_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

روزهای تاریک بغداد ( 61)

خانه زعفرانیه

محمد حسین سبحانی

sobhani_m_h@hotmail.com

از درد کلیه یا درد جدایی اکبر معینی بگذریم.

من در اتاق در حال قدم زدن بودم که حسین فرزانه سا و بیژن مشفق نیا (1) هم وارد اتاق شدند، تا به موقع برای نشست به اتاق ابراهیم ذاکری برویم.

حسین فرزانه سا از مسئولین" ستاد امنیت" بود. محل کار و استقرار وی در قرارگاه بدیع زادگان نبود. او با تحت مسئولینش در قرارگاه اشرف مستقر بود و کار "ضاد" انجام می داد و فقط برای نشست های ستادی به قرارگاه بدیع زادگان می آمد. قبل از اینكه به توضیح كار بخش "ضاد" بپردازم، ‏‏خاطره ای را از حسین فرزانه سا برایتان تعریف می كنم.

حسین فرزانه سا، برادر مهشید فرزانه سا می باشد. مهشید و همسرش محمد مقدم (2) در پایگاه تیمی موسی خیابانی و اشرف ربیعـی بسر مـی بردند كه همه در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ در درگیری با نیروهای رژیم جمهوری اسلامی به اتفاق تعـدادی از کادرهای سازمان قربانی استراتژی نادرست مسعود رجوی شدند.

یک بار من و حسین فرزانه سا با ماشین از قرارگاه اشرف به قرارگاه بدیع زادگان می آمدیم‏ و در مسیر با یکدیگر صحبت می كردیم‏. من از حسین فرزانه سا در مورد خاطراتش از شوهر خواهرش محمد مقدم و خواهرش مهشید فرزانه سا سؤال کردم. وی تعریف می کرد:

"مهشید و همسرش محمد مقدم در " پایگاه موسی و اشرف " در خانه زعفرانیه مستقر بودند، من تقریباً از دو الی سه ماه قبل از ۳۰ خرداد دیگر خواهرم را ندیدم. سازمان گفته بود که من خانه دیگری بگیرم. من آن موقع حدس می زدم خانه برای مهشید و محـمد مقـدم مورد استـفاده قـرار می گیرد، بنابراین به خـانه خودمان! در زعـفرانیه نمی رفتم و در یك خانه دیگر زندگی می كردم. وقتی كه خبر شهادت موسی و اشرف را در خیابان زعفرانیه از رادیو شنیدم، تازه متوجه شدم كه موسی و اشرف نیز در خانه ما بوده اند. بعد ها مادرم تعریف می كرد كه او مدتی در خانه مان در زعـفـرانیه پیش مهشید بوده است ولی به دستـور سازمان به یک خانه دیگر منتقل می شود.»

مادر حسین و مهشید در سازمان به نام "مادر فرزانه سا" معروف بود‏. وی در سال ۱۳۶۹ به هیچ عنوان مایل نبود كه در عراق باقی بماند. ولی سازمان می خواست او را نیز مانند تعدادی دیگر از مادران اعضای سازمان در عراق نگه دارد. من چندین بار با مادر حسین فرزانه سا صحبت کرده بودم، وی تقریباً به دلیل دنیا دیدگی و شجاعت جلوی حرف های سازمان کم نمی آورد و همچنان مایل نبود در عراق بماند و با سازمان اختلاف پیدا کرده بود که سرانجام سازمان مجبور شد او را به فرانسه منتقل کند.

زیرنویس ها:

 (1) بیژن مشفق نیا اهل اهواز و از اعضای شورای مرکزی و معاونین هیئت اجرایی سازمان بود. وی به اتفاق اکبر معینی مسئولیت پیگیری اعضای جدا شده سازمان، در شهر رمادی را برعهده داشتند و هر دو تحت مسئولیت موسوی سیگاری نیا قرار داشتند. وی دو تا فرزند داشت که نگران آنها بود، نمی دانم الان آنها نیز در دام سازمان گرفتار و به عراق برده شده اند یا خیر. در هر صورت امیدوارم که چنین نشده باشد. مهین مشفق نیا از اعضای هیئت اجرایی سازمان نیز خواهر وی می باشد.

(2) محمد مقدم با نام تشکیلاتی صابر، در ابتدا مسئول حفاظت و امنیت " ستاد انزلی " در تهران بود. وی از اعضای ستاد فرماندهی برپایی تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در تهران بود. وی بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ فرماندهی حفاظت موسی خیابانی و اشرف ربیعی (همسر اول مسعود رجوی ) را برعهده گرفت. مسعود رجوی در اطلاعیه خود به مناسبت سالگرد ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در نشریه اتحادیه انجمن های دانشجویان مسلمان خارج کشورــ شماره ۴۳ ــ صفحه ۷ در مورد محمد مقدم نوشته است:

" محمد مقدم و سعید غیور از فرماندهان صحنه تظاهرات ۳۰ خرداد بودند، محمد مقدم بعداً فـرماندهـی گارد حفاظـت سردار شهید خلق موسـی خیابانـی را بر عهـده داشت و به اتفاق همـسر مجاهدش مهشید فرزانه سا در کنار سردار آزادی در همان روز۱۹ بهمن ۱۳۶۰ به شهادت رسید."

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد