_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

نهادينه شدن   شيوه هاي ساواك  و ساواما در سازمان  مجاهدين - گروه رجوي 

 

سعيد سلطانپور

 19.02.2007

تاسف براي  جماعت رجوي ،‌كه  “ عشق “ مينويسند،  ولي نفرت مي خوانند و  خشونت  ترويج مي كنند.

 

در سيستم ها ي بسته ، رهبر ان با گذشت زمان خود را مقدس ، تافته جدا بافتة و عقل كل ، حل المسا ئل المشكلات  ، مي دانند و بمرور هر گونه سوال،  مخالفت و يا شكي  ،  غير قابل تحمل مي يابند .  افراد وابسته هم چنان اسير ذهني ميشوند كه در بسيار ي از موارد حقيقت را د رنخواهند يافت .

چند سال قبل يك رهبر يك فرقه در ژاپن كه اتفاقا محبوبيت بسيار ي هم بدست اورده بودو نفوذ و اعتبار ي هم در بين مقامات دولتي بدست اورده بود ، در سلسله عمليات ترورريستي  مترو ژاپن را با گازي كه باعث كشته شدن بيكناها ن شد ، مورد حمله قرارداد. 

 وي دستگير شد و اخيرا  هم به اعدام و يا حبس ابد محكو م شد.

 رهبر فرقه از شد ت پرخوري بشدت چاق هم بود . حال وي را در يك سلول انفرادي تصور كنيد با  زماني كه احترامي در ژاپن ومريداني بسيار داشت.

 

 رجوي هم از يكسو  خودش راكسي معرفي كرده است  كه يك تنه دارد بار انقلاب ايران را بدوش ميكشد و اين بي عرضگي هواداران است كه نمي توانند اين انقلاب را به ثمر برسانند.  ا زسوي ديگر ‌ بزرگنمائي در مورد جايگاه سازمان  در معادلات سياسي جهاني را  به مريدا ن خود باوراند ه است.

 

اين ادعاها تناقضات جدي دارد زيرا اگر سازماني120 هزار شهيد داده باشد  بالطبع بايستي  ده برابر انرا زخمي واسير داده باشد (‌اين معادله اي ا ست كه د رجنگ ها محاسبه ميكنند )‌ . با توجه به اينكه سازمان د ربهترين شرايط در خرداد 60 قبل از اغاز درگيريها 100 هزار نيروي تشكيلا تي كه با خانو اده ها يشان به 400هزار نفر ميرسيد ،‌داشت .  با در نظر گرفتن خط مهاجرت هواداران و وابستگان به خارج از كشور،‌ كه تعداد كمي هم نبودند و با در نظر گرفتن اينكه  بعدا زقتل عام  زندانيان درسال 1367 كه بين 4 تا 10 هزار نفر تخمين زده ميشود ،‌ تعداد زندانيان وابسته به سازمان در سالهاي اخير به چند ده نفرهم نمي رسيد .  يعني اگر عدد سازي  رجوي در موردشهدا راهم  بپذيريم  ،‌ نتيجه اي كه ميشود گرفت اين است كه متاسفانه  رژيم توانسته  سازمان را   سركوب و  قلع و قمع كامل كند وا زسازمان تنها يك تفكر  سياسي و ايدئولوژيك كه  برروي دوش چند هزار نفري  كه  به خارج رفته و فعال ماندند ،‌‌ باقي مانده بود . از ين عده  هم تعداد بيش از 1300  نفر از عناصر اصلي به علت نقشه كودكانه رجوي  در فروغ كشته شدند و تعدا د كمي باقي مانده اند كه هم چنان به به رجوي وفادار هستند .

ايدئولوژي بينانگزاران كه اساسش استقللا ل ايران بود   با رفتن به عراق و  همكار ي با  صدام حسين از دست رفت و تنها  سياسي كار ي ان باقي ماند  كه شاهد  نوع   زدو بند و ساخت وپاختي ان با بيگانگان  بر عليه منافع مردم ايران  هستيم.

 

اينجاست كه مي توان دريافت چرا  سازماني كه مدعي  قدرت در سطح جهاني و پشتياني مردمي در داخل  كشور است ،‌  از شيوه هاي غيراخلاقي ساواك و ساواما بر  برعيله منتقدان و  مخالفان خود  استفاده مي كند .

 

 ساواك سازمان ، هيچ نوشته اي را  بدون پاسخ نميگذارد و تمامي منتقدان را به وابستگي نسبت مي دهد  و از تهديد هم ابائي ندارد. ز يرا  دستگاه تفكري اين سسيستم مانند تمامي سيستم  هاي استبدا دي ظرفيت  نقد وانتقاد را ندارد    و د رصورت وارد شدن در اين   دستگاه، جايگاه   رهبري و قدرت ان و اصول ان   كه بر اساس توهمات بنا شده است ، ترك بر داشته  و فرو مي ريزد. 

 

شرايطي كه رژيم آخوندي در بند و بست خائنانه با 9 دولت از هرطرف برسر اين مجاهدين توطئه كردند تا سرنوشت مجاهدين  را آنطوركه براي آن نقشه ها كشيده بود رقم بزنند ولي با فداي بيكران اين رهبري در تمركز حداكثر روي دشمن اصلي وتلاش بي وقفه رئيس جمهور برگزيده مقاومت در خارج و با هدايت سردار شهر شرف خواهر مژگان با پايداري و صبر زيباي رزم آوران آزادي, مجاهدين به نيكوترين وجه سرنوشت خودرا رقم زدند تا جائيكه امروزه اين رژيم آخونديست كه نفسهايش به شمارش افتاده و با بسيج همة عوامل و مزدورانش ميخواهد از سرنوشت محتوم خود كه همانا سرنگوني بدست مردم و مقاومت مردم ايران است جلوگيري كند كه صدالبته تلاشي بيهوده است. زيرا كه ناقوسهاي فاز اضمحلال و سرنگوني رژيم به صدا درآمده است ومجاهدين عزم جزم كرده اند بنداز بند اين رژيم جدا نموده و براي هميشه شر آخوندهاي ديوسيرت را از سر مردم ايران و منطقه كم كنند.

واكنش هيستريك - منصور جديدي -ايران  افشاگر -

 

تنها راه سرنگوني اين پديده ضدبشري!

 

 هيچ مساله و درد بيدرماني در اين رژيم نيست كه سرانجام به محور و لنگرگاهي به نام بقا و سرفرازي تشكيلات مجاهدين مربوط نشود.

 اين است آن صخره پولادين و آن كوه استوار كه نتوانستند با نابودي جسمي 120هزار تن از اعضا و هوادارانش از ميانش بردارند.

 اين است آن توانايي و نيروي سرنگونكنندهيي كه از شكنجهها و تيربارانها و حلقآويزها و بمبارانها و فتنههاي بسيار, زنده و شاداب و سرفراز بيرون آمده است.

 اگر ميتوانستند از ميانش بردارند كه ديگر نيازي به سايتها و تبليغات اينترنتي نداشتند و ”آزادي” و ”دموكراسي” و ”حقوق بشر” را با قلمها و دهانهايشان نجس نميكردند؟ خا ئنان چگونه حقوق بشر نشخوار مي كنند . قربان كريمي - 10 -بهمن 85 ايران افشاگر

 

 

 

 ادبيات بشدت غير اخلاقي ، و لمپني كه با تهديد و تمسخر هم  همرا ه هست  محور متن هاي تكراري ساواك سازمان مي باشد كه از شگردهاي غير اخلاقي و ضد انساني سازمان  محسوب ميشود. يك محور ديگر، حكم دادن  و خائن خواندن  منتقدان و مخالفان  به مزدوري بدون هيچ مدرك و سنديت است

متايفانه تمامي اين جريان بجاي رشد منطق و تفكر .،‌قوه بويايي را كه متاسفانه در غير آدميزاد ،  حس اصلي است را تقويت كرده اند .

.  

 

“بطوريكه با هرچه عطر و ادكلن هم نمي توان بوي وزات اطلاعات را هم نمي توان پنهان كرد “

نامه اسماعيل وفا يغمائي به علي ناظر (  بعد از سه روز كماي سازمان ددر مورد مطلب من در مورد ارتباط با سازمان مجاهدين )‌ 14 ژانويه  2006

ديدگاه

 

براستي چه دليلي بهتر از وابستگي اين مزدور كه مطالبش درسايتها ي معلوم الحال مانند ايران اينتر لينك و گويا منتشر ميشود. 

 

وفا يغمائي همان نوشته

 

اينكه چه كسي انقلابي  بودن و وابسته بودن سايتها ر ا تعيين ميكند را د رهمان زمان طرح كردم .  اين در حالي است كه من تا ان زمان اسم ايران اينترلينك را نشنيده بودم و تا كنون هم انرا نديده ام . سايتهاي سازمان هم دريغ از اينكه كسي از سازمان تعريف نكرده باشد انرا منتشر كرد باشد چه برسد به اينكه انحرافات سازمان را نقد كرده باشد.

 

 

تاريخ ارسال: 14 Jan 2006]  [ارسال‌کننده: شهرام فاضل]  [mailto:%20shahramfazel1360@yahoo.com]  
آقای يغمايی با ديد بسيار دقيق خود به ماهيت اين به اصطلاح "سعيد سلطانپور" پی برده است و مطمن هستم هر خواننده منصفی که پاسخ اين شخص را به انتقادات در ديدگاه خوانده باشند به اين نتيجه روشن خواهد رسيد که به قول آقای يغمايی اين شخص بوی آخوند می دهد. قصه های اين فرد يا دوروغ است اما اگر به فرض محال راست باشد در اطلاعاتی بودن او شکی برای من باقی نمی گذارد. اگر هر دفعه آخوندها يکی از اين صادراتی ها را به اين سو روانه کردند و باعث اين گونه مشکل ها شود که وای به حال ما!

 

 

“ملاحظه مي كنيد وقتي مجاهدين شروع به «شفاف» گويي مي كنند چگونه تعفن ريش و عمامه ولي فقيه از سايت هاي وزارت اطلاعات بيرون مي زند؟! بطوريكه با هرچه عطر و ادكلن با سوء استفاده از نام «حقوق بشر» و ... است هم نمي توان آنرا پنهان كرد؟!  “

 

 واكنش هسيتريك 11 بهمن 85

 

 

 

 ساواك سازمان  كه متوجه شده است نمي تواند با اتهامات مرا از دور خارج كند و كسي را كه حساب پاك است  از محاسبه چه باك است ، و شهامت معذرت خواهي و تصحيح اشبتاهاتش را ندارد ،‌  بر اثر بازگوئي انحرافات و نقض حقوق بشر در سازمان ، ‌يكباره ماهيت بغايت ضد دمكراتي خود را بيرون مي ريزد و در اينجاست كه كراوات ها را باز كرده و ‌كتها  را در مي اورند و قداره را  بيرون  ميكشند.

زيرا سلاحهاي گرم  بدستور مسعود رجوي براي معامله در مقابل حفظ جان  خودش به نيروهاي امريكائي تحويل شده است .

نكته در اين است كه اين فرد ا متن را از قرار گاه نظامي  اشرف  امضا مي كند جائي كه بدون اجازه تشكيلات كسي به دست شوئي هم نمي رود.

 

 

“عامل اطلاعات آخوندي كه جاهل گردنه گير سرگذر است، از مقوله استراتژي ناگهان هوا برش داشته و پا به ايدئولوژي مي گذارد كه نخير، ايدئولوژي مجاهدين فلان، از قديم عادتمان نبود دهان به دهان اين قبيل اوباش محله و زير تير چراغ برق نشين بگذاريم ولي اگر ”رو“ زياد مي كردند، كمي مي مالانديمشان تا از اين محله به محله ديگر كوچ كنند.

 

مأمور سلطانپور را هم بايد گفت، پايت را از گليمت درازتر نكن، از قِبَل مجاهدين چيزي به تو نخواهد رسيد، اينجا وادي خون است و فدا، اينجا وادي از خودگذشتگي است و درافتادن با دشمن و دشمنان مردم ايران به هربها و با هرقيمت، تو بهتر است جل و پلاس مزدوريت را جاي ديگر پهن كني چون با مجاهدين از اين شوخي ها نمي شود كرد. با آل علي درافتادن, عاقبتش ور افتادن است، اين را خيليها قبل از تو و امثالت تجربه كرده اند، از ساواك شاه گرفته تا مزدوران سپاه و اطلاعات و بسيج و قبلتر كميته، همه لات و لمپن هاي سرگذر سياست در ايران، يكبار هم شده پي مجاهدين به تن شان خورده است و الان زوزه كشان دست و بال چيده خود را به معرض نمايش مي گذارند كه مجاهدين كرده اند! راست است ولي كم، چرا كه مجاهدين نه بال و پر كه دم وحوش ـ همپالكي هاي سابق و لاحقت ـ را هم چيده اند. ؛

چسبيده به ريش (كثيف) آخوند- از : محمد داودي -اسفند 84 -ايران افشاگر

البته اين تنها قسمتي از تهديد ها و دروغ ها و تبليغات است. ساواك سازمان بجاي  داودي كه تا بحال مرا نديده است و در پرسنلي هم نبود ه است .وجود مرا منكر ميشوند .   .  وقتي كه يك عضو  سابق تشكيلات را به همين راحتي نفي ميكنند و حكم به قتلش مي دهند ،‌ تصور كنيد  رد صورت به قدرت رسيدن مردم مجبور بودن به خمر سرخ د ر كامبوج پناه ببرند. 

 

 

“سلطانپور هرگز عضو مقاومت نبوده  و در حالي كه دست و چنته اش بسيار خالي است ،‌ مدال بريدگي از سازمان را به سينه نصب مي كند  “‌ همان منبع - محمدداودي

 

حتي با اينكه من هيچ اصراري در اثبات سياه ترين دوران زندگي خودم  بعد از سال 65  در مقاومتي كه بر عليه خلق  ايران بود ه است ندارم ولي‌بعد از گذشت 10 ماه ،‌ساواك سازمان ،‌ و  مي پذيرد كه با ارتش آزدي بخش بوده ام و لي با مجاهدين نبوده ام.  .

 در همين راستا هوشنگ بهداد  ،‌ 8 قسمت  مي نويسد و تمامي تلاشش را ميكند كه ثابت كند من هيچگاه با سازمان نبوده ام و هيچ چيزي واقعي نيست .

4 قسمت انرا خواندم تاسف خوردم از بلاهت اين جماعت كه ندانسته نفي مي كنند.

 

 

 

سعيد سلطانپور, هرگز در مناسبات و تشكيلات مجاهدين نبوده و به خاطر ارتباطهايش با عوامل سپاه پاسداران و كارگزاران ساير ارگانهاي سركوبگر رژيم, نه تنها هيچگاه نتوانست اعتماد مجاهدين را جلب كند, بلكه پيوسته در موردش ترديدهاي جدي به صورت احتمال جاسوسي براي رژيم وجود داشت. به همين دليل با مجاهديني كه نام برده هيچ برخوردي نداشته و هرگز با آنها رو در رو نشده و تنها به اين دليل كه وزارت اطلاعات به طرح اين اسامي براي هدفهاي اطلاعاتي و تروريستي خود نياز داشته, آنها را برايش رديف كرده است. ازجمله يكي از دلايل ترديد امنيتي در مورد سلطانپور, اصرارهايي است كه طي ديداري از بغداد در سال67 براي ديدار با برخي مسئولين سازمان و ازجمله برادر مجاهد عليمحد تشيد كرده بود, بدون آن كه هيچ آشنايي قبلي با او داشته باشد. وي همچنين مدتي پس از مرگ خميني(در سال68) به عراق آمده و پس از مدت بسيار كوتاهي (يكي دوماه در پذيرش ارتش آزاديبخش) به دليل فقدان كمترين سنخيت با مجاهدين يعني مايه گذاري و فدا براي آزادي ميهن و مردم در زنجير, و اظهار عجز پياپي از سختي قرارگرفتن در محيط مبارزاتي رزمندگان, به تركيه برگردانده شده تا بعداً سر ازكانادا درآورد و در سالهاي اخير در روزگار پيسي رژيم, وزارت اطلاعات او را نبش قبركرده تااز سر استيصال و در ماندگي او را كارشناس نقض حقوق بشر در درون مجاهدين جا بزند.

خا ئنان چگونه حقوق بشر نشخوار مي كنند . قربان كريمي - 10 -بهمن 85 ايران افشاگر

 

“اينكه سال 64 چه شد و مابعد آن، اين مقوله در ابعاد فهم آخوندي نيست. يك دوره درس خارج و داخل كه بگذراني تازه همچون درازگوشان حوزوي خواهي بود. لذا از روي توصيه، اينكه بهتر است سرجايت بنشيني، پايت را در كفش بزرگتر از قدت نكني، گرچه مي دانم كه آخوندها وجبي مواجب مي دهند ولي بهتر است توجه داشته باشي كه بعضي كارها آخر و عاقبت ندارد، مجاهدين با كسي كاري ندارند الاّ آخوندها و مزدورانش، ولي اگر روزي، روزگاري بر مجاهدين مزدوري كسي ثابت شد آنوقت ديگر فراموششان نمي شود كه نمي شود. مختصر و موجز گفتم، تو خواه از سخنم پندگير و خواه ملالآخوندها رفتنياند، مردم ما مي مانند، همچنانكه هزاران حكومت جابر هم آمد و رفت و باز ما مانديم. “

  همان منبع -محمد داودي

 

 

تمامي اين نامه ها  و مطالب در سايت ها ي وابسته به رجوي نوشته ميشود . از انجا كه  رهبري سازمان مي داند كه اتهامات انان بي پايه  و اسا س بوده و در صورت پيگيري قضائي در محاكم قضائي كشوهاي آزاد ، عواقب قضائي ،‌سياسي هزينه مالي سنگيني  براي انا ن بدنبال خواهدداشت ،   ، با ايجاد سايتهاي وابسته سعي ميكند تا نامه ها و تهديدها را در اين سايتها به پيش ببرند و   تا انجا كه ممكن است مشكلات قانوني و حقوقي را  دور بزنند. اخيرا هم زير همه نامه ها اضافه كرده اند

“ مسئوليت مقالات و گزارشات بر عهده نويسنده ميباشد “‌  كه مسولت حقوقي را زا خود رفع كنند.

بايد از اين اقايان و خانمها پرسيد ،  مسولت حقوقي را برطرف كرديد با مسولت وجداني و ‌اخلاقي چه ميكنيد ؟‌

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد