_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

دو مطلب "عرعر عربستان" از حسن زبل و پاسخ به نظرات مطلب قبلی از بهزاد علیشاهی

 

 

وبلاگ حسن زبل، هفتم ژانویه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-871.aspx

 

عرعر عربستان حسن زبل--- ازفرفرفرط خوشحالی به لوک لوک لکنت افتادم که شنیدم هف هف هفتاد نفر ما را میخوان ببرن عرعرعربستان ؛ چون همه اش می ترترترسیدم که بعد از سی سال سکونت تو عراق ما را ببرن یه جای سرد مثل نروژ که هم سرده هم بیابون نداره هم دیکتاتوری مثل صدام نداره ,هم به ما جا و پول و اجازه نشو ونمو نمیده , تازه ما هم هیچ کمکی بهش نمیتونیم بکنیم نه وهابیه ,نه خاک ایران را میخواد و نه از بمب وانفجار خوشش میاد فقط پول داره که عربستان هم داره ,اگه نروژگاز داره ؛ عربستان هم نفت داره و شکم پادشاهش از کل معادن نروژ هم بیشتر گاز داره,مردیم از بس ارباب عوض کردیم وقتشه یه سروسامانی بگیریم . میترسم ما مجاهدین وقتی به آرزوی دیرینه کسب قدرت در ایران و ریاست جمهوری خواهر مریم نائل بیاییم که از ایران به اندازه همان دهکده اورسورواز در فرانسه بیشتر نمانده باشد که خواهر مریم بر آن ریاست کند , اگر اینجور باشد به نظر من خواهر مریم همین رئیس جمهور مقاومت بماند سنگین تر است , روزی ایرانی که ما مجاهدین میخواستیم با انفجار و بمب تسخیرش کنیم بزرگ بود بعد که نشد و آمدیم عراق و با برادر صدام حسین قرار داد بستیم بخشی از آن را در جنوب و غرب بخشیدیم به صدام , البته خب هم پیمان استراتژیک ما بود بد بود دست خالی بیاییم عراق ؛ یک جاهایی را باید میبخشیدیم و یک جاهایی را هم باید اطلاعات میدادیم که خراب کند و یک جاهایی هم که او میگفت خودمان باید بمب میگذاشتیم و خراب میکردیم , البته بعد صدام رفت و ما با ریگی هم پیمان استراتژیک شدیم و یک بخشهایی را از آنطرف ایران هم به او بخشیدیم که او هم گیر افتاد و ما با آمریکایی ها هم پیمان شدیم و قول یک قسمتهایی را به او ویک قسمتهایی را هم به دوستش در خاورمیانه دادیم و کمی هم اطلاعات بعنوان حسن نیست ضمیمه کردیم که اوهم رفت و حالا مثل اینکه قرار است تعدادی از ما بروند عربستان که بسته به اینکه این تعداد از مسئولین بالا باشند و چه قدر بالا باشند خلیج و بخشی از نواحی را هم باید به آنها ببخشیم و یک جاهایی راهم خراب کنیم و خلاصه اگر اینطوری پیش برود چیزی از ایران به خودمان نمیرسد . البته برادر مسعود و خواهر مر یم برعکس اینکه خیلی ها میگویند قدرت طلب هستند و به فکر کسب قدرت هستند , خیلی هم قانع هستندو فکر همه جا را کرده اند و الان خیلی وقت است که از ایران فقط تهران را میخواهند و بس و ماهم فقط شعار میدادیم که "مریم مهر تابان می بریمت به تهران" که البته این شعار هم مثل بقیه شعارهایمان که عدو شود سبب خیر؛ ممکن است توسط خود جمهوری اسلامی محقق شود و ممکن است که ما و خواهر مریم را یکجا ببرند به تهران و زحمت ما را کم کنند ؛ آخ که نه صدام به دردمان خورد نه آمریکا و نه صالح مطلک و طارق الهاشمی و ایادعلاوی , حالا ببینیم این شاه عربستان چه میکنه برامون , ما که آویزون هر کی شدیم یا سقوط کرد یا مثل اوباما جیبش خالی شد و میخواد ارتش وپنتاگونش را از بی پولی برگردونه آمریکا ؛حالا که ممکنه ما بریم عربستان خداکنه که اینجا هم چاه نفت وحرص پادشاهش وتنفرش از شیعه و خصومتش با ایران و ایرانی یه وقت کم نشه تا بتونیم یه نفسی بکشیم----

--پاسخ به نظرات

کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه " حالت چطوره؟ " و تو جواب میدی "خوبم" کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: " میدونم خوب نیستی! وب سایت پست الکترونیک

بهزاد – کاش وقتی جواب میدی خوب نیستم یکی بغلت کنه و آروم بگه چرا؟

جمعه 16 دی1390 ساعت: 21:50 توسط:صفر اينجا سرزمين واژگان واژگون است : جايي كه گنج ، جنگ ميشود درمان ، نامرد ميشود قهقه ، هق هق ميشود اما دزد، همان دزد است و درد همان درد...

بهزاد – خواستم بنویسم "مدیر " وبلاگ ترسیدم دنیای وارونه واژگان کار دستم بدهم

جمعه 16 دی1390 ساعت: 16:36 توسط:ترفند جدید قجر قجر تعدادی از چماقدارارن خودش رو جمع آوری کرده و برای تبلیغات و لاپوشانی هم اسم داوطلبان را روی انها میگذارد و کماکان نفرات ناراضی و معترض در قرنطینه و بند میمانند. این ترفند از پیش رسوا را محکوم می کنیم.

بهزاد – لطفا توضیح بیشتر

پنجشنبه 15 دی1390 ساعت: 16:50 توسط:سامان بهزاد علیشاهی، دلاوری ایرانی که باگوشت و خون و پوست و استخوان خود خیانت و جنایت و دنائت رجوی و زنش را تجربه کرده. با رجز خوانی های بی بها، بهزاد علیشاهی را نمی توانید از توصیف صحنه های جنایتی را که شاهدش بوده دور کنید. اگر بلم رجوی به گل نشسته، در نتیجه رنج و شکنج علیشاهی هایی ست که ننگ و خواری در رکاب رجوی عیاش را تاب برنیاوردند. رجوی و اشرفش در آرزوی تاجگذاری و پست های ریاست در ایران، در گوشه و اکناف خارج از ایران حیثیت و شرف و اعتبار از دست داده و در تاریخ امروز و فردای ایران بیگانه و جایی ندارند. تا رسوا شود هر که در او غش باشد. سالیان سال قر خوردن مریم قجر هم گرهی از انبوه حقه بازی های رجوی باز نکرد

. بهزاد – شرمنده فرمودید , باور کنید ما بی دلخوشی تعریف و بی ترس از تهدید و فحش کماکان کارمان را خواهیم کرد. ر

پنجشنبه 15 دی1390 ساعت: 13:49 توسط:شهاب من جداشده هستم تو هم اگر اسمم را بگویم میشناسی مرا و من خوب تو را میشاسم با روحیه طنزت هم آشنا هستم و عجب گل گفتی مطلب خوبی بود مرسی بهزاد جان ما ساکتیم تو اما بگو و بنویس و نمیدانم چرا ما ساکتیم البته از نظر تو که مشکلی نیست ؟

بهزاد – من هم اگر اسمم را نمیگفتم تو نمیشناختی ولی اسمت را یکجوری خصوصی بهم بگو

پنجشنبه 15 دی1390 ساعت: 7:34 توسط:پیمان خیلی به دلم نشست . به خوب مطلبی و به بهترین شیوه اشاره کردی .از زبان دل خیلی ها چقدر زیبا این وعده و ونیرنگ کثیف را باز کردی. همیشه این وعده و وعید چند ساعت و چند روز و چند ماه وچند...........مرا میکشت که همین وعده سبب تباهی عمر و آرزو بهترین جوانهای ما در اشرف شد که حالا همه بترسند اینها بیان بیرون آبروشون رو ببرند

. بهزاد – کاش به بردن آبرو ختم شود این رشته سر دراز دارد/

پنجشنبه 15 دی1390 ساعت: 0:30 توسط:صالح تورو خدا جواب اینا را بده که کامنت گذاشتن اصلا میخوام ببینم جطور جواب میدی ولی از اینگذشته مطلبت حرف نداشت خدا از هواداری مجاهدین کمت نکنه

بهزاد – دارم جواب میدم عزیز فقط بخاطر تو

چهارشنبه 14 دی1390 ساعت: 19:7 توسط:آرش اینهمه وبلاگ و وبسایت در انتقاد و نفی حکومت جمهوری اسلامی و نقض حقوق بشر در ایران هست. من تعجب می کنم که چرا وابستگان رجوی نمی توانند بفهمند که این وبلاگ به نقد افکار و اعمال فرقه آنها می پردازد.

بهزاد – آرش جان اگه اینو میفهمیدن که دیگه بهشون نمیگفتیم فرقه

چهارشنبه 14 دی1390 ساعت: 18:50 توسط:آزاده این مثلا مجاهدین از همان اول مخشون تاب داشت الان هم که چند سال هست توی عراق البته ببخشید توی حصار اشرف دقیقا مثل غار نشین ها زندگی کردن و با دیدن یک گوشی موبایل مخشون هنگ میکنه اینها اگه بیان توی اجتماع جز آبرو ریزی برای جماعت ایرانی و فارسی زبان چیزی ندارن.دلم به حالشون خیلی می سوزه که یارو مسعود ددری چند ساله با عفریته قجرش زده به چاک و اینها هنوز هم حالیشون نیست دو دوتا چند تاست با کی رفتن سیزده به در.چند روز پیش یه گزارش ازشون دیدم خاک بر سرها قاط زدن خانواده های خودشون رو با تیرکمون داشتن می زدن و بد و بیراه می گفتن.خدا بهشون شفا بده

بهزاد –به وقت یادم بنداز که داستان اولین بار که موبایل دیدم را برات بگم

چهارشنبه 14 دی1390 ساعت: 16:21 توسط:جاویدان اگه اینجوره خدا مجاهدین خلق را همینطوری به خواست خودشون تو بیابون عراق ماندگار بکنه , من نمیدونم اینا رو مثلن جمهوری اسلامی میخواد چه کار نه به درد محاکمه میخورن نه چیزی حالیشونه نه خاصیتی دارن بخدا تو عراق ماندگار بمانن به نفع جمهوری اسلامیه

بهزاد – اون که آره اما تلاش ما یه کار انسانی برای آدمهای اسیر و خانواده های منتظره

چهارشنبه 14 دی1390 ساعت: 14:20 توسط:به فکر رهایی مردم نشان شاخص مزدوری و وابستگی بهزاد علیشاهی همین که اگر تمام این وبلاگ را بگردید یک کلمه در رابطه با جمهوری اسلامی و نفی آن به چشمتان نمیخورد

بهزاد – با این حساب و این سند وب سایت های زیر هم وابسته و مزدور هستند http://hafizonlove.com/ http://weather.ir/ http://www.loghatnaameh.org/ و انبوهی مزدوردیگر

چهارشنبه 14 دی1390 ساعت: 13:38 توسط:صهبا از چیزهایی که میگی دیگه شک ندارم که واقعا تو اشرف هستی و یک مدافع تمام عیار و هوادار سرسخت و خلاصه ساندیس خور مجاهدینی

بهزاد – خدا نجاتمون بده

چهارشنبه 14 دی1390 ساعت: 13:35 توسط:ساسان تو که فکر میکنی طنازی و طنز نویس و نویسنده و این چیزها مگه رژیم آخوندی کم موضوع طنز داره یا فکر میکنی اونها مقدس هستند نباید درباره اونها طنز بنویسی

بهزاد – حالا چرا بجای اینهمه عصبانیت خودت دست به کار نمیشی وبلاگ درست کردن که راحته از عصبانیت و نفرتت هم کم کنی و نخوای ادای دیکتاتورهارا دبیاری که به بقیه بگن چی ننویس و چی بنویس طنزت کم کم راه میفته

چهارشنبه 14 دی1390 ساعت: 13:33 توسط:یعقوب امروز دیگر خائن و اپورتونیست بودن مسعود و مریم رجوی و ابریشمچی و بطور کلی " باند رجوی " به همه مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور ثابت شده است ، ولی ایکاش جدا شدگان از باند رجوی از جمله " بهزاد علی شاهی " علاوه بر افشای این باند تبهکار کمی هم نوک تیز حملات خود را متوجه رژیم ننگین و مزدور جمهوری اسلامی مینمودند .

بهزاد – عجبیه با اینهمه سایتی که در باره جمهوری اسلامی هست رای به عدم کفایت در اون قسمت ندادی و به این چند تا وبلاگ و سایت انگشت شمار میگی بسه ؟ دنیای وب و اینترنت بزرگه اگه مرحمت کنی و اجازه بدی هرکی هرچی میخواد بنویسه من یکی که تا ابد سپاسگزارتم

چهارشنبه 14 دی1390 ساعت: 13:17 توسط:راهی خیلی با مفهوم بود واقعا از مجاهدین بعید نیست به این خاطر جشن پیروزی بگیرند

بهزاد – بعید نیست ؟! برای کمتر از این هم جشن میگیرن مگه نشنیدی میگن قمار باز اگه نگه ..... میترکه اینا هم اگه نگن پیروز شدیم که میترکن رمز ماندگاری ما مجاهدین

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رمز ماندگاری ما مجاهدین

 

 

حسن زبل، وبلاگ حسن زیل، چهارم ژانویه 2012
http://hasanzebel.blogfa.com/post-870.aspx

 

برخلاف اینکه همه فکر میکنند اشرف تعطیل شد و کار مجاهدین تمام است باید بگویم مجاهدین ماندگار شدند ,اگر تعطیلی به این اشکال ظاهری باشد که ما کلا سی ساله تعطیلیم ولی اینطور نیست , ما در این سالها ماندگاری خود را از شش ساعت به شش روز و از شش روز به شش ماه و از شش ماه به شش سال و از شش سال به ششصد سال ارتقا داده ایم , اگر فکر میکنید گیج شده اید و متوجه منظورم نمیشوید برایتان توضیح میدهم .

ما در اوایل انقلاب قرار بود با یک تظاهرات مسلحانه در تهران شش ساعته قدرت را قبضه کنیم که نشد البته تظاهرات به انجام رسید ولی کسب قدرت به سرانجام و فرجام نرسید و بعد طبق تحلیل قرار شد با انفجار و ترور سران جمهوری اسلامی شش روزه به قدرت برسیم , که البته نگرفت و نشد یعنی انفجارانجام و خشونت به کار آمد اما قدرت به بار نیامد , بعد قرار شد شورای ملی مقاومت تشکیل شود و حداکثر شش ماهه این قدرت کذایی راکسب کنیم که شورا تشکیل شد ولی باز قدرت تحصیل نشد؛بعد شش ماه گذشت و ما ارتش آزادیبخش تشکیل دادیم و قرار شد با کمک سیدالرئیس شش سال نشده برویم تهران و تا بخواهید شعار” مریم مهر تابان میبریمش به تهران” دادیم که شش سال گذشت و ما تهران نرفتیم ولی رمز ماندگاری دستمان آمد ,یعنی فهمیدیم اگر همان شش ساعت اول به قدرت رسیده بودیم و جمهوری دمکراتیک اسلامی را تاسیس کرده بودیم و خواهرمریم را رئیس جمهور منتخب میکردیم ومردم را وامیداشتیم که انقلاب ایدئولوژیک بکنند واین حرفها از ساعت هفتم تظاهرات میشد و مردم علیه ما شعار میدادند و هم سرنگونمان میکردند و هم بی آبرویمان ولی خدا خواست که ما در خاک عراق ماندگار بشویم .

البته در نشست آخری که ما با صدا و عکس برادر مسعود بطور زنده داشتیم وقتی بعضی بچه ها که به فکر ماندگاری سازمان نیستند پرسیدند که با این جابجایی واین وضع اشرف سرنگونی چه میشود ؟ برادر مسعود گفت شما با کم چیزی در نیفتاده اید ,به این سادگی ها نیست حکومت عثمانی ششصد سال طول کشید تا ازبین برود . و من آنموقع فهمیدم که ما حداقل تا ششصد سال دیگر ماندگار شدیم حالا میخواهد اشرف باشد یا لیبرتی یا هر خراب شده دیگر, خب البته ما نصف بیشتر راه راتقریبا طی کرده ایم و همین بیست سی ساله ره صد ساله رفته ایم مثلا به اندازه صد سال تعهد داده ایم و به اندازه صد سال برادر مسعود چراغ خاموش کرده و گفته اگرمیخواهید بروید و تا چراغ خاموشه بروید که اگرفیلم این خاموش و روشن کردنها را پشت سر هم ادیت کنیم خودش رقص نوری میشود برای ترانه های رپ , البته ما هم به اندازه صد سال وفاداری خود را به برادر مسعود نشان داده ایم و هر بار که چراغ خاموش کرده ما از جای خود در سالن تکان نخورده ایم و گفته ایم اگر کوهها بجنبند ما جنب نخواهیم خورد ؛ البته تعداد کمی از مجاهدین بودند که بریده و مزدور بودند و خواستند از خاموشی چراغ سوءاستفاده کنند و بروند که خوشبختانه با هوشیاری برادران حفاظت دستگیر شدند و به سزای خیانت به رهبری رسیدند و این درسی شد برای ماندگاری ما در خاموشی های بعدی, بیچاره ها خبر نداشتند که این خاموش کردنها استعاره است .

بگذریم داشتم میگفتم به اندازه صد سال بر ما گذشته حالا مانده حدود پانصد سال دیگه که البته چون بنا به ماندگاری مجاهدین است ممکن است تمدید هم بشود.

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیام تودیع حسن زبل

 

 

وبلاگ حسن زبل، سی ام دسامبر 2011
http://hasanzebel.blogfa.com/

 

اکنون که بارسفربسته تا از اشرف بروم یاد برادر مسعود افتادم که موقع آمدن به عراق پیام تودیع فرستاد و گفت میروم که آتش برافروزم در کوهستانها و البته عراق کوهستان نداشت من هم الان به درستی نمیدانم که اروپا آیا سنگ و آجر دارد یا نه ولی به هرحال تیرو کمان را با خود میبرم من تمام اسباب و لوازم اعم از طشت و آفتابه و قوری و فانوس و بخاری و... را باخود به لیبرتی میبرم البته فانوس و بخاری خاموشه ولی بخاطر نفت نیست هنوز یه عالم نفت توشه . بگذریم

اینهمه گفتیم اشرف کانون استراتژیک مقاومت مردم ایران است من الان میخوام این کانون را با خودم جابجا کنم وبه لیبرتی ببرم اما نمیدانم دقیقا کانون جنبش توچیه ؟ علی القاعده تو قوری و آفتابه و بخاری نباید باشه ؛ توی خودم هم که مطمئنم نیست اگر کانون جنبشی به این بزرگی در من یا هرکدام از مجاهدین اشرف بود الان باید دل دردی سوء هاضمه ای چیزی میداشتیم که به حمد الله همه از این بابت سالم هستیم و مشکلات دیگرما هم ظاهرا ربطی به جنبش ندارد . به هر حال ما همه وسایل منقول را با خود میبریم شاید جنبش توی یکی از آنها بود .

اما شعار"ایران اشرف آزادی" هم که خیلی ها ایراد میگیرند که چه شد؟ این شعار فقط مسیر ما را مشخص میکرد ونه چیز دیگری و تاریخ نشان داده که شعار برحقی هم بود .ما از ایران به اشرف آمدیم و الان به کمپ آزادی میرویم خب کجای این شعار ایراد دارد ؟ اینکه که گفتیم اشرف ناموس هر مجاهد خلق است و بعد ولش کردیم هم مشکلی نیست ول کردن ناموس بعضی مواقع یک انقلاب است مثل انقلاب ایدئولوژیک که برادر شریف ناموسش را به برادر مسعود داد .مثل تحویل سلاح که ناموس هر مجاهدبود ,ما این ناموس را به آمریکایی ها دادیم و بعد فهمیدیم مجاهد بی سلاح قوی تر هم هست ؛ البته بعد از هر تحویل دادن ناموس مجاهدین یک ناموس کوچکتر به دست آورده اند که کارشان را موقتی راه می اندازد مثلا برادر شریف بعد از تحویل خواهر مریم مینا خیابانی را به دست آورد و ما بعد از تحویل سلاح به آمریکایی ها تیرو کمان به دست آوردیم و الان بعد از تحویل اشرف به عراقی ها کمپ لیبرتی را به دست می آوریم .

تنها شعاری که من هنوز حکمتش را نفهمیدم و فکر میکنم یک جای کارش ایراد داشته باشد این شعار بیا بیا بود ؛ما اینهمه در اشرف شعاردادیم بیا بیا اما نه آنکه باید بیاید آمد و نه آنکه باید بماند ماند و نه آنکه باید برود رفت ؛ میخواستیم ایاد علاوی بیاید اما ؛ با بمب خودش ,شانتاژ آمریکا و پول ما هم زورش نرسید که بیاید , میخواستیم مالکی برود اما نرفت؛ میخواستیم خودمان بمانیم اما نشد ؛ رسم روزگار است وکاریش نمیشود کرد الان که ما در حال رفتن هستیم ؛ پیش از ما طارق الهاشمی رفته و قبل تر آمریکایی ها رفته اند و ما که میخواستیم در اشرف بمانیم بجایش در لیست تروریستی مانده ایم و خلاصه شعار بیا بیا حسابی قرو قاطی شده .به هر حال باید زود این پیام را تمام کنم و بنشینم برای لیبرتی چند تا شعار درست کنم مثلا ما باید بجای مجاهدین اشرف نشان بشویم مجاهدلیبرتی نشان یا بجای اشرف بیقراره باید بگیم لیبرتی حال نداره و فکر میکنم این شعار بیا بیا را هم باید عوض کنیم با رفتم که رفتم بقول مشاور خانم رجوی رئیس جمهور برگزیده : از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان رفتم که رفتم . 

 

بی بی سی فارسی

بی بی سی عربی

پرس تی وی انگلیسی

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین خلق و بازیهای سیاسی ناکارآمدشان

 

 

بهزاد علیشاهی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و هشتم دسامبر 2011
http://www.cibloggers.com/

 

سازمان مجاهدین خلق در تمام سالهای حیاتش بیشتر در نقش یک گروه مزدور و وابسته ایفای نقش کرده است ، یک مافیا و یک فرقه که توانمندی خود را نیز در همین راستا رشد داده است.

شاید برای همین است که مجاهدین خلق همیشه در بازیهای سیاسی ناموفق بوده اند ؛ آنها بخوبی میتوانند مخالفانشان را کتک بزنند و ترور کنند بخوبی میتوانند انفجار ایجاد کنند و اطلاعات جمع آوری کرده و بفروشند. آنها در گروگانگیری؛ شکنجه ؛ وادار کردن به اطاعت و نیز وادار کردن اعضا حتی به خودسوزی هم تبحر دارند ؛ اما در کار سیاسی به همین اندازه ناموفق هستند .

از جمله بازیهای شکست خورده این گروه در عراق بازی آنها با ائتلاف العراقیه است ؛ این بازی را مجاهدین به امید برد شروع کرد ؛ آنها فکر میکردند که معادله پول هنگفت مجاهدین باضافه عطش این ائتلاف به قدرت که نماینده آنها در جلوی کاخ سفید فریاد میزد و باز باضافه تمایل مشترک به بحران مساوی خواهد بود با به قدرت رسیدن این ائتلاف و ظهور یک صدام حسین جدید و پایان دوران یتیمی سازمان در خاک عراق .

اما یخ این بازی سیاسی مجاهدین نگرفت ؛ سفر نوری مالکی به آمریکا و ملاقاتش با اوباما و نیز اقدام دستگاه قضایی عراق وتحولات اخیر این فهرست مطبوع برای مجاهدین منجمله جداشدن برخی از اعضای آن و اطاعت نکردن از تصمیمات رهبری برای شکست دولت و همچنین وضعیت طارق الهاشمی برای مجاهدین پایان یک رویا و شکست بازی سیاسی آنها بود؛رویایی که از نظر تشکیلات داخلی همه نابسامانی ها را به روز به حقیقت پیوستن آن حواله میدادند تا جایی که به طنز در درون فرقه با هر مشکلی میگفتند که "ایاد علاوی میاد درست میشه"

بازی مجاهدین برای خروج از لیست تروریستی آمریکا و کسب مشروعیت و نیز کسب حمایت و حفاظت در عراق توسط آمریکا و جناح جنگ طلبش هم گرچه با خرج بسیار گزاف همراه بود اما باز با شکست مواجه شد ؛ آنها به سخنرانان پول دادند , برای آگهی دادن به روزنامه های مشهور و سایر رسانه ها نیز پول دادند و همچنین برای جمع کردن بیخانمانها و نمایشات اینچنینی هم پول بسیاری خرج کردند اما جز هدر دادن پول و تنفرعمومی چیزی نصیبشان نشد.

بازی سیاسی مظلوم نمایی در خاک عراق هم برای این سازمان یک شکست واقعی بود ؛ آنها افراد خود را به کشتن دادند و از تحریم دارو و غذا وقطع آب و برق گفتند و در اقدام اخیرشان از موشک پرانی به خاک اشرف حرف زدند ؛ اما واقعیت این است که برخلاف دوران صدام که اشرف را فقط چشمهای مسئولین مجاهدین و محافظین گارد صدام میپائیدند ,امروز هزاران چشم از دولت و ارتش عراق تا خانواده ها و افراد دیگر و خبرنگاران اشرف را میبینند . انفجاری که تکذیب شد و کسی به گفته های مجاهدین در این باره توجه نکرد , شلیک موشک کاتیوشا و مینی کاتیوشا هر دو از فاصله دو و نیم کیلومتری اشرف از نظر فنی و نظامی با توجه به برد و زاویه ای که باید شلیک کنند شاید از نظرنظامیان حرف مسخره ای به نظر به رسد اما غیر نظامی ها و مردم عادی هم این ادعا را قبول نکردند ؛شلیکی که علیرغم اینکه میتوانست دقیق باشد به بیابان اصابت کرده و شلیکی که مجاهدین هیچ فیلم و سندی در باره اش ارائه نداده اند ؛ بیشتر مواضع سیاسی و بازیهای این فرقه را مورد اصابت قرارد داده تا نقاطی از خاک اشرف که مجاهدین مدعی آن هستند .

سیاست ماندگاری در اشرف و حرفهای آیه گونه رهبری این فرقه که میگفت "اگر کوهها بجنبند اشرف از جای خود تکان نخواهد خورد"وبسیاری از جملات قصار دیگر هم پله پله و با عقب نشینی های مسئولین مجاهدین و خانم رجوی به شکست انجامید تا جایی که مجاهدین خلق که طبق سیاستشان میبایست این روزها اثبات حضورشان در اشرف و شکست نوری مالکی و مسلح شدنشان توسط جنگ طلبان آمریکایی و ایاد علاوی را جشن بگیرند , با حقارت تمام برای عوض شدن شیوه اخراجشان از یکباره اخراج شدن به تکه تکه و از طریق یک مقر واسط که قبلا زندان آمریکایی ها در عراق بوده به جشن و شادی و پایکوبی پرداخته اند .

اینها همه نشان میدهد که مجاهدین خلق نه یک گروه سیاسی که یک فرقه خطرناک تروریستی هستند وکارآیی آنها نیز در همین حد است و با آنها نیز باید به مثابه یک فرقه خطرناک برخورد کرد , فرقه ای که در حال گسترش و تکوین خود در خاک اروپاست .

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به مجاهدین اما گل ندهید!

 

 

وبلاگ حسن زبل، بیست و هفتم دسامبر 2011
http://hasanzebel.blogfa.com/post-865.aspx

 

چند وقتی که توی اروپا رسم شده که تعدادی جوان ایده آلیست گل میخرند و راه می افتند و به آدمهای عصبانی و یا غمگین گل میدهند ؛ بعضأ راه می افتند و در محله هایی که که مثلا موادمخدرفروش ها کار میکنند ویا زنان فاحشه مشغول به کار هستند گل میدهند ؛ آنها معتقدند که گل دادن آدمها را تغییر میدهد آدمهای عصبانی را خوش خلق و آدمهای غمگین را شاد و آدمهای بد را تغییر میدهد و کلا گل دادن آدمها را به فکر وا میدارد .

تعدادی از این ایده آلیست ها را میشناسم که میگفتند همه کسانی که از ما گل گرفته اند بدون استثنا لبخند زده اند و گفتند حالا میخواهیم به آدمهایی که تو میگویی خشن هستند و انتقاد ناپذیر هم گل بدهیم یعنی به مجاهدین ؛ گفتم موفق باشید به من هم خبر دهید خوب است اگر گل آنها را تغییر دهد آنوقت من اورسواز را گل باران خواهم کرد ؛ گفتند نه خودت هم باید باشی و ببینی و رفتیم دن هاخ و میزی که دارند و برای اشرف تبلیغ میکنند و سه نفر آنجا بودند که هیچ کدام را نمیشناختم ؛

گل را دادند و لبخند زدیم آنکه از همه پیرتر بود گل را گرفت بدون لبخند و بعد آنکه از همه جوان تر بود گل را از پیرتر خودشان با خشونت گرفت و سمت ما پرت داد و شروع کرد به فحش دادن ؛

دونفر دیگر هم شروع کردند به فحاشی

فحش هایشان نقل به مضمون اینها بود :

کثافت مزدور , مزدور مالکی ؛ گه خوردی به حریم پاک مجاهدین قدم گذاشتی ؛ الدنگ گل را ببر بده .... و الی آخر .

و این جوانان ایده آلیست فهمیدند که گل آدمهای عصبانی را وادار میکند لبخند بزنند و گل آدمهای غمگین را شاد میکند و گل آدمهای بد را وادار میکند فکر کنند اما گل اعضای یک فرقه را عصبانی میکند.

و

استدلال ؛ منطق و ادب یک هوادار مجاهد خلق البته مخلص

وبلاک حسن زبل، بست و هفتم دسامبر 2011
http://hasanzebel.blogfa.com/post-866.aspx

این هم تماس تلفنی یک هوادار مجاهدین خلق با تلویزیون آپادانا بعد از مصاحبه من و ادای فضل ایشان ؛ خودتان بشنوید:

برای شنیدن همچنین میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید
http://www.4shared.com/mp3/Wrj5Dc7x/mojahedin.html  

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد