_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

سخنی با مدیحه سرای دربار رجوی

 

 

حامد صرافپور، فریاد آزادی، هشتم دسامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Madiheh
%20Saraye%20Darbar%20Rajavi.HTM

 

روز قبل با مطلبی مواجه شدم که از قول اسماعیل وفایغمایی نویسندۀ کتاب «در امتداد نام مریم» ذکر شده بود:
http://www.tipf.info/talash,bara,ashraf.htm

 

این شاعر مدیحه سرای بارگاه رجوی که تا دو دهه پیش از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین به حساب می آمد و پس از جنگ کویت، از آنچه خود امروز «مبارزه و استقامت» می خواند «برید» و به فرنگ منتقل شد تا در حاشیه سازمان مجاهدین همچنان از رنج و خون اعضای مجاهدین ارتزاق نموده و در بین ایرانیان خارج از وطن به تبلیغ سیاستهای ضدانسانی و خشونت آمیز رجوی مشغول گردد، در گوشه ای از مطلب خود با عنوان «پیش از آنکه ساکنان اشرف کشتار شوند به یاریشان برخیزیم» نوشته است:

(((یکماه دیگر بیشتر به پایان ضرب الاجل برای تخلیه کمپ اشرف نمانده است.جان سه هزار و چهارصد تن ازفرزندان مردم ایران که سالیان درازی را در رنج و فشار و انواع مصائب سپری کرده اند در خطر جدی کشتار دسته جمعی قرار دارد. نمونه های این کشتار را پیش از این به نحو بیرحمانه ای شاهد بوده ایم.من بعنوان یک پناهنده سیاسی و شاعر و نویسنده ای که بیش از سی سال از عمر خود را در سودای آزادی ایران سپری کرده است، و سالهای پایانی عمر خود را در همین سودا در غربت میگذراند، بدون هیچگونه تائید خطوط سیاسی، استراتژیک و ایدئولوژیک حاکم بر سازمان مجاهدین کنونی ، و با تاکید بر اینکه سالها وقت سوزانی، از زمان حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین، و پای فشردن بریک توهم، یک استراتژی به پایان رسیده ، مبنائی شد و شرایطی را آماده کرد که رژیم فاسد و خونریز ایران وهمکارانش در عراق بتوانند به بیرحمانه ترین شکلی خون بسیاری از مجاهدان و مبارزان رنج کشیده را بریزند، توجه شما را از زاویه ای صرفا انسانی به کشتار و سرکوبی که می تواند در راه باشد جلب میکنم.)))

پیش از این، بارها چنین درخواستهایی را از آقای وفایغمایی شنیده و خوانده بودم که تلاش می کرد در عین بری نمودن خود از ننگ وابستگی فکری و تشکیلاتی رجوی، باز هم همسو با خواسته های همین جنایتکاران، بدون اینکه کوچکترین خدشه ای به سیاستهای مخرب و خونریز و خشونت آمیز آنان وارد شود، چندتا به نعل و یکی هم به میخ بکوبد و برای اسیران اشرف اشک حسرت بریزد. پیشاپیش مشخص است که ایشان در اعماق دل خود تنها هدفش از این انتقادات بسیار سطحی هم چیزی نیست جز اینکه (به زعم خودش) «بریدگی» سالیان خود را توجیه نماید. اما خارج از این موضوع باید به ایشان چند نکته را خاطر نشان کنم:

1-آن خطر جدی کشتار جمعی که از آن دم می زنید از جانب چه کسی قرار است انجام گیرد؟ اگر آن «توّهم» و آن «استراتژی به پایان رسیده» که گفته اید «مبنایی» شد تا رژیم فاسد و خونریز ایران دست بالا پیدا کند و از مجاهدین خون بریزد، و اگر واقعاً «مبنا» این است که شما می فرمایید، الان چه کسی باید تحت فشار و محاکمه و تنگنا قرار گیرد؟ همگان می دانند که رژیم دهها سال است که می خواهد مجاهدین را در عراق نابود کند و یا از هم بپاشاند و یا جمع کند... پس این چیز جدیدی نبوده است، از آن طرف هم مجاهدین خواسته اند با انواع بمبگذاریها و عملیاتها و ترورهایی که به اسم اعدام انقلابی صورت می گرفت، رژیم را سرنگون کنند... شما بفرمایید مقصر در خطر افتادن اینهمه نیرو چه کسی بوده و هست؟

مگر نگفته ای که «سالها وقت سوزانی شده است... پای فشاری بر یک توّهم بوده است... استراتژی به پایان رسیده است... مبانی و شرایط را کسی دیگر آماده کرده است...»، الان با همۀ این نکاتی که ذکر نموده اید، چه کسی را باید مسئول دانست؟ چه کسی باید پاسخگو باشد و چه کسی باید محاکمه شود؟

اصلاً به چه علت رجوی با وجود اینکه تمامی مردم نظر دیگری داشتند وی بر حفظ اشرف پای فشرد و اینهمه نیرو را (نه از پایان آتش بس ایران و عراق در 23 سال پیش..... و نه از پایان جنگ کویت و ایزوله شدن عراق در 20 سال پیش.... و نه حتا پس از اشغال عراق در 9 سال پیش... حداقل پس از اینکه مشخص شد آمریکاییها بزودی از عراق خواهند رفت و کشور را به صاحبان اصلی آن خواهند داد که به قول شما و رجوی دست نشاندۀ جمهوری اسلامی هستند...) در عراق نگه داشت و آنان را وادار نمود تا هر ساله برگه هایی اجباری به اسم تعهدنامه امضا کنند که می خواهند در اشرف بمانند؟

پس چرا اینهمه در نوشته های شما حقایق گم است و مدام تلاش می کنی با نوشته هایت گردی به تریش قبای رجوی ننشیند؟ تا کی می خواهی خود را و مردم را با نوشته های خودت فریب دهی؟

آیا خودت نبودی که پس از جریان طلاق و ازدواج مریم با مسعود در نوشته ای طولانی گفته بودی که تمام شعرها و نوشته هایت «موش» دارد؟ مگر نگفته بودی که هرچه تا آن زمان نوشته ای یک «موش» داخلش بوده است؟ مگر قرار نشد نوشته های تو دیگر موش نداشته باشد، پس چرا همچنان در نوشته هایت «موشها» نفوذ دارند؟ چه سودایی در سر داری؟

2-شما در این متن، خود را یک پناهندۀ سیاسی و شاعر و نویسنده ای خوانده ای که بیش از «سی سال» از عمر خود را در سودای آزادی ایران سپری کرده است...

ابتدا باید بفرمایید منظور از سی سال کدامین سالیان است؟ آن سالیانی که در کتابخانۀ قرارگاه بدیع زادگان مشغول مطالعه و شعرنویسی بودید یا آن زمانی که یک ضبط صوت بر دوش داشتید و کارتان دکملۀ اشعار بود یا آن زمانی که در کنار مسعود رجوی به مدیحه سرایی و نوشتن اشعار عاشقانه برای مریم عضدانلو سپری نمودید؟ و یا اینکه در 18 سال گذشته که از قرارگاههای مجاهدین در عراق بریدید و در فرنگ به زندگی چاپلوسانه کنار اورسوراز پرداختید و در خیابانهای پاریس قدم زدید و به سفرهای مختلف رفتید؟ اینها را جزو مبارزات خود به حساب آورده اید؟ مرا که می شناسید جناب وفایغمایی؟ حداقل مدتی را با هم در بدیع زادگان بودیم. همان زمانی که مشغول رسیدگی به کتابخانۀ بدیع و ثناگویی مریم بودید و عصرها هم دوشادوش آقای حمید طاهرزاده به ورزش می پرداختید و بعد هم که اوضاع سخت شد و بایستی طلاق علی الدّوام می دادید و در کشوری ایزوله چون عراق بسر می بردید و تحمل نداشتید و خداحافظی کردید برای رفتن به خط مقدم مبارزه (به قول رجوی) در فرنگ.

سالهای پایان عمر شما هم که چیزی جز به نعل و به میخ کوبیدن از جیب اسیران اشرف نیست... پس به کدامین زندگی نام مبارزه نهاده اید؟ به جای این سخنان بهتر نیست یکبار هم که شده آن «موش» درون خود را بیرون کنید و به صراحت بگویید چه کسی هستید و چه نقشی در دیکتاتور ساختن رجوی با انبوه مدیحه سرایی های خود داشته اید و چگونه با همین شعرهای خود از مریم و مسعود رجوی بت و دیکتاتور و ولی فقیه مطلقه ای ساختید که جز به خدا پاسخگو نباشند و آنان را به نقطه ای رساندید که امروز خودتان هم در اعماق دادتان به هوا برخاسته ولی جرأت بروز دادن صریح آنرا ندارید؟

در ادامۀ فراخوان نوشته ای که:

(((این کشتار اگر صورت بگیرد پایان حماسی یک مبارزه سی و سه ساله و از خانواده حماسه های ملی بابک و ستار خان و میرزا ومصدق نیست، این کشتار اگر صورت بگیرد در کنار حماسه مذهبی عاشورا نخواهد نشست، آناتومی و ساخت و بافت حماسه مذهبی عاشورا نه فقط کشته شدن در زیر تیغ و تیر شمر و حرمله و یزید و خونریزی و جسد و جنازه و استفاده و سوء استفاده از این همه، بلکه حکایتی دیگر است که می توان آن را به روشنی توضیح داد.

این کشتار اگر صورت بگیرد فاجعه ای خونین و دردناک خواهد بود که خون آن نه تنها بر چهره خامنه ای و همکاران او بلکه بر بسیاری چهره های دیگر خواهد پاشید و نیز خنجری نشسته دروجدانهای تک تک ما با تمام اختلافاتمان با سازمان مجاهدین خواهد بود که درد آن را همیشه بر اعصاب دردناک وجدانهای خود حس خواهیم کرد.)))

شما همچنان نگفته اید که این کشتار از طرف چه کسی قرار است صورت گیرد؟ آیا از طرف رجوی با شعارهای عاشورا گونه اش و یا از طرف دولت عراق؟ اگر از طرف رجوی است چرا به صراحت به رجوی نمی گویید که بس کن این دغلبازی های مذهبی را... و بس کن این شارلاتان بازیهای سیاسی را... تو اگر نقش حسین را بازی می کردی چرا در میان بمباران هوایی آمریکا که نیروهای تو جان برکف و از خودگذشته در آتش بودند و دهها تن آنها کشته شدند و تمام جنگ افزارهای آنان مورد هدف قرار گرفت، خبری از تو حسین زمانه نبود؟ کجا رفته بودی و همسرت مریم را کجا فرستاده بودی؟ این زینب زمانه چگونه یاران خود را در میان صحرای کربلا تنها گذاشت و به فرانسه رفت تا از آنجا اشرفیان را به مقاومت فرابخواند؟ به این حسین زمانه زمانه بگو چرا وقتی چراغ را خاموش کردی خودت باقی نماندی تا در کنار یارانت شهید شوی و به سوراخ خزیدی؟

اما اگر کشتار قرار است از سوی دولت عراق باشد با استناد به سخنان چه کسی جز مسعود و مریم رجوی است؟ تو که مدام مدعی هستی هیچ نسبتی با آنان نداری و منتقد هستی پس چرا در هر کلام تو «موش» و «دم خروس» کلام و خواسته های آنان یافت می شود؟ آیا صدها خانواده همان اسیران اشرف در بیرون اشرف نیستند؟ تو در فرنگ نشسته و به سر و روی آن مادران و پدران گریان و آن همسران و دختران و پسران و خواهران و برادران می کوبی و شرم نمی کنی؟ اگر ذره ای شرف در وجودت مانده است برو جلوی اشرف با مادران و پدران و خانواده های همان مجاهدینی صحبت کن که امروز برایشان اشک تمساح می ریزی و دل می سوزانی... تو هنوز مسعود را ولی امر و صاحب اختیار و وکیل وصی مجاهدین می دانی چون تفکر تو ولایت مداری است وگرنه می فهمیدی که این مجاهدین خانواده هایی دارند که در کنار اشرف بست نشسته اند و می خواهند عزیزان خود را ببینند و اینها هم حق حیات و حق والدین-فرزندی دارند، همانطور که تو برای خودت حق قائل بودی که فرزندت را به نزد خودت ببری...

چگونه است که تو شاعر درباری به محض اینکه پسرت امیر از اشرف به تیف آمد، فوراً دنبال کردی و کمک کردی تا او به خارج بیاید و به او نگفتی در اشرف بمان و به او نگفتی خارج نشو چون کشتار صورت می گیرد و الان بی شرمانه پدران و مادران گریان را نمی بینی؟ آیا دختری را که 23 سال پدر خود را ندیده و جلوی اشرف خون می بارد را نمی بینی؟ مگر فقط کسی مثل تو که بریده و در فرنگ به زندگی مشغول است پدر محسوب می شود؟ تو وجدان برایت مانده است؟ فقط پسر خودت را باید کمک می کردی از آنجا خارج شود؟

تو حتا اینقدر جربزه نداری که وقتی می نویسی این خونها به چهرۀ خامنه ای خواهد نشست، ابتدا کمی به سخنان قبلی خودت هم نگاه کنی که نوشته ای «مبنا و شرط» این اتفاقات شخص رجوی است که وقت سوزانی کرده است... تا به این حد بی وجدان بودی که باز هم در پرده گفته ای که «این خون بر بسیاری چهره های دیگر هم خواهد پاشید»... لابد بر چهرۀ همه مردم ایران خواهد پاشید جز رجوی ها!!! از موشهایی که در واژه های تو به چشم می خورد جز این هم انتظار نمی رود... حتماً به چهرۀ گریان آن پدران و مادران و خواهران و دختران هم خواهد پاشید که ماههاست کنار اشرف نشسته اند تا فقط دقایقی عزیزان خود را ببینند...

همچنین گفته ای که:

(((سازمان مجاهدین خلق ایران با تمام نقط ضعف و قوت خود در طول سالهای گذشته مثل تمام سازمانهای سیاسی ملی و منطقه ای ایرانی و با خط مشی مسلحانه یا غیر مسلحانه، از نهضت ملی مصدق گرفته تا حزب توده، و از سازمان چریکهای فدائی گرفته تا حزب دموکرات کردستان ایران و سایر احزاب و سازمانهای سیاسی، حاوی ی بخشی از انرژی فشرده و سازمانیافته ملت ایران، در جدال با ارتجاع و دیکتاتوری برای نیل به آزادی و دموکراسی بوده است و نمی تواند به دلیل اختلافات شخصی یا گروهی ما مورد طرد و بی توجهی قرار بگیرد. سازمان مجاهدین بخشی از واقعیت تاریخی روزگار ماست. توضیح میدهم....

اگر ما بخواهیم وجود واقعی سازمان مجاهدین، اعضا و تلاشهای آنان را نادیده بگیریم و به آنها پشت کنیم و در کشتار آنها خاموش باشیم باید بر تمام واقعیتهای بالا خط بطلان بکشیم.

اگر کسانی با اشتباهی را با اشتباه دیگر سرپوش نهادن، و بحرانی را با بحرانی دیگر مهار کردند

اگر کسانی بجای تطبیق خود با آینده، به گذشته پناه بردند

اگر کسانی بجای تقسیم قدرت و اعتلای آن، تمام آن را در دست گرفتند

اگر کسانی بجای رشد دادن واقعی نیروهای خود و سرباز را تبدیل به فرمانده کردن و زمام را به دست آنها سپردن، فرماندهان را به موضع سرباز فرو کشیدند و زمام را از آنها گرفتند...

و اگر کسانی با اشتباهات و توهمات و توجیهات خود مبنای آن را فراهم آوردند تا بجای پرورندگان سازمان مجاهدین، طفلی که حنیف نژاد و یارانش آن را به دنیا آوردند، گور کنان سازمان مجاهدین مردم ایران باشند و تا کنده و ساطوری آماده شود که جلادان کمر بسته خامنه ای پلید، مزدوران و همکارانش در عراق و جهانبانان وجهاندارانی که جهانی را به گند و عفونت آلوده اند و کارشان تجارت خون و تبدیل آن به طلاست بتوانند تبر برگردن سروهای رشید و فرزندان دلاور ملت شریف ایران بگذارند، این نمی تواند دلیل سکوت و عدم تلاش ما گردد.)))

در جملات بالا باز هم تشابه فکری شما و مسعود خان کاملاً عیان است آنجا که مردم ایران را خطاب قرار داده و می فرمایید: «سازمان مجاهدین.... نمی تواند به دلیل اختلافات شخصی و یا گروهی ما مورد طرد و بی توجهی قرار بگیرد»، آیا مشکل مردم ایران با فرقۀ خیانتکار و وطنفروش و جنایتکار رجوی یک مشکل شخصی و گروهی است؟ آیا فروش اطلاعات نظامی ایران به صدام و به پنتاگون و موساد یک مسئله شخصی است؟ آیا سرکوب هزاران عضو این فرقه طی سالهای طولانی یک مسئله شخصی است؟ آیا فشارهای روحی و شکنجه های مختلفی که منجر به خودسوزی و خودزنی و همچنین منجر به قتل شده است و اسامی شکنجه گران و مقتولین و شیوه قتل آنها نیز توسط اعضای قدیمی و شورای رهبری همین فرقه افشا شده است، یک موضوع شخصی است؟ تا چه حد بی وجدانی و بیشرمی؟

تو حتا در ادامه به صراحت شرح داده ای که چگونه مسیر خیانت به بنیانگزاران طی شده است ولی باز هم جرأت آنرا نداشتی که اسمی از مسعود رجوی بیاوری، گویی که آن «اگر کسانی» از کرات مریخ آمده اند و نامعلوم هستند. چه کسی آن طفل حنیف نژاد را به گور سپرد؟ چرا به صراحت حاضر نیستی از مریم و مسعود نام ببری؟ دلیل آن را باید در کتاب شعر خودت به اسم «در امتداد نام مریم» جستجو کنی. تو اگر از مریم و مسعود نام ببری باید زیرآب تمام مبارزات خود را بزنی و کارهایی که به اسم مبارزه انجام داده ای... باز هم شرم کن.

ولی بی شرمانه تر از همۀ نوشته هایت باید به جملات زیر اشاره نمود:

(((ما منتقدیم و نه دشمن، ما در صف مردم خویشیم و نه جلادان و نه از راه افتادگانی که با ضعف و ذلت فردی و نیز لطمات و اشتباهاتی که یاد شد، به درگاه آخوندهای پلید شتافتند و جیره خوار خوان نعمت خامنه ای شدند و در قتل یاران سابق خود همدستی و همگامی با مرتجعان را انتخاب کردند.)))

عجبا که شما بعد از سالیان مبدل به منتقد شده اید... اما لطفاً بفرمایید نقد شما چیست و کدام است؟ ما که جز اشعاری سراسر واژه های لمپنی و بی معنا در هفته های اخیر ندیده ایم. آخرین شعر شما را حقیقتاً تا مدتها باورم نمی شد در امتداد نام مقدس مریم بوده باشد و به اینجا رسیده باشد که سر و ته آن نه به شعر می خورد و نه به نقد!
http://www.tipf.info/nagozarim,koshte,shavand.htm

اما جا دارد در مورد ادامه نوشته های شما عرض کنم:

1-شما در صف کدامین مردم هستید؟ همان خلق قهرمانی که امروز جلوی اشرف هدف سنگ و آهن پارۀ رجوی قرار می گیرند؟ همان خلق قهرمانی که رجوی مدام در تلاش برای بمباران کشورشان توسط بیگانگان جنگ افروز است؟ همان خلق قهرمانی که رجوی توسط جیره خوارانی چون حسن داعی الاسلام در پی تحریم آنان است تا نهایتاً آنرا به جنگی چون جنگ عراق منتهی نمایند؟ همان مردمی که رجوی بهشان توهین می کرد و می گفت باید دانشجویان سوسول را کنار دیوار گذاشت؟ همان مردمی که در صفوف میلیونی به خیابانها آمدند و حتا ده نفرشان حاضر نشدند عکس رجوی را علم کنند؟

2-شما کسانی چون مرا «از راه افتادگان» خوانده اید! شگفتا که معنای از راه افتادن را هم فهمیدیم. لطف کنید بفرمایید ما از راه افتاده هستیم که تا آخرین لحظه در کنار مسعود و مریم ایستادیم و شدیدترین بمبارانها را با گوشت و پوست خود لمس کردیم و به گفتۀ همان رهبر عقیدتی، عاشوراگونه راه ایران را در پیش گرفتیم و در وسط راه متوجه شدیم که رجوی از ترس جا زده و در سوراخ مخفی شده است، یا مریم رجوی که قرار بود اولین شهید عاشورا باشد و اولین کسی بود که ما را زیر بمباران قال گذاشت و به پاریس آمد؟

آیا ما از راه افتاده هستیم که تا دوسال بعد از اشغال عراق همچنان در اشرف بودیم و چهار سال هم در زندانی که رجوی در تیف برایمان ساخته بود؟ آیا ما از راه افتاده هستیم که سالها بعد از بریدن شما در سراسر مرزهای ایران و عراق توی میادین مین و جاده های خطرناک مرزی تردد داشتیم و می جنگیدیم و بعد هم در نشستهای رجوی مورد اهانت و فشار روحی و صدها توهین و تهدید قرار می گرفتیم؟

آیا ما از راه افتاده هستیم که رجوی حتا بعد از رفتن ما به تیف توسط سران فرقه به ژنرالهای آمریکایی گفته بود: «اینها بخاطر اینکه ما با شما دست دوستی داده ایم و معتقدند که آمریکا حضورش در عراق نامشروع است از ما جدا شده اند و اینها بخاطر اینکه ما سلاحهایمان را تحویل شما داده ایم از ما جدا شده اند...»، یا رجوی که تا قبل از سقوط صدام مدعی بود که بخاطر صدام با آمریکا هم به جنگ برخاهد خواست ولی همینکه صدام رو به سقوط رفت دست در دست پنتاگون گذاشت؟

آیا ما از راه افتاده هستیم یا شما که بعد از جنگ کویت بخاطر اینکه نمی توانستید بدون «زن» زندگی کنید، (به قول رجوی) ابراز بریدگی نموده و به همراه تنی چند از یاران همیشگی خود چون دوست عزیز سابق خودم حمیدرضا طاهرزاده به فرنگ آمدید تا آب و هوایی تازه کنید و در کنار همسر جدید روزگار بگذرانید؟

آیا ما از راه افتاده هستیم یا شما که دم از سی سال مبارزه می زنید و در سراسر زندگی مبارزاتی خود جز شعرهایی در مدح رجوی و استراتژی مبارزه مسلحانه ایشان نزده اید و دیگران را تشویق به جنگ و قیام کرده و خود در گوشۀ امن نشسته بودید؟

آیا ما از راه افتاده هستیم یا شما که ما را در میان خطرات روزافزون تنها گذاشته و به فرنگ رفتید تا وبلاگ خود را از عکس و کلیپ زنان و دختران پر کنید؟ (حداقل از رجوی این درس را یاد گرفته ایم که بدانیم پرکردن یک وبلاگ و سایت از چنین کلیپهایی از کجا ناشی می شود). برو موشهای خودت را پیدا کن جناب وفایغمایی.

آیا ما از راه افتاده هستیم یا شما که حتا پسر خود را در اشرف رها کردید و همسر سابق خود را هم به فراموشی سپردید و به دنبال زندگی خود رفتید؟ گویا امیر از شما خیلی مردانه تر ایستاد و نمی دانم از نظر شما او هم «از راه افتاده» است یا خیر؟ اما می دانم که بایستی از خود امیر شنیده باشید در اشرف چه بر سر آدمها آوردند (هرچند که او به خاطر میلیشیا بودن در نشستهای استالینی رجوی شرکت داده نشد و از نزدیک شاهد کتک زدن ها و توهین ها و آزارها نبود، اما لااقل در خود تیف از نفرات مختلف اینها را شنیده بود و شاهد بود که در تیف آدمها چه شرایط سختی را تحمل می کردند تا در اشرف نباشند و بیش از آن به حقارت رجوی آلوده نگردند). اگر یک جو وجدان در شما وجود داشت به سخنان فرزند خودت کمی گوش می دادی تا بفهمی رجوی با آدمها چکار کرد، هرچند که امیر زیاد در تیف نماند تا شاهد دیوانه شدن برخی آدمها باشد و یا شاهد کشته شدن برخی نفرات که ناچار شدند قاچاقی از عراق خارج شوند...

3-تو ما را در قتل شریک دانسته ای، شرم بر تو باد! تا کی می خواهی منافق باشی و حرفی را بزنی و در جای دیگر نفی کنی؟ خودت «شرط و مبنا»ی به این نقطه رساندن مجاهدین را به صورت پوشیده ای رجوی خوانده ای و آنوقت ما را به همدستی در قتل متهم می کنی؟

ای ریاکار،

در خرقه از این بیش منافق نتوان بود/// بنیاد از این شیوه ی رندانه نهادیم

آیا کسانی که سخت در تلاش هستند با افشای چهرۀ ریاکار رجوی ها، اسیران اشرف را نجات دهند و کمک کنند تا دوباره رجوی از آنان سپر گوشتی و خونی برای حفظ حیات خیانتبار خود استفاده نکند، (و کمک کنند تا دولت عراق متوجه شود که اسیران اشرف خود قربانی هستند و با خشونت با آنان رفتار نکند) شریک قتل هستند و آنوقت شخص ریاکاری مثل تو که بخاطر منافع حقیر سیاسی و مادی در پی طولانی کردن اسارت آنان هستی تا به مرور توسط رجوی کشته شوند و گواه جنایات سالیان او در بیرون نباشند، در پی نجات آنان هستی؟

ای بی شرم، تو اگر دلسوز آنان بودی در این سالیان آنان را رها نمی کردی و به فرنگ نمی رفتی و امروز مدعی مبارزه نبودی، اگر تو دلسوز آنان بودی در این سالیان کنار رجوی قرار نمی گرفتی و شب و روز نداشتی و به مجامع بین المللی می رفتی تا به آنان بگویی اشرف نشینان نیاز به تلفن موبایل دارند و نیاز به اینترنت آزاد دارند تا با خانواده های خود در تماس باشند و رجوی نتواند اخبار دروغ به آنان برساند. بله تو حقیقتاً بی وجدان هستی. اگر دلسوز اشرف نشینان بودی به مریم تحمیل می کردی تا به اسیران اشرف اجازه دهد با خانواده های خود یکساعت ملاقات کنند و براستی از چه در هراس هستید؟ چرا رجوی می ترسد در اشرف روزنامه و مجله و تلویزیون و رادیو و اینترنت و موبایل باشد؟ شرم کن ای رجزخوان انقلاب مریم!

آیا کسانی که هرکدام عزیز و یا عزیزانی در اشرف دارند و برای نجات آنها و برای صدا زدن عزیزان خویش به اشرف رفته اند تا آنان را نجات دهند مزدور هستند و در پی قتل همرزمان سابق خود به اشرف رفته اند؟ آیا کسی که برای صدا زدن همسرش و برای صدا زدن مادر دخترش به کنار اشرف رفته است، همدست قاتل است یا تو که در فرنگ نشسته ای و فرزندت را هم کنار خود آورده ای و نگرانی از کشتار نداری؟

آیا کسی که فرزندش آنجاست و به چنین سفری رفته است تا به سربازان عراقی و دولت عراق بگوید که آنجا عده ای قربانی هستند و با آنان خشن نباشند و کمکشان کنند، برای قتل فرزندش به آنجا رفته است؟ ای بی شرم! مگر تو چند سال می خواهی زندگی کنی که حقیقت را زیر پا له می کنی و همچنان در سخنانت «موش» می دوانی؟ اینهمه در تاریخ شاعر درباری داشته ایم، نام کدامیک از آنان امروز بر سر زبانها مانده است؟

4-جناب شاعر، آیا ما جیره خوار خوان نعمت شده ایم یا تو و عده ای مفتخور شورایی که سالها در فرنگ به اسم اسیران اشرف بر خوان نعمت رجوی افتاده اید و از خون و رنج اسیرانی چون ما ارتزاق نموده اید؟

ای بی شرم، می خواهی تک تک افراد جداشده قدیمی را نام ببرم که همگی در صدها مأموریت و عملیات شرکت داشته اند و از فرماندهان تیمهای عملیاتی بوده اند و برخی دست و پای خود را روی میادین مین از دست داده اند؟ اینها تا در اشرف بودند گوهر بی بدیل مریم بودند و همینکه نقد کردند چهرۀ ریاکار رجوی را مبدل به مزدور شدند؟ تو در صف کدامین مردم هستی؟ همانها که به رجوی صدبار لگد زدند و او را خائن خواندند؟ همان مردمی که با آمار چندین میلیونی به خیابانها آمدند و رأی دادند تا به رجوی بگویند پشیزی برای تحریم او ارزش قائل نیستند و با اینکه رجوی مدام پیام قیام و خشونت و کشتار می داد به زیباترین شکل به خیابانها آمدند و به دنیا شیوۀ راهپیمایی و مبارزۀ بی خشونت یاد دادند به استراتژی رجوی «نه» گفتند؟

5-جناب شاعر، آیا تو منتقد شده ای؟ لطف کن یک انتقاد کارساز که به طور مستقیم به مریم و مسعود کرده ای به مردم نشان بده! در کدام نوشته تو انتقاد مستقیم به شخص رجوی به عنوان عامل تمام این جنایتها و کشتارها و شکستهاست؟ حداقل بهتر بود چندسال دیگر در اشرف می ماندی تا در نشستهای مختلف دیگ و دیگچه و عملیات جاری و طعمه و غسل هفتگی به تو یاد می دادند که چگونه تیز و واضح سخن بگویی و از زبان نون (نرینۀ وحشی و متجاوز) سخن نگویی و «کلی گویی» نکنی و «نقطه آغاز» اینهمه چاپلوسی و ریاکاری و «موش دوانی» و دوپهلو نوشتن را بنویسی و پروژه بخوانی و خودت را رسوا کنی.... اینطور دیگر اینجا برای دیگران رجزخوانی نمی کردی و معقول سرت را به داخل زندگی ات می کردی و به کسانی که در تلاش برای رهاسازی اسیران و قربانیان سیاستهای مخرب رجوی هستند، مارک نمی زدی تا برای مریم خانم خوشرقصی کنی. اگر خیر نمی رسانی، شرّ مرسان!

جناب اسماعیل، یک عمر مفت خوردی و خود را مبارز نامیدی و مداحی کردی و امروز منتقد شده ای؟ دوران عوامفریبی گذشته و دیر شده است، باید ده پانزده سال پیش که رجوی با اتکا به استخبارات عراق منتقدین را به صلابه می کشید دم از انتقاد می زدی. آن زمان که کسانی چون مرا به جرم انتقادی برادرانه به محاکمه می کشیدند شما کجا بودید که انتقاد کنید؟ آیا می دانی فقط به خاطر نوشتن چند انتقاد نه چندان سنگین مرا چگونه به محاکمه کشیدند تا اقرار بگیرند که من نفوذی رژیم هستم؟ آنهم بعد از اینکه 22 سال از عمرم را در درون مناسبات گذرانده بودم؟ معنای شرم را می فهمی؟ شعر از شعور برمی خیزد جناب وفایغمایی... تو در این سالیان جز به منتقدان رجوی به چه کسی انتقاد کرده ای؟ جز به قربانیان رجوی به چه کسی تاخته ای؟ جز به کسانی که عزیزی در اشرف داشته اند و به کنار اشرف رفته اند تا آنان را نجات دهند چه کسی را نقد کرده ای؟

یا رب این زاهد خودبین که بجز عیب ندید/// دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز

حامد صرافپور
8 دسامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گنده لات اسکاتلندی

(وقتی استیونسن وکیل و وصی گروگانهای رجوی در اشرف می شود)

 

 

کریم حقی، انجمن پیوند، هفتم دسامبر 2011

 

استراون استیونسن؛ گنده لات اسکاتلندی؛ عضو حزب محافظه کار انگلیس و یکی از اعضای 73 نفره نمایندگان انگلیس در پارلمان اروپا می باشد.

استیونسن به همراه "کازاکا" که لات تر از خودش بود سالهای مدیدی است پدر خواندگی فرقه رجوی رجوی را به نیابت از صهیونیستها و جنگ طلبان به عهده گرفته بودند. پائولو کازاکای پرتغالی با هوشیاری و دقت عمل جدا شده گان از مجاهدین ازصحنه سیاسی حذف شد. زمانیکه " پائولو کازاکا" به همراه تعداد دیگری از نمایندگان طرفدار فرقه رجوی به عراق سفر کرده بود و در بخشی از این سفر به رقص و پایکوبی با نیروهای مجاهدین مشغول بود؛ فیلم این صحنه تحت عنوان "رقص کازاکا با تروریستها " بر روی یوتوپ قرار گرفته و با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. در مدت زمان کوتاهی بیش از 10000 نفر این فیلم را تماشا کردند و وبلاگ های و روزنامه های پرتغالی راجع به آن مطلب و مقاله نوشتند و تلویزیون رسمی پرتغال با خود " کازاکا" به مصاحبه پرداخت. نتیجه اینکه رقبای سیاسی " کازکا" و هم حزبی های وی از این نقطه ضعف " کازکا" بهره برده و زمینه حذف وی فراهم شد.

بعد از حذف " کازاکا" " استیونسن" نقش فعالاتری در پیش بردن لابیگری فرقه رجوی بر عهده گرفت. فراموش نکنیم تمامی سیاستمدارانی که در ازای دریافت جیره و مواجب به لابیگری برای فرقه رجوی مشغول اند این کار را از رای دهنندگان خود و از مردم اهالی حوزه انتخابیشان و حتی حزبی که به آن تعلق دارند مخفی نگه می دارند.

برماست که با روشنگری؛ فعالیت تمامی کسانی را که به لابیگری برای فرقه رجوی مشغول اند به اطلاع رای دهندگان و مردم حوزه انتخابی و رقبای سیاسی شان برسانیم و سوال کنیم که آنها با اقدامات و فعالیت های این قبیل افراد در جهت توجیه جنایت های رجوی موافق اند؟ و آیا در اسارت نگاه داشتن هزاران انسان بیگناه را تائید می کنند؟

بیشرم ترین موضع گیری گنده لات اسکاتلندی به بعد از موضع گیری اصولی وزرای خارجه کشورهای عضو اتخادیه اروپا بر می گردد که گفت:

اگر عراق هنوز قصد جابجایی اجباری ساکنان اشرف را دارد بایستی مطلقا ذوشن باشد که آنها ابدا آماده جابجایی اجباری در داخل عراق نیستند. هیچکسی نباید انتظار داشته باشد که آنها تسلیم توطئه های حکوکت مالکی بر علیه جان و حفاظت خودشان پذیرا شوند. اگر آنها به صورت اجباری جابجا شوند؛ هیچ گزینه ای بجز مقاومت ندارند

کسی نیست از استیونسن بپرسد که به چه حقی از جانب 3400 نفری که خودشان هیچگونه حق و شناختی از مسائل و توطئه هایی که در پیرامونشان در جریان هست ندارند حرف می زنید؟

و اگر خیلی دلشان به حال اسیران اردوگاه اشرف کباب شده است تلاش کند که تمامی آنها را به شکل سازمانی و دستجمعی و یکجا به انگلستان منتقل نماید. هر چه باشد تعداد زیادی از نمایندگان مجلسین عوام و اعیان انگلیس از این فرقه منحط حمایت می کنند و طبعا اگر راست می گویند باید از این طرح حمایت کنند.و حتی ترتیبی فراهم نمایند که خود مسعود رجوی هم به انگلستان منتقل شود.

اما اگر ایشان و همفکرانش همچنان در تفکرات استعماری و نژاد پرستانه اجداد خود به سر می برند و فکر می کنند که هنوز می توانند اراده و خواست خود را به دولت قانونی و مستقل عراق تحمیل کنند ؛ باید عرض کنم که اشتباه می فرمائید.

دوران سیاست های استعماری سالهاست به سر آمده و ابزارهای کهنه و از کار افتاده غرب نظیر؛ حقوق بشر؛ آزادیهای اجتماعی منجمله ازادی بیان و آزادی مطبوعات؛ حقوق زنان؛ و ... دیگر کارایی ندارد. و این قبیل مفاهیم مقدس توسط غرب تنها جهت زیر فشار گذاشتن رقبای خود به کار بسته می شو

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ملاقات نماینده انجمن ایران پیوند با خانم "سوفیا این هت فلد" نماینده پارلمان اروپا

 

 

انجمن پیوند، ششم دسامبر 2011

 

روز پنجشنبه اول دسامبر 2011 جلسه وزیران امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در شهر بروکسل بلژیک برگزار گردید.

بر خلاف جوسازیها .و فشارهای لابی های معلوم الحال مجاهدین جهت به تاخیر انداختن تخلیه کمپ اشرف و یا دخالت سازمان ملل در این مورد و کنار گذاشتن دولت قانونی عراق از پروسه تخته شدن درب کمپ اشرف؛ اتحادیه اروپا نیز بعد از کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل؛ بر عزم و تصمیم دولت قانونی عراق جهت جابجایی نفرات مستقر در کمپ اشرف و تخلیه آن زیر نظر سازمان ملل متحد صحه گذاشت.

خانم کاترین اشترن هماهنگ کننده امور خارجه اتحادیه اروپا از کشورهای عضو درخواست نمود تا تعدادی از اعضای مجاهدین در کمپ اشرف را در کشورهای خود بپذیرند.

استراون استیو نسن نماینده صهیونیست ها در پارلمان اروپا که پدر خواندگی مجاهدین را هم طوامان بر عهده دارد در مقابل موضع گیری منطقی اجلاس وزرای خارجی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به تهدید پرداخته و اعلام نمود که:

اگر عراق هنوز قصد جابجایی اجباری ساکنان اشرف را دارد بایستی مطلقا ذوشن باشد که آنها ابدا آمتده جابجایی اجباری در داخل عراق نیستند. هیچکسی نباید انتظار داشته باشد که آنها تسلیم توطئه های حکومت مالکی بر علیه جان و حفاظت خودشان شوند. اگر آنها به صورت اجباری جابجا شوند؛ هیچ گزینه ای بجز مقاومت ندارند.

موضع گیری گستاخانه استوینسن؛ ترس و هشدارهای کلیه جدا شده گان از فرقه رجوی را که طی ماههای اخیر به تصمیم رهبری فرقه رجوی جهت راه اندازی حمام خون به اثبات می رساند.

در همین رابلطه آقای کریم حقی به نمایندگی از انجمن ایران پیوند با خانم " سوفیا این هت فلد" نماینده پارلمان اروپا از حزب دمکراتهای 66 دیدار و گفتگو کردند.

خانم " سوفیا این هت فلد" نماینده پارلمان اروپا از کشور هلند و نایب رئیس کمیسیون آزادیهای اجتماعی؛ دادگستری؛ و امور داخله در پارلمان اروپا بوده و همچنین عضو کمیسیون حقوق زنان و عضو علی البدل کمیسیون اتحادیه اروپا – ترکیه می باشند.

در این دیدار؛ آقای کریم حقی به طور مفصل اوضاع مربوط به کمپ اشرف و ضرورت تخلیه فوری و بدون فوت وقت آن و رسیدگی های انسانی و درمانی به اسیران اردوگاه و جستجوی مکانی امن برای آنان تاکید کردند.

آقای حقی همچنین لزوم تمکین و احترام به رای و اراده دولت قانونی عراق توسط طرفهای ذینفع را تاکید کردند. گفتمان استعماری و مداخله جویانه لابی های حامی فرقه رجوی در اروپا و امریکا استقلال عمل و عزت و آزادی عمل دولت قانونی عراق را زیر علامت سوال می برد.

در نهایت نسخه ای از طرح پیشنهادی انجمن ایران پیوند جهت حل و فصل مسالمت جویانه کمپ اشرف در اختیار خانم " سوفیا این هت فلد" قرار گرفت.

انجمن ایران پیوند
دوشنبه 5 دسامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رجوی جدا شده می بیند افسار پاره میکند

 

 

حسن پیرانسر، فریاد آزادی، پاریس، پنجم دسامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/
Rajavi%20Afsar%20Pareh%20Mikonad.HTM

 

راستی، چرا این جداشدگان و رها شدگان از چنگال مخوف رجوی اینقدر مورد غضب رجوی و سایر سران فرقه قرار دارند و مستمرا زیر رگبار انواع مارکها و فحش ها وتهدید و ضرب وشتم و ناسزاگویی های آنها می باشند؟؟؟ مگر جدا شده چه می گوید که رجوی حکم مرگ آنان را صادرکرده است؟!

دردنیایی که در آن زندگی می کنیم وقتی کسی کار خوبی انجام می دهد و نفعی به خود و جامعه خود می رساند، این فرد هیچ ترس و وحشتی ندارد که خودش و کارش افشا شوند چون کار صحیح و درست واصولی انجام داده است و برای خود و جامعه اش مفید بوده است. ولی یک دزد یا یک جنایتکار مخفی شدن و فرار را اصل می داند چون خودش هم خوب می داند که رمز بقایش درگرو مخفی بودن و فاش نشدن کارهایش و اسرارش می باشد.

رجوی نزدیک به یک دهه است که مخفی شده است. او از دید خود کار بسیار درستی کرده است که مخفیگاه را انتخاب کرده است. او طراح بزرگ فرقه اش می باشد . او سازمان مجاهدین را تبدیل به فرقه ای کرده است که شاهکارهایی بی نظیرخلق کرده است!! شاهکارهایی مانند فشارهای سیستماتیک روحی و جسمی بر اعضای خودش، جدا کردن زنان و مردان در فرقه، زنانه و مردانه کردن پارک مریم و پمپ بنزین و ماشینهای پیک و ............، طلاق اجباری، جدا کردن اجباری فرزندان اعضا و فرستادن آنها به خارج و آواره کردن آنها ، نشستهای وحشتناک موسوم به دیگ و دیگچه که هیچوقت کابوس آن نشستها از اذهان ما جداشدگان پاک نخواهد شد، خرد کردن شخصیت آدمها و تحقیر وتوهین آدمها بدون در نظر گرفتن سن و سال آنها، برباد دادن عمر و جوانی انسانها ، اعلام جرم و جنگ علیه عشق و عاطفه به پدر و مادر و زن فرزند...، تحمیل به اعضا جهت کشتن هرگونه عواطف انسانی در درون خودشان... البته اشتباه نکنید کشتن عواطف نه برای مبارزه و در راستای مبارزه بلکه فقط و فقط برای رهبر عقیدتی، رهبر سوپر نچرال، گورو و امام فرقه یعنی رجوی بی جانشین (رهبری که اساسا اشتباه و خطا نمی کند)، شاهکار رقص رهایی شورای رهبری و محرم شدن و محرم کردن زنان با امام فرقه (رجوی)، ولی جدیدترین و بزرگترین و خارق العاده ترین شاهکار این رهبر عقیدتی مقدس که به هیچکس جز خدا پاسخگو نیست، اعلان جنگ به پدر و مادرهای پیر و سالخورده و سنگسار کردن آنهاست که 2 سال پیاپی در گرما و در سرما در انتظار 5 دقیقه دیدن و صحبت کردن با فرزندان خود می باشند ولی رجوی فرمان صادر کرده است که این پیرمردان و پیرزنان را با سنگ، کلوخ، تکه های آهن و اجسام تیز و برنده به قصد کشت مورد حمله قرار دهند و آنها را از پای در بیاورند چون آنها مادر و پدر هستند که وارد حریم خصوصی امام فرقه شده اند و می خواهند جگرگوشه های خود را در آغوش بگیرند و عواطف خود را نثار فرزندانشان کنند. دقیقا بهمین جرم از طرف امام فرقه محکوم به سنگسار شدن در ملا عام شده اند.

ما جداشدگان و رها شدگان در طی دهه ها که در درون این مناسبات مافیایی که رجوی پدر خوانده آن بشمار می آید، شاهد و ناظر اعمال پدرخوانده و روابط تماما مافیایی و فرقه ای بوده ایم و حالا که رهایی خود را بدست آورده ایم وظیفه انسانی خود می دانیم که با بیان واقعیتها و فاکتها و تجارب خود به جامعه خود در هر کجا که هستیم کمک کنیم و نقاب دمکراسی خواهی قلابی را از صورت و چهره کریه این فرقه برداریم تا مردم هم این چهره کریه خشونت طلب و خونریزرا ببینند.

این وظیفه انسانی را در خود احساس می کنیم چون ما کسانی هستیم که عمر و جوانی و انرژی خودمان را برای آزادی و برابری و دمکراسی و و راحتی مردم گذاشتیم ولی رجوی با سیاستهای غلط ،استراتژی رویایی و ماجراجویانه خود، خشونت، مزدوری و جاسوس شدن و دست در خون مردم ایران و عراق بردن، روی همه آن احساسات پاک و آرمانی خاک پاشید وآنها را لگدمال کرد و کشت. رجوی کاری کرد که همه اعضایش سرافکنده باشند و حتی جرات نکنند که بگویند که در فرقه رجوی سالیان بوده اند.

در فرقه رجوی می گویند که پدرخوانده مخفی شده است چون رژیم ایران دنبال اوست، نمی دانم شاید درست باشد ولی من می گویم که رجوی مخفی شد چون او بخوبی از افتضاحاتی که در این سالیان کرده بود آگاه بود و می دانست که دیگر این افتضاحات، خیانتها، عوامفریبی ها و... پوشیده و مخفی نخواهند ماند چون رها شدگان در ادامه آرمانهای انسانی خود وظیفه خود می دانند که این افتضاحات، خیانتها، عوامفریبی ها را هر روز از طریق مقالات، اکسیون، جلسات عمومی، بطور کاملا قانونی و صلح آمیز برای مردم و سیاستمداران تشریح کنند و این وظیفه انسانی تا زمانی ادامه خواهد داشت که فرقه مافیایی رجوی مجبور شود چهره واقعی خودش را بطور کامل نشان دهد. همانطور که مقاومت قهرمانانه خانواده ها در جلوی مقر فرقه در عراق علیرغم همه سختیها و فحش های رکیک و سنگسار شدن توسط جوخه های اعدام فرقه، باعث شد که نقاب از جلوی صورت کریه رجوی برداشته شود و فرمان سنگسار پدران و مادران وخانواده اسیران فرقه را شخصا بدهد. خشونت و حتی ضرب و شتم خانواده و سنگسار کردن آنها از ماهیت واقعی رجوی بیرون می آید.

بله، رجوی و سران فرقه مخوف رجوی از جداشدگان و رها شدگان خود بسیار هراس دارد و با دیدن آنها و مقالاتشان و... افسار پاره می کند چون آنها انتخاب کرده اند که سکوت نکنند و افشاگری خود را ادامه دهند. پس رجوی و عواملش با ترور شخصیت و مارک زدن و ضرب و شتم و تهدید ،تلاشهای مذبوحانه می کنند تا رها شدگان را بترسانند و ساکت کنند ولی باید بگوییم: «شتر در خواب بیند پنبه دانه....»، بقیه اش را امام فرقه و پدرخوانده خودش بگوید.

حسن پیرانسر/پاریس
5 دسامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تصاویری از فعالیت های اعضای سابق مجاهدین در سفر به عراق ـ قلعه اشرف

بخشی از پیام تصویری محمد حسین سبحانی به قربانیان فرقه رجوی در  مقابل اسارتگاه اشرف در عراق

 

 

ایران قلم

03.12.2011

 

برای تماشای پیام کلیک کنید

متن پیام محمد حسین سبحانی:

... همه شما را تک تک دوست دارم . همه ما شما را قربانی مثل خودمان میدانیم . ای برادران ، ای خواهران ، دختران و پسران ما . فکر کنید برای چی 25 سال 30 سال در این چهاردیواری اسیر ذهنی و فیزیکی هستید؟  رهبری این فرقه مسعود رجوی کجا است؟  شما چرا لحظه ای درنگ نیمکنید؟  شما چرا از یک ساختمان داخل این قرارگاه وقتی میخواهید به یک ساختمان دیگر بروید باید ویزا داشته باشید؟  باید امضاء 3 تا فرمانده را داشته باشید،  این بی اعتمادی نیست؟  فرار کنید ، همه خانواده ها پشت این دیوار منتظر شما هستند . همه ما با شما هستیم . نترسید ، همه بیایید به تک تک کشورهای اروپایی.  بایید ما کمکتان میکنیم . نترسید همه ما شما را دوست داریم . شما مثل خود ما قربانی هستید . برادر،  پدر و مادری که فرزندانتان را نمیگذارند،  ببینید. چرا رجوی نمیگذارد 5 دقیقه، فقط 5 دقیقه با خانواده هایتان ملاقات کنید؟  با این پدرهای پیر و مادرهای پیر،  مادری که 20 سال که دخترش را ندیده  است.

افسانه طاهریان ! افسانه  طاهریان! دخترت  سارا منتظرته ، پدرت منتظرته،  مادرت منتظرته ، یک لحظه اراده کن ، فرار کن ، نترس .  افسانه ها،  حمید ها،  نرگس ها فرار کنید .

 

 

بخدا قسم من دیشب با یک دختری صحبت میکردم اینجا . 45 روزه بوده که پدرش اینجا اسیر شده ،  20 سال است که پدرش را ندیده.  5 دقیقه بگذارید او  پدرش را ببیند . ما همه از شما حمایت میکنیم. از  تک تکتان،  تک تکتان ، نترسید این چیزی که رجوی میگوید سرابی بیش نیست،  استراتژی مبارزه مسلحانه چی شد ؟ کو سلاح ؟ سلاح یعنی خشونت یعنی تروریست ، بگذارید زمین . تفکرتان را از این اندیشه جدا کنید . نترسید ما همه شما را دوست داریم ، تک تکتون را . الان بچه هایی که توی هفته های گذشته،  توی ماه های گذشته از درون همین قرارگاه جدا شده اند ، هر کدام الان از اینجا رفته و آزاد شده اند ....

 

 

 



 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفر اعضای سابق مجاهدین به عراق ـ قلعه اشرف

مزار اشرف یا دکان شهید سازی!!؟

 

 

ایران قلم

26.11.2011

 

Benachrichtigungssymbol
Zum Ansehen dieses Videos benötigst du den Adobe Flash Player.
Player von Adobe herunterladen

 

محمد حسین سبحانی:

سلام به بینندگان عزیز ، ما از اروپا امده ایم به اتفاق دوستان عزیز آقایان قشقاوی ، آقای خوشحال آقای عزیزی و همینطور دوست عزیزمون آقای صادقی نژاد. خب هدف اولمون از مسافرت به عراق این بود که بیاییم خانواده ها رو ببینیم به خانواده هایی که پشت درب قرارگاه اشرف تحصن کرده اند کمک کنیم و در چند جلسه این کمک ومشاوره و همفکری رو باهاشون کردیم.

از یک طرف قرارهایی داریم که با نهادهای بین المللی بتوانیم این موضوع را بیشتر دنبال کنیم که این موضوع تسریع بشود. صبح هم همایشی بود که بخشی از مردم عراق امده بودند دم درب قرارگاه اشرف و اعتراض داشتند به حضور سآزمان مجاهدین خلق توی خاک خودشون . در همین اثنا و فرصتی که وجود داشت ما گفتیم که سری بزنیم به محلی که سازمان مجاهدین مزار اشرف نام گذاشته و در واقع قبرستانی است که افرادی مثل خود ماها قربانی شده و در اینجا به خاک سپرده شده اند.

توی مسیر که داشتیم می امدیم اقای مهدی خوشحال خاطره بسیار نکته اموزی راگفتند که من میخواهم خودشون توضیح بدهند، بفرمایید.

 

 

مهدی خوشحال:

باسلام خدمت دوستان اخرین باری که ینجا امدم تقریبا ۲۰ سال قبل بود زمانی که بعد از انقلاب ایدئولوژیک رذالت بار مسعود رجوی که قصد ماندن در پادگان اشرف را نداشتم، یکی از روزها مسئولم من را اینجا اورد و البته ان موقع درختان زیتون و گل و سبزه به این صورت نبود و خیلی ساختش تازه بود و خلاصه آورد اینجا و بعد از کار توضیحی که انگیزه بگیری از این قبرستانی که جدیدالتاسیس بود و به من تاکید کرد که هر موقع مشکلی داشتی کمبودی داشتی و یا انگیزه ات کم شد میتوانی مجددا به اینجا سر بزنی واز این اینجا انگیزه بگیری.

از آنجا بود که من با تامل به این موضوع پرداختم خب من در مورد قبرستان یک تعریف عمومی داشتم فکر میکردم خب جایی است که ادمها بعد از مرگ انجا دفن میشوند اما بعد از ان فهمیدم که قبرستان در سازمان مجاهدین دکانی هست که زنده ها را تبدیل به مرده میکند و مرده ها را به گروگان میگیرد که بتواند از زنده های جدید بهره برداری کند و انها را مجاب به ماندن در فرقه کند ، بعد بدل به همین دستگاه شهید سازی خودش بکند و النهایه همه جا را تبدیل به مزار شهدای خودش بکند که به کارنامه شیطانی خودش بیفزاید و بتواند به مردم القا کند که این مزار و شهید و اینها نتیجه مبارزات بر حق ماست . در صورتی که شهید تلفاتی بوده ضایعاتی بوده و خساراتی بوده که این میداده ولی معکوس جلوه می داده مقدس جلوه می داده و از این دکان و دستگاه برای فریب زنده ها استفاده شایان می کرده است.

محمد حسین سبحانی :

آقای عزیزی داشتیم با خانواده ها صحبت میکردید نقل قول میکردند چه بخشی از خودشان و چه بخشی از خانواده های که از استانهای دیگر آمده بودند در واقع بعضی ها اسیر دارند و بعضی ها هم بچه هایشان کشته شده من خودم چندین بار خانواده نوروزی از ما خواستند تا به مجامع بین المللی برویم و بگویید که بچه ما را کشتید حالا جسدش را میخواهیم.  به نظر شما در واقع آن خانواده حداقل باید جسد فرزندشان را داشته باشد ؟ آیا شما فکر میکنید در آینده که سازمان مجاهدین باید اینجا و خاک عراق را ترک کند .

برنامه ای که صبح دولت عراق داشت شما مشاهده کردید آیا اجساد این قبرستان حق پدر مادرها و خواهر و برادرهایشان نیست؟  هر صورت عراق کشور ایران نیست. عراق یک کشور بیگانه است. آیا باید این اجساد منتقل بشود؟

 

 

حسن عزیزی :

سلام عرض میکنم و فکر میکنم همانطور که شما اشاره کردید این اجساد یا این کشته شده ها اصلا متعلق به رجوی نیست رجوی صاحب اینها نیست اینها کسانی هستند که گروگان بودند همانند ما به نوعی کشته شدند بخاطر مطامع قدرت طلبانه رجوی کشته شده اند.  خوب همین قسمتی که من وایستادم قبل از این که خروج بکنم جریان کرد کشی بود اینجا با نام جنگ مروارید اکثر بچه هایی که اینجا میبینید کشته های سال 70 هستند مثلا ماه اول 70 هستند همه در این جریان کشته شده اند اصلا ربطی به مردم ایران نداشت اصلا هیچ ربطی به آزادی مردم ایران نداشت و فقط بخاطر مطامع و قدرت خواهی رجوی که با صدام در واقع یکی بود اینها کشته شده اند . خود من کسی بودم که اینجا حفاظت این قرارگاه بودم آن موقع خود من خیلی از اینها اجساد را خودم دفن کردم مسلما اینها خانواده های دارند که صاحب اصلی این اجساد هستند.  و واقعا یک روزی امیدوارم که این اجساد انتفال پیدا بکند به خاک خودمون و واقعا خانواده ها بتوانند سر قبور بچه هاشون برن . ولی رجوی هیچ حقی در این رابطه نداره این اجساد را به عنوان شهید به خودش منتصب بکند بگه اینها مال من هستند نه تو قاتل اینها هستی و باید روزی جواب بدهی.

مهدی خوشحال:

به نظر من همچنین اینجا یک نمایشگاه رجوی بود برای ارباب خودش (صدام حسین) که این پولهای  که شما به ما میدید و هدف شما ریختن خون ایرانی هست حال چه ایرانی،  چه اینطرفی چه آنطرفی ما نمونه ای از او خونهای ایرانی را الان در معرض تماشا در نمایشگاه خود شما آوردیم و تماشا کنید و لذت ببرید و قیمت بیشتری بدهید.

محمد سبحانی:

شما آقای قشقاوی نظرتان چیست شما با خانواده های دیگر در این زمینه صحبت میکنید؟

علی قشقاوی:

بله همانطور که دوستان گفتند ، طبق تجربه خود من هم همینطور بوده همیشه سازمان سعی میکرد که از این مکان از این قبرستان به عنوان یک مکان و یک فضایی برای انگیزه دادن افرادی که واقعا نمیخواستند اینجا بمانند و معترض بودند از جمله خودم. بارها معترض بودم بعد از برخوردی که با من میکردند از مسئولین سازمان از جمله همین ابراهیم ذاکری که عکسش اینجا هست از مسئولین این سازمان بود همیشه به ما میگفتند که ما خون دادیم و تو میخواهی از روی خون این بچه ها عبور کنی و بری دنبال زندگی شخصی ات ما هم صحبت ها و اعتراضات خودمان را داشتیم.

محمد سبحانی:

ولی الان حضور شما نشان میدهد که دنبال زندگی شخصی خودت نبودی زندگی شخصیت را الان ول کردی از آلمان کارت را ول کردی و آمده ای به این خانواده ها کمک بکنی .

 

 

قشقاوی:

دقیقا این که وظیفه هر جدا شده ای است که چه به قول معروف دنبال زندگی شخصی باشی یا نباشی این حس احساس مسئولیت هست این افراد خیلیهایشان به خاطر اعتراضشان به سازمان مجاهدین داشتند اینجا کشته شده اند خیلی ها را آگاهانه سازمان میفرستاد عملیات کشته بشوند که از اسمشان استفاده هایی ببرد بلحاظ سیاسی در حالی که کسی انجا نیست که خودش داوطلبانه کشته بشود . اساسآ سازمان کارش این بود که اول افرادی که معترض هستند به شکلی به کشتن بدهد خیلی ها هستند از جمله همین یک بنای اینجا هست که از جمله اون ستاره های که زنده اند روی آن دیوار خودم شاهد بودم فردی به نام احمد پهلوان از هم یگانی های ما بود چون او موقع میفرستادند اینها را به عملیات نامنظم کسانی را میشناختم که راضی نبودند بروند میرفتند کشته میشدند و بعضی از جنازه ها را می آوردند بعضی از جنازه ها میماند از جمله احمد پهلوان که خودش بعدا رفت کشته شد بعد از اینکه این پیشنهاد به مسئولین ملک محمدی فرمانده مرکز بود ما باید یک بنایی درست بکنیم برای بچه هایی که میروند کشته میشوند این خودش هم جز آنهای بود که بعد از یکسال رفت کشته شد و جنازه اش را نیاوردند بعضی ها را می آوردند همینجوری دفن میکردند و بعضا برای خیلی از جنازه ها را شبانه دفن میکردند مخفیانه دفن میکردند  ما بعدها متوجه میشدیم که دفن شده اند اینها معلوم بود که یک اشکالی در کار است یا خودکشی کرده بخاطر اعتراض یا کشتنش واقعا ما با شناختی که نصب به بچه ها داشتیم بیشترین اینها یا خودکشی میکردند یا میکشتندشان.  اگر فردی که زیاد اعتراض میکرد و مقاومت میکرد و درگیر میشد میکشتندش . به هر حال این مکان را هم از این طریق برای خودشان به قول دوستان یک دکانی باز کرده بودند و ازش استفاده سیاسی میکردند.

محمد حسین سبحانی:

خوشبختانه ولی مطلع شدیم که دولت عراق به شکلی میخواهد این دکان را از آن صورت و موضوعیتش  بیندازد و افرادی که جدیدا به دلایل مختلف فوت میکنند و یا تحت فشارهای روانی آسیب های روانی و جمسی که در این فرقه دیدند در سنین خیلی کم فوت میکنند . شنیدم که دولت عراق اجازه نمیدهد که افراد را بدون اینکه به پزشک قانونی ارجاء بشود جسد . در هر صورت روال قانونی طی شود.  از یک طرف میگویند ما شهر هستیم و از یک طرف قوانین را رعایت نمیکنند . آقای عباس صادقی نظر شما چیست؟

عباس صادقی:

با عرض سلام خدمت بیننرگان عزیز اجازه بدهید قبل از پرداختن به این سئوال شما من به خانواده ها تبریک بگویم که امروز به صورت نمادین مزاری را که رجوی مدتهای مدید به عنوان ارتزاق کننده ایدئولوژیک اسفتاده میکرد به تسخیر خودشان در آوردند از چنگ خودشان در آوردند به این معنا است که امروز جنازه ها را از دست رجوی در آوردیم و فردا زنده هامون را از دست رجوی درخواهیم آورد.

در رابطه با موضوعاتی که فرمودید در رابطه با مسائل قانونی تا قبل از این همانطور که شما فرمودید حتی بعد از اینکه صدام سقوط کرد خیلی از افراد ناراضی کشته شدند و سازمان اعلام کرد که اینها سکته کرده اند یا خود زنی کرده اند یا حتی یا مورد خود سوزی را سازمان ربطش میداد اعتراض به آمریکا یا هر کس دیگر.  هیچ منبع و مرجعی وجود نداشت که اثبات بکند که این به چه دلیل کشته شده و یا خودکشی کرده که این را باید یک پزشک قانونی تایید بکند تا قبل از این اتفاق افتاد و خیلی از افرادی که شما در اینجا میبینید جزء همین افراد هستند.  کسانی بودند یا سازمان به نحوی سربه نیست کرد شبانه دفن شد و هیچ کس با خبر نشد روی سنگ قبر مزارهایشان دیگر هیچ چیزی نمینوشتند انا لله و انا الیه راجعون  فقط همین این شاخص افرادی بود که سازمان به نحوی یا با اینها مشکل داشت یا به نحوی خودش سربنیست شان کرده بود بعد از اینکه دولت عراق بطور نسبی مستقر شد در اینجا همزمان با تحویل و تحول نیروهای آمریکایی و عراقی این سمت گیری به سمت قانون گرایی در عراق از جمله تحت قانون قرار دادن کارکردهای سازمان مجاهدین قرار گرفت . به این صفت که هر اتفاقی که در قرارگاه اشرف می افتد از این به بعد رجوی به راحتی دیروز نمیتواند روی آن سرپوش بگذارد افراد ناراضی را نمیتواند به راحتی سربنیست بکند به هر حال موانع بسیار زیادی سر راهش قرار گرفته است و این آن چیزی که شما میگویید خودشان میگویند اینجا شهر است ولی البته خنده دار است چون هیچ آثاری از شهر وجود ندارد در این مکان، در این حصار در این فرقه ای که به افراد خودش حتی اجازه نمیدهد که به خانواده های که به درب قرارگاه آمده اند ، چیز زیادی هم نمیخواهند میخواهند فقط فرزندمان را ببینیم در آغوش بگیریم و بعد اگر خواست برگرده پیش شما.  این حرف حرف بسیار کاملا قانونی است وقتی چنین مینی موم هایی رضایت نمیدهد قطعا رضایت دادن به ماکزیمم های قانونی برایش خیلی سخت و دشوار است طبعا در مسیر درست قرار گرفته و دولت عراق حق دارد که بخواهد هر جنازه ای را ابتدا باید به ثبت برساند دلیل خودش را دارد مثل همجای دنیا مثل همه شهرها بعد به خاک بسپارند خوشبختانه این مکان به قول معروف رجوی سالیان سال ازش به عنوان دکان شهید سازی استفاده میکرد امروز به دست مادران بسته شد و به دست مادران و خانواده ها افتاده و انشاءالله امیدواریم در روزهای آینده و بزودی افراد زنده این خانواده ها به نزد خانواده ها برگردند .

محمد حسین سبحانی:

با تشکر از شما عزیزان

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد