_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

نمایندگی سازمان تروریستی مجاهدین خلق تحت الحمایه واشنگتن، اتهام آموزش نظامی گروه در اسرائیل را رد کرد

 

 

رادیو آلمان به نقل از ان بی سی نیوز امریکا، دهم فوریه 2012
http://www.dw.de/dw/article/0,,15734244,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf#

 

بر اساس گزارش شبکه «ان بی‌سی نیوز» یک مقام دولتی ایالات متحده آمریکا که نخواسته نامش فاش شود، می‌گوید سازمان اطلاعات اسراییل موساد با همکاری مالی، اطلاعاتی و آموزشی با سازمان مجاهدین خلق ایران چند مسوول برنامه هسته‌ای ایران را ترور کرده است.

این مقام دولتی اضافه می‌کند گرچه دولت باراک اوباما از این ترور‌ها اطلاع داشته اما در انجام آن‌ها «نقش مستقیمی» نداشته است. پیش‌تر دولت آمریکا با رد هرگونه دخالت در این اتفاقات، ترورهای صورت گرفته را محکوم کرده بود.

این گزارش اضافه می‌کند که دو مقام آمریکایی نقش سازمان مجاهدین را در آنچه ترور دانشمندان هسته‌ای ایران می‌خواند تایید کرده‌اند و می‌گویند: «همه‌ی حدس‌های شما درست است.»
یک مقام آمریکایی دیگر نیز بدون رد و یا تایید گزارش شبکه‌ی ان بی‌سی گفته است: «هنوز این مطالب به روشنی تایید نشده‌اند.»

همانطور که در گذشته وزارت امورخارجه اسراییل از اظهارنظر در این مورد خودداری کرده بود، یک سخنگوی این وزارتخانه به ان بی‌سی گفت: «تا زمانی که تمام مدارک مورد ادعای ان‌بی‌سی را بررسی نکنیم، نمی‌توانیم نسبت به شایعاتی که در سطح جهان مطرح می‌شود واکنشی نشان دهیم.»

مجاهدین خلق نیز در بیانیه‌ای که در وب سایت انگلیسی کمیته روابط خارجی این سازمان منتشر شده، گزارش ان‌بی‌سی را «کاملا نادرست» و منابع آن را «رژیم ایران» عنوان کرده است.

علی صفوی، یکی از نمایندگان سازمان مجاهدین خلق نیز این گزارش را رد کرده است. وی به این شبکه تلویزیونی گفت: «هرگز هیچ یک از اعضای سازمان مجاهدین به اسراییل سفر نکرده و در آنجا آموزش ندیده‌اند.»

وی می‌افزاید: «سازمان مجاهدین قاطعانه هرگونه دخالت (در این ماجرا) را رد می‌کند. این موضوع که اسراییل در خاک خود اعضای سازمان مجاهدین را آموزش می‌دهد کاملا و مطلقا نادرست است.»

مسعود علی محمدی در دی ماه ۱۳۸۸، مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی در آذر ۱۳۸۹، داریوش رضایی‌نژاد در مرداد ۱۳۹۰ و مصطفی احمدی روشن در دی ماه همان سال ترور شدند. تنها فریدون عباسی روشن در میان قربانیان زنده ماند.

اتهام ارتباط با یکی از اعضای القاعده

اما این تنها اتهامی نیست که «ان بی‌سی» به این سازمان مخالف حکومت ایران وارد کرده است. به نقل از یک مقام آمریکایی این سازمان با رمزی یوسف، یکی از طراحان بمب‌گذاری در برج‌های مرکز تجارت جهانی در سال ۱۹۹۴ همکاری داشته است.

این مقام انتظامی که نخواسته نامش فاش شود، مدعی است در ژوئن سال ۱۹۹۴رمزی یوسف یک بمب ۱۱ پوندی را ساخته و برای انفجار در یکی از بزرگ‌ترین زیارتگاه‌های شیعیان در مشهد در اختیار سازمان مجاهدین قرار داده است. انفجار در حرم امام هشتم شیعیان در ۲۰ ژوئن ۱۹۹۴ دستکم ۲۶ نفر کشته و ۲۰۰ نفر زخمی بر جای گذاشت.

ارتباط میان رمزی یوسف و سازمان مجاهدین خلق اولین بار در کتاب «شغال جدید» نوشته سامیون ریو اشاره شده بود. ان بی‌سی تایید می‌کند که آقای یوسف پیش‌تر نیز به مقامات قضایی ایالات متحده آمریکا گفته بود که وی برای ساخت بمب با سازمان مجاهدین همکاری داشته است.

سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست گروه‌های تروریستی وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا قرار دارد. مجاهدین می‌گویند که سالهاست فعالیت نظامی نداشته و از مقامات آمریکایی خواسته‌اند که نام این سازمان از این لیست خارج شود.
کار‌شناسان سیاسی می‌گوید انتشار این گزارش می‌تواند روند خروج این سازمان از لیست سازمان‌های تروریستی را با دشواری همراه کند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقامهای آمریکایی به شبکه "ان بی سی" گفته اند ترور دانشمندان ایرانی

 با حمایت و طراحی موساد سازمان اطلاعات اسرائیل و توسط سازمان مجاهدین خلق اجرا می شود.

 

 

بی بی سی 10.02.2012

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/02/120210_u06_mek_musad_terror.shtml

 

این مقامها که نخواسته اند نامشان فاش شود، گفته اند دولت آقای اوباما از این مسئله با خبر است اما تاکید کرده اند آمریکا نقشی در این ترورها نداشته است.

دو مقام ارشد دولتی در آمریکا دست داشتن سازمان مجاهدین خلق در این عملیات را تایید کرده اند و یکی از آنها به شبکه ان بی سی گفته است تمام پیش فرض های قبلی درباره نقش این سازمان در ترورها درست است.

اما یکی دیگر از این مقامات گفت این امر هنوز صد در صد تائید نشده است.

کلیه مقاماتی که با شبکه ان بی سی صحبت کرده اند، به اتفاق نقش آمریکا را در این ترورها نفی کرده اند.

روز پنجشنبه وزارت امور خارجه اسرائیل از رد یا تایید این خبر خودداری کرد. اما یک سخنگوی این وزارتخانه گفت تا زمانی که تمامی مستندات گزارش ان بی سی را نبیند، درباره آن اظهار نظر نخواهد کرد.

سازمان مجاهدین خلق این خبر را تکذیب کرده و آنرا "کاملا دروغ" خوانده است.

به گزارش ان بی سی، علی صفوی، نماینده سازمان مجاهدین خلق در تکذیب این خبر گفت: "هیچ عضوی از سازمان مجاهدین خلق در اسرائیل نبوده و نیست. سازمان مجاهدین خلق قطعا هرگونه دخالت در این کار را رد می کند."

او تاکید کرد که "آموزش اعضای سازمان مجاهدین خلق در خاک اسرائیل" یک ادعای بیمارگونه است و "به هیچ وجه حقیقت ندارد."

اما تحلیلگران به ان بی سی گفته اند این ترورها با چنان پیچیدگی و ظرافتی اجرا شده اند که از دست داشتن یک سرویس اطلاعاتی با تجربه در آنها حکایت می کنند.

سازمان مجاهدین خلق در فهرست تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار دارد، اما اخیرا تلاشهایی برای حذف آن از این فهرست صورت گرفته است.

مقامهای انتظامی آمریکا به ان بی سی گفته اند که سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۹۹۴ با رمزی یوسف، طراح بمب گذاری سال ۱۹۹۴ برجهای مرکز تجارت جهانی، ائتلافی تشکیل داده است و در ژوئن همان سال، رمزی یوسف یک بمب پنج کیلویی در اختیار سازمان مجاهدین خلق گذاشته و آنها این بمب را در 'حرم امام رضا' (امام هشتم شیعیان) در مشهد منفجر کردند، که به کشته شدن حداقل ۲۶ نفر منجر شد.

به گفته این مقامها رمزی یوسف در اعترافات خود تائید کرده بود که در آن بمب گذاری با سازمان مجاهدین خلق همکاری کرده است.

رمزی یوسف برادر زاده خالد شیخ محمد، یکی از طراحان حادثه یازده سپتامبر است.

اوزی ربای، دبیر مرکز موشه دایان در دانشگاه تل آویو نیز راجع به همکاری گروه مجاهدین با اسرائیل برای به اجرا درآوردن این ترورها گفته این کار هم ممکن است و هم در گذشته رخ داده است.

از سوی دیگر، رونن برگمن، تحلیلگر اسرائیلی در این باره به ان بی سی گفته این ترورها با در نظر داشتن سه هدف اصلی انجام می گیرد، اول حذف دانشمندان هسته ای ایران و از بین بردن اطلاعات آنان، دوم، مجبور کردن ایران به افزایش تدابیر امنیتی پیرامون دانشمندان و تاسیسات هسته ای آن و در نهایت، ایجاد رعب و وحشت در میان دانشمندان ایرانی و تشویق آنها به ترک برنامه هسته ای این کشور.

ایران همواره تاکید کرده است که برنامه های هسته ای این کشور با مقاصد صلح آمیز صورت می گیرد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گزارش سفر به کمپ اشرف

 

 

ژیار گل، بی بی سی فارسی، نهم فوریه 2012
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/
2012/02/120203_l10_camp_ashraf_mko.shtml

 

 

سازمان مجاهدین خلق ایران در سی سال گذشته یکی از سر سخت ترین سازمان های مخالف حکومت جمهوری اسلامی در ایران بوده و برای بر اندازی این حکومت از هیچ کاری دریغ نکرده است.

اما این سازمان به خاطر شیوه های مبارازتی خود مورد انتقاد سایر گروههای مخالف حکومت ایران و مجامع بین المللی است.

سه سال پیش برای دیدار با خواهران نوروزی به تورنتو کانادا رفتم. خواهران نوروزی، الهام و سهیلا که در یک خانواده نه نفری قشر متوسط تهرانی بزرگ شدند، حالا در بزرگترین شهر کاناد، تورونتو زندگی می کنند.

در بحبحه انقلاب اسلامی ایران، برادر بزرگشان، حمید نوروزی عضو سازمان مجاهدین خلق شد و مجید و سعید دیگر برادرانشان به تبعیت از برادر بزرگتر عضو این سازمان شدند. در سال ۱۳۶۰ حمید نوروزی در درگیری با نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تهران کشته شد. مدتی بعد اکثر اعضای خانواده نوروزی به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق دستگیر شدند.

در سال ۱۳۶۴ برادر دومشان مجید نوروزی در زندان اوین تیرباران شد. الهام نوروزی می گوید که جوانترین و تنها برادر بازمانده سعید نوروزی که به هلند گریخته بود با هدف گرفتن انتقام خون برادرانش در سال ۱۳۶۵ به سازمان مجاهدین خلق پیوست و مدتی بعد به عراق رفت و در کمپ اشرف مستقر شد.

الهام نوروزی می گویند: "از زمانی که سازمان مجاهدین خلق ایران انقلاب ایدئولوژیک را اجرا کرد و همسران عضو سازمان را تشویق به جدایی از هم کرد، ناراضایتی سعید در قرارگاه اشرف شروع شد. او چندین بار از مسعود رجوی انتقاد کرده بود. سعید یکی از محافظان نزدیک رجوی بود و من او را در یکی از سفرهای مسعود رجوی برای زیارت امام حسین در کربلا در تلویزیون سازمان دیدم. سعید رازهای زیادی در باره مسعود رجوی می دانست. آنها نگران بودند اگر سعید آنان را ترک کند، ممکن است این اطلاعات به بیرون درز کند".

سهیلا آخرین کارت تبریک سعید از کمپ اشرف را که در نوروز ۱۳۷۹ برای او در کانادا فرستاده بود، به من نشان داد. عکس مریم رجوی به کارت تبریک چسپیده بود. اما زیر عکس به طور مخفیانه نوشته شده بود: "بگو مریضی سعب العلاجی داری و می خواهی برای آخرین بار مرا ببینی، اگر از تو خواستند به دیدار من به کمپ اشرف بیایی، قبول نکن و بگو که می خواهی به ایران برگردی. شاید قبول کنند که برای دیدن تو بتوانم برای چند روزی هم که شده خارج شوم. اگر من پای تلفن به تو گفتم نمی خواهم ببینمت، قبول نکن، در آن صورت آنها مرا مجبور کرده اند این را به تو بگویم".

اندکی پس از اشغال عراق توسط سربازان آمریکایی، سعید در عراق کشته شد. سازمان مجاهدین خلق می گوید که او و چند نفر از همرزمانش در یکی از ماموریتهایشان توسط یک عامل نفوذی جمهوری اسلامی کشته شد، اما الهام نوروزی می گوید که مرگ برادر او مشکوک است و مدعی است که دوستان سعید گفته اند که از مدت ها قبل اسلحه او سوزن و فشنگ نداشته است.

کمپ اشرف در سال ۱۳۶۵ در ۸۰ کیلومتری مرزهای ایران در استان دیاله عراق بنیان نهاده شد. سازمان مجاهدین بارها از اینجا نیروهایش را به داخل ایران فرستاد و با نیروهای ارتش و سپاه پاسداران ایران درگیر شد.

پس از اشغال عراق توسط سربازان آمریکایی، ساکنان کمپ خلع سلاح شدند و طبق کنواسیون چهارم ژنو امنیت آنان به نیروهای اشغال گر سپرده شد. در اواخر سال ۲۰۰۸، با ضمانت تامین امنیت ساکنان کمپ از طرف دولت عراق، کنترل کمپ اشرف به نیروهای امنیتی عراقی سپرده شد.

سرهنگ وزلی مارتین، یکی از افسران بازنشسته ارتش آمریکا که در سال ۲۰۰۶ فرماندهی کنترل کمپ اشرف را در دست داشت می گوید: "دولت آمریکا و عراق به قول های خود عمل نکرده اند و نیروهای امنیتی عراق با حمله به ساکنان کمپ اشرف قوانین بین المللی را زیر پا گذاشته اند".

او می گوید: "آمریکا باید آنان را از لیست گروه های تروریستی خارج کند، زیرا آنان خطری برای آمریکا نیستند."

در سال های اخیر بسیاری از اعضاء سازمان مجاهدین خلق کمپ اشرف را ترک کردند و گفته می شود که حدود ۴۰۰ نفر از آنها به ایران بازگشته اند و عده دیگری که دارای شهروندی دو گانه بودند به کشورهای غربی رفته اند.

نیروهای عراقی چندین بار تلاش کردند تا کنترل این کمپ را در دست بگیرند، اما با مقاومت ساکنان کمپ روبرو شدند. در درگیرهای پیش آمده ده ها عضو سازمان مجاهدین کشته و زخمی شدند. از جمله در آخرین درگیری که در آوریل سال گذشته پیش آمد دست کم ۳۴ نفر کشته شدند.

هواداران سازمان مجاهدین خلق در اروپا و آمریکای شمالی در اعتراض به حمله نیروهای عراقی به کمپ اشرف دست به اعتصاب غذا زدند. در لندن نیز مقابل سفارت آمریکا گروهی از هواداران این سازمان دست به اعتصاب غذا زدند. لرد کربت، یکی از نمایندگان مجلس اعیان بریتانیا و از مدافعان سرسخت سازمان مجاهدین خلق است. او دولت عراق را به اجرای فرامین رهبر ایران آیت الله خامنه ای متهم کرده و به آقای مالکی هشدار داد که ممکن است روزی در دادگاه لاهه به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شود.

برای بررسی ادعای خواهران نوروزی تصمیم گرفتم به کشور جنگزده عراق بروم. مدت دو هفته در بغداد تلاش کردم از تمام کسانی که در داخل و خارج دولت عراق می شناختم کمک بگیرم تا مجوز سفر به کمپ اشرف را دریافت کنم. همزمان به مقامهای سازمان مجاهدین خلق ایران در کمپ اشرف و فرانسه ایمیل زدم یا با آنها تماس گرفتم و خواهان اجازه بازدید از کمپ شدم.

اعضای سازمان مجاهدین خلق با شنیدن اسم بی بی سی فارسی از من خواستند که شماره تماس خود را برایشان بگذارم و قول دادند که با من تماس بگیرند، اما هرگز تماس نگرفتند و یا به درخواستهای متعدد من جوابی ندادند. سازمان مجاهدین خلق مدتهاست بی بی سی فارسی را "بایکوت" کرده و معمولا حاضر نیستند با ما صحبت کنند.

از طرف دیگر، دولت عراق با استناد به نبود امنیت و عدم مجوز از طرف سازمان مجاهدین به تقاضاهای متعدد کتبی من جواب رد دادند. یکی از افسران عالیرتبه سازمان اطلاعات عراق صراحتا گفت نباید وقتم را تلف کنم، زیرا دولت آقای مالکی به هیچ عنوان اجازه سفر مستقل روزنامه نگاران را به کمپ اشرف نخواهد داد.

پس از دو هفته انتظار در بغداد، بالاخره از دفتر نخست وزیری پیغام آمد که اگر خواهان سفر به کمپ اشرف هستم، می توانم همراه کاروانی اعزامی که توسط نیروهای امنیتی عراق اسکورت خواهد شد از کمپ دیدار کنم.

ساعت هفت روز بعد در منطقه کمریند سبز بغداد با سایر مسافران کمپ اشرف با یک مینی بوس به طرف کمپ اشرف در ۱۰۰ کیلومتری بغداد به راه افتادیم. مینی بوس حامل ما توسط سه اتومبیل ارتش عراق که به سلاحهای سنگین مجهز بودند اسکورت می شد. در مینی بوس متوجه شدم که به غیر از ما و خبرنگار و فیلمبردار صدای آمریکا، بقیه مسافران از تلویزیونهای برون مرزی ایران از جمله العالم، شبکه کوثر، پرس تی وی و شبکه خبر هستند. خبرنگار بخش عربی بی بی سی به من گفت که مواظب باش که خبرنگار صدا و سیما دارد به نماینده دولت عراق که همراه ما بود اعتراض می کند که چرا بی بی سی فارسی را دعوت کرده است.

کمپ اشرف در نزدیکی شهر خالص بر سر راه کرکوک واقع شده است. مجموعه ای بزرگ که به شهری مدرن شباهت دارد و چراغ های آن از دور دیده می شود. مساحت این کمپ ۳۶ کیلومتر مربع است. کمپ اشرف دارای چندین درب ورودی در ضلع های مختلف است.

در چند متری یکی از دربهای اصلی کمپ، ایست بازرسی ارتش عراق قرار دارد و آنان بدونه مجوز از دفتر نخست وزیری به کسی اجازه عبور از این ایست بازرسی را نمی دهند. وقتی که کاروان ما به درب نزدیک شد، دهها خانواده با شعارهای "مرگ بر مسعود رجوی" و "ما خواهان ملاقالت با فرزندانمان هستیم" به طرف ما آمدند.

عده ای در میان جمعیت به نظر می رسید که دیگران را در سر دادن شعارها رهبری می کردند. بسیاری از خانواده مرا به یاد دوران دانش آموزی انداختند که مدرسه آنان را برای راهپیمایی می برد، هر وقت چشم مدیران و معلم پرورشی روبه آنان بود، با مشت های گره کرده شروع به شعار دادن می کردند. گروهی دیگر صورت خود را با ماسک بینی پوشانده بودند. از بدو ورود ما، چندین فیلمبردار ایرانی تمامی مصاحبه های من را با حاضران ظبط می کردند.

گروهی از حاضران به محض دیدن تیم بی بی سی ما را محاصره کردند و خواستند که با بی بی سی صحبت کنند. خانمی که بیش از ۶۰ ساله به نظر می رسید عکس دو پسرش، مرتضی و مصطفی بهشتی را جلو دوربین نشان داد و گفت یکی از فرزندانش در حمله اخیر نیروهای عراقی کشته و پسر دیگرش زخمی شده است. او می گفت که نتوانسته با پسرش که در کمپ است صحبت کند. او می گفت پسرانش برای کار به ترکیه رفته بودند و سازمان مجاهدین آنان را اغفال کرده و به کمپ آورده است. او گفت وزارت اطلاعات و کمیته نجات ایران خانواده های ساکنان کمپ را به اینجا آورده اند. در جلو کمپ بلند گوهای بزرگ نسب شده بود، که سازمان مجاهدین خلق می گوید از آنها برای آزار ساکنان کمنپ استفاده می شود.

به نظر می رسید خانواده ها خوب سازماندهی شده بودند. حاضران پلاکاردهایی که بر روی آن نام بستگانشان و شهر و استان محل سکومت آنان نوشته شده بود را حمل می کردند. با بیش از بیست نفر صحبت کردم، تقریبا همه می گفتند که بستگانشان برای کار به ترکیه رفته بودند و سازمان آنان با وعده کار کردن فریب داده و به کمپ آورده است. یا اینکه آنان اسیر جنگی بودند و مجبور شدند به سازمان بپیوندند.

سازمان مجاهدین خلق این خانواده ها را عامل جمهوری اسلامی معرفی می کند. اما خانوادها می گویند که سازمان مجاهدین نمی گذارد بستگانشان با آنان ملاقات کنند. برخی از خانواده ها می گفتند که آنان آنجا بودند تا از حمله احتمالی دوباره نیروهای عراقی به کمپ جلوگیری کنند. برخی از آنها خصوصی به من گفتند از اینکه ایران برای تبلیغ از آنان استفاده می کند خشنود نیستند، ولی ناچارند برای حفظ جان فرزندانشان به اینجا بیایند تا زمینه بازگشت فرزندانشان را به ایران میسر کنند.

مصاحبه با دهها خانواده برای تیم ما میسر نبود، به خصوص که همگی داستان مشابهی تعریف می کردند. گروهی از آنها دور من جمع شده بودند و می خواستند با ما صحبت کنند. آنها می گفتند که بی بی سی فارسی پر ببیننده ترین تلویزیون خبری در ایران است.

پرسیدم مگر در ایران بشقاب ماهواره ممنوع نیست، مگر پارازیت بر روی امواج بی بی سی فرستاده نمی شود، چطور می شود بی بی سی پر ببیننده ترین تلویزیون فارسی باشد؟ یکی از خبرنگاران شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی دوربین مرا کنار زد و گفت: "آقای بی بی سی، اینجا که بحث منافقین است، یک لحظه این دوربینت رو بیارید این ورممنون می شم، بحث دیشها اینجا چه ارتباطی داره شما این سئوال را می پرسی؟"

تا به حال خبرنگاران معدود توانسته اند از کمپ اشرف بازدید کنند. هنگامی که من تلاش کردم از صف سربازان عراقی بگذرم و به کمپ نزدیک شوم، جلوی مرا گرفتند و گفتند دستور این است که از ورود هر کسی جلوگیری شود.

در ویدویی تبلیغی که توسط سازمان مجاهدین خلق در باره زندگی در کمپ اشرف تهیه شده، این کمپ شهر مدرن معرفی می شود، که دارای مجموعه های مسکونی با خیابانهای تمیز، امکانات آموزشی و ورزشی است. موزه، مسجد، دانشگاه و قبرستان خود را دارد. حتی کپی مقبره حافظ و پل کارون اهواز نیز در آنجا ساخته شده است.

سازمان مجاهدین خلق می گوید که بیش از ۵ میلیون عراقی شیعه و سنی با امضای توماری خواهان ادامه حضور آنها در کمپ اشرف هستند. آنان مدعی هستند که با وجود اعمال محدودیتهایی فراوان توسط دولت عراق علیه آنان، ساکنان به کامپیوتر و اینترنت دسترسی دارند. سازمان مجاهدین خلق می گوید که طبق نظر سنجی های به عمل آمده ۹۹.۸ درصد ساکنان کمپ خواهان ماندن در اشرف هستند و نمی خواهند به ایران باز گردند یا به کشوری دیگر بروند.

با توجه به محدودیت های ایجاد شده از طرف دولت عراق و عدم همکاری سازمان مجاهدین خلق، فهم اینکه واقعا چه کسی واقعیت را می گوید مشکل بود و نتوانستم از کسی در باره چگونگی کشته شدن سعید نوروزی تحقیق کنم. به بغداد بازگشتم. در بغداد توانستم با چند تن از ساکنان سابق کمپ اشرف که به تازگی این کمپ را ترک کرده بودند دیدار کنم. آنان در هتلی در مرکز بغداد تحت حمایت صلیب سرخ بودند. نیروهای امنیتی عراق مسئول حفظ جان آنان بودند و اجازه ندادند که با آنها خارج از هتل دیدار کنم.

در طبقه چهارم یکی از هتل های متوسط بغداد با آنان دیدار کردم. آثار سالها رنج در چهره آنان دیده می شد و مسن تر از سن واقعیشان به نظر می آمدند. گرچه در هتل همچون زندانی بودند، اما به نظر می رسید از وضعیت کنونیشان خوشحال هستند. به آنان گفتم که اگر به هر عنوانی آنان مجبور شده اند با ما صحبت کنند یا گفته شده واقعیت را تحریف کنند، مرا با خبر کنند. می توانم صورتشان را مخفی و صدایشان را تغییر بدهم. اما آنها گفتند که دلشان می خواهد داستانشان را بگویند. محافظ عراقی آنها که کلتی در کمر داشت اطاق را خالی کرد و گفت پس از یک ساعت سراغ ما خواهد آمد. وقتی از آنان پرسیدم، آیا مرا می شناسید، هر چهار نفر حاضر در اطاق گفتند: "ما در کمپ اشرف دسترسی به هیچ تلویزیونی به غیر از "سیمای آزادی"، تلویزیون سازمان، نداشتیم، آنهم از طریق تلویزیون سالن غذاخوری".

آنها می گفتند که بخشهایی از اخبار خارج از کمپ برای ساکنان سانسور می شود. آنان می گفتند نه دسترسی به موبایل داشتتند، نه اینترنت. آنان می گفتند که سازمان به کسانی که قصد ترک کمپ را دارند می گوید که بیرون کمپ نیروهای سپاه قدس و نیروهای امنیتی عراق برای کشتنشان کمین کرده اند. ساکنان کمپ از خارج از کمپ اطلاعی ندارند و فکر می کنند تنها بهشت روی زمین کمپ اشرف است.

من نگران بودم که شاید آنها از ترس نیروهای امنیتی عراق این صحبتها را می زنند. آنان را جدا از هم در بالکن هتل بردم و از آنها خواستم که واقعیت را بگویند و اگر به خاطر جانشان این صحبتها را می کنند، برای من قابل درک است و امنیت آنان اولویت دارد. اما همگی گفتند هیچ اجباری نیست.

مهدی نادری ۲۲ سال پیش در سن ۱۷ سالگی به سازمان مجاهدین خلق پیوست. آثار گرمای داغ صحرای عراق در چهره اش نمودار بود. او گفت که جذب شعارهای سازمان برای سرنگونی رژیم ایران و برقراری برابری و اسلام شد و به آنان در عراق پیوست. او می گوید در درگیری شرکت نکرده ولی برای شناسایی به منطقه رفته است و بیشتر به کارهای آهنگری و مکانیکی در داخل کمپ مشغول بوده است. او می گوید آنان در داخل کمپ هیچ کمبودی از لحاظ آب، برق و مواد غذایی نداشتند.

آقای نادری می گوید که در کمپ برای تمام اوقات ساکنان کمپ برنامه ریزی شده است. "از ۵ صبح تا ۱۱ شب در کار مستمر هستید، یا در کلاسهای ایدولوژیک، قرآن وتاریخ هستید. تمام اوقات از لحاظ ذهنی و جسمی مشغول هستید و دیگر فرصتی برای فکر کردن ندارید".

مهدی نادری می گوید که او بارها خواسته بود سازمان را ترک کند، اما هر بار با روشهای مختلف او را متقاعد کردند که بماند. او می گوید احساس می کند که جوانیش، احساس، عاطفه و سرزمینش را از دست داده است. او می گوید که بارها عاشق زنان همرزم خود شد و کسی را دوست داشت و دوستش داشتند، اما در این سیستم بسته که "احساس به مادر را هم باید سرکوب کرد"، فرصتی برای ابراز عشق نبود.

او می گوید در کمپ اشرف می توان از مسعود رجوی و سایر رهبران سازمان انتقاد کرد. اما "فرد انتقاد کننده بایکوت خواهد شد و مارکهای مختلف به او خواهند زد". می گوید که او هرگز شکنجه شدن یا کشته شدن منتقدان را ندیده، اما شاهد بوده است که کسی را برای ۱۰ تا ۱۵ روز در یک کانتینر فلزی نگه داشته اند و ارتباطش را با بیرون قطع کرده اند.

آقای نادری می گوید که سعید نوروزی را برای سالهای سال می شناخت. او می گوید: "او بسیار با محبت، با مرام و با خلوص کار می کرد. دو سال آخر در یک قرارگاه با سعید بودم. اما نمی دانم که آیا او با رجوی مخالف بوده یا نه. زیرا افراد می ترسیدند عقیده خودشان را حتی به بهترین دوستشان بگویند."

او در باره کشته شدن سعید نوروزی گفت: "در اوایل اشغال عراق حوالی ۸ صبح سعید و تعدادی از همرزمانش در پشت یک خودرو از یک پایگاه سازمان به طرف کمپ به راه افتادند، که بعد از حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه ما صدای تیراندازی شنیدیم. پس از یک ساعت ما را جمع کردند و گفتند که یک نفر نفوذی همراه بچه ها بوده و هنگامی که بچه ها خوابشان می برد، به آنها شلیک می کند. در آن ماجرا پنج نفر کشته و چند نفر زخمی شدند. و از جزئیات کشته شدنشان خبر ندارد.

یکی دیگر از این افراد محمد کریم میری بود که مدت ۱۰ سال در کمپ اشرف بوده است. او در آوریل سال گذشته در ناحیه شکم و پا مورد اصابت گلوله نیروهای عراقی واقع شد. او می گوید افراد زیادی را از لحاظ روانی آماده کرده اند که هنگامی که نیروهای عراقی حمله می کنند خودشان را جلو ماشین بیندازند یا خود را آتش بزنند. آقای میری گفت، ساکنان اشرف در یک حالت بلا تکلیفی هستند. "علی رغم اینکه که به ما گفته شده بود در خارج از کمپ نیروهای ایرانی و عراقی بر ای ما کمین کرده اند، ما ریسک کردیم و شبانه ماشینی برداشتیم و از کمپ بیرون آمدیم و خود را به نیروهای عراقی تسلیم کردیم. هیچگونه بی احترامی از طرف عراقی ها ندیدیم".

یکی دیگر از افرادی که تازه از کمپ خارج شده بود علی قزل قرچی از گرگان بود. او در سال ۱۹۹۹ در سن ۲۳ سالگی به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بود. او می گوید دلیل اینکه خیلی ها حاضرند جانشان را فدا کنند این است که مسعود رجوی طوری آیه های قرآن را توجیه می کند که گویی این آیه ها برای توجیه سیاستهای سازمان مجاهدین نازل شده اند. "رهبران سازمان به رجوی همچون پیامبر نگاه می کنند".

او می گوید در ۶-۷ سال اخیر بسیاری از اعضای سازمان به خاطر وضعیت پیش آمده، خلع سلاح شدن و تحلیلهای نادرست آقای رجوی، دیدگاهشان نسبت به او تغییر کرده است.

کلاه آبی ها

سرهنگ وزلی مارتین، افسر بازنشسته ارتش آمریکا، می گوید که امروز ساکنان کمپ با مشکل عدیده ای روبرو هستند. دولت عراق از رسیدن سوخت برای ژنراتورهای برقی، آب بهداشتی و غذای کافی به کمپ اشرف جلوگیری می کند. او می گوید باید جامعه بین المللی هر چه سریعتر سربازان کلاه آبی سازمان ملل متحد را برای حمایت از آنان به کمپ اشرف بفرستد. او می گوید دولت عراق دولتی بی اعتبار است و مدعی است که دولت عراق حتی ممکن است ساکنان کمپ را قتل عام کند.

پس از درگیری نیروهای امنیتی عراق در آوریل سال گذشته با مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف، دولت عراق از ساکنان کمپ خواست تا پایان سال ۲۰۱۱ خاک این کشور را ترک کنند. رهبران این سازمان با این جابجایی مخالفت کردند.

محمد جعفری از مشاوران ابوالحسن بنی صدر و مدیر سابق روزنامه توقیف شده انقلاب اسلامی می گوید که سالها از نزدیک با افکار و برنامه های رهبران سازمان مجاهدین خلق آشنا بوده است. او می گوید: "سازمان مجاهدین می داند که اگر کمپ اشرف بسته شود، این واقعه پایانی برای این سازمان است. زیرا در این کمپ می تواند اعضایش را کنترل کند و همچون ماشین به آنها فرمان دهد. سازمان مجاهدین خلق همچون سایر سازمانهای استالینیستی سابقه حذف اعضای مخالف خودش را دارد. این سازمان در قبل از انقلاب نیز تعدادی از اعضای خود را ترور کرد."

ماه گذشته در اثر فشارهای بین المللی دولت عراق با نماینده سازمان ملل در عراق توافقنامه‌ای را امضاء کردند که بر اساس آن مهلت تعطیلی کمپ اشرف تا پایان آوریل ۲۰۱۲ تمدید شد. طبق این توافقنامه قرار شد ۴۰۰ نفر از ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی در شمال بغداد منتقل شوند تا در آنجا پروسه پناهندگی آنها توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل انجام شود و به کشوری ثالث منتقل شوند. مریم رجوی از ساکنان اشرف درخواست کرد که با این جابجایی موافقت کنند.

سازمان مجاهدین می خواهد به اعضایش اجازه داده شود که تمام وسایل قابل حملشان را با خود به کمپ جدید، کمپ لیبرتی ببرند. سازمان مجاهدین می گوید برای جلوگیری از خشونت مجدد بایستی تضمینهای لازم از جمله توقف پیرگرد و آزار اعضایش در عراق داده شود. نیروهای عراقی نباید وارد محوطه کمپ جدید شوند تا حرمت و آرامش ۱۰۰۰ زن مسلمان نگه داشته شود.

اگر توافق سازمان ملل و دولت عراق اجرا شود و نهایتا ساکنان کمپ اشرف به کشورهای غربی مهاجرت کنند، این سئوال وجود دارد آیا سازمان مجاهدین خلق خواهد توانست انسجام کنونی اعضای خود را در خارج از کمپ حفظ کند؟

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من قطاری دیدم...

 


مهدی خوشحال
08.02.2012

http://iran-fanous.de/middle/592-Khoshhal-Ghatar-08.02.2012.htm


دوست نازنینی که حدود ده سال از او خبر نداشتم، دیروز به موبایلم زنگ زد. ابتدا نشناختمش و پس از چند دقیقه که حرف زدیم، از محتوای کلامش شناختمش. او کسی نبود جز یکی از یاران و حامیان نزدیک جنبش زخمی پیوند، که معلوم نیست اگر در آن ایام آن جنبش به وظیفه انسانی و سیاسی خود قیام نمی کرد، هم اکنون آنان در کجا و ما در کجا قرار داشتیم.
عابد که بیست سال قبل یکی از ناراضیان انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی و سپس به یکی از مغضوبان سازمانش قرار گرفت و پس از این که زن و فرزندش را از دست داد، عزم جدایی از سازمان را کرد ولی پس از مدتها وحشت و اضطراب و بلاتکلیفی، او هنگامی که داشت از مناسبات مجاهدین جدا می شد، یکی از فرماندهان زن سازمان وقتی دید او همه چیزش را از دست داده و حال به دنبال یافتن تنها فرزند گم شده اش در انگلستان است، با طعنه به عابد گفت، تو را در خیابانهای لندن در حال گدایی خواهیم دید. عابد خشمش را فروخورد و به فرمانده اش جواب داد، تا پنج سال دیگر خواهیم دید که چه کسی کجا ایستاده و من آن روز ضمن این که پسرم را خواهم یافت، همچنین به ثروتی کلان دست خواهم یافت.
یکی از اسرار ذهن بشر همین است، خواستن توانستن است. عابد همان طور که به فرمانده اش قول داده بود، عراق را به مقصد انگلستان و بدون زن و فرزند و امیدهایش، ترک کرد. در پنج سال اول اقامتش در لندن، ضمن این که سعید، تنها فرزندش را از دست مجاهدین نجات داد، همچنین به تحصیلات و فراگیری زبان خارجی و امکانات مالی که به فرمانده اش قول داده بود دست یافت. او سپس به دنبال مقاومت و اعتراض به سیاست های مجاهدین، به هلند آمده و از نزدیک شاهد فعالیت های بچه های پیوند قرار گرفت و به یکی از یاران مالی و معنوی انجمن پیوند بدل شد.
عابد که گهگاه در فراغ از دست دادن همسرش معصومه و همراهان و رویاهای بر باد رفته اش، گیتار می زد و همراه گیتارش می گریست، بچه های پیوند را سخت تحت تاثیر قرار می داد و در مسیر مقاومت شان، آنان را تشویق به پیشروی می کرد. بعضاً او از من می خواست تا داستان حرکت قطار انقلاب مجاهدین را که آن ایام توسط رهبرانش صدام حسین و مسعود رجوی، با غرور و بی رحمی از پیچ ها و گردنه های خطرناک عبور می کرد، با مزاح شرح دهم. من نیز به گونه ای معکوس آنچه رهبری مجاهدین از قطار انقلابش باور داشت، حرکت و مسیر قطار را که ایستگاه آخرش زندان ابوغریب بوده را نقل می کردم و دوستان را به خنده و حیرت وا می داشتم. آن ایام انتقاد کردن و اعتراض به قطار انقلاب مجاهدین صدها بار از آنچه امروز اتفاق می افتد، فرق داشت و تنها یک درصد از اعضای خارج شده از قطار مجاهدین می توانستند به حرکت آن معترض باشند و مابقی با آن که گاهاً به زیر چرخ های قطار له می شدند، با این وجود فضا و شرایط به گونه ای نبود تا کسی به طور واقعی به قطار و رهبرانش اعتراض داشته باشد.
رهبری مجاهدین در آن ایام که صدام حسین عراقی و صدام حسین های خارجی را تمام عیار پشت خود داشت، حرکت و مسیر سازمانش را برای اعضای تحمیق شده اش به قطاری تشبیه می کرد که آن قطار می بایست در هر پیچ و گردنه خطرناکی وزن و سنگینی و به ویژه شتاب و سرعت لازم را داشته باشد. او اعضای ناراضی را به مسافران نیمه راه تشبیه می کرد که در اثر سختی راه مبارزه، در بین راه پیاده می شوند. او ناراضیان سازمانش را با بی رحمی تمام به زیر چرخ های سنگین قطارش قرار می داد و له و لورده می کرد، تا ضمن زهر چشم گرفتن از مسافران نیمه راه و پیاده شده، طلبکاری آنان را خنثی نموده و همچنین درس عبرتی برای سرنشینان باقیمانده باشد تا هوس خارج شدن از قطار انقلاب را نکنند.
با این وصف و با گذشت دو دهه مبارزه و جدال دو طرف، عابد هنوز به حیات شرافتمندانه خود ادامه می دهد و اعضای فعال را مورد تشویق و عنایت خود قرار می دهد. او با آنکه هنوز نتوانست رویاها و فرصت های از دست رفته را فراموش کند و مانند یک فرد معمولی به زندگی خود ادامه دهد، با این حال امیدوار است و در این مسیر به باروری و زایش امیدهای جدید فکر می کند. او هر کجا هست، بی شک در نقطه ای معلوم و انسانی حضور دارد و متقابلاً مسعود رجوی، راننده قطاری که سوختش خون و ریلش استخوان و بارش جهل بود و توسط قطارش نسلی را به زیر چرخ هایش قرار داد و در حسرت به زیر گرفتن خلقی به سر می برد، در نقطه ای قرار دارد که این بار خودش می بایست قربانی قطار خود ساخته اش شود!


"پایان"

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده آقای کریم غلامی به آقای مارتین کوپلر

 

کریم غلامی - آلمان

07.02.2012

http://iran-fanous.de/middle/584-Gholami-Name-07.02.2012.htm

 

 

با احترام

من به عنوان یکی از مسئولین سابق سازمان مجاهدین و با 25 سال سابقه و مجروح عملیاتهای این سازمان، میخواهم توجه شما را به وضعیت بیماران و مجروحین این سازمان جلب بکنم. بعداز گذشت نزدیک به یک ماه از سال 2012 هنوز یک نفر از ساکنان اردوگاه اشرف خارج نشده و به مکان دیگری منتقل نشده اند. این شیوه و کارکرد رهبری سازمان مجاهدین است که با سنگ اندازی و بهانه تراشی در این روند اخلال ایجاد بکند، ولی در این میان بدترین شرایط شامل بیماران و مجروحین ساکن در اردوگاه اشرف میشود بنا بر این از شما میخواهم که توجه ویژه ای نصب به وضعیت مجروحین و بیماران داشته باشید و برای خارج کردن این افراد اولویت قائل شوید در همین رابطه به چند نکته توجه شمار جلب میکنم:

1. سازمان مجاهدین یک تشکیلات فرقه ای است که اعضای آن هیچ اختیاری برای تصمیم گیری ندارند. ایرانیانی که درون این فرقه اسیر هستند سالیان زیادی است که از هر گونه دسترسی به رسانه های جمعی محروم بوده اند. اعضای این سازمان از ابتدایی ترین امکانات مثل رادیو، تلوزیون، تلفن، اینترنت و روزنامه محروم هستند اخباری هم که به اعضای این گروه داده میشود تحریف شده و دست چین شده است. به همین دلیل اعضای این فرقه هیچگونه آگاهی نصبت به حق و حقوق خود و قوانین بین المللی ندارند که بتوانند آزادانه و آگاهانه تصمیم بگیرند.


2. رهبران این فرقه با اختناق و سرکوب شدید از درون و شانتاژ علیه تمامی اعضای جدا شده از این فرقه ترس شدیدی در درون تشکیلات ایجاد کرده است که اعضای این فرقه از ترس مجازات جدا شدن این فرقه را ترک نمی کنند. اعضایی که میخواهند جدا بشوند با مجازاتهای شدیدی روبرو میشوند مانند برگذاری نشست های مغز شویی و ضرب وشتم افراد در این نشست ها و در ادامه زندان و شکنجه و حتی مواردی بوده که این افراد سربنیست و اعدام شده اند.


3. این فرقه با احرم های زیادی اعضایش را مغزشویی میکند یکی از این احرم ها نشست های مغزشویی طولانی است طی سالیان طولانی و تکرار مکرر مغز اعضای خود را پر از دروغ کرده است دروغ های مثل اینکه هر فردی از این فرقه جدا شود توسط وزارت اطلاعات ایران و دولت عراق تحت تعقیب قرار میگرد و زندانی و شکنجه و اعدام میشود به همین دلیل اعضای این فرقه از ترس جانشان این فرقه را ترک نمی کنند.


4. از سال 2003 تا سال 2009 اردوگاه اشرف تحت کنترل ارتش آمریکا بود به این فرقه تسحیلات فراوانی مثل دارو امکانات پزشکی و سوخت و مواد غذایی میرساند ولی هیچ یک از این اقلام به دست اعضای این گروه نمی رسید این اقلام یا در بازادهای سیاه عراق فروخته میشد و یا در انحصار رهبران این فرقه بود. به عنوان مثال من یک بانک اطلاعاتی برای داروخانه اردوگاه اشرف برنامه نویسی کردم. به مدت یکسال برای نوشتن این بانک و توسعه آن به این داروخانه در رفت و آمد بودم، بارها شاهد بودم که جعبه های بزرگ دارو در ابعاد 2 متر مکعب توسط ارتش آمریکا تحویل این داروخانه میشد ولی طی این سالیان حتی یکی از این داروها را من در دست هیچ یک از اعضای این فرقه ندیدم و رهبران این فرقه به اعضای بیمارشان می گفتند که دولت عراق از ورود دارو به اردوگاه ممانعت میکند و ما دارو نداریم.


5. مرگ بیماران و مجروحین این فرقه به دلیل عدم درمان آنها. به دوتا از دوستانم اشاره میکنم آقای عباس حاج حسینی عباس در یکی از عملیات های این فرقه در سال 1988 از ناحیه نخاع گردن مورد اثابت گلوله قرار گرفت و فلج شد عباس همیشه خواهان رفتن به اروپا بود تا مورد معالجه قرار بگیرد ولی رهبران این فرقه نه تنها توجهی به این مسئله نکردند بلکه دوبار که من شاهد بودم توسط مسعود رجوی رهبر این فرقه مورد تحدید قرار گرفت که اگر به این خواسته اش اسرار بکند او را تحویل دولت ایران خواهد داد. بار اول در نشستهای مغز شویی سال 1995 و بار دوم در نشست های مغز شویی سال 2002. ولی متاسفانه به دلیل عدم توجه به عباس او به دلیل بیماری فوت کرد و قبر عباس اکنون در قطعه مروارید اردوگاه اشرف است. و دوست دیگرم آقای فرهاد ... در یکی از عملیاتهای این فرقه در سال 1986 از ناحیه نخاع کمر مورد اثابت گلوله قرار گرفت و فلج شد. فرهاد همیشه خواهان خروج از این فرقه بود ولی رهبران این فرقه مانع میشدند تا اینکه در سال 2008 به دلیل شکستگی استخوان پا و عدم درمان او پایش عفونت میکند و نهایتان به دلیل بیماری فوت میکند.


6. رهبران این فرقه همیشه در تلاش بودند که وضعیت بیماران و مجروحین را مخفی کنند و تا هیچ ارگان بین المللی نتواند به بیماران و مجروحین این فرقه دسترسی داشته باشد تا این فرقه پاسخگوی مرگ این بیماران و مجروحین نشود.

با توجه به نکات فوق از شما درخواست دارم بطور ویژه به وضعیت بیماران و مجروحین رسیدگی شود و وضعیت حقوقی آنها در اولویت قرار بگیرد تا هرچه سریعتر به پزشک و دارو دسترسی پیدا بکنند تا از مرگ تعداد بیشتری جلوگیری شود. من تا سال 2009 درون این فرقه بودم آمار آن روز بیش از 50 مجروح که شامل فلج و قطع عضو بود و بعد از سال 2009 طی دو درگیری و اتفاقاتی که افتاده تعداد این مجروحین بیشتر شده است.
برای کمک به این افراد ابتدا آنها را از سیطره این فرقه خارج کنید تا در رابطه با حقوق و امکانات درمانیشان به آگاهی برسند که بتوانند آزادانه و آگاهانه در رابطه با آینده و زندگیشان تصمیم بگیرند. در این رابطه من بطور داوطلبانه با شما هماری میکنم حتی از سفر به عراق و یاری رساندن به این افراد کوتاهی نمیکنم.


با احترام
کریم غلامی
 

 

Open letter of Mr. Karim Gholami to Mr. Martin Kobler


Respectfully


I , as one of the former officials of pmoi( People’s Mujahedin Organization of Iran) with 25 years record of service and a wounded of pmoi military operations, would like to draw your attention to the conditions of the patients and the wounded in this organization. after passing almost one month of the new year , 2012, no one has left Ashraf camp to another place yet. This is the method and the function of the pmoi leadership which by putting obstacles and hurdles and creating different excuses ,disrupt the peaceful routine, but amid all problems the conditions of the patients and the wounded who are residing in Ashraf camp , is the worst , so I am urging you to have special attention to the wounded and patients in this camp and you should prioritize them in leaving the camp , in this regard I draw your attention to the following points:


1. Pmoi is a cultic organization which its members do not have any authority to make a decision . the Iranians who are captive in this cult , for years have been deprived of having any access to the Media . the pmoi members have been deprived of the preliminary facilities such as Radio, TV, Telephone, internet, and Newspaper , and the News which is given to the members of this cult is censored and chosen by the pmoi operatives. For this reason the members of this cult do not have any idea about their rights and international laws to make a decision freely and consciously .


2. The leaders of this cult by severe strangulation and suppression against their own members inside the organization and making false and fake accusations against all separated members of this cult , have created great concern and fear inside the organization and as a result of that the members of this cult because of their fear of punishment do not dare to leave the cult. the members who want to separate from the cult will be facing harsh and cruel punishments such as forcible participation in brainwashing sessions which in these sessions they will be beaten up and in continuation they will be facing imprisonment accompanied by inhuman tortures and in some cases even the dissidents got executed and disappeared .


3. This cult by different ways and methods brainwashes its own members and during many years of nonstop brainwashing, it has filled the head of its own members with many lies, for instance if someone separates from the cult will be indicted by Iranian and Iraqi intelligence service and they will be imprisoned , tortured and finally executed by them , so the members of this cult because of their fear of being caught and executed , do not dare to leave this cult whatsoever.


4. From 2003 to 2009 the Ashraf camp had been under the supervision and control of the US army and during those years , they had been receiving many facilities such as medication and medicine, medical facilities , fuel and food but non of those stuffs had never reached to the hands of the cult members and instead those items were sold in Iraq black markets or they were used by the leaders and operatives of this cult. For instance I programmed a database for the pharmacy in Ashraf camp and to complete this programming I was going to this pharmacy consecutively for one year . I had seen many times that very big size boxes of medicine by the dimensions of 2 cubic meters were given to that pharmacy by the US army but during those years I had never seen even one of those medicines in the hands of the cult members whatsoever, and instead the leaders of this cult were saying to their patients that the Iraqi government does not allow the medical facilities to enter to the camp and we do not have any medicine .


5. The death of the patients and the wounded of this cult as a result of the lack of treatment : I would like to draw your attention to the health situation of the two of my friends , the first one Mr. Abbas Haj Husseini who in one of the cult military operations in 1988 got wounded by a bullet in his Cervical Spinal Cord and he got paralyzed , Abbas always wanted to go to Europe to be treated and cured but the leaders of this cult not only did not pay attention to his request , but also as I saw twice he was threatened by Massoud Rajavi , the leader of this cult , to be handed over to the Iranian government. The first time was in 1995 and the second time was in 2002 , but unfortunately as a result of the lack of attention and treatment , he died and was buried in pmoi cemetery called Ghatayeh Morvarid( The Pearl) in Ashraf Camp.
My second friend , Mr. Farhad……… who in one of the pmoi military operations in 1986 got wounded by a bullet in his Lumbar Spinal Cord and he got paralyzed . Farhad always wanted to leave this cult but the leaders of this cult rejected his request all the time and finally in 2008 as a result of the foot bone fracture and the lack of treatment ,his foot got infected and he died.


6. The leaders of this cult have been always endeavoring and struggling to cover up and conceal the situation of their patients and wounded so no international organizations be able to have access to these patients and wounded because the leaders of this cult do not want to be accountable and responsive for their death .


According to the facts mentioned above , I am urging you to pay special attention to those patients and wounded and their juridical situation be prioritized so they can be able to have access to the doctor and medicine as soon as possible to prevent the death of many more. I had been in this cult till 2009, till then the number of the wounded , paralyzed and mutilation , was 50 and after 2009 during two conflicts which occurred in there , the number of injured has increased.
To help these people , first you should take them out of the cult perimeter so they can meet their medical needs and get familiar with their rights to make a decision for their future and life freely and consciously . in this regard I am ready to cooperate with you voluntarily and even, if it is necessary to go to Iraq to help those people , I will do it.


Respectfully
Karim Gholami
 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه دوم کانون ایران قلم به مسئولین کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل

 

06.02.2012

ایران قلم

 

با احترام

اگر به یاد داشته باشید حدود 4 ماه پیش در تاریخ 20 سپتامبر 2011 کانون ایران قلم  در نامه‌ای سرگشاده به کمیساریای عالی پناهندگان ضمن خشنودی از پذیرش درخواست قربانیان مجاهدین به عنوان کسانی که درخواست پناهندگی خود را پس 20 تا 30 سال به این ارگان بین اللمللی تسلیم کرده‌اند و پذیرش شما برای بررسی درخواست انان به شکلی روشن و واضح از آن استقبال کردیم . اما همچنین اعلام کردیم که رهبران این فرقه تلاش خواهند کرد در مقابل این تصمیم تاریخی کمیساریای عالی پناهندگان که بویژه حقوق فردی این افراد را محترم شمرده سنگ اندازی خواهد کرد. در همان نامه مزبوربا توجه موضع گیری رهبری سازمان مجاهدین اشاره کردیم که :

 

«... پس از انتشار بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان فعالین حقوق بشر منتقدین این سازمان مجاهدین هشدار داده بودند که مجاهدین به هر وسیله ممکن و با سنگ اندازی مانع اجرای بیانیه کمیساریای عالی پناهندگان میشوند و مریم رجوی همسر رهبر این گروه در فرانسه بیانیه داده که :

 

"... ما ا جازه نمیدهیم خط مالکی وبارزانی مزدور تحت عنوان مصاحبه با تک تک افراد خط حکومت ایران پیش برود ...." و در ادامه این تلاش‌های مزبوحانه میگوید" . کلیه افراد مجاهدین می بایست با هلیکوپتربرای مصاحبه برده شوند..."و این به این مفهوم است که برای مصاحبه اسیران در بند این سازمان حداقل 7هزار سورتی پرواز برای رفت و برگشت و انجام مصاحبه‌ها صورت گیرد وهمه این ها بخشی از موانع و مشکلاتی است که برای عدم اجرای طرح کمیساریای عالی پناهندگان توسط بالاترین مراجع این سازمان بوجود می آید .عکس العمل رهبری فرقه مجاهدین ، اشاره شده  موجب نگرانی شدید فعالین حقوق بشر می باشد، زیرا که تصور می کنیم که رهبری سازمان مجاهدین سنگ اندازی های خود را برای عدم خروج از این بن بست آغاز کرده است...»

 

اکنون پس ازپایان سال 2011 و امضای قرارداد جابجایی این تشکیلات  و زمان آغاز انتقال این افراد از اردوگاه کار اجباری اشرف به کمپ لیبرتی علی‌رغم اینکه شرایط مناسبی بوجود آمده تا کمیساریای عالی پناهندگان به مسئولیت هایش بپردازد از طرف رهبران این سازمان با انواع بهانه جویی های غیر واقعی و اینکه شرایط این کمپ استاندارد نیست اعلام می‌شود که حاضر نیستند به کمپ لیبرتی نقل مکان کنند.

 

خوشبختانه بر اساس اطلاعیه ای که سایت رسمی سازمان ملل  که در تاریخ 31 ژانویه 2012 در بغداد انتشار یافت ، آقای مارتین کوبلر ، نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد اعلام کرد:

«..  ضمن تشکر از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و تیم حقوق بشر برای تلاش‌هایی که در راستای آماده‌سازی پادگان لیبرتی انجام دادند، به نقل از مسوولان کمیساریای عالی پناهندگان و حقوق بشر سازمان ملل گفت که زیرساخت‌ها و امکانات کمپ جدید در عراق برای ساکنین اشرف با استانداردهای بین‌المللی مطابقت داشته و طبق موافقت‌نامه‌ای که ماه گذشته بین سازمان ملل و دولت عراق برای جابجایی داوطلبانه منعقد شد، این کمپ آماده است....»

 

 همین اطلاعیه تأکید میکند که دلایل سازمان مجاهدین ازبیناد دراین رابطه بی‌اساس است ، از سوی دیگر آقای مارتین کوبلر اعلام داشته است:

« ...موافقت‌نامه تنها راه حل مسالمت‌آمیز برای جابجایی داوطلبانه ساکنین کمپ اشرف است وبسیار مهم است که تفاهم نامه کلمه به کلمه و در عمل رعایت شود.

 

وی همچنین افزود: موضع ثابت سازمان ملل متحد این است که نتیجه خشونت‌بار غیرقابل قبول است. تفاهم‌نامه منعقد شده راه را برای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل جهت بررسی وضعیت پناهندگی آغاز می‌کند که این قدم اول و لازم برای اسکان در کشورهای دیگر و بهره‌مندی از آزادی و رهایی است...»

 

مسئولین محترم کمیساریای عالی پناهندگان

همانطور که ملاحظه می‌فرمایید توافق امضا شده بین سازمان ملل و دولت عراق راه را بطور جدی برای بررسی وضعیت اعلام پناهندگی قربانیان  سازمان مجاهدین فراهم کرده و در محیطی امن بدور از اجبارات تشکیلات مجاهدین افراد میتوانند دلایل کافی خود را ارائه دهند.

 

به نظر میرسد ورود مسئولانه شما بار دیگر میتواند کمک جدی در این مسیر فراهم آورد و تصمیمات و بهانه جویی های رهبران این سازمان را با شکست مواجعه سازد . ازشما درخواست میکنیم سازمان مجاهدین را مجبور سازید در پای الزاماتی که رسما به آن تن داده ودر مقابل نماینده سازمان ملل امضا گذاشته متعهد بماند و در این مسیر تبعات عدم پذیرش این توافق نامه را بایست گردن بگذارد.

 

مطمئناً سازمان مجاهدین در صورتی که متوجه باز شدن مشت اش توسط مراجع ذیصلاح قانونی گردد کمااینکه این امر توسط نماینده سازمان ملل مبنی بر استاندارد بودن شرایط کمپ لیبرتی اعلام گردیده است عرصه مانور و خیمه شب بازی این جریان تروریستی کمتر شده و قادر نیست بیش از این قربانیان خود را مجبور به قبول اندیشه‌اش کند .

 

تجربه عملی در مقابل رهبران این سازمان نشان میدهد قاطعیت و فشار سیاسی و حقوقی هر چه بیشتر نتیجه بخش بوده و رهبران دیکتاتور این سازمان قادر نخواهند بود مسیر مسالمت آمیز بررسی پروسه حقوقی این افراد را با خشونت و خونریزی قابل پیش‌بینی از طرف مسعود و مریم رجوی لکه دار سازند.

با احترام

کانون ایران قلم – 06.02.2012

 

 

The second letter of Iran-Pen Club to the officials of United Nations High Commissioners for Refugees (UNHCR) 

The Mujahedin's cult should evacuate Ashraf camp located in iraq as soon as possible

 

 

Respectfully

If you remember, around 4 months ago on 20 September 2011 , the Iran Pen Club in an open letter addressed to UNHCR showed its appreciation to the UNHCR decision to accept the refuge requests of the pmoi victims who after 20 to 30 years could finally submit their refuge request to this international organization and we welcomed your decision for accepting their refuge requests in clear and transparent form. But we also announced that the leaders of this cult are going to struggle against this historical decision of UNHCR which has respected the rights of these people individually and we mentioned that they will disrupt this decision by creating obstacles and hurdles . In that letter we, with consideration to the positioning of the pmoi leadership , mentioned that :

 

“…. After issuing of the UNHCR statement , the human rights activists and the critics of this organization warned that the pmoi by utilizing any possible facility will create obstacles to prevent carrying out of the UNHCR statement and Maryam Rajavi the wife of the spiritual leader of this group issued a statement in France that:

“…. We do not permit the decision of the mercenaries ,Maliki and Barzani , as interview with each individual to go ahead….”

And in continuation of these fruitless endeavors , she says

“ all the people of Mujahedin must go for their interviews by helicopter ….” And this means that it takes 7000-S of flying for the interview of these pmoi stranded captives , taking and returning them , and all those things are part of the obstacles and problems which have been created by the highest rank of this organization to prevent implementing of the UNHCR plan.  the pmoi leadership’s reaction which is mentioned above , has concerned and worried deeply the human rights activists because we think that the leadership of pmoi has begun its efforts to prevent getting out of this dead-end…..”

Now ,after the end of the year 2011, and signing the pmoi resettlement contract and in the beginning of transferring the people from the Ashraf concentration camp to the Liberty camp and despite very good situation which has been begotten for UNHCR to implement and carry out its responsibilities and tasks , the leadership of this organization ,by variety of unreal excuses  and pretexts that the Liberty camp does not have the standards required , are not willing to go to the Liberty camp.

Fortunately based on the announcement which was issued in the official site of UNHCR on 31 January 2012 in Baghdad , Mr. Martin Kobler , the special envoy of the UN secretary general , announced :

“…. With many thanks to the UNHCR and human rights team for their efforts to make the Liberty garrison ready , quoting the officials of UNHCR and UN-human rights , he said that the infrastructure and the facilities of the new camp in Iraq for the residents of Ashraf is par with international standards and according to the agreement which last month between UN and Iraqi government for voluntary relocation was concluded , this camp is ready…….”

The same announcement reiterate that the pmoi reasons and reasoning in this regard are baseless  completely, on the other hand Mr. Martin Kobler has announced that :

“…..the agreement is the only peaceful solution for voluntary relocation of Ashraf residents and it is very important that the agreement is observed word by word in action…..”

He also added : the constant position of UN is that the violent outcome is unacceptable . the concluded agreement opens the way for UNHCR to determine the refugee status which is the first and necessary step for resettlement In other countries to benefit from freedom and liberation…..”

 

Honorable officials of UNHCR

As you have observed that the signed agreement between UN and Iraqi government has paved the way seriously for determination of the refugee status for all those pmoi stranded victims and in a safe and secure perimeter far from all pmoi forcible organizational laws , the people can freely submit their reasons and requests.

It seems that your official intervention can be a serious help in this regard and it can overcome all the pmoi leadership’s excuses , pretexts and decisions. We are urging you to force pmoi to stay devoted to its own commitments which officially accepted and signed in front of the UN representative and in this regard they should accept all the consequences if they do not accept and reject the concluded agreement.

Surely ,while pmoi finds out that the lawful competent organizations have found out about their unreal excuses  like the announcement of the UN representative concerning to the camp liberty which is par international standards , the maneuver and domain of this terrorist stream will be reduced and they will not be able to force their victims to accept their cultic thoughts.

The practical experiences in front of the leadership of this organization has shown that decisiveness and political juridical pressure have a very good impact to neutralize and thwart the pmoi totalitarian leaders’ plans which want to convert the peaceful plan for determination of the pmoi victims ‘ refugee status to the Massoud and Maryam Rajavi’s violent and bloody solution .  

Respectfully

Iran Pen Club

06.02.2012

 

Postfach 90 06 63
51116 Köln - Deutschland
Telefon: +49 (0) 1774829905
Email: iran-ghalam@hotmail.com

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ساکنان کمپ عراق جدید (سابقا اشرف) و تعیین تکلیف وضعیت پناهندگی متقاضیان

04.02.2012

کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد به نقل از ایران اینترلینک
ترجمه ایران اینترلینک

لینک به متن اصلی (انگلیسی)
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=11577

- کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد (از این پس بنام کمیساریا آورده می شود - م) مدتی است که آماده شروع تعیین تکلیف و تصمیم گیری در باره وضعیت پناهندگی ساکنان کمپ عراق جدید (سابقا اشرف) می باشد. کمیساریا در این رابطه تیم هایی را مشخص کرده است تا با حضور خود در صحنه بتواند زمینه های لازم و پشتیبانی مورد نظر برای این کار را تدارک ببینند. مشخص است که مصاحبه های فرد به فرد باید در محیطی امن، خنثی و خصوصی برگزار گردند.

- این پروسه بر اساس قراردادی که با دولت عراق منعقد شده است الزاما می بایست در بیرون کمپ عراق جدید و در محلی صورت پذیرد که ساکنین کمپ بصورت غیر اجباری به آن محل منتقل گردیده و در این محل در شرایطی امن و قابل قبول بصورت موقت نگهداری خواهند شد.

- کمیساریا بر اهمیت یافتن راه حلی صلح آمیز تاکید دارد و این شامل این مسئله نیز می گردد که هر گونه انتقال به محل جدید بصورت غیر اجباری انجام پذیرد و پس از انتقال امکان ترددات کاملا آزادانه افراد وجود داشته باشد.

زمینه و پیشینه

ساکنین کمپ اشرف که درخواست پناهندگی کتبی ارائه داده اند بر اساس قوانین بین المللی "متقاضی پناهندگی" تلقی می گردند و منتظر تصمیم گیری در قبال تقاضایشان هستند. در شرایط کنونی که سیستم تصمیم گیری کشوری در این رابطه در عراق موجود نیست، کمیساریا این تصمیم گیری را بر مبنی مصاحبه شخص به شخص و بصورتی عادلانه و با راندمان بالا انجام خواهد داد. هر پرونده و هر فردی با توجه به شرایط مشخص شخصی اش و بر طبق قوانین بین المللی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

اصل عدم بازگرداندن اجباری به کشور مبدا (ایران- م)

کمیساریا با همراهی دولت عراق و یونامی (دفتر سازمان ملل در بغداد) و دیگر دست اندرکاران بدنبال دستیابی به راه حلی دراز مدت است که شامل مهاجرت و جابجایی افراد به کشورهای ثالث می گردد.

کمیساریای عالی پناهندگی،
اول فوریه 2012

-
این سند بر حسب ضرورت بروز خواهد شد

(پایان)

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تلاش های مذبوحانه سران فرقه رجوی برای زیر پا گذاشتن توافقنامه جابجائی

04.02.2012

علی جهانی

همانطور که همگان مطلع هستند با توافق اولیه قرار بود جابجائی نفرات از قلعه اشرف به کمپ لیبرتی آغاز شود اما از روز اول مشخص بود که سران فرقه بطور خاص رجوی ها به این سادگی حاضر نیستند به این خواسته جهانی تن بدهند ودست از سر قربانیان مستقر در این قلعه بردارند و در این راستا با انواع و اقسام بهانه تراشی ها سعی کردند که زیر بار نروند و یکی از بهانه های پوشالی آنان این بود که این کمپ از استاندارهای انساندوستانه بین المللی برخودار نیست و باید متخصصین ما آنرا تائید کنند که خوشبختانه یونامی این بهانه را از سران فرقه گرفت.

بر اساس اطلاعیه یونامی در بغداد در 31 ژانویه در باره آمادگی کمپ لیبرتی برای استقرار 5500 نفر طبق استانداردهای انساندوستانه بین المللی هست و سازمان ملل تائید می کند که کمپ جدید از استانداردهای بین المللی برخوردار هست و در این رابطه سران فرقه که بعد از اینکه از ارباب جدید شان آمریکا رو دست خورد و نا امید شد وسعی می کرد به شیوه های خاص خودش را به سازمان ملل آویزان کنند و حالا با تائید سازمان ملل و یونامی در بغدا د حسابی شوکه شده اند و با یک موضع گیری خنده دار و مضحک گفته اند که این عمل یونامی توجیه حکومت ایران برای انهدام نیروهای اصلی اپوزسیون هست و دلیل مسخره شان هم اینست که کسی این ارزیابی یونامی را تائید و گواهی نکرده است که البته منظورشان از کسی سران فرقه هستند که گفته بودند تحت عنوان متخصصین و تکنیسن های سازمان برای ارزیابی کمپ بروند که کمیساریای عالی در جواب این خواسته سران فرقه گفت خودمان کارشناس می فرستیم و نیازی به شما نیست.

وحال با این شرایط سران فرقه دیدند که تیرشان به سنگ خورده و بهانه جوئی هایشان در به تاخیر انداختن این جابجائی و سنگ اندازی در راستای حل مسالمت آمیز این مشکل راه به جائی نبرده اکنون در تلاش هستند تا در خارجه کشور یکسری تلاشهای مذبوحانه ای را آغاز کنند که در همین زمینه در خبرها آمده بود که مریم عضدانلو ریئس جمهور مادام العمر و ترشیده که توسط مسعود خان به این سمت برگزیده شده است در ادامه جست و خیز های میمون وارش قصد داره با خرج های کلان به برلین برود تا افکار عمومی را از بن بستی که درش گرفتار شده اند منحرف کند و تلاش کند تا بیشتر قربانیان گرفتار در قلعه اشرف را در اسارتش نگه دارد .

این دعوت که توسط تعدادی معدودی از نمایندگان باز نشسته آلمان صورت گرفته هم راه به جائی نمی برد و پیشاپیش محکوم به شکست هست اما امیدوارم که دولت مردان آلمان جلوی این سفر سرکرده تروریستها به کشور ی که مهد دمکراسی هست را بگیرند و نگذارند اینان بدینوسیله دمکراسی را خدشه دار کنند و من به عنوان یک جدا شده از این فرقه سکت که بیست سال از بهترین دوران عمر جوانی ام قربانی اش بودم از همه دوست داران آزادی و فعالین حقوق بشری و سازمانهایی که کارهای انساندوستانه انجام میدهند می خواهم که این سفر را محکوم کنند زیرا این تلاشی هست در راستای طولانی تر شدن اسارت قربانیان گرفتار در چنگال سران فرقه در قلعه اشرف وبدینوسیله رجوی ها می خواهند چند صباحی به عمر ننگین شان بیفزایند .

و همچنین به دولتمردان آلمان یاد آوری می کنم که مریم عضدانلو همان کسی هست که فرمان آن خودسوزی ها را در فرانسه صادر کرد که موجب وحشت مردم در خیابانهای پاریس شد و خودش هم پای شوهر فراریش مسعود خان در تمامی اقدامات تروریستی و جنایاتی که علیه مردم ایران و مردم شریف عراق و اذیت و آزار مخالفان و ناراضیان در داخل مناسبات استالینی و تا رعنکبوتی  سازمان توسط این فرقه در طی دوران حکومت صدام دیکتاتور سابق عراق و پدر خوانده رجوی صورت گرفته است دست داشته بنابراین اجازه دادن سفر به چنین شخصی ناقض حقوق بشر و دمکراسی هست و امیدوارم که دولت مردان آلمان با درایت جلوی این سفر را بگیرند تا بدیوسیله گامی در جهت آزادی اسیران مستقر در قلعه اشرف بردارند .

و در پایان خطاب به سران فرقه و بطور خاص مریم عضدانلو خاطر نشان می سازم که همانند همه این تلاشهای مذبوحانه و جست و خیزهای میمون وارتان در گذشته که با خرجهای گزاف و آوردن نیروها از این طرف و آنطرف و از افغانی ها گرفته تا عربها و آفریقائی ها و تا سوء استفاده از پناهندگان و کشاندن آنان تحت عنوان تور پکنیکی به این خیمه شب بازی راه به جائی نمی برید به شما توصیه می کنم که بجای این بهانه تراشی ها و وقت کشی ها و این قبیل تلاشهای مذبوحانه و بی فایده  با شوهر فراریت که همچنان در سوراخ موش خزیده به فکر پاسخ گوئی نسبت به این همه جنایات و خیانت هائی که در طی این سالیان زمامداری تان مرتکب شده اید در پیشگاه مردم ایران و در یک دادگاه عادلانه باشید و همانطور که نتوانستید با این همه هیا هو و جار و جنجال بپا کردن برای حفظ اشرف این ظرف فرقه گرائی و شیشه عمرتان کاری از پیش ببرید و همه تیر های تان به سنگ خورد باز هم این دفعه را ه بجایی نمی برید و نمی توانید جلوی سیر پر شتاب حوادث به جلو را بگیرید و سیر وحرکت تحولات به مثابه سیلی هست که شما با این تلاشهای مذبوحانه و بی ثمرتان مثل ریگی هستید که توان و یارای مقاومت در جلوی این سیل بنیاد کن را ندارید و واین سیل شما را با خودش به قعر اقیانوسها خواهد برد و بساط فرقه گرائی تان در عراق برچیده خواهد شد و همه اسیران در بندتان آزاد خواهند گشت و آنروز بسیار نزدیک هست به امید آنروز و به امید آزادی همه اسیران گرفتار در قلعه اشرف.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

با توجه به سفر احتمالی  مریم رجوی به برلین، استفاده از تروریسم محکوم است

 

تحریریه ایران فانوس

01.02.2012

 

پس از این که اتحادیه اروپا در ارتباط با تحریم نفتی ایران، اقداماتی صورت داده و طی یک هفته اخیر جواب لازم را دریافت نکرد، پس از آن نوبت به استفاده ابزاری از کارت های دیگری به میان آمد، اگرچه نانوشته اما عملاً به تروریسم مجاهدین خلق میدان داده شد تا حرکاتی را در راستای ترساندن طرف مقابل و حفظ بقای تروریستی اش، سازمان دهند.

روز شنبه 28 ژانویه، هواداران سازمان در برلین گرد هم جمع شدند و پس از این که پیام مریم عضدانلو برایشان پخش شد، نوبت به سخنرانی چند تن از لابی های خارجی و بازنشسته سازمان فرا رسید که اتفاقاً یک نظامی بازنشسته در راستای حمایت از اردوگاه اشرف، سخنان مضحک و مبسوطی ارائه داد و اشرف کنونی را با برلین دوران جنگ سرد، مقایسه کرد که هر دو شهر در دوران اسارت، کانون مبارزه برای دموکراسی بوده اند! و همین طور بازنشستگان دیگری که بعضاً مثل همین نظامی بازنشسته که نمی دانست اردوگاه اشرف در کدام کشور و کجای جهان قرار دارد، به حمایت کورکورانه از اردوگاه اشرف پرداختند که معنای سخنرانی شان همان حمایت از رجوی ها در راستای به گروگان داشتن اسیران باقیمانده در اردوگاه است و نه چیزی بیشتر از این!

همچنین روز سه شنبه 31 ژانویه، گردهم آیی مشابه ای در لندن بر پا شد که در آن گردهم آیی نیز تعدادی از لابی های سازمان که با دلارهای خونین دعوت شده بودند، در راستای ابقای اسارتگاه اشرف و روحیه دادن به هواداران سازمان، به سخنرانی پرداختند. اینها در اصل پیش زمینه ای بود تا هفته آینده 7 فبروار، مریم عضدانلو در برلین به ایراد سخنرانی بپردازد و فی المثل موقعیت خطیر خود و سازمانش را معکوس و کارتی برای بازی کردن جلوه دهد، به نیروهای روحیه باخته اش روحیه بدهد و از اروپایی ها دلربایی کند و تحریم های نفتی را مورد تشویق و ستایش قرار بدهد!

مریم عضدانلو که یکی از رهبران برگزیده توسط مسعود رجوی بر سازمان مجاهدین و در فرانسه زندگی می کند، طی سالیان دراز از عمر تشکیلاتی و سیاسی اش، جز اسارت و گروگانگیری و زندان و شکنجه و دروغ و ترس و تهدید اعضای خود و برای مردم چیز دیگری در چنته نداشته است که این بار و در برلین بخواهد حرف تازه ای برای مردم و اپوزسیون ایران و یا مردم اروپا داشته باشد، او و سازمانش در تقابل با آزادی و دموراسی شکل گرفته و در راستای این تقابل نیز بقاء یافته است.

بدین سبب، انجمن سیاسی فرهنگی ایران فانوس، با بیرون آمدن از دل چنین جریانی و با آنکه سالها در اروپا به سر می برد و همیشه قواعد دموکراسی را در ارتباط با آزادسازی اسیران مجاهد به کار برده است و با سالها تجربه و شناخت از ماهیت واقعی مریم عضدانلو و سازمانش، به اتحادیه و مردم اروپا خاطرنشان می کند که از سازمان تروریستی مجاهدین به ویژه سرکرده تروریست پرورش مریم عضدانلو، جز عناد با دموکراسی و اسارت و گروگانگیری اعضای مجاهد در اشرف و توسعه فرهنگ تروریستی، آن هم در اتحادیه اروپا، کار دیگری بر نمی آید و او این بار نیز در برلین، همچنان بر گروگانگیری اعضایش در اردوگاه اشرف و تقابل با دموکراسی و آزادی، سخن خواهد گفت که اینها خود مسخرگی و دهن کجی به همه ارزشهای مدرن اتحادیه و مردم اروپاست.

تحریریه ایران فانوس

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی در مورد آخرین وضعیت مجاهدین در عراق

رجوی بجای باج خواهی و بجای داد و فریاد و شهید سازی و وادار کردن نفرات تشکیلاتش به خودزنی پاسخ جنایتهای خودش را بدهد بگوید که با چه حقی با زنانی که آنها را وادار کرده بود از همسرانشان طلاق بگیرند رابطه جنسی برقرار کرد؟

 

 

01.02.2012

ایران قلم :

با تشکر از شما خانم سلطانی که در این مصاحبه شرکت کردید. اخبار دریافتی از درون کمپ اشرف و همچنین بخش هایی از آن که در رسانه های فرقه مجاهدین منعکس شده است، حاکیست که رجوی ها دوباره خط تعهد گرفتن از اعضا برای باقی ماندن آنها در عراق و در درون تشکیلات فرقه را در پیش گرفته است. نظر شما در این مورد چیست؟

خانم بتول سلطانی:

من هم از شما تشکر می کنم. بله من چنین خبری را خودم در سیمایاسارت فرقه مجاهدین دیدم که رجوی دوباره اعضای مجاهدین را فراخوانده و حرفهای سابقش را تکرار کردهو آنها را به حاضرحاضر گفتن و گرفتن تعهد وادار کرده است. رجوی این ایام چاره دیگری ندارد و تشکیلات از جا دررفته اش مستلزم روزانه یک تعهد است . او بجای پاسخ دادن و بیان واقعیتهای موجود طبق شیوه همیشگی با فرار به جلو به مجیز گوئی سخیفانه از خود و خط مشی اش پرداخت و به گونه ای تهوع آور از خودش و همسرش مریم تعریف کرد و به جیب خودش ریخت و در جائی دیگر صحبت از جنگ صد برابر و کارزار آزادی2زد کرد. واقعیت این است که رجوی طرد شده از جامعه و خائن به میهن و آزادیخواهان توجه ندارد که آنجا عراق است . بعد از سرنگونی صدام و جنگ با پلیس عراق و در تکه خاکی که مال کشاورزانی است که صدام دیکتاتور برکنار شده از این کشاورزان تصاحب کرده و بابت خدمات وطن فروشانه رجوی به وی هدیه داده است و بجای اینکه شرافتمندانه این زمین را به صاحبانش برگرداند و اسیران و قربانیان اسیر را هم آزاد کند به جنایتهای بیشتر متوسل می شود .

 

ایران قلم :

به نظر می رسد ، ظرف و خمیر مایه ای که رجوی برای گرفتن های چنین تعهد هایی که افراد موظف هستند بطور کتبی امضا کنند ، ترساندن آنها از محیط بیرون، اعضای منتقد و خانواده ها باشد. این در حالیست که ماشین سرکوب و تجاوز و جنایت خودش در درون تشکیلات فرقه در عراق روزانه قربانی می گیرد. نظر شما چیست؟

 

خانم بتول سلطانی:

در واقع وظیفه اصلی که رجوی برای خودش در تشکیلات تعریف می کند، در مرحله اول جنگ با هر اعتراض و انتقادی در بین اعضاء و نفراتش و همچنین ، جنگ با اعضای منتقدی است که از این تشکیلات فرار کرده اند تا تحت عنوان اضداد از صبح تا شب بر علیه آنها سند سازی و عکس قلابی تهیه و صدا شبیه سازی کرده و بصورت نوار پارازیت بر روی صدای ما پخش کند. جنگ رجوی با خانواده های مظلومی است که فقط در آرزوی دیدار با بستگانشان هستند. کار و سناریوی رجوی برای اعضای اسیر در اشرف این است که خلاطه آنها باید بروند پشت دوربین و بگوئید که اینها مزدور هستند و خانواده من نیستند تا تشکیلات دست از سر آنها بردارد. رجوی گفت "اگر خانواده ما هستی بیا تو بیا داخل اشرف! " اما هیچگاه به این فکر نکرد که این حق طبیعی آنهاست که از این تشکیلات و ورود به آن بهراسند وقتی که شاهدانی چون جدا شده ها را می بینند ووقتی که عزیزانشان را به بهانه اعزام به خارج و استخدام و کار و دیدن فامیل در آنجا نگهداشته و بعد اسیر و مقهور شده اند معلوم است که وارد نمی شوند. اما چرا رجوی توضیح نداد که او از چه می ترسد که به قول خودش مجاهد لم یرتابو یعنی برگشت ناپذیر و انتخاب کرده خودش را نمی گذارد که بیرون بیاید. مگر رجوی نمی گوید که اینها اعضاء قسم خورده من هستند و به من امضاء داده اند اگر در این شکی ندارد بگذارد آنها بیایند بیرون و خانواده هایشان را دیدار کنند. رجوی از این می ترسد که با واقعیتها رو برو می شوند و دست او رو می شود ولی تا کی می خواهد با خرید پارلمانتر با دادن رشوه به مخالفان دولت مالکی با کلاه گذاشتن سر اعضا با قطع از دنیای بیرون با سانسور فیلمها و اخبار با نشستهای عملیات جاری و نشستهائی سرکوب نشستهای ترساندن با تخریب شخصیت جدا شده ها نشستهائی که حکم اعدام برای بریدگان صادر می کرد با گرو گرفتن و هزار اهرم فشار با تهدید قطع کمک مالی هوادارها و شورائی ها در خارج ، با تهدید اینکه مشکلات زیادی برای آنها در خارج کشور بوجود می آورند تاکی رجوی می خواهد بر مسند رهبری و مریم بر مسند رئیس جمهور خیالی باقی بمانند؟

رجوی برای توجیه خشونت ذاتی و قانون ستیزی فطری و گردنکشی ایدئولوژیک، و پیشبرد اهداف تشکیلاتی، هر بار پای حکومت ایران ودشمن خونخوار و جرار را به میان می کشد و به تکرار دعاوی بی اساس می پردازد رجوی در اهداف حداکثری به دنبال جدی نشان دادن تهدید درگیری و رویارویی با دولت عراق بود برای همین فورا فیل هوا کرد که به ما خمپاره زدند تا از این طریق حضانت خود را به آمریکا تحمیل نماید و در آن صورت از آوارگی و بدبختی که با پذیرفته نشدن از سوی کشورهای جهان برای سالیان متمادی در انتظارش است بگریزد، اما دید که هیچ بردی نداشت و متأسفانه فعلا تاوان بی اعتباری رجوی را دولت عراق و نفرات گرفتارش باید بپردازند. برای همین هم بود که رجوی با تمسخر در همان نشست گفت " ببینیم و تعریف کنیم"

رجوی بجای باج خواهی و بجای داد و فریاد و شهید سازی و وادار کردن نفرات تشکیلاتش به خودزنی پاسخ جنایتهای خودش را بدهد بگوید که با چه حقی با زنانی که آنها را وادار کرده بود از همسرانشان طلاق بگیرند رابطه جنسی برقرار کرد؟ چرا تجاوزکرد؟ چرا زنان بیچاره ای را که برای آرمان آزادی قدم به تشکیلات او گذاشتند وادار کرد که برهنه در برابرش برقصند در عین حال که با آنها دیده بوسی و تماس برقرار می کرد و به آنها هدایا می داد اظهار بی نیازی هم بکند و به آنها زشت و ایکبیری هم بگوید اما در ادامه شب را با یک یا چند تا از آنها تا صبح به سر کند است رجوی دروغگوی مکاری که مسئولیت هیچ کاری را بعهده نگرفته و نمی گیرد آیا فکر عواقب آن را نمی کرد؟ چطور توانست اینکار را بکند و این در حالی بود که دقیقا در همان ایام در همان شبها که وی با یکی یا تعدادی از همین زنان همبستر بودبرادر و خواهری برای مثلا یک نگاه کردن به یکدیگر یا بقول رجوی یک اشعه در زندان بودند چقدر به آنها تف می انداختند و بنگالی می کردند و در نشست او را شکنجه کردند. و در کمال وقاحت می گفتند نباید نگاه به این زنها بکنید اینها ناموسهای رجوی هستند مگر فلان برادر را بخاطر اینکه از زنی خوشش آمده بود النهایه در مرز ایران و عراق با کمترین دفاعی در بیابانها رها نکرد یا در جائی دیگر برادری دیگر فقط برای اینکه درخواست تعیین تکلیف و دیدن همسرش داده بود در زندان و حبس نبود پستی تا چه حد آیا رجوی فکر می کرد که این روزی برملا می شود؟ مسلما نه و اکنون مطمئنم که چقدر گیتی مسئول امنیت و دیگران زیر توبیخ و فحاشی های وی هستند او پایش خیلی روی امنیتش سفت بود. روزی هزار بار این دستگاه یعنی دستگاه ارتباط جنسی خودش را آب بندی می کرد تا در لایه ها و بخصوص، بخصوص در میخ ها منظور بالاترین برادرها کسانی همچون برادر رحمان، شریف، واقف، کاظم، کاک عادل، فضلی،محمد حیاتی، جابرزاده،جلیل،اسفندیار، یوسف، کمال، حکمت، غفور، جوادآقا، جهانگیر، جواد قدیری، صفر،بهنام ،احد، میر رحیم و سایر افراد رسوخ نکند اما این خواست خدا بود که وی رسوا و بی آبرو گردد.

ادامه دارد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ایران قلم حضور احتمالی مریم رجوی، رهبر فرقه تروریستی مجاهدین ، برای یک خیمه شب بازی در برلین را محکوم می کند

حضور مریم رجوی در آلمان خطری برای دمکراسی

 

 

تحریریه ایران قلم

31.01.2012

براساس اخبار دریافت شده از مهاجران در اردوگاه های پناهندگی به نظر می رسد که فرقه مجاهدین قصد دارد در چند روز آینده گردهمایی را در برلین برگزار کند و در همین ارتباط  قرار است مریم رجوی نیز برای گرم کردن این خیمه شب بازی به برلین برود.

جدا از جنبه های تبلیغاتی این موضوع برای فرقه مجاهدین، به نظر می رسد که رهبری فرقه برای خروج از بن بستی که در عراق گرفتار شده ، در صدد برآمده است تا با شانتاز تبلیغاتی  نقض و زیرپاگذاشتن قول و قرارهای کتبی  با کمیساریای عالی پناهندگان و دیگر مراجع بین المللی برای خروج از عراق را که در نخستین گام قرار بود  اولین دسته از اعضای  گروه در ماه جاری محل فعلی کمپ اشرف را ترک کرده و به کمپ آمریکایی ها ( کمپ لیبرتی ) در نزدیکی بغداد بروند را تحت الشعاع قرار بدهد.

از سوی دیگر نفس حضور رهبر یک فرقه تروریستی که در لیست گروه های تروریستی طبقه بندی شده  ، در آلمان تاسف برانگیز است و در عین حال تهدید و خدشه ای بر دمکراسی حاکم بر کشور آلمان می باشد، چرا که مریم رجوی قصد دارد با این حضور تبلیغاتی و پر خرج در آلمان کماکان توجه  و تایید افکار عمومی را برای اسارت هر چه بیشر قربانیان و اسیران این فرقه در عراق جلب کند. مجاهدینی که مریم رجوی آنها را نمایندگی می کند فجایع بسیاری تا کنون در داخل عراق و خارج از عراق و بطور مشخص خودسوزی های 17 ژون 2003 را در خیابان های پاریس  آفریده است.

ما مجددا نسبت به حضور مجاهدین و همسر رهبری فرقه مجاهدین یعنی مریم رجوی در برلین هشدار می دهیم  . اگر چه مطمئن هستیم که دعوت کنندگان از مریم رجوی ، تنها چند پارلمانتر محدود یا بازنشسته می باشند. فراموش نباید کرد که در همین کشور المان که قرار است رهبر تروریست فرقه مجاهدین اکنون مورد استقبال قرار گیرد،  چند سال پیش مطبوعات راجع به دزدی مجاهدین و سوءاستفاده از سرمایه شهروندان آلمانی بنام کودکان چه پولهای هنگفتی به جیب زدند و افتضاحی را برای دست اندر کاران آلمانی که به سهل انکاری متهم شده بودند،  ببار آورد.

آیا دعوت کنندگان آلمانی مطلع هستند که از هم اکنون و روزها قبل از برگزاری این گردهمایی در برلین ، سازمان مجاهدین در کمپ های پناهندگی در کشورهای مختلف با دادن پول و هزینه مسافرت و قطار و هتل به پناهندگان آنها را ترغیب به یک پیک نیک در برلین می کنند؟ آیا این افراد که بسیاری از آنها هم ایرانی نیستند، پشتوانه مردمی این فرقه تروریستی محسوب می شود؟

دعوت کنندگان محدود آلمانی  از رهبر تروریست های ایرانی باید مطلع باشند یا باید دوباره به آنها یادآوری کرد که همین خانم رجوی بود که دستور آتش سوزی اعضای سازمانش را در اعتراض به دستگیری خود در 17 ژوئن 2003 صادر نمود و باعث ترس و وحشت عابرین از این همه وحشی گری گردید.

تحریریه ایران قلم  این نوع برخورد گزینشی با  تروریست ها و فرقه ها را نه تنها  اشتباه می داند، بلکه تصور می کند این رفتار بعضی از سیاستمداران آلمانی موجب اسارت بیشتر اعضای مجاهدین در اسارتگاه اشرف خواهد شد، افرادی که چند دهه در یک چاردیواری چند کیلومتر در چند کیلومتر اسیر می باشند و از ابتدایی ترین حقوق اولیه خود با خبر نیستند. علاوه بر این برای برقراری دمکراسی در ایران نیز این علامت مثبت به رهبر یک فرقه تروریستی تروریستی نه تنها فایده ای نخواهد داشت، بلکه با بودن رجوی ها در برلین که در سرسپردگی به دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه و استبداد در درون تشکیلات خود به بدنامی معروف هستند، بر این موضوع نیز تاثیر منفی خواهد گذاشت. بنابراین ما همچنان امیدوار هستیم که سفر مریم رجوی به برلین با درایت و هوشیاری مقامات مسئول دولت فدرال آلمان منتفی گردد.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد