_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

عزم جهانی برای بستن پرونده مجاهدین

رجوی ناتوان و سردرگم تر از همیشه

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، ششم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-رجوی%
20ناتوان%20و%20سردرگم%20تر%20از%20همیشه/17606

 

هنوز 48 ساعت از اطلاعیه شورای ملی مقاومت مجاهدین که در تاریخ 11 اسفند 1390 سوم مارس 2012 و در رابطه با صحبت های خانم کلینتون در تاریخ دهم اسفند که گفته بودند : " همکاری مجاهدین خلق برای بستن صلح آمیز و موفقیت آمیز اردوگاه اشرف . . . یک عنصر کلیدی در هرگونه تصمیم گیری در خصوص وضعیت سازمان مجاهدین خلق در فهرست گروه های تروریستی خارجی است. " ، نگذشته بود که خانم مریم رجوی در یک تغییر موضع و ضمن عدول از پیشنهاد قبلی خود مبنی بر اینکه " . . . به منظور حل همه مشکلات در اسرع وقت، خواستار همزمانی خروج از لیست و انتقال به لیبرتی است . . . " در اطلاعیه ای در تاریخ 13/12/1390 اعلام نمود : " . . . هیچیک از اطمینان های حداقل که ساکنان اشرف درخواست کرده بودند فراهم نشده و آنها عملا دو گزینه بیشتر ندارند؛ قتل عام و مرگ یکباره در اشرف یا مرگ تدریجی در مکانی بنام لیبرتی آنهم تحت نام و نظارت ملل متحد . . . "

 

این نوع بیان که هم زبان مظلوم نمایی است و هم زبان تهدید، حاکی از سردرگمی و ناتوانی مجاهدین از حل بحرانی است که در خاک عراق بدان گرفتار آمده اند.

همچنین در این اطلاعیه آمده است " . . . در صورتیکه که اطمینانهای حداقل در کمپ لیبرتی تامین نشود اگر دولت عراق ممانعت نکند همه ساکنان اشرف و لیبرتی آماده اند در ماه مارس عراق را با اموال منقولشان ترک کنند و با نظارت صلیب سرخ و کمیساریا بطور موقت در منطقه مرزی اردن با هزینه خودشان مستقر شوند . . . برای کنترل و اطمینان دولت اردن این قطعه زمین بوسیله ساکنان سیاج کشی میشود و تا رفتن به کشورهای ثالث آنرا ترک نمی کنند . . . انتقال ساکنان اشرف به لیبرتی همچنین میتواند به بیابانهای مرزی دیگر کشورهای همجوار عراق ترکیه ، عربستای سعودی و کویت صورت بگیرد. "

 

بنابراین در تمامی پیشنهاداتی که رهبری مجاهدین برای ساکنان قرارگاه اشرف میدهد جدا از تفاوت های ظاهری در اصول اما مشترکند و بنظر میرسد سیاج کشی ، عدم ارتباط ساکنان با دنیای بیرون ، نقل انتقال آنها بصورت دسته جمعی به کشورهای ثالث که نهایتا راه به حفظ ساختاری تشکیلاتی میبرد از جمله ابزارها و اهرم های کنترولی رهبران مجاهدین بشمار میرود.

گویی هیچ پایانی برای رهایی ساکنان اشرف از این همه محدودیت ، باید و نبایدها و مناسبات فرقه ای که همچون بختک دامنگیر اعضای آن شده است متصور نیست .

اگر جنبه های فریب و وارونه نشان دادن واقعیت ها که از شیوه های تبلیغی خاص مجاهدین است را کنار بگذاریم ، تلاش و تقلای مجاهدین با هر اسم و عنوان و با هر نوع بزک و ظاهر سازی تماما در راستای حفظ و حراست از حصارهای تشکیلاتی مجاهدین به هر نحو ممکن است و اگر قبول کنیم قرارگاه اشرف با تمامی حصارهای فیزیکی و تشکیلاتی با ساختار فرقه یی، ایدئولوژی رجوی را نمایندگی میکند ، موضعگیریهای اخیر مجاهدین را هم خیلی بهتر درک کرده و خواهیم فهمید که چرا رهبری مجاهدین به هر نحو ممکن با هر راه کاری که به هر نحوی از انحاء بنیادهای عقیدتی مجاهدین را زیر علامت سوال برده و حصارهای تشکیلاتی را هدف قرار میدهد، به طرز باور نکردنی عکس العمل نشان داده و حاصرند برای حفظ آن به هر خشونتی تن دهند.

 

نگاهی اجمالی به تحولات یکی دو هفته اخیر نیز نشان میدهد رهبری مجاهدین تا آنجا به راه کارهای صلح آمیز پایبند است که جامعه جهانی شروط آنها در انتقال ساکنان اشرف به کمپ موقت ترانزیت را بپذیرنند و وضعیت مطابق خواسته های نامشروع و غیر واقعی آنها که مطرح میشود پیش برود .

همچنانکه که قبلا هم بارها گفته ام مجاهدین به خشونت به عنوان یک وجه کاملا استراتژیک و نه به عنوان یک عمل تاکتیکی نگاه میکنند و هر از چندگاهی بنابر ضرورت پیشبرد اهدافشان آنرا موقتا کنار گذاشته و یا از آن بعنوان یک برگ تهدید علیه جامعه جهانی استفاده میکنند.

مجاهدین که طی سه دهه اخیر بشدت تلاش کرده اند رودخانه را در خلاف جریان آب شنا کنند، هم اکنون نیز در تلاشند شیپور را از دهان گشان آن بنوازند.

اخطار هفته پیش خانم کلینتون و اخطار اخیر نخست وزیر عراق مبنی بر انتقال باقی مانده ساکنان اشرف به لیبرتی تا مهلت باقی مانده ، همچنین موضعگیری اخیر "آنتونیو گوتیرس" کمیسر عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان در سوم مارس 2012 که در ژنو و در دیدار با آقای شیاع سودانی ، وزیر حقوق بشر عراق مبنی بر اینکه " . . . کمیساریا به مجموعه ها و گروه ها پناهندگی نمی دهد بلکه پناهندگی، تنها به فرد و با شرط ترک خشونت داده می شود " ، صورت گرفت ، همگی بر عزم جهانی برای بستن قرارگاه اشرف دلالت دارند.

 

بنابراین آنچه که در موضعگیریهای اخیر مجاهدین مشهود است گیجی و منگی رهبران و گردانندگان مجاهدین و کلافگی آنها از مجموعه ای است که به هر دلیلی ، تصمیم گرفته است مجاهدین را از خاک عراق اخراج کند.

و این در حالیکه است که کمتر از دو ماه یعنی تا پایان آوریل امسال به ضرب الاجل بستن شدن قرارگاه اشرف باقی مانده است که البته فرصتی استثنایی برای مجاهدین محسوب میشود که بتوانند بجای کوبیدن بر طبل خشونت و هزینه کردن از جان انسانهایی که بعنوان گروگان در قرارگاه اشرف گرفتار آمده اند، ضمن تجدید نظر در تصمیم گیریهایشان و با انتخاب یک راهکار درست و منطقی که خواست جامعه جهانی است شاید بشود از یک خونریزی و از یک فاجعه انسانی که اینبار البته تنها عامل و مصبب آن تماما سران سازمان مجاهدین خواهند بود جلوگیری شود.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قرارگاه اشرف، نماد ایدئولوژی فرقه ای رجوی

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، سوم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-قرارگاه%
20اشرف%20نماد،%20ایدئولوژی%20فرقه%20ای%20رجوی/17587


قرارگاه اشرف به نمادی از ایدئولوژی و بود و نبود تشکیلات فرقه یی مجاهدین تبدیل شده است که نقشی منحصربفرد در تمامی حیطه های ایدئولوژیک - تشکیلاتی و استراتژیک دارد. هرچند بخشی از ویژگیهای ایدئولوژی هویت ساز مجاهدین طی 9 سال اخیر و بعد از سرفصل سقوط صدام از دست رفته محسوب میشود و آنرا در آستانه فروپاشی قرار داده است ولی تلاش های بی وقفه مجاهدین برای بقای اشرف بمثابه نماد ایدئولوژی مجاهدین نشاندهنده اهمیت این موضوع است که قرارگاه اشرف شیشه عمر و ظرف ایدئولوژیک - تشکیلاتی مجاهدین محسوب میشود.

این که می گوئیم قرارگاه اشرف ظرف ایدئوژیک - تشکیلاتی مجاهدین است بیراهه و به خطا نرفته ایم و هر کسی هم که تنه اش به تنه مجاهدین خورده باشد و گذرش به قرارگاه اشرف افتاده باشد ، کم و بیش ، این معنا را به تجربهِ حضور در تشکیلات مجاهدین فهم کرده است.

همچنین وقتی می گوئیم بن بست ، دقیقا منظورمان در ابعاد عقیدتی و تشکیلاتی قضیه است . چرا که تشکیلات مجاهدین با ساختار فرقه ای تنها و تنها به تن قرارگاه اشرف دوخته شده است و بدور از حصارهای فیزیکی و ایدئولوژیک - تشکیلاتی قرارگاه اشرف و در یک ارتباط آزاد بین ساکنان اشرف و دنیای بیرون جوابگو نیست و خیلی زود فرو خواهد ریخت.

مجاهدین همیشه تلاش کرده اند بر خلاف قانون مندیها دنیای امروز حرکت کنند . آنها تلاش میکنند هرم را نه بر قاعده اش بلکه بر روی نوک آن نگه دارند. قرارگاه اشرف و تمامی مناسبات تنیده شده در درون آن نیز دقیقا بمثابه هرمی است که طی سی سال و اندی تلاش شده است که بر روی نوک هرم بنا نهاده شده و حفظ و نگهداری شود.

فلذا ترس مجاهدین در برخورد با دنیای بیرون نیز در مقوله ارتباطی است که ایجاد میشود و میتواند به فرو ریختن حصارها و مناسبات غیر متعارف تشکیلاتی آن راه ببرد.

بنابراین در چنین مقطعی است که درگیری بین دو پدیده کاملا متضاد که هرکدام ارزش های خاص خود را دارند پدید می آید و آنچه که فرو خواهد ریخت همان بافت و ساختارهای فرقه ای است .

گفتم حفظ وضعیت فعلی با ساختارهای فرقه ای موجود در تشکیلات مجاهدین تبدیل به یک امر حیثیتی و ایدئولوژیکی برای مجاهدین شده است. فرو ریختن اشرف بمثابه فرو ریختن ایدئولوژی التقاطی و خود ساخته شخص مسعود رجوی هم است که تازه خود شروع افشاگریهای افتضاحات و آبروریزی های رهبری مجاهدین در تمامی ابعاد و زوایای آن و بویژه در پهنه ایدئولوژی و تشکیلاتی مجاهدین هم است.

بنابراین در پراتیک انتقال آنچه تشکیلات مجاهدین را به لرزه می آورد موضوعی بنام ارتباط است. هر تزی یک آنتی تزی دارد و آنتی تز تشکیلات فرقه ای مجاهدین هم موضوع ارتباط در تمامی ابعاد و اشکال آن با دنیای بیرون است و به همین دلیل هم رهبران مجاهدین تلاش میکنند که در صحنه جنگی که پیش رو دارند تماسی حاصل نشود.

تماس یعنی ایجاد کنش و واکنش ، ایجاد بستری بدور از فشارهای تشکیلاتی برای حرف زدن و بیان عقاید و نظرات و نهایتا محیطی برای مقایسه ارزش های تشکیلاتی با ارزشهای انسانی و اجتماعی و هرآنچه که در محیط بیرون در معرض دید و و قضاوت است.

قرارگاه اشرف بمثابه ظرف ایدئولوژی و تاریکخانه مجاهدین عمل میکند . رهبری و کسانی که چرخ تشکیلات مجاهدین را به گردش می آورند انسانهای بد شرست و بی رحم و در بدور از احساسات پاک انسانی هستند که به جز به حفظ بقای فرقه به چیز دیگری فکر نمی کنند.

رهبری تشکیلات مجاهدین با بن و استخوان به اینکه "هدف وسیله را توجیه میکند" معتقد است و براحتی میتوانند در هر شرایطی و متناسب با وضعیت های پیش آمده تغییر سیاست بدهند. به همین دلیل است که اطاعت بی چون و چرا در تشکیلات مجاهدین به یک اصل خدشه ناپذیر تبدیل شده است.

مسعود رجوی با تمامی اعتقاداتش به قرنی تعلق دارد که در آن بازار ایدئولوژی های هویت ساز گرم بود .

قرن بیستم بازار رواج چنین ایدئولوژی هایی بود که وجود اتحاد جماهیر شوروی انگیزه های لازم را در تولید چنین ایدئولوژی هایی را فراهم میساخت. بنحویکه دامنه آن از خاورمیانه گرفته تا آمریکای لاتین و . . . گسترش میبافت.

بنابراین ایدئولوژی که هم اکنون میراث خوار آن رجوی است ، تنها بازماندده از همان انواع ایدئولوژی های هویت ساز در ایران است که متعلق به قرن بیستم بوده و در حال حاضر منسوخ گردیده است.

داستان تشکیلات مجاهدین و ایدئولوژی که رجوی آنرا نمایندگی میکند مثل آن سرباز ژاپنی است که 29 سال بعد از جنگ جهانی دوم همچنان در جنگلهای جزیره لوبنگ در فیلیپین بسر میبُرد و فکر میکرد که هنوز جنگ تمام نشده و نمی خواست تسلیم شود. حال رجوی هم قبول ندارد که دوران سلطه ایدئولوژیهای هویت ساز گذشته است.

قرارگاه اشرف با تمامی وجوه تعریف شده اش گویای ایدئولوژی به غایت ارتجاعی شخص رجوی است که از ذهن بیمار قدرت طلبش نشات گرفته است که محصولی جز به اسارت گرفتن انسانها برای هزینه کردن در راه کسب قدرت ندارد.

در دوران رونق ایدئولوژی های هویت ساز هر ایدئولوژی ارزش های خاص خودش را به جامعه سیاست و اجتماع روز خود عرضه میکرد. در این دوران بعنوان مثال سوسیالیسم کوشید با ایجاد چارچوب‏های تازه‏ ای برای خود فهمی و هویت بخشی، به کردارها و زندگی‏ سیاسی و اجتماعی مردمان تحت سیطره‌ی خود معنا و شکل جدیدی بدهد.

همچنین‏ فاشیسم در پی ایجاد هویت‏ها، خود فهمی‏ها و کردارهای اجتماعی خاص‏ خود بود. در همین رابطه بنیادگرایی‏های مذهبی نیز کوشیده‏ اند انسان‏های طراز مکتب خاص‏ خود را بسازند.

در آن سالها در ایران تحت حاکمیت شاه نیز کسانی بودند که با الهام از سایر انقلابیون جهان جنبش هایی با ایدئولوژی های مختلف را بنا نهادند که سازمان مجاهدین نیز از جمله این جنبش ها بود.

تشکیلات مجاهدین با ایدئولوژی التقاطی (ترکیبی از مارکسیسم و اسلام) و با افکار آرمانگرایی و ایده آلیستی که تلاش میکرد خط فاصلی بین تشکیلات مجاهدین و بنیادگرایی مذهبی ایجاد کند با شعار "جامعه بی طبقه توحیدی" تلاش کرد "انسانهای طراز مکتب" خود را بسازد. این ایدئولوژی هر چند ظاهری آراسته به همان ایدئولوژی های هویت ساز دیگر در قرن بیستم بود و هرچند در هویت بخشی و زندگی سیاسی و اجتماعی به جامعه، ایده ها یی حتی چپ تر از بقیه ایدئولوژیهای موجود در ایران را نوید میداد و با شعار " اسلام در چپ مارکسیسم " تلاش کرد ایدئولوژی حاکم بر مجاهدین را مترقی نشان دهد، در حالیکه در بنیادها ، بغایت ارتجاعی و فرقه گرا بود و پراتیک اجتماعی سی و چند سال اخیر مجاهدین نیز بوضوح جنبه های ارتجاعی و فرقه گرایی آنرا بخوبی بروز داد.

ایدئولوژی حاکم بر تشکیلات مجاهدین با محوریت تمام عیار شخص مسعود رجوی بعنوان رهبر "عقیدتی" و "نظریه پرداز" تشکیلات مجاهدین با البته با دکترین انقلاب ایدئولوژیک و با هفت بند آن، در ردیف همان ایدئولوژی های هویت سازی قرار گرفت که ایمان و خلوص مذهبی، تحت عنوان " عنصر موحد مجاهد خلق " ، محصول آگاهی کاذبی بود که رجوی خود را خالق آن میدانست.

رهبری مجاهدین با عینک انقلاب ایدئولوژیکف هویت انسانها را بعنوان مقوله ای یکدست تحت تاثیر عقاید قرون وسطائی و فرقه ای خود قرار داد. در حالیکه چنین هویت "خالص و ناب " که رجوی خود را طلایه دار آن می دانست هرگز واقعیت تاریخی نداشت و بر گرفته از آگاهی های ناقص از اسلام و مارکسیسم بود که لاجرم رجوی را وادار به تبعیت از یک ایدئولوژی التقاطی میکرد که در ریشه ، از همان اصول بنیادگرایی مذهبی که بر تار و پود تشکیلات مجاهدین حاکم بود پیروی میکرد.

ایدئولوژی رجوی نه بر پایه ادیان رسمی بلکه براساس خود فهمی و هویت سازی مذهبی که باز خاص خود او بود شکل گرفته بود و البته توانست در قرن بیستم و طی چندین دهه جمعی را که افکار ایده آلیستی و آرمانگرایی داشتند و بویژه طیفی از روشنفکران جامعه را بعنوان بستر جذب ، با خود همراه سازد .

دشمن سازی یکی از ویژگیهای ایدئولوژی رجوی است. مجاهدین که از خشونت بعنوان وجهی کاملا استراتژیک و از ساختار های فرقه ای بعنوان اصلی در راستای استثمار اعضاء و وادار ساختن آنها در اطاعت و تمکین بی چون و چرا از تشکیلات فرقه استفاده میکنند وجود یک دشمن بیرونی برای محقق کردن اهداف تشکیلات فرقه ای مجاهدین را به یک ضرورت انکار ناپذیر تبدیل میکند و رهبری مجاهدین را قادر میسازد تا هویتی بنام " عنصر موحد مجاهد خلق" را برای اعضای سازمان تولید کند.

در دستگاه ایدئولوژی رجوی دوست و دشمن جایگاه خاص خودش را دارند و هرکس که خودی نیست حتما دشمن است و این بهترین شیوه کنترل و ایجاد تعادل در ذهن اعضای تشکیلات است.

ایدئولوژی مجاهدین که در ظرف تشکیلات امکان تحقق می یابد نه ظرفی برای ایجاد یک روابط انسانی بهتر بلکه ابزاری برای همنوع آزاری و ایجاد سلطه در قدم اول در تشکیلات و در مرحله دوم در کل جامعه با هدف بدست گیری قدرت سیاسی است.

بنابراین انسانهایی که تحت سیطره ایدئولوژی رجوی (انقلاب ایدئولوژیک با هفت بند آن) تربیت یافته اند دارای فرهنگ و هویت خاصی هستند که میتوان از آن تحت عنوان "شخصیت کاذب فرقه ای " نام برد.

بدین ترتیب در چنین فرآیندی است که مجاهدین با عضو گیری و تحت سلطه گرفتن فکری و جسمی و ایجاد ظرفی برای تربیت و حضور اعضا در آن که صرفا در راستای تامین کننده منافع گروه انجام میگیرد هویت سازی میکنند.

و البته آنچه که در ایدئولوژی مجاهدین تلاش شده است ارزش بنیادی برای تحقق اهداف اصلی گروه جا انداخته شود ، مقولاتی چون ؛ انقلابی بودن، جهاد، شهادت، رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی ، برابری ، قسط و عدل و . . . است که انگیزه های لازم برای جنگ مسلحانه را زمینه سازی و توسط رهبر "عقیدتی" در اعضای تشکیلات تقویت میشود.

در پهنه سیاست هم رجوی به مقوله ایدئولوژی ، به عنوان علم کسب قدرت نگاه میکند و دقیقا از همین نوع نگرش است که رجوی تلاش میکند بدون حفظ اخلاق سیاسی و بدون مقید بودن به اصول و پرنسیب های اجتماعی و ملی گرایی و طن پرستی از هر وسیله ای در راستای رسیدن به قدرت استفاده کند و تشکیلات را در هر بستری و با هر جریان و قدرتی که خواسته های گروهی او را تامین کند همراه سازد

بنابراین، محتوا و سازمان کلی ایدئولوژی تشکیلات رجوی در ذهن جمعی اعضای تشکیلات ، تابع خصوصیات گروه در قالب ساختار فرقه ای آن است .

بنابراین ایدئولوژی مجاهدین در واقع سازماندهی اطلاعات و کنش های اجتماعی و نهادی است که هر عضو "مجاهد خلق" را تعریف میکند و اینکه چه کسی به تشکیلات تعلق دارد و چه کسی در بیرون از حصارهای آن جای میگیرد و چه کسی میتواند در تشکیلات فرقه پذیرفته شود و چه کسی نمی تواند پذیرفته شود.

لذا به تبع کارکردهای اجتماعی ایدئولوژی رجوی است که تشکیلات مجاهدین طی چندین سال گذشته و متناسب با اهداف خود بستر جذب را فراهم و شروع به عضو گیری در سطح جامعه ایران کرده است.

مجاهدین حقی بیشتراز دیگران در حکومت کردن و حضور در جامعه سیاسی ایران برای خود قائلند. مجاهدین مشروعیت خود را با توسل به ایدئولوژی خاصی که ساخته رهبری تشکیلات مجاهدین است توجیه میکنند. مجاهدین برای حفظ سلطه خود بر تمامی زوایای زندگی اعضای خود لاجرم به محیطی ایزوله نیاز دارند که نهایتا آنها را به یک گروه سکتاریستی و جدا افتاده از مردم که در تقدیر چنین گروههایی با چنین ایدئولوژی هایی است تبدیل میکند و در قدم بعدی خواهان بسط و گسترش تفکرات فرقه ای در کل جامعه ایران هستند تا بدین ترتیب و با بدست گرفتن قدرت سیاسی برنامه یکدست سازی خود را بر تمامی آحاد مردم و در تمامی ابعاد زندگی آنها را گسترش دهند و البته اگرچنین امری تحقق یابد باید در انتظار یک فاجعه عظیم انسانی هم بود.

حاکمیت خمرهای سرخ به رهبری "پل پت" بر کشور کامبوج طی سالهای 1975 تا 1979 یک نمونه عینی و تاریخی از ایدئولوژی های هویت سازی است که با هدف سلطه بر زندگی سیاسی و اجتماعی مردم این کشور با پندارهای رهبری گروه باعث شد نزدیک به دو میلیون انسان جان خود را از دست بدهند بنحویکه نسل کشی در این کشور توسط تمامی ارگانهای حقوق بشری و بین المللی نیز تائید گردید.

نتیجه اینکه :

1 - قرارگاه اشرف نمادی از ایدئولوژی فرقه ای مجاهدین است که با فرو ریختن آن ایدئولوژی رجوی هم فرو خواهد ریخت.

2 - انقلاب ایدئولوژیک که ابزار اعمال فرقه گرایی در تشکیلات مجاهدین است صرفا برای مهار و کنترل بر اعضای تشکیلات مجاهدین طراحی نشده است . مجاهدین تشکیلاتی است که بشدت دنبال قدرت سیاسی در ایران است. لاجرم در طراحی روش های سلطه بر آحاد جامعه و مردم نیز مجاهدین تلاش دارند از الگوی انقلاب ایدئولوژیک نهایت استفاده را بکنند.

3 - حال بخوبی میتوان به اهمیت قرارگاه اشرف بمثابه ظرف ایدئولوژی و بمثابه نمادی از آنسوی افکار و ایده های سلطه گرانه رهبری مجاهدین پی برد که چگونه با تمامی وجود تلاش میکنند آنرا را حفظ کنند.

4- مجاهدین میتوانند با خروج از قرارگاه اشرف حضور فیزیکی خود را در کشورهای مختلف حفظ کنند ولی نمی توانند مانع از فرو ریختن ایدئولوژی خود ساخته رجوی در تمامی جنبه ها و صور آن شوند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کمپ موقت ترانزیت، طناب دار مجاهدین

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، بیست و نهم فوریه 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-کمپ
%20موقت%20ترانزیت،%20طناب%20دار%20مجاهدین/17576


اکنون بیش از یک هفته است که از حضور اولین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف در کمپ موقت ترانزیت با هدف اخراج مجاهدین از خاک عراق میگذرد.

بنابراین مجاهدین بشدت تلاش میکنند به هر بهانه ای کمپ موقت ترانزیت را در تمامی جهات آن اعم از زیرساخت ها ، وسعت ، امکانات بهداشتی ، صنفی و . . . زیر علامت سوال ببرند و در این رابطه از هیچ ترفندی در بدنام کردن کردن کمپ و توهین به مسئولین عراقی و یونامی فروگذار نمی کنند. از خرابکاری در تاسیسات کمپ گرفته تا دیده شدن مارهای افعی در زیر بنگالها و یا اینکه ساکنان کمپ بصورت نوبتی از صندلی استفاده میکنند، تعداد استفاده از سرویس های بهداشتی نوبتی و همراه با صف است را ". . . ناشی از کمبود امکانات و متروکه بودن محل و زیر ساختهای کمپ . . . " تلقی کرده و نتیجه گیری میکنند که : " ترتیبات جابجایی ساکنان اشرف به لیبرتی تفاوتی با انتقال اسرای جنگی ندارد" .

این روزها که هم ، نفس مجاهدین و هم، اطلاعیه‌های آنها در رابطه با وضعیت کمپ به شماره افتاده است و نامه نگاریهای خانم مریم رجوی به آقای بان کی مون، دبیرکل ملل متحد، خانم هیلاری کلینتون، وزیرخارجه آمریکا و بارونس اشتون، نماینده عالی اتحادیه اروپا پایانی ندارد ، تلاش میکنند تا ضمن زمینه سازی های مقدماتی و ارائه یک تصویر بد از کمپ موقت ترانزیت، حمایت های سیاسی نسبت به خواسته ها و اهداف اصلی شان بدست بیاورند.

نتیجه اینکه مطابق آنچه که فوقا گفته شد مجاهدین تلاش دارند در ایده آل ترین شکل حضور در کمپ موقت ترانزیت را از پروسه انتقالشان به کشورهای ثالث حذف کنند و در بدترین شق به حداقل خواسته هایی که برای حضور در کمپ موقت ترانزیت اعم از امکاناتی و یا تشکیلاتی بدان نیاز دارند برسند .

بنابراین مجاهدین و برای چندمین بار ولی با ادبیات متفاوت و از زبان ساکنان اشرف در نامه هایی به دبیرکل ملل متحد آقای بان کی مون نوشته اند: ". . . ما بدون تضمینهای حداقل نمی توانیم هیچ گونه جابه جایی را بپذیریم. رژیم ایران و دولت عراق می خواهند با تأیید شرایط خود در لیبرتی توسط یونامی، ما را بین مرگ و تسلیم به فاشیسم دینی، مخیر کنند . . . ".

و اما در جدیدترین اقدام فریبکارانه، مجاهدین تلاش کردند حول موضوعات انسانی که در افکار عمومی جایگاه خاصی دارد تمرکز نموده و مظلوم نمایی کنند تا شاید موفق به کسب برخی امتیازاتی که خواهان آن هستند بشوند.

در همین رابطه شورای ملی مقاومت مجاهدین طی اطلاعیه در هشتم اسفند اعلام کرد : " نیروهای سرکوبگر از ورود مواد غذایی و داروهای ساکنان به لیبرتی جلوگیری می کنند" .

در این اطلاعیه مجاهدین اعلام کردند که نیروهای عراقی در تاریخ ششم اسفند مانع از ورود داروهای چند تن از ساکنان لیبرتی شدند که از اشرف برای آنها فرستاده شده بود. همچنین آنها اعلام کردند در روز هفتم اسفند یک تریلی حامل مواد غذایی و چند آبگرمکن برقی را ، که مجاهدین با هزینه خودشان خریداری کرده بودند به داخل کمپ راه ندادند و تریلی مزبور مجبور به بازگشت شد.

البته پر واضح است که تمامی اینها بهانه است . چطور ممکن است کسی که دارویی را بطور ثابت مصرف میکند با خود نبرده باشد . در ثانی آیا مگر همین نفرات نمی توانستند از طریق امداد کمپ درخواست دارو کنند ؟ که حال مسئولین سازمان مجبور شدند از قرارگاه اشرف برای آنها دارو بفرستند !

بدیهی است که علت همه این بهانه تراشی های مجاهدین این است که مجاهدین نمی خواهند قبول کنند که کمپ موقت ترانزیت در عراق که تحت نظر سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی پناهندگان اداره میشود دارد بعنوان یک کمپ پناهندگی در عراق به رسمیت شناخته میشود.

و مجاهدین باز بخوبی میدانند کسانی که در حال حاضر در کمپ موقت ترانزیت بسر میبرند دیگر هیچ عضویتی در تشکیلات مجاهدین نداشته و صرفا "پناهجویانی" هستند که مثل هر کمپ پناهندگی دیگر در سراسر دنیا منتظر رسیدگی به وضعیت شان توسط کمیساریای عالی پناهندگان هستند.

بنابراین هرچه زمان میگذرد کمپ موقت ترانزیت نیز در عراق به عنوان یک کمپ پناهندگی رسمیت بیشتری پیدا میکند و مجاهدین هم باید بیشتر به قوانین آن تن دهند و این همان طناب داری است که مدتهاست در انتظار مجاهدین بوده که از این سرنوشت محتوم گریزی نیست. 
 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

درماندگی رجوی و افعی های لیبرتی!

 

 

حامد صافپور، فریاد آزادی، بیست و هشتم فوریه 2012
http://www.faryade-azadi.com/2Haupt/Afie%20Liberti.HTM

 

با آغاز مرحلۀ جدید عملیاتهای مریم رجوی در خط مقدم نبرد با بورژوازی که با رمز «کارزار آزادی» استارت خورده است، سردرگمی ها و هزیان گویی های سران و رهبران این فرقۀ مخوف مذهبی شدت گرفته است. گویا هرچه هشدارهای بین المللی به رهبران فرقه برای خروج بدون خونریزی و تنش از اشرف بیشتر می شود، مریم و مسعود رجوی بیش از گذشته خود را در مواجهه با فروپاشی محتوم تشکیلات و افشا شدن جنایتها و خیانتهای می بینند و لاجرم عنان از کف می دهند و به یاوه گویی می افتند.

در همین رابطه، لطفاً به مطلب زیر که در سایت افشاگر مجاهدین منتشر شده است نگاهی بیندازید و شدت استیصال آنان را در رابطه با فاجعه ای که 8 سال پیش مریم رجوی پیشبینی کرده بود ببینید. لازم به ذکر است که مریم رجوی یکسال بعد از اشغال عراق، خروج از اشرف را یک فاجعه خوانده بود:

http://ir-efshagari.com/index.php?option=com_content&view
=article&id=5072:catrin&catid=3:2010-12-28-06-02-26&Itemid=4

 

(((بعد از ظهر روز شنبه 6 اسفند (25فوریه) در نزدیكی بنگالهای استراحت لیبرتی چندین مار و افعی دیده شد و ساكنان توانستند دو مورد آن را بگیرند. این ناشی از متروكه بودن این محل غیرقابل سكونت و زیر ساختهای فاجعه بار این كمپ است كه آمادگی و انطباق آن با استانداردهای انساندوستانه در آخر ژانویه مورد تأیید آقای مارتین كوبلر و تكنسین سرپناه ‌سازی او قرار گرفته بود. در عین حال گشت مأموران مسلح عراقی در محوطه كوچك اقامت ساكنان روزانه 30 الی 50 بار ادامه دارد.

عكس مارها، تصویر طلایی لیبرتی را مخدوش می كند و آنچنان كه آلن درشوویتز دو روز پیش در كنفرانس واشینگتن گفت چیزی جز رسوایی باقی نمی‌گذارد. برجسته ترین وكیل جنایی جهان افزود: «ما فورأ به یک کمیسیون حقیقت یاب نیاز داریم که چگونگی ارتکاب این کلاهبرداری را کشف کند. چه کسی این جهنم و زباله دان را تائید نمود؟ چه کسی مدعی شده که وضعیت آنجا منطبق با استانداردهای سازمان ملل است؟ کسی وجود دارد که مسئول ارتکاب این کلاهبرداری است و 400 انسان بیگناه را مجبور کرده که زندگی خود را به خطر بیندازند و سلامت آنها را تهدید کرده چرا که آنها را در معرض محیطی آلوده به زباله و عوامل دیگر قرار داده است. ما باید در این باره تحقیق کنیم».)))

رهبران فرقه باز هم مثل همیشه با نام مستعار «شورای ملی مقاومت» هیاهو به راه انداخته اند که این کمپ «غیر استاندارد!» است و از قول نفرات موجود در کمپ درخواست بازگشت به اشرف را نموده اند!. کارناوالهای مضحک زوج رجوی برای مخدوش کردن اذهان بین المللی پایانی ندارد و از روز انتقال 397 تن به لیبرتی به ناگاه از تمامی سوراخ سنبه های این کمپ دود سوزش «استاندارد» به هوا برمی خیزد:

یکروز زباله ها استاندارد کمپ را به هم زده اند...

یکروز ژنراتورها سوخت ندارند...

یکروز دوربینهای حفاظتی مشغول جاسوسی و شنود شده اند تا اخبار سرّی کمپ را به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برسانند (گویا مریم رجوی در تمامی کوچه بازارها و ادارات فرنگ چشمش به چنین وسایل عجیب و غریبی نیفتاده که جهت کنترل و حفاظت نصب شده اند و در عصر حجر زندگی می کند و نمی داند که این وسایل برای جاسوسی نیست)...

یکروز مشکل کمبود اینترنت و گیرنده های ماهواره ای پیش می آید و ساکنان لیبرتی موفق به دیدن اخبار جهان آزاد نمی شوند (که گویی در اشرف همگی به اینترنت و ماهواره وصل مجهز بوده اند)...

یکروز ساکنان لیبرتی نیازمند به دیدار خانواده هستند (انگار نه انگار که دهها خانواده به مدت سه سال جلوی اشرف خواهان دیدار با عزیزانشان بوده اند و رجوی اجازه نمی داد)...

یکروز پلیس به شکل غیر استاندارد کمپ را حفاظت می کند (که گویی طی سالهایی که آمریکاییها در اشرف و در کمپ جدا شده ها بودند کاری غیر از این انجام می دادند و گویا رجوی فراموش کرده که سربازان آمریکایی شبی سه بار وارد چادرهای خواب نفرات می شدند تا سرشماری کنند و صدای پوتین آنها روی تخته ها خواب از سر آدمها می پرانید و شکایتها هم به جایی نمی رسید و گاه حتا نیمه شب آدمها را با نعره بیدار می کردند و به حیاط می بردند چون چند سرباز بی سواد قادر به سرشماری نبودند و به اجبار توی سرمای زمستان همه را به خط می کردند)...

و امروز نوبت هجوم مارها و افعی ها رسیده که کمپ را غیر استاندارد کند!!!!

عجبا که رجوی مدعی است عراق موطن مجاهدین است و ربع قرن آنجا حضور دارند و خود را به نفهمی زده است و دیگران را هم مثل خود می پندارد!. برای اینکه مریم رجوی تصور نکند با ملتی کور و کر مواجه است، برایش چند نکته را یادآوری می کنم:

خانم مریم قجرعضدانلو

مقدمه: لطفاً اینهمه خود را مضحکۀ عرصه های سیاسی و بین المللی نکنید!

و اما آیا شما این مار را به اسم افعی می شناسید؟

آیا نمی دانید که در این ماه تا اواسط بهار (در سراسر عراق از شمال تا جنوب) مارها و کژدم ها و هزارپایان و دیگر حشرات زایش می کنند و همه جا پر از بچه مار و کارتنک و کژدم و هزارپا می شود؟

آیا خبر نداشتید که در خود اشرف هزاران مار و بچه مار وجود داشت و بارها از سوی کمیتۀ امداد قرارگاه اطلاعیه صادر شده بود و مشخصات اینگونه مارها و کژدم ها و کارتنکهای بزرگ را هم به اطلاع رسانیده بودند که خطرناک نیستند؟

آیا خبر ندارید که مارهای خیلی بزرگتر از این در اشرف وجود داشت؟ اگر کسی به شما نگفته بود بگذارید موارد متعدد آنرا من برای شما گزارش کنم: یک مار به طول 1.5 متر و قطر 5 سانتیمتر در محل نگهبانی ضلع جنوب، یک مار به همین اندازه داخل تصفیه خانۀ آب خیابان 100، مارهای کوچکتر در مقر سررشته داری و مرکز 12 و قرارگاه هفتم و انبوه موارد دیگر را شخصاً خودم دیده و گرفته ام. یک مورد آن نیز پشت دست مرا در همان اشرف گاز گرفت که هیچ مشکلی هم نداشتم چون سمّی نبود. در یکی دیگر از مقرهای ما درست داخل چادری که 10 نفر در آن بودیم یک مار به همین قطر و طول آمده بود که بچه ها آنرا با بیل کشتند. آیا باز هم مدعی هستید که لیبرتی غیراستاندارد است؟ آیا لازم است بگویم در اشرف سالانه چه تعداد کژدم را نفرات در محلهای عمومی و مسکونی می کشند؟

خانم مریم عضدانلو

آیا واقعاً بحران تشکیلاتی و سیاسی و ایدئولوژیکی به حدی عمیق شده که لازم است شما اینگونه خود را مضحکۀ عام و خاص کنید؟ باور کنید اگرچه دست شما تا حدی غیرقابل بخشش در خون و در جنایت و خیانت است، اما من شخصاً با شما دشمنی شخصی ندارم. هرچه می خواهید باز هم تهمت بزنید و فحاشی کنید و تمسخر کنید، اما اینهمه خود را سبک کردن و حقیر کردن طبیعی نیست. حداقل شأن و پرنسیبهای سیاسی را رعایت و برای فردای خود آبرویی هم ذخیره کنید. قبلاً به ما یاد داده بودی که در هر کاری جمعبندی داشته باشیم. حال خودت بیا و لحظاتی گذشته را جمعبندی کن! ببین در همین چندماه اخیر و به طور خاص هفته های اخیر چقدر ضد و نقیض به هم بافته ای و چقدر حرفهای بی پایه و اساس زده ای و چقدر خود را جلوی دست و پای این و آن سیاستمدار بازنشسته و مفتخور انداخته ای تا با گرفتن پولهای هنگفت به حمایتت برخیزند!؟ آیا از این امامزاده های قلابی معجزه ای جز اینکه خود را از مردم کشورت دورتر و دورتر کنی حاصل شد؟ اگر جواب منفی است، پس بیا دست از این حقارت چندش آور بردار و با کرنش جلوی هر شخصیت بی ارزشی خود را بیش از این به ذلّت و خواری نینداز!

یک لحظه به یاد بیاور ابتدای انقلاب چگونه مسعود جلوی صدها هزار نفر سخنرانی می کرد و امروز حتا صدنفر را نمی توانید بدون دستمزد یکجا جمع کنید و ناچار هستید با صرف هزینه های نجومی تعدادی پیر فرسودۀ سیاسی-نظامی خارجی را گرد آورید و تبلیغ نمایید. آیا همین یک مورد کافی نیست که به اشتباهات استراتژیک خود فکر کنید و دیگر اینهمه دچار کابوس فروپاشی نشوید و آسمان و ریسمان را به هم گره نزنید که از داخل آن بخواهید مدل «استاندارد» بیرون بکشید؟

خانم قجرعضدانلو

باید خود را با دنیای جدید تطبیق دهید. یادتان هست به ما یاد می دادید که دوران را دریابیم؟ الان نوبت شماست که دوران را دریابید و خود را با دنیای جدید تطبیق دهید و به قول خودتان «انقلاب» کنید. دیگر جامعۀ بین المللی بیش از این نمی تواند بازیهای شما را بپذیرد و بالاخره صدای فریاد آنها هم به هوا برخواهد خاست.

اینها را گفتم که نصیحتی کرده باشم وگرنه خوب می دانم که اینهمه بازی از کجا سرچشمه می گیرد و چرا مدام نالۀ استاندارد سر می دهید. شما می خواهید از هر طریقی جلوی فروپاشیدن اشرف را بگیرید چون مبدل به شیشۀ عمر دجالگری شما شده است و بدون اشرف نه تنها دیگر ابزار رمل و اسطرلاب شما از دست می رود بلکه دیگر شعارهای استراتژیک شما هم نقش برآب می شود، ضمن اینکه منبع درآمد شما و آزمایشگاه مغزشویی شما هم نابود می شود. به جز این، باز شدن دربهای اشرف آغاز افشای بسیاری کثافتکاریها و خیانتها و جنایتهای شماست. شما می خواهید اشرف را باز هم به همان شکل نگه دارید تا وقتی که فرجی حاصل شود و جنگی در بگیرد و تغاری بشکند و ماستی برای کاسه لیسی شما بر زمین بریزد ولی دیگر باید آرزوی رسیدن به قدرت را به فراموشی بسپارید و خود را با دنیای جدید همرنگ سازید.

دیر یا زود همه چیز پایانی دیگر خواهد گرفت، بهتر است به جای این بازیها انرژی خود را روی آینده ای بدون اشرف و بدون عراق بگذارید و اجازه دهید این آدمها خود تصمیم بگیرند برای سرنوشت خود.

راستی چه اتفاقی در لیبرتی در حال وقوع است که شما اینگونه تلاش دارید نفرات را به اشرف بازگردانید؟ رفتن آنها چه تأثیری در نفرات دیگر گذاشته است که مدام از بد بودن لیبرتی سخن می گویید؟ شاید از همان تبلیغات ضد «تیف» باشد که قبلاً می کردید تا ما از ترس چنین محیطی فرار نکنیم! ولی دیدید که با همان حال نزدیک به 700 تن فرار کرده و به تیف رفتند.

دوران را دریابید و بیش از این خود را رسوا و تحقیر نکنید!

حامد صرافپور
28 فوریه 2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

استعمارگر فرتوت، روباه پیر، لورنس اشرف، ویلیام بنگال

 

 

میترا یوسفی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و هفتم فوریه 2012
http://www.cibloggers.com/?p=9875

 

مایه ننگ حزب کارگر!

آری، آن تداعی کننده ی زشتی های بی شمار عاقبت دست ازسر این جهان برداشت تا در غیابش

روزهای بهتری طلوع کند و شب های خوش تری در راه باشد. همان که به پیروی اسلافش در علم کردن اشرف پهلوی برعلیه رستاخیز دکترمحمد مصدق، جهت انتقام جویی ازانقلاب ایران دست بدامان چرکین مریم رجوی شد تا چون جدش لورنس که ترک وعرب را بجان هم انداخت. ایرانی را به جان ایرانی بیندازد. این ضدانقلاب کور کینه توز، افراطی تر از محافظه کاران افراطی. به ادعای رجوی ها که سالهای سیاه طولانی، بلافاصله پس از شکست رجوی درصحنه ی سیاست ایران به همکاری ننگین تنگاتنگ و خائنانه با او تن دردادند، رابین کوربت از نخستین لحظه ی اعلام وجود انقلاب ایران، بااین پدیده، بنا برعقاید متحجر استعمارگرانه و گریه و حسرت حتی پیش ازآن، برغروب خورشید امپراطوری بریتانیا، دشمنی ورزید. بی گمان وبطور مشهود، اگر رجوی باآن عقاید تندوتیزانقلابی وضدامپریالیستی! تاکتیک ها، شعارها وسرودهای آنچنانی، پیروزانقلاب بود، در اختلاف صدوهشتاد درجه با امروز، رابین کوربت دشمن رجوی می شد و با حریف رجوی،( اگر اتحاد و حمایت کوربت را می پذیرفت) می ساخت.

کوربت دربند تفکرانگلیسی هایی بود که کاروبارشان گشت وگذار برممالک استعماری. از آن دسته که تعطیلات زمستانی شان در آفریقا به شکارچی گری می گذشت سوار بر تخت روانی بدوش بومیان استعمار زده، شکار بی خطری که بومیان جلودار خطر می شدند و راه بازمی کردند تا طبقه منفور وعفونت زده ی بالای انگلیس موسوم به « آریستوکرات » اشراف و نجبا، تیرش را شلیک کنند و بالای سر قربانی، با ژست فول شکارچی عکس یادگاری بگیرند. تا صفحات هند که « صاحب » خطاب شده وبجان مردم یا فیل ها می افتادند. شهرت این کارها تا اینجاست که در هنرموسیقی «پاپ»، « بنگالو بیل» توسط هنرمند ازیادنرفتنی « جان لنون»، در ترانه یی ماندگارشد.

(درهمان ایام که طبقه ی زحمتکش انگلیس در معادن و کارگاه ها برای یک لقمه نان هرروز قربانی می دادند.)

همآنان که اگرچه براستعمار تاریخی ورسمی ایران زمین دست نیافتند اما سالها از خون ملت و نفت ملک نوشیدند و به اشاره یی عمیق درخاطرات « منوچهر فرمانفرماییان»، حوالی خطه ی خوزستان به مستخدمین ایرانی خانه هایشان جهت تحقیر، اجازه کفش پوشیدن نمی دادند وپای برهنه در حضور میهمان ایرانی شان، خدمت می گرفتند. با این تفاصیل و شهود انکارناپذیر چه جای شکی در اصرار و حمایت « رابین کوربت » به برده داری تاثرآور ، بیگاری وانزوا، ودیگرشرایط ضد انسانی حاکم در قلعه ی بدنام اشرف؟

« رابین کوربت» انگلیسی متولد استرالیا ی استعماری بود با بلیه یی که برسربومیان آن سرزمین رفته است، و نه حتی وارث ویا میراث گزار « لرد» کذایی که رجوی مدعی جامعه بی طبقه توحیدی، آنهمه به لاف وگزاف می برد وجار می زند. بلکه لقبی تشریفاتی که در تعارفات معمول و کهنه ی انگلیسی و خدا می داند با چه کلکی وطی چه راه ناصوابی درسال۲۰۰۱ گرفت. بدون تلاش برای تحصیل دانشگاهی کار حرفه یی اش را به صورت یک سری دور و تسلسل مطبوعات چپ وراست انگلیسی آغاز کرد تا سال ۱۹۷۴ که در وسوسه جاه طلبی به کاندیداتوری حزب کارگر برای یک ناحیه کوچک انتخاباتی دست یازید وپس ازیک دوره باخت. ۱۹۸۳ به حومه ی غالبا پیروز حزب کارگرشهر بیرمنگام « همل همستد»آویخت و با اختلاف ۲۵۰ رای از رقیب محافظه کارش برد و همراه یک سری اعمال تبلیغاتی و نمایشی تا سال ۲۰۰۱ چنگ انداخت. طول دوران عضویت مجلس او، به خصوص از دوره ی دوم می تواند با کمک های مالی رجوی باشد که بی حساب وحسابکارانه برعلیه ایران توسط صدام حسین وربودن حقوق ملت عراق پشتیبانی می شد.

«رابین کوربت» همچون فرقه ی تحت حمایتش، منافقی بیش نبود. بروی کاغذ وحرف وجنجال تبلیغاتی، حامی سازمان « حقوق کودکان» واما زیر یک بام ودوهوا، به کودک ربایی اعضای فرقه توسط رجوی رضایت داده و مظالم رجوی را بیرحمانه لاپوشانی می کرد.

درظاهر از حقوق زندانیان دفاع می کرد و همزمان درنهایت قساوت وقت صحبت از آنچه بر زندانیان رجوی در پادگان هولناک اشرف می گذشت کور و کر و گنگ می شد. درسیستم یک طرفه و بغایت غیر دموکراتیک او، راهی برای دیدن روی دیگرصفحه وشنیدن شهادت های قربانیان فرقه، وجود نداشت.

رجوی با کیش شخصیت او بازی ها کرد. درپایگاه بدنام فرانسوی رجوی حومه ی پاریس با ریختن گل به زیرپا و گلبرگ به سرورویش خوب بازی اش دادند تا درجهت حفظ آن موقعیت مسخره، ازننگ بی آبرویی و رسوایی نهراسد. وقتی خبر مرگ « رابین کوربت » را به نازنینم دادم، به مثابه یک سیاستمدار انگلیسی ، پرسید او را با رجوی چه کار؟ ضمن شرح مختصری از نمایشات مسخره ی مرسوم در « اور- سور- اوآز» گفتم که برایش تعجب آور بود و هنوزتاکید می کرد، رجوی ها شاید دست به چنین بازی بزنند، آنها چرا قبول می کنند؟

آری آنها ملعبه ی رجوی شده اند از « دانیل میتران» گرفته تا « یهودی منوهین» که پیش ازانقلاب بارها میهمان خانواده سلطنتی بود و وقتی کیا وبیای آنها تمام شد، رفیق دشمنان پهلوی شدند.

« رابین کوربت» جهت بزک چهره ی هولناک رجوی، جرات حضور در برنامه ی « به عبارت دیگر» یافت، اما چشم ولی نعمتش را کور کرد. آقای « فانی » چنان یقه اش را گرفت، پوستش را کند وچارمیخ کرد تا صریحا بگوید «برای من دانستن حقیقت مهم نیست» و چه بیهوده کوشید از اتهام بی پرده وسوال تند« آیا به شما پول پرداخت می کنند» بگریزد. وقتی هم کوشید رجوی رسوا را جانشین سکولار و دموکراتیک ( لابد به اعتبار فاکتورگرفتن ازپسوند وپیشوند « سید » و« اسلام» وهواکردن« محدثین» و« داعی» تروریست با کت وشلواردر معرکه های تبلیغاتی) بخواند، به ریش تراشیده ی خودش ولچک سرمریم رجوی خندید. تماشای چهره ی ناپسند وصدای بویناکش بس آزاردهنده بود.

او ظاهرا عضو حزب کارگر ولی برای خودش چرچیلی بود. این جور آدم ها به مردم خودشان هم رحم ندارند چه رسد به انقلاب کشورهای دیگر و به خطرافتادن منافع طبقاتی شان. سرکوب سرآسیمه وموج دستگیری های بی رودربایستی طی تظاهرات اخیردانشجویان خودی، چندان فاصله یی با ادعای کوتاه مدت در مورد دانشجویان ایرانی نداشت. دانشجوی جوان ونخبه یی را به مناسبت صعود بر مجسمه ی «نلسون» زندانی کرده وحکم اخراج او از دانشگاه آکسفورد به میان آوردند.

مهم ترین نحوه ی شناخت سیاستمداران این چنینی را می توان از یک مامورانگلیسی بنام « ویلیام استفنسون » شنید. حقیقت دردناک آنک حین جنگ دوم جهانی یک تیم از سازمان اطلاعات انگلستان « کد» سری آلمانی ها را کشف کرد که شامل اطلاعات بمباران شهر« کاونتری» با ذکردقیق تاریخ هم می شد. به صلاحدید چرچیل به مردم جهت تخلیه ی شهر اطلاع داده نشد، مبادا آلمانی ها از جریان «لو » رفتن کدهای سری آگاه شوند.( لابد برای مقاصد خاص تری به نفع خودش لازم داشت) نتیجه ی این سیاست بیرحمانه کشته شدن دوهزار شهروند « کاونتری» در یکی از هولناک ترین بمباران ها بود. اگر کشف رمزها به نجات جان دوهزارنفر نرسید، چه فایده دیگری داد؟ چرچیل هم انتخابات را علیرغم تمهید سورچرانی پیروزی در جنگ، باخت.

« رابین کوربت » تابع سیاست های کهنه ی انگلیسی بود باکارنامه ی سنگین ضدحقوق بشری و قاضی یکطرفه که بی گمان مجازات جنایاتی را که مرتکب شد، دریافت خواهدکرد.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد