_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
iran-ghalam@hotmail.com
متمدن های شورایی وترانزیت
عباس صادقی، ایران سبز، اول مارس
2012
لازم دیدم به افازات دو نفر از مجاهدین خارجه نشین که فرقه رجوی از آنها تحت عنوان اعضای "شورای ملی مقاومت" نام میبرد بپردازم زیرا پرت وپلاگویی آنها باعث خنده وتمسخر شده و بعضی از افراد هم آنها را جدی گرفته بودند ، هر چند باید برای همین به اصطللح "شورایی ها" هم روشنگری کرد اما در عین حال باید تاکید کرد که از یک مشت پیر وپاتال مفلوک به اصطللاح شورایی چه انتظاری دارید. بطور مثال اظهار فضل مسلم اسکندر فیلابی بعنوان سخنران در مقابل تجمع کنندگان شام ونهاری 10 نفره مجاهدین در ژنو پیرامون منطقه ترانزیت که بیانات تاریخی تخصصی دررابطه با کیفیت ترانزیت فرموده اند: ” من وقتی عکس های این مکان را دیدم یاد اردوگاه های هیتلری افتادم. وضعیت این مکان از اردوگاه های هیتلری بدتر و اسف بارتر است.” ” چنین جایی درخور آدم های متمدن سازمان مجاهدین نیست.”و” متأسفانه وقتی قانون ضعیف می شود انسانیت نیز ضعیف می شود.” و “مقامات عراقی یونامی را فریب داده است.” جدای از غلطهای دستوری وگرامری و....از قدیم تا به امروز در عالیترین شرایط اطلاع رسانی ،همواره فاصله بیانات ایشان(مسلم اسکندر فیلابی) تا واقعیت ، فاصله ماه من تا ماه گردون بوده است و از این آدم واقعا نباید انتظارات معمول داشت . برای اشراف بیشتر با این بنده نادان خدا یک مثال از سال 72 بعد از مانور سیمرغ در بیابانهای اشرف میآورم. در شهریور سال 1372 در عراق اجلاس باصطلاح شورای ملی مقاومت ، مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور آینده انتخاب کرد و به زعم رجوی برای تقویت بال سیاسی شورا ،مریم راهی دیار فرنگ شدو به عبارت دقیقتر برای (جلب حمایت خارجی)با پز اپوزیسیون متمدن ومدرن با بازوی نظامی مستقر در عراق وارد پاریس شد. در این سال رجوی جنگولک بازی های زیادی تحت عنوان مانور سرنگونی وآمادگی برای عملیات نظامی تحت فرماندهی افسران عراقی در بیابانهای عراق راه انداخته بود و در هر کدام از این مانورها هم یکسری از افراد خارجه نشین شورایی را هم نوبتی به عراق میآرد تا اقتدار وقدرت خودش را برای آنها به نمایش بگذارد. مانور در زیر افتاب سوزان عراق برگذار میشد واین افراد به اصطلاح شورایی هم که از ابتدا تا انتهای مانور،در زیر سایبانها با انواع واقسام نوشیدنیها وخوراکی ها مورد پذیرایی خواهران شورای رهبری قرار داشتند از راه دور در بالای تپه مانور را نظاره میکردند به تاکید رجوی اعضاء شورا برای همراهی با "رزمندگان" ، بعد از مانور بعنوان کارشناس مورد مصاحبه تلویزیونی قرار میگرفتند تا در سیمای اسارت رجوی برای تبلیغات بیرونی پخش شود. مصاحبه اسکندر فیلابی از جمله مصاحبه هایی بود که فقط برای نفرات پادگان اشرف پخش شد و به تبلیغات بیرونی راه نبرد،چون این بابا خودش که نمیفهمید چی میگه ولی مسئول تبلیغات میفهمید این لاطائلات فقط به درد بیابانهای و افراد داخل پادگان که در دنیای بیخبری زندگی میکنند میخورد،هر چند ما هم که در دنیای هپروتی اشرف بودیم موقع شام در سالن غذا خوری با شنتیدن حرفای این پهلوان پنبه در مصاحبه تلویزیونی همگی زدیم زیر خنده ومدتها نقل محفل افراد و حتی شورای رهبری رجوی شده بود ،حالا تصور کنید این مصاحبه را بیرونی میکردند چه افتضاحی از آب درمآمد. خبرنگار تلویزیون از فیلابی علت سفر به عراق وچگونگی مانور را پرسید ،اسکندر خان که در دوره قبلی که برای انتخاب مریم رجوی بعنوان رئیس جمهوربه عراق آمده بود کلی دلخوری داشت چون بر عکس بقیه شورایی ها ،هیچکس باهاش مصاحبه نکرده بود ،حالا میخواست از این فرصت استفاده بهینه کند وبا یک تیر دو نشان بزند که از بقیه حقوق بگیرهای شورایی جا نماند فرمودند: دقیقا با همان لهجه وتن صدای اسکندر خان فیلابی : (ما بانوی بزرگواری را بعنوان رئیس جمهور انتخاب کردیم که با دستان خودشان "قویترین ارتش خاورمیانه" را در مدت کوتاهی در نزدیکی کشور ایران بوجود آوردند) . تلویزیون رجوی فقط همین بخش ازجملات گهر بار اسکندر خان را پخش کرد ونه بیشتر ،خودتان میتوانید حدس بزنید مابقی افازات چی بوده که حتی به درد تبلیغات داخلی هم نمیخورده است وهمین هم که پخش شده موجب مضحکه همان افراد تشکیل دهنده قویترین ارتش خاورمیانه شده بود. آیکیوی این بنده خدا برابر است با نصف آیکیوی مرغ مریض ،طبق گفته مریم رجوی یکروز تمام مسعود انرژی گذاشت تا برای فیلابی جا بندازه که بپذیره اهدای سمبلیک بازوی پهلوانی به ارتش آزادیبخش به معنی از دست دادن آن نیست وبعدش با خیال راحت میتونه بازوبند را با خودش ببره. حالا از این آدم چه انتظاری دارید که کمپ لیبرتی را زیر سوال برده: ” چنین جایی درخور آدم های متمدن سازمان مجاهدین نیست.” حالا حتی اگر سازمان ملل برای این ادم ساعتها نشست توجیهی بگذارد که کمپ موقت پناهندگی دارای چه ویژگیهایی است و کمپ لیبرتی از استانداردهای پایه ای بیشتری برخوردار است و کمپ پناهندگی ربطی به تمدن ندارد واتفاقا این کمپ راه را برای آشنایی نفرات مجاهدینی با تمدن بشری باز میکند که 30سال از آن محروم بوده اند باز هم بی نتیجه است چون تمدن این آدم پایین تراز سقف مجاهدین است وگرنه که اسیر رجوی نمیشد. مورد دوم درفشانی های پر شور وفتور هزارخانی است که برای دریافت کارت تلفن ماهیانه اش مجبور است برای پر کردن ساعت کار ش در کانکسی در گوشه اور مطلب بنویسد. به در فشانی های هزار خانی توجه فرمائید: « ترکیدن لوله فاضلاب کمپ لیبرتی را سرسری نباید گرفت، چون اهمیت زیادی دارد».«چهار صد مبارزِ از جان گذشته داوطلب شده اند، تمام شرایط تحمیلیِ مالکی-کوبلر را پذیرفته اند و به کمپ لیبرتی آمده اند تا همین فاضلابها را نشانمان بدهند.» مبارک است ،یک روزی ادعای آلترناتیو را یدک میکشیدند وامروز مدعی و کارشناس فاضلاب شدند واز افتخارات جناب هزارخانی است که 400 نفر از جان گذشتگی کردند تا چشم امثال ایشان به چاه فاضلاب باز شود. رجوی چه بلایی سر اینها آورده که به چنین پیسی افتادند، وسقف مطالبات آنها از عرش به فرش تنزل پیدا کرده است. این همان هزارخانی است که در اکواریوم شورا فکر میکرد ند رجوی حقیقتا وی را عموی سیاسی مجاهدین خطاب میکند. قطعا خود آقای هزارخانی آخرین جلسه شورا در عراق را بیاد دارد، بعد از به گل نشستن خط عملیاتهای خمپاره زنی در ایران وکشک وپوشال درآمدن تمامی تحلیل های جام زهر رجوی ومسئله دار شدن اعضاء به اصطلاح شورایی در نشست بهارستان. آقای هزارخانی فراموش نکرده اید که چپ وراست اعضاء شورا برای شما یادداشت میدادند که عمو جان فراموش نکنی این سوالات را از مسئول شورا بپرسید، دایی جان فلان موضوع را بپرسید....... وروی میز شما پر شده بود از سوالهای مختلف پیرامون تحلیلهای کشکی رجوی واز شما که عموی سیاسی رجوی وپیشکسوت وپیر شورایی ها بودید میخواستند برای طرح سوالها پا پیش بگذارید....؟ آقای هزار خانی بیاد دارید که شما هم انبوه سوالات بی پاسخ داشتید اما جرأت پرسیدن نداشتید؟ همیشه و در همه جلسات در عراق همه اعضاء شورا به استثناء نماینده سازمان و نماینده ارتش که در ردیف جلو نشسته بودند، مابقی اعضاء شورا با لباس شخصی وکت شلوار کراوات در سالن نشست مینشستند اما اینبار بیش از سه چهارم صندلیهای سالن را نفرات ارتش وبا لباس فرم نظامی اشغال کرده بودند. نظامی ها سالن را اشغال کردند همان کاری که هیتلر در سال 1938 کرد وبا ایجاد فضای امنیتی و زیر سایه رعب و وحشت نظامی توانست صدر اعظم آلمان شود. شما هم تحت تاثیر فضای تماما نظامی جلسه قرار گرفته بودید وبهتر از هر کسی میدانستید که نمیتوانید ونباید وارد سوال وجواب با رجوی شوید زیرا رجوی از قبل فکر آنرا کرده بود وفضای امنیتی سنگینی را ایجاد کرده بود. نتیجه برای رجوی کاملا روشن بود سکوت در مقابل گذشته وپذیرش خط جدید رجوی با اکثریت مطلق ، اما شما از طرف دیگری هم زیر فشار بودید از طرف سوالات مکرر اعضاء به اصطلاح شورایی ، شما در زیر فشار دو طرف ناگهان رو به اعضاء شورایی بلند شدید وفریاد زدید: "من عمو یا دایی هیچکس نیستم هر کس سوالی دارد خودش از مسئول شورا بپرسد" آقای هزار خانی این جمله بالا را بیاد میآرید؟ آکواریوم شیشه ای زیبای بیرونی شورا آنروز کاملا شکست ودست همگی برای همدیگر واضح وعلنی روشد ، شماها همه از رجوی مواجب میگیرید پس باید هر آنچه رجوی میگوید انجام دهید وگرنه مواجبی به کسی نمیدهد. تا دیروز حداقل بصورت ظاهری یک ژست سیاسی در مقابل همدیگر داشتید اما آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت ، دبیر خانه شورا هم دیگر ضرورتی نداشت در خارجه باشد چون همه چیز علنی شده بود ،شورا متعلق به سازمان بود ، دبیر شورا رجوی بود ،دبیر خانه در عراق است شماها هم از رجوی مزد دریافت میکنید تا هر آنچه به شما ابلاغ میشود اجرا کنید،تمام. این رده ومسئولیت فاضلاب شناسی را رجوی در همان روز به شما ابلاغ کرد که شما آن جمله زیبای "من عمو یا دایی هیچکس نیستم هر کس سوالی دارد خودش از مسئول شورا بپرسد" را به زبان آوردید. شما یا باید در همانجا به جوهره انسانی خودتان پاسخ میدادید وجلسه فرمایشی رجوی را برای همیشه ترک میکردید و یا همان کاری را میکردید که انجام دادید . جایگاه امروزتان محصول واکنش آنروز شماست، بر شما مبارک باد این جامه ذلت وحقارتی که رجوی بر قامتتان دوخت و بر شما گوارا باد هر آنچه که ازکشف لوله فاضلاب شکسته نصیبتان میشود. قصد بی ادبی به آقای هزار خانی را نداشتم وندارم اما واقعیت وجودی فرقه رجوی را باید همانگونه که هست بیان کردومعتقدم ما کم گفته ایم که زیاد نگفبه ایم. از طرفی هم فکر میکنم هنوز هستند کسانی از جدا شده ها که معتقدند باید بین اعضاءمنتصب به شورا وسازمان تفاوت قائل شد که البته در اوائل خود من هم چنین برداشتی داشتم اما امروز سالیان نوری اززمانی که هنوز بودند کسانی در صف شورا که ماهیتا با تفکر فرقه ای رجوی مرزبندی داشتند فاصله گرفته ایم وهر که چنین بود تا به امروز صف خود را از رجوی جدا کرده است. حکایت این افراد با اعضاء گرفتار در قلعه رجوی متفاوت است ،مشکل آنها بیخبری مطلق از جهان خارج از اسارت است اما مشکل به اصطلاح شورای ها بیخبری و نآگاهی نیست بلکه آگاهانه سهیم شدن در حقوق ماهیانه ایست که رجوی برای این نفرات پرداخت میکند بابت تائید جنایاتی که فرقه در حق افراد گرفتار مرتکب میشود.
عباس صادقی
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باسلام و درود و با تبریک به خاطر استقامت و پایداری خانواده ها در ورودی قلعه رجوی
همایون کهزادی - پاریس 29/2/2012
سران فرقه فکر میکردند که میتوانند از دست گرگ ها فرار کنند! تا دیروز سران فرقه داشتند رجز می خواندن که ما از اشرف تکان نمیخوریم، اشرف شهر شرف و پایداری است. اما خانواده ها با رشادت و پایداری توانستند پوزه رجوی وهمپالگیهایش را به خاک بمالند. آری، این از پایداری شما خانواده های عزیز است که توانستید در گرما و سرمای طاقت فرسای عراق به آنچه که خواسته برحق شما بود، برسید. درود برشما. راستی چرا الان رجوی صدایش در نمیاید و معلوم نیست کجاست و دیگر از اشرف و پایداری خبری نیست؟ مریم هم با آه و ناله به دامن جیره بگیرهایش افتاده تا شاید آب رفته را به جوی بازگرداند. اما دیگر این زمین تشنه امان نخواهد داد که بتواند قطره ای از این آب را برگرداند، زیرا رشادت خانواده ها بسا بالاتر از این دلار بگیران است. راستی چرا مریم و سران فرقه، فقط افراد خلص خودش را به کمپ جدید، فرستاده است. مگر نمی گفت که هیچکدام از نفرات سازمان حاضر به خروج نیستند؟ راستی اگر نمی ترسید، از فرار و رفتن، پس بگذار هر که که دوست دارد، خودش به کمپ جدید برود تا آن موقع همگان بدانند که شما چقدر درست میگویید و چند نفر در آنجا میماند. لذا از تمام ارگانهای بین المللی میخواهم که یکبار دیگر به سران فرقه بگویند و با حضور خود و نظارت خود به اسیران در بند بگویند، کسانی که خودشان میخواهند به کمپ جدید بروند آنگاه خواهید فهمید عکس العمل سران و زوزه های که خواهند کشید، از کجا سرچشمه میگیرد و خواهید فهمید که این سالیان چه رنجها و چه دردهایی در این زندانها بوده که دادشان به جایی نرسیده است. راستی چرا سران فرقه دست به شیادی و دروغ زده و از شرایط کمپ می نالند؟ چرا به حرفهای خودشان فکر نمی کنند. راستی که انسان دروغگو کم حافظه است. از یک طرف میگویند، آنها برق ندارند .آب اشامیدنی ندارند و آنها از اتاقهایشان حق خروج ندارند. اما از طرف دیگر میگویند، نفرات به علت استاندارد نبودن در خودروهایشان خوابیده اند. اگر خروج آنها از اتاقهایشان ممنوع است، پس چگونه در خودروها استراحت میکنند؟ خیر، این همان شیادبازی هایی است که رجوی به شما یاد داده است. اما دیگر دیر شده وهرگز به خواسته خود نخواهید رسید. در پایان، به همه اسیران در بند میگویم، نهراسید. عرصه را بر رجوی تنگ و تنگتر کنید و خود را از آن جهنم نجات دهید.
همایون کهزادی 29/2/2012 پاریس
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تحلیل های آبکی! تحریریه ایران فانوس 27.02.2012 http://iran-fanous.de/middle/675-Fanuos-TahlileAbaki-27.02.2012.htm
چند هفته ای است، یعنی به دنبال
ترور آخرین دانشمند هسته ای در ایران، در گوشه و کنار محافل سیاسی، تحلیل
هایی در باب وابستگی و یا رد وابستگی مجاهدین خلق به اسراییل، به چشم می
خورد. در ابتدا، در سایت اینترنتی گویا، روایتی در مورد دست داشتن مجاهدین
در عملیات ترور اسراییل در ایران، نوشته شد. این روایت سیاسی در آغاز با
اما و اگر و علامت سئوال، شروع شد و تنها به صحت و سقم خبر از قول یکی از
رسانه های آمریکایی، اکتفا کرد و سرانجام نتیجه گرفت که اگر این خبر راست
نباشد، مجاهدین باید چنین و چنان بکنند و در راستای رد آن دعوا و شکایت
بکنند، و گرنه درست است!
27.02.2012
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آیا انتقال اولین دسته از فرقه مجاهدین به لیبرتی پایان راه است؟! کریم غلامی - آلمان 23.02.2012 http://iran-fanous.de/middle/666-Gholami-ShroiNo-23.02.2012.htm
بعد از گذشت 42 سال از تاسیس سازمان مجاهدین و بعد از گذشت سال ها افشاگری اعضای منتقد و جداشده که همیشه همراه با درد و رنج و تلاش فعالین حقوق بشر بوده ، ولی متاسفانه هنوز خیلی ها از عمق ایدئولوژی فرقه رجوی (سازمان مجاهدین) درک و فهم کاملی ندارند. بسیاری دم از فروپاشی و تمام شدن این فرقه میزنند، بعضی ها جشن گرفته اند، بعضی ها هم ابراز دلسوزی میکنند. ولی متاسفانه کسی نیست که هشدار دهد و یا آژیرخطر را بصدا دربیاورد، واقعیت تلخ و بسیار ریشه داری درون این فرقه است که کسی به آن توجهی ندارد.
اگر ما قبول داریم که این سازمان یک
فرقه است، اگر ما قبول داریم که این فرقه طی 42 ساله گذشته با شستشوی مغزی
اعضایش و یک تشکیلات گسترده و بدون شکاف اعضایش را دربند نگه داشته، اگر
قبول داریم این فرقه از سال 1344 تا کنون در همه شرایط و همه مکانها
توانسته خودش را به هر شکلی منطبق بکند و این تشکیلات اهریمنی را حفظ بکند
و اگر قبول داریم ایدئولوژی این فرقه رهبری عقیدتی دارد که برای اعضایش
جایگاه خدا را گرفته، در نتیجه ما نیز باید دوران جدیدی را شروع کنیم شکل و
راه و روشهای فعالیتهای افشاگرانه مان عوض شود ما هم باید شکلی نو و روشی
نویی را شورع کنیم.
یک نگاهی کلی اگر به تاریخچه فرقه
مجاهدین بکنیم، ما از روز 19.02.2012 وارد مرحله ای جدید شده ایم: سالهای 1349 (1970) تا سالهای 1351 (1972) فرقه مجاهدین در این سالها ضربه کمرشکنی خورد تمامی اعضای کادر مرکزیت این سازمان دستگیر و اعدام شدند ولی مسعود رجوی همان ایدئولوژی و تشکیلات فرقه ای خودش را در شرایط زندان گسترش داد و عمق بیشتری به ایدئولوژی فرقه داد همان تشکیلات و فرقه مجاهدین که بنظر میرسید تمام شده است بلافاصله بعد از سال 1357 (1979) رنگ عوض کرد و چهره ای از خود نشان داد که در مدت زمان بسیار کوتاهی جهش بزرگی کرد ما نباید تظاهرات و متینگهای عظیم این فرقه را فراموش بکنیم. مسعود رجوی خودش را همراه با خمینی نشان داد با ادعای اسلام و ... خودش را مردمی نشان داد و بخش عظیمی از مردم را به حمایت از خودش کشاند.
بعداز سالهای 1360 (1981) مسعود
رجوی به اروپا فرار کرد و همان شخصی که با لباس عامیانه مردم و کاپشن نظامی
میچرخید تبدیل به یک شخصیت و کارکتر سیاسی با کت و شلوار اتو کشیده شد در
اروپا و آمریکا این فرقه شکلی مترقی و کروات پوش خودش را نشان داد تا باب
طبع طرفهای سیاسی باشد و در داخل ایران شکل چریکی و مخفی به خود گرفت و در
کردستان با لباس کردی خودش را هم شکل همراه و هم درد مردم کردستان نشان داد
(البته یادمان نرود که بعد از راندن مجاهدین از کردستان همین فرقه قاتل
مردم کردستان شد). بعد از سالهای 1365 (1986) بعد از رانده شدن از فرانسه و اروپا و ورود به عراق شکل دیگری به خود گرفت، کت و شلوار و کروات پوشها به افراد نظامی و یونیفرم پوش تبدیل شدند به یکباره یاد "کربلا" و عرب دوست شدند و مزدوری. تا سال 1372 (1993) تظاهر به یک ارتش کلاستیک و قوی تا نرخ خودش را جلوی خریداران بالاتر ببرد. از این سال به بعد رنگ و شکل جدیدی از این فرقه در اروپا و آمریکا میدیدیم مریم رجوی یونیفرم پوش و سلاح به کمر و کسی که فرمان "آتش آتش" میداد با لباسهای گرانقیمت و ... در اروپا با نام "خانم رییس جمهور" ظاهر شد و با برگذاری کنسرت با همان خواننده های "طاغوتی" و دم زدن از حقوق زنان و .... .
بعد از سال 2003 همان مجاهدینی که آمریکای "امپریالیست" که دشمن شماره یکشان بود همان مجاهدینی که سرودهای "سر کوچه کمینه ..." را میخواندند متحد آمریکا شدند و برای ارتش آمریکا خوش رقصی میکردند و برای مزدوری دم تکان میدادند. همان مسعود رجوی که میگفت "سلاح ناموس مجاهد خلق است" بعد از سال 2003 سلاح ها را دودستی تقدیم ارتش آمریکا کرد و به زبان خودش گفت "من هرگز نگفتم که سلاح ناموس مجاهد خلق است" و البته اینبار "اشرف ناموس مجاهد" شد و لباس فرم نظامی "لباس شرف مجاهد" بود الان کت و شلوار و کروات "لباس شرف مجاهد" شده است.
از سال 1970 تا امروز سال 2012 یعنی 42 سال مسعود رجوی همه ناموسها و همه شرافتها را فروخت و از این به بعد هم باز به فروش "ناموس" و "شرافت" ادامه خواهد داد خود مسعود رجوی بارها گفته که برای رسیدن به هدف هر سلاحی را توجیه میکند. این همان ایدئولوژی است که هر بی"ناموسی" و هر بی"شرافتی" را توجیه میکند. از امروز ما فعالین حقوق بشر باید هوشیارتر و آماده تر و فعالتر از گذشته به افشاگری این اهریمن بپردازیم برعکس خیلی ها که میگویند دیگر کارما تمام شده نه کار ما آغاز نویی پیدا کرده باید هوشیار باشیم که لیبرتی به زندان دیگری برای اعضای این فرقه تبدیل نشود نباید تسلیم هیچ کدام از فشارهای این فرقه بشویم.
و در نهایت از تلاش و فعالیت خستگی ناپذیر خانواده ها تقدیر میکنم که محکم و استوار ایستادند و قدم بزرگی برای رسیدن به هدف برداشتند و برایشان آرزوی بردباری و شکیبایی میکنم به امید روزی که همه خانواده ها به فرزندان عزیزشان برسند.
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فقط خانم مریم رجوی بخواند ابراز نگرانی برای وضعیت بیماران یا سوء استفاده سیاسی
کریم غلامی - آلمان 10.02.2012 http://iran-fanous.de/middle/602-Gholami-Javabie-10.02.2012.htm
خانم مریم رجوی شما حتما مرا بیاد دارید و بخوبی میدانید که من کی هستم و برای سازمان مجاهدین چه فداکارها و از خودگذشتگی ها داشتم. بسیار برای من جالب و از طرفی هم دردناک بود که درست بعد از ارسال نامه ام به آقای مارتین کوپلر شما در بروکسل ابراز داشته اید که "از اتحادیه اروپا و ایالات متحده میخواهم تا فوراً تعدادی از ساکنان بیمار و زخمی اردوگاه اشرف را بپذیرند. ". خانم مریم رجوی واقعا برای من سئوال شده چه چیزی در شما تغییر کرده که بعد از 25 سال یاد بیماران و مجروحین اسیر در اشرف افتاده اید و از اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا هم شاکی هستید که "هرگونه تأخیر در این زمینه غیر قابل قبول و غیر موجه است." راستی مرگ عباس و فرهاد دوتا از مجروحین عملیاتهای مجاهدین که به دلیل عدم رسیدگی به وضعیت آنها و بیماریشان در اسارتگاه اشرف "غیر موجه" نبود، آیا صدا بیمار در اسارتگاه اشرف که شما آنها را از هرگونه دسترسی به دکتر و دارو محروم کرده اید که بسیاری از آنها در درد و رنج و بیماری و سکوت میمیرند آیا "غیر موجه" نیست. خانم مریم رجوی مگر شما نبودید که فتوا دادید که هر کسی ابراز بیماری و درد میکرد او را تمارض میخواندید و برایش نشست تشکیلاتی تشکیل میدادید و حتی او را مورد ضرب و شتم قرار میدادید که "تو بیمار نیستی و تمارض میکنی". خانم مریم رجوی آیا فراموش کرده اید در بهار سال 80 من به دلیل عفونت ریوی سخت بیمار شده بودم و تب 41 درجه داشتم ولی تو دو تا از چماقدارانت را فرستادی دنبال من که کشان کشان هم شده مرا به نشست خودت بیاورند آیا این را فراموش کرده ای. خانم مریم رجوی آیا فراموش کرده ای در سال 2003 در حمله ارتش آمریکا به عراق شما به فرانسه گریختید و بسیاری از همین مجاهدین بیمار و اسیر را زیر بمباران رها کردید تا کشته شوند نکند یادتان رفته همه کسانی که در اسارتگاه جلولا کشته شدند همگی بیمار و مجروح بودند که توان راه رفتن نداشتند در آنجا به شکل فجیعی کشته شدند نکند که فراموش کرده اید که شما و همسرتان آقای مسعود رجوی پا به فرار گذاشتید ولی دکتر اکبر شجاعانه کنار بیماران ماند و همراه آنها کشته شد. خانم مریم رجوی آیا فراموش کرده این که صندوق های بزرگ دارو که توسط ارتش آمریکا تحویل بیمارستان اشرف میشد ولی حتی یک دانه از این داروها به ساکنان اسیر در اشرف هم نمیرسید و این داروها در بازارهای بغداد به فروش میرسید و تو به همین بیماران و مجروحین میگفتی که ما در محاصره هستیم و دارو نمیتوانیم وارد بکنیم. خانم مریم رجوی آیا فراموش کرده اید که من از سال 2005 پایم شکست و به دستور تو مرا از هرگونه امکاناتی محروم کردند و حتی مرا از یک ویلچر (صندلی چرخدار) محروم کرده بودی و با همین وضعیت بیمار و مجروح بودنم بدستور تو مرا در نشست جمعی مورد ضرب و شتم قراردادند چرا به دلیل بیماری میخواهی سازمان را ترک بکنی. خانم مریم رجوی چرا طی سالهای 1986 تا سال 1990 نه جنگی بود و نه تحریمی نه سایر مشکلات دیگر چرا حتی یک مجروح را اجازه ندادی به اروپا و یا آمریکا برود تا درمان شود اگر آن زمان عباس و فرهاد را که خواهان رفتن به اروپا بودند میگذاشتید که بروند امروز هر دو آنها زنده بودند. خانم مریم رجوی اگر طی همان سالها همان تعداد محدود مجروح و بیمار را به اروپا و آمریکا می فرستادی آنها در شرایط خیلی بهتری نبودند. خانم مریم رجوی من در نامه ام به آقای کوپلر قطره ای از اقیانوس را گفتم و شما خودتان این را بخوبی میدانید. خانم مریم رجوی شما اگر کمی به فکر همین مجاهدین اسیر در زندان اشرف و یا فقط به فکر بیماران و مجروحین بودید سازمان نهایتا به خفت بارترین شکل از بین نمیرفت و هنوز نیروهایش به سازمان و رهبریش اعتماد داشتند ولی متاسفانه قدرت طلبی و فساد چنان شما را در بر گرفت که همه چیز را از جمله شرافت را به پول فروختید. و حال خانم مریم رجوی از شناختی که از شما و تفکرتان و عمل کردتان دارم به فکر مجروحین و بیمارن بودن شما چیزی جزء فریبکاری و بازی سیاسی بیش نیست یا میخواهی اینبار بیماران و مجروحین را سپر قرار بدهی و با بازدادن جسم و جان آنها چند روزی زمان بخری و یا در پوشش و نام بیمار و مجروح جنایتکاران و سران سازمان را فراری بدهی ولی به شما قول میدهم که هرگز اجازه نخواهم داد که چنین اتفاقی بیفتد. با خود عهد بسته ام که یار و پشتیبان و مدافع حقوق بیماران و مجروحین اسیر در زندان اشرف باشم. پس خانم مریم رجوی دست از جان و عمر و جسم دوستانم در زندان اشرف بردار اگر راست میگویی همین مجروحین و بیماران را بگذارید آزادانه و بدون کتک و ضرب و شتم (همان کاری که با من کردید) از زندان اشرف خارج شوند خانواده ها آنان و سازمانهای حقوق بشری به مشکلات آنها رسیدگی خواهند کرد "ما را به لطف تو امید نیست شر مرسان".
همچنین ....... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامه سرگشاده آقای کریم غلامی
به آقای مارتین کوپلر کریم غلامی - آلمان 07.02.2012 http://iran-fanous.de/middle/584-Gholami-Name-07.02.2012.htm
با احترام
Open letter of Mr. Karim Gholami to Mr. Martin Kobler
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |