_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

آیا می شود سکوت کرد؟

 

 

حسن عزیزی، انجمن پیوند، بیست و دوم دسامبر 2011

 

 

هر لحظه که می گذرد ضرب الاجل بر چیدن اسارتگاه موسوم به اشرف فرا می رسد ، هر چند که برچیده شدن هر اسارتگاهی خوشایند است ولی اسارتگاه اشرف داستان دیگری دارد؟ اسیران اشرف تفاوت بین آزادی واسارت را سالهاست که از یاد برده اند، در اسارت کامل هستند ولی فکر می کنند آزاد ترین انسانها یند! انسانهائی که روزی برای آزادی وبرابری ، وعلیه بهره کشی انسان از انسان از تمامی هستی و نیستی خود گذشتند هم اکنون با گذر زمان ومغز شوئی های فرقه ای از هویت خود نیز تهی شده اند ویک هویت فکری جدید فرقه ای به جای تمامی آرمان های انقلابی وآزادی خواهی بر آنها حکومت میکند. این هویت فکری چیز جدیدی نیست بلکه از همان فردای انقلاب ضد سلطنتی شروع شده وتا به امروز ادامه دارد. این هویت فکری با مکانیزم های بسیار پیچیده و حرکتی لاک پشت وار درون تک،تک سلول های این بچه ها روسوخ کرده است . برای همین خاطر من آنها وخودم وهر آن کسی که تنش به این جریان خورده را نسل سوخته نامیده ام،نسلی که می توانست برای پیشرفت و آبادانی کشور عزیزمان سرمایه های ذیقیمتی باشند ، ولی قربانی قدرت وتمامی خواهی رهبری مجاهدین از یک سو ، حفظ قد رت ودفاع از موجودیت خود از طرف جمهوری اسلامی شد.

چه چیزها که براین نسل نگذشت ، زندان ، شکنجه، طناب دار، تیرباران ، در بدری، و حشت و استرس و.... از همین عوامل گذشته هنوز هم رهبری فرقه استفاده می کند واز فرار اسرای اشرف جلو گیری می کند. مجموعه این عوامل ودانه پاشیدن های رهبران مجاهدین باعث شد ما در دام فرقه ای گرفتار آئیم که تمام هستی و نیستی ما را به یغما ببرد.

هم اکنون که به این حقیقت تلخ رسیده ایم ، کسی دلش به حال این نسل نخواهد سوخت و هیج گربه ای برای رضای خدا موش نخواهد گرفت . معد ود افرادی هستیم که پس از جدائی از این جریان ضد مردمی پس از سالها اسارت و شکنجه و زندان و... نیمه دیگر خود را در اسارت گاه رجوی می جوئیم که هنوز در اسارت است . برای همین خاطر است که مورد حمله های بغایت ضد انسانی از طرف این فرقه قرار مگیریم. مثل اینکه این نسل همیشه بدهکار بوده ، بدهیش هم تمامی ندارد.

سهم این نسل تا کنون چه بوده ؟ به غیر اینکه فکر میکرد خود را فدا کند تا انسان های دیگر فدا نشوند ؟ ولی آقا و خانم رجوی چه کردند ؟ اسارت از نوع اسیران اشرف هم با تمامی اسیران تفاوت دارد ، آنها قبل از اینکه اسیر پشت سیم خاردار ها باشند، اسیر افکار فرقه ای می باشند وپس از آزادی فیزیکی از این جریان هزاران، هزار قرارگاه دیگر در ذهن خود حمل می کنند که بایستی از آنها رها شوند. هم چنان که ما از این وادی ها گذشتیم ودر حال گذار از زندان های دیگر رجوی ساخته دراذهانمان هستیم این پروسه و شرایط تلخ گذار را خیلی ها می توانند شهادت دهند.

خانم مریم رجوی دستان ما را آلوده به خون اسیران اشرف میداند ، چه ترفند خائنانه ای ، خانم رجوی ما حاضریم برای آزادی آن بچه های صادق و پاک جانمان را فدا کنیم هر چند که می دانیم در اثر شستشوی مغزی اعمال شده روی آنها از جانب شما در شرایط فعلی اگردستشان به ما برسد از آن به جای طناب دار ما استفاده خواهند کرد. همچنان که همسرم بعد از سه سال دوری از من وبچه های قد و نیم قدش با شستشوی مغزی که شده بود در اولین برخورد درمقابل چشمان حیرت زده بچه هایش کارد بزرگ آشپز خانه را می خواست در شکم من جای دهد تنها گناه من این بود که گفتم رجوی وطن فروشه مگر غیر از این است ؟

شما ها می خواهید ما فقط سکوت کنیم وشما رهبری سازمان در پناه این سکوت اهداف شومتان را به پیش ببرید ذهی خیال باطل.

آیا می شود سکوت کرد واز وضع موجود راضی بود ؟ می شود من که ازجهنم شما گریختم کنار خانواده باشم ولی اسیران در بند اشرف را فراموش کنم کسانی که سالهای متمادی در سرما وگرما وخوشی وناخوشی در کنار آنها بودم. زنان ومردانی که اگر یکی از آنها موفق به فرار از فرقه شما شده حداقل یکی از اعضای خانواده بعنوان گروگان وباج گیری وحق سکوت هنوز در اسارت شماست؟ این پروسه تلخ را زمانی که هنوز همسرم دربند بود خودم تجربه کرده ام.

آیا می شود سکوت کرد؟ در مقابل مارک ها و لجن پراکنی های شما که منجر به خود کشی مرحوم محترم بابائی همسر دوست عزیزم کریم حقی شد ومارال تنها دختر خردسال او که عروسک هایش را به سنگ قبر مادرش هدیه می کرد؟

آیا می شود سکوت کرد؟ وبی تفاوت بود در مقابل خواسته های کودکان دیروز که به یغما رفت وجوانان امروز که مارا سرزنش می کنند ،کودکانی که در حسرت دیدن چهره پدر ویا مادر و... با چشمانی گریان وبغض های گره خورده در گلو به خواب می روند؟

آیا میشود نوشته خواهر عزیزم میترا یوسفی را خواند که برای فرزندانش هم مادر است وهم پدر وبی احساس از کنار آن گذشت؟

آیا می شود شهامت زنی چون خانم بتول سلطانی را نستود واز شنیدن حرف های او و رذالت شخص مسعود رجوی وبی هویتی مریم رجوی ساکت ماند و به خود نپیچید و به آرامی از آن گذشت؟

آیا می شود خانم مریم سنجابی را فراموش کرد ؟ زنی که در تمامی نوشته هایش احساسات پاک و انسانی موج میزند، زنی که دو سال قبل از جدائی من دختر نوجوانی بود که با جنب جوش عجیبی حفاظت درب قرار گاه اشرف را به عهده داشت، ولی سکوت نکرده در سخترین شرایط از حق خود وزنان در بند دیگر دفاع میکند؟

آیا ها بسیار است همه میدانند، ولی در مقابل این فرقه ایستادن گرده می خواهد کار هر کسی نیست . من هم در پروسه سکوت خود توجیهاتی برای خود داشتم ، مبنی بر نبودن فضا وبستر مناسب ، افشا گری من به سود جمهوری اسلامی تمام خواهد شد ، انواع واقسام لجن پراکنی ها از طرف این فرقه شروع به باریدن میکند . و....... در نهایت به این مهم رسیدم من که نمی توانم تا عمر دارم با عذاب وجدان زندگی کنم واز محنت دیگران بی غم، من که نمی توانم فضای سیاسی را به دلخواه خود تغییر دهم، پس به قضیه سیاسی نمی نگرم بلکه به وجدان خود پاسخ می دهم ، وبا ندای دل پیش میروم ، همان ندای پاکی که من را از روز نخستین به بستر مبارزه کشاند ولی افسوس که در دام رهبری بی لیاقتی چون رجوی افتادم .

دوستان جدا شده و زخمی من دیگر زمان لیس زدن زخم ها و تحمل سکوت تلخ به سر آمده نگذارید بیش از این رهبری این فرقه اپورتونیست بی حرمتی ها را نسبت به این نسل ادامه دهد من و شما مسئولیم . اگر سمپاتی اندکی هم از گوشه کنار نسبت به سرنوشت اسرای اشرف می شود به خاطر همان بچه هائی است که از روز نخست ورودشان به این جریان نیتی پاک داشتند و مردم از نزدیک با خصوصیات آنها آشنائی دارند . والا کسی برای رهبری این جریان تره هم خورد نمی کند.

برای همین هم حساب کادر رهبری را از بدنه بایستی جدا کرد.

حسن عزیزی
انجمن پیوند
22-12-2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سونامی که سازمان مجاهدین خلق را از صحنه سیاسی ایران حذف خواهد کرد

 

 

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، بیستم دسامبر 2011
http://mohamadkarami.wordpress.com/

 

متاسفانه پرونده حیات سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران که زمانی باعث افتخار ایران و ایرانی بود ،وقتی پرچم آن بدست مسعود رجوی و سپس به دست مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو افتاد این طور آلوده به ننگ شد. و حیاط ننگین آنها در مزدوری و وطن فروشی اینطور دارد بسته می شود . تجربه تلخ دیگر برای مردم و وطن عزیزمان ایران . سوال این است مردم ایران تا کی باید بهای اینگونه خیانت ها و وطن فروشی ها را بدهد و به چه بهائی

با نزدیک شدن به تاریخی که دولت عراق مشخص کرده که فرقه رجوی کمپ عراق جدید ( کمپ اشرف )را باید تخلیه کنند. افرادی را که بین دو دهه تا سه دهه در داخل آن کمپ کرده ، به معنای واقعی از زندگی ، جامعه بشری ، خانه وخانواده قطع کرده درون غاری به نام اشرف اسیر کرده . از زمانی که ارباب آنها صدام حسین سقوط کرد، مدتی برای ارباب بزرگ هر گونه خوش رقصی ها که می توانستند انجام دادند از قبیل: جلو دار بودن ستون های ارتش امریکا دراستان دیالی ، شرکت در کشت شناسائی سیطره های استان دیالی تا بغداد، تامین کردن دیدگاه ،گلوگاه های ورودی به استان دیالی توسط بعثی های که استخدام کرده بودند که بیش از 30 گلوگاه را با مشخصات می توانم نام ببرم .شرکت حسن نظام الملکی و سید علی ذالجلائی مقدم، خسرو صادقی ، احمد طبائی در کشت های هوائی که چندین بار در داخل کمپ امریکائی ها در حال برگشت از گشت شخصا آنها دیدم .

اجراء انواع کنسرت ها با دختران جوان برای سربازان امریکائی ،جشن گرفتن تمام ایام مذهبی اسلامی ومیسحی ،جشن گرفتن تمام ایام ملی و سنتی امریکائی ها ،بطور خلاصه هرگونه مناسبت ایرانی ،امریکائی که بود برای سربازان و افسران ارتش امریکا جشن می گرفته می شد .در هفته های اول که ارتش امریکا در اشرف مسقر شده بود روز های پنج شنبه به بهانه تنطیف و رده هفتگی تانگ ها تمام دختران زیر دست پای سربازان امریکائی می ریختند بخصوص آنهائی که زبان انگلیسی می دانستند ،مسئولیت های خاصی داشتند .به قول مژگان پارسائی ( بالاترین دست آورد آنها این بود که اعتماد افسران و فرماندهان آنها راجلب کرده اند که اجازه می دهند خواهران ما با سربازان آنها داخل تانگ و رزهی آنها بروند و داخل اشرف گشت بزنند ) برای همهگان مفهوم است سرباز امریکائی با دختران جوان تنها گشت زدن…….( در نشست های که برای توجیح عمل خود داشتند،می گفتند ما به این طریق از پائین راه خود را به توی کنگره و سنا باز می کنیم و خط کاری خود را پیش می بریم .) در خارج از عراق که بالاترین خدمت اطلاعاتی را به امریکا ، اسرائیل ، فرانسه، انگلیس داشته ودارند، به خصوص دررابطه با پروژهای اتمی که دست در دست کشور های بیگانه گذاشته و این وطن فروشی شان را در همه جا هم اعلام می کنند و به آن افتخار می کنند که اولین کسانی بودند که اینکار را کرده اند.از طرف دیگر اکثر سیاست بازان جنگ طلب که در صحنه سیاسی امریکا از دور خارج شده اند ، با اجاره کردن آنها به مبلغ 40000 الی 25000 دلار برای هر سخنرانی یا به عبارت دقیق تر برای اجرای شو سیاسی می آورند، البته اگر خارج از محل زندگی آنهاباشد تمام هزینه تردد غیره هم با فرقه رجوی می باشد .این مبلغی است که خیلی از همان سخنرانان شوهای سیاسی آنها در رادیو امریکا اعلام کرده اند .

علی رغم تمام خوش خدمتی ها در طی این 9 سال اخیر برای امریکا کردند امید داشتند که به نان ونوائی برسند . که حداقل آن خارج کردن از لیست سیاه تروریستی امریکا بود ، در ثانی انتظار داشتند که امریکا مسله پناهندگی آنها در عراق و اروپا را حل کنند .

امریکا در طی این سالیان آنها را خوب دوشید وبهترین استفاده را از آنها برد وقتی هم که ارتش امریکا عراق را ترک کرد مانند دستمال مصرف شده در عراق جا گذاشت . به صورت واضح و مشخص هم برگشت گفت مجاهدین در عراق باید به قانون عراق گردن بگذارند و عراق هم مطابق قانون با آنها رفتار کند . در خارج هم که چندین میلیون دلار در شو های سیاسی خرج کردند کار بجائی راه نبرد .

کمتر از دو هفته دیگر هم دولت عراق به پایان التیماتوم خود خواهد رسید و اردوگاه عراق جدید ( کمپ اشرف ) را برای همیشه جمع خواهد کرد . اسیران در کمپ پس از ریل مصاحبه ها ی پناهندگی طی مراحل قانونی برای استارد زندگی جدید هر کجائی را که انتخاب کنند خواهند رفت و در واقع پا به دنیای آزاد خواهند گذاشت . اما سونامی که در حال وقوع است تمامی سران و فرماندهان سازمان مجاهدین هستند که وحشت از آن دارند بطور خاص مسعود رجوی ومریم قجرعضدانلو .که به خاطر بیش از دو دهه جنایت در عراق مورد محاکمه قرار خواهند گرفت . سرتیر جنایات فرقه رجوی در عراق شامل:

شرکت در کشتار کرد ها در سال 1991 کرد کشی های شمال عراق است که بیش از ده هزار پرونده در این رابطه وجود دارد، کشتار مردم سلیمان بک ، طوز ، کشتار مردم اق داغ در منطقه خانقین ، شرکت در سرکوب شیعه ها در جنوب عراق و کربلا . تصرف زمین های کشاورزی اهالی در اطراف اردوگاه اشرف که اصطلاحاً اشرف بزرگ نامیده می شد . شرکت در عملیاتهای تروریستی و حمایت از کارهای تروریستی در کشور عراق به منظور اختلال در نظم کشور عراق . آنچه که بمردم ایران و کشور ایران برمی گردد که خارج از این بحث است که خود مقوله جداگانه است که تمام هموطنان بر عمل کرد این فرقه در ایران آگاهند. متاسفانه پرونده حیات سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران که زمانی باعث افتخار ایران و ایرانی بود ،وقتی پرچم آن بدست مسعود رجوی و سپس به دست مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو افتاد این طور آلوده به ننگ شد. و حیاط ننگین آنها در مزدوری و وطن فروشی اینطور دارد بسته می شود . تجربه تلخ دیگر برای مردم و وطن عزیزمان ایران . سوال این است مردم ایران تا کی باید بهای اینگونه خیانت ها و وطن فروشی ها را بدهد و به چه بهائی ؟

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین برای اشرف به یک فاجعه می اندیشند

 

 

اعلام برنامه، مصاحبه با آقایان بهزاد علیشاهی، رسول عباسی و فضائل عزیزان، تلویزیون آپادانا/مردم، نوزدهم دسامبر 2011
به نقل از کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی
http://www.cibloggers.com/?p=8661

 

مجاهدین میخواهند به اصطلاح خودشان یک عاشورا در اشرف خلق کنند؛ آنها میخواهند بجای رهایی به ۳۴۰۰ اسیر و گروگان اشرفی مرگ را هدیه کنند تا شاید لیست کشته هایشان و وصیت نامه های جعلی به یاریشان بیاید و آنها را از شکست استراتژی مرگباری که در آن گرفتارند نجات دهد .

گفتگوی آقایان بهزاد علیشاهی از اعضای جداشده سازمان ؛ رسول عباسی سخنگوی نهضت نجات ملی ایران و فضائل عزیزان زندان سیاسی سابق و فعال مدنی و همچنین مجری تلویزیون در این باره خواهد بود .

این برنامه روز دوشنبه ۱۹ دسامبر در ساعت ده شب به وقت اروپای مرکزی و چهار عصر به وقت واشنگتن پخش خواهد شد . شما میتوانید این برنامه را از کانالهای تلویزونی آپادانا / مردم و همچنین تلویزیون آریایی تماشا کنید.

تلاشی برای جلوگیری از فاجعه و دعوت همه وجدانهای بیدار و فعالان حقوق بشر برای فشار به سازمان تا شاید به قانون گردن نهد.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وارونه گویی های کریم قصیم

 

 

علی جهانی

17.12.2012

 

کریم قصیم این به اصطلاح عضو شورای ملی مقاومت که شورائی فرمایشی بیش نیست و همه گرداننده گان و اعضایش خود سران فرقه هستند بجز چند مزدور معلوم الحال مثل کریم قصیم که اگر یک روز جیره شان از طرف فرقه قطع بشود زندگی کردن برای شان سخت می شود چون از تنبلی حال کار کردن ندارند لذا مجبور هستند برای امرار و معاش به نوکری و مزدوری برای این فرقه بپردازند .این مزدور چند روز پیش در برنامه دید گاه های رادیو فردا شرکت کرده و همان ارجیف و وارونه گوئی های سران فرقه را که بهش دیکته کرده بودند تکرار کرد و می گفت که این درخواست دولت عراق غیر قانونی هست و دلیل غیر قانونی بودنش را مخالفت مردم عراق با این اولتیماتوم دانست البته این آقا نگفت که کدام مردم عراق مخالف هستند آیا این مردم شیعیان جنوب عراق هستند که سازمان در جنگ کویت در سرکوبشان شرکت داشت یا کردهای عراق هستند که سازمان در کردکشی شرکت داشت یا نکنه مردم شریف استان دیالی هستند که این سازمان سالیان طولانی هست که زمین های کشاورزی شان را اشغال کرده است و این زمین ها را به خاطر خوش خدمتی و مزدوری برای صدام دیکاتور سابق عراق که بزور از دست مردم شریف استان دیالی گرفته و به این سازمان داده هست؟

این مزدور در مقابل سئوال مجری رادیو فردا که پرسید مسعود رجوی در زمان صدام همه اش می گفت صاحب خانه حالا هم که همان خانه هست و فقط صاحبش عوض شده هیچ جوابی نداد بله یادم هست مسعود خان همیشه در نشستها می گفت عراق وطن دوم ماست و این صاحب خانه یعنی صدام تنها دوست ماست حالا چی شده که این خانه که بعد سرنگونی صدام بدست صاحبان اصلی اش رسیده دیگر نه تنها صاحب خانه نیست بلکه از فردای سقوط صدام این پدر خوانده رجوی و یتیم گشتن مسعود خان سران فرقه نقش اپوزسیون عراق را بازی می کنند و به همین دلیل این مزدور جوابی نداشت که بدهد و سکوت کرد.

این معلوم الحال در ادامه افاضاتش و وارونه گوئی هایش گفت که سازمان بیشترین همکاری را با کمیساری عالی پناهندگان می کند و خواهان حل مسالمت آمیز این مشکل هست و این دولت عراق هست که با مجامع بین المللی همکاری نمی کند در صورتی همگان شاهدند که تنها این سران فرقه هستند که از بعد سقوط صدام در نقش اپوزسیون دولت منتخب مردم شریف عراق به تشویق نیروها در مقابل نیروهای عراقی و تحریک نیروهای عراقی برای در گیری و ایجاد خشونت مشغول بوده و هست و همین الان هم مریم خانم فرمان آماده باش جنگی می دهد و آقای قصیم فراموش کرده که خشونت در ذات این فرقه نهفته هست و شیشه عمرش خشونت گرائی هست و این سازمان بوده که مسبب اصلی بوجود آمدن حوادث دلخراش گذشته هست و همچنین فراموش کرده که این سران فرقه هستند که مستمرا فراخان مقاومت صد برابر را می دهند و در مقابل این دولت عراق هست در این سالیان بیشترین خویشتن داری و برد باری را از خودش نشان داده و همواره از مجامع بین المللی برای حل این مشکل کمک خواسته است و همین چند وقت پیش بود باز آقای نوری المالکی در مصاحبه اش از سازمان ملل برای حل این مشکل کمک خواست.

این مزدور در قسمت دیگری از اراجیف دیکته شده اش از طرف سران فرقه از آمریکا گلایه کرد که از زیر بار مسئولیت حفاظت از این قلعه شانه خالی کرده است و باز راجیف سران فرقه را تکرار کرد که باید تحت نظر سازمان ملل این مسئله و حفاظت اشرف قرار گیرد ولی نگفت این اشرف که از آن دم می زند قسمتی از خاک عراق و زمین های زراعی مردم شریف استان دیالی هست که این سازمان اشغال کرده و الانم دولت قانونی و بر حق همین مردم خواهان دست کشیدن سازمان از ادامه اشغال این خاک هست و باید سازمان این قسمت از خاک عراق را که از زمان صدام به ارث برده و ملک شخصی خودش می دونه به صاحبان اصلی اش پس بدهد هیچ در خواست غیر قانونی هم نیست بلکه بسیار قانونی و بر حق هم هست.

همچنین این مزدور در ادامه اراجیفش گفت سازمان دنبال حل مسالمت آمیز این مشکل هست ولی این زمان کم هست و باید این التیماتوم را دولت عراق بردارد باید به این آقا گفت که ظاهرا فراموش کرده ای که از بعد سقوط صدام دولت عراق خواهان اخراج این فرقه از عراق بودند وا ین بیش ده سال هست و زمان کمی نبوده برای تصمیم گیری برای سازمان و الان هم این مهلت شش ماه هست که داده شده و زمان کمی هم نبوده برای تصمیم گیری اما این سازمان که همواره بجای مردم روی حمایت های دولت های غربی حساب باز می کند و تا بحال هم به همت حمایت دولت آمریکا توانسته در عراق بماند از طرفی هم همواره متکی به زور و خشونت بوده هست هیچگاه خواهان حل مسالمت آمیز این مشکل نبوده ونیست وگر نه زمان نه تنها کم نبوده بلکه زمان زیادی داشته و از دست داده است و الان هم باز بهش زمان بدهی قدمی در جهت حل مسالمت آمیز این مشکل بر نمی دارد بلکه اعلام می کند که پیروز شده است و باز به روال گذشته خویش ادامه می دهد

لذا به نظر من این دست و پا زدن ها مفید هیچ فایده ای نیست و سران فرقه و بطور خاص رجوی ها باید بدنبال پس دادن قسمتی از خاک عراق که در اشغال دارند باشند و دست از این زمان خریدن ها برای طولانی تر کردن عمر ننگین شان بردارند به امید آنروز و به امید آزادی همه اسرای گرفتار در چنگال سران فرقه در قلعه اشرف
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده خانم بتول ملکی به سفیر عراق در سوییس
 


خانم بتول ملکی

16.12.2012

 

جناب آقای سفیر عراق در سوییس،
اسم من بتول ملکی است و یکی از جداشدگان مجاهدین خلق هستم و در کشور سوییس اقامت دارم.

آقای سفیر ،
در کشور ما ایران که درسال 1979 انقلاب بزرگ ضد سلطنتی روی داد ، کسانی که حکومت ایران را به عهده گرفته بودند، به خواسته مردم توجه نداشته و مسیر انقلاب را به بیراهه کشیده اند، در آن زمان سازمان مجاهدین خلق که مسعود رجوی رهبری آن را به عهده گرفته بود به خاطر حرص بدست آوردن قدرت و حکومت، مواضعی اتخاذ کردند که باعث کمک به رژیم ایران که منتظر قتل عام مخالفان بود ، شدند . یعنی با بکارگیری مواضع نابخردانه و شروع جنگ مسلحانه با رژیم، اندک فضای باز که موجود بود را از بین بردند و باعث کشتار و خفقان از هر دو طرف رژیم ایران و مجاهدین خلق شدند.

مسعود رجوی و همسرش مریم که بعدها هر دو رهبری سازمان را در خارج از ایران به عهده گرفتند ، سازمان مجاهدین را از یک سازمان سیاسی خارج کرده و آن را به صورت یک فرقه مذهبی خطرناک مبدل کردند.
در این مسیر باعث تسویه درون گروهی و زندانی کردن و کشتن نفرات ناراضی خود شدند .
در سازمان افراد مجبور شدند طلاق دسته‌جمعی را تجربه کنند . کودکان از پدر و مادرشان جدا شده و در اروپا و آمریکا به خانواده‌های مختلف سپرده شدند و یا به پایگاههای خودشان فرستاده شدند . از آن‌ها بیگاری کشیده شده و حقوق آن‌ها را که از طرف دولت آن کشور ها داده میشد را به جیب خودشان ریختند که حکایتی دیگراست و دراینجا همه ذکر آن نمی گنجد.

افراد در سازمان در معرض مغز شویی مداوم قرار گرفته و با ناراضیان برخورد تشکیلاتی شده و مورد ضرب وشتم و سپس زندانی شدن و کشته شدن قرار گرفتند.
در فرقه مجاهدین به مدت 20 سال است که ازدواج ممنوع شده و طبق گزارش‌ها رسیده از طرف افراد جدا شده جدید، مسعود رجوی از زنان شوهر ار دست داده ، برای خود حرامسرا درست کرده و از آن‌ها سوءاستفاده جنسی میکند. در فرقه مجاهدین روزنامه ، تلویزیون و رادیو و هر چیزی که باعث آگاهی شود ممنوع است. البته مشکلات زیاد دیگری در این سازمان وجود دارد که در این نامه امکان بازگویی همه آن‌ها نیست.

هم‌اکنون رجوی افرادش را در کمپ اشرف به گروگان گرفته و مانع خروج آن‌ها شده و حتی اجازه دیدار خانواده‌هایی که از ایران به آنجا رفتند را با فرزندانشان نمی دهد.

آقای سفیر،
به عنوان یک فعال حقوق بشر و عضو منتقد و ناراضی این سازمان از اینکه کشور و دولت شما تصمیم گرفته این سازمان را از خاک خودش اخراج کند ودر این مسیر همچنین امیدوارم باعث آزادی افراد مستقر در کمپ اشرف شود ، بسیار سپاسگزارم.
فکر میکنم مهمترین اقدام این است که اول باید رهبرانشان را دستگیر کنید تا بتوانید باعث آزادی افراد گردید چون مریم رجوی میخواهد جلوی ورود دولت عراق و حق حاکمیت این کشور در مورد اشرف را با بکارگیری کشتار جمعی بگیرد.
اخیراً افرادی از جدا شدگان مجاهدین ازاروپا از جمله کشورهای آلمان ، هلند و انگلستان به کشور عراق آمده بودند و با خانواده‌های مستقر در کمپ اشرف دیدار داشتند.
از اینکه کشور و دولت شما این تسهیلات را فراهم نموده است کمال تشکر را دارم.

با تقدیم احترام

بتول ملکی - سوییس

16.12.2011
 

 



Open letter of Mrs. Batul Maleki to Iraqi Ambassador in Switzerland
Mr. Ambassador of Iraq in Switzerland ,
My name is Batul Maleki and I am the former member of pmoi( People’s Mojahedin Organization of Iran), I am currently living in Switzerland.
Mr. Ambassador:
There was an anti - monarchy revolution in 1979 in my country, Iran. The people who took over the government then , did not pay attention to the people’s requests and needs so the revolution path was deviated and derailed.
At that time the pmoi which its leader became Massoud Rajavi , was eagerly in search of gaining power in the government and as a result of that the pmoi leadership took violent position against Iranian government which helped them who were waiting to massacre all the opponents. Pmoi with this illogical and violent positions and by starting the arm struggle against Iranian government , they annihilated the only freedom atmosphere which was accessible then and they caused to beget massacre and suppression in both sides.
Massoud Rajavi and his wife Maryam Ghajar Azdanlo who both later became the leaders of pmoi outside of Iran , they converted their organization to a very dangerous religious cult.
At this path of digression and metamorphosis,
-They caused inter organizational clean up , imprisonment and incarceration and slaying of the dissidents .
-The pmoi members were forced to experience the forcible collective divorce.
-The children got separated from their parents and they were sent to European and American countries to different families or they were sent to the pmoi different bases. Those children were forced to do forced labor. Pmoi was taking their money ,which was designated to them by the host countries , and they put it in their own pockets. This extortion is another story which I do not intend to mention it now.
-The members of this organization have been under severe and permanent brainwashing and religious indoctrination and the dissidents in this organization have been severely mistreated , suppressed , beaten up , imprisoned and slain.
-The marriage in this notorious cult has been declared forbidden since 20 year ago and recent separated members of this cult have announced that Massoud Rajavi , the spiritual leader of this cult has taken advantage of the married women sexually in his Harem in this cult.
-Watching TV, listening to the radio , reading newspaper and anything which upgrades the intelligence among the members are forbidden.
There are lots of other problems which exist in this cult but it is impossible to mention all in this letter.
At this moment Rajavi has taken his own members as hostages inside the Ashraf camp and does not allow them to choose what they want and even he does not allow them to meet their parents and relatives who have come from Iran to visit them.
Mr. Ambassador,
I as a human rights activist and as a critic and dissident of this cult would like to thank your government because of the expulsion of this organization from Iraq soil which is in your government agenda for the end of 2011. I hope this expulsion causes the release of those stranded members.
I think that the most important step in this mission is to arrest the pmoi leaders and the operatives at first to free the stranded members. Maryam Rajavi wants to prevent the Iraqi government from its national sovereignty right upon Ashraf as well as entering the camp by begetting bloodshed and carnage and mass destruction.
Recently , some of the former members of this organization in Europe from Germany, England, Netherland came to Iraq to visit the families of those stranded members. I would like to thank your country and your government for providing such facility.

Respectfully
Batul Maleki /Switzerland
16-12-2011
 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام چو بوی خوش آشنایی

(اعلام جدائی ۳ تن از اعضای فرقه رجوی)

 

 

کریم غلامی - آلمان

14.12.2012

http://iran-fanous.de/middle/426-Gholami-Farar3Tan-14,12,2011.htm

 

هرگاه خبر رهایی دوستان و عزیزانی که دربند و اسیر رجوی هستند را می شنوم خدا میداند که چقدر شاد و خرسند میشوم. امروز وقتی خبر رهایی 3 تن از اسیران در زندان اشرف را دیدم خیلی شاد شدم بخصوص وقتی تصویر دوست عزیزم صادق خاوری (صمد) را دیدم در یک چشم اشک خوشحالی و در چشمی دیگر اشک غم و اندوه بود. صورت تکیده و رنج کشیده صمد مرا به یاد سایر دوستانم که هنوز دربند و اسارت هستند می اندازد.

 

 

دو هفته بیشتر تا پایان ضرب العجل دولت عراق باقی نمانده است، از خانواده ها گرفته تا جدا شده ها و بسیاری از کشورها دنبال یک راه هل برای نجات جان اسیران هستند ولی  رجوی و جیره خواران او تماما به فکر کشتار و خون ریزی بیشتر هستند تا صباحی به عمر نگین خود اضافه کنند و پول بیشتری در صندوق ذخیزه کنند پولی که آغشته به خون مردم ایران و اسیران دربند زندان اشرف است. همیشه دعا میکنم که خدای مهربان به یاری اسیران برخیزد و آنها را نجات دهد دیگر بس است این همه کشتار و خون ریزی. به عکس ها و فیلم های که در سایتها تا کنون منتشر شده است بسیا دقت کرده ام جالب است کسانی که سنگ می اندازند و یا فحش میدهند و یا شعار میدهند هیچ کدام بچه های این خانواده ها نیستند تعدادی از آنها را من میشناسم اینها چماق داران و شکنجه گران شناخته شده مسعود رجوی هستند که  اگر فیلم ها و عکسهای منتشر شده در سایتها را نگاه کنید خواهید دید. در کنار این وقتی واکنش مادرها و دخترهای اسیران در زندان اشرف را میبینم و حتی وقتی میبینم نجات یافتگانی که بر سر قبر شکنجه گر خود از خدا طلب بخشش و مقفرت میکنند یعنی انسانیت اصل زندگی است اینها اصیل هستند نه آنکه رجوی ها بجز کینه و خشونت و خون خواری میپرورانند.

 

 

درود به همه خانواده های که مقاوم در جلوی زندان اشرف ایستاده اند و درود به دوستانی که رنج سفر را متحمل شده اند تا به یاری خانواده ها و کمک به اسیران در اشرف شتافته اند و درود و تبریک به علی قزل قارشی و صادق خاوری (صمد) و محمد کریم گل شیر میری عزیز و عمل شجاعانه آنها برای فرار از زندان رجوی ها و آرزوی دیدار از نزدیک.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعلام جدائی ۳ تن از اعضای فرقه رجوی

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، سیزدهم دسامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1666

 

سه تن از اعضای فرقه رجوی که به تازگی توانسته اند از پادگان اشرف فرار کرده و رهائی خود را بازیافته و به جمع خانواده ها بپیوندند، طی بیانیه ای اعلام کردند که از این فرقه تروریستی جدا شده اند.

متن بیانیه آنان به شرح زیر است:

با درود به ملت شریف ایران

اینجانبان:

علی قزل قارشی از شهرستان گرگان / ورودی 1379

صادق خاوری (صمد) از شهرستان فومن / ورودی 1380

محمد کریم گل شیر میری (حامد) از شهرستان نیک شهر / ورودی 1380

جدایی خود را از فرقه تروریستی مجاهدین خلق اعلام نموده و اظهار میداریم که ما فریب مسعود رجوی و مسئولین فرقه اش را خورده بودیم که با نیرنگ و به بهانه عضویت در یک شرکت کاریابی و اعزام به اروپا، ما را به عراق و پادگان اشرف کشاندند.

ما وقتی از نیت پلید آنان آگاه شدیم خواهان بازگشت گردیدیم، اما تهدید کردند که ما را به دولت بعثی عراق تحویل میدهند و آنان نیز ما را به زندان ابوغریب خواهند برد و بعد از طی مدت حبس نهایتا به ایران تحویل داده خواهیم شد که در ایران به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق اعدام خواهیم گردید.

ما به ناچار بهترین دوران زندگی خود را در پادگان اشرف به اسارت گذراندیم که هر روز به بهانه های واهی ما را در بدترین شرایط روحی قرارمی دادند. تفتیش عقاید و شکنجه های روانی تحت عنوان عملیات جاری روزمره ادامه داشت.

در درگیری هایی که اخیرا با دولت عراق بوجود آوردند ما را وادار نمودند تا با نیرو های عراقی در گیر شویم. آنان گفته بودند که عراقی ها آمده اند تا ما را دستگیر کرده و تحویل ایران بدهند که بعد شکنجه و اعدام شویم. لذا فکر میکردیم حتی به قیمت کشته شدن باید به نیروهای عراقی با هر وسیله ای که شده تهاجم نمائیم.

با حضورخانواده ها دراطراف پادگان فرقه ای اشرف امید زندگی در ما بوجود آمد و ترس از بیرون از اشرف و عراقی ها که هر روز در گوشمان می خواندند کمتر شد و اطمینان نسبی حاصل کردیم که در بیرون از زندان اشرف زندگی دیگری وجود دارد. بلند گوهای خانواده ها تنها امید ما در این زندان بود. ما امیدواریم که تا رها شدن تک تک اسرای اشرف، حضور خانواده ها و صدای بلندگوهایشان پایان نیابد.

ما نهایتا تصمیم گرفتیم با پذیرش خطرات احتمالی خودمان را از این گرداب نجات بدهیم. ما ماه ها روی طرح فرارمان کار کردیم و در یک شرایط سخت و خطرناک با توکل به خدا در تاریخ 1390/4/9 از این قلعه مخوف و دهشتناک فرار کردیم و خود را به نیروهای عراقی رساندیم.

در طی مدت حضورمان در این فرقه، رهبران این سازمان ظلم های بسیاری بر ما و دیگران روا داشتند. ما حق خود می دانیم تا در مجامع حقوقی عراقی و بین المللی علیه سران مجاهدین خلق بخاطر اسیر نگاه داشتن ما و نداشتن کمترین حقوق انسانی، که در هر بازداشتگاهی در هر دیکتاتوری به رسمیت شناخته میشود، شکایت کنیم.


علی قزل قارشی


صادق خاوری(صمد)


محمد کریم گل شیر میری (حامد)

توضیحات بنیاد خانواده سحر:

آقای علی قزل قارشی وقتی از پادگان فرقه ای اشرف فرار کرد و خود را به نیروهای عراقی رساند بلافاصله اظهار داشت که خواهرش در جمع خانواده هاست و می خواهد فورا او را ببیند. افسر عراقی مسئول نیروهای عراقی نیز قول داد که ترتیب این کار را بدهد و او به جمع خانواده ها پیوست.

اما یک شب قبل از فرار آقای قزل قارشی، خواهر و برادرش، که به اتفاق تعدادی از خانواده های مازندران مدت ها در شهرک آزادی بسر میبردند، در حال بازگشت به ایران بودند. اتوبوس آنها هنوز به شهر ایلام نرسیده بود که از خبر فرار برادرشان مطلع شدند. اشک شوق از دیدگان همه خانواده هائی که در حال بازگشت بودند سرازیرشد و در اتوبوس غوغایی برپا گردید.

خواهر و برادر آقای قزل قارشی از اتوبوس پیاده شدند و مجددا خود را به مرز رساندند و با کوشش ها و هماهنگی های بعمل آمده برای حل و فصل مسئله ویزا و غیره، به بغداد بازگشتند و برادرشان را بعد از سالها درآغوش گرفتند.

بنیاد خانواده سحر آزادی این عزیزان را به خانواده های آنان تبریک میگوید و امیدوار است کوشش های خانواده ها به ثمر نهائی رسیده و تمامی اسیران به آغوش خانواده های خود بازگردند.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد