_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

درماندگی رجوی و افعی های لیبرتی!

 

 

حامد صافپور، فریاد آزادی، بیست و هشتم فوریه 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Afie%20Liberti.HTM

 

با آغاز مرحلۀ جدید عملیاتهای مریم رجوی در خط مقدم نبرد با بورژوازی که با رمز «کارزار آزادی» استارت خورده است، سردرگمی ها و هزیان گویی های سران و رهبران این فرقۀ مخوف مذهبی شدت گرفته است. گویا هرچه هشدارهای بین المللی به رهبران فرقه برای خروج بدون خونریزی و تنش از اشرف بیشتر می شود، مریم و مسعود رجوی بیش از گذشته خود را در مواجهه با فروپاشی محتوم تشکیلات و افشا شدن جنایتها و خیانتهای می بینند و لاجرم عنان از کف می دهند و به یاوه گویی می افتند.

در همین رابطه، لطفاً به مطلب زیر که در سایت افشاگر مجاهدین منتشر شده است نگاهی بیندازید و شدت استیصال آنان را در رابطه با فاجعه ای که 8 سال پیش مریم رجوی پیشبینی کرده بود ببینید. لازم به ذکر است که مریم رجوی یکسال بعد از اشغال عراق، خروج از اشرف را یک فاجعه خوانده بود:

http://ir-efshagari.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=5072:catrin&catid=3:2010-12-28-06-02-26&Itemid=4

 

(((بعد از ظهر روز شنبه 6 اسفند (25فوریه) در نزدیكی بنگالهای استراحت لیبرتی چندین مار و افعی دیده شد و ساكنان توانستند دو مورد آن را بگیرند. این ناشی از متروكه بودن این محل غیرقابل سكونت و زیر ساختهای فاجعه بار این كمپ است كه آمادگی و انطباق آن با استانداردهای انساندوستانه در آخر ژانویه مورد تأیید آقای مارتین كوبلر و تكنسین سرپناه ‌سازی او قرار گرفته بود. در عین حال گشت مأموران مسلح عراقی در محوطه كوچك اقامت ساكنان روزانه 30 الی 50 بار ادامه دارد.

عكس مارها، تصویر طلایی لیبرتی را مخدوش می كند و آنچنان كه آلن درشوویتز دو روز پیش در كنفرانس واشینگتن گفت چیزی جز رسوایی باقی نمی‌گذارد. برجسته ترین وكیل جنایی جهان افزود: «ما فورأ به یک کمیسیون حقیقت یاب نیاز داریم که چگونگی ارتکاب این کلاهبرداری را کشف کند. چه کسی این جهنم و زباله دان را تائید نمود؟ چه کسی مدعی شده که وضعیت آنجا منطبق با استانداردهای سازمان ملل است؟ کسی وجود دارد که مسئول ارتکاب این کلاهبرداری است و 400 انسان بیگناه را مجبور کرده که زندگی خود را به خطر بیندازند و سلامت آنها را تهدید کرده چرا که آنها را در معرض محیطی آلوده به زباله و عوامل دیگر قرار داده است. ما باید در این باره تحقیق کنیم».)))

رهبران فرقه باز هم مثل همیشه با نام مستعار «شورای ملی مقاومت» هیاهو به راه انداخته اند که این کمپ «غیر استاندارد!» است و از قول نفرات موجود در کمپ درخواست بازگشت به اشرف را نموده اند!. کارناوالهای مضحک زوج رجوی برای مخدوش کردن اذهان بین المللی پایانی ندارد و از روز انتقال 397 تن به لیبرتی به ناگاه از تمامی سوراخ سنبه های این کمپ دود سوزش «استاندارد» به هوا برمی خیزد:

یکروز زباله ها استاندارد کمپ را به هم زده اند...

یکروز ژنراتورها سوخت ندارند...

یکروز دوربینهای حفاظتی مشغول جاسوسی و شنود شده اند تا اخبار سرّی کمپ را به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برسانند (گویا مریم رجوی در تمامی کوچه بازارها و ادارات فرنگ چشمش به چنین وسایل عجیب و غریبی نیفتاده که جهت کنترل و حفاظت نصب شده اند و در عصر حجر زندگی می کند و نمی داند که این وسایل برای جاسوسی نیست)...

یکروز مشکل کمبود اینترنت و گیرنده های ماهواره ای پیش می آید و ساکنان لیبرتی موفق به دیدن اخبار جهان آزاد نمی شوند (که گویی در اشرف همگی به اینترنت و ماهواره وصل مجهز بوده اند)...

یکروز ساکنان لیبرتی نیازمند به دیدار خانواده هستند (انگار نه انگار که دهها خانواده به مدت سه سال جلوی اشرف خواهان دیدار با عزیزانشان بوده اند و رجوی اجازه نمی داد)...

یکروز پلیس به شکل غیر استاندارد کمپ را حفاظت می کند (که گویی طی سالهایی که آمریکاییها در اشرف و در کمپ جدا شده ها بودند کاری غیر از این انجام می دادند و گویا رجوی فراموش کرده که سربازان آمریکایی شبی سه بار وارد چادرهای خواب نفرات می شدند تا سرشماری کنند و صدای پوتین آنها روی تخته ها خواب از سر آدمها می پرانید و شکایتها هم به جایی نمی رسید و گاه حتا نیمه شب آدمها را با نعره بیدار می کردند و به حیاط می بردند چون چند سرباز بی سواد قادر به سرشماری نبودند و به اجبار توی سرمای زمستان همه را به خط می کردند)...

و امروز نوبت هجوم مارها و افعی ها رسیده که کمپ را غیر استاندارد کند!!!!

عجبا که رجوی مدعی است عراق موطن مجاهدین است و ربع قرن آنجا حضور دارند و خود را به نفهمی زده است و دیگران را هم مثل خود می پندارد!. برای اینکه مریم رجوی تصور نکند با ملتی کور و کر مواجه است، برایش چند نکته را یادآوری می کنم:

خانم مریم قجرعضدانلو

مقدمه: لطفاً اینهمه خود را مضحکۀ عرصه های سیاسی و بین المللی نکنید!

و اما آیا شما این مار را به اسم افعی می شناسید؟

آیا نمی دانید که در این ماه تا اواسط بهار (در سراسر عراق از شمال تا جنوب) مارها و کژدم ها و هزارپایان و دیگر حشرات زایش می کنند و همه جا پر از بچه مار و کارتنک و کژدم و هزارپا می شود؟

آیا خبر نداشتید که در خود اشرف هزاران مار و بچه مار وجود داشت و بارها از سوی کمیتۀ امداد قرارگاه اطلاعیه صادر شده بود و مشخصات اینگونه مارها و کژدم ها و کارتنکهای بزرگ را هم به اطلاع رسانیده بودند که خطرناک نیستند؟

آیا خبر ندارید که مارهای خیلی بزرگتر از این در اشرف وجود داشت؟ اگر کسی به شما نگفته بود بگذارید موارد متعدد آنرا من برای شما گزارش کنم: یک مار به طول 1.5 متر و قطر 5 سانتیمتر در محل نگهبانی ضلع جنوب، یک مار به همین اندازه داخل تصفیه خانۀ آب خیابان 100، مارهای کوچکتر در مقر سررشته داری و مرکز 12 و قرارگاه هفتم و انبوه موارد دیگر را شخصاً خودم دیده و گرفته ام. یک مورد آن نیز پشت دست مرا در همان اشرف گاز گرفت که هیچ مشکلی هم نداشتم چون سمّی نبود. در یکی دیگر از مقرهای ما درست داخل چادری که 10 نفر در آن بودیم یک مار به همین قطر و طول آمده بود که بچه ها آنرا با بیل کشتند. آیا باز هم مدعی هستید که لیبرتی غیراستاندارد است؟ آیا لازم است بگویم در اشرف سالانه چه تعداد کژدم را نفرات در محلهای عمومی و مسکونی می کشند؟

خانم مریم عضدانلو

آیا واقعاً بحران تشکیلاتی و سیاسی و ایدئولوژیکی به حدی عمیق شده که لازم است شما اینگونه خود را مضحکۀ عام و خاص کنید؟ باور کنید اگرچه دست شما تا حدی غیرقابل بخشش در خون و در جنایت و خیانت است، اما من شخصاً با شما دشمنی شخصی ندارم. هرچه می خواهید باز هم تهمت بزنید و فحاشی کنید و تمسخر کنید، اما اینهمه خود را سبک کردن و حقیر کردن طبیعی نیست. حداقل شأن و پرنسیبهای سیاسی را رعایت و برای فردای خود آبرویی هم ذخیره کنید. قبلاً به ما یاد داده بودی که در هر کاری جمعبندی داشته باشیم. حال خودت بیا و لحظاتی گذشته را جمعبندی کن! ببین در همین چندماه اخیر و به طور خاص هفته های اخیر چقدر ضد و نقیض به هم بافته ای و چقدر حرفهای بی پایه و اساس زده ای و چقدر خود را جلوی دست و پای این و آن سیاستمدار بازنشسته و مفتخور انداخته ای تا با گرفتن پولهای هنگفت به حمایتت برخیزند!؟ آیا از این امامزاده های قلابی معجزه ای جز اینکه خود را از مردم کشورت دورتر و دورتر کنی حاصل شد؟ اگر جواب منفی است، پس بیا دست از این حقارت چندش آور بردار و با کرنش جلوی هر شخصیت بی ارزشی خود را بیش از این به ذلّت و خواری نینداز!

یک لحظه به یاد بیاور ابتدای انقلاب چگونه مسعود جلوی صدها هزار نفر سخنرانی می کرد و امروز حتا صدنفر را نمی توانید بدون دستمزد یکجا جمع کنید و ناچار هستید با صرف هزینه های نجومی تعدادی پیر فرسودۀ سیاسی-نظامی خارجی را گرد آورید و تبلیغ نمایید. آیا همین یک مورد کافی نیست که به اشتباهات استراتژیک خود فکر کنید و دیگر اینهمه دچار کابوس فروپاشی نشوید و آسمان و ریسمان را به هم گره نزنید که از داخل آن بخواهید مدل «استاندارد» بیرون بکشید؟

خانم قجرعضدانلو

باید خود را با دنیای جدید تطبیق دهید. یادتان هست به ما یاد می دادید که دوران را دریابیم؟ الان نوبت شماست که دوران را دریابید و خود را با دنیای جدید تطبیق دهید و به قول خودتان «انقلاب» کنید. دیگر جامعۀ بین المللی بیش از این نمی تواند بازیهای شما را بپذیرد و بالاخره صدای فریاد آنها هم به هوا برخواهد خاست.

اینها را گفتم که نصیحتی کرده باشم وگرنه خوب می دانم که اینهمه بازی از کجا سرچشمه می گیرد و چرا مدام نالۀ استاندارد سر می دهید. شما می خواهید از هر طریقی جلوی فروپاشیدن اشرف را بگیرید چون مبدل به شیشۀ عمر دجالگری شما شده است و بدون اشرف نه تنها دیگر ابزار رمل و اسطرلاب شما از دست می رود بلکه دیگر شعارهای استراتژیک شما هم نقش برآب می شود، ضمن اینکه منبع درآمد شما و آزمایشگاه مغزشویی شما هم نابود می شود. به جز این، باز شدن دربهای اشرف آغاز افشای بسیاری کثافتکاریها و خیانتها و جنایتهای شماست. شما می خواهید اشرف را باز هم به همان شکل نگه دارید تا وقتی که فرجی حاصل شود و جنگی در بگیرد و تغاری بشکند و ماستی برای کاسه لیسی شما بر زمین بریزد ولی دیگر باید آرزوی رسیدن به قدرت را به فراموشی بسپارید و خود را با دنیای جدید همرنگ سازید.

دیر یا زود همه چیز پایانی دیگر خواهد گرفت، بهتر است به جای این بازیها انرژی خود را روی آینده ای بدون اشرف و بدون عراق بگذارید و اجازه دهید این آدمها خود تصمیم بگیرند برای سرنوشت خود.

راستی چه اتفاقی در لیبرتی در حال وقوع است که شما اینگونه تلاش دارید نفرات را به اشرف بازگردانید؟ رفتن آنها چه تأثیری در نفرات دیگر گذاشته است که مدام از بد بودن لیبرتی سخن می گویید؟ شاید از همان تبلیغات ضد «تیف» باشد که قبلاً می کردید تا ما از ترس چنین محیطی فرار نکنیم! ولی دیدید که با همان حال نزدیک به 700 تن فرار کرده و به تیف رفتند.

دوران را دریابید و بیش از این خود را رسوا و تحقیر نکنید!

حامد صرافپور
28 فوریه 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

استعمارگر فرتوت، روباه پیر، لورنس اشرف، ویلیام بنگال

 

 

میترا یوسفی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و هفتم فوریه 2012
http://www.cibloggers.com/?p=9875

 

مایه ننگ حزب کارگر!

آری، آن تداعی کننده ی زشتی های بی شمار عاقبت دست ازسر این جهان برداشت تا در غیابش

روزهای بهتری طلوع کند و شب های خوش تری در راه باشد. همان که به پیروی اسلافش در علم کردن اشرف پهلوی برعلیه رستاخیز دکترمحمد مصدق، جهت انتقام جویی ازانقلاب ایران دست بدامان چرکین مریم رجوی شد تا چون جدش لورنس که ترک وعرب را بجان هم انداخت. ایرانی را به جان ایرانی بیندازد. این ضدانقلاب کور کینه توز، افراطی تر از محافظه کاران افراطی. به ادعای رجوی ها که سالهای سیاه طولانی، بلافاصله پس از شکست رجوی درصحنه ی سیاست ایران به همکاری ننگین تنگاتنگ و خائنانه با او تن دردادند، رابین کوربت از نخستین لحظه ی اعلام وجود انقلاب ایران، بااین پدیده، بنا برعقاید متحجر استعمارگرانه و گریه و حسرت حتی پیش ازآن، برغروب خورشید امپراطوری بریتانیا، دشمنی ورزید. بی گمان وبطور مشهود، اگر رجوی باآن عقاید تندوتیزانقلابی وضدامپریالیستی! تاکتیک ها، شعارها وسرودهای آنچنانی، پیروزانقلاب بود، در اختلاف صدوهشتاد درجه با امروز، رابین کوربت دشمن رجوی می شد و با حریف رجوی،( اگر اتحاد و حمایت کوربت را می پذیرفت) می ساخت.

کوربت دربند تفکرانگلیسی هایی بود که کاروبارشان گشت وگذار برممالک استعماری. از آن دسته که تعطیلات زمستانی شان در آفریقا به شکارچی گری می گذشت سوار بر تخت روانی بدوش بومیان استعمار زده، شکار بی خطری که بومیان جلودار خطر می شدند و راه بازمی کردند تا طبقه منفور وعفونت زده ی بالای انگلیس موسوم به « آریستوکرات » اشراف و نجبا، تیرش را شلیک کنند و بالای سر قربانی، با ژست فول شکارچی عکس یادگاری بگیرند. تا صفحات هند که « صاحب » خطاب شده وبجان مردم یا فیل ها می افتادند. شهرت این کارها تا اینجاست که در هنرموسیقی «پاپ»، « بنگالو بیل» توسط هنرمند ازیادنرفتنی « جان لنون»، در ترانه یی ماندگارشد.

(درهمان ایام که طبقه ی زحمتکش انگلیس در معادن و کارگاه ها برای یک لقمه نان هرروز قربانی می دادند.)

همآنان که اگرچه براستعمار تاریخی ورسمی ایران زمین دست نیافتند اما سالها از خون ملت و نفت ملک نوشیدند و به اشاره یی عمیق درخاطرات « منوچهر فرمانفرماییان»، حوالی خطه ی خوزستان به مستخدمین ایرانی خانه هایشان جهت تحقیر، اجازه کفش پوشیدن نمی دادند وپای برهنه در حضور میهمان ایرانی شان، خدمت می گرفتند. با این تفاصیل و شهود انکارناپذیر چه جای شکی در اصرار و حمایت « رابین کوربت » به برده داری تاثرآور ، بیگاری وانزوا، ودیگرشرایط ضد انسانی حاکم در قلعه ی بدنام اشرف؟

« رابین کوربت» انگلیسی متولد استرالیا ی استعماری بود با بلیه یی که برسربومیان آن سرزمین رفته است، و نه حتی وارث ویا میراث گزار « لرد» کذایی که رجوی مدعی جامعه بی طبقه توحیدی، آنهمه به لاف وگزاف می برد وجار می زند. بلکه لقبی تشریفاتی که در تعارفات معمول و کهنه ی انگلیسی و خدا می داند با چه کلکی وطی چه راه ناصوابی درسال۲۰۰۱ گرفت. بدون تلاش برای تحصیل دانشگاهی کار حرفه یی اش را به صورت یک سری دور و تسلسل مطبوعات چپ وراست انگلیسی آغاز کرد تا سال ۱۹۷۴ که در وسوسه جاه طلبی به کاندیداتوری حزب کارگر برای یک ناحیه کوچک انتخاباتی دست یازید وپس ازیک دوره باخت. ۱۹۸۳ به حومه ی غالبا پیروز حزب کارگرشهر بیرمنگام « همل همستد»آویخت و با اختلاف ۲۵۰ رای از رقیب محافظه کارش برد و همراه یک سری اعمال تبلیغاتی و نمایشی تا سال ۲۰۰۱ چنگ انداخت. طول دوران عضویت مجلس او، به خصوص از دوره ی دوم می تواند با کمک های مالی رجوی باشد که بی حساب وحسابکارانه برعلیه ایران توسط صدام حسین وربودن حقوق ملت عراق پشتیبانی می شد.

«رابین کوربت» همچون فرقه ی تحت حمایتش، منافقی بیش نبود. بروی کاغذ وحرف وجنجال تبلیغاتی، حامی سازمان « حقوق کودکان» واما زیر یک بام ودوهوا، به کودک ربایی اعضای فرقه توسط رجوی رضایت داده و مظالم رجوی را بیرحمانه لاپوشانی می کرد.

درظاهر از حقوق زندانیان دفاع می کرد و همزمان درنهایت قساوت وقت صحبت از آنچه بر زندانیان رجوی در پادگان هولناک اشرف می گذشت کور و کر و گنگ می شد. درسیستم یک طرفه و بغایت غیر دموکراتیک او، راهی برای دیدن روی دیگرصفحه وشنیدن شهادت های قربانیان فرقه، وجود نداشت.

رجوی با کیش شخصیت او بازی ها کرد. درپایگاه بدنام فرانسوی رجوی حومه ی پاریس با ریختن گل به زیرپا و گلبرگ به سرورویش خوب بازی اش دادند تا درجهت حفظ آن موقعیت مسخره، ازننگ بی آبرویی و رسوایی نهراسد. وقتی خبر مرگ « رابین کوربت » را به نازنینم دادم، به مثابه یک سیاستمدار انگلیسی ، پرسید او را با رجوی چه کار؟ ضمن شرح مختصری از نمایشات مسخره ی مرسوم در « اور- سور- اوآز» گفتم که برایش تعجب آور بود و هنوزتاکید می کرد، رجوی ها شاید دست به چنین بازی بزنند، آنها چرا قبول می کنند؟

آری آنها ملعبه ی رجوی شده اند از « دانیل میتران» گرفته تا « یهودی منوهین» که پیش ازانقلاب بارها میهمان خانواده سلطنتی بود و وقتی کیا وبیای آنها تمام شد، رفیق دشمنان پهلوی شدند.

« رابین کوربت» جهت بزک چهره ی هولناک رجوی، جرات حضور در برنامه ی « به عبارت دیگر» یافت، اما چشم ولی نعمتش را کور کرد. آقای « فانی » چنان یقه اش را گرفت، پوستش را کند وچارمیخ کرد تا صریحا بگوید «برای من دانستن حقیقت مهم نیست» و چه بیهوده کوشید از اتهام بی پرده وسوال تند« آیا به شما پول پرداخت می کنند» بگریزد. وقتی هم کوشید رجوی رسوا را جانشین سکولار و دموکراتیک ( لابد به اعتبار فاکتورگرفتن ازپسوند وپیشوند « سید » و« اسلام» وهواکردن« محدثین» و« داعی» تروریست با کت وشلواردر معرکه های تبلیغاتی) بخواند، به ریش تراشیده ی خودش ولچک سرمریم رجوی خندید. تماشای چهره ی ناپسند وصدای بویناکش بس آزاردهنده بود.

او ظاهرا عضو حزب کارگر ولی برای خودش چرچیلی بود. این جور آدم ها به مردم خودشان هم رحم ندارند چه رسد به انقلاب کشورهای دیگر و به خطرافتادن منافع طبقاتی شان. سرکوب سرآسیمه وموج دستگیری های بی رودربایستی طی تظاهرات اخیردانشجویان خودی، چندان فاصله یی با ادعای کوتاه مدت در مورد دانشجویان ایرانی نداشت. دانشجوی جوان ونخبه یی را به مناسبت صعود بر مجسمه ی «نلسون» زندانی کرده وحکم اخراج او از دانشگاه آکسفورد به میان آوردند.

مهم ترین نحوه ی شناخت سیاستمداران این چنینی را می توان از یک مامورانگلیسی بنام « ویلیام استفنسون » شنید. حقیقت دردناک آنک حین جنگ دوم جهانی یک تیم از سازمان اطلاعات انگلستان « کد» سری آلمانی ها را کشف کرد که شامل اطلاعات بمباران شهر« کاونتری» با ذکردقیق تاریخ هم می شد. به صلاحدید چرچیل به مردم جهت تخلیه ی شهر اطلاع داده نشد، مبادا آلمانی ها از جریان «لو » رفتن کدهای سری آگاه شوند.( لابد برای مقاصد خاص تری به نفع خودش لازم داشت) نتیجه ی این سیاست بیرحمانه کشته شدن دوهزار شهروند « کاونتری» در یکی از هولناک ترین بمباران ها بود. اگر کشف رمزها به نجات جان دوهزارنفر نرسید، چه فایده دیگری داد؟ چرچیل هم انتخابات را علیرغم تمهید سورچرانی پیروزی در جنگ، باخت.

« رابین کوربت » تابع سیاست های کهنه ی انگلیسی بود باکارنامه ی سنگین ضدحقوق بشری و قاضی یکطرفه که بی گمان مجازات جنایاتی را که مرتکب شد، دریافت خواهدکرد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این ناخدای مجنون لنگر کشیده در خون

 

 

کانون وبلاگنویسان مستقل ایرانی، بیست و سوم فوریه 2012
http://www.cibloggers.com/?p=9844

 

اگر بگوییم حیات فرقه رجوی بر خونریزی و کشتار است ؛ تاریخچه این فرقه را خلاصه کرده ایم . قتل و ترور و حتی به خاک و خون کشاندن اعضای خود برای رسیدن به قدرت همیشه راه حل اصلی سازمان برای فرار از مشکلات و بن بست های استراتژیک و ایدئولوژیکش بوده است .

مشکلات فعلی سازمان بازهم رهبری خونخوار را به فکر ترور و خونریزی انداخته است , سازمان مجاهدین خلق دوخواسته دارد حفظ اشرف و به بازی گرفته شدن توسط آمریکا در جنگ احتمالی با جمهوری اسلامی .

سازمان مجاهدین و رهبری خونخوارش علاج بن بست فعلی و راه رسیدن به دو خواسته خود را باز هم در خونریزی و کشتار میجوید .

سازمان مجاهدین خلق میخواهد با ایجاد درگیری در کمپ لیبرتی و به کشته دادن تعداد کثیری از افراد اعزامی اش به آن پایگاه یک فضای همدردی جهانی ایجاد کرده تا با اتکا به آن و بهانه کردنش از اعزام گروه دوم به لیبرتی خودداری کرده و همچنان در اشرف بماند ,تا با تغییر احتمالی شرایط در عراق به کمک آمریکا و” ایادی” عراقی اش ؛ اشرف را تثبت کند.

همچنین فرقه رجوی در مراسمی که به مناسبت روز زن در روز دهم مارس قرار است در فرانسه برگزار شود (و از هم اکنون با پیشنهاد وسوسه انگیز سفر سه روزه به پاریس و مخارج هتل و شام و ناهار قصد جمع آوری نیرو دارد ) قصد دارد با یک انفجار و به کشتن دادن تعدادی مردم بیگناه , در ادامه داستانسرایی های آمریکا و اسرائیل این انفجار را به جمهوری اسلامی نسبت داده تا بدینوسیله خود را همدل و همراه آمریکا و اسرائیل نشان داده و حمایت آنها و رسانه ها را کسب کرده و شانس به بازی گرفته شدن , مظلوم جلوه کردن و در نهایت بیرون آمدن از لیست تروریستی بعنوان یک قربانی را کسب کند.

ما نسبت به این دو خونریزی بزرگ هشدار داده و با ارسال نامه ,مقامات فرانسوی و رسانه ها را پیشاپیش آگاه کرده ایم . البته امیدواریم که هیچ یک از این دو کشتار به وقوع نپیوندد و روند محکومیت و فروپاشی سازمان که خواست مردم ایران و تاریخ است بدون اختلال پیش رود. ما فکر میکنیم با روشنگری میتوان جلوی این خونریزی ها را گرفت.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خروج سی صد و نود نفر ازاسارتگاه اشرف نداشتن ناموس و شرف مسعود و مریم رجوی است

 

 

مجید روحی، وبلاگ روحی، بیستم فوریه 2012
http://www.rohi13.blogfa.com/post-3528.aspx

 

وضعیت اسارتگاه اشرف و اعضای اسیر در چنگال مسعود و مریم رجوی به جایی رسیده که بعد از 30 سال وطن فروشی و خود فروشی سیاسی و جنایت و خیانت و دوری از وطن، به شکلی ذلیلانه و خجالت آور باید اسارتگاه اشرف را ترک کرده و به کشوری دیگر پناهنده شوند. زیرا در هیچ کشوری به یک گروه تروریستی امکان اقامت و فعالیت نمی دهند مگر آن که به صورت یک شهروند عادی و با فروپاشی فرقه و تشکیلات رجوی زندگی کنند اقدامات نظامی و سیاسی فرقه رجوی در خاک عراق علیه مردم این کشور و مردم ایران به حدی گسترده و متنوع بوده که قابل چشم پوشی نیست و تقریبا اقشار مختلف مردم ایران و عراق در جریان خود فروشی های سیاسی و جنایتها و خیانت های مختلف و اقدامات زشت مسعود و مریم رجوی بوده اند به همین خاطر دولت عراق حاضر به کنار آمدن با فرقه رجوی نیست و بر خروج هر چه سریعتر فرقه رجوی از کمپ اشرف تاکید دارد.

ومردم عراق به خصوص کشاورزان و اهالی مناطق نزدیک به اسارتگاه اشرف نیز خواستار ترک فرقه رجوی از این منطقه هستند اعضا و نیروهای فرقه رجوی در سال 1986 ميلادي یعنی 1365 به عراق گريختند و تحت حمايت صدام حسين برادر خونی مسعود رجوی اسارتگاه اشرف را در نزديکی مرز ايران برپا کردند و حالا بعد از 26 سال، با خفت و ذلالت باید عراق را ترک کنند زیرا سرنوشت خود را به زندگی فردی مانند صدام حسین گره زدند که علاوه بر حمله به کشورهای کویت و ایران، به مردم عراق به خصوص کردها و شیعیان نیز ظلم کردند و نام خود را در لیست بزرگترین متجاوزان تاریخ ثبت کرد و برگی سیاه برای خود رقم زدند مسعود رجوی نیز با همکاری خود با صدام حسین برادر خونیش عملا هم به ملت ایران و هم به ملت عراق به خصوص شیعیان و کردها ظلم کردند و صدام حسین با سرنوشت شوم و سقوط خود عملا مسعود رجوی و فرقه اش را نیز باخود به داخل جهنمی کشاند که تاریخ در مورد آنها قضاوت بدی خواهد داشت.

اگر چه جوسازی های مختلف مسعود و مریم رجوی و مقابله با پلیس و نیروهای عراق با هدف وقت خریدن باعث شد که آمریکا خواستار شش ماه زمان بیشتر برای ترک اسارتگاه اشرف شود تا گروه فرقه رجوی با ترک اسارتگاه اشرف در یک اسارتگاه دیگر متعلق به آمریکا در عراق ساکن شوند، اما دولت عراق با این درخواست ها مخالفت کرده و عده ای از دولتمردان و اعضای پارلمان عراق نیز اعلام کرده اند که زیر بار فشارهای آمریکا نمی رویم و به اندازه کافی به فرقه رجوی و مسعود و مریم رجوی وقت داده شده بود و بیش از این لازم نیست که وقت بیشتر بدهیم براین اساس باید اعلام کرد که انزوای فرقه رجوی نه تنها از سوی آخوندهای دجال و ملت ایران، بلکه از سوی مردم و دولت عراق و همچنین از سوی دولت های اروپا و آمریکا نیز کلید خورده است زیرا اعمال مسعود و مریم رجوی و فرقه رجوی تنها به یک اشتباه در محاسبات سیاسی مربوط نمی شود بلکه محورهای مختلفی را نیز شامل می شود همکاری مسعود و مریم رجوی با صدام در داخل عراق و کمک به صدام در کشتار شیعیان و انتقال کردها و همکاری با صدام در اقداماتی که بر علیه مردم عراق انجام داده اند حمله به ایران از طریق خاک عراق در عملیات مرصاد و عملیات های سال 1380 برخی اقدامات پراکنده دیگر در نقاط مرزی و داخل خاک ایران و جنایات علیه ایران از طریق اعمال خرابکارانه، بمب گذاری، ترور مسوولان و شهروندان ایرانی فعالیت اعضای فرقه رجوی در حوادث بعد از انتخابات و جریان فتنه کشتار هموطنان تعدادی از مردم بی گناه عادی و ... در نقاط مختلف کشور و جنایت هایی که در داخل خاک ایران انجام داده اند و..... بخشی از جنایات و خیانت ها و نفاقی است که فرقه رجوی انجام داده اند.

علاوه بر تخلفاتی که فرقه رجوی در ایران و عراق انجام داده از سوی دولت های غربی به عنوان گروه تروریستی شناخته شده اند و آمریکا و دولت های اروپا به فرقه رجوی و رهبران فراری این فرقه یعنی مسعود رجوی و مریم رجوی روی خوش نشان نمی دهند در نتیجه اعضای اسیر در اسارتگاه اشرف راهی برای زنده ماندن و در امان بودن جز از هم پاشیدن این فرقه و تشکیلات دیکتاتوری ندارند و اگر می خواهند به کشورهای دیگر مهاجرت کنند یا پناهنده شوند راهی جز این ندارند که خود را از چنگال مسعود و مریم رجوی و زنان شورای رهبری همان حرامسرای مسعود رجوی در اسارتگاه اشرف نجات دهند وضعیت اسارتگاه اشرف و تاکید عراق بر خروج نیروهای فرقه رجوی از خاک عراق و اسارتگاه اشرف به مراحل حساسی رسیده و بسیاری از نیروهای بین المللی برخی دولتمردان عراق و آمریکایی ها به دنبال آن هستند که نیروهای فرقه رجوی اسارتگاه اشرف را ترک و تخلیه کنند عده ای به دنبال آن هستند که فرقه رجوی در زیر پرچم امریکا و بیگانگان در یکی از اردوگاه های آمریکا در عراق اسکان موقت داشته باشند اما دولت و مردم عراق با این موضوع مخالف هستند و با وجود آن که آمریکایی ها به دنبال تمدید شش ماهه تخلیه اسارتگاه اشرف هستند اما دولت عراق با این درخواست مخالف است عده ای از طرفداران به اصطلاح حقوق بشر و هواداران مسعود و مریم رجوی و فرقه رجوی در کشورهای اروپایی و آمریکا به دنبال آن هستند که بر اساس طرحی که همکاری سازمان ملل را به دنبال دارد فرقه رجوی به تدریج عراق را ترک کنند و به کشورهای اروپایی ملحق شوند اما از آن جا که فرقه رجوی به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده امکان فعالیت گروهی و تشکیلاتی نخواهند داشت و باید به عنوان شهروندان عادی کشورهای مختلف زندگی خود را ادامه دهند براین اساس عده ای از هواداران فرقه رجوی و حتی مخالفان فرقه رجوی مخالف ترک فرقه رجوی از عراق و اسارتگاه اشرف هستند و نگران هستند که آسیبی به فرقه رجوی برسد یا فرقه رجوی به دیگران آسیب برسانند مگر آن که به طور کلی فعالیت های نظامی و سیاسی را ترک کنند و مانند شهروند عادی در اروپا و...زندگی کنند

عده ای از خانواده های اعضای اسیر در چنگال مسعود و مریم رجوی نیز در سفر به عراق و پشت درب اسارتگاه اشرف خواستار آزادی فرزندان خود هستد خانواده های اعضای اسیر در چنگال مسعود و مریم رجوی با حضور در پشت درب اسارتگاه اشرف و شنیدن فحش و بد و بیراه از طرف مسعود و مریم رجوی و مسئولین فرقه رجوی در پشت درب اسارتگاه اشرف گفته اند و از مسعود و مریم رجوی و مسئولین فرقه رجوی خواسته اند که فرزندان آنها و اعضای خانواده آنها را رها کنند تا آنها به کشور دیگری بروند و با مقاومتهای دلیرانه خانواده ها مسعود و مریم رجوی شکست خوردن و عقب نشینی کردن و مجبور شدن سی صد و نود نفر را ازاد کنند و به کمپ امریکایها منتقل شوند و ریل پناهندگی را طی کنند

به عبارت دیگر، وضعیت اسارتگاه اشرف و اعضای اسیر در چنگال مسعود و مریم رجوی به جایی رسیده که بعد از 30 سال جنایت و دوری از وطن، به شکلی ذلیلانه و خجالت آور باید اسارتگاه اشرف را ترک کنند و به کشوری دیگر پناهنده شوند زیرا در هیچ کشوری به یک گروه تروریست امکان اقامت و فعالیت نمی دهند مگر آن که به صورت یک شهروند عادی و با فروپاشی فرقه رجوی و تشکیلات تروریستی و مافیای زندگی کنند مشکلات اسارتگاه اشرف و فرقه رجوی با کشاورزان و کسانی که در نزدیکی اسارتگاه اشرف زندگی می کنند و درخواست آنها برای خروج فرقه رجوی از خاک عراق نیز باعث شده که فشار مردم آن منطقه نیز برای ترک فرقه رجوی و اسارتگاه اشرف افزایش یابد دولت عراق نیز خواستار ترک اعضای اسیر از اسارتگاه اشرف و سکونت فرقه رجوی در کشورهای دیگر شده است توجه دولت عراق و سازمان های بین المللی نیز به این بخش از خاک عراق جلب شده و خبرهای متفاوتی در این زمینه منتشر شده است پس از سرنگونی دیکتاتورعراق می توان گفت که اعضای جدا شده از سازمان هزاران مقاله در رابطه با شرایط حاکم درعراق و شرایط مجاهدین ومنطقه نوشته و هشدار داد ند، اما کسانی که می بایست به این هشدارها توجه کنند نه تنها توجه نکردند بلکه به نویسندگان همین مقالات تاخت تاز کرده و هزاران مارک هم زدند، حضور خانواده های افرادی که در اردوگاه اشرف گرفتار هستند در مقابل درب اشراف را با توهین وبرخوردهای هیستیریک پاسخ دادند، شرایط را طوری چرخاندند که نیروهای عراقی مجبور شدند دست به خشونت بزنند وهمین باعث شد که تعدادی جان خود را در راهی بی هدف و گمراه کننده از دست بدهند. مجاهدین اگر در امورات سیاسی روز عمیق می بودند می بایست در فردای سرنگونی صدام خود داوطلبانه خاک عراق را ترک می کردند حالا هم دوباره به مسعود و مریم رجوی توصیه می کنیم که این افراد را در انتخاب زندگی خود آزاد بگذارند تا بتوانند گذشته به باد رفته خود را با حداقل ها جبران کنند اگر چه عمر رفته بازنخواهد گشت اما می توان در محیط آزاد برای باقی مانده عمر حداقل ها را بوجود آورد و درود بر زحمات بی حد و اندازه خانواده های اسرای گرفتار در پادگان اشرف که بطور خستگی ناپذیری حق خود را فریاد زدند و مسعود و مریم رجوی و جیره خورانشان را در جهان رسوا نمودند و به همگان ثابت کردند مسعود و مریم رجوی سوزنی به فکر منافع عزیزان آنها نمیباشند مسعود رجوی در نشستهای عمومی مدعی بود که سلاح و لباس و اسارتگاه اشرف مثل ناموس و شرف هر مجاهد است و به هر شکل ممکن باید ان را حفظ و سر پا نگه داشت چون بدون اینها هیچ امری محقق نمی شود حتی سرنگونی رژیم ایران اکنون 9 سال است که ستون پنجم صدام حسین ارتش رجوی خلع سلاح شده و نزدیک به 4 سال هم هست که خلع لباس و امروز هم شروع تخلیه و بسته شدن اسارتگاه اشرف!. پس هر انچه را که مسعود رجوی بعنوان ناموس و شرف نداشته اش داشت از دست داده و به استدلال خودش امر سرنگونی رژیم ایران محقق نخواهد شد. حال باید دید که مسعود رجوی شهامت ان را دارد که به گفته خودش عمل کند؟!

انتقال اولین سری نفرات به کمپ لیبرتی یک ترک بزرگ و شکاف تشکیلاتی شکل خواهد گرفت در اسارتگاه اشرف و دیدار خانواده ها با عزیزانشان عاطفه های گره خورده را باز خواهد کرد واخبارهای واقعی را این اسیران آزاد شده از زبان کسانی خواهند شنید که به آنها اعتماد عمیق دارند و تناقضهای بین اخبارغیر واقعی داده شده به خورد نفرات در طول این سال ها در فرقه رجوی و مواجهه شدن با واقعیات موجود، وآزادی های نسبی بدور از سلطه تشکیلات ، باعث باز شدن اذهان بسته وفرقه ای این افراد میشود و این نفرات ازاد شده با پی بردن به واقعیت ها به گذشته های برباد رفته خود سخت افسوس خواهند خورد ومدتی بحران های حاد روحی را بایستی از سربگذرانند ولی خانواده ها بهترین بستر لازم برای بهبودی این افراد خواهند بود و پس از بهبودی نسبی، این نفراتازاد شده از فرقه رجوی ودر راس آن مسعود و مریم رجوی را بطور قانونمند مسئول تمامی خیانت ها ، جنایت ها ، و.......خواهند دانست وعلیه انها دست به افشاگری خواهند زد ، افشاگری هائی که ریزترین وحساسترین موضوعات این فرقه را در خود جای خواهد داد

مجید روحی قربانی فرقه رجوی

 

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روز پاسخگوئی رجوی ها نزدیک است

 

 

علی جهانی

19.02.2012

 

می گفت می خواهد آتش بر افروزد در کوهستانها و بعدش که صدام سرنگون شد و رجوی یتیم گشت و با آمدن امریکا در عراق رجوی دید سنبه پر زور هست لذا سعی کرد خودش را به ارتش آمریکا آویزان کند و در این راه نه تنها از همه شعارهای توخالی و بی محتوای گذشته خویش نظیر آمریکا ببر کاغذی هست و یا آمریکائی بیرون رو خونت روی زمینه دست برداشت بلکه برای خوش خدمتی به ارباب جدیدش همه اطلاعاتی را که از صدام داشت در اختیار ارتش آمریکا قرار داد و بدون کوچترین مقاومتی تن به خلع سلاح داد سلاحی که رجوی می گفت ناموس مجاهد خلق هست و هرگز مجاهد از سلاحش جدا نمی شود ولی برای خوش رقصی جلوی ارباب جدیدش رجوی با یک تحلیل آبکی رجوی گفت جهت حرکت موازی با ارتش آمریکا در عراق ما سلاحها را می دهیم تا صاحب سلاح را حفظ کنیم و اسم این خلع سلاح را گذاشت گرد آوری سلاح و تا مدتها هم در مناسبات به نیروها این وعده و وعیدهای دروغین را می داد که دوباره سلاحها را به ما بر می گردانند و یادم هست که با اینکه سلاحها در یک محل جمع شده بودند تا بعدا منهدم شوند هر هفته نیروها را جهت لجستیک هفتگی زرهی سر این تانکها و نفربر ها می بردند تا اینطور وانمود کنند که این سلاحها بر می گردند. اما سرانجام دیدیم که همه این سلاحها توسط ارتش آمریکا در عراق منهدم گشت و رجوی ها اینبار دیدند دیگر نمی توانند با بهانه برگشت سلاحها نیروها را بفریبند گفتند اشرف سنگر مقاومت هست و کانون مبارزه در همه دنیا هست و باید میخ اشرف را محکم بکوبیم و برا ی حفظ اشرف حاضریم تن و جان ما را فدا کنیم و مریم قجر عضدانلو در حالی که درجوار رود
اورسورواز در و در کنار شهردار اور سورواز به خوشگذارنی مشغول هست پشت سز هم پیام می داد که باید اشرف را حفظ کنیم و همه اش هم این شعار پوشالی را تکرار می کرد که چو اشرف نباشد تن من مباد که البته منظورش از تن من تن یک عده بی گناه بود که در این مدت طی درگیری های مختلف با نیروهای عراقی که بر اثر تحریک رجوی ها انجام گرفت جان شان را از دست دادند تا چند صباحی به عمر ننگین رجوی ها بیفزایند. ولی سر انجام بر اثر روشنگریهای افراد جدا شده و مقاومت خانواده های قربانیان گرفتار در چنگال این فرقه در این قلعه که اکنون دوسال هست جلوی درب این قلعه استالینی و تار عنکبوتی در سرما ی استخوان سوز و گرمای طاقت فرسای عراق در تحصن بسر می برند و فشار مجامع جهانی و ارگانهای حقوق بشری سران فرقه و بطور خاص رجوی ها مجبور شدند به خواسته دولت عراق مبنی بر خروج از عراق تن بدهند و در این راستا طبق توافق اولیه قرار شد که ابتداء چهار صد تن به کمپ لیبرتی واقع در بغداد بروند. اما سران فرقه و بطور خاص رجوی ها که بهتر از هر کسی می دانند که از دست دادن اشرف این ظرف فرقه گرائی شان که به مثابه شیشه عمر شان عمل می کند دیگر بساط فرقه گرائی شان در عراق برچیده می شود به این سادگی حاضر نشدند که زیر بار این توافقنامه اولیه بروند و در این راستا به انواع و اقسام بهانه تراشی ها و کار شکنی ها دست زدند و بعدش هم با شیادی خاص خودشان این کار شکنی ها و به تاخیر افتادن روند جابجائی را سعی کردند به گردن دولت عراق بیندازند و در این راستا به یک سری تلاشهای مذبوحانه دست زدند که از جمله این تلاشهای مذبوحانه جست و خیز های میمون وار مریم قجر عضدانلو به این طرف و آنطرف بود که با خرجهای گزاف صورت می گرفت تا چند نماینده یاغی در پارلمان اروپا و چند تن از ورشکستگان سیاسی در آمریکا را بفریبند وآنان را جمع کنند تا به دروغ بگویند که
کنفرانس بین المللی در بلژیک انجام شده و در آن از خواسته های فرقه حمایت بعمل آمده است . اما همه این ترفند ها و بهانه جوئی های بنی اسرائیلی و
کار شکنی های سران فرقه را به جائی نبرد و سرانجام ارگانهای زیربط سازمان ملل در عراق اعلام کردند که بازرسان سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگان در عراق از این کمپ دیدار کردند و بر طبق گزارش این بازرسان این کمپ از استاندارد های بین المللی برخوردار هست و در اینجا بود که دیگر سران و بطور خاص رجوی ها شوکه شدند و ابتدا به طرز مضحک و خنده داری این گزارش مقامات سازمان ملل در امر این جابجائی را تو جیه حکومت ایران دانستند و بطور غیر مستقیم این مقامات را به همکاری با حکومت ایران متهم کردند ولی از آنجائی که سران فرقه نمی توانستند با این ترفند و حیله هم کسی را فریب دهند سر انجام کوتاه آمدند . و چند روز پیش در خبر ها آمده بود که مریم رجوی گفته بر طبق توصیه خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه دولت آمریکا با رفتن چهارصد تن به کمپ لیبرتی موافقت کرده اند البته این که می گویند توصیه همان دستور ارباب هست که به سران فرقه حکم کرده که به خواسته دولت عراق و ارگانهای زیربط در امر جابجائی سازمان ملل در عراق تن بدهند و دست از این بهانه جوئی ها بردارند و رجوی ها هم باید به حرف ارباب شان گوش کنند و این فرمان را جرا کنند و بعدش با شیادی خاص خودش مریم خانم که از شوهر فراریش یاد گرفته اعلام می کند که به توصیه خانم کلینتون قبول کرده که افراد به کمپ لیبرتی بروند . به هر حال دیدیم که سران فرقه نتوانستند این اشرف را که ظرف فرقه گرائی شان بود حفظ کنند و اکنون بجای اینکه میخ ماندگاری اشرف را بکوبند میخ تابوت اشرف با شروع این جابجائی کوبیده شد و بزودی هم این ظرف فرقه گرائی مسعود خان تشعیع جنازه می شود و به ذباله دانی تاریخ خواهد افتاد . حال سخن اصلی با سران فرقه و بطور خاص رجوی ها اینست که دیدید که این همه کار شکنی ها و بهانه تراشی ها برا ی بقای اشرف این شیشه عمرتان مفید هیچ فایده ای نشد پس بدین گونه هم مقاومت تان در برابر پاسخوگوئی در قبال این همه جنایت و خیانت که در این سالیان زمامداریتان و ترک تازی تان در عراق بر علیه مردم شریف عراق و مردم ایران همان خلق قهرمانی که به دروغ سنگ حمایت شان را به سینه می زدید و ناراضیان در سازمان مرتکب شده اید فایده ای ندارد وبزودی بایستی در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوید و جواب بدهید بطور خاص جواب همین جنایت اخیرتان که با تحریک عده ای بیگناه را در درگیری با نیروهای عراقی به کشتن دادید تا به خیال خام و باطل خویش چند صباحی به عمر ننگین و سراسر خیانت و جنایت تان بیفزایید . آری باید رجوی ها پاسخ بدهند که چرا به بهانه حفظ اشرف باعث شدند تا آن حوادث دلخراش رخ بدهد و بیش از دهها تن کشته و صد ها تن مجروح شوند شما که می دانستید سیر تحولات بر وفق مراد تان نیست و سیل خروشان روند تحولات شما را از بالای قله بلاهت به ته دره رذالت سوق می دهد
پس چرا دیگر مقاومت می کنید بهتر هست هر چه زودتر از سوراخ موش بیرون آمده و خود را تسلیم عدالت کنید و مطمئن باشید که آنروز دیر نیست و بزودی فرا می رسد و شما را از پاسخگوئی در برا بر و پیشگاه مردم گریزی نیست به امید آنروز و به امید آزادی همه اسیران در قلعه اشرف
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لابیگری، تجارت ننگین

 

 

مریم سنجابی، فریاد آزادی، هجدهم فوریه 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/LabiGari,%20Tejarat%20Nangin.HTM

 

 

در مقالۀ قبلی سوآلی مطرح کرده بودم مبنی بر اینکه «چه عواملی باعث می شود تا رجوی به چنین اقداماتی جهت گردآوری حامی در میان خارجیان روی بیاورد؟».
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Faaliyat%20Rajavi%20Dar%20Kharej.HTM

در این مقاله می خواهم نظری اجمالی بیندازم به مجموعه اقدامات سازمان که در همین زمینه در اروپا و آمریکا انجام داده است تا هرچه بیشتر خود را در عرصۀ سیاسی مطرح نماید و بتواند با لابیگری در پارلمانها و دولتهای غربی نفوذ کند و آنها را جایگزین عدم داشتن مشروعیت مردمی در داخل ایران و رویگردانی مردم از خودش نماید.

برای سازمان مجاهدین، به دلیل داشتن رهبری خودکامه و مادام العمر و نیز بدلیل بی بهره بودن از یک خط و استراتژی موثر، کارآمد و مشروع، هیچ چشم انداز امید بخشی وجود ندارد. بکار بردن واژگانی چون انحطاط فکری، سقوطِ سیاسی، چرخش مبارزاتی، ابتذال اخلاقی و ماهیت فرقه ای برای تعریف سرنوشت این سازمان کافی نیست. سازمان مجاهدین با شعار مبارزۀ انقلابی برای آزادی خلق قهرمان ایران تأسیس گردید و در این سالها جوانان بسیاری فریب این شعار پر طمطراق را خوردند و چه بسا جان و مال و ناموس خود را بر سر این شعار توخالی باختند. امروز کار سازمان به جایی رسیده که خانواده ها و وابستگان اعضای خود را دشمن و فامیل الدنگ می نامد و نفراتش را مجبور به سنگ باران این خانواده ها در اطراف اشرف می نماید. سازمانی که با داعیۀ مبارزه ضد امپریالیستی در تهران مستشارهای آمریکایی را ترور می کرد، امروز دست به دامن آمریکا شده و با خواهش و تمنا، تحریم نفتی و حمله نظامی علیه کشور ایران را (با الگوی عراق و افغانستان) طلب می کند. سازمانی که مدعی "دیپلماسی انقلابی از پایین به بالا" بود و رهبری آن به دلیل شرکت یاسر عرفات در مذاکرات اسلو و کنار گذاشتن مبارزۀ مسلحانه و دستیابی به مناطق خودگردان فلسطینی به وی مارک "خیانت" و سازش می زد، امروز به چنان ورطه ای از سقوط و انحطاط درغلتیده که دیگر پیش بردن مبارزه از طریق سناتورها و نئوکانهای امریکائی و اروپایی را مشروع و حق مسلم خود می داند و در منظرش این حضرات دلاری، فرشتگان آزادی هستند .!

مسعود رجوی بارها در نشستهای خود، به مسئولین رده بالای سازمان گفته است که هر حمایتی، اعم از سیاسی، تبلیغاتی و مطبوعاتی را باید با صرف هر هزینه ای خریداری نمود. وی حتی بر روی خرید حمایت اعراب منطقه تأکید نموده است. طبعاً از سالهای پیشین، استخدام و کرایه شخصیتهای گوناگون غربی و عربی در دستور کار سازمان بوده است، اما در یک و نیم سال گذشته این تجارت ننگین به صورت استراتژی رهبری فرقه درآمده و ابعاد عجیب وغریبی به خود گرفته است.

بطور کلی، سازمان مجاهدین از طریق جوامع و انجمنهای پوششی خود، شرکتهای لابی گر و سخنرانان را با هدف مشخص و با هزینه های سرسام آوری استخدام می کند که این شرکتها نیز در قدم بعدی با اعمال نفوذی که به ویژه در آمریکا دارند، دست بکار جذب و خرید حمایت از مقامات سابق و لاحق آمریکایی و اروپایی می شوند و یا برای همایشهای مریم رجوی، سیاهی لشکر از اتباع هندی وعربی و... کرایه کرده و بسیج می کنند. به عنوان مثال جوامع پوششی ایرانی-آمریکایی در کالیفرنیای شمالی، کلورادو، ویرجینیا و کلن (آلمان)، پرداخت کنندگان اصلی هزینه های سخنرانان و شرکتهای لابی هستند.

کمپانیهای لابی فرقه رجوی در آمریکا

الف- کمپانی امریکایی-انگلیسی "براون لوید جیمز" که از 2011 به استخدام درآمد و تنها بابت ارائه مشاوره در دو ماه مه و ژوئن 40 هزار دلار دریافت نمود. این شرکت علاوه بر لابی گری و اجیر کردن سخنران و راه اندازی تظاهرات برای سازمان مجاهدین، برای خانواده بشار اسد و نیز برای عایشه قذافی در اروپا و آمریکا نیز لابی کرده یا می کند. جالب تر اینکه رئیس این کمپانی به فاینانشال تایمز گفته که مایل است (دولت) ایران را به عنوان یک مشتری جلب کند.

ب- آژانس امریکایی "هری واکر" مشغول لابی برای مجاهدین و برگزاری جلسات و سخنرانیها در هتلهای مجلل و استخدام سخنران می باشد و فی المثل، هوارد دین (که در کنفرانسهای مریم رجوی از وی به عنوان رئیس جمهور آینده ایران نام می برد)، اعتراف نموده که وی توسط این آژانس برای سخنرانی در جلسات مجاهدین استخدام شده و دستمزد می گیرد.

پ- کمپانی "ایکین گامپ اشتراوس هاور اند فلد" (Akin Gump Strauss Hauer & Feld) تکذیب کرده که برای سازمان مجاهدین لابی می کند اما تحقیقات نشان می دهد که این شرکت توسط "جامعه ایرانی-آمریکایی کالیفرنیای شمالی"، که یکی از انجمن های پوششی مجاهدین در امریکا است، استخدام شده و برای خروج سازمان مربوطه از لیست تروریستی لابی می کند.

ت- شرکت "اسپیکرز قرن 21 " (21st Century Speakers Inc ) در پنسیلوانیا سخنران کرایه می دهد و همچنین برای لابی جهت خروج سازمان مجاهدین از لیست تروریستی و حمایت از مریم رجوی در امریکا توسط شورای ملی مقاومت استخدام شده است. شواهد حاکی است که این کمپانی برای تحلیلگران یک بانک فکری در واشنگتن جهت سخنرانی در کنفرانسی در ژنو -با پرداخت هزینه سفر و هتل و دستمزد 10 هزار دلاری برای هر سخنران- دعوت نامه ارسال کرده است.

ج- شرکت "اکزکیوتیو اکشن " (ExecutiveAction, LLC) متعلق به "کن لیوینگستون" است که در عین حال عضو "کمیته سیاست ایران" (به ریاست "ریموند تنتر" که برای حمایت و لابی سازمان مجاهدین تاسیس شده) می باشد. لیوینگستون از جنگ طلبان شناخته شده امریکا است و تا به حال چند گزارش در محکومیت موضع رسمی امریکا علیه مجاهدین ارائه داده است. شرکت وی همچنین تعدادی تجمع و کنفرانس در حمایت از سازمان در امریکا برگزار کرده است.

این شرکتها و جوامع پوششی سازمان مجاهدین، همچنین بسیج و استخدام سیاهی لشکر برای تظاهرات و گرد همایی های مجاهدین را برعهده دارند. مانند مناسبتهای 17 ژوئن در فرانسه که با پرداخت پول و سفر مجانی، چند هزار خارجی و یا پناهنده را اجیر کرده و یا تظاهرات اوت امسال در مقابل وزارت خارجه امریکا که رسانه ها از قول شرکت کنندگان خارجی گزارش دادند که اصلا راجع به موضوع تظاهرات بی خبر بوده و مابه ازای دریافت پول در تظاهرات شرکت کرده بودند.

مقامات و سخنرانان استخدامی در امریکا که همگی مجبور به اعتراف شده اند که بابت هر سخنرانی در تجمعات مربوط به مجاهدین، علاوه بر هزینه های سفر و هتل درجه یک، پول دریافت می کنند. شامل این اافراد می باشند:

«جان بولتون، مایکل موکیسی، تام ریج، هوارد دین، باب فیلنر، تام تانکریدو، ژنرال جیمز جونز مشاور سابق امنیت ملی اوباما، ژنرال وسلی کلارک، ژنرال آنتونی زینی، ژنرال هیو شلتون، ژنرال پیتر پیس، ژنرال جیمز کاناوی، اندرو کارد، لوئیس فری، بیل ریچاردسون، لی همیلتون، رودی جولیانی، مایکل ریس (مشاور میت رامنی)، اد رندل، آنیتا مک براید، کراولی سخنگوی سابق وزارت خارجه امریکا و همچنین روسای سابق "سیا" جیمز وولسی، پورتر گاس و مایکل هیدن و... ناگفته نماند که مجاهدین در تبلیغات خود هیچ اسمی از "سیا" نمی برند.»

سرهنگ مارتین وسلی

مایکل موکیزی هنگام اعتراف به گرفتن مقادیر قابل توجهی پول از مجاهدین

یک مقام وزارت خارجه امریکا که به قراردادهای سخنرانی آشنا است به کریستین ساینس مانیتور توضیح داد که معمولاً به هر سخنران برای یک سخنرانی 20 دقیقه ای 20 هزار دلار پیش پرداخت می شود و علاوه بر هزینه سفر، 25 هزار دلار هم در پایان کار پرداخت می گردد.

یک دیپلمات سابق امریکایی به کریستین ساینس مانیتور گفت که وی برای سخنرانی در کنفرانس مجاهدین در پاریس در ازای مبلغ 25 هزار دلار دعوت شده بود اما وی نپذیرفت. به وی گفته شد هزینه سخنرانی او توسط ایرانیان ثروتمند در اروپا پرداخت می شود و او مجبور نیست اسمی از سازمان مجاهدین ببرد و می تواند فقط در مورد مسائل کلی حقوق بشری در ایران سخنرانی کند. با این وجود وی این دعوت را رد کرد.

الیوت آبرامز مشاور سابق کاخ سفید در زمان جرج بوش جزو شخصیتهایی بود که دعوت برای سخنرانی در کنفرانسها و همایشهای وابسته به مجاهدین را رد کرد و به بی بی سی گفت کماکان مجاهدین در لیست تروریستی قرار دارند و دریافت پول برای حمایت از آنها نگران کننده است.

کراولی سخنگوی سابق وزارت خارجه امریکا اذعان داشت که برای سخنرانی در جلسه مجاهدین پول دریافت کرده اما تاکید نمود که وی در سخنان خود محتاط بوده و سخنی از خروج سازمان از لیست تروریستی به میان نیاورده است.

بسیاری از مقامات پیشین و سخنرانان، اطلاعی در مورد مجاهدین ندارند و حتی سخنرانی آنها را سازمان تهیه کرده و به آنها می دهد و عملاً برای یک سخنرانی چند دقیقه ای از پیش تدوین شده، پول هنگفتی به جیب می زنند به صورتی که به طنز گفته می شود که «سازمان مجاهدین منبع درآمد خوبی برای مقامات بازنشسته امریکایی شده است!». برای مثال، اد رندل فرماندار سابق پنسیلوانیا، ابتدا نپذیرفت در مورد موضوع مجاهدین که هیچ نمی داند سخنرانی کند و گفت من صلاحیت آنرا ندارم. اما طی چند روز سازمان برای وی یک متن سخنرانی تهیه کرده و او صبح همان روز برای سخنرانی بریف شد و 20 هزار دلار ناقابل به جیب زد!.

لی همیلتون رئیس مشترک سابق کمیسیون 11 سپتامبر ضمن تایید اینکه پول خوبی بابت سخنرانی دریافت کرده طرح 10 ماده ای مریم رجوی را تایید کرد اما افزود: این طرح فقط روی کاغذ است... آیا واقعا مجاهدین به آن عمل می کنند؟

رسانه های غربی مانند بی بی سی، فاینانشال تایمز و کریستین ساینس مانیتور اعتراف شخص پاتریک کندی مبنی بر اینکه وی برای هر سخنرانی مبلغ 25 هزار دلار دریافت کرده را منعکس کرده اند، هر چند ابتدا وی منکر آن بود.

پاتریک کندی هنگام اعتراف به گرفتن 25 هزار یورو از مجاهدین

علاوه بر اینها، آگهی های تمام صفحه سازمان مجاهدین در روزنامه های نیویورک تایمز و واشینگتن پست هر کدام بالغ بر 175 هزار دلار مخارج دارد. کرایه سالنها و هتلهای مجلل برای برگزاری این جلسات و کنفرانسها هم بسیار هنگفت است. برآورد شده که هر جلسه با 10 سخنران استخدامی حداقل 500 هزار دلار هزینه در بر دارد.

لابی فرقه رجوی در پارلمان اروپا

فرقه رجوی طی سالیان گذشته با دغلکاری و دروغ پردازی در راهروهای پارلمان اروپا بدنبال جلب حمایت نمایندگان پارلمان بوده و همواره سعی نموده است با سوء استفاده از فضای آزاد و قدری هم بی در و پیکر این پارلمان، لابی مطمئنی را برای خود دست و پا نماید، در این مسیر توانسته است با خریدن تعدادی انگشت شمار از نمایندگان این پارلمان، دیدگاههای غلط و وارونه ای را در خصوص ماهیت فرقه به خورد سایر نمایندگان این پارلمان بدهد به نحوی که این دیدگاههای غلط و دروغین منجر به حذف نام این فرقه تروریستی از لیست سیاه پارلمان اروپا گردید.

آلخو ویدال کوادراس و استراو استیونسون ظاهراً نمایندگان منتخب مردم اروپا در پارلمان اروپا هستند، اما واقعیت امر این است که این افراد اجیر شدگان فرقه رجوی می باشند که دغدغه ای جز بازار گرمی و استقبال از سرکردۀ فرقۀ تروریستی رجوی در محل ساختمان پارلمان و نیز برگزاری شوهای مسخره و بی محتوای مریم رجوی در سالنهای جانبی پارلمان ندارند.

قلعه اورسوراواز در فرانسه که محل استقرار مریم رجوی و تنی چند از سران فرقه می باشد در حال حاضر و با توجه به اختفای مسعود رجوی بعنوان سر فرقه عمل می نماید، و بدنه این فرقه در قلعه اشرف در عراق مستقر می باشد که شامل عمده قوای فرقه می باشد، عمده قوایی که غالباً از طریق مغز شویی و اعمال روشهای فرقه ای از دنیای آزاد خارج قلعه به عمد دور نگه داشته شده اند. قطعاً چنین فرقه ای با داشتن ماهیت ایدئوژیکی-تروریستی که مبتنی بر عمل خصمانه ایدئولوژیک می باشد، برای ادامه حیات و نیز برای حفظ نیروهای مسخ شده خود در دنیای مترقی و متمایل به اندیشه و عمل غیرخصمانه، نیازمند لابیهایی می باشد که فاقد هر گونه ارزشهای انسانی بوده و بتوانند دیپلماسی دروغ و دغل و وارونه گویی را در جهت منافع فرقه در اروپا پیش ببرند.

این لابی تروریستی در پارلمان اروپا، از طرفی بخاطر کمبود اطلاع نمایندگان از ماهیت فرقه رجوی و از طرف دیگر بخاطر سوء استفاده از روند و حقوق پارلمانی، علیرغم حمایت آشکار از قاتلین مردم ایران وعراق، با هیچ مقاومت قانونی، یا سئوال و تحقیقی از سوی مسئولین اروپایی مواجه نگردیده و کماکان آقایان استراو استیونسون و ویدال کوادراس بعنوان نمایندگان منتخب در پارلمان اروپا از موقعیتشان سوء استفاده کرده و در ازای دریافت بسته های دلار عملاً فرقه رجوی را در پارلمان اروپا نمایندگی می کنند.

از دیگر لابیهای فرقه رجوی در اروپا می توان از لرد کربت، لرد آرچر، برایان بیدلی، پائولو کازاکا، دیوید ایمس و تنی چند دیگر از سیاست «مدار»ان و سیاست «نداران» اجاره ای دیگر نام برد.

لرد کوربت معروف به لرد ترور

خاخام صهیونیست، دانیل زوکر

در اینجا این سئوال مطرح می شود که چرا و به چه دلیل سازمان مجاهدین در سال های اخیر به این تجارت کثیف متوسل شده و با صرف میلیون ها دلار به دنبال خرید حمایت لابیهای اروپایی و آمریکایی می باشد؟

بی شک دخیل بستن های رسوا و مشمئز کننده مریم رجوی بر آستان درماندگان اخلاق و اصول انسانی و نیز عرضه نمودن خود در بازار مکاره غرب، نتیجۀ بی ریشه بودن سازمان مجاهدین در ایران می باشد. به عبارتی این سازمان فاقد هرگونه پایگاه اجتماعی و جایگاه سیاسی در بستر اجتماعی و روند سیاسی ایران است. این سازمان بدلیل منفوریت در بین مردم ایران و حتی ایرانیان خارج از کشور، مسیر ذلت بار و سراسر خیانت لابی گری و اجاره کردن مقامات پیشین آمریکائی و اروپایی، آنهم با هزینه های هنگفت و چند صد میلیون دلاری را در پیش گرفته است تا شاید بتواند خلأ حمایت اجتماعی و سیاسی، که نهایتاً منجر به عدم مشروعیت و حاشیه نشینی آن خواهد شد، را پر نماید.

رجوی بهتر از هرکسی می داند که مردم ایران خواهان او و فرقه اش نیستند و در هیچ شرایطی از او و اهداف نامشروع اش حمایت نخواهند کرد، لاجرم برای ادامه حیات ننگین و زالووار خود نیازمند یک حمایت بدل و قلابی می باشد، حمایتی که نه مبتنی بر اصول اخلاقی است و نه مبتنی بر اصول انقلابی، بلکه حمایتی برخاسته از تجارتی ننگین بنام لابیگری است، حمایتی که براحتی می توان در بازار خود فروشان سیاسی با دلار و یورو آنرا خریداری نمود و آنرا بر ویترین دکان دغل و دروغ آویخت و بنام حمایت خلق قهرمان به خریداران معلوم الحال قالب کرد.

در مقابل، عدم شناخت کافی بعضی از سخنرانان نسبت به ماهیت فرقه رجوی، هم سویی بعضی از اهداف و اعمال سازمان با منافع سیاسی برخی شخصیتهای سیاسی و جنگ طلب اروپا و آمریکا، پرداخت پول زیاد از طرف فرقه به سخنرانان و باب شدن لابیگری بعنوان یک تجارت و شغل پر درآمد برای شخصیتهای سیاسی و اجتماعی از دور خارج شده در اروپا و آمریکا و... را نیز می توان از دلایل اقبال لابی کنندگان فرقه رجوی نام برد و در محورهای زیر مورد توجه قرار داد:

یکم: بسیاری از این افراد نه تنها شناخت دقیقی از ایدئولوژی واپسگرا و مستبدانۀ این فرقه ندارند بلکه برایشان ایدئولوژی و عملکرد فرقه نیز چندان مهم نمی باشد.

دوم: بسیاری از این شخصیتها که مقامات سیاسی و یا نظامی بازنشسته و تاریخ گذشته می باشند، بر اساس اعترافات خودشان و اخبار مستندی که در بسیاری از روزنامه ها منتشر شده، توسط شرکت های لابی در خارج کشور (که به شغلی مرسوم و رایج تبدیل شده) استخدام شده و در ازای دریافت هزاران دلار پول به سخنرانی و حمایت از سازمان مبادرت می کنند.

سوم: از آنجاییکه شخص رجوی دقیقاً می داند که ایدئولوژی وی دیگر هیچگونه مشروعیت سیاسی و حقوقی و انسانی ندارد به حدی که در درون خود فرقه نیز تمام افکار و خط و مشی خود را نمی تواند به روشنی و آشکارا بروز دهد، اینکار راه حل خوبی برای تبلیغ و جلب افکار عمومی می باشد.

چهارم: بسیاری از مقامات اخیر امریکایی که در برخی سخنرانیها برای سازمان یقه درانی می کنند، از جناح جنگ طلب بوده و با اهداف مغرضانۀ سیاسی از این مسئله سوء استفاده کرده و ضمناً پول هنگفتی نیز به جیب می زنند.

پنجم: بسیاری از مقامات سیاسی کشورهای اروپایی با توجه به خط سیاسی کشورهای متبوعشان (و به علت اختلافات سیاسی که با جمهوری اسلامی ایران دارند)، با حمایت از فرقه رجوی بدنبال زد و بندهای سیاسی برای کسب امتیاز از ایران و پیشبرد مطامع خود می باشند.

به دلایل ذکر شده و دلایل جانبی دیگر، علیرغم سر و صداهای همیشگی فرقه رجوی که نود درصد انرژی اش را بر روی تبلیغات سوار می کند، نیت سوء این حمایت ها و جار و جنجال های تبلیغاتی خیلی هم ناروشن نمی باشد، و الا بایستی شک کرد و گفت «مگر چشم این افراد کور باشد و یا عقل شان از کار افتاده باشد که صدای این همه جداشدگان از فرقه و این همه خانواده هایی که حداقل در دو سال اخیر در رنج و عذاب برای دیدار فرزندانشان در پشت درب های اشرف نشسته اند را نشنیده باشند...»

حقیقتاً هرکدام از این حامیان ذکر شده را بنگرید که از یک طرف با بهترین امکانات زندگی، و با همسر و فرزند و خانواده خود و از طرف دیگر با عقاید لیبرالی (ضد جنگ و ضد مبارزه مسلحانه و یا ضد اقدامات بنیادگرانه نظیر عملیاتهای انتحاری و خودسوزی)، چگونه می توانند چشم خود را بر این همه اقدامات ظالمانه و بنیادگرانه و متحجر سازمان ببندند و همچنان به دفاع از آن مشغول باشند؟ آیا جز این است که منافع مادی قابل توجهی باید در میان باشد؟

مریم سنجابی
18 فوریه 2012

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد