_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

دیدار با انجمنها و سازمانهای حقوق بشری و بین المللی در پاریس

 

 

فریاد آزادی، پاریس، بیست و دوم دسامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Pezeshkan%20Bedoon%20Marz.HTM

لینک به متن انگلیسی
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=11278

هیئتی از اعضای پیشین مجاهدین، طی دیدارهای خود از انجمن ها و سازمانهای مختلف حقوق بشری و بین المللی در پاریس، امروز چهارشنبه 21 دسامبر با مسئولین سازمان پزشکان بدون مرز دیداری را به انجام رساند. در این دیدار، هیئت جدا شده از فرقۀ رجوی که طی سالیان طولانی در اشرف بوده و طی دو تا سه سال گذشته موفق به خروج از عراق شده و به پاریس رسیده اند، شرح مبسوطی از وضعیت خطرناک اسیران اشرف به اطلاع مسئولین ذیربط رسانده و خواستار رسیدگی های مستقل و بدور از دخالت رهبران مجاهدین به آنان شدند.

در این گفتگو اعضای هیئت توضیح دادند که چگونه سران فرقۀ مجاهدین طی سالهای طولانی تلاش کرده اند از هرگونه کمک مستقیمی به اسیران جلوگیری نموده و خود به عنوان واسط عمل کنند و در این میان بخش عمدۀ کمکهای انساندوستانه به اشرف را از راههای گوناگون در بازارهای سیاه عراق به فروش برسانند و درآمدهای آنرا خرج هزینه های سیاسی و تبلیغی خود در اروپا و آمریکا کنند. از جمله اینکه طی سالهایی که نیروهای آمریکایی وظیفۀ توزیع مواد غذایی و دارویی و پوشاک را به اشرف برعهده داشتند، بخش عمدۀ این مواد شامل پوشاک و خوراکیها و داروها و دیگر تجهیزات موجود، به دست صاحبان اصلی آن که بدنۀ سازمان بوده اند نرسیده و به اشکال گوناگون فروخته شده و یا به مصرف غیر رسیده است. در همین رابطه می توان حتا به چندین کانتینر بزرگ کت و شلوار اشاره نمود که قرار بود به جداشدگان موجود در کمپ آمریکا تعلق گیرد ولی به شهادت سرگرد آمریکایی، همۀ آن چند کانتینر هم با زد و بند تحویل سران مجاهدین داده شده و حتا یک دست از آن به مقصد نرسیده بود. انبوه مواد غذایی و پوشاک دیگر نیز که تحویل مجاهدین می شد، به اشکال دیگر جابجا می گردید و به ساکنان اشرف نمی رسید و یا تنها بخش بسیار ناچیزی از آن توزیع می شد.

در این دیدار، از مسئولین خواسته شد تا کمکهای انسانی این سازمان با امکانات دولت قانونی عراق و زیر نظارت مستقیم سازمان پزشکان بدون مرز به افراد رسانده شود و هیچ واسطه ای مورد قبول قرار نگیرد. همچنین از مسئولین تقاضا گردید که در راستای کمک به اسیران و بویژه زنان و دختران ساکن اشرف از هیچ کمکی فروگذار ننموده و در اسرع وقت به کمک آنان بشتابند و تک به تک آنان را مورد چکاپ قرار دهند و از شرایط وخیمی که طی سالهای طولانی بر آنها گذشته است پرده بردارند.

در پایان این دیدار، ضمن تأکید مجدد بر اینکه مسئولین سازمان طی سالهای طولانی در اروپا و آمریکا مشغول پولشویی از سازمانهای خیریه و دیگر انجمنهای حقوق بشری بوده اند و همچنان پرونده های آنان در دادگاه مختومه نشده است، خواسته شد مراقب اینگونه حوادث باشند.

علاوه بر دیدار فوق، نامه ای به آقای آنتوان فوشر، رئیس سازمان پزشکان بدون مرز در عراق فرستاده شد که متن اصلی و ترجمۀ فارسی آن در زیر آمده است:

رئیس محترم سازمان پزشکان بدون مرز در عراق-آقای آنتوان فوشر

با احترام

ما جمعی از اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق می باشیم که سالهای بسیار طولانی در خاک عراق و در قرارگاههای مختلف مجاهدین حضور داشته ایم. در این نامه می خواهیم با توجه به تجارب بسیار مادی و ملموس که از درون مناسبات این سازمان داشته ایم، موضوعاتی را به اطلاع شما برسانیم.

متأسفانه طی سالهای گذشته مسئولین و رهبران این سازمان تلاش نموده اند با مراجعه به انجمنها و مراکز درمانی و حقوق بشری و همچنین انجمنهای خیریه در سراسر کشورهای اروپایی و آمریکایی، چهرۀ دیگری را از خود به نمایش بگذارند و به اسم زنان و یا کودکان بی سرپرست و همچین به اسم مجروحین و بیماران ساکن اشرف هرچقدر می توانند پول و امکانات و تجهیزات پزشکی و دارویی و خوراکی و پوشاک دریافت نموده و یا با پولشویی های هنگفت (که اینک هم در آمریکا و هم در اروپا به خاطر آن تحت پیگرد قانونی می باشند)، هزینه های نجومی تظاهراتها و ملاقاتها و گردهمایی های خود را جبران نمایند.

ما از جمله شاهدانی هستیم که طی سالهای طولانی حضور در قرارگاههای مجاهدین، می توانیم به شما اطمینان دهیم که متأسفانه بخش بسیار زیادی از امکانات و تجهیزات دریافت شده توسط سران این سازمان به هیچوجه به دست ساکنان اشرف و یا دیگر کسانی که قرار بوده برسانند (و دروغ بوده است) نرسیده است و یا به طور مستقیم مورد بهره برداری شخصی و سازمانی قرار گرفته اند و یا در بازارهای عراق به فروش رسیده و پولهای قاچاق آن خرج مصارف سیاسی و تبلیغی رهبران سازمان در اروپا و آمریکا شده است.

ما می دانیم که بخش بسیار زیادی از پوشاک و داروها و همچنین خوراکی هایی که طی سالیان دراز توسط ارتش آمریکا به دست مجاهدین می رسید، بدست ساکنان اشرف نرسیده و توسط آنان در بازارهای عراق به فروش رفته است و به جای آن مواد ارزانتر و غیر استاندارد جهت استفادۀ نیروها خریداری شده است. و تردید نداریم که امکانات و تجهیزات پزشکی تحویل گرفته شده از ایالات متحده نیز صرف امور دیگری شده اند.

ما می دانیم که طی دو درگیری اخیر مجاهدین با ارتش عراق، مجروحین به مدت طولانی در حالتی که بشدت خونریزی داشته اند در محیط نامناسب نگهداری شده اند تا از آنان بهره برداری تبلیغاتی و سیاسی شود و همین مسئله منجر به وخامت حال آنان شده و نهایتاً به مرگ نیز انجامیده است.

به این خاطر، ما به عنوان جمعی از دوستان بسیار نزدیک ساکنان اشرف که تمام آنان را همچون خانوادۀ خود می دانیم، از شما به عنوان یکی از مسئولان سازمان پزشکان بدون مرز که در امور انسانی و پزشکی دست اندر کار هستید، درخواست داریم:

1-هرگونه برایتان مقدور است، کمکهای فوری و اورژانس خود را به دوستان و خانواده های ما که در اشرف اسیر سیاستهای رهبران سازمان مجاهدین شده اند برسانید و با کمک دولت عراق برای آنان امکاناتی فراهم سازید که بتوانند به طور شخصی و انفرادی به شما مراجعه نموده و از کمکهای انسانی شما بهره مند گردند.

2-مصرانه از شما تقاضا داریم، کمکهای انسانی خود را به طور مستقیم و بدون پذیرش هیچ واسطه ای از سوی رهبران سازمان مجاهدین در اختیار تک تک افراد نیازمند قرار دهید، چرا که در غیر اینصورت، تمامی کمکهای شما می تواند صرف مسائل دیگری به جز کمک به نیازمندان شود و باز هم قربانیان بیشتری از ساکنان اشرف گرفته شود.

3-مراجعات متفرقه ای که در این راستا از سوی سازمان امداد پزشکی مجاهدین جهت دریافت کمکهای مالی و یا دارویی و تجهیزاتی می شود، با توجه به تجارب ربع قرن حضور در مناسبات این سازمان، صرفاً برای به چنگ آوردن حمایتهای مالی و سیاسی و تبلیغاتی است و جنبه انسانی در آن بسیار کمرنگ و بی ارزش می باشد که این هوشیاری زیادی را از سوی مسئولین ذیربط می طلبد. چیزی که ما بخوبی با آن آشنا هستیم.

پیشاپیش از هر گونه کمک مستقیم شما به خواهران و برادرانمان در اشرف سپاسگزاریم و امیدواریم که همه دوستان ما و بویژه زنان اسیر در اشرف بتوانند به صورت مستقیم با شما تماس بگیرند و از کمکهای شما بهره مند شوند و شما نیز بتوانید از نزدیک مشکلات روحی و جسمی آنان را بررسی و جمعبندی نمایید تا بیشتر و بهتر به آنچه هشدار دادیم آگاهی یابید.

ما همچنین ضمن مراجعه به سازمان مرکزی شما در فرانسه، مسئولین و همکاران شما را نسبت به این موضوع به اشراف رسانده ایم.

با تشکر

اعضای پیشین سازمان مجاهدین. پاریس
21 دسامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پذیرش خروج از اشرف توسط مریم رجوی

 

 

حامد صرافپور، فریاد آزادی، بیست و یکم دسامبر 2011
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Paziresh%20Khorooj.HTM

 

پس از سالها پایفشاری بر ماندن در اشرف و به طور خاص پس از دوسال و نیم اصرار پر از شک و شبهه و به کشتن دادن دهها تن از زنان و مردان اشرف و نمایشهای چندش آور عاشوراگونه از خون کشته شدگان برای برانگیختن احساسات انسانی اسیران و سازمانهای بین المللی و حقوق بشری و دیگر هموطنان، و پس از حاتم بخشی چندین میلیون دلار از پولهای برآمده از رنج و خون همان اسیران اشرف به جیبهای گشاد سیاستمداران و نظامیان بازنشسته آمریکایی و همچنین برباد دادن انبوه پولهای به تاراج رفته از جسم و جان نیروهای موجود در اشرف طی ماههای گذشته جهت برگزاری گردهمایی های وسیع با بکارگرفتن انبوه پناهجویان عرب و افغانی و ایرانی و دانشجویان اروپای شرقی و بی خانمانهای آمریکایی، بالاخره مریم قجرعضدانلو ناچار شد خروج از اشرف را بپذیرد و با اعلام شرایطی ضعیف به خواسته های دولت عراق و سازمان ملل تن دهد.

شکستهای پی در پی در عرصه های سیاسی که آخرین آن سفر نوری مالکی به آمریکا و مورد تأیید قرارگرفتن او توسط اوباما و هیلاری کلینتون، و همچنین آخرین موضع گیری دولت آمریکا و تحمیل به مریم رجوی جهت پذیرش خواسته های سازمان ملل بود، باعث شد که مریم رجوی در اوج استیصال (و بدون اینکه کوچکترین اشاره ای به سخنان پیشین خود و به کشتن دادن دهها تن از ساکنان اسیر اشرف داشته باشد و بگوید اگر قرار بود اشرف تعطیل گردد اینهمه اصرار به خونریزی چه بود)، به خواسته های ملل متحد تن بدهد.

اما پذیرش این امر خود نشانگر حقیقت دیگری است که بارها از سوی اعضای پیشین مجاهدین مورد اشاره قرار گرفته بود. علت پایفشاری بر ماندگاری اشرف، حفظ حیات شخص مسعود رجوی بود که بایستی به هرقیمت انجام می گرفت و تا چند روز قبل نیز این مسئله همچنان در اولویت مریم رجوی قرار داشت که بشدت از ساکنان اشرف می خواست به پایداری ادامه دهند و یک قدم تسلیم نشوند، چرا که برای مریم نجات مسعود رجوی در درجه اول تا صدم ماجرا قرار داشت.

پذیرش خروج از اشرف بعد از آنهمه اصرار به مقاومت که در همه جا از سوی فرقه به گوش می رسید و حتا آنان را وادار کرده بود تا سیاستمداران پولدوست آمریکایی و اروپایی را هم به شعار دادن وادارند، دقیقاً نشانگر توافق جدیدی است که بر سر خروج مسعود رجوی از اشرف بین دولت عراق و دولت آمریکا انجام گرفته است و مریم رجوی پس از اطمینان از اینکه جان مسعود در خطر نخواهد بود، به این پذیرش دست زده است. بی تردید دولت عراق بخاطر جلوگیری از خونریزی پذیرفته است که هر طور شده این مسئله را حل و فصل کند. آنچه می توان با توجه به مسائل بوجود آمده تحلیل کرد اینکه مسعود رجوی تحت حفاظت ویژه ای از اشرف خارج و در محیط امنی قرار گرفته است تا در آینده بتواند به احتمال زیاد به اروپا منتقل گردد (و یا حداقل چنین توافقی تا قبل از جابجایی انجام گرفته است).

بدین ترتیب می توان یکبار دیگر به اشک تمساح خانم مریم رجوی که اینهمه برای اسیران اشرف جاری می شد اشاره نمود و داستان را دوباره مرور کرد. گفته بودیم که مریم دلش به حال کسی نسوخته است و تنها به فکر نجات جان مسعود می باشد و اینک که به اطمینان رسیده که می تواند برای مدتی دیگر مسعود را از سرانجام محتوم خود که محاکمه در یک دادگاه بین المللی است حفظ کند، براحتی از همه حرفهای خود کوتاه آمده و فراموش می کند تا چند روز پیش چگونه اسیران را از خطر استرداد به ایران و کشته شدن توسط عراقی ها می ترساند و مدعی بود که: «حفظ اشرف حفظ شرف است» و «چو اشرف نباشد تن من مباد».

در هر صورت جای بسی خوشوقتی است که تلاشها و پایداری بی مانند خانواده ها و همچنین افشاگریهای بی وقفۀ جداشدگان از فرقۀ رجوی و دیگر هموطنانی که به هرشکل ممکن رجوی را تحت فشار گذاشتند به ثمر رسید و جلوی خونریزی بزرگی توسط رجویها گرفته شد. اما رجوی هم باید بداند که هرگز نخواهد توانست از محاکمه بگریزد و این پذیرش به عنوان جام زهری دیگر، آغاز یک فاجعه برای او خواهد بود، همان سرانجامی که مریم رجوی 8 سال پیش در زمانی که ما همچنان در اشرف بودیم اعلام نمود و گفت: «خروج از اشرف یک فاجعه است».

بله فاجعه ای در راه است، اما نه برای اسیران اشرف بلکه برای کسانی که سالهای طولانی علیه مردم ایران و فرزندان همان مردم خیانت و جنایت مرتکب شدند. روزهای آزادی اسیران نزدیک است.

حامد صرافپور
21 دسامبر 2011
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بسیج خانواده ها به سمت پادگان اشرف در عراق

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیستم دسامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1670

با نزدیک شدن پایان سال میلادی 2011 و اتمام ضرب الاجل تعیین شده از جانب دولت عراق مبنی بر اینکه سازمان مجاهدین خلق می بایست مقر فرقه ای خود در پادگان عراق جدید (سابقا اشرف) را ترک کرده و آنرا به مقامات عراقی تحویل دهد، فوجی از خانواده های دردمند و رنج کشیده که نگران حال عزیزان خود هستند به سمت پادگان اشرف بسیج شده اند.

شمار این خانواده ها که از تمامی کشورهای دنیا از کانادا گرفته تا ایران حرکت کرده اند روز بروز بیشتر میشود. تاکنون صدها تن از این خانواده ها توانسته اند، علیرغم شرایط نامناسب جوی و حتی ناامنی در استان دیالی عراق و فقدان امکانات جابجائی و استقراری، خودشان را به شهرک آزادی در مجاورت پادگان اشرف برسانند و در آنجا مستقر گردند. آنان میخواهند شاهد برآورده شدن آرزوی خود و آزادی و رهائی عزیزان اسیرشان باشند.

این خانواده ها که سالیان سال است از بستگان خود بی اطلاع هستند امیدوار شده اند تا در خلال تحولات اخیر بتوانند ردی و نشانی از عزیز خود بدست آورند و شاید گم شده خود را بار دیگر در آغوش بگیرند. آنان هر شرایط سختی را به جان خریده اند تا شاهد رهائی عزیز خود باشند. این خانواده ها بار دیگر قدرت مهر و عاطفه خانوادگی را در برابر ترفندهای فرقه ای به نمایش گذاشته اند.

همانطور که در جریان هستید در چندین نوبت افرادی که اخیرا توانسته اند از پادگان فرقه ای اشرف با پذیرش خطرات مربوطه فرار کنند اذعان داشته اند که حضور خانواده ها و خصوصا بستگان خودشان و شنیدن صدای آنان از بلندگوها انگیزه فرار را در آنها بوجود آورده است. اطلاع از همین امر باعث شد تا خانواده های بیشتری امیدوار گردند که حضور آنان در برابر پادگان فرقه ای اشرف میتواند به رهائی عزیزشان کمک نماید و با این انگیزه از گوشه و کنار ایران و جهان حرکت کرده اند.

لازم به ذکر است که از نظر ما هیچکس بیشتر و بالاتر از خانواده های قربانیان اسیر فرقه رجوی در پادگان اشرف نمیخواهد و نمیتواند به آنان کمک کند و عالی ترین مصالح آنان را در نظر داشته باشد. نماینده واقعی این افراد همانا پدر و مادر و بستگانشان هستند که با قبول مشقات بسیار به یاری آنان آمده اند. تمامی طرف های قضیه، چه دولت عراق، چه دولت آمریکا، چه اتحادیه اروپا و چه ارگان های بین المللی لازم است این واقعیت را قبول کنند که خانواده ها بخش جدی این قضیه هستند و خواست آنان قطعا باید به حساب آورده شود.

نزدیک به دوسال است که خانواده های این قربانیان با تحمل سختی های بسیار در برابر دروازه پادگان اشرف به تحصن نشسته اند و تنها خواسته آنان دیدار با عزیزانشان است و در هر تحول احتمالی این خواسته باید به رسمیت شناخته شده و محقق گردد.

اخبار تکمیلی در این رابطه در فرصت مناسب به اطلاع هموطنان رسانده خواهد شد.

به امید رهائی تک تک رفقای در بند در اسارتگاه اشرف

بنیاد خانواده سحر
20 دسامبر 2011

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اعلام جدائی مهدی نادری و جلال فیضیان از فرقه رجوی

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، هجدهم دسامبر 2011
http://www.saharngo.com/fa/story/1668

 

آقای مهدی نادری، با سابقه 23 ساله، که چندی قبل توانست از پادگان فرقه ای اشرف در عراق فرار کرده و خود را به خانواده های متحصن در مقابل این پادگان برساند طی بیانیه کوتاهی که تسلیم مسئولین بنیاد خانواده سحر نمود جدائی خود را از فرقه رجوی اعلام داشت.

متن بیانیه آقای نادری به شرح زیر است:

بنام خالق یکتا

اینجانبب مهدی نادری از شهرستان جیرفت، ورودی 1367

در تاریخ 2/9/90 از اسارتگاه اشرف خلاص شدم.

من بدینوسیله جدایی خود را از سازمان مجاهدین خلق اعلام می دارم.

اذعان به اشتباه گناه نیست. انسان با اراده ای که دارد هر زمان می تواند تغییر کند.

در یک جمله ساده و کوتاه، 23 سال پیش اشتباه کردم و فریب شعارهایی را خوردم که تا بخود آمدم دیدم در جهنم گرفتار هستم و راه بازگشت ندارم.

جوانیم، روحم، احساسم، عواطفم، خانواده ام، آزادیم، خاکم و حتی انسانیتم را کشتند و فدای منافعشان کردند. تف به این منافع پست و حقیرکه نخواستند بگویند به بن بست رسیده اند، که نخواستند بگویند خانه از پای بست ویران بوده است. صدها سوال بی پاسخ وجود دارد که جبر تاریخ روزی پاسخ آنها را خواهد گرفت.

اما خوشحالم که در این سراب گم نشدم و آزاد و رها گشتم و با پشت کردن به گذشته سیاه و تلخ، به آینده ای زیبا و درخشان امیدوارم.

به امید روزیکه یاران دربند دیگرم را در آزادی دوباره ببینم.

بار خدایا خودت کمک کن

مهدی نادری
بغداد 17/12/2011

همچنین آقای جلال فیضیان (فریدون) از کرمانشاه (ورودی 1380) نیز جدائی خود از سازمان مجاهدین خلق را اعلام نمود. او نیز در تاریخ 2/9/1390 توانست از پادگان فرقه ای اشرف فرار کرده و آزادی خود را بازیابد.

آقای فیضیان از دوستان نزدیک مهرداد امیری است که فرار مهرداد در ایجاد انگیزه فرار در وی مؤثر بوده است. دو دوست مجددا در شرایط رهائی در کنار یکدیگر ایستاده اند.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حضور و سخنرانی اعضای سابق مجاهدین در میان خانواده های متحصن ـ مقابل کمپ اشرف ـ عراق

سخنان مادر عبداللهی ، محمد حسین سبحانی ، علی قشقاوی ، عباس صادقی ، مهدی خوشحال و حسن عزیزی

(قسمت اول)

 

 

ایران قلم

16.12.2012

 

Alert icon
You need Adobe Flash Player to watch this video.
Download it from Adobe.

 

 

مادرعبداللهی:

من اینجا واقعا خیر مقدم میگم به تمام بچه هائی که چه آزاده از ایران آمدند چه از کشورهای اروپائی از جمله آقای صادقی آقای سبحانی آقای عزیزی آقای قشقاوی که واقعا زحمت کشیدند به یاری خانواده ها آمدند می دونید که حالا ایران به هر صورت ما با هزار مشکلات می آئیم خودمان را می رسانیم حالا شما حساب کنید با این دقدقه های زندگی این بچه ها واقعا جان فشانی کردند زنشان و بچه شان را گذاشتند بخاطر بچه ها برای یاری خانواده ها آمدند واقعا جای تشکر و قدر دانی داره یک منتی هست برای ما خانواده ها علی الخصوص برای من و یک افتخاری هست برای ما و واقعا من خواهش می کنم همین جا تا آنجا که می توانید به خانواده ها کمک کنید که به هر صورت من همیشه گفتم ما مدیون این بچه ها هستیم که ما را راهنمائی کردند ما را روشن کردند چه با مکتوبی چه شفاهی خانواده ها را روشن کردند و ما فهمیدیم چه جوری باید حرکت کنیم و به چه طریق بیان ما باشد که جنایاتش را آشکار وبه زبان ساده برای دنیا بفهمانیم تمام بشه هنوز شروع اش مانده این شروع نیست این یک راهی برای آزادی بچه های مان شروع اش مانده شروع جنایت هائی که در عرض 30 سال در حق جوانان ایران این ملعون انجام داده و این 30 سالی که جنایاتش در خفا بوده و در پنهانی بوده و انشااله این حرکت های برادرهائی که به اصطلاح چه در ایران هستند آزاده هستند چه در اروپا هستند اینها باید دنباله گیر این جریانات باشند و برای تمام دنیا جنایات شان را آشکار کنند.

تشکر می کنم از تک تک بچه ها اینجا جا دارد از خانم زهرا حسینی که آمده بودند خانواده هاشون و خواهران شان خیلی اینجا ناله و زجه می زدند من شاهد ناله و زجه های حسینی ها بودم و تند تند زهرا را پشت بلندگو داد می زدند و می گفتند مهدی هنوز منتظره و این مدتی از ذهن من رفت بیرون تا اینکه دو ماه پیش از اینکه من برم ایران یک ناراحتی داشتم رفتم بیمارستان جلوی بیمارستان توی آمبولانس آقای شیخی هم تشریف داشتند اتفاقا با هم رفتیم جلوی آمبولانس ارتشی ها منو صدا کردند گفتند که دو تا خانم این تو هستند من رفتم دو تا خانم را دیدم نزدیک آمبولانس رفتم هر چند به اصطلاح ارتشی ها نمی گذاشتند و دو نفر آقایونی که با این آمبولانس بود با سازمان بود بدترین فحاشی ها را کردند ولی من یک خورده مقاومت کردم رفتم جلو و این دو تا خواهران را از نزدیک دیدم یکی شان که به اصطلاح خیلی راحت نشسته بود و نگاه می کرد یک نفر یک پوشه سبزی به این صورت جلوش گرفته بود چشمانش را من می دیدم آقای شیخی با من بودند به عنوان مترجم و این یک لحظه که پوشه را آوردند پائین من اینا احساس کردم که من اینا می شناسم و جائی دیدم به هر صورت داد زدم نترس خواهرم بیا بیرون خانواده ها شما را به خدا قسم چه در ایران و چه در کشورهای اروپائی بهترین دارو و درمان و بیمارستان با هزینه خودشان در اختیار شما می گذارند هیچ نگران نباش منم به عنوان یک خواهر کوچکتر تو قابل بدان و بیا بیرون بجان عزیز شما این همینجوری مات و مبهوت انگار که به مغزش چیزی بخوره پلک هم نمی زد و همینجوری منو مثلا داشت نگاه می کرد و آن خانمی که پیشش نشسته بود یه ذره صحبت کرد برو و صحبت نکن گمشو و اینا و این آمبولانس حرکت کرد این خانم از بالای آمبولانس با اینکه به اصطلاح نصف شیشه پشت آمبولانس را از این مشبک های مات کشیده بودند بالاش ایجوری باز بود از آن بالا باز منو داشت نگاه می کرد منم باز داشتم اونا نگاهش می کردم بای بای می کردم مثلا به هر صورت نگاههای مان داشت صحبت می کرد و آن واقعا دلش می خواست که بیاد بیرون ما دور زدیم که اومدیم من عکس زهرا حسینی را توی بنر هائی که جلوی در زدند دیدم و فهمیدم که این زهرا حسینی بود که بردند که بعد دکتر اینجا آشنا بود با من صداش کردم و گفتم ان چیش بود و بردیش گفت که ناراحتی قلبی داشت و باید فردا شب عمل بشه تو بیمارستان دیگه سه چهار روز بعدش همان دکتر اومد و گفت ما او را عمل کردیم تا صبح هم حالش خوب بود ولی صبح یک دفعه رفتیم دیدیم خانم زهرا حسینی در اتاق تمام کرده و خانم زهرا حسینی همسر آقای مهدی خوشحال هستند همینجا تسلیت میگیم به آقای مهدی خوشحال و غم آخرشان باشد انشااله که روح آن مرحومه با خانم فاطمه زهرا مشهور باشد وما آن شب را به اصطلاح در نماز خانه کوچک پشت در رفتیم و دعا کردیم که ایشان اگر گناهی هم کرده باشد که نکرده به اجبار وادار شده که این اعمال را انجام بده مورد آمرزش خدا قرار بگیره و بقیه بچه های مان هم انشااله به سلامتی آزاد بشوند.

 

قبل از هر چیز به خدمت شما عرض کنم آقای سبحانی خواهش می کنم اگر لازمه نکاتی را که خیلی ضروری هست و باید خوانواده ها بدانند برای فردا برای حرکت شان و گفتار شان خواهش می کنم چند مطلبی را بفرمائید که خانواده ها بشنوند و منم در خدمت شما هستم.

 

محمد حسین سبحانی:

دست شما درد نکنه خیلی ممنون والا من حقیقتش حالا قبل از اینکه در رابطه با برنامه فردا برنامه دیگری هست، بپردازیم.  من و بچه ها و دوستانی که امدیم اینجا آقای علی قشقاوی آقای خوشحال آقای عباس صادقی آقای حسن آقای عزیزی ما در واقع به نمایندگی از سایر دوستان مان اومدیم از اروپا که در واقع به دلگرمی که خودمان پیدا بکنیم که شما ها را ببینیم خانوده ها و پدر و مادرانی که واقعا جز تحمل زجر و دوری فرزندان شان چیزی نداشتید الان خوب اومدید یک دو سالی به همت خودتان خلاصه این شرایط فراهم شده که از نزدیک بهتر بتوانید این سازمان را بشناسید ما ها هر کدام ما این پنج نفری که اومدیم هر کدام واقعا این توضیح را می دهم در واقع می خواهم شرایط را متوجه بشوید در گذشته چی بوده و الان چیه در گذشته شرایط بسیار بسیار سخت تر بوده بخاطر اینکه خانواده هائی مثل شماها آنموقع وجود نداشتند آنموقع من و امثال من که توی زندان بودیم چه تو زندانهای انفرادی همین سازمان پشت همین چهار دیواری پشت همین خاکریز چه توی ابو غریب بودیم ما ها هیچ خبری نداشتیم یعنی هیچکس نمی دونست اینجا زندان وجود داره و کسی نمی دونست آدمی مثل من هست حتی افرادی که توی سازمان بودند مثلا آقای شعبانی و سایر دوستان آنها نمی دونستند که فرضا ایکس زندان هست و خوب خیلی سخت بودش آن شرایط ، ولی الان تفاوتش اینه که شما خانواده ها اینجا هستید شما واقعا هر کدام تان که اینجا هستید شاید متوجه نشوید، ولی باعث می شوید یک لحظه یکی از این بچه ها بتواند نجات پیدا کند.  من خودم وقتی که تو زندان همین سازمان بودم همه اش در این تصور بودم که اگر آزاد شوم بتوانم فرار کنم کجا برم ؟ کی را دارم؟  ولی الان خدا را شکر خوشبختانه به کمک شما ها الان یک شرایطی فراهم شده که اینجا هستید خودتان زحمت کشیدید اینجا در هر صورت یک چیزهائی حد اقلی درست کردید حضور دارید،  هر کدام بچه ها پدر و مادران نشان می دهند عکس های شان هستش و این خودش چیه نشان می دهند که شماها هستید حالا ان فرد که داخل زندان داخل آن رندان فرقه اسیر ذهنی هست یک لحظه که ذهنش تکان بخوره این امید را داره که پشت این دیوار یک آدمهایی هستند پدرش هست مادرش هست برادرش هست اینا باعث می شود یک دلگرمی داشته باشد این حرفها هم تاکیدی هست بر اینکه حضور شما البته شما هم مشخص هست که کار دارید و زندگی دارید خودتان بچه ها دارید . ولی درسته ما خطا کردیم و بچه هائی که الان داخل زندان هستند خطا کردند ولی در هر صورت فکر می کردیم که راهمان درسته ولی خوب اشتباه کردیم حالا جا داره که همه کمک بکنیم چه ما که زودتر نجات پیدا کردیم چه شما برادران و خواهران و پدران و مادران کمک بکنیم که اینها زودتر نجات پیدا بکنند.

حالا این سئوال مطرح میشه که چه کمکی بکنیم من اعتقاد دارم همینکه شما اینجا باشید همدیگر را ببینید و هم فکری بکنید و آنکس که داخل زندان فرقه هست پشت این دیوار هست بداند که چند نفر آن پشت هستند که منتظرش هستند این حد اقلی هست که همیشه پس وجود داره،  می توانید شما این را هم فراهم کنید حالا در رابطه با خوب بلندگو و شعار دادن در هر صورت منتهی تمام اقداماتی که به نظر من البته به اصطلاح کوچکتر از آن هستم که چیزی بگم همه کارهای ما در راستای یک روشنگری هست ، حرف هست یعنی هر کاری که سازمان یعنی منجر به یک بد گفتن بد کردن بشه نا خود آگاه شما حق دارید عصبانی هستید ناراحت هستید از دوری فرزندان تان زندانی بودن فرزندان تان ولی باید در واقع توی یک شرایط خوب با صحبت با آرامش شرایط را فراهم بکنیم که چیه هر گونه به اصطلاح شائبه ای ایجاد بکنند سازمان دنبال اینه که آره این خانواده ها فلان می کنند این خانواده ها  نمی دونم مزدور هستند خانواده ها جاسوس هستند خانواده ها سنگ می اندازند چون ما ها و شما ها اومدیم پشت این دیوار در واقع ما می خواهیم پنج دقیقه بچه های مان را ببینیم چیز زیادی نمی خواهیم پنج دقیقه می خواهیم بچه های مان را ببینیم اینکاری هست که فکر می کنم شما ها باید وظیفه دارید اینجا انجام بدهید البته وظیفه تان نیست ولی در هر صورت کمکی هست که این بچه ها نیاز دارند ما هم در واقع به سهم خودمان توی اروپا که هستیم در هر صورت تو هر کشوری که زندگی می کنیم به اتفاق سایر دوستان مان تلاش می کنیم که با این نهادهای بین المللی تماس بگیریم،  بگیم سرنوشت هر کدام از این بچه ها را شما هم در واقع اگر عکس و چیزی دارید که به اصطلاح می تواند کمک بکند اگر همراه با یاداشتی باشه که بتونه ضمیمه ان بشه ما می توانیم با خودمان ببریم در هر صورت تا جائیکه می تونیم این موضوع را آنجا پی گیری می کنیم و بگیم که خانواده هائی که پشت این درب ها تحصن کردند در واقع توی سرما و گرما دارند ناراحتی می بینند در هر صورت خواستار فقط ملاقات بچه ها شان هستند نکته بعدی هم می خواستیم واقعا تشکر کنم البته قبلا به سرکار خانم عبدالهی خانم میرزائی سایر مادران و پدرانی که در دسترس بودند گفتیم ما که در واقع واقعا ما شرمنده این تلاش و فداکاری شما هستیم این تلاش و فداکاری شما باعث میشه این بچه ها دونه دونه انشااله از این به بعد فوج فوج فرار بکنند و نجات پیدا بکنند ما هم پشتیبان شما هستیم و ما هم در واقع در واقع صداتون هستیم بتونیم تو اروپا چه در نهادهای بین المللی چه در تو رسانه ها در هر صورت صدای تان را برسانیم کاری هم که شما تو این دو سال کردید کاری هست کارستان یعنی از عکس العمل خود این آقای رجوی و خانم به اصطلاح مریم رجوی شما می توانید متوجه بشوید که چه کار بزرگی صورت گرفته بدلیل اینکه در هیچ جای دنیا و در هیچ قاموسی نمی گنجد که شما حق نداشته باشید زن تو ببینی شوهر تو ببینی پدر تو ببینی مادر تو ببینی فرزند تو ببینی این موضوع را اصلا نمی توانند علنی بکنند و همین چیزهای حاشیه ای که درست می کنند تا از این موضوع فرار کنند که اساسا پس چرا نمی گذاری بچه ها را ببینند ملاقات کنند خانواده ها شان را بنا بر این ضمن اینکه من آرزوی موفقیت می کنم برای تان و آرزوی پایداری می کنم تو این کاری که دارید انجام می دهید ما هم به شما قول می دهیم که توی هر کشوری که هستیم تلاش بکنیم که صدای شما را در هر صورت درد مظلومیت شما را به گوش آنها برسانیم از همه دوستانم تشکر می کنم از خانم عبدالهی که میزبان ما بودند و شما مادران و پدران و همه تان که پذیرای ما بودید ما هم دو سه روزی اینجا مهمان هستیم می خواهیم که به هر صورت  با همدیگر صحبت کنیم و مشورت کنیم یک راه حل هائی را پیدا کنیم اگر اینجا فرصت باشد با جاهای مختلف بریم صحبت بکنیم که یک راه نجاتی برای بچه ها بصورت بهتر و سریعتر پیدا بشه انشااله

 

ادامه دارد

سخنان آقایان قشقاوی ، صادقی نژاد ، مهدی خوشحال و حسن عزیزی در قسمت های بعدی خواهد آمد

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد