_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

وقتی رجوی گروگانگیر برای اسیران و گروگانهای کمپ اشرف اشک تمساح می ریزد!!!

 

 

جلیل عبدی، بیست و ششم ژانویه 2012

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=11516

 

اگرکسی نسبت به کارکرد ونیات پلید سران منافقین آگاه نباشه وبه ماهیت ارتجاعی این فرقه تروریستی اشراف نداشته باشد ممکن است دردام این فرقه بیفتد وازموضع انسانی وحقوق بشری دل سوزی هم بکند.

ولی برای کسانی که درون این فرقه اسیر بودند وسالیان خود شاهد عوامفریبی وشیادی سران منافقین بودند و با چشم جنایتهای بیشمارو کثیف باند تبهکاروقدرت طلب منافقین رو دیدند هیچ ابهام وجای سئوالی برایشان باقی نمی ماند.

سران جنایتکارفرقه برای پیش بردن اهداف سیاسی خود با دجالیت وعوامفریبی و با سوءاستفاده ازعواطف انسانی ومواضع حقوق بشری کشورهای اروپایی مظلوم نمایی کرده ودم ازحقوق اسیران اشرف میزنند!!

سران فرقه ازطرفی هم جیغ بنفش کشیده ودولت عراق رومتهم به نقض توافقنامه با سازمان ملل دررابطه با جابجایی نفرات اشرف میکنند وبا ردیف کردن انواع درخواست های غیرمنطقی ونامعقول واینکه عراق میخواهد لیبرتی رابه زندان تبدیل کند سعی میکنند میزمذاکرات سازمان ملل با دولت عراق را بهم زده وبه شکست بکشانند ودنبال وقت کشی هرچه بیشترودرنهایت دنبال درگیری با ارتش عراق هستندواصلاًهم برای این جانیان مهم نیست چقدرازبچه های بیگناه اشرف کشته شوندوچقدرازخانوادههای ایرانی که سالیان است درآرزوی دیدارباعزیزان خودهستند داغداربشوند.

برای رجوی ودارودسته اش اصلی ترین مسئله دنبال کردن منافع سیاسی روزاست دقیقاً به همین دلیل سران فرقه تروریستی این روزها بیست وچهارساعت شبانه روزبی وقفه گوش دنیا روکرمیکنند که دولت عراق حقوق ساکنان اشرف را پایمال کرده وزیرپا گذاشته است و خواستارحفاظت بین المللی برای اشرفیان وخروج منافقین ازلیست تروریستی آمریکا میشوند.

سران گروه تروریستی ومنفوردراوج بی شرافتی به خاطر منافع حقیرانه خودشان وطن فروشی هم میکنند رذالت وپستی سرکرده منافقین مریم رجوی را بنگرید پرده های وقاحت را کاملاً کنارزده و ضمن تقدیر و دم تکان دادن از آمریکا میگوید مقاومت ایران تحریم ها را تایید میکند وضروری هستند ولی پاسخ نهایی حمایت ازمردم ایران برای تغییر رژیم است. بنابراین براحتی میتوان نتیجه گرفت که مطلقاً مسئله رجوی و دار و دسته جنایتکارش حقوق ساکنان اشرف نیست بلکه این دم زدن ازحقوق بشرو......فقط پوشی است تابه اهداف پلیدشان برسند.

دراینجا لازم است ازسران پلید فرقه پرسید مگر شما به حقوق بشروآزادی ودمکراسی اعتقاد دارید شما که بیش ازبیست سال است دختران وپسران ایرانی روبه بند کشیده وازپایه ای ترین حقوق اولیه محروم کرده اید درمناسبات شما هیچ  پسری حق ندارد با یک دختری صحبت کند وهیچ دختری هم حق ندارد به همرزم برادرش حتی سلام بکند چه برسد به اینکه در فکر ازدواج هم باشد چون بلافاصله مارک رابطه جنسی میخورد ودرنشست های جمعی انواع تهمت ها وتوهین هایی که فقط لایق خودتون هست رونثارش میکنید و بصورت وحشیانه مورد ضرب وشتم قرارمیدهید.

شما این اسیران بدبخت رو ازکوچکترین وابتدایی ترین حقوق هرانسان محروم کرده اید درمناسباتی که اعضایش حق دسترسی به تلفن واینترنت ندارند واصلاًنمیدونند با موبایل چطوری باید کارکنند دیگردم زدن ازحقوق اشرفیان حرف مفت ومسخره است.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هرزه درایی رجوی

 

 

الف. افشار، فریاد آزادی، بیست و پنجم ژانویه 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Harzeh%20Deraie%20Rajavi.HTM

 

رجوی در حق نفراتی كه در اشرف اسیر كرده جنایتهای زیادی كرده است. او آنها را علاوه بر اسیر كردن و محروم كردن از همه نعمتهای زندگی زیر فشارهای روحی شدید می گذارد كه بعدها معلوم خواهد شد.

چنانچه در مقالات آقای صرافپور نیز پیرامون انقلاب ایدئولوژیك درون مجاهدین آمده است، نشستهایی در تشكیلات رجوی در جریان است تحت عنوان «نشستهای غسل هفتگی»، در این نشستها افراد چیزهایی كه در زمینه مسائل جنسی به ذهنشان زده در نشستهای جمعی بیان می كنند كه مثلا وقتی اخبار خارجی نگاه می كردم پای فلان زن را دیدم چه فكری كردم و الی آخر...

اگر بخواهیم در این زمینه موضوع را كنكاش كنیم بایستی به سال 1372 برگردیم. رجوی در اواسط سال 1372 نشستی گذاشته بود تحت عنوان نشست با برادران كه در قرارگاه پارسیان برگزار شد در آن یك سری نفرات مرد فقط شركت كرده بودند. رجوی با هرزگی تمام به صراحت در مورد امورات جنسی صحبت كرد و از خودارضایی شدید در میان برادران صبحت به میان آورد.

در آنجا البته كسی جرأت نداشت به رجوی بگوید اینها همه نتیجه انقلاب مریم می باشد كه همه را از لذات زندگی محروم كرده ای و مجبور می كنی كه آدمها به شیوه های انحرافی كه در روانشناسی به عنوان «انحراف جنسی» نام برده می شود كشیده شوند. ولی همه در دلشان به رجوی این را می گفتند.

یكبار دیگر هم سال 1374 در اولین سری نشستهای حوض در سالن بهارستان رجوی باز به همین صراحت از پدیده خود ارضایی در میان برادران نام برد [البته شاید خجالت می كشید از این پدیده در میان خواهران نام ببرد. و شاید هم به خود آنها با همین صراحت و هرزگی در نشستهای غسل خواهران گفته است]. بعد هر سری كه برای نشستهای حوض می آمدند این نوار را برای آنها نیز پخش می كردند.

نوروز 1376 زنهای مسئول را برای نشستی بردند كه حدود یك ماه به طول انجامید. آن موقع من با یكی از زنهایی كه در ستاد ما كار می كرد به نام الف.گاف رابطه دوستی داشتم (البته به دور از چشم تشكیلات)؛ او بعد از برگشت به من گفت كه رجوی صراحتا به آنها گفته كه بایستی هر هفته در نشستهای كه برگزار می شود لحظاتی را كه در مورد مسائل جنسی و یا نسبت به مردهای پیرامونشان داشته اند را بنویسند. وی كه از این موضوع بسیار آشفته بود می گفت فضای عمومی زنها هم خیلی بهم ریخته است.

رجوی در مورد مردها سعی می كرد كه محتاطانه تر عمل كند چون بهرحال مثل زنها اینطور در اختیار او نبودند. وی در مورد مردها این طرح را سال 1380، بعد از انتهای نشستهای چهارماهه تحت عنوان «طعمه»، اجرا كرد، و اسم آنرا گذاشت نشستهای غسل هفتگی. و جالب است كه مریم آنرا «هدیه بزرگ مسعود به برادران» نام گذاشت و گفت «باز هم مسعود از خودش مایه گذاشت»، البته بگذریم كه چه مایه بدبو و كثیفی از خودش گذاشت و از آن پس این داستان ادامه داشته و ادامه دارد.

رجوی در نشستها می گفت كه گزارشات مربوط به غسل هفتگی را به مسئولین برادر بدهید، ولی من شخصاً به عینه دیده ام كه زنان گزارش جنسی مردها را می خوانده اند. این هرزگی و رواج این فرهنگ فقط از فرد بیماری مثل رجوی برمی آید كه در زن بارگی خود حد و حساب ندارد و تمام زنان شورای رهبری كه بیش از پانصد نفر بودند را به عقد و نكاح خود در می آورد و از طرفی حاضر نبود برای دیگران حتی فكر كردن به امورات جنسی را بپذیرد. یكی از اعضای شورای رهبری جدا شده فاش كرده است كه رجوی بطور رسمی همه زنان شورای رهبری را با خواندن خطبه عقد به نكاح خود در آورده است و او به این ترتیب زن بارگی خود را به عیان نشان داده است. پادشاهی كه در تاریخ ایران وجود دارد كه بیشترین زن را داشته است یكی از شاهان قاجار است كه حدود سیصد زن داشته است ولی رجوی می خواست ركورد را از مظفرالدین شاه برباید و ركورد جدیدی در تاریخ ایران بجای بگذارد با بیش از پانصد زن در حرم سرایش.

الف. افشار، عضو پیشین مجاهدین
24 ژانویه 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین درپی شکارسیاستمداران بازنشسته آلمانی؟

 

 

کانون آوا، بیست و چهارم ژانویه 2012
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view=
article&id=496:1390-11-03-23-16-48&catid=
109:1390-10-30-11-33-30&Itemid=501

 

بعد از شرکت سیاستمداران و رجال سابق آمریکایی در مراسم و سمینارهای مجاهدین که بگفته خودشان در ازاء چند هزار دلار ناقابل رگ حقوق بشری شان گل کرده و برای مجاهدین دایه داغ تر از مادر شده اند، چشممان در آلمان نیز به روی گل یکی از این بازنشسته گان روشن شد.

خانم ریتا زوسموت با سابقه عضویت در حزب دموکرات مسیحی آلمان که مدتی نیز ریاست پارلمان آلمان را بعهده داشت، اکنون بدور از سیاست رئیس انستیتو آلمان- لهستان می باشد.

روزنامه فرانکفورترروندشاو در تاریخ 14 ژانویه 2012 مقاله ای از ایشان درج کرده که بطورشگفت انگیزی سعی بر کتمان حقایق دارد واین از خانمی مثل ایشان که همسر تاریخدانی نیز دارند، بسیار بعید بنظرمی رسد.

خانم زوسموت در این مقاله از اشرف و حقوق ساکنین آن دفاع می کند. تا اینجا اشکالی ندارد و نظرایشان قابل احترام هست ولی این خانم مثلا سیاستمدار با سابقه ریاست برپارلمان آلمان در این مقاله کذایی حتی یک کلمه اسم مجاهدین را برزبان نمی آورد. انگار اشرف و ساکنین آن از مارس آمده اند و از هوا بربیابانهای عراق نازل شده اند.

مقاله خانم زوسموت انقدر آشش شور است که هیچکدام از سایتهای زنجیره ای مجاهدین ترجمه فارسی نطقیات ایشان را درج نکرده اند.

کانون آوا بمنظور آگاهی افکارعمومی از شیوه های رذیلانه سازمان مجاهدین در بکارگرفتن سیاستمداران سابق غربی جهت پیشبرد اهداف سازمانی، کل مقاله خانم زوسموت را ترجمه میکند که در زیر از نظر شما می گذرد.
ضمنا جوابیه کانون آوا نیز در دنباله ترجمه مقاله آورده می شود.

مقاله ای از ریتا زوسموت – 14 ژانویه 2012
http://www.fr-online.de/meinung/gastbeitrag-von-rita-suessmuth-
die-tragoedie-der-menschen-vom-camp-ashraf,1472602,11445444.html

تراژدی انسانهای کمپ اشرف
هزاران فراری ایرانی در تبعید در عراق بسرمی برند. آنها بطور جدی در خطرهستند. آلمان باید حداقل به بعضی از آنها حق پناهندگی اعطاء کند.
در عراق در حال حاضر یک فاجعه غیر انسانی درحال تکوین است:
انحلال وحشیانه اردوگاه اشرف در حال آماده سازی است. بیش از بیست سال است که در انجا دگراندیشان ایرانی در تبعیدبسرمی برند. در حال حاضر تعداد آنها حدود 3300 می باشد. 300 تن از آنها قبلا به عنوان پناهنده در آلمان زندگی می کردند جایی که بستگانشان هنوز در آنجا اقامت دارند. آنها (افراد کمپ اشرف) "افراد حفاظت شده" تحت کنوانسیون ژنو هستند که تا سال 2009 تحت حفاظت نیروهای آمریکایی در عراق بوده اند. از زمانیکه مسئولیت امنیت انها به عراق سپرده شده، وضعیت این مخالفین به طور چشمگیری رو به زوال گذاشت. در جولای 2009، و در آوریل 2011، در حملات ارتش عراق به انها 47 نفرکشته و در حدود 1000 نفر نیز مجروح شدند.
دولت عراق تحت ریاست نوری المالکی خواست که اردوگاه اشرف را تا اواخر سال 2011 ببندد، ساکنان آنرا ابتدا در داخل کشورعراق نقل مکان دهد و پس از آن اخراج کند. پس از تظاهرات های بین المللی با درخواست پیداکردن راه حلی برای این وضعیت تهدید کننده در اوایل دسامبر 2011، اشتون رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و دبیر کل سازمان ملل بان کی مون در این قضیه دخالت کردند. آنجلا مرکل صدر اعظم شخصا با نخست وزیر عراق تماس گرفت و از وی خواست تا تاریخ اخراج را به تعویق بیاندازد و متعهد به انجام یک اسکان بی خطر بشود. همچنین دخالت نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای عراق، مارتین کوبلر، کمک کرد تا اخراج تعویق شش ما به تعویق بیافتد. در اطلاعیه مورخ 25 دسامبراما، به انحلال این اردوگاه و اسکان در پایگاه نظامی سابق آمریکا کمپ آزادی تاکید شده است.
بخش بزرگی از ساکنان اردوگاه جوان هستند واز چند وقت پیش در آنجا بسرمی برند. اینها بخاطر اقدامات ضد انسانی رژیم ایران علیه مخالفان به عراق فرارکردند تا در کمپ اشرف درسازماندهی و شکل گیری یک جنبش دموکراتیک جدید شرکت کنند. علاوه بر فراریانی که از غرب به آنجا رفته اند، افرادی بخصوص زنان وجود دارند که از زندانهای ایران توانستند در بروند. زندگی اینها در ایران پس از مدتی طولانی حبس و آزار و اذیت بعدی در خطربود. آنها در اشرف مورد پذیرایی قرار گرفته و چون قبلا شکنجه شده بودند، مورد درمان قرارگرفتند.
با توجه به واقعه های ویرانگری که عراق در حال حاضر باآنها روبروست، ساکنان اردوگاه اشرف در هیچ مکانی در داخل عراق در ایمنی نیستند. مابین روزهای 25 و 28 دسامبر ساکنان از حمله موشکی به کمپ خبردادند. انتقال برنامه ریزی شده به مجاورت فرودگاه از طریق یک مسیر خطرناک صورت می گیرد که احتمال حملات خشونت آمیزدرآن وجوددارد.
علاوه بر این، شرایط کمپ درنظرگرفته شده لیبرتی نیز نگران کننده است. پس از این که ارتش ایالات متحده در سال 2009 این کمپ را تخلیه کرد، این اردوگاه مورد غارت و خرابکاری قرار گرفت که آن را تقریبا غیرقابل سکونت کرده است. حتی حداقل شرایط انسانی و بهداشتی وجود ندارد. به جای اینکه این اردوگاه برای سکنه گزینی آماده بشود، اطراف آن را در حال حاضر با دیوارهای بتونی و دوربین های نظارتی احاطه کرده اند. به این درخواست که وکلا و کارشناسان از این منطقه دیدار کنند ترتیب اثرداده نشده است. دولت عراق با اتکا به "حاکمیت دولتی " به نظر می رسد که مصمم است به فشارایران تن دردهد. قبل از آگاه شدن از غارت وخرابکاری در کمپ لیبرتی ، 400 تن از ساکنان اردوگاه اشرف با اسکان موافقت کرده بودند و تمایل به سازش و انعطاف پذیری خودشان را نشان داده بودند. در این موقعیت خطرناک، فقط در خواستهای اضطراری به سازمان ملل متحد، ایالات متحده و جامعه اروپای ما می تواند از خشونت بیشتر جلوگیری کند.
پس از اینکه جامعه بین المللی در اواخر سال 2011 مانع از اخراج خشونت آمیز کمپ شد، فشار بر دولت عراق نباید به هیچ عنوان فروکش کند. قرارمورد توافق نباید تضعیف بشود، ساکنان نباید در شرایط زندگی غیر قابل قبول یا حتی مرگ قرار بگیرند. با توجه به بدتر شدن روزمره وضعیت امنیتی، لازم است که کمک بشود ساکنان اشرف به یک پناهگاه امن در کشورهایی در داخل و خارج از اروپا منتقل شوند. بعد از دخالت سازمان ملل متحد، ساکنان درخواست پناهندگی داده اند تا به کشورهای امنی که بعضی از آنها موافقت پذیرش خودرا اعلام کرده اند، روانه شوند.
صدرالاعظم آلمان در نامه ای به نخست وزیر عراق ضمنا گفته است که که آلمان نیز آماده است پس از چک کردن مدارک، پناهندگانی را از اشرف مورد پذیرش قراردهد. حقوق بشر و انسانیت مارا متعهد می کنند هر کاری که ممکن است انجام بدهیم که مانع از کشته شدن مردان و زنان بی گناه و صلح دوست بشود.

.

جوابیه کانون آوا به مقاله خانم زوسموت که در روزنامه فرانکفورتر روندشاو در همان صفحه درج شده است:

این "فراریان ایرانی در تبعید" (مورد اشاره خانم زوسموت) از اعضای "سازمان مجاهدین خلق ایران" هستند که در پایگاه سابق نظامی شان "اردوگاه اشرف" مستقربوده اند. این سازمان در گذشته با عملیاتهای نظامی و تروریستی علیه رژیم ایران مبارزه کرده و از زمان سقوط "میزبان" خود صدام حسین در قرارگاه اشرف گیر کرده است.

http://de.wikipedia.org/wiki/Nationaler_Widerstandsrat_Iran  

http://de.wikipedia.org/wiki/Modschahedin%E2%80%93e_Chalgh  

دولت فدرال آلمان، دولت بریتانیا و سازمان عفو بین الملل اعلام کرده اند که ساکنان اردوگاه اشرف حداکثر از سال 2009 دیگر تحت قوانین کنوانسیون ژنو قرارنمی گیرند.

http://www.publications.parliament.uk/pa/cm
200809/cmhansrd/cm090909/text/90909w0016.htm
  

http://dipbt.bundestag.de/dip21/btd/16/140/1614068.pdf 

http://www.amnesty.de/urgent-action/ua-
212-2009/schlaege-und-folter?destination
=suche%3Fwords%3Dcamp%2Bashraf%26search_x%3D0%26search_
y%3D0%26search%3DSuchen%26form_id%3Dai_search_form_block
 

کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR) در بیانیه ای به تاریخ 13/09/2011 مشخص کرد که ساکنان اردوگاه "افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو" نیستند.

http://www.unhcr.org/4e7064e26.html  

حتی ساکنان اشرف متوجه شده اند که آنها کیس پناهندگی طبق قوانین بین المللی را دارا نیستند و در نتیجه در سپتامبر 2011 درخواست پناهندگی به سازمان ملل متحد دادند.

http://www.ncr-iran.org/de/prdentin-mainmenu-31/erklngen-
mainmenu-37/5106-unhcr-bewohner-von-camp-
ashraf-sind-asylsuchende-und-muessen-vom-basiss
chutz-zu-ihrer-sicherheit-und-ihrem-wohlergehen-profitieren
 

این که دولت عراق می خواهد ساکنان اشرف را تغیرمکان داده و اخراج کند، یکی از ادعاهای بدون مدرک سازمان مجاهدین است. نقل مکان برنامه ریزی شده فعلی به اردوگاه لیبرتی توسط سازمان ملل متحد سازماندهی شده تا در انجا درخواست پناهندگی مربوطه از ساکنان "به صورت جداگانه و در یک محیط بی طرف" انجام بگیرد. با توجه به فشارهای زیاد ازجانب جامعه بین المللی، به ویژه با تلاش های نماینده ویژه سازمان ملل مارتین کوبلر، فرستاده ویژه ایالات متحده آمریکا دانیل فرید و نماینده خاص اتحادیه اروپا ژان درویت و کمیساریای عالی سازمان ملل، دولت عراق توافقنامه ای با سازمان ملل متحد جهت تمدید مهلت انتقال به کمپ لیبرتی جهت پردازش درخواستنامه های پناهندگی ساکنان اشرف امضاء کرد.

این توافقنامه که در اصل به نفع سازمان مجاهدین خلق بود، اکنون ازطرف این سازمان و هواداران آن، از جمله خانم Süssmuth مورد انتقاد قرارمی گیرد و انتقال افراد و شروع کار کمیساریا را بعقب می اندازد. بنظر میرسد تلاش سازمان مجاهدین بیشتر بر این مبناست که طولانی تر در اشرف بماند و وخودرا تحت حمایت جامعه بین الملل قراربدهد بعوض آنکه دنبال یک راه حل صلح آمیز برای نجات جان سکنان اشرف باشد.

لینک به متن آلمانی
http://aawaassociation.com/index.php?option=com_content&view=
article&id=496:1390-11-03-23-16-48&catid
=109:1390-10-30-11-33-30&Itemid=501

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه ای از خانم بتول سلطانی به خانم فتحیه زرکش

 

 

خانم بتول سلطانی، بغداد، بیست و سوم ژانویه 2012

 

فتحیه جان با سلام و درود به شما و تسلیت غم از دست دادن مادر گرامی تان من بتول سلطانی هستم کسی که سالیان سال با خواهر شما زندگی کردم و بیست سال از عمرم را در آن تشکیلات به سر کرده ام.

شاید بتوانم برخی از چراهای تو را پاسخ دهم

خواهر شما فروغ زرکش با اسم مستعار فخری خودش نیست که تعیین می کند چکار بکند و چکار نکند بلکه این رجوی است که برای همه این نفرات گرفتار شده در گروهش تعیین می کند که چه بکنند او گفت که خانواده نداریم و تمام زوجهائی هم که در سازمان هستند بایست طلاق بگیرند او همسر رفیق خودش را کاری کرد که از همسر خودش مهدی ابریشمچی طلاق بگیرد و با مسعود رجوی ازدواج کند بعد او را مسئول همه کرد تا همه را وادارکندکه:

تمام زنها باید مثل خودش عاشق مسعود رجوی بشوند

تمام زنها بایستی درنهایت با مسعود محرم وعقد بطوریکه عریان در برابر او برقصند و بعد هم همبستر بشوند بطور عملی و برای توجیه اینکارش نعوذ بالله می گفت که از حضرت محمد ع الگو برداری کرده است!

این زنهای عاشق بایستی درخواست همبستری با مسعود بدهند از موضع خواست خودشان

و مسعود رجوی با هر کدام که انتخاب بشود همبستر می شد

اما می گفت که هیچ مردی حق ندارد به هیچ زنی فکر کند و حرام است بر او و باید اینقدر کار کند تا از او پوست و استخوان بماند تا شب هنگام هیچ فکری به سرش نزندو چون دیو در شیشه شود "عین گفته مسعود رجوی"

و هیچ زن مجاهدی حق ندارد بغیر از رجوی به هیچ مرد دیگری فکر کند

هیچ کس در سازمان حق ندارد کسی جز رجوی را دوست داشته هر گونه دوست داشتن دیگران از هر نوع که باشد چه پیر یا جوان یا زن یا مرد محفل است و حرام و فقط حق دارید از همدیگر انتقاد کنید و با همدیگر بجنگید که چرا به رجویها کم عشق دارند
اما در مورد محور اول که خانواده نداریم فروغ هم راه گریز دیگری نداشته و اجازه ندارد که با خانواده و مادرش ارتباط برقرار کند چرا که هر گونه عاطفه و عشق به هر کس یا چیز دیگر از عشق رجویها کم می کند بخدا اینها عین واقعیت این فرقه است
همه افراد در این گروه افرادی بیمار و از خود بیخود شده اند بخاطر سالیان دراز قطع از جامعه و قطع از خانواده و سالیان دراز کار روی مغز و احساسات آنها

خواست و اراده خدا مگر یاری کند که بعد از این سالیان اسارت کسی بخصوص در سطح زنان بالا همچون من یا فروغ زرکش به خود بیایند و از این مهلکه بگریزند

اما بجز این زنان زنان دیگر و همینطور حتی یک نفر از مردان اینها را نمی دانند که رجوی اینقدر رذل و پست است و حتی در فکرشان هم چنین چیزی نمی گنجد به دو دلیل یکی اینکه به شدت از سایر نفرات مخفی می شود و اطلاعات آن بکلی سری است و دوم هم بخاطر شدت دجالگری این مرد و دوگانگی اش در نشستها که واقعا کسی باور نمی کند که وی اینکاره است اما من ایمان دارم که دیر یا زود آفتاب آزادی به درون این فرقه نفوذ می کند و رجوی باید پاسخ جنایتهایش را بدهد و از شما می خواهم که همچنان به کمک خواهرتان بشتابید و او را کمک و یاری کنید

ارادتمند شما بتول سلطانی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده به سرکار خانم فتحیه زرکش یزدی

 

 

آرین پارسی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و دوم ژانویه 2012
http://www.cibloggers.com/?p=9150

لینک به متن "پیام به خواهر مجاهدم فروغ" در ایران امروز
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/34641/

 

غمنامه اثرگذار شما را در سایت ایران امروز خواندم و درگذشت مادر گرانقدرتان را تسلیت عرض می کنم. برآن شدم تا با نوشتن این نامه سرگشاده (به عنوان کسی که برادر مرحومتان علی و همچنین خواهرتان فروغ را از نزدیک می شناسد) شرحی مختصر از رنج و غمی که دامان همه خانواده های اعضای مجاهدین خلق را گرفته به خدمتتان ارائه کنم.

خانم زرکش، ما به عنوان اعضای مجاهدین پذیرفته بودیم که خانواده، سم و زهر است. برای ما جا انداخته بودند که ارتباط با خانواده یعنی دور شدن از مسیر مبارزه.

شاید این تلقی مجاهدین رجوی و این تصویر آنان از خانواده را مکرر شنیده باشید اما باید بدانید برای هر فرد گرفتار شده در پادگان اشرف این مسائل بصورت شبانه روزی تکرار و بازخواست می شود. حتا در برخی از مواقع ما ناچار شده ایم (تحت فشار) تمایلات عاطفی خویش به خانواده هایمان را اعتراف کنیم.

اسرای مسعود رجوی چه در اشرف و چه در پایگاه های دربسته در اروپا و آمریکا را با انسانهای عادی مقایسه نکنید. زندگی ما در داخل محیط های بسته ای سپری شده که در مضمون آن برایمان فکر می کردند، برنامه ریزی می کردند و ما مجریان چشم بسته ی منویات رهبرمان بودیم.

علی زرکش روزگاری بت و اسطوره ما بود. رجوی اما هیچ اسطوره ای را در برابر خود بر نمی تابد و چنین شد که ابتدا علی را محبوس و محکوم ساخت و سپس او را به کشتن داد. صمیمانه بابت رنجی که بر خانواده شما رفته متاسفم.

خانم زرکش

بعنوان یک مسئول اسبق و صاحبنظر در تشکیلات مافیایی مجاهدین به شما عرض می کنم که جلوگیری از ارتباط با خانواده در گروه رجوی بصورت سیستماتیک اجرا می شود و در کنار آن ابزار های لازم برای سرکوب عواطف خانوادگی فراهم شده است. از همین رو است که بسیاری امروز این گروه را به درستی فرقه می خوانند.

به شما و همه کسانی که در شرایط مشابه شما قرار دارند پیشنهاد می کنم:

۱- از تلاش برای برقراری ارتباط با عزیز دلبندتان نا امید نشوید.

۲- مطلع باشید که زدودن افکار فرقه گرایانه مستلزم کمک های روانپزشکی و زندگی در محیطی آزاد است.

۳- خواهرتان را به تنهایی گناهکار و مسئول (عدم ارتباط گیری ) ندانید. این تشکیلات و شخص رجوی است که مسئول است.

امیدوارم بزودی این حصار فروریزد و تنها آن روز است که می توان به ساختن فردایی دموکراتیک و روشن برای میهنمان ایران امیدوار بود.

آرین پارسی

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شرحی کوتاه از غم دوری دو مادر اعضای اسیر در کمپ

 

 

مریم سنجابی، فریاد آزادی، بیست و دوم ژانویه 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Ghame%20Madaran.HTM

 

چندی پیش بطور اتفاقی ملاقاتی با دو تا از خانواده های اعضای اسیر در کمپ اشرف داشتم...

مادران گرانقدر "کرد امیر" و "حمید فر" که فرزندانشان "پیمان کرد امیر" و "مهدی حمیدفر" حدود 14 سال است در کمپ اشرف اسیر فرقه رجوی می باشند...

مادرانی خسته و با چشمانی منتظر و غمبار ولی امیدوار که شاید روزی بتوانند فرزندانشان را مجدداً در آغوش گرفته و سالیان تلخ انتظار آنها بسر آید...

وقتی شروع به سخن کردند بیش از پیش دلم به درد آمد و بسختی توان گوش دادن داشتم...

یکی از آنها گفت روزهای آخر سال 1376 بود، و در حالیکه در تدارک نوروز بودیم، یک روز مانده به سال جدید، پیمان و مهدی بدون خبر رفتند و بدون اینکه ما کوچکترین اطلاعی از رفتن آنها داشته باشیم... برای یافتن آنها آواره شهرها شدیم. این دو مادر 6 سال تمام بدون کوچکترین رد و اطلاعی تمام شهرهای ایران را زیر پا گذاشته و به هر جا سری می زدند و هر بار با دلی پر درد و با چشمانی اشکبار برمی گشتند... به امید روزی که شاید عزیزانشان را بیابند... و خدا می داند که چه برآنها گذشت و چه اشک ها که در فراق و دوری آنها نریختند.

و سرانجام پس از 6 سال آن هم بطور اتفاقی که یکی از اعضای سازمان جدا شده و مصاحبه ای داشته، از طریق وی مطلع می شوند که پیمان و مهدی به فرقه رجوی پیوسته اند...

آنها مجدداً تلاشهای دیگری برای دیدار و حتی تماس تلفنی با فرزندانشان آغاز می کنند ولی تا سال 1383 همچنان موفق نمی شوند... و آنچه که برای فرقه رجوی بی اهمیت ترین است اطلاع و یا ارتباط اعضا با خانواده هایشان می باشد... و این موضوعی نکوهیده و ممنوع در کمپ بود.

پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف و استقرار نیروهای آمریکایی در کمپ اشرف درسال 1383-1384، یکی دوسال تعدادی از خانواده ها که توانستند ملاقاتی با فرزندانشان داشته باشند...آنها نیز موفق شدند سرانجام پس از 8-9 سال دیداری کوتاه و چند ساعته! با فرزندان خود داشته باشند.

در هنگام ملاقات، پیمان به مادرش گفته بود که نامه ها و کارت تبریک های بسیاری برای وی فرستاده است و... اما مشخص بود که هرگز فرقه اجازه ارسال حتی یک نامه که برخلاف خواستهای تشکیلات باشد را نیز به کسی نمی داد و در این 9 سال حتی اجازه یک تماس به آنها داده نشد بود...

آنها پس از 9 سال موفق شده بودند که ساعتی به دیدار عزیزانشان بروند ولی چه دیداری!... در کنار چندین نفر نگهبان و کنترل کننده... ولی همین هم تسلای دل آنها بود... تا اینکه دوباره همین امکان از آنها و از همه خانواده ها گرفته شد... و اکنون این دو مادر طبق گفته های خودشان بارها و بارها به پشت درب های اشرف آمده و ملتمسانه و آرزومندانه خواهان دیدار فرزندانشان شده اند. و در این راه سختی های بسیاری کشیدند.

مادر مهدی در پشت دیوارهای اشرف بخاطر غم دوری از فرزندش یکبار سکته نمود... و مادر پیمان با همه سرحالی اش حال دیگر به سختی توان راه رفتن دارد... ولی آمران و سران بی رحم کمپ طبق دستور رجوی دیگر هیچگاه به آنها اجازه دیدار ندادند و اینک هر بار هم که برای درخواست دیدار به پشت درب های اشرف می روند «سنگ و فحش و آتش» بدرقه راهشان می کنند تا مبادا «مهرِ مادری پیر و سالخورده در دل فرزندش آتش بپا کند و یا مبادا بوسه مهربان مادر و خواهری، عطوفت و مهربانی در قلب آنها بر جای بگذارد... و بایستی همچنان دیواری از بیرحمی و سنگدلی بین خانواده ها و فرزندان باقی باشد که مبادا از اراده هایشان برای خدمت کردن به رجوی کم شود»

مادر پیمان اما همچنان امیدوار و با صلابت با عشق مادری اش از وی سخن میگفت و در حالیکه به عکس های وی می نگریست می گفت اگر بیاید برایش یک ماشین می خرم... و هر جا بخواهد می رویم و... مادر مهدی نیز با مهربانی می گفت برای پسرم آپارتمانی خریده ام و در آرزوی روزی هستم که برگردد و خواهر مهربانش نیز می گفت... هرچه دارم برای اوست و هر کاری برای پسرانم کرده ام برای او نیز خواهم کرد...

به امید روزی که همه عزیزان در بند رجوی به خانه هایشان و نزد خانواده های منتظر و چشم در راهشان برگردند...

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه هایی که سران فرقه به اسم اسیران در چنگالشان می نویسند، جواب نه به راه حل مسالمت امیز

(رجوی گروگانگیر است، رجوی نماینده گروگانها نیست)

 

 

محمد رزاقی، وبلاگ رزاقی، پاریس، بیست و یکم ژانویه 2012
http://www.razaghi13.blogfa.com/post-231.aspx

 

فرقه مافیایی تروریستی رجوی نامه ای منسوب به اسیران چنگال خودش را در سایت فرقه درج کرده که معلوم است تمامی انچه در این نامه درج شده یک هدفی را دنبال می کند انهم به بن بست کشاندن راه حل نماینده سازمان ملل در عراق برای جابجائی اعضاء فرقه به کمپ لیبرتی است .

این نامه که از طرف سران فرقه مافیایی تنظیم شده پر از تناقض و درخواستهای غیر قانونی هست که مریم قجر چند هفته پیش در یک شوء با شرکت یک مشت جنایتکار امریکایی انها را بیان کرد .

سران فرقه در این نامه از زبان اعضاء اسیر اقدام به طرح چند سوال و خواسته کرده اند که هیچکدام مبنای حقوقی و قانونی ندارد و این سران فرقه هستند که باید به سوالات مجامع حقوق بشری ؛ به دادگاهای رسیدگی به جنایات جنگی ؛ به خانواده اعضاء و همینطور به خلق قهرمانی که مدعی ان هستند و به جدا شده ها از این فرقه که کدام یک از این خواسته ها را درنامه منسوب به اعضاء اسیر در چنگال خودتان به اجرا گذاشته اید !

در این نامه قید شده :

۱-ما در تاریکی نگه داشته شده ایم و یونامی درباره کمپ لیبرتی و شرایط آن و حداقل اطمینانهای لازم با ما شفاف نبوده است.

حال سران فرقه اگر راست می گویند و شهامت دارند بگویند بیش از 20 سال هست ایا اعضاء اسیر چیزی به جزء تاریکی که سران فرقه برای انها درست کرده اند چیز دیگری دیده اند؟

در طی این سالیان اعضاء اسیر در چنگال فرقه رجوی در کدام شرایط نگه داشته شده اند؟

ایا انها می اوانند به غیر انچه که سران فرقه می گویند و نشان می دهند چیز دیگری را ببینند؟

ایا اعضاء اسیر در فرقه رجوی حق انتخاب مسیر زندگی خودشان را دارند؟

ایا اعضاء اسیر می توانند گزینه های مختلفی در هر رابطه را ببینند و انتخاب کنند؟

ایا سران فرقه اجازه دیدن نوری در زندگی به اسیران چنگال خودشان را می دهند؟

وصدها سوالی که تا بحال گفته شده اما سران فرقه رجوی نه تنها جوابی نداده اند بلکه با تهمت زدن و ترور شخصیتی و حتی با حمله های وحشیانه فیزکی به منتقدین سعی در خاموش کردن انها بودند .

در این نامه همچنین قید شده :

۵-با کمال تأسف ما تا امروز هر قدر جستجو کردیم نامه ۲۸ دسامبر شما به ساکنان اشرف را بر روی سایت یونامی پیدا نکردیم و هیچکس به ما جواب نمیدهد که چرا؟ همچنانکه نمیدانیم چرا در مذاکرات مربوط به سرنوشت ما، نه ما، نه نمایندگان و نه حتی وکلای ما شرکت داده نمی شوند؟ وقتی شاکی حاضر نیست، قاضی، «تسهیل کننده» کارِ کدام طرف است؟

نویسنده منگول این نامه فراموش کرده که 2 هفته پیش رجوی در نشست صوتی از سوراخ موش قمپوز در میکرد که مریم قجر جهانی را بر افراشته و پیرو ز شده !

پس االان چه لزومی دارد که سران فرقه در روز روشن فانوس بدست به دنبال نامه 28 دسامبر انهم در سایت باشند ؟

این همان نکته ای هست که چند وقت پیش گفتم رجوی در اوج نیرنگ و فریبکاری و شیادی به اعضاء اسیر در اسارتگاه اشرف همه چیز را وارونه و دروغ می گوید حال سران فرقه با درج این نامه این را به اثبات رساندند .

در ادامه نامه امده است :

۷-شما گفته اید «مینی اشرف» در لیبرتی خط قرمز دولت عراق است. قربانی کردن و انهدام ساکنان اشرف و اپوزیسیون ایران چطور؟ شأن و شرافت انسانی ساکنان اشرف چطور؟ حق مالکیت ما چطور؟ آیا ما میتوانیم در لیبرتی مانند همه پناهجویان و پناهندگان و شهروندان عادی، به بیرون از دیوارهای بلند و قطور سیمانی برویم؟ آیا میتوانیم به پارک یا مسجد یا زیارت یا سینما برویم و به خدمات پزشکی دسترسی آزادانه داریم؟ آیا یونامی و کمیساریا در استانداردهای خود این موضوع را هم در نظر میگیرند یا بر خلاف حاکمیت عراق است؟

نویسنده منگول فراموش کرده که این موضوعات هزاران بار از طرف جدا شده ها و اعضائ خانواده ها مطرح شده که چرا اعضاء اسیر در اشرف حق تردد به بیرون را ندارند ؟

رجوی یا مریم قجر این روزها به هر کجا که میرسند دم از اموال اعضاء میزنند من به سران فرقه پیشنهاد می کنم که یک نمونه از اسناد خودرو اعضاء فرقه را به نمایش بگذارید تا معلوم شود چه کسانی در فرقه اموال منقول و غیر منقول دارند !

همچنین نویسنده منگول خان دراین نامه از رفتن به پارک وسینما سوال کرده که باید گفت الحق که رجوی شیاد شما را خوب تربیت کرده بچه شیاد اخه اعضاء اسیر در چنگالتان در خارج از اشرف کی به سینما و پارک رفته اند که این دومین بارشان باشد؟

اصلا اعضاء اسیرتان سینا رفتن یادشان هست؟ ایا می دانند که وقتی وارد سینما شدند کفشهایشان را باید در بیارند یا نه؟

این نامه کاملا به زبان سران فرقه گویای یک واقعیت هست سران فرقه جنایتکار رجوی بدنبال بهانه هستند تا جلو فروپاشی تشکیلات فرقه گرایانه خودشان را به هر قیمتی شده در اشرف حفظ کنند و به این شکل به دنبال بهانه هستند .

اما همچنان که گفتیم و باز هم خواهیم گفت رجوی و مریم قجر و دیگر سران فرقه نمایندگان اعضاء اسیر در اشرف نیستند انها برای حفظ منافع خودشان و سر پوش گذاشتن به جنایتهایشان در طی این سالیان همچنین برای فرار از بیان شکستهایشان به این بهانه تراشیها به اسم اعضاء رو اورده اند .

رجوی با نماینده تراشی برای اعضاء در چنگال خود و دارو دسته اش می خواهد خط و راه و روش سازمان ملل را به بن بست بکشاند این تنها راه رجوی برای جلو گیری از متلاشی شدن ساختار فرقه گرایانه اش هست تا بتواند به رو در رو قرار دادن اسیران خود با ارتش و پلیس عراق خود را نجات بدهد و هم اینکه دولت عراق را با ارگانهای بین المللی به بحثهای و دعوای کاذب بکشاند .

بار دیگر از دولت عراق و سازمانهای بین المللی در ارتباط با پرونده اردوگاه اشرف تقاضا می کنم که به هیچ عنوان نباید رجوی و دارو دسته اش را بعنوان نماینده و طرف حساب بشناسند این حق افراد ساکن در اردوگاه اشرف هست که بدون دخالت سران فرقه برای ادامه مسیر زندگیشان تصمیم بگیرند .

همچنین از همه فعالین حقوق بشر در بین ایرانیان و احزاب سیاسی ایرانی ؛ شخصیتهای سیاسی وخانواده های اعضاء اسیر در چنگال فرقه مافیایی رجوی ؛ جدا شده ها از فرقه رجوی تقاضا می کنم که با افشاگریهای خود اجازه ندهند سران فرقه بیشتر از این اسباب اسارت اعضاء خودشان را فراهم کنند .

مطمئن هستم و یقین دارم که فرقه رجوی به زودی متلاشی خواهد شد و اسیران چنگال فرقه رجوی قدم به دنیای ازاد خواهند گذاشت ان وقت رو سیاهی به کسانی خواهد ماند که در مقابل این همه جنایت فرقه رجوی لب بستندو دم بر نیاوردند .

این وعده را هم به سران فرقه جنایتکار رجوی می دهم که زمان قرار گرفتن همه شما در مقابل یک دادگاه عادلانه به جرم جنایت علیه بشریت نزدیک و شما را از این حکم فراری نیست چون حکم خدا و تاریخ و طبیعت است و به زودی این را خواهید دید که همان اسیران بعد از ازادی از اسارتگاه اشرف شما را چگونه به دادگاه خواهند کشاند این را به خاطر بسپارید .

پاریس : محمد رزاقی

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پرت وپلاگویی رجوی و فروپاشی فرقه تروریستی

 

 

جلیل عبدی، نوزدهم ژانویه 2012

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=11474

 

سران جنایتکارفرقه تروریستی این روزها لرزه ازهم پاشیده شدن تشکیلات مخوف خودرابه خوبی احساس میکنند.به همین خاطربه یاوه گویی و پرت و پلا گویی روی آورده اند وهرروزازاعلام حمایت هزاران پارلمانترواحزاب وغیره باعناوین مختلف ازفرقه جنایتکاروروبه زوال ومنفورخبرمیدهند!!

تشکیلات ازهم پاشیده رجوی با جعل کردن اخبار حمایت های دروغین از آمریکا گرفته تا اروپا تلاش میکند به نیروهای وارفته خود روحیه بدهد و طوری وانمود میکنند که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده و دنیا در کنار اردوگاه اشرف ایستاده است!!!

جدیداً هم توغارهای تورا بورای افغانستان دنبال مردگان هم مسلک خودشان میگردند که به اصطلاح حمایت ازساکنان اردوگاه اشرف جمع کنند!! وجالب اینجاست که سران فرقه فکرمیکنند بازمیتوانند به نیروهای بدنه تشکیلات ازهم پاشیده روحیه بدهند ومثل گذشته وادارکنند تا نیروهای پایین ترمطیع و فرمانبردار سران جنایتکارفرقه بشوند. غافل ازاینکه این حرکات مذبوحانه تو بدنه تشکیلات کاملاًعکس عمل میکند وهرچه بیشتروارفتگی واستیصال سران گروهک تروریستی را نمایان میکند که درآستانه اضمحلال و فروپاشی به هرخس وخاشاکی چنگ میزنند که چند صباحی هم به عمرننگین خودشان ادامه بدهند. برای اثبات این حرف جدای ازمحفل هایی که نیروها تواین رابطه با هم دارند که ما هرروز شاهد بودیم فقط یادآوری میکنم به تیکه پرانی هایی که نفرات پایین ترهنگام خواندن فاکتهای عملیات جاری ازخودشان بروزمیدادند. وسران فرقه هم تو نشست ها با تهدید وارعاب به نفرات میگفتند نشست عملیات جاری برای لغزخوانی و بیرون ریختن تناقضات شما سرسیاست واستراتژی سازمان نیست.

باند جنایتکاررجوی به خوبی میدانند که ردیف کردن چند تریلی ازنفرات معلوم والحال که حتی هویت شان هم شناخته شده و قابل اثبات نیست درد بی درمان را از رجوی درمان نمیکند ولی مجبورهستند برای مطرح شدن فرقه و دادن روحیه برای نیروها دست به این کارها بزنند وخوب میدانند که سرنوشت سازمان منافقین جزفروپاشی چیزدیگری نیست.

فرقه تروریستی رجوی دروطن فروشی ومزدوری ازتمام گروههای مزدور و خائن گوی سبقت را ربوده اند وخیلی با آب وتاب از درگیری احتمالی بیگانگان با ایران وطن عزیزمان سربحث هسته ای که حق مسلم ملت ایران هست خبرمیدهند وابرازشادمانی میکنند. وقاحت و بی شرافتی را بنگرید به دشمنان ملت ایران پیام تشکر و تقدیرهم میفرستند و بیگانگان را برای تحریم نفت ازایران تشویق میکنند.

براحتی میشه فهمید سران فرقه چرا اینقدر تو رابطه با جابجایی ساکنان اشرف کارشکنی ومانع تراشی کرده ودولت عراق را متهم به نقض قوانین بین المللی میکنند ومردان و زنان ایرانی راهرچه بیشتر در اسارت نگه میدارند. چون طبق معمول با تحلیل های آبکی فکرمیکنند آمریکا به ایران حمله میکند وازاین گروه تروریستی البته ورشکسته واز دور خارج استفاده میکند!! بایدگفت که شتردرخواب بیند پنبه دانه.

سران منافقین بعد از چند دهه مزدوری برای بیگانگان درس عبرت نگرفته اند. اگرذره ای شرف ایرانی داشتند که البته ندارند بایستی ازخلق قهرمان ایران معذرت خواهی میکردند ولی این رجوی خائن اینقدرقدرت طلب هستش هنوزهم رویای سرنگونی و به تاج و تخت رسیدن را درسرمیپروراند. ولی یک واقعیتی هست که رجوی خیلی خوب میداند دیگرهیچ جایی درایران وبین ایرانیان ندارند و واقعیت دیگر این که او هیچ موقع به این واقعیت اعتراف نمیکند و نخواهدکرد

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین خلق ـ تناقض شكل و محتوا (1)

 

 

الف. افشار، فریاد آزادی، نوزدهم ژانویه 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/
Tanaghoz1%20Shelo%20Mohtava.HTM

 

الف. افشار از اعضای پیشین مجاهدین

یكی از دوستان كه اكنون هم متاسفانه در فرقه رجوی اسیر است به من می گفت «آنچه كه مجاهدین در ویترین بیرونی خود می گذارند با محتوای شان زمین تا آسمان متفاوت است» این حرف بسیار پرمغز و واقعی است. اگر پروسه سازمان مجاهدین خلق را از ابتدا تاكنون بررسی كنید می بینید هیچوقت به شعارهایی كه داده اند وفادار نبوده اند و هرگز به آنچه در ظاهر ابراز می كرده اند پایبند نیستند.

اگر بلحاظ سیاسی نگاه كنید شعارهای ابتدای انقلاب مثل «مجاهد اعظم حضرت آیت الله خمینی» گرفته تا «بسیج همه نیروها برای دفع متجاوز» در جریان جنگ ایران و عراق تا «شعار ضدامپریالیستی سرلوحه عمل همه نیروهای انقلابی» و «نبرد با آمریكا» و غیره همه و همه بیانگر این است كه شعارهای آنها پس از اندی دقیقا به صد و هشتاد درجه عكس تبدیل شد و برخلاف حرفهای قبلی شان عمل كردند شعارهای جنگی آنها تبدیل شد به در آغوش صدام رفتن، شعارهای ضد امپریالیستی آنها هم به نوچه و نوكر آمریكا در آمدن.

اما آنچه كه من در این سلسله مقالات می خواهم به آن بپردازم تناقض در مواضع سیاسی مجاهدین نیست، مواضع سیاسی مجاهدین برهمگان روشن است و همه به چشم دیده اند اما آنچه كه شاید برای خیلیها روشن نباشد تناقض در مناسبات درونی آنهاست، تناقض بین حرفهای رهبری سازمان با آنچه كه بدنه فكر می كند می باشد.

بعنوان مثال می خواهم به تحلیلهای سیاسی رجوی اشاره كنم. در ابتدای انتخابات خرداد 76 و روی كار آمدن اصلاح طلبان در ایران، رجوی كه رو دست خورده بود و كاملا گیج بود در اطلاعیه ها و موضعگیریهای بیرونی رقم شركت كنندگان در انتخابات را در سراسر ایران كمتر از دو میلیون اعلام كرد، این در حالی بود كه بدلیل اتفاق نویی كه رخ داده بود تمامی اقشار مختلف اجتماعی در انتخابات شركت كرده بودند و ما هم كه در مناسبات بودیم علیرغم سانسور شدید خبری كه وجود داشت از لابلای خبرهایی كه درز می كرد می فهمیدیم كه وضع خیلی متفاوت تر از آنچیزی است كه سازمان می گوید.

رجوی در سالن اجتماعات اشرف همه را جمع كرد و شروع كرد به بحثهای سیاسی و با دلقك بازیهای مختلف سعی می كرد به نیروهایش روحیه بدهد و سرپا نگهدارد، گاه با تحلیل و تفسیر و گاه با تهدید آنها. رجوی انتخاب خاتمی را «جام زهر» تلقی می كرد و می گفت خاتمی نیز همانطور كه از نامش پیداست (خاتمه دهنده) مثل گورباچف كه پایان دهنده حكومت كمونیستی شوروی بود، عمل خواهد كرد.

اما در مورد تناقض آن فرق نوع نگرش نیروها با این مسئله بود، همه ما می دانستیم كه این تحلیل ها بكلی اشتباه است چون شرایط اساسا با آن چیزی كه رجوی می گفت متفاوت است. با هم كه حرف می زدیم به ریش رجوی می خندیدیم و می گفتیم این تحلیلها هم مثل تحلیلهای قبلی آبكی است و هیچ پایه بیرونی ندارد و صرفا تراوشهای ذهن یك فرد مریض است.

من شك ندارم كه حتی مسئولین بالا نیز خود این حرفها را قبول نداشتند و طبق رسم رایج كه همه را مجبور به موضعگیری می كردند پشت بلندگوها صف می كشیدند و ابراز می كردند كه «بحثها خیلی غنی است» یا «از ته چاه به نوك قله آمدیم» یا «برادر همه مان را دوباره زنده كرد» یا «واو (وارفتگی) شده بودیم الان شارژ شدیم» و الی آخر... این نشستهای رجوی بیش او دو هفته به طول انجامید و گاها از صبح تا شب یا از بعد از ظهر تا فردا صبح به طول می انجامید.

رجوی می خواست هرطور شده افكار خود را به كله همه فرو كند حالا هركس به میزانی كه جسارت در خودش داشت واكنش نشان می داد خیلیها با نیشخند از كنار آن می گذشتند خیلیها با خودش فقط پچ پچ می كردند و برخیهای دیگر هم كه هم محفل بودند شروع به گپ زدن می كردند.

مثلا یادم می آید كه باقر مفرد كه یكی از اعضای قدیمی سازمان است و از سال 61 در منطقه كردستان بسر می برد می گفت: «ما كه جرأت حرف زدن نداریم بذار هرچه دلش می خواهد بگوید» یا مجتبی كرمی می گفت: «حداقل توی نشست چرت زدن بهتر از این است كه بیرون توی آفتاب بریم سگ دو بزنیم» یا كرم لر می گفت «گوش مفت گیر آورده برای خودش حرافی می كند».

بعد از نشستهای رجوی تازه نشستهای شورای رهبری شروع می شد حالا می بایست درك و دریافتهای خودمان را از نشست رهبری بیان می كردیم در این نشستها تمام افراد می بایست موضعگیری می كردند و استثنا نداشت كسی جرأت حرف مخالف كه نداشت و اگر هم ساز مخالف می زد دردسرهای بعدی بود كه به زحمتش نمی ارزید پس بهتر بود یك چند جمله ای در تایید حرف رجوی پیدا می كردیم و می زدیم و از آن می گذشتیم...

ادامه دارد...

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد