_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

مریم رجوی خس وخاشاک کم آورده رفته زیمباوه

 

 

جلیل عبدی، دوازدهم مارس 2012

 

سرکرده گروه تروریستی مریم خانم بد جوری تو مخمصه افتاده ودچار هذیان گویی شده است ودست به هرخس وخاشاکی میزند وتلاش میکند تا ازوضعیّت پیش آمده نهایت سوءاستفاده را بکند وتواین راستا به هردری میزند تا صدایی بشنود ولی کفگیرمریم خانم درشیادی وعوامفریبی کاملاً به ته دیگ خورده است.

مریم خانم اینبارسراززیمباوه درآورده است وبا ردیف کردن یک تریلی اسامی با عنوان های عجیب وغریب که حتّی وجودشان هم ممکن قابل اثبات نباشه.چراکه سرکرده گان فرقه تروریستی درجعل کردن نامه وطومارهم خیلی استادند.

مریم رجوی تلاش کرده خواسته های نامشروع خودش را تحت عنوان فراخوان به دبیرکل ملل متحد توسط اتحاد ملی سازمانهای غیردولتی زیمباوه دارای رتبه مشورتی درسازمان ملل متحد بیان کند!!!

وامّا خانم رجوی دراین نامه خواسته های فرقه رجوی را با ذکرچند نکته بیان کرده است که قابل بررسی هستند.

* هرگونه قرارداد باید باحضوروتأیید ساکنان اشرف باشد!!

دراینجا باید به خانم رجوی گفت که خیلی درتوهّم هستی اولاًشما یک فرقه تروریستی هستید ودولت عراق هرگزشما روبرسمیّت نشناخته است.دوماً برای همه کاملاً واضح هستش شما هیچ حقی برای ساکنان اشرف قائل نبودید ونیستید وازاون بیگناهان به عنوان برده سوءاستفاده میکنید ومنظورشما سران جنایتکارفرقه هستند که به دستورشخص شما وآقای رجوی جنایات زیادی برعلیه مردم عراق مرتکب شده اند که تحت پیگرد قانونی هستند وحالا شما میخواهید سران جنایتکارفرقه وشخص خودت درعراق به رسمیًت شناخته بشید!!!

*نیروهای عراقی باید درخارج ازکمپ مستقرشوند!

دراین موردهم باید به خانم رجوی گفت که درتمام دنیا هرکمپی را نیروی پلیس حفاظت میکند وخود کشورمیزبان هست که تشخیص میدهد نیروهایش کجا مستقرشوند.

*حضورپلیس داخل کمپ به خاطروجود1000زن مسلمان غیرقابل قبول است!!

وامّا تواین رابطه خانم رجوی آیا مطمئن هستی که الان 1000زن مسلمان دراشرف امنیت وآسایش دارند....یا اینکه درمنطق شما امنیت وآسایش آنها این است که ازدنیای بیرون وزندگی آزاد جدا بوده وچون بردگانی دردوران پارینه سنگی وقرون وسطی بوده و...این زنان رنگ آفتاب ومهتاب را نبینند ودرملک مطلق تو ورجوی باشند!!! شاید هموطنان وزنان آزاده دنیا خبرنداشته باشند که برزنان درکمپ اشرف چه میگذرد.

فقط اشاره ای کافی است که بگویم طی این سالیان در کمپ اشرف ،زنان از کوچکترین و اولیه ترین حقوق انسانی محروم بوده و همواره تحت یک استثمار وحشتناک فکری و فیزیکی قرار داشته اند.زنان و دختران ساکن در کمپ اجازه دیدار با هیچ مردی را ندارند ؛ حق انتخاب لباس و پوشش مورد نظر خود را ندارند ، اجازه هیچ اظهار نظری را ندارند و اجازه تردد به هیچ مکانی که در آن محل ها مردان باشند را ندارند ... و به مانند بردگانی که فقط بایستی مطیع اوامر تشکیلات بوده و تمام عواطف شان را نیز نثار رهبری کنند!!! وهمواره بصورت اسیرانی جدا از دنیای بیرون نگه داری میشوند.

حال خانم رجوی نگران چه می باشید ؟ احتمالا یا اینکه زنان مسلمان!!
با دیدن دنیای بیرون و سربازان عراقی شورش کنند و یا اینکه نگران
مسائل شرعی هستید که نبایستی رنگ این زنان را کسی خارج از کمپ ببیند!!!

و در هر حال در رابطه با اصرار به استقرار نیروهای عراقی در خارج کمپ و این همه پافشاری بر عدم تماس اسرای کمپ با نیروهای عراقی و خانواده ها و ندیدن دنیای بیرون برای چیست و فکر میکنید تا کی ؟ میتوانید اعضای درون کمپ را بی اطلاع از واقعیت های جهان به بندگی خود وادارید؟ تا کی ؟
بی شک جواب این همه جنایت را که برعلیه زنان ومردان ایران زمین درکمپ بد نام اشرف تواین سالیان مرتکب شده اید پس خواهید داد.

* به حق مالکيت ساکنان اشرف بر اموال و دارايی هايشان بايد احترام گذاشته شود و هرگونه دخل و تصرف در آن نقض قوانين بين المللی است!!!

وامّا بازخانم رجوی ازکی شما به فکراموال ودارایی های ساکنان اشرف افتاده اید؟!!!

ومگرتواین سالیان ساکنان اشرف مالکیت کوچکترین وسیله ای روداشتند شما اسیران اشرف را به بدترین شکل ممکن استثمارمی کردید ما شاهد بودیم درحالیکه زنان ومردان ازصبح تا شب جان می کندند وخیلی وقت ها هم ازفرط خستگی ازحال می رفتند شما اصلاً صحبت ازمالکیت فردی نمی کردید!!

فقط خودت وآقای رجوی ازبهترین زندگی برخورداربودید.

ولی خانم رجوی تواین رابطه باید اشاره کنم تمام اموال ودارایی ها درکمپ اشرف متعلق به اسیران دربند بوده وخواهد بود وباید که زیرنظر همان کمیساریا و صلیب سرخ و همان سازمان ملل بایستی به تک تک ساکنان داده شود ونه به سران سازمان که برای مخارج خرابکاری و استخدام مزدور و سخنرانی های اجاره ای و مهمانی های آنچنانی و.... شما صرف شود.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مریم رجوی میخواهد فرقه تروریستی درمرزاردن مستقربشه!!!

 

 

جلیل عبدی، چهارم مارس 2012

 

مریم رجوی طی اطلاعیه ای خواهان استقرارفرقه تروریستی درمرزاردن شده است و به هیلاری کلینتون گفته است که همه ساکنان اشرف ولیبرتی آماده اند درماه مارس عراق رابااموال منقولشان ترک کنند وبا نظارت صلیب سرخ وکمیساریا وبا هزینه خودشان درمنطقه مرزی اردن مستقرشوند ونکته ای هم که خیلی جالب است اینکه گفته برای کنترل واطمینان دولت اردن این قطعه زمین به وسیله ساکنان سیاج کشی می شود وساکنان تا رفتن به کشورهای ثالث آن را ترک نمی کنند مگربیماری که معالجه اودرداخل سیاج امکان پذیرنباشد؟!!!

براستی مریم خانم چه هدفی را دنبال میکند؟

برای پاسخ به این سئوال باید به نیات درونی خانم وآقای رجوی نگاهی گذرا داشته باشیم درد بی درمان آقای رجوی رسیدن به مسند قدرت وحفظ تشکیلات فرقه تروریستی به هرقیمت بوده است تواین سالیان هم ازروزاول دست به وطن فروشی وهرجنایتی زد که به آرزوی ننگین خودش که نشستن برتخت پادشاهی بود برسد بنابرین هیچ تلاش رجوی را نباید خارج ازاین کادربررسی کرد.

آقای رجوی بارها براین نکته تأکید میکرد که ما ازهراهرم سیاسی وبین المللی درراستای هدف استراتژیکی خودمان استفاده میکنیم حتی زمانیکه درپایان سال2007آمریکاحفاظت اشرف رابه دولت عراق واگذارکرد سازمان ملل یک تیم ناظردراشرف مستقرکرد ورجوی درنشستی گفت که تیم سازمان ملل برای ما چترسیاسی وحفاظتی ایجاد میکند باید حداکثراستفاده راازاین وضعیت ببریم وکارخودمان راانجام بدهیم.

پس میشه براحتی نتیجه گرفت که برای خانم رجوی تنها چیزی که مهّم هستش دنبال کردن خط وخطوط شوهرمفقودش است واصلاًهم ذره ای به فکرساکنان اشرف نبوده ونیست ونخواهدبود و ازاین وضعیّت اسفبار اسیران اردوگاه اشرف استقبال هم میکند ودقیقاًبه همین خاطرهم هست که هرروزباطرح بهانه های واهی وغیرمنطقی تلاش میکند طرح جابجایی مسالمت آمیزساکنان اشرف رابه شکست بکشاند.

خانم رجوی برای سوءاستفاده رذیلانه ازاین وضعیّت پیش آمده هرروز دنبال بهانه تراشی بودکه زمان بیشتری بخرد ولی بعدازصحبت های اخیرخانم هیلاری کلینتون ظاهراًبه این نتیجه رسیده اند که دیگربهانه های واهی ومسخره ازقبیل وجود مارافعی درلیبرتی وخرابی سیستم فاضلاب وغیره دیگرکارسازنیست به فکرحیله ونیرنگ دیگری

افتاده اند که با مطرح کردن استقراردرمرزاردن همه رابیشتربه بازی بگیرند وزمان بیشتری بخرند تا اینکه به اهداف پلیدشان برسند.

ولی باید به مریم خانم بگم که بهانه های واهی ومسخره دیگرراه به جایی نمیبره وشما محکوم به شکست وفروپاشی هستید وبه یاری خدا لیبرتی نقطه ای است که فرقه تروریستی به مردگان سیاسی تبدیل خواهند شد ومطمئن باش که این آش کشک خاله ات

بخوری پات نخوری پات وازاین شکست وفروپاشی همراه با ذلّت شما رو گریزی نخواهد بود چراکه عاقبت وطن فروشی وخیانت بهترازاین نمیشه نوش جانتون.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قرارگاه اشرف، نماد ایدئولوژی فرقه ای رجوی

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، سوم مارس 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-قرارگاه%
20اشرف%20نماد،%20ایدئولوژی%20فرقه%20ای%20رجوی/17587


قرارگاه اشرف به نمادی از ایدئولوژی و بود و نبود تشکیلات فرقه یی مجاهدین تبدیل شده است که نقشی منحصربفرد در تمامی حیطه های ایدئولوژیک - تشکیلاتی و استراتژیک دارد. هرچند بخشی از ویژگیهای ایدئولوژی هویت ساز مجاهدین طی 9 سال اخیر و بعد از سرفصل سقوط صدام از دست رفته محسوب میشود و آنرا در آستانه فروپاشی قرار داده است ولی تلاش های بی وقفه مجاهدین برای بقای اشرف بمثابه نماد ایدئولوژی مجاهدین نشاندهنده اهمیت این موضوع است که قرارگاه اشرف شیشه عمر و ظرف ایدئولوژیک - تشکیلاتی مجاهدین محسوب میشود.

این که می گوئیم قرارگاه اشرف ظرف ایدئوژیک - تشکیلاتی مجاهدین است بیراهه و به خطا نرفته ایم و هر کسی هم که تنه اش به تنه مجاهدین خورده باشد و گذرش به قرارگاه اشرف افتاده باشد ، کم و بیش ، این معنا را به تجربهِ حضور در تشکیلات مجاهدین فهم کرده است.

همچنین وقتی می گوئیم بن بست ، دقیقا منظورمان در ابعاد عقیدتی و تشکیلاتی قضیه است . چرا که تشکیلات مجاهدین با ساختار فرقه ای تنها و تنها به تن قرارگاه اشرف دوخته شده است و بدور از حصارهای فیزیکی و ایدئولوژیک - تشکیلاتی قرارگاه اشرف و در یک ارتباط آزاد بین ساکنان اشرف و دنیای بیرون جوابگو نیست و خیلی زود فرو خواهد ریخت.

مجاهدین همیشه تلاش کرده اند بر خلاف قانون مندیها دنیای امروز حرکت کنند . آنها تلاش میکنند هرم را نه بر قاعده اش بلکه بر روی نوک آن نگه دارند. قرارگاه اشرف و تمامی مناسبات تنیده شده در درون آن نیز دقیقا بمثابه هرمی است که طی سی سال و اندی تلاش شده است که بر روی نوک هرم بنا نهاده شده و حفظ و نگهداری شود.

فلذا ترس مجاهدین در برخورد با دنیای بیرون نیز در مقوله ارتباطی است که ایجاد میشود و میتواند به فرو ریختن حصارها و مناسبات غیر متعارف تشکیلاتی آن راه ببرد.

بنابراین در چنین مقطعی است که درگیری بین دو پدیده کاملا متضاد که هرکدام ارزش های خاص خود را دارند پدید می آید و آنچه که فرو خواهد ریخت همان بافت و ساختارهای فرقه ای است .

گفتم حفظ وضعیت فعلی با ساختارهای فرقه ای موجود در تشکیلات مجاهدین تبدیل به یک امر حیثیتی و ایدئولوژیکی برای مجاهدین شده است. فرو ریختن اشرف بمثابه فرو ریختن ایدئولوژی التقاطی و خود ساخته شخص مسعود رجوی هم است که تازه خود شروع افشاگریهای افتضاحات و آبروریزی های رهبری مجاهدین در تمامی ابعاد و زوایای آن و بویژه در پهنه ایدئولوژی و تشکیلاتی مجاهدین هم است.

بنابراین در پراتیک انتقال آنچه تشکیلات مجاهدین را به لرزه می آورد موضوعی بنام ارتباط است. هر تزی یک آنتی تزی دارد و آنتی تز تشکیلات فرقه ای مجاهدین هم موضوع ارتباط در تمامی ابعاد و اشکال آن با دنیای بیرون است و به همین دلیل هم رهبران مجاهدین تلاش میکنند که در صحنه جنگی که پیش رو دارند تماسی حاصل نشود.

تماس یعنی ایجاد کنش و واکنش ، ایجاد بستری بدور از فشارهای تشکیلاتی برای حرف زدن و بیان عقاید و نظرات و نهایتا محیطی برای مقایسه ارزش های تشکیلاتی با ارزشهای انسانی و اجتماعی و هرآنچه که در محیط بیرون در معرض دید و و قضاوت است.

قرارگاه اشرف بمثابه ظرف ایدئولوژی و تاریکخانه مجاهدین عمل میکند . رهبری و کسانی که چرخ تشکیلات مجاهدین را به گردش می آورند انسانهای بد شرست و بی رحم و در بدور از احساسات پاک انسانی هستند که به جز به حفظ بقای فرقه به چیز دیگری فکر نمی کنند.

رهبری تشکیلات مجاهدین با بن و استخوان به اینکه "هدف وسیله را توجیه میکند" معتقد است و براحتی میتوانند در هر شرایطی و متناسب با وضعیت های پیش آمده تغییر سیاست بدهند. به همین دلیل است که اطاعت بی چون و چرا در تشکیلات مجاهدین به یک اصل خدشه ناپذیر تبدیل شده است.

مسعود رجوی با تمامی اعتقاداتش به قرنی تعلق دارد که در آن بازار ایدئولوژی های هویت ساز گرم بود .

قرن بیستم بازار رواج چنین ایدئولوژی هایی بود که وجود اتحاد جماهیر شوروی انگیزه های لازم را در تولید چنین ایدئولوژی هایی را فراهم میساخت. بنحویکه دامنه آن از خاورمیانه گرفته تا آمریکای لاتین و . . . گسترش میبافت.

بنابراین ایدئولوژی که هم اکنون میراث خوار آن رجوی است ، تنها بازماندده از همان انواع ایدئولوژی های هویت ساز در ایران است که متعلق به قرن بیستم بوده و در حال حاضر منسوخ گردیده است.

داستان تشکیلات مجاهدین و ایدئولوژی که رجوی آنرا نمایندگی میکند مثل آن سرباز ژاپنی است که 29 سال بعد از جنگ جهانی دوم همچنان در جنگلهای جزیره لوبنگ در فیلیپین بسر میبُرد و فکر میکرد که هنوز جنگ تمام نشده و نمی خواست تسلیم شود. حال رجوی هم قبول ندارد که دوران سلطه ایدئولوژیهای هویت ساز گذشته است.

قرارگاه اشرف با تمامی وجوه تعریف شده اش گویای ایدئولوژی به غایت ارتجاعی شخص رجوی است که از ذهن بیمار قدرت طلبش نشات گرفته است که محصولی جز به اسارت گرفتن انسانها برای هزینه کردن در راه کسب قدرت ندارد.

در دوران رونق ایدئولوژی های هویت ساز هر ایدئولوژی ارزش های خاص خودش را به جامعه سیاست و اجتماع روز خود عرضه میکرد. در این دوران بعنوان مثال سوسیالیسم کوشید با ایجاد چارچوب‏های تازه‏ ای برای خود فهمی و هویت بخشی، به کردارها و زندگی‏ سیاسی و اجتماعی مردمان تحت سیطره‌ی خود معنا و شکل جدیدی بدهد.

همچنین‏ فاشیسم در پی ایجاد هویت‏ها، خود فهمی‏ها و کردارهای اجتماعی خاص‏ خود بود. در همین رابطه بنیادگرایی‏های مذهبی نیز کوشیده‏ اند انسان‏های طراز مکتب خاص‏ خود را بسازند.

در آن سالها در ایران تحت حاکمیت شاه نیز کسانی بودند که با الهام از سایر انقلابیون جهان جنبش هایی با ایدئولوژی های مختلف را بنا نهادند که سازمان مجاهدین نیز از جمله این جنبش ها بود.

تشکیلات مجاهدین با ایدئولوژی التقاطی (ترکیبی از مارکسیسم و اسلام) و با افکار آرمانگرایی و ایده آلیستی که تلاش میکرد خط فاصلی بین تشکیلات مجاهدین و بنیادگرایی مذهبی ایجاد کند با شعار "جامعه بی طبقه توحیدی" تلاش کرد "انسانهای طراز مکتب" خود را بسازد. این ایدئولوژی هر چند ظاهری آراسته به همان ایدئولوژی های هویت ساز دیگر در قرن بیستم بود و هرچند در هویت بخشی و زندگی سیاسی و اجتماعی به جامعه، ایده ها یی حتی چپ تر از بقیه ایدئولوژیهای موجود در ایران را نوید میداد و با شعار " اسلام در چپ مارکسیسم " تلاش کرد ایدئولوژی حاکم بر مجاهدین را مترقی نشان دهد، در حالیکه در بنیادها ، بغایت ارتجاعی و فرقه گرا بود و پراتیک اجتماعی سی و چند سال اخیر مجاهدین نیز بوضوح جنبه های ارتجاعی و فرقه گرایی آنرا بخوبی بروز داد.

ایدئولوژی حاکم بر تشکیلات مجاهدین با محوریت تمام عیار شخص مسعود رجوی بعنوان رهبر "عقیدتی" و "نظریه پرداز" تشکیلات مجاهدین با البته با دکترین انقلاب ایدئولوژیک و با هفت بند آن، در ردیف همان ایدئولوژی های هویت سازی قرار گرفت که ایمان و خلوص مذهبی، تحت عنوان " عنصر موحد مجاهد خلق " ، محصول آگاهی کاذبی بود که رجوی خود را خالق آن میدانست.

رهبری مجاهدین با عینک انقلاب ایدئولوژیکف هویت انسانها را بعنوان مقوله ای یکدست تحت تاثیر عقاید قرون وسطائی و فرقه ای خود قرار داد. در حالیکه چنین هویت "خالص و ناب " که رجوی خود را طلایه دار آن می دانست هرگز واقعیت تاریخی نداشت و بر گرفته از آگاهی های ناقص از اسلام و مارکسیسم بود که لاجرم رجوی را وادار به تبعیت از یک ایدئولوژی التقاطی میکرد که در ریشه ، از همان اصول بنیادگرایی مذهبی که بر تار و پود تشکیلات مجاهدین حاکم بود پیروی میکرد.

ایدئولوژی رجوی نه بر پایه ادیان رسمی بلکه براساس خود فهمی و هویت سازی مذهبی که باز خاص خود او بود شکل گرفته بود و البته توانست در قرن بیستم و طی چندین دهه جمعی را که افکار ایده آلیستی و آرمانگرایی داشتند و بویژه طیفی از روشنفکران جامعه را بعنوان بستر جذب ، با خود همراه سازد .

دشمن سازی یکی از ویژگیهای ایدئولوژی رجوی است. مجاهدین که از خشونت بعنوان وجهی کاملا استراتژیک و از ساختار های فرقه ای بعنوان اصلی در راستای استثمار اعضاء و وادار ساختن آنها در اطاعت و تمکین بی چون و چرا از تشکیلات فرقه استفاده میکنند وجود یک دشمن بیرونی برای محقق کردن اهداف تشکیلات فرقه ای مجاهدین را به یک ضرورت انکار ناپذیر تبدیل میکند و رهبری مجاهدین را قادر میسازد تا هویتی بنام " عنصر موحد مجاهد خلق" را برای اعضای سازمان تولید کند.

در دستگاه ایدئولوژی رجوی دوست و دشمن جایگاه خاص خودش را دارند و هرکس که خودی نیست حتما دشمن است و این بهترین شیوه کنترل و ایجاد تعادل در ذهن اعضای تشکیلات است.

ایدئولوژی مجاهدین که در ظرف تشکیلات امکان تحقق می یابد نه ظرفی برای ایجاد یک روابط انسانی بهتر بلکه ابزاری برای همنوع آزاری و ایجاد سلطه در قدم اول در تشکیلات و در مرحله دوم در کل جامعه با هدف بدست گیری قدرت سیاسی است.

بنابراین انسانهایی که تحت سیطره ایدئولوژی رجوی (انقلاب ایدئولوژیک با هفت بند آن) تربیت یافته اند دارای فرهنگ و هویت خاصی هستند که میتوان از آن تحت عنوان "شخصیت کاذب فرقه ای " نام برد.

بدین ترتیب در چنین فرآیندی است که مجاهدین با عضو گیری و تحت سلطه گرفتن فکری و جسمی و ایجاد ظرفی برای تربیت و حضور اعضا در آن که صرفا در راستای تامین کننده منافع گروه انجام میگیرد هویت سازی میکنند.

و البته آنچه که در ایدئولوژی مجاهدین تلاش شده است ارزش بنیادی برای تحقق اهداف اصلی گروه جا انداخته شود ، مقولاتی چون ؛ انقلابی بودن، جهاد، شهادت، رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی ، برابری ، قسط و عدل و . . . است که انگیزه های لازم برای جنگ مسلحانه را زمینه سازی و توسط رهبر "عقیدتی" در اعضای تشکیلات تقویت میشود.

در پهنه سیاست هم رجوی به مقوله ایدئولوژی ، به عنوان علم کسب قدرت نگاه میکند و دقیقا از همین نوع نگرش است که رجوی تلاش میکند بدون حفظ اخلاق سیاسی و بدون مقید بودن به اصول و پرنسیب های اجتماعی و ملی گرایی و طن پرستی از هر وسیله ای در راستای رسیدن به قدرت استفاده کند و تشکیلات را در هر بستری و با هر جریان و قدرتی که خواسته های گروهی او را تامین کند همراه سازد

بنابراین، محتوا و سازمان کلی ایدئولوژی تشکیلات رجوی در ذهن جمعی اعضای تشکیلات ، تابع خصوصیات گروه در قالب ساختار فرقه ای آن است .

بنابراین ایدئولوژی مجاهدین در واقع سازماندهی اطلاعات و کنش های اجتماعی و نهادی است که هر عضو "مجاهد خلق" را تعریف میکند و اینکه چه کسی به تشکیلات تعلق دارد و چه کسی در بیرون از حصارهای آن جای میگیرد و چه کسی میتواند در تشکیلات فرقه پذیرفته شود و چه کسی نمی تواند پذیرفته شود.

لذا به تبع کارکردهای اجتماعی ایدئولوژی رجوی است که تشکیلات مجاهدین طی چندین سال گذشته و متناسب با اهداف خود بستر جذب را فراهم و شروع به عضو گیری در سطح جامعه ایران کرده است.

مجاهدین حقی بیشتراز دیگران در حکومت کردن و حضور در جامعه سیاسی ایران برای خود قائلند. مجاهدین مشروعیت خود را با توسل به ایدئولوژی خاصی که ساخته رهبری تشکیلات مجاهدین است توجیه میکنند. مجاهدین برای حفظ سلطه خود بر تمامی زوایای زندگی اعضای خود لاجرم به محیطی ایزوله نیاز دارند که نهایتا آنها را به یک گروه سکتاریستی و جدا افتاده از مردم که در تقدیر چنین گروههایی با چنین ایدئولوژی هایی است تبدیل میکند و در قدم بعدی خواهان بسط و گسترش تفکرات فرقه ای در کل جامعه ایران هستند تا بدین ترتیب و با بدست گرفتن قدرت سیاسی برنامه یکدست سازی خود را بر تمامی آحاد مردم و در تمامی ابعاد زندگی آنها را گسترش دهند و البته اگرچنین امری تحقق یابد باید در انتظار یک فاجعه عظیم انسانی هم بود.

حاکمیت خمرهای سرخ به رهبری "پل پت" بر کشور کامبوج طی سالهای 1975 تا 1979 یک نمونه عینی و تاریخی از ایدئولوژی های هویت سازی است که با هدف سلطه بر زندگی سیاسی و اجتماعی مردم این کشور با پندارهای رهبری گروه باعث شد نزدیک به دو میلیون انسان جان خود را از دست بدهند بنحویکه نسل کشی در این کشور توسط تمامی ارگانهای حقوق بشری و بین المللی نیز تائید گردید.

نتیجه اینکه :

1 - قرارگاه اشرف نمادی از ایدئولوژی فرقه ای مجاهدین است که با فرو ریختن آن ایدئولوژی رجوی هم فرو خواهد ریخت.

2 - انقلاب ایدئولوژیک که ابزار اعمال فرقه گرایی در تشکیلات مجاهدین است صرفا برای مهار و کنترل بر اعضای تشکیلات مجاهدین طراحی نشده است . مجاهدین تشکیلاتی است که بشدت دنبال قدرت سیاسی در ایران است. لاجرم در طراحی روش های سلطه بر آحاد جامعه و مردم نیز مجاهدین تلاش دارند از الگوی انقلاب ایدئولوژیک نهایت استفاده را بکنند.

3 - حال بخوبی میتوان به اهمیت قرارگاه اشرف بمثابه ظرف ایدئولوژی و بمثابه نمادی از آنسوی افکار و ایده های سلطه گرانه رهبری مجاهدین پی برد که چگونه با تمامی وجود تلاش میکنند آنرا را حفظ کنند.

4- مجاهدین میتوانند با خروج از قرارگاه اشرف حضور فیزیکی خود را در کشورهای مختلف حفظ کنند ولی نمی توانند مانع از فرو ریختن ایدئولوژی خود ساخته رجوی در تمامی جنبه ها و صور آن شوند.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کمپ موقت ترانزیت، طناب دار مجاهدین

 

 

سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین، ایران دیدبان، بیست و نهم فوریه 2012
http://irandidban.com/fa/ViewPoint-کمپ
%20موقت%20ترانزیت،%20طناب%20دار%20مجاهدین/17576


اکنون بیش از یک هفته است که از حضور اولین گروه از ساکنان قرارگاه اشرف در کمپ موقت ترانزیت با هدف اخراج مجاهدین از خاک عراق میگذرد.

بنابراین مجاهدین بشدت تلاش میکنند به هر بهانه ای کمپ موقت ترانزیت را در تمامی جهات آن اعم از زیرساخت ها ، وسعت ، امکانات بهداشتی ، صنفی و . . . زیر علامت سوال ببرند و در این رابطه از هیچ ترفندی در بدنام کردن کردن کمپ و توهین به مسئولین عراقی و یونامی فروگذار نمی کنند. از خرابکاری در تاسیسات کمپ گرفته تا دیده شدن مارهای افعی در زیر بنگالها و یا اینکه ساکنان کمپ بصورت نوبتی از صندلی استفاده میکنند، تعداد استفاده از سرویس های بهداشتی نوبتی و همراه با صف است را ". . . ناشی از کمبود امکانات و متروکه بودن محل و زیر ساختهای کمپ . . . " تلقی کرده و نتیجه گیری میکنند که : " ترتیبات جابجایی ساکنان اشرف به لیبرتی تفاوتی با انتقال اسرای جنگی ندارد" .

این روزها که هم ، نفس مجاهدین و هم، اطلاعیه‌های آنها در رابطه با وضعیت کمپ به شماره افتاده است و نامه نگاریهای خانم مریم رجوی به آقای بان کی مون، دبیرکل ملل متحد، خانم هیلاری کلینتون، وزیرخارجه آمریکا و بارونس اشتون، نماینده عالی اتحادیه اروپا پایانی ندارد ، تلاش میکنند تا ضمن زمینه سازی های مقدماتی و ارائه یک تصویر بد از کمپ موقت ترانزیت، حمایت های سیاسی نسبت به خواسته ها و اهداف اصلی شان بدست بیاورند.

نتیجه اینکه مطابق آنچه که فوقا گفته شد مجاهدین تلاش دارند در ایده آل ترین شکل حضور در کمپ موقت ترانزیت را از پروسه انتقالشان به کشورهای ثالث حذف کنند و در بدترین شق به حداقل خواسته هایی که برای حضور در کمپ موقت ترانزیت اعم از امکاناتی و یا تشکیلاتی بدان نیاز دارند برسند .

بنابراین مجاهدین و برای چندمین بار ولی با ادبیات متفاوت و از زبان ساکنان اشرف در نامه هایی به دبیرکل ملل متحد آقای بان کی مون نوشته اند: ". . . ما بدون تضمینهای حداقل نمی توانیم هیچ گونه جابه جایی را بپذیریم. رژیم ایران و دولت عراق می خواهند با تأیید شرایط خود در لیبرتی توسط یونامی، ما را بین مرگ و تسلیم به فاشیسم دینی، مخیر کنند . . . ".

و اما در جدیدترین اقدام فریبکارانه، مجاهدین تلاش کردند حول موضوعات انسانی که در افکار عمومی جایگاه خاصی دارد تمرکز نموده و مظلوم نمایی کنند تا شاید موفق به کسب برخی امتیازاتی که خواهان آن هستند بشوند.

در همین رابطه شورای ملی مقاومت مجاهدین طی اطلاعیه در هشتم اسفند اعلام کرد : " نیروهای سرکوبگر از ورود مواد غذایی و داروهای ساکنان به لیبرتی جلوگیری می کنند" .

در این اطلاعیه مجاهدین اعلام کردند که نیروهای عراقی در تاریخ ششم اسفند مانع از ورود داروهای چند تن از ساکنان لیبرتی شدند که از اشرف برای آنها فرستاده شده بود. همچنین آنها اعلام کردند در روز هفتم اسفند یک تریلی حامل مواد غذایی و چند آبگرمکن برقی را ، که مجاهدین با هزینه خودشان خریداری کرده بودند به داخل کمپ راه ندادند و تریلی مزبور مجبور به بازگشت شد.

البته پر واضح است که تمامی اینها بهانه است . چطور ممکن است کسی که دارویی را بطور ثابت مصرف میکند با خود نبرده باشد . در ثانی آیا مگر همین نفرات نمی توانستند از طریق امداد کمپ درخواست دارو کنند ؟ که حال مسئولین سازمان مجبور شدند از قرارگاه اشرف برای آنها دارو بفرستند !

بدیهی است که علت همه این بهانه تراشی های مجاهدین این است که مجاهدین نمی خواهند قبول کنند که کمپ موقت ترانزیت در عراق که تحت نظر سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی پناهندگان اداره میشود دارد بعنوان یک کمپ پناهندگی در عراق به رسمیت شناخته میشود.

و مجاهدین باز بخوبی میدانند کسانی که در حال حاضر در کمپ موقت ترانزیت بسر میبرند دیگر هیچ عضویتی در تشکیلات مجاهدین نداشته و صرفا "پناهجویانی" هستند که مثل هر کمپ پناهندگی دیگر در سراسر دنیا منتظر رسیدگی به وضعیت شان توسط کمیساریای عالی پناهندگان هستند.

بنابراین هرچه زمان میگذرد کمپ موقت ترانزیت نیز در عراق به عنوان یک کمپ پناهندگی رسمیت بیشتری پیدا میکند و مجاهدین هم باید بیشتر به قوانین آن تن دهند و این همان طناب داری است که مدتهاست در انتظار مجاهدین بوده که از این سرنوشت محتوم گریزی نیست.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد