_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

کمپ لیبرتی و نازو اداهای رزم آوران آزادی

 

 

ادوارد ترمادو، انجمن ایران سبزف پانزدهم مارس 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/martz/039.HTM

 

همانگونه که خیلی ها می دانند بنده به مدت 9 سال ناقابل به عنوان اسیر جنگی درعراق سر کرده ا م ، در این مدت روزگار تلخی بر ماها گذشت از کتک خوردنهای بی جهت گرفته تا گرسنگی و تشنگی کشیدن تا خوردن فحش و ناسرا های ناموسی توسط سربازان و افسران عراقی تا الی.......... آخر، از دشمن توقع ناز کشیدن و مهربانی هم نداشتیم چونکه با هم در جنگ بودیم واین رفتار هم برای ما قابل فهم بود.

بخاطر دارم که در تابستان سوزان عراق برای اذیت وآزار اسیران درست ودر گرما گرم ظهر داغ آب ورودی شهر را قطع می کردنند تا برای استحمام مجبور شویم ازآب منابعی که روی پشت بام ها زیر آفتاب جوشان بود استفاده کنیم آب شهر بدلیل جاری بودن کمی خنک تر بود و در زمستان هم کمی گرمتر بود ،

یا برعکس در زمستان استخوان شکن و خشک عراق در چهار سال اول اسارت به اردوگاه ها نفت نمی دادند و ما مجبور بودیم از آب یخی که در منابع پشت بام بود استفاده کنیم به همین دلیل هم چند نفری سکته کردند و تا آخر عمر شان از دست وپا و یا قسمت دهان معلول شدند با عرض معذرت از خوانندگان عزیز هنگامی که اسهال همه گیر می شد در روز مجبور بودیم دو نفره از توالت استفاده کنیم و در شب که آسایشگاه ها قفل می شد از انواع قوطی که پس از نیم ساعت هوای اتاق قابل استفاده نبود.

برای تهیه یک فنجان چای هیچگونه امکاناتی نداشتیم اما در فروشگاه چای خشک فروخته میشد برای حل این مشکلات بارها مراجعه کردیم اما جواب این بود عراق نفت برای شما ندارد ، دست به ساختن المنت های برقی زدیم که هم کتکش را خوردیم وهم به دلیل سمومی که از آهن های متصل خارج می شد یکی دونفر مبتلا به بیماری های تنفسی شدند، با آتش شروع کردیم برای سوخت آن چیزی نداشتیم مجبور بودیم از کفش کهنه یا دمپائی پاره استفاده کنیم که هم کتک خوردیم و هم یکی از بچه ها به بیماری سل مبتلا شد، چراغ های گرد سوز درست کردیم که از کنار اتاق ژنراتور گازوئیل آن را تامین می کردیم یا بهتر بگویم(می دزدیدیم) که البته مجبور بودیم، آنها را هم جمع کردند و7 نفر را به عنوان عاملین این کار با بی رحمی و شقاوت تمام به ستون های اردوگاه بستند وسط پاهایشان را با روزنامه پر کردند و با همان گازوئیل آنها را به آتش کشیدند که کبریت این آدم سوزی بی رحمانه را شخصآ سرهنگ فیصل فرمانده اردوگاه کشید وبا فریاد این هفت نفر قهقه سر می داد و دیوانه وار می خندید تنها وقتی آتش را خاموش کرد و آنها را با آمبولانس به بیمارستان انقال داد که صدای بلند الله اکبر اسیران اردوگاه را به لرزه در آورد، همین دوستان سوخته ما تا دو سال گوشت روی پاهایشان رشد نمی کرد به دلیل آنکه غذا های اردوگاه فاقد ویتامین بود، اما همه این مصیبت ها و مصیبت های دیگر را تحمل کردیم.

با پشت سر نهادن تمامی این بدبختی هائی که هنوز یک سر سوزن آنرا بیان نکرده ام پس از آتش بس بین ایران و عراق تعدای ازهمین اسیران درد کشیده به جای بازگشت به وطن به آدرس اشتباهی مراجعه کردیم وبه قصد به اصطلاح آزادی میهن و استقرار مثلآ دموکراسی در ایران با مجاهدینی چفت و جور شدیم که نمی دانستیم خود زیر دستی همان صدامی هستند که در 9 سال اسارت چه بلاهائی که بر سرمان نیاورد تحت تاثیر تبلیقات سازمان فکر می کردیم که تمامی خوبی های دنیا در همین یک تکه قرارگاه اهدائی عمو صدام نهفته است، مدتی پس از ورود ما به اشرف سابق اولین فرقی که احساس کردیم این بود به ماها که از اردوگاه اسیران آمده بودیم می گفتند بچه های اردوگاهی ، این خود برای ما به نوعی تحقیر از سوی مسئولین تلقی می شد و احساس می کردیم که در میان این جمع مشتی آدم بدبختی هستیم که از سر ناچاری و گرسنگی به اینها پناه آورده ایم که البته همین کلمات را بارها مسئولین به صراحت بیان می کردند، در صورتی که اساسآ اینطور نبود وجنگ تمام شده بود و اگر از سر ناچاری یا گرسنگی به این جمع پناه آورده بودیم یکی مثل خود بنده 12 سال در کنارشان نمی ماند می توانست سر افرازانه به کشور برگردد و از تمام امکاناتی هم که به اسیران تعلق می گرفت استفاده کند پس هدف براستی مبارزه بود.

مدتی پس از ورود ما به اشرف همین آقای مهدی ابریشمچی ما بچه های بقول خودشان اردوگاهی را در سالنی در اشرف جمع کرد وبا استفاده ار همین کلمه تحقیر آمیز (البته از نظر خودشان تحقیر آمیزاما از نظر ما افتخار آمیز چون برای میهن و مردم اسارت را تحمل کرده بودیم) پشت میکروفون گفت : (بی رودربایستی بگم شما اردوگاهی ها که به اینجا آمدید فلان کردید در مناسبات ما) البته من به ایشان حق می دادم چون بچه های اردوگاه مثل اعضای مغزشوئی شده آنجا ربات نبودند و در برابر هر حرف بی ربطی سر تعظیم فرو نمی آوردند.

اما هدف از این توضیحات این بود که خوانندگان عزیز را با مشکلات دوران اردوگاه اسیران آشنا کنم تا پی به ناز و اداهای همین جان بر کفان شعار گو که در دوران های طولانی برای عادت کردن به زندگی در شرایط سخت در تابستان و زمستان کوله هایمان را کولمان می دادند و راهی بیابان های بی آب و علف عراق می کردند تا به قول خودشان زندگی در شرایط سخت را یاد بگیریم حالا کمپ لیبرتی که در آن سربازان نازنازی امریکائی سالها مستقر بوده اند وهیچ ابراز نارضایتی هم نکرده اند برای مجاهدین هم آب ندارد هم بوی بد می دهد هم برق ندارد وووووهزاران ایراد دیگر هم دارد ، مثل اینکه در دوران زندگی در شرایط سخت که برما تحمیل می شد در بیابان های عراق برق سه فاز داشتیم همراه با توالت فرنگی .

کاملآ پیداست که تمامی این بهانه ها برای فرار از جابجائی است و ماندن در اشرف که به آن عادت کرده اند اما واقعیت چیست ؟ همانگونه که صدها بار گفته و نوشته ایم اردوگاه اشرف ملک پدری رجوی نیست متعلق به عراق است شما هم برای حکومت جدید عراق مهمان ناخواسته هستید که امروز عذر شما را خواسته است حتی اگر شما را به عنوان پناهنده رسمی و قانونی قبول می کرد این حق را داشت که در صورت لزوم محل استقرار شما را به هر جائی که خود مایل است منتقل کند همین کار را در کشور های اروپائی هم انجام می دهند و هیچ پناهنده ای هم مثل شما در گیری ایجاد نمی کند.

اما حالا که دولت عراق میخ خود را کوبیده وشما را وادار کرده که به لیبرتی بروید مطمعنآ دست شما را در رابطه با پیشنهاد رفتن به مرز اردن خوانده شما بهتر است که بیش از این خود را در برابر جهانیان سکه یک پول نکنید وسر بزیر باشید همانطوری که ما ارودگاهی ها 9 سال همین فشارها را تحمل کردیم از ماها بیاموزید و مقداری هم زندگی بدون امکانات را آزمایش کنید از دوستان اردوگاهی ما که هنوز متاسفانه عده ای نزد شما هستند بخواهید تا به شما زندگی در شرایط اردوگاه را آموزش بدهند خوب بقول معروف گهی پشت به زین و گهی زین به پشت.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وحشت از فرو ریختن دیوارمناسبات غیرمتعارف

 

 

جمشید طهماسبی، دوازدهم مارس 2012
Tahmesebi@yahoo.de

 

خانم رجوی در یکی از آخرین موضع گیریهایشان اعلام کردند که بیابانهای مرزی اردن را به کمپ لیبرتی ترجیح میدهند:

« اگر دولت عراق جلوگیری نکند همه ساکنان اشرف و لیبرتی آماده اند در ماه مارچ، عراق را با اموال منقولشان ترک کنند و با نظارت صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد، با هزینه خودشان، به طور موقت در منطقه مرزی اردن مستقر شوند.»

برای پی بردن به رمز و راز نهفته دراین نوع تلاشها که بیشتر به دست و پا زدن کسی که در لجنزار گیر کرده می ماند کافیست به کلیدیترین وجه تمایز لیبرتی با بیابانهی مرزی توجه کنیم.

بزرگترین وپایه ای ترین امتیازی که این بیابانها نسبت به لیبرتی ازآن برخوردارند نبودن کنترل است یعنی محیطی ایزوله که نبود آن میتواند راه به فرو ریختن حصارها و مناسبات غیر متعارف تشکیلاتی ببرد.چیزیکه مجاهدین برای حفظ سلطه خود بر تمامی زوایای زندگی افراد به آن قبل از هرچیز نیازمندند و خانم رجوی هم به خوبی به الزامات آنهم اشاره میکند:

« این قطعه زمین به‌وسیله ساکنان سیاج کشی می شود و ساکنان تا رفتن به کشورهای ثالث آن را ترک نمی‌کنند مگر بیماری که معالجه او در داخل سیاج امکانپذیر نباشد»

اگردقت کنیم درتمام پروسه مسئله اشرف چه آنجا که با دولت عراق درگیرمیشوند و چه دربیرون عراق هیچگاه موضوع رسیدن افراد به دنیای آذاد وخلاص شدن ازجهنم عراق در نگاه و خواسته های رهبری مجاهدین یا اصلا جای ندارد و اگر هم برای رد گم کردن در جای مجبور میشوند به آن اشاره ای بکنند موضوعی دست چندم است.

البته اینروزها آش اینقدر شوراست هرناظربیطرفی هم روی آن انگشت میگذارد از جمله:

یک مقام مسئول دولت اوباما درپروندۀ جابجایی اعضای مجاهدین خلق دربارۀ درخواست مریم رجوی برای انتقال به اردن می گوید: « مریم رجوی می خواهد یک اردوگاه خودمختار نظامی را در اختیارش بگذارند»

وی در این باره می افزاید: « هرکس چنین توصیه ای به مریم رجوی کرده، جداً به یک راه حل انسانی آسیب وارد نموده است. روشن است که وی قصد کمک به آنها را ندارد»

وحالا که دیگربه هیچ قیمتی امکان حفظ تاریکخانه اشرف وجود ندارد تمام تلاش خود را برای تبدیل مکان جدید متناسب بااین نیازحیاتی یعنی حقظ حاکمیت بلامنازع تشکیلاتی درمحیطی ایزوله میکنند که آقای رجوی بخوبی از آن به عنوان مکانی استرلیزه شده یاد می کردند.

البته هر کس از نزدیک با مناسبات مجاهدین آشنا ی داشته باشد به آنها حق میدهد، چرا که درزمینه ایجاد رابطه با دنیای بیرون و الزامات جبری آن تجارب بسیار تلخی دارند.

چرا که هرجا چنین امکانی هرچند محدود فراهم بوده باعث گریز و ریزش نیروها شده از جمله در پروسه اعزام نیروبه اروپا درسال 1994به همراه مریم که تعداد زیادی فرار را بر قرار ترجع دادند آنهم از نفراتی که دست چین واز فیلترهای چند لایه مختلف عبور کرده بودند.

و از دل همین تجارب تلخ بود که ظوابط خروج تک نفره از پایگاها ممنوع چه دراروپا وعراق وچه درجاهای دیگردر آمد .

 

ادامه دارد

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دم خروس حسن نیت

 

 

جمشید طهماسبی، چهارم مارس 2012
Tahmesebi@yahoo.de

 

مجاهدین روی «حسن نیت ساکنان برای جابجایی» تأکید و مانورزیادی می کنندَ، اما واقعیت این است که جنس و ماهیت این حسن نیت نیز مانند ماهیت تن به خلع سلاح دادن تنها درنقطه استیصال مطلق توسط نیروهای نظامی آمریکایست که ازاساس هیچ دلیلی جزیک عقب نشینی نداشت که به مثابه نوشیدن اجباری جام زهری برای رهبری مجاهدین بود.

پس به خوبی قابل درک است که جبر ترک اشرف نیز نه تنها هیچ ربطی به داشتن حسن نیت ندارد بلکه در واقع با این فرار به جلو بدنبال دست آویزی بودند که بتوانند با اتکا به آن اول خود را از خطر برخورد و رویاروی با سازمان ملل و نهادهای وابسطه به آن نجات دهند.

و در گام بعد در راستای سناریو از قبل تنظیم شده خرید زمان با اتکا به وسط کشیده شدن پای نهادهای فوق دست بازتری برای خرید زمان با این امید که شرایط عراق در راستای رویای بر باد رفته آنان تغیر کند.

چرا تا آنجا که به آنها بر میگردد نه تنها هیچ تمایلی به خروج این نیروهای به گروگان گرفته شده از جهنم عراق ندارند ،بر عکس بر اساس مواضع علنی خودشا ن دم خروس این گونه حسن نیت آنها کاملا هویداست.

ایران اشرف لیبرتی: - سایت همبستگي ملي

«.... با رفتن به لیبرتی، اشرفیان، رژیم ومماشاتگران رااز نظر سیاسی، بین المللی ، حقوقی ، اخلاقی واجتماعی خلع سلاح ومحاصره کرده اند،

... پوش سازمان ملل و توافقاتی که با کوبلر می کند وبطریق اولی زیر سوال رفتن صلاحیت و توانمندی نماینده دبیرکل در ایستادگی بر موضع بی طرفی وتسهیل کننده مورد ادعای وی در این باره است.یعنی کانال عادی سازی شده اعمال نفوذ رژیم برای فشارونابودی بیشتراشرفیان بدین ترتیب گل گرفته وبسته می شود...

این شرایط وموقعیت جدید اشرفیان نه قابل بازگشت دادن به قبل است ونه قابل اغماض.موضوعی است جهانی با پیروزی محتوم.... »

اگر چه آش این دوگانگی در حرف وعمل آنچنان شور شده که وزیر امور خارجه آمریکا خانم کلینتون هم روی آن انگشت گذاشته و اعلام کرد:

«...با توجه به تلاش‌ها برای جابه‌جايی ساکنان (اردوگاه اشرف)، همکاری مجاهدين خلق برای بستن صلح آميز و موفقيت آميز اردوگاه اشرف، پايگاه اصلی شبه نظامی مجاهدين خلق، يک عنصر کليدی در هرگونه تصميم گيری در خصوص وضعيت سازمان مجاهدين خلق در فهرست گروه های تروريستی خارجی است.

... درهمین زمینه، يک مقام ارشد دولت آمريکا که نخواسته نامش فاش شود، به خبرگزاری رويترز گفته است: اظهارات خانم کلينتون در روز چهارشنبه پيامی عمدی به مجاهدين خلق بود اين مقام آمريکايی اضافه کرده است:«يکی از دلايلی که ما می خواستيم اين پيام را بدهيم اين است که همکاری مجاهدين خلق تاکنون ناهمگون و متناقض بوده است»

آری وقتی بر این باور باشیم که میتوان« بحرانی را با بحرانی دیگر مهار کرد» به ناچار به جای نگاه بجلو و انطباق با آن چاره ای جز به گذشته پناه بردن و در رویای آن در غلتیدن نیست.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارتزاق از خون

 

 

جمشید طهماسبی، بیست و هشتم فوریه 2012
Tahmesebi@yahoo.de

 

فرصت بسیارارزشمندی که با دخالت سازمان ملل برای نجات کسانی که براستی درعراق به گروگان گرفته شده اند بدست آمده، اما ازواکنشهای روزهای اخیر دستگاه تبلیغاتی مجاهدین می توان چنین نتیجه گرفت، که بار دیگر رهبری مجاهدین درراستای به بن بست کشدن این امکان ازهیچ تلاشی فروگزار نخواهد کرد.

اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران:

( ......لیبرتی از هم اکنون یک تجربه شکست خورده است و انتقال سایر افراد به آن امکانپذیر نیست.....ساکنان لیبرتی به این نتیجه رسیده اند که بدون تأمین و تضمین اطمینانهای حداقل، تنها راه برای جلوگیری از بدتر شدن وضعیت، بازگشت آنها به اشرف است.)

پس تمامی کسانی که نمی خواهند با سکوت خود، در برابر زمینه سازی یک فاجعه انسانی دیگر درآن سهیم باشند.

باید با تمام توان و با تکیه بر بعد انسانی موضوع، به دست اندرکاران این زمینه سازی نشان دهند که ما از اینگونه جنایتها متنفریم و درمقابل این تدارک کشتار خاموش نمی مانیم.

تا فرصت از دست نرفته و تا باردیگر با کشتارو ارائه اجساد تکه پاره شده آن روبرو نشده ایم باید با تمام توان و یکصدا به دست اندر کاران این کشتارنشان دهیم که ما از تجارت خون متنفریم.

با به تصویرکشیدن زشتی این جنایت اجازه ندهیم که مثل همیشه رهبری مجاهدین در پس پرده های خون و احساسات مجالی برای طرح هیچ سئوال دیگری باقی نگذارد .

البته روی سخنم فعالان سیاسی و حقوق بشری شریفی است که سودای جز نجات جان این فرزندان مردم ایران در سر ندارند و اگر نه از حقوق بگیران که به طور حرفه ای کارشان چیزی جز تائید وهورا کشیدن از سر وظیفه، نه تنها انتظاری نیست بلکه گاو چاله دهانی هم از چنین موجوداتی دور از انتظار نخواهد بود

پس به هرشکل که میتوانیم وبا هر آنچه در توان داریم از جمله با روشنگری وپرداختن به ابعاد مختلف شرایط کنونی برای نجات جان هزاران گروگان اشرف با تمام توان و به هر وسیله ای که می توانیم و با هر امکانی که می تواند وجود داشته باشد بیاری برخیزیم.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اشرف برای مجاهدین همه چیز یا هیچ چیز

 

 

جمشید طهماسبی، کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی، بیست و یکم فوریه 2012
http://www.cibloggers.com/?p=9761

Tahmesebi@yahoo.de

 

خارج شدن اولین گروه مجاهدین از اشرف ظاهرا با قصد ترک عراق و رفتن به کشورهای دیگر آیا به مفهوم این است که ازوقوع فاجعه فاصله گرفتیم و یا این امکان نخواهند داشت و بازهم فجایع دیگری در راه است.

پرونده اشرف برگهای بسیاری دارد و حقیقت آن است که هربرگ آن می تواند برگهای دیگری را از چشم پنهان کند و هر کس با توجه با به مواضع و تمایلش در یک برگ درنگ میکند و برگهای دیگرآن را نمی بیند.

با اشراف به این که برای رهبری مجاهدین، اشرف و عراق نه یک پایگاه نظامی و یا حتی یک پایگاه استراتژیکی، بلکه یک ظرف ایدئولوزیکی و به مثابه همه چیز است پس باید به هرقیمت در آن ایستاد .

حتی به قیمت به زمین ریخته شدن خون کسانی که بخشی از شریف ترین فرزندان ملت ایرانند وهیچ سودای جز آزادی و عدالت برای مردم خود در دل نداشته و ندارند .

حال اگرچه اکثریت قریب به اتفاق نیروها و شخصیتهای سیاسی و حتی بخشی از طرفداران مجاهدین بر این باورند که با رفتن صدام حسین دوران ماندن در عراق و منزوی کردن نیروها به سر آمده و دورانی دیگر آغاز شده و نمیتوان در عراق ماند.

برای پی بردن به اینکه چرا مجاهدین خلع سلاح شده و تحت فشاری که هیچ چشم اندازی نه از نظر نظامی ونه آینده سیاسی در عراق ندارند اما با تمام توان برای ماندن به هر در ودیواری میزنند.

واقعیت این است که خروج از عراق و ترک اشرف یعنی پایان دوران ایزوله نیروها چیزی که از آن به ظرف ایدئولوزی یاد می شود و این رمز رازی است که تمام ارکان مجاهدین و بخصوص رهبری ان را به لرزه در می آورد تا جای که ترجیع میدهند پرونده مجاهدین به هر صورت ممکن در همان عراق بسته شود.

در همین راستاست که در اولین واکنش بعد خروج اولین گروهی افرادی که از قبل برای به بن بست کشیدن طرح سازمان ملل که با هشدار دبیرکل دیگر هیچ راه فراری از آن متصور نبود:

(دبیرکل معتقد است زمان آغاز انتقال به لیبرتی فرا رسیده و از مقامات عراقی و ساکنان اشرف، مصرانه میخواهد، با یکدیگر همکاری کنند و این پروسه را به شکل مسالمت آمیز به انجام برسانند.
دبیرکل تاکید میکند دولت عراق مسئولیت اصلی امنیت و سلامت ساکنان اشرف را بعهده دارد. همزمان، ساکنان اشرف نیز مسئولیت دارند قوانین عراق را محترم شمارند).

اعلام میکنند که: (شورا با اشاره به درگیری ها به حضور پلیس عراق داخل کمپ لیبرتی اعتراض دارد و میگوید ساکنین اشرف دیگری حرکت نخواهند کرد الا اینکه پلیس کمپ را ترک کند.
انتقال گروه های های بعدی فقط وقتی انجام میشود که فرستاده ویژه به سازمان ملل ، دبیرکل و دولت عراق اعلام کنند با مینیمم تضمین ها موافق هستند. بخصوص رفتن پلیس عراق از داخل کمپ لیبرتی ، این را شورا در بیانیه خود روز جمعه گفت).

قکر میکنم که با تمام توان باید در یک کار زار روشنگری، با توحه به فرصتی که با دخالت دبیر کل سازمان ملل بوجود آمده، اجازه نداد که آقای رجوی در راستای دستیابی به اهداف ماجراجویانه خود مجددا خون تعدادی دیگر از فرزندان این مرز و بوم را به ناحق بر زمین بریزد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تقدیر از فرمانده ثریا و تبریک به خانواده ها

دیوار برلینی پادگان اشرف فروریخت

 

 

عباس صادقی، انجمن ایران سبز، آلمان، نوزدهم فوریه 2012
http://www.iran-sabz.de

 

نام خانم ثریا عبدالهی برای همه کسانی که دستی در آتش مبارزه با فرقه رجوی دارند مترادف است با سنگ صبور خانواده ها یی که بدنبال یوسف گمگشته ای راهی بیابانهای همواره طوفانی ونفرین شده عراق در پشت سیم های خار دار پادگان اشرف شدند وچشم انتظار لحظه ای دیدار با فرزندی ،پدری ،خواهری یا مادری به تحصن نشسته اند.

حتی سنگ صبور رها شده هایی که با ریسک گذشتن ازجان خود از جهنم رجوی فرار کرده وخود را به آغوش همیشه باز خانواده ها رسانده اند و هر کس که زخمی عمیق از رجوی بواسطه سالیان جدایی اجباری از همسر فرزند وخانواده وجامعه در دل داردبرای پیوستن مجدد به دریای زلال عواطف خانوادگی ، پای صحبت های مادرانه خانم عبدالهی نشسته است.

هر کسی که ایشان را از نزدیک دیده باشد وبرای اولین بار پای صحبت از دل برآمده وی نشسته باشد در اولین برداشت فکر میکند ایشان باید سالها مناسبات فرقه ای رجوی را از نزدیک تجربه کرده باشد ویا ایشان یکی از رها شدگان از چنگال اختاپوسی رجوی است که سالیان زندگی خود را وقف مبارزه با فرقه رجوی نموده و در این راه آبدیده شده است که اینقدر نسبت به ماهیت رجوی وسازمان جهنمی آن اینگونه روان سخن میگوید واشراف کامل دارد.

من این افتخار را داشتم تا از نزدیک این شیره زن را ملاقات کنم وچند روزی شاهد تلاشهای خستگی ناپذیرش به همراه سایر خانواده ها باشم به همین دلیل، مناسبت فرو ریختن دیوار بلاهت رجوی مرا بر آن داشت تا با نوشتن چند سطر شاید بتوانم حق مطلب را در رابطه با ایشان وکار سترگی که در این مدت انجام داده اند را ادا کنم.

هر آنچه که میگوید بر دل مینشیند ودر کوتاه زمانی مخاطب را به اشراف کامل از مناسبات افراد اسیر در حصار پادگانی رجوی میرساندزیرا همه حرفهایش از دلی زخم خورده ورنج غربت کشیده برای دیدار عزیزش برمیآید.

خانم ثریا نظامی نیستند اما رجوی به در ستی ایشان را فرمانده ثریا خطاب میکند وکاملا هم به حق ایشان را فرمانده اطلاق میکند زیرا از آرزوهای رجوی بوده که از خیل فرماندهان زن ومردی را که به این نام منصوب کرده یکی وفقط یکی را همچون خانم عبدالهی مسئولیت پذیر وفرمانده ومدیر میداشت .

البته طبیعی است که رجوی نتواند چنین فرماندهانی داشته باشد زیرا در باطلاق فرقه ای گل سرخی چون خانم ثریا نمیرویدو با اغماض فراوان میتوان گفت در شوره زار رجوی گل خر زهره بسیار روئیده است.

ناگفته نماند که همه فرماندهان نظامی عراقی هم که خانم عبدالهی را از نزدیک میشناسند ومدیریت ایشان را دیده اند لقب زیبنده (عقید ثریا ) که به عبی معادل ژنرال میباشد را برای وی بکار میبرند.

به نقل از همه نفراتی که موفق به فرار از قلعه رجوی شده اند کابوس (فرمانده ثریا ) گریبان رجوی را رها نمیکرده وهراز گاهی که ایشان برای مداوای بیماری به بغداد میرفتند وچند روزی صدای ایشان از بلند گو پخش نمیشده رجوی اظهار پیروزی وآرامش میکرده است، خوب آرزوهای شتر مابانه رجوی بوده است ...

به لطف خدا ایشان حضور داشتند تا دیوار برلینی پادگان اشرف فروریخت.

خانم عبدالهی در کوره تحصن سه ساله به همراه سایر خانواده ها با مسئولیت پذیری شگرف به شاخص و سمبل از خود گذشتگی تبدیل شد که فقط در چهارچوب فداکاری مهر مادری میتوان به آن پاسخ داد وگرنه با دریدگی که وحوش رجوی طی این سه سال از خود نشان دادند و فرزندان را وادار به سنگ زدن وسیلی زدن به پدران ومادران پیر وسالخورده میکرد جای هیچ مقاومتی رادر معادلات معمول باقی نمیگذاشت چه رسد به موفقیت خانواده ها در فروپاشی قلعه الموتی رجوی وتسلیم نمودن رجوی برای انتقال ساکنان پادگان به کمپ لیبرتی وبرآورده شدن خواست چندین ساله خانواده ها و دیدار مستقل وآزادانه با عزیزانشان خارج از کنترل امنیتی شکنجه گران وبازجوهای رجوی.

شاید اگر رجوی به اندازه یک ارزن شعور استراتژیک میداشت در بهمن سال 1388 که خانم عبدالهی به همراه تعداد دیگری از خانواده های اسیران پادگان اشرف برای یک ملاقلت ساده با فرزندش امیر اصلان حسن زاده به درب پادگان آمده بود برخورد توهین آمیز و دور از انسانیت رجوی مواجه نمیشد و به این درخواست ساده که آمده ام فرزندم را بعد از سالیان دوری وبیخبری ملاقات کنم پاسخ منطقی میداد شاید امروز آتش آه وعزم راسخ خانواده ها به فرماندهی خانم عبدالهی دامانش را نمیسوزاند ودودمانش بر باد نمیرفت.

(دشمنان مردم از احمقها آفریده شده اند)

خطاب به مریم قجر وشوهر کوتوله فکر ایشان باید گفت کوره انقلاب واقعی پولاد هایی آبدیده نظیر خانم عبدالهی تولید میکند که دیو وددانی چون شمایان را از صفحه سیاسی روزگار پاک میکند.

این کوره محصول آتشی بود که شما با دست خود علیه خانواده ها بپا کردید که امروز خانم عبدالهی سمبل پایمردی واستواری این خانواده ها شد.

توصیه من به رهبر مفقود شده این فرقه اینست که بد نیست گذری کوتاه بر سرگذشت خانم عبدالهی وخانواده ها داشته باشید تا شاید درس عبرتی برای آینده تاریکشان باشد.

به مصاحبه خانم عبدالهی با رادیو فردا و بنیاد خانواده سحر دقت کنید:

ثریا عبداللهی در مصاحبه با رادیو فردا گفت: "امیراصلان تنها پسرم است. او برای کار به ترکیه رفته بود. فردی بنام علی آنکارایی به بهانه رفتن به آلمان او را به عراق اورده و در دام رجوی گرفتار کرد. من سال ها بود هیچ خبری از او نداشتم".

"من سازمان مجاهدین خلق را نمی شناختم. سازمان را ازطریق افرادیکه در این مدت از پادگان فرارکرده اند شناختم".

خانم عبداللهی به بنیاد خانواده سحر گفت: "در حقیقت در سال 1384، یکی از بچه ها که از سازمان فرارکرده بود به من گفت که امیر در عراق و در اشرف است. خیلی خوشحال شدم با خودم گفتم او خادم امام علی (ع) در نجف اشرف است ولی چرا به ما زنگ نمی زند. هر بار تلویزیون صحنه های بارگاه حضرت علی (ع) را نشان می داد به نوه ام می گفتم دایی اینجاست. بعدها فهمیدم منظور از اشرف چیست و اشرف کجاست".

خانم عبداللهی ساعت ها و با دقت پای صحبت افراد جداشده که طی این دو سال و یا در سالهای گذشته از زندان اشرف فرارکرده و در جمع خانواده ها حضور می یافتند می نشست.

در همین کوره ها بود که خانم عبدالهی به همراه سایر خانواده ها تصمیم گرفتند به هر قیمت این دیوارهای جهل وعنکبوتی فرقه رجوی را منهدم کنند وموجب رهایی فرزندانشان شوند.

از این پس خانم عبدالهی نه فقط برای رهایی فرزند خودش که آزادی هر فرد گرفتار در حلقه گرگها برایش یک آرمان شد.وی همه اسرای اشرف را فرزندان خود میداند.

البته که در این مسیر کم مصیبت ندیده است ،دوری مستمر از خانواده ،از سنگ پرانی ابن ملجم ها گرفته تا فحش وفضیحت های وحوش رجوی ودشنامهایی که رجوی علیه وی روزانه پخش میکند و فشار طاقت فرسای مسئولیت ومدیریت خانواده ها وزنده نگه داشتن امید به موفقیت در برابر دیو ترسناکی چون رجوی و نهایتا بیماری قلبی ناشی از این همه فشار و استرس که گاها پزشکان را وامیداشت که اجبارا وی را در محیط بیمارستان ودور از هرگونه اظطراب وهیجان بستری کنند.

با این همه ایشان همواره در چنین شرایطی هم از پیگیری کارها غافل نشدند تا امروز که موعد تسلیم بلاهت بار رجوی فراهم شد ورجوی مجبور شد از زبان مریم قجر شرایط تسلیم وشکست در برابر عزم پولادین خانواده ها دولت عراق وسازمان ملل را بپذیرد وزمینه رهایی همه اسیران قلعه الموتی اشرف فراهم شود.

به سهم خودم جا دارد از همه زحمات ایشان تقدیر نمایم زیرا من هم یکی از همان افراد گرفتار در قلعه رجوی بودم و معنی اسارت در چنگال رجوی را با گوشت وپوست واستخوان لمس کرده ام وارزش این فداکاری ها را میدانم و اگر نبودند مادرانی چون ایشان این پیروزی خانواده ها وشکست خفت بار رجوی به این زودی میسر نمیشد.

این موفقیت را به خانم عبدالهی (فرمانده ثریا) همه خانواده های اسرای قلعه اشرف تبریک میگویم.

عباس صادقی
19.02.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خانواده ایستاد اشرف افتاد، اشرف نایستاده افتاد

 

 

عباس صادقی، ایران سبز، هفدهم فوریه 2012
http://www.iran-sabz.de/2Haupt/2012/februar/87.HTM

 

راستی چه شد که اشرف افتاد؟ قرار بود اشرف بایستد تا جهانی بایستد؟

قرار بود به یمن انقلاب خوار مریم اشرف بایستد تا دوباره تسلیح شودپس چی شد اینجوری شد؟

از فردا در کمپ لیبرتی نشست عملیات جاری چگونه برگذار میشود؟

تکلیف بندهای انقلاب چی میشود؟

از این پس تکلیف بند الف و طلاق همسر وحائل رهبری چه میشود؟

پس تکلیف سالیان قطع ارتباط با جهان خارج و خانواده به بهانه حفظ ارزشهای مجاهدی چه میشود؟

در جوار خاک میهن تکلیف سرنگونی چی میشود؟

از فردا چه کسی برای عبور از تنگه چهار زبر راهگشایی میکند؟

پس تکلیف این جمله تاریخی برادر (شریف) که فرموده بودند: خانواده مظهر فساد و استثمار است و باید آنرا منفجر و نابود کرد چه میشود؟ (البته در شهر مریم همیشه کچل را زلفعلی خطاب میکردند، شرافت ایشان هم به جهت پیشدستی در پیشکشی خوار مریم منصوب به ایشان شده بود).

بعید هم نیست که افتادن اشرف یکی دیگر از بندهای انقلاب باشد که جدیدا برادر مسعود آن را کشف کرده اند وافراد باقیمانده از فردا موظف به اثبات آن باشند، مثلا بگویند بدون اشرف هم میجنگیم واتفاقا بیشتر هم میجنگیم.

اما با این همه چی شد که رجوی دوباره مانند شرایط "خلع سلاح ،تن به خفت پذیرش شرایط دولت عراق برای تخلیه پادگانش داد ؟

کدام یا کدامین شرایط موجب تسلیم در برابر خواست منطقی و به حق خانواده ها، دولت عراق وسازمان ملل شد؟

هر شرایطی که منجر به این تسلیم شده باشد قطعا حضور وپافشاری وثبات قدم خانواده ها در این تصمیم اجباری رجوی حرف اول را زده ویکبار دیگر خانواده به معنای واقعی کلمه "باطل سحر" فرقه رجوی ، مریم قجر وتمامیت سازمانش را آچمز کرد .

البته پایداری دولت عراق در برابر فشار لابیهای اسرائیلی که از کانالهای سیاسی آنرا هدایت میکردند نیزقابل تقدیر بسیار است.

شکست رجوی وخروج خفت بار آن از پادگان عراق جدید، نه فقط تخلیه یک مکان که منجر به زمین افتادن تشت رسوایی فرقه تروریستی رجوی در خاک عراق شده باشد، بلکه آغاز سقوط واضمحلال تفکر پوسیده ومشمئز کننده ای است که بهترین نیروهای یک کشور را به مدت30سال تحت کنترل بیمار گونه یک بیمار روانی قرار داده بود.

این خروج به مثابه شکست ایدئولوژی واستراتژی منصوب به آن است ،هر چند که مریم قجر بخواهد با افازات احمقانه آنرا توجیح کند ومدعی شود:

"در پی "اطلاع از توصیه و اطمینان های خانم کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا" از این دسته از ساکنان اشرف خواست که به کمپ حریه بروند".

جدای از این حرف های مفت وصد من یغازمریم قجر ، رجوی مجددا مجبور به پوشیدن دامنی شد که اندازه قامتش بود ولو اینکه خانم کلینتون توصیه کرده باشد.

اینکه چه کسی گفته انجام بده مهم نیست اینکه چه کاری انجام شده مهم است :تو بدم بمیر وبدم.....

خانم قجر بهتر میداند که این فقط رفتن افراد به کمپ لیبرتی نیست بلکه خروج تابوت ایدئولوژی فرقه رجوی است که از ظرف خودش خارج میشود وبه سمت گورستان میرود.

رجوی بهتر از هر کسی معنی خروج خفت بار از پادگان اشرف را میداند به همین دلیل بیش از هشت سال تلاش کرد به انواع واقسام توطئه متوسل شود تا مانع این اتفاق بزرگ شود اما گویا سنبه حضور خانواده ها خیلی پر زور بوده است که رجوی زیر بار آن رفته است.

از دیگر دلایل دخیل در تخلیه پادگان اشرف را هم میتوان افشاگری تلویزیون ان بی دانست .

"شبکه تلويزيونی ان بی سی از قول دو مقام آگاه آمريکايی اعلام کرده است که تروردانشمندان هسته ای ايران با همکاری موساد و سازمان مجاهدين خلق به اجرا گذاشته شده است". همين مقام ها گفته اند پرزيدنت اوباما از اين ماجرا با خبر است.

"سگ داند وپینه دوز که در انبان چیست"
"وزارت امورخارجه اسرائيل از رد يا تائيد اين خبر خودداری کرده، اما يک سخنگوی اين وزارتخانه گفته است که تا زمانی که تمام مستندات گزارش ان بی سی را نبيند درباره آن اظهار نظر نمی کند".

اینکه این سازمان همواره به دنبال یک عنصر خارجی جهت ادامه بقاء بوده است موضوع جدیدی نیست اما این بدان معنی است که توانسته این عنصر خارجی را بیابد وخود را به آن قلاب کند،به همین دلیل رجوی بیدرنگ اقدام به خروج از پادگان اشرف میکند.

پیش از اعلام این اقدام از سوی رجوی نیز سخنگوی دبیر کل ملل متحد بر این نکته تاکید کرده بود.

سخنگوی دبیر کل سازمان ملل متحد روز چهارشنبه (۱۵ فوریه) با انتشار بیانیه ای خواستار آغاز انتقال ساکنان اردوگاه اشرف به اردوگاه لیبرتی شده است.
در این بیانیه آماده است:" دبیر کل اعتقاد دارد زمان برای آغاز بلادرنگ فرایند انتقال ساکنان اردوگاه اشرف فرا رسیده است."

این شکست بزرگ رجوی را قبل از هر کس باید به خانواده های متحصن در عراق ، اعضاء ناراضی درون حصار رجوی ،وهمه جداشده ها تبریک گفت که این سرآغازی برای به محاکمه کشاندن رجوی در دادگاه صالحه میباشد.

عباس صادقی
17.02.2012

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرقه پرستی وخوش رقصی رجوی برای بیگانگان با پوش دفاع ازاشرف!!!

 

جلیل عبدی، شانزدهم فوریه 2012

 

هدف مریم رجوی دردیداربانمایندگان وشخصیت های آمریکایی واروپایی برای همگان روشن است.همین عنصرخود فروخته وخائن اخیراً به پارلمان اروپا رفته ودرظاهر میخواست از دوستان اروپایی وآمریکایی اش بخاطرحمایت از ساکنان اشرف قدردانی کند.

ولی کیست که نداند مریم رجوی نه تنها به فکراسیران نگون بخت اشرف نبوده ونیست بلکه ساکنان اشرف روبه ابزاری تبدیل کرده وازآنها برای دنبال کردن اهداف پلید فرقه تروریستی استفاده میکند.

مریم رجوی سرکرده فرقه تروریستی درهمین نشست با پوش حمایت ازساکنان اشرف وسوءاستفاده رذیلانه ازوضعیّت اسفباراسیران مظلوم که درتشکیلات این فرقه کثیف گرفتارشده اند ضمن مجیزگویی وخوش رقصی برای بیگانگان واستقبال ودعوت ازسایرکشورها برای تحریم برعلیه مردم ایران شده است ومدعی شده یک ظرفیت عظیم برای سرنگونی درایران وجود دارد!!!

مریم رجوی ضمن دم تکان دادن برای بیگانگان ودشمنان ملت ایران به نکاتی اشاره کردند که قابل بررسی است.

1.تحریم ضروری است امّا بایدبامحترم شمردن اراده مردم ایران برای تغییررژیم همراه شود!!!!

2.هرکوتاه آمدن درمقابل سرکوب اشرف نیروی مولد بمب اتمی راتقویت میکند!!!

3.کلید مسئله ایران ازجمله برنامه اتمی مقاومت مردم ایران است!!!

4.یک ظرفیت عظیم برای سرنگونی درایران وجود دارد!!!

5.این ظرفیت با هدایت جنبش مقاومت قادربه تغییراساسی درایران است!!!

6.مقاومتی که به هرفداکاری دست میزند تا یک جامعه دمکراتیک آزادوجدایی دین ازدولت وبرابری زن ومرد ولغوحکم اعدام ویک ایران غیراتمی برپاکند!!!

دراینجا هرناظرآگاه فارغ ازهرگونه ایدئولوژی ومرام وبینش سیاسی یک نگاه گذرابه محورهای فوق جهت بررسی بیندازد براحتی برایش قابل فهم خواهد بود که تنها هدف وآرزوی فرقه تروریستی ودرد بی درمان شخص رجوی فقط رسیدن به مسند قدرت بهرقیمت است ودم زدن ازحفاظت ساکنان اشرف وغیره....حرف مفت ومسخره است.

باید ازخانم رجوی پرسید شماکه این همه برای بیگانگان ودشمنان ملت ایران خوش رقصی میکنید وازتحریم برعلیه مردم غیورایران حمایت میکنید آیااین عمل ننگین شما وطن فروشی نیست؟

خانم رجوی اصلاًهم شرم نمیکند خیلی واضح میگوید اشکالی ندارد ملت ایران روتحریم کنید واصلاًبرای مامهّم نیست ملت ایران گرسنگی بکشند ومسئله ای نیست شما به ایران حمله کنید مااستقبال هم میکنیم ولی فرقه تروریستی روهم به بازی بگیرید.

خانم رجوی دیگرلازم نیست اسم ورسم کثیف فرقه تروریستی را با زرورق تحت عنوان تحریم ضروری است اما باید بااراده مردم ایران برای تغییرهمراه باشد پیچانده وبه قورت بقیه بدهید ماهیت پلیدشما برای ملت شریف ایران وجهانیان کاملاًواضح است.

خانم رجوی ساکنان اشرف روکی به بند کشیده وچه کسی به جزشما اجازه یک دیدارساده اسیران اشرف روبا خانوادههایشان نمیدهد ومگرخانم رجوی صبح تاشب سران فرقه تروریستی به دستورشخص شما با اسیران اشرف مثل برده تنظیم نمیکنند ومگرهمیشه علاوه بربیگاری کشیدن اجباری بطورمستمرمورد تحقیروتوهین قرارنمی گیرند ومگربه دستورشما صدای هرگونه اعتراضی رودرتشکیلات سرکوب نمیکنند.وحالامیگویی هرگونه کوتاه آمدن درمقابل سرکوب ساکنان اشرف نیروی مولد بمب اتمی راتقویت میکند شماخانم رجوی بهترکه سرجایتان بشینید ومواظب باشید کلاه تون روباد نبره واین حرفها دیگربرای شما زیادی هستش.

وبازباید به خانم رجوی گفت بعدازاین همه وطن فروشی وخیانت به ملت ایران دیگرهیچ آبرویی برای شما نمونده ورسواشده اید.پس بیخودی فرقه تروریستی ودرهم شکسته روبه عنوان مقاومت مردم ایران قلمداد نکرده ومدعی نشوید کلید مسئله ایران ما هستیم چراکه دیگرحرفهای مسخره شما هیچ خریدارندارد حتی مقامات آمریکایی هم گفته اند این مجاهدین کارهایی برعلیه ایران کردند ومیکنند که ما شرم میکنیم بیان کنیم.خانم رجوی این حرفهای بیهوده شما جزعقده ناکامی برای ریاست ومقام نیست.

خانم رجوی ادعا میکند که یک ظرفیت عظیم درایران برای تغییروجود دارد که با هدایت جنبش مقاومت قادربه تغییراساسی درایران است!!!

که با هدایت جنبش مقاومت قادربه تغییراساسی درایران است!!!

خانم رجوی تواین رابطه باید به شما بگم که حتی خودت هم باورنداری فقط برای مطرح شدن مجبورهستی ابرازوجود بکنی.

خانم رجوی اولاًهمه جهانیان در22بهمن شاهد ظرفیت عظیم انقلابی ملت ایران بودند ودیدند که همه با یک صدای واحد نام ایران را طنین اندازکرده بودند کوربادهرکه نتوان دید.

وامّاخانم رجوی باید به شما بگم که واقعاً درشیادی استادید وشما مدعی شده اید مقاومت به هرفداکاری دست میزند تایک جامعه آزاد ودمکراتیک برپاکند!!!

آیا درمنطق فرقه تروریستی همراهی با صدام درجنگ هشت ساله برعلیه ملت ایران ویاجاسوسی ازمراکزدولتی ودادن اطلاعات حساس هسته ای برای بیگانگان فداکاری محسوب میشود؟!!

آیا ازنظرشما تروردانشمندان هسته ای ایران به کمک سازمان جاسوسی اسرائیل فداکاری هستش؟!!

خانم رجوی ماجامعه آزاد ودمکراتیک شما روهم دیدیم وتجربه کردیم وهیچگونه آزادی ابتدائی ازقبیل دسترسی به تلفن،روزنامه،رسانه آزاد وبدون سانسورنداشتیم.

خانم رجوی درتشکیلات شماجمع شدن دویاسه نفرخارج ازکنترل فرقه امکان پذیرنبود ویا درمورد افرادی که ازفرقه جدا میشدند مگربارها مسعودرجوی وشخص خودتون نمیگفتید که اگرشما توان وتحمّل این روداشتید بایستی افراد جداشده را اعدام میکردیم.

خانم رجوی درفرقه تروریستی که شما سمبلش هستید یک خواهربا برادرهمرزمش ویا بلعکس حق یک صحبت معمولی رونداشتند وحتی یک نگاه به همدیگروبه قول خودتون یک اشعه رونداشتندچون بلافاصله بنگالی میشدند وتحت فشارهای روحی وضرب وشتم قرارمیگرفتند وشما الان مدعی هستید که به آزادی زنان ومردان معتقد هستید.

خانم رجوی مگرسران جنایتکارفرقه تروریستی به دستورشما اسیران بدبخت اشرف روتحت عنوان عملیات جاری تفتیش عقیده نمیکردند وراستی مگه درمنطق وایدئولوژی شما رهبرعقیدتی همان ولایت مطلقه نیست؟

بنابرین یک فرقه خشک ومذهبی مثل منافقین هرگزنمیتونه به جدایی دین ازدولت اعتقادی داشته باشد واین شعارهای شیک والبته توخالی فقط برای فریب توده های مردم است که البته کارنامه ننگین شما اینقدرافتضاح هستش که ملت شریف ایران تا روزقیامت لعن ونفرین کرده وخواهد کرد.

 

همچنین .......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خانواده ها تا آخر ایستاده اند

 

 

بنیاد خانواده سحر، بغداد، پانزدهم فوریه 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1699

 

ایمیل ها و پیام های زیادی داشتیم که پرسیده بودند چرا دیگر از خانواده ها خبری نیست و ابراز نگرانی شده بود که آیا آنان همچنان در تحصن در برابر پادگان اشرف هستند یا خیر. همچنین ذکر شده بود که چرا دیگر پیام های صوتی رهاشدگان منعکس نمیگردد. لازم به ذکر است که حضور خانواده ها در شهرک آزادی فرقی با گذشته نکرده و آنان همچنان حضور فعال دارند.

خانواده های مستقر در شهرک آزادی عزم کرده اند تا زمانی که حتی یک نفر اسیر در اشرف باقی است به کار خود ادامه دهند و حضور آنها نه تنها فرقی با گذشته نکرده بلکه پرشورتر شده و اراده آنان نیز راسخ تر گردیده است. آنها از هر زمان دیگری بیشتر امید دارند تا رهائی فرزندان خود را شاهد باشند و بتوانند گمشدگان خود را بازیابند و در آغوش بگیرند.

حضور آنها اما یک فرق کرده است. یونامی (دفتر نمایندگی ملل متحد در عراق)، که مشخص نیست شریک دزد است یا رفیق قافله، به بهانه جابجائی نفرات از اشرف به محلی دیگر، خواسته است تا خانواده ها دیگر از بلندگو، یعنی تنها وسیله ارتباطی آنان با داخل اشرف و تنها وسیله ای که اسیران اشرف میتوانستند رابطه ای با دنیای آزاد احساس کنند، استفاده ننمایند، و آنان هم به خاطر اینکه بهانه به دست رجوی و حامیانش نیفتد به این خواسته تن داده اند.

خانواده ها البته هر روز در تمامی اضلاع پادگان حضور فعال دارند و تا آنجا که حنجره و صدایشان یاری میکند عزیزان خود را صدا میزنند که البته همچنان توسط عده ای از قربانیان مغزشوئی شده فرقه رجوی مورد بی مهری همراه با فحش های رکیک که معلوم نیست از کجا یاد گرفته اند و پرتاب سنگ به سمت زنان و مردان سالخورده که معلوم نیست در مرام کدام مبارزی تاکنون سراغ داشته اند قرار میگیرند. در این خصوص چند فیلم تهیه شده که بعدا به نظر خوانندگان خواهد رسید.

بهرحال تا جائی که به فرقه برمیگردد تلاش میکند تا انتقال خود به پادگان آمریکائی لیبرتی را تا جائی که میتواند به تأخیر بیندازد تا بلکه خانواده ها خسته بشوند و صحنه را ترک کنند. آنان به صراحت شرط موافقت خود با جابجائی را عدم حضور خانواده ها در مقابل دروازه اشرف اعلام کرده اند و متأسفانه برخی مسئولین ارگان های بین المللی که ظاهرا خیلی مدافع آزادی هستند درخواست کرده اند تا خانواده ها به بغداد برگردند که البته این دیگر نقض اولیه ترین حقوق انسانی بوده و قابل قبول نیست.

در هر صورت به نظر میرسد که تمامی بهانه ها از فرقه گرفته شده و سازمان ملل هم که اینهمه با آنها مدارا میکرده است به ستوه آمده و اخطار داده است که باید هرچه زودتر توافقی که با دولت عراق صورت گرفته شده عملی گردد و لذا زمان جابجائی اولین گروه نزدیک است.

بنیاد خانواده سحر کاملا و به دقت مراقب اوضاع هست و هر گونه تحول احتمالی را حتما به اطلاع خوانندگان و خصوصا خانواده های نگران و چشم انتظار در سراسر جهان میرساند.

بنیاد خانواده سحر
بغداد 14 فوریه 2012

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد