسیاری رابطه خانوادگی و برای من و کسانی مثل من که بیشتر عمر مفید خودشان را در اسارت این فرقه گذرانده اند موضوع زندگی دوستان دربند ما از هرچیز دیگری وهر شعاری که فرقه این روزها راه انداخته است و چرندیاتی که تحت عنوان حقوق و غیره وبعد هم بهانه جا ومکان و آوردن قلم زنهای که بدتر از مجاهدین برای خودنمائی و دریافت "تشویقی مالی آخر ماه" حاضر هستند به زندگی راحت و آسان خود در فرانسه و اروپا ادامه دهند و البته قیمتش را از تمدید ماندن نیروهای بیچاره در اردوگاه در عراق میبینند و باید دید چرا این بار در آخرین لحظه ها صدای با یک گردش به عقب و از طرفی شارلاتانیزم که فقط خاص رجوی ها و دوستانش هست حاضر به مصاحبه افراد شدند البته بعد هم با سنگ اندازی که همان رندی خودشان است میگویند انتقال نیروها برای مصاحبه باید فلان و فلان باشد و صد حرف دیگر.....

اما واقعیت چیست؟ در آستانه تغییرات بزرگ در منطقه و عراق و بخصوص اعلام خروج نیروهای آمریکائی تا پایان سال مسیحی و فعالیت جدی و پی گیر دولت وقت عراق که قصد ندارد تحت هیچ عنوانی حضور مجاهدین را بپذیرد و از طرفی پایداری و مقاومت خانواده ها در کنار شهرک آزادی وحال که در این مرحله میبینم اسرای سابق فرقه که به تازگی موفق به فرار از زندان بزرگ مجاهدین شده اند و در کنار آن حضور اعضا جدا شده قدیمی سازمان مجاهدین که با پذیرش خطرات فراوان از کشورهای مختلف اروپایی به عراق سفر کردند و به کنار خانواده و دوستان خود ملحق شدند و سختی و هزینه این راه پر دردسر پذیرا شده اند و همینطور با بجان خریدن همه تهمتها برای اولین بار چنین حضوری داشته اند و در همه ابعاد به افشاگری و همینطور همدردی با هموندان و خانواده ها و تمام این فعالیتها خودش پیام دیگری از فاز تغییر است .اما تغییری که دیگر رهبری فرقه را گریزی از آن نیست و دور نیست که همان کسانی که در این سالیان در انبوهی از دروغ و تزویر نگه داشته بودید بر خود شما خورده گیرند و فریاد بزنند و خود خوب میدانید که آگاهی برای فرقه یعنی نابودی و انگاه شما باید شرم کنید از آنچه بر سر همه ما آوردید که در این وضعیت آواره غربت و تنهائی و حال یک چند هزار بیمار روانی و جسمی و داخلی و شکسته و پریشان و بدون هیچ پشتوانه مالی و روحی سرازیر یک زندگی سخت خواهند شد و آنروز کسان زیادی هستند که به شما بگویند شرمتان باد که با چنین کردید.

من یک بار دیگر به دوستانم که موفق شدند به عراق سفرکنند و از کشورهای اروپائی خودشان را به آنجا برسانند تبریک میگویم.

در هر حال دور نیست که باید برای کمک به دوستان تازه از بند رسته به هرشکل کمک کنیم که این هم جزوظایف ما است و من خودم فکرکنم این به همه هموطنان که در خارج کشور زندگی میکنند به عنوان یک وظیفه انسانی است که به هر صورت به این اشخاص برای رسیدن به زندگی عادی کمک کنند.

از طرف دیگر از دولت عراق خواستار حل و فصل این اردوگاه از طریق آرام و مسالمت آمیز و بدون هرگونه خشونت هستیم چرا که این خواسته و آرزوی رهبران فرقه است که با کشاندن موضوع به درگیری مساله را منحرف کند تا شاید بتواند زمان بیشتری به حیاتش در عراق ادامه دهد.

به رهبری فرقه هم میگویم که این آخرین فرصت است که از هر امکانی برای سالم خارج کردن نیروها اقدام کنید بجای خرج پولها برای بازنشسته های سابق امریکاو اروپا و وزیرو وکیل برای گرفتن یک تاییده شما بهتر از هر کس میتوانید این کار انجام بدهید هم امکان مالی دارید هم امکان حقوقی ..شاید این طور بتوانید ذره ای از بلاهائی که خانم سنجابی به قطره ای از آنها اشاره کردند برای بچه های در زندان اشرف جبران کنید .باور کنید که بخاطر همه توهینها و فشارها به هویت و شخصیت وصیانت و فشار ها شما واقعا بدهکار بچه های تحت فرمان خود هستید و باور کنید که آنکس که جرقه کشت کرد آتش درو میکند و شما تقاص این نابرابری ها و ظلم ها را میدهید.میدانیدکه چون به اسم آزادی وبرای آزادی وبرابری جوانان را به سازمان کشاندید مسؤل هستید و بخاطر شعارهایی که در سالیان به خورد همه دادید حال باید پاسخ دهید.ما که در مسیر سازمان آمدیم به خاطر شعار های شما بوده و حال باید پاسخ بدهید که چرا میخواهید همه را در عراق به کشتن بدهید که بعد بگویند رجوی بها میدهد بله این دروغ که خون بچه ها ی مردم به اسم رجوی تمام میشود این هم فراموش نمیشود .ما میگوئیم این بار دیگر نباید خونی ریخته شود و این به دست رهبران سازمان است. بشنوید و نگذارید دیر شود.

به کشورهای اروپائی هم میگویم که شما در این لحظه به وظیفه انسانی خود عمل کنید و به کسانی که خواستار زندگی در خارج از ایران هستند کمک کنید که به زندگی عادی برگردند .مردم ایران فراموش نخواهند کرد.

به دوستانم که زحمت این سفر را کشیدند خسته نباشید میگویم و امیدوارم در بقیه تلاشهایتان موفق باشید.

به خانواده ها ی عزیزم و دوست داشتنی ام میگویم شما حتما به هدف میرسید چون خواسته شما حق است و خداوند مهربان با شماست.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مریم رجوی!! 

«فقط برای این است که خودت "شرم" کنی»

 

 

مریم سنجابی

24 نوامبر 2011

http://faryade-azadi.com/2Haupt/Sharm%20Kon.HTM

 

و اگر ذره ای شرافت برایت باقی مانده است...

این نوشته ها را برای جهانیان و انتشار گسترده نمی خواهم، می دانم که بدستت خواهد رسید و خواهی خواند همین کافی است...

 مریم رجوی، آیا من «مأمور اعزامی» شده ام؟

 و آیا آن آقایانی که نام بردی «مأمور و یا مزدور» اند؟

آیا می دانی و یادت هست که «فائزه اکبریان» 29 ساله مدت ها و مدت ها اشک می ریخت  و زار می زد و آنقدر فهیمه اروانی او را در تنگنا گذاشت که دخترک معصوم از دست تو و تشکیلات تو و انقلاب تو خودکشی  و خودش را راحت کرد؟

آیا می دانی و به یاد داری مهوش سپهری آنقدر بر سر «نسرین احمدی» بیچاره فریاد زد و او را داغان کرد که او نیز خودش را کشت؟

 آیا بیاد داری که «خدّام گل محمدی» بیچاره که بیمار و مجروح شدید بود آنقدر روزها و شب ها التماس می کرد که: «من نمی خواهم دیگر در این سازمان بمانم بیمار هستم و بگذارید بروم»... و مستمر به دستور تو برای وی در سالن غذاخوری مقر قرارگاه هفتم نشست های مستمر گذاشته و شب تا صبح برسرش داد می زدند که: «تو مزدوری!!!!!!!!!!! و...»، تا اینکه خودش را در هنگام تنظیف سلاح با بنزین به آتش کشید و به زندگی غمناکش پایان داد و بعد هم مشخص نشد او را کجا دفن کردید؟

آیا بیاد داری که چگونه و بدون اینکه به ما از قبل اطلاع بدهی زنان بیچاره را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و به ناگهان ابلاغ می کردید: «شما شورای رهبری هستید»، و مهوش سپهری نشست می گذاشت و می گفت: «دیگر نمی توانید از سازمان بیرون بروید و هرکس بگوید من نیستم، سرش را کنار باغچه می گذاریم و می بریم» و به ما برای خودکشی قرص سیانور می دادید؟ و... بقیه اش شرمت باد!

آیا به یاد داری در حالیکه ما در اشرف دو دست لباس درست و حسابی هم نداشتیم و ماهانه فقط 7000 هزار دینار عراقی (معادل 35 دلار) برای کل وسایل و پوشاک و مواد بهداشتی و کفش و... به ما پرداخت می کردی، خودت در چه رفاهی غرق بودی و شاید شمارش لباس ها و کفشهایت از هزار بالا می زد؟ (و مبادا که هرگز یک دست لباست را دوبار بپوشی؟)

آیا به یاد داری سه سال تمام در «مقر پارسیان» برای تو و مسعود!!!! قصری رویایی ساختیم  با استخرهای بزرگ و سرپوشیده و باغهایی پر درخت و پاسیوهایی زیبا و شیک و وسایلی که همه مارک سلطنتی داشت و ساختمان هایی رویایی...؟

آیا همان زمان به یادت هست که نزدیک همان قصر رویایی تو (در قرارگاه باقرزاده) هزاران تن از نیروهای بدبخت تو برای ماه ها در خاک و خل و در سوله هایی که کف آن با خاک بیابان مفروش بود زندگی می کردند و شب ها بر روی موکت های زبر و در کیسه خواب های نظامی استراحت می نمودند و برای هر صدها نفر آنها تنها چهار الی پنج توالت و حمام صحرایی وجود داشت و تو در تختخواب پر قوی و ناز بالش می آرمیدی؟

آیا یادت هست در حالیکه زنان و مردان از صبح تا نیمه های شب در اشرف جان می کندند و کار می کردند، تو هر هفته پیام می دادی که: «شما کار نمی کنید... شما مفت خور هستید... شما انقلاب نکرده اید... شما دوجایه خور هستید... شما عجوزه و بی ناموس و طلبکار و باج گیر... هستید»، و همان زمان خود تو رنگ آفتاب و مهتاب را نمی دیدی؟

راستی خانه های ویلایی بغداد چی شد؟

آیا یادت هست چگونه «مهری موسوی» و «مینو فتحعلی» مظلوم را به محاکمه و بازار شام کشیدید و رجوی چگونه خودش  مهری را در زیر پاهایش لگد مال نمود!!!... و تازه  تو به نجاتش رفتی؟

مینو فتحعلی

آیا اشک های مظلومیت ما یادت است...؟

آیا فخر فروشی هایت یادت است...؟

باز هم می خواهی به یادت بیاورم آنچه را از یاد برده ای؟

آیا یادت هست در نشست های درونی به ما می گفتید این برادران بایستی اینقدر از صبح تا شب کار کنند که شب مثل جنازه بیهوش شوند تا به "دوران" (مسائل عاطفی و خانوادگی و عاشقانه و جنسی) فکر نکنند؟

به یادت هست برای همان برادران برنامه ریزی می کردید که از چهار و نیم صبح تا 11 شب یک نفس کار کنند، ولی تو و مسعود و فرماندهان عالیرتبه فقط به آنان فحش می دادید و با هزار بیماری حتی اجازه استراحت به آنها نمی دادید و به دستور شما آنها را در حالیکه حتا در تب می سوختند با سیلی از بستر بلند می کردند که نمونه های آن کم نیست و به صراحت می گفتید اگر به خاطر مریضی توی نشست عملیات جاری بمیرید هیچ باکی نیست و باز هم باید به نشست بیایید در نشست بمیرید؟

آیا اینک مسعود خدابنده و عباس صادقی و علی قشقاوی و حامد صرافپور و محمد حسین سبحانی و... مأمور و مزدور شده اند و تو انقلابی؟ شرمت باد!

تو هرگز به یاد نداری و شاید ندانی که «پرویز احمدی» و «قربانعلی ترابی» در حالیکه شدیداً توسط  «نریمان و مختار و نادر و...» کتک خورده و زیر مشت و لگد رفته بودند...، در دستان عباس صادقی و علی قشقاوی جان باختند!؟

تو حتماً فراموش کرده ای که چه بلایی بر سر محمد حسین سبحانی آوردی و 9 سال او را در اشرف و ابوغریب زندانی کردی و سخت ترین فشار ها را بر وی وارد آوردی و نمی گذاشتی از سازمان بیرون برود!؟

تو حتما فراموش کرده ای که علی قشقاوی را بدون هیچ گناهی 4 سال به زندان های ابوغریب فرستادی؟!

و حتما بلاهایی که بر سر یکی از فرماندهان ات "حامد" آورده ای را هم فراموش کردی؟!

و باز هم حتما تو و فرماندهان ات نبودید که 9 سال تمام به عباس صادقی به دروغ گفتید همسرت کشته شده و به خانواده اش نیز گفته بودید عباس کشته شده و ماهها او را به زندان و زیر شکنجه فرستادی؟!

ولی حتما خبر داری چگونه روزها و روزها «فاطمه خردمند» و «مرا» در زیر ضربات مشت و لگد و ضربه های پوتین گرفتید تا جاییکه از سر و صورتم خون جاری می شد؟!...

آیا باز هم می خواهی این «مأموران و مزدوران!» خاطرات درخشان تو را زنده کنند؟

شرم، شرم... و باز هم شرم بر تو باد! اگر ذره ای وجدان و اگر ذره ای احساس در تو باقی مانده باشد.

 و این تنها فقط برگی از دفتر خاطرات توست!!!...

 

مریم سنجابی

24 نوامبر 2011

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد