_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

اینبار پول و مشتاقان دیدار پاریس هم برای مجاهدین نا کامی به بار آورد

 

 

کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی، چهاردهم فوریه 2012
http://www.cibloggers.com/?p=9548

 

همانظور که پیش از این و با وجود مخفی کاری تمام عیار مجاهدین , اعلام کرده بودیم که این فرقه با خرج هزینه زیاد میخواهند در پاریس جلسه بزرگی با حضور مریم رجوی برگزار کنند , ( این لینک ) بلاخره این جلسه در همان زمانبندی اعلام شده توسط کانون وبلاگنویسان برگزار شد اما برخلاف انتظار مجاهدین خلق تنها چیزی حدود ششصد شرکت کننده در این جلسه حضور داشتند که البته تعداد زیادی فقط برای دیدار پاریس و خرید و گشت و گذار و سفر مجانی اقدام به شرکت در این جلسه کرده بودند , در نشستی که یکی از خواهران مسئول مجاهدین با تیم های جمع آوری نیرو در روز بعد از جلسه در پاریس برگزار کرد بعد از عصبانیت و فحاشی به این تیم ها ,از آنها خواستار دلیل این حضور کم شد , برخی از اعضای این تیم ها خرابی آب و هوا و نبودن فصل گشت و گذار و برخی نیز اظهار داشتند که به دلیل اینکه ما از نفرات میخواستیم که با کسی در میان نگذارند تا خبر منتشر نشود آنها شک کرده و میترسیدند , و البته بهانه های دیگر . ولی بیشتر از همه به نظر میرسد دلیل اصلی منفوریت روز افزون این گروه باشد.

اطلاعیه قبلی کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی

بازهم پول مفت و مشتاقان دیدار پاریس قرار است حماسه آفرینی کند.

کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی – سازمان مجاهدین خلق مجددا در بین اتباع غیر ایرانی بصورت پنهانی دست به جمع آوری نیرو برای تجمعی در پاریس زده است , کشورهای بلژیک , هلند ,آلمان و حتی سوئیس ؛اسلوانیا , ایتالیا و اسپانیا . اینبار مسئولین جمع آوری نیرو حتی دیگر در باره مجاهدین تبلیغ و تعریفی نمیکنند و یکراست میروند سر اصل مطلب ؛ تردد مجانی رفت و برگشت به پاریس همراه با دوشب هتل مجانی و وسه روز غذاشامل یک وعده در روز غذای گرم و دو وعده ساندویچ باضافه نوشیدنی و چای و مشتاقان این سفر سیاحتی سیاسی تنها کاری که باید بکنند شرکت در یک تجمع سه ساعته در روز شنبه یازده فوریه است , همین .ما ضمن محکوم کردن این اقدامات سازمان مجاهدین خلق اینگونه کارها را در راستای تخطئه و مضحکه اراده مردم ایران دانسته و به شدت در جهت افشای اینگونه تشبثات خواهیم کوشید , سازمان میتواند هر جمعیتی را در هرکجا جمع کند ولی نه به اسم ایرانیان و اپوزسیون و دمکراسی , کما اینکه کنسرت گذراران و برنامه ریزان بسیاری هستند که تجمعات گسترده ای را ترتیب میدهند ولی به همان اسمی که حاضران برای آن تجمع جمع شده اند, تجمع سازمان مجاهدین خلق فقط میتواند نام” تورسیاحتی و رایگان پاریس ” را داشته باشد. و هرگونه سوأستفاده از آن صرفا دجالگری و فریبکاری است .

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آیا مجاهدین در ترور دانشمندان هسته ای درایران شرکت داشته اند؟

 

 

ن.هدایت، فریاد آزادی، دوازدهم فوریه 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Rajavi%20Va%20Israel.HTM

 

این روزها خبرهایی از شرکت مجاهدین خلق در همکاری با موساد در جهت ترور دانشمندان هسته ای در ایران منتشر شده است که منبع و ماخذ آن نیز ان بی سی میباشد که گفته شده است :

(((شبکه تلویزیونی «ان ‌بی‌ سی» در گزارشی به نقل از مقامات دولتی ایالات متحده آمریکا مدعی شد که ترور برخی مقامات فعال در برنامه هسته‌ای و موشکی ایران با همکاری اسراییل و سازمان مجاهدین خلق صورت گرفته است.

از سال ۱۳۸۸ تا کنون ۴ متخصص هسته‌ای ایران آماج حملات تروریستی شده‌اند بر اساس گزارش شبکه «ان بی‌ سی نیوز» یک مقام دولتی ایالات متحده آمریکا که نخواسته نامش فاش شود، می‌گوید سازمان اطلاعات اسراییل موساد با همکاری مالی، اطلاعاتی و آموزشی با سازمان مجاهدین خلق ایران چند مسوول برنامه هسته‌ای ایران را ترور کرده است.

این مقام دولتی اضافه می‌کند گرچه دولت باراک اوباما از این ترور‌ها اطلاع داشته اما در انجام آن‌ها «نقش مستقیمی» نداشته است. پیش ‌تر دولت آمریکا با رد هرگونه دخالت در این اتفاقات، ترورهای صورت گرفته را محکوم کرده بود.

این گزارش اضافه می‌کند که دو مقام آمریکایی نقش سازمان مجاهدین را در آنچه ترور دانشمندان هسته‌ای ایران می‌خواند تایید کرده ‌اند و می ‌گویند: «همه‌ی حدس‌های شما درست است.»
یک مقام آمریکایی دیگر نیز بدون رد و یا تایید گزارش شبکه‌ی ان بی‌ سی گفته است: «هنوز این مطالب به روشنی تایید نشده‌اند».

منبع صدای آلمان:
http://naderhedaiat.blogspot.com/2012/02/blog-post_740.html  
)))

البته این خبر توسط بی بی سی ، فرانسه ، رادیو فردا و چند مرکز خبری دیگر هم منتشر شد که منبع همه انها نیز همان ان بی سی و منبع ناشناس اسرائیلی اش بود. ولی مجاهدین خلق اطلاعیه ای داده اند که تنها بی بی سی را به عنوان "ایت الله بی بی سی "مورد حمله قرار داده و او را متهم کرده اند که با همکاری با رژیم چنین خبرهایی را منتشر میکند:

(((چسباندن رمزی یوسف و بمبگذاری در حرم امام رضا به مجاهدین نیز فقط بازنشخوار اراجیف اطلاعات آخوندها توسط آیت الله بی بی سی و همگنان است.

http://hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=33693:2012-02-10-16-39-19&catid=21:2010-01-17-21-49-36
 

یک سخنگوی مجاهدین حرف احمقانه مقام ناشناس آمریکایی مبنی بر ترور نفر هسته ای رژیم را که آیت الله بی بی سی و شرکا به بازنشخوار آن مبادرت کرده اند نمونه دیگری از همان ”امدادات غیبی” استمالت گران نظام کثیف آخوندی توصیف کرد و افزود: مقام ناشناس، و کسانی که از درهم ریختن بساط اتمی آخوندها توسط مجاهدین زیان دیده اند، اکنون با لودگیهای باب طبع آیت الله بی بی سی، درصدد جبران مافات و توجیه تراشی برای ادامه لیست گذاری ننگینی هستند که به آخوندها جواز قتل و سرکوب میدهد.

سخنگوی مجاهدین خاطرنشان کرد: تمام مردم ایران میدانند که شبکه جعل و خبرسازی آیت الله بی بی سی و هم ریشان، همچنانکه در اسناد ویکی لیکس در مورد وادار شدن دولت انگلیس به خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی فاش شده است، یک معامله رسوا با رژیم منفور آخوندی برای طعن و لعن مقاومت ایران از سوی شبکه ارتجاعی – استعماری بی بی سی بزبان فارسی است.

چسباندن رمزی یوسف و بمبگذاری در حرم امام رضا به مجاهدین نیز، فقط بازنشخوار اراجیف اطلاعات آخوندها توسط آیت الله بی بی سی و همگنان است.

شایان یادآوری است که خبر مجعول نسبت داده شده به یک مقام ناشناس آمریکایی، که حتی حاضر به بیان اسم او هم نشده اند، بلادرنگ توسط شبکه و سایتهای سپاه و اطلاعات آخوندی و ”سبز بی هزینه”، مورد استقبال قرار گرفت و سرکرده پیشین سپاه پاسداران نوشت ”این خبر در زمانی که اتحادیه اروپا تلاش دارد این سازمان را از لیست گروههای تروریستی خارج کند، تاثیر مهمی بر آگاهی هرچه بیشتر افکار عمومی جهانی از پشت پرده سناریوهای شکل گرفته علیه جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت” )))

مجاهدین در این اطلاعیه تنها بی بی سی را به عنوان عامل اصلی در "امدادات غیبی" معرفی کرده اند در صورتیکه منبع خبر اصلی ان بی سی آمریکا بوده است و خبرگزاریهای متعددی این خبر را منتشر کرده اند چرا مجاهدین تنها بی بی سی را به عنوان "آیت الله بی بی سی" مورد حمله قرار میدهد این را باید در همان علتی جست که رزیم بی بی سی را مورد حمله قرار میدهد و اینهم بدنامی دولت استعماری انگلیس و ذهن مردم ایران نسبت به این کشور استعمارگر پیر میباشد که در ذهن بهتر قضایا را متبادر میکند و یک سابقه تاریخی در ذهن میاید آخوندها هم که از اول بنا به گفته شاه انگلیسی بوده اند هرچند خود او با همیاری انگلیسیها و امریکاییها و با کودتا علیه مصدق بر سر قدرت برگشت ولی مجاهد هم میخواهد از همین تاثیر ذهنی مانند رژیم که انگلیس و بی بی سی و بدنامی او را مورد استفاده قرار دهد و همزمان نیز طرفهای آمریکایی خود را مستقیما مورد حمله قرار ندهد که در اصل منتشر کننده این خبر بوده اند.

آنچه که در ابتدا باید گفت این است ما در واقع نمی توانیم یک سند در این مورد بدست دهیم و ارائه دهیم ولی میتوانیم به عملکردها و گفته های یک جریان رجوع کنیم و ببینیم و ارزیابی کنیم که این چنین خبری میتواند واقعیت داشته باشد و یا نمی تواند.

سابقه مجاهد در همکاری با سرویس های مخفی در عراق چیز جدیدی نیست. یعنی رجوی و مجاهدین در زمان صدام حسین او را "شریک استراتژیک" خود میدانستند و در همکاری و هماهنگی کارهایشان و ترورهایشان با استخبارات عراق صدامی ابایی نداشته اند که در این زمینه به اندازه کافی فیلم هایی از حضور رجوی در استخبارات عراق و مذاکره با آنها وجود دارد:

http://www.youtube.com/watch?v=QKu4Tm7-J3A&feature=player_embedded

پس مجاهدین برای پیشبرد اهداف خود در همکاری با یک دیکتاتور مانند صدام حسین هیچ شبه ای نداشته و هیچ مانعی نمیدیده اند که در استراتژی متحدانه خود با صدام حسین نیز ترورهای خود را در ایران با استخبارات کشوری که در آن بسر میبرند هماهنگ نمایند و حتی خواسته های انها را برای ترور افراد مشخصی در رژیم ایران برآورده سازند که نمونه آن پرویز صیادی میباشد که خواسته مستقیم استخبارات عراق بوده که دستمزد آنرا هم رجوی مستقیما در استخبارات عراق دریافت میکند.

یعنی مجاهد هیچ شرم وحیای انسانی و مرز سرخی در این رابطه ندیده و نمی بیند و به گونه ای که خود مهدی ابریشمچی در یک سخنرانی بیان میکرد میگفت که ما از هرکس که به ما کمک کند می ستانیم.

در همین رابطه بعد از سقوط صدام بدست اشغالگران آمریکایی مجاهدین تغییر استراتژی داده و از خود را با شعار "همبستگی برای مبارزه با بنیادگرایی در منطقه" که البته "مرکز آن اشرف وقلب طپنده" آن می دیدند متحدین خود را در چهارچوب تضادهای درون منطقه ای یعنی از یک طرف امریکا، اسرائیل، کشورهای عربی مرتجع و بعثی های مانده از رژیم صدام در عراق و بخشی از درون رژیم عراق مانند علاوی ها میدیدند که درمقابل "بنیادگرایان و تروریسم" که به گفته مجاهدین "بانک اصلی اش رژیم" ایران با همکاری متحدین خود حماس، حزب الله و سوریه میدیده و میبیند میباشند یعنی متحدین آنها اکنون در استراتژی شان در بازی قدرت منطقه ای مشخص شده که در آن جبهه ضد جبهه رژیم بوه اند که شامل اسرائیل و آمریکا و کشورهای اروپایی میشده است ودر این رابطه نیز عضو شورای ملی مقاومت بنام یزدان حاج حمزه و باصطلاح "رئیس کمیسیون اقتصاد" شورای موسوم به ملی مقاومت و وابسته به مجاهدین میگوید اسرائیل و کشورهای عربی بایستی که در یک منفعت استراتژیک علیه رژیم ایران متحد شوند. او دراین باره مینویسد که :

(((عواملی که می توانند تحول اوضاع را تسریع کنند ؟
دوعامل مهم می توانند سیر تحول اوضاع را تسریع کنند و به مماشات غرب با رژیم ایران خاتمه دهند. نخست تداوم و تشدید رویا رویی تعیین کننده مردم ایران با هیأت حاکمه به شدت تضعیف شده، رژیم ولایت فقیه است . درفضایی که «بحران انقلابی» ایران تا آنجا ملموس شده که رئیس جمهوری یک قدرت اروپایی مثل فرانسه را به نفی صلاحیت رژیم ولایت فقیه درایران می کشاند، مردم ایران، به خصوص دانشجویان آگاه ایران، می توانند با شدت بخشیدن به رویارویی خود با «دولت کودتایی» احمدی نژاد، به مخاطبهای خارجی رژیم ایران نشان دهند که «علیرغم نا آرامی های ایران» نمی توان با رژیمی به سرازیری سقوط افتاده به لاس زدن سیاسی و «مذاکره» ادامه داد. عامل تسریع کننده دوم دولتهای عربی منطقه و اسراییل هستند که دستشان زیرساطور رژیم ولایت فقیه است، «خطر» ترکتازی سیاسی - نظامی دولت پاسداران را از نزدیک لمس کرده اند، و در رفع این خطر منطقه ای منافع مشترک دارند. کشورهای عربی و اسرائیل می توانند مسأله حیاتی منطقه و مورد توجه همه قدرتهای جهانی، یعنی«مذاکرات صلح اعراب واسراییل» را، به مقابله جدی و همه جانبه قدرتهای جهانی با «خطر» عاجل فعالیتهای هسته ای رژیم ایران مشروط کنند و به رفع این خطر و گشایش راه صلح منطقه بپردازند .
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=350

حسین مدنی باصطلاح سخنگوی "اشرف" به لوس انجلس تایمز :
ما آماده هرنوع همکاری با کشورهای دمکراتیک از جمله آمریکا میباشیم

Los Angeles Times

March 19, 2005 Saturday
http://www.npr.org/blogs/ombudsman/Los_Angeles_Times.pdf  
(((

و باز و باز قبلا از این هم تلویزیون یک آلمان از زبان مامور سیا افشا کرده بود:

این ها تروریست هستند ولی تروریست های خوب ما

و یا مامور پنتاگون به همان تلویزیون چیزی را میگوید که مامور سیا به تاگ بلات سوئیس گفته است:

(((اینها برای ما کارهایی میکنند که ما خود از انجام آن شرم داریم:
http://www.youtube.com/watch?v=le-fjF7Cgeo  
(((

با توجه به این مواضع مجاهدین خلق باید گفت که مجاهدین ماهیتی و پتانسیل چنین همکاری را با اسرائیل و موساد به عنوان "متحد استراتژیک" دارند همانگونه که قبلا با صدام حسین و با پشتیبانی ارتش او "عملیات فروغ جاویدان" یا بقولی دروغ جاویدان را انجام دادند و از اینکه با استخبارات عراق همکاری نمایند و در ایران عملیات ترور انجام دهند مشکلی نه ذهنی و نه عملی نداشته اند. پس با توجه به فاکت های بالا ما تنها میتوانیم بگوییم بلی مجاهد علی رغم تکذیبه اش که تنها علیه بی بی سی بدنام تنظیم شده است چنین پتانسیلی داشته و دارد و قابل توجه اینکه دولت اسرائیل تاکنون چنین امری را تکذیب نکرده بلکه بطور غیر مستقیم از صدای نفرت انگیز اسرائیل و سخنگوی این رادیو موناشه امیر بطور غیر مستقیم آنرا تایید کرده است :

(((موناشه امیر: کشتن دانشمندان، فرستادن ویروس و تحریم ها حلقه های یک زنجیر هستند (ترور دانشمندان می تواند کار چین یا روسیه هم باشد)

رادیو فارسی زبان فرانسه، یازده فوریه 2012: ... از نظر اسرائیل مجاهدین یکی از گروههای آپوزیسیون ایرانی هستند. شاید مجهز ترینشان باشند با دسیپلین ترین گروه سیاسی در بین آپوزیسیون ایران ممکن است باشند. ولی آیا این که دولت اسرائیل با مجاهدین همکاری دارد یا ندارد واقعا من پاسخ این پرسش را نمیدانم. ولی تصور می کنم که مسلما دولت اسرائیل و مقاماتش فعالیت های اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور را دنبال می کنند. همانطور که خدمتتان عرض کردم تمام دنیا بجز چین و روسیه و حتی چین و روسیه با اتمی شدن حکومت ایران مخالفند. در داخل ایران هم وطن پرستان ایرانی درک کرده اند که اتمی شدن رژیم کنونی ایران همانند دادن شمشیر آخته در دست زنگی مست است بنابراین احتمال زیادی وجود دارد که گروههای داخل ایران هستند که می کوشند که از این طریق وطن خودشان را از یک خطر بزرگ نجات بدهند)))

البته در رابطه با همکاری بین مجاهدین و نظر مساعد اسرائیل برای این همکاری با مجاهدین خلق لابی صهیونیستی ریموند تنتر که از حامیان مجاهدین است در یک مصاحبه با یک روزنامه اسرائیلی خواستار توجه بیشتر دولت اسرائیل به مجاهدین شده بود.

و البته در رابطه با باصطلاح "افشاگری" مجاهدین در رابطه با برنامه های اتمی رژیم گفته میشود که موساد این مدارک را در اختیار مجاهدین قرا ر داده است .

نتیجه گیری: مجاهدین با این ماهیت و با این گذشته و با این استراتژی پتانسیل چنین همکاری با موساد را داشته و دارند و این که مدرکی دراین رابطه وجود ندارد درست است ولی کدام سرویس مخفی است بویژه موساد که مدارک وسندهای مخفی خود را مثلا در اینترنت منتشر کند مگر اینکه ویکی لیکس که رابطه خوبی با اسرائیلی ها و موساد دارد چنین کاری را بکند و دیدیم که در رابطه با اسرائیل کمترین مطالب را ویکی لیکس منتشر کرد که به زیان این رژیم باشد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرقه تروریستی تروردانشمند هسته ای ایران را تکذیب میکند!!!

 

 

جلیل عبدی، یازدهم فوریه 2012

 

نقش منافقین درتروردانشمندان هسته ای جمهوری اسلامی ایران برکسی پوشیده نبود اخیراًهم ان بی سی آمریکا ازقول یک مقام آمریکایی فاش کرده که مجاهدین به کمک آمریکا واسرائیل دانشمند هسته ای ایران را ترورکرده اند.

متعاقباً سخنگوی فرقه تروریستی هم با دستپاچگی تلاش کرده که خبرمربوطه راتکذیب کند باید به سران فرقه تروریستی منافقین یاد آوری کنم دیگرتلاش بیهوده شما برای سفیدسازی پرونده ننگین تان برعلیه ملت ایران هیچ فایده ای ندارد وشما محکوم به شکست وفنا هستید وبین ایران وایرانیان دیگرهیچ جایی ندارید.

چراکه ملت غیورایران بیش از30سال است جنایتهای شما روازنزدیک دیده اند و نوکری وسرسپردگی فرقه تروریستی منافقین تواین سی سال برای بیگانگان یک امرشناخته شده است وبرای هیچ کسی پوشیده نیست شما درمزدوری برای دشمنان ملت ایران ازتمام گروههای مزدور وطن فروش گوی سبقت را ربوده اید.

درشرایطی که ملت ایران بعدازپیروزی انقلاب برستم شاهی تازه میخواستند نفس راحتی بکشند و روزهای بهتری داشته باشند شما به دنبال پست ومقام بودید وازآنجایی که درایران هیچ پایگاه اجتماعی نداشتید به قهروخشونت متوصل شدید وچهره کثیف خودتون روبرای خلق قهرمان ایران نمایان کردید.

شما جنایتکاران بعدازپیروزی انقلاب صدها تن ازمسئولین جمهوری اسلامی ایران را ترورکردید وبا افتخاراسم آن را با شیادی تمام گذاشتید عملیات مقدس وانفجارخشم خلق!!!

شما وطن فروشان 8سال تمام درکنارنیروهای بعثی صدام برعلیه ملت شریف ایران جنگیده اید وبا آب وتاب اخبارش رومنتشرمیکردید وازافتخارات رجوی خائن بود که بارها میگفت ارتش آزادی بخش درفروغ جاویدان چند هزارنفراز نیروهای ارتش و سپاه پاسداران روازبین برده است.

باید ازسران فرقه تروریستی سئوال کرد مگریادتون رفته رجوی دریکی ازنشست هایش با افتخارمیگفت عکس ماهواره ای کاخ نیاوران را به صدام دادیم وخواستیم که بمباران کنند.

وما هم ازحق نگذریم این یکی را خیلی دقیق ودرست میگفت چون ازروزاول درمنطق کثیف فرقه تروریستی منافقین خیانت ووطن فروشی وکشتن مرزبانان ایران وطن عزیزمان افتخاربوده است.

باید بگم که برای فرقه تروریستی اصل اساسی همیشه نوکری برای بیگانگان بوده است چرا که اصلی ترین پایه استراتژی فرقه ازروزاول درهمراهی با بیگنگان بنا شده بود یک دورانی به عنوان ستون پنجم ارتش عراق عمل میکردند وبعد ازسرنگونی صدام هم رنگ عوض کردند ونوکری وحلقه بگوشی ازنیروهای آمریکایی رابرای بقای ننگین شان برگزیدند.

من دراینجا لازم میدانم جهت یادآوری به سخنگوی فرقه تروریستی بگم که مگریادتون رفته سال 2007 خانم مژگان پارسایی دریکی ازنشست های جمعی باافتخارمیگفت یک هلی کوپترپرازاسناد سربحث هسته ای ایران رابه ژنرال پترائوس وژنرال ادیرنوتحویل دادیم آیا این وطن فروشی برای بیگانگان نیست؟ چرابه خودتون زحمت میدهید آسمان وریسمان روبه هم میبافید وخبرتروردانشمند ایرانی را که خود مقامات آمریکایی فاش کردند تکذیب میکنید آیا فکرمیکنید که کسی حرفهای شما روباورمیکند؟

نخیرهرگزحرف شما روکسی باورنمیکند

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمایندگی سازمان تروریستی مجاهدین خلق تحت الحمایه واشنگتن، اتهام آموزش نظامی گروه در اسرائیل را رد کرد

 

 

رادیو آلمان به نقل از ان بی سی نیوز امریکا، دهم فوریه 2012
http://www.dw.de/dw/article/0,,15734244,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf#

 

بر اساس گزارش شبکه «ان بی‌سی نیوز» یک مقام دولتی ایالات متحده آمریکا که نخواسته نامش فاش شود، می‌گوید سازمان اطلاعات اسراییل موساد با همکاری مالی، اطلاعاتی و آموزشی با سازمان مجاهدین خلق ایران چند مسوول برنامه هسته‌ای ایران را ترور کرده است.

این مقام دولتی اضافه می‌کند گرچه دولت باراک اوباما از این ترور‌ها اطلاع داشته اما در انجام آن‌ها «نقش مستقیمی» نداشته است. پیش‌تر دولت آمریکا با رد هرگونه دخالت در این اتفاقات، ترورهای صورت گرفته را محکوم کرده بود.

این گزارش اضافه می‌کند که دو مقام آمریکایی نقش سازمان مجاهدین را در آنچه ترور دانشمندان هسته‌ای ایران می‌خواند تایید کرده‌اند و می‌گویند: «همه‌ی حدس‌های شما درست است.»
یک مقام آمریکایی دیگر نیز بدون رد و یا تایید گزارش شبکه‌ی ان بی‌سی گفته است: «هنوز این مطالب به روشنی تایید نشده‌اند.»

همانطور که در گذشته وزارت امورخارجه اسراییل از اظهارنظر در این مورد خودداری کرده بود، یک سخنگوی این وزارتخانه به ان بی‌سی گفت: «تا زمانی که تمام مدارک مورد ادعای ان‌بی‌سی را بررسی نکنیم، نمی‌توانیم نسبت به شایعاتی که در سطح جهان مطرح می‌شود واکنشی نشان دهیم.»

مجاهدین خلق نیز در بیانیه‌ای که در وب سایت انگلیسی کمیته روابط خارجی این سازمان منتشر شده، گزارش ان‌بی‌سی را «کاملا نادرست» و منابع آن را «رژیم ایران» عنوان کرده است.

علی صفوی، یکی از نمایندگان سازمان مجاهدین خلق نیز این گزارش را رد کرده است. وی به این شبکه تلویزیونی گفت: «هرگز هیچ یک از اعضای سازمان مجاهدین به اسراییل سفر نکرده و در آنجا آموزش ندیده‌اند.»

وی می‌افزاید: «سازمان مجاهدین قاطعانه هرگونه دخالت (در این ماجرا) را رد می‌کند. این موضوع که اسراییل در خاک خود اعضای سازمان مجاهدین را آموزش می‌دهد کاملا و مطلقا نادرست است.»

مسعود علی محمدی در دی ماه ۱۳۸۸، مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی در آذر ۱۳۸۹، داریوش رضایی‌نژاد در مرداد ۱۳۹۰ و مصطفی احمدی روشن در دی ماه همان سال ترور شدند. تنها فریدون عباسی روشن در میان قربانیان زنده ماند.

اتهام ارتباط با یکی از اعضای القاعده

اما این تنها اتهامی نیست که «ان بی‌سی» به این سازمان مخالف حکومت ایران وارد کرده است. به نقل از یک مقام آمریکایی این سازمان با رمزی یوسف، یکی از طراحان بمب‌گذاری در برج‌های مرکز تجارت جهانی در سال ۱۹۹۴ همکاری داشته است.

این مقام انتظامی که نخواسته نامش فاش شود، مدعی است در ژوئن سال ۱۹۹۴رمزی یوسف یک بمب ۱۱ پوندی را ساخته و برای انفجار در یکی از بزرگ‌ترین زیارتگاه‌های شیعیان در مشهد در اختیار سازمان مجاهدین قرار داده است. انفجار در حرم امام هشتم شیعیان در ۲۰ ژوئن ۱۹۹۴ دستکم ۲۶ نفر کشته و ۲۰۰ نفر زخمی بر جای گذاشت.

ارتباط میان رمزی یوسف و سازمان مجاهدین خلق اولین بار در کتاب «شغال جدید» نوشته سامیون ریو اشاره شده بود. ان بی‌سی تایید می‌کند که آقای یوسف پیش‌تر نیز به مقامات قضایی ایالات متحده آمریکا گفته بود که وی برای ساخت بمب با سازمان مجاهدین همکاری داشته است.

سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست گروه‌های تروریستی وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا قرار دارد. مجاهدین می‌گویند که سالهاست فعالیت نظامی نداشته و از مقامات آمریکایی خواسته‌اند که نام این سازمان از این لیست خارج شود.
کار‌شناسان سیاسی می‌گوید انتشار این گزارش می‌تواند روند خروج این سازمان از لیست سازمان‌های تروریستی را با دشواری همراه کند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقامهای آمریکایی به شبکه "ان بی سی" گفته اند ترور دانشمندان ایرانی

 با حمایت و طراحی موساد سازمان اطلاعات اسرائیل و توسط سازمان مجاهدین خلق اجرا می شود.

 

 

بی بی سی 10.02.2012

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/02/120210_u06_mek_musad_terror.shtml

 

این مقامها که نخواسته اند نامشان فاش شود، گفته اند دولت آقای اوباما از این مسئله با خبر است اما تاکید کرده اند آمریکا نقشی در این ترورها نداشته است.

دو مقام ارشد دولتی در آمریکا دست داشتن سازمان مجاهدین خلق در این عملیات را تایید کرده اند و یکی از آنها به شبکه ان بی سی گفته است تمام پیش فرض های قبلی درباره نقش این سازمان در ترورها درست است.

اما یکی دیگر از این مقامات گفت این امر هنوز صد در صد تائید نشده است.

کلیه مقاماتی که با شبکه ان بی سی صحبت کرده اند، به اتفاق نقش آمریکا را در این ترورها نفی کرده اند.

روز پنجشنبه وزارت امور خارجه اسرائیل از رد یا تایید این خبر خودداری کرد. اما یک سخنگوی این وزارتخانه گفت تا زمانی که تمامی مستندات گزارش ان بی سی را نبیند، درباره آن اظهار نظر نخواهد کرد.

سازمان مجاهدین خلق این خبر را تکذیب کرده و آنرا "کاملا دروغ" خوانده است.

به گزارش ان بی سی، علی صفوی، نماینده سازمان مجاهدین خلق در تکذیب این خبر گفت: "هیچ عضوی از سازمان مجاهدین خلق در اسرائیل نبوده و نیست. سازمان مجاهدین خلق قطعا هرگونه دخالت در این کار را رد می کند."

او تاکید کرد که "آموزش اعضای سازمان مجاهدین خلق در خاک اسرائیل" یک ادعای بیمارگونه است و "به هیچ وجه حقیقت ندارد."

اما تحلیلگران به ان بی سی گفته اند این ترورها با چنان پیچیدگی و ظرافتی اجرا شده اند که از دست داشتن یک سرویس اطلاعاتی با تجربه در آنها حکایت می کنند.

سازمان مجاهدین خلق در فهرست تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار دارد، اما اخیرا تلاشهایی برای حذف آن از این فهرست صورت گرفته است.

مقامهای انتظامی آمریکا به ان بی سی گفته اند که سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۹۹۴ با رمزی یوسف، طراح بمب گذاری سال ۱۹۹۴ برجهای مرکز تجارت جهانی، ائتلافی تشکیل داده است و در ژوئن همان سال، رمزی یوسف یک بمب پنج کیلویی در اختیار سازمان مجاهدین خلق گذاشته و آنها این بمب را در 'حرم امام رضا' (امام هشتم شیعیان) در مشهد منفجر کردند، که به کشته شدن حداقل ۲۶ نفر منجر شد.

به گفته این مقامها رمزی یوسف در اعترافات خود تائید کرده بود که در آن بمب گذاری با سازمان مجاهدین خلق همکاری کرده است.

رمزی یوسف برادر زاده خالد شیخ محمد، یکی از طراحان حادثه یازده سپتامبر است.

اوزی ربای، دبیر مرکز موشه دایان در دانشگاه تل آویو نیز راجع به همکاری گروه مجاهدین با اسرائیل برای به اجرا درآوردن این ترورها گفته این کار هم ممکن است و هم در گذشته رخ داده است.

از سوی دیگر، رونن برگمن، تحلیلگر اسرائیلی در این باره به ان بی سی گفته این ترورها با در نظر داشتن سه هدف اصلی انجام می گیرد، اول حذف دانشمندان هسته ای ایران و از بین بردن اطلاعات آنان، دوم، مجبور کردن ایران به افزایش تدابیر امنیتی پیرامون دانشمندان و تاسیسات هسته ای آن و در نهایت، ایجاد رعب و وحشت در میان دانشمندان ایرانی و تشویق آنها به ترک برنامه هسته ای این کشور.

ایران همواره تاکید کرده است که برنامه های هسته ای این کشور با مقاصد صلح آمیز صورت می گیرد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گزارش سفر به کمپ اشرف

 

 

ژیار گل، بی بی سی فارسی، نهم فوریه 2012
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/
2012/02/120203_l10_camp_ashraf_mko.shtml

 

 

سازمان مجاهدین خلق ایران در سی سال گذشته یکی از سر سخت ترین سازمان های مخالف حکومت جمهوری اسلامی در ایران بوده و برای بر اندازی این حکومت از هیچ کاری دریغ نکرده است.

اما این سازمان به خاطر شیوه های مبارازتی خود مورد انتقاد سایر گروههای مخالف حکومت ایران و مجامع بین المللی است.

سه سال پیش برای دیدار با خواهران نوروزی به تورنتو کانادا رفتم. خواهران نوروزی، الهام و سهیلا که در یک خانواده نه نفری قشر متوسط تهرانی بزرگ شدند، حالا در بزرگترین شهر کاناد، تورونتو زندگی می کنند.

در بحبحه انقلاب اسلامی ایران، برادر بزرگشان، حمید نوروزی عضو سازمان مجاهدین خلق شد و مجید و سعید دیگر برادرانشان به تبعیت از برادر بزرگتر عضو این سازمان شدند. در سال ۱۳۶۰ حمید نوروزی در درگیری با نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تهران کشته شد. مدتی بعد اکثر اعضای خانواده نوروزی به جرم همکاری با سازمان مجاهدین خلق دستگیر شدند.

در سال ۱۳۶۴ برادر دومشان مجید نوروزی در زندان اوین تیرباران شد. الهام نوروزی می گوید که جوانترین و تنها برادر بازمانده سعید نوروزی که به هلند گریخته بود با هدف گرفتن انتقام خون برادرانش در سال ۱۳۶۵ به سازمان مجاهدین خلق پیوست و مدتی بعد به عراق رفت و در کمپ اشرف مستقر شد.

الهام نوروزی می گویند: "از زمانی که سازمان مجاهدین خلق ایران انقلاب ایدئولوژیک را اجرا کرد و همسران عضو سازمان را تشویق به جدایی از هم کرد، ناراضایتی سعید در قرارگاه اشرف شروع شد. او چندین بار از مسعود رجوی انتقاد کرده بود. سعید یکی از محافظان نزدیک رجوی بود و من او را در یکی از سفرهای مسعود رجوی برای زیارت امام حسین در کربلا در تلویزیون سازمان دیدم. سعید رازهای زیادی در باره مسعود رجوی می دانست. آنها نگران بودند اگر سعید آنان را ترک کند، ممکن است این اطلاعات به بیرون درز کند".

سهیلا آخرین کارت تبریک سعید از کمپ اشرف را که در نوروز ۱۳۷۹ برای او در کانادا فرستاده بود، به من نشان داد. عکس مریم رجوی به کارت تبریک چسپیده بود. اما زیر عکس به طور مخفیانه نوشته شده بود: "بگو مریضی سعب العلاجی داری و می خواهی برای آخرین بار مرا ببینی، اگر از تو خواستند به دیدار من به کمپ اشرف بیایی، قبول نکن و بگو که می خواهی به ایران برگردی. شاید قبول کنند که برای دیدن تو بتوانم برای چند روزی هم که شده خارج شوم. اگر من پای تلفن به تو گفتم نمی خواهم ببینمت، قبول نکن، در آن صورت آنها مرا مجبور کرده اند این را به تو بگویم".

اندکی پس از اشغال عراق توسط سربازان آمریکایی، سعید در عراق کشته شد. سازمان مجاهدین خلق می گوید که او و چند نفر از همرزمانش در یکی از ماموریتهایشان توسط یک عامل نفوذی جمهوری اسلامی کشته شد، اما الهام نوروزی می گوید که مرگ برادر او مشکوک است و مدعی است که دوستان سعید گفته اند که از مدت ها قبل اسلحه او سوزن و فشنگ نداشته است.

کمپ اشرف در سال ۱۳۶۵ در ۸۰ کیلومتری مرزهای ایران در استان دیاله عراق بنیان نهاده شد. سازمان مجاهدین بارها از اینجا نیروهایش را به داخل ایران فرستاد و با نیروهای ارتش و سپاه پاسداران ایران درگیر شد.

پس از اشغال عراق توسط سربازان آمریکایی، ساکنان کمپ خلع سلاح شدند و طبق کنواسیون چهارم ژنو امنیت آنان به نیروهای اشغال گر سپرده شد. در اواخر سال ۲۰۰۸، با ضمانت تامین امنیت ساکنان کمپ از طرف دولت عراق، کنترل کمپ اشرف به نیروهای امنیتی عراقی سپرده شد.

سرهنگ وزلی مارتین، یکی از افسران بازنشسته ارتش آمریکا که در سال ۲۰۰۶ فرماندهی کنترل کمپ اشرف را در دست داشت می گوید: "دولت آمریکا و عراق به قول های خود عمل نکرده اند و نیروهای امنیتی عراق با حمله به ساکنان کمپ اشرف قوانین بین المللی را زیر پا گذاشته اند".

او می گوید: "آمریکا باید آنان را از لیست گروه های تروریستی خارج کند، زیرا آنان خطری برای آمریکا نیستند."

در سال های اخیر بسیاری از اعضاء سازمان مجاهدین خلق کمپ اشرف را ترک کردند و گفته می شود که حدود ۴۰۰ نفر از آنها به ایران بازگشته اند و عده دیگری که دارای شهروندی دو گانه بودند به کشورهای غربی رفته اند.

نیروهای عراقی چندین بار تلاش کردند تا کنترل این کمپ را در دست بگیرند، اما با مقاومت ساکنان کمپ روبرو شدند. در درگیرهای پیش آمده ده ها عضو سازمان مجاهدین کشته و زخمی شدند. از جمله در آخرین درگیری که در آوریل سال گذشته پیش آمد دست کم ۳۴ نفر کشته شدند.

هواداران سازمان مجاهدین خلق در اروپا و آمریکای شمالی در اعتراض به حمله نیروهای عراقی به کمپ اشرف دست به اعتصاب غذا زدند. در لندن نیز مقابل سفارت آمریکا گروهی از هواداران این سازمان دست به اعتصاب غذا زدند. لرد کربت، یکی از نمایندگان مجلس اعیان بریتانیا و از مدافعان سرسخت سازمان مجاهدین خلق است. او دولت عراق را به اجرای فرامین رهبر ایران آیت الله خامنه ای متهم کرده و به آقای مالکی هشدار داد که ممکن است روزی در دادگاه لاهه به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شود.

برای بررسی ادعای خواهران نوروزی تصمیم گرفتم به کشور جنگزده عراق بروم. مدت دو هفته در بغداد تلاش کردم از تمام کسانی که در داخل و خارج دولت عراق می شناختم کمک بگیرم تا مجوز سفر به کمپ اشرف را دریافت کنم. همزمان به مقامهای سازمان مجاهدین خلق ایران در کمپ اشرف و فرانسه ایمیل زدم یا با آنها تماس گرفتم و خواهان اجازه بازدید از کمپ شدم.

اعضای سازمان مجاهدین خلق با شنیدن اسم بی بی سی فارسی از من خواستند که شماره تماس خود را برایشان بگذارم و قول دادند که با من تماس بگیرند، اما هرگز تماس نگرفتند و یا به درخواستهای متعدد من جوابی ندادند. سازمان مجاهدین خلق مدتهاست بی بی سی فارسی را "بایکوت" کرده و معمولا حاضر نیستند با ما صحبت کنند.

از طرف دیگر، دولت عراق با استناد به نبود امنیت و عدم مجوز از طرف سازمان مجاهدین به تقاضاهای متعدد کتبی من جواب رد دادند. یکی از افسران عالیرتبه سازمان اطلاعات عراق صراحتا گفت نباید وقتم را تلف کنم، زیرا دولت آقای مالکی به هیچ عنوان اجازه سفر مستقل روزنامه نگاران را به کمپ اشرف نخواهد داد.

پس از دو هفته انتظار در بغداد، بالاخره از دفتر نخست وزیری پیغام آمد که اگر خواهان سفر به کمپ اشرف هستم، می توانم همراه کاروانی اعزامی که توسط نیروهای امنیتی عراق اسکورت خواهد شد از کمپ دیدار کنم.

ساعت هفت روز بعد در منطقه کمریند سبز بغداد با سایر مسافران کمپ اشرف با یک مینی بوس به طرف کمپ اشرف در ۱۰۰ کیلومتری بغداد به راه افتادیم. مینی بوس حامل ما توسط سه اتومبیل ارتش عراق که به سلاحهای سنگین مجهز بودند اسکورت می شد. در مینی بوس متوجه شدم که به غیر از ما و خبرنگار و فیلمبردار صدای آمریکا، بقیه مسافران از تلویزیونهای برون مرزی ایران از جمله العالم، شبکه کوثر، پرس تی وی و شبکه خبر هستند. خبرنگار بخش عربی بی بی سی به من گفت که مواظب باش که خبرنگار صدا و سیما دارد به نماینده دولت عراق که همراه ما بود اعتراض می کند که چرا بی بی سی فارسی را دعوت کرده است.

کمپ اشرف در نزدیکی شهر خالص بر سر راه کرکوک واقع شده است. مجموعه ای بزرگ که به شهری مدرن شباهت دارد و چراغ های آن از دور دیده می شود. مساحت این کمپ ۳۶ کیلومتر مربع است. کمپ اشرف دارای چندین درب ورودی در ضلع های مختلف است.

در چند متری یکی از دربهای اصلی کمپ، ایست بازرسی ارتش عراق قرار دارد و آنان بدونه مجوز از دفتر نخست وزیری به کسی اجازه عبور از این ایست بازرسی را نمی دهند. وقتی که کاروان ما به درب نزدیک شد، دهها خانواده با شعارهای "مرگ بر مسعود رجوی" و "ما خواهان ملاقالت با فرزندانمان هستیم" به طرف ما آمدند.

عده ای در میان جمعیت به نظر می رسید که دیگران را در سر دادن شعارها رهبری می کردند. بسیاری از خانواده مرا به یاد دوران دانش آموزی انداختند که مدرسه آنان را برای راهپیمایی می برد، هر وقت چشم مدیران و معلم پرورشی روبه آنان بود، با مشت های گره کرده شروع به شعار دادن می کردند. گروهی دیگر صورت خود را با ماسک بینی پوشانده بودند. از بدو ورود ما، چندین فیلمبردار ایرانی تمامی مصاحبه های من را با حاضران ظبط می کردند.

گروهی از حاضران به محض دیدن تیم بی بی سی ما را محاصره کردند و خواستند که با بی بی سی صحبت کنند. خانمی که بیش از ۶۰ ساله به نظر می رسید عکس دو پسرش، مرتضی و مصطفی بهشتی را جلو دوربین نشان داد و گفت یکی از فرزندانش در حمله اخیر نیروهای عراقی کشته و پسر دیگرش زخمی شده است. او می گفت که نتوانسته با پسرش که در کمپ است صحبت کند. او می گفت پسرانش برای کار به ترکیه رفته بودند و سازمان مجاهدین آنان را اغفال کرده و به کمپ آورده است. او گفت وزارت اطلاعات و کمیته نجات ایران خانواده های ساکنان کمپ را به اینجا آورده اند. در جلو کمپ بلند گوهای بزرگ نسب شده بود، که سازمان مجاهدین خلق می گوید از آنها برای آزار ساکنان کمنپ استفاده می شود.

به نظر می رسید خانواده ها خوب سازماندهی شده بودند. حاضران پلاکاردهایی که بر روی آن نام بستگانشان و شهر و استان محل سکومت آنان نوشته شده بود را حمل می کردند. با بیش از بیست نفر صحبت کردم، تقریبا همه می گفتند که بستگانشان برای کار به ترکیه رفته بودند و سازمان آنان با وعده کار کردن فریب داده و به کمپ آورده است. یا اینکه آنان اسیر جنگی بودند و مجبور شدند به سازمان بپیوندند.

سازمان مجاهدین خلق این خانواده ها را عامل جمهوری اسلامی معرفی می کند. اما خانوادها می گویند که سازمان مجاهدین نمی گذارد بستگانشان با آنان ملاقات کنند. برخی از خانواده ها می گفتند که آنان آنجا بودند تا از حمله احتمالی دوباره نیروهای عراقی به کمپ جلوگیری کنند. برخی از آنها خصوصی به من گفتند از اینکه ایران برای تبلیغ از آنان استفاده می کند خشنود نیستند، ولی ناچارند برای حفظ جان فرزندانشان به اینجا بیایند تا زمینه بازگشت فرزندانشان را به ایران میسر کنند.

مصاحبه با دهها خانواده برای تیم ما میسر نبود، به خصوص که همگی داستان مشابهی تعریف می کردند. گروهی از آنها دور من جمع شده بودند و می خواستند با ما صحبت کنند. آنها می گفتند که بی بی سی فارسی پر ببیننده ترین تلویزیون خبری در ایران است.

پرسیدم مگر در ایران بشقاب ماهواره ممنوع نیست، مگر پارازیت بر روی امواج بی بی سی فرستاده نمی شود، چطور می شود بی بی سی پر ببیننده ترین تلویزیون فارسی باشد؟ یکی از خبرنگاران شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی دوربین مرا کنار زد و گفت: "آقای بی بی سی، اینجا که بحث منافقین است، یک لحظه این دوربینت رو بیارید این ورممنون می شم، بحث دیشها اینجا چه ارتباطی داره شما این سئوال را می پرسی؟"

تا به حال خبرنگاران معدود توانسته اند از کمپ اشرف بازدید کنند. هنگامی که من تلاش کردم از صف سربازان عراقی بگذرم و به کمپ نزدیک شوم، جلوی مرا گرفتند و گفتند دستور این است که از ورود هر کسی جلوگیری شود.

در ویدویی تبلیغی که توسط سازمان مجاهدین خلق در باره زندگی در کمپ اشرف تهیه شده، این کمپ شهر مدرن معرفی می شود، که دارای مجموعه های مسکونی با خیابانهای تمیز، امکانات آموزشی و ورزشی است. موزه، مسجد، دانشگاه و قبرستان خود را دارد. حتی کپی مقبره حافظ و پل کارون اهواز نیز در آنجا ساخته شده است.

سازمان مجاهدین خلق می گوید که بیش از ۵ میلیون عراقی شیعه و سنی با امضای توماری خواهان ادامه حضور آنها در کمپ اشرف هستند. آنان مدعی هستند که با وجود اعمال محدودیتهایی فراوان توسط دولت عراق علیه آنان، ساکنان به کامپیوتر و اینترنت دسترسی دارند. سازمان مجاهدین خلق می گوید که طبق نظر سنجی های به عمل آمده ۹۹.۸ درصد ساکنان کمپ خواهان ماندن در اشرف هستند و نمی خواهند به ایران باز گردند یا به کشوری دیگر بروند.

با توجه به محدودیت های ایجاد شده از طرف دولت عراق و عدم همکاری سازمان مجاهدین خلق، فهم اینکه واقعا چه کسی واقعیت را می گوید مشکل بود و نتوانستم از کسی در باره چگونگی کشته شدن سعید نوروزی تحقیق کنم. به بغداد بازگشتم. در بغداد توانستم با چند تن از ساکنان سابق کمپ اشرف که به تازگی این کمپ را ترک کرده بودند دیدار کنم. آنان در هتلی در مرکز بغداد تحت حمایت صلیب سرخ بودند. نیروهای امنیتی عراق مسئول حفظ جان آنان بودند و اجازه ندادند که با آنها خارج از هتل دیدار کنم.

در طبقه چهارم یکی از هتل های متوسط بغداد با آنان دیدار کردم. آثار سالها رنج در چهره آنان دیده می شد و مسن تر از سن واقعیشان به نظر می آمدند. گرچه در هتل همچون زندانی بودند، اما به نظر می رسید از وضعیت کنونیشان خوشحال هستند. به آنان گفتم که اگر به هر عنوانی آنان مجبور شده اند با ما صحبت کنند یا گفته شده واقعیت را تحریف کنند، مرا با خبر کنند. می توانم صورتشان را مخفی و صدایشان را تغییر بدهم. اما آنها گفتند که دلشان می خواهد داستانشان را بگویند. محافظ عراقی آنها که کلتی در کمر داشت اطاق را خالی کرد و گفت پس از یک ساعت سراغ ما خواهد آمد. وقتی از آنان پرسیدم، آیا مرا می شناسید، هر چهار نفر حاضر در اطاق گفتند: "ما در کمپ اشرف دسترسی به هیچ تلویزیونی به غیر از "سیمای آزادی"، تلویزیون سازمان، نداشتیم، آنهم از طریق تلویزیون سالن غذاخوری".

آنها می گفتند که بخشهایی از اخبار خارج از کمپ برای ساکنان سانسور می شود. آنان می گفتند نه دسترسی به موبایل داشتتند، نه اینترنت. آنان می گفتند که سازمان به کسانی که قصد ترک کمپ را دارند می گوید که بیرون کمپ نیروهای سپاه قدس و نیروهای امنیتی عراق برای کشتنشان کمین کرده اند. ساکنان کمپ از خارج از کمپ اطلاعی ندارند و فکر می کنند تنها بهشت روی زمین کمپ اشرف است.

من نگران بودم که شاید آنها از ترس نیروهای امنیتی عراق این صحبتها را می زنند. آنان را جدا از هم در بالکن هتل بردم و از آنها خواستم که واقعیت را بگویند و اگر به خاطر جانشان این صحبتها را می کنند، برای من قابل درک است و امنیت آنان اولویت دارد. اما همگی گفتند هیچ اجباری نیست.

مهدی نادری ۲۲ سال پیش در سن ۱۷ سالگی به سازمان مجاهدین خلق پیوست. آثار گرمای داغ صحرای عراق در چهره اش نمودار بود. او گفت که جذب شعارهای سازمان برای سرنگونی رژیم ایران و برقراری برابری و اسلام شد و به آنان در عراق پیوست. او می گوید در درگیری شرکت نکرده ولی برای شناسایی به منطقه رفته است و بیشتر به کارهای آهنگری و مکانیکی در داخل کمپ مشغول بوده است. او می گوید آنان در داخل کمپ هیچ کمبودی از لحاظ آب، برق و مواد غذایی نداشتند.

آقای نادری می گوید که در کمپ برای تمام اوقات ساکنان کمپ برنامه ریزی شده است. "از ۵ صبح تا ۱۱ شب در کار مستمر هستید، یا در کلاسهای ایدولوژیک، قرآن وتاریخ هستید. تمام اوقات از لحاظ ذهنی و جسمی مشغول هستید و دیگر فرصتی برای فکر کردن ندارید".

مهدی نادری می گوید که او بارها خواسته بود سازمان را ترک کند، اما هر بار با روشهای مختلف او را متقاعد کردند که بماند. او می گوید احساس می کند که جوانیش، احساس، عاطفه و سرزمینش را از دست داده است. او می گوید که بارها عاشق زنان همرزم خود شد و کسی را دوست داشت و دوستش داشتند، اما در این سیستم بسته که "احساس به مادر را هم باید سرکوب کرد"، فرصتی برای ابراز عشق نبود.

او می گوید در کمپ اشرف می توان از مسعود رجوی و سایر رهبران سازمان انتقاد کرد. اما "فرد انتقاد کننده بایکوت خواهد شد و مارکهای مختلف به او خواهند زد". می گوید که او هرگز شکنجه شدن یا کشته شدن منتقدان را ندیده، اما شاهد بوده است که کسی را برای ۱۰ تا ۱۵ روز در یک کانتینر فلزی نگه داشته اند و ارتباطش را با بیرون قطع کرده اند.

آقای نادری می گوید که سعید نوروزی را برای سالهای سال می شناخت. او می گوید: "او بسیار با محبت، با مرام و با خلوص کار می کرد. دو سال آخر در یک قرارگاه با سعید بودم. اما نمی دانم که آیا او با رجوی مخالف بوده یا نه. زیرا افراد می ترسیدند عقیده خودشان را حتی به بهترین دوستشان بگویند."

او در باره کشته شدن سعید نوروزی گفت: "در اوایل اشغال عراق حوالی ۸ صبح سعید و تعدادی از همرزمانش در پشت یک خودرو از یک پایگاه سازمان به طرف کمپ به راه افتادند، که بعد از حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه ما صدای تیراندازی شنیدیم. پس از یک ساعت ما را جمع کردند و گفتند که یک نفر نفوذی همراه بچه ها بوده و هنگامی که بچه ها خوابشان می برد، به آنها شلیک می کند. در آن ماجرا پنج نفر کشته و چند نفر زخمی شدند. و از جزئیات کشته شدنشان خبر ندارد.

یکی دیگر از این افراد محمد کریم میری بود که مدت ۱۰ سال در کمپ اشرف بوده است. او در آوریل سال گذشته در ناحیه شکم و پا مورد اصابت گلوله نیروهای عراقی واقع شد. او می گوید افراد زیادی را از لحاظ روانی آماده کرده اند که هنگامی که نیروهای عراقی حمله می کنند خودشان را جلو ماشین بیندازند یا خود را آتش بزنند. آقای میری گفت، ساکنان اشرف در یک حالت بلا تکلیفی هستند. "علی رغم اینکه که به ما گفته شده بود در خارج از کمپ نیروهای ایرانی و عراقی بر ای ما کمین کرده اند، ما ریسک کردیم و شبانه ماشینی برداشتیم و از کمپ بیرون آمدیم و خود را به نیروهای عراقی تسلیم کردیم. هیچگونه بی احترامی از طرف عراقی ها ندیدیم".

یکی دیگر از افرادی که تازه از کمپ خارج شده بود علی قزل قرچی از گرگان بود. او در سال ۱۹۹۹ در سن ۲۳ سالگی به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بود. او می گوید دلیل اینکه خیلی ها حاضرند جانشان را فدا کنند این است که مسعود رجوی طوری آیه های قرآن را توجیه می کند که گویی این آیه ها برای توجیه سیاستهای سازمان مجاهدین نازل شده اند. "رهبران سازمان به رجوی همچون پیامبر نگاه می کنند".

او می گوید در ۶-۷ سال اخیر بسیاری از اعضای سازمان به خاطر وضعیت پیش آمده، خلع سلاح شدن و تحلیلهای نادرست آقای رجوی، دیدگاهشان نسبت به او تغییر کرده است.

کلاه آبی ها

سرهنگ وزلی مارتین، افسر بازنشسته ارتش آمریکا، می گوید که امروز ساکنان کمپ با مشکل عدیده ای روبرو هستند. دولت عراق از رسیدن سوخت برای ژنراتورهای برقی، آب بهداشتی و غذای کافی به کمپ اشرف جلوگیری می کند. او می گوید باید جامعه بین المللی هر چه سریعتر سربازان کلاه آبی سازمان ملل متحد را برای حمایت از آنان به کمپ اشرف بفرستد. او می گوید دولت عراق دولتی بی اعتبار است و مدعی است که دولت عراق حتی ممکن است ساکنان کمپ را قتل عام کند.

پس از درگیری نیروهای امنیتی عراق در آوریل سال گذشته با مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف، دولت عراق از ساکنان کمپ خواست تا پایان سال ۲۰۱۱ خاک این کشور را ترک کنند. رهبران این سازمان با این جابجایی مخالفت کردند.

محمد جعفری از مشاوران ابوالحسن بنی صدر و مدیر سابق روزنامه توقیف شده انقلاب اسلامی می گوید که سالها از نزدیک با افکار و برنامه های رهبران سازمان مجاهدین خلق آشنا بوده است. او می گوید: "سازمان مجاهدین می داند که اگر کمپ اشرف بسته شود، این واقعه پایانی برای این سازمان است. زیرا در این کمپ می تواند اعضایش را کنترل کند و همچون ماشین به آنها فرمان دهد. سازمان مجاهدین خلق همچون سایر سازمانهای استالینیستی سابقه حذف اعضای مخالف خودش را دارد. این سازمان در قبل از انقلاب نیز تعدادی از اعضای خود را ترور کرد."

ماه گذشته در اثر فشارهای بین المللی دولت عراق با نماینده سازمان ملل در عراق توافقنامه‌ای را امضاء کردند که بر اساس آن مهلت تعطیلی کمپ اشرف تا پایان آوریل ۲۰۱۲ تمدید شد. طبق این توافقنامه قرار شد ۴۰۰ نفر از ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی در شمال بغداد منتقل شوند تا در آنجا پروسه پناهندگی آنها توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل انجام شود و به کشوری ثالث منتقل شوند. مریم رجوی از ساکنان اشرف درخواست کرد که با این جابجایی موافقت کنند.

سازمان مجاهدین می خواهد به اعضایش اجازه داده شود که تمام وسایل قابل حملشان را با خود به کمپ جدید، کمپ لیبرتی ببرند. سازمان مجاهدین می گوید برای جلوگیری از خشونت مجدد بایستی تضمینهای لازم از جمله توقف پیرگرد و آزار اعضایش در عراق داده شود. نیروهای عراقی نباید وارد محوطه کمپ جدید شوند تا حرمت و آرامش ۱۰۰۰ زن مسلمان نگه داشته شود.

اگر توافق سازمان ملل و دولت عراق اجرا شود و نهایتا ساکنان کمپ اشرف به کشورهای غربی مهاجرت کنند، این سئوال وجود دارد آیا سازمان مجاهدین خلق خواهد توانست انسجام کنونی اعضای خود را در خارج از کمپ حفظ کند؟

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من قطاری دیدم...

 


مهدی خوشحال
08.02.2012

http://iran-fanous.de/middle/592-Khoshhal-Ghatar-08.02.2012.htm


دوست نازنینی که حدود ده سال از او خبر نداشتم، دیروز به موبایلم زنگ زد. ابتدا نشناختمش و پس از چند دقیقه که حرف زدیم، از محتوای کلامش شناختمش. او کسی نبود جز یکی از یاران و حامیان نزدیک جنبش زخمی پیوند، که معلوم نیست اگر در آن ایام آن جنبش به وظیفه انسانی و سیاسی خود قیام نمی کرد، هم اکنون آنان در کجا و ما در کجا قرار داشتیم.
عابد که بیست سال قبل یکی از ناراضیان انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی و سپس به یکی از مغضوبان سازمانش قرار گرفت و پس از این که زن و فرزندش را از دست داد، عزم جدایی از سازمان را کرد ولی پس از مدتها وحشت و اضطراب و بلاتکلیفی، او هنگامی که داشت از مناسبات مجاهدین جدا می شد، یکی از فرماندهان زن سازمان وقتی دید او همه چیزش را از دست داده و حال به دنبال یافتن تنها فرزند گم شده اش در انگلستان است، با طعنه به عابد گفت، تو را در خیابانهای لندن در حال گدایی خواهیم دید. عابد خشمش را فروخورد و به فرمانده اش جواب داد، تا پنج سال دیگر خواهیم دید که چه کسی کجا ایستاده و من آن روز ضمن این که پسرم را خواهم یافت، همچنین به ثروتی کلان دست خواهم یافت.
یکی از اسرار ذهن بشر همین است، خواستن توانستن است. عابد همان طور که به فرمانده اش قول داده بود، عراق را به مقصد انگلستان و بدون زن و فرزند و امیدهایش، ترک کرد. در پنج سال اول اقامتش در لندن، ضمن این که سعید، تنها فرزندش را از دست مجاهدین نجات داد، همچنین به تحصیلات و فراگیری زبان خارجی و امکانات مالی که به فرمانده اش قول داده بود دست یافت. او سپس به دنبال مقاومت و اعتراض به سیاست های مجاهدین، به هلند آمده و از نزدیک شاهد فعالیت های بچه های پیوند قرار گرفت و به یکی از یاران مالی و معنوی انجمن پیوند بدل شد.
عابد که گهگاه در فراغ از دست دادن همسرش معصومه و همراهان و رویاهای بر باد رفته اش، گیتار می زد و همراه گیتارش می گریست، بچه های پیوند را سخت تحت تاثیر قرار می داد و در مسیر مقاومت شان، آنان را تشویق به پیشروی می کرد. بعضاً او از من می خواست تا داستان حرکت قطار انقلاب مجاهدین را که آن ایام توسط رهبرانش صدام حسین و مسعود رجوی، با غرور و بی رحمی از پیچ ها و گردنه های خطرناک عبور می کرد، با مزاح شرح دهم. من نیز به گونه ای معکوس آنچه رهبری مجاهدین از قطار انقلابش باور داشت، حرکت و مسیر قطار را که ایستگاه آخرش زندان ابوغریب بوده را نقل می کردم و دوستان را به خنده و حیرت وا می داشتم. آن ایام انتقاد کردن و اعتراض به قطار انقلاب مجاهدین صدها بار از آنچه امروز اتفاق می افتد، فرق داشت و تنها یک درصد از اعضای خارج شده از قطار مجاهدین می توانستند به حرکت آن معترض باشند و مابقی با آن که گاهاً به زیر چرخ های قطار له می شدند، با این وجود فضا و شرایط به گونه ای نبود تا کسی به طور واقعی به قطار و رهبرانش اعتراض داشته باشد.
رهبری مجاهدین در آن ایام که صدام حسین عراقی و صدام حسین های خارجی را تمام عیار پشت خود داشت، حرکت و مسیر سازمانش را برای اعضای تحمیق شده اش به قطاری تشبیه می کرد که آن قطار می بایست در هر پیچ و گردنه خطرناکی وزن و سنگینی و به ویژه شتاب و سرعت لازم را داشته باشد. او اعضای ناراضی را به مسافران نیمه راه تشبیه می کرد که در اثر سختی راه مبارزه، در بین راه پیاده می شوند. او ناراضیان سازمانش را با بی رحمی تمام به زیر چرخ های سنگین قطارش قرار می داد و له و لورده می کرد، تا ضمن زهر چشم گرفتن از مسافران نیمه راه و پیاده شده، طلبکاری آنان را خنثی نموده و همچنین درس عبرتی برای سرنشینان باقیمانده باشد تا هوس خارج شدن از قطار انقلاب را نکنند.
با این وصف و با گذشت دو دهه مبارزه و جدال دو طرف، عابد هنوز به حیات شرافتمندانه خود ادامه می دهد و اعضای فعال را مورد تشویق و عنایت خود قرار می دهد. او با آنکه هنوز نتوانست رویاها و فرصت های از دست رفته را فراموش کند و مانند یک فرد معمولی به زندگی خود ادامه دهد، با این حال امیدوار است و در این مسیر به باروری و زایش امیدهای جدید فکر می کند. او هر کجا هست، بی شک در نقطه ای معلوم و انسانی حضور دارد و متقابلاً مسعود رجوی، راننده قطاری که سوختش خون و ریلش استخوان و بارش جهل بود و توسط قطارش نسلی را به زیر چرخ هایش قرار داد و در حسرت به زیر گرفتن خلقی به سر می برد، در نقطه ای قرار دارد که این بار خودش می بایست قربانی قطار خود ساخته اش شود!


"پایان"

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه سرگشاده آقای کریم غلامی به آقای مارتین کوپلر

 

کریم غلامی - آلمان

07.02.2012

http://iran-fanous.de/middle/584-Gholami-Name-07.02.2012.htm

 

 

با احترام

من به عنوان یکی از مسئولین سابق سازمان مجاهدین و با 25 سال سابقه و مجروح عملیاتهای این سازمان، میخواهم توجه شما را به وضعیت بیماران و مجروحین این سازمان جلب بکنم. بعداز گذشت نزدیک به یک ماه از سال 2012 هنوز یک نفر از ساکنان اردوگاه اشرف خارج نشده و به مکان دیگری منتقل نشده اند. این شیوه و کارکرد رهبری سازمان مجاهدین است که با سنگ اندازی و بهانه تراشی در این روند اخلال ایجاد بکند، ولی در این میان بدترین شرایط شامل بیماران و مجروحین ساکن در اردوگاه اشرف میشود بنا بر این از شما میخواهم که توجه ویژه ای نصب به وضعیت مجروحین و بیماران داشته باشید و برای خارج کردن این افراد اولویت قائل شوید در همین رابطه به چند نکته توجه شمار جلب میکنم:

1. سازمان مجاهدین یک تشکیلات فرقه ای است که اعضای آن هیچ اختیاری برای تصمیم گیری ندارند. ایرانیانی که درون این فرقه اسیر هستند سالیان زیادی است که از هر گونه دسترسی به رسانه های جمعی محروم بوده اند. اعضای این سازمان از ابتدایی ترین امکانات مثل رادیو، تلوزیون، تلفن، اینترنت و روزنامه محروم هستند اخباری هم که به اعضای این گروه داده میشود تحریف شده و دست چین شده است. به همین دلیل اعضای این فرقه هیچگونه آگاهی نصبت به حق و حقوق خود و قوانین بین المللی ندارند که بتوانند آزادانه و آگاهانه تصمیم بگیرند.


2. رهبران این فرقه با اختناق و سرکوب شدید از درون و شانتاژ علیه تمامی اعضای جدا شده از این فرقه ترس شدیدی در درون تشکیلات ایجاد کرده است که اعضای این فرقه از ترس مجازات جدا شدن این فرقه را ترک نمی کنند. اعضایی که میخواهند جدا بشوند با مجازاتهای شدیدی روبرو میشوند مانند برگذاری نشست های مغز شویی و ضرب وشتم افراد در این نشست ها و در ادامه زندان و شکنجه و حتی مواردی بوده که این افراد سربنیست و اعدام شده اند.


3. این فرقه با احرم های زیادی اعضایش را مغزشویی میکند یکی از این احرم ها نشست های مغزشویی طولانی است طی سالیان طولانی و تکرار مکرر مغز اعضای خود را پر از دروغ کرده است دروغ های مثل اینکه هر فردی از این فرقه جدا شود توسط وزارت اطلاعات ایران و دولت عراق تحت تعقیب قرار میگرد و زندانی و شکنجه و اعدام میشود به همین دلیل اعضای این فرقه از ترس جانشان این فرقه را ترک نمی کنند.


4. از سال 2003 تا سال 2009 اردوگاه اشرف تحت کنترل ارتش آمریکا بود به این فرقه تسحیلات فراوانی مثل دارو امکانات پزشکی و سوخت و مواد غذایی میرساند ولی هیچ یک از این اقلام به دست اعضای این گروه نمی رسید این اقلام یا در بازادهای سیاه عراق فروخته میشد و یا در انحصار رهبران این فرقه بود. به عنوان مثال من یک بانک اطلاعاتی برای داروخانه اردوگاه اشرف برنامه نویسی کردم. به مدت یکسال برای نوشتن این بانک و توسعه آن به این داروخانه در رفت و آمد بودم، بارها شاهد بودم که جعبه های بزرگ دارو در ابعاد 2 متر مکعب توسط ارتش آمریکا تحویل این داروخانه میشد ولی طی این سالیان حتی یکی از این داروها را من در دست هیچ یک از اعضای این فرقه ندیدم و رهبران این فرقه به اعضای بیمارشان می گفتند که دولت عراق از ورود دارو به اردوگاه ممانعت میکند و ما دارو نداریم.


5. مرگ بیماران و مجروحین این فرقه به دلیل عدم درمان آنها. به دوتا از دوستانم اشاره میکنم آقای عباس حاج حسینی عباس در یکی از عملیات های این فرقه در سال 1988 از ناحیه نخاع گردن مورد اثابت گلوله قرار گرفت و فلج شد عباس همیشه خواهان رفتن به اروپا بود تا مورد معالجه قرار بگیرد ولی رهبران این فرقه نه تنها توجهی به این مسئله نکردند بلکه دوبار که من شاهد بودم توسط مسعود رجوی رهبر این فرقه مورد تحدید قرار گرفت که اگر به این خواسته اش اسرار بکند او را تحویل دولت ایران خواهد داد. بار اول در نشستهای مغز شویی سال 1995 و بار دوم در نشست های مغز شویی سال 2002. ولی متاسفانه به دلیل عدم توجه به عباس او به دلیل بیماری فوت کرد و قبر عباس اکنون در قطعه مروارید اردوگاه اشرف است. و دوست دیگرم آقای فرهاد ... در یکی از عملیاتهای این فرقه در سال 1986 از ناحیه نخاع کمر مورد اثابت گلوله قرار گرفت و فلج شد. فرهاد همیشه خواهان خروج از این فرقه بود ولی رهبران این فرقه مانع میشدند تا اینکه در سال 2008 به دلیل شکستگی استخوان پا و عدم درمان او پایش عفونت میکند و نهایتان به دلیل بیماری فوت میکند.


6. رهبران این فرقه همیشه در تلاش بودند که وضعیت بیماران و مجروحین را مخفی کنند و تا هیچ ارگان بین المللی نتواند به بیماران و مجروحین این فرقه دسترسی داشته باشد تا این فرقه پاسخگوی مرگ این بیماران و مجروحین نشود.

با توجه به نکات فوق از شما درخواست دارم بطور ویژه به وضعیت بیماران و مجروحین رسیدگی شود و وضعیت حقوقی آنها در اولویت قرار بگیرد تا هرچه سریعتر به پزشک و دارو دسترسی پیدا بکنند تا از مرگ تعداد بیشتری جلوگیری شود. من تا سال 2009 درون این فرقه بودم آمار آن روز بیش از 50 مجروح که شامل فلج و قطع عضو بود و بعد از سال 2009 طی دو درگیری و اتفاقاتی که افتاده تعداد این مجروحین بیشتر شده است.
برای کمک به این افراد ابتدا آنها را از سیطره این فرقه خارج کنید تا در رابطه با حقوق و امکانات درمانیشان به آگاهی برسند که بتوانند آزادانه و آگاهانه در رابطه با آینده و زندگیشان تصمیم بگیرند. در این رابطه من بطور داوطلبانه با شما هماری میکنم حتی از سفر به عراق و یاری رساندن به این افراد کوتاهی نمیکنم.


با احترام
کریم غلامی
 

 

Open letter of Mr. Karim Gholami to Mr. Martin Kobler


Respectfully


I , as one of the former officials of pmoi( People’s Mujahedin Organization of Iran) with 25 years record of service and a wounded of pmoi military operations, would like to draw your attention to the conditions of the patients and the wounded in this organization. after passing almost one month of the new year , 2012, no one has left Ashraf camp to another place yet. This is the method and the function of the pmoi leadership which by putting obstacles and hurdles and creating different excuses ,disrupt the peaceful routine, but amid all problems the conditions of the patients and the wounded who are residing in Ashraf camp , is the worst , so I am urging you to have special attention to the wounded and patients in this camp and you should prioritize them in leaving the camp , in this regard I draw your attention to the following points:


1. Pmoi is a cultic organization which its members do not have any authority to make a decision . the Iranians who are captive in this cult , for years have been deprived of having any access to the Media . the pmoi members have been deprived of the preliminary facilities such as Radio, TV, Telephone, internet, and Newspaper , and the News which is given to the members of this cult is censored and chosen by the pmoi operatives. For this reason the members of this cult do not have any idea about their rights and international laws to make a decision freely and consciously .


2. The leaders of this cult by severe strangulation and suppression against their own members inside the organization and making false and fake accusations against all separated members of this cult , have created great concern and fear inside the organization and as a result of that the members of this cult because of their fear of punishment do not dare to leave the cult. the members who want to separate from the cult will be facing harsh and cruel punishments such as forcible participation in brainwashing sessions which in these sessions they will be beaten up and in continuation they will be facing imprisonment accompanied by inhuman tortures and in some cases even the dissidents got executed and disappeared .


3. This cult by different ways and methods brainwashes its own members and during many years of nonstop brainwashing, it has filled the head of its own members with many lies, for instance if someone separates from the cult will be indicted by Iranian and Iraqi intelligence service and they will be imprisoned , tortured and finally executed by them , so the members of this cult because of their fear of being caught and executed , do not dare to leave this cult whatsoever.


4. From 2003 to 2009 the Ashraf camp had been under the supervision and control of the US army and during those years , they had been receiving many facilities such as medication and medicine, medical facilities , fuel and food but non of those stuffs had never reached to the hands of the cult members and instead those items were sold in Iraq black markets or they were used by the leaders and operatives of this cult. For instance I programmed a database for the pharmacy in Ashraf camp and to complete this programming I was going to this pharmacy consecutively for one year . I had seen many times that very big size boxes of medicine by the dimensions of 2 cubic meters were given to that pharmacy by the US army but during those years I had never seen even one of those medicines in the hands of the cult members whatsoever, and instead the leaders of this cult were saying to their patients that the Iraqi government does not allow the medical facilities to enter to the camp and we do not have any medicine .


5. The death of the patients and the wounded of this cult as a result of the lack of treatment : I would like to draw your attention to the health situation of the two of my friends , the first one Mr. Abbas Haj Husseini who in one of the cult military operations in 1988 got wounded by a bullet in his Cervical Spinal Cord and he got paralyzed , Abbas always wanted to go to Europe to be treated and cured but the leaders of this cult not only did not pay attention to his request , but also as I saw twice he was threatened by Massoud Rajavi , the leader of this cult , to be handed over to the Iranian government. The first time was in 1995 and the second time was in 2002 , but unfortunately as a result of the lack of attention and treatment , he died and was buried in pmoi cemetery called Ghatayeh Morvarid( The Pearl) in Ashraf Camp.
My second friend , Mr. Farhad……… who in one of the pmoi military operations in 1986 got wounded by a bullet in his Lumbar Spinal Cord and he got paralyzed . Farhad always wanted to leave this cult but the leaders of this cult rejected his request all the time and finally in 2008 as a result of the foot bone fracture and the lack of treatment ,his foot got infected and he died.


6. The leaders of this cult have been always endeavoring and struggling to cover up and conceal the situation of their patients and wounded so no international organizations be able to have access to these patients and wounded because the leaders of this cult do not want to be accountable and responsive for their death .


According to the facts mentioned above , I am urging you to pay special attention to those patients and wounded and their juridical situation be prioritized so they can be able to have access to the doctor and medicine as soon as possible to prevent the death of many more. I had been in this cult till 2009, till then the number of the wounded , paralyzed and mutilation , was 50 and after 2009 during two conflicts which occurred in there , the number of injured has increased.
To help these people , first you should take them out of the cult perimeter so they can meet their medical needs and get familiar with their rights to make a decision for their future and life freely and consciously . in this regard I am ready to cooperate with you voluntarily and even, if it is necessary to go to Iraq to help those people , I will do it.


Respectfully
Karim Gholami
 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد