_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

بازی تراژدیک الاغ و هویج کلینتون با رجوی

زهر استراتژیک کلینتون به گلوی رجوی

 

 

ن. هدایت، فریاد آزادی، دوم مارس 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Bazi
%20Terazhik%20Olagh%20O%20Havij.HTM

 

رجوی که روزی میگفت از اشرف تکان نمیخورد و هر روز با "فاجعه" تهدید میکرد که هرگونه جابجایی را "قبول" نمیکند با خفت و خواری در ابتدا از تمامی این شعارها خارج شد و "توصیه" کلینتون را پذیرفت. البته مانند بازاری شده است که یک طرف از سر قیمتش بهیچ روی کوتاه نمیاید و این را باز کلینتون با نشان دادن هویج "حذف از لیست ترور" به الاغ لجباز همه چیز باخته و هیچ چیز بدست نیاورده نشان داد که مریم رجوی هم در هوا با یک عشوه شتری آنرا چسبید و سر به قدسیت عمو سام بطور کامل داد. البته در گفتار روزانه رجوی این معنی را دارد که ما "با تلاش خود از حلقوم آمریکا بیرون آوردیم" و گرنه "آمریکا که نمیخواست این را بما بدهد" و این "نتیجه کار و تلاش خودماست" که از لیست کذایی آمریکا خارج شود.

البته عمو سام هم میخواهد که این ها را به شکل وشمایلی که خودش دوست دارد وارد بازی سیاسی کند و رهبری مجاهدین هم مدتهاست که میداند "اشرف" و رویای "ارتش آزادی" با حمایت "نیروی هوایی آمریکا" برای "تسخیر تهران" را باید از سر خارج کند و رجوی که سالهاست دستمزد خود را از عمو سام طلب میکند که این همه خدمات گوناگون نموده است و چرا کسی به او محل نمیگذارد این بار میخواست با فدا کردن دوباره جان افراد خودش به حداقل دستمزدش برسد.

یک کارفرمایی را در نظر بگیرید که حاضر به پرداخت قیمت کامل دستمزد مزدبگیرش نیست و رجوی هم درواقع در مقابل خدماتی که حتی مامور پنتاگون در باره ان میگوید که "آنها برا ی ما خدماتی انجام میدهند که ما خود از انجام آن شرم داریم" و "تروریستها خوب سیا" و موساد بایستی که دستمزد خود را پس از سالها چانه زنی بدست آ ورد. البته اگر کارفرمای مجاهدین یعنی عمو سام واقعا دستمزد انها را بپردازد تنها در واقع مجاهدین فاز بعدی سناریوی آمریکا را بطور کامل پرداخته است که بوسیله عمو سام بازی داده شود و رهبری مجاهدین در واقع اکنون میتواند یک حداقل "پیروزی" را برای مسخ شدگان خود به نمایش بگذارد و "جشن پیروزی" برپا کند که سرافکندگی و خواری خروج از اشرف به لیبرتی و بعد خروج از عراق را باید بپذیرد. البته آنوقت راه برای ورود به اروپا و آمریکا برای افراد خاص مجاهدین باز میشود و بقیه هم که "تحت نظارت سازمان ملل" باقی میمانند و رهبری مجاهدین مسئولیتی دیگر در قبلشان ندارد.

اری رهبری مجاهدین هویج دستمزدهای خود را مطالبه برای کارها و خدمات ارائه شده میخواست و امریکا اکنون میخواهد این دستمزد را به آنها بدهد ولی هنوز باید یک قدم دیگر هم بردارند و بدون دعوا و جنگ و جدل خارج شوند تا دستمزد خود را دریافت کنند. مجاهدین هم که هنوز نگران این میباشند که باز هم چوب را بخورند و هم پیاز را برای همین معامله "همزمان" را پیشنهاد میدهند. بهرروی رجوی دیگر در عراق به ته خط رسیده است و چیزی برای باختن ندارد و کسی که چیزی برای باختن نداشته باشد آماده است که نفرات مسخ شده خود را برای اهداف و اخاذی طلبکاری هایش قربانی کند و این است که کلینتون میخواهد این الاغ را نیز با نشان دادن هویج از اشرف به لیبرتی بکشاند و مریم رجوی با نگرانی و بدبینی پیشنهاد میدهد که حداقل هویج را نشان بده تا ما بدنبالش به سوی لیبرتی بدویم.

حالا باید دید این بازی الاغ و هویج کلینتون با رجوی به کجا میرسد که به صورت یک کمدی تراژیک درآمده است. البته برای پیش سناریو مجاهدین به دادگاهی در آمریکا شکایت کرده اند و در واقع احتمالا سناریو به این صورت خواهد بود که در اروپا شده است که دادگاه دستور میدهد و کلینتون هم باید به رای دادگاه "احترام" بگذارد و در قدم اول برای اینکه مقداری به الاغ رجوی هویج را نشان داده باشند دادگاه آمریکایی یک رای مثبت به نفع مجاهدین میدهد و زمان بعدی هویج را کلینتون یا بگوییم زهر را کامل به حلق رجوی میریزد. آری عمو سام تمامی تفکرات هخارجوی و توهمات او را در عراق با زهر خود پایان میدهد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اندرباب آب و فاضلاب لیبرتی

 

 

محمد. ب. فریاد آزادی، بیست و نهم فوریه 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Fazelab%20Liberti.HTM

 

رسانه های مجاهدین طی روزهای اخیر پر شده است از وضعیت كمپ لیبرتی و آب و فاضلاب آن. آنقدر این مطالب سبك و بی مقدار است كه آدم فكر می كند مجاهدین با آن اهن و تلپی كه برای خودشان قائل بودند چگونه به پیسی افتاده اند كه اینطور خود را مضحكه خاص و عام می كنند. همین روزهاست كه پیام رهبر مقاومت پیرامون آب و فاضلاب لیبرتی منتشر شود و رئیس جمهور برگزیده مقاومت هم به «جگر گوشه هایش» در لیبرتی پیام بدهد كه فعلاً همانجا دستشویی كنید تا من از طریق مجامع بین المللی و سناتورها جای بهتری برای دستشویی تان پیدا كنم!!!

هزارخانی نیز كه نمی خواهد از قافله عقب بیفتد مطلبی نوشت كه شاه بیت آن این جمله است: « ترکیدن لوله فاضلاب کمپ لیبرتی را سرسری نباید گرفت، چون اهمیت زیادی دارد». هزارخانی كه سعی كرده برای چاپلوسی پا را فراتر گذاشته و نماینده ملل متحد را هم عامل وزارت اطلاعات ایران بداند، در انتهای مطلبش نوشته است: «چهار صد مبارزِ از جان گذشته داوطلب شده اند، تمام شرایط تحمیلیِ مالکی-کوبلر را پذیرفته اند و به کمپ لیبرتی آمده اند تا همین فاضلابها را نشانمان بدهند.»

به یكی دو عكس كه سایت مجاهدین از كمپ لیبرتی منتشر كرده و آنها را دلیلی بر فراهم نبودن حداقل زندگی در آن كمپ معرفی كند در زیر توجه كنید:

اینها تصاویری است كه توسط خود مجاهدین برای استدلال اینكه این كمپ جایی برای زندگی نیست منتشر شده است. كسانی كه در تشكیلات مجاهدین زندگی كرده اند بخوبی می دانند زندگی در آسایشگاههای اشرف به مراتب وحشتناكتر از اینجاست. اما من الان نمی خواهم به این موضوع بپردازم می خواهم واقعیتی را كه مجاهدین پس از به قول خودشان نیم قرن مبارزه به آن رسیده اند برای كسانی كه با این فرقه سر و كار دارند عرض كنم.

بگذارید یك مرور سرفصلی بكنیم: زندانهای زمان شاه، مبارزه سیاسی با جمهوری اسلامی، سی خرداد و شروع مبارزه مسلحانه، جنگ چریك شهری، جنگ در منطقه، استراتژی جنگ آزادیبخش نوین، آنهمه نشستهای طعمه و حوض و دیگ و... و نهایتاً لیبرتی. الان جنگ آزادیبخش نوین به فاضلاب كمپ لیبرتی وصل شده است. و رجوی بایستی به جای نشست «دیگ» نشست فاضلاب بگذارد و یكبار دیگر بچه ها را از این بحران عبور دهد و سرتیتر گزارشات را هم بایستی گذاشت «عبور از فاضلاب»!.

محمد. ب
29 فوریه 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ دبیر کل ملل متحد به مریم رجوی؛ افعی های لیبرتی،کار « رژیم » است!

 

 

محمد علوی، آریا ایران، پاریس، بیست و هشتم فوریه 2012
http://www.ariaonline.info/?p=1398

 

خانم رجوی عزیز و دوست داشتنی

قبل از پاسخگویی به اطلاعیه تان می خواستم درد دلی با شما داشته باشم.چند روز پیش وقتی نماینده گان ما با چمدان خالی از تهران بازگشتند،از جاسوسان شما انتظار دیگری می رفت.انتظار داشتم “تنها آلترناتیو رژیم”،یکی از فیل های نادر اتمی اش را هوا می کرد تا همه سرگرم شوند.آخر مثل همیشه دروغ که خناق نیست، گلوی دروغگو را بگیرد و خفه اش کند.اما انگار شما هم از بس دروغ گفته اید از تفریط در دروغگویی خسته شده اید.چرا؟نمی دانم!

امروز که اول اطلاعیه را می خواندم،پیش خودم گفتم چندان هم بی سیاست نیستید.اگر از افشا سازی اتمی صرفنظر کرده اید یا برای یک روز مبادای دیگر واگذار نموده اید،موضوع داغ تری در کف داشته اید.وگرنه برای خانم کلینتون این همه خودشیرینی نمی کردید.عالی است.آفرین!

از مدتی پیش که نامه هایمان در رفت و آمد است،ایمان تازه ای به شما پیدا کرده ام.باور کنید نمی دانم اسمش چیست؟شاید یک انقلاب باشد.از نوعی که می گویند مبتکرش شما و شوهر دومتان است.ولی خواهشا این موضوع پیش خودمان بماند!

بهر حال از اینکه موضوع جدیدی را روی میز گذاشته اید من و همکارانم را از سردرگمی نجات دادید.در این وانفسا هر چقدر کله ام را به میز سازمان ملل فشار می دادم،حاصلی جز کج و معوج دیدن دنیا برایم نداشت.اما با افشاگری جدید شما که “رژیم” توانسته است مارهای افعی را به کمپ لیبرتی بفرستد،متوجه شدم که “خطر رژیم در عراق صدها بار از خطر اتمی شدن بیشتر است.”

راستش من هم مثل شما دنبال بهانه ای جدید بودم.تا یک جورهایی سرو ته همه چیز را به اسم رژیم تمام کنم.فقط نمی دانم چرا بعضی وقت ها این همه گند می زنید.اگر ننوشته بودی که “بنابر توصیه خانم کلینتون” راضی به زحمت ارسال نفرات به لیبرتی شده ای کار ما ساده تر می شد.

از طرفی ما که غریبه نیستیم.چند وقتی بود اطلاعیه های قدیمی تان را ورق می زدم.این طور که معلوم است،این آدم ها ظاهرا هر کدام کلی چریک هستند.از طرفی مگر کمپ اشرف مار نداشت که این همه به ترس و لرز افتاده اند.پس چطوری می خواستند سرنگون کنند؟پیش قاضی و معلق بازی؟

می گویند اینها هر کدام چندین دوره کماندویی با کلاه سبزها و کلاه قرمزی های صدام گذرانده اند.در هر دوره چریکی،هر کدام سر چندین مار را از لجنزارهای “حمرین” بیرون کشیده، با دندان کنده و گوشتش را درسته قورت داده اند.حالا به ما که رسیده اند از دو مار رهگذر فراری می شوند؟از طرفی چرا من را به مخمصه می اندازی زن؟خب،بگو چکار کنم؟این همه ناز کردنت برای چیست؟

حتما اطلاعیه ات را در یک شب رنگی نوشته ای.واقعا از دست چند مار بی آزار می خواهی همه چیز را خراب کنی؟همانطور که قبلا گفتم بعضی وقت ها زیادی گند می زنی.الان که دارم انتهای اطلاعیه ات را میخوانم مقداری شک برم داشت.آخر عزیز من لیبرتی همانطور که از اسمش برآمده “لیبرتی” است،نه زندان؟با اینحال اگر نمی دانی بدان،تا چند ماه پیش نزدیک به ۱۰٫۰۰۰ سرباز “ارتش آزادیبخش آمریکا” به مدت ۱۰ سال در ّآن خراب شده زندگی کرده اند.آیا شما عزیز تر از آنهایید؟

بیا و با ما دودوزه بازی نکن.سر ما هم چیزی را خراب نکن که حال و حوصله ناز و اطوار”کمیته حقیقت یاب” ات را ندارم.اگر از من می پرسی عبور افعی ها از کمپ لیبرتی، کار “رژیم” است.همین طناب سی ساله را ول نکن تا برای عاقبت تان حَرَجی باشد.از طرفی این همه برای خودت ستاره نچین.ما خودمان از این و آن گدایی میکنیم.آنوقت تو می گویی “انسان های بیگناه” شما را به کاخ صدام یا هتل چند ستاره ببریم؟ نکند انتظار داری همه را به “اورسوراواز” پست کنیم؟!

از طرف دبیر کل سازمان ملل متحد
محمد علوی
۲۷ فوریه ۲۰۱۲

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

علیرضا رحمانی در مسیر اشرف به لیبرتی موفق به فرار شد

اعلام جدایی علیرضا رحمانی

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و هفتم فوریه 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1703

 

آقای علیرضا رحمانی که هفته گذشته در حین انتقال گروهی از نفرات سازمان مجاهدین خلق به اردوگاه لیبرتی توانست فرار کرده و خود را به خانواده های مستقر در مقابل پادگان اشرف برساند، متن کوتاه زیر را نسبت به اعلام جدائی خود از فرقه رجوی به مسئولین بنیاد خانواده سحر در بغداد تحویل داده است که عینا از نظرتان میگذرد:

بنام خدا

من علیرضا رحمانی بدین وسیله جدایی خودم را از فرقه رجوی اعلام می کنم و از این که توانستم در فرصت پیش آمده آزادی خودم را بدست آورم بی اندازه خوشحالم و خدا را شکر میکنم.

در تشکیلات فرقه رجوی حق حتی آزاد اندیشیدن هم نداشتم و دائم تحت فشار و شکنجه روحی و زیر شدیدترین نوع تفتیش عقاید با نام عملیات جاری بودم و الان احساس میکنم عشق به زندگی و رهایی که طی ده سال در وجودم مرده بود دوباره زنده شده و از این بابت فوق العاده احساس رضایت میکنم.

 

علیرضا رحمانی
بغداد 26/2/2012

 

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ابراز خرسندی کانون ایران قلم از آغاز ترک پادگان اشرف

رجوی در برابر عزم جزم بین‌المللی، دولت عراق، خانواده های قربانیان و اعضای جداشده از این فرقه سر تعظیم فرود آورد

 

24.02.2012

تحریریه ایران قلم

 

-   در شرایطی که مسعود رجوی نزدیک به 26 سال را در صحراهای عراق، بدنبال سراب جوانان این میهن را قربانی هوس های خود کرد.

-   درحالیکه استراتژی ارتش وابسته باصطلاح آزادیبخش در خاک عراق رسما وعلنا به گل نشسته است.

-   در زمانی که رجوی همه چیز را یک جا باخته است ولی سرافکنده هنوز دعوی پیروزی میکند.

-   در روزگاری که رجوی راه چاره خود را  نه تکیه بر مردم بلکه در سرسپردگی تمام‌عیار به سرویس های غربی و اسراییلی و موساد جستجو کرده و به کمک همین سرویس ها دانشمندان هسته ای ایران را به فرموده اسراییلی ها هدف قرار میدهد.

-   و در شرایطی که سازمان مجاهدین ماکت شرمساری کل اپوزیسیون باصطلاح خارج کشور شده که چشمانشان  را آگاهانه بر همین حقایق روشن وابستگی مجاهدین به غرب بسته اند.

 

آری در چنین شرایطی رجوی وادار شده است که پادگان اهدایی صدام حسین را که بیش از ربع قرن در آن سکنی گزیده بود را شرمگینانه آرام آرام ترک کند و بی سر وصدا به سوی پایگاه ساخته شده آمریکاییان به نام « لیبرتی ! » نقل مکان کند.

 

بارها گفته‌ایم و باز هم تکرار میکنیم که رجوی در دوران حیات اش هرگز از گندم ری نخواهد خورد .  رجوی منفور ایران و ایرانی و تاریخ این سرزمین باقی خواهد ماند . بخاطر آنکه نمونه کم نظیری از وابستگی به بیگانگان آن هم وابستگی به اعراب ضد ایرانی را در تاریخ معاصر به نمایش گذاشت او که با وابستگی به صدام راه خود را آغاز نمود اکئون تا خرخره با اسراییلی ها و دشمنان مردم ایران رفته است .

 از همین روست که  رجوی منفوریت اجتماعی و لعن تاریخی را یک جا برای خود وبازماندگانش به ارمغان برده اس او همچنین در سالهای پایانی عمر لعن ونفرین هزاران هزار خانواده داغدار و جوان از دست داده و یا اسیر را با خود همراه کرده است.

 

این تجربه بسیار تلخ و تأسف آور البته به بهای خون هزاران جوانان ایرانی رقم خورد وسالهای جوانی و سرزندگی پرشور  هزاران جوان دیگر درصحراهای عراق به یغما رفت .

 

آنچه مهم است اینکه رجوی علی‌رغم این گذشته توأم با خیانت و جنایت بلاخره مجبور به اجرای این امر تاریخی و مهم شد که در راستای انحلال ظرف ایدئولوژی و استراتژی عقب‌مانده خود را گام بردارد، اگر چه تا پایان راه هنوز باقیست . آنچه که به وی برمیگردد حداقل در 10 سال گذشته پس از آشغال عراق توسط آمریکا پیوسته سعی داشته و دارد که از این امر سرپیچی کند تا شاید فرجی حاصل شده و مجدداً توسط آمریکاییان مسلح شود . ولی شاید او نمی داند که آمریکاییان دهها همچون او را به سرچشمه برده و تشنه برگردانده است.

 

در همین جا بایست از استقامت و پایداری تک تک خانواده‌هایی که باطل السحر ایدئولوژی رجوی هستند تقدیر نمود و برآنان درود فرستاد،  پدران ومادران پیری که در کهنسالی در سرما و گرما رجوی خیانت‌کار و وطن فروش را با پایداری شان در جلوی درب اصلی‌ترین پایگاهش در جهان به محاکمه کشید اند.

 

همچنین از خیل بسیار رها شدگان و جداشدگانی که با قلم و قدم خویش این ارگان عنکبوتی را افشا نمودند و تشت رسوایی تشکیلات فرقه ای و ایدئولوژی بیمارگونه رجوی را از بام آسمان به زمین انداختند.

 

درود بر همه قهرمانانی که از سختی‌ها و تهمت ها نهراسیدند و از ژنو و کانادا و آمریکا و انگلیس گرفته تا صحراهای عراق ره سپردند و از بام تا شام مرگ ایدئولوژی رجوی و جفایی که در نزد جوانان ایرانی کرده بود را فریاد زدند.

 

البته این از نتایج سحر است واقعیت اینکه رجوی و تشکیلات وی در عراق ضربه‌ای استراتژیک و جبران ناپذیر و فراموش ناشدنی را دریافت کرده است و از همین رو  که هرگز تا پایان و ترک خاک عراق دست بردار نخواهد بود و باز هم با سنگ اندازیهای مستمر در مسیر پناهندگی واقعی افراد اسیرو گروگان دراشرف ایجاد مشکل خواهد کرد، اما اکنون دیگر کار از کار گذشته است چون با باز شدن پای محاکم حقوقی  چون سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگی رجوی همه چیز را یک جا باخته است و قادر نیست شرایط را به گذشته بازگرداند .

 

اکنون بیش از هر زمان دیگر زمان به زیان رجوی و اندیشه پوسیده و بیمار گونه اش پیش میرود.

همانطور که در گذشته ا شاره کرده بودیم تجربه عملی در مقابل رهبران این سازمان نشان میدهد قاطعیت و فشار سیاسی و حقوقی هر چه بیشتر نتیجه بخش بوده و رهبران دیکتاتور این سازمان قادر نخواهند بود مسیر مسالمت آمیز بررسی پروسه حقوقی این افراد را با خشونت و خونریزی قابل پیش‌بینی از طرف مسعود و مریم رجوی لکه دار سازند.

 

کانون ایران قلم

که طی پنچ سال گذشته تلاش خود را جهت آزادی اسیران و گروگانهای این فرقه تروریستی سازمان داده است یکبار دیگر ضمن خوشوقتی و ابراز شادمانی برای شروع  مرحله تاریخی و لازم الاجرا در پروسه نابودی این فرقه خشونت طلب ابراز امیدواری میکند که با نقل مکان افراد مستقر درپادگان اشرف این مراحل عملی گردد:

 

1.      مصاحبه اختصاصی و بدور از شرایط تحمیلی فرقه رجوی در فضای باز و آزاد توسط مسئولان کمیساریای عالی پناهندگان اجرایی گردد.

2.      شستشوی مغزی و شکنجه روانی و جسمی هزاران قربانی این سازمان پایان پذیرد.

3.      با دخالت ارگانهای بین‌المللی و همچنین دولت عراق امکان ملاقات حضوری خانواده‌ها با فرزندانشان هرچه سریع ترعملی گردد.

4.      شروع فصل جدیدی از زندگی بدور از القائات اندیشه رجوی شرایطی را فراهم کند که باقی عمر این عزیزان همچون هیزمی برای بقای عمر این تشکیلات جهنمی بکار برده نشود .

 

با امید به روزهای بهتر بار دیگر کانون ایران قلم و هیئت تحریریه آن  تبریکات صمیمانه خود را به مناسبت این پیروزی بزرگ ابراز میدارد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مجاهدین  خلق  بدون اشرف

 

 

تحریریه انجمن ایران فانوس - آلمان

20.02.2012

http://iran-fanous.de/middle/652-Fanous-BedoneAshraf-20.02.2012.htm

 

 

بنا بر اولتیماتوم دولت و مردم عراق مبنی بر خروج بی قید و شرط مجاهدین خلق از خاک عراق و بنا بر وساطت و پا در میانی سازمان ملل و بعضی از کشورهای غربی، سرانجام نفرات سازمان طی روزهای گذشته 397 تن برای اولین بار، ناچار شدند کمپ اشرف را به مقصد کمپ آزادی واقع در نزدیکی بغداد، ترک کنند. نفرات حاضر، قبل از خروج از کمپ اشرف، بنا بر فرمان رهبران شان، برای آخرین بار باصطلاح با شهدای خود واقع در گورستان مروارید، دیدار و خداحافظی کردند که این به مثابه برگشت ناپذیر بودن ماجرا و جدیت دولت عراق در ارتباط با تخلیه اراضی اشرف و رها شدن از یکی از مشکلات بزرگ دولت و مردم، می باشد.

 

کمپ اشرف که در ابتدا حدود 30 کیلومترمربع مساحت داشت و بعدها وسعیتر شد، از اواخر سال 1365 به سفارش صدام حسین به مجاهدین خلق سپرده شد. آن ایام مصادف با جنگهای گردانی مجاهدین خلق بود. یعنی همان جنگهایی که مجاهدین با همکاری ارتش عراق به ارتش ایران شبیخون می زدند. مسعود رجوی که چند ماه قبل تر وارد عراق شده بود، کمپ اشرف را در یک نشست جمعی موهبتی برشمرد که از این پس همه نیروها می توانند با همدیگر و در یک جا آموزشهای سیاسی و تشکیلاتی را فرابگیرند. او با امکانات فراوانی که از دولت وقت عراق دریافت می کرد، به بازسازی کمپ اشرف می پرداخت و این در حالی بود که در ابتدا به نیروهایش وعده دو سال ماندن در عراق را داده بود و او در ادامه تصریح کرد که اگر ماندن ما در عراق بیشتر از دو سال به درازا بکشد، ما خواهیم سوخت، چرا این که از پس تبعات و سوالات فراوان مردم و مخالفینی که ماندن ما در عراق را مورد سوال و نقد قرار خواهند داد، بر نخواهیم آمد.

 

سرانجام مسعود رجوی که خود به دیدار نیروهای پراکنده اش در مرزهای ایران و عراق نمی رفت و در شان خود نمی دید، نیروهایش را از جبهه های جنگ واقع در سراسر مرزهای ایران و عراق، به پادگان اشرف گسیل داشت و برایشان انواع و اقسام آموزشهای تشکیلاتی و سیاسی و ایدئولوژیک، بر قرار کرد تا به زعم خودش در یکسان سازی نیروها و کنترل و مهار آنان هزینه کمتری پرداخت نماید. با این حال، پادگان اشرف از حیث درختکاری و ساختمان سازی و انواع پروژه های دیگر و بسیج نیروها برای آبادانی آن محل تقریباً به شهرکی بدل شد که حتی مدرسه و اسکان خانواده ها را نیز در خود جای داده بود که بعد از دو سال همه امکانات کودکان و خانواده ها به دلیل ضرورت جنگ، برچیده شد و پادگان اشرف تماماً به پادگانی خشک و بی روح بدل شد و اگرچه همه نیروهای سازمان و بعضاً رهبرانش نیز به آنجا تردد داشتند، پادگان اشرف از آن پس به نماد قدرت و امکانات و حضور و جولان دادن مجاهدین خلق در خاک عراق، طی دهه های 70 و 80 بدل شد.

 

با وجود این که پادگان اشرف طی سلسله آموزشهای مسعود و مریم رجوی به یک فرقه بسته و نظامی بدل می شد، از طرف دیگر حصارها و سیم های خارداری که هر روز بر گرد این کمپ کشیده می شد و عرصه را بر اعضا و ناراضیان تنگ تر می کرد، پادگان اشرف ضمن نماد قدرت و اتوریته و هژمونی رهبران سازمان، اختناق و استبداد و دیکتاتوری عریان و افسارگسیخته را علیه نیروهای راضی و ناراضی آنچنان تست و آزمایش می کرد که هنوز هم اعمال و رفتارهای غیرانسانی و ضد حقوق بشری که رهبران سازمان علیه اعضایشان به کار برده و به راه انداخته اند،  برای جامعه جهانی شناخته شده نیست و باورش سخت است.

با این اوصاف که مسعود رجوی از پتانسیل مبارزاتی بخشی از جوانان ایرانی به تمرین دیکتاتوری و تست و آزمایش انواع مفاسد شخصی و تشکیلاتی خود می پرداخت و از شعر و شعارهای سابق سازمانش فاصله می گرفت و قادر بود توسط امکاناتی که از صدام حسین گرفته بود و بسته بودن درب پادگان اشرف، همه نیروهایش را به گروگان بگیرد و به بردگی بکشاند، کم کم سرو صدای مخالفین و معترضین از این نوع دیکتاتوری نوین، بلند و بلندتر شد تا جایی که وجود و صدای اعضای جداشده در اروپا، به یکی از معضلات و موانع بزرگ بر پیش راه مجاهدین خلق بدل شد، رهبرانی که می رفتند تا با فریب و مظلوم نمایی، خلقی را به گروگان بگیرند.

به دنبال همین و طی دو سال گذشته، صدها خانواده ایرانی نیز خود را به صف اول مبارزه علیه مجاهدین رسانده و خواهان یکی از حقوق اولیه خود و فرزندان دربندشان که در داخل قرارگاه اشرف محبوس بودند، شدند. این دومین ضربه، همچنین توانست در بی آبرویی و بی اعتباری رهبران سازمان قوت بیشتری ببخشد و حتی خیل نیروهای ناراضی در درون سازمان را منفعل و از بدنه تشکیلات جدا سازد و به جمع نیروهای معترض و مخالف سازمان ملحق نماید.

 

این چنین بود، البته در ابتدا فعالیت های سیاسی و حقوق بشری اعضای جداشده از این سازمان در پشت جبهه و سپس فعالیت های شبانه روزی خانواده های مجاهدین طی دو سال گذشته و آنهم در خط مقدم نبرد، عرصه را از هر حیث بر رهبران سازمان تنگ کرد و اعتماد به نفس را از آنان گرفت و نگذاشت تا رهبران سازمان که برای حفظ پادگان اشرف و دستاوردهای نامشروعی که در آن انباشته بودند و به قول و به زعم خودشان برای حفظ و بقاء آن، عاشوراگونه ایستادگی خواهند کرد، جامه عمل پوشانده شود.

 

در اینجا جا دارد تا از زحمات همه نیروهایی که چه در عرصه بین المللی، چه در داخل عراق، چه نیروهای ناراضی و خانواده هایی که از ایران برای اعتراض به عراق می رفتند، قدردانی کرد و یقین حاصل نمود که با همین همت و پیکار مجدد، می توان باقیمانده سازمان را از اراضی مردم عراق کوچاند و به عقب نشینی واداشت و البته، النهایه رهبران سازمان را به خاطر سی سال جنایت و خیانت به دادگاه های صالحه کشاند.

 

تحریریه ایران فانوس

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد